پایان نامه در مورد طلاق (فسخ ازدواج) |
۲-۴-۴- عوامل اقتصادی
– بیکاری
بیکاری، ازمهمترین عواملی است که در صورت مساعدت سایر عوامل و مناسب بودن شرایط زمینهساز بسیاری از آسیبهای اجتماعی میشود. برخی از نویسندگان بیکاری را مقوله اقتصادی تلقی کرده و پیامد آن را صرفاً فقدان درآمد دانستهاند.(موسی نژاد،۲۰۷:۱۳۸۱)
حضرت امام رضا (ع) میفرماید: کسی که برای رفع حاجت خانواده بدنبال کسب مال میرود اجرش از مجاهد در راه حق بیشتر است.
یکی دیگر از ریشههای طلاق، عدم اشتغال به کار مرد میباشد که متأسفانه در میان اندکی از جوانان به چشم میخورد. آیا این گونه جوانان به آینده و عواقب عمل خویش نمیاندیشند؟ آیا مسئولیتی در قبال همسر و فرزند خود احساس نمیکنند؟ آیا به تبعات ناگوار کار خود اندکی فکر نمیکنند؟ آیا نمیدانند که اگر امروز که میتوانند تلاش نکنند و برای آینده ذخیرهای نسازند روزی خواهد آمد که اگر بخواهند هم دیگر نمیتوانند؟ پس اگر تا به امروز دست به کار نزدهاید از همین حالا به دنبال کاری مناسب و شرافتمند بگردید و بیش از این به آینده خود و خانواده صدمه نزنید. حضرت علی (ع) میفرماید: کسی که به کارها روی میکند بینا میگردد و کسی که از همه کارها روی گرداند سرگردان ماند.(صفائی،۱۰۸:۱۳۷۲)
– فقر اقتصادی
بحرانهای اقتصادی، فقرو نابرابری و بیعدالتی از عوامل مهم و مؤثر در انحراف نوجوانان و جوانان میباشد و همچنین فقر و نبود تأمین مادی و کمبود فقدان و امکانات معیشتی خطری جدی برای سلامت و آرامش خانواده میباشد.
یکی از مهمترین علل طلاق در جوامع مختلف بشری، فقرمالی میباشد. فقر اقتصادی باعث افزایش مشکلات زن و مرد شده، نهایتاً آنها را بر اثر فشارهای مختلف به پرخاشگری عصبانیت و انحراف هدایت مینماید. رکود اقتصادی و بیکاری سبب افزایش آسیبها و انحرافات اجتماعی در زمینههای مختلف مانند: طلاق، روسپیگری، قتل و جنایت، خودکشی، دزدی و سرقت، گرایش به مواد مخدر و الکل، تکدی گری و … میشود .
براثر این مشکلات زن و مرد بیشتر به مشاجره پرداخته و یکدیگر را مقصر کمبودها قلمداد میکند و میل زیادی به نوشیدن مشروبات الکلی نشان میدهند. زدوخوردهای خانوادگی افزایش یافته و تعداد زیادی را به مرز خودکشی سوق میدهد که تمام این عوامل دست در دست یکدیگر ثبات و قوام نظام خانوادگی را در معرض فشار قرار میدهند . (همان:۱۱۳)
– ثروتمند بودن
فقر یا ثروتمندبودن از موجبات طلاق است چون یک طرف فقر و بیکاری و از جانب دیگر برای عدهای غوطه ور بودن در مال و ثروت است..
پدیده اول:عدهای متأسفانه از نظر فقر و عدم امکانات و بیکاری فرساینده، ناچار به طلاق روی میآورند و عدهای نیز نوکیسه، به قول معروف، پیراهنش دوتا شده، موجب میگردند، خدا را بنده نباشند. خود را وارث ثروتی میدانند که حال از هر راهی اعم از ارث، یا خاک بازی و دلارفروشی و… یک شبه ره صد ساله را طی کرده و عرق جبین و کد یمین در کار نبوده است، بلکه از نوسانات بازار و امور اقتصادی آشفته و یا زدوبندهای پنهان، به خوبی سود برده و پول به جیب زدهاند.
چنین افرادی حاضر نیستند با وضع موجود با همسری که در تمام مراحل زندگی همراه آنها بوده زندگی کنند. حس خودبرتری آنها موجب میشود، به کارهایی که برخلاف عرف خانوادگی است، روی بیاورند؛ در نتیجه کانون خانوادگی آنان متزلزل و از هم گسیخته میگردد.(جمشیدی،عطاری کرمانی،۵۳۲:۱۳۷۸)
– خست بیش از اندازه مرد
بعضی از مردان نه فقط صرفهجو هستند بلکه متأسفانه زائد بر حد متعارف در مخارج منزل سختگیر هستند. پیداست اگر همسرانشان عقیده و عادتی در خلاف جهت داشته باشد و صرفهجوئی را بیمورد پندارد و در هزینه زندگی ملاحظه توانائی شوهر را ننماید امکان بروز اختلاف و مشاجره بین چنین زوجی شدید بوده و ادامه زندگی مشترک آن دو غیر ممکن .
– تجمل پرستی و بلندپروازیهای زن
بعضی از زنان بر اثر جهالت و نقص تربیت خود، ازدواج را به عنوان حادثهای میمون و پرشگون و وسیلهای برای رسیدن به انواع نعم و تجمل و لوکس و لذائذ بیدریغ میانگارند و پیداست که شیفتگی به تجمل و دلبستگی به جلال و چشم و هم چشمیها و عقده حقارت زن، زندگی را بر مرد دشوار میسازد. یکی از نقاط ضعف بعضی از زنان این است که شیفته ظاهرند و برای تجمل و رزق و برق زندگی بیش از حد اهمیت قائل میشوند، این ضعف در مردان به ندرت ظهور میکند. تجمل پرستی یک نوع شیدائی یا تک جنونی است که چون در کسی بروز کند دیگر برای فرو نشاندن طغیان آن درمانی نیست؛ وای بسا راه کج را به سوی چنین شخص بیماری بگشاید. تردیدی نیست هوسبازی و تجمل پرستی و مصارف بیهوده زن در اغلب موارد مرد را از پا در میآورد و راه کج و سقوط را به روی او میگشاید. پی آمد این سقوط، از دست دادن شوهر و آشفتگی نظام خانوادگی است. (کی نیا،۸۴۴:۱۳۸۸)
دانشجویانی که از روی احساسات و عواطف زود گذر خود با یکدیگر ازدواج میکنند زمانیکه زیر یک سقف قرار میگیرند، چنانچه از تمکن مالی مناسبی برخوردار نباشند، آن آرزوها و بلند پروازیها که معمولاً در ذهن زوجه بوده، به آن جامه عمل پوشانده نمیشود و زندگیاش با آنچه که فرد در فکر و ذهن خود میپرورانده مطابقت نداشته و شروع به بهانه گیری میکنند و زندگی را برای طرف مقابل تلخ و نهایتاً یکدیگر را تهدید به طلاق و جدائی میکنند.
۲-۴-۵-پیامدهای منفی طلاق برای کودکان
کودکان نیز هم چون بزرگسالان، طلاق را یک فرایند طویل المدتی میدانند که به واسطه آن میبایست بسیاری از روابط تخریب شده به نوعی دیگر(بازسازی)شود. از نظر بزرگسالان بحران طلاق با اختلالات زناشوئی آغاز شده و به مرور زمان به نتیجه میرسد. اما در نظر کودکان، طلاق، یک واکنش و رفتار بسیار وحشتناکی است که توسط والدین صورت گرفته و سبب میشود تا او به اجبار با یکی از آنها زندگی نماید. از نظر کودکان، طلاق سبب بدبختی، سردرگمی و بهمریختگی اوضاع و شرایط میشود. از دیدگاه کودکان یکی از نتایج طلاق، جدائی دایمی و کامل یا ملاقات محدود با یکی از والدین است. نتیجه طلاق اغلب بدبختی و بیچارگی است. این برداشت کودکان از پدیده طلاق و بدبختی و بیچارگی ناشی از آن بسیار متفاوت با مفهوم بیچارگی از(مرگ) یکی از والدین میباشد.
تفاوت طلاق با مرگ یکی از والدین در نظرکودکان به دلایل زیراست:
اول اینکه:طلاق یک عمل اختیاری است و میتواند با طرح و آمادگی قبلی به اجرا درآید.
دوم: هریک از والدین نقش اساسی در زندگی کودک داشته و به همین دلیل کودک از این رفتار والدین احساس خشم، نفرت و اضطراب نموده و تقاضا و التماس برای کوتاه آمدن یکی یا هر دو والدین دارد.
این شرایط به طور بالقوه میتواند سبب فایق آمدن کودک براحساس (فقدان) ناشی از جدائی والدین شده و امکان بازسازی نوع جدیدی از الگوهای تعاملی با آنها را به وجود آورد. بالاخره طلاق ممکن است اثرات مثبتی نیز بر کودکان داشته باشد. چرا که به واسطه جدائی والدین بسیاری از منازعات و مشاجرات بین آنها که کودک شاهد هر روزه آن بود برطرف میگردد.
اگرچه ممکن است به واسطه طلاق ،زن و شوهر احساس رهائی وآسودگی نمایند. اما چنین احساسی هیچگاه برای فرزند یا فرزندان رخ نخواهد داد. مطالعات نشان میدهد هنگامی که والدین تصمیم جدی به جدائی میگیرند، همین تصمیم به عنوان یک منبع مهم فشار روانی عمل کرده و حتی در خانوادههایی نیز که مشاجرات زن و شوهر بسیار زیاد است و طلاق یک پیش بینی واضح در زندگی آنهاست، باز هم تصمیم قطعی برای طلاق، یک فشار روانی جدی را به فرزندان منتقل مینماید. بدون در نظرگرفتن سطح تعارضات والدین در زندگی، کودکان مشتاقانه گرایش به خانواده با حضور هر دو والدین دارند. اگرچه برای اغلب کودکان طلاق والدین امری فشارزا و شوکآور است، اما این مسأله تا حدود زیادی بستگی به چگونگی برخورد والدین و آرام بخشی آنان در هنگام طلاق دارد.(صدیق ارفعی،نیازی،۸:۱۳۸۸)
-عوامل خانوادگی
یکی از عوامل مهم در پیدایش کودکان خیابانی، نابسامانی خانواده است که منجر به عدم نظارت صحیح خانواده میشود. خانوادههایی که با نوعی بیسرپرستی یا بدسرپرستی مواجه هستند، خانوادههایی که به طور دایم با هم مشاجره دارند، خانوادههایی که با فقر اقتصادی روبه روهستند، این عوامل به اضافه عواملی دیگر همه و همه باعث میشود که کودک آنها را ترک کند. خانواده در بسیاری از نابسامانیهای کودک نقش مؤثری دارد. عواملی مثل طلاق، ازدواج مجدد، چند همسری، خانواده پرجمعیت، خشونت در خانواده و رفتارهای نامناسب با کودکان سبب تنش و ناسازگاری و در نتیجه رهاشدن کودکان میشود.(نیازی،۵۳:۱۳۸۷)
-بچههای طلاق
بطورکلی روح یگانگی در خانواده برای رشد و نمو جوان در جهت مثبت و سازنده لازم است در خانوادههایی که پدر و مادر با یکدیگر توافق ندارند و در نتیجه کشمکش میان خانواده وجود دارد یا پدر و مادر از یکدیگر جدا شدهاند زمینه مناسب برای اختلال جوان ایجاد میشود. در بعضی از موارد طلاق عملی نشده ولی یکی از والدین خانه را ترک میکند؛ کودک مانند این است که چیزی را از دست داده باشد و سرگردان میشود و در نتیجه به اختلال عاطفه و رفتار دچار میگردد و در حقیقت به علت علاقه شدید به طرف دیگر نمیتوان او را گناهگار دانست وحتی بخاطر اینکه خود او نیز احساس گناهکاری یکی از والدین را در سر پرورانده است. بطور ناخودآگاه در او احساس گناه و محرومیت پیدا شده و زمینه ساز بزهکاری میشود.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که کودکانی که در خانوادههای پر از دعوا و کشمکش پرورش مییابند تا چه حد آمادگی ارتکاب جرم را دارند.
معمولاً مادر در این میان نقش مهمی دارا است. زیرا مادر است که تمام توجه و محبت های لازم را در اوایل به طفل میدهد و به او راه و رسم محبت به دیگران را میآموزد اغلب درخانوادههای پر اولاد، مادر فرصت کمتری برای ابراز محبت خواهد داشت و از طرف دیگر این کودکان از نظر مالی در خطرند. علاوه برآن ناسازگاری بین خواهران و برادران بوجود خواهد آمد و رقابت نیز بیشتر خواهد شد. البته تربیت صحیح والدین میتواند این رقابت را درجهت صحیح بپروراند. هیجانهای موجود درخانواده بدون شک در کودک ایجاد اضطراب و تشویق میکند. بطورکلی گاه این احساس در کودک خانوادههای پر اولاد بوجود میآید که ناخواسته هستند.
روابط خانوادگی در ایجاد یک رابطه صحیح با اجتماع برای شخص بسیار مهم است. اینکه چقدر افراد یک خانواده بهم مربوط باشند یا تا چه حد هدفها و مطالب مورد علاقه ایشان در یک جهت باشد بسیار مؤثر است. این مطلب تا حد زیادی بستگی به تشکیلات و کنترلهایی که در یک خانواده وجود دارد مربوط است.
بطورکلی خانواده را از دید امکان دخالت آن در بروز انحرافات و بیماریهای روانی میتوانیم در چند دسته مسائل زیرمورد مطالعه قراردهیم:
-میزان سازگاری و کیفیت روابط عاطفی زن و شوهر و دیگر کسانیکه هسته اصلی خانواده را تشکیل میدهند و نیز نقش آموزشی خانواده و اهمیت آن در رشد شخصیت.
–روابط عاطفی فرزند وخانواده
-مسائل روانی-جسمی ناشی ازحیات خانوادگی
با اصل ششم از اعلامیه حقوق کودکان مطلب را ادامه می دهیم
این اصل میگوید: کودک برای پرورش کامل و موزون شخصیت خود به محبت و تفاهم نیاز دارد ولی باید تا حد امکان با مراقبت و تحت مسئولیت مادر و پدر خود پرورش یابد و در هرحال این پرورش باید در محیطی آراسته به عاطفه واخلاق وامنیت باشد.
پس خانواده اولین قدم مثبت یا منفی را در راه زندگی آینده طفل برمیدارد.
محیط خانواده را در واقع باید محیط اجتناب ناپذیرنامید. زیرا محیطی است که طفل آن را انتخاب نکرده بلکه به او تحمیل شده واز تحمل آن ناگزیر است پس وقتی رفتار پدرو مادر را که برای وی الگو است مناسب نباشد بناچار در بسیاری از موارد رفتار بچه نیز ناهنجارخواهد شد.
در محیطی که آلوده به خشم و کینه میباشد دشنامها و تهمتهای ناروا رد و بدل میگردد و به سهلانگاری در سرنوشت طفل منجر میشود برای تربیت و تنظیم اخلاق کودک بسیار زیانبخش است. مثلا اگرطفل در محیط ساکت و بی رونقی قرار گیرد و اگر خانواده او را در مقابل انجام عمل خلاف یا شایستهای به موقع تشویق و ترغیب نکند آن وقت است که وی میل به ابزار شجاعت خود را به احتمال قوی در جهت منفی ارضاء میکند و به فعالیتهای ضداجتماعی خواهد پرداخت. (فرجاد،۵۰:۱۳۷۲)
چگونگی برخورد پدر و مادرها با طلاق بر نحوه عملکرد فرزندشان، چه در زمان حال و چه در آینده تأثیر زیادی دارد. شاید فکر کنید این کار مسئولیت بزرگی است. بله، همین طور است اما در عین حال فرصت بی نظیری هم هست، زیرا هیچ کس، نه روانشناس، نه پیشوای روحانی، نه آموزگار، نه دوست ونه هیچ خویشاوند دیگری. آن رابطه خارقالعادهای را که شما با فرزندانتان دارید، با او ندارد، با کمک شما فرزندتان نه فقط از رنج و آشفتگی غیرضروری ناشی از طلاق درامان میماند، بلکه رشد میکند و بالنده میشود.(فرود،۱۱:۱۳۸۹)
– احساس گناه
مهمترین مشکلی که پدر و مادر پس از جدائی با آن روبرو هستند احساس شکست و ناکامی است. چون والدین بر این گمانند که ایشان مسبب بدبختی فرزندان خودشدهاند. این احساس گناه بدون استثناء در همه پدر و مادرها حتی آنان که سهمی در جدائی نداشتهاند مشاهده میشود.
طلاق برای بچهها دردناک و ناراحتکننده است ولی آنها قدرت انعطافپذیری دارند، بچهها میتوانند به طور چشمگیری خود را با محیط جدید سازگار نمایند. علاوه برآن، پدر و مادرها هنگامی به خوبی به وظیفه خود عمل میکنند که احساس رضایت از خود را از دست ندهند و از زندگی جدید راضی باشند. والدین نباید صرفاً به خاطر بچهها به زندگی ناآرام خود ادامه دهند. یا پس از تصمیم به طلاق احساس گناه کنند. شکی نیست که طلاق مسائل و دشواریهای زیادی برای بچهها پدید میآورد، و گاهی سالها طول میکشد تا کودک بتواند خود را با محیط جدید وفق دهد با وجود این در صورتی که والدین بدانند چگونه در این راه به آنها کمک کنند، بچهها میتوانند بدون دردسر با محیط خود انس بگیرند.(تمدن،۳۴:۱۳۹۰)
لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1399-06-12] [ 01:59:00 ب.ظ ]
|