1. بچه‌ها در دوران نوزادی محرک‌های حسی را کسب می‌کنند یعنی به صورت گزینشی از بین محرک‌های محیطی چیزهایی را که دوست دارند انتخاب می‌کنند. بنابراین با در نظر گرفتن این نکته که کودک اطلاعات خوشایند را از محیط کسب می‌کند به طور طبیعی هرچه محیط ارتباطی او غنی‌تر باشد توان گرفتن اطلاعات در او قوی‌تر می‌شود. به همین دلیل است که به طور طبیعی سیر رشد حرکتی و کلامی کودکی که در خانه تنها و بدون هم‌بازی است و از قضا مادر و پدر کم حرفی هم دارد  به تاخیر می‌افتد. در حقیقت کودکان همان‌قدر که به غذا و آب و شیر مادر احتیاج دارند برای رشد اطلاعاتی هم به داده‌ها و ورودهای حسی نیاز دارند. این داده‌های حسی در حقیقت روند تکامل مغز را فراهم می‌کنند. بنابراین اگر محیط از لحاظ رنگ غنی‌تر باشد به دلیل تحریکات بینایی کودک به مراتب شانس بیشتری برای دریافت اطلاعات پیدا می‌کند. همین اتفاق در مورد تحریکات صوتی هم رخ می‌دهد زمانی که محیط از نظر صوتی غنی‌تر باشد، یعنی تعامل گفتاری مادر و کودک و حتی پدر و کودک بیشتر باشد کودک شانس بیشتری برای کسب اطلاعات شنیداری و در نتیجه قدرت تکلم دارد. به طور کلی هرچه محیط اطلاعاتی غنی‌تر باشد شانس این‌که کودک از نظر توان کلامی بالاتر باشد به مراتب بیشتر است. برای اینکه کودکان معنی خواندنیها را دریابند، نیاز به تجربه در رابطه با مفاهیم‏ خواندنی دارند. بسیاری از کودکان با پیشینه تجربی بسیار غنی به برنامه‏های آموزشی اولیه‏ راه می‏یابند. زیرا والدینشان برای آنها کتابهای زیادی خوانده‏اند، آنها را به گردش و مسافرت و مشاهده طبیعت و محیط پیرامون، دیدار دوستان و آشنایان و غیره برده‏اند. این‏ کودکان از والدینی برخوردار بوده‏اند که با آنها ارتباط کلامی خوبی برقرار کرده‏اند و پرسشهای آنها را به خوبی پاسخ داده و تجربیات خود را در هر زمینه به زبان ساده به آنها منتقل کرده‏اند طبیعی است که کودکان در چنین محیطها و خانه‏هایی، براساس تجربیات خود مفاهیم‏ بسیاری را قبل از ورود به مدرسه فرا می‏گیرند و آمادگی آنها برای خواندن در مقایسه با کودکان بدون تجربه قبلی، بیشتر است. در بسیاری از جوامع بدین منظور تجربیاتی برای‏ وسعت بخشیدن به مفاهیم کودکان این سنین طراحی می‏شود، مواردی چون تدارک‏ گردشهای علمی، کتابخوانی، مشاهده فیلم، تصاویر، فعالیتهای گروهی، بازی و هنرهای‏ ویژه، آشنایی با موسیقی، علوم یا پروژه‏های در رابطه با مطالعات اجتماعی را به منظور آماده‏سازی کودکان برای درک مفاهیم خواندن لازم و ضروری می‏دانند. لازم به ذکر است که دیدگاه های امروزی، ما را در این جهت هدایت می‏کنند که‏ کودکان حتی از زمان تولد در مسیر آمادگی برای خواندن قرار می‏گیرند و این نوع از آمادگی نتیجه ترکیبی از تجارب رسشی و یادگیریهای تدارک دیده شده از طریق محیط و پیرامون کودک است. به همین جهت معلمان و مربیان باید مشاهدات مستقیم و دقیقی در رابطه با مهارتهای آمادگی خواندن کودکان این سنین داشته باشند تا به تواناییها و میزان‏ آمادگیهای خواندن آنها پی ببرند و از راه های مختلفی چون آزمونهای استاندارد شده و چک‏ لیستهای تعیین آمادگی، قابلیتهای آنان را در آغاز ورود به مدرسه مورد سنجش قرار دهند. با وجود این، کودک به محض ورود به یکی از مراکز پیش ‏دبستانی با تجربه‏های محیطی‏ فراوانی روبه‏رو می‏شود. این تجربه‏ها از طریق برنامه‏ها و فعالیت‏های طرح‏ریزی شده، مانند استفاده‏ از اسباب‏بازی‏ها، تصاویر و کتاب‏ها، قصه‏گویی و داستان‏خوانی، بازی‏های گوناگون، تئاتر و نمایش، سرودها و آوازهای کودکانه، گردش‏های علمی و مواردی از این قبیل، باعث می‏شوند واژگان گفتاری‏ و گنجینه‏ی لغات آن‏ها به طور مستمر و با سرعت فراوان افزایش یابد و مهارت‏های سخن‏گویی آن‏ها تقویت شود. آموزش‏های تدارک دیده شده در این دوره، به ویژه برای کودکان متعلق به خانواده‏های‏ محروم اقتصادی و فرهنگی، بسیار تأثیرگذار است(حسینی،غیاثی،۱۳۹۰).
      پایان نامه

       

       

       

      ۶-۳-۲- رشد واژگان در کودکان پیش دبستانی

       

      کودکان بین ۲ و ۶ سالگی در زبان پیشرفت اساسی می کنند. پیشرفت های چشمگیر کودکان بعلاوه اشتباهاتی که در این راستا می کنند روش فعال و قانون مند آنها را در تسلط یافتن بر زبان نشان می دهند. گنجینه لغات یک کودک در سن ۲ سالگی واژگانی مشتمل بر ۲۰۰ کلمه داشت او در ۶ سالگی تقریبا ۱۰۰۰۰ کلمه را یاد می گیرد او برای این کار تقریبا روزی ۵۸ کلمه را یاد خواهد گرفت. آنها بعد از فقط یک مواجعه کوتاه می توانند کلمات تازه را به مفاهیم زیر بنایی خود ربط دهند. فرایندی که ربط دادن سریع نامیده می شود. هنگامی که بزرگسالان به شی اشاره می کنند و نام می برد به کودک کمک می کند که معنی آن را درک کند. و کودکان افعال را به اضافه می کنند ( رفتن دویدن ) کودکان غربی اسامی اشیا را به سرعت ربط می دهند زیرا این اسامی به مفاهیم اشاره دارد کودکان چینی و ژاپنی و کره ای افعال را خیلی سریع یاد می گیرند. در این زبانها اسامی از جملات بزرگسالان حذف می شود و بر افعال تاکید می شود. و به تدریج کودکان پیش دبستانی توصیف کننده ها را اضافه می کنند ( قرمز، گرم ) تمایز های کلی قبل از تمایز های خاص حاصل می شود مثلاً ابتدا آنها بزرگ یا کوچک بعد بلند – کوتاه پهن ، باریک را اکتساب می کنند. کودکان معنی کلمات جدید را به وسیله مقایسه کردن با کلمات قبلی درک می کنند هنوز کاملا روشن نیست که چگونه مفهوم را می یابند. مثلاً وقتی به کودکان ۲ ساله اسامی دو شی تازه کاملا متفاوت گفته می شود(سنجاق و شیپور) آنها هر اسم را به درستی به کل شی نه بخشی از آن اختصاص می دهند. کودکان از اطلاعات اجتماعی برای معرفی کلمات تازه استفاده می کنند. کودکان واژگان را به قدری با کارآمدی و دقت اکتساب می کنند که نظریه پردازان معتقدند که آنها بطور فطری برای معنی دادن کلمات آمادگی دارند(لورای برک،۲۰۰۱،ص۴۲۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...