پایان نامه در مورد ازدواج سرپرست با فرزند خوانده |
اساس تلاش دین اسلام و پیامبر (صلوات الله)شکستن بت های نفس و نابودی سنت های غلط جاهلی و جایگزین کردن ارزش های واقعی و کرامت های انسانی به جای آنها می باشد .لذا اسلام از همان ابتدا افراد را از افتخار به قبیله و عشیره و قرار دادن این مدرک به عنوان عامل برتری نهی می نماید .
یکی ازحوادثی که با هدف از بین بردن رسوم جاهلی در صدر اسلام رخ داد نزول آیاتی از سوره احزاب در مورد فرزندخواندگی بود.
لذا اسلام این قوانین غیر منطقی را لغو کرد ” ذَلِکُمْ قَوْلُکُم بِأَفْوَاهِکُمْ ” :این سخن شماست که به دهان خود می گویید) که می گویید او پسر من است اما می دانید این سخن واقعیت ندارد و باطل است ، سپس می فرماید ” ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ ” :آنها را به نام پدرانشان بخوانید که این کار نزد خدا عادلانه تر است .
واضافه میکند :” فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَمَوَالِیکُمْ ” : واگر پدرانشان را نمی شناسید ،آنها برادران دینی و موالی شما هستید. (آیه ۵ سوره مبارکه احزاب )
بنابراین آنها را برادر دینی یا دوست و هم پیمان می توان خطاب کرد ولی اگر سهوا و براثر عادت گذشته یا اشتباه در تشخیص نسب افراد، کسی را به غیر پدرش نسبت دهند اشکالی بر او نیست. (مکارم شیرازی ،۱۴۱۷ ق،ج ۱۶،ص۲۷۵).
بنابراین آیات قرآن حاکی از این امراست که فرزندخواندگی در اثبات نسب و آثار مترتب بر آن اثری ندارد.
در واقع اسلام یک دین واقع گرایانه می باشد و دروغ را منشا مشکلات در نظام خانوادگی می داند . شرع اسلام روابط خانوادگی را بر اساس طبیعت آن بنا می نهند و روابط آن را تحکیم می بخشد و صراحتی را که هیچ گونه ابهامی در آن وجود ندارد برای امور خانوادگی قرار می دهد ، لذا روش فرزند خواندگی قبل از اسلام را به سبب عدم ارتباط نسبی و خونی باطل می شمارد و این عین عدالت است که فرزندی به نام والدینش خوانده شود.
عدل خداوند در ذات وی این است که هر چیزی را در مکان خود قرار دهد و ارتباط یک امر را با اصل فطری آن برقرار نماید ، بنابراین نظامی که واقعیت یک خانواده طبیعی را نادیده بگیرد و خود را به تجاهل بزند نظامی ضعیف، نا کارآمد و آلوده به تزویر است.(سید قطب ،۱۴۱۲ ق،ج۵،ص۲۸۲۶)
سیره ی پیامبر (صلوات الله) بیانگر توجه ویژه اسلام به پناه دادن افراد یتیم و بی سرپرست است.
پیامبر اکرم (صلوات الله) می فرماید: ” خَیرُ بَیتٍ فِى المُسلِمینَ بَیتٌ فیهِ یَتیمٌ یُحسَنُ إِلَیهِ وَ شَرُّ بَیتٍ فِى المُسلِمینَ بَیتٌ فیهِ یَتیمٌ یُساءُ إِلَیهِ أَنَا و َکافِلُ الیَتیمِ فِى الجَنَّهِ هکَذا؛ بهترین خانه هاى مسلمانان خانه اى است که در آن یتیمى باشد و به او نیکى کنند و بدترین خانه هاى مسلمانان خانه اى است که در آن یتیمى باشد و با او بدى کنند، من و سرپرست یتیم در بهشت مانند دو انگشت همراهیم”. (پاینده،نهج الفصاحه، ۱۳۸۷، ص۴۷۰ ، ح ۱۵۱۰)
ودر جای دیگر می فرمایند:” مَنْ عَالَ یَتِیماً حَتَّى یَسْتَغْنِیَ عَنْهُ أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِذَلِکَ الْجَنَّهَ کَمَا أَوْجَبَ لِأَکْلِ مَالِ الْیَتِیمِ النَّارَ.”،”هرکس یتیمی را سرپرستی کند تا دوران کودکی اش سپری شود و از سرپرستی بی نیاز شود خداوند به سبب این کار بهشت را بر او واجب خواهد ساخت” (هلالی، ۱۴۰۵ ق،۲/۹۲۶ ؛ مجلسی،۱۴۰۳ ه.ق.،ج۷۲، ص۴، ح۸)
این روایات و روایات دیگر از این دست نشان دهنده نگرش اسلام به امر فرزندخواندگی است.
مبحث سوم )مبانی فرزندخواندگی
گفتار اول- بررسی مشروعیت فرزندخواندگی در اسلام
۱-بیان مساله
پیش از اسلام مرسوم بود اعراب کودکی را به عنوان فرزند خود انتخاب می کردند و با نام گذاری او برای خود تمام حقوق یک پسر از پدر را برای او قایل می شدند و وارث یکدیگر می شدند .
پیامبر گرامی اسلام صلوات الله دارای پسرخوانده ای به نام زید بودند زید بن حارثه بن شراجیل کلبی از قبیله بنی عبدود بود که بوسیله حکیم بن حزام به عنوان غلام در شام خریداری شده بود و در مکه به حضرت خدیجه (سلام الله) فروخته شد حضرت خدیجه هم این غلام را به پیامبر (صلوات الله) هدیه نمودند .
پس از مدتی پدر زید برای آزادی او به مکه آمد و پیامبر (صلوات الله) هم زید را آزاد نمود و بین رفتن و ماندن مخیر کرد ولی او حاضر نشد همراه پدرش به شام برگردد و ترجیح داد در مکه نزد پیامبر (صلوات الله)بماند . پدرش هم به قدری ناراحت شد که در آن جمع او را از فرزندی خود خارج ساخت . پیامبر(صلوات الله) هم او را به فرزندی خویش پذیرفت به طوری که درمیان اعراب او را زید بن محمد می خواندند(سبحانی،بی تا،ص۱۱۲)
پیامبر (صلوات الله) هم بعد از مدتی دختر عمه خود زینب بنت جحش اسدی را به عقد زید در آورد .ولی پس از مدتی چون زینب از خانواده ثروتمندی بود و زید در حقیقت برده ای آزاد شده بیش نبود بین آنها اختلاف حاصل شد و این ازدواج به طلاق انجامید.سپس پیامبر(صلوات الله) با دخترعمه خود وهمسر سابق زید ازدواج کرد .و چون در آن دوران سنت اعراب این بود که پسرخوانده را در حکم پسر واقعی می دانستند و همسر او را هم عروس و جزء محارم سببی به شمار می آوردند .(همان،ص۱۱۵)
ازدواج پیامبر(صلوات الله) با زینب سبب شد منافقان و کفار بر ایشان خرده بگیرند که چرا محمد (صلوات الله) که ما را از ازدواج با عروس نهی می کند خودش چنین ازدواجی می کند.همین مساله سبب نزول سه آیه از سوره احزاب گردید: ” ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیماً. این پیغمبر پدر هیچ یک از مردان شما نبود بلکه او رسول خدا و خاتم پیامبران است و خدا به همه چیز آگاه است (احزاب :۴۰)
و همچنین در رد این سخن که فرزندخوانده فرزند واقعی محسوب می شود این آیه نازل گردید که : “ مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ وَ مَا جَعَلَ أَزْوَاجَکُمُ اللَّائِی تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِکُمْ وَ مَا جَعَلَ أَدْعِیَاءکُمْ أَبْنَاءکُمْ ذَلِکُمْ قَوْلُکُم بِأَفْوَاهِکُمْ وَ اللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ : خدا دو دل را در درون کسی قرار نداده است ( همان گونه که کسی دو پدر و یا مادر ندارد ).
خدا هرگز همسرانتان را با اظهار « ظِهار » مادران شما نمیسازد ، و فرزندخواندگانتان را فرزندان حقیقی شما نمینماید. این سخنی است که شما به زبان میگوئید ( چرا که رابطه پدری و فرزندی یک رابطه طبیعی است و با الفاظ و قراردادها و شعارها هرگز حاصل نمیشود ). خدا حق میگوید و به راه راست راهنمائی میکند .[۱] (احزاب :۴)
ودر تاکید اینکه ازدواج با فرزند خوانده جایز است می فرماید: ” وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً: هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى که خدا و پیامبرش امرى را لازم بدانند اختیارى از خود (در برابر فرمان خدا) داشته باشد، و هر کس نافرمانى خدا و رسولش را کند به گمراهى آشکارى گرفتار شده است. به خاطر بیاور زمانى را که به کسى که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودى مىگفتى همسرت را نگاه دار و از خدا بپرهیز (و پیوسته این امر را تکرار مىنمودى) و تو در دل چیزى را پنهان مىداشتى که خداوند آن را آشکار مىکند، و از مردم مىترسیدى در حالى که خداوند سزاوارتر است که از او بترسى، هنگامى که زید از همسرش جدا شد ما او را به همسرى تو در آوردیم تا مشکلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخواندههاى آنها هنگامى که از آنان طلاق گیرند نباشد، و فرمان خدا انجام شدنى است. (احزاب: ۳۷)
از این سه آیه چنین بر می آید که فرزندخواندگی در اسلام نسبی ایجاد نمی کند که بخواهد آثار نسب راهم به دنبال داشته باشد (طباطبایی ،۱۴۱۷ ه.ق. ،ج۳۲،ص ۱۲۲)
تاکید این آیه بر این است که سخن واقعیت را تغییر نمی دهد و سخن خدا در مسیر حق است و فرزندخوانده به عنوان فرزند شما شناخته نمی شود(مغنیه، ،ج۶،ص۱۹۱)
از سوی دیگر در آیه ۵ سوره احزاب می فرماید:
“ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَمَوَالِیکُمْ وَ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ فِیمَا أَخْطَأْتُم بِهِ وَلَکِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِیماً .
” آنان را به نام پدرانشان بخوانید که این کار در پیش خدا عادلانهتر بشمار است. اگر هم پدران ایشان را نشناختید، آنان برادران دینی و یاران شما هستند . هر گاه در این مورد اشتباه کردید ( و مثلاً بر اثر عادت گذشته، یا سبق لسان، به لغزش افتادید و به خطا رفتید) گناهی بر شما نیست . ولی آنچه را که دلتان میخواهد ( یعنی از روی عمد و اختیار میگوئید ، گناه است و کیفر دارد). به هر حال ، پیوسته خدا آمرزگار و مهربان بوده و هست ( و قلم عفو بر اشتباهات و لغزشها میکشد و شما را میبخشد)[۲].
در این آیه نشان می دهد هدف پیامبر از ازدواج با زینب شکستن سنت غلط حرام دانستن ازدواج با فرزندخوانده و همسر وی است .چنین امری در دنیای جاهلیت بسیار ناپسند بود چرا که در ادامه ی آیه آمده است :تو از مردم می ترسی در حالی که خداوند شایسته تر است که از او ترس داشته باشی. خداوند بر پیامبرصلوات الله لازم فرمود تا با زینب ازدواج کند تا به این وسیله دشواری ازدواج مومنین با همسران فرزندخوانده شان را از بین ببرد (قربانی لاهیجی ،ج ۹، ،ص۳۱۳)
۲- بیان نظریه ها
در خصوص مشروعیت یا عدم مشروعیت نهاد فرزندخواندگی در اسلام ،می توان دو نظریه را مورد بررسی قرار داد:
۲-۱ ) عدم مشروعیت فرزندخواندگی
قائلین به نظریه عدم مشروعیت فرزندخواندگی ونسخ آن به تفسیر و تبیین آیات قرآن پرداخته اند و اینگونه بیان می کنند که؛
آیات ۴ و۵ سوره ی مبارکه احزاب هماگونه که بیان شد؛ در مقام نفی فرزندخواندگی است و به صورت صریح بیان می کند فرزندخوانده ، فرزند واقعی شما نمی باشد.و پسرخواندگان را به نام پدرشان بخوانید که در نزد خدا منصفانه تر است و نیز در توضیح صدر آیه ۴ سوره احزاب بیان می کنند ؛قرار ندادن دو قلب برای یک شخص کنایه و مثال است برای بطلان ظهار و فرزندخواندگی .زیرا به همان قیاس محال است یک شخص هم زن او باشد و هم مادرش و نیز محال است شخصی پسر دو پدر و مادر باشد.
ودر تفسیر و توضیح آیه ۴۰ سوره احزاب بیان می کنند این آیه در مقام پاسخ منافقان می باشد و بیان می کند حضرت محمد (صلی الله علیه واله) پدر واقعی هیچیک از مردان شما نیست تا اینکه نکاح با زنان مطلقه ایشان باطل باشد.
ونیز حقوقدانانی که قائل به عدم مشروعیت این نهاد در اسلام می باشند، بیان می کنند :
فرزندخواندگی در اسلام منشا اثر حقوقی نیست. (صفایی و امامی،۱۳۸۷،ص۲۷۷)
در قانون ما فرزندخواندگی وجود ندارد و در سنن مذهبی نیز ایجاد این رابطه مجازی مباح شناخته نشده است.(کاتوزیان،۱۳۸۲،ص۱۰۲)
بنابراین نفی یکی از آثار مترتب بر فرزند حقیقی ،برای ابطال و نسخ فرزندخواندگی کافی دانسته شده چرا که هدف این نهاد ایجاد فرزند واقعی است. و در توضیح بیان می کنند؛ پسر حقیقی، با پدر ریشه تکوینی دارد و در حقیقت ، پدر مبداء مادی برای پیدایش فرزند است و فرزند وارث صفات جسمانی و روحیات پدران و مادران می باشد،و روی این یگانگی و هم خونی ،پدر و فرزند وارث اموال و ثروت یکدیگر می گردند، و احکام مخصوصی در باب ازدواج و طلاق پیدا می کنند. بنابراین ،چنین موضوعی که ریشه تکوینی دارد،با لفظ و زبان درست نمی شود ،و پسرخوانده انسان هرگز پسر واقعی انسان نمی گردد،چه رسد که پسر خوانده،در یک سلسله احکام از قبیل ارث و ازدواج و طلاق مانند فرزند انسان شود.(سبحانی،بی تا،ص۱۱۳)
۲-۱-۱ )تحلیل نظریه اول
در رابطه با مشروعیت فرزندخواندگی ،آنچه از ادله ی استنباط احکام مورد استناد قرار گرفته ،کتاب و احادیث و اخبارمی باشد که ،به صورت محدود ،به تفسیر و تبیین آیات قرآن در این زمینه پرداخته اند و این حال در مقام استنباط حکم شرعی فرزندخواندگی ،به کتاب اکتفا و دلالت آن واضح دانسته شده ودر نتیجه نوبت به سایر ادله نرسیده است ؛به گونه ای که عدم مشروعیت فرزندخواندگی و نسخ آن در اسلام ،همواره امری مسلم و مسجل بوده و به جز اختصاص چند سطر و ذکر چند آیه ویا حتی یک جمله نیازی به مطرح ساختن آن در کتب حقوقی احساس نشده است.
باتوجه به اتفاق مورخان و مفسران و سیره نویسان اقدام عملی پیامبر (صلوات الله )به فرزندخواندگی زید پیش از بعثت و پس از ازدواج با حضرت خدیجه در همان اوایل رخ داده است و تا زمان نزول آیات سوره احزاب (سال پنجم هجری) حدودا سی سال و بلکه بیشتر طول کشیده است . زیرا اگر ازدواج حضرت محمد(ص) با خدیجه را در سن ۲۵ سالگی آن حضرت بدانیم و حضرت خدیجه زید را در اوایل ازدواجش به پیامبر بخشید و بعثت پیامبر(صلوات الله) در سن چهل سالگی بدانیم به این می رسیم که سیزده سال قبل از بعثت فرزندخواندگی زید رخ داده است و پس از بعثت تا زمان نزول آیات سوره احزاب ،هجده سال طول کشیده است. (عالمی طامه،۱۳۹۱، ص۸۵)
بنابراین فرزندخواندگی زید حدودا بیش از سی سال ادامه داشته است .
و از سوی دیگر باتوجه به اینکه سنت عبارت است از قول و فعل و تقریر معصوم. (مظفر ،۱۴۰۳هـ ق، ج ۲، ص ۵۷) لذا فعلی که خود پیامبر (صلوات الله) اسلام به آن اقدام نموده و بیش از سی سال از سوی ایشان استمرار داشته و عده ای از اصحاب ایشان هم کسانی را به فرزندخواندگی پذیرفته اند و پیامبر(صلوات الله) به مدت هجده سال بعد از بعثت آن فعل را نهی نکرده اند خود دلیل بر سنت بودن این عمل است زیرا هم فعل نبی است و هم قول نبی .
بنابراین فرزندخواندگی را می توان سنت پیامبر(صلوات الله) دانست و این سنت به طور کامل در اسلام پذیرفته شده است و برخی آثار آن پس از نزول آیات سوره مبارکه احزاب نفی شده است .
از سوی دیگر- آنچه در آیات سوره احزاب نفی شده است، شامل نفی صریح نسب و آثار نسب (ارث و حرمت نکاح) می گردد لذا آثار فرزندخواندگی در سایر موارد همچون حضانت و تعلیم و تربیت ،لزوم انفاق و اداره اموال و….که از آثار نسب نمی باشند به قوت خود باقی است .حتی ارث و حرمت نکاح نیز منحصرا از راه نسب حاصل نمی گردند و از راه های دیگر نیز به ندرت بوجود می آید .
بنایراین تمام آثار فرزندخواندگی مشروط به نسب نمی باشد که بخواهد با نفی نسب تمامی آثار مشروعیتش را از دست بدهد .و اسلام فقط برخی از آثار فرزندخواندگی را از عادات غلط جاهلی دانسته و آن اعتقاد و رسم جاهلی را رد نموده است.
۲-۱-۲) لقیط
برخی از فقها که به عدم مشروعیت فرزندخواندگی در اسلام اعتقاد دارند؛ معتقد اند که :
اسلام یک نهاد حقوقی تحت عنوان ” لقیط” در حمایت از بی سرپرستان تاسیس کرد که هدف از آن نگهداری و تربیت افراد بی سرپرست است تا آنان مانند دیگر افراد جامعه اسلامی از تربیت صحیح اسلامی برخوردار شوند و از خطرهای احتمالی ایمن باشند.کمک به یتیمان و اطفال بی سر پرست در اسلام بسیار مورد توجه قرار گرفته است. احکام خاص اطفال بی سرپرست در کتب فقهی در باب “لقیط” آمده است.
فقها معمولا ” لقطه” را در سه بحث مورد توجه قرار می دهند ” لقیط” (طفل گم شده)، ” لقطه” (شی گمشده) وضاله (حیوان گم شده).
لقطه که به آن لقیط (بر وزن فعیل در معنای مفعولی) هم گغته می شود از ریشه لقط به معنای برداشتن و گرفتن شی از زمین آمده است (ابن منظور ، ۱۴۱۴ ق، ج ۷، ص۳۹۲)
در اصطلاح بعضی از فقها گفته اند : لقیط یا ملغوط و منبوذ عبارت است از هر طفل گم شده ای که کسی عهده دار نگهداری او نیست ، هر چند که صغیر ممیز باشد( علامه حلی، ۱۳۷۶ ، ج۲ ،ص۱۲) برخی دیگر افزوده اند که طفل یاد شده به طور مستقل به تامین مصالح فردی و دور کردن عوامل هلاکت بار که عادتا دفع آنان ممکن باشد ، از خود نیست لذا طفلی که ممیز نیست از مصادیق لقطه به شمار میرود . در قرآن کریم نصی در مورد لقطه وارد نشده است بلکه عموماتی است که برای آن قابل استدلال می باشد(مومنی ،۱۳۸۴ ، ج۱ ،ص۵۱)
در واقع می توان گفت “لقیط” طفلی است که او را ترک نموده اند و کسی کافل و سرپرست او نمی باشد و خودش هم نمی تواند وسایل زندگی خویش را تامین نماید.
” التقاط” به معنای برداشتن طفل متروک مستحب است و اگر در معرض خطر باشد واجب است ولی به هرحال اگر کسی طفلی را برداشت و قبول کرد نفقه طفل بر او واجب است .سرپرستی لقیط از جهت حفظ جان یک انسان و حضانت طفل بی سرپرست بر هر مسلمان واجب کفایی است(مدیرنیا ،ص۱۳۳) درخصوص لقیط باید توجه داشت لقیط صرفا به معنای طفل گمشده نمی باشد بلکه طفل گمشده ای است که سرپرست ندارد (محقق حلی ،۱۴۰۸ ه.ق.،ج۱۲،ص۲۸۳)
بنا بر نظر شهید ثانی گمشده معلوم النسب حکم لقیط را ندارد و باید او را به پدرش تحویل داد ، البته سرپرستی چنین طفلی هم تا پیدا شدن پدر و مادرش واجب است(عاملی،۱۴۱۵.ج۲،ص۴۶۱)
صاحب جواهر عقیده دارد طفل معلوم النسب نیز میتواند لقیط محسوب شود چراکه طفل رها شده برای پیدا کننده اش میتواند لقیط محسوب شود(نجفی،بی تا ،ج۳۸،ص۱۵۱)
[۱] – مراد این است که همان گونه که خداوند برای کسی دو پدر ، و یا دو مادر قرار نداده است ، به کسی هم دو دل نداده است . بدانان میگوئید که پشت شما همچون پشت مادرم است . این کار را « ظِهار » میگویند . در جاهلیّت با گفتن ( أَنتِ عَلَیَّ کَظَهْرِ أُمّی ) ، همسر برای ابد برای مرد حرام ، و با این گفته همسر به منزله مادر او پنداشته میشد و آن را طلاق بدون رجعت بشمار میآوردند .
[۲] – آیه ۵ سوره مبارکه احزاب
لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1399-06-12] [ 01:47:00 ب.ظ ]
|