کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



جدول ‏۴‑۸: ارزش ویژه و همبستگی متعارف

 

 

 

 

 

 

ارزش­های ویژه همبستگی متعارف
۷۱/۱ ۷۹۵/۰

جدول ۴-۹ لامبدای ویلکز را نشان می دهد. در این جدول لامبدای ویلکز معناداری ارزش ویژه مربوط به تابع تشخیص را آزمون می کند که در اینجا معنادار می باشد.

 

جدول ‏۴‑۹: آزمون تابع با لامبدای ویلکز

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

لامبدای ویلکز خی دو درجه آزادی سطح معناداری
۳۶۹/۰ ۸۱۰/۱۰۱ ۸ ۰۰۱/۰

 

 

جدول ۴-۱۰ ضرایب تابع تشخیص استاندارد شده را نشان می دهد. این ضرایب مشابه وزن های بتا در رگرسیون چندگانه هستند و اهمیت نسبی متغیرهای مستقل در پیش بینی اقدام به خودکشی را نشان می دهند. همانطور که در جدول ۷ مشاهده می شود بالاترین ضریب بیشترین سهم را در پیش بینی اقدام به خودکشی دارد.

 

جدول ‏۴‑۱۰: ضرایب استاندارد شده برای متغیرهای موجود در تابع تشخیص

 

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

متغیرها ضرایب
ضداجتماعی ۶۱/۰
هیپوکندری ۲۴/۰
افسردگی ۲۰/۰
هیستری ۳۰/۰
هیپومانیا ۲۴/۰
پارانویا ۲۲/۰
ضعف روانی (پسیکاستنی) ۱۰۲/۰-
اسکیزوفرنی ۱۶۹/۰-

در جدول ۴-۱۱ ضرایب ساختاری متغیرهای پژوهش ارائه شده است که همبستگی هر متغیر تابع تشخیص را نشان می دهد. همانطور که در جدول مشاهده می شود اختلال شخصیت ضد اجتماعی بیشترین رابطه را با تابع تشخیص دارد.

 

جدول ‏۴‑۱۱: ضرایب ساختاری برای متغیرهای موجود در تابع تشخیص

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

متغیرها ضرایب
ضداجتماعی ۷۷/۰
هیپوکندری ۶۴/۰
افسردگی ۶۰/۰
هیستری ۴۹/۰
هیپومانیا ۴۶/۰
پارانویا ۵۱/۰
ضعف روانی (پسیکاستنی) ۳۴/۰
اسکیزوفرنی ۴۶/۰

 

۱-۱-۱-             آماره های طبقه بندی

 

جدول ۴-۱۲ نشان می دهد که تابع تشخیص تا چه اندازه توانسته است افراد یا موردهای مربوط به هرگروه از متغیر وابسته را طبقه بندی کند.  این تابع تشخیص ۸/۸۹% همه موردها را به درستی طبقه بندی کرده است. تابع تشخیص در پیش بینی افراد اقدام کننده به خودکشی ۶/۹۲ درصد و افراد عادی ۸۷ درصد به یک اندازه خوب عمل کرده است. پیش بینی عضویت در یکی از دو گروه فقط بر اساس شانس و تصادف بهتر از ۵۰ درصد نیست. دقت طبقه بندی به دست آمده ۸/۸۹ درصد به گونه  معناداری بهتر از آن است، بنابر این روایی مدل را نشان می دهد.

 

جدول ‏۴‑۱۲: جدول طبقه بندی گروه ها

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 گروه عضویت گروهی پیش بینی شده کل
اقدام کننده به خودکشی عادی
اقدام کننده به خودکشی ۵۰ ۴ ۵۴
عادی ۷ ۴۷ ۵۴
اقدام کننده به خودکشی ۶/۹۲% ۴/۷% ۱۰۰%
عادی ۱۳% ۸۷% ۱۰۰%

 

 

بطور کلی  تحلیل تابع تشخیص همزمان اجرا شد تا مشخص شود که آیا ویژگی های شخصیتی می توانند  اقدام به خودکشی در افراد را پیش بینی کنند. لامبدای ویلکز کلی معنادار بود که نشان می دهد در کل متغیرهای پیش بین می توانند افراد اقدام کننده به خودکشی را از افراد عادی تفکیک کنند.

 

سؤال دوم پژوهش این بود که آیا اختلالات خلقی توانایی پیش بینی اقدام به خودکشی را دارند؟

 

برای پاسخ به این سؤال از رگرسیون لوجستیک استفاده شد که نتایج در ادامه مورد بررسی قرار می گیرد:

 

آماره خی دو در جدول ۴-۱۳ تفاوت بین مدل های صفر (مدل صفر درصد پیش بینی را بدون متغیرهای مستقل نشان می دهد) و نهایی (مدل نهایی درصد پیش بینی را با متغیرهای مستقل نشان می دهد) است. اگر سطح معنی داری  مقدار خی دو کوچکتر از ۰۵/۰ باشد نتیجه می گیریم که مدل نهایی، مدل صفر را منتفی می کند. در تفسیر نتایج جدول می توان گفت که با توجه به معنی داری خی دو (۹۵۱/۱۷) در سطح خطای کوچکتر از ۰۱/۰ می توان نتیجه گرفت که مدل نهایی مدل خوبی است و توانسته مدل صفر را منتفی کند. علاوه بر این ناگل کرک نشان می­دهد  که این مدل ۲۱ درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین می کند. این موضوع نشان می دهد که متغیر پیش بین، افرادی را که اقدام به خودکشی می کنند و آنهایی که اقدام به خودکشی نمی کنند را از هم تفکیک می کند.

 

جدول ‏۴‑۱۳: نتایج آزمون نسبت درست نمایی  مربوط به برازش مدل و میزان واریانس تبیین شده توسط مدل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Nagelkerke R Square آزمون نسبت درست نمایی
۲۱/۰ p Df خی دو
۰۰۱/۰ ۱ ۹۵۱/۱۷

 

۱-۱-۲-             برآوردهای پارامتر

 

جدول ۴-۱۴ با عنوان برآوردهای پارامتر مهمترین نتایج تحلیل رگرسیون لجستیک را نشان می­دهد. در این جدول، ضرایب B، خطاهای انحراف استاندارد آن­ها، آزمون معنی­داری والد و نسبت بخت­ها برای تمامی متغیرهای مستقل به تفکیک آمده است. اما تأکید اصلی بر معناداری آزمون والد، جهت ضریب B و نسبت بخت ها می باشد.

 

جدول ‏۴‑۱۴: برآورد پارامترها

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

EXP (B) P درجه آزادی والد (Wald) خطای استاندارد b متغیر
۳۰/۱۰ ۰۰۱/۰ ۱ ۵۵۷/۱۲ ۶/۰ ۳۳/۲ اختلالات خلقی

 

 

مطابق با جدول ۴-۱۴ در ستون Exp (B) نسبت بخت ها را  مشاهده می کنید. مقادیر بیشتر از یک نشان از بخت موفقیت بیشتر نسبت به شکست دارد و مقادیر کمتر از یک به معنی بخت موفقیت کمتر نسبت به شکست است. به عبارت دیگر نسبت بخت ها نشان دهنده آن است که تغییر در مقدار متغیر کمی یا تغییر حالت در متغیر کیفی، با چه نسبتی احتمال تغییر از حالتی به حالت دیگر را در متغیر وابسته موجب می شود. همچنین، متغیرهایی که علامت ضریب B آن ها مثبت و یا نسبت بخت های آن ها بزرگ تر از عدد (۱) است، احتمال وقوع یک پدیده را بیش­تر می کنند و برعکس، پارامترهایی که علامت ضریب B آن ها منفی و یا نسبت بخت های آن­ها کوچک­تر از عدد (۱) است، از این احتمال می کاهند. یعنی تأثیر منفی بر متغیر وابسته دارند (حبیب­پور و صفری،۱۳۸۸). بنابر این، با توجه به جدول فوق اختلالات خلقی بر  اقدام به خودکشی مؤثر است.  نسبت بخت­های این متغیر برای اقدام به خودکشی برابر با ۳۰/۱۰ می باشد که جهت مثبت ضریبB  (۳۳/۲) نشان می دهد که این ویژگی احتمالا افزایش  خودکشی را در پی دارد. به عبارت دیگر، هر چه اختلالات خلقی بیشتر باشد احتمال اقدام به خودکشی بیشتر است.

 

۱-۱-۳-     جدول طبقه بندی

 

جدول بعدی جدول طبقه بندی نام دارد، این جدول به ما کمک می کند تا میزان عملکرد پیش بینی پذیری مدل و به عبارتی صحت طبقه بندی افراد در طبقات مختلف را ارزیابی کنیم. در این جدول، خانه های قطری، تعداد پیش بینی های صحیح و خانه های خارج از قطر تعداد پیش بینی های غیر صحیح را نشان می دهند.

 

 

 

 

 

جدول ‏۴‑۱۵: جدول طبقه بندی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پیش بینی شده مشاهده شده
درصد درست خودکشی عادی

۴/۹۴%

 

 

۷/۳۷%

 

۴/۶۶%

۳

 

 

۲۰

 

 

۵۱

 

 

۳۳

 

 

عادی

 

 

اقدام به خودکشی

 

درصد کل

جدول ۴-۱۵ نشان می دهد که مدل چگونه افراد را در دو گروه طبقه بندی می کند. دقت پیش بینی کلی ۴/۶۶ درصد است. مدل افراد عادی (کسانی را که به خودکشی اقدام نکرده اند) را بهتر از افراد اقدام کننده به خودکشی پیش بینی کرده است.

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 02:39:00 ب.ظ ]




در تحقیق های انجام شده در حوزه ی دین، دیدگاه ها و نظریه های فلسفی، جامعه شناختی و روانشناختی متعددی در مورد دین مطرح شده است.  در اینکه دین وجه امتیاز اصلی بشر است، شکی نیست.  از دیدگاه فلسفی، فرد زمانی دیندار تلقی می شود که با سؤال ها و مسائل وجودی و ماورای طبیعی از جمله منشأ و مقصد به وجود آمدن هستی مواجه شود و برای آنها پاسخی مناسب بیابد( هیوم، ترجمه گواهی،۱۳۶۹؛ ینگر، بتسن،۱۹۷۰؛ شون راد و ونتیس[۱] ۱۹۹۳). از دیدگاه جامعه شناختی، دین به عنوان یک نهاد اجتماعی کارکردهای اساسی مانند انضباط، انسجام، حیات بخشی و خوشبختی آفرین دارد که فقدان آن بقای جامعه را مخدوش می سازد)هاری آلپر[۲] به نقل از گیویان ۱۳۷۷).

 

 

از دیدگاه روانشناختی نیز به دین و دینداری به ویژه کارکرد های بهداشت روانی و روان درمانی دین توجه ویژ ه ای شده است .ویلیام جیمز[۳] (ترجمه قائنی، ۱۳۷۶) دین را ایجاد رابطه معنوی با دنیایی نامحسوس به عنوان روح عالم خلقت می داند که این ایجادرابطه در عالم تنهایی و دور از همه وابستگی ها صورت می گیرد و به ادراک نظمی نامرئی در میان پدیده های جهان هستی و رسیدن به اطمینان و آرامش باطنی که آثار ظاهری آن نیکویی و احسان بی دریغ است، منجر خواهد شد. رابرتسون معتقد است” دین عبارتست از مجموعه ای از عقاید و نمادها و ارزشهای منتج از آنها که میان امور تجربی و فوق تجربی تفاوت قائل است و امور موجودات طبیعی را در رابطه با موجودات فوق طبیعی معنی دار می سازد”(رابرتسون[۴]،۶۴۷:۱۹۷۰). کارل مارکس[۵] مذهب را مشکل عمیق از خود بیگانگی می داند و آن را توجیه گر نابرابریهای اجتماعی تلقی می کند و دین را افیون جوامع معرفی می نماید(رابرتسون، ۱۹۸۹: ۳۳۷ ).

 

پایان نامه

 

از نظر گیدنز[۶] نمادهایی که کل فلسفی را تشکیل می دهد که به رفتار انسان در رویدادها معنی می بخشد و پشتوانه اساسی اندیشه ها و ارزشها و شیوه زندگی یک جامعه است او می نویسد دین در بعد فرهنگیش یک نظام از نمادهای کنش برای قوی و نافذ ساختن حلالت و انگیزه های با دوام در انسان-وسیله شک گیری ادراکات از نظم عمومی هستی و زندگی پوشانیدن این ادراکات با هاله ای از تقدس و نورانیت بطوریکه این حلالت و انگیزه ها به نظر واقع بینانه آیند. دین از نظر ریمون آرون مجموعه ای از باورهاست و این باورها معمولاً تو.سط کلمات بیان می شوند یعنی به صورت اندیشه ای در می آیند که کم و بیش شکل دستگاه فکری به خود گرفته است و فقط با اعمال که مظاهر و جلوه های باورها و شیوها های تجدید آن هستند زنده می مانند و مشخص می گردد(ریمون آرون[۷]، ۱۳۷۶ : ۵۶).

 

ترنر دین را شامل و دارای سه بعد اصلی می داند:

 

۱)باورها که ماهیت تقدس و ماوراءالطبیعه را تعیین می کند.۲)ارزشها که در مورد مطلوبهای نشأت گرفته از ماوراءالطبیعه توضیح می دهند.۳)مراسم ساخت که مداخله ماوراءالطبیعه در جهان مادی را طلب می کند(ندیمی۲۱،۱۳۷۷).

 

انسان گرایان نیز با توصیف ویژگی های افراد خودشکوفا، اوج تجربه های خویش را مشابه تجربه عرفانی مورد نظر جیمزمی دانند (شولتز[۸]، ۱۳۶۹ ، ترجمه گیتی خوشدل).  برخی دیگر از نظریه پردازان به بعد شناختی دین توجه بیشتری کرده اند . فانک و والگنلز)[۹] ۱۹۸۷(  دین را سبک زندگی و یا نظام باورهایی دانسته اند که رابطه غایی فرد را با خدا و عالم هستی تنظیم می کند و سرانجام برخی از اندیشمندان غربی دین را مجموع های از مؤلفه های مرتبط با هم می دانند.  برای مثال پترسون معتقد است، مذهب مجموعه ای از اعتقادها، احساسات و اعمال فردی و جمعی است که حول مفهوم حقیقت غایی یا امر مقدس سامان یافته است. ویلیام جیمز دین را به عنوان احساس ها و اعمال و تجربه های فرد در رابطه با آنچه آن را الهی تلقی می کند می داند. به نظر پروسر دین مجموعه ای از باورها، رفتارها، احساسات و نگرش های جدی است(آرین،۱۳۷۸). نمی توان به دین به عنوان پدیده ای ساده و تک بعدی نگریست، بلکه دین پدیده ای مرکب از واقعیت های متعدد است.  دین از نظر روانشناختی، پیچیده و شامل مجموعه ای از مقوله های روانشناختی از جمله هیجانات، باورها، ارزش ها، رفتارها و محیط اجتماعی است )آرین[۱۰]، ۱۳۷۸٫ (  (وربیت هود و همکاران[۱۱]، ۱۹۹۶ )؛ به نقل از فوکویاما و سویژ[۱۲]، (۱۹۹۹) با اعتقاد به چندبعدی بودن دین،  شش بعد را برای دین ذکرمی کند:

 

۱ . شعائر  :مراسم مذهبی خصوصی یا عمومی ؛

 

۲ . تعالیم  :نظرهای قطعی پیرامون رابطه ی فرد با غایت؛

 

  1. ۳٫ عاطفه :برخورداری از احساسات (هیبت ، عشق ، ترس و غیره(؛

۴  .معرفت : آشنایی عقلانی با اصول و متون مقدس؛

 

  1. ۵٫ اخلاق :قواعدی دال بر خیر و شر ، و خوب و بد، برای هدایت رفتارهای بین فردی؛

۶ .جماعت  :ورود به جماعت اهل ایمان ، از لحاظ روانشناختی ، اجتماعی یا فیزیکی؛

 

اندیشمندان مسلمان نیز به دین به عنوان پدید های ساختاری نگریسته و آن راه و روشی دانسته اند که تمامی ابعاد زندگی انسان را تحت تأثیر قرار می دهد و او را به هدف کلی و متعالی که همانا سعادت و خوشبختی است، رهنمون می سازد.  متفکرین اسلامی برای تعریف دین و تبیین ابعاد آن، دین الهی بویژه اسلام را قرار داده اند. دین را عمدتاً مجموعه ای عقاید، احکام واحد و قیامت می دانند و در یک تقسیم بندی آن را به اصول، فروع و احکام تقسیم می کنند. از دیدگاه اغلب آنان این سه بخش ابعاد و ارکان اصلی دین را تشکیل می دهند. حضرت علی (ع) در این باره می فرمایند: که دین نیرومندترین نگهبان و قویترین تکیه گاه است(سمنانی،۱۳۸۰). در میان متفکرین اسلامی دکتر شریعتی اسلام را به عنوان یک مکتب و بصورت مجموعه ای انتظام یافته از عقاید و ارزشهای اخلاقی و روش های علمی می داند که در ترکیب و وابستگی متقابل با یکدیگر شکل معنوی معنی دار واحدی را می سازند. می توان گفت که در یک تقسیم بندی کلی دین را به عنوان یک مکتب به دو بعد شناختی (با سلسله مراتب خاص خود) و ایدئولوژی تقسیم می کند.

 

رفیع پور دین[۱۳]را چنین تعریف می نماید واژه دین بطور لغوی به معنای اتصال، ارتباط انسان با خود تعریف شده است، در قرآن شریف واژه دین به معنای مختلف عام و کم و بیش خاص آمده است دین را مجموعه ای از عقاید، اخلاق، قوانین و مقراراتی می داند که برای اداره امور جامعه و انسان و پرورش انسان هایی می باشد. از نظر مصباح یزدی(۱۳۶۵) دین برابر است با اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و انسان و دستورالعمل های متناسب با این عقاید. علامه طباطبایی(۱۳۶۳) دین را نظام عملی مبتنی بر اعتقاد می داند. روانشناسی دین گستره ای است که به مطالعه باورها و اعمال دینی از دیدگاهی روانشناختی می پردازد (پالوتزیان[۱۴]،۱۹۶۶ به نقل از قربانی،۱۳۷۷) . دین را به معنای نظامی از باورها و رفتار که به ما بعد الطبیعه مربوط می شود، در نظر گرفته اند”(سراج زاده،۱۳۸۴: ۵۹) و گفته اند” دین نظام اندیشه ای است که از جهان هستی و موضع انسان از جهان هستی، تفسیری ارائه می کند و علاوه بر آن بر اساس آن تفسیر ، شیوه ی زندگی خاصی را توصیه می کند و آن تفسیر و این توصیه را در قالب یک سلسله مناسک و شعائر ، به صورت رمزی و نمادین جلوه می کند(ملکیان،۲۷۵:۱۳۸۵). از نظر رابرتسون، مجموعه ای از اعتقاداها و سمبل ها ی تمایز بخش بین حقیقت تجربی و مافوق تجربی است(میلم[۱۵]  ۱۷۱:۱۳۷۷).

 

شهید مطهری دین را این گونه تعریف می کند: دین عبارت است از اعتقاد و دل بستگی انسان به حقایقی که هم ماورای فردی و هم ماورای مادی دارد؛ به طوری که این اعتقادات زیر بنای فکری و عقیدتی انسان و جهت گیرهای زندگی دنیایی وی را فراهم می آورد(آسیب شناسی دینی، سامانی،۱۳۸۹ :۱۷). وی همچنین به فطری بودن دین تأکید می ورزد و می گوید: نوع بشر به دین نیاز مند است، دین جزء نهاد بشریت، و جزء خواسته های فطری و عاطفی و عقلی بشر است. وی جنبه های کارکردی و نقش اجتماعی را نیز در ابعاد ذیل مورد توجه و نظر قرار می دهد:

 

الف) تأثیر بر تعلیم و تربیت و تکامل بخشیدن به درک اجتماعی افراد و فرهنگ سازی؛

 

ب)استوار ساختن پیمانها و میثاقها، زیرا دین و مذهب پشتوانه ارزشهای اخلاقی و انسان است.

 

ج) دین، نقش مهمی در نجات بشر از اسارتها و عوامل بازدارنده رشد اجتماعی دارد. دین با از بین بردن زمینه های ظلم و استضعاف و طاغوت و بهره کشی و برده داری و اصلاح عقاید و باورها و آداب و رسوم مردم، زمینه سلامت روحی و روانی و فکری و تربیتی جامعه و فرد را ایجاد می کند.از نظر آن متفکر بزرگ، دین در تحولات فکری و رشد فکری و اخلاقی جامعه نقش مهمی ایفاء می کند.

 

ابعاد دین از نظر دکتر شریعتی، ۱: الف) بعد شناختی : شناخت زیر بنایی جهان که طرز تلقی انسان از هستی ووجود است. ب) انسان شناسی: جامعه شناسی وظیفه وتاریخ (که می توان آن را شناخت واسط نامید) آگاهی نسبت به خود ،جایگاه، طبقاتی، اجتماعی و تاریخی

 

۲) ایدئولوژی تلقی انسان از انسان و جامعه آرمانی(شناخت حرکت).

 

دین اسلام

 

اسلام در زبان عربی از ریشه (س-ل-م) است و معنی لغوی این ریشه «سالم شدن» و «رهایی یافتن از آفات» است. واژه «سلام» نیز مشتق شده از همین ریشه است. با توجه به معنی اسلام، «مسلم» (در فارسی: مسلمان) یعنی کسی که خدا را خالصانه و بی ریا می‌پرستد و اختیار خود را تسلیم امر و نهی او می‌کند(تفسیر المیزان، ج ۱ : ۶۴).

 

همان گونه که از نام دین «اسلام» بر مى آید، ویژگى نخستِ این دین، بنا بر آیات قرآن کریم، اسلام و تسلیم محض در برابر پروردگار متعال است. اسلام به معنی تسلیم در برابر خداست. دین قانون و عمل است، نه ریاضت و رهبانیت. یک دین میانه‌رو است؛ اسلام آیین حق الهی است و آخرین و کاملترین و بهترین دین در تامین سعادت بشری و جامعترین دین در تامین مصالح دنیوی و اخروی انسانهاست. (همان منبع:۷۰).

 

اسلام نام دین خداست که یگانه است و همه پیامبران برای آن مبعوث شده‏ اند و به آن دعوت کرده اند صورت جامع و کامل دین خدا به وسیله خاتم‏ پیامبران حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم به مردم‏ ابلاغ شد و نبوت پایان یافت و امروز با همین نام در جهان شناخته می‏شود. تعالیم اسلامی که به وسیله خاتم انبیاء ابلاغ شد، به حکم اینکه صورت‏ کامل و جامع دین خداست و برای این است که برای همیشه راهبر بشر باشد، مشخصات و ممیّزات خاص دارد که متناسب با دوره ختمیه است این مشخصات‏ در مجموع خود نمی‏توانست در دوره های قبل که دوره های کودکی بشر بود وجود داشته باشد هر یک از این مشخصات معیاری است برای شناخت اسلام با این‏ معیارها و مقیاسها که هر کدام یک ” اصل ” از اصول تعلیمات اسلامی است‏ می‏توان سیمایی و لو مبهم، از اسلام به دست آورد، و هم می‏توان با این معیارها تشخیص داد که فلان تعلیم از اسلام هست یا نیست‏( مصباح یزدى، ۱۳۷۰،، ج ۱: ۲۸). فقط تعریف دینِ اسلام است که جامع تمام ادیان الهی است. و به عبارت دیگر کاملترین مرتبه از دین الهی به شمار می رود. و آن عبارت است از مجموعه معارف، احکام و دستورالعمل هایی که منشأ الهی دارد و برای هدایت انسان و وصول به سعادت دنیایی و آخرتی به دست بشر می رسد. (مصباح یزدی، ۱۳۷۰، ج۱ـ۲ : ۲۸ـ۲۹ ). استاد مطهری رحمه الله علیه می‌نویسد: اصول مکتب انبیاء که دین نامیده می‌شود یکی بوده است و آن اسلام است و اسلام نام دین خداست، که یگانه است، همه پیامبران برای آن مبعوث شده‌اند و به آن دعوت نموده اند. مطهری ، (۱۳۶۷) .

 

از جمله ویژگى ها و خصیصه هاى اصلى دین اسلام این است که این دین زمانى انسان را به کمال خود مى رساند و ضامن سعادت و خوش بختى فرد و اجتماع مى شود که به همه محتواى آن بدون کم و کاست عمل شود. حفظ و حراست از دین زمانى رخ مى دهد که تمامى محتواى آن اقامه شود. تقسیم، تبعیض، پاره پاره کردن و تفرقه و اختلاف در دین و ایمان و اقامه بعض و ترک بعض دیگر، اقامه دین نبوده و کمالى مترتب بر آن نخواهد شد. همانطور که خداوند در قرآن می فرماید: «أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا.»[۱۷] کلمه «أن» در این جمله تفسیرى است، و معناى اقامه دین، حفظ آن است به اینکه پیروى اش کنند و به احکامش عمل نمایند. الف و لام در کلمه «الدین» الف و لام عهد است؛ یعنى آنچه به همه انبیاى نامبرده وصیت و وحى کرده بودیم این بود که از دینى که براى شما تشریع شده پیروى کنید و در آن تفرقه ننمایید و وحدت آن را حفظ نموده در آن اختلاف نکنید. دینی که تمام نیازهای بشر را در امور و نظام های فردی و اجتماعی و سیاسی بر می آورد. دین اسلام آخرین دین است و دیگر انتظار آمدن دین دیگری را نداریم تا بیاید و بشر را از ظلم و فساد و تباهی نجات بخشد به ناچار روزی فرا خواهد رسید که آیین اسلام قوت و نیرو می گیرد و سراسر جهان را تحت سیطره عدالت و قوانین متقن خود در می آورد( مصباح یزدى، ۱۳۷۰، ج ۱ :۳۳ ـ ۲۸ ). اسلام، دینی یکتاپرستانه و از دین‌های ابراهیمی است. به پیروان اسلام «مسلمان» می‌گویند هم ‌اکنون اسلام از دید شمار رسمی پیروان، در جایگاه دوم در جهان جای دارد. دینی است جهانی و همیشگی و یک سلسله امور اعتقادی و مقررات اخلاقی و عملی است که به کار بستن آنها سعادت و نیکبختی انسان را در دنیا و آخرت تأمین می‌کند. مقررات دین اسلام که از جانب آفریدگار جهان فرستاده شده طوری است که هر فردی از افراد بشر و هر جامعه‌ای از جامعه‌های انسانی که آنها را به کار بندد، بهترین شرایط زندگی و مترقی‌ترین کمال انسانی برایش فراهم خواهد شد. دین اسلام آثار نیکوی خود را به طور مساوی به همه کس و هر جامعه‌ای می‌بخشد و بزرگ و کوچک، دانا و نادان، مرد و زن، سفید پوست و سیاه پوست، شرقی و غربی بدون تفاوت می‌توانند از فواید و مزایای این آیین پاک برخوردار شوند و نیازمندی‌های خود را به نحو احسن و اکمل رفع نمایند، زیرا دین اسلام معارف و مقررات خود را روی پایه آفرینش گذاشته و نیازمندی‌های انسان را منظور داشته به رفع آنها می‌پردازد و فطرت و ساختمان انسان نیز در همه افراد مختلف و نژادهای متفاوت و زمان‌ها یکسان است، زیرا بدیهی است که جامعه انسانی از خاور گرفته تا باختر یک خانواده نوعی است، یعنی همه از نوع انسانند و بزرگ و کوچک، مرد و زن، دانا و نادان، سفید پوست و سیاه پوست آن اعضاء و افراد این خانواده هستند و در اصول و ارکان ساختمان انسانی شریکندو نیازمندی‌های افراد مختلف و نژادهای متفاوت، مشابه است و آیندگان بشر نیز فرزندان و زادگان همین خانواده‌اند و قطعاً وارث حوائج و نیازمندی‌های اینان می‌باشند  (جوادی آملی، ۱۳۷۳ : ۹۲).

 

با بررسى ویژگى هاى شانزده گانه دین اسلام که عبارتنداز: تسلیم محض در برابر پروردگار تبارک و تعالى، جهانى بودن، قیم بودن، در بردارندگى سعادت و کامیابى بشر، کفر به طاغوت و عدم اجبار در پذیرش دین ، اختلاف ستیزى بازگشت ناپذیرى، زمانمندى پذیرش، سهله و سمحه بودن دین، فطرى بودن، جامعیت دین، بخش ناپذیر بودنِ دین و دین دارى، استکبارستیزى، کامل و تمام بودن دین، خوف ستیزى و امنیت ورزى، خلافت دایمى و نهایى گواه آن هستند که دین در ادبیات اسلامى و قرآنى با آنچه در غرب تحت این عنوان مشهور و معروف است بکلى متفاوت است. این دین واضع و متولى معینى دارد. کسى که آن را براى بشریت خواسته است، ضمن آنکه خالق اوست، علیم و حکیم است؛ بنابراین، همه ابعاد بشر را با تمامى پیچیدگى هایش مى شناسد، سعادت او را براى دو جهان (جهان آخرت و جهان دنیا) مى داند به همین روى، ویژگى هاى دین او که دربردارنده سعادت همگى بشریت است، هم سعادت را براى یک حیات جاودان و هم براى یک حیات دنیوى تأمین مى کند. در چنین دین جامعى، مبارزه با فتنه، ظلم و آشوب، استکبارستیزى و هر چیز دیگرى که مانع سر راه هدایت مردم است تدارک دیده شده است. پذیرش و عدم پذیرش آن کاملاً اختیارى است و اجبار و فشارى و حرج و ضررى را براى فرد به همراه ندارد. سود و زیان آن متوجه خود فرد است. با ساخت وجودى بشر هماهنگ است. در خود الگو دارد و مردم مى توانند با تأسى به الگو راه درست را سریع بشناسند و آن را در زندگى خود به کار گیرند. جامع و کامل است، تام و تمام است، خوف ستیز و امنیت ورز است و خلافت دایمى صالحان بشریت را در خود دارد( نمازى،۱۳۸۲ : ۱۸ـ۲۷).

 

  1. ۱٫ Hume، Yinger، Batson، Schoenrade، Ventis

۲ Alper

 

    1. Williiam james

 

  1. ۴٫ Rabertson

۵٫Carel marks

 

۱٫GIdner

 

۲٫Rimon aron

 

    1. Schultz

 

    1. funk and Valgnlz

 

    1. Arian

 

    1. ۲٫ Verbi Hood multidimensional

 

  1. ۳٫ Fukuyama and Svyzh

۱٫٫ Religious

 

    1. ۲٫ Palvtzyan

 

  1. ۳٫ Milom

۱٫Iislam religious

 

[۱۷]  شورى،۱۳

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:39:00 ب.ظ ]




الفشناخت و باور دینی

 

۱ . شناخت:  شناخت به معنای دانش اصول دین یعنی یقین به خدا، آخرت، پیامبران و آگاهی از فروع دین است.(کافی،ج۲،:۵۱).

 

  1. ۲٫ باور: باور به معنای پذیرش، اقرار و تصدیق قلبی به اصول و شرایع دین است . به نظر آرگیل(۲۰۰۰) ، باورها اغلب محوری ترین بعد دینداری محسوب می شوند و مذهبی بودن او را تعیین می کنند . ( کافی، ج۲: ۳۸ – ۳۳).

 

 

باور شامل زیرمؤلفه های زیر است:

 

۲-۱ پذیرش خداوند و صفات کمالیه ی او ؛(کافی،ج،۲ :۳۵).

 

۲-۲٫ پذیرش انبیا؛(کافی،ج۲ : ۳۵).

 

۲-۳ . پذیرش زندگی اخروی یعنی معاد و بهشت و جهنم؛(نمل،۲و۳).

 

۳ . پذیرش کتابهای آسمانی و احکام و قوانین خداوند؛(کافی،ج،۲ :۳۵).

 

۴٫پذیرش ملائکه؛

 

ب) نگرش دینی

 

نگرش : ۱ )ارزیابی ذهنی از امری و طرز تفکر نسبت به آن ، ۲) نگاه ۳) ملاحظه ، رعایت ( دکتر حسن انوری ، ۱۳۸۲ : ۲۴۷۵ ). نگاه کردن، دیدن، نگریستن، نگاه، نظر، بینش، مشاهده، ملاحظه،دقت  توجه ، نظر و اتصال در کواکب . ( نصرالله آژنگ ، ۱۳۸۱ :۱۷۱۴ )

 

نگرش یکی از مفاهیم شناخته شده ی روان شناسی اجتماعی است. معادل های فارسی متعددی مثل “گرایش”ایستار””وضع روانی””بازخورد””طرز تلقی”و”وجهه نظر”به جای نگرش را به کار برده اند؛ ولی اکنون، اصطلاح”نگرش”مقبول همگان است. “نگرش”را به صورتهای مختلف و با تفاوتهایی مختصر تعریف کرده اند، اما تعریفی که لمبرت ارائه کرده ، جامع تر است او می گوید عبارت است از یک روش نسبتاً ثابت در فکر، احساس و رفتار نسبت به افراد، گروه ها و موضع های اجتماعی یا هر گونه حادثه ای، در محیط فرد(بارون بایرون،۱۹۷۷). ایمان مذهبی، یک نگرش اصلی است. کسانی که نگرش مذهبی قوی دارند، این در سرتاسر زندگی شان ایفای نقش می کند. تمام ویژگیهایی که برای نگرش برشمرده شد، در ایمان مذهبی فرد وجود دارند (کاویانی، ۱۳۷۸  :۱۱۳-۱۲۷). به طور کلی می توان نگرش را آمادگی قبلی برای واکنش مثبت یا منفی در مقابل برخی جنبه های دنیای اطراف خود دانست(گنجی،۱۳۷۹ :۲۳۰ ). اصولاً در سطح متفاوتی نسبت به ارزشها بر رفتار اثر می گذارند، لذا برای شناخت چرایی رفتار افراد ضروری است که نگرش های آنان را در آن زمینه نیز مورد بررسی قرارداد(رضائیان،۱۳۷۴ :۳۴ -۳۵).

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

البته به گفته ی علاقه بند(۱۶۸:۱۳۷۸)، اگر چه نگرش ها بر رفتار اثر می گذارند ولی تعیین کننده نیستند. گنجی(۱۳۷۹) معتقد است که به رغم ویژگی انتزاعی و غیر ملموسی که نگرش ها دارند قابل اندازه گیری هستند. علومی (۷۳:۱۳۷۹) نیز اظهار می دارد که تا کنون کسی ادعا نکرده است که اندازه گیری غیر ممکن است و به همین دلیل ، بسیاری از روان شناسان و مخصوصاً روان شناسان اجتماعی، جهت اندازه گیری نگرش ها ، روشهایی را ارائه نموده اند. نوعی آمادگی در فرد است که احساسات و تمایلات خاصی را در وی برانگیخته و فرد را به انجام رفتاری خاص وا می‌دارد (اوپنهایم،۱۳۶۹: ۱۲۴).

 

 

در تعریف دیگری، نگرش دینی عبارت است: از دیدگاه فرد نسبت به شناخت دینی(داشتن آگاهی ودانش نسبت به اصول و فروع دین)، باور دینی ( پذیرش و تصدیق قلبی اصول و فروع دین )، گرایش و عواطف دینی( علاقه و گرایش عاطفی نسبت به پروردگار یکتا ) و التزام به وظایف ( رفتار کردن و پایبندی به اخلاق و احکام  دینی).

 

نگرش (عواطف دینی): عواطف دینی، شامل کلیه احساسات و عواطف مثبت و منفی است؛ عواطف مثبت در راستای شناخت و پذیرش قلبی نسبت به پروردگار یکتا، انبیا و اولیا، مؤمنان و تمامی دینداران، احکام دین، جهان هستی، و جهان پس از مرگ در فرد دیندار به وجود می آید و عواطف منفی تحت تأثیر محبت به خدا و دین خدا، نسبت به دشمنان دین الهی و پیامبران و اولیای آن مطرح می شود . این عواطف عبارتند از:

 

۱ . عواطف مثبت )حب(  : شامل احساس دوستی، تعلق خاطر و دلبستگی قلبی نسبت به خدا، خود ، دیگران و جهان هستی.

 

۱-۱٫  عواطف مثبت نسبت به خدا: محبت خدا ، خوف از عدم رضای خدا ، امید به خدا ، خشیت (بیم از عدم قرب به خداوند که نتیجه ادراک عظمت الهی است) و حسن ظن به خدا .

 

۲-۱ عواطف مثبت نسبت به خود(احساس عزت و کرامت نفس).(آل عمران،۶۴).

 

۳-۱٫  عواطف مثبت نسبت به دیگران: احساس عاطفی نسبت به انبیا، امامان و اهل بیت(ع) ، مؤمنان ، والدین ، معلمان ، اهل کتاب و مردم .

 

۴-۱٫  عواطف مثبت نسبت به جهان هستی .(بقره،۲۸۵).

 

عواطف منفی (بغض) : عواطف منفی عبارت از احساس دشمنی یا کراهت نسبت به کسانی که دشمن راه خدا، پیامبران واولیای دین اند و در راستای بر هم زدن سلامت دینی جامعه با کارشکنی و تبلیغات سوء مانع رشد و گسترش دین می شوند یا اقدام به جنگ علیه دین و دینداری می کنند. این مؤلفه از زیرمؤلفه هایی تشکیل شده است که در پی می آیند.

 

۲-۱ . عواطف منفی نسبت به دشمنان خدا(کافی،ج ۲: ۷۲ ).

 

۲-۲ عواطف منفی نسبت به دشمنان انبیا و اولیای خدا(فتح،۲۹).

 

ج) رفتار دینی

 

رفتار: عبارت است از هر نمود و عمل و موضع گیرى که از انسان در زندگى مادى و معنوى بروز مى کند. این یک مفهوم عام است که شامل همه ى انواع گفتار و کردار و نمودهاى عقلانى و عاطفى و انعکاسى و اضطرارى بوده، و هر نمودى را که از علت و انگیزه اى بروز مى کند، در بر مى گیرد. این مفهوم عام براى رفتار، شامل همه ى فعالیت هاى مغزى و روانى آدمى است. چنان که هر گونه گفتار و عمل و انتخاب و حرکات دینى، اخلاقى، سیاسى، حقوقى، اقتصادى، هنرى، ابداعى، ادبى، جنگى و صلحى نیز رفتارهاى آدمى محسوب مى شوند. اما در مورد سکون و عدم حرکت، آیا مى توان گفت سکون که همان عدم حرکت است شامل همه فرآیندهایی است که موجود زنده از طریق آنها محیط خارج و حالات درونی بدن خود را حس و نسبت به تغییراتی که در آنها ادراک کرده واکنش نشان می دهد . رفتار عبارت است از جمیع فعالیتهایی که از موجود زنده سر می زند و نه آنهایی که بر او وارد می گردد . مانند، مطالعه کردن و کارکردن رفتار هر موجود زنده اساس حیات و مایه بقای اوست(مینایی فر،۱۳۵۴ :۱). رفتار اصطلاحی کلی و پوششی برای اعمال، فعالیتها، بازتابها، حرکات، فرآیندها و به طور خلاصه هر واکنش قابل سنجش ارگانیسم در ارتباط با موجودات انسانی است، این اصطلاح معمولاً به عملکرد فرد به عنوان یک واحد اطلاق می شود. انسان به طور معمول در واکنش به یک انگیزه یا تکانه عمل می کند اما واکنش کلی اوست که مفهوم رفتار را به وجود می آورد.(پور افکاری،۱۳۷۶ :۱۷۱ ) رفتار، عملی است که از فرد سر می زند یا سخنی که بر  زبان می آورد؛ اما در روان شناسی رفتاری این اصطلاح دقیق تر تعریف می شود” هر فعالیتی که ارگانیسم (جاندار ) انجام می دهد و به وسیله ارگانیسم دیگر یا یک ابزار اندازه گیری ، قابل مشاهده یا اندازه گیری است”. شعاری نژاد (۵۴:۱۳۶۴) یکی از تعاریف رفتار را عبارت می داند از هر فعالیت و عملی که موجود زنده انجام می دهد و متضمن کارهای بدنی آشکار و پنهان، اعمال فیزیولوژیک، عاطفی، فعالیت عقلی می باشد. پورافکاری(۱۷۱:۱۳۷۶) نیز رفتار را اصلی کلی می داند که پوششی است برای اعمال، فعالیتها، بازتابها، حرکات، فرآیندها و به طور خلاصه هر واکنش قابل سنجش ارگانیسم. هرسی و بلانچارد(۱۹۸۸، ترجمه کبیری، ۱۳۷۵ :۴۴۶-۴۴۵) معتقدند که رفتار در اصل هدف گرا است و واحد رفتار، فعالیت است و در واقع همه یک سری فعالیتها هستند.(رضائیان ۲۲:۱۳۷۴) نیز رفتار را یک رشته فعالیتها نظیر قدم زدن، صحبت کردن، کار کردن ، خوردن و خوابیدن و…می داند. (میچل ترجمه الوانی و معمار زاده،۱۳۷۶ : ۹۵- ۹۴) اظهار می دارد هرچند ممکن است که ساختار و وراثتی انسان تا حد زیادی بر رفتار وی اثر داشته باشد، یادگیری او مهم ترین سهم را در ساختن رفتار او دارد. علاقه بند (۱۶۸:۱۳۷۸) نیز معتقد است شخصیت و ویژگیهای فردی در تعیین رفتار وی مؤثرند . بنابراین برای فهم رفتار فردی شناخت اهم ویژگیهای روان شناختی، از جمله ادراک، یادگیری ، نگرش و انگیزش ضرورت دارد.

 

کلود سو کلیف در اندازه گیری تدین یک مسلمان، رفتار دینی وی را اصل قرار داده و از آن به دفعاتی که انسان عادتًا در یک شبانه روز نماز می گزارد، تعبیر می کند و اشاره می کند که هر شاخص رفتاری به تنهایی برای اندازه گیری تدین کافی نیست چون رفتار دینی فقط یکی از از ابعاد تدین است (کمال المنوفی، ۱۳۷۵: ۱۹).

 

تولس در تعریف روانشناسی دین می گوید : مطالعه روانشناختی دین، تلاش برای درک رفتار دینی از طریق بکار بستن اصول روانشناختی است که از بررسی رفتار به معنای کلی کلمه حاصل می شود. به عبارت دیگر روانشناسی دینی شاخه ای از روانشناسی است که رسالت آن بررسی نقش مذهب درهستی و بهداشت روان انسان است (شیخی و همکاران،۱۳۸۰) . تأثیر ارزش ها و عقاید مذهبی در سلامت روانی افراد طی تحقیق های گوناگونی مورد بررسی قرار گرفته است.

 

رفتار دینی( التزام و عمل به وظایف دینی) : به نقش مهم دین ، این پرسش را می‌توان مطرح کرد که چرا دین این اندازه اهمیت دارد و هدف آن چیست؟ از آن‌جا که دین یکی از بزرگ‌ترین عوامل محرک و تبیین رفتار انسان است، این‌گونه امور، اولین حوزه دل‌بستگی همه دیدگاه‌های نظری به ‌منظور مطالعه پیرامون دین است .از نگاهی دیگر، انسان‌های رو کرده و باورمند به دین بر دو دسته‌اند:الف ـ گروهی که باورها و رفتارهای دینی آن‌ها همانند آداب و رسوم خانوادگی، قومی و ملی است، دین ‌باوری آن‌ها نیز همین‌گونه است . علل گرایش آن‌ها به دین نیز با همین معیارها توجیه‌پذیر است. این گروه یا غایت و هدفی از دین ندارند و یا اگر دارند چیزی در حد و اندازه همان باورهایشان است .. ب‌ـ گروه دیگر که گرایش آن‌ها به دین از سرِ تأمل، یقین و اضطرار درونی است. اینان با علم یا تجربه یا هر عامل دیگر فهمیده‌اند که اولاً، انسان هدف‌ها و غایت‌هایی بیش از خور و خواب و شهرت و ثروت دارد و ثانیاً، دست‌یابی به این هدف‌ها تنها از راه گرایش به دین و رهسپاری به ‌وسیله هدایت‌های دینی امکان‌پذیر است . این گروه غایت قصوای خود را در دین و از طریق دین می‌یابند. بعد تجربی دین، به همین گروه ارتباط دارد . کسی که دینی را از سرِ تأمل پذیرفته است و خود را به آن سپرده است، بی‌شک انتظار ویژه‌ای از دین دارد، بلکه از مجموعه باورها و رفتارهای منظم خود نتیجه خاصی را می‌طلبد. این انتظار و نتیجه، یا به لذت‌ها و خوشی‌های زودگذر مادی و دنیوی او ارتباطی ندارد و یا دست‌ کم منحصر به آن نمی‌شود. زیرا اگر کسی تنها چنین غایتی را از دین طلب کند به بیراهه رفته است . انتظار دین ‌باوران دین‌شناس نه دین‌داران دین‌ناشناس، از دین، دست‌یابی به یک تحول و دگرگونی ژرف درونی و به تعبیر دیگر، شهود و مکاشفه است که «تجربه دینی» نام دارد. این تجربه دینی و تحول درونی یا شهود، ممکن است از دیدگاه باورمندان به ادیان مختلف به گونه‌های مختلفی تفسیر شود و می‌شود، ولی دست‌کم همه آن‌ها در یک جهت مشترکند و آن این است که غایت و هدف از دین که همان شهود و تجربه دینی است، فراتر از بعد مادی انسان است، اگرچه تفسیرهای مختلفی را برای همین امر مشترک می‌توان ارائه نمود. به ‌عنوان نمونه، از نظر عارفان، این مقصد متعالی، رهایی از خود و غیر خود، شکستن دیوارهای محدودیت جهان مادی و معنوی و دست‌یابی به مبدأ و منبع هستی، بلکه فنا در اسماء و صفات و در پایان، فنای در ذات خدای متعال است. التزام به وظایف دینی، یعنی فرد دیندار در پی به وجود آمدن معرفت و احساس عاطفی نسبت به پروردگار، انبیا و اولیای دین، انجام تکالیف و احکام دینی را در حیطه شخصی، اجتماعی و اقتصادی بر خود بایسته بداند و به آنها عمل نماید . این مؤلفه از دو مؤلفه عمده ی عبادات و اخلاق تشکیل شده است که در پی می آیند:.

 

۱) عبادات : منظور از عبادات، کلیه اعمالی است که در محدوده ی رابطه ی انسان با خود و خدای خود مطرح می شود و فرد برحسب معارف و شرایع دینی، خود را موظف به انجام آنها می داند که به دو دسته فردی و جمعی تقسیم می شود، که مهم ترین آنها عبارتند از: نماز، روزه، ذکر، توکل، اطاعت از خدا، تقوا و اجتناب از گناه، اخلاص، سپاس و شکر، حفظ عزت نفس، تقویت اراده یا تصمیم گیری مناسب، رعایت بهداشت روانی و جسمی، پرورش نیروی عقلانی، پرهیز از تبعیت وهم و حدس و گمان، کسب علوم و معارف، فضیلت جویی، رفع نیازها به صورت متعادل، پرهیز از لغو و صبر .۲) اخلاق:  اخلاق عبارت است از کلیه ی اعمال و کارکردهای اجتماعی که فرد دیندار بر اساس شرایع اسلام ملزم به رعایت آنهاست که عبارتند از: تعاون و همکاری، سازگاری، وفای به عهد، سخاوتمندی، به رعایت آنهاست که عبارتند از: تعاون و همکاری، سازگاری، وفای به عهد، سخاوتمندی، حلم، احسان، ایثار، پاسداری از، اطاعت از شخصیت، قانون، نیکوسازی رفتار و خوش اخلاقی، امر به معروف و نهی از منکر، عفو و گذشت،  اصلاح بین افراد، ابراز مخالفت با مفسدان، جهاد و یاری مظلوم، حج، کوشش برای برقراری حکومت دینی و پشتیبانی از حکومت صالحان و اطاعت از ولی امر، ابراز همدردی با مؤمن.

 

  1. ۱٫ Argyle

۱٫Baron byron

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:39:00 ب.ظ ]




در میان نظریه پردازان روانشناسی دین که با دیدگاهی ساختاری به تبیین مؤلفه ها و سازه های تشکیل دهنده ی ساختار دین پرداخته اند، می توان از نظریات (پترسون، ۱۳۷۷)، ( آلستون و همکاران، ۱۳۷۶)، (کینگ به نقل از خرمشاهی، ۱۳۷۲) و(گلاک و استارک به نقل از انوری ۱۳۷۳) نام برد.  از دید (پترسون و همکاران۱۹۹۱ )، زمانی امکان تدوین تعریف های علمی از دین وجود داردکه بتوانیم صفات مربوط به ساختار عمومی ادیان را برشماریم. از دیدگاه (پترسون و همکاران ترجمه ی نراقی و سلطانی، ۱۳۷۷ )، به طور کلی دین مجموعه ای از اعتقادها، احساسات و اعمال فردی یا جمعی است که حول مفهوم حقیقت غایی یا امر مقدس سامان یافته است.  این حقیقت غایی را می توان بر حسب تفاوت ادیان با یکدیگر، واحد یا متکثر، متشخص یا نامتشخص، الوهی یا غیرالوهی و مانند آن تلقی کرد. ( اسمارت به نقل از پترسون و همکاران، ۱۹۹۱) ، شش بعد را ذکر می کند و معتقد است که این ابعاد در تمام ادیان واقعی وجود دارند.  وجوه ششگانه ی او عبارتند از:  شعائر، اسطوره شناسی، تعالیم، اخلاق، بعد اجتماعی و بعد تجربی . آلستون ( ۱۳۷ ) نیز مشخصات اساسی و اختصاصی دین را شامل موارد زیر می داند: الف) اعتقاد به موجودات فوق طبیعی(خدایان)؛ ب) تفکیک میان اشیای مقدس و غیرمقدس؛

 

 

ج) اعمال و مناسکی که بر امور مقدس تکیه دارند؛ د) قانون اخلاقی که اعتقاد به مصوب بودن آن از ناحیه خدایان وجود دارد؛

 

ه) احساسات با مشخصه دینی (مانند خشیت، احساس راز و رمز، احساس گناه و پرستش) که در محضر امور مقدسه و درضمن مراسم خاص سر درمی آورند؛

 

و) دعا و دیگر صور ارتباط با خدایان؛

 

ز) جهان بینی و تصویر عام از جهان به عنوان یک کل و موقعیت فرد در آن؛

 

ح) نظامی کم و بیش کامل در مورد چگونگی حیات فرد که بر جها ن بینی مبتنی است؛

 

ط) یک گروه اجتماعی که امور مذکور آنان را به هم پیوسته است؛

 

آلستون می افزاید : در تعریف دین می توانیم بگوییم وقتی این مشخصه ها به اندازه کافی وجود داشته باشد، ما دینداریم. (گلاک و استارک  به نقل از انوری، ۱۳۷۳ ) با مشاهده ی این موضوع که مطالعات تجربی مربوط به دین به نتایج متناقضی منتهی می شود و هر محققی به سلیقه ی خود دین را تعریف می کند، با مروری بر نتایج این تحقیق ها، ویژگی های متفاوتی را برای دینداری برگزیده اند.  آنها این ویژگیها را حول پنج بعد جمع کرده و مفهوم عملیاتی مجزایی از دین ساختند.  این ابعاد پنج گانه براساس نوشته ی این دو محقق در کتاب “پارسایی آمریکایی:  ماهیت تعهدات مذهبی” تدوین شده است:۱ . بعد اعتقادی یا باورهای دینی: ۱) نوعی ادراک فردی برخاسته از معرفت دینی که به فرد بینش خاصی در زمینه حقانیت اصول دینی ارائه می دهد.  در واقع، بعد اعتقادی[۴]  عبارت است از:  باورهایی که انتظار می رود پیروان آن دین به آنها اعتقاد داشته باشند.

 

 

  1. ۲اعمال دینی[۵] : که به دو دسته تقسیم می شوند:

الف) شعائر یا مناسک : آداب و رسوم تدوین شده که در میان معتقدان به دین رفتارهای نمونه ای به حساب می آیند . مناسک به طورکامل مراسمی اند که هر دین از پیروان خود انتظار دارد آنها را بجا آورند.

 

ب پرستش و دعا[۷] : اعمال فردی و خصوصی که فرد آنها را با رضایت خاطر بدون اجبار انجام می دهد ، زیرا اینها اعمالی غیررسمی اند(طالبان، ١٣٨٠ : ١۱).

 

  1. ۳بعد تجربی دین :[۸]موقعیت های برتر ایجاد شده ای که فرد در آنها خود را رویاروی و مواجه با شعور برتر احساس می کند. (ویلیام، ١٣٧٧: ۸).

۴  . دانش دینی: شامل حداقل آگاهی فرد مؤمن از دین مورد قبول خود اوست، زیرا شناخت اصول و فروع دین و سنت ها، تاریخ و دیگر امور دینی در کمترین سطح ممکن لازم است تا فرد را به عمل دینی بکشاند.

 

۵  .پیامدها[۹]  : این بعد بر رفتار روزمره و غیردینی افراد ناظر است.  حضور و وجود اندیشه و حسی خداگرایانه در متن زند گی که در رفتار غیردینی فرد استحکام می یابد و به زندگی او رنگ و بوی دینی می دهد، از نتایج و پیامدهای دینداری است ).طالبان،١٣٨٠: ١٢).

 

مؤلفه های دینداری گلاک (۱۹۶۲ ) به اختصار در زیر توضیح داده می شود:

 

– بعد تجربی : افراد دینی، به دانش مستقیمی از واقعیت نهایی خواهند رسید یا همان دین را تجربه خواهند کرد؛

 

– بعد ایدئولوژیک:   فرد دینی به باورهای خاصی پایبند است؛

 

– بعد تشریفاتی (آیینی) : افراد دینی، اعمال دینی خاصی دارند؛

 

– بعد عقلانی:  فرد دینی از اصول اساسی ایمان و کتاب مقدس خود آگاه است؛

 

– بعد پیامدی:  این بعد شامل اعمال و نگر شهایی است که افراد در نتیجه دینشان باید اتخاذ کنند.

 

ساختار دین از دیدگاه اندیشمندان مسلمان

 

تعریف دین و ساختار آن با بهره گرفتن از منابع معتبر دینی را می توان در نظریات دانشمندان اسلامی جستجو کرد . آیت الله جوادی آملی (۱۳۷۷ ) با مجزا کردن معنای لغوی و اصطلاحی دین، معتقد است دین از نظر لغوی به معنای انقیاد، خضوع، پیروی، اطاعت، تسلیم و جزاست و معنای اصطلاحی آن عبارت از مجموعه ی عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی برای ادار ی امور جامعه انسانی و پرورش انسانهاست.  توجه به سه جزء عقاید، اخلاقیات و احکام که در تبیین مذکور از ساختار دین بیان شد، در تعریف بیشتر فیلسوفان دینی مشاهده می شود، طالبان(۱۳۷۸ ) به نظر می رسد انقیاد و خضوع و تسلیم در برابر گزاره های دینی که از منبع غیب ناشی شده و نیز مؤلفه های احکام دینی در تبیین یادشده، وجه امتیاز این نظریه با نظریات ساختاری دانشمندان غربی از دین است که در این گزارش به آن پرداخته شده است .برخی دانشمندان دینی با ارائه ساختار دین با توجه به گستره وسیع تعالیم اسلام، به طور ضمنی تعریفی از دین نیز ارائه کرده اند . در ادامه، دیدگاه برخی از اندیشمندان مسلمان مرور و سپس طرح مورد قبول ارائه می شود.

 

دیدگاه استاد مطهری

 

استاد شهید مطهری(۱۳۶۹ )، طبقه بندی مشهور از تعالیم اسلام را که مورد پذیرش بسیاری از دانشمندان اسلامی است (از جمله علامه طباطبائی،۱۳۶۳، آیت الله جوادی آملی،۱۳۷۷ )، در تبیین شرایع دینی اسلام پذیرفته و مورد استفاده قرار داده است . اصول عقاید، اخلاقیات و احکام، سه بخش اساسی تعالیم اسلامی است که به عقیده ی ایشان به همه ی جوانب نیازهای انسانی اعم از دنیایی و اخروی، جسمی یا روحی، عقلی یا عاطفی و فردی یا اجتماعی توجه کرده است. اصول عقاید، وظایف فرد در تحصیل عقیدتی و علمی در مورد باورهای دینی اسلام را مشخص می کند . اخلاقیات عبارت است از: خصلت ها و خوبی هایی که فرد باید آنها را بپذیرد و درونی کند و نیز بدی ها و زشتی هایی که باید از آنها بپرهیزد . احکام شامل دستورهایی در راستای فعالیت های خارجی و عینی انسان اعم از اموری مادی و معنوی، فردی و اجتماعی یا دنیوی و اخروی است . تقسیم بندی مذکور یکی از تقسیم بندی هایی است که به تقریب همه تعاریف اسلامی در بر می گیرد و ما نیز از آن بهره خواهیم برد.  با وجود این، به بعد عاطفی تصریح نشده، درحالی که توجه به ابعاد روانشناختی انسان (شناختی، عاطفی و رفتاری) برای سنجش میزان پذیرش دین و مؤلفه های دینداری از سوی فرد ، لازم است.  از این رو تعریف دیگری از دینداری شد تا علاوه بر جامعیت، با صراحت جنبه های مختلف را حکایت کند. شهید مطهری دین را دارای کارکردهایی می‌داند که مهمترین آنها عبارتند از:

 

    1. کارکرد تعیین رابطه انسانها با هم: تنها دین است که می‌تواند حسن رابطه انسان با خود و حسن رابطه انسان با انسانهای دیگر را تأمین کند هیچ چیزی قادر نیست و نخواهد بود که جای دین را بگیرد.

 

    1. کارکرد تعیین معیارهای ارزشهای انسانی: ارزش مذهب این است که ملاکها و معیارهای ارزشی را در انسان احیاء می‌کند. مذهب نه فقط از راه بهشت و جهنم جبر اخلاق را تحمیل می‌کند بلکه در اعتقادات انسان چیزهایی از انسانیت را احیاء می‌کند و به عبارت دیگر انسانیت انسان را به شکل خاصی احیاء می کند که در پرتو احیای آن تمامی ارزشهای انسانی که امروز واقعاً و عملاً بی‌معنی است معنای منطقی و دقیق پیدا می کند.

 

  1. دین پشتوانه اخلاق و قانون: رکن اساسی در اجتماعات بشری اخلاق است و قانون. اجتماع قانون و اخلاق می‌خواهد و پشتوانه قانون و اخلاق هم فقط و فقط دین است . تمام مقدساتی که اجتماع بشر دارد: عدالت، مساوات، آزادی، انسانیت و همدردی، هر چه فکر شما برسد تا پای دین در میان نباشد حقیقت پیدا نمی‌کند . انسانیت مساوی است با دین و ایمان و اگر دین و ایمان نباشد انسانیتش نیست. بنابراین از مجموع سخنان مطهری در مورد کارکردهای دین می‌توان نتیجه گرفت که جز دین، هیچ عامل دیگری نیست که قسمت اعظم تکامل بشریت یعنی تکامل بشریت در ماهیت انسانی خودش را تامین کند.( مطهری،۱۳۶۹: ۲۶-۲۵).

 

    1. ۱٫ Peterson

 

    1. ۲٫ Alston

 

  1. ۳٫ King

Belifs1.

 

    1. .Practice

 

    1. Rituals

 

    1. ۴٫ Devotion

 

    1. Experience

 

  1. Consequences
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:38:00 ب.ظ ]




علمای اسلام غالباً دین را مجموعه ای از تعالیم و دستورات می دانند که از سوی خداوند و به وسیله پیامبران بر انسان فرو فرستاده شده تا انسان و جامعه بر اساس آن راه کمال بپیماید ومی توان آن را شامل سه بخش “عقاید،”اخلاقیات” و احکام”دانست که با فطرت انسان انطباق دارد. با قبول چنین تعریفی از دین، دینداری عبارت است از: مجموعه شناختها، احساسها و تمایلات نسبتاً پایدار و مثبت نسبت به دین که در وضعیت عادی، طبیعی، اجتماعی و روانی در فرد فرد وجود داشته باشد و در کنش ها ی وی نسبت به نیروی جذاب(خداوند) جهان، خود، جامعه و تاریخ به ظهور برسد”(حشمت یغمایی،۱۹۰:۱۳۸۰) و یا در تحقیق دیگری آمده است که دیندار “کسی است که با آگاهی (اگر چه در حداقل) به اصول وشعائر یک مذهب، در نظر و عمل، پیروی آن دین را اتخاذ می کند، به نحوی که این پیروی بر زندگی اجتماعی و او تأثیر بگذارد”(انوری،۱۵۶:۱۳۷۳). در تحقیق حاضر ، تعریف زیر پذیرفته شده است: دینداری عبارت خواهد بود از پذیرش تمام یا بخشی از عقاید، اخلاقیات و احکام دینی به نحوی که شخص دیندار خود را ملزم به تبعیت و رعایت از این مجموعه بداند”(حشمت،۱۹۰:۱۳۸۰).  چارلز گلاک، نیز دین را دارای چهار بعد می داند:

 

 

    1. ۱. بعد تجربی یا عاطفی: ناظر بر تجربیات معنوی فرد

 

    1. بعد ایدئولوژیک یا اعتقادی: ناظر بر اعتقادات مذهبی

 

    1. بعد مناسکی: ناظربر اعمال و رفتارهای مذهبی

 

  1. بعد استنتاجی(پیامدی): ناظر به نتایج و اثرات اعمال مذهبی فرد

دواس نیز معتقد است مذهبی بودن افراد دارای چهار بعد می باشد: ۱٫ حضور درکلیسا ۲ . اعتقادات مذهبی۳٫تعهد یا اهمیت مذهب در زندگی ۴ . الهام یا شهود مذهبی (دواس[۱]،ترجمه نایبی،۱۳۷۶).

 

شاخص سازی متغیر میزان دینداری بر اساس مدل”گلاک و استارک”انجام شده است. در کتاب ماهیت تعهد مذهبی اذعان نموده اند که با وجود تفاوتهایی در ادیان، می توان وجوه اشتراکی را بین آنها یافت. این وجوه یا عرصه ها در حقیقت ابعاد دینداری را تشکیل می دهند و عبارتنداز: ابعاد اعتقادی، مناسکی، پیامدی، عاطفی، فکری.

 

این ابعاد بطور خلاصه چنین است:

 

بعد اعتقادی و باورهای دینی که عبارت است از باورهایی که انتظار می رود پیروان دین مورد نظر به آنها اعتقاد داشته باشند.در واقع باورهای دینی عبارتند: از نوعی ادراک فردی برخاسته از معرفت دینی که به فرد بینش خاصی نسبت به حقانیت اصول دینی می دهد.

 

این باورها به سه نوع تقسیم می شوند:

 

الف) باورهایی پایه ای مسلم که ناظر به شهادت بوجود خداوند و معرفی ذات صفات اوست. ب) باورهایی غایتگرانه که هدف و خواست خداوند از خلقت انسان و نقش انسان را در راه نیل به این اهداف باز می نمایند. ج) باورهای زمینه ساز که روش تأمین اهداف و خواست خداوند و اصول اخلاقی را که بشر برای تحقیق آن اهداف باید به آن توجه کند، در بر می­گیرد.

 

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

 

اعمال دینی که خود به دو دسته ی مناسک و پرستش و دعا تقسیم می شود. بعد مناسکی شامل اعمال دینی مشخص همچون نماز، روزه و شرکت در آئین های مذهبی است که انتظار می رود پیروان هر دینی آنها را به جا آورند و بعد پرستش و دعا شامل اعمال خصوصی و فردی است که فرد با رضایت خاطر و بدون اجبار انجام می دهد.

 

بعد مناسکی یا اعمال دینی : منظور اعمال دینی مشخصی نظیر عبادت، نماز، شرکت در آیین های مقدس خواص و…را که انتظار می رود پیروان هر دین آنها را به جا آورند. اعمال دینی به دو دسته تقسیم می شوند: الف) شعائر و مناسک: آداب و رسومی که فرموله شده و در میان معتقدان به دین رفتارهای نمونه به حساب می آیند. بطور کلی مراسمی است که هر دین از پیروان خود انتظار دارد آنها را به جا آورند. ب)پرستش ودعا ، اعمال فردی وخصوصی که فرد آنها را تنها و با رضایت خاطر خود بدون اجبار انجام می دهد زیرا اینها اعمال غیر رسمی هستند.

 

بعد تجربی یا عواطف دینی : ناظر بر تجربه زندگی معنوی است موقعیت های بهتر ایجاد شده ای که فرد در آنها خود را رویارویی و مواجهه با یک شعور برتر احساس می کند. در عواطف، تصورات و احساسات مربوط به برقراری رابطه با جوهری ربوبی همچون خدا یا واقعیتی غایی و یا اقتداری متعالی است ظاهر می شود. گلاک و استارک در حین آگاهی از مشکلات مطالعه بعد تجربی دین، برای تعریف عملیاتی این بعد روشی را مطرح کردند که چهار نوع از جلوه های عواطف دینی، شامل توجه، شناخت، اعتقاد و ایمان و ترس را در بر می گرفت.

 

بعد فکری یا دانش دینی که مشتمل بر اطلاعات و دانسته های مبنایی در مورد معتقدات هر دین است که پیروان هر دین باید آنها را بدانند و در واقع شامل حداقل شناخت از اصول و فروع و سنتها و تاریخ دین است به نحوی که فرد خود را ملزم به انجام اعمال دینی دانسته یا حداقل به آن گرایش یابد. دانش دین شامل حداقل از آگاهی فرد مؤمن از دین مورد قبول خود اوست زیرا شناخت از اصول و فروع دین وسنتها، تاریخ و سایر امور دین در حداقلی از سطح ممکن لازم است تا فرد را به عمل دینی بکشاند. ناگفته پیداست که گلاک و استارک معتقدند این معرفت مناسبی برای سنجش میزان دینداری فرد نیست مگر اینکه گرایش های فرد را در سایر ابعاد دینی، بخصوص در بعد اعتقادی درنظر بگیریم، همچنین تحقیقگران گزارش کرده اند که این بعد در جوامع غربی هم معرف معتبری برای دینداری بوده است (سراج زاده، ۱۳۷۸: ۱۶۵).

 

بعد پیامدی یا آثار دینی که ناظر به اثرات باورها، اعمال، تجارب و دانش دینی بر زندگی روزمره است، به عبارت دیگر تأثیر و انعکاس دین در رفتارهای روزمره ی زندگی است(افشانی، ۱۳۸۵). این بعد به رفتار روز مره و غیر دینی افراد ناظر است . حضور و وجود اندیشه حس خداگرایانه در متن زندگی که در رفتار غیر این فرد استحکام می یابد و به زندگی او رنگ و بوی دینی می دهد. متذکر می شود که مرحوم علامه محمد تقی جعفری(ره) تئوری را یکی از بهترین تقسیم بندیها در دین می داند، بنظر می رسد که این تقسیم بندی در باره جنبه های مختلف دین گرایی یکی از عالی ترین تقسیم بندهایی است که در این زمینه انجام شده است و لذا توجه به آن برای محققان ضرورت درجه اول دارد. بدون این  جامعه شناسی دین ناقص خواهد بود.(ژان ویل ویلهم،۸۱،۱۳۷۸). در نتیجه ابعاد دین بر اساس مدل”گلاک و استارک” چهار بعد اعتقادی، مناسکی، پیامدی، عاطفی، فکری که بر طبق اسلام منطبق شده سنجیده خواهد شد.

 

به بیان دیگر، نگرش از سه بعد «شناختى»، «عاطفى» و «رفتارى» تشکیل مى‌شود. بعد «شناختى» به اطلاعات و دانسته‌هاى فرد درباره یک موضوع، رویداد یا عمل مربوط مى‌گردد. بعد «عاطفى» به احساس خوب یا بد، مثبت یا منفى، مفید یا غیرمفید بودن اشاره دارد. و بعد «رفتارى» نگرش، به آمادگى شخصی براى عمل نظر دارد. این سه عنصر مؤلّفه‌هاى تشکیل‌دهنده حالتى به نام «نگرش» است. این حالت نه تنها از ترکیب این سه عامل ناشى مى‌شود، بلکه تعامل آنها با یکدیگر نیز در این زمینه نقش دارد؛ به این صورت که شناخت فرد و اطلاعات او در امور گوناگون، احساسات و عواطف او را تحت تأثیر قرار داده، حالت خوشایند یا ناخوشایندی در او پدید مى‌آورد. از سوى دیگر، احساسات مثبت یا منفى و عواطف خوشایند یا ناخوشایند بر شناخت فرد اثر گذاشته، برداشت‌هاى متفاوتى در او پدید مى‌آورد. هر یک از این شناخت‌ها و احساس‌ها آمادگى انسان را براى عمل متأثر مى‌سازد. بنابراین، با توجه به تعاریفی که ارائه شد، می‌توان چنین نتیجه گرفت که نگرش معنوی در حیطه شناختی و عاطفی، و توانایی معنوی در حیطه ی رفتاری نگرش قرار می‌گیرد. با توجه به نکات مطرح شده، توجه به معنویت و رشد معنوی در هر فرد از اهمیت بالایی برخوردار است؛ زیرا قرار گرفتن در مسیر رشد معنوی همان مسیر رسیدن به کمال و سعادتی است که مورد رضایت و خواست خداوند برای تک تک انسان‌ها و آرزوی انسان‌های متعالی است. از این‌رو، چالش عمده پیش روی روان‌شناسی معاصر سنجش پدیده پیچیده «معنویت» است؛ چرا که بسیاری از مؤلفه‌های معنویت ماهیت کیفی درونی و ذهنی دارد. پرورش نیروی عقلانی در فرهنگ دینی، پرورش و تقویت عقل و اندیشه، اولین هدف تربیتی است.  قرآن کریم هدف نهایی بیان آیات را تعقل و تفکر انسان می داند

 

تفکر انتقادی (critical thinking):

 

در مورد واقعیتهای مربوط به اهمیت تفکر و آموزش مهارتهای تفکر انتقادی و نوشتن تحلیلی، می‌توان گفت که یکی از اهداف اساسی تعلیم و تربیت، پرورش تفکر و انسان متفکر است. صاحبنظران تعلیم و تربیت، دیدگاه‌های متنوعی در این زمینه ارائه نموده‌اند. از جمله صاحب نظران و اندیشمندان این حوزه، “جان دیویی” که پدر سنت تفکر انتقادی مدرن می دانند . او تفکر انتقادی را بررسی فعال، دقیق و پایدار هر باور با دانش فرضی می داند که براساس یک سری دلایل حمایت کننده و نتایج حاصله از آن ایجادمی گردد. براساس دیدگاه (پرسیسن ۱۹۸۶). علاقه به توسعه توانایی‌های تفکر در محافل آموزشی پدیده جدیدی نیست، بلکه این موضوع ریشه در تاریخ و پیشینه‌ای بس عمیق دارد، به عبارتی برخی عصر طلایی یونان را سرآغاز این اشتیاق مطرح نموده‌اند و منشاء آن را به آکادمی افلاطون نسبت می‌دهند. در طول تاریخ بسیاری از سیاستمداران، مربیان و فلاسفه نگران هنر و علم تفکر دقیق بوده‌اند.

 

اسمیت و هولفیش (۱۹۶۱) عنوان می‌کنند، مدرسه‌ای که تفکر انتقادی را در تمام فعالیتها مورد استفاده قرار ندهد، جایگاه مناسبی برای فرهنگ جامعه نیست (اسمیت و هولفیش، ترجمه شریعتمداری، ۱۳۷۳). مایرز (۱۹۷۳) عقیده دارد که توانایی در واضح نوشتن و خواندن و فهم مبانی ریاضی با تربیت حقیقی برابر نیست، بلکه تربیت حقیقی عبارت است از توانایی تحلیل انتقادی ادبیات، تشخیص حقیقت از مجاز واخذ تصمیمات منطقی (مایرز، ترجمه فیاض، ۱۳۷۴).

 

از دیدگاه نوریس (۱۹۸۵) اهمیت و نقش نقادی در حل مشکلات فردی و جمعی انسان بر ضرورت توجه به موضوع مهارتهای شناختی می‌افزاید. افراد دارای مهارتهای تفکر انتقادی قادرند به تحلیل، ارزیابی و قضاوت درباره امور بپردازند و مسایل مختلف را بهتر حل کنند. روبینسون (۱۹۸۷) چنین بیان می‌دارد که «آموزش تفکر به دانش‌آموزان، بطور فزاینده به عنوان یک هدف ضروری در تعلیم و تربیت مطرح است. برای اینکه دانش‌آموزان بطور موفقیت آمیز در جامعه زندگی کنند، باید در تمام طول زندگی با مهارتهای تفکر مورد نیاز برای کسب و پردازش اطلاعات مجهز شوند». به نظر تاما (۱۹۸۹) شهروندان باید به گونه‌ای تربیت شوند که متفکرانه و نقادانه، تصمیم‌گیری نمایند. مک لور و دیویس [۸](۱۹۹۱)، معتقد است که هدف تعلیم و تربیت چیزی جز تفکر نیست و تفکر انتقادی بخش اساسی در تفکر و یادگیری است، که با رشد افراد ارتباط دارد و در نهایت به رشد جامعه می‌انجامد. بنابراین، پرورش تفکر و توانایی‌های نظیر: تجزیه تحلیل، ارزیابی و قضاوت باید اساس فعالیتهای مدرسه و معلم باشد، زیرا شخصی که از این نظر رشد کرده است در حقیقت توانایی استفاده مناسب و درست از آزادی‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی یک جامعه را دارد. رفع تضادها، برخوردها، و کشمکش‌ها و تصمیم‌گیری‌های صحیح و مناسب، فقط از طریق پرورش تفکر افراد امکان پذیر است. این دو ادامه می‌دهند، در جهان جدید، هر فردی باید مهارتهای تفکر را به عنوان مهارتهای زندگی، در خود پرورش دهد و این امر برای معنا بخشی به جهانی که به شدت در حال پیچیده شدن است و همچنین برای زندگی در جامعه دموکراتیک و توسعه امکان شرکت در رقابتهای صنعتی ضرورت دارد. واینشتاین (۱۹۹۱) معتقد است تربیت در این زمینه باعث می‌شود تا دانش‌آموزان در مورد مسایل مربوط به زندگی منطقی فکر کنند. ویمبی (۱۹۸۵) در بررسی مطالعات مربوط به آموزش مهارتهای تفکر، چنین دریافت که این نوع آموزشها باعث می‌شوند تا دانش‌آموزان مشکلات داخل و خارج از مدرسه را بهتر حل نمایند. تفکر انتقادی به بررسی ارزیابی، اصلاح، تعویض و دوباره سازی یک مسأله می پردازد و به ‌سطوح بالاتر یادگیری یعنی تجزیه و تحلیل و ترکیب مربوط می شود. این فرایند فکری بحث جدیدی نیست و ریشه‌ی ‌آن به ‌زمان افلاطون بر می گردد. بهترین نمونه‌ کلاسیک آن « تفکر انتقادی»اثر «مکس بلاک[۱۱]» (۱۹۵۲) و دیگری مقاله«رابرت انیس[۱۲]»(۱۹۶۲) با عنوان«تفکرانتقادی » است. ماهیت و ذات تفکر انتقادی قضاوت معلق یا تردید سالم می باشد و به دسته‌ای‌از امور که به جریان تفکر سنجیده و منطقی منجر می‌شود، ارتباط می‌یابد. در ادبیات حوزه تفکر انتقادی تعاریف زیادی برای آن ارائه شده است. تفکر انتقادی تقریباً به معنای تفکر اندیشمندانه ومنطقی است که در جهت تصمیم گیری برای انجام چیزی یا باور آن متمرکزاست و از این اصطلاح این روزها به طور گسترده استفاده می شود(انیس،۲۰۰۲). تفکر انتقادی، نقدکردن صرف نیست(وینینگیهام وپروسر[۱۳]،۲۰۰۱)، علاوه بر آن کلمه انتقادی در اینجا، نگاه گله مندانه و شکایت آمیز نمی باشد بلکه نگاه تیز بینانه است (سیف، ۱۳۷۹ :۵۵۰) اما بیشتر اوقات کلمه ی انتقاد معنی منفی نقد کردن را به ذهن شنونده  متبادر می سازد که معنایی منفی دارد و حالتی ناخوشایند و نامساعد را روی ایده، تئوری یا عمل پیاده می سازد اگر از واژه انتقاد در تفکر انتقادی به این معنا استفاده شود، آنگاه به عنوان یک ارزیابی غیر سازنده نگریسته می شود (آندولینا[۱۴]،۲۰۰۱)در حالی که تفکر انتقادی یک فرایند تحلیلی است می تواند به شما کمک کند تا در جریان یک مسأله به  شیوه ای مؤثر و سازمان دهی شده قرار گیرد و در باره آن مشکل فکر کنید (وینینگیهام و پروسر،۲۰۰۱).

 

اسکریون (۱۹۹۶) تفکر انتقادی را فرایند منظم، هوشمندانه، فعالانه و ماهرانه در مفهوم‌سازی، کاربرد، تجزیه تحلیل، ترکیب و ارزشیابی اطلاعات جمع‌آوری شده یا پدید آمده از طریق مشاهده، تجربه، تفکر و استدلال می‌داند. آنجلو (۱۹۵۵) معتقد است که ” در تمامی تعاریف رسمی، تفکر انتقادی به عنوان کاربرد عمدی مهارتهای سطح بالا و عقلانی تجزیه تحلیل و ترکیب، تشخیص شکل و حل مسأله و استنتاج و ارزشیابی در نظر گرفته می شود “.( به نقل از رشیدی ، ۱۳۸۶ ). فرایندی ذهنی است که منتج به قضاوت و تصمیم گیری در مورد عقاید، اعمال و موضوعات می‌گردد و فرد را قادر می‌سازد که جنبه‌های مختلف یک پدیده یا مساله یا چند پدیده را در نظر بگیرد و مبنی بر دلایل معتبر در مورد آن‌ها قضاوت نماید (کارشکی، ۱۳۸۴) .

 

تیواری(۲۰۰۸) در دایره المعارف جامع آموزش و پرورش، تفکر انتقادی را به معنای کاربرد دیدگاه ها و رویکردهای شخصی بجای پذیرش ساده و بدون ارزیابی در مورد قضاوت ها، نگرش ها و اطلاعات دیگران تعریف نموده است

 

تفکر انتقادی مستلزم داشتن تفکر انتزاعی، دانش قبلی مورد نیاز و توانایی تفکر در حیطه مورد نظر است. راهبردی شناختی که فرد را از طریق بازبینی و آزمون مداوم راه حل‌های ممکن راهنمایی می‌کند. (مایزر، ۱۹۸۵) همچنین معتقد است که عامل اصلی در تفکر انتقادی، توانایی طرح پرسشهای مرتبط و نقد و بررسی راه حل ها بدون مطرح نمودن جایگزین هاست(مایرز،۱۳۸۳).

 

گلاسمن، کوف و اسپیرس (۱۹۸۴) تفکر انتقادی را توانایی تشخیص مسائل، ارزشیابی، حل مسئله، توانایی تشخیص و بکارگیری استدلال قیاسی و استقرایی، تشخیص سفسطه در استدلال، توانایی استنتاج معقول از اطلاعات، دفاع از نتیجه‌گیری‌های معقول و توانایی تمایز میان حقایق و باورها می‌دانند.

 

انیس (۱۹۸۵) تفکر انتقادی را فرایندها و مهارتهای درگیر در تصمیم‌گیری‌ عقلانی، برای اینکه چه کارهایی انجام و چه چیزهایی باور شوند، می‌داند. مارزانو[۱۸] و دیگران (۱۹۸۸) تفکر انتقادی را تفکری می‌دانند که به ارزشیابی و قضاوت درباره راهبردها و تولیدات فکری می‌پردازد. پاول (۱۹۸۸) آن را توانایی رسیدن به نتیجه‌گیری صحیح و براساس مشاهده و اطلاعات می‌نامد. شایده ساده‌ترین تعریف بوسیله بیر (۱۹۹۵) ارائه شده است، او تفکر انتقادی را انجام قضاوتهای مستدل معنی می‌کند. آنجلو (۱۹۹۵) معتقد است که در تمامی تعاریف رسمی، تفکر انتقادی به عنوان کاربرد عمدی مهارتهای سطح بالا و عقلانی نظیر تجزیه تحلیل، ترکیب، تشخیص مشکل و حل مسئله و اسنتتاج و ارزشیابی در نظر گرفته می‌شوند.

 

بررسی تعاریف مربوط به تفکر انتقادی نشان می‌دهد که صاحبنظران در تعریف، به جنبه‌های متفاوت توجه کرده‌اند. برخی به بروندادهای تفکر انتقادی توجه نموده و آن را در قالب توانایی‌های مختلف مطرح کرده‌اند. مانند گلاسمن، کوف و اسپیرس (۱۹۸۴)، پاول (۱۹۸۸) و بیر (۱۹۹۵) برخی دیگر در تعاریف خود به طور ایجابی و سلبی، به عبارتی اقداماتی را که متفکر انتقادی باید و نباید انجام دهد، مورد توجه قرار داده‌اند. برای مثال، دیویی (۱۹۸۲) در کتاب «چگونه فکر می‌کنیم» تفکر انتقادی را شک سالم و پرهیز از تعجیل در قضاوت تعریف می‌کند . مایرز ( ۱۹۸۶ : ۸۴ ) در کتاب آموزش تفکر انتقادی، تفکر انتقادی را شناسایی استدلالهای غلط، پرهیز از تناقضات و مفروضات اظهار شده و نشده در بحثهای دیگران، عدم هیجان عاطفی در هنگام روبرو شدن با مسئله تعریف می‌کند (مایرز، ترجمه ابیلی، ۱۳۷۴) با این حال علیرغم تفاوتهای موجود در تعریف تفکر انتقادی، در تمامی آنها، برای تفکر انتقادی مهارتهایی مانند: مقایسه، تحلیل، استنباط، تشخیص، پیش‌بینی، حل مسئله، قضاوت، شکل سالم، عدم هیجان عاطفی، ارزشیابی و نتیجه‌گیری به نحوی مطرح شده‌اند.

 

بطور کلی براساس دیدگاه صاحب نظران و همچنین براساس آزمونهای رایج و معتبر تفکر انتقادی، مشخص می‌شود که مهارتها و خرده مهارتهای مطرح شده برای تفکر انتقادی، بسیار گسترده و متنوع‌اند و بطور کامل شامل: تشخیص دیدگاه‌های اصلی یا مسئله، تمایز میان حقیقت، عقیده و قضاوت مستدل، بررسی توافق مفاهیم، تشخیص مفروضات بیان نشده، تشخیص چهار چوبهای کلیشه‌ای و تشخیص عوامل احساسی، تبلیغی و مطالب سوگیری شده، تشخیص کفایت اطلاعات جمع‌آوری شده و پیش‌بینی نتایج احتمالی، مشاهده، مقایسه، مقابله، گروه‌بندی، رسته بندی کردن/ طبقه‌بندی کردن، ترتیب بندی، الگودهی، تجزیه تحلیل، همچنین مهارتهای لازم برای استنتاج، فهم معانی، علت/ معلول، پیش‌بینی، استدلال منطقی، در نظر گرفتن سایر احتمالات (شامل سایر تفسیرها)، اجتناب از (ابهام، بی ارتباطی، تسلسل و تعمیم بیش از حد) هستند ( مایرز، ۱۹۸۶ : ۹۰).

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:38:00 ب.ظ ]