کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



  • تغییرات اجتماعی می توانند در سطوح مختلف ملی ، محلی ، خانوادگی ، فردی و حتی جهانی به وقوع بپیوندد. عواملی مانند شرایط اقتصادی (فقر و محرومیت) ، موقعیتهای جنگی و بی ثباتی سیاسی در مقیاس اجتماعی تأثیر می گذارد و رویدادهایی مانند سوگ یا از دست دادن شغل ، اغلب به نتایج و خیمی در مقیاس فرد منجر می شوند. (استورا، ۱۹۹۱).

     

    مدل های نظری استرس

     

    مدل مبتنی بر محرک

     

    بر اساس این مدل استرس ها به عنوان محرک ها  یا عواملی هستند که منجر به تنش می شوند. این محرک ها می توانند اعم از محرک های بیرونی گرما، سرما، سر و صدا و شلوغی و یا درونی از قبیل درد، فعالیت های ذهنی مثل افکار و احساسات با تعارضهای درونی باشند (فویراشتاین و همکاران، ۱۹۸۷).

     

    تمرکز اصلی مدل مبتنی بر محرک بر استرس زاهاست. سه منبع اصلی استرس زا توسط تویتز (۱۹۹۵) مطرح شده  که عبارتند از: رویدادهای زندگی ، فشارهای روانی مزمن  تنیدگی های روزمره .

     

    تغییرات مهم و مشکلات ناگهانی که غالبأ برای افراد پیش می آید و زندگی عادی آنها را بر هم می زند رویدادهای زندگی نامیده می شود. مثل طلاق ، از دست دادن شغل ، بیماری و مرگ نزدیکان.

     

    پایان نامه

     

    فشارهای روانی مزمن عبارت است از وجود موقعیت های تنیدگی زای نسبتأ پایدار که مستلزم آن است که شخص در جریان زندگی خود کم و بیش به طور ملزوم با آن موقعیت ها سازگار شود از قبیل معلولیت جسمانی ، تنگدستی و تراکم جمعیت، تنیدگی روزمره رویدادهای جزیی هستند که معمولأ در فعالیت های عادی روزانه برای بسیاری از افراد پیش می آید مثل گیر کردن در ترافیک ، ایستادن در صف و تراکم کارهای روزمره.

     

    مدل مبتنی بر پاسخ

     

    سلیه به عنوان واضع این مدل استرس را پاسخ غیر اختصاصی موجود زنده به عامل تنیدگی زا تلقی کرده است. این پاسخ می تواند یک پاسخ فیزیولوژیکی مثل فعالیت دستگاه عصبی خود کار یا نوعی پاسخ روان شناختی از قبیل حالات هیجانی منفی یا نشانه های استیصال را در بر داشته باشد.

     

     

     

    پاسخ های فیزیولوژیک به استرس ها

     

    سه دستگاه در پاسخ به استرس های گوناگون دخالت دارند که عبارت است از دستگاه عصبی خودکار ، دستگاه عصبی ماهیچه ای و دستگاه عصبی ترشحی.

     

    این سه دستگاه توسط هیپوتالاموس کنترل می شود. هیپوتالاموس به خاطر نقش دو گانه اش در مواقع اضطراری مرکز فشار روانی مغز نامیده می شود. اولین کارکرد آن فعال کردن بخش سمپاتیک دستگاه عصبی خودکار است. هیپوتالاموس تکانه های عصبی را به هسته هایی در ساقه مغز منتقل می کند که کار کرد دستگاه عصبی خودکار را کنترل می کند. بخش سمپاتیک دستگاه عصبی خودکار مستقیمأ به عضلات صاف و اندام های داخل اثر می گذارد که برخی از تغییرات بدنی مذکور ایجاد شوند ؛ مثل افزایش ضربان قلب ، بالا رفتن فشار خون و گشاد شدن مردمک ها. دستگاه سمپاتیک همچنین قسمت مرکزی غدد فوق کلیوی را تحریک   می کند تا هورمون های اپی نفرین (آدرنالین) و نوراپی نفرین را در جریان خون آزاد کنند. اثر اپی نفرین بر عضلات و اندام ها همانند اثر دستگاه عصبی سمپاتیک است  و به این ترتیب در تداوم حالت بر انگیختگی تأثیر دارد. نوراپی نفرین به واسطه تأثیرش بر غده هیپوفیز به طور غیر مستقیم مسوول آزاد شدن قند اضافی از کبد است (اتکینسون و همکاران، ۱۹۹۹).

     

    وقایع بالا فقط یکی از دو کارکرد هیپوتالاموس را نشان می دهد: فعال سازی دستگاه سمپاتیک ، که درست زیر هیپوتالاموس قرار دارد برای ترشح هورمون آدرنوکورتیکوتروفیک.یعنی هورمون اصلی فشار روانی در بدن انجام می شود. این هورمون لایه بیرونی غده فوق کلیوی را تحریک می کند که منجر به آزاد شدن دسته ای از هورمون ها (که هورمون اصلی در این میان کورتیزول می باشد) می شود که سطح گلوکز و برخی مواد معدنی در خون را تنظیم می کند. مقداری کورتیزول در نمونه خون یا ادرار اغلب به عنوان مقیاس برای سنجش فشار روانی به کار می رود (اتکینسون و همکاران، ۱۹۹۹).

     

    سالها پیش فیزیولوژیست معروف والتر کنون (۱۹۳۲) چگونگی واکنش بدن به موارد اضطراری را توضیح داده و آن را واکنش جنگ یا گریز نامیده است.

     

    زیرا موجود زنده را آماده حمله یا فرار می کند(به نقل از اندلر، ۱۹۸۸). در مجموع واکنش های عصبی به سازش یافتگی فرد در مواجهه با موقعیت های اضطراری و تنیدگی زا کمک می کند و در صورت تداوم یا تشدید رویدادهای استرس زا بدن به منظور سازش بیشتر مراحلی را طی می کند  که سلیه (۱۹۸۵) از آن به عنوان نشانگان عمومی سازگاری نام برده است و سه مرحله برای آن مشخص کرده است:

     

    ۱- مرحله هشدار: در مرحله هشدار ،اولین واکنش بدن به عامل مولد فشار روانی ،شوکه شدن موقتی است در این مرحله ،مقاومت در برابر بیماری وفشار روانی کم می شود .بدن برای کنار آمدن با تاثیرات اولیه فشارروانی ،به سرعت هورمون هایی ترشح میکند که در کوتاه مدت تاثیر نامطلوبی بر کار دستگاه  ایمنی بدن می گذارند .در این مرحله است که شخص دچار بیماری های عفونی وعفونت های ناشی از جراحات ومصدومیت ها    می شود .خوشبختانه ،مرحله هشدار به سرعت تمام می شود .بعضی از موجوداتی که مدتی طولانی ، در شرایط بسیار پر استرس مرحله هشدار نگه داشته شده اند ، طی چند ساعت یا چند روز مرده اند (سارافینو، ۲۰۰۲).

     

    ۲- مرحله مقاومت: در مرحله مقاومت سندرم انطباق عمومی سلیه ،برخی غدد بدن ،هورمون هایی تولید      می کنند که هر یک به نحوی از شخص محافظت می کنند . در مرحله هشدار, اگر چه فعالیت دستگاه غدد درون ریز ودستگاه عصبی سمپاتیک ،خیلی زیاد نیست ولی حتی این مقدار فعالیت هم زیاد محسوب می شود .دستگاه ایمنی بدن در مرحله مقاومت خیلی کارآمد با عفونت ها می جنگد .در عین حال ،میزان ترشح هورمونهایی که التهاب های همراه مصدومیت ها وجراحات را کم می کنند بالا می رود (سارافینو، ۲۰۰۲).

     

    ۳-مرحله فرسودگی: اگر تلاش های بدن برای جنگیدن با فشارروانی ،بی نتیجه بماند وفشار روانی ادامه یابد ،شخص وارد مرحله فرسودگی می شود .اگر استرس ادامه یابد ، احتمال آسیب و بیماری عضوهای درونی و حتی مرگ نبز وجود دارد (سارافینو، ۲۰۰۲).

     

    [۱] -Stimulus-Based mode

     

    [۲] -Thotits

     

    [۳] -Chronicstras

     

    [۴] -Daily hassless

     

    [۵] -Response- Based model

     

    [۶] -Hypothalamus

     

    [۷] -Adernocorticotropic Hormone (ACTH)

     

    [۸] -Walter Cannon

     

    [۹]- Fight or Flight Response

     

    [۱۰] -Endler

     

    [۱۱] -Alarmoction

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 06:57:00 ب.ظ ]




  • در طی واکنش هشدار و پس از آن تا مرحله مقاومت فرد پاسخ های رفتاری و شناختی متعددی از خود بروز می دهد. تنیدگی می تواند سبب بیقراری و نا آرامی فرد شود و یا امکان دارد مشکلاتی را در زمینه دقت توجه و حافظه پس آورد. امکان دارد شخص به دلیل تأثیر پذیری در به یاد آوردن صحیح همه مطالب دچار اشکال شود. اثرات تنیدگی بر هیجان می تواند اعم از نشانه های خشم یا شادی ناگهانی ، تغییرات شدید خلقی مانند افسردگی یا فعالیت بیش از حد باشد. سایر واکنشهای شایع استرس عبارت است از : ناتوانی در تمرکز حواس و تصمیم گیری ، افزایش افکار منفی درباره خود ، اجتناب از موقعیت های اضطراب برانگیز ، گوشه گیری و انزوا، احساس از دست دادن کنترل ، احساس استیصال ، نومیدی ، ناکامی مداوم ، تحریک پذیری ، اختلال در خوابیدن ، بیداری صبح زود و خستگی زیاد و مداوم.

     

    از نظر پاسخ های روان شناختی نیز نشانه های نزدیک شدن به مرحله تحلیل رفتاری ناتوانی و ضعف است که با خستگی مفرط همراه است (پاول  و انرایت، ۱۹۹۱؛ بک و همکاران ۱۹۹۸).

     

     

    مدل تعاملی

     

    این مدل تنیدگی را به به عنوان فرایندی ارتباطی بین شخص و محیط می داند. بر اساس این مدل ارزیابی شخص از ارتباط خود با محیط نقش تعیین کننده در ایجاد تنیدگی دارد. اگر شخص محیط خود را بیش از اندازه استرس زا تلقی کند و احساس کند که توانایی مواجهه با موقعیت های دشوار را ندارد استرس وی افزایش خواهد یافت. اما اگر بداند که رویدادهای استرس زا آنچنان است که توانایی رویارویی با آنها را دارد استرس کمتری را احساس خواهد کرد ( دیماتئو ۱۳۷۸) . در واقع این دیدگاه که تلفیقی از دو دیدگاه قبلی است فرد را به عنوان یک عنصر فعال در جریان استرس می داند که به منظور کاهش دادن نامطلوب استرس روش های رویارویی شناختی رفتاری و هیجانی را به کار می گیرد.

     

    مدل لازاروس شاید بهترین نمونه یک مدل تعاملی باشد . زیرا وی ارزیابی شناختی را در ادراک شخص از استرس بسیار مهم می داند. ریچارد لازاروس در زمینه استرس بر چگونگی ادراک فرد از موقعیت تاکید دارد و استرس را به شبکه وسیع عواملی مانند محرک ، پاسخ ، ویژگی های فردی ، ارزشیابی ها و سبک های سازشی نسبت می دهد که بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند. از این دیدگاه موقعیت ها به خودی خود استرس زا نیستند. بلکه استرس ناشی از عدم موازنه ایست که بین ادراک فرد از الزام های محیط پیرامون و ارزشیابی وی از توانایی خویشتن در پاسخ دهی به آنها به و جود می آید. بنابراین تنها زمانی که فرد نتواند با خواسته های پیرامون مقابله کند یا به عبارت دیگر بین موقعیت های بیرونی و ظرفیت واکنش عینی یا فاعلی او نسبت به آنها نا همگرایی وجود داشته باشد حالت استرس و استیصال ایجاد می شود (استورا ۱۹۹۱).

     

     

     

     

    حل مسأله اجتماعی

     

    موضوع حل مسأله و تصمیم گیری، مورد توجه بسیاری از محققان و پژوهشگران حوزه روانشناسی و سایر حوزه های مربوط به بهداشت روان واقع شده است. یافته ها دال بر آن هستند که مهم نیست افراد در زندگی با مشکل، دردسر و گرفتاری روبرو نشوند بلکه مهم آن است که در مواجهه با این گونه موقعیت ها بتوانند به شیوه ای صحیح عمل کنند. بعضی از افراد حتی قادر به برطرف کردن مسائل روزمره خود نیستند و در مقابل کوچک ترین مسئله یا انتخاب دچار پریشانی، دستپاچگی، آشفتگی و ناراحتی می شوند. در مقابل این گروه، افراد دیگری نیز وجود دارند که حل مسأئل و مشکلات متنوع و مواجهه با موقعیت های چالش انگیز نه تنها در درون آنها آشوب به وجود نمی آورد بلکه آنها را به این سطح از خودآگاهی می رساند که نقاط ضعف خود را شناخته و برطرف نمایند. عمده ترین علت موفقیت این افراد آن است که به هنگام مواجهه با مشکلات و گرفتن یک تصمیم نهایی از روشی منظم و مرحله به مرحله استفاده می کنند، حال آنکه افراد گروه اول فاقد این توانمدی هستند. هر مسئله یا تصمیمی ماهیتا یک موقعیت استرس زا پدید می آورد، مادامی که فرد مسئله را به درستی حل نکرده یا تصمیمی مناسب نگرفته باشد بر شدت استرس افزوده شده و در نهایت موجب فعال شدن هیجانهای ناخوشایند در او خواهد شد.

     

    مهارت های حل مسئله

     

    مهارت حل مسئله یکی از کارکردهای عالی ذهن است که اکتساب آن معمولا به آموزش نیاز دارد. اگرچه انسان در حوزه های مختلف با مسائل متنوعی مواجه است، با این حال می توان اصولی کلی را در نظر گرفت که تقریبا در همه نوع مسائل انسانی کاربرد دارند. حل مسئله شامل مجموعه پیچیده ای از مؤلفه های شناختی، رفتاری و نگرشی است. مایز (۱۹۸۳) حل مسئله را فرایند چند مرحله ای تعریف کرده که در آن باید رابطه میان تجارب گذشته و مسئله موجود را دریابد و با توجه به آن راه حل مناسبی را اتخاذ کند. او سه ویژگی را برای حل مسئله مطرح کرده است: حل مسئله فرایندی شناختی است ولی از رفتار استنباط می شود، نتیجه فرایند حل مسئله ارائه راه حل است و حل مسئله مستلزم دست کاری یا عمل کردن بر اساس دانش پیشین است (فونک هاوسر و دنیس، ۱۹۹۲).

     

    [۱] -Beck

     

    [۲] -cognitive

     

    [۳] -behavioral

     

    [۴]- attitudinal

     

    [۵] -multiple steps

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:56:00 ب.ظ ]




  • الگوهای حل مسئله

     

    الگوهای متفاوتی برای حل مسئله مطرح شده است. در یکی از الگوها، که به IDEAL (حروف اول حل مسئله) معروف است، پنج مرحله برای حل مسئله مطرح شده است:

     

    پایان نامه ها

     

      1. تشخیص مسئله

     

      1. تعریف مسئله و گردآوری اطلاعات مربوط به آن

     

      1. کشف راه حل های احتمالی

     

      1. عمل کردن با توجه به راه حل های کشف شده و

     

    1. مرورمراحل گذشته و ارزشیابی نتایج فعالیت های انجام شده (برانسفورد و استین، ۱۹۸۴).

    در الگویی دیگر، فرایند حل مسئله در سه مرحله شرح داده شده است:

     

      1. بازنمایی مسئله که در آن فرد دانش پیشین خود را برای شناسایی مسئله فرا می خواند و با توجه به شرایط هدف هایی را تعیین می کند،

     

      1. جستجوی راه حل که در آن فرد برای رسیدن به هدف های خود راه حل هایی را پیدا می کند و

     

    1. اجرای راه حل که در آن فرد راه حل هایی را که یافته است به کار می برد و نتایج را ارزشیابی می کند (کرکلی، ۲۰۰۳).

    به نظر می رسد که در تمامی الگوهایی که برای حل مسئله ارائه شده اند مراحل یا مؤلفه های شناسایی مسئله، تحلیل مسئله و ارائه راه حل از مؤلفه های اصلی حل مسئله محسوب می شوند. هرگاه افراد در یک یا بیش از یک مرحله مشکل داشته باشند، از عهده حل مسائل برنمی آیند. بنابراین در آموزش مهارت های حل مسئله لازم است که به این مراحل توجه شود (وی میر، لاتین وآگران، ۲۰۰۱).

     

    آموزش روش حل مسئله

     

    مهم ترین اهدافی که در آموزش روش حل مسئله دنبال می شوند عبارتند از:

     

      1. آموزش چگونه اندیشیدن و نه به چه اندیشیدن، که به کودکان و نوجوانان کمک می کند تا بتوانند در مواجهه با مسائل درون فردی و میان فردی به راه حل های مختلف بیاندیشند و بهترین راه حل را اتخاذ نمایند،

     

      1. پیشگیری از بروز و شدت یافتن اختلال های هیجانی و رفتاری نظیر گوشه گیری، افسردگی، مصرف مواد مخدر و پرخاشگری،

     

    1. به کار گیری روش حل مسئله از سوی والدین، معلمان و سایر کسانی که با نوجوانان سرو کار دارند.

    در فرایند آموزش مهارت های حل مسئله یادگیرندگان با نیازهای و احساسات خود و دیگران، موقعیت های مشکل ساز و راه های حل آنها آشنا می شوند و آنها را به کار می بندند. پژوهش ها نشان داده اند کسانی که مغلوب مشکلات می شوند از مهارت های حل مسئله اندکی برخوردارند. افرادی که از توانایی حل مسئله برخوردار نیستند به محض اینکه با مانعی برخورد می کنند ممکن است رفتارهای تکانشی از خود بروز دهند، احساس ناکامی کنند، پرخاشگر شوند یا برای پرهیز از موقعیت مشکل ساز گوشه گیر شوند. تکرار چنین موقعیت هایی ممکن است به ایجاد و بروز رفتارهای غیرانطباقی منجر شود (شور، ۲۰۰۱).

     

    افرادی که از توانایی حل مسئله برخوردارند می توانند راه حل های منطقی را در مراحل متوالی برای حل مسائل خود برگزینند؛ آنها می توانند موانع بالقوه در حل مسائل را حدس بزنند و برای رفع آنها اقداماتی را در نظر بگیرند (اسپیواک و لیون، ۱۹۶۳). در پژوهشی مهارتها های حل مسئله نوجوانان چهارده تا شانزده سال که رفتارهای تکانشی یا گوشه گیری داشتند مطالعه شد. نتایج این مطالعه نشان داد که این نوجوانان احساسات دیگران را به خوبی درک نمی کنند و در مواجه با مسائل به راه حل های جایگزین و پیامدهای رفتار خود   نمی اندیشند (شور و اسپیواک[۱۹]، ۱۹۸۲).

     

    [۱]- identify

     

    [۲]- define

     

    [۳]-explore

     

    [۴]- act

     

    [۵] -Look back

     

    [۶]- representation

     

    [۷]- solution search

     

    [۸]- implementation

     

    [۹]- interpersonal

     

    [۱۰]- intrapersonal

     

    [۱۱]- emotional and behavioral disorders

     

    [۱۲] -withdrawal

     

    [۱۳] -depression

     

    [۱۴] -substance misuse

     

    [۱۵]- aggression

     

    [۱۶]- impulsive

     

    [۱۷]- frustration

     

    [۱۸]- maladaptive

     

    [۱۹]- Shure & Spivack

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:56:00 ب.ظ ]




  • استرس را یکی از جنبه های طبیعی و اجتناب ناپذیر زندگی انسان معاصر خوانده اند که به اشکال مختلف تعریف شده است (هوخلی[۱]، ۱۹۸۳). برخی آن را در یک کلمه به فشار روانی یا تنیدگی تعریف کرده و گروهی آن را پاسخ فیزیولوژیک انسان به محرک های محیطی تهدید کننده دانسته اند(لی داکس[۲]، ۱۹۸۶).این موضوع که استرس ماهیتی جسمانی، شناختی یا عاطفی دارد، از دیرباز مورد بحث اندیشمندان بوده است. شناخت گرایان به عنوان رویکرد غالب در روانشناسی عصر حاضر، جسم، ذهن و احساس را اجزاء تفکیک ناپذیر وجود آدمی می داند که هر یک از آن ها متشکل از اجزایی متعدد و بهم تنیده هستند و در شبکه ای متعامل، رفتار را شکل می دهند(لازاروس[۳]، ۱۹۹۹).

     

    استرس یکی از پدیده های رایج زندگی امروزی است. شهرنشینی، مهاجرت، صنعتی شدن، پیچیدگی جوامع و سازمان ها و … مردم را با استرس زیادی مواجه ساخته است. به گونه ای که شواهد نشان می دهد نزدیک ۸۰ درصد مشکل ها امروزه ریشه در استرس دارد. استرس به طور اعم و استرس های تحصیلی به طور اخص از عوامل مؤثر بر میزان عملکرد تحصیلی و سلامت افراد است(امین یزدی و صالحی فدردی،۱۳۸۷).

     

    هانس سلیه[۴](۱۹۸۰)، استرس را پاسخ نامشخص بدن به هر گونه تقاضا نامیده ا ست . گروهی از صاحب نظران، استرس را بیماری شایع قرن نامگذاری کرده اند. استرس، می تواند نیروها را تحلیل ببرد و فعالیت ها و تلاش ها را تحت تاثیر قرار دهد(نظامی،۱۳۸۶). وقتی که عامل استرس زا، زندگی انسان را تحت تاثیر قرار دهد، حالت هیجانی و تفکر فیزیولوژیکی ما ازسطح بهنجار و متعادل خود خارج شده، فعالیت شناختی، آسیب پذیر می گردد و مشکلات رفتاری به صورت احساس اضطراب و افسردگی فرا خوانده می شود(ریو[۵]،۱۹۹۲).

     

    روان شناسان، استرس را انتظار انطباق، مقابله و سازگاری از سوی ارگانیسم تعریف کرده اند(راتوس[۶]،۲۰۰۷).استرس شدید و بلند مدت نظیر تغییرات زندگی (هارکنیس و لوتر[۷]، ۲۰۰۱)،  می تواند توانایی سازگاری فرد را تحت تاثیر قرار دهد، موجب افسردگی شود و ضمن آسیب به بدن، لذت زندگی را از بین ببرد (کی کولت- گلاسر[۸]،۲۰۰۲).

     

    ۲-۲-۲٫ مراحل ایجاد استرس و چگونگی تأثیرآن:

     

    در بدن تمامی موجودات زنده نظام هشداردهنده پیچیده ای وجود دارد که موجب انگیختگی جاندار می گردد و او را آماده می نماید تا با خطرهای احتمالی بیرونی مقابله نماید. این واگنش جاندار به خطرهای قریب الوقوع، بقای جانور در محیط زندگی را تضمین می کند. به عبارت دیگر نوعی واکنش است که تکامل به جاندار اهدا کرده است تا خود را از خطرهای پیرامون خود حفظ نماید. در واقع همه موجودات زنده اعم از انسان و حیوان در محیطی زندگی می کنند که این خطرها را تجربه می کنند(قربانی،۱۳۸۲).

     

    انسان اولیه در برخورد با تهدیدهای بیرونی همگام با تغییرهای بدنی و روانی فعالیتی را انجام می داد که از لحاظ بدنی در موقعیت خطر باید انجام دهد، او دو واکنش ستیز یا گریز[۹] را انجام می داد. اما این نوع واکنش ها برای انسان امروزی غیرممکن است، پس امروزه انسان ها در برابر واکنش های طبیعی یک رفتار غیرطبیعی را انجام می دهند، این رفتار غیرطبیعی آسیب های متفاوتی را ایجاد می کند و در آخر سلامتی و بقای فرد را به خطر می اندازد. آسیب هایی که در درازمدت و یا کوتاه مدت از استرس ناشی می شوند در اکثر مواقع مزمن و ناتوان کننده می باشند(قربانی،۱۳۸۲).

     

    دانلود مقاله و پایان نامه

     

    به طور کلی استرس یا فشارعصبی پاسخی هیجانی، رفتاری و شناختی است که به عامل استرس زا داده می شود. عامل استرس زا می تواند بیرونی یا درونی باشد. استرس از دو طریق عمده در سلامتی نقش دارد، معمولاً استرس های کوتاه مدت نیز اگر شدید باشند می توانند موجب آسیب و اختلال روانی گردند، ولی این فشارها معمولاً چندان شدید نیستند و پس از مدتی شرایط عادی می گردد، اما چنانچه استرس طولانی گردد موجب آسیب زایی بر سلامت فرد می گردد(قربانی،۱۳۸۲).

     

     

    بنابراین، استرس نه تنها ممکن است از ناکامی های مربوط به رسیدن به هدف ها و احساس تعارض ناشی شود، بلکه ممکن است مربوط به رویدادهای مختلف یا رفتار کردن به طرق خاصی باشد که از داخل یا خارج بر فرد تحمیل می شود(آزاد،۱۳۸۵). همیشه استرس با نشانه هایی همراه است که معمولاً آسیب زا هستند برخی از این علائم استرس عبارتند از: اختلال های گوارشی، مشکل های قلبی- عروقی، کاهش مقاومت بدنی در مقابل بیماری ها، مشکل حافظه و یادگیری(افت تحصیلی)، پرخاشگری و تحریک پذیری، بی قراری و اضطراب و احساس خستگی مفرط. این واکنش ها در محیط آموزشی می تواند علاوه بر کاهش یادگیری و افت تحصیلی فرد موجب تأثیر منفی بر سایرین(همکلاسی ها) داشته باشد و استرس محیط یا کلاس را بالا ببرد(قربانی،۱۳۸۲).

     

    [۱] -Hockley, R

     

    [۲] -Le Doux, J

     

    [۳] -Lazarus, R

     

    [۴] -Hans Selye

     

    [۵] – Reeve

     

    [۶] – Rathus

     

    [۷] – Harkness & Luther

     

    [۸] – Kicoit. Glaser

     

    [۹] -Fight or Flight

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:55:00 ب.ظ ]




  • استرس بر روی افراد مختلف تأثیرات متفاوتی دارد. برخی از افراد یک مسأله را استرس آمیز تلقی کرده، در حالی که برای عده ای دیگر ممکن است اسن مسأله استرس آمیز نباشد(قربانی،۱۳۸۲). چندین پژوهش نشان داده اند که احتمالاً استرس از دو راه با سالخوردگی مرتبط می شود. اول این که جسم مسن، حتی در بهترین شرایط سلامتی، استرس را به خوبی بدن افراد جوان تحمل نمی کند، دوم این که استرس می تواند روند الخوردگی را تسریع نماید. سالپولسکی[۱] (۱۹۸۶)، یکی از آثار مهم درازمدت استرس را مورد بررسی قرار دادند. شواهد نشان داد که یکی از علل ضعف حافظه ی توأم با سالخوردگی ناشی از زوال مربوط به تحلیل ساختار هیپوکامپ مغز است که بر اثر استرس به وجود می آید(کارلسون[۲]،۱۹۹۲).

     

     

    البته باید به این نکته توجه داشت که استرس و میزان آسیب پذیری با یکدیگر رابطه دارند. در صورتی که فشار روانی زیاد باشد، آسیب پذیری کم هم ممکن است فرد را دچار آسیب نماید و بر عکس وقتی فشار کم و آسیب پذیری زیاد باشد، احتمال بروز رفتار ناسازگارانه زیاد است و آسیب پذیری و ایجاد صدمه هم زیاد می شود. یکی از عواملی که موجب می گردد سالخوردگان از آسیب پذیری بیشتری در مقابل استرس برخوردار باشند، میزان بالای آسیب پذیری این گروه در مقابل فشار روانی است، افراد سالخورده از نظر ساختار بدنی و شناختی مقاومت کم تری را در مقابل تغییرها و استرس ها نشان می دهند.

     

    ۲-۲-۴٫ استرس از دیدگاه نظریات:

     

    در نظریه ی اجتماعی- شناختی[۳] چنین بیان می گردد که توانایی انسان برای برقراری ارتباط با محیط و ایجاد تغییر در آن، کارکرد ارتباط تعاملی بین عاطفه، شناخت و رفتار است(بندورا،۱۹۸۶). بندورا اظهار می دارد که انسان از یک خودنظامی[۴] برخوردار است که او را قادر می سازد تا تفکرات، احساسات و رفتارهای خود را مورد سنجش و کنترل قرار دهد. این خودنظامی، متشکل از ساختارهای شناختی و عاطفی است و توانایی هایی چون الگوسازی و یادگیری از دیگران، طرح ریزی راهبردهای رویارویی با موقعیت های مختلف، انعطاف پذیری و خودنظم دهی رفتار را دارد و علاوه بر این اجزاء ساختاری، از مکانیسم هایی برخوردار است که کارکردهایی چون دریافت، ادراک، تنظیم و ارزشیابی رفتار و موقعیت را میسر می سازد(بندورا،۱۹۷۸).

     

    از دید بندورا، خودنظامی، نقش میانجی را بین اطلاعات حاصل از رویدادهای محیطی و کنش های فرد ایفا می کند و به همین دلیل، از یک سو متأثر از محیط و از سوی دیگر مؤثر بر آن است(بندورا،۱۹۸۹). بنابراین، درجاتی از برانگیختگی هیجانی که هنگام رویارویی با رویدادهای استرس زا به وسیله ی فرد تجربه می شود، تنها متکی بر ویژگی های عینی این رویدادها نیست، بلکه تفکر منبعث از خودنظامی، نقش مؤثرتری در این برانگیختگی بر عهده دارد(بندورا،۱۹۸۹).

     

    شواهد حاصل از برخی پژوهش ها نشان می دهد که باورهای افراد در خصوص مزان کنترلی که می توانند بر موقعیت های فشارزا اعمال نمایند و نیز احساس خودکفایتی آنان برای فائق آمدن بر مشکلات و رویدادهای آزاردهنده، بر میزان برانگیختگی هیجانی و عملکردهای فردی در موقعیت های مذکور تأثیرگذار است. این یافته ها نشانگر آن است که در هنگام رویارویی با وقایع آزاردهنده و استرس زا، افرادی که از خود ادراکی مثبت تری برخوردارند و سطوح بالاتری از باورهای کنترل و خودکفایتب را نشان می دهند، برانگیختگی هیجانی کم تری را تجربه می کنند و به دنبال آن عملکرد آنان در تکالیف شناختی، کم تر دچار تخریب و رکود می گردد(میلر[۵]،۱۹۷۹ و ۱۹۸۰).

     

    پایان نامه ها

     

    در نظریه ی شناختی- هیجانی بیان می گردد که استرس زا بودن رویدادها، پدیده ای اساساً شخصی است و کارکرد تعامل فرد با محیط و ارزیابی او زا وقایع بالقوه تهدیدکننده و چالش برانگیز است(لازاروس،۱۹۷۷). بنابراین در رویکرد فوق، فرض بر آن است که استرس در صورتی ایجاد می شود که شخص موقعیتی را چالش برانگیز و طاقت فرسا ارزیابی کند یا منابع کافی را برای سازگاری با این موقعیت در اختیار نداشته باشد(لازاروس،۱۹۹۱). بدین ترتیب، ذهن به عنوان میانجی پاسخ عاطفی و واقعه محیطی عمل می کند و تفسیر فرد از نوع و شدت رویداد محیطی، تعیین کننده واکنش های عاطفی و هیجانی مربوط به آن است(لازاروس،۱۹۹۵). لذا همسو با دیدگاه فوق، استرس را تقاضای جسم و ذهن برای بهره گیری از ظرفیت های سازگارانه یا مقابله ای تعریف کرده اند(فونتانا و ابوسری[۶]،۱۹۹۳). تقاضایی که اگر دیر زمانی فراتر از قدرت پاسخ دهی این ظرفیت ها استمرار یابد، منجر به فرسودگی جسمی و روانی می شود و فعالیت طبیعی فرد را در جنبه های مختلف زندگی دچار اختلال می کند(فونتانا،۱۹۸۹).

     

    [۱] -Salpusky

     

    [۲] -Carlson

     

    [۳] -Social- Cognitive theory

     

    [۴] -Self- System

     

    [۵] -Miller, S. M.

     

    [۶] -Fontana

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:55:00 ب.ظ ]