آموزش عالی |
-
آموزش عالی بالاترین و آخرین مرحلۀ نظام آموزشی یا به عبارت دیگر رأس هرم آموزش در هر کشور است. در کشور ما به تحصیل در دورههایی که پس از پایان تحصیلات دوره متوسطه صورت میگیرد و به کسب مدارج کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری منجر میشود، آموزش عالی اطلاق میشود (مدهوشی و نیازی، ۱۳۸۹: ۱۱۳). با توجه به گسترش آموزش عالی در سه دهۀ گذشته، این حوزه امروزه با گسترش حضور زنان ایرانی در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی مواجه است. از اینرو این موضوع زمینۀ انجام تحقیقات گوناگونی را فراهم نموده است. تحقیقات مختلفی، چرایی پیشی گرفتن حضور زنان در دو دهۀ اخیر از پسران را به عواملی چون، خاستگاه خانوادگی افراد، پایگاه اجتماعی-اقتصادی خانواده، ساختار و منابع خانواده همچون سرمایه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و نیز امکان دستیابی به فرصتهای شغلی نسبت میدهند. تحقیق حاضر نیز در صدد بررسی گرایش به آموزش عالی با تأکید بر فزونی گرفتن دختران نسبت به پسران، و رابطۀ آن با سرمایه فرهنگی و هویت نقش جنسیتی است. بنابراین محقق در نظر دارد، برای بررسی گرایش جوانان به آموزش عالی به شیوهای تلفیقی به سراغ انگیزهها و ارزشهای آنها رفته و با بهره گرفتن از نظریه خودمختاری دسی وریان و نظریه ارزشهای اینگلهارد این پدیده را بررسی نماید. همچنین متغیر هویت نقش جنسیتی نیز با توجه به نظریه چودورو و گلیگان و همچنین نظریه طرحواره جنسیتی بم و نیز نقشهای جنسیتی پارسونز بررسی خواهد شد. لازم به ذکر است که هویت نقش جنسیتی دانشآموزان، با تأکید بر نقشهای جنسیتی، عدالت جنسیتی و همچنین صفات شخصیتی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. دیگر متغیر این تحقیق که متغیر سرمایه فرهنگی است با بهره گرفتن از نظریۀ بوردیو و با تأکید بر سه جنبۀ مد نظر وی یعنی سرمایه فرهنگی تجسمیافته، عینیتیافته و نهادینهشده مورد بررسی قرار میگیرد.
آموزش عالی همواره ارتباط نزدیکی با حیات و پیشرفت جوامع بشری داشته است. دانشگاههای جهان به منظور تأمین نیازهای مردم و کشورهایشان، هم اکنون به آموزش دهها میلیون نفر دانشجو اشتغال دارند و اقتصاد مبتنی بر دانش در اولویت خاص کشورهای پیشرفته قرار گرفته است. بسیاری از کشورهای در حال توسعه نیز ، برای پاسخگویی و سازگاری نسبت به تقاضاهای اجتماعی، گسترش آموزش عالی را در صدر سیاست گذاریهای خود قرارداده اند ) آراسته، ۱۳۸۴: ۵). دانشگاه کانون بروز برخی از تحولات مهم دوران مدرنیته بوده است. دانشگاه نه به قدرت (دولت، طبقات، تکنولوژی، سرمایهداری) قابل تقلیل است و نه به فرهنگ؛ چه فرهنگ مسیحیت باشد، چه فرهنگ بورژوائی، چه فرهنگ عوام و چه فرهنگ نخبگان. همچنین دانشگاه را به علوم و فرهنگهای آکادمیک نمیتوان تقلیل داد. بلکه دانشگاه فضای بازی است که قدرت، دانش و فرهنگ در آن با یکدیگر تلاقی پیدا میکنند. این مکان به منزلۀ محل تولید دانش، کانون منازعه و کشمکش میان قدرت و فرهنگ بوده است (دلانتی، ۱۳۸۸: ۲۲).
آموزش عالی به عنوان محور اصلی توسعه اقتصادی، انتقال دانش، تربیت افراد برای تصدی مشاغل مختلف در جامعه و از همه مهمتر عامل تحرک اجتماعی و کاهش نابرابریها، در پاسخگویی به نیازهای جامعه نقش و مسئولیت مهمی برعهده دارد.
دانشگاه نهادی است که میان گفتمانهای موجود در جامعه بهویژه میان دانش به منزلۀ یک گفتمان آکادمیک و ساختارهای فرهنگی جامعه وساطت یا نوعی تعامل و تعادل برقرار میکند (دلانتی[۱]، ۱۳۸۹: ۹). لذا هدفهای عمده نظام آموزش عالی در هر کشور را میتوان بر چهار محور تصور کرد: ۱) کمک به تحقق هدفهای اجتماعی از طریق فراهم آوردن برابری در فرصتهای آموزش عالی ۲) برآورد تقاضای اجتماعی برای آموزش عالی، متناسب با ویژگیها، انگیزهها، انتظارات و تحصیلات افراد، پرورش تواناییهای بالقوه شهروندان و تسهیل فرایند یادگیری مستمر ۳) پرورش نیرو ی انسانی متخصص مورد نیاز توسعه کشور وکمک به حل مسائل جامعه ۴) پیشبرد مرزهای دانش و تولید دانش نو (بازرگان، ١٣٧۴: ۷۰-۴۹). دانشگاه یکی از نهادهای اصلی مدرنیته و محل تعامل میان دانش، فرهنگ و جامعه است. بنابراین آموزش عالی به عنوان بانی تعلیم و تربیت نیروی انسانی، رسالت خطیر و مهمی را بر عهده دارد و آموزش در سطوح مختلف آموزش عالی منجر به ارتقای شخصیت انسانی و اجتماعی فرد، بلوغ جسمی و فکری او، حفظ ارزش و احترام به همنوع، کمک به رفع مشکلات جامعه، تسهیل و تسریع فرایند توسعه، تربیت نیروی جوان کارآمد و پرتوان و افزایش حضور آنان در به پا داشتن جامعهای پویا، آزاد، مستقل و متکی به خود میشود.
آلفرد نورث وایتهد در مقالهای در مورد دانشگاه و کارکردهای آن مینویسد: «فلسفۀ وجودی دانشگاه آن است که این نهاد با متحد کردن جوانان و افراد مسن در چارچوب نگاهی تخیلی به یادگیری، میان دانش و میل به زندگی ارتباط برقرار و آن را حفظ کند» (وایتهد[۲]، ۱۹۲۹: ۱۳۹) بنا به نظر وایتهد دانشگاه وظیفه دارد که مردم را توانا سازد تا تصویری آزاد و روشن از جهان جدید خلق کنند و اطلاعات و تجربه را به هم پیوند بزنند. بر اساس این سخن دانشگاه نه تنها باید به تولید دانش بپردازد، بلکه باید با سطوح عمیقتر تجربه در ارتباط باشد. بر این اساس دانشگاه محل تلاقی میان دانش به مثابۀ علم و شناخت فرهنگی است. توسعه و گسترش روزافزون آموزش عالی در سطح کشور و همچنین اعطای حق آموزش و فراگیری آن در سطوح عالی برای تمام اقشار جامعه از وظایف ذاتی آموزش عالی به شمار میآید.
۲-۱-۲ اهمیت آموزش عالی
همانطور که از عنوان آموزش عالی نیز بر میآید، آموزش اصلیترین کارکرد دانشگاه بخصوص در کشورما است. یکی از مهمترین شواهد این امر میتوان به سیل متقاضیان ورود به دانشگاه و گستردگی بخش آموزش در دانشگاههای کشور نیز اشاره کرد. آموزش عالی ارائه کنندۀ خدماتی است که عمیقاً بر زندگی افراد جامعه و در مجموع بر شایستگی ملی کشور تاثیر گذار است.
فلسفۀ وجودی دانشگاه تنها علمآموزی به معنای تخصصی نیست، بلکه پرورش ذهن علمی، تفکر انتقادی، جستجوی بیطرفانۀ معنا و حقیقت، روحیۀ پرسشگری و اکتشاف، اجتماعی شدنِ علمیِ دانشجویان بهعلاوۀ خودفهمیِ حرفهای، انسانی و فرهنگی آنها، ارزشهای کار گروهی، درکی صلحآمیز از زیستن با دیگری و بودن در جهان و سایر ابعاد رشد شناختی، عاطفی، اخلاقی، هنجاری و اجتماعی و…. بخشی از رسالتهای دانشگاه در توسعه سرمایههای فکری وانسانی جامعه است (فراستخواه، ۱۳۹۲: ۱).
امروز بزرگترین رسالتها در کشور بر عهده آموزش عالی است. شناخت کامل رسالتهای آموزش عالی، تعیین مسائل و مشکلات آموزش عالی و عوامل تأثیرگذار در پیدایش و مرتفع کردن آنها و بلاخره، همفکری و همکاری در جهت تحقق کامل رسالتهایی که آموزش عالی بر دوش دارد و بالابردن و ارتقای اثربخشی آن در کشور، باعث شده که آموزش عالی در جامعۀ ما اهمیت والایی داشته باشد. دانشگاهها یکی از چندین نهادی میباشند که در کنار نهادها و مؤسسات تحقیقاتی در یک کشور اقدام به توسعه دانش و فناوریهای نوین برای صنایع مختلف میکنند. آموزش عالی به عنوان یک عامل مهم و تعیینکننده در شکلدهی به آینده علم و فناوری، به طور مداوم مورد توجه سیاستگذاران، مسئولین و دستاندرکاران امر بوده است.
از مهم ترین دلایل این اهمیت، نقش کانونی آموزش عالی در تولید، آموزش، ترویج و توسعه قلمروهای متفاوت دانش و معرفت بشری است. علاوه بر این جهانی شدن آموزشعالی، تحرک گسترده دانشجویان و پژوهشگران برای کسب مهارتهای آموزشی و پژوهشی به کشورهای پیشتاز در این حوزه، کیفیت بروندادهای مراکز آموزشی و پژوهشی که از شهرت جهانی برخوردارند و برخی ویژگیهای دیگر، باعث اهمیت یافتن این حوزه شده است (حسینی مقدم، ۱۳۸۹: ۵۳). دانشگاهها همواره بهعنوان یکی از اساسیترین و مهمترین مراکز فرهنگی جامعه مورد توجه قرار گرفتهاند و تاثیرات آنها را میتوان در کل جامعه درک کرد. اهمیت رسالت آموزش عالی به عنوان مهمترین، کلیدیترین و شاخص ترین، مرکز ارتقا دهندۀ سطح فرهنگ عمومی جامعه، هر روز بیشتر و بیشتر احساس میشود. با توجه به تأثیرات زیادی که آموزش عالی در سطوح مختلف به جا میگذارد، اما تأثیر بر توسعۀ فرهنگی جامعه یکی از نقشهای بسیار کلیدای است که دانشگاهها را به رسالت مهم و خطیری که در پیش دارد نزدیک میکند.
با توجه به شناختی که از پارامترهای توسعۀ فرهنگی به دست آمده به خوبی میتوان این تاثیر را درک نمود. تجربه چهار قرن توسعه با الگوهای مختلف، اندیشمندان و پژوهشگران حوزه فرهنگ را به این نتیجه رسانده است که توسعه در سرمایه، تکنولوژی، سطح صادرات و درآمد و صنعت خلاصه نمیشود، بلکه مهمترین رکن توسعه مردم یک کشور، فرهنگ، سطحآموزش، نوع نگرش به نظام آموزشعالی، برنامههای آموزشی و علاقه به پیشرفت و خلاقیت میباشد. ( کاوسی و سیفی، ۱۳۸۷: ۱۲ ).
دانشگاه، سازمانی است که شاخص آن ایجاد و توسعۀ علم است. از این رو میتوان هر تعریفی را که برای فرهنگ قائل میشویم برای دانشگاه نیز در نظر بگیریم. از این رو در تعریفی انسانشناختی و به تبعیت از تعریف «معناشناختی و تأویلگرایانۀ» کلیفور گیرتز (۱۹۸۳) از فرهنگ، میتوان فرهنگ دانشگاهی را الگوی معانی نهفته در صور نمادین، از جمله کنشها، گفتهها و تمامی مقولات معناداری دانست که افراد دانشگاهی به کمک آن با هم ارتباط براقرار میکنند و در تجارب، دریافتها و باورهای مشترک با یکدیگر سهیم میشوند. این تعریف تمامی نمادهای معنادار و باورهای سازنده و تعیینکنندۀ شیوۀ عمل، احساس و اندیشه انسان آکادمیک در اجتماع علمی را در بر میگیرد (فاضلی، ۱۳۸۲: ۹۹). با توجه به تعریف مذکور، فرهنگ دانشگاهی به صورت زبان ویژه، فضای نمادین، آیینهایدانشگاهی، عرف و مقررات و در مجموع به صورت نمادهای خاص، عینیت و تبلور مییابد و شاخصترین کارکرد آن تعیین و ایجاد نوع خاصی از هویت برای انسان دانشگاهی است. آموزش عالی با تربیت نیروی انسانی مبتکر و نخبگان نویدیخشِ روشن فردا، به عنوان محور اصلی توسعه کشور شناخته میشود. تمرکز بر این امر و سرمایهگذاری در آن موجب شکوفایی استعدادهای جوانان این مرزوبوم خواهد شد، که به تبع شکوفایی و به بار نشستن استعدادهای جوانان کشور، و به کارگیری این استعدادها در شکوفایی و پیشرفت جامعه، نوید روزهای آتی روشنِ متکی به خود و همچنین استقلال اقتصاد ملی کشور را به همراه خواهد داشت.
۲-۱-۳ آموزش عالی و دانش
آموزش عالی بهعنوان بزرگترین منبع تولید کنندۀ دانش در تمام کشورها به شمار میآید، و دانش نیز به عنوان یکی از مهمترین لازمههای رشد اقتصادی محسوب میشود که برای پیشبرد اهداف و تعالی هر جامعهای ضروری و حیاتی است. دانش به عنوان محرک رشد اقتصادی و افزایش بهرهوری مورد تأکید دولتها و دانشگاهها و بخشهای صنعتی در اغلب کشورها است. دانش پایۀ تولید محصولات و خدماتی است که در چرخۀ اقتصاد کشور، مبنا و زیربنای توسعه اقتصادی را تشکیل میدهد. اهمیت اقتصادی دانش زمانی عیان میشود که از آن در پیشبرد عرصۀ تولید استفاده شود. بنابراین باید زمینۀ انتقال دانش به حوزههای مختلف تجاری و صنایع مهم فراهم شود، تا بتوان آن را در تولید محصولات و خدمات مختلف و همچنین فنآوریهای مدرن روز به کار گرفت. در حقیقت دانش به عنوان مهمترین و اساسیترین عامل توسعۀ نوآوری قلمداد میشود که توانایی بهرهگیری ازآن بستگی به سطح دانش فعلی کشور و نیز پتانسیل تولید دانش توسط نهادهای اقتصادی و تحقیقاتی همچون دانشگاهها دارد. در حیث مجموع و به مدد پیشرفت ارکان اقتصادی هر جامعهای باید زمینۀ حضور دانش به عنوان پیشزمینهای برای توسعۀ اقتصادی در فرایندهای تولیدی و چرخۀ اقتصادی فراهم شود.
آموزش عالی یکی از چند نهادی است که در کنار واحد تحقیق و توسعه بنگاههای اقتصادی و نیز نهادها و مؤسسات تحقیقاتی تلاش خود را برای توسعه دانش و فناوریهای نوین، به جهت بنگاههای به کار میگیرد. علاوه بر توسعه دانش و فناوریهای نوین، دانشگاهها توانایی کاربردی کردن و تجاری نمودن دانش جدید را نیز دارند) مارکز[۳]، ۲۰۰۹: ۵۳۴- ۵۴۲).
تجاری نمودن نتایج تحقیق، یکی از گامهای مهم نظام نوآوری [۴]است که متضمن پایداری و استمرار امر تحقیق میباشد و متناسب با آن؛ علاوه بر فراهم نمودن ارزشهای اقتصادیِ قابلتوجه برای سازمانها، موجب تسریع رشد اقتصادی دانشمحور جامعه خواهد شد. تجاری نمودن دانش عبارت است از تبدیل یافتههای جدید و ایدههای پژوهشی به محصولات وخدمات و فناوریهای قابل ارائه به بازار، به عبارت دیگر تجاری نمودن تحقیقات، مجموعه تلاشهایی است که به منظور فروش کارهای تحقیقاتی با هدف کسب سود و ارتباط هرچه بیشترآموزش و پژوهش با اهداف اقتصادی و اجتماعی صورت میپذیرد. به عبارت دیگر میتوان آن را به بازار رسانیدن یک ایده و یا یک نوآوری دانست (مولر، ۲۰۰۶: ۱۵۰۳- ۱۵۰۴). مهمترین عامل تجاریسازی تحقیقات دانشگاهی، مشارکت میان دانشگاه و صنعت و همچنین تأسیس شرکتهای کوچک وابسته به دانشگاه است. بسیاری از تحقیقات حاکی از آن است که بکارگیری دانش در بسیاری از حوزهها مستلزم خلق شبکههای منسجم میان دانشگاه و نهادهای صنعتی و دولتی است (شفیعزاده و محسنی، ۱۳۹۱: ۱۹).
با توجه به قرار گرفتن در دوره اقتصاد مبتنی بر دانش و تأثیر توسعۀ علمی و فنآوری کشورها در پیشرفت و توسعۀ اقتصادی، نقش دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی را برجسته ساخته و ضرورت استفاده از تمام ضرفیتهای دانش تولید شده را محرز ساخته است. بدین ترتیب، مأموریت اساسی دانشگاهها در حوزۀ دانش، انجام تحقیقات، و کاربردی نمودن آن است. در واقع، گسترش حوزۀ ارتباط با صنعت از طریق ایجاد مشارکتهای تحقیقاتی و ایجاد نهادهای مختلف، بعنوان فعالیتهایی محسوب میشوند که در کاربردی نمودن دانش جدید نقش اساسی دارند و در واقع یکی از کارکردهای اصلی دانشگاهها را در عرصۀ کسب و کار پیچیدۀ کنونی تشکیل میدهند.
۲-۱-۴ آموزش عالی و جوانان
فراگیر کردن نهضت علمی و تقویت روحیه خودباوری در نسل جوان یکی از مهمترین رسالتهای آموزشعالی به شمار میآید. جوانان با رفتن به دانشگاه به دنبال توسعۀ معرفت، شناخت، شعور، درایت و عقل و فهم خود هستند گرایش جوانان به مشارکتهای سیاسی، گسترش ارتباطات، نگرشفرهنگی اقشار مختلف جامعه، علاقهمندی آنها به کسب شغل و اعتبار و فراهم کردن موقعیت اجتماعی بهتر و همچنین دیدگاه اعضای خانواده در گرایش دانشجویان به آموزش عالی مؤثر میباشد. بنابراین آموزش عالی را میتوان هم به عنوان مصرف اقتصادی و هم به عنوان مصرف فرهنگی تحلیل کرد.
در مصرف اقتصادی، انگیزۀ جوانان در بهرهگیری از تحصیلات، تمایل به دستیابی به مطلوبیت است. در این دیدگاه تقاضای آموزش عالی از تغییرات درآمد فرد یا خانوادۀ او و قیمت خدمات آموزش عالی تبعیت می کند (قارون، ۱۳۸۱: ۷۳). اما انگیزۀ جوانان در مصرف فرهنگیِ آموزش عالی دستیابی به ارزشها و نمادها، ابراز خویش و هویتیابی بوده و افراد بدون در نظر گرفتن بازده اقتصادی هزینههای ثبتنام و حتی به گونهای نامتناسب با درآمد خویش در رقابت برای ورود به دانشگاهها شرکت کرده و بار اقتصادی آن را میپذیرند. (جنکیز، ۱۳۸۱: ۳۵).
جوانان با به اثبات رساندن تواناییهای خود در عرصۀ آموزش عالی و اندوختن دانش و تجارب والا در صدد احراز شغلی مناسب برای خدمت به کشور میباشند. در جامعۀ ما هماکنون مجموعۀ عظیمی از نهادها، مشاغل و فعالیتهای خصوصی و دولتی در خدمت ورود جوانان به دانشگاهها قرار گرفتهاند تا جوانان بتوانند در این عرصه تواناییهای خود را به اثبات رسانده و با بهرهگیری از موقعیت پیشآمده، در آینده چرخۀ سیاست و اقتصاد این کشور را در دست گیرند.
گردش پول سالیانه در صنعت کنکور را میتوان ۱۰ برابر بودجه پژوهشی کشور برآورد کرد. این وضعیت در شرایطی صورت میگیرد که نقش اقتصادی دانشگاهها، از نظر تأمین مشاغل و درآمد مناسب برای دانشآموختگان، در حال کاهش است. با وجود کاهش نقش اقتصادی، اشتیاق و رقابت برای ورود به دانشگاهها، روزبهروز افزایش مییابد. این اشتیاق بیانگر اهمیت نمادین دانشگاه برای متقاضیان است. باوجود تنزل نقش اقتصادی دانشگاه، شاهد انگیزۀ اجتماعی دختران برای ورود به دانشگاه هستیم. در جامعه ایرانی خانواده ، شکلدهندۀ انگیزههای ورود دختران به دنشگاه میباشد و همین انگیزهها است که این همه اشتیاق، شوق و تلاش آنان را بر میانگیزد(قانعیراد و خسروخاور، ۱۳۸۵: ۱۱۶).
اکثرجوانان به دنبال این هستند که به واسطه ورود به دانشگاه و اخذ مدرک دانشگاهی از نظر شغلی در جامعه جایگاه مناسبی بیابند. از سوی دیگر، تفاوت بین دستمزدها با سطوح تحصیلی افراد مرتبط است، با ورود خیل عظیم جوانان به دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی باعث شده است که تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهی از میزان نیروی انسانی متخصص مورد نیاز در خیلی از رشتهها یا حداقل از ظرفیت جذب بخش دولتی فراتر رود، با وجود این، ورود به آموزشعالی همچنان به عنوان مهمترین عامل در انتخاب متقاضیان اشتغال و کار و پیشرفتهای بعدی محسوب میشود، اگر چه حضور پسران در آموزش عالی نسبت به گذشته کمرنگتر از گذشته شده است اما مزایا و منزلت اجتماعی که از عناوین و مدارک تحصیلیِ دانشگاهی عاید دختران میشود، آنها را به سوی کسب علم و دانش در آموزش عالی سوق داده است.
۲-۱-۵ آموزش عالی و هویت یابی
پس از نهاد خانواده تأثیرگذارترین عامل در هویت یابی اشخاص، نهاد آموزشی است. نهاد آموزشی، با ارائۀ الگوهای مناسب به جوانان و رابطۀ عاطفی با آنها و همچنین پرهیز از برخوردهای خشک و مستبدانه و یا بیتفاوت، خواهند توانست با جذب آنها به فرهنگ خودی، زمینههای هویتبخشی و هویتیابی را در جوانان فراهم کنند.
جدیترین بحرانی که ممکن است در جوانان یک جامعه خود را نشان دهد بحران هویت است که از آن به عنوان آشفتگی هویت، اختلال هویت و فقدان هویت نیز نام برده میشود. شکلگیری هویت تحت تأثیر زمینههای گسترده اجتماعی، خانوادگی و تاریخی است و جوان باید پس از کشف نکتههای بسیار، هویت شخصی خود را انتخاب کند. علاوه بر این، انتخاب اهداف خاص در زندگی توسط جوان به فرصتهای قابل دسترس و ارزشمند در جامعه بستگی دارد. (کات و لوین[۵]، ۱۹۸۸: ۸۴). بنا به نظر آدامز و فیتش محیطهای تحصیلی که گسترش فکر، آگاهیهای انتقادی و تحلیلی را نسبت به موضوعات اجتماعی ارتقا میدهند هویتیابی را تسهیل میکنند (آدامز و فیچ[۶]، ۱۹۸۳: ۷۵).
هویتیابی، با سطح تحولشناختی و سبکشناختی فرد در حل مسائل هویتی (برزنسکی[۷]، ۲۰۰۸: ۵۵). و از طرف دیگر، با بافتارهای خانوادگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و تحصیلی (سولومنتس و هاری[۸]، ۲۰۰۸: ۷۸). که موقعیت تفکر و به دست آوردن تجارب گوناگون را به فرد می دهند، ارتباط دارد. از این رو به نظر میرسد که جوانانی که به دانشگاه میروند از وضعیت مناسبتری نسبت به جوانان غیردانشگاهی برخوردار هستند. چرا که در در جۀ نخست در محیط مساعدتری قرار دارند که برای یافتن پاسخ سؤالات هویتی امکان دسترسی به افراد تحصیل کرده و شخصیتهای علمی بهعنوان دیگر افراد مهم به راحتی میسر است؛ دوم اینکه، به دلیل یادگیری نحوۀ تفکر علمی به مدد تحصیلات دانشگاهی، بهتر میتوانند از عهدۀ حل مسائل هویتی برآیند.
پیتر تیلور[۹] هویت دانشگاهی را در سه سطح از همدیگر متمایز میکند. یکی هویتی که دانشگاه به عضو دانشگاهی میدهد. وقتی فردی میگوید من استاد دانشگاه هاروارد یا دانشگاه تهران هستم در اصل دانشگاه محل خدمتش به او اعتبار و پرستیژ میدهد. دوم، مجموعۀ عناصر مربوط به «هویت رشتهای[۱۰]» و ویژگیهای حرفهای خاص مربوط به رشتههای مختلف (تیلور، ۱۹۹۹: ۴۲-۴۱) رشتههای مختلف فرهنگهای متفاوتی دارند و هویتهای متمایزی به وجود میآورند. تونی بچر[۱۱] معتقد است هر یک از رشتههای دانشگاهی متناسب اهداف، روشها، اصول و کاربردهایشان، نظامی از ارزشها، باورها و هنجارها یا «فرهنگ رشتهای[۱۲]» را تشکیل میدهند. (فاضلی، ۱۳۸۲: ۱۰۱). سومین نوع هویت دانشگاهی مورد نظر تیلور، «هویت جهانی[۱۳]» دانشگاهیان است که بین تمام رشتهها تخصصها و گروههای دانشگاهی مشترک است. وقتی میگوییم من یک فرد دانشگاهی هستم اشاره به چنین هویت جهانی داریم. هویت جهانی دانشگاهی دارای دو عنصر یا مؤلفه اصلی است: نخست «استقلال دانشگاهی[۱۴] و دوم «آزادی دانشگاهی[۱۵]» است (تیلور، ۱۹۹۹: ۴۲).
پیر بوردیو (۱۹۸۸) آنچه را که سازندۀ هویت دانشگاهیان است با مفهوم عادات توضیح میدهد. از دیدگاه بوردیو انسان آکادمیک[۱۶] یا عضو اجتماع دانشگاهی[۱۷] کسی است که عادات و منش و ساختمان ذهنی[۱۸]، ذوق، سلیقه و آن چه به عامل اجتماعی این امکان را میدهد که روح قواعد، آداب، جهتها، روندها، ارزشها و دیگر امور حوزه مناسب کنش آکادمیک و زیست دانشگاهی در درون او شکل گرفته، پذیرفته شده و منشأ اثر شود، داراست. این عادات مانند دیگر عادات اجتماعی محصول ساختار اجتماعی معینی هستند و از اینرو در جوامع مختلف عادات دانشگاهی مختلف وجود دارد (بوردیو، ۱۹۸۸ به نقل از فاضلی، ۱۳۸۲: ۱۰۳).
– Dlanty
– Whitehead
– Marques
– National Innovation System
– Cote & Levine
– Adams & Fitch
– Berzonsky
– Solomontos & hurry
– Taylor
– Discipliary identity
– Becher
– Disciplinary Culture
– Cosmopolitan Identity
– Academic Autonomy
– Academic Freedom
– Homo Academicus
– Homo Academicus
– Habitus
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1399-06-07] [ 05:48:00 ب.ظ ]
|