کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



خستگی درد

 

در مورد روش‌شناسی خستگی درد چالش‌های بسیاری وجود دارد اما شاید بزرگترین چالش آن عدم توافق در مورد تعریف خستگی باشد (جاکوبسن[۱]، ۲۰۰۴). خستگی مربوط به درد و به خصوص سرطان از شایعترین علائم ناتوان کننده در افراد است. اگر چه گاهی بیماران واژه خستگی را برای بیان احساس خواب آلودگی، افسردگی، ضعف و درماندگی استفاده می‌کنند، اما به طور کلی خستگی را می‌توان به عنوان یک فقدان انرژی فیزیکی یا ذهنی که منجر به افت فعالیت‌های فرد می‌شود، تعریف کرد (برون و کرونک، ۲۰۱۰). خستگی مرتبط با بیماری های مثل میگرن ، ام اس و سرطان دارای ابعاد چند مفهومی است که از جنبه‌های جسمانی، روانشناختی و اجتماعی قابل بررسی است (ون، کانگ، کارپنتر، ۲۰۰۸).

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

بیماران مبتلا به سرطان معمولا خستگی را به عنوان مانعی برای عملکرد طبیعی و کیفیت زندگی‌ می‌دانند (موستین[۲] و همکاران، ۲۰۰۷). شبکه ملی جامع سرطان[۳] (۲۰۰۷) خستگی سرطان را به این شرح تعریف می کند: خستگی مرتبط با سرطان یک ناراحتی پایدار است، خستگی یا احساس ذهنی از خستگی، به علت سرطان یا حاصل درمان سرطان است و ارتباطی به فعالیت‌های معمول اخیر ندارد.

 

تعریف ارائه شده توسط سلا[۴] و همکاران (۲۰۰۱) ویژگی‌های مختلف خستگی را در بر می­گیرد: خستگی حالت ذهنی فراگیر، پایدار و کاهش ظرفیت جسمی و ذهنی است که با استراحت برطرف نمی‌شود. این تعریف دارای سه ویژگی شایان ذکر است. اول، مشخصه خستگی به عنوان یک پدیده ذهنی، که بر این اساس‌ می‌تواند از روش خودگزارش‌دهی اندازه‌گیری شود. دوم، ارائه راه‌های مختلفی که در آن خستگی از خستگی عادی مشخص شود، که عبارتند از: شدت و مزمن بودن (خستگی شدید و پایدار) و نفوذ ناپذیری آن که با اقدامات معمول، رهایی از خستگی ندارد (برطرف نشدن با استراحت). سوم، اهمیت بالینی این پدیده و ویژگی‌های چند بعدی آن (کاهش ظرفیت کار فیزیکی و روانی) (جاکوبسن، ۲۰۰۴).

 

 

 

۲-۲- ملاک‌های تشخیصی

 

به طور معمول، یک بیمار که فقط‌ می‌گوید در حال تجربه خستگی است به عنوان داشتن  CRFدر نظر گرفته می‌شود. اما اغلب پزشکان موافقند که مجموعه‌ای از معیارهای تشخیصی، جهت پژوهش و برنامه ریزی درمان ضرورت دارد (سلا و همکاران، ۲۰۰۱). از طرفی چون تعاریف خستگی متفاوتند، برای روش بهینه ارزیابی خستگی، در این بیماران اتفاق نظری وجود ندارد. از این رو اهمیت به دست آوردن خودگزارش‌دهی به طور گسترده‌ای به رسمیت شناخته شده است و انواع ابزار خود گزارش‌دهی در حال حاضر استفاده‌ می‌شود (جاکوبسن، ۲۰۰۴). با یک رویکرد جامع تر، چندین محقق اندازه گیری‌های چند بعدی خستگی برای بیماران مبتلا به سرطان را توسعه و اعتبار داده‌اند. این اقدامات عبارتند از: پرسشنامه کوتاه خستگی (مندوزا[۵] و همکاران، ۱۹۹۹)، مقیاس تجدید نظر پیپر خستگی (پیپر[۶] و همکاران، ۱۹۹۸)، پرسشنامه علائم چند بعدی خستگی (استین، مارتین، هان و جاکوبسن، ۱۹۹۸ به نقل از جاکوبسن، ۲۰۰۴)، مقیاس خستگی در سرطان (اکویاما[۷] و همکاران، ۲۰۰۰)، مقیاس تجدید نظر خستگی سرطان شوارتز[۸] (شوارتز و میک[۹]، ۱۹۹۹)، پرسشنامه چند بعدی خستگی (اسمتس[۱۰]، گارسن[۱۱]، بنک[۱۲]، هاس[۱۳]، ۱۹۹۵).

 

جدول ۱-۲

 

نمونه‌هایی از مقیاس‌های چند بعدی اندازه‌گیری خستگی (به نقل از جاکوبسن، ۲۰۰۴)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقیاس ابعاد منبع
 پرسشنامه کوتاه خستگی شدت                       دخالت مندوزا و همکاران (۱۹۹۹)
مقیاس خستگی سرطان فیزیکی       شناختی                 عاطفی اکویاما و همکاران (۲۰۰۰)
پرسشنامه نشانگان خستگی شدت           فرکانس        تنوع روزانه        دخالت هان و همکاران (۱۹۹۸)
پرسشنامه چند بعدی خستگی کلی  فیزیکی  روانی   کاهش فعالیت  کاهش انگیزه اسمتس، گارسن، بنک، هاس (۱۹۹۵)
پرسشنامه علائم چند بعدی خستگی کلی  فیزیکی  عاطفی  روانی  انرژی استین، مارتین، هان و جاکوبسن (۱۹۹۸)
مقیاس خستگی پیپر تجدید نظر شدت / رفتاری  معنای عاطفی  حسی  شناختی / خلق پیپر و همکاران (۱۹۹۸)
مقیاس تجدید نظر خستگی سرطان شوارتز فیزیکی    ادراکی شوارتز و مک (۱۹۹۹)

 

 

۲-۳- بروز، شدت و روند خستگی

 

بروز و شدت CRF تحت تاثیر عوامل زیادی، از جمله نوع و میزان درمان، تکنیک‌های اندازه گیری، و جمعیت بیماران مورد مطالعه قرار‌ می‌گیرد (جین پیر[۱۴] و همکاران، ۲۰۰۶). بیماران مبتلا به سرطان پروستات حداقل شدت خستگی را گزارش کرده و بیماران مبتلا به سرطان ریه، گوارش، سر و گردن بیشترین شدت خستگی را گزارش دادند. جنس، سن، و مقدار کل رادیوتراپی، پیش بینی واریانس قابل توجهی را در شدت خستگی نداشت (هیکوک و همکاران، ۲۰۰۵). در ارتباط با پرتو درمانی، خستگی سرطان برای هفته‌های سوم تا پنجم درمان به میزان بالایی و بیش از سه چهارم از بیماران آن را گزارش کردند. در دو مطالعه نیز تشخیص نوع سرطان را تنها عامل قابل توجه مربوط به شدت خستگی را گزارش دادند (هیکوک، مورو، روسکو، موستین و اکونیف، ۲۰۰۵؛ هیکوک، مورو، روسکو، موستین، اکونیف و بول، ۲۰۰۵). در مطالعه دیگری نیز بیش از ۵ هفته پرتو درمانی، بالاترین علائم ثانوی افزایش میزان CRF و مشکلات پوستی گزارش شده را نشان‌ می‌دهد (جین پیر و همکاران، ۲۰۰۶). همچنین در ارتباط با شیمی درمانی در عرض ۴ تا ۵ روز از اتمام شیمی درمانی، خستگی به شدید‌ترین مقدار رسیده و به تدریج در طول یک دوره چرخه کامل درمان کاهش‌ می‌یابد (بک[۱۵]، دادلی[۱۶]، ۲۰۰۵). به غیر از دوره درمان سرطان، ۳۰٪ تا ۴۰٪ از بیماران یک خستگی مداوم و طولانی مدت را تجربه شده می‌نمایند (جلیسن و همکاران، ۲۰۰۶) که این برای ماه‌ها و حتی سال‌ها پس از اتمام درمان ادامه‌ می‌یابد (هافمن[۱۷]، ریان[۱۸]، جین[۱۹]، کلمار[۲۰] و مورو[۲۱]، ۲۰۰۷).

 

 

CRF  به عنوان یک نتیجه خود به خودی سرطان و به عنوان یک عارضه جانبی درمان سرطان رخ‌ می‌دهد، اگرچه پاتوفیزیولوژی زمینه‌ای دقیق آن تا حد زیادی ناشناخته است. احتمال خستگی، تقریبا برای تمام بیماران در درمان سرطان وجود دارد. تا ۹۰٪ از بیماران تحت درمان با اشعه و تا ۸۰٪ از کسانی که تحت شیمی درمانی قرار گرفته‌اند، خستگی را تجربه کرده‌اند. تاثیر CRF  بر کیفیت زندگی بیمار، به خصوص در ارتباط با عملکرد فیزیکی و توانایی انجام فعالیت‌های روزمره زندگی، عمیق و فراگیر است. (هافمن و همکاران، ۲۰۰۷).

 

[۱] . Jacobsen

 

[۲] . Mustian

 

[۳] . National Comprehensive Cancer Network

 

[۴] . cella

 

[۵] . Mendoza

 

[۶] . Piper

 

[۷] . Okuyama

 

[۸] . Schwartz

 

[۹] . Meek

 

[۱۰] . Smets

 

[۱۱] . Garssen

 

[۱۲] . Bonke

 

[۱۳] . Haes

 

[۱۴].  Jean-Pierre

 

[۱۵] . Beck

 

[۱۶].  dudley

 

[۱۷] . Hofman

 

[۱۸] . Ryan

 

[۱۹] . Jean

 

[۲۰] . Colmar

 

[۲۱] . Morrow

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 08:28:00 ب.ظ ]




ژن ها سلامت و رفتار ما را از هنگام تولد تا مرگ تحت تاثیر قرار می دهند. بهترین نمونه در مورد اثر ژن و توارث مطالعه دوقلوهای یکسان است. به عنوان مثال، مشاهده شده که فشارخون، ۶۵% ارثی بوده و تنها ۴۰% تحت تاثیر رژیم غذایی، ورزش، پاسخ های استرس زای آموخته شده و عوامل دیگر قرار می گیرد. شواهد خوبی وجود دارد مبنی بر این که، کودکان والدین دارای اختلالات روانی جدی، ریسک بالایی برای ابتلا به آن اختلال خواهند داشت. یک سری خصوصیات شخصیتی مثل خجالتی بودن و یا مضطرب بودن نیز ارثی بوده و فرد را تحت تاثیر قرار می دهند (آلدوین،۱۹۹۱). در تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده، نشان داده شده که دوقلوها، عادت های عصبی یکسانی در مواقعی که تحت فشار روانی قرار می گیرند، نشان می دهند؛ مثل جویدن ناخن[۱] یا مالش چانه[۲]. همچنین، حتی اگر آنها کاملا جدا از هم بزرگ شده باشند، باز هم در توصیف اضطراب شان از کلمات مشابه استفاده می کنند. تاثیرگذاری ژن ها بسیار جالب است اما نباید در آن اغراق شود (تاکر- لاد[۳]،۲۰۰۰).

 

 

تجربه یک رویداد شگفت آور و غیر معمول نیز باعث به وجود آمدن استرس می شود. هب[۴](۱۹۴۶) دریافت که شامپانزه ها تا چهارماهگی هیچ احساس ترسی ندارند اما بعد از این سن، اشیاء آشنایی که به طرق غیرآشنا به آنها نشا ن داده می شود، ترس ایجاد می کنند. به عنوان مثال، دیدن یک مدل انسانی، باعث بروز علایم ترس و استرس می شود. این نتیجه در مورد انسان نیز قابل تعمیم است. یعنی تجربه یک شیء یا رویداد آشنا به شکل غیرمعمول در فرد ایجاد ترس می کند. باید توجه داشت که چنین واکنش هایی، بیشتر واکنش های حفاظت از خطر می باشند (تاکر- لاد، ۲۰۰۰).

 

 

 

۲-۱۰- نظریه یادگیری- رفتاری استرس

 

تجربه استرس می تواند از طریق هر سه نوع یادگیری یعنی یادگیری کلاسیک[۵]، یادگیری کنش گر[۶] و یادگیری مشاهده ای[۷] حاصل شود. در مورد آلبرت کوچولو[۸]، همراه شدن صدای شدید با ارائه موش باعث شد که او از موشهای سفید بترسد. باید به این نکته توجه داشت که همه افراد در موقعیت های خاصی صدمه می بینند اما هرگز نسبت به آن موقعیت احساس ترس نمی کنند. روان شناسان معتقدند که شرطی سازی کلاسیک در انسان پیچیده تر از آن است که تنها همراه شدن یک محرک خنثی با یک موقعیت به صورت خود کار، واکنش ترس را به وجود آورد. تحقیق در مورد چگونگی به وجود آمدن ترس و استرس در انسان مشکل است، زیرا روانشناسان نمی توانند و نباید این حالتها را در افراد به وجود آورند. بنابراین نتایج به دست آمده از طریق مراجعینی است که برای درمان یا مشاوره مراجعه کرده اند (تاکر- لاد،۲۰۰۰).در گذشته برای مولفه تفکر در فرایند شرطی سازی کلاسیک نقشی در نظر نمی گرفتند، اما امروزه محققان می گویند که محرک شرطی باعث می شود انتظارات فرد درمورد محرک غیرشرطی برانگیخته شده و افراد واکنش های مختلف نسبت به آن نشان دهند (پاسخهای شرطی متفاوت). با توجه به این فرض، به گفته دیوی[۹] (۱۹۹۲) نظریه های جدید مراحل شرطی سازی شناختی را پیشنهاد می کنند (نقل از تاکر- لاد،۲۰۰۰). مراحل شرطی سازی شناختی در شکل ۲-۱ نشان داده شده است.

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

 

 

 

 

 

 

محرک شرطی            پیامد انتظارات            مفهوم شناختی محرک غیر شرطی         ارزیابی پاسخ به UCS             پاسخ شرطی شده

 

 

شکل۲-۱- اثر عوامل شناختی در شرطی سازی (تاکر-لاد،۲۰۰۰)

 

[۱]. nail bitting

 

[۲]. mannerism

 

[۳]. Tucker-Ladd

 

[۴]. Hebb

 

[۵]. classical

 

[۶]. operational

 

[۷]. observational

 

[۸]. little Albert

 

[۹]. Davey

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:27:00 ب.ظ ]




بر اساس نظریه شناختی، موقعیتهای استرس زا با تفسیری که روی آنها انجام می شود، شناخته
می شوند و در واقع باورها و تفسیرهای افراد است که در آن موقعیت عملکرد و احساسات را تعیین می کنند. نظریه پردازان شناختی و یادگیری اجتماعی این فرایند را طبق مراحل ذیل عنوان کرده اند:

 

۱- ابتدا فرد موقعیت را ادراک می کند؛ ادراکی که ممکن است واقعی یا تحریف شده[۱] باشد؛ ۲- یک ارزیابی از موقعیت انجام می شود (بر اساس این ارزیابی، موقعیت ممکن است خوب یا بد تلقی شود)؛ ۳- در مورد توانایی و کنترل موقعیت، ارزیابی صورت می گیرد؛ ۴- در پایان فرد تصمیم می گیرد که چه کاری انجام دهد و با چه نوع احساس و فعالیتی پاسخگو باشد.

 

هر کدام از این مراحل می تواند واکنش فرد را نسبت به موقعیت استرس زا به وجود آورد. این واکنش بر اساس تجربه های قبلی فرد، الگوهای مشاهده ای که در موقعیت های مشابه داشته، ادراک فرد (واقعی یا تحریف شده)، باورها، انکار و در نهایت نتیجه گیری ای که فرد می کند، متغیر خواهند بود (تاکر- لاد، ۲۰۰۰). بر اساس این دیدگاه، ترس ها و اضطراب غیر واقعی بر اثر الف) تهدید ادراک شده بسیار اغراق آمیز و ب) ناکافی بودن توانایی فرد برای مقابله با تهدید و ج) هر دوی این موارد به وجود می آید.

 

پایان نامه

 

طبق نظر لازاروس(۱۹۸۶) استرس با تمامی موارد و خواسته هایی که به سیستم درونی فرد فشار وارد می آورند، سروکار دارند. این سیستم می تواند سیستم جسمانی، اجتماعی، روانی و یا حتی پاسخ هر یک از این سیستم ها به محرک، را شامل  شود. در واقع در دیدگاه وی، این که فرد یک رویداد را صدمه زننده، تهدید کننده و چالش انگیز ارزیابی و یا تفسیر کند، واکنش فرد را به وجود خواهد آورد. چنین نظری سه جزء مهم یک مدل برای استرس را به وجود می آورد: ۱) خواسته ها بر سیستم فشار وارد می آورند؛ ۲) انواع مختلف ارزیابی یا ادراک از تهدید وجود دارد؛ و۳) اهمیت پاسخ سیستم را نیز مورد تایید قرار می دهد. این که، خواسته ها بر سیستم فشار وارد می آورند، نشان دهنده به وجود آمدن عدم تعادل و توازن موقتی است. این خواسته ها تنها به دلیل عوامل خارجی به وجود نمی آیند بلکه در واقع نشانه ای از تعامل بین نیروهای خارجی و عوامل درون فردی یا درون سیستمی هستند (ترور، ۱۹۹۰).

 

 

۲-۱۲- منابع استرس

 

در ادراک استرس و به وجود آمدن پیامدهای آن هم عوامل فردی و هم عوامل محیطی مشارکت دارند. رویدادهای زندگی، محیط اجتماعی، محیط کار و محیط طبیعی، عوامل محیطی محسوب می شوند و بازخوردها[۲]، صفات[۳]،مزاج،[۴] تجارب گذشته و نیازها، عوامل فردی هستند.

 

۲-۱۲-۱- عوامل محیطی

 

رویدادهای زندگی: در این گروه، عمده تحقیقات انجام شده توسط هولمز و راهه (۱۹۶۷) بوده است. آنها رویدادهای خاص زندگی که باعث تغییر شده و فرد را مستعد مبتلا شدن به بیماریهای مرتبط با استرس می کند، درجه بندی کرده اند (نقل از ترور، ۱۹۹۰). این رویداد ها، انواع تغییرات مانند تغییر در سلامتی، ارتباطات خانوادگی، موقعیتهای زندگی و اقتصادی، تحصیلات و جز اینها را شامل می شوند. بالاترین درجه به بحرانهای اصلی زندگی از جمله مرگ داده شده و پایین ترین درجه مربوط به رویدادهای نسبتا بی اهمیت مانند رفتن به تعطیلات یا جریمه شدن تعلق دارد.

 

محیط اجتماعی: محققان بسیاری ( کسل[۵]، ۱۹۷۶؛ گانسترو ویکتور[۶]، ۱۹۸۸) اعتقاد دارند، افرادی که جزیی از شبکه وسیع اجتماعی هستند کمتر تحت تاثیر رویدادهای استرس زای زندگی قرارگرفته و در نتیجه کمتر دچار مشکلات سلامتی مرتبط با استرس می شوند. درواقع طبق نظر آنها، سیستم های حمایتی از قبیل خانواده، گروه های کاری و ارتباطی، مقابله بهتر، بهبود و باز توانی را تسهیل می کنند و در واقع حمایت اجتماعی در برابر رویداد های استرس زا به عنوان یک ضربه گیر عمل می کند. افرادی که تنها زندگی می کنند و با دیگر افراد جامعه تعامل ندارند نسبت به بیماری های مزمن، آسیب پذیرتر هستند و لینچ[۷] (۱۹۷۵) به این نتیجه رسید که افراد منزوی، مرگ پیش از موعد[۸] خواهند داشت (نقل از ترور، ۱۹۹۰).

 

محیط کار: بعدی از زندگی که بیشترمورد توجه محققان قرار گرفته، کار یا شغل است . فراتر از کسب درآمد، کار می تواند یک سری از نیازهای اساسی انسان مانند تمرین ذهنی و جسمی، ارتباطات اجتماعی، احساسات مربوط به روش شخصی و اعتماد به خود را ارضاء کند. کار، در عین حال می تواند منبع استرس نیز باشد. کوپر (۱۹۸۱) یک سری از این عوامل استرس زا را در محیط های کاری ذکر کرده است. موقعیت کاری ( صدای زیاد، دمای بالا، نور کم یا زیاد)، ابهام نقش (فرد اطلاعات لازم در مورد نقشی که باید ایفا کند را ندارد)، مسوولیت، ارتباطات در محیط کاری و امثال آن (نقل از ترور، ۱۹۹۰).

 

محیط طبیعی: عوامل مختلف در محیط فیزیکی یا طبیعی وجود دارند که باعث به وجود آمدن استرس می شوند.  این محیط ها خصوصیاتی دارند که سیستم سمپاتیک فرد را برمی انگیزند و باعث پاسخ استرس می شوند ( کوپر، ۱۹۸۱).

 

۲-۱۲-۲- عوامل فردی

 

بازخوردها و صفات: بعضی از بازخوردها و صفات در به وجود آمدن استرس نقش دارند. فریدمن و روزنمن[۹] (۱۹۷۴) در بررسی بیماران قلبی به این نتیجه رسیدند که تعداد زیادی از این بیماران، ویژگی های شخصیتی خاصی دارند و نتیجه گرفتند که این ویژگی ها باعث ابتلا به بیماری کرونر قلب که یک بیماری مرتبط با استرس است، می شوند. این گروه از افراد دارای چهار ویژگی اصلی هستند: الف) اضطرار زمان؛[۱۰] ب) خصومت و خشم نا مناسب؛ ج) رفتارهای چند گانه (در یک زمان چندین کار را با هم انجام می دهند)؛ و د) سعی برای رسیدن به هدف بدون برنامه ریزی مناسب.

 

مزاج: کلاریج[۱۱] (۱۹۸۵) نشان داد که افراد از نظر برانگیختگی فیزیولوژیک یا واکنش نسبت به محرک متفاوتند. بنابراین، همان طورکه افراد قد و رنگ موی خاص خود را به ارث می برند، حساسیت سیستم عصبی خودمختار و نحوه واکنش به استرس هم ارثی بوده و در افراد متفاوت است. در نتیجه، در یک موقعیت استرس‌زای یکسان افراد به صور مختلف پاسخ داده و اعضاء خاصی از بدنشان درگیر می شوند. به طورمثال، ممکن است فردی در مواجهه با یک رویداد استرس‌زا دچار ناراحتی قلبی شود، در حالی که فرد دیگری واکنش پسیکوزی نشان دهد (نقل از ترور،۱۹۹۰).

 

تجارب گذشته: تردیدی نیست که تجارب دوران کودکی نقش تعیین کننده در شکل گیری باز خورد ها، شخصیت و راه های مقابله با استرس دارد. مدل های مختلف شیوه های تربیتی والدین و تنوع جهان پیرامونی مستقیما روی دید فرد نسبت به یک موقعیت و نحوه واکنش فرد اثر دارد. ایجاد اطمینان (اعتماد) اولیه در فرد و همچنین ارتباطات اولیه مثبت در به وجود آوردن یک شخصیت بهنجار، واکنش های کارآمدتر و در نهایت سلامت روانی فرد موثر است (ترور ۱۹۹۰).

 

تمام موارد ذکر شده، نه تنها جزء عوامل ایجاد استرس هستند بلکه به صورت مجموعه ای فرد را هنگام مواجهه با یک رویداد استرس زا، هدایت می کنند.

 

۲-۱۳- پیامدها و آثار استرس

 

استرس، کنش وری فرد در قلمروهای اجتماعی، روان شناختی، جسمانی و خانوادگی را دچار اختلال می کند. استرس نارضایتی شغلی، روانشناختی؛ مانند افزایش تحریک پذیری، اضطراب، تنش، و ناتوانی در مهار خود، اختلال در روابط اجتماعی و خانوادگی و ضعف و سستی در ایفای موثر نقش حرفه ای یا نقش والدینی به وجود می آورد. با تضعیف سیستم ایمنی بدن، فرد مستعد ابتلا به بیماریها می شود و کارآمدی وی قبل و بعد از بروز بیماری کاهش می یابد. استرس تغییرات رفتاری نامطلوبی مانند اعتیاد به مواد، مشروبات الکلی و یا داروها را ایجاد می کند، احتمال طلاق و خودکشی را افزایش می دهد. استرس دراز مدت، بیماریهای مزمن مانند بالا رفتن فشار خون، بیماریهای قلبی، بیماری قند یا حمله های نفس تنگی و غیره را در پی دارد؛ بیماریهایی که به صورت زودرس سلامت فرد را مختل می کنند و در موارد شدید به مرگ نابهنگام منتهی می شوند ( استورا، ۱۳۷۹).

 

سلیه[۱۲] (۱۹۷۵)، یکی از نخستین کسانی بود که کوشید تا بیماریهای جسمانی ناشی از استرس را تحت عنوان ”  نشانگان عمومی سازش ”  توضیح دهد. سلیه به سه مرحله اصلی که فرد در شرایط استرس زا در آنها قرار می گیرد، اشاره نمود: ۱) واکنش هشدار[۱۳]: دراین مرحله یک شوک اولیه خفیف توسط یک شوک و ضربه متقابل دنبال می شود که طی این عمل مکانیسم دفاعی فرد به کار می افتد و فعال می گردد؛ ۲) مقاومت[۱۴]: مرحله تطابق کامل و موفقیت آمیزی که طی آن فرد تعادل خود را باز می یابد. با وجود این، اگر فشار ادامه داشته باشد و یا مکانیسم دفاعی به کار نیفتد، فرد به مرحله سوم می رسد و ۳) فرسودگی[۱۵]: در این مرحله، مکانیسم تطابقی مختل شده و کاملا از بین می رود (کوپر، ۱۳۷۳). در دیدگاه سلیه ، استرس اساسا یک پاسخ فیزیولوژیک است. وی به این مفهوم پایبند است، هر چند وی آثار استرس بر فرد را به دو صورت اثر مطبوع (یوسترس[۱۶]) و اثر نامطبوع (دیسترس[۱۷]) متمایز می کند، اما چون استرس نخست از سوی عامل مهاجم در نظرگرفته شده بود آثار آن بر فرد نمی توانست مطبوع باشد (استورا، ۱۳۷۷).

 

در پاره ای از متون عمده ترین علایم و نشانه هایی را که به واسطه آنها می توان استرس را تشخیص داد به شرح زیرتعریف کرده اند: الف) اشکال در تفکرصحیح وعاقلانه و در نظرگرفتن تمامی جنبه های مختلف یک مشکل؛ ب) خشکی و عدم انعطاف درنگرش؛ ج) پرخاشگری نا بجا و تحریک پذیری؛ د) انزوا و ترک بستگان؛ ه) سیگارکشیدن مفرط؛ و) ناتوانی در کنترل خود در امر نوشیدن الکل و حفظ آرامش لازم و یا نیاز به استفاده ازقرص های خواب آور( کوپر، ۱۳۷۳).

 

پیامد استرس تنها فرد را درگیر نمی کند بلکه اگر فردی دچار استرس شود، طبعا خانواده او نیز تحت تاثیر این عامل قرارخواهند گرفت. متقابلا اگر فردی از اعضای خانواده که مسوولیت اداره خانه را بر عهده دارد، نشانه ها و علایم بروز استرس را از خود نشان دهد، تمام روابط خانوادگی تحت تاثیرآن قرارگرفته و از هم پاشیده می شود.

 

[۱]. distorted

 

[۲]. attitude

 

[۳]. traits

 

[۴]. temperament

 

[۵]. Cassel

 

[۶]. Victor & Ganster

 

[۷]. Lynch

 

[۸]. die prematurely

 

[۹]. Friedman & Rosenmahn

 

[۱۰]. intense of time urgency

 

[۱۱]. Claridge

 

[۱۲].  Selye

 

[۱۳]. alarm reaction

 

[۱۴]. resistance

 

[۱۵]. exhastion

 

[۱۶]. eustress

 

[۱۷]. distress

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:27:00 ب.ظ ]




فنون ذهن آگاهی در افزایش آرام‌بخشی عضلانی و کاهش نگرانی، تنیدگی و اضطراب مؤثر هست (کابات زین، ۲۰۰۳). به نظر می‌رسد مکانیسم اصلی ذهن آگاهی خودکنترلی توجه باشد. چراکه متمرکز کردن مکرر توجه روی یک محرک خنثی مثل تنفس، یک محیط توجهی مناسب به وجود می‌آورد (سمپل، رید و میلر[۱]، ۲۰۰۵). مطالعات زیادی روی اثربخشی مداخلات و تکنیک‌های مبتنی بر ذهن آگاهی صورت گرفته است که از آن جمله می‌توان به پژوهش‌های لیندن[۲] (۱۹۷۳) روی اثربخش بودن ذهن آگاهی روی اضطراب امتحان و پیشرفت تحصیلی و مطالعه مرداک[۳] (۱۹۷۳ به نقل از سمپله و همکاران، ۲۰۰۵) روی افزایش توجه و آرامش عضلانی و بررسی مفید بودن این تکنیک‌های روی افزایش تنظیم توجه اشاره کرد.

 

ذهن آگاهی در غرب از دهه ۱۹۷۰ موردتوجه قرار گرفت. از آن زمان به بعد بیش از ۲۴۰ برنامه مبتنی بر ذهن آگاهی در آمریکای شمالی و اروپا انجام شد. به همین دلیل در سالهای اخیر، تعدادی از پژوهشگران تلفیق رویکردهای مبتنی بر ذهن آگاهی را بـا مداخله‌های شناختی-رفتاری موجود، پیشنهاد کرده‌اند (کایون، هایز و ویلسون،۲۰۰۳؛ کاتز، بنسون، بورسینکو و بنسون، ۱۹۸۵؛ به نقل از ویتفیلد، ۲۰۰۶).

 

ذهن آگاهی توجه کردن قاطعانه نسبت به امور در زمان حاضر است که ما تابه‌حال طور دیگری به آن‌ها توجه کرده‌ایم. نمونه‌هایی از این امور شامل آگاهی از تنفس، درد پشت گردن، افکار منفی و نگرانی درباره آنچه شما می‌خواهید فردا انجام دهید و شامل تمرکز مکرر و مجدد ذهن در زمان حاضر است. هر فکر، احساس یا حس‌هایی که وارد توجه شما می‌شود به همان‌گونه که هست مورد تائید و پذیرش قرار می‌گیرد. این واکنش پیشگیرانه، برای افکاری است که شما را غمگین یا مضطرب می‌کند و به شما کمک می‌کند تا به حالت تعادل بعد از هیجان‌های تجربه‌شده منفی بازگردید (بایرون[۴]، ۲۰۰۶).

 

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

 

هشیاری نیاز به شبکه پیچیده‌ای از عناصر با اتصالات داخلی سلول‌های عصبی دارد. زیر لایه جسمی، عقده تالاموس_قشری که هشیاری را با محتوای دقیقش فراهم می‌کند در هفته ۲۴ ام تا ۲۸ ام بارداری ایجاد می‌شود. بسیاری از عناصر مدار موردنیاز برای هشیاری در سه‌ماهه سوم بارداری ایجاد می‌شود. ویژگی کیفی با احساسات خام معادل دانسته می‌شود و باتجربه رنگ قرمز هنگامی‌که یک گوجه قرمز را می‌بینید و یا بامزه شیرینی خاصی که هنگام چشیدن آناناس با آن مواجه می‌شوید توضیح داده می‌شود. نوع ویژگی کیفی مربوط به هشیاری به حالت‌های حسی محدود نمی‌شود بلکه به‌عنوان یک جنبه حالت‌های تجربی مانند تجربه، افکار و تمایلات در نظر گرفته می‌شود (ویتفیلد، ۲۰۰۶).

 

۲-۱۵- تاریخچه ذهن آگاهی در درمان

 

رشته روانکاوی، پا به‌پای روان‌شناسی بودائیت رشد کرده است. فروید در مکاتبات خود با یکی از دوستانش بیان می‌کند که فلسفه شرق با او در تضاد بوده است ) اپستین، ۱۹۹۵)؛ اما این مشکل باعث توقف نوشتن فروید در مورد تمدن و نارضایتی از آن نشد تا جایی که وی مراقبه را یک تجربه واپس رونده عنوان می‌کند. الکساندر[۵] (۱۹۳۱) در تألیفات خود بیان کرده است که آموزش بودائیت یک جنون ساختگی است. از دیگر نظریه‌پردازان روانکاوی یونگ (۱۹۹۲- ۱۹۳۰) بوده است که تفسیری در مورد کتاب تبتیان در مورد مرگ[۶] نوشت که موجب برانگیختن حس کنجکاوی در مورد روان‌شناسی شرق گردید. قبل از ۱۹۹۵، فروم[۷] و هورنای[۸] در مورد مکتب ذن[۹] گفت‌وگوهایی باهم داشتند. در سال ۱۹۹۵ اپستین کتاب » افکار بدون متفکر[۱۰] » را نوشت که علاقه متخصصان بالینی در روان‌کاوی به روان‌شناسی بودائیستی را به خود جلب کرد. این علاقه‌مندی ادامه پیدا کرد تا زمانی که یکی از روان شناسان دانشگاه هاروارد به نام داس[۱۱] کتاب » در اینجا باش «[۱۲] (۱۹۷۱) را به رشته تحریر درآورد. این تلفیقی از عقاید هندو و بودائیستی بود و بالغ‌بر یک‌میلیون نسخه از آن به فروش رفت. یوگا که یک تمرین ذهنی حرکات بود، (بوگی[۱۳]، ۲۰۰۴؛ هارترانف[۱۴]، ۲۰۰۳) در همان زمان به فرهنگ غرب، آورده شد و برخی درمانگران تلاش خود را درزمینه ارتباط تمرین‌های شخصی مراقبه باکارهای بالینی شروع کردند) گرمر و همکاران، ۲۰۰۵). مطالعات نشان می‌دهد یوگا و ذهن آگاهی در درمان و ممانعت از اعتیاد مؤثر است ) کانا[۱۵]، گریسون[۱۶]، ۲۰۱۳).

 

پژوهش‌های مراقبه باکار یک قلب شناس به نام بنسون[۱۷] با بهره گرفتن از مراقبه برای درمان بیماری قلبی پیشرفت کرد. تعدادی از مقالات در مورد مراقبه به روان‌شناسی بالینی اختصاص دارد (اسمیت[۱۸]، ۱۹۷۵).

 

در سال ۱۹۷۵ انجمن روان‌پزشکی آمریکا بررسی اثربخشی مراقبه را در اولویت کار خود قرارداد. اکثر مقالات مجلات در آن زمان به مراقبه متمرکز[۱۹] از قبیل مراقبه متعالی اختصاص داشت. سال بعد، مقالات در جهت مراقبه ذهن آگاهی گسترش یافت ) اسمیت،۲۰۰۴) در سال ۱۹۷۹، کابات زین مرکزی را برای ذهن آگاهی در دانشگاه پزشکی ماساچوست به‌منظور درمان شرایط مزمن بیماران جسمی تأسیس کرد. در آن زمان بالغ‌بر ۱۵۰۰ بیمار برنامه‌های تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی را دریافت کردند ) دیویدسون و کابات زین، ۲۰۰۴). علاوه بر این، هماهنگی ذهن آگاهی و روان‌درمانی در دهه‌های اخیر با مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی به اثبات رسیده است. به نظر می‌رسد که نیروی محرکه مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی در برنامه کاهش تنیدگی مبتنی بر ذهن آگاهی ) کابات زین، ۱۹۹۰) و رفتاردرمانی دیالکتیک لینهان (۱۹۹۳) نشأت‌گرفته است.

 

در سال ۲۰۰۰ انتشار برخی مطالب توسط تیزدل در مورد تأثیر درمان مبتنی بر ذهن آگاهی برای افسردگی مزمن، علاقه به ذهن آگاهی را در میان پژوهشگران شناختی رفتاری به خود جلب کرد. پتانسیل این ذهن آگاهی، رویکرد وابسته به پذیرش منجر به موج جدیدی از درمان‌های تجربی برای مشکلات مشابه شده است.

 

برنامه کاهش تنیدگی بر اساس هشیاری، با آموزش چگونگی مشاهده کردن علائم تنیدگی، بدون درگیر شدن با آن‌ها و یا گریز از آن‌ها می‌تواند به‌تدریج مهارت مقابله با شرایط تنیدگی زا را در افراد دارای مشاغل پر تنیدگی بالا برد. این دوره بر اساس رویکرد “کاهش تنیدگی بر اساس هشیاری ” طراحی و اجرا می‌گردد؛ بنیان‌گذار این کلینیک دکتر جان کابات زین بوده است. تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی بر پایه “هشیاری ” قرار دارد. هشیاری یک توانایی انسانی بنیادین است، یک شیوه یادگیری توجه عاقلانه به آنچه در زندگی شما رخ می‌دهد، چیزی که امکان ارتباط بیشتر را بازندگی درونی و بیرونی‌تان فراهم می‌کند. همچنین، هشیاری نوعی تمرین است؛ یک شیوه سیستماتیک که هدفش پرورش بینش، درک و وضوح است (آرچ[۲۰]، ۲۰۱۳؛ والستاد، سیورتسن و نیلسن[۲۱]، ۲۰۱۱)

 

در طی سالهای گذشته این برنامه به گروه‌های متنوعی نظیر کارمندان و مدیران اجرایی، مسئولین آموزش، وکلا، قضات، زندانیان، متخصصان مراقبت‌های بهداشتی، روحانیون، قهرمانان ورزشی و المپیک آموزش داده‌شده است. برنامه کاهش تنیدگی بر اساس هشیاری در محیط کار به این منظور طراحی‌شده است که به شرکت‌کنندگان در دوره کمک کند از توانایی‌های ذاتی خود ازجمله کاهش تنیدگی، افزایش ثبات خود در موقعیت‌های پیچیده، افزایش تفکر خالق و روشن، افزایش مهارت‌های ارتباطی، پرورش رهبری و کار گروهی، بهبود کارایی خود در محیط کار استفاده کنند (کابات زین، ۲۰۰۳).

 

[۱]. Sample, Reid & Miller

 

[۲]. linden

 

[۳]. Murdock

 

[۴]. Byron

 

[۵]. Alxander

 

[۶]. Tibetan Book of the Dead

 

[۷]. Fromm

 

[۸]. Hornay

 

[۹]. Zen

 

[۱۰]. Thought without a Thinker

 

[۱۱]. Dass

 

[۱۲]. Be Here Now

 

[۱۳]. Boccio

 

[۱۴]. Hartranft

 

[۱۵]. Khanna

 

[۱۶]. Greeson

 

[۱۷]. Benson

 

[۱۸]. Smith

 

[۱۹]. Concentration

 

[۲۰]. Arch

 

[۲۱]. Vollestad,Sivertsen,Nielsen

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:26:00 ب.ظ ]




کاهش تنیدگی مبتنی بر ذهن آگاهی درواقع بر مبنای یک نظریه آسیب‌شناسی روانی که بیشتر نهفته در دامنه در فلسفه » ذهن آگاهی «ی تشخیص بالینی سنتی و روان‌درمانی است، نیست. به لحاظ تاریخی، ریشه‌های بودایی، آن را خارج از قلمرو شیوه بالینی غربی که بر پایه معیارهای تشخیصی پزشکی گرا برای اختلالات روانی و مداخلات ویژه مربوط به آن است، قرار می‌دهد. بر همین اساس، ذهن آگاهی، یک روش خاص باهدف از بین بردن علائم افسردگی، اضطراب، یا تنیدگی نیست. بلکه به‌طور گسترده به‌عنوان یک فرآیند غیر مفهومی مشاهده‌ای قابل اطلاق برای همه جنبه‌های زندگی توصیف می‌شود (هربرت[۱] و فورمن[۲]، ۲۰۱۰).

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

همان‌طور که در ابتدا تصور می‌شد، برنامه تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی، اهمیت زیادی برای تشخیص‌های پزشکی یا روان‌پزشکی در هنگام ارزیابی مراجعه‌ها قائل نبودند، به‌غیراز متقاضیانی با شرایط ناتوان‌کننده روانی ) جنون، افسردگی عمیق ) که ظرفیت آن‌ها برای مشارکت درگیران را محدود می‌کرد. ریسمان مشترکی که شرکت‌کنندگان را باهم نگه می‌داشت، تجربه مشترک رنجی بود که آن‌ها به دنبال تسکین و از بین بردن آن بودند. یک ارتباط جالب بین رنج به شکل تصور شده در بودا و مفهوم غربی تنیدگی وجود دارد. هردوی این‌ها به یک حالت تعمیم‌یافته و ناخوشایند از بودن اشاره دارند که ما از آن، به دنبال تسکین هستیم و هر دو یک عقیده را بازتاب می‌دهند که نشان می‌دهند شرایط، آن‌طور که ما انتظار یا تمایل داریم باشند، نیستند. همان‌طور که قبلاً اشاره شد، اثر درد و رنج یا تنیدگی طولانی‌مدت می‌تواند باعث ایجاد احساس «تضعیف روحیه» شود. اصطلاحی که توسط فرانک و فرانک[۳] (۱۹۹۱) برای تعیین مشخصات یک حالت کلی انفعال و کناره‌گیری، مورداستفاده قرار گرفت. در هسته درد و رنج، این است که بخواهیم چیزها متفاوت از چیزی که می‌یابیم باشند، درحالی‌که جوهره تنیدگی، همان‌طور که در مدل تبادلی تأثیرگذار لازاروس و فولکمن (۱۹۸۴) مشخص شد، احساس ناتوانی برای مقابله با شرایط، به شکلی که آن‌ها را درمی‌یابیم، است. احساس نارضایتی که در هر دو مورد مشترک است، قابل‌توجه است و یک نقطه ورود جذاب و جالب را برای ترویج ذهن آگاهی ارائه می‌دهد که تأکید آن بر پذیرش واقعیت لحظه کنونی است متمرکز کردن توجه به این شکل، به محدود کردن دامنه هوشیاری کمک می‌کند و مقدار (باروبنه) شناختی- تفکر نشخواری، حدسی و وسواسی غیر سازنده را که می‌تواند به‌راحتی تا حالت‌های دیستونیک تنیدگی، اضطراب و افسردگی پیش رود را محدود می‌کند که بارکوک (۲۰۰۲) به آن اشاره‌کرده‌اند. برعکس، به‌طور خاص به نظر می‌رسد که تغییرات مثبت هنگامی رخ می‌دهند که شخص قادر به رها کردن مبارزه برای تلاش برای تغییر، باشد. این دیدگاه، نهفته در هسته مدل‌های مداخله‌ای مبتنی بر پذیرش معتبر تجربی اخیر است (هایز، ۲۰۰۴؛ به نقل از هربرت و فورمن، ۲۰۱۰). به نظر تیزدل، سگال و ویلیامز[۴] (۱۹۹۵) مهار تهای کنترل توجه که در مراقبه حضور ذهن آموخته می‌شوند می‌توانند در پیشگیری از عود دوره‌های افسردگی اساسی مفید واقع شوند. نظریه پردازش اطلاعاتی آن‌ها در مورد عود افسردگی نشانگر این است که افرادی که دوره‌های افسردگی اساسی را تجربه کرده‌اند، نسبت به حالت‌های ملایم خلق ملال‌انگیز آسیب‌پذیرند و این حال تنها ممکن است، الگوهای تفکر افسرده را که مربوط به دوره یا دوره‌های قبلی افسردگی است، مجدداً فعال سازند (بائر، کارمودی، عارسینگر[۵]، ۲۰۱۲)

 

شواهد محکمی وجود دارد که تنیدگی می‌تواند منجر به پیامدهای منفی متفاوتی از قبیل بیماری‌های جسمی، اختلالات روانی یا احساس فرسودگی در اشخاص شود (کابات زین، ۲۰۰۳). از سوی دیگر، دیدگاه‌های جدید در مورد تنیدگی به‌جای تمرکز بر ماهیت تنیدگی، به نقش منابع روان‌شناختی فرد در رویارویی با عوامل فشارزا تأکید دارد زیرا از این طریق، می‌توان تدابیر درمانی مناسب را برای کمک به فرد تحت‌فشار فراهم کرد (مسعود نیا،۲۰۰۷). درواقع، برای فردی که تحت شرایط تنیدگی زا قرار دارد، ارزیابی سطوح تنیدگی و روش‌های مقابله با تنیدگی مهم است. تنیدگی بالا، مداوم و طولانی‌مدت، می‌تواند منجر به ناسازگاری در فرد شود و مشکلات جسمی و هیجانی از قبیل عدم رضایت فرد از خود، احساس شکست، اضطراب، تنش شدید، ناکامی، افسردگی و کیفیت زندگی نامطلوب را برای فرد در پی داشته باشد (ون وکیم، ۲۰۰۲ به نقل از صناعی،۲۰۱۲)؛ بنابراین چگونگی مقابله افراد با تنیدگی از شدت و فراوانی آن مهم‌تر است. شیوه‌های مقابله افراد با شرایط و موقعیت‌های تنیدگی زا، متفاوت است و برای کاهش این تنیدگی که راه‌انداز سایر اختلال‌ها و مشکلات در زندگی آن‌هاست، استفاده از درمان‌های روان‌شناختی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. یکی از نوآوری‌ها در درمان‌های روان‌شناختی، به‌ویژه درمان سرطان، تلفیق سنت‌های معنوی شرق، ازجمله فنون مراقبه تفکر نظاره (ذهن آگاهی) با رفتاردرمانی شناختی- سنتی است که از این تلفیق به‌عنوان موج سوم روان‌درمانی یاد می‌شود (هایز، لوما و بوند[۶]، ۲۰۰۶) و برای پیشگیری از تنیدگی و افسردگی به کار می‌رود (گروسمن[۷]، نیمان[۸]، اشمیت[۹] و والاچ[۱۰]، ۲۰۰۴؛ کارلسون، اوسولیک، گودی، آنجن و اسپیکا[۱۱]، ۲۰۰۱؛ اسمیت، ریچاردسون، هافمن و پیلینگتون، ۲۰۰۵؛ ایوانز، ۲۰۰۶؛ کاویانی، ۲۰۰۳). ذهن آگاهی، یک آگاهی پذیرا و بدون قضاوت از وقایع جاری است (ریان[۱۲] و براون، ۲۰۰۳). آگاهیی که براثر توجه روی هدف، در لحظه جاری، بدون استنتاج لحظه‌به‌لحظه ایجاد می‌شود (کابات – زین، ۲۰۰۵).

 

افراد ذهن آگاه، واقعیات درونی و بیرونی را آزادانه و بدون تحریف درک می‌کنند و توانایی زیادی در رویارویی با دامنه گسترده‌ای از تفکرات، هیجانات و تجربه‌ها ) اعم از خوشایند و ناخوشایند ) دارند (براون[۱۳]، ۲۰۰۷).

 

ذهن آگاهی، مشاهده محرک‌های درونی و بیرونی همان‌گونه که اتفاق می‌افتد بدون هیچ‌گونه قضاوت و پیش‌داوری است و درواقع مهارتی است که به افراد اجازه می‌دهد در زمان، حال، حوادث را کمتر از آن میزان که ناراحت‌کننده است، دریافت کنند (کابات زین، ۲۰۰۲، روبینز[۱۴]،۲۰۰۲، بایر[۱۵]، ۲۰۰۳، بورکووک[۱۶]، ۲۰۰۲).

 

ذهن آگاهی نه‌تنها به‌وسیله تسهیل ارزیابی فرایند مثبت، باعث کاهش نتایج زیان‌بار ناشی از شرایط تنیدگی زا می‌شود بلکه همچنین از طریق عادت زدایی استفاده از راهبردها مقابله‌ای نامناسب باعث کاهش مشکلات مربوط به شرایط تنیدگی زا می‌شود. سبک‌های مقابله‌ای ناکارآمد، از قبیل فاجعه سازی ارتباط مستقیمی با بیماری‌های خلقی دارد. اگرچه ارتباط آن هنوز به‌درستی مشخص نیست ولی مشکلات هیجانی مربوط به تنیدگی نیز در اثر استفاده از شیوه‌های مقابله نامناسب، پایدارتر می‌شود. آموزش ذهن آگاهی، بر کاهش افسردگی، اضطراب و سازگاری روان‌شناختی مؤثر است (بوالمیجر[۱۷]،۲۰۱۰). هسته تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی بر آموزش مراقبه ذهن آگاهی و کاربردهای آن برای زندگی روزانه و مقابله با تنیدگی، بیماری و درد متمرکز است (روزنزویگ[۱۸] و همکاران، ۲۰۱۰).

 

 

مفهوم ذهن آگاهی بیش از دو هزار سال قدمت دارد. پایه‌های این مفهوم را می‌توان در کهن‌ترین متن‌های بودائی ردیابی کرد. ذهن آگاهی با آرامش ذهنی و روان‌شناختی و سلامت روانی رابطه مثبت دارد درحالی‌که خودآگاهی با میزان پایین آرامش روان‌شناختی مرتبط است (هافمن و اسنانی[۱۹]، ۲۰۱۲).

 

کاهش تنیدگی مبتنی بر ذهن آگاهی، مداخله‌ای رفتاری است که بر مبنای توجه و تمرکز به خود استوار هست. تمرینات به‌صورت تمرکز بر روی افکار، احساسات و ادراک انجام می‌شود. این مهارت‌ها از طریق تمرکز بر روی تنفس تا تمام فعالیت‌های زندگی حاصل می‌گردد. تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی با تغیر ادراک افراد از حوادث تنیدگی زا و افزایش توانایی آن‌ها در کنترل زندگی، به افراد کمک می‌نمایند. ذهن آگاهی شامل نظم، انضباط و آگاهی لحظه‌به‌لحظه از زندگی روزانه است (کابات زین، ۲۰۰۳).

 

کبات زین (۲۰۰۳) پیشنهاد می‌کند که در مراقبه و نشستن‌های طولانی‌مدت و بدون حرکت، روی حس‌های درد در بدن و مفاصل تمرکز کند و بدون تکان خوردن و نشان دادن واکنش‌های هیجانی به این دردها، فقط نظاره‌گر باشند. وی یادآوری می‌کند که این مشاهده گری می‌تواند پاسخ‌های هیجانی را که به‌وسیله درد فراخوانی شده‌اند، کاهش دهد؛ بنابراین تمرین مهارت ذهن آگاهی، توانایی مراجعان، برای تحمل حالت‌های هیجانی منفی را افزایش می‌دهد و آن‌ها را به مقابله مؤثر قادر می‌سازد (بائر، ۲۰۰۳).

 

این برنامه به‌منظور کاهش اضطراب، تنیدگی، فرسودگی و افسردگی طراحی‌شده است. پژوهش‌ها اثبات کرده‌اند که هشیاری دست‌کم به‌اندازه دارو و یا مشاوره می‌تواند در مقابله با این مشکلات مؤثر واقع شود؛ بنابراین بهتر است ابتدا ببینیم هشیاری چیست؟ هشیاری تنها توجه کامل و همه‌جانبه است. تمرین هشیاری شامل توجه کامل به جریان طبیعی تنفس است. تمرکز بر نفس به‌این‌ترتیب به شما امکان می‌دهد که به مشاهده افکاری که در ذهنتان پدیدار می‌شوند، بپردازید و به‌تدریج دست از درگیر شدن با آن‌ها بردارید. این تمرین به شما کمک می‌کند به این درک عمیق دست پیدا کنید که افکار و احساسات ازجمله افکار و احساسات منفی گذرا هستند؛ می‌آیند و می‌روند و درنهایت حق انتخاب دارید که آیا بر اساس آن‌ها دست به عمل بزنید یا نه (کابات زین، ۲۰۱۲).

 

هشیاری نوعی مشاهده بدون انتقاد و همراه با عطوفت نسبت به خودتان است. هنگامی‌که غم یا تنیدگی‌ای در سرتان پرسه می‌زند، به‌جای آنکه با آن به‌عنوان موضوعی شخصی برخورد کنید یاد می‌گیرید آن را همچون ابر سیاهی در آسمان ذهنتان ببینید و با کنجکاوی و دوستانه دنبالش کنید تا از آسمان گذر کند (بوچر[۲۰] و همکاران، ۲۰۱۳).

 

مطالعات علمی نشان داده‌اند که هشیاری نه‌تنها از افسردگی پیشگیری می‌کند، بلکه تأثیر مثبتی بر الگوهای مغزی زیربنایی اضطراب، تنیدگی، افسردگی و تحریک‌پذیری روزمره دارد. هنگامی‌که این افکار منفی پدیدار می‌شوند، به‌سادگی ناپدید می‌گردند. مطالعات دیگر نشان داده‌اند که افرادی که به‌طور منظم به تمرین هشیاری می‌پردازند، حافظه بهتر، خلاقیت بیشتر و زمان واکنش بالاتری دارند. آنچه در تمرین هشیاری اهمیت دارد، خود زندگی است نه مدت‌زمانی که ما صرف انجام تمرین روی زمین یا صندلی می‌کنیم نکته مهم یادگیری این است که چگونه لحظه‌به‌لحظه در زندگی‌مان بیدار و هشیار باشیم و ازاین‌رو توجه کردن مداوم و لحظه‌به‌لحظه در طی روز، از الزامات تمرین هشیاری است؛ اما خبر خوب این است که می‌توانیم بدون افزودن باری به برنامه‌ای شلوغ زندگی‌مان، تمرین را به لحظات روزمره‌مان اضافه کنیم. می‌توانیم نام این لحظات را بگذاریم “توقف‌های هدفمند ” کاری که می‌خواهیم انجام دهیم صرفاً توقف نیست، بلکه توجه به هر آن چیزی است که وقتی متوقف می‌شویم، می‌تواند موردتوجه واقع شود. برای انجام این کار کافی است هرگاه ذهن درگیر وقایع احتمالی آینده و یا اتفاقات گذشته می‌شود، جهت آن را به این لحظه تغییر دهیم. این کار به‌نوعی تداوم بخشیدن به تمرین رسمی هشیاری است که بر روی زمین و یا صندلی انجام می‌شود. این “توقف‌های هدفمند ” به ما کمک می‌کنند که از روی تردمیل زندگی پیاده شویم و فضایی را برای دست زدن به انتخاب‌های هشیارانه‌تر برای خود به وجود آوریم. همراه با هریک از توقف‌های هشیارانه، از دور شدن توجه خودآگاه باشید و هر بار متوجه می‌شوید آگاهی‌تان از این لحظه دور شده است، مجدداً آن را به این لحظه بازگردانید (کابات زین، ۲۰۰۳).

 

شرکت‌کنندگان در برنامه کاهش تنیدگی بر اساس هشیاری در محیط کار، تغییرات متنوعی را در رفتارهای جسمانی و روانی و نیز نگرش‌های خود نشان می‌دهند که به‌طور مستقیم با تغییر عملکرد کاری آن‌ها مرتبط است. این تغییرات شامل افزایش توانایی پاسخ‌دهی هشیارانه به موقعیت‌ها به‌جای عکس‌العمل نشان دادن صرف نسبت به آن‌ها، عطف توجه و تمرکز بیشتر به کار و نظارت بر سطوح تنیدگی خود و برداشتن گام‌هایی مؤثر به‌منظور توجه به آن است (کابات زین، ۲۰۰۳).

 

[۱]. Herbert

 

[۲]. Forman

 

[۳]. Frank & Frank

 

[۴]. Segal & Williams

 

[۵]. Baer, Carmody, Hunsinger

 

[۶]. Hayes, Luoma, Bond

 

[۷]. Grossman

 

[۸]. Niemann

 

[۹]. Schmidt

 

[۱۰]. Walach

 

[۱۱]. Carlson, Ursulia, Goodey, Angen & Speca

 

[۱۲]. Ryan

 

[۱۳]. Brown

 

[۱۴]. Robins

 

[۱۵]. Baer

 

[۱۶]. Borkovec

 

[۱۷]. Bohlmeijer

 

[۱۸]. Rosenzweig, Greeson, Reibel, Green, Jasser, & Beasley,

 

[۱۹]. Hofmann, Asnaani

 

 

 

[۲۰]. Boettcher

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:26:00 ب.ظ ]