کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



گفتار چهارم – تعدد جرم و تخفیف یا تشدید مجازات در جرم وصول چک های مسروقه با استفاده از اسناد سجلی جعلی

 

 

در بعضی از موارد قانونگذار نوع مال مسروقه را از علل و کیفیات مشدد مجازات تلقی کرده است اهمیت اسناد و اوراق دولتی بر کسی پوشیده نیست و سرقت نوشته ها ، اسناد و اوراق و دفاتر دولتی از عوامل تشدید مجازات خواهد بود سوالی که مطرح می شود این است که آیا چک سند عادی به شمار می آید یا از اسناد رسمی است تا بتوان سرقت آن را مشمول تشدید مجازات دانست ؟

 

چک از جمله اسناد عادی است زیرا تنظیم آنها توسط اشخاصی صورت می گیرد که مأمور رسمی نیستند و صرف چاپی بودن یک نوشته یا تایپ آن موجب رسمی شدن یک سند نمی شود. البته باید توجه داشت که چک چنانچه با رعایت مقررات قانون تنظیم شوند دارای مزایایی اند که سایر اسناد عادی از آن برخوردار نیستند. برای مثال دارنده چک می تواند برای مطالبه وجه چک به جای آن که به دادگاه مراجعه کند با رجوع به اداره ثبت اسناد و املاک همانند اسناد رسمی از مزایای آن بهره مند شود و بدون حکم دادگاه آن را به اجرا بگذارد ولی با این همه ماهیت چک تغییر نمی کند و یک سند عادی به شمار می آید.

 

بنابراین  می توان گفت هرچند که سرقت، جعل اسناد سجلی و استفاده از سند مجعول هر یک دارای عناصر تشکیل دهنده جداگانه بوده و مشمول تعدد مادی جرم خواهد شد لیکن با عنایت به اصول کلی قانون و به استناد تبصره ۳ ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ در مورد تعدد جرم(جعل اسناد سجلی،استفاده از سند مجعول، سرقت) نیز دادگاه می تواند جهات مخففه را رعایت نماید .

 

 

 

مبحث سوم – خیانت در امانت

 

امانتداری به منزله یکی از فضیلت های اخلاقی همواره مورد توجه همه ادیان و آحاد مردم بوده است و خیانت در امانت از چنان قبح اجتماعی برخوردار است که اغلب جوامع بشری مرتکب آن را مستحقق مجازات می دانند در دین مبین اسلام نیز خیانت در امانت از گناهان کبیره محسوب شده و پیامبر گرامی(ص) خائن در امانت را شخصی می داند که در او خصلتی از نفاق وجود دارد خائن در امانت از اعتماد دیگران سوء استفاده می کند و موجب رواج بی اعتمادی در جامعه خواهد شد به همین دلیل در حقوق کیفری همواره به عنوان یک جرم محسوب شده است

 

قانونگذار نخستین بار در قانون مجازات عمومی سال ۱۳۰۴ در ماده ۲۴۱ این جرم را با عنوان خیانت در امانت قابل تعقیب و مجازات شناخت و بر اساس آن موضوعات خیانت در امانت عبارت بود از اموال، اجناس، امتعه، بلیت های بانک و نوشتجات . بنابراین خیانت در امانت تنها شامل اموال منقول می شد اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با تصویب قانون مجازات اسلامی کلمه امتعه به ابنیه تغییر داده شده و دامنه جرم را به اموال غیر منقول گسترش داد.

 

 

 

گفتار اول  تعاریف

 

بند اول – تعریف لغوی خیانت در امانت

 

خیانت در امانت به عنوان یکی از مصادیق جرایم علیه اموال، مرکب از دو واژه خیانت و امانت می باشد و به اعتبار اِفرادی (یک مجموعه واحد)  دارای معنای اصطلاحی است اما به اعتبار ترکیبی، هر یک از واژگان آن، معانی متفاوتی دارند

 

خیانت در لغت معادل واژه(غدر) به معنای بی وفایی، بدعهدی، ناراستی، خیانت در عهد، پیمان شکنی، دغل کاری و بی عصمتی، زناکاری، حق ناشناسی، تقلب، غش، افراط و سوءاستفاده آمده است در مقابل امانت در لغت به معنای درستی، راستی، وفاداری، ایفای عهد، اعتماد و اطمینان، دیانت، صداقت، اخلاص، ایمانداری، خاطرجمعی، قراردادن و به جا آوردن مقتضای عدالت در اوقات معین آن که از صفات خداوند است، ضد خیانت و در اصطلاح مفسران، تکالیفی است که خدای تعالی بر خلق تعیین کرده است[۱].

 

بند دوم – تعریف اصطلاحی خیانت در امانت

 

قانونگذار در مورد جرم خیانت در امانت تعریفی ارائه نداده و به ذکر اجمالی اقداماتی که موجب تحقق بزه خیانت در امانت می شود پرداخته است ماده ۶۷۴ قانون مجازات اسلامی بخش تعزیرات مصوب ۱۳۷۵ ‌است در بیان مصادیق خیانت در امانت اشعار می‌دارد : (هرگاه اموال منقول یا غیرمنقول یا نوشته هایی از قبیل سفته و چک و قبض و نظایر آن به عنوان اجاره یا امانت یا رهن با برای وکالت یا هر کار با اجرت یا بی اجرت به کسی داده شده و بنابراین بوده است که اشیاء مذکور مسترد شود یا به مصرف معینی برسد و شخصی که آن اشیاء نزد او بوده آنها را به ضرر مالکین یا متصرفین آنها استعمال یا تصاحب یا تلف یا مفقود نماید ، به حبس از شش ماه تا سه سال محکوم خواهد شد).

 

حقوقدانان تعاریف متعددی از جرم خیانت در امانت ارائه داده اند که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود :

 

 

    • خیانت در امانت رفتار مجرمانه و مخالف امانت است، نسبت به مال منقول که به موجب هر امر و یا عقدی از عقود امانت آور، سپرده به مجرم یا در حکم آن باشد[۲].

 

    • استعمال مال مورد امانت توسط امین در جهتی که منظور صاحب مال نباشد، استعمال اعم است از تصاحب یا تلف کردن یا گم کردن[۳].

 

    • خیانت در امانت عبارت است از استعمال، تصاحب، تلف یا مفقود نمودن توام با سوءنیت مالی که از طرف مالک یا متصرف قانونی به کسی سپرده شده و بنابر استرداد یا به مصرف معین رسانیدن آن بوده است[۴].

 

    • خیانت در امانت ، عبارت است از تصاحب یا تلف یا مفقود یا استعمال نمودن اموال یا اسناد به زیان مالیکن یا متصرفین آنها، وقتی اشیا مزبور به عنوان اجاره، امانت، رهن وکالت یا هر کار با اجرت یا بی اجرت به کسی داده شده و مقرر بوده است که اشیاء مزبور مسترد یا به مصرف معینی برسد[۵].

 

  • خیانت در امانت عبارت است از فعل مثبت امین به یکی از صور مذکور در قانون، در اموال یا اسناد و نوشتجات امانی به ضرر مالک یا متصرف[۶].

 

 

 

 

 

۱ محمدجعفر حبیب زاده ، تحلیل جرایم کلاهبرداری و خیانت در امانت در حقوق کیفری ایران ، انتشارات دادگستر، چاپ دوم، تهران، ۱۳۸۹، ص۲۵

 

۱ ابراهیم پاد ،جرایم علیه اموال و مالکیت، انتشارات دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۴۹، ص۳۱

 

۲ محمدجعفر جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، کتابخانه گنج دانش، چاپ دهم، تهران، ۱۳۷۸، ص ۲۷۰

 

۳ حسین میرمحمدصادقی، جرایم علیه اموال و مالکیت نشر میزان، چاپ دهم، تهران، ۱۳۸۲،  ص۱۴۳

 

۴ ایرج گلدوزیان، جرایم علیه تمامیت جسمانی، شخصیت معنوی، اموال و مالکیت، امنیت و آسایش عمومی،  انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دهم، تهران، ۱۳۸۳،  ص۴۰۴

 

۵ محمدجعفر حبیب زاده ، تحلیل جرایم کلاهبرداری و خیانت در امانت در حقوق کیفری ایران ، انتشارات دادگستر، چاپ دوم، تهران، ۱۳۸۹، ص ۳۳

 

پایان نامه ها درباره جرم جعل (فایل کاملشان موجود است )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-06-12] [ 11:24:00 ق.ظ ]




۱-۲-۳-۲  ساختن مهر یا امضاء شخص رسمی:

 

تصریح قانون‌گذار در ماده ۵۲۳ و سایر مواد در این مورد که ساختن مهر و امضاء را می‌توان جعل محسوب کرد مشکلی را که حقوقدانان برخی از کشورهای دارای نظام کامن لا (ازجمله انگلستان) با آن مواجه هستند را مرتفع کرده است. حقوقدانان آن کشورها، با توجه به اینکه جعل در قوانین آن‌ها در مورد مدارک و نوشته‌ها پیش‌بینی‌شده در اینکه ساختن امضاء را به‌تنهایی جعل بدانند تردید می‌کنند مگر که این کار به معنی جعل مدرک و نوشته‌ای باشد که امضاء در ذیل آن مورداستفاده قرارگرفته است.

 

منظور از امضاء هر علامتی است که شخص در زیر یک سند یا نوشته برای منتسب کردن آن به خود می‌گذارد. در اروپا امضاء از قرن شانزدهم میلادی مرسوم بود و حتی توسط برخی شعرای پارسی‌زبان، ازجمله ایرج میرزا در اشعاری که سروده‌اند مورداستفاده قرار گرفت.[۱]

 

با توجه به روش‌های گوناگونی که افراد در به دست گرفتن قلم دارند هر شخص در قسمت‌های خاصی از حروف و کلمات به قلم فشار آورده و برعکس در قسمت‌های دیگر با ملایمت قلم را روی کاغذ می­لغزاند. به‌عبارت‌دیگر، استفاده از قلم نزد افراد مختلف قابل‌مقایسه با استعمال کفش است که بسته به نوع قدم گذاشتن افراد، کفش آن‌ها درجاهای مختلفی سابیدگی پیدا می­کند. بنابراین هرچقدر هم که جاعل یک شخص حرفه‌ای باشد معمولاً در تیرگی و روشنایی بخش‌های مختلف کلمات، بریدگی‌ها و انحراف‌ها، نقطه‌های آغاز، درجات دهانه دایره‌ها و منحنی‌ها و نظایر آن‌ها بین امضاء و نوشته مجعول با امضاء و نوشته واقعی تفاوت وجود دارد که این امر می‌تواند توسط یک کارشناس مسلط تشخیص داده شود.

 

امروزه حتی سخن از احتمال استفاده از رایانه برای تشخیص امضاء و نوشته مجعول از امضاء و نوشته واقعی با مقایسه مشخصه‌های هردو امضاء یا با سنجش سرعت امضا کردن جاعل می­رود.

 

قبل از پرداختن به موضوع «جعل مهر» یک نکته دیگر در مورد جعل امضاء قابل‌ذکر است و آن اینکه هرگاه کسی در زیر نامه‌ای که به نام دیگری است با گذاشتن عبارت «از طرف» در مقابل نام او امضاء خودش را بگذارد به‌صرف اینکه طرف مقابل اختیار امضاء کردن نوشته را به او نداده بوده است جعل امضاء از سوی امضاء کننده محقق نخواهد شد زیرا هیچ نقص و خدشه‌ای در خود امضاء وجود ندارد. مهر معمولاً از جنس چوب، فلز، سنگ و نظایر آن‌ها و دارای نوشته‌ها و علائمی که مثل انتساب یک سند و نوشته را به شخص مدلل می­سازد.

 

گاهی افراد پرمشغله امضاء خود را بر روی مهری حک می­کنند و از آن زیر نوشته‌ها و نامه‌هایی که از اهمیت چندانی، از حیث قابلیت انتساب به صاحب مهر برخوردار نیستند استفاده می­کنند.سؤالی که در اینجا پیش می­آید این است که آیا بر این مهرهای امضاء باید احکام امضاء را بار کرد، یا احکام مهر را؟ به نظر دکتر میر محمد میر محمد صادقی بر این موارد احکام مهر بار می‌شود و درنتیجه ساختن مهر امضاء مشمول عنوان ساختن مهر می‌شود، نه ساختن امضاء.لازم به ذکر است که دادگاه‌های ایران معمولاً ساختن اثرانگشت را نیز تحت عنوان جعل تعقیب کرده‌اند.[۲]

 

سؤال دیگر و اساسی‌تری که در مورد واژه «ساختن مهر» پیش می­آید این است که آیا منظور از آن صرف ساختن فیزیکی مهر است یا اینکه برای تحقق عنوان جعل باید استفاده از آن‌هم محقق گردد.به‌عبارت‌دیگر آیا صرف اینکه کسی با وسایلی مثل چوب و فلز شبیه مهر شخص دیگری را می­سازد وی را مشمول عنوان جعل می­کند یا اینکه او باید علاوه بر آن، مهر مذکور را در زیر نوشته یا سندی را هم مورداستفاده قرار دهد تا اینکه عنوان جاعل بر او بار شود؟ به نظر برخورد دوم معقول‌تر به نظر می‌رسد و با اصطلاح «ساختن مهر» مذکور در ماده نیز، که منظور از آن قطعاً «بکار بردن امضاء» است هماهنگ‌تر است لیکن از اینکه قانون‌گذار در بخش انتهایی ماده از «به کار بردن مهر دیگری بدون اجازه صاحب آن» سخن گفته است باید نتیجه گرفت که منظور از ساختن مهر در این ماده صرف درست کردن مهر دیگری (به‌شرط برخورداری از عنصر روانی) است. البته همان‌طور که قبلاً اشاره شد چون این ماده، به دلیل عدم تعیین مجازات برای اعمال ذکرشده، نمی‌تواند به‌عنوان عنصر قانونی جرم مورد استناد دادگاه قرار گیرد در صورتی می‌توآن‌کسی را به‌صرف ساختن مهر دیگری محکوم و مجازات کرد که قانون‌گذار در ماده دیگری برای این عمل مجازات تعیین کرده باشد، از قبیل آنچه راجع به جعل احکام یا امضاء یا مهر یا فرمان یا دستخط مقام دولتی آورده است، عنصر قانونی جرم در مواد ۵۲۴ و۵۲۵ «قانون تعزیرات» یافت می‌شود و البته برای تشخیص معنی و مفهوم «جعل مهر» باید به ماده ۵۲۳ مراجعه کرده و آن را اعم از ساختن یا بکار بردن مهر دیگری دانست. در مورد ساختن نوشته، سند، امضاء، یا مهر دو ابهام ممکن است پیش آید که در اینجا به بررسی آن‌ها می­پردازیم:

 

اول: اینکه هرگاه نوشته یا امضای ساختگی ازنظر قانونی بالاتر تلقی شود آیا باز حکم به ارتکاب جعل ممکن خواهد بود یا خیر؟

 

فرض کنید کسی امضاء دیگری را بر روی یک برگه چک متعلق به او جعل کند درحالی‌که چک مذکور به دلیل لزوم داشتن امضاء یا به دلیل بسته شدن حساب یا منحل شدن بانک یا شعبه‌ای که چک عهدی آن صادرشده است اساساً ازنظر موازین قانونی قابل پرداخت نباشد یا برگه بدون مهر و امضایی را تحت عنوان «برگه خروج» به نام اداره گذرنامه برای خروج دیگری از کشور جعل نماید درحالی‌که اساساً خروج از کشور با آن برگه ممکن نبوده و این امر مستلزم داشتن گذرنامه باشد یا اینکه به نام و امضای یک شخص عادی حکم سفارت یا وزارت برای دیگری صادر کند. آیا در این حالت‌ها می‌توان حکم به جعل امضاء یا نوشته داد؟ پاسخ به این سؤالات، که برخی از شقوق آن‌ها قرابت با مفهوم جرم محال دارند آسان نیست، لیکن به نظر یکی از حقوق‌دانان اساس جرم جعل آن است که مدرک یا امضای قلابی به این قصد درست شود که اشخاص را بفریبد تا آن را به‌عنوان اصل پذیرفته و مورد عمل قرار دهند و از این طریق ضرری، هرچند، به‌طور بالقوه ایجاد شود. بنابراین هرگاه چنین احتمالی ازنظر افراد معقول ممکن باشد جرم جعل محقق خواهد بود هرچند که در عمل نوشته یا امضای مذکور فاقد اثر باشد و هرگاه این احتمال اساساً منتفی بوده یعنی نوشته و امضاء به‌طور واضح و آشکار در نظر افراد معقول، غیرقانونی و فاقد اثر تشخیص داده‌شده و چه‌بسا تنها اسباب خنده و مضحکه شود (مانند مثال‌های دوم و سوم مذکور در بالا) جعل، به نظر دکتر میر محمد صادقی، محقق نخواهد بود.[۳] در این مورد رأی زیر از دیوان عالی کشور در مورد اسناد معاملات راجع به‌عین غیرمنقول و نظایر آن‌که باید رسمی ‌باشد قابل‌توجه است:

 

«طریق استعمال و استفاده از سند منحصر به ابراز آن در دادگاه‌ها و ادارات دولتی نیست تا پذیرفته نشدن اسنادی که ثبت آن‌ها قانوناً اجباری بوده و ثبت‌نشده موجب گردد که به‌هیچ‌وجه جنبه اضرار به غیر در آن ملحوظ نباشد و به این قبیل اوراق به معنای منظور در قوانین مجازاتی، سند اطلاق می‌شود و تا حدی قابل ترتیب اثر است بنابراین جعل چنین ورقه‌ای جرم به شمار می­رود.»[۴]

 

نکته قابل‌طرح دیگر در مورد جعل نوشته یا امضاء لزوم یا عدم لزوم وجود شباهت بین نوشته یا سند و امضاء یا مهر هم، مثل جعل اسکناس و قلب سکه، وجود شباهت بین نمونه جعلی با اصل ضرورت دارد یا اینکه اگر کسی نوشته یا امضاء تقلبی را به نام دیگری بسازد درحالی‌که چیز ساخته‌شده هیچ شباهتی با نوشته و امضاء شخص موردنظر نداشته باشد باز باید او را محکوم‌به ارتکاب جرم جعل کرد؟

 

قانون ما پاسخ این سؤال را به‌طور صریح روشن نکرده است. در میان آرای حاکم دو برخورد در این زمینه مشاهده می‌شود در یک دسته  از آرا وجود شباهت در این‌گونه موارد شرط دانسته شده و حکم به ارتکاب جعل بدون وجود شباهت فاقد وجاهت قانونی محسوب گشته ولی در دسته دیگری از آرا وجود شباهت در این موارد ضروری دانسته نشده است، زیرا قانون‌گذار در جعل برخلاف قلب سکه اشاره به شبیه بودن نکرده است[۱]. ماده ۵۲۰ قانون تعزیرات مصوب سال ۱۳۷۵ می‌گوید «هرکس شبیه مسکوکات رایج داخلی یا خارجی غیر از طلا و نقره را بسازد…. به حبس از یک تا سه سال محکوم می‌شود» و مطابق ماده ۵۱۸ «هرکس شبیه هر نوع مسکوک طلا یا نقره داخلی یا خارجی…. را…. بسازد به حبس از یک تا ده سال محکوم می‌شود.».به نمونه‌ای از آرای دسته اول در زیر توجه فرمایید:

 

رأی شماره ۸۱۱۸-۲۳۳ مورخ ۳۱/۰۱/۱۳۲۶ هیئت عمومی دیوان عالی کشور[۵]:«جعل و تزویر، که مطابق ماده ۹۷ قانون مجازات عمومی عبارت است از ساختن نوشته یا سند یا چیز دیگری برخلاف حقیقت در صورتی می‌شود که در نوشته یا سند شبیه‌سازی رعایت شده و مشابهتی موجود باشد به‌طوری‌که ممکن باشد برای اشخاصی که سواد خواندن دارند در بادی نظر اسباب اشتباه شود و نوشته عادی که شبیه‌سازی در آن رعایت نشده عنوان ساختن نوشته یا سند بر آن صادق نیست و مشتبه شدن بر اشخاصی که سواد خواندن اوراق و تمیز دادن نوشته شبیه و غیر شبیه را ندارند مناط صدق جعل نوشته نمی‌باشد». نمونه‌های از آرایی که شبیه‌سازی را در جعل نوشته و امضاء شرط نمی­دانند به‌قرار زیر است:

 

رأی شماره ۷۰۵۶ مورخ ۰۱/۰۶/۱۳۱۶ شعبه دوم دیوان عالی کشور:[۶](( شبیه‌سازی و تقلید اگر در بعضی از موارد،مثل جعل اسکناس یا جعل…. نشان دولتی و امثال آن از چیزهای معروف نزد همه‌کس، لازم داشته شود برای آن است که با عدم شباهت عنوان ساختن آن شیء صادق نمی­آید نه از باب آن‌که شبیه‌سازی به‌طورکلی از ارکان جعل است بنابراین اگر کسی قبض حواله جعل و به این کیفیت وجهی وصول کند، گرچه هیچ‌گونه شباهتی بین امضای حواله مجهول و امضای واقعی نباشد، باز عمل جعل تحقق‌یافته است».

 

رأی شماره ۱۲۸۸ مورخ ۲۷/۰۵/۱۳۵۵ شعبه پنجم دیوان عالی کشور[۷]:

 

«در موارد مربوط به جعل قید شباهت نشده و در جعل امضاء شباهت شرط نیست بنابراین اگر کسی قبض حواله جعل و به این کیفیت وجهی وصول کند، گرچه هیچ‌گونه شباهتی بین امضای حواله جعل و امضای واقعی نباشد، باز عمل جعل تحقق‌یافته است.»

 

رأی شماره ۷۵۷ مورخ ۰۸/۰۴/۱۳۱۶ شعبه دوم دیوان عالی کشور:«برای صدق عنوان جعل تقلید کامل لازم نیست و از تعریفی که در ماده ۹۷ [قانون جزای عمومی] برای اقسام جعل‌شده لزوم شباهت نامه بین امضای مجعول بیا امضای اصلی استفاده نمی­شود و همین‌قدر که امضایی برخلاف حقیقت ساخته شود و در بادی امور قابل قیاس و موجب احتمال و شبهه گردد برای اینکه مصداق جعل واقع گردد کافی خواهد بود.»[۸]

 

دیوان عالی کشور در آرای دیگری نیز شبیه‌سازی را جز شرایط و عناصر تشکیل‌دهنده بزه جعل ندانسته است[۹].لازم به ذکر است که در کامن لا (مخصوصاً در حقوق آمریکا) شباهتی که در قلب مسکوکات ضروری است برای جعل امضاء و نوشته لازم دانسته نشده است[۱۰]. بنابراین یکی از حقوقدانان آمریکایی اظهار می­دارد: «ساخت تقلبی دست‌نویس (امضای) دیگری ممکن است جعل محسوب شود هرچند آن‌چنان بامهارت انجام‌نشده باشد که بتواند کسانی را که با امضای اصلی او آشنا هستند فریب دهد.»[۱۱]برخی حقوقدانان ایرانی خلاف این نظر را داشته‌اند[۱۲]: «هرگاه هیچ‌گونه شباهتی بین نوشته یا سند یا شیء ساخته‌شده و همین‌طور بین مهر یا امضاء جعل با سند یا نوشته یا مهر اصیل وجود نداشته باشد موضوع از شمول مقررات جعل خارج است.»اکنون این سؤال پیش می‌آید که از میان دودسته از آرا و نظرات کدام‌یک قابل‌پذیرش می­باشد.آنچه به نظر دکتر میرمحمد صادقی می‌رسد این است که اساس جرم جعل ساختن چیزی است که به‌موجب آن بتوان افراد را فریفت تا آن را به‌جای اصل بگیرند بنابراین امکان به‌اشتباه انداختن یا مشتبه کردن است که اساس و پایه جعل را تشکیل می‌دهد و نه شبیه بودن، پس همین‌که «احتمال» به‌اشتباه انداختن و یا «مشتبه کردن» افراد معمولی از یک نوشته یا امضای تقلبی برود یعنی احتمال معقولی نسبت به این‌که آن‌ها مورد تقلبی را به‌جای اصل بگیرند وجود داشته باشد، حکم به ارتکاب جعل ممکن خواهد بود هرچند که درواقع شباهتی بین دو مورد تقلبی و اصلی وجود نداشته باشد.بدین ترتیب، اگر کسی صفحک مربوط به امضای مسئول اداره گذرنامه را در یک جلد گذرنامه به‌جای او امضاء کند مرتکب جعل امضاء خواهد شد، هرچند که امضای گذاشته‌شده بر روی گذرنامه فاقد کمترین شباهتی، حتی ظاهری، با امضاء واقعی آن مسئول باشد، زیرا با این امضاء امکان به‌اشتباه انداختن دیگری وجود دارد. برعکس، اگر وی به‌جای امضای مسئول مربوطه زیر ورقه را انگشت بزند یا به‌جای امضای یک مقام عالی رتبه دولت ایران یا امام‌جمعه شهری، که همه با نام او آشنا هستند، یک حکم دولتی را با ذکر یک نام خارجی امضاء کند اساساً امکان به‌اشتباه انداختن منتفی بوده درنتیجه در هیچ‌یک از این دو مورد اخیر نمی‌توان حکم به ارتکاب جعل توسط مرتکب داد.

 

نکته قابل‌ذکر این‌که حتی در چیزهای مشهور، مثل سکه و اسکناس و نشان دولتی و امثال آن، هم ضابطه اصلی «امکان به‌اشتباه انداختن» است «نه شبیه بودن»، لیکن در آن موارد، با توجه به مشهور بودن آن‌ها، این دو ضابطه بر یکدیگر منطبق می‌شوند و به‌عبارت‌دیگر «امکان به‌اشتباه انداختن» مستلزم «شبیه بودن» دو مورد اصلی و تقلبی است و با عدم شباهت امکان به‌اشتباه انداختن هم منتفی می‌گردد؛ زیرا عموم مردم با ظاهر آن چیزهای معروف آشنا هستند.

 

دو موردی که تاکنون در مورد آن‌ها سخن گفتیم با هفت مورد بعدی مذکور در ماده ۵۲۳ ازاین‌جهت متفاوت هستند که در این دو مورد چیزی که «وجود نداشته» (یعنی یک نوشته، سند، امضاء یا مهر) به وجود آمده است، درحالی‌که در هفت مورد بعدی «چیز موجودی» به شکل متقلبانه تغییر داده‌شده است. بنابراین قانون‌گذار می‌توانست به‌تمامی این هفت مورد تحت عنوان «تغییر نوشته یا سند» اشاره کند، بدون اینکه لزومی برای اشاره کردن به تک‌تک آن موارد وجود داشته باشد.

 

قبل از بیان توضیحات مختصری در مورد سایر موارد مذکور در ماده ذکر یک نکتهکلی مفید به نظر می­رسد و آن این‌که «تغییر» در صورتی جعل محسوب می‌شود که بر روی یک سند یا نوشته اصیل و معتبر واقع شود و نه بر روی یک مدرک جعلی یا غیر معتبر. پس اگر کسی تاریخ یا نام ذکرشده بر روی یک مدرک ذاتاً مجعول و ساختگی را تغییر دهد یا نام و تاریخی را که دیگری قبلاً تغییر داده، مجدداً تغییر دهد مرتکب جعل نخواهد شد، ولی هرگاه شخصی «تاریخ» مندرج بر روی یک سند اصیل را تغییر داده باشد و بعداً شخص دیگری «نام» مذکور در آن‌ها را تغییر دهد ظاهراً عمل هر دو نفر جعل محسوب می‌شود، زیرا در حالت سند ذاتاً بلااشکال و فقط تاریخ مندرج در آن ساختگی و مجعول بوده است. البته اگر یک نفر این هر دو کار را به‌طور توأمان انجام دهد، چون در این حالت تغییر در یک سند و برای یک منظور واقع‌شده است، حکم به ارتکاب دو جرم جعل از سوی او خالی از شبهه نخواهد بود و شاید راه مقرون به صواب آن باشد که وی را در این حالت به ارتکاب یک جرم جعل (یعنی تغییر نوشته یا سند با محو کردن چیزی از آن الحاق چیزی به آن) محکوم کنیم که تفسیر به نفع متهم و رویه قضایی ما هم اقتضای همین امر را دارد.[۱۳]

 

نباید ناگفته گذاشت که حتی در صورت حکم دادن به ارتکاب دو جرم جعل از سوی او، با توجه به تشابه دو جرم مذکور، حکم مجازات در این حالت تعدد را باید در قسمت اخیر ماده ۴۷ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۷۰ جست که اشعار می­دارد: «در مورد تعدد جرم هرگاه جرائم ارتکابی ….مختلف نباشد فقط یک مجازات تعیین می‌گردد و در این قسمت تعدد جرم می‌تواند از علل مشدده کیفر باشد….»

 

۱-۲-۳-۳  خراشیدن یا تراشیدن:

 

خراشیدن و تراشیدن هر دو با وسایلی چون تیغ و چاقو می‌شوند، یعنی اینکه مرتکب حروفی را با کمک این وسایل از روی نوشته یا سند محو کند. تفاوت بین این دو مورد آن است که در خراشیدن بخشی از حروف کلمه و در تراشیدن کل کلمه محو می‌شود. نمونه حالت اول خراشیدن حرف «ی» از کلمه حسین و تبدیل آن به حسن و نمونه حالت دوم تراشیدن کل کلمه حسین از روی نوشته، مثلاً از روی مصیت نامه، است به این قصد که حسین از جمع موصی لهم خارج شود.

 

۱-۲-۳-۴ قلم بردن:

 

در قلم بردن لزوماً چیزی به سند یا نوشته اضافه نمی­شود بلکه مرتکب ممکن است با استفاده از قلم بخش‌هایی از سند یا نوشته را ناخوانا کرده یا بر روی آن‌ها خط بکشد.

 

۱-۲-۳-۵ الحاق:

 

در این مورد چیزی به سند اضافه می‌شود، مثلاً رقمی در مبلغ چک گذاشته‌شده یا با افزودن حرف «ی» به واژه حسن این واژه به حسین تبدیل می‌گردد. بعید نیست بتوآن‌کسی را هم که مندرجات یک چک سفید امضاء را بدون اجازه پر می­کند یا به‌گونه‌ای غیر ازآنچه از او خواسته‌شده است متن چک را تکمیل می­نماید، جاعل محسوب کرد، مگر آن‌که وضعیت به‌گونه‌ای باشد که وی، به دلیل گرفتن اختیار کامل از صادرکننده در پر کردن مندرجات چک به شکل خاص یا به‌دلخواه خود، درواقع وکیل و نماینده او در تکمیل کردن چک محسوب شود و درنتیجه جاعل به‌حساب آوردن وی مواجه با اشکال گردد.در حقوق ایران سوءاستفاده از سفید امضاء یا سفید مهر به‌طور خاص در ماده ۶۷۳ «قانون تعزیرات» مصوب سال ۱۳۷۵ پیش‌بینی‌شده است.[۱۴]

 

مطابق این ماده، «هرکس از سفید مهر یا سفید امضایی که به او سپرده‌شده است یا به هر طریق به دست آورده سوءاستفاده نماید، به یک تا سه سال حبس محکوم خواهد شد.»

 

۱-۲-۳-۶  محو یا اثبات یا سیاه کردن:

 

منظور از محو کردن، پاک کردن بخش‌های از نوشته با وسایلی مثل مدادپاک‌کن، لاک غلط‌گیری، آب، مواد شیمیایی و نظایر آن‌ها است. سؤالی که در اینجا پیش می‌آید این است که آیا می‌توان سوزاندن و بریدن بخش‌هایی از سند را هم مشمول عنوان جعل دانست، مثل‌اینکه کسی با گرفتن وصیت نامه شخص دیگری بر روی شعله شمع یا با استفاده از قیچی نام یکی از موصی لهم را به وسیله سوزاندن یا بریدن وصیت نامه محو کند؟ هرچند که این کار در کامن لا جعل محسوب می‌شود لیکن شاید در حقوق ایران تعقیب چنین شخصی تحت عنوان تخریب به‌جای جعل ارجح به نظر برسد. به‌طریق‌اولی، سوزاندن یا اتلاف کل سند قطعاً جعل محسوب نمی­شود و بسته به اینکه آیا سند مذکور دولتی یا غیردولتی است مشمول یکی از مواد ۶۸۱ و ۶۸۲ «قانون تعزیرات» مصوب سال ۱۳۷۵ خواهد شد، که این مواد در حالت اول مجازات دو تا ده سال و در حالت دوم مجازات سه ماه تا دو سال حبس را برای مرتکب تعیین کرده‌اند.[۱۵]به نظر می‌رسد هرگاه کسی برای افزودن و الحاق کلمه‌ای به یک نوشته ابتدا مجبور به محو کردن کلمه دیگری شود (مثلاً اگر کلمه هوشنگ را در وصیت نامه پاک کند تا کلمه بهروز را اضافه نماید) با توجه به اینکه محو کردن، مقدمه و لازمه الحاق بوده است باید وی را تنها به ارتکاب یک جرم جعل محکوم کرد. البته شاید بتوان گفت که اگر وی بعد از محو کردن کلمه اصلی دستگیر شود جرم جعل به شکل تام اتفاق افتاده است.واژه «اثبات»، متضاد واژه «ابطال» و به معنی از حالت بطلان خارج کردن سند یا نوشته است، مثل‌اینکه مهر «باطل شد» از روی گذرنامه یا شناسنامه پاک شود یا خطی که به علامت بطلان یک نوشته بر روی آن کشیده شده است امحا گردد.منظور از سیاه کردن سند، ناخوانا کردن بخش‌هایی از آن با وسایلی مثل جوهر،مرکب، رنگ و نظایر آن‌ها است.

 

۱-۲-۳-۷ تقدیم یا تأخیر تاریخ سند نسبت به تاریخ حقیقی آن:

 

منظور از این بخش آن است که شخصی، پس از تنظیم شدن یک سند، تاریخ مندرج در آن را جلو یا عقب بیندازد، مثل‌اینکه تاریخ چکی را که در ۴/۱ (چهارم فروردین) صادرشده به دلیل شمول مورد شش ماهه مذکور در ماده ۱۱ «قانون صدور چک» مصوب سال ۱۳۵۵ (اصلاحی ۱۳۷۲) قابلیت تعقیب کیفری را ازدست‌داده است، جلو انداخته و به ۴/۴ (چهارم تیر) تبدیل کند تا امکان تعقیب کیفری را پس از مراجعه به بانک و اخذ گواهی عدم پرداخت فراهم آورد یا، برعکس، تاریخ مبایعه‌نامه‌ای را که با دیگری تنظیم کرده و بعداً متوجه شده که قبل از آن تاریخ حکم ممنوع المعامله بودن و مصادره اموال وی توسط دادگاه صادرشده بوده است عقب می­اندازد تا معامله مذکور از شمول حکم ممنوع المعامله بودن و مصادره اموال خارج شود. بدیهی است هرگاه تقدیم یا تأخیر تاریخ سند در وقت تنظیم سند (مثلاً توسط سردفتر در هنگام سند رسمی و برخلاف منظور طرفین) صورت گیرد ممکن است، باوجود سایر شرایط، به‌جای جعل مادی جعل مفادی یا معنوی ارتکاب یابد.

 

[۱]– میرمحمد صادقی، حسین، جرایم علیه اموال و مالکیت عمومی، ص ۳۴۹.

 

[۲]– ر. ک. دادنامه شماره ۱۴۴۲- ۰۴/۱۱/۱۳۶۹ صادره از شعبه دادگاه کیفری یک.

 

[۳]– میرمحمد صادقی، حسین، جرایم علیه امنیت وآسایش عمومی، ص ۲۵۵.

 

[۴]– رأی شماره ۱۱۵۰ مورخ ۲۴/۰۵/۱۳۱۶ شعبه دوم دیوان عالی کشور.

 

[۵]– سلیمان پور، محمد، جعل اسناد در حقوق ایران و از نظر حقوق تطبیقی، ص ۶۷.

 

[۶]– همان، ص ۶۹.

 

[۷]– سلیمان پور، محمد، همان، ص ۶۹.

 

[۸]– متین، احمد، مجموعه رویه قضایی، ص ۱۰۲.

 

[۹]– رأی شماره ۱۶۱۴ مورخ ۱۳۲۸ شعبه پنجم دیوان عالی کشور. () محمد سلیمان پور، جعل اسناد، ص۷۰.

 

[۱۰]–  میرمحمد صادقی، حسین، جرایم علیه امنیت و آسایش عمومی، ص۲۵۷.

 

[۱۱]– میرمحمد صادقی، حسین، همان، ص۲۵۷.

 

[۱۲]– ولیدی، محمدصالح، جرایم مالی علیه آسایش عمومی، ص ۱۸۵.

 

[۱۳]– برای نظر مشابه، ر. ک. امیرخان سپهوند، تقریرات درس حقوق جزای اختصاصی، ص۸۰ .

 

[۱۴]– در قانون تعزیرات سال ۱۳۶۲، بر اساس ماده ۱۱۸، سوء استفاده از سفید مهر یا سفید امضایی که به فرد سپرده شده بود در حکم خیانت در امانت و سوء استفاده از مهر یا سفید امضایی که خود فرد آن را بدست آورده بود جعل محسوب می­گشت.

 

[۱۵]– سلیمان پور،محمد، در جعل اسناد در حقوق ایران و از نظر حقوق تطبیقی، ص۶۱-۶۰، سوزاندن بخشی از کتاب سند (مثلاً واژه«یکصد و» را ازواژه«یکصد و ده هزار ریال») جعل و سوزاندن بعضی یا کل سند را تخریب می دانند.

 

پایان نامه ها درباره جرم جعل (فایل کاملشان موجود است )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:23:00 ق.ظ ]




۱-۲-۴-۴  عمل فیزیکی در جرم جعل مفادی:

 

در جعل مفادی، مرتکب هیچ‌گونه خدشه‌ای در اصل سند ازلحاظ اینکه آن را به‌طور متقلبانه بسازد یا تغییر دهد ایجاد نمی‌کند بلکه مطالب منتسب به دیگران را به‌طور تحریف‌شده در سند یا نوشته وارد می‌نماید.با توجه به ماده ۵۳۴ «قانون تعزیرات» عمل فیزیکی در جعل مفادی (که از سوی کارکنان ادارات دولتی و مراجع قضایی و مأمورین به خدمات عمومی در راستای انجام وظایفشان قابل ارتکاب می‌باشد) عبارت از یکی از اعمال زیر است:

 

 

    1. تغییر موضوع یا مضمون.

 

    1. تحریف گفته و نوشته یکی از مقامات رسمی.

 

    1. تحریف تقریرات یکی از طرفین.

 

    1. امر باطلی را صحیح یا مصیحی را باطل جلوه دادن.

 

  1. چیزی را که به آن اقرار نشده است اقرار جلوه دادن.

 

بدین ترتیب هرگاه سردفتری عقد اجاره را به شکل عقد بیع منعکس کند یا معامله غیرقطعی را قطعی جلوه دهد یا برخلاف گفته طرفین، در سند بنویسد که ثمن معامله پرداخت‌شده است یا نام متعاملین را به شکلی غیر ازآنچه آن‌ها اظهار می‌دارند وارد کند یا رونوشت مصدق شناسنامه (که دارای همان اعتبار سند رسمی است) مطالبی خلاف مندرجات شناسنامه بیاورد یا منشی دادگاه اظهارات قاضی را به میل خود تحریف کند یا قاضی تحقیق برای آسان کردن کار خود، اظهار متهم را که «مورد اتهام را قبول ندارم» به شکل «مورد اتهام را قبول دارم» منعکس کند یا مأمور ثبت‌احوال، جنس مولود را برخلاف گفته والدین به‌جای پسر، دختر یا به‌جای دختر، پسر بنویسد یا مأمور دفترخانه، در هنگام تنظیم وصیت نامه، نام‌هایی را به اسامی کسانی که از سوی موصی‌به عنوان موصی لهم تعیین‌شده‌اند اضافه کند، مرتکب جعل معنوی یا مفادی شده است.

 

علیرغم ابهامات و اشکالات بسیاری که مورد جرم جعل در حقوق جزای ایران وجود دارد و متأسفانه تحقیق قابل‌توجهی هم در مورد آن انجام‌نشده تا ابعاد قضیه روشن و ابهامات موجود برطرف شود، باید به یک نکته توجه خاصی داشته باشیم و آن اینکه صرف گزارش‌ها و اظهارات خلاف واقع را نمی‌توان جعل (اعم از مادی و معنوی) محسوب کرد. به همین دلیل جرائم موضوع مواد ۵۳۹ و ۵۴۰ را ظاهراً نمی‌توان جعل دانست. خود قانون‌گذار بین این دو تفکیک قائل شده است و برای مثال در «قانون مجازات جرائم نیروهای مسلح» مصوب ۱۳۷۲ جعل و تزویر را در فصل دهم و گزارش خلاف واقع را در فصل پنجم موردبحث قرارداده و درواقع آن‌ها را در دو مقوله مجزا دانسته است. نکته قابل‌بحث اینکه دیگر در جرم جعل امکان یا عدم امکان تحقق این جرم با ترک فعل است در مورد جعل مادی ابهامی به نظر نمی­رسد تمامی رفتارهای لازم برای تحقق جعل مادی تنها به شکل فعل مثبت قابل تحقق می‌باشند.[۱]

 

در مورد جعل مفادی نیز برخی همین نظر را داشته و اظهار می‌کنند که به‌عنوان‌مثال، عدم ثبت اقلامی در دفتر محاسبات دولتی و برداشت آن‌ها ازنظر رویه قضایی ما اختلاس محسوب شده است و نه جعل.[۲] ازنظر دکتر میر محمد صادقی جاعل محسوب نکردن کارمند دولت در مثال ارائه‌شده ناشی از آن نیست که وی تنها ترک فعل کرده و فعل مثبتی انجام نداده است (یعنی صرفاً اقلامی را وارد نکرده) بلکه به دلیل آن است که ضابطه‌ای که قبلاً به آن اشاره کردیم اینجا وجود ندارد؛ یعنی اینکه نوشته تنظیم‌شده از سوی کارمند دولتی دروغی را راجع به خود و شیوه تنظیم خود نمی‌گوید، بلکه خود را نوشته تنظیم‌شده از سوی آن کارمند معرفی می‌کند که این عین حقیقت است. به همین دلیل هرگاه صندوقدار یک بانک کاغذی را در کنار دست خود بگذارد تا پول‌های واریزشده در صندوق بانک را در آن کاغذ فهرست کند ولی از واردکردن چند فقره وجه واریزشده خودداری و آن‌ها را برای خود برداشت نماید تنظیم فهرست مخدوش از سوی وی را، به دلیل فقدان همان شرط پیش‌گفته نمی‌توان جعل محسوب کرد. لیکن اگر ترک فعل نمایانگر تحریف حقیقت باشد و ضابطه فوق در مورد آن صدق کند دلیلی ندارد که جعل مفادی محسوب نشود. بنابراین سردفتری که نام یک نفر را به‌عنوان موصی لهم به وصیت نامه دیکته شده از سوی موصی اضافه می‌کند یا به‌جای جمله «ثمن پرداخت‌شده» که از سوی متعاملین عنوان می‌شود جمله «ثمن پرداخت‌نشده است» را در سندی می‌نویسد همان‌قدر جاعل است که سردفتری که نام یکی از موصی لهم را عیناً حذف و در وصیت نامه وارد نمی‌کند و یا اساساً جمله «ثمن پرداخت‌شده است» را حذف می‌کند.

 

۱-۲-۴-۵  شرایط و اوضاع‌واحوال لازم برای تحقق جرم جعل:[۳]

 

در اینجا مجموعه شرایطی را که ازنظر قانون‌گذار برای جرم جعل (اعم از مادی یا مفادی) ضروری هستند موردبحث قرار می‌دهیم:اولین شرط آن است که موضوع جعل باید سند یا نوشته و یا سایر چیزهای مذکور در قانون مثل تمبر، منگنه، علامت، امضاء و مهر باشد.بنابراین امکان جعل چیزهای مثل مجسمه یا نوار کاست و ویدئویی یا ماشین‌آلات و سایر اشیاء و ابزار ساخته‌شده یا بسته‌بندی دور کالاها و نظایر آن‌ها وجود ندارد.شرط دوم آن است که جعل در چیزی قابل‌تصور است که خود آن ساختگی و تقلبی نباشد کسی که برخی از مندرجات یک سند مجهول را تغییر می‌دهد جاعل محسوب نمی‌شود حتی در رویه قضایی ما معمولاً جعل و فتوکپی را به رسمیت نشناخته‌اند. چنانکه اداره حقوقی قوه قضاییه طی یک نظریه مشورتی اعلام کرده است، «با توجه به ماده ۲۰ قانون تعزیرات [۵۲۳ فعلی] و تعریف قانونی آن جعل فتوکپی اسناد رسمی و عادی و استفاده از آن جعل جزایی محسوب نمی‌شود اما اگر فتوکپی اسناد اعم از رسمی و عادی تصدیق شده باشد جعل در آن‌ها و نیز استفاده از آن جرم محسوب می‌شود.»[۴]

 

شرط سوم آن است که باید امکان مشتبه کردن و به‌اشتباه انداختن اشخاص متعارف وجود داشته باشد، یعنی اینکه احتمال برود که آن‌ها مورد ساختگی و تقلبی را با اصل اشتباه بگیرند. بنابراین هرگاه کسی یک اسکناس ده هزار ریالی به رنگ سفید بسازد یا امضای امام جماعت مسجدی را با یک نام خارجی مثلاً (جرج اسمیت) زیر ورقه‌ای بگذارد امکان تحت تعقیب قراردادن وی به خاطر ارتکاب جعل وجود نخواهد داشت، زیرا اشخاص متعارف این موارد را به‌جای اصل نمی‌گیرند. از سوی دیگر، هرگاه عرفاً امکان به‌اشتباه انداختن دیگران وجود داشته باشد حتی اگر شباهتی بین مورد ساختگی با اصل مشاهده نشود، نیز باز عمل جعل قابل‌تعقیب خواهد بود. در چیزهای مشهور و معروف دو ضابطه «امکان به‌اشتباه انداختن» و «شبیه بودن» بر یکدیگر منطبق می‌گردند.بالاخره مهم‌ترین شرط قابل‌ذکر در مورد جعل، اعم از مادی یا مفادی، این است که موضوع جعل (سند، نوشته و غیره) باید ماهیتاً ساختگی و تقلبی باشد و صرف اینکه حاوی اطلاع دروغ است کفایت نمی‌کند. فرد می‌تواند سند یا نوشته‌ای را که خودتنظیم می‌کند به‌دروغ تنظیم نماید یا بعد از تنظیم از روی تقلب آن را تغییر دهد اما ارائه اطلاعات کذب، هرچند به‌صورت کتبی، جعل محسوب نمی‌شود. برای مثال جرم مذکور در ماده ۴۱ قانون گذرنامه مصوب ۱۳۵۱ را نمی‌توان جعل دانست مطابق این ماده، « هرکس برای تحصیل گذرنامه یا اسناد در حکم گذرنامه عالماًبه‌قصد تقلب هرگونه اطلاع مربوط به خود و همراهان را که در صدور گذرنامه مؤثر است برخلاف واقع در پرسشنامه ذکر نماید، به‌شرط استفاده از گذرنامه به حبس جنحه ای از دو ماه تا شش ماه محکوم خواهد شد.»

 

در این موارد تقلب باید در اصل و ماهیت سند باشد و سند یا نوشته دروغی راجع به خود بگوید. بنابراین کسی که در پرسشنامه استخدامی خود را به‌جای کارشناس، کارشناس ارشد معرفی می‌کند مرتکب جعل نمی‌شود ولی کسی که در مدرک کارشناسی صادره از سوی دانشگاه واژه «ارشد» را به دنبال کلمه «کارشناسی» می‌افزاید مرتکب جعل می‌گردد، زیرا پرسشنامه دروغی راجع به خود و تنظیم‌کننده خود نمی‌گوید درحالی‌که مدرک تحصیلی خود را مدرک «کارشناسی ارشد» صادره از سوی دانشگاه معرفی می‌کند حال‌آنکه درواقع مدرک «کارشناسی» صادره از سوی دانشگاه است و دارنده آن را تغییر داده است. همین‌طور، طرفین قرارداد بیع که با تبانی با یکدیگر شرایط بیع (مثلاً میزان ثمن یا شیوه پرداخت) را به‌طور متقلبانه و دروغ در سند قید یا به کارمند دفتر اسناد رسمی اعلام می‌کنند، موصی ای که وصیت نامه دست‌نویس خود را تغییر داده و نام یکی از موصی لهم را حذف می‌کند، صندوقدار بانکی که در فهرستی که برای خودتنظیم کرده برخی از وجوه را وارد نمی‌کند یا پس از واردکردن آن فقرات را پاک‌کرده و آ ن وجوه را تصاحب می‌کند، صادرکننده‌ای که تاریخ چک را پس از صدور عوض کرده و یا در هنگام صدور تاریخ مقدم یا مؤخر بر روی چک می‌گذارد، کسی که بدون داشتن اختیار از سوی دیگری نامه‌ای را که به نام اوست «از طرف» امضاء می‌کند یا برای فریب دادن دیگران امضای خود را به شکل دیگری، غیر امضای معمول خود، می‌کند و متهمی که در حین بازرسی به‌طور شفاهی یا کتبی به‌دروغ خود را بی‌گناه اعلام می‌دارد، هیچ‌یک (جز در صورت وجود نص خاص در هر یک از این موارد) جاعل محسوب نمی‌شوند.از سوی دیگر بایعی که «پس از» انعقاد عقد بیع و امضای مبایعه‌نامه از سوی بایع و مشتری، بدون اطلاع مشتری، در متن قرارداد دست می برد، مأمور دفترخانه که شرایط معامله را به‌گونه‌ای غیر ازآنچه متعاملین اعلام کرده است در سند وارد می‌کند، پدری که به‌جای مأمور ثبت‌احوال برای فرزندش شناسنامه ساختگی درست می‌کند، دارنده‌ای که تاریخ چک صادره از سوی صادرکننده را عوض می‌کند، کسی که به‌جای دیگری ذیل سندی را که به نام دیگری است، هرچند با امضایی کاملاً مطابق امضای واقعی خود امضاء می‌کند و بازپرس یا قاضی تحقیقی که اظهار متهم دال بر قبول نداشتن مورد اتهام را به‌گونه‌ای می‌نویسد که اقرار متهم را به ارتکاب جرم نشان می‌دهد همگی جاعل می‌شوند.اگر این موارد را با یکدیگر مقایسه کنیم درمی‌یابیم که همه موارد دسته اول صرفاً اطلاعات دروغ و نادرست ارائه‌شده است درحالی‌که در موارد دسته دوم خدشه در اصل و ماهیت سند وجود دارد. به‌عبارت‌دیگر اسناد و نوشته‌های دسته اخیر به فردی غیر از کسی که واقعاً آن‌ها را ساخته یا نوشته منتسب شده است؛ یعنی مثل این است که این اسناد و نوشته‌ها و غیره در مورد خود این جمله را می‌گویند: «من سند یا نوشته‌ای هستم که فلان شخص من را نوشته یا تغییر داده و یا ساختن و تغییر دادن من حسب نظر وی انجام‌شده است»؛ و فلان شخص در مثال‌های اخیرالذکر، به ترتیب به بایع و مشتری، متعاملین، مأمور ثبت‌احوال، رئیس شعبه صادرکننده و متهم اشاره دارد. بدین ترتیب ملاحظه می‌کنیم که جمله فوق‌الذکر یک جمله دروغ است، ازآن‌رو که اسناد و نوشته‌های مذکور، برخلاف آنچه ظاهر سند ادعا می‌کند، توسط بایع، مأمور دفترخانه، پدر طفل، موصی لهم،صندوقدار، دارنده چک و قاضی تحقیق ساخته یا تغییر داده‌شده‌اند. از سوی دیگر اگر همین جمله را سند یا نوشته در مورد خودش در ارتباط با مثال‌های دسته اول بیان کند، جمله‌ای کاملاً درست و غیرقابل خدشه خواهد بود، یعنی در این حالت سند یا نوشته تظاهر نمی‌کند که توسط فرد دیگری ساخته یا تغییر داده‌شده و یا اینکه ساختن یا تغییر دادن آن توسط فردی غیر از کسی که عملاً این کارها را انجام داده تجویزشده است. به قول یک نویسنده انگلیسی: «برای تحقق جعل باید دست یعقوب به‌عنوان دست برادر یعقوب نمایانده شود.»[۵]به نظرمی‌رسد که با پذیرش چنین ضابطه‌ای در حقوق ما بتوان بر ابهاماتی که در مورد جرم جعل برای قضات و حقوقدانان وجود دارد و بعضاً در موضع‌گیری‌های متضاد جلوه می‌کند، فائق آمده و جرم جعل را در محدوده‌ای قرار دارد که واقعاً باید در آن محدوده قرار گیرد. با پذیرش چنین ضابطه‌ای آرای زیر از دیوان عالی کشور قابل توجیه خواهند بود چراکه رسید و قبض موردبحث در این آرا هیچ دروغی راجع به خود و شیوه تنظیم خود نمی‌گویند:«اگر کسی چیزی را برای تعمیر نزد تعمیرکار ببرد و مشارالیه از پس دادن آن امتناع کند و رسیدی به خط و امضاء خود ارائه دهد و بگوید (این همان رسیدی است که موقع آوردن جنس برای تعمیر به او دادم و اینک در دست من است و دلیل بر این است که جنس را به او رده کرده‌ام) این عمل فقط اظهاری خلاف واقع خواهد بود و نه جعل و نه عمل امتناع از رد جنس نیز خیانت در امانت بشمار می‌رود.»

 

از سوی دیگر، اداره حقوقی قوه قضاییه طی یک نظریه مشورتی در مورد تغییر و تبدیل نمره امتحانی بدون اطلاع معلم مربوطه و رعایت مقررات اشعار داشته است:«اگر تغییر نمره و تجدیدنظر در اوراق امتحانی به دستور رئیس آموزشگاه یا مقام ذیصلاح انجام‌شده باشد جعل نیست، و اگر معلمی خودسرانه و بدون دستور مقام ذیصلاح مبادرت به تجدیدنظر در اوراق تصحیح‌شده نموده و نمره آن را تغییر دهد عمل از مصداق جعل است.» به عقیده دکتر میر محمد صادقی نظریه مشورتی اداره حقوقی می‌تواند صحیح باشد که کسی غیر از معلم مربوطه نمره را تغییر دهد یا اینکه معلم مربوطه پس‌ازآنکه نمره اولیه مورد تأیید و امضای شخص دیگر قرارگرفته است آن را بدون رعایت ضوابط و مقررات تغییر دهد والا اگر هیچ‌یک از این دو حالت نباشد و خود معلم نمره قبلی خود را تغییر دهد (هرچند که حق این کار را هم نداشته باشد) به دلیل عدم الشمول ضابطه فوق الاشعار، جعل محقق نخواهد شد. همین‌طور از دو مثال زیر، که توسط نویسنده محترمی به‌عنوان مصادیق جعل مفادی ذکرشده‌اند به نظر دکتر میر محمد صادقی مورد دوم قطعاً نمی‌تواند جعل اعم از مادی یا مفادی محسوب گردد. مثال اول ایشان مورد شخص بی‌سوادی است که به طلبکار خود می‌گوید رقم چک را صد هزار تومان بنویسد ولی او آن را دویست هزار تومان می‌نویسد.مثال دوم مورد مسئول تهیه آذوقه‌ای است که برای یک تشکیلات دولتی صد مورد آذوقه خریده ولی به‌جای صد مورد صد و پنجاه مورد می‌نویسد.[۶]این حالت اخیر چیزی جز دروغ نویسی صرف نیست حداقل ضرر بالقوه برای تحقق جرم جعل ضروری است که باید بین آن و عمل مادی فیزیکی در جرم جعل رابطه سببیت وجود داشته باشد. در مورد این رکن، که بدون وجود آن جرم جعل محقق نخواهد شد ذکر چند نکته لازم است[۷]:

 

اولین نکته اینکه منظور از عنصر ضرر، لزوماً ورود ضرر بالفعل یا متحقق نیست بلکه ضرر بالقوه یا محتمل کفایت می‌کند. دیوان عالی کشور دریکی از آرای خود اشعار می‌دارد: «…. اضرار آنی شرط تحقق جرم (جعل) نیست، بلکه عمل جعل اگر در آینده و حتی بالقوه متضمن ضرر دیگری باشد مورد با موارد مربوط به جعل منطبق است بنابراین اگر بین بردن عمدی سند مجعول اصولاً مانع تعقیب جرم نخواهد بود.»[۸]

 

درواقع اگر برای تحقق جرم جعل ورود ضرر بالفعل لازم می‌بود این عمل را هیچ‌گاه نباید جرم می‌شناختیم، زیرا در ارتکاب جعل ضرری به کسی وارد نمی‌شود بلکه استفاده بعدی از سند مجعول است که باعث ورود ضرر می‌گردد. به همین دلیل، برخی معتقد به جرم‌زدایی از جعل و بسنده کردن به جرم شناختن اعمال بعدی که با استفاده از سند مجعول ارتکاب می‌یابد مثل ترویج سند یا کلاه‌برداری می‌باشند که این نظر به دلیل جلب اعتماد مردم نسبت به اسناد و نوشته‌ها و تأمین منافع عمومی رد شده است زیرا اگر جعل جرم نباشد و تنها استفاده از سند مجعول جرم تلقی گردد نتیجه آن می‌شود که نتوانیم کسی را که در منزل وی هزار بسته اسکناس مجعول و چندین دستگاه ساخت اسناد جعل یافته‌ایم مورد تعقیب قرار دهیم، زیرا هنوز آن اسکناس‌ها را خرج نکرده است درحالی‌که تأمین آسایش عمومی ایجاب می‌کند که با این شخص در این مرحله برخورد کنیم.با توجه به عدم لزوم ورود ضرر بالفعل، زمان تحقق جرم جعل زمانی است که کار ساختن یا تغییر دادن نوشته یا هر چیز دیگری که موضوع آن را تشکیل می‌دهد تمام می‌شود، هرچند که در آن لحظه جاعل قصد این‌که نوشته علیه شخص خاصی مورداستفاده قرارگرفته و او را فریب دهد را نداشته باشد (البته مسلماً وجود عنصر روانی به‌طور عام، یعنی قصد سوءاستفاده، ضروری است).از سوی دیگر، اگر حتی احتمال ورود ضرر (یعنی ورود ضرر بالقوه) هم متصور نباشد جرم جعل محقق نخواهد شد. مثل‌اینکه پدری برای تقویت روحیه فرزند خود بر روی پاکتی که دیگری برای فرزند او فرستاده است در مقابل نام فرزند کلمه «عزیز» را اضافه کرده و نامه را به فرزند بدهد، یا اینکه یکی از متعاملین در مقابل اسم خود در مبایعه‌نامه القاب، دکتر، مهندس، استاد، حضرت مستطاب اجل و نظایر این‌ها را اضافه نماید.

 

دیوان عالی کشور ایران دریکی از آرای خود بر همین مبنا رأی صادر کرده است:

 

«ارتکاب کسی به جعل ارقامی در دفتر غیررسمی خود جرم نیست، زیرا دفتر متهم که رسمی نبوده جز علیه خود او که قانوناً در هیچ مقامی سندیت ندارد بنابراین نمی‌توان عملیات او را در دفتر مزبور مشمول ماده ۱۰۶ قانون کیفر عمومی یا سایر مواد جزایی قرارداد.»[۹]

 

همین‌طور هرگاه کسی نام خود را در پروانه رانندگی، گذرنامه، شناسنامه یا هر سند و نوشته دیگری که اساساً به دلیل انقضای مدت اعتبار دیگر هیچ ارزشی ندارد، وارد کند عمل وی جعل محسوب نخواهد شد[۱۰] مگر آنکه مرتکب، عملی را در راستای معتبر ساختن مجدد مدرک یا سند باطل‌شده‌ای انجام دهد و مثلاً مهر  «باطل شد» را از روی گذرنامه ابطال‌شده‌ای محو کند یا تاریخ منقضی شده آن را به‌گونه‌ای تغییر دهد که همچنان معتبر جلوه نماید. ساختن تقلبی اسکناسی نیز، که به دلیل خارج شدن از رواج قانونی ارزشی برای آن قابل‌تصور نیست، به همین دلیل جعل محسوب نمی‌شود.

 

در حقوق انگلستان شرط وجود ضرر بالقوه به این شکل توضیح داده‌شده است که مدرک مجعول باید به‌گونه‌ای باشد که بتوان بر آن تکیه شود[۱۱] به همین دلیل چون معمولاً برای تعیین سال ساخت اتومبیل به شماره سریال مندرج بر روی پلاک آن توجهی نمی‌شود بلکه دفترچه مالکیت مبنای عمل قرار می‌گیرد تغییر شماره سریال برای وانمود کردن اینکه اتومبیل مدل‌بالاتری دارد جعل محسوب نمی‌گردد.با توجه به لزوم احراز ضرر محتمل (به‌عنوان حداقل آنچه موردنیاز است) آیا وجود خارجی نداشتن شخصی که سند به نام او ساخته‌شده باعث خروج عمل از عنوان جعل خواهد بود یا خیر؟

 

دیوان عالی کشور به این سؤال پاسخ منفی داده است. دیوان در یک مورد اشعار می‌دارد که چنانچه در ورقه مصالحه نامه ساختگی ادعای جعل مهر، امضاء یا اثرانگشت کسی شده باشد که وجود خارجی شخصی نداشته باشد در زیر به نمونه‌هایی از آرایی که به‌درستی ضرر غیر را کافی دانسته‌اند اشاره می‌شود:

 

«یکی از ارکان اساسی جعل اضرار غیر است، خواه ضرر دولت باشد و یا ضرر افراد. بنابراین اگر متصدی فروش تمبر، تمبرهای درشت را بفروشد و در صورت تحریف کرده به همان میزان ریز وارد کند چون این عمل ضرری به دولت وارد نمی‌سازد، جعل به شمار نمی‌آید…»[۱۲]

 

«الزامی نیست که متضرر از جرم، افراد باشند. ممکن است دولت متضرر شود که در این صورت نیز بزه جعل صادق است بنابراین اگر مأمور وصول درآمد دولت مبلغی را از مؤدیان دریافت می‌کند و قبض می‌دهد ته قبض آن مبلغی کمتر از وجه دریافتی وارد و بقیه را به نفع خود دریافت کند گرچه مؤدی قبض صحیح در دست دارد و متضرر نمی‌شود، ولی چون وزارت دارای از این امر متضرر است بزه جعل مصداق پیدا می‌کند.»[۱۳] «چیزی که از عناصر جرم جعل شناخته‌شده همان قابلیت سند است برای اضرار غیر ولی برای تحقق رکن مزبور همه‌وقت لازم نیست ضرر به کسی متوجه باشد که سند را به نام او ساخته‌اند، بلکه ضرر غیر او هم محقق عنوان جعل خواهد بود و بنابراین اگر کسی در ظهر سندی به نام صاحب سند جعل کند و از بدهکار وجه آن را دریافت دارد چون جعل رسید موجب تضرر بدهکار (شاکی) بوده عمل مشمول تعریفی است که در ماده ۹۷ قانون کیفر عمومی از آن شده است»[۱۴]. «جعل پروانه رسمی دولتی جرم است ولو اضرار به غیر نداشته باشد چه در این قبیل اوراق وصف اضرار (یعنی شرط و رکن اصل جعل) اصولاً محسوب نخواهد شد.»[۱۵]بدین ترتیب به نظر دکتر میر محمد صادقی با توجه به اینکه ورود ضرر به کسی که سند یا امضاء به نام او ساخته‌شده ضرورتی ندارد[۱۶] و ضرر می‌تواند به غیر هم وارد شود، وجود خارجی نداشتن کسی که سند یا امضاء به نام او ساخته‌شده است لزوماً باعث عدم تحقق جرم جعل نخواهد شد مشروط به آنکه وجود ضرر بالقوه به غیر (اعم از دولت یا شخص حقوقی یا حقیقی) احراز گردد پس همان‌طور که اگر کسی برای استخدام شدن در اداره‌ای از افراد معلوم و مشخص معرفی‌نامه برای خود بسازد عمل وی را باید جعل محسوب کرد، عمل کسی هم که این معرفی‌نامه‌ها را از اشخاص حقیقی و حقوقی موهوم، با عناوین و القابی که خود برای آن‌ها ساخته است می‌سازد باید جعل به‌حساب آید.

 

در اینجا نکته ظریفی وجود دارد که برای جلوگیری از هر نوع ابهام باید به آن پرداخته شود صرف اینکه شخصی (مثلاً یک شاعر یا نویسنده یا سیاستمدار) اسم مستعاری را برای خود برگزیده و اشعار، نوشته‌ها و اوراق مالی خود را به آن نام نوشته و یا امضاء کند باعث ارتکاب جرم جعل از سوی او نمی‌گردد زیرا در این حالت نام مستعار نام کسی نیست که وجود ندارد بلکه یک نام دیگر برای یک شخص زنده، یعنی همان شاعر، نویسنده یا سیاستمدار است. این‌که دیگران تطابق این دو نام را بر یک شخص نمی‌دانند یا وی برای اهداف نامشروعی، مثل فرار از مالیات، نام مستعار برای خود برگزیده است، در حکم مسئله تغییری ایجاد نمی‌کند.به‌طریق‌اولی هرگاه شخص که سند، نوشته، امضاء یا چیز دیگر به نام او ساخته می‌شود مرده باشد جرم جعل، به نظر دکتر میر محمد صادقی[۱۷] قابل تحقق خواهد بود، مثل‌اینکه کسش امضاء نقاش معروفی را که مرده است بر روی یک تابلوی نقاشی جعل کرده و گران‌تر بفروشد یا کتابی را به نام و امضای نویسنده‌ای معروف درگذشته‌ای منتشر نماید تا افراد بیشتری به اتکای نام نویسنده مذکور آن کتاب را خریداری نمایند در برخی آرای صادره از سوی دادگاه‌ها جعل اثرانگشت شخص مرده از سوی متهم محرز دانسته شده است.[۱۸]دومین نکته قابل‌ذکر در مورد رکن نتیجه آن است که هرچند، در اکثر موارد، جعل به‌قصد ایراد ضرر اقتصادی و کسب منافع اقتصادی ارتکاب می‌یابد، لیکن ضرر در جرم جعل، برخلاف جرائم علیه اموال لزوماً ضرر مادی نیست، بلکه ضرر معنوی نیز کفایت می‌کند بنابراین کسی که با جعل مدرک دیپلم متوسطه قصد دارد در آزمون ورودی دانشگاه‌ها شرکت کند مرتکب جرم جعل می‌شود اما عمل وی کلاه‌برداری یا شروع به کلاه‌برداری نخواهد بود، چون هیچ نفع مادی مستقیمی برای وی متصور نیست.[۱۹] ضرر معنوی در ماده ۱ «قانون مسئولیت مدنی»مصوب سال ۱۳۳۹ و نیز ماده ۹ «قانون آیین دادرسی کیفری» سابق مورداشاره و پذیرش قرارگرفته است.[۲۰] دیوان عالی کشور نیز در آرای مختلفی ضرر غیرمادی را برای تحقق جرم جعل کافی دانسته است ازجمله در آرای زیر:«اگر کارمند دولت برای استفاده از مرخصی برگ گواهی نامه پزشک جعل نماید، هرچند مرخصی او بدون استفاده از حقوق باشد، عمل او جعل محسوب است چه برای تحقق بزه جعل، اضرار اعم از ضرر مادی و غیرمادی می‌باشد و اگر در این مورد ضرر مالی متوجه خزانه دولت نشده باشد، صرف استفاده از وقت که می‌بایست صرف خدمت دولت بشود، به وسیله ساختن نوشته برخلاف حقیقت، جعل به شمار می‌رود و استفاده از آن نیز، بزه محسوب خواهد بود.»[۲۱]همین‌طور اگر ضرر وارده به این شکل باشد که فرد با این کار خود بخواهد آثار جرم دیگری را پاک کند جرم جعل، باوجود سایر شرایط محقق خواهد شد بنابراین اگر کسی به‌قصد مخفی داشتن اختلاسی که قبلاً مرتکب شده است از دفاتر دولتی با تغییر ارقام تحریف کند،عمل جعل محسوب است،اگرچه از تحریف منظوری جز محو آثار اختلاس نداشته باشد و به این کیفیت بزه او متعدد محسوب و مستحق مجازات اختلاس و جعل است همان‌طور که دیوان عالی کشور اظهار داشته است:

 

«تغییر دادن ارقام و اعداد در دفاتر و ته چک، ولو آنکه به‌قصد محو کردن آثار جرم اختلاس باشد مشمول عنوان جعل بوده و قابل مجازات است.»[۲۲]

 

سومین نکته در مورد رکن ضرر در جعل این است که عدم النفع نیز کفایت می‌کند، البته به نظر می‌رسد که باید منشأ نفع مشروع و حصول آن مسلم بوده باشد مثل آن‌که کسی نام یکی از موصی لهم را از وصیت نامه دیگری پاک‌کرده و به این وسیله او را از موصی‌به محروم سازد.

 

[۱]– میرمحمد صادقی، حسین، جرایم علیه امنیت و آسایش عمومی،ص۲۸۸.

 

 ۲–  سلیمان پور، محمد، همان، ص۸۳-۸۲ .

 

[۳] – میرمحمد صادقی، حسین، جرایم علیه امنیت و آسایش عمومی، ص۲۹۰.

 

[۴]–  نظریه مشورتی شماره ۴۹۰۲/۷ مورخ ۱۲/۰۹/۱۳۶۸ اداره حقوق قوه قضاییه.

 

[۵]– میرمحمد صادقی، حسین، جرایم علیه امنیت و آسایش عمومی، ص۲۹۴.

 

[۶]–  سپهوند، امیرخان، تقریرات درس حقوقی جزای اختصاصی، ص۷۲.

 

[۷]–  میرمحمد صادقی، حسین، جرایم علیه امنیت و آسایش عمومی، تهران، ۱۳۸۸، ص۲۹۶.

 

[۸]– رأی شماره ۱۳۱۴ مورخ ۱۶/۰۶/۱۳۱۸ شعبه دوم دیوان عالی کشور. () متین، احمد، همان، ص۱۰۸ .

 

[۹]. رأی شماره ۸۱۸ مورخ ۱۴/۰۶/۱۳۱۶ شعبه پنجم دیوان عالی کشور. () متین، احمد، مجموعه رویه قضایی،ص۱۰۶.

 

[۱۰]–  میرمحمد صادقی، حسین، جرایم علیه امنیت و آسایش عمومی، ص۲۹۹.

 

[۱۱]– نگاه کنید به رأی شماره ۷۸۲ مورخ ۱۱/۰۴/۱۳۱۸ دیوان عالی کشور.

 

[۱۲]– رأی شماره ۵۱۳ مورخ ۰۹/۰۴/۱۳۲۶ شعبه دوم دیوان عالی کشور.

 

[۱۳]– رأی شماره ۱۳۰۵ مورخ ۰۶/۰۶/۱۳۱۸ شعبه دوم دیوان عالی کشور. () سلیمان پور، محمد، جعل اسناد در حقوق ایران و از نظرحقوق تطبیقی، ص۱۰۲.

 

[۱۴]– رأی شماره ۳۷۱ مورخ ۲۶/۰۲/۱۳۱۶ شعبه دوم دیوان عالی کشور. () متین، احمد ،مجموعه رویه قضایی، ص۱۰۰.

 

[۱۵]– رأی شماره ۱۲۶۹ مورخ ۳۱/۰۵/۱۳۱۷ شعبه پنجم دیوان عالی کشور. () متین، احمد، مجموعه رویه قضایی، ص۱۰۷.

 

[۱۶]سپهوند، امیرخان، همان، ص۸۳ .

 

[۱۷]– میرمحمد صادقی، حسین، جرایم علیه امنیت و آسایش عمومی، ص۳۰۳.

 

[۱۸]– دادنامه شماره ۱۴۴۲ مورخ ۰۴/۱۱/۶۹ صادره از شعبه ۱۳ دادگاه کیفری یک. () بازگیر، یداله، سرقت جعل و خیانت در امانتدر آرای دیوان عالی کشور، ص۱۸۶-۱۸۴.

 

[۱۹]–  میرمحمد صادقی، حسین، جرایم علیه اموال و مالکیت، ص۸۱ .

 

[۲۰]– البته قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب سال ۱۳۷۸ در ماده ۹ تنها به ضرر و زیان های مادی و منافل ممکن الحصول اشاره کرده است.

 

[۲۱].- رأی شماره ۱۷۲۱ مورخ ۲۶/۰۶/۱۳۲۱ شعبه دوم دیوان عالی کشور. () متین، احمد، مجموعه رویه قضایی، ص۱۰۵.

 

[۲۲]– آرای شماره ۳۵۲ مورخ ۲۴/۰۳/۱۳۱۸ و ۱۸۳۶ مورخ ۱۹/۰۸/۱۳۱۷ شعبه دوم دیوان عالی کشور. () متین، احمد، همان، ص۱۰۴.

 

پایان نامه ها درباره جرم جعل (فایل کاملشان موجود است )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:23:00 ق.ظ ]




۱-۲-۹-۶ سند عادی در حکم سند لازم­الاجرا

 

 

اسناد عادی در حکم سند لازم­الاجرا اسنادی است که اجرای مفاد آن بدون نیاز به گرفتن رأی از دادگاه و با مراجعه­ی مستقیم به اداره­ی ثبت امکان‌پذیر است (مانند چک)، برخلاف سند غیر لازم­الاجرا که اجرای آن مستلزم صدور حکم از دادگاه است.

 

۱-۲-۱۰   اسناد تنظیم‌شده در خارج از ایران                                                                                                         

 

اسنادی که هریک از طرفین اقامه می‌نمایند، ممکن است در خارج از ایران تنظیم‌شده باشد در این صورت اگر سند را مأمورین صالح ایرانی در حدود صلاحیت خود و طبق مقررات ایران تنظیم نموده باشد سند رسمی است و با سند رسمی که در ایران تنظیم می‌شود از حیث شرایط، اعتبار،توان اثباتی و … تفاوتی ندارد. بنابراین منظور از ((اسناد تنظیمی خارج از ایران)) اسنادی است که به‌وسیله مأمورین سایر کشورها، در خارج از ایران تنظیم‌شده است.این دسته از اسناد، در صورتی در دادگاه‌ها و حتی ادارات ایران پذیرفته می‌شود که شرایط ماده ۱۲۹۵ ق. مدنی حاصل باشد. به‌موجب این ماده ((محاکم ایران به اسناد تنظیم‌شده در کشورهای خارجه همان اعتباری را خواهند داد که آن اسناد مطابق قوانین کشوری که در آنجا تنظیم‌شده دارا می‌باشد مشروط بر اینکه:

 

اولاً- اسناد مزبور به علتی از علل قانونی از اعتبار نیفتاده باشد.

 

ثانیاً- مفاد آن‌ها مخالف با قوانین مربوطه به نظم عمومی یا اخلاق حسنه‌ی ایران نباشد.

 

ثالثاً- کشوری که اسناد در آنجا تنظیم‌شده به‌موجب قوانین خود یا عهود اسناد تنظیم‌شده در ایران را نیز معتبر بشناسد.

 

رابعاً-نماینده سیاسی یا کنسولی ایران در کشوری که سند در آنجا تنظیم‌شده یا نماینده سیاسی و یا کنسولی کشور مزبور در ایران تصدیق کرده باشد که سند موافق قوانین محل تنظیم یافته است. بنابراین ممکن است نماینده سیاسی یا کنسولی ایران در کشور محل تنظیم، موافقت اسناد را با قوانین محل تنظیم گواهی کرده باشد. در این صورت چون دادگاه‌های ایران علی­القاعده نمی­توانند صحت مهر و امضای مأمور ایرانی در خارج را تشخیص دهند، ماده ۱۲۹۶ ق. م. قبول شدن اسناد مزبور در دادگاه‌های ایران را متوقف بر این دانسته که وزارت خارجه یا ((حکام ایالت و ولایت))امضای نماینده­ی ایران در خارج را گواهی کرده باشند.[۱] در عمل اسناد مزبور برای گواهی صحت امضا به وزارت خارجه داده می‌شود.در تفسیری که یکی از حقوقدانان از مواد ۱۲۹۵ و ۱۲۹۶ ارائه داده‌اند، باید اسناد عادی نوشته و امضاشده در خارج نیز مشمول مقررات مواد مزبور دانسته شود.[۲] اما چون ((موافقت سند با قوانین محل تنظیم)) منصرف به ((مقررات شکلی تنظیم سند)) است که تنها درباره­ی اسناد رسمی مصداق دارد و اسناد ((شکل)) ویژه‌ای ندارند، نظر مزبور قابل‌تأمل است، پس باید مقررات مزبور را تنها ناظر به اسناد رسمی تنظیم‌شده در خارج دانست. در حقیقت ، اگر هم اعتبار اسناد عادی مشروط به امری باشد، امر مزبور ماهوی است.شرایط ماهوی سند، حتی در اسناد رسمی تنظیمی خارج از ایران که احراز آن‌ها برای مأمور وزارت خارجه گاه غیرممکن و درهرحال دقت  و احاطه‌ی همه جانبه­ای را می­طلبد، به مناقشه­ی احتمالی و استدلالات حقوقی طرفین و وکلای آن‌ها و قضاوت دادگاه واگذار می‌شود.دادگاه‌ها­ی ایران نیز در عمل ترجمه­ی رسمی اسناد عادی را کافی دانسته و مناقشه­ی احتمالی درباره‌ی محتوای سند با قوانین کشور محل صدور را به عهده­ی طرفین واگذار می‌نمایند.[۳]

 

۱-۲-۱۱ اسناد مسلم الصدور [۴]

 

اسنادی که صدور آن‌ها مسلم شمرده‌شده و می‌توانند اساس تطبیق  قرار گیرد ، ماده ۲۲۳ به سندی که خط ،  مهر ، امضا یا اثرانگشت آن نمی‌تواند اساس تطبیق قرار گیرد تصریح‌شده است ، ماده مزبور مقرر می‌دارد .« خط ،  مهر ، امضا یا اثرانگشت اسنادی عادی را که نسبت به آن انکار یا تردید یا ادعای جعل‌شده باشد ، نمی‌توان اساس تطبیق قرارداد هرچند که حکم به صحت آن شده باشد .» .هرگاه طرفین در انتخاب سندی توافق نمایند آن سند می‌تواند اساس تطبیق قرار گیرد حتی اگر قانون‌گذار آن را در فرض عدم توافق مسلم الصدور نداند برای مثال ، خوانده نسبت به اصالت سفته‌ای که منتسب به مورث اوست تردید نماید و طرفین توافق نمایند که سفته‌ی دیگری چک ، نامه‌ای خصوصی یا … که به امضای مورث است اساس تطبیق قرار گیرد دادگاه باید آن را اساس تطبیق قرار دهد.

 

با توجه به مفهوم ماده ۲۲۳ ق.ج محتویات و مندرجات سند عادی که در دعوایی ابراز گردیده و نسبت به اصالت  تعرض نشده می‌تواند اساس تطبیق قرار گیرد و به درخواست ذینفع دادگاه باید پرونده‌ی آن دعوا را مطالبه نماید .

 

«اگر یکی از اصحاب دعوا به‌منظور معرفی اساس تطبیق امضاهای مسلم الصدور طرف که در پرونده‌ی دیگری بوده تقاضای خواستن پرونده‌ی مزبور را نماید دادگاه نباید ( به استناد اینکه پرونده‌ی مورد استناد متعلق به خود تقاضاکننده است و می‌توانسته مورداستفاده را استخراج کند ) از خواستن پرونده خودداری نماید ».[۵]

 

از مفهوم ماده ۲۲۳ ق.ج به‌روشنی برداشت می‌شود که محتویات و مندرجات سند رسمی که در دعوایی مورد استناد قرارگرفته و نسبت به آن ادعای جعل‌شده باشد ، اگر حکم به اصالت آن داده‌شده باشد ، می‌تواند اساس تطبیق قرار گیرد . به‌طریق‌اولی هرگاه سند رسمی حتی اگر در دعوایی نیز مورد استناد قرارگرفته و نسبت به آن ادعای جعل نشده باشد ، محتویات و مندرجات سند رسمی حتی اگر در دعوایی نیز مورد استناد قرار نگرفته باشد می‌تواند اساس تطبیق قرار گیرد زیرا اصالت آن مادام که خلاف آن اثبات نشده باشد مفروض است . اما هرگاه قسمتی از سند دارای ارکان سند رسمی بوده و قسمت دیگران رسمی شمرده نشود قسمت غیررسمی از این حیث مشمول احکام و آثار سند عادی است[۶]. قانون قدیم در بند ۳ ماده ۳۹۶ « خطوط با امضای اشخاص رسمی در نوشتجات رسمی را در زمره‌ی اسنادی قرار داده بود که می‌تواند اساس تطبیق قرار گیرند البته منظور از «نوشته رسمی» آن‌هایی است که «سند رسمی» به مفهوم دقیق اصطلاح شناخته نشوند زیرا در غیر این صورت تصریح آن لغو شمرده می‌شود . چنین نصی در قانون جدید دیده نمی‌شود اما ازجمله با توجه به شیوه‌ی تنظیم ماده ۲۲۳ ق.ج و اعتباری که قوانین به نوشته‌های مزبور داده ، باید پذیرفت که خط و امضای این نوشته‌ها می‌توانند اساس تطبیق قرار گیرند . خط ،  مهر ، امضا یا اثرانگشت که در برگ‌های راجع به دعاوی در دادگاه تنظیم‌شده نیز به‌موجب بند ۲ ماده ۳۹۶ ق. ق می‌توانست اساس تطبیق قرار گیرد در حکومت قانون جدید در پذیرش آن‌ها به‌عنوان اساس تطبیق منعی وجود ندارد به‌موجب قسمت اخیر بند ۴ ماده ۳۹۶ ق.ق « …درصورتی‌که یک قسمت از سند مورد اختلاف و قسمت دیگر از حیث خط مسلم باشد دادگاه می‌تواند همین قسمت را اساس تطبیق قرار می‌گیرد ،  « مسلم الصدور » است .[۷]

 

تنها سندی که « مسلم الصدور » بودن یا نبودن آن را نمی‌توان از ماده۲۲۳ ق.ج برداشت نمود سند عادی است که قبلاً مورد استناد قرار نگرفته باشد برای مثال سندی عادی است که قبلاً مورد استناد قرار نگرفته باشد برای مثال سندی عادی که در دعوایی مورد استناد قرارگرفته مورد انکار قرار می‌گیرد و ابراز کننده برای اثبات اصالت آن از دادگاه درخواست می‌نماید که عادی دیگری که ادعا می‌نماید منتسب الیه ( انکارکننده) امضا نموده اساس تطبیق قرار گیرد تا امضای زیر سند متنازع‌فیه با امضای زیر آن تطبیق داده شود آیا دادگاه می‌تواند چنین سندی را اساس تطبیق قرار دهد ؟ پرسش ازاینجا است که سند معرفی‌شده در دعوایی مورد استناد قرار نگرفته تا با توجه به‌عکس العمل منتسب الیه به آن پاسخ روشن باشد ۰ در صورت تعرض پاسخ منفی والا مثبت بود ) ماده ۳۹۶ ق.ق در مقام شمارش اسناد مسلم الصدور در بخش نخست بند ۴ مقرر می‌داشت « اسناد عادی که قبلاً به صحت خط ،  مهر ، امضا یا اثرانگشت آن اعتراف شده باشد …» این ترتیب اگرچه در قانون جدید نیامده اما منطقی و قابل‌اجرا می‌باشد . بنابراین سند عادی که قبلاً در دعوایی مورد استناد قرار نگرفته در صورتی می‌توان اساس تطبیق قرار گیرد که منتسب الیه یا قبلاً به طریقی به صحت خط و .. آن اعتراف کرده باشد و یا با اساس تطبیق قرار گرفتن آن صریحاً یا تلویحاً موافقت نماید[۸].

 

« درصورتی‌که مهر ورقه‌ای موردتکذیب طرف باشد چنین مهری نباید اساس تطبیق قرار گیرد »[۹].

 

تطبیق سند بر پایه‌ی ماده ۲۰۰ ق.ج باید « … در جلسه‌ی دادرسی به عمل آید مگر در مواردی که قانون طریق دیگری معین کرده باشد » در این خصوص ماده ۲۲۵ ق.ج می‌گوید « اگر اوراق نوشته‌ها و مدارکی که باید اساس تطبیق قرار گیرد دریکی از ادارات یا شهرداری‌ها یا بانک‌ها یا مؤسساتی که با سرمایه‌ی دولت تأسیس‌شده است موجود باشد برابر مقررات ماده (۲۱۲) آن‌ها را به محل تطبیق می‌آورند . چنانچه آوردن آن‌ها به محل تطبیق ممکن نباشد و یا به نظر دادگاه مصلحت نباشد و یا دارنده‌ی آن‌ها در شهر یا محل دیگری اقامت داشته باشد به‌موجب قرار دادگاه می‌توان در محلی که نوشته‌ها ، اوراق و مدارک یادشده قرار دارد ، تطبیق به عمل آورد ». بنابراین هرگاه برگ‌ها و نوشته‌ها دریکی از ادارات یا .. موجود باشد و آوردن آن‌ها به محل تطبیق ممکن نباشد به‌موجب قرار دادگاه ، شخصی که باید تطبیق را انجام دهد (دادرس یا کارشناس) به محل مراجعه و عمل تطبیق را در محل انجام می‌دهد . (دادرس یا کارشناس) به محل مراجعه و عمل تطبیق را در محل انجام می‌دهد اما درصورتی‌که دارنده‌ی برگ‌ها و نوشته‌ها در محل یا شهر دیگری اقامت داشته باشد ، دادگاه از طریق نیابت قضایی اقدام می‌نماید تا دادگاه نایب بر اساس ماده ۲۲۵ ق.ج با لحاظ مواد ۲۰۰و۲۲۶ همین قانون تطبیق را انجام داده و نتیجه را اعلام نماید . به‌موجب م۲۲۶ ق.ج « دادگاه موظف است در صورت ضرورت ، دقت در سند ، تطبیق خط ،  مهر ، امضا یا اثرانگشت یا مهر سند را به کارشناس رسمی یا اداره‌ی تشخیص هویت و پلیس بین‌الملل که مورد وثوق دادگاه باشد ارجاع نماید .

 

بخش پایانی بند ۳ ماده ۳۹۳ ق.ق یکی دیگر از راه های تشخیص اصالت سند را « …. دقت در خط ،  مهر ، امضا سند از حیث تراشیدگی و امثال آن « قرار داده بود این ترتیب اگرچه در قانون جدید پیش‌بینی‌نشده اما در حکومت این قانون نیز می‌تواند مورد عمل قرار گیرد .

 

به‌موجب ماده ۲۲۴ ق.ج « می‌توان‌ کسی را که خط ،  مهر ، امضا یا اثرانگشت منعکس در سند به او نسبت داده‌شده است اگر در حال حیات باشد برای است کتاب  یا اخذ اثرانگشت یا تصدیق مهر دعوت نمود عدم حضور یا امتناع او از کتابت یا زدن انگشت یا تصدیق می‌تواند قرینه‌ی صحت سند تلقی شود . هرگاه شخصی که خط ،  مهر ، امضا یا اثرانگشت سند منتسب به اوست ، علی‌رغم دعوت دادگاه از حضور خودداری نماید و یا حاضر شود اما از کتابت یا … خودداری نماید ، دادگاه می‌تواند این امر را قرینه‌ی اصالت سند قرار دهد . بنابراین اگر استناد الیه در حال حیات نباشد چون دعوت او منتفی است دادگاه نمی‌تواند از طریق اصالت یا عدم اصالت سند را تشخیص دهد .

 

در رویه‌ی قضایی دادگاه پس از رسیدگی به اصالت سند درصورتی‌که آن را اصیل تشخیص دهد معمولاً قرار صحت و اصالت آن را صادر می‌کند و علی‌القاعده بر اساس آن اقدام به صدور رأی می‌نماید و هرگاه حسب مورد سند را مجعول تشخیص دهد وی ا اصالت آن را احراز نکند ( سند عادی) با اعلام این امر ، ادعای مستند به سند را محکوم‌به در می‌نماید در حقیقت صدور قرار رسیدگی به اصالت سند ازجمله گویای مؤثر بودن سند مورد تعرض در دعوا می‌باشد تصمیم دادگاه درباره‌ی اصالت یا جعلیت سند مانند سایر تصمیمات قضایی علی‌القاعده قابل عدول نیم باشد البته روشن است که هرگاه رأی دادگاه در دعوای مطروحه قابل شکایت باشد ، شکایت‌کننده از رأی می‌تواند تصمیم دادگاه درباره‌ی اصالت سند را نیز مورد شکایت قرار داده و حتی در مرحله‌ی تجدیدنظر نیز به دلایل جدیدی مبنی برحسب مورد ، اصالت یا عدم اصالت سند استناد کند و تصمیم دادگاه نخستین نسبت به اصالت یا عدم اصالت سند مانع رسیدگی دادگاه تجدیدنظر نسبت به این نمی‌باشد .[۱۰]

 

بنابراین هرگاه دلیل در پرونده وجود داشته باشد و یا در مرحله‌ی تجدیدنظر ارائه شود که به نظر دادگاه تجدیدنظر ، بی‌اعتباری تشخیص دادگاه پایین را می‌رساند، دادگاه مزبور می‌تواند تصمیم دیگری درباره‌ی اصالت سند بگیرد . تصمیم دادگاه درباره اصالت سند در دیوان عالی کشور نیز می‌تواند مورد ممیزی قرار گیرد و مرجع عالی مزبور می‌تواند به علت مختلفت آن با قانون یا دلایل و مدافعات طرفین و .. رأی مبتنی بر تصمیم‌گیری مزبور را نقض نماید. بر رأی تجدیدنظر خواسته اشکال وارد است ، زیرا علاوه بر آنکه اصالت مستندات مورد رسیدگی دادگاه قبلی قرارگرفته و به مرحله‌ی ثبوت رسیده تردید مرجع رسیدگی نسبت به اصالت مستندات مرقوم خلاق واقعیت فوق بوده و قابل توجیه نیست… »هرگاه نسبت به اصالت سندی در دادگاه تعرض شود درحالی‌که نسبت به این سند در دعوای دیگری قرار اصالت صادرشده باشد رسیدگی دادگاه نسبت به اصالت سند منع قانونی ندارد زیرا اعلام اصالت سند در اسباب موجهه‌ی حکم قید می‌شود که اعتبار امر قضاوت شده ندارد.[۱۱]

 

[۱]–  ماده ۱۲۹۶ ق.م.

 

[۲]–  امامی،سید حسن،حقوق مدنی،ج ۶،ص ۱۸۶.().کاتوزیان ،ناصر،اثبات و دلیل اثبات،ج ۱،ص ۲۸۶

 

[۳]– شمس عبدالله،همان،ص ۱۴۶

 

[۴]– همان ص۲۰۴

 

[۵]– متین ، احمد ، مجموعه رویه قضایی ، ص۳۰۳

 

[۶]– شمس ، عبدالله ، همان ، ص۲۰۶

 

[۷]– شمس ، عبدالله ، همان اصالت سند ۲۰۸

 

[۸]– همان ص ۲۰۸

 

[۹]– متین ، احمد ، همان ، ص۲۸

 

[۱۰]– شمس ، عبدالله ، همان ، ص۲۱۲

 

[۱۱]– شمس ، عبدالله ، همان ، ۲۱۳

 

پایان نامه ها درباره جرم جعل (فایل کاملشان موجود است )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:23:00 ق.ظ ]




اقسام دعوای جعل

 

 

۲-۲-۱ دعوای کیفری جعل

 

گفته شد که جعل مادی و مفادی در مقررات کیفری به قید مجازات ممنوع گردیده و بنابراین جرم شمرده می‌شود تعقیب جرائم علی‌القاعده به عهده ی دادسرا یا قائم‌مقام او می‌باشد که می‌تواند با شکایت شاکی آغاز و درهرحال بر اساس آیین دادرسی کیفری و در مرجع کیفری نسبت به آن رسیدگی و تصمیم گیری شود.

 

روشـن اسـت کـه اگـر شخصی ادعا داشته باشد که سندی به زیان او جعل‌شده و این امر را موضوع شکایتی کیفــری قرار دهـد و یا دادسرا با آگاهی از ارتکاب جعل، فاعل را تحت پیگرد کیفری قرار دهد، رسیـدگی و تصمیـم گیـری نسبـت بـه اصالت یا جعلیت سند در مرجع کیفری و طبق آیین دادرسی کیفــری به عمل می­آید و هرگاه دادرسی کیفری به صدور حکم نهایی مبنی بر جعلیت سند بیانجامد، سنــد مــزبـور حسب مورد جزئاً یا کلاً اعتبار خود را ازدست‌داده و اگر به استناد آن دعوایی اقامه‌شده و یا بشود، طرفی که سند علیه او ابراز گردیده می‌تواند با ارائه و یا استناد به‌حکم نهایی مرجع کیفری و تاکید بر جعلی بودن سند یا قسمتی ازآن،از آثار سند مزبور و یا قسمت مجعول آن رها شود و درنتیجه نوبت به طرح ادعای جعل به مفهوم دقیق اصطلاح درمرجع حقوقی و رسیدگی به این ادعا که موضوع این بند می­باشد نمی­رسد،زیرا دادگاه حقوقی مکلف است از حکم دادگاه کیفری درباره اصالت یا جعلیت سند تبعیت کند[۱](ماده ۲۲۷ ق .ج).

 

۲-۲-۲ دعوای حقوقی جعل( اصلی)

 

هرگاه شخصی آگاه شود که سندی یا قسمتی از سندی به زیان او جعل‌شده و به هر علت نخواهد شکایت کیفری مطرح کند، می‌تواند علیه شخصی که سند را در اختیار دارد اقامه ی دعوای جعل نماید و با اثبات جعلیت سند، حکم جعلیت سند را گرفته و پس از نهایی شدن آن از نگرانی وجود سند فارغ شود. این شیوه­ی طرح ادعای جعلیت سند دعوای «جعل اصلی» به شمار می­رود زیرا تنها یک دعوای اقامه‌شده و خواسته­ی آن صدور حکم مبنی بر اعلام جعلیت سند موردنظر می­باشد واحکام و آثار این دعوا مشمول قواعد عام است.در این صورت روشن است که اگر حکم نهایی مبنی بر جعلیت سند یا قسمتی از سند صادر شود سند مزبور حسب مورد جزئاً یا کلاً اعتبار خود را از دست می‌دهد و اگر به استناد آن دعوایی اقامه شود، طرفی که سند علیه او ابرازشده می‌تواند با ارائه و یا استناد به‌حکم نهایی مرجع حقوقی و تاکید بر جعلی بودن سند، آثار مزبور رها شود.

 

در چنین حالتی نیز نوبت به طرح ادعای جعل تبعی به مفهوم دقیق اصطلاح و رسیدگی به این ادعا نمی‌باشد، زیرا دادگاهی که به دعوای مستند به سند مجعول رسیدگی می­کند مکلف است به‌حکم جعلیت سند که اعتبار امر قضاوت شده را دارد اعتبار لازم را بدهد [۲].

 

۲-۲-۳ ادعای تبعی یا طاری

 

۲-۲-۳-۱ مفهوم

 

آنچه در اینجا باید بررسی شود «ادعای جعل تبعی یا طاری » است؛ بدین معنا که هرگاه سندی رسمی یا عادی در دعوایی مورد استناد هریک از طرفین قرار گیرد و طرف مقابل در مقام دفاع در برابر سند، به اصالت آن در قالب ادعای جعل تعرض نماید، این ادعا، ادعای جعل «تبعی » خوانده می‌شود ، زیرا ازجمله در جریان رسیدگی به دعوای اصلی مطرح شده است برای مثال: خواهان به استناد سفته ای دعوایی اقامه و مطالبه مبلغ صد میلیون ریال وجه آن را می­نماید (دعوای اصلی) ؛ خوانده در مقام دفاع در برابر سند ابزاری، ادعا می­نماید که سفته مجعول است. این ادعای جعل نه تنها از این جهت که در برابر سند ابرازی، ادعا می­نماید که سفته مجعول است. این ادعای جعل نه تنها از این جهت که در جهت جریان رسیدگی به دعوای اصلی و ادعا جعل تبعی برای مثال دعوای اصلی مسترد شود و یا قرار عدم استماع یا در دعوای اصلی صادر شود ادامه رسیدگی به ادعای جعل نیز منتفی می‌شود[۳].

 

ازنظر برخی حقوقدانان ادعای جعل اصلی ناظر به موردی است که مدعی برای اثبات جعلی بودن سندی طرح دعوا می­کند. مانند اینکه در دادخواست مدعی چنین می­آید که خوانده با دست‌کاری در سند مالکیت مرز واقعی ملک خود را تغییر داده و مقداری از زمین های مجاور را ضمیمه­ی آن کرده است و از دادگاه خواسته شود که جعل بودن سند مالکیت را دربخش دست‌کاری شده اعلام کند؛ یا در شکایت کیفری گفته می‌شود که متهم چکی به نام من جعل و برای مطالبه بانک برده است همچنین است در فرضی که مدعی مبنای اصلی دعوا را اثبات جعل قرار می‌دهد مانند این‌که درخواست ابطال سند مالکیت یا چک را به دلیل جعل بودن آن‌ها تقاضا می‌کند در این دعوا، مدعی جعل باید تمام دلایل خود را به پیوست دادخواست کند و به‌منظور ابلاغ به خوانده و رسیدگی دهد[۴].در دعوای تبعی جعل، سندی در برابر خواهان به‌عنوان دفاع ارائه می‌شود که به نظر او جعل است یا خواهان اسنادی برای اثبات ادعای خود به دادگاه می‌دهد که خوانده مدعی جعل بودن انست. در این دو مثال ذکرشده، ادعای جعل چهره فرعی و تبعی دارد ودرصورتی‌که استناد کننده آن را پس بگیرد یا دعوای اصلی به دلیلی رد شود ادعای جعل نیز به تابعیت آن‌ها از بین می­رود . قانون آیین دادرسی مدنی بیشتر به جعل تبعی نظر دارد و آیین رسیدگی به آن را در دروان دعوای اصلی بیان می­کند.[۵]

 

[۱]– همان، ص ۱۸۷

 

[۲]– شمس، عبدالله، آیین دادرسی مدنی، جلد سوم –پیشرفته ص ۱۸۸

 

 [۳]- شمس، عبدالله، آیین دادرسی مدنی، جلد سوم –پیشرفته، ص ۱۸۸

 

[۴] – کاتوزیان، ناصر، دلیل و اثبات دلیل، ج ۱، ص ۱۰۰

 

[۵]– کاتوزیان، ناصر، دلیل و اثبات دلیل، ج ۱، ص ۱۰۰

 

پایان نامه ها درباره جرم جعل (فایل کاملشان موجود است )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:22:00 ق.ظ ]