کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



«قربانی کردن» فعلی است که مفعول آن باید در زبان هنجار مشخصه معنایی {+ حیوان} داشته باشد. در این عبارت نخستین «ترانه» که به جای مفعول نشسته و در زبان معیار مشخصه معنایی {- حیوان} دارد مشخصه {+ حیوان} گرفته و حیوان پنداری روی داده است.
همان طور که پیش از این اشاره شد حیوان پنداری، به دو شکل ممکن است اتفاق بیفتد.
انسان پنداری- جانور پنداری
-الف) انسان پنداری
دادن مشخصه معنایی{+ انسان} به آنچه در زبان معیار {- انسان} است را انسان پنداری می گوئیم.
مثال:
«و کبک پر می کشد/ و پرستو/ نماز می شکند» (آتشی، حادثه در بامداد، ۱۳۸۰: ۲۲).
نماز شکستن فعلی است که فاعل آن در زبان هنجار باید مشخصه معنایی {+ انسان} داشته باشد. بنابراین پرستو که فاعل این جمله است و در زبان معیار دارای مشخصه معنایی {- انسان} است، مشخصه {+ انسان} گرفته و انسان پنداری روی داده است.
یا «نه آسانسور دیوانه مرا زمین می گذارد» (همان، ۱۳۸۴: ۱۴۶).
«دیوانه» صفتی است که موصوف آن در زبان معیار باید دارای مشخصه معنایی {+ انسان} باشد. در اینجا آسانسور که در زبان معیار مشخصه معنایی {- انسان} داده، مشخصه {+ انسان} گرفته و انسان پنداری رخ داده است.
یا: «رود/ شولای دشت را می دوخت» (همان، ۱۳۸۳: ۳۲).
دوختن فعلی است که فاعل آن باید در زبان هنجار دارای مشخصه معنایی {+ انسان} باشد. در اینجا رود که به جای فاعل نشسته و در زبان هنجار دارای مشخصه معنایی {- انسان} است، مشخصه {+ انسان} گرفته و انسان پنداری رخ داده است.
یا: «ناگه باغ سکوت می کند از حضور سپیده جوشان از ابد» (همان، حادثه در بامداد، ۱۳۸۰: ۸۲ ).
«سکوت کردن» است که فاعل آن در زبان معیار باید مشخصه معنایی {+ انسان} داشته باشد. در اینجا باغ که در زبان معیار دارای مشخصه معنایی {- انسان} است، مشخصه {+ انسان} گرفته و انسان پنداری دست داده است.
ب) جانور پنداری
جانور پنداری دست دادن مشخصه معنایی {+ جانور} به چیزی است که در زبان هنجار {جانور} است.
مثال:
«زمین در انحنای افق پر زد و به دریا ریخت» (آتشی، آواز خاک، ۱۳۸۰: ۳۳).
پر زدن فعلی است که فاعل آن در زبان معیار باید مشخصه معنایی {+ جانور} باشد. در این عبارت زمین که در زبان معیار فاقد این مشخصه معنایی است، این مشخصه را به خود گرفته و جانور پنداری روی داده است.
ب) جسم پنداری
قائل شدن مشخصه معنایی {+ جسم} به واژه ای که در زبان مشخصه معنایی {- جسم} است را «جسم پنداری» گویند.
مثال:
«وقتی کلید چرخید/ و باز شد بدن/ و روح منفجر شد» (همان: حادثه در بامداد، ۱۳۸۰: ۹).
منفجر شدن فعلی است که باید فاعل آن در زبان هنجار مشخصه معنایی {+ جسم} داشته باشد و در اینجا روح که دارای مشخصه معنایی {- جسم} است، مشخصه {- جسم} به خود گرفته و جسم پنداری دست داده است.
یا: «و سایه های تردید/ هر سویی در تاریکی آویزان است» (همان، ۱۳۸۱: ۸۵).
«آویزان بودن» فعلی است که فاعل آن باید در زبان معیار مشخصه معنایی {+ جسم} داشته باشد اما در اینجا سایه های تردید که در جایگاه فاعل نشسته و در زبان معیار فاقد این مشخصه معنایی است، در اینجا مشخصه {+ جسم} گرفته و جسم پنداری روی داده است.
از سوی دیگر «سایه های تردید» واژه «تردید» در زبان معیار فاقد مشخصه معنایی {+ جسم} است، اما اینجا در همنشینی با سایه باعث شده، تا مشخصه {+ جسم} به خود بگیرد، بنابراین در این عبارت نیز جسم پنداری رخ داده است.
یا: «سایه های جادو/ از باد زاده می شوند» (همان، حادثه در بامداد، ۱۳۸۰: ۱۲).
در این عبارت «جادو» که در زبان معیار فاقد مشخصه معنایی {+ جسم} است، اما در اینجا همنشینی با سایه باعث شده تا مشخصه {+ جسم} به خود بگیرد، بنابراین در این عبارت نیز جسم پنداری رخ داده است.
نکته مهم درباره جسم پنداری، آن است که یکی از ابزارهای برجسته تر آن، هنجار گریزی رنگ است. قاعده زبان معیار آن است که برای واژه ای مشخص {+ رنگ} داشته باشد؛ باید {+ جسم} باشد، پس در واقع با قائل شدن صفت «رنگ» برای موصوف هایی که {- جسم} هستند، جسم پنداری تحقق می یابد.
مثال: و بره پا چراغ زنگوله/ بوی سبز را رد می گیرد.
در این شعر «بو» که در زبان معیار دارای مشخصه {- جسم} است، صفت رنگ به خود گرفته و مشخصه {+ جسم} پیدا کرده است بنابراین جسم پنداری روی داده است.
یا: و سایه های زرد پریروز/ در آب های آبی امروز/ ترصیع می شود.
در این شعر نیز «سایه» که در زبان هنجار دارای مشخصه {- جسم} است، صفت رنگ به خود گرفته و مشخصه {+ جسم} پیدا کرده است و در نتیجه جسم پنداری روی داده است.
یا: ای رود سبزم/ از کناره هایم بگذر (آتشی، ۱۳۸۴: ۱۳۲).
سبز صفتی است که موصوف آن باید در زبان معیار مشخصه {+ جسم} داشته باشد در اینجا موصوف رود در همنشینی با صفت رنگ مشخصه {+ جسم} گرفته و جسم پنداری رخ داده است.
بررسی فوق، نگاهی ریزبینانه، به موقعیت دال ‎ها و مدلول‎ها در شعر است و تحت هیچ شرایطی حکمی قطعی در رابطه با انحصار آن ها در شعر و ثابت ماندن وضعیتشان نیست. طبق گفته فروزان سجودی در کتاب «نشانه شناسی و ادبیات» وقتی به هر واحد شعر در کلیت خود نگاه می شود، بحث سیلان معنا و آزادی بی قید و شرط دال ها بهتر خود می کند…
دال ها ممکن است در وضعیت هایی که بررسی شد قرار گیرند اما هرگز در این وضعیت ثابت نمی مانند چرا که ممکن است دالی در یک وضعیت مشخصه {+ گیاه} بگیرد و در وضعیت دیگر مؤلفه {+ انسان} یا {+ سیال} و… بنابراین این مقاله تلاشی بود برای بیان بخشی از مقوله مهم شعرآفرینی و نگاهی مختصر به

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

عرصه ی شعر شناسی و کل
ام آخر اینکه همیشه یادمان باشد «در شعر دال ها می رقصند».
بومی گرایی در شعر آتشی:
منوچهر آتشی، یکی از بالفطره ترین شاعران معاصر است، بر این باور که استفاده از عناصر بومی در شعر آتشی به قدری واضح و بدیهی است که ضمن سلب انگیزه از هر نگارنده ای برای پرداختن مطلبی در این زمینه، در عین آسان گیری اولیه، نویسنده را در ارائه حرف تازه با نوعی دشواری روبرو می سازد، اما به هر حال می توان گفت که شعر آتشی نه تنها اقلیمی و بومی گراست، بلکه شاید بتوان گفت جریان پرفراز و نشیب حیات آتشی از یک سو و از ذهن پویا و نبوغ ذاتی او از سوی دیگر، باعث گردیده تا بومی گرایی در شعرش، تفاوتی بنیادین با نمونه های مشابه آن داشته باشد و همین تلاطم دائمی زندگی او، دستمایه ای فربه بود برای تجربه و شعر شدن آن تجربیات، به طوری که می توان مدعی شد، اشعار آتشی دقیقاً توصیف شاعرانه و انعکاس حیات خود او و پیرامونیانش از آغاز تا پایان است. که این پیرامونیان اعم از انسان، حیوان، درخت، مکان، رویداد و … است.
ریشه نسبی در ایلات کرد زنگنه ی کرمانشاه، تولد و دوران کودکی در پشتکوه دشتستان که یکی از بکرترین نواحی جنوب کشور محسوب می شده، سیراب شدن از آبشخور فرهنگ غنی و پر بار مردم دشتستان و استان بوشهر، سفر و زندگی در کودکی به لامرد فارس، شروع به تحصیل در کنگان و ادامه ی آن در بوشهر و سپس شیراز، بازگشت مجدد به بوشهر و ارتباط با زادگاه در دشتستان، شروع به تحصیل در بندر ریگ و ادمه ی شغل معلمی در بوشهر، تحصیلات عالی در تهران، بازگشت مجدد و تدریس در بوشهر، زندگی با همسری شمالی در جنوب و بعداً در قزوین و بازگشت مجدد به بوشهر و نهایتاً کار در رادیو و تلویزیون در سال های پایانی کار در نشریه ی «کارنامه».
با این اوصاف، گرایش شعر آتشی به عناصر زادبوم (استان بوشهر) نه تنها طبیعی بلکه وقوع خلاف آن می توانست امری غریب و تصنعی باشد. چنان که «محمد حقوقی» در پاسخ پرسشی می گوید: «به طور مسلم شعر شاعری که در دامنه های سرسبز و شرجی و ابری جنگل زندگی می کند، با شاعری که در حاشیه خشک و آفتابی کویر به سر می برد، بسیار تفاوت دارد. چه از نظر نوع تخیل چه از لحاظ نحوه تفکر. مثلاً شعر نیما که قاب کامل انسانی شمالی است، هم چنین شعر آتشی که عرصه طبیعت جنوب و انسان ویژه ی پرورده ی آن جاست» (ر. ک. حقوقی، ۱۳۸۰: ۱۸۲).
عناصر بومی در شعر آتشی دو گونه اند: یکی عنصر زبانی یا به عبارتی واژگان گویش بومی متداول در استان و دیگری غیر زبانی از قبیل نام اشخاص، امکنه، رویدادهای مهم تاریخی منطقه ای و… که با جاگیری هنرمندانه در ساختار شعر آتشی، ضمن حفظ ارزش های فرهنگی منطقه، در غنای فرهنگ عمومی فارسی نیز بی تأثیر نمی باشد:
«عبدوی جط دوباره می آید/ با سینه اش هنوز مدال عقیق زخم/ از تپه های آن سوی گزدان خواهد آمد/ در تپه های آن سوی گزدان/ در کنده تناور «خرگ»ی کهن، از روزگار خون/ ماری دو سر به چله لمیده است/ باد ابرهای خیس پراکنده را/ به آبیاری قشلاق بوشکان می برد» (آتشی، ۱۳۸۶: ۲۴۱ و ۲۳۶).
خرگ یا غرق: درخت اسبرق
در این جا ما نیز برای اجتناب از تطویل ملال آور کلام و آذین بستن، به ذکر نمونه هایی چند از اشعار حاوی «عناصر بومی» استاد می پردازیم:
«تو، غمت را با من قسمت کن/ علف سبز چشمانت را با خاک/ تا مداد من/ در سبخ زار کویر کاغذ/ باغی از شعر برانگیزد «آواز خاک- می توانیم به ساحل برسیم»» (همان: ۱۵۶).
سبخ یا سبوخ: زمین شوره زار
«و در شب های مهتابی/ به روی ترت گندم/ نیمه شب ها/ شروه خواندن/ پای خرمن ها/ غمی دارد»
(همان، ۱۳۸۳ :۱۸۵).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1399-12-18] [ 08:17:00 ب.ظ ]




فرهنگ ها و سازمان هافرهنگ به دو شیوه بر سازمان اثر می گذارد. نخست ارزش ها و باورهای اعضا از درون زمینه اجتماعی سازمان پدیدار میشود. این ارزش ها آنچه را که آنها فکر می کنند درست است یا نادرست است و همچنین رجحان های آنها را درباره شیوهای که می خواهند کار اداره شود تعیین کند. دوم سازمان ها ترکیبی یگانه از ارزش ها یا فرهنگ درونی خود دارند (جنینگز، ۱۹۹۴).
لینلکن[۱۰]، اولسون و هانادا (۱۹۷۸) روشن ساخته اند که ساختار سازمانی در پاسخ به ارزش های عمده جامعهای که آن سازمان به آن کار می پردازد، پدید می آید. برای نمونه در فرانسه سازمان ها به تصمیم گیری متمرکز، دستورات و روش های کار بسیار رسمی و به موانع در راه ارتباط رسمی گرایش دارند (کروزیه[۱۱]، ۱۹۶۴) این بدان دلیل است که فرانسویان، گرایشی فرهنگی دوری گزیدن از پیوندهای چهره به چهره دارند هاف استد ۱۹۸۰ (طوسی، ۱۳۷۲) از سویی کلوکهان و استرودیک (۱۹۶۱) عنوان کرده اند که در پی تفاوت های فرهنگ، طراحی سازمان اتفاق می افتد و دلیل آن این است که چون فراگرد طراحی سازمان گزینش انسان را در بر می گیرد ارزش های فرهنگی میتواند در چگونگی این طراحی اثر بگذارد. نظام های ارزش های فرهنگی در هنجارهای درون سازمانی بازتاب می یابد. و این هنجارها بر اندیشه ها و پندارهایی که به رفتار فردی و فعالیت های سازمانی جهت و معنی می بخشد استوارند.
به گفته گاگلیاردی[۱۲] (۱۹۸۶) در هر سازمان که ارزش هایی چیره است و به آنها دوام می بخشد، نیروهای پرتوانی دست اندرکارند. به ادعای وی، این نیروها چنان پرتوانند که پایداری فرهنگ در شمار راهبرد بنیادی نخستین هر سازمان میشود.
دوام بخشیدن و پایدار نمودن فرهنگ زمانی پدید می آید که ارزش ها و باورهای بنیادی گروه های غالب در سازمان به راهبردهای ثانوی برای عمل کردن در محیط تبدیل شوند. دو نوع از راهبردهای ثانوی وجود دارد، ابزاری و بیانی. راهبردهای ابزاری راهبردهایی هستند که در آنها ارزش ها و باورها در آنچه سازمان میتواند انجام دهد و چگونه آن را انجام دهد بازتاب می یابد.
راهبردهای بیانی «در قلمرو بیانی عمل می کنند و می کوشند تا ثبات و پایداری را حفظ کنند. . . آنها گروه را یاری میدهند تا هویت جمعی خود را نگه داشته و به جهان بیرون هویتی درخور شناسایی عرضه دارند» (گاگلیاردی، ۱۹۸۶، به نقل از طوسی، ۱۳۷۲).
میتوان گفت شخصیت الگویی گروه مدیران اجرایی بر طراحی سازمان، به شیوهای که در پی گفته میشود، اثر می گذارد. اگر فرهنگ سازمان فرهنگی خودکفا باشد که در آن پیشرفت و استقلال فردی با ارزش باشد، احتمال دارد که شرکت برپایه خط های فراورده های سازمان دهی شود.
سطح رسمی بودن سازمان نیز از سازمان اثر خواهد گرفت. اگر دو سازمان از لحاظ فن شناسی ها و ساختارهای بخشی همانند باشند، آن سازمان که فرهنگ دیوان سالارانه دارد بیشتر رسمی خواهد بود (طوسی، ۱۳۷۲).
یک فرهنگ قوی ثبات رفتاری را افزایش میدهد بر این اساس بایستی اذعان کرد که یک فرهنگ قوی نوعی ابزار قدرتمند برای کنترل رسمی محسوب شده و میتواند به عنوان جانشینی برای رسمی سازی عمل کند.
رسمی سازی زیاد در یک سازمان پیش بینی پذیری، نظم و ثبات را ایجاد می کند یک فرهنگ قوی بدون نیاز به اسناد مکتوب، چنین مهمی را محقق می سازد. علاوه بر این یک فرهنگ قوی ممکن است نسبت به هرگونه از کنترل های ساختاری اثربخش تر باشد زیرا فرهنگ، ذهن و روح کارکنان را مانند جسم آنها کنترل می کند، لذا فرهنگ و رسمیت دو متغیر مختلفند که یک هدف مشترک دارند. وقتی فرهنگ سازمانی قوی است مدیریت نیاز کمتری به تدوین قوانین و مقررات رسمی به منظور جهت دهی به رفتار کارکنان پیدا می کند و قوانین و مقررات در وجود آنها نهادی میشوند (الوانی، دانایی فرد، ۱۳۷۶).
۲٫۲٫ کارآفرینی
۱٫۲٫۲٫ درآمدی بر کارآفرینی
پس از بررسی اجمالی در زمینه دیدگاه های اقتصادی، روان شناختی و مدیریتی در زمینه کارآفرینی لازم است به برخی از تعاریف کارآفرینی و کارآفرین اشاره کنیم. کارآفرینی[۱۳] مفهومی است که از سه قرن پیش مطرح و تعاریف متنوعی از آن ارائه شده است. واژه کارآفرینی از کلمه فرانسوی[۱۴] به معنای متعهد شدن نشأت گرفته است.
از کارآفرینی و کارآفرین تعاریف مختلفی شده است که در هر یک از آنان این مفهوم ابعاد خاصی پیدا می کند. پارهای از تعاریف به شرح زیر است:
کارآفرینی عبارت است از فرایند ایجاد ارزش از راه تشکیل مجموعه منحصربه فردی از منابع به منظور بهره گیری از فرصت ها (شریفی، ۱۳۹۲).
کارآفرینی تلاشی است برای ایجاد ارزش از طریق شناخت فرصت های شغلی، مدیریت ریسک مناسب با آن فرصت ها و از طریق مهارت های مدیریتی و ارتباطی به منظور بسیج نمودن منابع انسانی، مالی و جنسی که برای به ثمر رسیدن و تحقق یک پروژه لازم است (کریم زاده، ۱۳۷۹؛ ص ۴).
کارآفرینی فعالیتی است چون ارائه کالایی جدید، ارائه روشی جدید در فرایند تولید، گشایش بازاری تازه، یافتن منابع جدید و ایجاد هر گونه تشکیلات جدید در صنعت[۱۵].
کارآفرینی در جوامع مختلف با توجه به تنوع فرهنگی متنوع است. اما آنچه را که باید در درک تفاوت رفتاری مورد توجه قرار داد، عواملی است همچون عقاید اجتماعی، هنجارها، پاداش رفتارها، آرمان های فردی و ملی، مکاتب دینی، تعلیم و تربیت (مک گرو[۱۶]، ۱۹۶۲).
کارآفرین فردی است که فرصت و ارائه یک محصول، خدمات، روش و سیاس

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

ت جدید یا راه تفکر جدید برای یک مشکل قدیمی را می یابد. کارآفرین فردی است که می خواهد پیامد اندیشه، محصول یا خدمات خود را بر نظام مشاهده کند (تراپمن[۱۷]، ۱۹۸۹).
کارآفرین کسی است که نمادهای اجتماعی و اقتصادی را دگرگون می سازد (کلامب[۱۸]، ۱۹۵۲).
کارآفرین به شخصی می گویند که بهترین و آخرین موقعیت اقتصادی و تجاری را کشف می کند و روش استفاده از این فرصت ها را می داند. این فرد معمولاً دارای استعداد، خلاقیت، ابتکار، سازماندهی و مدیریت در سطح بالایی است (ری، ۲۰۱۱).
کارآفرین کسی است که با کشف و شناخت فرصت های محیطی و بهره گیری مناسب از منابع بتواند در شرایط پرابهام و ریسک آمیز به ابتکارات و نوآوری ها و ایجاد کسب وکار جدید دست بزند. به عنوان مثال کسی که در شرایط پرابهام اقتصادی توانسته است یک شرکت بازرگانی و یا یک شرکت تولیدی صنعتی راه اندازی کند و یا کسی که علی رغم موانع اجتماعی و محدودیت های خانوادگی کارگاه تولید پوشاک و یا تولید فرش دستی ایجاد نماید و بالاخره، کسی که توانسته باشد در محیط روستا یک شرکت تعاونی تولیدی تأسیس نماید، جملگی کارآفرین محسوب میشوند
(سلیمانی، ۲۰۱۳).
۲٫۲٫۲٫ ویژگی های کارآفرینان
مطالعات انجام شده در مورد کارآفرینان نشان میدهد که آنان دارای صفات و ویژگی هایی هستند که نقش آنان را از سایرین متمایز می سازد و به عبارتی با اتکاء به آن ویژگی ها میتوانند به کارآفرینی دست زنند.
خودباوریکارآفرینان نسبت به وجود یک استعداد قوی در درون خویش که براساس آن
میتوانند در محیط پیرامون خود تغییر ایجاد کنند، آگاهی و اطمینان کامل دارند. این اعتماد به نفس آنها را صاحب انگیزهای پایان ناپذیر، شخصیتی منحصربه فرد و دارای استقلال فکر و عقیده می کند. نیاز به استقلال از ویژگی هایی است که به عنوان یک نیروی بسیار برانگیزاننده مورد تأکید کارآفرینان می باشد (احمدپور، ۱۳۷۷).
ریسک پذیریکارآفرینان همواره نسبت به شرایط پرابهام و مخاطره آمیز فعالیت خود واقف می باشند و با اشراف به این موضوع به خلق و ایجاد دست می زنند و خطرات را در ایده های خود محاسبه می کنند. به طور کلی در مواجهه با ابهامات و مخاطره، پویایی و خلاقیت آنان در فرایند کارآفرینی ظهور پیدا می کند. کارآفرینان بدون اینکه احساس تهدید یا ناراحتی نمایند قادرند تا به طور اثربخشی با شرایط و اطلاعات مبهم، ناقص، غیرقطعی، سازمان نیافته و غیرشفاف دست و پنجه نرم کنند و ضمن رفع ابهامات آنها را به نفع خود تغییر دهند (جنینگز، ۱۹۹۴).
میل به نتیجهکارآفرینان در توفیق و تحقق هدف خود به هر گونه کوشش و تلاشی دست می زنند. آنها دارای خصوصیتی هستند که روان شناسان آن را انگیزه اکتساب یا nach می نامند و کار را به خاطر حسن انجام کار و نه به خاطر پاداش و قدردانی انجام میدهند (سلیمانی، ۲۰۱۳).
خلاقیتکارآفرینان همیشه به ابتکارات، نوآوری ها و خلق ایده های جدید دست می زنند که این ایده ها به محصولات یا خدمات جـدید منجـر میشود. به گفته پیتر و راکر (۱۹۸۵) وجود نوآوری در کارآفرینی به قدری ضروری است که میتوان ادعا نمود کارآفرین بدون آن وجود ندارد و خلاقیت نیز بدون نوآوری نتیجهای را حاصل نمی نماید. او نیز معتقد است که کارآفرینان ارزش ها را تغییر میدهند و ماهیت آنها را دچار تحول می سازند (شریفی، ۲۰۱۲).
هدایت و رهبریکارآفرینان عموماً دارای قدرت سازماندهی و هدایت و جهت دادن منابع در شرایط جدید و تصمیم گیری در هر شرایطی می باشند. آنان با نفوذ کلام، قابلیت قانع ساختن دیگران را دارند و از استراتژی های نفوذی و اثرگذار بر دیگران استفاده می کنند. آنها مشکلات بزرگ را جزء جزء کرده و موانع را از سر راه خود برمی دارند. همواره انعطاف پذیر بوده و در جستجوی راه حل های جایگزین هستند (مک گرو، ۱۹۶۲).
آینده نگریکارآفرینان دارای قدرت درک شرایط آینده و شناخت تحلیلی مسایل محیطی هستند. آنها همیشه به فکر اهداف بلندمدت خود می باشند و اهداف آنان معمولاً عادی نیست. به همین دلیل دیگران آنان را بلندپرواز می نامند.
زنان و مردان کارآفرین هر دو به دلیل احساس نیاز به کسب وکار و استقلال فردی وارد عرصه کارآفرینی شده اند. هر دو هدفمند، پرشور و پرانرژی هستند. اما از جهات دیگر، تفاوت هایی بین آنان وجود دارد. این تفاوت ها را میتوان در انگیزه های اولیه، نوع سرمایه گذاری، ویژگی های شخصیتی، سوابق بیکاری و نوع مشاغلی که بدان روی آورده اند، مشاهده نمود. این تفاوت ها در زیر به اختصار شرح داده میشود:
۱ـ انگیزه کارآفرینی: از برخی جهات زنان کارآفرین دارای انگیزه متفاوت، سطوح مهارت های متغیر و سوابق کاری مختلف نسبت به همتایان مرد خود هستند. عوامل آغاز به کار زنان کارآفرین نیز با آنچه مردان را به این کار وا می دارد به ویژه از لحاظ سیستم های حمایتی، منابع مالی و مشکلات مغایر است. به عنوان نمونه در مورد انگیزه، مردان اغلب برای در دست گرفتن مهار سرنوشت خویش، به این کار روی می آورند. این انگیزش اغلب در اثر عدم توافق با رئیس یا احساس این که خود بهتر قادر به اداره کردن امور هستند، پیش می آید. اما زنان برخلاف آنها برای کسب استقلال و ناکامی از شغل قبلی خود برانگیخته میشوند (اصغری، ۲۰۱۲).
«گوفاتپ[۱۹]» در
سال ۱۹۸۲ دریافت که خوداشتغالی در حقیقت آخرین دستاویز زنان است. یکی از دلایلی که از جانب زنان در مورد خوداشتغالی عنوان میشود، این است که با انجام کار شخصی از تسلط مردان بر زندگی خود می کاهند (ولش[۲۰]، ۱۹۹۸). همچنین دریافت که وجود پدیده سقف شیشهای عاملی در جهت سوق دادن زنان از موقعیت های مدیریتی به سوی خوداشتغالی است.
۲ـ نقطه شروع: یک بررسی در مورد ۲۰ زن کارآفرین در آمریکا نشان میدهد که مهمترین انگیزه آنان برای شروع کار جدید، احتیاج به انجام کار، نیاز به پیشرفت، نیاز به احساس رضایت از کار وکسب درآمد بوده است. مشکل اساسی آنها در شروع کار، تبعیض موجود در اعتبار و مشکل بعدی، بازاریابی بود (سوزان[۲۱]، ۱۹۹۸).
اگر چه انگیزه های اصلی زنان و مردان مشابه هم هستند، اما تحقیقات سال (۱۹۸۷) «کنمی[۲۲]» نشان میدهد که تفاوت هایی در اولویت های آنان وجود دارد. زنان مورد تحقیق او به طور عمده از تجارب کاری سابق خود ناراضی بوده و به پدیده خوداشتغالی به منزله محلی برای کاستن از تداخل وظایف شخصی و شغلی نگریسته اند. آنها اکثراً انگیزه چندانی برای کسب درآمد نداشتند، بلکه علاقمند بودند که کیفیت محصول خود را به عنوان یک امتیاز رقابتی افزایش دهند (هیسری[۲۳]، ۱۹۸۴).
۳ـ منابع مالی: سرمایه گذاری اولیه برای شروع به کار نیز حوزه دیگری است که مردان و زنان کارآفرین در آن از یکدیگر متمایز میشوند. مردان علاوه بر سرمایه خصوصی از سرمایه گذاران، وام بانکی یا قرض شخصی به عنوان منبع تأمین سرمایه، سود می جویند، زنان تقریباً در تمام موارد تنها متکی بر دارایی های شخصی یا پس انداز خود هستند (کلامپ، ۱۹۵۲).
۴ـ سوابق حرفه ای: از لحاظ حرفهای نیز تفاوت هایی بین زنان و مردان کارآفرین به چشم می خورد. هر چند هر دو دسته صاحب تجربه در زمینه کار خود هستند، مردان اغلب صلاحیت بیشتری در بسیاری از فنون کاری دارند. به علاوه، طبیعت کارهای مردان کارآفرین اغلب در زمینه بنگاه داری، امور مالی و مسائل فنی است. برخلاف زنان که تجربه اداری اکثر آنان محدود به مدیریت سطوح متوسط در خدماتی مانند آموزش وپرورش و یا مشاغل خرده فروشی است (رسلی[۲۴]، ۲۰۱۱).
۵ـ ویژگی های شخصیتی: در زمینه شخصیتی نقاط مشابهی بین زنان و مردان کارآفرین وجود دارد. هر دو پرانرژی، هدفمند و مستقل هستند و یا می خواهند باشند. هرچند مردان اغلب دارای اعتمادبه نفس بیشتر و ملایمت و انعطاف پذیری کمتری نسبت به زنان همتای خود هستند که این
میتواند باعث اتخاذ سیاست های مختلف مدیریتی شود. بررسی در مورد ۷۶ زن کارآفرین در سان فرانسیسکو نشان میدهد که زنان کارآفرین از لحاظ رفتار و طرز فکر با مردان کارآفرین فرق داشتند و بیشتر مایل به خحاستفاده بهینه از فرصت ها بوده و در روش های نوآوری خود دارای قابلیت سازگاری بیشتری هستند (هیسریچ، ۱۹۸۴).
«کاندیا براش[۲۵]» تأکید می کند که زنان کارآفرین برای سلامت اجتماعی جامعه مفید هستند. اغلب به نظر میرسد که آنان دارای اولویت بیشتری برای کفایت اجتماعی و سازندگی مسایل هستند و تأکید بیشتری بر روی ارتباطات داخلی نسبت به همتایان مرد خود دارند.
در سال (۱۹۸۷) «نایدر[۲۶]» تفاوت های میان زنان کارآفرین و عموم مردم را بررسی کرد. نتیجه این مطالعه نشان میدهد که این زنان نیاز بیشتری به ثبات در عقیده (به عنوان مثال تعهد نسبت به یک کار تا به انجام رساندن آن)، تسلط، فعالیت مثمرثمر و استقلال شخصی دارند.
در تحقیقات دیگری که دکتر نمکی[۲۷] و خانم اریتسن[۲۸] و خانم بیر[۲۹] انجام داده اند نتایج زیر به دست آمده است (حمدآقایی، ۱۳۷۸).
۱ـ اعتماد به نفس: زنان کارآفرین نسبت به مردان اعتمادبه نفس کمتری دارند.
۲ـ موفقیت طلبی: نتیجه تحقیقات انجام شده در این مورد زیاد با هم سازگار نیستند. علی رغم اعتقاد قلبی که زنان بیشتر به وابستگی احتیاج دارند تا به پیشرفت، این تحقیق نشان میدهد که نیاز به پیشرفت مدیران زن همطراز مدیران مرد است، ولی نیاز به پیشرفت زنان کارآفرین بیشتر از زنان مدیر است.
۳ـ رهبری: رهبری مردان و زنان کمی با هم فرق دارند، ولی نه در همه موارد بلکه فقط در سبک رهبری.
۴ـ مردم گرایی: نتیجه تحقیقات بیانگر این است که زنان برعکس مردان به مردم به چشم وسیلهای برای رسیدن به هدف نگاه نمی کنند و نیز برعکس مردان نمیتوانند نقش خودشان را به عنوان یک شخصیت و یک کارمند به روشنی تقسیم و مجزا کنند. بنابراین، نسبت به بازخوردهای منفی آن طور که مردان به راحتی واکنش نشان میدهند، زنان از خود عکس العمل بروز نمیدهند (کیامنش، ۱۳۸۱).
عکس مرتبط با اقتصاد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:17:00 ب.ظ ]




بسیاری از مردم اشتباهاً واژه بازاریابی را فروش و انجام تبلیغات جهت ترغیب به خرید معنی می کنند. چنانچه کل بازاریابی را به یک کوه یخ تشبیه کنیم فروش بخش کوچکی است که در رأس آن قرار دارد و قسمت اعظم شاید بیش از ۹۰ درصد آن در زیر آب مخفی است. باید توجه داشت که فروش فقط یکی از چندین و نه مهمترین وظایف بازاریابی به شمار می رود. اگر و فقط اگر بازاریاب در تشخیص نیازهای مشتریان، تولید کالا و خدمت، قیمت گذاری، توزیع و تبلیغات توفیق حاصل نماید می تواند به سهولت به فروش کالاها و خدمات تولیدی خود نائل آید.
فیلیپ کاتلر و گری آرمسترانگ دو تن از بزرگان علم مدیریت معتقدند می توان بین تعریف های علم بازاریابی از دو دیدگاه مدیریتی و اجتماعی فرق قائل شد. تعریف بازاریابی از دیدگاه اجتماعی بدین گونه است: «بازاریابی یک فرایند اجتماعی است که بدان وسیله افراد و گروه ها از طریق تولید و مبادله محصولات و خدمات ارزشمند با یکدیگر برای تأمین نیازها و خواسته های خود اقدام کنند». تعریف بازاریابی از دیدگاه مدیریتی بدین گونه است: «هنر به فروش رساندن محصولات» .ولی پیتر دراکر
یکی از پیشروان نظریه پرداز مدیریت می گوید: «هدف بازاریابی این است که درباره فروش گزافه گویی کند، مشتری را بشناسد، او را درک کند تا بتواند کالا یا خدمتی مناسب وی به او عرضه نمایید. کمال مطلوب این است که تلاش های بازاریابی به وجود یک مشتری بینجامد، یعنی کسی که آمادگی خرید را دارد»
انجمن بازاریابی آمریکا از دیدگاه مدیریتی، بازاریابی را بدین گونه تعریف می کند : مدیریت بازاریابی عبارت است از فرایند برنامه ریزی و جامه عمل پوشیدن به دیدگاه، قیمت گذاری و توزیع کالاها و خدمات که به داده منجر شود واین داده بتواند نیازهای فردی و سازمانی مشتریان را تأمین کند
کاتلر مدیریت بازاریابی را یک هنر و علم استفاده از مفاهیم اصلی بازاریابی می داند که در راستای انتخاب بازارهای مورد هدف، جذب، نگهداری و افزایش مشتریان مورد استفاده قرار می گیرد و این کار در راستای ایجاد ارزش برای مشتری، ارائه آن به وی و ایجاد ارتباطات برتر با وی انجام می شود
در بازاریابی، حداقل سه وظیفه مهم بازارشناسی، بازارسازی و بازارداری وجود دارد.بازارشناسی یعنی تحقیق بازار، بازارسازی یعنی ایجاد و افزایش سهم بازار و بازارداری یعنی حفظ بازار موجود. برای بازارداری راهی بجز متمایز شدن وجود ندارد و آن به معنای انجام کاری متفاوت و متمایز از دیگران است. بازار یعنی برخورداری از ب :بینش و بصیرت خاص بازار، الف :استعداد لازم برای برقراری ارتباط، ز :زیرکی، الف :انگیزه و شور و شوق برای برقراری انجام کار و ر: رقابت

 مدیریت بازاریابی

اکثر مردم با یک نگرش سطحی و محدود نسبت به موضوع بازاریابی، آن را مجموعه ای از تلاش ها در جهت یافتن مشتریان بیشتر برای کالاها و محصولات فعلی شرکت می دانند. اما آنچه که مسلم است، این است که هر مؤسسه و سازمانی همیشه با سطوح مطلوب و مورد انتظار برای محصولات خود مواجه نیست. در یک زمان امکان دارد که تقاضا برای محصولات مطلوب، در زمانی احتمال دارد که تقاضا خیلی کم و ناکافی و زمانی دیگر هم ممکن است تقاضا برای محصولات موسسه بیش از حد متعارف باشد. اینجاست که مدیر بازاریابی باید با توجه به اهداف سازمان و وضعیت موجود به تنظیم تقاضا پرداخته و راه حل های منطقی را برای روبرو شدن با این وضعیت های مختلف پیدا کند. با توجه به مراتب فوق وظیفه یک مدیر بازاریابی تنها ایجاد تقاضا و افزایش آن نبوده بلکه گاهاً تغییر تقاضا و حتی کاهش آن نیز بر عهده وی می باشد. بدین جهت مدیریت بازاریابی را مدیریت تقاضا نیز می نامند.
پس با توجه به مطالب عنوان شده، مدیریت بازاریابی به صورت زیر قابل تعریف است:
مدیریت بازاریابی عبارت است از: «تجزیه و تحلیل، طرح ریزی، اجرا و کنترل برنامه های تعیین شده برای فراهم آوردن مبادلات مطلوب با بازارهای موردنظر به منظور دستیابی به هدف های سازمان» در واقع تأکید مدیریت بازاریابی بیشتر بر تعیین محصولات سازمان بر مبنای نیازها و خواسته های بازار مورد نظر و نیز استفاده از قیمت گذاری، ارتباطات و توزیع مؤثر جهت آگاهی دادن، ایجاد محرک و ارائه خدمت به بازار است

 فلسفه های بازاریابی

 

 دیدگاه مبتنی بر تولید

دیدگاه مبتنی بر تولید یکی از قدیمی ترین دیدگاه ها است و بر این پایه قرار دارد که مصرف کننده محصولاتی را ترجیح می دهد که ارزان قیمت است و به میزان کافی در دسترس باشد. مدیران طرفدار این دیدگاه می کوشند تولید را با کارایی وبا کاهش دادن هزینه ها انجام دهند و محصولات را در سطحی گسترده توزیع کنند. در کشورهای در حال توسعه این دیدگاه می تواند معقول باشد، زیرا مصرف کنندگان بیشتر به ماهیت محصول و نه ویژگی های خاص آن توجه می کنند. همچنین زمانی که شرکتی بخواهد بر گستره ی کار خود بیافزاید از این دیدگاه استفاده می کند.

فلسفه مبتنی بر تولید فلسفه ای مناسب و پاسخگو در دو وضعیت است :

اول آنکه تقاضا برای کالا بیشتر از عرضه آن باشد. در این حالت مدیریت در جستجوی راه ها و روش هایی می باشد که از طریق آن ها تولید را فزونی بخشد و پاسخگوی خواسته های مصرف کنندگان گردد. دوم آنکه هزینه تمام شده تولید کالا بالا باشد و بالابردن کارایی در تولید و بهره وری برای پایین آوردن هزینه تولید لازم بنظر آید. این حالت عموماً در مورد کالاهایی که اختراع جدیدی بوده و هنوز گسترش عام نیافته اند بیشتر دیده می شود. هنگامی که کالایی در مرحله تولید و عرضه است قیمت تمام شده بالا بوده و تولید محدود و در نتیجه فروش نیز به همان میزان محدود می باشد

 دیدگاه مبتنی بر محصول

برخی دیگر از شرکت ها از دیدگاه مبتنی بر محصول پیروی می کنند و دیدگاه مزبور بر این پایه قرار دارد که مصرف کنندگان محصولاتی را ترجیح می دهند که از نظر کیفیت، عملکرد و نوآوری نسبت به بقیه برتر باشد. در این سازمان ها مدیران توجه خود را معطوف محصولات بهتر و مرغوب تری می نمایند و با این فرض که خریداران همواره به دنبال محصولاتی با کیفیت و عملکرد بهتر هستند می کوشند بر کیفیت محصولات خود بیافزایند.

اغلب شرکت هایی که دارای چنین دیدگاهی هستند، هنگام تولید و عرضه محصول هیچ توجهی به نظر مصرف کننده نمی نمایند و از مهندسان خود می خواهند محصولاتی مرغوب و استثنائی طرح ریزی نمایند. به هر حال دیدگاه مبتنی بر کیفیت محصول می تواند به پدیده ای بینجامد که به آن نزدیک بینی بازاریابی می گویند. بدین معنی که تمام کوشش تولیدکننده، صرف کالای خود شده و از محیط پیرامونی و مسائل حاکم بر جامعه و مصرف کننده غافل می شوند، همین باعث شکست او در کارش می شود و در نهایت وی را از ارائه تولید بهتر باز می دارد

 دیدگاه مبتنی بر فروش

دیدگاه مبتنی بر فروش یکی دیگر از دیدگاه های متداول است و شرکت های طرفدار دیدگاه مزبور بر این باورند که اگر مصرف کنندگان و واحدهای تجاری به حال خود رها شوند، آن طور که باید و شاید محصولات شرکت را نخواهند خرید. از این رو، سازمان برای به فروش رساندن محصولات و ترویج آن ها باید به یک سیاست تهاجمی دست بزند. دیدگاه مزبور براساس این فرض قراردارد که باید مصرف کنندگان را وادار به خرید کرد. بنابراین شرکت باید نیروی خود را صرف فروش کند و برای ترغیب و تشویق خریداران از همه ابزارهای تبلیغ و ترویج استفاده کند. دیدگاه مبتنی بر فروش به طور فزاینده ای در مورد کالاهایی اعمال می شود که خریداران معمولاً در اندیشه خرید آن نیستند مانند محصولاتی که شرکت های بیمه ارائه می نمایند. بیشتر شرکت ها هنگامی که با تولید بیش از حد ظرفیت واحد تولیدی روبرو هستند از این دیدگاه استفاده می نمایند. هدف این دیدگاه فروش تولیدات است و نه عرضه آنچه بازار خواستار آن می باشد

تحقیقات بازاریابی نشان داده است که در بازاریابی خدمات لازم نیست که به همه مشتریان به طور یکسان خدمت رسانی کرد. زیرا گروه های مختلف مشتریان از نظر علایق، رفتار و پاسخگویی به بازاریابی تا حد زیادی، بایکدیگر متفاوت هستند، و بسیاری از آنان برای بنگاه هزینه ساز بوده و دارای پتانسیل سوددهی حتی در بلند مدت نیز نمی باشند. از طرف دیگر برآورده ساختن تمام انتظارات مشتریان نه عملی است و نه سود آور، بنابراین برای یک بنگاه بهتر آن است که برخی از مشتریان خود را به جای دیگر سوق دهد و یا حتی به نوعی عذر آنان را بخواهد به این ترتیب هم سازمان و هم مشتری به ارزش بیشتری دست می یابند.

دسته بندی مشتری، روش تجزیه و تحلیل نیازها، دیدگاه ها و انتظارات پیچیده مشتریان است که با طبقه بندی مشتریان به طبقات همگون یعنی افراد خاصی که نیازها، ادراکات و توقعات مشابه دارند، صورت می گیرد .مشتریان باید بر اساس واقعیت های زندگی و تصمیمات مناسب دسته بندی شوند. تصمیم های مختلف دسته بندی مختلف می طلبد

برای نمونه می توان به طرح طبقه بندی امارت بانک که اولین بانک کشور امارات و دویست و سی امین بانک دنیا به لحاظ دارائی می باشد اشاره نمود. در این طرح مشتریان به دو گروه عادی و ارزشمند تقسیم بندی می شوند. سرویس ویژه امارات بانک مختص مشتریان ارزشمند با قدرت و پشتوانه مالی بالا می باشد.

از طرف دیگر درک نیاز های مشتریان با سطوح مختلف سود دهی و ارائه خدمات به آنان بر اساس این تفاوت ها، برای بنگاه های مالی ، بیش از پیش از اهمیت حیاتی برخوردار شده است این بنگاه ها دریافته اند که با شناخت و استفاده از تفاوت هایی که در پتانسیل سود دهی دسته های گوناگون مشتریان وجود دارد همچنین، با گسترش دیدگاه های مناسب برای خدمت رسانی به آنان، قادر هستند سود خود را به حداکثر برسانند.برای مثال شرکت فدرال اکسپرس بر اساس میزان سود آوری مشتریان خود، آنها را به سه دسته خوب، بد، زشت، تقسیم کرده و به این ترتیب، تحول بزرگی در فلسفه بازاریابی خود به وجود آورده است. همچنین اکنون به جای آن که برای تمام مشتریان به یک شیوه بازاریابی کند، تلاش خود را وقف جذب مشتریان خوب، سعی در تبدیل مشتریان بد به مشتریان خوب و حذف مشتریان زشت کرده است. به همین ترتیب مرکز خدمات فرست یونین که ششمین بانک بزرگ آمریکاست، مشتریان خود را با گذراندن مربع های رنگی بر روی صفحه کامپیوتر و استفاده از نوعی فناوری پایگاه اطلاعاتی به نام «انشتاین» علامت گذاری می کند. مشتریان سبز آنهایی هستند که سود آورند و از پشتیبانی خدمات مشتری بیشتری برخوردارند در حالیکه مشتریان قرمز به معنای از دست دادن پول برای بانک هستند و امتیاز ویژه برای آنها در نظر گرفته نمی شود

 تفاوت مشتری با ارباب رجوع

مشتری نوعی ارباب رجوع است اما رفتار هر فرد در این نقش تفاوت هایی با سایر نقش هایش در جامعه  دارد که ما به برخی از آنها اشاره می کنیم تا اهمیت رابطه مشتری با بانک مشخص شود و در نتیجه مشتری مورد شناسایی قرار گیرد

۱-حق انتخاب :

مشتری حق انتخاب دارد اما همین فرد در نقش ارباب رجوع برای مراجعه به سایر سازمانها وموسسات حق انتخاب گزینش  ندارد.واغلب مجبور است که به آن موسسه خاص مراجعه کند. ویژگی فوق یعنی حق انتخاب باعث می شود که موسسه ای چون بانک برای جذب مشتری با سایر موسسات رقیب به رقابت بپردازد و در پیشرفت و پویایی سازمان خود بکوشد.

۲ – استمرار حرکت:

وقتی صحبت از مشتری می شود نوعی ارتباط مستمر تداعی می شود. برای مثال مشتری بانک ارتباطی مستمر و پایاپی با بانک دارد و برای همین به نام مشتری شناخته می شود و اگر می خواست این فرد یکبار به بانک مراجعه کند قطعا برای کاری صرفا خدماتی بوده و مشتری محسوب نمی شد.

۳ – ارتباط عاطفی:

مراجعه افراد به موسسات و ادارات دولتی در محیطی رسمی و به تعبیری خشک صورت می گردداما رابطه مشتری با بانک اینگونه نیست. مشتری و بانک در یک تعامل عاطفی با یکدیگر در ارتباطند. مردم بانک را مانند خانه دوم می دانند و کارکنان بانک را دوست دارند بسیاری از مشتریان قدیمی و با سابقه به محض ورود به شعبه ابتدا با کارکنان احوالپرسی می کنند و اگر یکی از کارکنان حضور نداشته باشد  از مسئول شعبه جویای احوال وی می شوند. در خیلی از محیط های کوچک مشتریان بدون هیچ چشم داشتی کارکنان شعبه را همچون اعضای خانواده خود در مراسم، جشن ها و شادی های خود دعوت می کنند.

۴ – ارتباط حقوقی متقابل:

در موارد زیادی مردم به سازمانی مراجعه می کنند که سازمان هیچ نیازی به مراجعه این افراد ندارد و یا بر عکس موسساتی هستند که افرادی را احضار می کنند که آن افراد هیچ نیازی به مراجعه آن ندارند. اما در هر مورد اجبار و ضرورت ارتباط را ایجاب می کند . در حالیکه ارتباط بانک و مشتری اینگونه نیست، بانک و مشتری نیازی متقابل به یکدیگر دارند. بانک محلی امن برای سپرده گذاری، تامین اعتبار، دریافت تسهیلات و برنامه ریزی مالی برای مشتریان است. و مشتریان نیز صاحب اصلی بانک هستند.

 

 




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-06-12] [ 07:39:00 ب.ظ ]




چکیده:

 

یکی‌ از مباحث‌ مهم‌ حفاظت‌ از منابع‌ آبی‌ آنست‌ که‌ بدانیم‌ مالکیت‌ منابع‌ آبی‌ چه‌وضعیت‌ و ساختاری‌ دارد و آیا تعلق‌ این‌ مالکیت‌ به‌ یک‌ شخص‌ تکلیفی‌ را برای‌ مالک‌ در جهت‌حفاظت‌ و حراست‌ بوجود می‌آورد .آیاصرف‌ داشتن‌ حق‌ بهره‌برداری‌ از آب‌ بدون‌ داشتن‌ مالکیت‌ چه‌ آثاری‌ دارد؟

آیا می‌توان‌ به‌ استناد قاعده‌ فقهی‌ و مشهور اذن‌ در شئی‌ اذن‌ در لوازم‌ آن‌ نیز هست، استنباط کرد که‌ با وجود و تحقق‌ حق‌ بهره‌برداری‌ از منابع‌ آبی‌ لزوما حق‌ حفاظت‌ به‌ بهره‌بردار منتقل‌می‌گردد؟

قانون‌ مدنی‌ که‌ ام‌القوانین‌ و از نخستین‌ قوانین‌ حقوقی‌ کشور ما محسوب‌ است‌ با اقتباس‌ ازحقوق‌ امامیه‌ و برداشت‌های‌ مستقیم‌ از اجماع‌ فقهاء در اکثر موارد همان‌ راهی‌ را رفته‌ که‌ شرع‌ مقدس‌اسلام‌ در نظر داشته‌ است‌. در بحث‌ مالکیت‌ از نظر اسلام‌ احترام‌ به‌ مالکیت‌ خصوصی‌ و مالکیت‌عمومی‌ و مالکیت‌ ملی‌ یا بیت‌المال‌ می‌باشد که‌ همین‌ روند را در مواد مختلف‌ دنبال‌ نموده‌ است‌.مالکیت‌ منابع‌ آبی‌ نیز از این‌ مقوله‌ مستثنی‌ نبوده‌ و تابع‌ این‌ روند می‌باشد. قانون‌ مذکور پس‌از آنکه‌ آب‌را بعنوان‌ یک‌ منبع‌ همگانی‌ و عمومی‌ قابل‌ بهره‌برداری‌ جمعی‌ دانسته‌ تملک‌ آنرا برای‌ شخص‌ منتفع‌دارای‌ آثار مالکیت‌ تلقی‌ و هرگونه‌ بهره‌برداری‌ و تسلط برآن‌ را مجاز می‌شمارد. علاوه بر مالکیت ، رسیدگی به اختلاافات مربوط به آب و مراجع صالح در این امر نیز از موارد مهمی است که در این پایان نامه مورد تبیین قرار گرفته است.

 

کلید واژه‌:

مالکیت آب، قانون توزیع عادلانه آب ، حقابه، آبهای سطحی و زیر زمینی

 

 

مقدمه:

آب ماده بی همتا و فراوانترین منبع در دنیاست.گرچه هنوز بیشترین مقدار آب غیر قابل استفاده است اما همان بخش اندک قابل استفاده آن ، همانند کالایی با ارزش نیازمند حفاظت و نگهداری است. آب برای زندگی ضروری است. ارزش آب بسته به نوع مصرف ، موقعیت مکانی، زمان، قابلیت دسترسی و کیفیت آن متفاوت است.به علت حیاتی بودن اب این مایه زندگی امروزه جوامع مختلف نیازمند آن است که قواعد و ضوابطی جامع برای تنظیم روابط و مسائل مربوط به آب داشته باشند.

به همین جهت حقوق آب در عصر حاضر با توجه به تخصصی شدن موضوعات آن، رشته خاصی از حقوق به شمار آمده و اهمیت فراوانی پیدا کرده است.در گذشته به علت اینکه تقاضا یا نیاز به مصرف آب کمتر از عرضه و مصرف ان بود و در حقیقت مصرف ان آزاد و هرکس میتوانست در حد عرف معمول محل و منابع آبی موجود به مقدار نیاز استفاده نماید و اندک قواعد و مقرراتی که از احکام مربوط به حقوق مالکیت ها در حقوق مدنی وجود داشت برای حل و فصل مسائل و مشکلات مربوط به آب کفایت میکرد و دولتها کمتر مداخله ای در اداره یا چگونگی مصرف آن داشته اند و اگر تخلفات و جرائمی هم صورت میگرفت به تبع آن مجازاتی هم پیش بینی میشد عمدتا مربوط به کسانی بود که به منابع و مصارف آب دیگری ضرر میزدند.

طرح مسأله وفرضیات:

این سوال به ذهن میرسد که آیا مالکیت و تولیت بر منابع آب اعم از سطحی یا زیرزمینی با توجه به قوانین و مقررات کلآ به حکومت و دولت تعلق داشته و یا اینکه افراد اعم از حقیقی و یا حقوقی نیز در آن حق مالکیت دارند و اینکه آیا واقعأ مالکیت اشخاص بر منابع آبی به صورت مالکیت مطلق است یا به صورت حق استفاده میباشد؟ و چگونگی استفاده و بهره برداری از منابع آب به چه نحو میباشد؟

به رغم حجم قوانین و مقررات و با توجه به حدت مسائل مربوط به آب و ابتلای شدید جامعه به این مشکل متأسفانه نویسندگان و حقوقدانان محترم کمتر به این مهم پرداخته اند. قوانین و مقرراتی که در این خصوص نوشته اند مانند قانون مدنی و یا قانون آب و نحوه ملی شدن آن مصوب ۱۳۴۷ اکثرأ با تصویب قانون توزیع عادلانه آب مصوب ۱۳۶۱ متروک و یا منصوخ گردیده اند در قانون اخیر آبها از مشترکات شمرده شده و ماده یک آن به کلیه منابع آبی اعم از سطحی و یا زیرزمینی اشاره نموده و منطوق ماده به نحوی میباشد که همه آبها را شامل میشود.

university-thesis (2)

اهداف تحقیق:

با توجه به کمبود منابع آب در جهان که کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نمیباشد ضرورت تدوین قوانین و مقررات متناسب با شرایط فعلی وآتی کشور جهت شناسایی حدود و ثغور مالکیت منابع آب و مهار بهره برداری غیر قانونی و هدایت نیازها به تامین قانونی آب بیش از پیش احساس میشود. لذا در عصری که عصر بحران منابع آب نامیده میشود ، منابع آب بایستی از لحاظ نوع مالکیت و یا حق استفاده و بهره برداری برخوردار از یک سیستم حقوقی و قانونی برای این موضوعات باشد.

بهره برداری از منابع آب زیر زمینی در برخی از مناطق کشور حائز اهمیت بوده و گرانبهاترین کالا محسوب میشود. لذا ایجاد یک سیستم حقوقی قوی برای مهار بهره براداری غیر قانونی و تعریف شرایط بهتر مقابله با متخلفان یک ضرورت میباشد.از لحاظ کاربردی تعریف الگوهای مناسب از طریق مطالعه تطبیقی در حقوق سایر کشورها میتواند در اعمال و اجرای صحیح قوانین و مقررات مرتبط مفید باشد.

لذا با توجه به تغییر شرایط اقلیمی و محیط زیستی کره زمین اعمال قوانین متناسب برای احیاء یا شناسایی مالکیت منابع آب و استفاده از آن یک ضرورت میباشد.

بدلیل اینکه تاکنون تعریف در خصوص مالکیت منابع آب مشخص و دقیقی ارائه نشده است و همچنین به دلیل اینکه در چگونگی استفاده و بهره برداری از آن میان استفاده کنندگان اغلب نظامات خاصی برقرار نبود، این امر بیشتر مواقع باعث اختلاف و منازعه میان مالکین و متصرفین و استفاده کنندگان منابع آب با همدیگر و یا با وزارتخانه های ذیربط و سازمانهای مربوطه شده است .لذا از اهداف مهم این پژوهش تبین و ارائه راهکارهای قانونی در مورد مالکیت منابع آب است تا ان شأالله مورد استفاده حقوقدانان،محاکم و سازمانهای ذیربط و سایر مراجع قرار گیرد.




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:39:00 ب.ظ ]




. گفتار اول: سابقه‌ی تاریخی

انسان اولیه در گذشته‌های خیلی دور به آب برای آشامیدن نیاز داشت و از محیط‌های آبی برای ماهیگیری و شکار استفاده می‌کرد، تنها زمانی که به کار کشاورزی روی آورد و در دشت‌های بزرگ سُکنی گزید و از طرفی رودخانه‌های بزرگ در کنار اراضی مزبور وجود داشت، به حفر چاه پرداخت و زمین را آبیاری کرد. خاکریزهایی برای حفاظت خود در مقابل سیلاب‌ها ساخت، این قبیل اقدامات انسان‌ها به یک جامعه منظم و سازمان یافته احتیاج داشت و با این ترتیب دولت‌ها و مناطق جمعیت نشین به وجود آمدند.[۱]

در بسیاری از مناطق جهان مانند آسیا و آفریقا منابع آب منشاء تجمع انسان و پیدایش تمدن‌ها شده است، مردم به اسکان در جوار رودخانه‌ها و چشمه‌ها پرداخته‌اند تا بتوانند در اقلیم‌های خشک زندگانی خود را تأمین کنند، در مراحل اولیه‌ی عرضه‌ی آب به طور معمول از تقاضای آن بیشتر است. ولی به تدریج با افزایش جمعیت و تنوع فعالیت‌های صنعتی و اقتصادی، تقاضا برای آب بالا رفت و از عرضه آن پیشی گرفت و در نتیجه فکر تقسیم آب بر اساس رهنمودهای سنتی و عرف هر جامعه میان مصرف‌کنندگان جیره‌بندی گردید.[۲]

در گذشته‌های دور، انسان‌ها آسیاب‌های آبی را برای آرد کردن دانه‌های گندم ابداع و اختراع کردند و اندیشه زهکشی اراضی را از فکر و اندیشه به مرحله عمل درآورند و کانال‌ها و مجاری مرتفع آب بر و لوله‌ها را برای خطوط انتقال آب ساختند و به وسیله قنات آب استخراج کردند و آبشارها و فواره‌ها را برای افزودن بر زیبایی اماکن بر پا داشتند، خاکریزهای عظیم و طویل مسیر رودخانه‌های چین، سیستم‌های تأمین آب در یونان و مجاری مرتفع آب‌بر رومی‌ها، نمونه چشمگیر و بارز از تکنولوژی‌های کهن آب هستند.

برای انسان‌های اولیه ضروری نبود که محیط آبی را برای تطابق آن با نیازهایش تغییر بدهد، چشمه‌ها، رودخانه‌ها و دریاچه‌ها نخستین منابع پایدار تأمین آب در فصول خشک بودند، آنها در میان سایر شرایط، محل نخستین اجتماعات کشاورزی را تعیین نمودند که با نخستین سکونت‌گاه‌ها، حفر چاه و تکنولوژی هم توسعه یافت، در این زمان بود که به واسطه بروز فصول و تغییرات آب و هوایی و سال‌های خشکی و از دست رفتن محصولات و بروز خسارت‌های هنگفت تفکر ساده انحراف و هدایت آب از انهار به اراضی کشت شده مجاور شکل گرفت و بدین طریق آبیاری به عنوان یکی از اولین دست‌آورهای پیشرفته و تکنولوژی بشر به منصه‌ی ظهور رسید. زمین‌های مسطح آبرفتی در طول مسیر رودخانه‌های بزرگ حاصل‌خیزترین خاک‌ها را داشتند و به سادگی قابل کشت بودند.

بعدها چرخ آبی برای استفاده از انرژی جنبشی آب جاری و بالا کشیدن آب برای آبیاری ابداع شد و تکامل یافت «هم آبیاری و هم حفاظت در برابر سیل‌ها به یک جامعه سازمان یافته نیاز داشت و بنابراین تعجب‌آور نیست که اولین دولت‌های سازمان یافته در طول مسیر سیلاب دشت‌های رودخانه‌های بزرگ شکل گرفتند».[۳]

تکنولوژی منابع آب نقش بسزایی در تمدن‌های قدیم داشته است، زهکشی و بهره‌برداری از آب‌های تحت‌الارضی به وسیله‌ی گالری‌ها (مانند قنات) به کمک چاه‌های مربوطه (میله‌های قنات) که برای تأمین آب جوامع انسانی در چندین تمدن مورد بهره‌برداری و استفاده بود. اکنون با همه‌ی این پیشرفت تکنولوژی باز هم متخصصین منابع آب را به حیرت و شگفت واداشته است.

با ایجاد و پیدایش عصر رنسانس (انقلاب صنعتی) بسیاری از ابنیه هیدرولیکی با استفاده از مواد جدید در همان دوران اختراع و یا تکمیل گردیدند. بعد از آن دوره، دوران صنعتی و ماورای صنعتی[۴] قرن‌های اخیر موجب شکل‌گیری تکنولوژی امروزی تأمین آب شده است که در این دوران رشته‌های جدید به وجود آمد، و روش‌های انفرادی و تک‌سازه‌ها به سیستم‌های چندین سازه آبی متمایل گشت و تحولات چشمگیری به وجود آمد، و تکنولوژی‌های مرتبط و وابسته به آب با وظایف تخصصی به وجود آمدند که مبارزه با آلودگی محیط‌های آبی و برای آب پاکیزه، شاید یکی از مهم‌ترین وظایف تکنولوژی‌های مرتبط با آب در نیمه قرن ۲۱ باشد.[۵]

university-thesis (2)

انسان‌های اولیه با یک تکنیک خیلی ابتدایی در زمینه توزیع و استفاده از آب شروع کردند و تقاضا برای مصرف آب نیز اندک و سرانه مصرف نیز کم بود، ولی از زمانی که مناطق مسکونی و شهرنشینی توسعه پیدا کرد و سرانه مصرف هم بالا رفت، اکثراً نمی‌توانست میزان مقدار آب مصرفی مورد نیاز را تأمین نماید و این موضوع انسان‌ها را به فکر اختراع برای استفاده بیشتر از آب نمود.

در جوامع اولیه وسائل آبرسانی مانند چاه‌ها، آب انبارها، کانال‌ها و آبروها و لوله‌های توزیع آب به وجود آمدند. در زمان‌های قدیم برای انتقال آب از محلی به محل دیگر و جهت جریان آن به صورت ثقلی یعنی تحت تأثیر جاذبه‌ی زمین استفاده می‌نمودند. در حالی که در دوره‌های بعدی برای استفاده از آب و جهت حرکت آب از پمپ‌های قوی و لوله‌های تحت فشار استفاده می‌کردند. در مصر قدیم برای انتقال آب به محلی بالاتر از رودخانه نیل یا کانال‌ها از چرخ‌های آن زمان مانند دلو و چرخ چاه استفاده شده است.

کشور ما، ایران نیز همیشه مواجه با کمبود آب بوده و برای جبران این کمبود تمامی دست‌اندرکاران مدام در جستجوی راه‌حل برای چاره‌جویی بوده‌اند. میزان بارندگی در کشور ما به غیر از مناطق محدود مانند شمال خیلی ناچیز و اندک می‌باشد به همین جهت ایرانیان از زمان‌های گذشته به مسئله آب و آبیاری اهمیت فراوانی داده و می‌دهند و برای این منظور به احداث سدها و کانال‌های آبیاری مبادرت کردند. نیاکان ما از چندین هزار سال قبل به وسیله خلاقیت و استعدادهای خود بدون اینکه تجهیزات فنی و مکانیکی پیشرفته وجود داشته باشد، مبادرت به ابداع روش‌های خاص آبیاری نمودند که امروزه هم مورد تعجب و تحسین ملت‌های مختلف دنیا قرار دارد. این روش‌ خاص حفر قنات می‌باشد که علاوه‌بر سادگی این روش، به علت کم هزینه بودن در سایر ممالک خاورمیانه هم از آن استفاده می‌نمایند.

[۱]. ویوجیکا یوجویچ، آب و تمدن، مترجم: موسوی. ف ، بزرگ زاد. م، فصلنامه آب و توسعه وزارت نیرو، سال دوم، ۱۳۷۳، ۵۲٫

[۲]. صدر. کاظم، بازار و نرخ‌گذاری آب در اسلام، فصلنامه امور آب وزارت نیرو، تهران: امور آب وزارت نیرو، ۱۳۷۸، ۶۳٫

[۳]. ویوجیکا یوجویچ، آب و تمدن،  ۱۳۷۳، ۵۴٫

[۴]. همان، ص ۶۰٫

[۵]. همان، ۵۳  و ۶۰٫




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:38:00 ب.ظ ]