کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



بحث و نتیجه گیری

1-5 مقدمه …………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………85

2-5 بحث و نتیجه گیری…………………………………………………………………………………………………………………………………………………….85

3-5 محدودیت ها ………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………95

4-5 پیشنهادات ………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….95

منابع

منابع فارسی ……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….96

منابع لاتین ………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………100

مقدمه

در حال حاضر اختلالات روانی به دلیل ماهیت آشفته ساز، شیوع فراوان و پیچیدگی های ماهیتی و همچنین هزینه های گزاف مراقبتی مورد توجه فراوان قرار گرفته اند. بعلاوه ،نگاه جامعه امروز به آن ها، نگاهی علمی و به سرعت در حال پیشرفت است. امروزه اختلالات اضطرابی و خلقی از شایعترین اختلالات روانی هستند و افراد مبتلا به این اختلالات به وفور توسط روان شناسان بالینی تحت درمان قرار می گیرند ( بخشی پور، دژکام، مهریار و بیرشک، 1383).

   در این راستا، نرخ شیوع اختلال افسردگی در طول عمر 17درصد (کسلر[1] و همکاران، 2005) و میزان بروز سالیانه افسردگی اساسی 59/1 درصد (زنان 89/1 درصد و مردان 1/1 درصد) است (سادوک[2]و کاپلان[3]،2007). همچنین نرخ شیوع اختلالات اضطرابی به 8/28 درصد و میزان بروز آن به 18 درصد می رسد (کسلر و همکاران، 2005).

   فهم سازه های تاثیر گذار و بیان صریح عواملی که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم بر افسردگی و اضطراب تاثیر می گذارند،  کاری دشوار است .  با این حال ، تلاش پژوهشگران و محققان در این عرصه ، نتایج امیدوارکننده ای در پی داشته است . در همین راستا ، توجه به نقش سازه های شخصیتی و راهبردهای شناختی تنظیم هیجان در سبب شناسی اختلال های افسردگی و اضطرابی و بررسی اثرات مستقل و تعاملی این سازه ها با بهره گیری نظام آماری پیشرفته مدل یابی معادلات ساختاری جهت پیش بینی و تبیین اثرات این سازه ها بر این حوزه از اختلال های روانشناختی می تواند کمک کننده پژوهش ها و رویکردهای درمانی آتی در زمینه اختلال های هیجانی باشد.

2-1 بیان مساله :

اختلالات افسردگی و اضطرابی ، جزء اختلالات شایع و ناتوان کننده بوده و در طول دو دهه اخیر ،  چندین مطالعه ملی در این حوزه ها  انجام گرفته و دو طبقه از اختلالات روانی را که به ویژه در جمعیت عمومی بزرگسالان رایج است ؛ اختلال افسردگی با شیوع در طول عمر تقریبا 17 درصد و اختلالات اضطرابی با شروع در طول عمر  تقریبا 29 درصد رامشخص کرده اند (کسلرو همکاران، 2005). این اختلالات هزینه های زیادیبه جامعه تحمیل می کنند و با توجه به این مسائل ، تشخیص و توصیف دقیق این اختلالات از اهمیت خاصی برخوردار است.

   خلق افراد افسرده، غمگین، مضطرب و تحریک پذیر است، تفکر آن ها کند و آشفته بوده، دچار فقدان تمرکز هستند، دیدگاه بدبینانه ای دارند، خود را سرزنش می کنند، دچار تردید و دودلی اند، عزت نفس پایینی دارند. از فعالیت های شغلی و اجتماعی اجتناب می کنند، تمایل به فرار و گوشه گیری دارند، دچار وابستگی زیادی هستند. در افراد افسرده، راه رفتن کند می شود، گریه کردن وجود دارد. این افراد دچار کاهش یا افزایش اشتها، فقدان نیروی زندگی، اختلال خواب، کندی و بیقراری هستند(بلک برن[4]و دیویدسون[5]، 1989).

    از طرفی احساس اضطراب دو مولفه دارد: با خبر شدن فرد از تغییرات جسمی خود (مثل تپش قلب و تعریق) و با خبر شدن از اینکه عصبی شده است یا ترسیده است. اضطراب بر تفکر، ادراک، و یادگیری فرد هم اثر می گذارد (سادوک و کاپلان،2007).

   اختلال اضطراب فراگیر (GAD)[6] شایع ترین اختلال اضطرابی است (بارلو[7]، 2002، به نقل از ولز[8]، 1388). این اختلال، با نگرانی افراطی و غیر قابل کنترل همراه با برخی علایم اضطراب مشخص می شود (انجمن روانپزشکی آمریکا[9]،2000، به نقل از ولز، 1388). ویژگی های دیگر اختلال اضطراب منتشر عبارت است از مشکل در تمرکز، خستگی زودرس، بیقراری، تحریک پذیری و تنش عضلانی شدید. این اختلال، حدود 5 درصد از کل جمعیت را شامل می شود (ویتچن و هویر[10] ، 1994، به نقل از دیویسون[11]، نیل[12]و کرینگ[13]، 1387).

   علاوه بر این، در اختلال وحشتزدگی ( پانیک[14]) به عنوان یکی دیگر از زیرمجموعه اختلالات اضطرابی، فرد به ناگهان و بی دلیل دچار یک مجموعه نشانه ی آزار دهنده از جمله تنگی نفس، تپش قلب، حالت تهوع، درد سینه، احساس خفگی، سرگیجه، تعریق، رعشه، بیم شدید، وحشت و احساس مرگ قریب الوقوع می شود. شیوع اختلال پانیک در طول زندگی حدود 2 درصد برای مردان و بیش از 5 درصد برای زنان است (کسلر و همکاران، 1994، به نقل از دیویسون، نیل و کرینگ، 1387). درDSMIV-TR[15]دو دسته ملاک تشخیصی برای اختلال پانیک وجود دارد: یکی بدون بازارهراسی و دیگری با آن (سادوک و کاپلان، 2007).

    همچنین، اختلال وسواس فکری– عملی( OCD)[16] نیز یکی دیگر از انواع اختلالات اضطرابی است که در آن،افکار دائم عودکننده بوده و اجبارها و اضطرارهایی هستند که یا موجب اتلاف وقت شده و یا باعث پریشانی و ضرر و زیان می گردند ( DSMIV-TR، انجمن روانشناسی آمریکا،1999). در این راستا، وسواس ها افکار دائمی، تکانش ها یا تصوراتی هستند که به صورت ناخوانده، مزاحم و یا نامناسب تجربه می شوند (ولز و موریسون [17]، 1994؛ به نقل از ولز، 1385). از طرفی، اجبار،رفتاری تکراری بوده که آشکارو یا پنهان است.در تحقیقات زمینه ای در مورد همه گیرشناسی، میزان شیوع وسواس فکری-عملی در طول مدت زندگی 5/2 درصد به دست آمده است(کارنوی گلدینگ[18]، سورنسون[19] و بارنام[20]، 1988؛ به نقل از ولز،1385).

   اختلال های وسواس فکری – عملی، اضطراب فراگیر،پانیک و افسردگی به واسطه ی نشانه های رفتاری، هیجانی و شناختی خویش بر کارکردهای روزانه 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1399-06-06] [ 05:08:00 ب.ظ ]




صاحب نظران جوامع و ملل در همه دوره ها در صدد شناختن انسان برآمده و از دیدگاه های گوناگون فلسفی، علمی و دینی، در این مسئله عظمی کوشیده اند؛ اما در این میان چرا بشر درباره ی شناختن خویش کاری انجام نداده است؟! چه عواملی باعث شده است تا برخی از دانشمندان و محققان معتقد باشند که انسان با همه ترقی ها و پیشرفتهای بسیار چشمگیر در خصوص شناخت جهان طبیعت و چگونگی تصرف در آن به سود خویشتن، تا به امروز نتوانسته است درباره ی موجودیت خود معلومات لازم و کافی به دست آورده و همه ی سطوح و ابعاد خود را بشناسد و از لذایذ موجودیت شناخت خویشتن برخوردار شده و از آلام و ناگواری های متعددی که پیرامونش را فراگرفته نجات پیدا کند؟! (علامه جعفری، 1386).

در مکتب انسانگرایی جدید، از دیدگاه مزلو[1] در بیان ویژگی های بارز شخصیت سالم تاکید می کند که، چنین شخصیتی اقدام به اصلاح در جهان بینی و فلسفه به مفهوم صافی تر شدن، واقع گرا تر شدن و کمتر ویرانگر بودن، وسیع تر بودن، کل گراتر بودن و یگانه تر شدن، می کند و تمامی اینها همگون با همان تعریف دقیق اسلام از انسان کامل است. مزلو بیان می کند که انسان سالم و کامل، آفرینندگی بیشتری دارد، بیش از پیش به هنر و علم و معرفت روی می آورد، درک بهتر از یکتایی فرد دارد و احترام عمیق برای تمام نوع بشر قائل است.(سیف، 1379).

پروین[2] (به نقل از جوادی، کدیور1381) معتقد است که، قسمت عمده روان شناسی در غرب شکل گرفته است و این در مورد روان شناسی شخصیت نیز مانند سایر قسمت های روان شناسی، مصداق دارد؛ و فرهنگ نیز در تعریف شخصیت نقش دارد. بنابراین می توان انتظار داشت که بررسی تفاوت های بین فرهنگی، نقش عمده ای در روان شناسی شخصیت داشته باشد. با این حال آیا ساختار شخصیت و فرآیندهایی که در یک فرهنگ جاری است، در فرهنگ های دیگر نیز وجود دارد؟ آیا همانطور که افراد متعلق به فرهنگ های مختلف دارای بخش های جسمانی وفرآیندی یکسان هستند، ساختار و فرآیند شخصیتی یکسانی نیز دارند؟

همه ما مفهوم «خود» را درک می کنیم. اما بعید به نظر می رسد که یک نظریه شخصیت بتواند بدون پرداختن به این مفهوم موثر واقع شود. آیا هر فردی دارای یک «خود» نیست؟! البته بعضی از فرهنگ ها واژه ای برای این مفهوم ندارند و در بعضی فرهنگ ها نیز مفهوم «خود» با آنچه در فرهنگ غرب رایج است، کاملا متفاوت است. آن چه می توان گفت این است که، ماهیت «خود» به طور قابل توجهی از فرهنگی به فرهنگی دیگر متفاوت است. اعضای دو جامعه نه تنها دیدگاه های مختلفی در مورد جایگاه «خود» دارند، بلکه در مورد عناصر تشکیل دهنده ی «خود» و حد و مرز آن از یکدیگر متفاوت اند. علاوه بر این اسناد های مربوط به تغییرات جسمانی در همه فرهنگ ها مشترک است، اما اسنادهای مربوط به رویداد های اجتماعی به طور قابل ملاحظه ای از فرهنگی به فرهنگی دیگر متفاوت است؛ برای مثال آسیایی ها اغلب، رفتار را به صفات و آمادگی ها نسبت می دهند و غربی ها، احتمال اینکه رفتار را به موقعیت نسبت دهند و آمادگی را نادیده بگیرند بسیار زیاد است. (جوادی،کدیور،1381 ).

دانشمند و فیلسوف، علامه محمد تقی جعفری، انسان را دارای دو بُعد «طبیعی» و «ماورای طبیعی» می داند. بُعد طبیعی انسان را «خود» یا «من» یا «نفس» او تشکیل می دهد که قابل شناختن و تزکیه و تهذیب شدن است و بُعد ماورای طبیعی را «روح» انسان می داند، که حقیقتی غیر قابل شناخت است؛ اما بعد طبیعی که «نفس» یا «خود طبیعی» انسان است می تواند رشد کند و به کمال برسد و به انسان کامل تبدیل شود، زیرا خداوند در نهاد و فطرت انسان استعداد سیر به سوی او(خدا) را قرار داده و استعداد دستیابی به والاترین مراحل کمال را دارد. (علامه جعفری،1383).

از دیدگاه قرآن انسان ترکیبی از عناصر مادی و معنوی (جسم و روان) می باشد و شرافت انسان مربوط به روان یا روح اوست. روان یا روح انسان از چنان موقعیتی برخوردار است، که اولین انسان به امر خداوند مسجود فرشتگان می گردد؛ لذا روان شناسی اسلامی، تمام ابعاد و سطوح انسانی را در نظر می گیرد و او را مورد مطالعه قرار می دهد؛ و انسان را موجودی می داند که می تواند کمالات بسیاری بدست آورد، چرا که انسان استعداد تعالی جویی دارد. (سیف، 1379).

برای فهم و درک کامل رشد شخصیت باید به چهارچوب های فرهنگی توجه کرد. در واقع هیچ آزمون شخصیتی نمی تواند «نابسته به فرهنگ» باشد، زیرا شخصیت انسانی از فرهنگ جدا نیست و افرادی که با موفقیت با فرهنگ خود سازش می یابند، ممکن است نتوانند در فرهنگ های دیگری زندگی کنند. هر فرهنگی مجموعه توانایی های نسبتا متفاوتی را ایجاب می کند و پرورش می دهد و تقویت و تشویق می کند. فرهنگها از لحاظ ارزشی که برای تعمیم و یافتن ویژگی های مشترک، تجارب گوناگون قائل می شوند متفاوتند. «خود» در فرهنگ شرق متفاوت از فرهنگ غرب شناخته شده است. در مقایسه فرهنگ ایران با سایر فرهنگ ها، در زمینه ادراک و تحول «خود» می توان گفت: اگر بخواهیم، به طور ویژه به «خود» بیندیشیم، فرهنگ کهن ما در زمینه معانی «خود» و «انسان» گفتنی بسیار دارد. خزانه فرهنگی، تاریخی، مذهبی، و ادبی ایران سرشار از عرفا، نویسندگان، دانشمندان، و سخنوران پارسی است که در مورد رابطه انسان با جهان خارج، سیر تکاملی «خود»، و پویندگی در راه دستیابی به کمال است. شک نیست که در فرهنگ کهن ایران، و از دید عرفا و دانشمندان و سخنوران پارسی، مفهوم «خود» ، «انسان»، «شخصیت» از منابع و موضوعات جاذب و تفکرات درون فرهنگی و نیز بین فرهنگی برای هر پژوهنده ایرانی است. (البرزی،1385).

اکثر روان شناسان بر این باورند که، رفتار انسان از فعالیت بخش های خاصی ناشی می شود، که ارتباط این بخش ها با یکدیگر به رفتار جهت می دهد. آنها برای به دست آوردن نمونه ای از رفتار فرد، انواع آزمونها را بکار می برند؛ همچنین برای ارزیابی شخصیت از آزمونهای شخصیت که توسط دانشمندان و روان شناسان غربی تهیه و ساخته شده است، استفاده می کنند. اما، شاید بتوان گفت ابزاری برای ارزیابی شخصیت در خصوص ویژگی ها و صفات انسان کامل، که مناسب، و در چارچوب فرهنگ ایرانی ـ اسلامی باشد تا کنون ساخته نشده است و پژوهشی بدین مضمون کار نشده باشد.

از میان متفکران واندیشمندان ایرانی ـ اسلامی، علامه محمدتقی جعفری، عالم،فیلسوف واندیشمندی است که آزاد اندیشی ودین مداری را همیشه باهم داشت. وی به منظور گسترش باورهای مذهبی وصیانت ازآن و رد تهاجم های متفاوت، در زمان حیات خویش به تالیف آثار گرانقدری پرداخت؛ که درپرتو این آثار می توان، شخصیت انسان کامل، انسانی که در مسیر حیات تکاملی و حیات طیبه خداگونه شده و صفات الهی در او تجلی پیدا کرده است را شناخت. بنابراین هدف اصلی این پژوهش ساخت مقیاس شخصیت بر اساس آرا و نظرات علامه محمد تقی جعفری در مورد ویژگی های انسان کامل می باشد .

 اهمیت و ضرورت تحقیق

به اعتقاد روان شناسان انسان گرا، باید فضایل و نقاط قوت انسان را مطالعه و اصول بهداشت روانی را تجزیه وتحلیل کرد. آن ها بیان می کنند، ما نیاز داریم تا کشف کنیم که انسان ها، نه در بد ترین حالات خود بلکه در بهترین حالات خود چه شکلی هستند. رویکرد انسانگرایی در شخصیت، بر فضایل و آرزوهای انسان، اراده ی آزاد و آگاهانه و خود شکوفایی توانایی های باالقوه ی شخص تاکید می ورزد. این رویکرد تصویری زیبا و خوش بینانه از ماهیت انسان دارد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:08:00 ب.ظ ]




تفاوت بین میانگین گروه ها از لحاظ آماری معنادار نیست]05/0<P و 535/0-= [t. لذا فرضیه یازدهم پژوهش تأیید نمی شود.
بحث: به طور کلی نتایج نشان می دهد که بهداشت روانی افراد در زمینه های جسمانی، روانی و اجتماعی تحت تاثیر شیوه مقابله فرد با مسایل قرار می گیرد.

کلید واژه: راهبردهای مقابله ، سلامت روانی و معلمین شهرستان بهاباد

فصل اول

طرح کلی تحقیق

مقدمه:

از نظر سازمان بهداشت جهانی، سلامت یکی از شاخصهای توسعه یافتگی کشورهاست. سلامتی کیفیتی است که تعریف آن دشوار و اندازه گیری واقعی آن تقریباً ناممکن است. متخصصان تعاریف متعددی از این مفهوم ارایه کرده اند. هر چند که تقریباً همه ی آنها موضوع مشترکی دارند و آن مسئولیت در قبال خود و انتخاب سبک زندگی سالم است. سلامت روانشناختی یکی از جنبه های  مفهوم کلی سلامت است که همانند مفهوم کلی سلامت دارای تعاریف متعددی است که این تنوع در تعاریف میتواند ناشی از تفاوت رویکردهای گوناگون در روانشناسی و باور متفاوت مؤلفان نسبت به مؤلفه های گوناگونی باشد که در ارتباط با سلامت روان شناختی وجود دارد و یا در برخی مواقع به واسطه ی نتایجی که از پاره ای بررسی ها بدست می آید. بنا به تعریف سازمان بهداشت روانی ، سلامت روانی حالتی از رفاه و بهبود ی است که طی آن هر فرد بتواند توانایی های بالقوه ی خویش را تحقق بخشد، با استر سهای معمول در زندگی مقابله کند و به شکل مثمر ثمر وسازنده ای به کار و فعالیت بپردازد و در اجتماعی که به آن تعلق دارد نقشی مؤثر ایفا کند.
( گزارش . بهداشت جهانی، 2001)

امروزه موضوع سلامت روان مورد توجه بسیاری از پژوهشگران، پزشکان و رسانه های گروهی قرار گرفته است که صرف نظر از دیدگاهها و به تبع آن تعاریف گوناگون دربارهی سلامت روان شناختی، مشخص شده است عوامل متعددی وجود دارند که می توانند مستقیم یا غیرمستقیم و به گونه یمثبت یا منفی بر آن تأثیر بگذارند که از بین این عوامل تأثیرگذار می توان به مهارت های مقابله ای  که در این مطالعه نیز مورد بررسی قرار گرفته اند، اشاره کرد مهارتهای مقابلهای یکی از مولفههای مهم سلامت روانی است که در سالهای اخیر مورد  مطالعه قرار گرفته است و چگونگی واکنش انسان در برابر مسایل و مشکلات زندگی است که مطرح شدن مفاهیمی چون مقابله و سبکهای مقابله  را در پی داشته است.

(اسمیت  وهمکاران ( 2003) ترجمه ی ساعتچی و همکاران،( 1386)

 اصطلاح مقابله را به فرآیندی اطلاق نموده اند که از راه آن فرد سعی می کند فشارهای روانی را کنترل و مدیریت کند. (پیرلین و اسکولر 1978)؛ به نقل از محمدی، (1385) نیز بیان کرده اند که مقابله عبارت است از هرگونه پاسخی که در برابر ناملایمات زندگی داده میشود و از ناراحتی عاطفی جلوگیری می کند و یا فرد را از آن مصون میدارد و یا بر آن چیره میگرداند. رویدادهای بیرونی که شخص تجربه میکند ممکن است او را به کوششهای مقابله جویانه وا دارد به همین سان محیط درونی شخص یعنی اندیشه ها و احساس هایی که نسبت به این رویدادها دارد و پاسخی که در برابر آنها نشان میدهد نیز ممکن است نتایجی مثبت به بار آورد ،( لازاروس  و همکاران 1981) ؛ به نقل از محمدی، (1385) همچنین مقابله را کوششهای روان شناختی و رفتاری میدانند که برای کنترل نیازهای درونی و بیرونی و تعارضات میان آنها صورت میگیرد. آنان بر این باورند که این اعمال یا کوششهای روان شناختی و رفتاری برای غلبه یافتن، تحمل کردن، کاهش یا کمینه کردن نیازهای درونی و بیرونی انجام میگیرد که بر فرد فشار وارد میکند

انسانها هنگام مقابله با مشکلات، در برخی مواقع میکوشند تا از عهده ی حل تضادهایی که بین مقتضیات یک موقعیت تنیدگی زا و توانایی خود احساس می کنند، برآیند . در وضع مطلوب مردم کوشش خود را به حل مشکلاتی که با آن ها مواجه اند؛ معطوف می دارند، ولی در کوشش برای مهار کنترل تحمل، کاهش یا کمینه کردن تضاد میان مقتضیات موقعیت و توانایی های خود ، گاهی میکوشند از اموری که آ ن ها را خطرناک می دانند؛ بگریزند یا از آ ن ها دوری کنند . همچنین، آنان منفعلانه می کوشند تا موقعیت هایی را که نامعقول یافت ه اند، بپذیرند . گر چه از نظر فنی تعریف کنارآمدن می تواند شامل همه ی کوشش های فرد از جمله خود تخریبی  برای رو به رو شدن با موقعیتهای تنیدگی زا شود. (دیماتئو، 1991: ترجمه ی موسوی اصل و همکاران، 1387).

کنار آمدن فرآیندی پویاست و فرد ممکن است کوشش های گوناگونی برای این کار انجام دهد و پسخوراند موفقیت در یک کوشش خاص، معمولاً فرد را برمیانگیزد که دوباره آن را امتحان کند از سوی دیگر، شکست موجب روی آوردن به روشی دیگر م ی شود . فرد پیوسته محیط وکوششهایش را برای کنار آمدن ارزیابی کرده و در ارزیابی خود تجدید نظرمی کند . به همین  منظور، لازاروس و فولکمن 1984 ؛ به نقل از هنرپروران، 1386  انواع مقابله را بر مبنای کانون مقابله به دو مقوله ی کاربردی عمده؛ مقابله ی متمرکز بر مسئله و مقابله ی متمرکز بر هیجان  برای مهار استرس تقسیم می کند. (فولکمن و لازاروس 1984 ؛ به نقل از محمدی ،(1385)مقابله ی متمرکز بر مسئله با هدف از میان برداشتن مشکل یا تعدیل آن  و کاهش ملزومات موقعیت استرس زا و افزایش منابع برای رویارویی با آن صورت می گیرد ( سارافینو 60022 ؛ ترجمه ی میرزایی و همکاران، 1387).

تلاش های مسئله مدار معطوف به تغییر موقعیت فشار زاست و بر مهار عوامل فشارزا بمنظور کاهش یا حذف پریشان کنندگی آن توجه دارد (فولکمن و لاز اروس1984،به نقل از محمدی 1385 ) به بیان دیگر ، کوشش های مسئله محور شامل انجام فعالیت های مستقیم بمنظور تغییر موقعیت تنیدگی زا و پیشگیری یا کاستن از تأثیرات آن است . افراد، کنار آمدن مسئله محور را زمانی بکار می برند که باور داشته باشند میتوانند در باب مو قعیت تنیدگی ؛ زایی که با آن مواجه اند، کاری انجام دهند ( لازاروس و فولکمن، 1984 ؛ به نقل از دیماتئو، 1991ترجمه ی موسوی اصل و همکاران، (1387)  مقابله ی متمرکز بر هیجان در صدد است تا پیامدهای هیجانی عامل استرس زا را مهار کند (فولکمن و لازاروس 1984 ؛ به نقل از محمدی، 1385).

تلاشهای هیجان مدار معطوف به تغییر واکنش های هیجانی به عوامل فشارزاست، یعنی بر مهارپاسخهای هیجانی و برانگیختگی فیزیولوژیایی در جهت کاهش فشار روانی تأکید دارد (فولکمن و لازاروس، 1984 ؛ به نقل از محمدی،5 138).

به بیان دیگر ، کوشش های ((هیجان محور)) شامل کوشش هایی است که پیامدهای عاطفی و اجتماعی حوادث را تعدیل کرده یا کاهش می دهد.( بیلینگز و موس ، 1981 ؛ به نقل از سارافینو ،2002 ؛ ترجمه ی میرزایی و همکاران، (1387).

 با وجود این، در بیشتر موارد برای کنار آمدن مؤثر و دراز مدت، هر دو رویکرد مساله محور و عاطفه محور ضروری است . گرچه کنار آمدن با جنبه های عاطفی یک رویداد تنیدگی زا ممکن است بسیار مهم باشد، ولی کوشش های کنار آمدن عاطفه محور با واقعیت مس ئله برخورد نمی کند و راه حل دراز 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:07:00 ب.ظ ]




اقتصادی زندگی و نیز زیرمجموعه‌های این ابعاد است (گرانت و ریورا[5]، 1998). محققان معتقدند که بررسی کیفیت زندگی و تلاش در راه اعتلای آن نقش بسزایی در سلامت، زندگی فردی و اجتماعی افراد دارد (سینیتا، 1998).

مطالعات نشان داده است که انواع بیماری های ژنتیکی ذیل در ازدواج های فامیلی شیوع بیشتری داشته اند. بیماری های مادرزادی نظیر نقص های لوله عصبی ، بیماری های مادرزادی قلبی، ناشنوائی های اتوزومال مغلوب و نواقص بینایی نظیر دیستروفی های شبکیه زودرس، گلوکوم مادرزادی اولیه و انوفتالموس (بیتلس[6]، 2002). همچنین در تحقیقات مشخص شده است که فرزندان حاصل از ازدواج های فامیلی با شیوع بیش تری (2 تا 3 برابر) نسبت به جمعیت عمومی دچار ناهنجاری های مادرزادی و ژنتیکی می شوند که بار سنگینی را از نظر بهداشتی و درمانی به کشور تحمیل می کنند  (دواتی و همکاران، 1388).

حال در این پژوهش محقق در پی پاسخ به این سؤال است که آیا بین رضایت زناشویی و کیفیت زندگی ازدواج‌های خویشاوندی و ازدواج های غیرخویشاوندی شهر بندرعباس تفاوتی وجود دارد؟

1-3- ضرورت و اهمیت انجام تحقیق

از طرفی قرن پیشین شاهد تغییرات چشمگیری در مورد دیدگاه آدمی نسبت به زندگی بوده است. به گونه ای که تنها حفظ زندگی به شکل معمول، مطلوب تلقی نمی شود، بلکه ارتقاء کیفیت زندگی در زمینه های متعدد تلاش اساسی جوامع تلقی می شود (نائینیان و همکاران، 1384).

ذکر این نکته لازم است که در بررسی کیفیت زندگی، ارزیابی فرد درباره عملکردش در چندین بعد از زندگی (نوربرگ[7] و همکاران، 2009) و ارزیابی اینکه به اعتقاد شخص کدام عوامل نقش بیشتری در کیفیت زندگی وی دارند، از اهمیت اساسی برخوردار است. در اغلب مطالعات این ابعاد شامل سلامت جسمانی، روانی، هیجانی، اجتماعی، احساس ذهنی سلامتی و توانایی کار کردن است (آلبرت[8] و همکاران، 2010).

وارسی کردن کیفیت زندگی می تواند به جنبه های مختلف یاری رساند: نخست این که نشان‌گر ارزیابی مناسبی از خدمات و برنامه هایی است که برای جامعه طراحی شده ، برنامه هایی که به منظور بالا بردن کیفیت زندگی جمعیت ها و گروه های مختلف تنظیم شده است (نائینیان و همکاران، 1384).

تمامی مطالعات با وجود تفاوت هایی که با یکدیگر دارند، نشان می دهند که میزان شیوع ناسازگاری به صورت‌های مختلفی روبه افزایش است؛ اگر چه در کشور ما شدت مشکلات خانوادگی به اندازه برخی کشورهای دیگر نیست؛ با این وجود، بروز مشکلات و نارضایتی های مختلف در این حیطه را نمی توان مورد اغماض قرار داد. باید توجه داشت که رضایت زناشویی و کیفیت زندگی زوجین می تواند متأثر از عوامل زیاد و متفاوتی باشد (واقعی و همکاران 1388). برخی مطالعات نشان داده اند که ازدواج های خویشاوندی در مقایسه با ازدواج های غیرخویشاوندی موجب مشکلاتی خواهند شد که رضایت زناشویی و کیفیت زندگی آن‌ها را دستخوش خطر قرار خواهد داد.

بنابراین پر واضح است که پیشگیری نقش مهم و مؤثری در جلوگیری از معلولیت ها و کاهش آن ها دارد. به همین دلیل در بسیاری از کشورهای پیشرفته، تمرکز اصلی بر روی طراحی و ارائه برنامه های پیشگیرانه از انواع آسیب های ذهنی، جسمی و حسی- حرکتی است. با توجه به اینکه ازدواج های خویشاوندی از عوامل احتمالی مهم ایجاد معلولیت ها به شمار می روند، نتایج آن می تواند نقش مؤثری در جهت پیشگیری از معلولیت ها ایفا نماید (کاکابرایی و صیدی، 1391).

در این پژوهش محقق با مشاهده مشکلات و خطرات ازدواج های خویشاوندی و همچنین ادامه این نوع ازدواج ها در بیشتر مناطق کشور، بر آن شد تا به بررسی و مقایسه رضایت زناشویی و کیفیت زندگی ازدواج خویشاوندی و غیر خویشاوندی بپردازد تا از این طریق گام مثبتی در جهت پیش گیری از عوارض احتمالی و برنامه ریزی صحیح بهداشتی و همچنین افزایش سطح آگاهی های زوجین برداشته شود. به نظر می رسد که برخورداری زوجین از این آگاهی ها ،برای برنامه ریزی های آینده آن ها اهمیت به سزایی دارد.

1-4- اهداف تحقیق

1-4-1- هدف کلی

– بررسی مقایسه رضایت زناشویی و کیفیت زندگی در بین ازدواج های خویشاوندی و ازدواج های غیرخویشاوندی شهر بندرعباس

1-4-2- اهداف جزیی

– بررسی مقایسه رضایت زناشویی در ازدواج های خویشاوندی و ازدواج های غیرخویشاوندی

– بررسی مقایسه کیفیت زندگی در ازدواج های خویشاوندی و ازدواج های غیرخویشاوندی

– بررسی مقایسه مولفه  مسائل شخصیتی زناشویی در ازدواج های خویشاوندی و ازدواج های غیرخویشاوندی

– بررسی مقایسه مولفه  ارتباط زناشویی در ازدواج های خویشاوندی و ازدواج های غیرخویشاوندی

– بررسی مقایسه مولفه  حل تعارض زناشویی در ازدواج های خویشاوندی و ازدواج های غیرخویشاوندی

– بررسی مقایسه مدیریت مالی زناشویی در ازدواج های خویشاوندی و ازدواج های غیرخویشاوندی

– بررسی مقایسه مولفه  اوقات فراغت زناشویی در ازدواج های خویشاوندی و ازدواج های غیرخویشاوندی

– بررسی مقایسه مولفه  رابطه جنسی زناشویی در ازدواج های خویشاوندی و ازدواج های غیرخویشاوندی

– بررسی مقایسه مولفه فرزندان زناشویی در ازدواج های خویشاوندی و ازدواج های غیرخویشاوندی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:07:00 ب.ظ ]




4-3-5- سوال سوم پژوهش    ………………………………………………………………………………………..    73

4-3-6-سوال چهارم پژوهش    ………………………………………………………………………………………    76

4-3-7- سوال پنجم پژوهش    ……………………………………………………………………………………….    76

4-3-8- سوالات ششم پژوهش    …………………………………………………………………………………..    77

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

5-1- پیش درآمد     ……………………………………………………………………………………………………….   79

5-2- بحث و نتیجه گیری    ……………………………………………………………………………………………    79

5-2-1- فرضیه اول پژوهش    …………………………………………………………………………………………    79

5-2-2- فرضیه دوم پژوهش    …………………………………………………………………………………………    82

5-2-3- سوال اول پژوهش    …………………………………………………………………………………………..    84

5-2-4- سوال دوم پژوهش    …………………………………………………………………………………………..    85

5-2-5- سوال سوم پژوهش    ………………………………………………………………………………………….    87

5-2-6- سوال چهارم پژوهش    ………………………………………………………………………………………    88

5-2-7- سوال پنجم پژوهش    ………………………………………………………………………………………..    88

5-2-8- سوال ششم پژوهش    ………………………………………………………………………………………..    89

5-3- محدودیت های پژوهش    ………………………………………………………………………………………    90

5-4- پیشنهادهای پژوهش    …………………………………………………………………………………………….    90

5-4-1- پیشنهادهای نظری    ……………………………………………………………………………………………    90

5-4-2- پیشنهاهای کاربردی    …………………………………………………………………………………………    90

منابع فارسی    ………………………………………………………………………………………………………………..    92

منابع انگلیسی    ……………………………………………………………………………………………………………..    96

پیوست    ……………………………………………………………………………………………………………………     103

مقدمه
مدرسه محلی است که کودکان نیازهای دانشی و اطلاعاتی خود را از افرادی مجرب و صاحب دانش می‌آموزند و در کنار آن به ایجاد ارتباط با همکلاسی‌های خود پرداخته و از این طریق به مهارت‌های اجتماعی دست پیدا می کنند. مدرسه مکانی است که کودک آن را خانه دوم خود دانسته و مایل است که در آن از آرامش برخوردار باشد تا بتواند از توانایی‌ها و استعدادهای خود استفاده مناسب ببرد. این جامعه کوچک نیز مانند سایر جوامع انسانی دچار مشکلات و تنشهایی خواهد شد. یکی از این مسائل که تمام مدارس با آن مواجه می­باشند مشکلات رفتاری دانش آموزان است که از این مشکلات عاطفی رفتاری میتوان به افسردگی، اضطراب، بیش فعالی و پرخاشگری اشاره کرد. از میان این مشکلات، مسئله­ی پرخاشگری دانش آموزان و اعمال خشونت آنها به نسبت یکدیگر و اعضای مدرسه و خانواده از مسائل بسیار دامن گیر و عمده­ی والدین و اولیای مدارس است. جهان در طول دهه گذشته شاهد افزایش رفتارهای پرخاشگرانه و خشونت آمیز نوجوانان و جوانان بوده است که این رفتارها بصورت آزار و اذیت دیگران و پرخاشگری فیزیکی و کلامی در موقعیت های اجتماعی، مدرسه و خانواده خود را نشان می دهند وقایعی از این قبیل این اعتقاد را که دانش آموزان در مدارس از امنیت برخوردارند مورد چالش قرار داده است. رفتارهای خشونت آمیز در مدرسه بر فرآیند آموزش و پرورش تاثیر می گذارد و عواقب ناگواری دارد. در مدارس همواره دانش آموزانی هستند که بنابر دلایل متفاوت مانند قدرت طلبی، خشونت و پرخاشگری، عدم همدلی و مهارت نداشتن در درک احساس دیگران با رفتار نامطلوب خود دانش آموزان ضعیف تر از نظر جسمانی یا ویژگی های شخصیتی را تحت سلطه خود در می آورند و با رفتارهایی مانند تحقیر کردن، هول دادن، کتک زدن و دعوا کردن آنان را وادار به پیروی از خواسته های خود می کنند.

بیان مسئله
وجود خشونت در مدارس کشورمان با آنکه مورد اظهار معلمان و اولیای مدرسه است، اما تحقیقات در این  زمینه نادر است. بازرگان و گودرزی (1378) با پژوهش درباره وضعیت خشونت نتیجه گرفتند که در مدارس راهنمایی خشونت دانش آموزان نسبت به یکدیگر، فراوانی و درصد بالایی دارد و خشونت در مدرسه مانع اهداف آموزش و پرورش است (بازرگان و گودرزی، 1378).

رفتار قلدری[1]، به عنوان زیر مجموعه ای از ساختار بزرگتر رفتار ضد اجتماعی پرخاشگری  یک پدیده ی منحصر به فرد است که به طور مشخصی تعریف شده است. در اواخر این دهه این پدیده به طور فزاینده ای به صورت وخیم تر ظاهر شده و باعث بروز مشکلات برای اعضای خانواده و محیط های آموزشی شده است (مرل و ایساوا[2]، 2008).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:06:00 ب.ظ ]