کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



۱٫عملکرد

 

بسیاری از مطالعات با هدف ایجاد شرایط بیش­تمرینی، از دستکاری حجم و/یا شدت تمرین استفاده کرده­اند. در حالی که این افزایش تضمین­کننده این که اثر بیش­تمرینی رخ دهد، نیست. تفاوت­های زیاد بین وضعیت تمرینی ورزشکاران، سطوح متناسب، سرسختی[۱] و سطوح رقابت­ها (مانند حرفه­ای، دانشگاهی و المپیک)، احتمال این را که ورزشکاران با برخوردی مثبت نسبت به تشدید تمرین، واکنش نشان دهند، به وجود می­آورد. این یکی از علل لزوم ارزیابی عملکرد است. اگر عملکرد  اندازه گیری شده­باشد و بعد از افزایش بار تمرینی، بدون تغییر بماند، بر اساس تعریف، آن ورزشکار نمی­تواند به عنوان بیش­تمرین تشخیص داده­شود (هالسون[۲] و جوکندروپ[۳]، ۲۰۰۴).

 

تعدادی از مطالعات وجود دارند که تغییراتی را در تنوعی از پاسخ­­های فیزیولوژیکی و زیست-شیمیایی نسبت به تمرین تشدید یافته گزارش می­ کنند؛ با این حال، این ضروری است که بین مطالعاتی که کاهش در عملکرد را به وجود آورده­اند و آنهایی که چنین نکرده ­اند، آنهایی که در اندازه ­گیری بیش­تمرینی شکست خورده­اند و آنهایی که تغییرات عملکردی را گزارش کرده­اند، تمایز قائل شویم. در کل، هنوز در مورد اینکه کدام اندازه عملکرد می ­تواند هنگام تعیین فراتمرینی و بیش­تمرینی مفیدتر باشد، تردیدهایی وجود دارند (مارسلو، ۲۰۰۶).

 

۲٫حالت خلقی

 

این که سندرم بیش­تمرینی با ویژگی­هایی اختلالات روان­شناختی و حالت هیجانی منفی مشخص می­شود، به طور وسیعی پذیرفته شده است (فری[۴] و همکاران، ۱۹۹۴). نشانه­ های آشکار پریشانی روان­شناختی[۵]، در ورزشکاران بیش­تمرین، در بسیاری از مطالعات مشاهده شده است (فری[۶] و همکاران، ۱۹۹۲). مادامی که تحقیق­های متناقض کمی وجود دارند، به نظر می­رسد این مطالعات تغییرات در حالت خلقی را که می ­تواند نشانگری مفید برای فراتمرینی باشد، نشان می­ دهند. عقیده بر این است که اندازه­های حالت خلق باید با اندازه­های عملکرد، جهت ارزیابی مناسب سندرم بیش­تمرینی ترکیب شوند (هالسون و جوکندروپ، ۲۰۰۴).

 

 

۳٫فیزیولوژی

 

جهت بررسی نشانگرها و مکانیزم­های بالقوه بیش­تمرین و فراتمرینی، مطالعات بسیاری به سوی اندازه ­گیری متغیرهای فیزیولوژیکی مرتبط با تمرین و عملکردهدایت شده ­اند که حاکی از به وجودآمدن برخی تغییرات فیزیولوژیکی، در نتیجه بیش­تمرینی هستند (مارسلو، ۲۰۰۶).

 

 

۴٫زیست-شیمی

 

در جستجوی یافتن نشانگر پایا و معتبری برای حالت فراتمرینی و بیش­تمرینی، تنوعی از پاسخ­های زیست-شیمیایی[۷] نسبت به بار تمرینی افزایش­یافته، به همراه نشانگرهای زیست-شیمیایی­ای مانند تراکم­ها کراتین کیناز، سطوح اوره و آهن به عنوان نشانگرهای محتمل بیش­تمرینی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته­اند (هالسون و جوکندروپ، ۲۰۰۴؛ کریدر و همکاران، ۱۹۹۸؛ لاک و ماسو، ۲۰۰۴). با این حال، یافته­ های ناهمخوان و عدم توان تشخیص خستگی دقیق ناشی از تمرین تشدیدیافته، از فراتمرینی یا بیش­تمرینی، استفاده از اکثر نشانگرهای زیست-شیمیایی به عنوان ابزار تشخیصی را مورد حمایت قرار نمی­دهند (هالسون و جوکندروپ، ۲۰۰۴).

 

۵٫کاهش گلیکوژن

 

چنین فرض شده است که کاهش سطوح کلیکوژن ماهیچه­ای می ­تواند تا حدی مسؤل کاهش عملکرد مرتبط با بیش­تمرینی باشد (مارسلو، ۲۰۰۶).

 

۶٫سیستم ایمنی

 

ورزش رقابتی سطح بالا، مخصوصاً اگر شامل تمرین استقامتی[۸] شدید باشد، می ­تواند منجر به درجه­ای از بازداری ایمنی شود. چنین بدکاری ایمنی­ای می ­تواند جزئی از سندرم بیش­تمرینی باشد که در آن، عفونت­های عودکننده[۹] در طول دوره­های تمرین حداکثری یا استرس رقابتی، قسمتی از سندرم را شکل می­ دهند (شارپ[۱۰] و کوداکیس[۱۱]، ۱۹۹۲). تنوعی از تغییرات در اجزاء سیستم ایمنی بعد از ورزش طولانی سنگین رخ می­ دهند (مارسلو، ۲۰۰۶).

 

بسیاری از گزارش­های توصیفی از افزایش میزان بیماری و عفونت­های دستگاه تنفسی فوقانی[۱۲] (URTI) در ورزشکاران فراتمرین و بیش­تمرین (اسمیت[۱۳] و نوریز[۱۴]، ۲۰۰۰) حکایت می­ کنند.

 

۷٫گلوتامین

 

تغییرهایی در سطوح گلوتامین پلاسما که بعد از ورزش طولانی رایج است، و عملکرد گلوتامین در سلول­های ایمنی، اخیراً نقش این آمینواسید در بیش­تمرینی را بیشتر مورد توجه قرار داده­است (هالسون[۱۵]، لانسر[۱۶]، جوکندروپ[۱۷] و گلیسن[۱۸]، ۲۰۰۳). با این حال، هنوز شواهد قطعی که به سطوح تراکم پایین گلوتامین مرتبط باشد، وجود ندارد. تعداد زیادی از ورزش­ها وجود دارند که هر کدام بر فرایندهای فیزیولوژیکی متفاوتی استوارند (سوخت و سازی و زیست-شیمیایی).

 

در حالی که بیشتر تحقیقات نشان می­ دهند که گلوتامین در کاهش عفونت مرتبط با تمرین شدید ورزشی نقش بازی می­ کند، در حوزه گلوتامین و نقش آن در بیش­تمرینی، نیاز به تحقیقات بیشتری است (مارسلو، ۲۰۰۶).

 

۸٫هورمون­ها

 

۳ مورد از متغیرها که در حوزه هورمون­ها قرار می­گیرند، عبارتند از: نسبت تستوسترون به کورتیزول، سیستم عصبی خودکار، و کتکولامین­ها.

 

الف) نسبت تستوسترون به کورتیزول: این نسبت به عنوان شاخصی که توان تمایز ورزشکاران فراتمرین را از ورزشکاران به خوبی تمرین­کرده داشته­باشد، تأیید نشده­است (مارسلو، ۲۰۰۶).

 

ب) سیستم عصبی خودمختار[۱۹]: ایزائیل[۲۰] (۱۹۷۶) معتقد است که دو نوع از بیش­تمرینی وجود دارند: بیش­تمرینی سمپاتیک و بیش­تمرینی پاراسمپاتیک. ویژگی­های نوع سمپاتیک: عملکرد تخریب­شده؛ جبران بیش از حد[۲۱]؛ بی­قراری، تحریک­پذیری؛ حالت خلقی تغییریافته؛ خواب مختل؛ کاهش وزن؛ بالا رفتن ضربان قلب در حال استراحت؛  فشار خون ثابت افزایش­یافته؛ تأخیر در بهبود پس از ورزش. ویژگی­های نوع پاراسمپاتیک: عملکرد تخریب­شده؛ کمبود جبران بیش از حد؛ خستگی؛ افسردگی؛ بی­احساسی؛ عدم اختلال در خواب؛ وزن ثابت؛ ضربان قلب ثابت پایین؛ بی­علاقگی[۲۲]؛ فشار خون ثابت پایین؛ نیمرخ ضربان قلب ورزشی بازداری­شده[۲۳] (ایزرائیل، ۱۹۷۶). لمن، فاستر، دیچکوث[۲۴] و گاثتمن[۲۵] (۱۹۹۸) معتقدند که تنوع پاراسمپاتیک با فراوانی بیشتری مشاهده شده­است و می­توان آن را نوع جدید بیش­تمرینی دانست. این نوع بیش­تمرینی که نتیجه بی­تعادلی بین تمرین استقامتی با شدت بالا و طول مدت زیاد و بازیافت[۲۶] کم است، احتمالاً با عوامل فشارزای غیرتمرینی نیز همراه است (لمن و همکاران، ۱۹۹۸). سطوح کتکولامین در ادرار و خون ممکن است فعالیت سیستم عصبی سمپاتیک را منعکس کند و در نتیجه، ممکن است احتمال بی­تعادلی سمپاتیک-پاراسمپاتیک یا بی­تعادلی خودمختار را ارزیابی کند. این انواع بیش­تمرینی نوعاً با ورزشکاران استقامتی مرتبط هستند (کریدر و همکاران، ۱۹۹۸)، با این حال، به معنی این که پاسخ­های فیزیولوژیکی کوتاه­مدت در ورزشکاران قدرتی[۲۷] و نیرویی وجود ندارند، نیست (هالسون و جوکندروپ، ۲۰۰۴).

 

ج) کتکولامین­­ها: لمن و همکاران (۱۹۹۸) در مطالعه­ای که سندرم بیش­تمرینی و فرضیه بی­تعادلی خودمختار را ارزیابی می کرد، کاهش معنادار دفع ادراری کتکولامین را در ورزشکاران بیش­تمرین گزارش کردند. دفع کتکولامین به طور منفی با درجه خستگی رابطه دارد، و در پی دوره­ ای از بهبودی، دفع کتکولامین به سطوح پایه­ای خود باز می­گردد (لمن و همکاران، ۱۹۹۸).

 

  1. تغییرپذیری ضربان قلب

برخی معتقدند که مواجهه مداوم با دوره­های طولانی ورزش شدید، می ­تواند اثر نامطلوبی بر عملکرد سیستم غدد درون­ریز، سیستم عصبی-عضلانی و سیستم قلبی-عروقی داشته­باشد (ارنست[۲۸] و همکاران، ۲۰۰۴).

 

مطالعات اندکی HRV را در ورزشکاران بیش­تمرین بررسی کرده­اند. کم بودن همخوانی در یافته­ها به احتمال زیاد به تفاوت در روش­های ارائه کردن تحلیل­های HRV، و روش­های مختلف تعریف فراتمرینی مربوط است. نمی­توان با یقین گفت که HRV در ورزشکاران بیش­تمرین یا فراتمرین وجود دارد (مارسلو، ۲۰۰۶).

 

۲-۲-۳- تشخیص بیش­تمرینی

 

پاین[۲۹] و گلیسن[۳۰] (۱۹۹۸) معتقدند که در تشخیص بیش­تمرینی باید در نظر داشت که یک اندازه ­گیری فیزیولوژیکی تنها و یا یک علامت و نشانه خاص که به طور روشن و عینی سندرم بیش­تمرینی را مشخص نماید، وجود ندارد. بنابراین باید برای تشخیص این امر تعدادی از عوامل را مورد مطالعه قرار داد.

 

تشخیص قطعی سندرم بیش­تمرینی معمولاً نیازمند رد بیماری­های عضوی، برای مثال اختلالات غدد درون­ریز (غده تیروئید یا فوق کلیوی، دیابت)، کم خونی با کمبود آهن، یا بیماری­های عفونی (شامل ورم ماهیچه قلب[۳۱]، هپاتیت، تب غده­ای[۳۲]) است. سایر بیماری­های اصلی یا رفتارهای تغذیه­ای مخرب مانند بی­اشتهایی مرضی[۳۳] و پرخوری مرضی[۳۴] نیز باید رد شوند. قضاوت در مورد مرز بین تشخیص بیش از حد و تشخیص کمتر از حد بسیار ظریف است. ورزشکار معمولاً علایم مشابه بالینی، هورمونی، و غیره را نشان می­دهد. بنا بر این تشخیص سندرم بیش­تمرینی ممکن است اغلب فقط با نگاهی گذشته­نگر، هنگامی که دوره زمانی بررسی می­شود، داده­شود. واژه کلیدی در شناسایی سندرم بیش­تمرینی ناسازگاری طولانی، نه فقط در ورزش، بلکه همچنین در مکانیزم­های تنظیم هورمونی، زیست-شیمیایی، و زیستی است. علایم بالینی سندرم بیش­تمرینی بسیار متنوع­اند، از فردی به فرد دیگر فرق می­ کنند، و غیراختصاصی و غیر علمی هستند (میوزن و همکاران، ۲۰۰۶).

 

[۱]. hardiness

 

[۲]  .Halson, S. L.

 

[۳] . Joukendrup, A. E.

 

[۴] . Fry, R. W.

 

[۵]. psychological distress

 

[۶] . Fry, R. W.

 

[۷]. biochemical

 

[۸]. endurance

 

[۹]. recurrent infections

 

[۱۰]. Sharp, N. C.

 

[۱۱]. Koutedakis, Y.

 

[۱۲]. upper respiratory tract infections (URTI(

 

[۱۳] . Smith, D. J.

 

[۱۴] . Norris, S. R.

 

[۱۵] . Halson, S. L.

 

[۱۶] . Lancaster, G. I.

 

[۱۷] . Jeukendrup, A. E.

 

[۱۸] . Gleeson, M.

 

[۱۹]. autonomic nervous system

 

[۲۰]. Israel, S.

 

[۲۱]. supercompensation

 

[۲۲]. apathy

 

[۲۳]. suppressed heart rate-exercise profile

 

[۲۴]. Dickhuth, H. H.

 

[۲۵]. Gastmann, U.

 

[۲۶]. regeneration

 

[۲۷]. power

 

[۲۸]. Earnest, C. P.

 

[۲۹]. Pyne, D. B.

 

[۳۰] . Gleeson, M.

 

[۳۱]. myocarditis

 

[۳۲]. glandular fever

 

[۳۳]. anorexia nervosa

 

[۳۴]. bulimia

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 03:19:00 ب.ظ ]




در حالی که درجه­ای از خستگی برای هر ورزشکاری در دوره­های سنگین تمرینی، بهنجار است، بالینگران باید بتوانند بین این خستگی جسمی و خستگی شدید طولانی که می ­تواند در نتیجه شرایط آسیب­شناختی رخ دهد، تمایز قائل شوند. در حالی که، خستگی مزمن می ­تواند نشانه آشکار بسیاری از بیماری­های قابل درمان و مضر باشد، شرایط پزشکی که منجر به خستگی مزمن می­شوند، مستثنی شده ­اند[۱]. بنابراین، بالینگران باید بین خستگی مزمن مرتبط با تمرین و خستگی مزمن به دلایل پزشکی دیگر، و همچنین بین سندرم خستگی مزمن و سندرم بیش­تمرینی، تمایز قائل شوند (درمن[۲] و همکاران، ۱۹۹۷). اما، در بسیاری از موارد، تمایز قائل­شدن بین سندرم خستگی ناشناخته، سندرم خستگی مزمن و سایر شرایط توضیح­ داده­نشده پزشکی، مانند فیبرومیالژیا[۳] ، سردرد تنشی[۴] و سندرم روده تحریک­پذیر[۵]، به دلیل اینکه بسیار شبیه و اساساً دارای همپوشی هستند، مشکل است (ام­وی­گیلن[۶]، سینما[۷]، جی­ام­هرمنز[۸] و کوایز[۹]، ۲۰۰۷). تشخیص­های افتراقی خستگی عبارتند از: مسائل مرتبط با سبک زندگی، شرایط جسمانی، اختلالات روانی و عوارض جانبی درمان (روزنتال و همکاران، ۲۰۰۸).

 

 

۲-۴-۴- خستگی و خواب­آلودگی: خستگی و خواب­آلودگی دو واژه­ای هستند که اغلب هم در نوشتجات علمی و هم در کار بالینی، به جای یکدیگر به کار می­روند. ایجاد تمایز بین این دو علامت دشوار است. با وجود ابزارهای مختلفی که برای خستگی و خواب­آلودگی ساخته شده­است، تمایز  قائل­شدن بین این دو باز هم تا حدی مبهم باقی می­ماند. هیچ کدام از این دو، پدیده­های واحدی نیستند، بلکه هر دو پدیده­هایی ناهمگن[۱۰] و پیچیده­اند. خستگی و خواب­آلودگی اغلب به عنوان نتیجه­ای از محرومیت از خواب، با هم وجود دارند، و اغلب بیمارانی که از خسته­بودن شکایت می­ کنند، آنها را تجربه می­ کنند. با این حال، با یک ارزیابی دقیق­تر، می­توان دید که خستگی و خواب­آلودگی دو علامت متمایز، ولی وابسته به هم هستند ( شن و همکاران، ۲۰۰۶).

 

خواب­آلودگی، اختلال در مکانیزم طبیعی بیداری[۱۱] است و با تمایل به خوابیدن مشخص می­گردد. افرادی که خواب­آلود هستند، به طور موقت با فعالیت بیدار می­شوند، ولی خستگی با فعالیت تشدید می­شود (حداقل در کوتاه­مدت). بیماران خواب­آلود پس از چرت­زدن احساس بهتری دارند، در حالی که بیماران دچار خستگی از کمبود انرژی، خستگی ذهنی، استقامت ضعیف عضلانی، بهبود تأخیری پس از فعالیت فیزیکی، و فقدان خواب نشاط­آور شکایت دارند (روزنتال و همکاران، ۲۰۰۸).

 

 

۲-۴-۵- خستگی و افسردگی: خستگی و افسردگی دو پدیده جدا از هم، ولی مرتبط هستند. شدت خستگی رابطه قوی تری با عملکرد جسمی دارد، در حالی که افسردگی رابطه قوی­تری با عملکرد روان­شناختی دارد (هدلندسمیت[۱۲] و ای­والوز[۱۳]، ۲۰۰۹).

 

هرچند ممکن است خستگی و افسردگی همزمان وجود داشته­باشند، پزشک باید به منظور درمان صحیح، این دو را از هم افتراق دهد. بیماران دچار خستگی اظهار می­دارند که به علت فقدان انرژی یا نیرو قادر به انجام فعالیت­های خاص نیستند، در حالی که، توصیف بیمار افسرده کلی­تر است؛ مثلاً می­گوید که قادربه انجام هیچ کاری نیست (روزنتال و همکاران، ۲۰۰۸). خستگی و افسردگی به طور مستقلی به ناتوانی در افراد مبتلا به سندرم خستگی مزمن مرتبط هستند. افسردگی در واقع شدیداً روی قدرت رابطه بین خستگی و سطوح ناتوانی در طول دامنه­ای از حوزه­ها، شامل میانجی­گری کامل در حوزه­هایی که شامل عملکرد روان­شناختی هستند، تأثیر می­گذارد (هدلندسمیت و ای­والوز، ۲۰۰۹).

 

۲-۴-۶- خستگی و مسائل روان­شناختی: خستگی و اختلالات روان­پزشکی مشکلات رایجی هستند که اغلب با هم رخ می­ دهند. با وجود این هم­پوشانی، تقریباً ۷% بزرگسالان از خستگی بدون علائم روان­پزشکی معنادار رنج می­برند. در حالی که خستگی و اختلالات روان­پزشکی در برخی عوامل خطرزا با هم سهیم هستند، انرژی مفرط در دوران کودکی و چاق­بودن در بزرگسالی، عوامل خطر ویژه­ای برای خستگی هستند. افرادی که مبتلا به خستگی هستند، گروه بسیار ناهمگنی هستند. در حالی که اختلالات روانی رایج، مانند افسردگی و اضطراب، از عوامل مهم ایجاد­کننده خستگی هستند، اقلیت چشمگیری از افراد مبتلا به خستگی (با نیمرخ عامل خطر واحد) از خستگی بدون اختلالات روان­پزشکی رنج می­برند. این افراد سطوح بالایی از علائم روان شناختی را دارند و احتمال مبتلاشدن آنها به بیماری­های روان­پزشکی بیشتر است. در کل ضمن این که نباید اهمیت بالای عوامل روان­شناختی در علت­شناسی و درمان خستگی را از نظر دور داشت، باید به شواهد مبتنی بر وجود تشخیص جداگانه خستگی روانی[۱۴]، تأکید کرد (بی­هاروی[۱۵]، وسلی[۱۶]، کاه[۱۷] و هاتاپ[۱۸]، ۲۰۰۹).

 

محققان ابعاد روان­شناختی تعیین­کننده­ خستگی را بررسی کرده­اند. برای مثال، دریافته­اند که بعد برون­گرایی/هیجان­خواهی[۱۹] نمایان­گر خستگی است. اضطراب نیز از عوامل مستعد­کننده افراد برای خستگی است (ویجسوریا[۲۰]، ترن[۲۱] و کریج[۲۲]، ۲۰۰۷).

 

۲-۴-۷- خستگی کلی

 

خستگی که به ادراک فرد از فرسودگی[۲۳] جسمی، روانی، یا هردو اشاره دارد (بال و همکاران، ۲۰۰۹)، یکی از علایم شایع تظاهرکننده در حیطه­ مراقبت­های اولیه بوده، و بر انجام کار، زندگی خانوادگی و روابط اجتماعی اثرات منفی می­گذارد (روزنتال و همکاران، ۲۰۰۸). خستگی در جمعیت شاغل، به عنوان عامل اصلی ناتوان­کنندگی و حتی تهدیدکننده حیات شناخته شده­است (شن و همکاران، ۲۰۰۶). با وجود شیوع بالای خستگی، این مسئله اغلب در تعداد کمی از مبتلایان آن، شناسایی و درمان می­شود. یکی از علل این مسئله، وجود برخی ویژگی­های مشابه با خواب­آلودگی شدید روزانه (EDS)[24] در خستگی است که شناسایی آن را مشکل می­ کند. علت دیگر، این است که خستگی به طور ذهنی ادراک می­شود، و اندازه ­گیری­های آن هم اساساً ذهنی هستند (شن و همکاران، ۲۰۰۶). مطالعاتی که بر علت­شناسی خستگی متمرکز شده ­اند، بیشتر روی عوامل زیست­شناختی آن تحقیق  کرده­اند (بال و همکاران، ۲۰۰۹).

 

خستگی می ­تواند بسیار خطرناک باشد، به طوری که، خستگی رانندگان به عنوان یکی از علل اصلی تصادفات، در سطح جهان، شناخته شده­است و مسئول ۴۰% تصادفات بسیار مهیب است (ویجسوریا و همکاران، ۲۰۰۷). کار بیش از حد، شرایط نامساعد، بیماری ویروسی، عفونت دستگاه تنفس فوقانی، کم­خونی، بیماری ریه، داروها، سرطان و افسردگی از علل شایع هستند. در خستگی تفاوت جنسیتی نیز مشاهده شده­است. مردان و زنان به شوه­های متفاوتی خستگی خود را توصیف می­ کنند: مردان نوعاً احساس خستگی خود را ابراز می­­کنند، در حالی که زنان اظهار می­ کنند احساس افسردگی یا اضطراب دارند (روزنتال  و همکاران، ۲۰۰۸).

 

۲-۴-۸- درمان خستگی

 

درمان تمامی انواع خستگی باید شامل یک برنامه ­ریزی ساختارمند برای فعالیت فیزیکی منظم باشد که شامل ورزش­های کششی و هوازی، نظیر پیاده­روی است. کافئین و مدافینیل[۲۵] می­توانند برای مواقعی که بیمار نیاز به هشیاری دارد، مفید باشند. خواب نیمروز برای تقویت عملکرد به اثبات رسیده­است. مهارکننده­های انتخابی بازجذب سروتونین نظیر فلوکستین، پاروکستین یا سرترالین ممکن است در بیماران دچار افسردگی، سبب افزایش انرژی شوند. بیماران مبتلا به خستگی مزمن ممکن است به رفتار درمانی شناختی پاسخ دهند. برای درمان اثربخش در درازمدت ویزیت­های پیگیری منظم و برنامه ­ریزی­شده به جای ملاقات­های فوری و منفرد توصیه می­شود. در درمان از رفتاردرمانی شناختی نیز استفاده می­شود. تناسب فیزیکی نیز میزان انرژی را افزایش می­دهد. در افراد دچار خستگی، بدون توجه به عامل آن، ورزش نظارت­شده ،به مدت ۱۰ هفته، سبب افزایش میزان انرژی می­گردد. فرابررسی­ها اثربخشی ورزش ساختارمند و منظم را مورد تأیید قرارداده­اند .انجام تمرین­های هوازی، استقامتی یا انعطاف­پذیری، به مدت ۴ هفته، با بهبود انرژی و کاهش خستگی همراه است. انجام ورزش هوازی به میزان متوسط )مثلا روزانه ۳۰ دقیقه پیاده­روی (بیش از هر مداخله مطالعه­شده دیگری با اثرات مثبت بر خستگی همراه است.  به استثنای بیماران مبتلا به افسردگی، درمان دارویی )شامل محرک­ها (فقط در کوتاه­مدت مؤثر است. خستگی، حتی اگر به روند بیماری مرتبط باشد، با عدم تعادل میان خواب، استرس، یا مهارت­های تطبیق با مسایل روانی-اجتماعی همراه است. ایجاد تعادل میان این عوامل از میزان فشار می­کاهد و از دارو مؤثرتر است (روزنتال و همکاران، ۲۰۰۸).

 

درمان خستگی ثانویه

 

در درمان خستگی ثانویه، باید در صورت امکان داروهایی که عامل ایجاد خستگی هستند، قطع­ شده یا جایگزین شوند و پارامترهای فیزیولوژیک اصلاح شوند. در بیماران دچار سرطان، بیماری کلیه، یا سایر بیماری­های مزمن همراه با کم­خونی، چنانچه سطح هموگلوبین )در صورت لزوم با بهره گرفتن از اریتروپویتین) در حد ۱۰g/dL  نگه داشته­شود، از میزان خستگی بیمار کاسته  می­شود. زنانی که کم­خون نبوده، چرخه­های قاعدگی را تجربه می­ کنند، و سطوح فریتین آنها در حد پایین طبیعی است، چهار هفته پس از مصرف مکمل آهن بهبود انرژی را گزارش می­ کنند.  عامل خستگی هر چه باشد، انجام هر یک از انواع ورزش روزانه، حفظ روابط بین فردی، و بازگشت به کار به طور پایدار، به بهبود آن منجر می­شود. فعالیت هوازی به­ طور متوسط و منظم) یعنی ۳۰ دقیقه پیاده­روی یا فعالیت معادل آن در اکثر روزهای هفته( بیش از استراحت­کردن سبب کاهش خستگی مرتبط با بیماری می­گردد. در بیماران مبتلا به سرطان، یوگا، درمان گروهی و درمان استرس، خستگی را کاهش می­دهد. در بیمارانی که تظاهرات آنها وجود افسردگی را مطرح می­ کند، می­توان به مدت ۶ هفته مهارکننده­های انتخابی بازجذب سروتونین (SSRI) را امتحان کرد. محرک­های روانی[۲۶] (مثل متیل فینلات[۲۷] و مدافینیل[۲۸]) در بیماران مبتلا به عفونت ویروس نقص ایمنی انسانی، مولتیپل اسکروز، یا سرطان، سبب بهبود خستگی در کوتا­ه­مدت می­شوند. محرک­ها به ندرت عملکرد فرد را به میزان قبل از بیماری باز می­گردانند و این داروها با سردرد، بی­قراری، بی­خوابی، و خشکی دهان همراه هستند. در صورت مصرف، بهترین زمان استفاده از آنها مواقعی است که نیاز به هوشیاری وجود دارد (روزنتال و همکاران، ۲۰۰۸).

 

درمان خستگی فیزیولوژیک

 

خواب کافی) یعنی معمولا تا ۸ ساعت در شب برای بزرگسالان( فشارها را کاهش داده و سبب بهبود خلق و خو می­گردد.  بیماران باید فعالیت­های روزانه خود را به خوبی تنظیم کنند تا بر حسب نیازشان، خواب کافی و بهداشت خواب مناسبی داشته ­باشند. توصیه­ها برای بهداشت خواب مناسب عبارت­اند از: بیدا شدن در هنگام صبح در یک زمان مشخص؛ افزایش فعالیت در بعد از ظهر؛ اجتناب از ورزش حین غروب یا قبل از خواب؛ افزایش زمان مواجهه روزانه با نور روشن؛ استحمام با آب داغ، دو ساعت قبل از زمان خواب؛ اجتناب از کافئین، نیکوتین، الکل و مصرف غذا و نوشیدنی زیاد حین غروب؛ استفاده از اتاق خواب فقط برای خواب و فعالیت جنسی؛ و رعایت مواردی همچون به حداقل­ رسانیدن نور و سر و صدا و خامو­ش­کردن تلویزیون در زمان خواب. چرت­زدن (خواب کوتاه) ممکن است مفید باشد. اما باید به کمتر از یک ساعت در اوایل بعد از ظهر محدود شود. زمان­های مرخصی از کار نیز میزان خستگی را به حداقل رسانده و استرس را کاهش می­ دهند (روزنتال و همکاران، ۲۰۰۸).

 

۲-۴-۹- پژوهش­ها

 

مرورها بر پیش­بین­های خستگی، به جای اینکه خستگی را به عنوان نشانه­ای رایج در پرستاران اولیه[۲۹] یا جمعیت عمومی بررسی کند، عموماً روی بیماران خاصی، مخصوصاً مبتلایان به سندرم خستگی مزمن، متمرکز شده ­اند. شمار عظیمی از مطالعات در این زمینه روی بیماران بیمارستانی انجام شده ­اند (نیجرولدر[۳۰]، وی­دی­هارست[۳۱] و ویت[۳۲]، ۲۰۰۸). بسیاری از مطالعات در مورد خستگی، روی عوامل جسمی متمرکز شده ­اند، و نسبت به عوامل روانی بی­توجهی نشان­داده­اند. اهمیت مشخص­کردن مؤلفه­های روانی خستگی (مانند شخصیت برون­گرا و مستعد تنش) که از طریق خودارزیابی سنجیده می­شود، روشن شده­است (ویجسوریا و همکاران، ۲۰۰۷). اطلاعات در مورد عوامل پیش­بین[۳۳] آن، جهت پیش ­بینی بهتر شرایط خستگی در ارتباط با زیرمجموعه­های بیماران و متعاقباً تسهیل تصمیم ­گیری در مورد آن، مورد نیاز است (نیجرولدر و همکاران، ۲۰۰۸).

 

۲-۵- فرسودگی ورزشی

 

فرسودگی حالتی از خستگی جسمی، روانی و هیجانی است، و تأثیر منفی روی سرزندگی[۳۴]، هدفمندی[۳۵]، خودانگاره[۳۶]، و نگرش­ها[۳۷] نسبت به زندگی و ورزش دارد ( شافلی و همکاران، ۱۹۹۳).

 

فرسودگی شغلی یکی از عمده­ترین پیامدهای اجتناب­ناپذیر استرس شغلی است. کارکنان حرف خدمات اجتماعی از اولین کاندیداهای فرسودگی شغلی محسوب می­شوند. محیط­های شغلی همواره گرفتار طیف وسیعی از عوامل استرس­زا نظیر مواجه با بیماری­های شدید و مرگ بیماران، حجم زیاد کار و ابهام نقش هستند. عواملی مانند شیفت کاری، استفاده­ ناکافی از توانایی­های شخصی، زیادبودن حجم کار، تبعیض در میزان دستمزد، مبهم­بودن آینده­ شغلی، رابطه با همکاران، وضعیت کیفی ابزار آلات و احتمال خطر جسمی و کمی حجم کار در یک محیط کار پرتکرار و یکنواخت در ایجاد فرسودگی شغلی دخالت دارند (مک گریث[۳۸]، رید[۳۹] و بور[۴۰]، ۲۰۰۳). استرس شغلی امروزه تا حدی در سازمان­ها شایع شده­است. نه­تنها فشارهای شغلی به عملکرد کارکنان آسیب می­زنند، بلکه با تأثیرات منفی روی سلامت و به­زیستی[۴۱] آنها همراه هستند. این تبعات منفی برای کارکنانی پیش می­آید که احساس می­ کنند تقاضاهای شغلی فراتر از توان آنها است (ماسلاچ و لیتر[۴۲]، ۲۰۰۸). فشار بی­امانی که خوب مدیریت نشود، ممکن است منجر به نشانه­ های جسمی، هیجانی و رفتاری که نشان­دهنده­ خطر فرسودگی هستند، شود. نشانه­ های جسمی فرسودگی شامل انرژی کم/خستگی، بی­خوابی با خوابیدن بیش­ از حد، تنش عضلانی، کاهش/افزایش اشتها، سردرد، کاهش میل جنسی، احساس نامعلوم بیماری، سرماخوردگی­های مکرر، نبض سریع، تپش قلب، فشارخون بالا، اختلالات گوارشی، خارش، تکرر ادرار، و ضعف و لرزش هستند. نشانه­ های روانی/هیجانی فرسودگی شامل احساس ازدست­دادن کنترل، احساس پوچی، احساس بی­کفایتی، فرموشکاری، پایداری در عقاید، احساس به­دام­افتادن، مشکلات تمرکز، ملال، احساس ناهماهنگ­بودن کار با ارزش­های شخصی، ازدست­دادن شوخ­طبعی، انکار، گسستگی، غمگینی، بیمناکی/اضطراب، محرومیت، و غوطه­ورشدن در فکر هستند. نشانه­ های رفتاری فرسودگی شامل آسیب­پذیری؛ افزایش روزهای بیماری؛ افزایش استفاده از داروها و الکل؛ آه­کشیدن؛ تحریک­پذیری/عصبانیت؛ گریان­بودن؛ انزوا؛ بدگمانی؛ سخت کا­رکردن ولی چندان مولد­نبودن؛ تغییرات در روابط؛ و غیر پاسخگوبودن هستند( ماسلاچ و لیتر، ۲۰۰۸).

 

[۱]. excluded

 

[۲]. Derman, W.

 

[۳]. fibromyalgia

 

[۴]. tension headache

 

[۵]. Irritable Bowel Syndrome

 

[۶]. M. V. Geelen, S.

 

[۷]. Sinnema, G.

 

[۸]. J.M. Hermans, H.

 

[۹]. Kuis, W.

 

[۱۰]. heterogeneous

 

[۱۱]. arousal

 

[۱۲]. Hadlandsmyth, K.

 

[۱۳]. E. Vowles, K.

 

[۱۴]. neurasthenia

 

[۱۵]. B. Harvey, S.

 

[۱۶]. Wessely, S.

 

[۱۷]. Kuh, D.

 

[۱۸]. Hotopf, M.

 

[۱۹]. extraversion/sensation-seeking

 

[۲۰]. Wijesuriya, N.

 

[۲۱]. Tran, Y.

 

[۲۲]. Craig, A.

 

[۲۳]. exhaustion

 

[۲۴]. excessive daytime sleepness (EDS)

 

[۲۵] . modafinile

 

[۲۶] . psychostimulants

 

[۲۷] . ritalin

 

[۲۸] . provigil

 

[۲۹]. primary care

 

[۳۰]. Nijrolder, I.

 

[۳۱]. V. D. Horst, H.

 

[۳۲]. V. D. Windt, D.

 

[۳۳]. prognostic

 

[۳۴]. vitality

 

[۳۵]. purpose

 

[۳۶]. self-concept

 

[۳۷]. attitude

 

[۳۸]. McGrath, A.

 

[۳۹]. Reid, N.

 

[۴۰]. Boore, J.

 

[۴۱]. well-being

 

[۴۲] . Leiter, M.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:18:00 ب.ظ ]




برخی مطالعات حاکی از شیوع بالای بیش­تمرینی هستند (کریدر و همکاران، ۱۹۹۸). مطالعه­ای کلاسیک توسط مورگان[۱]، براون[۲]، راگلین[۳]، اکنار[۴] و الیکسون[۵] (۱۹۸۷) روی ۴۰۰ شناگر، که بیش از ۱۴۰۰۰ دقیقه در روز تمرین می­کردند، در طول دوره­ ای یکساله، انجام شد. در آن مطالعه ۵-۱۰% شناگران خسته[۶] تشخیص داده­شدند (مورگان و همکاران، ۱۹۸۷). در تحقیقات بعدی روی ورزشکاران و بیش­تمرینی، اکانار، مورگان، راگلین، بارکسدیل[۷] و کالین[۸] (۱۹۸۹) و هوپر و همکاران (۱۹۹۵) نتایج تحقیق قبلی را تأیید کردند. همچنین آنها وضعیت خلقی را به عنوان شاخص خستگی و بهبودی به کار بردند، و گزارش کردند که ۳ نفر از ۱۴ شناگر خسته شدند. خستگی بر شکست در بهبود عملکرد در طول دوره زمانی طراحی شده و درجه خستگی بالای پایدار مبتنی است. با این حال، گرچه درجه خستگی بالا می ­تواند نشان­دهنده فراتمرینی باشد، شکست در بهبود عملکرد، می ­تواند متناوباً حاکی از آن باشد، که درجه و شدت تمرین برای فراهم کردن سازگاری مثبت کافی نبوده­است (هوپر و همکاران، ۱۹۹۵). در مطالعه­ای روی ۱۷۰ شناگر دانشگاهی در طول دوره­ ای ۴ ساله، ۸/۶% شناگران را در هر فصل، به عنوان خسته طبقه ­بندی کردند. با این حال، به طور متوسط، ۱/۳۲% آنها نشانه­هایی از پریشانی تمرینی را در هر فصل نشان دادند، و ۹/۴۵% آنها در بیش از یک فصل ورزشی آشفته شدند (راگلین و مورگان، ۱۹۹۴).

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

در تحقیقات بعدی، کاتداکیس و شارپ (۱۹۹۸) ۲۵۷ ورزشکار نخبه در رشته­های مختلف ورزشی را درطول ۱۲ ماه فصل تمرینی، مورد بررسی قرار­دادند. نتایج نشان دادند که ۱۵% آنها بیش­تمرین بودند، و در ۵۰% موارد، بیش­تمرینی در طول مرحله رقابتی ۳ ماهه رخ داده­بود. ورزشکارانی که در این مطالعه بیش­تمرین تشخیص داده­شدند، تجربه احساس خستگی پایدار و افت عملکردی توجیه ناپذیری را گزارش کردند. علاوه بر آن، شیوع بیش­تمرینی در مردان (۱۷%) در مقایسه با زنان (۱۱%) کمی بیشتر بود (کاتداکیس و شارپ، ۱۹۹۸). هوپر و همکاران (۱۹۹۵) ۴/۲% کاهش در زمان عملکرد در شناگرانی که فراتمرین ­بودند را با ۱/۱% کاهش در شناگران به خوبی تمرین کرده­بودند، مقایسه کردند (هوپر و همکاران، ۱۹۹۵). در حالی که فقط داده ­های تغییر درصد و نه زمان­های کامل بیان شدند، آزمون­های عملکرد در طول ۱۰۰ دقیقه برای قهرمانان دو سرعت و ۴۰۰ دقیقه برای شناگران مصافتی کامل شدند. جوکندروپ و همکاران (۱۹۹۲) و سنیدر و همکاران (۱۹۹۵) کاهش در حداکثر توان توازی کسب شده در طول آزمون دور فزاینده مدرج برای فرسودگی تقریباً ۳-۴% را به عنوان نتیجه­ای از ۲ هفته تمرین دوچرخه­سواری تشدیدیافته گزارش کردند. جوکندروپ و همکاران (۱۹۹۲) کاهش کمی بیشتر را در عملکرد (۵%) هنگامی که همان آزمودنی­ها یک آزمون پیشرو-زمان[۹] را پر کردند، همراه با طول مدت تقریبی ۱۵ دقیقه گزارش کردند (جوکندروپ و همکاران، ۱۹۹۲).

 

۲-۸- کمال­گرایی

 

اسکنلن[۱۰]، استین[۱۱]، راویزا[۱۲] (۱۹۹۱)، هنشن (۲۰۰۰)، زینسر[۱۳]، بانکر[۱۴] و ویلیامز[۱۵] (۲۰۰۰) تأثیرات مثبت (مثل لذت­بردن از رقابت) و منفی (مثل استرس ناشی از کامل و بدون نقص بازی­کردن اجباری) کمال­گرایی در ورزشکاران را که مؤید دو نوع کمال­گرایی بهنجار و روان­رنجورانه است، گزارش کرده­اند. از سوی دیگر فروست[۱۶] و هندرسن[۱۷] (۱۹۹۱) نشان دادند که ورزشکاران دارای کمال­گرایی نورونیک که کمتر به خود اعتماد داشتند، شکست­پذیرتر بودند، نسبت به اشتباهات واکنش منفی نشان می­دادند، ۲۴ ساعت قبل از مسابقه، با افکار منفی بیشتری درگیر بودند، و سطوح بالاتری از اضطراب را تجربه می­کردند. یافته­ های مشابه در پژوهش کوئن[۱۸] و اوگلس[۱۹] (۱۹۹۳) در مورد ورزشکاران دونده گزارش شده­است. گولد و همکاران (۱۹۹۶) نیز تأثیرات منفی پایدار کمال­گرایی را بر ورزشکاران جوان تأیید کرده­اند. همچنین کمال­گرایی مثبت با موفقیت ورزشی ورزشکاران همبستگی مثبت و کمال­گرایی منفی با موفقیت ورزشی همبستگی منفی دارد (بشارت، ۱۳۸۳الف). پژوهش های انجام­شده در مورد رابطه کمال­گرایی و اضطراب رقابتی نشان داده­اند که، نگرانی در مورد اشتباهات و واکنش منفی به ناکامل­بودن (از مولفه های کمال گرایی منفی) با اضطراب رقابتی رابطه مثبت دارند (استوبر و همکاران، ۲۰۰۷; فروست و هندرسن، ۱۹۹۱; کوییالا[۲۰]، هاسمن[۲۱] و فالبی[۲۲]، ۲۰۰۲; هال، کر[۲۳] و متیوس[۲۴]، ۱۹۹۸). می­توان اضطراب رقابتی را به جنبه­ های منفی کمال­گرایی، و به طور اختصاصی به واکنش منفی به ناکامل­بودن نسبت داد. این شواهد، اهمیت تمایز جنبه­ های مثبت و منفی کمال­گرایی در ورزشکاران را نشان می­ دهند.

 

 

نتایج پژوهش نشان داده­است که تلاش برای کامل­بودن (کمال­گرایی مثبت) با اضطراب شناختی و بدنی ورزشکاران همبستگی منفی و با اعتماد به خود آنها همبستگی مثبت دارد. واکنش منفی به ناکامل­بودن (کمال­گرایی منفی)، بر عکس، با اضطراب شناختی و بدنی ورزشکاران همبستگی مثبت و با اعتماد به خود آنها همبستگی منفی داردابعاد کمال­گرایی می توانند تغییرات مربوط به اضطراب رقابتی ورزشکاران را پیش ­بینی کنند. این یافته­ها با نتایج پژوهش­های قبلی (استوبر و همکاران، ۲۰۰۷; کرافت، مجار[۲۵]، بکر[۲۶] و فلز[۲۷]، ۲۰۰۳) مطابقت می­ کنند (بشارت و حسینی، ۱۳۸۸).

 

تلاش برای کامل­بودن، همچنین از طریق ویژگی­هایی مانند واقع بینی، پذیرش محدودیت­های شخصی، انعطاف­پذیری و احساس رضایت و خرسندی از عملکرد شخصی (اسلنی و اشبی، ۱۹۹۶; فروست و همکاران، ۱۹۹۳; هماچک، ۱۹۷۸; هویت و فلت، ۱۹۹۱) به ورزشکار کمک می­ کند تا با مهار و مدیریت شرایط مسابقه، اضطراب رقابتی را کاهش دهد. کاهش اضطراب رقابتی، از آن جا که مقدمات موفقیت ورزشی فرد را نیز فراهم می­سازد، در یک چرخه و تعامل مثبت، قدرت ورزشکار در مهار و مدیریت شرایط مسابقه را تقویت می­ کند، اضطراب را بیش از پیش کاهش می­دهد و سطح اعتماد به خود را بالا می­برد (بشارت و حسینی، ۱۳۸۸).

 

[۱] . Morgan, W. P.

 

[۲] . Brown, D. R.

 

[۳] . Raglin, J. S.

 

[۴] . O’Connor, P. J.

 

[۵] . Ellickson, K. A.

 

[۶]. stale

 

[۷]. Barksdale, C. M.

 

[۸]. Kalin, N. H.

 

[۹]. time-trail

 

[۱۰]. Scanlen, T. K.

 

[۱۱]. Stein, G. L.

 

[۱۲]. Ravizza, K.

 

[۱۳]. Zinsser, N.

 

[۱۴]. Bunker, L.

 

[۱۵]. Williams, J. M.

 

[۱۶] . Frost, R. O.

 

[۱۷] . Handerson, K. L.

 

[۱۸]. Coen, S. P.

 

[۱۹]. Ogles, B. M.

 

[۲۰]. Koivula, N.

 

[۲۱]. Hassmen, P.

 

[۲۲]. Fallby, J.

 

[۲۳]. Kerr, A. W.

 

[۲۴]. Matthews, J.

 

[۲۵]. Magyar, T. M.

 

[۲۶]. Becker, B. J.

 

[۲۷]. Feltz, D. L.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:18:00 ب.ظ ]




وایت[۱] و اسکوایتزر[۲] (۲۰۰۰) دریافتند که کسانی که از خستگی رنج می­برند، در کمال­گرایی به طور معناداری نسبت به کسانی که از خستگی رنج نمی­برند، نمره­ بالاتری می­گیرند. آنها نتیجه گرفتند که سطوح بالای کمال­گرایی می ­تواند نقشی چشمگیر در آغاز نشانه­ های خستگی داشته­باشد. آرپین-کریبی[۳]و کریبی[۴] (۲۰۰۷) دریافتند که فقط دو جزء خستگی، که آشفتگی هیجانی[۵] و مشکلات شناختی[۶] هستند، با کمال­گرایی همبستگی دارند. بلینکیرون[۷]، ادواردز[۸] و لینچ[۹] (۱۹۹۹) دریافتند که رابطه­ای بین کمال گرایی و نشانه­ های خستگی در بیماران مبتلا به خستگی و شرکت­کنندگان سالم گروه کنترل وجود ندارد. ابعاد منفی  کمال­گرایی ممکن است منجر به راهبردهای انطباق ناسازگارانه[۱۰] که افراد را برای خستگی مستعد می­ کنند، شوند. کمال­گرایی منفی با سطوح بالاتر نشانه­ های خستگی مرتبط است، درحالیکه، کمال­گرایی مثبت با سطوح پایین­تر نشانه­ های خستگی مرتبط است. ابعاد کمال­گرایی به­ خوبی نشانه­ های افسردگی با خستگی مرتبط هستند. سطح بالای افسردگی با سطح بالای خستگی مرتبط است. به علاوه، اگرچه کمال­گرایی مثبت و منفی هردو با نشانه­ های خستگی رابطه دارند، بعد از کنترل متغیر افسردگی، کمال­گرایی منفی با خستگی همبسته باقی ماند (به نقل از بشارت و همکاران، ۲۰۰۹).

 

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

 

۲-۸-۴- همبسته­های روان­شناختی کمال­گرایی کلی

 

کمال­گرایی در علت­شناسی، حفظ و جریان حالات آسیب­شناختی روانی خاصی، نقش مهمی بازی می­ کند. پژوهش­های مربوط به کمال­گرایی تأثیرات مثبت و منفی کمال­گرایی را بر افکار، عواطف و رفتارها تأیید کرده­اند (بشارت، جوشن­لو و میرزمانی، ۱۳۸۶). سطوح بالای کمال­گرایی در افسردگی اساسی، اختلالات اضطرابی و اختلالات تغذیه­ای مشاهده شده­است. گرچه مطالعات کمی سطوح کمال­گرایی را در این بیماری­ها مقایسه کرده­اند، منطقی است که معتقد باشیم، نسبت به افسردگی و اضطراب،  ابعاد متفاوتی از کمال­گرایی، در اختلالات تغذیه­ای درگیر هستند (باردون-کان[۱۱] و همکاران، ۲۰۰۷).

 

در مورد رابطه کمال­گرایی و عزت نفس، یافته­ های پژوهشی نشان داده­اند که کمال­گرایی بهنجار با عزت نفس بالاتر و  کمال­گرایی روان­رنجورانه با عزت نفس پایین­تر همبستگی دارند. البته دسته­ای از پژوهش­ها در عین حال که همبستگی کمال­گرایی روان­رنجورانه را با سطوح پایین­تر عزت نفس تأیید کرده­اند، نشان داده­اند که بین کمال­گرایی بهنجار و عزت نفس رابطه­ای وجود ندارد (بشارت، ۱۳۸۳الف).

 

یافته­ های پژوهشی بیانگر پیامدهای آسیب­شناختی کمال­گرایی، شامل نومیدی اجتناب­ناپذیر از رعایت تام و تمام استانداردها، خودانتقادگری، آسیب پذیری نسبت به شکست، و افزایش خطر افسردگی و خودکشی بوده ­اند (بشارت، ۱۳۸۳ب). افرادی که در کمال­گرایی بالا هستند، نسبت که کسانی که در کمال­گرایی پایین هستند، به دلیل این که معیارهای بالایی دارند و کاملاً خودانتقادگرند، به طور ویژه­ای مستعد شکست و نشان­دادن واکنش منفی شناختی، هیجانی، و عملی نسبت به شکست هستند. کوشش­های کمال­گرایانه ارتباط مثبت با خودکارایی و سطوح انتظار قبل از پسخوراند عملکرد دارند، و افزایش در سطح انتظار در پی پسخوراند موفقیت را پیش ­بینی می­ کنند. این حاکی از آن است که فرد کمال­گرا به طور خوشبینانه­ای بر اساس توانایی­های خود، برای عالی­بودن تلاش می­ کند، و هنگام مواجهه با یک تکلیف، انتظارات بالاتری دارد؛ همچنین انتظارات خود را بعد از تجربه موفقیت به وسیله انتخاب تکالیف مشکل­تر، ارتقا می­بخشد. در مقابل، خودانتقادگری ارتباط منفی با خودکارایی قبل از پسخوراند عمل دارد، و کاهش در خودکارایی را بعد از پسخوراند شکست پیش ­بینی می­ کند؛ همچنین سطح انتظار را بدون توجه به پسخوراند موفقیت یا شکست، کاهش می­دهد. این نشان می­دهد که افرادی که تمایل به انتقادگری از خود دارند، به طور بدبینانه­ای در مورد ظرفیت خود برای غلبه بر موانع می­اندیشند و حتی بعد از تجربه شکست، بدبینی آنها بیشتر می­شود. اشاره به این نکته مهم است که بین تلاش­های کمال­گرایانه و خودانتقادگری، رابطه قوی­ای وجود دارد، و اکثر افرادی که تلاش­های  کمال­گرایانه بالایی نشان می­ دهند، سطوح بالای خودانتقادگری را نیز نشان می­ دهند. علاوه بر این، ترکیبی از تلاش­های کمال­گرایانه و خودانتقادگری، می ­تواند پاسخی خاص نسبت به موفقیت و شکست را در موقعیت­های عملکردی، به وجود آورد. به دلیل این که تلاش برای عالی­بودن با خودکارایی بالاتر و سطح انتظار بالاتر رابطه دارد، این افراد ممکن است تکالیف سخت­تری را انتخاب کنند، که دارای خطر شکست بالاتری نیز هست. بنا بر این، اگر موفقیت را تجربه کنند، سطح انتظار خود را بالاتر می­برند. اگر شکست را تجربه کنند، کاهش خودکارایی را تجربه می­ کنند، ولی سطح انتظار خود را پایین نمی­آورند. این الگو می ­تواند عدم مطابقت بین انتظارات و اعتقاد فرد به توان تحقق انتظارات را افزایش دهد، و نتایجی که به دست می­آیند، مشکل­زاترین ویژگی­های کمال­گرایی باشند (استوبر و همکاران، ۲۰۰۸).

 

کمال­گرایی با فرسودگی در مراقبین، خستگی در کارمندان نوبت شب، نشانه­ های بدنی عمومی در دانشجویان دانشگاه، شدت بیشتر سردرد در کودکان و بزرگسالان مبتلا به سرددرد مزمن، و فرسودگی ورزشی در بازیکنان تنیس رقابتی، رابطه دارد. افراد مبتلا به خستگی شدید، اغلب نگرش­های کمال­گرایانه انعطاف­ناپذیر را حفظ می­ کنند. بیماران مبتلا به اختلال­های روان­تنی عقاید کمال­گرایانه بیشتری را نسبت به بیماران مبتلا به بیماری­های پزشکی گزارش می­ کنند (شافران و منسل، ۲۰۰۱).

 

[۱]. White, C.

 

[۲]. Schweitzer, R.

 

[۳]. Arpin-Cribbie, C.A.

 

[۴]. Cribbie, R.A.

 

[۵]. Emotional distress

 

[۶]. Cognitive difficulties

 

[۷]. Blenkiron, P.

 

[۸]. Edwards, R.

 

[۹]. Lynch, S.

 

[۱۰]. Maladaptive coping strategies

 

[۱۱]. Bardone-Cone, A. M.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:17:00 ب.ظ ]




یافته­ های پژوهشی در زمینه بررسی ابعاد سه­گانه کمال­گرایی، همبستگی این سازه را با ویژگی­های شخصیتی، رفتاری و مشکلات روان­شناختی تأیید کرده­اند. کمال­گرایی خودمحور با مشخصه­های مثبت تلاش و رقابت برای پیشرفت، عزت نفس، و خودشکوفایی[۱] از یک سو، و مشخصه­های منفی خودشیفتگی[۲]، خودسرزنشگری[۳]، خودانتقادگری[۴]، احساس گناه، افسردگی و روان­رنجورخویی[۵] در ارتباط است. کمال­گرایی دیگرمحور با مشخصه­های منفی، شامل دیگرسرزنشگری[۶]، اقتدارگرایی[۷]، سلطه­جویی[۸]، و ویژگی­های شخصیت نمایشی[۹]، خودشیفته، و ضداجتماعی[۱۰] همبستگی دارد. کمال­گرایی جامعه­مدار با نیاز به تأیید دیگران، ترس از ارزشیابی منفی، منبع کنترل بیرونی[۱۱]، بیش­تعمیم­دهی[۱۲] شکست، خودانتقادگری، خودسرزنش­گری و دیگر سرزنش­گری، ناهمسازی روانشناختی و ویژگی­های شخصیت مرزی[۱۳]، اسکیزوتایپ[۱۴]، اجتنابی[۱۵]، اسکیزوئید[۱۶]، و پرخاشگر منفعل[۱۷] و همچنین با افسردگی، اضطراب و نوروزگرایی مرتبط است (بشارت، ۱۳۸۳ب).

 

 

کمال­گرایان خودمحور ویژگی­های سازگارانه کمال­گرایی را دارند، در حالی که کمال­گرایان جامعه­محور دارای ابعاد ناسازگارانه آن هستند (مک­کرا[۱۸] و جان[۱۹]، ۱۹۹۲). برای مثال، پژوهش از این نکته که کمال­گرایی خودمحور رابطه مثبتی با عامل وظیفه­ شناسی، مخصوصاً با تلاش برای موفقیت دارد (هیل[۲۰]، مک­اینتیر[۲۱] و باچارا[۲۲]، ۱۹۹۷)، در حالی که، خودانتقادگری اساساً با کمال­گرایی جامعه­محور در ارتباط است، که به طور مثبتی یا روان­رنجورخویی، و به طور منفی با وظیفه­ شناسی، دلپذیری[۲۳]، برون­گرایی، شکل­های ارزشی بازبودن نسبت به تجربه، و شکل اعتماد دلپذیربودن، رابطه دارد (دانکلی[۲۴]، بلنکستین[۲۵] و فلت، ۱۹۹۷).

 

کمال­گرایان خودمحور تمایل به نشان­دادن تلاش برای موفقیت و پیگیری موفقیت دارند، که منجر به به­زیستی روان­شناختی می­شود، در حالی که، کمال­گرایان جامعه­محور، نیاز زیادی به اجتناب از شکست دارند، که منجر به سلامت روانی پایین می­شود (اسلید و ائنز، ۱۹۹۸).

 

کمال­گرایی خودمحور با خودکارآمدی رابطه مثبت دارد، ولی کمال­گرایی جامعه­محور رابطه منفی با خودکارآمدی دارد (مارتین[۲۶]، فلت، هویت، کرامز[۲۷] و اسزانتو[۲۸]، ۱۹۹۶). نتایج پژوهش­ها با نتایج پژوهش حاضر در این زمینه همخوان است که
کمال­گرایی خودمحور و جامعه­محور، به طور زیربنایی، دو بعد وسیع­تر کمال­گرایی هستند. ارتباط بین کمال­گرایی­ خودمحور و سلامت، کاملاً به وسیله عاطفه، تعدیل می­شود، ولی ارتباط بین کمال­گرایی جامعه­محور و سلامت، تاحدی به وسیله عاطفه تعدیل می­شود (مولنار و همکاران، ۲۰۰۶).

 

مقررکردن معیارهای سطح بالا، یکی از ابعاد محوری کمال­گرایی است. کسانی که نمره بالاتری در کمال­گرایی خودمحور می­آورند، به احتمال بیشتری بعد از تجربه موفقیت، معیارهای خود را ارتقاء می­ دهند (کبری[۲۹]، هایاکاوا[۳۰] و تانو[۳۱]، ۲۰۰۹).

 

ارتباط معناداری بین انعطاف­پذیری نگرشی[۳۲] و هر سه شکل کمال­گرایی وجود دارد. افرادی که انعطاف­ناپذیری بیشتری در تفکر خود دارند، کمال­گراتر نیز هستند. تفکر دومقوله­ای نیز با کمال­گرایی رابطه دارد، و یکی از ویژگی­های محوری­ای است که منجر به حفظ کمال­گرایی می­شود. تفکر دومقوله­ای به عنوان یکی از قوی­ترین متغیرهای پیش ­بینی­کننده کمال­گرایی منفی، تأیید شده­است (جی­اگان[۳۳]، پی­پیک[۳۴]، جی­دیک[۳۵] و اس­ریز[۳۶]، ۲۰۰۷).

 

 

مطالعات اخیر وجود جنبه­ های مثبت و منفی کمال­گرایی را مشابه آنچه در مدل هماچک آمده­است، تأیید کرده­اند. نظریه­پردازان معتقدند این ابعاد کمال­گرایی به طور متفاوت، ادراک، تفسیر و پاسخدهی افراد به پیشرفت شخصی را تحت تأثیر قرار می دهند. براین اساس، کمالگرایی بهنجار و روان­رنجور به عنوان سازه­های مربوط به انگیزه پیشرفت، طرح­واره­های ادراکی، عاطفی و رفتاری فرد را تحت تأثیر قرار می­ دهند و چگونگی تفسیر فرد، احساس وی و عکس­العمل او به تلاش­های مربوط به پیشرفت را سازمان می­ دهند (بشارت، ۱۳۸۳الف).

 

مگنوسان[۳۷]، نیاز[۳۸] و وایت[۳۹] (۱۹۹۶) نشان دادند که کمال­گرایی منفی با خستگی صفتی جسمی و روانی رابطه دارد، درحالیکه، رابطه با کمال­گرایی مثبت معکوس است (بشارت و همکاران، ۲۰۰۹). تمایز بین تلاش کمال­گرایانه مثبت با منفی، با توجه به این سؤال که کمال­گرایی چگونه با سطح انتظار[۴۰] مرتبط است، بررسی می­شود. در بررسی­ها معلوم شده­است که بیشتر بعد کوشش­کردن کمال­گرایی با سطح انتظار رابطه دارد (استوبر و همکاران، ۲۰۰۸).

 

تجربه­های زیاد شکست، همراه با معیارهای شخصی کمال­گرایانه، احتمالاً دلیل خودسرزنش­گری و پریشانی است، که به نوبه خود منجر به افسردگی می­شود. افرادی که نمره بالایی در کمال­گرایی روان­رنجورانه می­گیرند، به احتمال بیشتری، علایم روان­شناختی شدیدتری را نشان می­ دهند. همچنین بسیاری از محققان، ارتباط مثبت بین کمال­گرایی روان­رنجورانه و اضطراب را تأیید کرده­اند. به دلیل این که اضطراب تا حدی در تفاوت ادراک­ شده بین تقاضاهای کمال­گرایانه و عملکرد واقعی ریشه دارد، کمال­گرایی روان­رنجورانه تأثیر منفی بر اضطراب دارد (سامی[۴۱] و کاندا[۴۲]، ۲۰۰۲).

 

نشانه­ های روان­تنی که یکی از فراوان­ترین نشانه­ های روان­پزشکی هستند، با کمال­گرایی روان­رنجورانه رابطه دارند. بر اساس نظریه خودپیش­بینی­گری[۴۳]، اورگانیستا[۴۴] و میراندا[۴۵] (۱۹۹۱) ادعا کرده­اند که فرد کمال­گرا باید نشانه­ های روان­تنی جدی­تری را گزارش کند، به این دلیل که این مسئله علتی را برای شکست، بدون تهدیدکردن عزت نفس، فراهم می­ کند. با این حال، در پژوهش­ها به ارتباط بین کمال­گرایی با نشانه­ های روان­تنی توجه زیادی نشده­است. در مطالعه­ای طولی معلوم شد که کمال­گرایی روان­رنجورانه برخی از اثرات مضر را بر افسردگی و نشانه­ های روان­تنی، حداقل پس از ۶ هفته، اعمال می­ کند، ولی روی اضطراب اعمال چنین اثری تأیید نشد (سامی و کاندا، ۲۰۰۲).

 

[۱]. self-actualization

 

[۲]. narcissism

 

[۳]. self-blame

 

[۴]. self-criticism

 

[۵]. neuroticism

 

[۶]. other-blame

 

[۷]. authoritarian

 

[۸]. domineering

 

[۹]. histrionic

 

[۱۰]. antisocial

 

[۱۱]. external locus of control

 

[۱۲]. overgeneralization

 

[۱۳]. borderline

 

[۱۴]. schizotypal

 

[۱۵]. avoidant

 

[۱۶]. schizoid

 

[۱۷]. passive aggressive

 

[۱۸]. McCrae, R. R.

 

[۱۹]. John, O. P.

 

[۲۰]. Hill, R.W.

 

[۲۱]. McIntire, K.

 

[۲۲]. Bacharach, V.R.

 

[۲۳]. agreeableness

 

[۲۴] . Dunkley, D.M.

 

[۲۵] . Blankstein, K.R.

 

[۲۶]. Martin, T.R.

 

[۲۷]. Krames, L.

 

[۲۸]. Szanto, G.

 

[۲۹]. Kobori, O.

 

[۳۰]. Hayakawa, M.

 

[۳۱]. Tanno, Y.

 

[۳۲]. attitude flexibility

 

[۳۳]. J. Egan, S.

 

[۳۴]. P. Piek, J.

 

[۳۵]. J. Dyck, M.

 

[۳۶]. S. Rees, C.

 

[۳۷]. Magnusson, A.E.

 

[۳۸]. Nias, D.K.B.

 

[۳۹]. White, P.D.

 

[۴۰]. aspiration

 

[۴۱] . Sumi, K.

 

[۴۲] . Kanda, K.

 

[۴۳]. self-handicapping

 

[۴۴]. Organista, P. B.

 

[۴۵]. Miranda, J.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:17:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم