کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



مکانیسم­­های زیر بنایی تاثیرات تمرین حضورذهن

 

بازنگری مکانیسم­های زیربنایی تاثیرات تمرین حضورذهن اهمیت دارد چون پایه­ای برای کشف کاربرد آینده­ی این راهبردها فراهم می­ کند و شکاف­های مهم در درک جاری ما را مشخص می­سازد.

 

 

۲-۲۵-۱- مکانیسم­های روان­شناختی حضورذهن

 

این که حضورذهن شامل “توجه کردن به روشی خاص: روی هدف، در لحظه­ی حاضر، و بدون قضاوت است” مکرراٌ در ادبیات نقل شده است. این بیان برخی از فرآیندهای روان­شناختی اصلی را اجمالاٌ بیان می­ کند تا بر فعالیت­های درمانی حضورذهن تاکید کند، و بنابراین، ما از این بیان به عنوان چهارچوبی برای کشف و شناسایی این مکانیسم­ها استفاده خواهیم کرد.

 

۲-۲۵-۲- توجه کردن به روشی خاص

 

توجه کردن به روشی خاص نخست مستلزم آگاه شدن از روش توجه کردن است، یعنی، نظارت بر کانون توجه. در روان­شناسی شناختی، فرآیند نظارت فرآیندهای فکری، که شامل نظارت بر کانون توجه است “فراشناخت” نامیده می­شود. این نظارت یک شرط لازم برای هدایت فعال توجه است، اما ممکن است به خودی خود نیز منافعی داشته باشد. فرآیندهای فراشناخت منجر به رشد تمرکززدایی از تفکر می­شوند، به طوری که افکار به جای بازنمایی­های لزوماٌ مستقیم واقعیت به صورت رخدادهای ذهنی زودگذر ادراک می­شوند، تا به صورت شکلی از بینش فراشناختی درآیند (بیشاپ و همکاران، ۲۰۰۴؛ تیزدیل، ۱۹۹۹؛ تیزدیل و همکاران، ۱۹۹۵).

 

 

۲-۲۵-۳- توجه کردن روی هدف و در لحظه­ی حاضر

 

این شکل از توجه شامل هدایت هدفمند توجه به تجربه­ی لحظه­ی حاضر است. تمرین عادت به حفظ حالت توجه به لحظه­ی حاضر می ­تواند آگاهی از منحرف شدن از این حالت را افزایش دهد. نشخوار فکری یا تصویرسازی ذهنی مربوط به گذشته و آینده ممکن است به سرعت و به صورت پایداری مورد شناسایی قرار گیرد. حضورذهن می ­تواند نه تنها به وسیله­ی ترغیب توجه کردن به لحظه­ی حاضر بلکه به وسیله­ی اجازه دادن به تجربه­ی لحظه­ی حاضر برای پر کردن “فضای موجود توجه” منافعی فراهم کند به طوری­که انحراف توجه از لحظه­ی حاضر کاهش یابد.

 

مداخلات حضورذهن تصدیق می­ کنند که پردازش شناختی تجارب گذشته و آینده کارکردهای مهمی در درمان دارد. با این حال، نگرانی­ها و دل­مشغولی­هایی که ویژگی­ مشترک حالات روان­رنجوری هستند به ندرت مزایای درازمدتی دارند و معمولاٌ آسیب­شناسی روانی را تداوم می­ دهند یا تشدید می­ کنند. آموزش حضورذهن بر کاهش نشخوار به عنوان یک راهبرد راه­حل­مدار تاکید می­ کند، این روش به نوعی آغاز ایجاد تغییر در زمینه­ پردازش مبتنی بر هدف می­باشد و موجب ایجاد بازداری در زمینه­ پردازش مبسوط غیرضروری می­گردد (بیشاپ، لائو، شاپیرو، کارلسون و آندرسون[۱]، ۲۰۰۴).

 

توجه کردن به لحظه­ی حاضر شامل توانایی حفظ تمرکز تا حد امکان است. این توجه، توجه به عاطفه­ی منفی، حس­های جسمانی، یا افکار و تصاویر آشفته­ساز را دربرمی­گیرد. این عمل در تقابل با اجتناب تجربی یا حواس­پرتی از تجربه­ی آشفته­ساز است. چنین اجتناب یا حواس­پرتی، وقتی مربوط به استرس­زاهای زودگذر باشد می ­تواند پاسخ عاطفی و مناسبی باشد، اما نسبت به رنج دراز مدت­تر یا پریشانی شدید پاسخ ناسازگارانه­ای است. هم­خوان با این موضوع، شواهد نشان می­دهد که تلاش برای کنترل شناخت و عاطفه، مانند فرونشانی تفکر و کنار آمدن اجتنابی، معمولاٌ پیامد طولانی مدت ضعیف­تری را پیش ­بینی می­ کند (ویلسن و مورل[۲]، ۲۰۰۴؛ به نقل از گروه آموزشی پژوهشی حضورذهن ملبورن، ۲۰۰۶). این کاهش اجتناب و واکنش­پذیری به عاطفه و شناخت “منفی” زمینه­ای برای مواجهه، و پذیرش این تجربیات فراهم می­ کند (تیزدیل و همکاران، ۲۰۰۰؛ براون و رایان[۳]، ۲۰۰۳؛ رومر و اورسیلو[۴]، ۲۰۰۲؛ تیزدیل، ۱۹۹۹). این مکانیسم حساسیت­زدایی، عاطفه­ی منفی را کاهش و سلامت روان­شناختی را بهبود می­بخشد (دیویدسن و همکاران، ۲۰۰۳).

 

۲-۲۶- توجه کردن بدون قضاوت

 

یک مکانیسم فرضی که منافع تمرین حضورذهن را در بردارد زوال به­کارگیری از زبان ارزیابی کننده­ لفظی است.  قضاوت کردن در مورد تجارب یک شخص به عنوان گرایشی برای تقویت تاثیرات آن در نظر گرفته می­شود. حضورذهن به ما می­آموزد به جای ارزیابی تجربیات هیجانی و شناختی­مان، صرفاٌ به آن­ها توجه کنیم. حضورذهن از طریق کاهش عادت­های طبقه ­بندی دو مقوله­ای تجربه، به عنوان راهبردی مفید برای تقویت و سازگار نمودن اعمال رفتاری و شناختی در نظر گرفته می­شود (هیز و ویلسن، ۲۰۰۳). این افزایش “انعطاف­پذیری شناختی” (رومر و اورسیلو، ۲۰۰۳) گشودگی به تجربه را افزایش، و گرایش به برچسب زدن برخی تجارب به عنوان “دشمن” را کاهش می­دهد. این فلسفه­ی بدون قضاوت به افراد در مشکلاتشان کمک می­ کند.

 

[۱]. Bishap, Lau, Shapiro, Carlson & Anderson

 

[۲]. Wilson & Murrell

 

[۳]. Brown & Ryan

 

[۴]. Roemer & Orsillo

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 08:24:00 ب.ظ ]




برای ایجاد درکی از حضورذهن ، پاسخ به این سوال که آیا تغییرات روان­شناختی با تغییرات فیزیولوژیایی و زیست­شیمیایی همبستگی دارد یا نه اهمیت دارد. اگرچه شواهد جاری هنوز محدود هستند، همبسته­های سودمندی یافته شده ­اند. دیویدسون و همکاران (۲۰۰۳) پژوهش کنترل شده­ی تصادفی را با مراقبه­کنندگان تازه کاری که دوره­ی هشت هفته­ای MBSR را تکمیل کردند انجام دادند. گروه MBSR در مقایسه با گروه کنترل در چهار و هشت هفته ارزیابی پس از واکسن زدن، افزایشی را در فعالیت نیمه­ی چپ کرتکس پیشانی و ماده­ی پادتن نشان دادند. فعالیت نیمه­ی چپ ناحیه کورتیکال پیشین در انواع خاصی از بیانات هیجانی مثبت و معمولا در افراد افسرده درگیر است (دیویدسن، کیو، و سلنر[۱]، ۲۰۰۰؛ دیویدسن، اکمان، سارن، سنلایز، و فریسن[۲]، ۱۹۹۰؛ به نقل از گروه آموزشی پژوهشی حضورذهن ملبورن، ۲۰۰۶). این یافته­ها نشان می­دهد که MBCT می ­تواند فیزیولوژی مربوط به افسردگی در افراد آسیب­پذیر را تحت تاثیر قرار دهد. در اثبات بیشتر این احتمال، پژوهشی اخیراٌ با مقایسه­ راهب­های بودایی که مراقبه­ی بسیاری انجام می­دادند با گروه کنترل غیر­مراقبه­کننده دریافتند که درگیری در شکلی از مراقبه­ی همدردی در مراقبه­کنندگانِ با تجربه­، نوسان­های نوار گامای الکتروآنسفالوگرافی (EEG) و مرحله­ی انطباق را تقویت می­ کند (لاتز، گریسچار، رالینگس، ریکرد[۳]، و دیویدسن، ۲۰۰۴؛ به نقل از گروه آموزشی پژوهشی حضورذهن ملبورن، ۲۰۰۶). چنین تغییراتی در  EEGنشان می­دهد که فعالیت عصبی مراقبه­کنندگانِ با تجربه، در طول این حالت فکری به طرز غیرعادی هماهنگ است.

 

دانلود پایان نامه

 

دانلود پایان نامه

 

تیلور و لیبرزن (۲۰۰۷) تغییر طرح­های هیجانی ناسازگارانه از طریق بازجهت­دهی توجه و تغییر ارتباط با فرایندهای شناختی و احساسی درونی را به شیوه­هایی هم­چون حضورذهن را با تاثیر این روش بر روی نواحی از هیپوتالاموس که وظیفه­ی ایجاد و حفظ هموئستاز بدن را در سطوح پایین برعهده دارد مرتبط می­دانند. شاید این نتیجه­گیری به خاطر تاکیدی باشد که در حضورذهن بر استفاده از تنفس و حس­های بدنی عمقی به عنوان ابزارهایی برای قرارگیری در حالت ذهنیِ بودن می­شود. با این حال، در مطالعات دیگر نتایج دیگری به دست آمده است و مکانیسم­ها و مدارهای نورونی دیگری در این ارتباط شناسایی شده ­اند برای مثال می­توان به ایجاد بهبودی در انعطاف­پذیری توجه (بیشاپ و همکاران، ۲۰۰۴) از طریق تاثیرگذاری این روش بر روی شبکه ­های عصبی پیشانی آهیانه­ای و شبکه ­های کنترل هیجانی پیشانی لیمبیک و تغییر در تجربه­ی حس از خود اشاره نمود.

 

مطالعات تصویربرداری عصبی درباره­ی حضورذهن نیز نشان داد که این حالت، قشر سینگولیت خلفی، و لوب گیجگاهی راست را دربرمی­گیرد. مطالعات مربوط به MRI نشان می­دهد که حضورذهن توانایی افزایش قطر قشری را در اینسولای راست، و شیار پیشانی قدامی و میانی نیمکره­ی راست دارد. با این حال، تنها یک مطالعه در مورد تصویربرداری عصبی وجود دارد که نشان داده است درمان موجب افزایش فعال­سازی قشر پیشانی نیمکره­ی چپ می­شود (به نقل از دیدونا، ۲۰۰۹).

 

 

اخیراٌ، تنگ و پوسنر (۲۰۰۹؛ به نقل از سوئر، لینچ، والاچ، و کولز[۶]، ۲۰۱۱) در یک آزمایش تصادفی، دریافتند که انجام­دهندگان حضورذهن جریان خون مغزی منطقه­ای بیشتری در کرتکس سینگولیت قدامی راست[۷] (ACC)، شامل ACC زیر زانویی[۸] (ناحیه برودمن (BA 25))، ACC شکمی مجاورBA 32) [9])، اینسولای چپ[۱۰]، لوبول پس­سری[۱۱]، کرتکس سینگولیت خلفی راست[۱۲]، پریکونیوز چپ[۱۳]، و ساختارهای زیرقشری پوتامن[۱۴] و هسته­ی دم­دار[۱۵] نشان دادند. این نواحی مغزی با تنظیم هیجانی (بوش، لو، و پوسنر، ۲۰۰۰؛ به نقل از سوئر و همکاران، ۲۰۱۱) رابطه دارند. همچنین، هم لازار و همکاران (۲۰۰۵) و هم هولزل و همکاران (۲۰۰۸؛ به نقل از سوئر و همکاران، ۲۰۱۱) نشان داده­اند که حضورذهن می ­تواند با افزایش ماده­ی خاکستری که به صورت طولی در نواحی مرکزی مغز امتداد دارد رابطه داشته باشد. این پژوهش­گران دریافتند که همبستگی تراکم ماده­ی خاکستری در شکنج گیجگاهی تحتانی چپ[۱۹] با کارایی فکری، این فرضیه را که آموزش مراقبه تاثیر مثبتی بر تراکم ماده­ی خاکستری در این ناحیه دارد تقویت می­ کند (لاتز، اسلگتر، دان، و دیویدسن، ۲۰۰۸؛ فارب و همکاران، ‌۲۰۰۷؛ به نقل از سوئر و همکاران، ۲۰۱۱). این نتایج نشان می­دهد که توانایی  حضورذهنی که حالت هیجانی را تحت تاثیر قرار می­دهد نه تنها پایه­ عصب­شناختی دارد بلکه آموزش  حضورذهن – بر اساس الگوی انعطاف­پذیری عصبی- در واقع ممکن است ترکیب ساختاری مغز را تحت تاثیر قرار دهد.

 

[۱]. Cave & Sellner

 

[۲]. Ekman, Saron, Senulis & Friesen

 

[۳]. Lutz, Greischar, Rawlings & Ricard

 

[۴]. Taylor & Lyberzen

 

[۵]. Tang & Posne

 

[۶]. Sauer, Lynch, Walach & Kohls

 

[۷]. Anterior Cingulate Cortex

 

[۸]. Subgenual

 

[۹]. Adjacent Ventral

 

[۱۰]. Left Insula

 

[۱۱]. Occipital Lobule

 

[۱۲]. Right Posterior Cingulate Cortex

 

[۱۳]. Right Precuneus

 

[۱۴]. Subcortical Structures of The Putamen

 

[۱۵]. Caudate

 

[۱۶]. Bush & Luu

 

[۱۷]. Lazar

 

[۱۸]. Hölzel

 

[۱۹] . left inferior temporal gyrus

 

[۲۰] . Lutz, Slagter, Dunne

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:24:00 ب.ظ ]




با وجود اثربخشی MBCT بر اساس هزینه­ های پایین و میزان موفقیت بالا در کاهش عودهای افسردگی، پژوهش­ها نشان می­دهد که اثربخشی یکسانی در پیشگیری از همه­ی اشکال عود افسردگی ندارد. به عقیده­ی سگال و همکاران (۲۰۰۲) اگرچه MBCT برای بیمارانی با سه دوره یا بیشتر موثر است، برای افرادی که تنها دو دوره­ی قبلی داشته اند موثر نیست. میزان عود برای آن­هایی که MBCT دریافت می­ کنند و برای آن­هایی که یکی از درمان­های رایج[۱] (TAU) را دریافت می­ کنند یکسان است. نتایج مشابهی از پژوهش ما و تیزدیل (۲۰۰۴) به دست آمده است.

 

 

ما و تیزدیل (۲۰۰۴) نیز نشان دادند که اگر هنگام شروع افسردگی هیچ رخداد زندگی پیشایندی وجود نداشته باشد، کاهش میزان عود/بازپیدایی در MBCT به حداکثر می­رسد، در حالیکه هیچ تفاوتی بین MBCT و TAU برای افسردگی­هایی که به وسیله­ی رخدادهای معنادار زندگی شروع می­شود نشان داده نشد. به عبارت دیگر، MBCT در کاهش عود/بازپیدایی مرتبط با نوع خودپیرو و نشخواری الگوهای تفکر منفی که به طور درونی فراخوانده می­شوند موثر است، اما در کاهش عود/بازپیدایی مرتبط با رخدادهای سخت زندگی ناموثر است.

 

 

سگال و همکاران (۲۰۰۲) نشان دادند که MBCT به ویژه برای آن­هایی که در گذشته افسردگی داشته اند اما در هنگام شروع برنامه­ی  MBCT نسبتاٌ بهبود یافته­اند طراحی شده است. بنابراین، MBCT بیمارانی را که افسردگی حاد دارند هدف قرار نمی­دهد زیرا تمرکز ضعیف و تفکر منفی شدیدتر در میان این بیماران توجه و تمرکزشان را که مستلزم رشد مهارت­های بنیادین MBCT است تحت تاثیر قرار خواهد داد. برعکس، بر اساس یافته­ های پژوهش کنی و ویلیامز (۲۰۰۷)، اغلب شرکت­کنندگان در MBCT که افسردگی شدید دارند در نمرات افسردگی­شان بهبودی نشان دادند. با این حال، حتی اگر شرکت­کنندگان شدیداٌ افسرده بودند، باید تشخیص­شان صرفاٌ افسردگی اساسی بود نه اختلال عاطفی. آن­هایی که واجد شرایط برای شرکت در آن پژوهش بودند نیز اگر تشخیص­شان افسردگی اساسی بود مستلزم داشتن سه دوره یا بیشتر بودند. در واقع این دو ملاک کاربرد دامنه­ی نتایج در این پژوهش را محدود می­کرد. بنابراین، اثربخشی MBCT در بیماران افسرده­ی حاد هنوز قطعی نیست.

 

به عقیده­ی کوئلهو، کنتر، و ارنست[۲] (۲۰۰۷)، پژوهش در موردMBCT  در مراحل مقدماتی­اش می­باشد و تلاش برای ترسیم نتیجه­گیری­های قطعی در مورد اثربخشی­اش هنوز زود است. در مورد “نقش منحصر به فرد مراقبه­ی حضورذهن در پیامد MBCT” پژوهش کافی وجود ندارد (لاو مک­مین، ۲۰۰۵). نقشی که حضورذهن در MBCT برای پیشگیری از عود/بازپیدایی افسردگی بازی می­ کند و اثربخشی واقعی­اش هنوز قطعی نیست. پژوهش بیشتری برای تایید اثربخشی و کارآمدی MBCT لازم است؛ برای مثال، آیا MBCT نسبت به مددکاری اجتماعی فردی و یا تجویز دارو به منابع کمتری نیاز دارد (کوئلهو و همکاران، ۲۰۰۷).

 

۲-۳۰- درمان شناختی رفتاری

 

اولین رویکرد درمان مستقلی که منجر به پایه گذاری درمان شناختی رفتاری[۴] گردید، درمان عقلانی – هیجانی[۵] بود که توسط دکتر آلبرت آلیس[۶] بنیان گذاشته شد. اواسط دهه ۱۹۵۰، آلیس در واکنش به طبیعت ناکارآمد روانکاوی رویکرد خود را توسعه داد. ریشه‌های فلسفی RET به گروهی از فلاسفه یونان باز می‌گردد، ازجمله اپیکتتوس و مارکوس اورلیوس. اپیکتتوس در رساله‌ای نوشت: انسان‌ها توسط چیزها آشفته و پریشان نمی‌شوند، بلکه با برداشت و باوری که از آن‌ها می‌گیرند چنین می‌شوند. روان‌درمانگر مدرنی که بیشترین تلاش را در پیشرفت RET داشت آلفرد آدلر بود (روانشناسی فردی را ایجاد نمود). آدلر که یک نئوفرویدی است اظهار داشت: من معتقدم که رفتار یک فرد از ایده‌های او سرچشمه می‌گیرد.

 

آلیس مدل ABC را به وجود آورد و آن را همگانی نمود و بعداً نام آن را به رویکرد ABCDE تغییر داد. در دهه ۱۹۹۰ آلیس رویکرد خود را به رفتار درمانی عقلانی – هیجانی تغییر نام داد. در سالهای ۱۹۶۰ دکتر آرون بک رویکرد خود را با نام درمان شناختی به وجود آورد. راهکار بک به دلیل راهبرد درمانی موثری که در افسردگی دارد شناخته می‌شود. در دهه ۱۹۶۰ دکتر مکسی مالتس بی. (ازشاگردان آلیس) درمان عقلی رفتاری را مورد توسعه قرار داد. دیگر نظریه پردازان و پزشکان تأثیر گذار عبارت‌اند از مایکل ماهونی، دونالد میشن بام و دیوید برنز. دکتر دیوید برنز توسط کتاب پرفروش خود به نام «حال خوب[۷]» در دهۀ ۱۹۸۰، CBT را به زبان ساده برای همه قابل درک نمود (انجمن ملی درمانگران شناختی رفتاری[۸]، ۲۰۰۸).

 

۲-۳۱- پیدایش CBT

 

درمان شناختی – رفتاری یک دسته بندی عمومی از روان درمانی است. درمان شناختی[۹] یا درمان شناختی – رفتاری توسط آرون تی بک درسال ۱۹۶۰ در زمانیکه در دانشگاه پنسیلوانیا یک روانپزشک بود پایه گذاری گردید. دکتر بک با بهره گرفتن از مطالعات و تمرینات روانکاوی آزمایشات متعددی را در راستای آزمایش مفاهیم روانکاوانه افسردگی طراحی و به انجام رساند. در حالیکه انتظار می‌رفت تحقیقات، این مفاهیم پایه‌ای را تأیید کنند، رسیدن او به نتایج معکوس و مخالف او را شگفت زده کرد.

 

[۱]. Treatment As Usual

 

[۲]. Coelho, Canter & Ernest

 

[۳]. Lau & McMain

 

[۴].Cognitive Behavioral Therapy (CBT)

 

[۵].Rational Emotional Therapy (RET)

 

[۶].Elise

 

[۷].Feeling Good

 

[۸]. National Association of Cognitive-Behavioral Therapists (NACBT)

 

[۹].CT

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:23:00 ب.ظ ]




مداخلات روان شناختی بالینی در سلامت به ۲ منظور به کار‌ می‌روند: الف) تسهیل تغییر رفتار مناسب. ب) کمک به افراد تا با مقتضیات خاصی که آن‌ها به خصوص در نتیجه بیماری یا عوامل مربوط به درمان با آن روبه رو هستند، مقابله و سازگاری نمایند. انواعی از درمان‌های روان شناختی برای بیماران دچار بیماری‌های مزمن مورد استفاده قرار گرفته است. درمان شناختی رفتاری، درمان‌های وجودی و معنا درمانی، درمان‌های انسان گرایانه، مداخلات خود یاری و گروهای حمایت و درمان روان پویشی بیانی و حمایتی مهم‌ترین این درمان‌ها بوده‌اند. در این میان، کاربرد درمان شناختی رفتاری در زمینه کار با بیماری‌های مزمن پر آوازه‌تر از سایر رویکردهای درمانی است. علت این موضوع غنای پژوهشی این رویکرد به خصوص پژوهش‌های کارآیی و اثر بخش، دارا بودن دستورالعمل روشن و دردسترس، مقرون به صرفه بودن از لحاظ زمان و هزینه و مهم‌تر از همه مقبولیت بیشتر این رویکرد درمانی برای متخصصان بالینی و بیماران آنهاست. شواهدی گسترده‌ای وجود دارد که نشان‌ می‌دهند. درمان شناختی رفتاری را‌ می‌توان متناسب با نیازهای فردی بیماران مبتلا به بیماری‌های مزمن به منظور تسکین آشفتگی هیجانی، بهبود رفتارهای مرتبط با سلامت و ارتقای کیفیت زندگی و سلامت به کاربرد (آیرز[۱]، و همکاران، ۲۰۰۷).

 

 

۲-۳۳- یک مفهوم جدید از روانشناسی: افکار خودکار

 

بک متوجه شد که بیماران افسرده جریان‌هایی از افکار منفی را تجربه کرده‌اند که به نظر می‌رسد به صورت خود به خود بوجود می‌آیند. او این شناخت‌ها را (افکارخودکار) نامید. او متوجه شد افکار خودکار بیماران در سه حالت خلاصه می‌شود، بیماران نظرات منفی درباره خودشان، دنیا و آینده داشتند. (موسسۀ تحقیقاتی بک،۲۰۱۳).

 

۲-۳۴- یک رویکرد بالینی جدید

 

دکتر بک شروع به کمک کردن به بیماران برای شناسایی و ارزیابی افکار خودکار نمود. او دریافت با چنین کاری بیماران توانستند واقع بینانه‌تر فکر کنند. در نتیجه آن‌ها از نظر احساسی حس بهتری پیدا کردند و توانستند رفتار موثرتری داشته باشند. وقتیکه بیماران عقاید اساسی و زمینه‌ای خود را دربارۀ خود، دنیایشان و مردمان دیگر تغییر دادند، درمان به نتایج طولانی مدتی در تغییرات دست یافت. دکتر بک این راهکار را درمان شناختی نامید؛ که همچنین با نام درمان شناختی رفتاری نیز شناخته می‌شود.

 

 

دراین سال‌ها درمان شناختی از زمان معرفی، مورد مطالعات زیادی قرار گرفته و در درمان طیف گسترده‌ای از اختلالات، مؤثر واقع شده است. بیش از ۵۰۰ مورد مطالعه نشان دهندۀ اثر بخشی آن در اختلالات و مشکلات پزشکی با مولفه‌های روانی بوده است. امروزه تحقیقات دربارۀ درمان‌های شناختی در راستای جلوگیری از خودکشی، اسکیزوفرنیا و دیگر آسیب‌های روانی ادامه دارد. (موسسۀ تحقیقاتی بک،۲۰۱۳)

 

شناخت درمانی توسط آرون تی. بک به عنوان درمانی دارای ساختار کوتاه‌مدت و متمرکز بر حل مشکلات جاری و تغییر تفکر و رفتار ناکارآمد شکل گرفت (بک،۱۹۶۴). از آن زمان به بعد بک و دیگران این روش درمان را برای استفاده در گسترۀ متنوعی از اختلالات روانی و جمعیت‌های مختلف منطبق کرده‌اند (فری‌من و داتیلیو،۱۹۹۲). این انطباق‌ها تمرکز، فن‌آوری و طول درمان را تغییر داده‌اند ولی فرض‌های نظری مربوط به

 

شناخت درمانی همچنان ثابت باقی‌مانده‌اند به طور خلاصه مدل شناختی می‌گوید که تفکر تعریف شده یا ناکارآمد (که روی خُلق و رفتار بیمار تأثیر می‌گذارد) وجه مشترک تمامی آشفتگی‌های روان‌شناختی است. ارزشیابی واقع‌بینانه و تغییر واقع‌گرایانه تفکر منجر به بهبود خلق و رفتار می‌شود. بهبود پایدار یا تغییر باورهای ناکارآمد زیربنایی بیمار حاصل می‌شود. معمولأ بدنبال یک حادثه تأثرآور یا یک موقعیت یا رویداد دشوار در مسیر زندگی یک فرد، در قسمت‌های مختلف ذهن وی تغییراتی ایجاد خواهد شد. CBT یک رویداد را به قسمت‌های کوچک‌تری تقسیم می‌کند تا غلبه بر آن ساده‌تر گردد. این بخش‌ها عبارت‌اند از:

 

    • فکر

 

    • احساسات

 

    • احساسات فیزیکی

 

  • طرز بر خورد با مشکل

هرکدام از موارد فوق می‌تواند بر دیگر بخش‌ها تاثیرگذار باشد. در هر موقعیتی نحوۀ تفکر فرد می‌تواند مفید و یا غیر مفید باشد (کالج سلطنتی روانپزشکان[۲]،۲۰۰۹).

 

در چنین موقعیت‌هایی رفتارهای مضر و غیر مفید می‌توانند وارد یک دورتسلسل معیوب، آزار دهنده و بیمارگونه گردند. اگر فردی مداوماً از این سیکل معیوب در حل مسائل زندگی استفاده نمائید این امر موجب شکل‌گیری افکاری منفی وغیر واقعی در مورد خود و پیرامونش می‌گردد. در نتیجه فرد دچار اضطراب، دلمردگی وافسردگی طولانی مدت خواهد گردید. درمان شناختی رفتاری به فرد کمک می‌کند تا این سیکل معیوب را شکسته و با بهره گرفتن از روش‌های سالم و مفید به حل مسائل و مشکلات زندگی خود بپردازد (اوتیس،۲۰۰۷).

 

 

 

 

 

 
   

در واقع می‌توان گفت که رابطۀ بین افکار، احساسات و رفتارهای فرد یک رابطۀ صرفاً خطی نیست و در بسیاری از موارد مانندیک چرخه عمل می‌کند؛ به عبارت دیگر افکار فرد باعث شکل‌گیری احساس و نهایتاً رفتار شده و در بسیاری از موارد پیامدهای این رفتار نیز افکار اولیه را تأیید و تحکیم می‌کند. شکل زیر این چرخه را به صورت ساده‌ای نشان می‌دهد. (موتابی و فتی، ۱۳۹۰)

 

شکل ۲-۲. چرخۀ فکر، احساس، رفتار

 

 

 

انواع متنوعی از درمان‌های شناختی- رفتاری توسط نظریه پردازان بزرگِ دیگر معرفی شده‌اند که از آن میان درمان منطقی– هیجانی توسط آلبرت آلیس[۳] (آلیس،۱۹۶۹)، تغییر شناختی رفتاری توسط دونالد مایکن بام[۴] و درمان چند وجهی آرنولد لازاروس[۵] را می‌توان نام برد. مرور تاریخی این حوزه، توصیفی غنی از چگونگی شکل‌گیری و رشد جریان‌های مختلف شناخت‌درمانی فراهم می‌آورد (هولون[۶] و بک،۱۹۹۳).

 

در این پژوهش تاکید بر شناخت درمانی آنگونه که توسط آرون بک تدوین و پالایش گردیده است می‌باشد. وجه ممیزه این نوع شناخت درمانی این است که این روش یک نظام روان‌درمانی است که مبتنی بر یک نظریۀ وحدت یافته در حوزۀ شخصیت و آسیب شناسی روانی بوده و پشتوانه‌ای از شواهد تجربی اساسی دارد این روش هم چنین مشتمل بر یک درمان کاربردی و عملی با حوزۀ کاربرد وسیع است که داده‌های تجربی از آن حمایت کرده‌اند و بر گرفته از نظریۀ علمی مربوطه است.

 

از سال ۱۹۷۷ که نخستین مطالعۀ پیامدی به چاپ رسید (راش[۷]، بک، کوواکس[۸] و هولون،۱۹۷۷) تا کنون شناخت‌درمانی به طور گسترده مورد آزمون قرار گرفته است. مطالعات کنترل شده اثر بخشی آن را در درمان اختلال افسردگی عمده (دابسون[۹]،۱۹۸۹)، اختلال اضطراب منتشر (باتلر[۱۰]، فنل[۱۱]، رابسون[۱۲] و گلدر[۱۳]،۱۹۹۱)، اختلال وحشت‌زدگی (بارلو[۱۴]، کرسک[۱۵]، کرنی[۱۶] و کلوسکو[۱۷]، ۱۹۸۹)، ترس اجتماعی، سوء مصرف مواد (وودی[۱۸] و دیگران،۱۹۸۳)، اختلال خوردن (آگراس[۱۹] و همکاران،۱۹۹۲) و افسردگی منجر به بستری شدن (تاس[۲۰]، باولر[۲۱] و هاردن،۱۹۹۱) نشان داده‌اند.

 

کیرک‌بای (۱۹۹۴) اثر درمان شناختی – رفتاری را بر گروهی از زنان با سندرم پیش از قاعدگی مورد بررسی قرار داد و اثر بخشی آن را با یک گروه لیست انتظار و گروهی دیگر که درمان غیر اختصاصی دریافت کرده بودند، مقایسه کرد. پس از درمان و نه ماه پیگیری پس از آن، سندرم پیش از قاعدگی در گروهی که درمان شناختی رفتاری دریافت کرده بودند، نسبت به دو گروه دیگر کاهش معنی داری داشت، اما گروه لیست انتظار و گروه کنترل در هیچ زمانی از آزمون تفاوت معنی‌داری نداشتند.

 

کریستنسن[۲۲] (۱۹۹۵) کارآمدی درمان شناختی- رفتاری را در درمان اختلال پیش از قاعدگی با درمان متمرکز بر آگاهی بخشی[۲۳] مورد مقایسه قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که هر دو روش به طور معنی داری در کاهش علائم اختلال مؤثر است. بلیک[۲۴] و همکاران (۱۹۹۸) تأثیر شناخت درمانی را بر سندرم پیش از قاعدگی از طریق مقایسه با گروه کنترل و لیست انتظار مورد بررسی قرار دادند، عملکرد اجتماعی و روانشناختی آزمودنی‌ها در هنگام ورود به مطالعه، دو ماه پس از مطالعه و در پایان دورۀ درمان مورد ارزیابی قرار گرفت و مشخص شد که درمان شناختی مؤثر بوده و علائم پیش از قاعدگی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل بهبود معنی داری داشته است. در مطالعۀ هانتر[۲۵] و همکاران (۲۰۰۲) که اثر بخشی درمان شناختی-رفتاری، دارو درمانی (فلوکستین[۲۶]) و ترکیب این دو درمان بر بهبود سندرم پیش از قاعدگی با یکدیگر مورد مقایسه قرار گرفت، ۶ ماه پس از درمان، بهبود قابل توجهی در هر سه گروه رخ داد، اما دارو درمانی با بهبود سریع تری همراه بود. یک سال پس از درمان، افرادی که تحت درمان شناختی – رفتاری قرار گرفته بودند، بهبود علائم را بیشتر حفظ کردند. ترکیب این دو درمان تأثیر بیشتری نداشت. (اُشر، ۲۰۰۲) در یک مطالعۀ کنترل شدۀ تصادفی، درمان روان شناختی زن محور با ترکیب درمان شناختی – رفتاری و روایت درمانی را بر گروهی از زنان با نشانگان متوسط تا شدید قبل از قاعدگی به کار بردند و تأثیر آن را با داروهای بازدارنده باز جذب سروتونین[۲۷] (فلوکستین) مورد مقایسه قرار دادند، نتایج مطالعۀ آنان نشان داد که این درمان، پس از یک دوره ۶ ماهه به اندازه فلوکستین در کاهش سندرم پیش از قاعدگی مؤثر بوده و پس از یک سال پیگیری، از فلوکستین مؤثرتر بوده است. تأثیر این درمان در بهبود علائم پیش از قاعدگی هنوز به طور وسیعی مورد مطالعه قرار نگرفته است.

 

مبینی (۱۳۸۴) در یک مطالعه نیمه آزمایشی، اثر بخشی کاربرد شناخت درمانی را در بهبود سندرم پیش از قاعدگی مورد مطالعه قرار داد و به این نتیجه رسید که شناخت درمانی منجر به کاهش نگرش‌های منفی نسبت به قاعدگی و کاهش علائم روانی سندرم پیش از قاعدگی می‌شود، اما در کاهش علائم جسمانی تأثیری ندارد.

 

مطالعۀ تقی زاده و همکاران (۱۳۸۸) نشان داد که با انجام مشاورۀ گروهی، شدت کلی نشانگان، علائم جسمانی، اضطراب، حساسیت در روابط بین فردی و پرخاشگری مرتبط به اختلال پیش از قاعدگی به طور معناداری کاهش می‌یابد و تنها در بُعد افسردگی کاهش معناداری مشاهده نشد.

 

 

 

[۱] . Ayers

 

[۲]. Royal College of Psychiatrists

 

[۳].Albert Ellis

 

[۴].Donald Meichenbaum

 

[۵].Arnold Lazarus

 

[۶].Hollon

 

[۷].Rush

 

[۸].Kovacs

 

[۹].Dobson

 

[۱۰].Butler

 

[۱۱].Fennell

 

[۱۲].Robson

 

[۱۳].Gelder

 

[۱۴].Barlow

 

[۱۵].Craske

 

[۱۶]. Cerney

 

[۱۷].Klosko

 

[۱۸].Woody

 

[۱۹].Agras

 

[۲۰].Thase

 

[۲۱].Bowler

 

[۲۲].Christensen

 

[۲۳].Information-focused therapy

 

[۲۴].Blake

 

[۲۵].Hunter

 

[۲۶].Fluoxetine

 

[۲۷].SSRI

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:23:00 ب.ظ ]




در متون شناخت درمانی، به نظر می‌رسد، شناسایی افکار خودکار و تغییر خطاهای شناختی بالقوه آسان‌تر باشند. به افکاری که ناخودآگاه و بدون تلاش و اکثراً به طور بازتابشی ظاهر می‌شوند، افکار خودکار اطلاق می‌شود و گویی ظاهر شدن آن‌ها از پیش تعیین شده است. به عبارت دقیق‌تر، ممکن است بیماران به طور هوشیارانه از افکارشان آگاه نباشند. به نظر می‌رسد، افکار خودکار مرتباً ظاهر می‌شوند و پیوسته به صورت گفتگوی فرآیندهای تفکر مرتبط با شرایط یا رویدادهای محیطی خاص رخ می‌دهند. افکار خودکار مانند باورهای هسته‌ای و باورهای واسطه‌ای ممکن است واقعی باشد یا نباشند. وقتی به طور واقعی تحریف شوند، به صورت خطاهای شناختی در می‌آیند (اوتیس،۲۰۰۷).

 

بک و راش[۲] (۱۹۷۹) بیان کرده‌اند که افراد افسرده گرایش به افکار اتوماتیک منفی[۳] یا خودگویی‌های منفی دارند که این افکار می‌تواند در مورد خود، جهان و یا آینده‌شان باشد (مثلث شناختی[۴]).

 

    • دیدگاه بدبینانه در مورد خود: این دیدگاه‌ها مربوط به ارزیابی شخصی افراد از خودشان می‌باشد (من شخص دوست داشتنی نیستم).

 

    • دیدگاه‌های بدبینانه در مورد دنیا: این دیدگاه اشاره به احساسات شخصی افراد از ناتوان بودن در مقابله با تقاضاهای محیطی دارد (نمی‌توانم با تقاضاهایی که از من می‌شود مقابله کنم)، این دیدگاه‌ها مفاهیم کلی دنیا را منعکس نمی‌کنند (برای مثال حالت محیطی را) اما لزوماً به طور مستقیم شخص را در بر می‌گیرند (این شغل خیلی با من هم‌خوان است).

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

  • دیدگاه‌های بدبینانه در مورد آینده: اعتقاداتی راجع به اوضاع منفی آینده هستند، این‌که اوضاع در جهت بهتر شدن و علاقه مجدد به رویدادهای ذهنی تغییر نخواهد کرد (من هرگز نخواهم توانست این کار را انجام دهم)، (به نقل از کریگ‌هد[۵] و همکاران، ۲۰۰۸).

 

 

شکل ۲-۳. مثلث شناختی

 

 

 

۲-۳۶- خطاهای شناختی[۶]

 

در این خطا، فرد خود را بی جهت مسئول حادثه‌ای قلمداد می‌کند که به هیچ وجه امکان کنترل آن را نداشته است. وقتی مادری از آموزگار پسرش شنید که او در مدرسه خوب درس نمی‌خواند با خود گفت این نشان می‌دهد که من مادر بدی هستم و چه بهتر که این مادر علل واقعی درس نخواندن فرزندش را می‌جست تا او را کمک کند. شخصی سازی منجر به احساس گناه، خجالت و ناشایسته بودن می‌شود. بعضی‌ها هم عکس این کار را می‌کنند و سایرین و یا شرایط را علت مسائل خود تلقی می‌کنند و توجه ندارند که ممکن است خود در ایجاد گرفتاری سهمی داشته باشند علت زندگی زناشویی بد من این است که همسرم منطقی نیست. سرزنش به خاطر ایجاد رنجش اغلب مؤثر واقع نمی‌شود.

 

بسیاری از افراد در سیر تفکر خود به دلیل عدم آشنایی با اصول تفکر منطقی و صحیح، ناخواسته دچار خطای شناختی می‌شوند. عدم اطلاع از خطاهای شناختی ورطه‌ای بسیار خطرناک و سهمگین است. شاید بسیاری از گرفتاری‌های مردم به دلیل آلوده بودن افکارشان به این نوع خطاها باشد. به نظر می‌رسد افسردگی، بی قراری، رقابت‌های ناصحیح، خشونت، پرخاشگری و بسیاری از رفتارهای غیر عادی ما بی ارتباط با خطاهای شناختی نباشند. آلبرت آلیس روانشناس معروف این خطاها را شناسایی و در قالب ده خطای شناختی معرفی نموده است. (موتابی، فتی،۱۳۹۰)

 

انسان‌هایی که تفکر غیر منطقی دارند و یا خطاهای شناختی در افکارشان هویدا است، در بسیاری از موارد اطلاع چندانی از این خطاها ندارند. شاید عدم اطلاع، باعث آلودگی این افکار با خطاهای شناختی می‌شوند.

 

در زیر به بعضی از خطاهای شناختی اشاره شده است:

 

۲-۳۷- تفکر همه یا هیچ

 

در این نوع افکار قانون همه یا هیچ حاکم است. فرد یک رفتار، فکر، موفقیت، پدیده یا موضوع را کلاً سفید یا سیاه می‌بیند. هر چیز کمتر از کامل، شکست بی چون و چراست. عدم قناعت به مقدار و یا بخشی از یک کار، یک فعالیت و یا یک امتیاز، آن‌ها را از مزایای آن امر محروم می‌کند. به طور مثال عده ای این نوع تفکر را دارند که یا باید فلان ماشین را داشته باشند یا اصلاً هیچ ماشینی را نمی‌خواهند. این نوع تفکر در بسیاری از قسمت‌های زندگی دیده می‌شود. در مثالی دیگر مدرس دانشگاه بیان می‌دارد که اگر این تعداد دانشجو بود و با این شرایط به طور مثال من این درس را خواهم داد. در مثال دیگر خانمی که رژیم لاغری گرفته بود، پس از خوردن یک قاشق بستنی گفت: برنامه لاغری من دود شد و به هوا رفت. با این طرز تلقی به قدری ناراحت شد که یک ظرف بزرگ بستنی را تا به آخر نوش جان کرد. (موتابی، فتی،۱۳۹۰)

 

۲-۳۷- تعمیم مبالغه آمیز

 

افرادی که این نوع خطا را در افکار دارند حقایق زندگی را پررنگ تر از مقدار واقعی آن می‌بینند. شدت و مقدار واقعی خیلی کمتر از مقدار و شدتی است که در ذهن فرد قرار دارد. فردی که دچار این خطای شناختی است، هر حادثه منفی و از جمله یک ناکامی شغلی را شکستی تمام عیار و تمام نشدنی تلقی می‌کند و آن را با کلماتی چون هرگز و همیشه توصیف می‌کند. فروشنده دوره گرد افسرده ای که فروش خوبی نداشته و در حال رانندگی پرنده ای به شیشه اتومبیلش خورده بود گفت: چه بد شانس هستم، پرنده‌ها همیشه به شیشه اتومبیل من می‌خورند. شاید بتوان این طور بیان کرد که این افراد به دلیل مبالغه در بخشی از افکار، نمی‌توانند جوانب مثبت زندگی را ببینند. شاید در مثال ذکر شده بتوان این طور بیان کرد که این فروشنده دوره گرد ازخیلی مواهب که دارد غافل است و این که او ماشینی دارد که خیلی از فروشندگان دیگر ندارند. (برنز[۷]،۱۹۸۰).

 

 

 

۲-۳۸- فیلتر ذهنی

 

افرادی که دارای این نوع افکار هستند تحت تأثیر یک حادثه منفی همه واقعیت را تار می‌بینند. به جزیی از یک حادثه منفی توجه می‌کنند و بقیه را فراموش می‌کنند. عدم توانایی در دیدن بخش‌های مهم‌تر این حوادث، عاملی است که ذهن ما را درگیر می‌کند. شبیه چکیدن یک قطره جوهر که بشکه آبی را کدر می‌کند. به مثالی توجه کنید: به خاطر طرز برخورد شایسته خود با همکاران اداره، از طرف رئیس اداره تشویق می‌شوید، اما در این میان و در حین دریافت جایزه یکی از همکاران کلمه ای نه چندان جدی در مقام انتقاد به شما می‌گوید. روزهای طولانی در حالی که همه گفته‌های مثبت و مراسم با ارزش تشویق را فراموش می‌کنید، تحت تأثیر این انتقاد بسیار جزئی یک همکار، رنج می‌برید. (موتابی، فتی،۱۳۹۰)

 

۲-۳۹- بی توجهی به امر مثبت

 

افرادی که دارای این نوع تفکر غیر منطقی هستند، توجه زیاد و با ارزشی به جنبه‌های مثبت زندگی خود ندارند و همیشه نکات مثبت را برای خود بی اهمیت جلوه می‌دهند. با بی ارزش شمردن تجربه‌های مثبت، اصرار بر مهم نبودن آن‌ها دارند. کارهای خوب خود را بی اهمیت می‌خوانند، معتقدند که هر کسی می‌تواند این کار را انجام دهد. بی توجهی به امر مثبت شادی زندگی را می‌گیرد و شما را به احساس ناشایسته بودن سوق می‌دهد. به طور مثال نگهبان ساختمان تجاری با تیز هوشی موفق به شناسایی یکی از سه سارقی شده بود که در هفته قبل از یکی از مغازه‌های این ساختمان دزدی کرده بودند. مسئول ساختمان ضمن قدردانی از نگهبان که بعد از چند روز موفق به کشف این گره شده بود از نگهبان خواست که یکی از روزهای هفته زمانی را مشخص کند که در جلسه ای با حضور افراد و مالکین ساختمان از زحمات وی قدردانی شود. نگهبان امروز و فردا کرده و یکسره می‌گفت کار مهمی نکرده‌ام و از تعیین وقت سرباز می‌زد. (موتابی، فتی،۱۳۹۰)

 

۲-۴۰- نتیجه گیری شتابزده

 

بی آنکه زمینه محکمی وجود داشته باشد شتابزده نتیجه‌گیری می‌کنید. ذهن خوانی: بدون بررسی کافی نتیجه می‌گیرید که کسی در مورد شما منفی فکر می‌کند. پیشگویی: پیش بینی می‌کنید که اوضاع بر خلاف میل شما در جریان خواهد بود. بدون هر گونه بررسی می‌گویید. «آبرویم خواهد رفت، از عهده انجام این کار برنخواهم آمد» و اگر افسرده باشید ممکن است به خود بگویید آ «هرگز بهبود نخواهم یافت».

 

۲-۴۱- درشت نمایی

 

از یک سو در باره اهمیت مسائل و شدت اشتباهات خود مبالغه می‌کند و از سوی دیگر، اهمیت جنبه‌های مثبت زندگی را کمتر از آنچه هست برآورد می‌کند. به دلیل اعتماد به نفس پایین، این افراد چون خود را نسبت به دیگران دست کم می‌گیرند، در صورت انجام کاری خطا، این اشتباه خود را خیلی پررنگ تر از حد و حدود واقعی آن اشتباه می‌بیند. به طور مثال شخصی دوست قدیمی خود را می‌بیند و به او سلام می‌گوید، دوست قدیمی مانند همیشه سلام او را به گرمی جواب نمی‌دهد. او از این مسئله ناراحت می‌شود و این واقعه را برای خود فاجعه تلقی می‌کند. این درحالی است که شاید دلایل مختلفی برای سرد برخورد کردن وجود داشته باشد. از طرفی این قدر هم مهم نباشد ولی ساعت‌ها این مسئله ذهن فرد را درگیر خود می‌کند. (موتابی، فتی،۱۳۹۰)

 

۲-۴۲- استدلال احساسی

 

افرادی که دارای استدلال احساسی هستند فکر می‌کنند که احساسات منفی ما لزوماً منعکس کننده واقعیت‌ها هستند. این نوع استدلال احساسی ما را از بسیاری واقعیت‌ها دور نگه می‌دارد. به طور مثال: «از سوار شدن در هواپیما وحشت دارم، چون پرواز با هواپیما بسیار خطرناک است». «یا احساس گناه می‌کنم پس باید آدم بدی باشم». یا «خشمگین هستم، پس معلوم می‌شود با من منصفانه برخورد نشده است.» یا چون احساس حقارت می‌کنم، معنایش این است که فرد درجه دومی هستم. یا احساس نومیدی می‌کنم، پس حتماً باید نومید باشم. (برنز،۱۹۸۰)

 

۲-۴۳- بایدها

 

انتظار دارید که اوضاع آن طور باشد که شما می‌خواهید و انتظار دارید. همیشه این انتظار محقق نمی‌شود و یا با درصد کمتری محقق می‌شود. به طور مثال نوازنده بسیار خوبی پس از نواختن یک قطعه دشوار پیانو با خود گفت: «نباید اینهمه اشتباه می‌کردم». آنقدر تحت تأثیر این عبارت قرار گرفت که چند روز متوالی حال و روز بدی داشت. انواع و اقسام کلماتی که «باید» را به شکلی تداعی می‌کنند، همین روحیه را ایجاد می‌نمایند. آن دسته از عبارت‌های «باید» دار که بر ضد شما به کار برده می‌شوند، به احساس تقصیر و نومیدی منجر می‌گردند. اما همین باورها، اگر متوجه سایرین و یا جهان به طور کلی شود منجر به خشم و دلسردی می‌گردد نباید این قدر سمج باشد. خیلی‌ها می‌خواهند با «باید» ها و «نباید» ها به خود انگیزه بدهند. نباید آن شیرینی را بخورم. این نوع فکر اغلب بی تأثیر است زیرا «باید» ها تولید تمردد می‌کنند و اشخاص تشویق می‌شوند که درست برعکس آن را انجام دهند.

 

۲-۴۴- برچسب زدن

 

برچسب زدن شکل حاد تفکر همه یا هیچ چیز است. به جای اینکه بگویید «اشتباه کردم». به خود برچسب منفی می‌زنید: «من بازنده هستم». گاه هم اشخاص به خود برچسب «احمق» یا «شکست خورده» و غیره می‌زنند. برچسب زدن غیر منطقی است، زیرا شما با کاری که می‌کنید، تفاوت دارید. انسان وجود خارجی دارد اما بازنده و احمق به این شکل وجود ندارد. این برچسب‌ها تجربه‌های بی فایده ای هستند که منجر به خشم، اضطراب، دلسردی و کمی عزت نفس می‌شوند. گاه برچسب متوجه دیگران است. وقتی کسی در مخالفت با نظرات شما حرفی می‌زند ممکن است او را متکبر بنامید. بعد احساس می‌کنید مشکل به جای رفتار یا اندیشه بر سرشخصیت یا جوهر و ذات او است. در نتیجه او را به کلی بد قلمداد می‌کنید و در این شرایط فضای مناسبی برای ارتباط سازنده ایجاد نمی‌شود. (برنز،۱۹۸۰)

 

۲-۴۵- شخصی سازی و سرزنش

 

در این خطا، فرد خود را بی جهت مسئول حادثه ای قلمداد می‌کند که به هیچ وجه امکان کنترل آن را نداشته است. وقتی زنی از آموزگار پسرش شنید که او در مدرسه خوب درس نمی‌خواند با خود گفت این نشان می‌دهد که من مادر بدی هستم و چه بهتر که این مادر علل واقعی درس نخواندن فرزندش را می‌جست تا او را کمک کند. شخصی سازی منجر به احساس گناه، خجالت و ناشایسته بودن می‌شود. بعضی‌ها هم عکس این کار را می‌کنند و سایرین و یا شرایط را علت مسائل خود تلقی می‌کنند و توجه ندارند که ممکن است خود در ایجاد گرفتاری سهمی داشته باشند علت زندگی زناشویی بد من این است که همسرم منطقی نیست. سرزنش به خاطر ایجاد رنجش اغلب مؤثر واقع نمی‌شود. (برنز،۱۹۸۰).

 

[۱].Automatic thoughts

 

[۲].Beck & Rush

 

[۳].Negative Automatic Thought

 

[۴].Cognitive Triad

 

[۵]. Craighead

 

[۶].cognitive distortions

 

[۷].Burns

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:22:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم