حدود و جایگاه حاکمیت اراده در حقوق ایران، فقه امامیه با کنوانسیون بیع بین المللی کالا |
بند دوم:اصل آزادی اراده
الف: اصل آزادی اراده درفلسفه حقوق
اراده یکی از عناصر تشکیلدهندهء شخصیت انسان و احترام به اراده انسان احترام به شخصیت اوست.ظهور کمال شخصیت هر فرد منوط به این است که آزادی اراده داشته باشد زیرا در سایه آزادی اراده است که هر فرد میتواند کمالات خود را ظاهر سازد.پس برای این که به شخصیت انسانی احترام گذاشته شود باید به اراده او احترام نها و قانون فقط وظیفه دارد که جلوی تعارض ارادهها را بگیرد.بنابراین،نباید تکلیفی بر انسان تحمیل کرد مگر این که خود او آن تکلیف را بخواهد و چنین تکلیفی با قانون طبیعت وفق داشته باشد.پس اساس حق و تکلیف مطلقا اراده افراد است.بنابراین،قانون در خدمت اراده افراد است و وظیفه آن،دفع برخورد ارادههاست.[۱] از این دیدگاه،اراده خلاق افراد منشاء تمام امور در زندگی اجتماعی و غایت نظم اجتماعی،خدمت به افرادی است که آن اجتماع را تشکیل میدهند. برخی از فیلسوفان بر این عقیده هستند که مفهوم آزادی اراده چنان بدیهی است که میتوان آن را یکی از متعارفترین مفاهیم فطری در نهاد انسان دانست.[۲]
از نظر حقوقی، فردگرایان حتی نسبت به قانون از این حیث که حقوق و آزادیهای فردی را محدود میکند،بدبین هستند؛به این ترتیب،هر قانونی را از نظر اصول و مشرب فکری خود«بد»میدانند،اما چون بههرحال،نبود قانون نیز ممکن است باعث هرج و مرج و در نتیجه تباهی و زوال حقوق و آزادیهای خود فرد گردد،ناگریز به حاکمیت قانون تن در میدهند.اما هدف نهایی آنها این است که به تدریج از قلمرو اجرای قانون کاسته و بر دامنه ابتکارات و فعالیتهای فردی افزوده شود. از نظر آنها،اراده همانند اندیشه فرد از عناصر شخصیت انسان است؛قولی را از«کانت»نقل میکنند که به خوبی گویای این اندیشه میباشد:«در موردی که شخص درباره دیگری تصمیم میگیرد،همیشه امکان بیعدالتی میرود،ولی هنگامی که او برای خود امری را میخواهد،دیگر احتمال وقوع هیچ ظلمی وجود ندارد».[۳]
نفوذ چنین افکار و اندیشههایی موجب طرح نظریهای شد که در فلسفه حقوق از حیث هدف به«نظریه حقوق فردی یا اصالت فرد»شهرت یافته است.از دیدگاه این مکتب،اشخاص در برابر هم دارای استقلال و آزادی اراده هستند،اما چون گاهی ممکن است همین ارادهها به صورت مستقل و آزاد در جامعه با یکدیگر تعارض پیدا کنند،حقوق وظیفه دارد که به تنظیم روابط افراد بپرازد تا همزیستی آنها فراهم شود.قواعدی که افراد به رضا و اراده خود و در نتیجه قرارداد اجتماعی به وجود آوردهاند،هدفشان بسترسازی برای هماهنگی آزادی اراده افراد است.در پرتو چنین اندیشهای عدالت نیز مفهوم ویژه خود را دارد.یعنی حقوق بدون توجه به شایستگی و نیازمندی افراد،باید به تنظیم روابط حاکم بر اموالی که با اراده افراد مبادله شده است،بپردازد؛دولت هیچ سهمی در توزیع ثروت و سنجش شایستگیهای افراد ندارد و عدالت به مفهومی که ارسطو و دیگران گفتهاند،«عدالت معاوضی»است.[۴]
باوجوداین،اصل استقلال اراده در تحولات فکری انسان تحول پیدا کرد به طوری که جای خود را به بحثهای تازهای داد[۵] حقوق خصوصی یکی از زمینههایی است که اصل آزادی اراده در آنجا از دیرباز محل بحث بوده است.
[۱]. محمد جعفر جعفری لنگرودی، تأثیر اراده در حقوق مدنی ،ش ۲۵
[۲]. رنه دکارت. اصول فلسفه،ترجمهی منوچهر صانعی دره بیدی ص ۶۷
[۳]. ناصر کاتوزیان، کلیّات حقوق”نظریه عمومی”،ص ۱۲۱
[۴] . ناصر کاتوزیان، فلسفه حقوق،جلد اول .ش ۱۶۸
[۵]. محمد جعفر جعفری لنگرودی، تأثیر اراده در حقوق مدنی،ش ۴۲
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1399-06-12] [ 04:30:00 ب.ظ ]
|