امر تحصیل از مهمترین دغدغه های هر نظام آموزشی در تمامی جوامع است. موفقیت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بیانگر نظام آموزشی کارآمد و موفقی است که توسعه ی پایدار از نتایج حتمی چنین نظامی خواهد بود. زیرا آموزش و پرورش از ارکان اساسی رشد و توسعه ی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هر کشور به شمار می رود و امروزه نقش آن در بهبود شرایط زندگی افراد و جامعه بر همگان آشکار است. همچنین جامعه در گذر از جامعه ی سنتی به مدرن نیاز به نیروهای کارآمد از هر دو جنس است.
از مهمترین عواملی که عدم توجه جدی و کارشناسانه به آن همه ساله به میزان زیادی امکانات، منابع و استعدادهای بالقوه انسانی و اقتصادی را تلف می کند و تأثیرات غیرقابل جبرانی در ابعاد فردی و اجتماعی به جای می گذارد مسأله ی وضعیت تحصیلی دانش آموزان (افت و پیشرفت تحصیلی) است. در هر دوره از زندگی فرد در اجتماع زندگی می کند. زندگی جمعی نیز به نحوی در افکار و اعمال افراد تأثیر دارد. کلاس، مدرسه، خانواده و جامعه ای که مدرسه در آن واقع است هر یک به عنوان یک مؤسسه ی اجتماعی شرایط و اوضاع واحوال معینی را به وجود می آورند. رفتار بچه ها در هر یک از این سازمان ها به طرز خاصی تحت تأثیر عوامل اجتماعی قراردارد. بدیهی است که کشور ما به مطالعات و تحقیقات مربوط به آموزش و پرورش نوجوانان و جوانان نیاز فراوان دارد، به خصوص در زمینه ی افت تحصیلی و پیشرفت تحصیلی با توجه به تنوع علل اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و روانی مؤثر بر آنها از یک طرف و تغییرات سریعی که جامعه شاهد آن است از طرف دیگر نیاز به پژوهش و تحقیقات جدید بسیار ضروری به نظر می رسد. بنابر مقدمه ذکر شده و از آنجایی که نظام آموزش و پرورش در جوامع امروزی به مثابه عامل اصلی و مؤثر در تحولات اقتصادی، اجتماعی وظیفه اساسی خود را بر آموزش و پرورش همه جانبه ی فرد و شکوفایی و رشد استعدادهای کلیه افراد جامعه و تربیت نیروی انسانی ماهر و متخصص و انتقال ارزش های فرهنگی، علمی و فنی متمرکز نموده است(گلابی، 1368).
با توجه به ضرورت توجه خاص به آموزش و پرورش و توسعه منابع انسانی از طرف دولت هایی که هدفشان بالا بردن رشد اقتصادی و بهبود پرورش انسانی است و بر اساس ضرورت آشنایی با این مؤلفه ها در پژوهش حاضر به بررسی و شناخت رابطه بین رفتارهای نظارتی و انضباطی والدین با وضعیت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه خواهیم پرداخت. بنابراین در این فصل بعد از مقدمه ذکر شده به بیان کلیات تحقیق از قبیل بیان مساله تحقیق، ضرورت و اهمیت تحقیق، فرضیه ها و اهداف تحقیق و … می پردازیم.
1-2- بیان مسأله
در دو دهه اخیر موضوع تأثیر والدین و خانواده بر تحول وضعیت تحصیلی، انگیزشی، عاطفی و اجتماعی دانشجویان مورد توجه بسیاری از پژوهشگران (کوچران[1]، 1988؛ پالمر[2] و کوچران، 1988؛ رودیگرز وبلاگر، 1988؛ یونگ، فریزر و پیرسون، 1988؛ اسکمک و انگوین، 1996؛ مظاهری، 1387) قرار گرفته است که نتایج این تحقیقات در مجموع حاکی از تأثیر گسترده خانواده در جنبه های مختلف زندگی دانش آموزان و دانشجویان است (شاکریان و آقاجانی هشجین، 1388).
خانواده مهم ترین نهاد تربیتی جامعه و نخستین پرورشگاه فرد محسوب می شود. بیان هر سخنی درباره ی تربیت کودک و نوجوان، بدون توجه به نقش حیاتی خانواده ناقص است(به پژوه، 1380). از نظر گلدنبرگ و گلدنبرگ[3] (1998) عملکرد خانواده به زمینه هایی مانند: توانایی خانواده در هماهنگی با تغییرات، حل تضادها و تعارضات، همبستگی بین اعضاء، موفقیت در اعمال الگوهای انضباطی، رعایت حد و مرز بین افراد و اجرای مقررات و اصول بر این نهاد با هدف حفاظت از کل سیستم خانواده بستگی دارد. از نظر عملکرد می توان خانواده ها را در دو دسته عملکردی و غیر عملکردی تقسیم کرد. خانواده های عملکردی، مشکلات خود را به درجات و در زمانبندی های متفاوت حل می کنند. در واقع، خانواده منظومه ای باز است که اعضاء به طور عاطفی به هم پیوسته اند، البته برای گسترش هویت فردی خود نیز تشویق می شوند. فضای چنین خانواده هایی مملو از عشق و پذیرش بدون قید و شرط است. در نتیجه، تعارض را تحمل می کنند و با میل و رغبت، درخواست کمک یکدیگر را اجابت می کنند. خانواده ی غیر عملکردی حالت بسته دارد و اعضاء از لحاظ عاطفی به حال خود رها شده و جدا از هم هستند. مرزهای بین اعضاء سخت و حتی مبهم است. عشق مشروط بوده و اعضاء خانواده برای گسترش هویت فردی، تشویق نمی شوند. خانواده از قبول مشکل و یا درخواست کمک خودداری نموده و به نظر می رسد، مشکلات ادامه می یابند و یا به شکل های دیگر بروز می کنند(یوسلیانی و همکاران، 1391).
شیوه های تربیتی والدین و روش های انضباطی آنان بی تردید تحت تاثیر خصوصیات شخصیتی و سیستم اعتقادی آنان است. والدین سالم و بالغ در مقایسه با والدین نابالغ و ناسالم معمولاً با حساسیت و مهربان بیشتری به نیازها و اشارات کودکان توجه می کنند و این نوع فرزندپروری امنیت عاطفی، استقلال، توانش اجتماعی و موفقیت هوشی کودکان را تشویق می کند(بیرامی و بهادری خسروشاهی، 1389).
شیوه تربیتی والدین به طور قابل توجهی پیامدهای مهمی را برای پیشرفت تحصیلی نوجوانان به دنبال دارد و براساس ترکیب پاسخدهی و توقعات والدین به چهار سبک مقتدرانه، مستبدانه، سهل گیرانه و بی کفایتی تقسیم بندی می شود(هترینگتون و رایس[4]، 1995). در شیوه تربیتی مقتدرانه که مناسب ترین روش فرزند پروری است. والدین مقتدر درخواست های معقولی برای پختگی دارند و این درخواست ها را با تعیین محدودیت ها و اصرار بر اینکه کودک باید از آنها تبعیت کند، به اجرا می گذارند. در عین حال آنها صمیمت و محبت نشان می دهند، صبورانه به نقطه نظرهای فرزندشان گوش می کنند و مشارکت در تصمیم گیری خانوادگی را ترغیب می نمایند. یافته های بامریند[5](1967) نشان داد که فرزندان والدین مقتدر، بسیار خوب پرورش می یابند. آنها شاد و سرحال هستند، در تسلط یابی بر تکالیف جدید اعتماد به نفس دارند و از موفقیت تحصیلی بالاتری نیز برخوردارند. همچنین والدین از لحاظ پاسخدهی و توقعات در سطح بالایی قرار دارند (لطف آبادی، 1385).
والدینی که از سبک مستبدانه استفاده می کنند نیز متوقع هستند، ولی برای پیروی کردن آن، چنان ارزش زیادی قائل هستند که فرزندانشان دوست ندارند پیروی کنند(چوا[6]، 2000). در این سبک فرندپروری والدین خواستار اطاعت بی چون و چرا هستند و به ندرت علت خواسته های خود را توضیح می دهند. آنها بیشتر از زور استفاده می کنند (احدی و جمهری، 1386).
بامریند(1967) دریافت که کودکان پیش دبستانی دارای والدین مستبد، مضطرب و گوشه گیر بودند و وقتی با همسالانشان تعامل می کردند در صورت ناکامی با خصومت واکنش نشان می دادند(بیرامی و بهادری خسروشاهی، 1389).
از نظر کانجر[7] (1977)، در شیوه فرزندپروری سهل گیرانه والدین از لحاظ پاسخدهی در سطح بالایی قرار دارند لکن توقعات آنها از فرزندانشان اندک است و از فرزندان خود انتظار چندانی ندارند. بامریند دریافت که فرزندان والدین سهل گیر خیلی ناپخته هستند. آنها در کنترل کردن تکانه هایشان مشکل دارند و وقتی از آنها می خواستند کاری را انجام دهند که با تمایلاتشان مغایر یود اطاعت نمی کردند و بسیار پرتوقع و وابسته به دیگران بودند. چنین والدینی فرزندان خود را به حال خود رها می کنند و به تحصیل فرزندانشان توجهی ندارند (بیرامی و بهادری خسروشاهی، 1389).
در شیوه تربیتی بی کفایت نیز والدین از لحاظ پاسخدهی و توقعات در سطح پایینی قرار دارند. والدین بی مسولیت هیچ درخواستی از فرزندان خود ندارند. آنچه آنها را از والدین سهل گیر متمایز می کند این است که کمتر به کودک می رسند و بیشتر بر نیازهای خود متمرکز می شوند. والدین بی کفایت در اختیار فرزند خود نیستند (گلدستین[8]، 2000).
عدم توجه والدین به سالم سازی محیط روانی و عاطفی کودکان و نوجوانان و فقدان روابط مناسب، در بیشتر موارد آنان را باکمبودهای عاطفی، انگیزشی و مشکلات روانی روبرو می سازد (شاملو، 1386). تحقیقات نشان داده است تجارب خانوادگی تاثیرعمده ای بر تکامل فرد در طول دوره نوجوانی و بعد ازآن دارد و ارتباطات خانوادگی سایر جنبه های زندگی نوجوان را مانند موفقیت تحصیلی را تحت خود قرار می دهد (بایرن[9] و همکاران، 2002).
آدلر معتقد است که والدینی که کودکان خود را طرد میکنند به کمبود محبت و امنیت میانجامد که احساس بیارزشی، خشم و فقدان عزت نفس را برای شخص باقی میگذارد. مطالعات مختلف حاکی از آن است که نگرشهای پذیرنده و دموکراتیک والدین، امکان رشد را به حداکثر میرساند و فرزندان این والدین، رشد ذهنی، ابتکار، امنیت عاطفی و نظارت فزایندهای را نشان میدهند. والدین طرد کننده و سلطهجو، فرزندانی متزلزل، سرکش، پرخاشگر و ستیزه جو داشته که این خصایص با موفقیت تحصیلی فرزندان نیز دارای رابطه می باشد(یعقوبخانیغیاثوندی، 1372).
از آنجا که فرزندان هر خانواده، آینده سازان مملکت هستند، پیشرفت تحصیلی آنها امری است که پس از سلامت جسمی و روانی، از اهمیت ویژه برخورداراست. حال با توجه به اینکه فرزندان در محیط خانواده رشد می یابند و تربیت می شوند. بنابراین الگوی تربیتی و رفتارهای نظارتی و انضباطی والدین نقش مهمی در وضعیت تحصیلی فرزندانشان دارد. پیشرفت تحصیلی به معنای مقدار یادگیری آموزشگاهی فرد است به طوری که بتوان آنها را در دو مقوله کلی عوامل مربوط به تفاوت های فردی و زندگی خانوادگی و عوامل مربوط به مدرسه و نظام آموزش و پرورش مورد مطالعه قرار داد. پیشرفت تحصیلی به جلوه ای از وضعیت تحصیلی دانش آموز یا دانشجو اشاره دارد که این جلوه ممکن است نشان دهنده نمره یک دوره، میانگین نمرات برای مجموعه ای از دوره ها در یک درس یا میانگین نمرات دوره های مختلف باشد. بنابراین براساس مقدمه فوق و بررسی پیشینه پژوهش و مطالعه سایر پژوهش های صورت گرفته و با توجه به اهمیت موضوع، سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که چه رابطه ای بین رفتارهای نظارتی و انضباطی والدین با وضعیت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم آموزش و پرورش ناحیه یک بندرعباس وجود دارد؟
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
خانواده نخستین واحد اجتماعی است که کودک و نوجوان فرآیند رشد شناختی، اجتماعی، عاطفی و روانی خود را تجربه میکنند و در آن روش فرزندپروری بر چگونگی رشد و تکوین شخصیت کودکان و نوجوانان تاثیر بسزایی دارد. خانواده جایگاه مهمی را در چارچوب نهادهای جامعه دارد و تنها نهادی است که وظیفه دگرگون کردن ارگانیزم زیستی و تبدیل آن به موجود انسانی را بر عهده دارد. خانواده از طریق پایهریزی الگوهای تربیتی و رفتاری خود و اجرای نقشهای اجتماعی گوناگون و در یک جمله از طریق شیوههای اجتماعی کردن به درجات مختلف، شیوه تربیتی والدین پیامدهای مهمی برای سازگاری روانی ـ اجتماعی نوجوانان به همراه دارد(یعقوبخانیغیاثوندی، 1372).
بنابراین خانواده چیزی بیش از مجموعه افرادی است که در یک فضای مادی و روانی بسر می برند. خانواده یک نظام اجتماعی و طبیعی است که ویژگی های خاص خود را دارد و نهاد اولیه هر جامعه ای به شمار می رود که کانون ظهور عواطف انسانی و روابط صمیمانه میان افراد است و می توان گفت عملکرد خانواده تاثیر مستقیم و بسزایی بر عملکرد جامعه دارد. پژوهشگران بر این عقیده اند که بهترین ملاک و معیاری که بر اساس آن می توان کیفیت اخلاقی، اجتماعی و روانی افراد را مورد ارزیابی و دقت قرار داد همان شبکه ارتباطی اعضای خانواده و مجموعه قوانین حاکم بر محیط و جو خانواده است. یکی از جنبه های کارآمدی خانواده در عملکرد تحصیلی فرزندان پدیدار می شود. موفقیت یا شکست در اعمال تحصیلی می تواند ناشی از کارکردهای سالم یا ناسالم خانواده باشد هرچند که این مفهوم (موفقیت یا شکست تحصیلی) چند عاملی است و عواملی مانند عوامل فردی، درون سازمانی و برون سازمانی در آن دخیل است(شاکریان و آقاجانی هشجین، 1388).
یکی از مهم ترین عوامل تأثیر گذار بر وضعیت تحصیلی دانش آموزان، محیطی خانواده است که بعد کارکردی آن در مطالعههای مختلف مورد تامل قرار گرفته است. والدین با رفتارهای خود آفریننده ی موقعیت هایی هستند که رفتارهای خاص را در فرزندان برمی انگیزند و یا سرمشق هایی را برای الگوسازی در اختیار آن ها قرار داده و یا به تشویق دستهی خاصی از رفتارها می پردازند. در تحقیقات متعدد علاوه بر اشاره به اهمیت دو بعد رفتاری والدین نسبت به فرزندان (پذیرش- رد، آزادگذاشتن- محدودکردن) به روابط خـانوادگی عمدتاً متمرکز بر تاثیر والدین بر کودکان نیز تاکید شده است. ویژگی های شخصیتی والدین و روش های تربیت فرزندان، تعیین کننده ی اولیه وضعیت تحصیلی و تربیتی آنها در نوجوانی و بزرگسالی تلقی می شوند(نجمی و حسن زاده، 1389).
از طرف دیگر طبق نظر دس فورگس و آبوچار[10](2006) وضعیت تحصیلی- اجتماعی فرزندان، بحثی گسترده است که از زوایای مختلف قابل مطالعه است. یکی از این زوایا ، عوامل درون خانوادگی و میزان مهار و حمایت والدین است. پاول و وایت[11] (1990) تأکید می کنند تأثیرات کیفیت و کنش محیط خانواده بر دانش آموزان و دانشجویان هم از دیدگاه تجربی و هم از دیدگاه نظری بسیار مهم تلقی شده است و این ایده که تجربه های فرد در خانواده نقش تعیین کننده ای در چگونگی پاسخ های بزرگسالان جوان در روابط بین شخصی ایفا می کند، به طور عمومی مورد اقبال قرارگرفته است (مظاهری و همکاران، 1389).
وضعیت تحصیلی از آن جهت مورد توجه متخصصان حوزه تعلیم و تربیت و روان شناسان قرار گرفته است که آن چه می تواند یک فرد، خانواده و درنهایت
[پنجشنبه 1399-06-06] [ 06:01:00 ب.ظ ]
|