از آنجایی که مفهوم اعتماد یکی از مفاهیم و زیرمجموعه سرمایه اجتماعی محسوب می‌شود، در ابتدا نظریه های مرتبط به سرمایه اجتماعی آورده شده و پس از آن به نظریه های اعتماد اشاره می‌شود.

 


– تعاریف سرمایه اجتماعی

 

سرمایه اجتماعی را می‌توان مجموعه‌ای از ارزش‌ها یا هنجارهای غیررسمی مشترک میان گروهی از افراد دانست که با یکدیگر همکاری می‌کنند. اگر اعضای این گروه انتظار داشته باشند که همگی رفتار معقول و صادقانه‌ای داشته باشند، آنگاه به یکدیگر اعتماد خواهند داشت. اعتماد همانند نیرویی است که باعث می‌شود هر سازمان یا گروهی به شکل کارآمدتر فعالیت‌ کند. تمام جوامع، دارای سرمایه اجتماعی هستند. تفاوت واقعی میان آنها «شعاع اعتماد» می‌باشد یعنی اصول همکاری همانند صداقت، روابط متقابل را می‌توان میان گروه‌های کوچک مبادله کرد اما نمی‌توان همین تبادل را با دیگران در یک جامعه انجام داد. «فوکویاما» استدلال می کند که توانایی یک جامعه برای رقابت در بازارهای جهانی مشروط به اعتماد به نفس اجتماعی است: «جوامعی که دارای اعتماد به نفس پایینی هستند در وضع نامساعدی قرار دارند زیرا در نهادهای اجتماعی رو به توسعه، بزرگ و پیچیده کارایی کمتری خواهند داشت. (شهامت، ۱۳۸۶: ص ۵۱)

 

 

اعتماد اجتماعی یکی از ابعاد مهم سرمایه اجتماعی است، اعتماد دارای دو بعد امنیت شخصی و انتظار همکاری و سود متقابل است. اعتماد و همکاری با بعد اول سرمایه اجتماعی یعنی آگاهی ارتباط مستقیم دارد. اعتماد و همکاری با بعد اول سرمایه اجتماعی یعنی آگاهی ارتباط مستقیم دارد. اعتماد راه را برای تعامل اجتماعی و پیدایش عرصه عمومی باز می کند. در جوامعی که فاقد اعتماد اجتماعی و همکاری متقابل بین افراد هستند گسیختگی و شکافهای ژرفی میان گروه های اجتماعی مشاهده می گردد. در چنین جوامعی باید انتظار پرانوایای گسترده اجتماعی باشیم. همچنین روابط کلینتالیستی (clientelisty) فرصت طلبی، انزوا، بی نظمی … رشد می یابد. اعتماد به نفس مقوله ای اکتسابی است که از طریق آموزش اجتماعی حاصل می‌شود. (علاقه بند، ۱۳۸۵، ص ۳)

 

خانواده: بدیهی است که یکی از منابع مهم حائز اهمیت سرمایه اجتماعی در سطح جهان خانواده است. اما ساختار خانواده از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت است و استحکام پیوندهای خانوادگی نه تنها با قید و بندهای خانوادگی در دیگر جوامع فرق می کند بلکه بستگی به انواع دیگر پیوندهای اجتماعی نیز متفاوت است.

 

 

در بعضی موارد به نظر می‌رسد که یک نوع ارتباط معکوس میان قیود اعتماد و همکاری در درون گروه های خویشاوندی و در میان خویشاوند و غیرخویشاوند وجود دارد. در حالیکه یکی از این دو بسیار قوی است و دیگری بسیار ضعیف است.

 

 

 

در این قسمت به نظریه های اعتماد  و همچنین اعتماد زناشویی پرداخته می‌شود.

 

اعتماد

 

اعتماد یکی از جنبه های مهم روابط انسانی و زمینه ساز مشارکت و همکاری میان اعضای جامعه است. یکی از اصول اولیه زندگی اجتماعی، داشتن اعتماد به یکدیگر است و اگر افراد در جامعه، نسبت به یکدیگر اعتماد و اطمینان نداشته باشند، تداوم زندگی در چنین جامعه ای دشوار خواهد بود. چرخ های زندگی بر محور اعتماد به یکدیگر در حال حرکت است و اهمیت اعتماد در روابط و پیوندهای اجتماعی به گونه ای است که می توان اعتماد را عنصر اساسی زندگی اجتماعی تلقی نمود که زمینه همکاری و تعامل را در ابعاد مختلف جامعه گسترش می‌دهد. در این صورت افراد بدون نیاز کنترل رسمی و بر پایه اعتماد متقابل به یکدیگر، بر روابط خود نظارت می‌کنند و امور خود را اداره می نمایند و تنها در چنین صورتی افراد احساس امنیت در جامعه کرده و نظم و ثبات در جامعه حاکم می گردد. در فضای مبتنی بر اعتماد، ابزارهایی چون زور و کنترل رسمی ضرورت خود را از دست داده و افراد بر پایه حسن ظن در روابط اجتماعی به مبادلات در جامعه می پردازند.

 

یکی از دغدغه های هر جامعه ای کاهش اعتماد بین افراد آن جامعه و رواج بی اعتمادی است که تداوم زندگی را دچار مشکل می کند. کاهش اعتماد اجتماعی در جامعه موجب می گردد همواره نوعی ترس از برقراری رابطه و احساس ناامنی بین اعضا به وجود آید که مانع از تداوم و تقویت رابطه و کاهش همکاری و گسترش تعاملات در ابعاد مختلف جامعه گردد که در این صورت، فردگرایی و به دنبال آن منفعت طلبی در جامعه می گردد که در این صورت، فردگرایی و به دنبال آن منفعت طلبی در جامعه رواج می یابد. در کلان شهری مانند تهران نیز پیچیدگی روابط بین افراد نوعی احساس ناامنی برای آن ها ایجاد نموده که افراد را در برقراری پیوندهایشان محتاط تر ساخته است. به گونه ای که افراد احساس می‌کنند برقراری رابطه با دیگران و اعتماد به آن ها مخاطرات زیادی را برای آن ها به همراه خواهد داشت. بنابراین سرمایه اجتماعی کاهش یافته و اعتماد نیز خدشه دار می‌شود و پیامدهای جبران ناپذیر انزواگرایی و فرد گرایی برای چنین شهرهایی رقم خواهد خورد. (باستانی،کمالی، هیکوبی ،۱۳۸۷ : ۱۷)

 

در حوزه روان شناسی و روان شناسی اجتماعی اعتماد بعنوان ویژگی فردی مطرح می‌شود و بر احساسات، عواطف و ارزشهای فردی تاکید می گردد و در بررسی اعتماد تئوری های شخصیت و متغیرهای فردی مورد توجه قرار می گیرد. بر اساس این دیدگاه اعتماد با مفاهیمی چون همکاری، صداقت، وفاداری، صمیمیتآ امید، دگرخواهی، ارتباط نزدیکی دارد. بر اساس دیدگاه روانشناسی اجتماعی اعتماد نوعی احساس فردی نسبت به امری است که مورد تایید است. به این ترتیب اعتماد را می توان نگرشی مثبت نسبت به فرد یا امری خارجی دانست. (اجاقلو، زاهدی، ۱۳۸۴، ص ۹۵)

 

بررسی ادبیات مربوط به اعتماد اجتماعی نشان می‌دهد که این مفهوم در اشکال مختلف اما مرتبط با هم تجلی می یابد. یکی از دیدگاه های مطرح در حوزه روانشناسی و روانشناسی اجتماعی اعتماد را به عنوان ویژگی فردی مطرح می سازد و بر احساسات عواطف و ارزش های فردی تأکید می کند و در بررسی اعتماد تئوری های شخصیت و متغبرهای فردی را مورد توجه قرار می‌دهد براساس این دیدگاه اعتماد با اندیشه های همکاری coopration، صداقت honesty، وفاداری loyty ، صمیمیت  sincerity، امید hope، یارگرخواهی dltruism ارتباط نزدیکی برقرار می کند. رهیافت دیگری که بیشتر در حوزه جامعه شناسی مطرح می‌باشد اعتماد را به عنوان ویژگی روابط اجتماعی یا ویژگی نظام اجتماعی مفهوم سازی می کند. دیدگاه اخیر بر خلاف دیدگاه اول به زمینه های اجتماعی تأکید می کند در این دیدگاه اعتماد بیشتر و به عنوان یک ویژگی جمعی مورد توجه قرارا می گیرد و بنابراین برای محصولات نهادی جامع قابل کاربرد است. در این شیوه برای مثال سیستم ها یا نظام ها به عنوان سیستم یا نظام های بااعتماد بالا یا با اعتماد پایین ارزیابی می شوند. نکته قابل توجه در اینجا این است که در بررسی مفهوم اعتماد، اتخاذ یک دیدگاه ترکیبی در مقایسه با اتکای انحصاری بر هریک از دیدگاه ها اعتماد به عنوان ویژگی شخصیتی یا اعتماد به عنوان ویژگی نظام اجتماعی می‌تواند ثمربخش تر باشد. دیدگاه ترکیبی می‌تواند اعتماد را به عنوان مفهومی ارزشمند برای چیرگی بر تمایز بین سطح کلان وخرد مطرح می سازد در این زمینه کار لوهمان و یا دیر قابل توجه است. آنها در حالیکه کار خود را با انتظارات مردم شروع می‌کنند، اعتماد را به عنوان بعدی از ساخت اجتماعی مورد بررسی قرار می‌دهند که به شکل کامل و منحصری نمی تواند در سطح روانشناختی یا سطح نمادی مطالعه شود. بلکه برای درک آن ویژگی روانشناختی و سطح نمادی باید به طور همزمان مورد توجه قرار گیرد. چنین برداشتی از اعتماد ما را قادر می سازد که نشان دهیم چگونه اعتماد در سطح خرد با اعتماد در سطح کلان که انتزاعی تر می‌باشد ایجاد شده و ارتباط برقرار می سازد. به عنوان مثال هر تماس مثبت با یک دکتر محلی ممکن است به تدریج اطمینان ما را نسبت به نظام پزشکی افزایش دهد و بالعکس و…. بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که یک مفهوم سازی کافی و مناسب از اعتماد به عنوان یک مفهوم جامعه شناختی می بایست ارتباط بین دو سطح مرزی و نظام را در کانون توجه خود قرار دهد. (امیر کافی، ۱۳۸۰: ۱۳-۱۲)

 

در جایی دیگر تعریفی به نقل از آقای امیر کافی (۱۳۷۵) داریم که می گوید:

 

«در زبان فارسی اعتماد مترادف با تکیه کردن، واگذاشتن کار کسی، اطمینان، وثوق، باور و اعتقاد به کار گرفته می‌شود. در زبان لاتین اعتماد و وثوق معادله کلمه ایمان faith یونانی مورد استفاده قرار گرفته است. دو ریشه کلمه faith مفهوم وثوق و اعتماد، تسلیم در برابر اراده دیگری و اطمینان به شخص دیگر مستتر است. اندیشمندان علوم اجتماعی با توجه رشته های تخصصی خود ( روانشناسی، روانشناسی اجتماعی، جامعه شناسی، علم سیاست، اقتصاد و…) و دیدگاه های نظری شان ( برداشت روان شناختی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی از انسان ) به تعریف ویفر اعتماد پرداخته اند که در اینجا به برخی از آن ها اشاره می کنیم. اریکسون در کتاب خود « رشد و بحران شخصیت سالم » اعتماد بنیادی basictrust را مورد توجه قرار می‌دهد به اعتقاد او اعتماد بنیادی، نگرشی است نسبت به خود و دنیای پیرامون که حاصل تجربیات شخصی در سال او زندگی شیرخوارگی است. اعتماد عبارت است از انتظار برآورده شدن نیازهای شخصی و این که می‌شود روی دنیا، با منابع برآورده کننده خارجی حساب باز کرد. الیسون و فایر ستون اعتماد را واگذاری منابع به دیگران می دانند با این انتظار که آنها به گونه ای عمل خواهند کرد که نتایج منفی به حداقل ممکن کاهش می یابد و دست یابی به اهداف میسر می گردد. شلنکر، هم وتری شی معتقدند که اعتماد بین شخصی interpersonal trust از سه عنصر موقعیت مخاطره آمیز ارتباط و اتکاء بر اطلاعات تشکیل شده است. به اعتقاد آنها اعتماد بین شخصی، اتکاء فرد به اطلاعاتی است که از شخص دیگر به دست می آورد. این اطلاعات درباره وضعیت نامعین محیطی و همچنین درباره پیامد های عملی در شرایط مخاطره آمیز است. که هر دو طرف در ان دخالت دارند. ملینجر اعتماد را مفهومی دو بعدی می داند که شامل: ۱- اطمینان نسبت به مقاصد و انگیزه های طرف مقابل. ۲- یکرنگی و صمیمیت در اعمال وگفتار طرف مقابل می‌باشد. گیفین هر دو جنبه تعریف ملینجر ( انگیزه واعمال )را در هم ادغام می کند و تعریف خود را از اعتماد بین شخصی را به این صورت ارائه می‌دهد: « اتکای فرد به طرف مقابل به منظور دستیابی به اهداف مطلوب در یک موقعیت مخاطره آمیز » دویچ تنها برعناصر انگیزه های دخیل در مفهوم اعتماد تأکید می کند و معتقد است که تصمیم مبتنی بر اعتماد با درک این نکته ملازم است که این انتخاب می‌تواند منجر به سود یا زیان گردد و اینکه چه نتیجه ای ( سود و زیان ) حاصل می‌شود بستگی به طرف مقابل دارد و ضرر و زیان می‌تواند بیشتر از سود باشد و بلاخره اینکه طرف مقابل به گوشه ای عمل خواهد کرد که شما به جای اینکه متحمل زیان گردید از منافع برخوردار خواهید شد.

 

از طرفی، شما دقیقاً نمی توانید مطمئن باشید که دوست شما از اطلاعاتی که در اختیار دارد استفاده مطلوب می کند یا علیه شما به کار می گیرد یا اگر پولی به کسی قرض می دهید دقیقاً نمی توانید مطمئن باشید که طرف شما پول را به موقع پس خواهد داد یا اگر شما ماشین خود را به کسی امانت می دهید دقیقاً نمی توانید مطمئن باشید که طرف شما ماشین را سالم تحویل خواهد داد یا خیر و… مثال های بالا نشان می‌دهد که افراد در روابط اجتماعی خود با عدم تعیین اجتماعی مواجهند و این امر موجب می‌شود که آنها نتوانند به پیش بینش دقیق امور بپردازند. هنگامی که پیش بینی امور به طور دقیق میسر نباشد به تبع آن اتخاذ هر عملی ( برای مثال دادن اطلاعات، قرض دادن پول، امانت دادن ماشین و … ) همراه با خطر است و احتمال زیان وجود دارد. ۵- حسن ظن: حسن ظن مهم ترین عنصر اعتماد است و می توان آن را به عنوان هسته مرکزی مفهوم اعتماد پذیرفت چرا که علی رغم عدم وجود تعیین اجتماعی فقدان اصطلاحات و احتمال خطر، افراد درگیر در روابط اجتماعی به علت احساس مثبتی که نسبت به هم دارند به ادامه رابطه می پردازند و در موقعیت های مختلف به یکدیگر اعتماد می‌کنند وقتی که شما اعتماد می کنید بالنسبه مطمئن هستید که فرد مقابل به گونه ای رفتار خواهد کرد که نتایج مطلوب حاصل خواهد شد. بنابراین اگر بخواهیم با توجه به عناصر و ویژگی های اعتماد تعریف ساده ای از اعتماد اجتماعی ارائه دهیم می توان اعتماد و حسن ظن فرد نسبت به افراد جامعه تعریف کرد که این امر موجب گسترش و تسهیل روابط اجتماعی فرد با سایر افراد جامعه می‌شود. در اینجا افراد جامعه گستره ای از کسانیکه با فرد تعامل دارند یا بالقوه می توانند تعامل داشته باشند، را در بر می گیرد. » (امیر کافی، ۱۳۸۰: ۱۲- ۱۰ )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...