کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



ب) اصالت یا ابتکار – همان‌ طور که در مقام بیان شرط اصالت در آثار ادبی و هنری به موجب حقوق مؤلف بیان کردیم ، آثار ادبی و هنری زمانی از حمایت حق مؤلف برخوردار خواهند شد که حاصل تلاش فکری و ذهنی پدیدآورنده و به نوعی نشانگر شخصیت او باشند ، زیرا تنها در این صورت می توان با جمیع شرایط دیگر حمایت حق مؤلف را برای آن آثار متصور شد. این تحلیل خود بیانگر این اصل است که تنها شخص حقیقی می‌تواند ، پدیدآورنده محسوب شود و شناختن عنوان پدید آورنده برای شخص حقوقی برخلاف اصل است. در مقابل وجود شرط اصالت و ابتکار در سه دسته از آثار حقوق مرتبط در هیچ یک از اسناد بین‌المللی ، منطقه ای و داخلی مطرح نشده است. به دلیل آنکه ما در حقوق مرتبط صرفاً با یک سری ابزار فنی و مکانیکی تکثیر و انتشار آثار ادبی و هنری مواجه هستیم و بنا بر تحلیل یکی از حقوق دانان « موضوع حقوق مرتبط مجموعه فعالیت هایی هستند که اگر چه در خلق آثار هیچ نقشی ندارند ، به پخش آثار کمک می‌کنند.»[۲۱۳]

 

نسبت به دسته اول یعنی مجریان ناکارآمدی معیار اصالت به دلیل آن است که به خودی خود وجود دارد. زیرا مجری به دلیل آنکه در اجرا از نمودهای فیزیکی همچون صدا ، چهره ، ژست ، اندام و…. استفاده می‌کند که نمودی از شخصیت وی می‌باشند ، اصالت بدون چون و چرا حاصل می شود. ‌بنابرین‏ معیار اصالت برای تفکیک اجرای قابل حمایت از اجرای غیر قابل حمایت ملاک مناسبی نمی باشد ، زیرا حتی بازیگران نقش های کم اهمیت و سیاه لشگرها که به دلیل اجرای نقش های کم اهمیت مورد حمایت حقوق مرتبط نیستند ، نوعی اصالت در کارشان وجود دارد. البته اگر مجری ؛ اثری ادبی و هنری را با معیارهای حقوق مؤلف ایجاد و سپس نسبت به اجرای آن اقدام نماید ، از دو حیث قابل حمایت می‌باشد : اول به جهت پدیدآورندگی ( از حیث رعایت معیار اصالت ) و دوم به دلیل اجرا از حیث حقوق مرتبط ( اصالت خود به خودی). با این توضیح که اگر اثر ادبی و هنری از قبل موجود را اجرا کند ، در واقع عمل اقتباس را انجام داده و می بایست رضایت صاحبان حقوق را کسب کند ، در هر دو شق گفته شده وجود اصالت در اجرا به دلیل ویژگی های خاص مجری محرز است.[۲۱۴] نسبت به دسته دوم و سوم یعنی تولید کنندگان آثار صوتی و سازمان های پخش شرط اصالت کاملا ً غایب است. زیرا با بررسی نحوه فعالیت آن ها ‌به این نتیجه می‌رسیم ، که این گروه ها آثار ادبی و هنری در دسته حمایتی حقوق مؤلف را با ابزار مکانیکی و فنی در قالب آثار صوتی ثبت و ضبط نموده یا اینکه از طریق سازمان های صوتی و تصویری پخش می‌کنند. ‌بنابرین‏ هیچ فکر اصیلی در تولید یا پخش آن ها وجود نداشته که نشانگر شخصیت تولید کنندگان آن ها محسوب شود. هر چند این نکته را نمی توان از نظر دور داشت که در این دو گروه حمایت مختص کسانی است که برای اولین بار نسبت ثبت و پخش اقدام کرده باشند و سایر کپی برداران از زمره حمایت حقوق مرتبط خارج می‌باشند. در ماده ۴ قانون ترجمه و تکثیر کتب … در مقام بیان شرایط مورد نیاز آثار صوتی قابل حمایت به شرط اصالت اشاره ای نشده ، رویه ای که در پیش نویس لایحه هم رعایت شده است. در قانون مالکیت فکری فرانسه به دلیل پذیرش مفهوم شخصی برای اصالت و در قانون مالکیت فکری انگستان به دلیل پذیرش مفهوم نوعی برای اصالت بررسی شرط اصالت در دسته های حقوق مرتبط به طور کلی مطرح نبوده و حمایت از این آثار منوط به احراز اصالت نمی باشد.

 

ج) عدم مغایرت با اخلاق حسنه و نظم عمومی- ‌در کنوانسیون های حقوق مرتبط ، قوانین مالکیت فکری فعلی و حتی در پیش نویس لایحه جدید ایران به مسئله رعایت اخلاق حسنه و نظم عمومی در مصادیق حقوق مرتبط اعم از اجرا ، آثار صوتی و آثار رادیویی و تلویزیونی هیچ اشاره ای نشده ، اما همان گونه که در گفتار نخست تحلیل کرده ایم ، از کلیت قانون اساسی و عمومیت ماده ۹۷۵ قانون مدنی می توان نتیجه گرفت : حمایت از آثار ادبی و هنری و بالطبع مصادیق حقوق مرتبط علاوه بر دو شرط پیش گفته ، منوط به رعایت نظم عمومی و اخلاق حسنه می‌باشد. در این رابطه تمامی کشورها سعی کرده‌اند ، با تدوین قوانین داخلی نسبت به حفظ آرمان های مورد احترام جوامع خویش با حساسیت و دقت نظر بیشتری برخورد نمایند. به طور کلی دارندگان حقوق مرتبط برای برخورداری از حمایت ، باید آثاری را برای اجرا ، ثبت و پخش انتخاب نمایند که خطوط قرمز را رعایت کرده و بتوانند مجوز لازمه را از مراجع ذیصلاح دریافت نمایند.

 

در رابطه با اجرا می توان به “ضوابط نظارت بر نمایش و صدور برنامه مصوب ۱۳۷۹” اشاره کرد که ‌بر اساس ماده ۲ آن کلیه نمایش هایی که در تالارها و فضاهای دولتی و غیردولتی به نمایش گذاشته می شود و یا به هر نحو در معرض عموم قرار می‌گیرد ، باید دارای پروانه نمایش از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باشد و پروانه نمایش نیز برابر بندهای ۱۴ گانه ماده ۳ همان قانون در صورتی صادر خواهد شد که کلیه مصادیق اخلاق حسنه و نظم عمومی در آن رعایت شده باشد. برای مثال در آن به مقدسات دین اسلام و پیامبران الهی و دیگر ادیان رسمی شناخته شده در قانون اساسی توهین نشده ، نژاد پرستی و تمسخر طوایف و اقوام ایرانی صورت نگرفته باشد ، هتک حرمت قشر یا صنف خاصی صورت نگرفته باشد ، اعتیاد و قاچاق و کسب درآمد از راه های نامشروع ترویج نشود و سایر موارد مذکور در ماده ۳٫

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-09-14] [ 09:07:00 ب.ظ ]




توهین به رؤسای سه قوه، معاونان رئیس جمهور، ورزاء، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، نمایندگان مجلس خبرگان و اعضای شورای نگهبان در حین انجام وظیفه.

 

  1. تحریک و تشویق افراد گروه­ ها به ارتکاب اعمالی علیه حیثیت و منافع نظام جمهوری اسلامی در داخل یا خارج از کشور.

تبصره ماده ۲- جرایم دیگری را نیز از نوع جرایم سیاسی شناخته و عنوان می­ کند. جرایم زیر در صورت انطباق با ماده ۱ جرم سیاسی محسوب می­شوند:

 

الف: انشاء و انتشار اطلاعات، اسناد و تصمیمات طبقه بندی شده مربوط به سیاست­های داخلی و خارجی کشور.

 

ب: ایراد و افترا و نشر اکاذیب به قصد اضرار یا تشویق اذهان عمومی.

 

آنچه که از طرز انشاء تبصره فوق بر می ­آید آن این که منظور این تبصره از عبارت «در صورت انطباق با ماده ۱» تطابق دو بند مذکور با انگیزه­ سیاسی و علیه نظام بودن آن است به نحوی که حقوق سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شهروندان و آزادی­های قانونی را زیر سئوال ببرد. به عبارت بهتر اگر بندهای الف و ب تبصره فوق همراه با منافع شخصی باشد، جرم وصف سیاسی ندارد.

 

۵-۴- استثنائات مصادیق جرم سیاسی :

 

ماده ۲ طرح جرایم سیاسی با احصاء جرایمی صراحتاً اعلام می­ کند که این اعمال به هیچ وجهی از وجوه اطلاق جرم سیاسی نمی­گیرد. با این مضمون که جرایم خشونت آمیز جزء جرایم سیاسی محسوب نمی­گردند، هر چند با انگیزه­ سیاسی و به قصد تدارک جرم سیاسی یا تضمین هدف­های آن و یا تسهیل وقوع آن تحقق یافته باشند:

 

الف: سوء قصد به جان افراد، قتل عمدی، مباشرت یا معاونت و شروع به آن.

 

ب: آدم ربایی، هواپیما ربایی و گروگان گیری.

 

پ: بمب گذاری و تهدید به آن.

 

ت: ایجاد حریق.

 

ج ـ جاسوسی.

 

د: تجزیه طلبی.

 

بدین ترتیب می­بینیم که از نظر قانون فوق هر چند جرایم بیان شده علیه نظام باشند ولی عنوان جرم سیاسی در آن ها صدق نمی­کند که به نظر نوعی تبعیض و بی­اعتنایی برای مرتکبین چنین اعمالی است و این در حالی است که اصولاً از لحاظ جرم شناسی، قانون‌گذار باید به نفع متهم قانونی تصویب یا تفسیر کند.

 

بخش دوم:

 

ماهیت و اثرات جرم سیاسی

 

در هر جرمی علاوه بر شقوق مختلف آن باید به اثرات و ماهیت آن نیز دقت کرد، جرم سیاسی ممکن است در تصدی مقام سیاسی مرتکب اعمالی شود که به دلیل احراز آن مقام آثار سوء موضوعاً سیاسی به بار آورد و مصالح کلی دولت (حاکمیت، نظام و امنیت و حدود و ثغور کشور) و منافع جمعی ملّت را در خطر اندازد این چنین اعمالی را ‌می‌توان تحت عنوان ظالم و جنایت به کشور مورد توجه قرار داد مجرمین سیاسی ممکن است احزاب سیاسی و یا اعضای آن ها باشد. احزاب سیاسی به مقتضای تشکیل حق فعالیت سیاسی را دارا هستند و چه بسا که فعالیت آن ها موجب تزلزل و سقوط قوه مجریه بشود امّا در این ضمن این خطر نیز وجود دارد که عملکرد آن ها در دستگاه عدالت و به موجب قانون مخالف مصالح ملّی به شمار آمده و تلقی به جرم شود و حساسیت موضوع ایجاب می­ کند که جرایم اجتماعی احزاب سیاسی را سیاسی تلقی نموده و رسیدگی به آن ها را در صلاحیت محاکم سیاسی و در حضور هیئت منصفه بدانیم.

 

در واقع ماهیت مجرم و جرم سیاسی باید هر دو ریشه در سیاست داشته باشد چنانچه فرد جزء مقامات سیاسی نیز ممکن است البته ماهیت جرم سیاسی بیشتر ‌در مورد احزاب و افراد وابسته به آن ها شکل ‌می‌گیرد و تنها در مواردی قلیلی از میان مقامات سیاسی که به حاشیه رانده می­شوند دست به جرایم سیاسی می­زنند ولی تجربه نشان داده است که اکثر مجرمین سیاسی ماهیتی اصلاح طلبانه داشتند و خواستار بهبودی اوضاع جامعه ‌شده‌اند و در واقع پرچمدار و پیشتاز احقاق حقوق مردم هستند و به نقد و بررسی اعمال خارج از قانون و غیرثواب سردمداران حکومتی می­پردازند، به همین جهت است که اکثر مجرمین سیاسی از حمایت مردمی برخوردار هستند چرا که در پی برآورده کردن خواسته­ های مردمی با دولت حاکم طرف حساب ‌شده‌اند شخصیت مجرم هر که باشد و یا انگیزه­ مجرم هر چه باشد آثار جرم ممکن است متوجه مقامات سیاسی کشور گردد.[۲۱] این همان مفهوم بیرون جرم سیاسی است که معمولاً در قوانین جزایی مجازات سنگین­تری برای آنان در نظر گرفته می­ شود، همچنان که (ماده ۱۵ قانون مجازات اسلامی تعزیرات مجازات توهین به رئیس کشور خارجی را بین سه ماه تا دو سال حبس مقرر داشته در حالی که ماده ۸۶ همین قانون مجازات توهین و الفاظ رکیک به افراد عادی را حداکثر تا ۳۰ ضربه شلاق پیش‌بینی نموده است).

 

همان طوری که در موارد مذکور مشاهده گردید ماهیت جرم سیاسی در ماهیت جرم سیاسی می ­تواند تغییر حاصل کند و منجر به تغییر میزان جرم و مجازات فعل ارتکابی با یک ماهیت و با یک موضوع دو حکم جداگانه داشته باشد. در جرم سیاسی انگیزه­ انسانی و نوع دوستانه وجود دارد و لذا مجازات آن ها سبک­تر است (مثلاً قانون اساسی ۱۸۴۸ فرانسه مجازات اعدام را برای جرم سیاسی حذف و قانون مجازات ۱۸۵۰ تبعید را جایگزین آن کرد ولی در کشورهای اقتدارگرا نظیر ایتالیا و آلمان تا نیمه­ی اول قرن حاضر و شوروی سابق مجازات سختی را به بهانه­ی مصالح کشور برای جرایم سیاسی در نظر ‌گرفته‌اند.

 

فصل اول: ارکان عمومی جرم سیاسی

 

هر جرمی متشکل شده است از چندین رکن که هر رکن تشکیل دهنده بخشی از جرم ارتکابی ‌می‌باشد که در جرم سیاسی چنانچه به وحدت نظری در تعریف نرسیده­اند. حقوق ‌دانان در توصیف ارکان جرم نیز با همان مشکلات روبرو هستند چرا که در برخی از تعاریف ارائه شده ارکان جرم اجتماع ندارند و اگر وجود داشته باشد ناقص ‌می‌باشد. در این بخش ما با برگرفتن از کلیه­ تعاریف اساتید به ترسیم ارکان جرم سیاسی می­پردازیم:

 

گفتار نخست: رکن قانونی جرم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:40:00 ب.ظ ]




رفتارگرایان فرض را بر این گذاشته اند که تشنگی و گرسنگی غرایز اساسی هستند که کودک را به عمل وا می دارند. به نظر آن ها آن چه نیازهای زیستی کودک را ارضاء می کند (به عبارتی سائق را کاهش می دهد) “تقویت کننده اولیه” نامیده می شود؛ مثلاً؛ غذا برای کودک گرسنه تقویت کننده اولیه محسوب می شود. افراد و اشیایی که به هنگام کاهش سائق حضور می یابند، از طریق تداعی با آن تقویت کننده، “تقویت ثانویه” نامیده می شوند (ماسن، ۱۹۸۵؛ ترجمه حقیقی، ۱۳۸۱). آن ها بر این باورند که مراقبت کننده یک تقویت کننده شرطی شده می شود. نوزاد یک پاسخ (بازتاب) غریزی به تغذیه شدن دارد. او لذت را تجربه می کند. و مراقبت کننده به وی نزدیک می شود تعمیم پیدا می کند (فلانگان[۱]، ۱۹۹۹).

مادر رضایت خود را در پایان دادن به فریادهای بچه پیدا می کند و در نتیجه خود را نیز آرام        می کند. کودک با لبخند و غان وغون کردن های خود، به کسانی که او را آرام می کنند، پاداش می دهد (اینسورث و همکاران، ۱۳۷۸).

۲-۴-۷-۶- نظریه شناختی

بر طبق نظریه شناختی، شکل گیری دلبستگی تا حد زیادی به سطح شناختی کودکان وابسته است. قبل از ایجاد دلبستگی کودک باید بتواند اشخاص آشنا (موضوع بالقوه دلبستگی) را از غیر آشنا یا غریبه متمایز سازد. او در عین حال باید به شکل گیری مفهوم پایداری شیء دست یافته باشد. بنابراین شاید تصادفی نباشد که دلبستگی ها نخستین بار در سن ۷ تا ۹ ماهگی ظاهر می شوند، دقیقاً زمانی که کودکان شروع به نشان دادن شواهد آشکار پایداری شیء می کنند (کافتسیوس[۲]، ۲۰۰۴).

۲-۴-۸-دلبستگی و مشکلات رفتاری هیجانی دوره نوجوانی

نظریه دلبستگی مبنای نظری قوی را برای درک وجود مشکلات رفتاری و هیجانی در دوران نوجوانی در اختیار قرار داده است (مارش[۳] و همکاران، ۲۰۰۳). نظریه دلبستگی به علت نقشی که برای رویدادهای دوران کودکی و محرومیت مادرانه در ایجاد رفتار مجرمانه قایل است، جایگاه خاصی در بین نظریه هایی دارد که به تبیین رفتار بزهکارانه پرداخته اند. در نظریه دلبستگی همواره بر دو نکته تاکید شده است: اول این که رابطه گرم، نزدیک و پیوسته مادر (یا جانشین دایم وی) با کودک برای سلامت روانی اش ضروری است. و دوم این که جدایی از مادر و یا طردشدگی از سوی وی در اغلب بزهکاران دیده می شود (بالبی و اینسورث، ۱۹۶۵؛ به نقل از دادستان، ۱۳۸۲). بزهکاری از نظر روانشناختی و روانپژشکی در چارچوب اختلال های مختلف مورد بررسی قرار می گیرد؛ به صورتی که راهنمای تشخیصی و آماری انجمن روان پزشکی آمریکا (۲۰۰۰) بزهکاری را تحت چندین برچسب متفاوت، مبتنی بر شدت مشکل رفتاری از جمله اختلال تضاد ورزی، اختلال سلوک و اختلال شخصیت ضد اجتماعی به کار برده است.

بالبی جدایی از مادر را در ایجاد بزهکاری دخیل می داند، چرا که کودکان با دلبستگی ناسالم، محیط شان را به عنوان یک محیط متزلزل و تهدیدکننده، دریافت می کنند، سپس هنجارهای جامعه تنزل پیدا کرده و به تدریج افراد از لحاظ عاطفی- هیجانی از جامعه ای که به آن تعلق دارند، جدا می شوند. مطالعه خط سیر نوجوانی گویای آن است که همه نوجوانان یک نیاز ذاتی به دلبستگی دارند؛ در عین حال، نوجوانانی هستند که با روش ها و سبک های دلبستگی ناسالم مواجه اند (شالیزا[۴]، ۲۰۰۱). مطالعات مختلف نشان داده اند که بین سبک های دلبستگی نوجوان و بروز مشکلات رفتاری در دوره نوجوانی ارتباط وجود دارد.

۲-۵- ابراز وجود

     ابراز وجود عبارت است از جرأت مندی و توانایی ابراز وجود و ابراز حقوق خود بدون تجاوز به حقوق دیگران که به فرد اجازه می دهد اعتماد به نفس را در خود حس کرده و امکان دستیابی به روابط صادقانه را افزایش دهد و کمک می کند تا فرد احساس بهتری درباره خود داشته و به موقعیت های روزمره تسلط بیشتری بیابد، نتیجه این جرأت مندی، افزایش توان تصمیم گیری و احتمال توفیق در نیل به اهداف   می باشد.

[۱]. Flanagan

[۲]. Kafetsios

[۳] .Marsh & et al

[۴] .Shaliza

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-02-31] [ 05:25:00 ب.ظ ]




یکی از سوالات اساسی که همواره ذهن بشر را به خود اشتغال داشته، این است که آدمی چقدر بر زندگی و سرنوشت خود تسلط دارد. و چقدر نیروهای خارج از وجودش در تعیین سرنوشت او دخیل هستند و کنترل زندگی او را در اختیار می گیرند. افراد طبعاً علاقمند هستند که بدانند آیا سرنوشت مختوم و قطعی که تخلف ناپذیر است زندگانی آن ها را تعیین می کند و او از خود در این راهی که     می رود اختیاری ندارد و مانند پر کاهی در کف تند بادی است یا خیر چنین سرنوشتی در کار نیست و او می تواند مسیر زندگی خود را تعیین کند (مطهری، ۱۳۶۱).

روان کاوان با نگرش خاص خود به دوران رشد و تکیه بر نقش پنج سال اول زندگی در واقع نگاهی جبرگرایانه بر رفتارهای بشر دارند و او را اسیر غرایز می دانند و عوامل بیرونی را در تعیین سرنوشت فرد صاحب نقش اساسی و اصلی می دانند و همچون اسکینر[۱] (۱۹۷۱) و پیروان وی در موضع گیری خود عوامل محیطی را تعیین کننده رفتارهای ما می دانند، هدف آن ها این است که ما تحت کنترل پاداش ها و تنبیه های بیرونی هستیم و اراده آزاد، زاییده تخیلات ماست، یا چیزی که سلیگمن[۲] (۱۹۷۵) آن را درماندگی آموخته شده، نامیده است بنا به تعریف او عبارت است از اعتقاد به اینکه نتایج به دست آمده از سوی فرد، مستقل از اعمال انجام شده به وسیله او هستند.

انسان گرایان بر خلاف این دو دیدگاه انسان را حاکم بر سرنوشت خود می دانند و بر نیروها و آرزوهای انسان، اراده آزاد و تحقق امکانات و استعدادهای انسان تاکید می ورزند و او را موجودی خلاق، و در حال رشد و شکوفایی می دانند، که می داند چه می کند، برای چه می کند، و کاملاً بر رفتار خود کنترل دارد (شولتز[۳]، ۱۹۹۴؛ ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۰).

۲-۶-۱ تعریف منبع کنترل

راتر برای اینکه تفاوتهای شخصیت موجود در عقاید ما نسبت به منبع تقویت را تبیین کند، مفهوم مکان کنترل را معرفی کرد. به عقیده راتر برخی افراد معتقدند تقویت کننده ها به رفتار خود آن ها وابسته اند (کنترل درونی)، در حالی که برخی دیگر فکر می کنند تقویت کننده ها توسط نیروهای بیرونی کنترل می شوند (کنترل بیرونی). افرادی که با متغیر شخصیت منبع کنترل درونی مشخص می شوند اعتقاد دارند تقویتی که آن ها دریافت می کنند تحت کنترل رفتارها و ویژگی های خود آن ها است، آن هایی که دارای منبع کنترل بیرونی هستند تصور می کنند که تقویت توسط دیگران، سرنوشت یا شانس کنترل می شود. آن ها متقاعد شده اند که در رابطه با این نیروهای بیرونی، عاجز هستند (راتر، ۱۹۶۶).

منبع کنترل ما تأثیر زیادی بر رفتارمان دارد افراد دارای منبع کنترل بیرونی، که معتقدند رفتارها و توانایی هایشان تأثیری در تقویت هایی که دریافت می کنند ندارند، اغلب ارزش کمی برای هر گونه تلاش در جهت بهبود شرایط خود قایل اند، وقتی که آن ها تصور می کنند انتظار کنترل کمی بر زندگی خود چه در زمان حال یا آینده دارند، پس چرا تلاش کنند؟ در مقابل، افراد دارای منبع کنترل درونی معتقدند که آن ها کنترلی جدی بر زندگی دارند و طبق آن نیز رفتار می کنند. پژوهش ها نشان داده است که آن ها در تکالیف آزمایشگاهی در سطح بالاتری عمل می کنند و کمتر مستعد تلاشهای نفوذ کردن بر آن ها هستند، ارزش بیشتر برای مهارت ها و پیشرفت های خود قایل اند، و نسبت به نشانه های محیطی که برای هدایت رفتار خود به کار می برند هوشیارتر هستند (فارس، ۱۹۷۶، به نقل از فراهانی، ۱۳۷۸).

افرادی که دارای مکان کنترل بیرونی هستند ترجیح می دهند خودشان تصمیم گیری کنند، از پیش خود را برای شرایط آماده سازند، از وابستگی به دیگران دوری کنند، و در موقعیت های گروهی نقش رهبری داشته باشند در مقابل افراد دارای مکان کنترل بیرونی گرایشی به دوری کردن از مسئولیت ها داشته و ترجیح می دهند دیگران برایشان تصمیم بگیرند (شولتز، ۱۹۹۴؛ ترجمه سیدمحمدی، ۱۳۸۰).

معمولاً برخی از افراد عقیده دارند که فعالیت های خود آن ها در به حداکثر رساندن پیامد های خوب و به حداقل رساندن پیامد های بد نقش مهمی ایفا می کنند و و این در برگیرنده مفهومی است که اصطلاحاً به آن مکان کنترل درونی می کویند و برخی دیگر نیز عقیده دارند که آن چه بر آنان می گذرد به شانس، تصادف، سرنوشت و سایر نیروهای بیرونی غیرقابل کنترل بستگی دارد و این نیز دربرگیرنده مفهوم جایگاه مهار بیرونی می باشد (بارون و برن[۴]، ۱۹۹۷).

۲-۶-۲- تفاوتهای رفتاری

افرادی که جهت گیری درونی دارند احتمالاً بیشتر از کسانی که جهت گیری بیرونی دارند به خیال پردازی درباره ی موفقیت و کمتر از آن ها به خیال پردازی درباره ی شکست می پردازند. آن ها در موقعیت های مختلف اطلاعات بیشتری را کسب و پردازش می کنند، انتخاب شخصی بیشتری را تجربه کرده و محبوب تر هستند. علاوه بر این، افراد دارای منبع کنترل درونی مجذوب کسانی می شوند که بتوانند آن ها را به بازی بگیرند، عزت نفس بالاتری دارند، و به صورتی رفتار می کنند که از لحاظ اجتماعی ماهرانه تر است. افراد دارای منبع کنترل درونی به احتمال کمتری دچار مشکلات هیجانی یا الکلی می شوند. آن ها با استرس بهتر مقابله می کنند. پژوهش همچنین نشان می دهد افرادی که از منبع کنترل درونی برخوردارند کمتر دچار اضطراب و افسردگی می شوند و به احتمال کمتری دست به خودکشی می زنند (شولتز، ۱۹۹۴؛ ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۰).

[۱] .Skinner

[۲] .Seligman

[۳] .Schultz

[۴].Baron & Byrne

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:25:00 ب.ظ ]




هوش یکی از جذاب ترین و جالب توجه ترین فرآیندهای روانی است که جلوه های آن در موجودات مختلف و به میزان متفاوتی مشاهده می شود. هرچه قدر که موجودات از تکامل بیشتری بهره مند باشند، از نظر هوش نیز پیشرفته تر بوده و به همان اندازه از پیچیدگی بیشتری نیز برخوردارند. کلمه “هوش” از دیر باز در مباحث فلسفی و ادیان مختلف، تحت عنوان عقل وخرد[۲] به کار می رفته است. اما مطالعه این سازه به شکل علمی از اوایل قرن بیستم آغاز شده است که در ابتدا بیشتر جنبه های شناختی آن همچون حافظه و حل مسأله مورد توجه قرار گرفتند(مقدمی به نقل از استرنبرگ[۳] و همکاران،۲۰۰۲؛۱۳۸۶؛۱۶-۱۵).

مسأله هوش به عنوان یک ویژگی اساسی، که تفاوت فردی را در بین انسان ها موجب می شود، از دیرباز مورد توجه بوده است. هوش توانایی ذهنی است و قابلیت های متنوعی همچون استدلال، برنامه ریزی، حل مسأله، تفکر انتزاعی، استفاده از زبان و یادگیری را در بر می گیرد.

به طور کلی تعاریف متعددی را که توسط روان شناسان برای هوش ارائه شده است، می توان به سه گروه تربیتی(تحصیلی)، تحلیلی و کاربردی تقسیم کرد. به اعتقاد روان شناسان تربیتی، هوش کیفیتی است که سبب موفقیت تحصیلی می شود.و از این رو یک نوع استعداد تحصیلی به شمار می رود. بنا به اعتقاد نظریه پردازان تحلیلی، هوش توانایی استفاده از پدیده های رمزی و یا قدرت و رفتار مؤثر و یا سازگاری با موفقیت های جدید و تازه و تشخیص حالات و کیفیت های محیط است. در تعاریف کاربردی، هوش پدیده ای است که از طریق آزمون های هوش سنجیده می شود و عملی ترین تعریف هوش نیز می باشد.

دانلود مقاله و پایان نامه

پس هوش به یقین از جمله مشاجره آمیزترین مباحث در روان شناسی و مدیریت است، که به دلیل پیچیدگی و ابهام، مطالعات گسترده ای در یک قرن اخیر به آن اختصاص یافته است. برخی بر این باورند، که ذهن و مغز انسان بر بسیاری از رفتارهای وی دخالت دارد و میزان هوش در این خصوص نقشی اساسی برعهده دارد. هوش به عنوان قدرت سازگاری با محیط تعریف می شود(قلی پور،۳۴۱،۱۳۸۶). به طور کلی تعاریف متعددی از هوش صورت گرفته و بر این اساس طبقات مختلفی از انواع هوش نیز مطرح شده است. هوش در واقع قوه ابتکار، استعداد، توانایی، قوه یادگیری، حافظه قوی و توانایی بر آمدن از پس مشکلات می باشد. همچنین به مرور زمان دانشمندان دریافتند، که خوب داوری کردن، خوب درک کردن و خوب استدلال کردن از فعالیت های اساسی هوش می باشد(کاواناغ[۴]،۱۶:۲۰۰۷).

مؤلفه های بسیار زیادی بر هوش انسان تأثیرگذار است، که دسته ای از آنها اکتسابی بوده و با آموزش

و یادگیری تقویت می شود. دسته دوم مشتمل بر جنبه غریزی بوده و به صورت وراثتی انتقال می یابد. بیش از یک قرن است، که اندازه گیری و سنجش میزان دقیق هوش یکی از حوزه های مطالعاتی و دغدغه های پژوهشگران، روانشناسان و متخصصان مغز است. مهمترین مطالعات صورت پذیرفته در این حوزه را می توان بر نظریات سنجش هوش سنتی و نوین(همچون هوش چند گانه، هوش احساسی، هوش فرهنگی، هوش سیاسی، هوش معنوی و..) مقوله بندی کرد(اصغری زاده و قاسمی ،۷۲:۱۳۸۹ ). از جمله نظریات نوین ارائه شده در این خصوص نظریات هوش چند گانه است. یکی از ثمرات بررسی و ارزیابی نظریات هوش چند گانه ارزیابی قابلیت و استعداد های فردی کارکنان و مدیران سازمان ها در فرایندیاددهی می باشد(مهرمحمدی ،۲۱:۱۳۸۶).

بر این اساس گاردنر[۵](۱۹۸۳) با به کارگیری نتایج مشاهدات خود و نیز حوزه های دیگر همچون انسان شناسی، روان شناسی، فیزیولوژی، علوم شناختی و همچنین زندگی نامه ی افراد استثنایی به این نتیجه رسید که حداقل هشت نوع هوش مختلف وجود دارد. انواع هوش در طبقه بندی وی عبارتند از: هوش منطقی- ریاضی، هوش کلامی، هوش دیداری- فضایی، هوش  موسیقیایی، هوش حرکتی- جنبشی، هوش بین فردی(اجتماعی)، هوش درون فردی و هوش طبیعت گرایی. هر نوع هوش مشتمل بر بازه ای از توانایی هاست که مربوط به حل مشکلات و پرورش ثمرات فرهنگی است(نوری ،۱۳۸۵، مطلب زاده و منوچهری ،۱۳۸۸). به جز ضریب  هوشی که در واقع همان هوش منطقی است، عوامل دیگری در موفقیت افراد و سازمان ها تأثیر دارد. دانشمندان در مورد تأثیر ضریب هوشی معتقدند، که اگر چه بهره هوشی تعیین کننده پیشرفت های علمی و موفقیت های حرفه ای است، ولی سهم آن در موفقیت تنها حدود بیست درصد است. تلاش برای شناسایی سایر عوامل مؤثر بر موفقیت حرفه ای موجب ورود واژه جدید هوش فرهنگی به عرصه مدیریت شد.

گیج و برادلینس سه دسته عناصر مشترک مورد توافق پژوهشگران را بدین صورت آورده اند:

۱- توانایی پرداختن به امور انتزاعی.۲- توانایی حل مسأله. ۳- توانایی آموختن. (برندک ،۶۶:۱۳۸۶)

مورفی[۶](۲۰۰۲) نشان داد که هوش های چند گانه ای برای موفقیت مدیران مورد نیاز است. وی با بیان این نکته که، هوش سازه ای چند بعدی است و شامل انواع مختلفی می باشد، تلاش نمود هوش های چند گانه ای را برای رهبران معرفی نماید.تقسیم بندی هوش توسط وی بدین صورت می باشد:

هوش شفاهی/ منطقی، که با تست هایIQ[7] قابل اندازه گیری است(هوش تحلیلی).

هوش عاطفی[۸]، که در دهه های گذشته به عنوان مهم ترین عامل موفقیت مدیران مطرح بوده است و با تست های  [۹] EQسنجیده می شود.

هوش فرهنگی[۱۰]، که نشان دهنده توانایی افراد در مواجهه مؤثر با جنبه های فرهنگی محیط می باشد و با تست های CQ [11] قابل سنجش است(مقدمی به نقل از آلون وهایگینز،۱۵،۱۳۸۳،۲۰۰۵-۱۴).

نظریه های متعددی در رابطه با هوش مطرح شده اند که هر یک در موضع خود قابل طرح و بررسی اند. در این میان، می توان به نظریه های عاملی (ماننداسپیرمن[۱۲]، ثورندایک [۱۳]، گیلفورد[۱۴]، ترستون[۱۵]، ورنون [۱۶]و کتل[۱۷])، نظریه های شناختی (مانند نظریه پیاژه، کارول[۱۸]، استرنبرگ[۱۹]و گاردنر [۲۰])، نظریه های زیست شناختی( مانند نظریه هب [۲۱]و لوریا [۲۲] ) و نظریات کلی دیگری چون نظریه هوش موفقیت آمیز(استرنبرگ ) و هوش صحیح( پرکینز[۲۳] ) اشاره کرد.

در برخی از نظریه های جدید، هوش عاطفی را از اجزای هوش اجتماعی دانسته اند(نیک بخت،۳۶:۱۳۸۴). و جالب اینکه، گاهی نیز هوش اجتماعی را جنبه مهمی از هوش عاطفی دانسته اند. البته هوش اجتماعی می تواند در ایده هوش فرهنگی نیز راهنمای مسیر باشد.

[۱] مروری بر پیشینه تعاریف هوش، نشان می دهد که در همه آنها پنج حوزه زیر به طور ضمنی مطرح یا بطور مستقیم بسط داده شده اند: تفکر انتزاعی، یادگیری از تجربه، حل مسآله از راه بینش، سازگار شدن با موفقیت های جدید و تمرکز و تداوم در بکار انداختن توانایی ها برای رسیدن به یک هدف مطلوب. (گلستان جهرمی به نقل از شریفی،۱۳۷۹؛۱۳۸۳؛۳۳)

[۲] Intellectual

[۳] Strenberg

[۴] Cavanaugh

[۵] Gardner

[۶] Morphi

[۷] Intelligence Question (or Intelligence Quatient)

[۸] Emotional Intelligence (EI)

[۹] Emotional Quatient (EQ)

[۱۰] Cultural Intelligence(CI)

[۱۱] Cultural Question (or Cultural Quatient)

[۱۲] Charles Spearman

[۱۳] Thorandike

[۱۴] Guilford

[۱۵] Thurston

[۱۶] Vernon

[۱۷] Catel

[۱۸] Carrol

[۱۹] Sterenberg

[۲۰] Gardner

[۲۱] Hebb

[۲۲] Loria

[۲۳] Perkins

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:24:00 ب.ظ ]