ناسازگاری فشار نقش‌های کار- خانواده گرین هاوس و بیوتل – نقش و جایگاه زنان و خانواده

 

گرین هاوس و بیوتل (۱۹۸۵) مدلی برای تبیین تعارض کار- خانواده با تأکید بر منابع آن در قلمرو نقش‌های کاری و خانوادگی ارائه کرده‌اند:

 

 

نمودار شماره ۲-۱٫ مدل ناسازگاری فشار نقش‌های کار- خانواده گرین هاوس و بیوتل

 

منبع: (گرین هاوس و بیوتل،۱۹۸۵: ۸۱)

 

این مدل از چند جزء اصلی شامل منابع تعارض در قلمرو کار، منابع تعارض در قلمرو خانواده و انواع اصلی تعارض کار- خانواده تشکیل شده است؛ منطق اصلی مدل این فرض است که هر ویژگی نقش که بتواند بر تعهد زمانی، فشار یا رفتار شخص در یک نقش تأثیر بگذارد، موجب تعارض بین آن نقش و نقش دیگر خواهد شد. این فرض نتیجه‌ای از قضایای اصلی ذیل است:

 

قضایای اصلی این مدل عبارتند از:

 

    • قضیه نخست این است که وجود فشارهای همزمان از سوی هر دو نقش کاری و خانوادگی، وقوع تعارض کار- خانواده را تشدید می‌کند، چون بروز تعارض کار- خانواده غالباً نتیجه حضور دو فشار نقش متضاد از سوی قلمروهای کاری و خانوادگی است. لذا می‌بایست اثرات فشارهای کاری و خانوادگی بر تعارض کار- خانواده به طور مشترک بررسی شود. بدین ترتیب علی‌رغم تداخل فعالیت‌های کاری با فعالیت‌های خانوادگی شخص، چنان‌چه فشار زیادی برای مشارکت وی در فعالیت‌های خانوادگی نباشد، احتمالاً احساس تعارض کار- خانواده کمتری خواهد کرد، در حالی که به موازات وجود و افزایش فشار ناشی از انتظارات شخص یا انتظارات دیگر فرستندگان نقش، فرد احساس تعهد بیش‌تری نسبت به فعالیت‌های خانوادگی می کند و فشارهای متضاد و تعارض کار- خانواده به طور برابر شدت می‌پذیرد (گرین هاوس و بیوتل،۱۹۸۵: ۸۲).

 

    • در قضیه دوم گرین هاوس و بیوتل بیان می‌کنند که خودپنداره[۱] شخص از الزامات نقش شامل باورها، ارزش‌ها، احساسات و ادراکات فرد، منبع مهمی برای فشار، درون قلمروی نقش معینی است. انتظارات شخص از دو جنبه اهمیت دارند. نخست از این حیث که انتظارات و ارزش‌های یک فرد می‌تواند به رفتار نقش او شکل دهند (هال، ۱۹۷۲). دوم از این جنبه که اختلاف بین انتظارات فرد و انتظارات دیگران در قلمرو نقش معینی می‌تواند فشار را افزایش دهد (Kahn et al, 1964) و احتمالاً به تعارض کار- خانواده منجر شود.

 

    • در قضیه سوم آنها اظهار می‌دارند که برجستگی نقش[۲] بر رابطه بین فشار نقش و تعارض کار-خانواده تأثیر می‌گذارد و فشارهای ناشی از نقش معین را تشدید می‌کند. بدین ترتیب با برجسته شدن هویت شغلی یا خانوادگی فرد، وی به آن نقش یا هویت، تعهد بیش‌تری می‌یابد و نسبت به ایفای آن از سطوح بالاتری از انگیزش برخوردار می‌گردد و نسبت به فشارهای محیطی در آن نقش حساس‌تر شده و موفقیت‌ها و پاداش‌های مربوط به آن نقش برای وی بسیار مهم می‌گردد، درنتیجه تعهد زمانی بیش‌تری نسبت به آن نقش پیدا می‌کند. این وضع سبب بروز فشارهایی می‌شود که می‌تواند باعث برخورد آن نقش با نقش‌های دیگر فرد شود.

 

    • آن‌ها در قضیه چهارم مطرح می‌کنند که تعارض کار- خانواده زمانی تشدید می‌شود که برای عدم تبعیت از تقاضاهای نقش مجازات‌هایی وجود داشته باشد. زیرا فقدان مجازات ممکن است فشار برای انجام تقاضاهای نقش را کاهش دهد (گروث و همکاران، ۱۹۵۸). بنابراین ویژگی‌های محیطی‌ای که احتمال مجازات را برای عدم تبعیت از تقاضاهای نقش کاهش می‌دهند، احتمالاً تأثیر فشار نقش را نیز بر تعارض‌های مبتنی بر زمان و فشار و رفتار ضعیف می‌کنند. گرین هاوس و بیوتل در این قضیه به تأثیر عامل جنسیت بر رابطه مجازات- تعارض می‌پردازند. به نظر آنان مردها به طور سنتی مجازات‌های شدیدتری برای عدم تبعیت از تقاضاهای نقش کاری در مقایسه با تقاضاهای نقش خانوادگی تجربه می‌کنند و زنان برعکس. در صورت عدم تبعیت از نقش، منبع مجازات فقط فرستندگان نقش نمی‌باشند، بلکه انتظارات و ادراکات فرد از الزامات نقش نیز می‌تواند منبعی برای مجازات باشد.

 

 

    • قضیه پنجم ناظر بر این موضوع است که جهت‌یابی تعارض کار- خانواده پس از پاسخ فرد به موقعیت تعارض آمیز ادراک می‌گردد. به اعتقاد گرین هاوس و بیوتل علی‌رغم آن که در دیدگاه آنان تعریف تعارض کار- خانواده وجود فشار نقش‌های ناسازگار متقابل را مشخص می‌کند و تداخل بین دو نقش را مدنظر ندارد اما هم در نظریه و هم در روش چنین فرض شده است که کار با خانواده تداخل پیدا می‌کند. حال آن که تعیین جهت تداخل نقش، زمانی میسر است که فرد به موقعیت تعارض‌آمیز پاسخ دهد. در این حالت زمانی که فرد به فشارهای همزمان نقش‌ها از طریق اختصاص زمان بیش‌تر به کار در برابر خانواده پاسخ می‌دهد، احتمالاً چنین ادراک می‌کند که کار با وظایف خانوادگی وی تداخل دارد (گرین هاوس و بیوتل،۱۹۸۵: ۸۴).

 

    • در قضیه ششم، مدل تعارض کار – خانواده با مرحله معینی از زندگی شخص پیوند می‌خورد. در این قضیه گرین هاوس و بیوتل از یکسو با استناد به تحقیق بایلن[۳] اظهار می‌کنند که تعارض کار-‌خانواده در مراحل اولیه دوره زندگی شغلی شخص شدیدتر است و فرد در سال‌های اولیه اشتغال، از هر دو قلمرو نقش کاری و خانوادگی فشارهای قوی‌تری می‌پذیرد. از سوی دیگر این احتمال نیز وجود دارد که تعارض کار- خانواده در طول مرحله میانی زندگی شغلی شدید‌تر باشد، زیرا در مرحله میانی زندگی شغلی (در سن ۴۲-۳۵) این احتمال وجود دارد که افراد دوباره به سوی زندگی خانوادگی روی آورند و توجه بیش از حد به کار را مورد تردید قرار دهند. بدین ترتیب افزایش اهمیت به نقش‌های غیر کاری و خانوادگی در طول مرحله میانی زندگی شغلی ممکن است فشارهای شدیدتری در درون قلمروی خانوادگی فراهم کند که با فشارهای ناشی از نقش کاری تضاد داشته باشد. تفاوت درتأثیر مرحله زندگی شغلی شخص و تعارض کار- خانواده می‌تواند تا حدی با عامل جنسیت تبیین شود. برای زنانی که باید در مراحل اولیه زندگی شغلی برای تثبیت خود در شغل با تقاضاهای خانوادگی همسر و فرزندان مبارزه کنند، تعارض بیش‌تر می‌باشد و برای مردان، شدیدترین فشارهای متضاد ممکن است در طول مرحله میانی زندگی شغلی پدید آید که کار به عنوان یک جزء مهم از زندگی باقی می‌ماند.

 

  • در قضیه هفتم، گرین هاوس و بیوتل بین حمایت از دیگران مهم با تعارض کار- خانواده ارتباط برقرار می‌کنند. این قضیه ناظر به حمایت اجتماعی است که به دو شکل با تعارض کار-خانواده مربوط می‌شود: نخست از این طریق که اعضای یک مجموعه نقشی از راه فراهم کردن تقاضاهای زمانی کمتر، فشار کمتر یا انتظارات منعطف‌تر نسبت به فرستنده نقش مستقیماً فشارهای نقش معین را کاهش می‌دهند. دوم حمایت اجتماعی ممکن است رابطه بین تعارض کار- خانواده و پیامدهای منفی آن بر سلامت روانی و روابط اجتماعی فرد را از طریق تأثیر ابعاد ویژه حمایت (عاطفی، ابزاری و اطلاعاتی) بر تعارض تعدیل کنند (گرین هاوس و بیوتل،۱۹۸۵: ۸۵- ۸۶).

[۱] Self -Concept

 

[۲] Role Salience

 

[۳] Bailyn. L

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...