کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 




مسئولیت مدنی، اثبات ضرر به عهده متضرر می باشد و اوست که در این میان، مدعی ایراد ضرر بوده و باید مدعای خود را اثبات نماید، ولی این قاعده تخلف ناپذیر نیست، چرا که ممکن است در مسئولیت قراردادی ، با توجه به نوع و مفاد قرارداد، بار اثبات ضرر از دوش متضرر برداشته شود و یا بگونه ای تسهیل گردد. همانگونه که ممکن است بر اساس توافق یا قانون، لزوم ورود ضرر نیز به عنوان یکی از ارکان مسئولیت برداشته شود.

 

ملاحظه شد که مقررات «لاهه»، هیچ اشاره ای به خسارت ناشی از تأخیر نداشته است، لیکن مقررات «هامبورگ»، متصدی حمل را در قبال خسارت ناشی از تأخیر درتحویل کالا مسئول قلمداد کرده است. با این وجود در مورد اثبات خسارت ناشی از تأخیر هیچ اشاره ای ندارد. لذا بر اساس قواعد عمومی مسئولیت، بر عهده گیرنده کالاست که خسارت ناشی از تأخیر را ثابت نماید و در صورت عدم اثبات ورود خسارت به صرف تأخیر در تحویل کالا، هیچ مسئولیتی متوجه متصدی حمل نخواهد بود، زیرا لزوم ورود ضرر، یکی از ارکان مسئولیت است و بدون آن نمی توان متصدی حمل را مسئول دانست.

 

در پرونده بی اف مکرمین کمپانی اینک لاینز[۱] هرچند کالا با تأخیر تحویل شده بود، اما حکم به خسارت داده نشد، زیرا با همان قیمتی به فروش رسید که اگر بوقع می رسید، فروخته می شد و خسارتی توجه گیرنده نگردیده بود(کارکن،۱۳۷۱،ص۸۲).

 

بر اساس پارگراف «پنجم ماده ۱۹ مقررات هامبورگ» در صورت تأخیر در تحویل کالا، گیرنده باید حداکثر تا ۶۰ روز پس از تحویل کالا، اخطاریه خسارت وارده را برای متصدی حمل بفرستد و در غیر این صورت متصدی حمل، مسئول جبران خسارت وارده نخواهد بود.

 

اما در مورد کنوانسیون «بروکسل»، اگر آن را برخسارت ناشی از تأخیر نیز حاکم بدانیم، از آنجاییکه مهلت مقرر در پارگراف «ششم ماده سه» برای ارسال اخطاریه، شامل خسارت ناشی از تأخیر نمی شود، زیان دیده بدون اینکه مکلف به ارسال اخطاریه باشد، می تواند درظرف مدت «یکسال» پس از تاریخ تحویل کالا، بر علیه متصدی حمل، اقامه دعوی نماید.

 

همانگونه که مطرح شد، تلف کلی کالا نیز از اشکال ضرر است؛ براساس قرارداد حمل، متصدی حمل موظف است تمام کالایی که برای حمل به او سپرده شده است، در بندر تخلیه به گیرنده تحویل دهد ودر صورتیکه چنین تحویلی صورت نگیرد، کالا از بین رفته تلقی می گردد. بنابراین عدم تحویل کالا در بندر، خود نقض تعهد است. بدین ترتیب با ثبوت قرارداد حمل و نقل و تحویل کالا به متصدی حمل در بندر بارگیری، ادعای عدم تحویل  کالا در بندر مقصد، ادعایی موافق اصل (اصل عدم) بوده و بر اساس اصول کلی حقوقی، نمی توان گیرنده را مکلف به اثبات امر عدمی، یعنی عدم تحویل کالا نمود. در اینجا «اصل عدم» و «استصحاب بقای کالا در دست متصدیان حمل» به سود ادعای تلف  بوده و بر عهده متصدی حمل است که خلاف آن یعنی تحویل کالا را ثابت نماید.

 

در هر حال چنانچه در هنگام تحویل کالا، صورتمجلس بازدید توسط طرفین تنظیم شده باشد، ارسال اخطاریه ضرورتی ندارد(پاراگراف ۶ماده۳کنوانسیون بروکسل)، زیرا در چنین صورتی همان صورتمجلس تنظیمی، حاوی شرح و کیفیت کالا در زمان تحویل میباشد در این حکم، این اشکال به نظر می رسد که اگر بعد از چنین بازدیدی ، عیبی در کالا کشف گردد  که در زمان بازدید مورد توجه طرفین قرار نگرفته بود، آیا باید چنین خسارتی به صورت کتبی به اطلاع متصدی حمل برسد؟

 

از ظاهر حکم مذکور در کنوانسیون «بروکسل» به نظر می رسد که گیرنده چنین تکلیفی ندارد، لیکن این امر موجب ایجاد یک نتیجه غیر منطقی می شود. به همین دلیل در حکم مشابه مقرر در کنوانسیون «هامبورگ» تنها در مورد خساراتی که در صورتجلسه تنظیمی قید می گردد، اخطار کتبی لازم نیست، اما در مورد سایر عیوب که بعداً کشف می شود باید چنین اخطاری در مهلت مقرر برای متصدی حمل ارسال شود.

 

اگر گیرنده کالا درمورد خسارات، اقدام به ارسال اخطاریه نماید یا در صورتجلسه تنظیمی در هنگام تحویل کالای حاوی خسارت و شرح کیفیت آن باشد، «دلیل ظاهری» [۲] به نفع خود ایجاد نموده است که بر اساس آن، دعاوی ورود خسارت در دادگاه و تنها با ارائه دلیل مخالف قابل رد می باشد.

 

 

 

 

 

 

 

۳-۴-۱- دلیل ظاهری تحویل کالا منطبق با بارنامه دریایی[۳]

 

اگر تحویل گیرنده کالا، مدعی باشد که به کالای او خسارتی وارده شده است، باید این موضوع را به اطلاع متصدی حمل برساند. در صورتی که از این عمل غفلت نماید، تحویل کالا به او «دلیل ظاهری» دایر به تحویل کالا با اوصاف مندرج در بارنامه از سوی متصدی حمل محسوب می شود و بدین ترتیب «اماره ای» به نفع متصدی حمل ایجاد می شود. در این صورت گیرنده کالا، برای اثبات ورود خسارت با مشکلات بیشتری مواجه است. برای ارسال چنین اخطاریه ای، گیرنده کالا با محدودیت زمانی مواجه است.

 

در صورتیکه همزمان یا قبل از نقل مکان محموله و تسلیم آن به تحویل گیرنده، اخطاری ای حاکی از فقدان یا خسارت وارده به محموله با شرح و کیفیات آن کتباً به متصدی حمل یا نماینده او در بندرتخلیه تسلیم نگردد نقل مکان محموله و دادن آن به کسی که طبق قرار داد حمل باید کالا به او تسلیم شود به منزله تحویل محموله مندرج در بارنامه دریایی از طرف متصدی حمل خواهد بود مگر خلاف آن ثابت شود.

 

مقررات «بروکسل» در خصوص اینکه گیرنده یا کسی که قانوناً حق ادعای خسارت را دارد، چه زمانی می تواند ادعای تلف کل کالا را بنماید، ساکت می باشد، از این رو دراینجا نیز با توجه به اینکه مهلت های مقرر در پاراگراف «ششم ماده ۳» این کنوانسیون، برای ارسال اخطاریه فقدان یا خسارت به کالا بر مبنای زمان نقل و انتقال بار و یا تحویل آن محاسبه شده است، و در فرض تلف کل کالا، اصولاً چنین نقل و انتقال و تحویلی صورت نمی گیرد، گیرنده کالا بدون اینکه ملزم به ارسال اخطاریه باشد، می تواند بر اساس قسمت اخیر پاراگراف «شش ماده سه»، در ظرف «یکسال» پس از موعدی که کالا می بایست تحویل گردد، طرح دعوی نماید.

 

ولی در مقررات «هامبورگ» بر اساس پاراگراف «دوم ماده پنج» کسی که قانوناً حق ادعای خسارت دارد، می تواند در صورت عدم دریافت کالا، تا ۶۰ روز پس از موعد تحویل کالا در بندر مقصد،کالا را تلف شده تلقی کرده و اقامه دعوی نماید. اما در مورد تلف جزئی و یا خسارت به کالا، بر اساس پاراگراف «ششم ماده سه» مقررات «بروکسل»، قبل و یا همزمان با نقل و انتقال کالا و یا تحویل آن و بر اساس پاراگراف «اول ماده ۱۹ مقررات هامبورگ» تا روز کاری بعد از تحویل کالا، گیرنده یا هر شخص دیگری که قانوناً حق ادعای خسارت داشته باشد، باید اخطاریه خسارت وارده را برای متصدی حمل ارسال نماید. اما اگر این خسارت، از نوع «خسارت ظاهری» نباشد، بگونه ای که در بازرسی های بعدی کالا در انبارها و یا بازرسی های اتفاقی کشف شود، مهلت ارسال اخطاریه در مقررات «بروکسل» به «سه روز» پس از تحویل کالا و درمقررات «هامبورگ»، بر اساس پاراگراف«دوم ماده ۱۹»، به «پانزده» روز پس از تحویل کالا، افزایش یافته است.

 

تشخیص اینکه، خسارت از نوع «خسارت ظاهری» است یا خیر؟ بر عهده دادگاه می باشد. حال اگر چنین اخطاریه هایی برای متصدی حمل ارسال گردد، ادعای تلف یا خسارت به کالا در دادگاه مسموع خواهد بود، چرا که بدین ترتیب «دلیل ظاهری به نفع گیرنده کالا» مبنی بر خسارت وارده به کالا بوجود آمده است.

 

ممکن است ارسال اخطاریه ظرف «سه روز» بدین دلیل که خسارات موضوع اخطاریه، از نوع خسارت آشکار بوده است و بایستی  در زمان نقل مکان بار و تسلیم آن اعلام می شد، منجر به ایجاد «اماره وقوع ضرر» نشود. برای جلوگیری ازچنین امری، معمولاً گروههایی تحت عنوان بازرسی کالا با تجهیز به اطلاعات علمی و عملی درهنگام تخلیه کالا، استخدام می شوند که نسبت به کشف عیوب یا کسر کالا اقدام نمایند.

 

«چنانچه فقدان یاخسارت وارده به محموله آشکار نباشد اخطاریه مذکور باید ظرف سه روز پس از تحویل محموله تسلیم شود…(پاراگراف ۶ماده۳کنوانسیون بروکسل)» 

 

این مهلت درکنوانسیون «هامبورگ» درمورد «خسارت آشکار» تا روزکاری بعد از تحویل کالا و در مورد «خسارت یا فقدان مخفی» «۱۵» روز متوالی پس از تحویل آن به گیرنده تعیین شده است (پاراگراف ۱و۲ماده۱۹ کنوانسیون هامبورگ). ارسال اخطاریه، طی تلگرام و تلکس نیز اخطار کتبی محسوب می شود (بند۸ ماده ۱ کنوانسیون هامبورگ).

 

چنانچه گیرنده کالا با عدم اقدام خود، چنین اخطاریه ای ارسال ننماید،  «اماره ای» به نفع متصدی حمل ایجاد می شود که بر اساس آن متصدی حمل به وظیفه خود که عبارت از تحویل کالا در بندر مقصد با همان شرایط مندرج در بارنامه از حیث کیفیت و کمیت است، عمل نموده است.

 

 

 

۳-۴-۲-دلیل ظاهری به نفع فرستنده کالا

 

گاهی اوقات، ممکن است متصدی حمل در جریان دعوی مطالبه خسارت که از سوی گیرنده کالا مطرح شده است، در دفاع از خود مدعی شود که او بدلیل اینکه نوع و ارزش کالا عمداً از سوی فرستنده کالا بر خلاف واقع اعلام شده، معاف از مسئولیت است یا چون خسارت ناشی از فعل یاترک فعل فرستنده کالا است، ملزم به جبران خسارت نمی باشد. در چنین مواردی، متصدی حمل برای اینکه بتواند علیه فرستنده کالا طرح ادعا نماید، باید یادداشتی حاکی از وقوع خسارت یا از بین رفتن کالا با مشخص کردن ماهیت کلی خسارت یا فقدان در طول «۹۰» روز متوالی از تاریخ  وقوع حادثه یا پس از تحویل، هرکدام که دیرتر باشد برای فرستنده کالا ارسال نماید، قصور در ارسال چنین یادداشتی «دلیل ظاهری» بر این امر است که متصدی حمل یا متصدی حمل واقعی، تایید کرده اند که به علت مسامحه فرستنده کالا، عوامل یا خدمه وی خسارتی به کالا وارد نگردیده است(پاراگراف ۷ماده ۱ کنوانسیون هامبورگ).

 

علاوه بر این، درمواردی که متصدی حمل پس از پرداخت خسارت به صاحب کالا  حق دارد دعوی مستقلی آنگونه که در «پاراگراف ۱ ماده ۱۲ کنوانسیون هامبورگ» و پاراگراف «۵ ماده ۴ کنوانسیون بروکسل» آمده است، علیه فرستنده کالا طرح نماید و خسارتی را که به گیرنده کالا پرداخته و از او مطالبه کند، باید چنین اخطاریه ای را ظرف مهلت مقرر به فرستنده کالا ارسال دارد. البته در کنوانسیون «بروکسل» در مورد مهلت ارسال چنین اخطاریه ای برای  فرستنده کالا حکمی وجود ندارد  لذا فرستنده کالا همیشه درمعرض خطر اقامه دعوی خسارت علیه خود می باشد. از حکم مقرر در ذیل پاراگراف «۶ ماده ۳ کنوانسیون» مزبور در مورد مرور زمان طرح دعوی علیه فرستنده کالا برای تعیین آخرین ضرب الاجل طرح ادعا و نتیجتاً توسعه مهلت ارسال اخطاریه تا آن زمان هم نمی توان حکمی مستفاد کرد، زیرا در پاراگراف مزبور آمده است:

 

«متصدی حمل و کشتی در تمام موارد از مسئولیت مربوط به فقدان یا خسارت بری خواهند بود مگر اینکه ظرف یکسال… اقامه دعوی بعمل آمده باشد…»

 

لذا این حکم تنها شامل متصدی حمل، خادمین و نمایندگان او می شود. در حالیکه کنوانسیون «هامبورگ» علاوه بر تعیین مهلت «۹۰ روزه» برای ارسال اخطاریه، یک مرور زمان «دو ساله» در موردیکه دعاوی مربوط به حمل و نقل که طرح دعوی علیه فرستنده کالا نیز از مصادیق آن می باشد، وضع نموده است.

 

کلیه اخطاریه هایی که بر اساس مقررات فوق، باید به متصدی حمل با فرستنده و یاگیرنده کالا ارسال شود، چنانچه به عامل یا خادم یا نماینده آنان نیز ارسال یا تحویل شود دارای همان اثر قانونی می باشد(صدر پاراگراف ۶ماده ۳ کنوانسیون بروکسل و پاراگراف ۸ ماده ۱۹ کنوانسیون هامبورگ.). همچنین اگر برای انجام عملیات حمل کالا، متصدی حمل، حمل کنندگان دیگری را استخدام کند تسلیم یادداشت به چنین عواملی، به منزله تسلیم یادداشت به متصدی حمل می باشد، اگر غیر از این باشد، گیرنده کالا با تکلیفی مضاعف و مشکل، یعنی شناسایی شخص مناسب از نظر مقررات برای تسلیم یادداشت به او مواجه است. در کنوانسیون «بروکسل» بر اثر قانونی چنین یادداشتهایی تصریح نشده است، لیکن از آنجایی که اساساً در کنوانسیون «بروکسل» میان متصدی حمل، متصدی حمل واقعی، خدمه و نمایندگان، تفاوتی وجود ندارد و همه جا از آنان، یکجا نام برده شده، تسلیم یادداشت به چنین اشخاصی، صحیح میباشد و لذا حکم مقرر در کنوانسیون «هامبورگ» در مورد مقررات کنوانسیون «بروکسل» نیز جاری است.

 

 

 

۳-۴-۳- دلیل ظاهری مبنی بر تلف یا خسارت به کالا

 

از عملکرد های مهم بارنامه دریایی رسید تحویل کالا با شرایط مندرج در آن به متصدی حمل می باشد. از این رو همانند هر رسید دیگری، اعتبار آن در این زمینه، کاملاً بسته به مندرجات آن می باشد. باتوجه به پاراگراف «سوم از ماده سه مقررات لاهه» متصدی حمل، موظف است «بارنامه ای » صادر نماید که در آن وضعیت ظاهری کالا و همچنین سایر اطلاعاتی که کتباً توسط فرستنده تهیه شده است، همچنین تعداد بسته ها، وزن آنها و … قید گردیده باشد.مقررات «هامبورگ» نیز در پاراگراف «اول ماده ۱۵» مقرر می دارد:

 

بارنامه دریایی باید منجمله دارای شرایط زیر باشد:

 

الف-کیفیت عمومی کالا، علائم و نشانه های ضروری برای شناخت کالا، اظهار صریح در مورد ماهیت خطرناک کالا در صورت وجود، تعداد بسته ها یا قطعات و به همین ترتیب وزن کالا یا مقدار آن و همچنین سایر مشخصات به همان ترتیبی که توسط فرستنده کالا تهیه شده است.

 

ب-وضعیت ظاهری کالا…

 

تمامی این اطلاعات، انعکاس همان اطلاعاتی است که فرستنده، کتباً به متصدی حمل تسلیم نموده است و تنها چیزی که تصدی حمل از جانب خودش در بارنامه قید می نماید، وضعیت و شرایط ظاهری کالا در هنگام دریافت می باشد. متصدی حمل بر اساس مقررات «هامبورگ»، در مورد درج این مسئله ملزم می باشد و تخلف از آن موجب می شود که وضعیت ظاهری کالا خوب فرض شود. چنین امری در مقررات «لاهه» پیش بینی نگردیده است.

 

نکته قابل ذکر این است که، با توجه به قسمت اخیر پاراگراف «سوم از ماده ۳ مقررات لاهه»، متصدی حمل، ملزم به درج اطلاعات ارائه شده از طرف فرستنده، از قبیل تعداد یا مقدار بسته ها و غیره نیست، مشروط بر اینکه وسیله مناسب برای رسیدگی به آنها در اختیار نداشته باشد یا به دلیل معقولی نسبت به صحت آنها مشکوک شده باشد، ولی هیچ ضمانت اجرایی برای آن در نظر گرفته نشده است، از این رو متصدی حمل می توانست با ذکر عبارتی نظیر «وزن و تعداد نامعلوم» در بارنامه، آن را از اعتبار بیندازد.

 

۳-۴-۴- رد دلیل ظاهری با دلیل مخالف

 

دلیل ظاهری، دلیلی است که در موارد تناقض و ابهام مورد قبول قاضی قرار می گیرد، اما درهر حال ممکن است از طریق ارائه دلایل دیگری، رد شده و بی اعتبار گردد. بنابراین، دلیل ظاهری، تا زمانی که دلیل مخالفی اقامه نشود اعتبار دارد. ارائه دلیل ظاهری از سوی صا حب کالا،  بدین معنی است که ابتدا بار اثبات ادعا به طرف مقابل رد شده به گونه ای که به متصدی حمل، وظیفه اثبات ادعا از طریق ارائه دلیل مخالف تحمیل می شود و پس از این اثبات، فرض صحت و دلیل ظاهری که به نفع خواهان وجود داشته واژگون می شود.

 

پیرو همین حکم، دلیل ظاهری که به نفع متصدی حمل یا فرستنده کالا ایجاد می شود، تنها با ارائه دلیل مخالف که حکایت از ورود خسارت به کالا یا تلف آن یا حکایت اظهار خلاف و مسئولیت فرستنده داشته باشد، خنثی می شود.

 

رویه های قضایی به اتفاق، به این موضوع اشاره نموده اند. به عنوان مثال در پرونده ماتیم لیر دم ادوارد[۴]دادگاه به این امر بدین گونه اشاره می نماید:

 

«این موضوع به خوبی روشن و واضح است که متصدی حمل دریایی ، در قبال خسارت وارده به کالایی که آن را در شرایط وکیفیت مطلوب دریافت داشته، اما هنگام تحویل کالا و در پایان سفر، آن را در شرایط صدمه دیده و نامطلوب بازگردانده علی الظاهر مسئول است، [۵]مگر اینکه بتواند بگونه ای مثبت نشان دهد که علت مستقیم و بلافصل خسارت، یکی از علل معاف کننده ای است که قانون او را در قبال آن مسئول نمی شناسد.»

 

برای ارائه چنین دلیلی گیرنده کالا می تواند به مندرجات بارنامه دریایی، همراه با گواهی بازرسی کالا، قبض انبار، صورتجلسه تنظیمی توسط مقامات بندری، نظریه کارشناس و خبره و .. تمسک جوید. درهر حال بررسی اعتبار دلایل و امکان رد اماره مزبور، با دادگاهی است که دعوی درآن اقامه شده است.

 

 

 

۳-۴-۵- رد دلیل ظاهری با درج رزورهای معتبر

 

هنگام صدور «بارنامه دریایی»، علائم و مشخصات، نوع بار، تعدادبسته، وزن خالص و غیر خالص و سایر مشخصات مربوط در بارنامه درج می شود. «بارنامه دریایی» بنا به درخواست فرستنده کالا و بر اساس اظهارات او تکمیل می شود (پاراگراف ۳ بند ب از ماده ۳ کنوانسیون بروکسل). درعین حال متصدی باربری یا فرمانده یا عامل متصدی حمل، ملزم نیست که در «بارنامه»، علائم، تعداد، مقدار یا وزنی را قید نماید که صحت آنها به جهات موجه مشکوک باشد و یا وسیله مناسب برای رسیدگی به صحت آنها دراختیار نداشته باشد (پاراگراف ۳ بند ج ماده ۳ کنوانسیون بروکسل).

 

بر حسب رویه عملی، چنانچه متصدی حمل به جهات موجه نسبت به اظهارات فرستنده مشکوک باشد یا وسیله مناسب برای رسیدگی به صحت اظهارات فرستنده در اختیار نداشته باشد، در «بارنامه» با قید عباراتی مثل «حسب اظهار فرستنده» یا «کیفیت نامعلوم» اقدام به درج «رزرو» به نفع خود می نماید و بدینوسیله بار اثبات اظهارات را به عهده طرف مقابل می اندازد.

 

البته چنانچه اظهارات فرستنده صحت نداشته باشد لکن متصدی حمل، بارنامه دریایی را بر حسب اظهارات فرستنده تکمیل نموده واقدام به درج «رزرو» ننماید، فرستنده درمقابل متصدی حمل، مسئول بوده و موظف است غرامت متصدی حمل را درمقابل هرگونه فقدان، خسارت و هزینه های ناشی از عدم صحت اظهارات مذکور بپردازد(پاراگراف ۵ ماده ۳ کنوانسیون بروکسل).

 

لکن از آنجایی که چنین مسئولیتی، تنها در رابطه میان فرستنده و متصدی حمل می باشد و در روابط میان متصدی حمل و گیرنده تأثیری نمی گذارد، متصدیان حمل ترجیح می دهند در صورت بروز شک، اقدام به درج «رزرو» نمایند.

 

اختیار «درج رزروهای» فوق، منجر به ایجاد نگرانیهایی شده است، زیرا چنین اختیاری، متصدی حمل را در وضعیتی قرار می دهد که الزامی به درج علائم، تعداد، کیفیت یاوزن کالا نداشته باشد و این امر موجب تضییع حقوق فرستندگان کالا شده و بار اثبات را بر آنها تحمیل نموده و همچنین آنان را از بعضی مزایای قانونی ناشی از صدور بارنامه غیر مشروط محروم می نماید. برای جلوگیری از این امر بود که در پاراگراف «اول ماده ۱۶ مقررا هامبورگ» مقرر گردید که متصدی حمل، موظف است در «بارنامه» به علت نادرستی مندرجات و یاعلل سوء ظن خود به اظهارات فرستنده کالا یا فقدان وسیله مناسب برای کنترل این اظهارات صریحاً اشاره نماید(باید توجه داشت در مواردی فرستنده کالا برای جلوگیری از صدور بارنامه مشروط به متصدی حمل ضمانت نامه ای می دهد، که چنانچه در زمان تحویل کالا در بندر مقصد، کالا سالم نباشد، زیان وارده به متصدی حمل از محل آن تأمین شود. حال اگر صدور چنین بارنامه ای سبب اشخاص شود به گونه ای که متصدی حمل با اطلاع از نیت فرستنده کالا و اطلاع از واقعیت و قصد اضرار به شخص ثالث نسبت به درج شرط اقدام ننماید و این عدم درج شرط، مربوط با اطلاعات داده شده توسط فرستنده برای درج در بارنامه باشد متصدی حمل حق دریافت غرامت از فرستنده را نخواهد داشت. (ماده هفده هامبورگ).

 

بدین ترتیب، عملکرد های اثباتی «بارنامه»، به عنوان رسید کالا، عبارتست از:

 

اول: بارنامه به منزله رسید در خصوص مقدار کالا

 

دوم: بارنامه به منزله رسید کالا با وضعیت ظاهری خوب

 

سوم: بارنامه به منزله رسید کالا با کیفیت معین

 

نکته قابل ذکر این است که، بارنامه دریایی به منزله رسید کالا است ولی نباید آن را «دلیل قطعی» تحویل کالا تلقی کرد. به همین جهت مقررات «لاهه و هامبورگ» ، اشاره به «دلایل ظاهری» و «اماره قانونی» دایر بر تحویل کالا می نماید. به عبارت دیگر صدور «بارنامه دریایی» از طرف متصدی حمل را نباید به عنوان مدرک قطعی رسید کالا علیه نامبرده تلقی کرد(امید،۱۳۵۲،ص۲۱۴). چنانچه متصدی حمل بتواند ثابت کند که کالا واقعاً به او تحویل داده نشده و یا تعداد بسته های دریافتی کمتر از آن مقداری است که در «بارنامه» قیدگردیده است، چنین ادعایی از طرف او مسموع است. اما باید توجه داشت، هرچند صدور «بارنامه غیر مشروط»،«دلیل ظاهری» به نفع فرستنده کالا مبنی بر دریافت کالا منطبق با شرایط مندرج در «بارنامه» ایجاد می نماید، ولی درمقابل منتقل الیه وگیرنده ای که با حسن نیت عمل نموده است به عنوان دلیل قطعی محسوب می شود و متصدی حمل از اثبات خلاف آن منع می گردد(پاراگراف پنجم از ماده سه مقررات لاهه و بند (ب) از پاراگراف سوم ماده شانزده مقررات هامبورگ).

 

بر همین اساس در دعوی کامپگنیا نارویا و وسکوگاندا چرچیل سیم[۶]  قاضی چنل[۷] اظهار داشت: «عبارت بارگیری شده در وضعیت خوب»، تایید یک واقعیت خارجی است که مبین موافقت فرمانده کشتی است با اظهاراتی که فرستنده درمورد کالای خود بیان داشته است. به هرحال خریداران، مستحق جبران خسارت هستند چون مالکین کشتی نتوانستند تیرچه ها را در وضعیت ظاهری خوب تحویل دهند و حق انکار بارگیری کالا در وضعیت خوب را ندارند.» در این پرونده فرمانده برای تعدادی تیرچه  چوبی، «بارنامه» صادر می کند و در «بارنامه» این عبارت درج می شود «بارگیری شده در وضعیت خوب و با همان وضعیت ظاهری خوب تحویل داده خواهد شد». تیرچه ها قبل از بارگیری به شدت آلوده به نفت شده بودند و از نظر اقتصادی، بهای نازلی داشتند.و ذینفع ظهرنویسی «بارنامه دریایی» که پول تیرچه ها را پرداخته و «بارنامه» را با اعتماد به اظهارات کتبی فرمانده کشتی، دریافت نموده بود، با اقامه دعوی بر علیه مالک کشتی جبران خسارت ناشی از تنزل بهای تیرچه ها را مطالبه نموده بود(سیدین،۱۳۷۵،ص۴۱و۴۲).

 

این امر بازتاب کاملی از اصل «استاپل» یا «منع تناقض گویی به زیان دیگری» می باشد. البته باید متذکر شد که بر اساس هیچ یک از مقررات «بروکسل و هامبورگ»، منتقل الیه یاگیرنده کالا، برای بهره مندی از این اصل ملزم نیست، عنصر دوم استاپل(صبح خیز،۱۳۶۵،ص۲۵۷-۲۳۶)[۸] یعنی «حسن نیت» خود را ثابت نماید، بلکه این بر عهده متصدی حمل است که عدم حسن نیت ایشان را ثابت نماید.

 

البته برای اینکه مانع از انکار متصدی حمل نسبت به مندرجات بارنامه دریایی شد باید مندرجات بارنامه روشن و صریح باشد، اگر عبارتی نظیر «وضعیت ظاهری کالا خوب است» یا سایر مندرجات بارنامه محدود یا مقیدگردد، در این صورت بارنامه فوق، «غیر مخدوش» و یا به عبارتی «پاک» نمی باشد و مالک کشتی می تواند منکر مندرجات آن شود(ایوامی،۱۳۷۵،ص۷۰).

 

در پرونده «توکیومارین و رتلا» مقداری لوله فولادی، «بارنامه» شده بود و در بارنامه قید گردیده بود که وضع ظاهری کالا خوب است ولی در پایان «بارنامه» باحروف «ایتالیک» این جمله نیز آمده بود که «وضع ظاهری خوب کالا دراین «بارنامه»، دلیل این نیست که محمولات فلزی زنگ زدگی ندارند» بر همین اساس در حالی که لوله ها هنگام تحویل به دارنده «بارنامه» زنگ زده بودند، دادگاه استدلال کرد که از این «بارنامه»، نمی توان فهمید که محموله هنگام تحویل به متصدی حمل، زنگ زدگی نداشته است و «اصل استاپل» در این مورد جاری نمی گردد.

 

حال با توجه آنچه بیان شد و با توجه به اینکه براساس مقررات «لاهه»، خواهان، می بایست «دلیل ظاهری» بدست دهد مبنی بر اینکه کالادر طول مدتی که دراختیار متصدی حمل بوده است خسارت دیده است، می توان نتیجه گرفت که هرگاه «بارنامه ای پاک» صادر گردد که در آن، شرایط و وضعیت ظاهری کالا، خوب توصیف شده باشد و خسارت وارده به کالا با یک بازرسی بیرونی قابل کشف باشد، خواهان می تواند به «استاپل» بارنامه استناد نموده و همین که خسارت به کالا راهنگام تحویل نشان دهد، «دلیل ظاهری» به نفع او ایجاد می شود مبنی بر اینکه کالا در  طول مدت حمل خسارت دیده است.

 

اما باید توجه داشت، اگر خسارت وارد به کالا از نوع «خسارت مخفی» باشد، بگونه ای که با یک بازرسی دقیق خارجی، قابل مشاهده و کشف نباشد، نمی توان به صرف وجود این شرط (وضعیت ظاهری خوب کالا) به «استاپل» استناد نمود، چرا که ممکن است، خسارت پیش ازتحویل کالا به متصدی حمل ایجاد شده باشد. از این رو، در این مورد، باید به سایر مندرجات بارنامه، همچون شرایط مربوط به کیفیت عمومی کالا، توجه و استناد نمود. البته می توان گفت که هنگامی که متصدی حمل، کالا را با شرایط و وضعیت ظاهری خوب دریافت می نماید، و آن را با حالتی خسارت دیده تحویل می دهد، این « دلیل ظاهری» به نفع خواهان ایجاد می شود که کالا درمدت حمل بر اثر یک علت خارجی خسارت دیده و به عبارت دیگر، کالا از نظر داخلی نیز دارای شرایط خوبی بوده است.

 

از این حیث، مقررات «هامبورگ» هیچ تفاوتی با مقررات «بروکسل» ندارد. بدین ترتیب که بر اساس مقررات «هامبورگ» نیز خواهان باید «دلیل ظاهری» بدست دهد مبنی بر اینکه سبب خسارت وارده به کالا در طول مدتی که کالا دراختیار متصدی حمل بوده است، حادث شده است، از این رو نشان دادن این که کالا هنگام تحویل به متصدی حمل، دارای شرایط خوبی بوده است و درهنگام تحویل در بندر مقصد، کالا در شرایط بد و خسارت دیده بوده است، کافی است تا این «دلیل ظاهری» را بوجود آورد که سبب وقوع خسارت هم در مدتی حادث شده است که کالا در اختیار حمل بوده است.

 

البته باید توجه داشت که عدم ارسال اخطاریه های خسارت وارد به کالا در موعد مقرر، در کنوانسیون های «بروکسل و هامبورگ» سبب می شود که «دلیل ظاهری» به نفع متصدی حمل مبنی بر تحویل کالا با شرایط مندرج در «بارنامه»، ایجاد شده باشد.

 

[۱] . B.FMC kern in &co.inc.v.u.s.line.

 

[۲].Prima Facie

 

[۳].Prima Facie of delivery.

 

[۴] .Maternev.ss leer dam Eduard

 

[۵].Prima Facie liable.

[۶] . Compagnia NarvieraVascogandsa Churchill &sim

 

[۷] . Channel

 

[۸].تئوری استاپل برگرفته از کامن لا می باشد و ریشه آن بیشتر در رویه قضایی است تامبنای حقوق نوشته بر اساس این اصل که از آن به منع تناقض گویی به زبان دیگری یاد می کنند فرد به واسطه اظهارات اعمال و یا حتی سکونتش به موضوعی خاص در زمان گذشته از اینکه خلاف آنرا ثابت نماید منع می گردد و این در حالی است که این اثبات خلاف به ضرر دیگری باشد که آن اظهارات پیشین وضعیتی را به نفع او ایجاد کرده است. به طور کلی این اصل دارای دو عنصر است و ان عبارت است از اول تضاد در رفتار طرفی که تابع استاپل است و دوم: اعتماد و برانگیخته شدن باور طرف مقابل به او و اظهارات .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1399-06-09] [ 12:34:00 ق.ظ ]




حقوق آمریکا از یک سو از رویه قضائی «کامن لا» در خصوص اعتبار بارنامه دریایی استفاده می نماید و از سوی دیگر قانون پومرن که مانند قانون دریایی ایران براساس مقررات لاهه تصویب شده است ضوابط مقررات لاهه را در این خصوص پذیرفته است و حسب ماده ۲۲ این قانون، بارنامه دریایی که در قبال پرداخت بهای آن در اختیار دارنده با حسن و نیت قرار دارد علیه متصدی حمل دلیل قطعی محسوب و متصدی حمل در قبال وی به صورت مطلق مسئول خواهد بود(سیدین،۱۳۷۴،ص۴۵).

 

 

 

۳-۱-۴ – اثر اثباتی بارنامه دریایی در حقوق فرانسه

 

در حقوق فرانسه مطابق رویه قضایی و برابر ماده ۱۳۴۱ قانون مدنی فرانسه خلاف مندرجات سند در ارتباط بین طرفین اسناد را نمی توان اثبات نمود ولی رویه قضایی آن کشور این موضوع را فقط به موضوعات مدنی تسری داده و تمامی انواع دلیل را در مورد قراردادهای بازرگانی قابل پذیرش می داند(معلم نیا ،۱۳۷۸، ص۱۸۳). قانون دریایی فرانسه «قانون ۱۸ ژوئن۱۹۶۶» نیز به تبعیت از کنوانسیون لاهه بارنامه ای که فاقد رزرو معتبر باشد را دلیل ظاهری دریافت کالا محسوب می نماید ولی چنانچه این بارنامه به شخص ثالث با حسن نیت منتقل گردد اثبات خلاف مندرجات بارنامه در قبال ثالث با حسن و نیت فاقد ترتیب اثر خواهد بود.

 

 

 

۳-۱-۵- اثر اثباتی بارنامه دریایی درحقوق ایران

 

با توجه به پیروی قانون دریایی ایران از کنوانسیون لاهه برابر بند ۴ ماده ۵۴ (ق.د) بارنامه دریایی به عنوان یک اماره قانونی دریافت کالا محسوب می شود اگرچه به نظر می رسد بین متن کنوانسیون لاهه با (ق.د) تفاوتی وجود داشته باشد چرا که در مقررات لاهه صراحتاً از عبارت «دلیل ظاهری» استفاده شده ولی در بند ۴ ماده ۵۴ از عبارت «مدرک دریافت کالا» استفاده شده است(معلم نیا،۱۳۷۸،ص۱۳۷). معذلک عبارت «مدرک دریافت کالا» و «دلیل ظاهری» را باید به صورت مترادف تفسیر نمود.

 

در حقوق ایران با توجه به تغییرات قانون مدنی در خصوص ادله اثبات دعوی و حسب بند ۵ ماده ۵۴ (ق.د) در هر صورت خلاف مندرجات بارنامه را می توان با دلایل دیگر اثبات نمود(فخاری،۱۳۷۵،ص۸۴) و تفاوتی ندارد که بارنامه دریایی در دست چه کسی باشد معذلک حسب «قسمت اخیر» بند ۵ ماده ۵۴ (ق.د) (بند ۵ ماده ۳ کنوانسیون لاهه) اثبات این امر فقط موجب معافیت یا محدودیت مسئولیت متصدی حمل در مقابل فرستنده کالا می گردد ولی اثبات این امر چنانچه بارنامه دریایی در دست شخص ثالث دارای حسن نیت باشد تأثیری در حق ثالث نخواهد داشت(معلم نیا،۱۳۷۸،ص۵۱و۵۲) و با این توصیف می توان گفت نظری که حق اثبات خلاف مندرجات بارنامه دریایی را علیه ثالث معتبر می داند(سیدین،۱۳۷۴،ص۴۵) قابل انتقاد می باشد.

 

 

 

۳-۲- اثر بارنامه دریایی بر اشخاص ثالث

 

اثر و حجیّت بارنامه فقط منحصر به طرفین قرارداد، یعنی فرستنده کالا و متصدی حمل و نقل دریایی نیست، بلکه می توان آن را به سایر افراد نظیر گیرنده کالا یا بیمه کننده کالا نیز سرایت داد. البته این سرایت دادن را نباید به مفهوم استثناء بر اصل نسبی بودن قراردادها دانست که بارنامه نیز مصداقی از عقود می باشد، بلکه این بدین معنی است که کالاهای معین و مشخص بارگیری شده بر روی کشتی به لحاظ مادی برای دیگر افراد اثرات اقتصادی در پی دارد و در نتیجه، به رغم آنکه این افراد درایجاد مقررات قرارداد نقشی نداشته اند، به دلیل منافع شخصی متعهد به انجام مقررات آن می باشند.

 

بنابراین، چنانچه اختلافی میان فروشنده کالا (فرستنده) و خریدار کالا (گیرنده) به دلیل تحویل ندادن کالا بروز کند، فروشنده یا همان فرستنده می تواند به استناد بارنامه ثابت کند که تعهد خود را در قبال خریدار انجام داده است. همچنین در صورتی که کالاهای بارگیری شده در برابر خطر ها و خسارات دریایی بیمه شده باشند و دراین وضعیت تلف یا دچار خسارات شوند، اثبات هر یک از این وقایع با مراجعه به بارنامه و استناد به آن امکان پذیر است. یعنی با ارائه بارنامه مشخص می شود که چه میزان ازکالا خسارت دیده و چه مقدار از آن سالم مانده است. با این توضیحات می توان دریافت که بارنامه فقط بر روابط طرفین آن اثر ندارد، بلکه در رابطه با سایر افرادی که نام و امضای آنها در ان درج نشده نیز استناد پذیر است(نجفی اسفاد،۱۳۹۰،ص۱۱۲).

 

 

 

۳-۳- اثر بارنامه دریایی در تعیین خسارت

 

رابطه میان متصدی حمل و زیان دیده بر اساس شروط مندرج در بارنامه دریایی تحلیل می گردد، بنابراین، مسئولیت متصدی حمل از نوع مسئولیت قراردادی است. دراین نوع از مسئولیت، زیان دیده، باید ورود ضرر، نقض تعهد و رابطه سببیت بین نقض تعهد و ورود ضرر را اثبات نماید.

 

اما با توجه به مفاد ماده «۴ کنوانسیون ۱۹۲۴ بروکسل» و همچنین ماده « ۵» و تفاهم عمومی کنوانسیون «۱۹۷۸ هامبورگ»، می توان دریافت که، زیان دیده، پس از اثبات ضرر، دیگر ملزم به اثبات نقض تعهد و رابطه سببیت بین نقض تعهد و ضرر نیست، چرا که به صرف اثبات ضرر، وجود این دو رکن «مفروض» بوده و «اماره مسئولیت» به ضرر متصدی حمل ایجاد می شود.

 

بطور کلی متصدی حمل، با دریافت کالا، و صدور بارنامه دریایی متعهد می گردد که کالا را با همان شرایطی که دریافت کرده است در مدت معین به بندر مقصد، حمل نموده و تحویل دهد. از این رو می توان گفت که وی، مسئول خسارات ناشی از تاخیر در تحویل کالا با همان شرایطی که دریافت نموده، می باشد. بنابراین اثرات بارنامه دریایی در تعیین خسارت بشرح صور ذیل قابل ذکر است:

 

 

 

۳-۳-۱- خسارات ناشی از تأخیر در تحویل کالا

 

تأخیر، نتیجه تعیین مدت در شروط بارنامه دریایی است، بگونه ای که عدم رعایت این مدت ، مسئولیت متعهد را ایجاد می کند. اما در دوران قدیم با توجه به طولانی بودن مدت و مسیر در حمل و نقل دریایی، و شرایط ویژه این نوع از حمل و نقل، تعیین مدت، امری کاملاً فرعی بود، اما با گذشت زمان و پیشرفت تکنولوژی وافزایش سرعت کشتی ها، امروزه ضمن قرارداد حمل، تاریخی که کالا باید در بندر مقصد تحویل شود نیز مشخص می گردد و متصدی حمل، مسئول خسارات ناشی از تأخیردرتحویل کالا خواهد بود، چرا که با تأخیر در تحویل کالا، موجب ایراد ضرر و زیان می شود، این خسارت، هم میتواند خسارت مادی و فیزیکی به کالا باشد و هم شامل خساراتی میشود که صاحب کالا به دلیل عدم دسترسی به موقع به کالای خود، متحمل می گردد.

 

با وجود این، در مقررات «لاهه» خسارات ناشی از تأخیر درتحویل کالاف صریحاً در زمره خسارات قابل مطالبه، به حساب نیامده است و به همین دلیل، در اینکه آیا مقررات «لاهه» بر خسارات ناشی از تأخیر در تحویل کالا نیز حاکم می باشد یا خیر؟ اختلاف نظر ایجاد شده و کشورهای مختلف، رویه های متفاوتی را در پیش گرفته اند.

 

در برخی از سیستم های حقوقی، اساساً طرفین قرارداد را آزاد گذاشته اند، تا در مورد ایجاد مسئولیت برای تأخیر با یکدیگر توافق کرده و حاصل این توافق را به صورت شرطی در بارنامه یا قرارداد حمل بگنجانند و در برخی دیگر، همچون «فرانسه»، مقررات «بروکسل» را حاکم بر خسارات ناشی از تأخیر می دانند.

 

در دعوی شرکت پتروشیمی انجلو ساکسون وشرکت کشتیرانی آداماستوس[۱] یز دادگاه «کینگزبنچ» انگلستان اظهار نظرکرد که: «مقررات لاهه ناظر بر کلیه تعهدات و مسئولیتهای متصدی حمل مندرج در قرارداد حمل است و به نظر او دلیلی به نظر نمی رسد که ضرر و زیان وارده به گیرنده کالا را فقط محدود به خسارات مادی بدانیم، چه آنکه متصدی حمل، ممکن است به علت تأخیر در تحویل کالا و یا تحویل آن به کسی که محق دریافت آن نیست ضرروزیانی به فرستنده کالا وارد سازد،بدون آنکه به بسته های کالا ضایعاتی وارد شده باشد. (امید،۱۳۵۲ ص۴۲۰)»

 

«دادگاه پژوهشی آمریکا» در پرونده کام ترانس اینترمات لایک براس[۲] نیز اعلام کرد که فقدان یا خسارت مذکور در قانون(منظور قانون راجع به حمل کالا از طریق دریا است.) شامل خسارت یا زیان از طریق تأخیر نیز می شود.هرگاه وقوع تأخیر ثابت شود، در این صورت، بر اساس قاعده کلی،خوانده باید تفاوت قیمت بازاری کالا را در تاریخی که باید تحویل میشد و تاریخی که عملاً تحویل شده به خواهان بپردازد.علاوه بر این باید به این موضوع اشاره شود که علی الاصول، زمانی متصدی حمل در قبال وقوع تأخیر، مسئول است که عملاً خسارتی به صاحب کالا وارده شده باشد. این موضوع که کشتی انحراف مسیر داده و نتیجتاً موجب تأخیر در تحویل کالا شده، برای مطالبه خسارت کافی نیست، بلکه باید در نتیجه تأخیر به صاحب کالا زیان رسیده باشد.

 

به همین دلیل در پرونده بی اف مکرمین کمپانی اینک لاینز[۳] کم به خسارت داده نشد، بدین دلیل، که اگر چه کالا با تاخیر تحویل شده بود، اما به همان قیمتی که اگر به موقع می رسید فروخته می شد، فروخته شده بود. همین حکم، در زمانی که ارزش کالا بدون هیچ تأخیری در زمانی که به بندر رسیده با ارزش آن در تاریخی که طبق قرارداد باید به بندر می رسید در یک سطح مانده، نیز جاری است.

 

بدین ترتیب گرچه در کنوانسیون «بروکسل» حکمی وجود ندارد، اما معمولاً در ضمن قرارداد حمل، که ممکن است جدای از «بارنامه» باشد  چنین تاریخی یا «تاریخ معقول» برای تحویل ذکر می شود. متصدی حمل، مکلف است کالا را در همان تاریخ مقرر یا در زمان معقول در بندر تخلیه، تحویل گیرنده دهد، والا باتأخیر در تحویل کالا خساراتی به گیرنده وارد نموده است. به عبارتی تأخیر در تحویل کالا، خسارتی است که به کالا وارد می شود، اما نه خسارت مادی و فیزیکی، بلکه خسارتی که به دلیل عدم دسترسی به موقع صاحب کالا، از نظر اقتصادی و در نتیجه عواملی مثل پایین رفتن ارزش کالا، از دست دادن مشتری یا بالا رفتن مالیات و عوارض گمرکی به او وارد می آید.

 

با این وجود، علیرغم اختلاف نظر در خصوص اینکه آیا بر اساس کنوانسیون «بروکسل» ، متصدی حمل، مسئول خسارات ناشی از تاخیر در تحویل کالا هست یا خیر؟ با مداقه در مواد کنوانسیون مخصوصاً بندهای «ز»، «ی» و «ل» و پاراگراف «۴، ماده ۴ کنوانسیون بروکسل» ، ملاحظه می شود که تاخیر در تحویل کالا نیز موجب مسئولیت متصدی حمل می شود(تقی زاده،۱۳۸۹،ص۸۷). 

 

اما در مقررات «هامبورگ» بر اساس پارگراف «اول ماده ۵»، خسارت ناشی از تاخیر نیز همچون تلف کالا و خسارات وارده به آن، صریحاً به عنوان یکی از دلایل ایجاد مسئولیت، برای متصدی حمل ذکر شده است و درتعریف تاخیر نیز آورده است که، «تاخیر عبارت است از عدم تحویل کالا در بندر تخلیه، در تاریخ معین شده و در صورت فقدان توافق بر تاریخ معین، عدم تحویل کالا در مدت زمانی معقول، که یک متصدی حمل کوشا برای تحویل کالا، لازم دارد(پارگراف سه از ماده پنج مقررات هامبورگ).

 

علاوه بر آن، در پاراگراف «سوم ماده ۵ مقررات هامبورگ» پیش بینی شده است در صورتیکه تاخیر بیش از ۶۰ روز طول بکشد، خواهان می تواند کالا را تلف شده محسوب کرده و بر این اساس طرح دعوی نماید، پیش بینی این مسئله در مقررات «هامبورگ» از این جهت برای فرستنده کالا دارای اهمیت است که اگر کالا پس از انقضای این مدت به مقصد برسد، او می تواند با توجه به وضعیتی که کالا در هنگام رسیدن به بندر تخلیه دارد و نیز با توجه به ارزش اقتصادی آن بین طرح دعوی مبنای تاخیر و تلف کالا یکی را انتخاب نماید.

 

 

 

۳-۳-۲- تلف شدن کل کالا

 

هنگامی از تلف کل کالا، صحبت به میان می آید که متصدی حمل، هیچ یک از اجزای کالایی را که دریافت کرده است در بندر مقصد، به دارنده بارنامه تحویل ندهد. از این رو لزومی ندارد که کالا واقعاً تلف شده باشد بلکه ملاک، عدم تحویل آن در بندر مقصد است، هرچند که کالا به شخص دیگری به جز دارنده بارنامه، تحویل شده باشد، با توجه به اینکه تاخیر درتحویل، تلف کالا نمی باشد تا چه مدت می توان عدم تحویل را به حساب تاخیر گذاشت؟

 

کنوانسیون «بروکسل» در این زمینه ساکت است، اما کنوانسیون «هامبورگ» در پاراگراف «سوم از ماده ۵» این اختیار را به دارنده بارنامه داده است که تا «۶۰» روز پس از موعد قرار برای تحویل، کالا را تلف شده، تلقی نماید چرا که تنها از مفاد پاراگراف «۶ ماده ۳ کنوانسیون بروکسل» که در مورد ارسال اخطاریه فقدان یا خسارت به کالا وضع شده، می توان استفاده نموده و گفت، چون موضوع نقل مکان بار و تسلیم آن زمانی مطرح می شود، که کالایی برای نقل مکان و تسلیم موجود باشد و در فرض تلف شدن کل کالا، چنین امری صورت نمی گیرد، لذا اگر چنین نقل مکان و تسلیمی درتاریخی که باید واقع شود، انجام نگیرد، گیرنده می تواند کالای خود را تلف شده فرض نموده و ادعای خسارت نماید، به همین دلیل چون مهلتی که در پاراگراف مزبور آمده است، شامل فرض تلف کل کالا نمی شود، گیرنده کالا بدون اینکه الزامی به ارسال اخطاریه درمهلت مزبور داشته باشد، میتواند هر زمان در ظرف «یکسال» از تاریخی که بار می بایستی تحویل می شد، طرح دعوی نماید، آغاز این مهلت از لحظه ای است که کشتی بدون اینکه تحویلی صورت گرفته باشد، بندر مقصد را ترک نماید. بنابراین، در چنین صورتی متصدی حمل نمی تواند مدعی استناد به پارگراف «۶ ماده ۳» کنوانسیون «بروکسل» شده و از مزایای عدم ارسال اخطاریه استفاده نماید، او در صورت تلف کالا یا نقص اساسی قرارداد حمل، از استناد به این شروط قانونی محروم می شود.

 

لیکن همانگونه که مطرح شد، در کنوانسیون «هامبورگ» اماره ای وضع شده که به استناد آن کسی که قانوناً حق ادعای خسارت دارد، می تواند ادعای تلف کالا را بنماید. این »اماره»عبارتست از «عدم دریافت کالا پس از گذشت ۶۰ روز متوالی از تاریخ تحویل».

 

پاراگراف «۳ماده ۵کنواسیون هامبورگ» در این خصوص مقرر می دارد: «شخصی که قانوناً ادعای خسارات در قبال ازبین رفتن کالارا دارد، چنانچه محموله را طبق ماده ۴پس از گذشت ۶۰ روز متوالی از تاریخ تحویل (طبق پاراگراف۲) تحویل نگیرد، می تواند محموله را از بین رفته تلقی نماید.»

 

میان تلف شدن کالا و مفقود شدن آن، از نظر مسئولیت تفاوتی وجود ندارد و در هر دو شکل، متصدی حمل، مسئول جبران خسارت در قبال تمام کالای تحویلی است.

 

 

 

۳-۳-۳- تلف شدن قسمتی از کالا

 

از آنجا که با صدور بارنامه، در واقع متصدی حمل، رسید دریافت کالا را صادر می نماید، مکلف است کالا را بر اساس رسید صادره، در بندر مقصد تحویل دهد. حال اگر در بندر مقصد، کالا را به مقداری که دربندر مبداء دریافت کرده است، تحویل ندهد، کسری کالا تحقق پیدا کرده و به عبارتی، قسمتی از کالا تلف شده است. دراین صورت، گیرنده مکلف است مقدار کسری را با ارسال اخطاریه ای به متصدی حمل، اعلام نماید. اگر در حین دریافت کالا، طرفین کالا را بازدید نمایند، ارسال چنین اخطاریه ای لازم نیست، زیرا مفاد صورت جلسه تنظیمی در حین بازدید، حکایت از مقدار کالای تحویل شده دارد و میتوان به استناد آن، مقدار کسری کالا را معین نمود، اگر چنین اخطاریه ای تسلیم نشود یا صورتجلسه ای با اوصاف فوق تنظیم نگردد و گیرنده کالا، مدعی کسر کالا باشد، دراین صورت باید ادعای خود را اثبات نماید. برای اثبات این امر می تواند به کارشناس، صورتجلسه تحویل کالا به مقامات بندری، قبض انبار و سایر قرائن استناد جوید. درهر حال دلایل او باید به گونه ای باشد که برای دادگاه وقوع خسارت محرزشود هر گاه کالا، کلاً یا جزئاً تلف شود، بر اساس قاعده کلی، خواهان، در صورتیکه نتوان کالایی را جایگزین آن نمود،  حق دارد قیمت روز کالا را به مقداری که در بازار فروخته می شود دریافت کند. علاوه بر این ، او حق دارد خساراتی را که به دلیل در اختیار نداشتن کالا به او وارد شده  تا لحظه جایگزینی کالای جدید مطالبه نماید. اگر مثل کالای مزبور در بازار یافت شود او حق دارد مثل آن کالا را مطالبه نماید(کلرک، ۱۹۷۵،ص۲۵۷).

 

اما بنظر می رسد که آنچه گیرنده، حق مطالبه آن را دارد، قیمت کالا تا سقف مقرر می باشد و مطالبه مازاد آن امکان نداشته باشد.

 

 

 

۳-۳-۴- خسارت به کالا

 

ممکن است کالایی که برای حمل به متصدی حمل سپرده می شود، در بندر مقصد با همان کمیت مندرج در بارنامه تحویل گردد (عدم تحقق تلف یا کسری کالا) ولی از جهت کیفیت و شکل ظاهری، منطبق با مندرجات بارنامه نباشد و به عبارت دیگر «عیب و نقصی ]درآن حادث شود[ که موجب کاهش قابلیت استفاده از کالا گردیده و یا در خصوص کالاهای تجاری که به اعتبار مالیت خود موضوع داد و ستد قرار می گیرند از ارزش آن بکاهد» که با اثبات این امر نیز ، ورود ضرر محقق می باشد.

 

[۱] . Anglo Saxon petroleum co v. adamastos shipping co

 

[۲] . comm.Trans.Internatv.Lyke

 

[۳] . B.F.Mckernin& co .incv.u.s.lines

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:33:00 ق.ظ ]




همچون اثر اثباتی و اثر بر اشخاص ثالث می باشد اثر بارنامه در تعیین خسارت و بر اثبات ضرر بسیار مهم بوده که در این فصل با تکیه بر اصول و قواعد حقوقی در ایران و اسناد بین المللی سعی شده آثار بارنامه دریایی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرارگیرد.

 

 

 

۳-۱- اثر اثباتی بارنامه دریایی

 

      بارنامه دریایی سندی است که متصدی حمل آن را تحریر، تنظیم و صادر می کند. همچنین گفته شده که ارزش این سند منحصر به روابط میان متصدی حمل ونقل دریایی و فرستنده کالا نیست بلکه اشخاص ثالث را نیز در بر می گیرد. این در حالی است که اشخاص ثالث اصولاً  اثری در روند ایجاد سند ندارند. تردیدی نیست که اثر اثباتی بارنامه دریایی بر روایط فی مابین متصدی حمل ونقل و فرستنده کالا با ارجحیت آن در روابط اشخاص ثالث یکسان نیست ، بلکه این بدین معنی است که کالاهای معین و مشخص بارگیری شده بر روی کشتی بلحاظ مادی برای دیگر افراد اثرات اقتصادی در پی دارد و در نتیجه به رغم آنکه این افراد در ایجاد مقررات قرارداد نقشی نداشته اند ، به دلیل منافع شخصی متعهد به انجام مقررات آن می باشند.

 

بنابراین چنانچه اختلافی میان فروشنده کالا(فرستنده) و خریدار کالا (گیرنده) به دلیل تحویل ندادن کالا بروز کند، فروشنده یا همان فرستنده کالا می تواند به استناد بارنامه دریایی ثابت کند که تعهد خود را در قبال خریدار انجام داده است . همچنین در صورتی که کالای بارگیری شده در برابر خطرها و خسارات دریایی بیمه شده باشد و در این وضعیت تلف یا دچار خسارت شود، اثبات هر یک از این وقایع با مراجعه به بارنامه دریایی و استناد به آن امکان پذیر است(نجفی اسفاد،۱۳۹۰،ص۱۱۱) .

 

 

 

    ۳-۱-۱ – اثر اثباتی بارنامه دریایی درکنوانسیون لاهه 

 

در بند ۳ ماده ۳ مقررات لاهه عنوان گردیده است که متصدی حمل حسب درخواست فرستنده کالا موظف به صدور بارنامه ای است که مشخصات ظاهری کالا در آن درج شده باشد و برابر بند ۴ ماده ۳ کنوانسیون لاهه بارنامه دریایی صادره که شرایط لازم مندرح در بندهای ۳- الف ۳- ب و ۳- ج همین ماده را دارا باشد «دلیل ظاهری» دریافت کالا محسوب می گردد.

 

از بند ۵ ماده ۳ کنوانسیون لاهه چنین برداشت می شود که متصدی حمل و حتی در مواردی فرستنده کالا می تواند با ارائه دلیل عدم صحت مندرجات بارنامه دریایی را اثبات نماید به عبارتی بارنامه دریایی یک «اماره قانونی» ساده است که خلاف آن را می توان اثبات کرد معذلک طبق همین بند از کنوانسیون، بارنامه ای که فاقد رزرو معتبر باشد در دست ثالث از قدرت اثباتی مطلق برخودار است و متصدی نمی تواند خلاف مندرجات آن را به طرفیت ثالث اثبات نماید(معلم نیا،۱۳۷۸،ص۱۸۳).

 

قاضی «اسکروتن» نیز در دعوی سیلور وی اشن کمپانی[۱] : به وجود این امر برطبق کنوانسیون لاهه معتقد می باشد (کولین وکس،۱۹۷۳،ص۸۲).[۲] به نظر وی نتیجه دعاوی که قبلاً در این رابطه صادر شده است مبین این است که اظهارات فرمانده کشتی در خصوص وضعیت ظاهری خوب کالا در برابر شخص ثالث با حسن و نیت که بهای کالا را پرداخته است مالک کشتی را از مکان اثبات خلاف این اظهارات محروم می نماید و از بند ۴ ماده ۳ قانون حمل کالا از طریق دریا ۱۹۲۴ بریتانیا (نسخه ملی شده مقررات لاهه) به دشواری می توان استنباط کرد که اصول و آراء صادره قبلی در این رابطه قابل اعمال نمی باشد چرا که بند مذکور اظهار می دارد که بارنامه دریایی دلیل ظاهری است و نه فقط یک دلیل ظاهری ساده (و بنا براین می تواند به دلیل قطعی تبدیل گردد) و بند یاد شده (علیه اشخاصی که بارنامه دریایی را با اعتماد بر اظهارات فرمانده قبول نموده اند) اجازه اثبات خلاف اینکه کالاهایی که در هنگام بارگیری دروضعیت ظاهری خوب توصیف شده اند در حالیکه در واقع در وضعیت خوبی نبوده اند را به مالک کشتی نمی دهد (یعنی  بند  مذکور دارای مفهوم مخالف نمی باشد) (سیدین ، ۱۳۷۴، ص ۴۵).

 

 

 

۳-۱-۲ – اثر اثباتی بارنامه دریایی در حقوق انگلیس

 

       در حقوق «کامن لا» بارنامه دریایی غیر مخدوش دلیل ظاهری بارگیری در برابر متصدی حمل می باشد و وی در برابر خسارت وارده به کالا مسئول است مگر اینکه متصدی حمل خلاف مندرجات بارنامه را ثابت نماید(گیلز،۱۹۸۸ص۵۸۷)[۳] چنانچه در پرونده «پیتر در گراس[۴]»: دادگاه بارنامه دریایی را غیر مخدوش تشخیص و متصدی حمل را به جبران خسارت محکوم نمود.

 

از طرفی نیز در سیستم حقوقی «کامن لا» بارنامه دریایی که از طریق ظهر نویسی در مقابل پرداخت بهای کالا در اختیار شخص ثالث با حسن و نیت قرار می گرفت دلیل ظاهری و نه قطعی محسوب می گردید و این عدم تبدیل دلالت ظاهری به دلالت قطعی موجب شده بود که قابلیت انتقال آن تا حد زیادی کاهش یابد(سیدین،۱۳۷۴،ص۳۲).

 

در دعوی تورمن وی بارت[۵]: فرمانده کشتی اقدام به صدور و امضاء بارنامه دریایی برای تعداد معینی الوار بارگیری شده به کشتی نموده بود در حالیکه تعدادی از این الوارها قبل از بارگیری در اسکله مفقود شده بود دارنده بارنامه دریایی پس از تخلیه الوارها و مشخص شدن کسری بار علیه متصدی حمل بابت جبران خسارت کسری محموله اقامه دعوی نمود و مالک کشتی در مسیر پرونده اثبات نمود که این مقدار از الوارها اصلاً بارگیری نشده است و دادگاه در این خصوص اظهار داشت: «علیرغم اینکه کلیه الوارها به کنار کشتی منتقل و تحویل کشتی شده و رسید موقتی مبنی بر تحویل کلیه الوارها به فرستنده تسلیم شده بوده است با این وجود مندرجات بارنامه دریایی، مالک کشتی را متعهد نمی سازد(کولین وکس،۱۹۷۳،ص۶۳).»

 

پرونده «گرانت و نوروی» : در دعوی گرانت و نوروی[۶] فرمانده کشتی بارنامه ای مبنی بر بارگیری ۱۲ عدل ابریشم در شرایط و وضعیت مناسب صادر نموده بود در حالی که این محموله اصلاً بر روی کشتی بارگیری نشده بود و کسی که بارنامه دریایی در وجه وی صادر شده بود از طریق ظهر نویسی آن را به ثالث بابت تضمین دین ظهر نویسی نمود و دارنده اخیر به دلیل عدم تحویل کالا علیه مالکین کشتی اقامه دعوی نمود. دادگاه با استناد به اینکه اختیارات فرمانده کشتی تنها محدود در بکار گیری کشتی بوده و ایشان هیچ گونه اختیاری نسبت به صدور و امضاء بارنامه دریایی برای کالایی که روی کشتی بارگیری و حمل نشده است نداشته و امضاء وی نمی تواند موجب ایجاد مسئولیت برای مالک کشتی به عنوان طرف اصلی گردد بارنامه دریایی را به عنوان دلیل قطعی علیه مالک کشتی محسوب ننمود(گیلز،۱۹۸۸،ص۲۴۳).

 

قاضی «جرویس» در خصوص حکم صادره چنین اعلام نظر نموده است:«…عرف پایدار کشتیرانی مؤید این است که فرمانده کشتی دارای صلاحیت عام می باشد، او نماینده عام مالک در اجرای تمام امور مربوط به استفاده از کشتی است و آیا در حالیکه در اداره معمول کشتی، کالا در قبال دریافت کرایه حمل می گردد صدور بارنامه برای کالایی که بارگیری نشده امری معمول است؟

 

درست است که تمامی طرفین قرارداد حمل حق دارند چنین فرض نمایند که نماینده مالک کشتی برای انجام تمام امور معمول و متعارف صلاحیت دارد ولی ماهیت بارنامه دریایی بدلیل اینکه کالای مذکور را بارگیری شده توصیف می نماید نشانگر این است که نباید قبل از بارگیری کالا صادر شود بنابراین صدور چنین بارنامه ای امری متعارف و معمول نیست و برداشت ذینفع ظهر نویسی بارنامه مبنی بر اینکه فرمانده کشتی حق امضاء چنین بارنامه ای را دارد بی پایه و اساس است و فرمانده خود شخص مسئول خسارات وارده به اشخاص ثالث می باشد(داکری،۲۰۰۲،ص۵۶۴).»[۷] 

 

پس از دعوی «گرانت و نوروی» قانون بارنامه دریایی انگلیس برای تعدیل این رای و اعتبار بخشیدن به بارنامه دریایی که به شدت متزلزل شده بود به تصویب رسید مطابق ماده ۳ این قانون: «هر بارنامه دریایی که دراختیار گیرنده کالا یا ذینفع ظهر نویسی درقبال پرداخت بهای آن قراردارد و مؤید بارگیری کالاروی کشتی است بدون توجه به اینکه ممکن است تمام یا قسمتی از کالا بارگیری نشده باشد دلیل قطعی علیه فرمانده کشتی یا شخص دیگری که آنرا امضاء نموده است می باشد(کولین وکس ،۱۹۷۳،ص۷۸).»

 

از سوی دیگر نیز دررویه قضایی انگلیس در سالهای اخیر حکم پرونده «گرانت و نوروی» مورد تردید جدی قرار گرفته وبه نحومحدود بکار بسته شده است چنانچه درپرونده کمپانی ان گوترای[۸] (داکری،۲۰۰۲،ص۵۶۶) نمایندگان مالک کشتی «دمودوکوس» [۹] اقدام به صدور بارنامه ای مبنی بر بارگیری ۲۲۵ حلقه لاستیک بر روی عرشه کشتی نموده بودند در حالیکه تنها ۹۰ حلقه لاستیک بر روی کشتی بارگیری شده بود. منتقل الیه بارنامه که در مقابل دریافت بارنامه دریایی، بهای کامل بار را پرداخته بود با استناد به «نقض تضمین صلاحیت» و ماده ۳ قانون بارنامه دریایی ۱۸۵۵ علیه نمایندگان و مالک کشتی طرح دعوی نمود. دادگاه در خصوص «نقض تضمین صلاحیت» رأی به سود خواهان داد لکن شمول ماده ۳ قانون بارنامه دریایی را نسبت به موضوع نپذیرفت. قاضی صادر کننده رای در متن رای چنین توضیح داده است که مالک کشتی (متصدی حمل) به هیچ وجه یکی از مصادیق عبارت«یا شخص دیگری که بارنامه را امضاء نموده است.» نمی باشد حتی اگر نمایندگان مالک کشتی از طرف وی اختیار امضاء بارنامه دریایی را دارا بوده باشند.

 

در پرونده«لدوک و وارد[۱۰]»: باتوجه به ماده۱ قانون بارنامه دریایی ۱۸۵۵ انگلیس، بارنامه دریایی دلیل قطعی مفاد قراردادحمل محسوب گردید.

 

[۱] . Silver v. Ocean ss.Co (₁₉₃₀)

 

[۲]. Colinvaux

 

[۳]. Giles

 

[۴] . The Peter Der Grosse

 

[۵] . Torman v. Burt ₁₈₈₆

 

[۶] . Grant v. Norway

 

[۷]. Dockray

[۸] . N.Guthrie & Co (₁₉₆₆) Aesnoimport

 

[۹].Demodocus

 

[۱۰] . Leduce  V.ward(₁₈₈₈) ₂₀ QBD ₄₇₅

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:32:00 ق.ظ ]





قواعد مربوط به شروط ضمن عقد در حقوق مدنی ایران از فقه اسلامی اقتباس شده و در مواد ۲۳۲ الی ۲۴۶ (ق.م) درج گردیده است. به موجب این قواعد طرفین قرارداد با رعایت محدودیت های مندرج در مواد ۲۳۲ و ۲۳۳ (ق.م) می توانند موارد مورد نظر خود را در قرارداد اصلی به صورت شرط ضمن عقد درج نمایند.

 

در خصوص اختیار طرفین به درج شرط در بارنامه دریایی و جاری بودن قواعد شروط ضمن عقد مندرج در قانون مدنی نسبت به این شروط موارد ذیل قابل ذکر می باشد:

 

    • بارنامه دریایی محصول نظام های حقوقی «کامن لا» و «رومی ژرمنی» بوده و در فقه اسلامی و به تبع آن در حقوق ایران نهادی ناشناخته می باشد و شروط مندرج در آن براساس موازین حقوقی نظامهای ذکر شده مدون شده است. شروط ضمن عقد با توجه به تعریفی که در حقوق ایران از آن می شود(محقق داماد،۱۳۷۶،ص۵۷-۳۳) امری تبعی است که به صورت فرعی به عقد اصلی ملحق بوده و امکان انفکاک عقد اصلی با شرط مندرج در آن وجود دارد مثل اینکه در ضمن عقد بیع، وکالت خریدار به فروش و اداره کلیه اموال فروشنده شرط گردد یا ضمن عقد نکاح تملیک یک باب منزل مسکونی به زوجه شرط گردد و واضح است که امکان تصور موضوع فرعی شرط شده در اکثر موارد به صورت مستقل وجود دارد ولی در صورت درج چنین شرطی در بارنامه دریایی فی المثل در صورتیکه در بارنامه دریایی فرستنده کالا اموال خود را به متصدی حمل یا شخص ثالث تملیک (بیع، هبه یا …) نماید و یا ضمن بارنامه دریایی نسبت به اموال خود وصیتی نماید امکان معتبر شناختن آنها براساس جمله اخیر بند ۸ ماده ۵۴ (ق.د) و قواعد قانون مدنی اگرچه به نظر قابل توجیه خواهد بود ولی براساس روح حاکم بر قرارداد حمل دریایی و همچنین حصر تلویحی مندرج در بند ۸ ماده ۵۴ باید چنین استنباط نمود که شروطی قابل درج در بارنامه دریایی هستند که ارتباط مستقیم با موضوع حمل دریایی داشته و لذا شروط غیر مرتبط به قرارداد حمل دریایی به دلیل خلاف قانون بودن با بند ۳ ماده ۲۳۲ (ق.م) معارض و غیر قابل ترتیب اثر خواهند بود.

 

    • شروط مندرج در بارنامه دریایی در مواردی که راجع به نحوه حمل (آزادی انحراف از مسیر) و ایمن سفر(قابلیت دریانوردی) می باشد به قرارداد وابستگی کامل داشته و در بیشتر موارد نیز این شروط مربوط به تعیین مواردی است که موجب گسترش یا کاهش دامنه مسئولیت متصدی حمل (شرط غفلت، شرط عدم قابلیت دریانوردی …) یا تعیین متصدی حمل (شرط دیمایس) یا تعیین قانون حاکم بر روابط طرفین (شرط هیمالیا) می شود و در مواردی نیز این شروط بین قرارداد اجاره و بارنامه دریایی تعادل برقرار می نمایند(شرط ارجائی) و ماهیت حقوقی این شروط با قواعد راجع به «شرط فعل»، «شرط صفت» و «شرط نتیجه» مندرج در ماده ۲۳۴ (ق.م)[۱] هیچگونه تطابقی نداشته و نمی توان قواعد مربوط به آنها را در خصوص شروط مندرج در بارنامه دریایی اعمال نمود.

 

    • با توجه به موارد مذکور د ربند قبل خیار تخلف از شرط که برای شروط مذکور در قانون مدنی تعریف و به رسمیت شناخته شده است در خصوص شروط مندرج در بارنامه دریایی قابل تصور و اعمال نخواهد بود.

 

  • قانون دریایی ایران بدون پرداختن به حالات مختلف شروط، در بند ۸ ماده ۵۸ شرط عدم مسئولیت یا محدود کردن مسئولیت ناشی از قصور متصدی را باطل اعلام نموده است در حالیکه در قانون مدنی هم از شروط باطل[۲] و هم از شروط باطل و مبطل[۳] سخن گفته شده است. با مقایسه یند ۸ ماده ۵۴ (ق.د) با ماده ۲۳۲ (ق.م) مشخص می شود قانون دریایی (با توجه به مترادف بودن عبارت «نامشروع» و عبارت «خلاف قانون» ) فقط به مورد مذکور به بند ۳ ماده ۲۳۲ (ق.م) نظرداشته است و در سایر موارد سکوت نموده است ولی با توجه به حاکمیت قانون تجارت و قانون مدنی به نحو ترتب و سکوت قانون تجارت در این رابطه، باید به حاکمیت قانون مدنی در خصوص شرایط اساسی صحت شروط ضمن عقد بر شروط مندرج در قرارداد حمل مندرج در بارنامه دریایی نظر داد و چنین عنوان نمود که با توجه به اینکه ماهیت ذاتی قرارداد حمل، «حمل کالا از یک نقطه به نقطه دیگر در مقابل دریافت اجرت معین» می باشد در صورت درج شرایطی مانند «عدم تعهد متصدی حمل به حمل کالا» یا «اختیار متصدی حمل برای حمل و تخلیه کالا در هر محل موردی که وی تشخیص دهد» و نیز «وقتی در مقابل عمل حمل کالا عوضی در قرارداد در نظر نگرفته شده باشد و متصدی حمل مستحق دریافت اجرت نباشد» (به عنوان شروط خلاف مقتضای عقد) و همچنین در صورت درج شرط »حمل کالاهای متعلق به فرستنده به مقدار نامعلوم در مقابل اجرت نامعلوم و به محل نامعلوم: (شرط مجهولی که باعث جهل به عوضین شود) در تمامی این موارد هم شرط و هم قرارداد حمل باطل بوده و مسئولیت متصدی حمل در مقابل فرستنده کالا و دارنده بارنامه دریایی مطلق بوده و وی حق تحدید مسئولیت خود را به استناد بند ۵ ماده ۵۵ (ق.د) نخواهد داشت.

همچنین با توجه به توضیحات فوق الذکر در صورتیکه شرط مندرج در بارنامه دریایی مشمول بندهای ۱ و ۲  ماده ۲۳۲ (ق.م) باشد این شرط باطل و از درجه اعتبارساقط ولی قرارداد حمل و مفاد آن در سایرموارد دارای اعتبار کامل خواهد بود.

 

۲-۸- تجاری بودن بارنامه دریایی

 

سند تجاری در حقوق تجارت دارای تعریف خاصی بوده و دردو مفهوم عام وخاص بکار می رود: در مفهوم وسیع و عام شامل هر نوشته یا سندی که در امر تجارت اعتبار و کاربرد داشته را می توان سند تجاری تلقی نمود مانند برات،سفته، چک، قبض انبار و … به عبارتی به  مفهوم عام اسنادی هستند که در امر تجارت بین  بازرگانان و غیر بازرگانان بکار می روند و هریک بنا به شکل و ماهیت خود دارای آثاروخصوصیاتی می باشند ولی اسناد تجاری در معنی خاص اختصاص به برات وسفته اختصاص دارد وسایر مواردرا شامل  نمی گردد.

 

در حقوق فرانسه اسناد تجاری دارای تعریف مشخص بوده و مصادیق آن نیز معین گردیده است از جمله اینکه بارنامه دریایی،  قبض رسید کالا و حواله تحویل کالا به لحاظ اینکه موضوع آنها کالا بوده و معرف وجه نقد نمی باشند از دایره شمول اسناد تجاری  به  معنی خاص خارج و در زمره اسناد تجاری به  معنی عام قرار می گیرند.

 

این تعریف که مستنبط از  قانون تجارت فرانسه است در نظام حقوقی رومی ژرمن نیز مورد قبول می باشد(اخلاقی،۱۳۷۴،ص۱۰۳).

در قانون دریایی ایران ذکری از تجاری بودن بارنامه دریایی نشده است. قانون تجارت ایران نیز نه بصورت خاص از تجاری بودن بارنامه دریایی سخنی گفته است و نه قاعده ای در خصوص اسناد تجاری ارائه نموده که بتوان بارنامه دریایی را از مصادیق آن تعریف شمرد. البته برخی عقیده دارند در ماده ۲۰۶ قانون مالیات های مستقیم به تجاری بودن بارنامه دریایی اشاره شده است(معلم نیا،۱۳۷۸،ص۷۵) لکن این نظر قابل انتقاد است چرا که در این ماده انواع بارنامه نه در ردیف اسناد تجاری بلکه در زمره اسناد کاشف از حقوق مالکیت شمرده شده اند و نمی توان آن را ملاکی برای تجاری تلقی نمودن آن به حساب آورد.

 

در هر صورت در یک جمع بندی می توان گفت با توجه به اینکه بارنامه دریایی سندی است که طبق ماده ۶۱ (ق.د) قابلیت نقل و انتقال دارد و از سویی میان تجار رد و بدل می شود، این سند یک سند تجاری عام است چرا که صادر کننده (متصدی حمل) به موجب بند ۲ ماده ۲ (ق.ت) تاجر محسوب می گردد از طرفی رد و بدل شدن بارنامه دریایی به عنوان مال منقول، معامله تجارتی محسوب و مشمول بند ۱ ماده ۲ (ق.ت) بوده و با این توصیف بارنامه دریایی سندی تجارتی محسوب می گردد(سیدین،۱۳۷۴،ص۱۵).معذلک از آنجا که بارنامه دریایی وسیله پرداخت پول نیست بلکه مبین وجود کالای خاص و معرف مالکیت (حق عینی) نسبت به کالای مندرج در آن می باشد و باتوجه به اینکه بین بازرگان و غیر بازرگان در امر حمل و نقل بکار می رود این سند از مصادیق اسناد تجاری عام بشمار می آید(معلم نیا،۱۳۷۸،ص۷۶و۷۷).

 

در تایید نظر فوق باید اضافه نمود همانگونه که بررسی گردید بارنامه دریایی دارای ویژگی هایی دوگانه مدنی و تجاری است معذلک وصف غالبی این سند وصف تجاری آن بوده و تجاری داشتن آن را ارجحیت روشنی به مدنی تلقی نمودن آن خواهد داشت.

 

 

 

۲-۹-وصف تجریدی بارنامه دریایی

 

اسناد مدنی اسنادی هستند که به واسطه آنها وجود یک دین یا تعهد یا حق مالکیت و … را می توان اثبات نمود به عبارتی اسناد مدنی کاشف از وجود حق، دین یا تعهد می باشند و ارزش آن فی نفسه بستگی به وجود اصل دین یا تعهد داشته و جدای از آنها فاقد ارزش اثباتی می باشند به همین دلیل دائن یا متعهد می تواند با توسل به ادله کافی پرداخت دین یا انجام تعهد را اثبات نماید یا نشان دهد علت و سبب حق یا دین بنا به دلایلی مانند فسخ یا اقاله قرارداد، تلف مبیع قبل از قبض و … باطل یا بی اعتبار یا به نحوی از انحاء ازدرجه اعتبار ساقط شده است و با اثبات این امر، سند ابرازی نیز از درجه اعتبار ساقط خواهد شد.

 

در حقوق تجارت اما، یک سند تجاری پس از صدور از منشائی که به دلیل آن صادر شده منفک و استقلال وجود پیدا می کند. به عبارتی اسناد تجاری موضوعیت دارند ولی اسناد مدنی طریقیت و بدهکار حق دارد علیه دارنده سند مدنی ایراد و اعتراض نماید که علت و سبب پیدایش آن باطل و یا اعتبار آن به جهتی از جهات قانونی از بین رفته است.

 

در مقابل صدور و امضاء سند تجاری باعث ایجاد یک تعهد مستقل از منشأ اصلی آن می گردد که در حقوق تجارت و تجارت بین الملل به آن «وصف تجریدی» یا «اصل استقلال»[۴]  گفته می شود. وصف تجریدی اسناد تجاری درحقوق ایران در مواد ۲۴۹و۳۰۷ (ق.ت) به صورت تلویحی مورد اشاره قرار گرفته است (اخلاقی،۱۳۷۶،ص۱۰۲).

 

در حقوق بین الملل نیز مقررات متحدالشکل اعتبار اسنادی (انسیترال) در خصوص وصف تجریدی اسناد تجاری در ماده ۳ چنین عنوان می نماید: «اعتبارات، ماهیتاً قراردادی جدا از قرارداد فروش یا سایر قراردادهایی هستند که این اعتبارات به واسطه آنها موجودیت یافته اند و قراردادهای مبنای ایجاد اعتبار به هیچ وجه ارتباطی به بانکها نداشته و تعهدی برای آنها ایجاد نمی نماید، حتی اگر هر گونه اشاره ای به این قراردادها در قرارداد اعتبار شده باشد.»

 

بنا بر ماده ۴ همین مقررات: «در عملیات اعتبار، کلیه طرفهای معامله، اسناد را معامله می نمایند و نه کالا، خدمات یا سایر موضوعاتی که اسناد در ارتباط با آنها صادر شده اند.(معلم نیا،۱۳۷۸،ص۷۹)» از جمع این دو ماده چنین استنباط می گردد که سندی که بیانگر اعتبارات (ناشی از معاملات) مشمول مقررات انسیترال می باشد موجودیتی جدا از منشأ خود داشته و فاقد رابطه علت و معلولی موجود در اعتبارات و تعهدات مدنی می باشد. به عبارتی می توان گفت این اسناد بر پایه و برای یک قرارداد ابتدائی و اصلی صادر می گردند ولی به محض صدور این اسناد، صادر کننده تعهدی را می پذیرد که ناشی از صدور سند است نه ناشی از قرارداد اولیه و به همین دلیل مخدوش بودن قرارداد یا باطل بودن آن تأثیری در تعهدات ناشی از صدور سند نخواهد داشت.

 

در خصوص شمول وصف تجریدی نسبت به بارنامه دریایی اختلاف نظر جدی بین حقوقدانان وجود دارد: به نظر برخی بارنامه دریایی همانگونه که عنوان شد جزء اسناد تجاری عام بوده و طبق قوانین ملی و کنوانسیون های بین المللی قابلیت انتقال به ثالث را دارا می باشد بنابراین بارنامه دریایی زمانی که صادر می شود ماهیتی مستقل از تعهدات قبلی خود پیدا نموده و متصدی حمل مکلف به تحویل کالا به دارنده با حسن بارنامه دریایی می باشد اگر چه در واقع کالا را از فروشنده تحویل نگرفته باشد(بوالحسنی،۱۳۷۶،شماره ۱۶۰،ص۹۷).

 

به نظر برخی دیگر بارنامه دریایی برخلاف برات، سند قابل انتقالی نیست و دارنده بارنامه دریایی که با ظهر نویسی آن را به شخص دیگری منتقل می نماید او را در وضعیتی بهتر از خودش قرار نمی دهد، اگر دارنده اصلی مالکیتی نسبت به بارنامه دریایی نداشته باشد نمی تواند با ظهر نویسی موجب انتقال مالکیت بارنامه دریایی شود(ایوامی،۱۳۷۵،ص۹۶). به عبارتی بارنامه دریایی به لحاظ اینکه معرف کالاست قابلیت معامله مانند اسناد تجاری( که معرف وجه نقد می باشند) را ندارد و نمی تواند مانند اسناد تجاری مورد خرید و فروش قرار گیرد و در واقع سند «قابل واگذاری» است نه سندی «قابل انتقال و معامله» و به لحاظ اینکه انتقال گیرنده را در وضعیت بهتری از موقعیت انتقال دهنده قرار نمی دهد فاقد وصف تجریدی می باشد(معلم نیا،۱۳۷۸،ص۸۸).

 

در یک جمع بندی باید رجحان نظر اول را پذیرفت و در تأیید نظراول گفت همانگونه که قبلاً عنوان شد اصل عدم توجه ایرادات که منشعب از وصف تجریدی است به صورت نسبی در خصوص بارنامه دریایی متسری می باشد و در قوانین و مقررات لاهه، بند «الف» ماده ۱ کنوانسیون لاهه – ویزبی، بند ۳ ماده ۱۶ کنوانسیون هامبورگ و قسمت اخیر بند ۵ ماده ۵۴ (ق.د) به پیروی از کنوانسیون لاهه به این موضوع اشاره شده است و از این مواد می توان وصف تجریدی بارنامه دریایی را استنباط نمود.

 

[۱]. طبق ماده ۲۳۴ (ق.م) شرط صفت عبارت است از شرط راجع به کمیت یا کیفیت مورد معامله و شرط نتیجه آن است که تحقق امری در خارج شرط شود و شرط فعل آن است که اقدام یا عدم اقدام به فعلی بر یکی از متعاملین یا شخص  خارجی شرط شود.

 

[۲]. ماده ۲۳۲: شروط مفصله ذیل باطل است ولی مفسد عقد نیست: ۱- شرطی که انجام آن غیر مقدور باشد؛ ۲- شرطی که در آن نفع و فایده نباشد؛ ۴۳- شرطی که نامشروع باشد.

 

[۳]. ماده ۲۳۳: شروط مفصله ذیل باطل و موجب بطلان عقد است: ۱- شرط خلاف مقتضای عقد؛ ۲- شرط مجهولی که جهل به آن جهل عوضین شود.

 

[۴]. The Autonemy of the letter of  credit

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:32:00 ق.ظ ]





بارنامه دریایی

 

بارنامه دریایی حاوی قرارداد حمل می باشد و از طرفی درحمل و نقل دریایی بنا به اهمیت و ویژگی آن شروطی توسط طرفین به قرارداد حمل ضمیمه می گردد که متصدیان حمل حسب موقیعت برتر خود نسبت به فرستنده کالا و حسب عادات معمول، شروط فراوانی را به صورت مستقیم و غیر مستقیم جهت تحدید یا معافیت از مسئولیت خود در بارنامه دریایی درج می نمایند.

 

شرایط مندرج در اولین بارنامه ها که در آن دوران استفاده می شد حالت کلی داشت. شرایطی مانند «قوه قاهره»[۱] فقط خطرات دریایی را مستثناء می نمود و درج عبارت «عیب ذاتی» در بارنامه دریایی باعث می گردید در صورت بروز حادثه برای کالا، مالک کشتی از آن استفاده نماید اما در قرن ۱۸ آراء قضایی امکان استفاده وسیع مالکان را از این شرایط محدود نمود و به همین سبب نیز مالکان کشتی جهت تحکیم موقعیت خود شرایطی را در بارنامه های دریایی گنجاندند که در حقوق دریایی به شروط «معافیت از مسئولیت» [۲] یا شروط «بی مبالاتی»[۳]  معروف شدند. این شرایط نه تنها استثنائات کامن لای قدیم را تصریح می نمود، بلکه عاملی برای مصون نگه داشتن مالکان کشتی از تمام خطرات دریایی و دریا نوردی بود.

 

همچنین مالکان کشتی و متصدیان حمل جهت هر چه محدودتر نمودن مسئولیت خود «اصل آزادی قراردادها» را که در قوانین و عرف جاری بود به قرارهای حمل و نقل مندرج در بارنامه دریایی تسری بخشیدند و در هر مورد خاص نیز هر گاه دادگاهی حکم محکومیت مالک کشتی را صادر می نمود مالکان کشتی با گنجانیدن شرطی جدید در بارنامه دریایی، امکان استفاده مجدد صاحب محموله و دادگاه را از رای مذکور منتفی می ساختند(اسماعیلی،۱۳۶۶،ص۱۰).

 

از طرفی در کشتی های اجاره ای در کنار بارنامه دریایی قرارداد اجاره کشتی نیز موجودیت داشته که رابطه مستاجر و مالک کشتی بر اساس آن تعریف می شود و مالکان کشتی برای جلوگیری از تشدید مسئولیتی که بواسطه صدور بارنامه دریایی به آنها تحویل می گردد با درج شرطی به نام «شرط ارجائی» سعی در تعدیل و تحدید مسئولیت خود داشته و دارند.

 

در این بخش ضمن معرفی و شناسایی شروط مندرج در بارنامه دریایی، ابعاد مختلف این شروط بررسی قرار می گیرد.

 

 

 

۲-۷-۱- شرط پارامونت(شرط تعیین قانون حاکم)[۴]

 

با توجه به خصیصه بین المللی بارنامه دریایی تعیین قانون حاکم بر قرارداد حمل از اهمیت خاص برخوردار است و برای تأمین همین منظور شرطی به نام «پارامونت» در بارنامه دریایی درج می گردد. شرط پارامونت شرطی است که با درج آن در بارنامه دریایی مقررات قانونی مورد نظر طرفین (معمولاً مقررات لاهه) بر قرارداد حمل و روابط بین طرفین حاکم خواهد گردید. به عبارتی شرط پارامونت شرطی است که به موجب آن طرفین قانون حاکم بر روابط خود را تعیین مینمایند این شرط اولین بار در پرونده «هلندیا» [۵] مورد بررسی و شناسایی قرار گرفت(سیدین،۱۳۷۴،ص۹۹).

 

طبق ماده ۲ (الف) بارنامه دریایی کشتیرانی جمهوری اسلامی : «قرارداد حمل، بارنامه دریایی و کلیه اختلافات ناشی از آن و یا در رابطه با آن از جمله ایجاد و اثرات قانونی «حق ممتازه دریایی» تحت حاکمیت قانون ایران خصوصاً مقررا لاهه مندرج در کنوانسیون بین المللی لاهه مورخ ۲۵ آگوست ۱۹۲۴ برای یکسان ساختن برخی مقررات مربوط به بارنامه های دریایی به نحوی که در قانون دریایی و ایران مصوب ۲۴ ژانویه ۱۹۶۵ به موقع اجرا گذاشته شده است قرار خواهد داشت و رسیدگی به این دعاوی در صلاحیت انحصاری دادگاه های تهران (ایران) خواهد بود.»

 

ماده ۲ بارنامه دریایی لاینر[۶] نیز شرط پارامونت را تحت عنوان «شرط عمومی پارامونت» [۷] بدین نحو تشریح می نماید: «مقررات لاهه مندرج در کنوانسیون بین المللی لاهه برای یکسان ساختن برخی مقررات در ارتباط با بارنامه های دریایی مورخ ۲۵ آگوست ۱۹۲۴ به نحوی که در کشور بارگیری تصویب گردیده، حاکم بر این قرارداد خواهد بود و اگر چنین مقرراتی در کشور بارگیری تصویب نشده باشد قانون مشابه کشور مقصد حاکم خواهد بود. در ارتباط با محموله هایی که چنین قوانینی الزاماً در مورد آنان اعمال نمی شود مفاد کنوانسیون فوق الذکر حاکم خواهد بود.

 

نکته قابل توجه اینکه با توجه به ماده ۱۰ مقررات لاهه درج شرط پارامونت علی رغم معمول بودن آن الزامی نیست مشروط بر اینکه بارنامه دریایی درکشور عضو کنوانسیون لاهه صادر شده باشد (سیدین ،۱۳۷۴ ، ص۱۰۱).

 

در صورتی که بارنامه دریایی در کشوری که عضو کنوانسیون لاهه نیست صادر شود طرفین می توانند با توافق مقررات لاهه را حاکم گردانند. حتی درج شرط پارامونت در قرار داد  اجاره کشتی نیز موجب می گردد قرارداد اجاره تابع مقررات لاهه قرار گرفته (اصل آزادی قراردادها) و تمامی شرایط موجود در قرارداد اجاره که با مقررات لاهه ناهماهنگ باشد باطل گردد. البته با این پیش شرط که شرط پارامونت از صراحت کافی برخوردار بوده و مبهم نباشد. دلیل این امر نیز این است که اساساً مقررات لاهه برای قراردادهایی تدوین شده است که تحت پوشش بارنامه دریایی می باشد بنابراین درج شرط معمولی پارامونت می تواند موجب بروز مشکلاتی در قرارداد اجاره کشتی گردد(سیدین،۱۳۷۴،ص۱۰۳).

 

شرط پارامونت در بارنامه های دریایی انگلیس غالباً به این نحو درج می گردد: «تمام اصطلاحات، شروط و مقررات قانون حمل کالا از طریق دریا مصوب ۱۹۷۱ و فهرست مندرج در آن در قرارداد مندرج در بارنامه دریایی باید اعمال و تمام امتیازات و حقوق و مصونیت های مندرج در قانون مذکور نسبت به متصدی حمل قابل اعمال خواهد بود و فرض بر این است که فهرست مندرج در بارنامه دریایی به صورت مطلوب و آنگونه که قانون یاد شده مقرر داشته تنظیم شده و در مقام تناقض و تعارض با مقررات مذکور آن چیز باطل و از درجه اعتبار ساقط خواهد بود»(معلم نیا،۱۳۷۸،ص۲۶).

 

دلیل باطل اعلام نمودن مواردی که با شرط پارامونت در تعارض می باشد را می توان آمره بودن قواعد و مقررات لاهه دانست که تلاش نموده است به هر طریق ممکن از اقدامات مستقیم و غیر مستقیم متصدی حمل (که به دلیل موقعیت خود در وضعیت برتری نسبت به صاحب کالا قرار دارد) که منجر به سوء استفاده وی گردد جلوگیری نماید. بهرحال در مقام مقایسه، شرط پارامونت مندرج در بارنامه دریایی بر سایر شروط مندرج و مستتر در بارنامه دریایی ارجحیت خواهد داشت(معلم نیا،۱۳۷۸،ص۲۷).

 

 

 

۲-۷-۲- شرط هیمالیا[۸]

 

با توجه به تخصصی شدن امور مربوط به حمل و نقل بین المللی معمولاً متصدی حمل دریایی انجام خدماتی را که به موجب قرارداد حمل مندرج در بارنامه دریایی به عهده دارد به پیمانکاران جزء واگذار می نماید. از طرفی در بارنامه های صادره در محدوده کنوانسیون های بین المللی و قوانین داخلی موادی در خصوص معافیت متصدی حمل از مسئولیت، مرور زمان یک ساله و محدودیت مسئولیت متصدی حمل برای خسارت وارده به هر واحد یا بسته ذکر شده است. متصدیان حمل در مراحل مختلف تلاش داشته اند امتیازاتی که بواسطه تحدید مسئولیت برای آنها در نظر گرفته شده است به پیمانکاران واسطه از جمله پیمانکاران تخلیه و بارگیری نیز تسری داشته باشد.

 

در خصوص امکان تسری معافیت های مذکور به پیمانکاران و مستخدمین که انجام خدماتی را به عهده دارند موانع متعددی وجود دارد. اولین و مهمترین مانع «اصل نسبی بودن قراردادها» می باشد چرا که قرارداد حمل قراردادی است میان متصدی حمل و فرستنده کالا(وبا امعان نظر گیرنده کالاوذینفع ظهرنویسی) و مقررات لاهه نیز در خصوص معافیت، مرور زمان و محدودیت مسئولیت تنها از متصدی حمل نامبرده است و دلیلی بر بهره مندی شخصی که نسبت به قرارداد حمل ثالث محسوب می گردد وجود ندارد (سیدین ،۱۳۷۴ ، ص۱۲۶).

 

یکی دیگر از دلایل عدم شمول محدودیت ها و معافیت های مندرج در قرارداد حمل و مقررات لاهه نسبت به پیمانکار مستقل این است که هدف اصلی مقررات لاهه حمایت از حقوق صاحبان کالا می باشد و چنانچه پیمانکار مستقل بتواند از مزایای آن بهره مند گردد بدون اینکه مسئولیت های متصوره به ایشان تحمیل گردد (طبق قاعده غنم) نقض غرض قانونگذار خواهد شد. به عبارتی در صورت سکوت بارنامه دریایی به عنوان قرارداد فی مابین با توجه به «اصل عدم» قطعاً باید به عدم تسری مفاد آن به پیمانکار مستقل نظر داد(سیدین،۱۳۷۴،ص۱۲۶).

 

راه حلی که خطوط کشتیرانی و متصدیان حمل برای حل این مشکل بکار می برند گنجانیدن شرطی است که به موجب آن نه تنها کارکنان و مستخدمین خود متصدی حمل، بلکه پیمانکارن مستقل نیز از مزایای قرارداد حمل بهره مند خواهند شد. این شرط که در اکثر بارنامه های دریایی ذکر گردیده است به «شرط هیمالیا» مشهور شده است. این شرط اولین بار در دعوی آلدر وی دیکسون[۹] مربوط به کشتی هیمالیا به رسمیت شناخته شد.

 

در ماده ۲ بند «ه» بارنامه دریایی کشتیرانی جمهور اسلامی ایران شرط هیمالیا بدین شرح درج گردیده است: «کلیه مسئولیت ها و سایر مقررات مندرج در بارنامه دریایی نه فقط شامل متصدی حمل، نمایندگان، کشتی ها و کارکنان و سایر کارگزاران وی خواهد شد بلکه به نفع هر متصدی مستقلی که خدماتی درباره کالا انجام می دهد نیز قابل اعمال خواهد بود.»

 

می توان در تحلیل شرط هیمالیا چنین عنوان نمود که متصدی حمل از یک سو به عنوان اصیل و از جانب خود و از یک سو به عنوان نماینده پیمانکار (شخص ثالث) قرارداد حمل را منعقد می نماید در این صورت اگر متصدی حمل به عنوان نماینده شخص ثالث قرارداد حمل را منعقد نماید این اشخاص می توانند از مفاد بارنامه دریایی استفاده نمایند مشروط به اینکه(ایوامی،۱۳۷۵،ص۲۰۸):

 

۱-قصد اینکه شخص ثالث از شرط محدودیت مسئولیت استفاده نماید محرز باشد.

 

۲-مفاد بارنامه حاکی از این باشد که متصدی حمل از جانب خودش به عنوان اصیل و از جانب ثالث به عنوان نماینده، طرف قرارداد است.

 

۳-متصدی حمل دارای اختیارات متصوره از طرف ثالث باشد.(معمولاً اجرای عمل توسط ثالث و استناد ایشان به بارنامه دریایی به عنوان تنفیذ بعدی به حساب می آید.)

 

۴-امکان رفع مشکلات ناشی از اقاله دعوی از طرف ثالث وجود داشته باشد.

 

 

 

۲-۷-۳- شرط دیمایس[۱۰]

 

در مواردی که مستاجر به طور معمول مسئولیت های متصدی حمل را به عهده دارد می تواند با وارد نمودن شرطی در قرارداد حمل که به «شرط دیمایس» مشهور است مسئولیت های متصدی حمل را به مالک کشتی منتقل سازد.

 

مستاجر کشتی و مالک ممکن است توافق نمایند که فرمانده کشتی یا هر نماینده دیگری بارنامه دریایی را از طرف مالک کشتی صادر نماید و این موضوع و اجازه بصورت شرط ضمن عقد در قرارداد اجاره تصریح گردد. بنابراین اگر مستاجر بدون اینکه در قرارداد اجاره شرط شده باشد راساً اقدام به صدور بارنامه دریایی نماید خود متصدی حمل محسوب می گردد.

 

یکی از نمونه های شرط دیمایس که در بارنامه های شرکت های کشتیرانی درج گردیده است بدین شرح می باشد: «چنانچه صادر کننده بارنامه دریایی خود مالک کشتی یا مستاجر کشتی بصورت لخت نباشد قرارداد در بارنامه دریایی در حکم قرارداد بین مالک از یک طرف و فرستنده کالا از طرف دیگر تلقی خواهد شد.» بنابراین چنانچه مستاجر زمانی (تایم چارتر) اقدام به صدور بارنامه دریایی نماید نقش او نمایندگی از جانب مالک کشتی است و هیچ گونه تعهدی تحت بارنامه دریایی نداشته و کلیه مسئولیت ها و تعهدات به عهده مالک کشتی قرار دارد(سیدین،۱۳۷۴،ص۱۲۰و۱۲۱).

 

درج «شرط دیمایس» موجب رفع مسئولیت مستاجر به عنوان متصدی حمل می گردد و حتی در صورت اقامه دعوی علیه وی، مالک کشتی را در کنار او قرار خوهد داد و همچنین دادگاه می تواند در خصوص مسئولیت هردوی آنهاتوامان وبه صورت همزمان رسیدگی نماید.(بوسیله جلب ثالث،ورود ثالث و…) (سیدین ، ۱۳۷۴، ص۱۲۱).

 

 

 

۲-۷-۴- شرط حق ممتاز (حق حبس کالا)

 

در حقوق دریایی در فصل دوم قانون دریایی ایران مواردی تحت عنوان حق ممتاز تعریف شده است. در این موارد مطالبات برخی طلبکاران نسبت به کشتی و کرایه حمل در سفری که این حقوق طی آن ایجاد شده است و نسبت به ملحقات کشتی و ملحقات کرایه حمل که از شروع سفر ایجاد شده است دارای حق رجحان بوده و نسبت به سایر طلبکار ها جهت وصول طلب خود حق تقدم به ترتیب اولویت بندی مندرج در ماده ۲۹ (ق.د) دارند لیکن آنچه به عنوان حقوق ممتازه در این بخش مورد نظر است چیزی ممتاز با این تعریف می باشد.

 

آنچه به عنوان حق ممتازه (حق حبس کالا) مورد نظر است حقی است که به مالک کشتی یا متصدی حمل اعطاء شده و به موجب آن حق حفظ و عدم استرداد کالای تحت تصرف خود را تا زمان دریافت مطالباتش به دارنده بارنامه دریایی خواهد داشت(سیدین،۱۳۷۴،ص۱۳۰). برخی نیز این حق را منحصر به کرایه حمل دانسته و آن را حقی میدانند که به موجب آن فرمانده کشتی یا متصد حمل، تا زمان دریافت کرایه حمل، طبق قرارداد حمل حق توقیف کالا و عدم تحویل آن را خواهد داشت(صادقی،۱۳۷۷،ص۵۲).

 

 

 

۲-۷-۴-۱- شرایط اعمال حق ممتازه دریایی

 

وجود و اعمال حق ممتازه مالک کشتی یا متصدی حمل مشروط بر این است که پرداخت کرایه حال و موعد پرداخت آن هنگام تحویل بار باشد بنابراین چنانچه پرداخت کرایه موجل باشد متصدی حمل حق ممتازه ای نسبت به کالا نخواهد داشت(فخاری،۱۳۷۵،ص۷۲). البته چنانچه توافق خاصی بین طرفین طبق قرارداد مجاز یا شروط مندرج در بارنامه دریایی در خصوص ایجاد حق ممتازه بابت حمل حال یا آتی یا فضای استفاده نشده و به طور کلی توافقی نسبت به مبالغی که ممکن است مالک کشتی یا متصدی حمل بواسطه حمل کالا طلبکار گردند وجود داشته باشد این توافق قابل ترتیب اثر خواهد بود(معلم نیا،۱۳۷۸،ص۱۷۱).

 

بر همین مبنا نیز شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی در بند ۱۶ بارنامه دریایی مخصوص خود، نسبت به کرایه حمل، کرایه فضای استفاده نشده و کلیه مبالغی که ممکن است بابت حمل کالا طلبکار گردد نسبت به کالای موضوع بارنامه دریایی حق ممتازه قائل شده است(معلم نیا،۱۳۷۸،ص۱۷۱).

 

 

۲-۷-۴-۲-دامنه اعمال حق ممتازه قراردادی

 

در صورت درج شرط حق ممتازه در قرارداد حمل، اعتبار و دامنه اعمال آن (بنابر بر اصل آزادی قراردادها) در حدود توافق طرفین خواهد بود. معمولاً خطوط کشتیرانی شروطی را در بارنامه دریایی درج می نمایند که اختیارات بسیار گسترده ای در اعمال حق ممتازه بصورت خاص و عام به مالک کشتی اعطاء می نماید چنانچه در ماده ۱۶ (الف) بارنامه دریایی کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران این شرط بدین گونه درج شده است:

 

«بابت کرایه حمل و کرایه فضای استفاده نشده و مابه التفاوت کرایه حمل و هر نوع مخارج دیگر قبل و بعد از بارگیری منجمله مال الاجاره ایام تعطیلی، هزینه تعمیرات کالا، هزینه های حمل کالا به بندر بارگیری و مخارج نمایندگی فرستنده کالا همچنین جریمه ها، خسارات و هر نوع مخارج دیگری اعم از اینکه در بارنامه قید شده یا نشده باشد متصدی حمل نسبت به کالا حق ممتازه دارد.»

 

همانگونه که مشهود است عبارت «هر نوع مخارج دیگر» عبارتی کلی و مبهم است در صورتیکه عرفاً حق ممتازه مخصوص مورادی ست که مالک کشتی با انجام عملی یا پرداخت مبالغی مستحق دریافت اجرت یا دریافت مبالغی که پرداخت نموده است شده باشد و مخارجی که ارتباط منطقی با کالا ندارد صاحب کالا را متعهد به پرداخت آن ننموده و تبعاً تصور ایجاد حق ممتازه برای مالک کشتی در این خصوص منتفی خواهد بود در حالیکه عبارت فوق الذکر بر خلاف عرف یاد شده امکان تسری و اعمال حق ممتازه را در موارد مذکور به صاحب کشتی اعطاء نموده است.

 

در ماده ۱۸ قرارداد اجاره زمانی «نایپ»[۱۱] نیز مانند مورد فوق برای مالک کشتی برای تمامی مبالغ پرداخت شده تحت قرارداد اجاره نسبت به کلیه کالاهای موجود در کشتی و کرایه های حمل فرعی (که ممکن است مستاجر های ثانی و … منعقد نموده باشد) حق ممتازه در نظر گرفته شده است(معلم نیا،۱۳۷۸،ص۱۷۱).

 

 

 

[۱].Act of God

 

[۲].Exoneration clauses

 

[۳].Negligence clauses

 

[۴] .Paramont  clause

[۵].Hollandia

 

[۶].Liner

 

[۷].General paramount clause

 

[۸] .Himalia clause

 

[۹] . Adler V.Dickson

 

[۱۰] . Demise clause

 

[۱۱].Nype

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:31:00 ق.ظ ]