کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



سازمان بهداشت جهانی، «سلامتی»[۲] را حالتی توصیف کرده است که در آن فرد از نظر روانی، عاطفی و اجتماعی کاملاً سالم است و در او هیچ نشانه‌ای از بیماری و روان رنجوری مشاهده نمی‌شود ( ساکسنا و اوکانل[۳]،۲۰۰۲). این تعریف از سلامتی، به این معنی است که در ارزیابی سلامتی، نباید تنها به شاخص‌های سنتی سلامتی، یعنی نرخ مرگ و میر[۴] و ابتلای به بیماری[۵] توجه نمود، بلکه باید کیفیت زندگی افراد را نیز در نظر گرفت (ساکسنا و اوکانل، ۲۰۰۲). به لحاظ تاریخی، مفهوم کیفیت زندگی با ساخت اولین مقیاس زندگی توسط کارنوفسکی[۶] در سال ۱۹۶۹ شروع شد. اگر چه در این مقیاس، بیشتر بر بعد جسمانی کیفیت زندگی تاکید شده بود، ولی از سوی درمانگران مورد استقبال گسترده‌ای قرار گرفت. و در فضایی که رویکردهای عرفی و معمول آن زمان تنها به تشخیص، تعیین پیش آگهی و پیشرفت  درمانی اکتفا می­کردند به عنوان یک حرکت نمادین و ماندگار مطرح شد (کارنوفسکی وبورچنال[۷]، ۱۹۴۹). هیوگس[۸]  (۱۹۹۵) در یک بررسی گسترده، در پژوهش‌هایی که در مورد کیفیت زندگی انجام شده بود، ۴۴ تعریف مختلف را که بیش از ۱۵ حوزه مختلف را تحت پوشش قرار داده  بودند، استخراج کردند. در نتیجه این تعاریف و طبقه‌بندی‌های متعدد و مختلف، پژوهشگران به این توافق رسیدند که ایده تعریف را کنار بگذارند و تعریف سازمان بهداشت جهانی، را به عنوان یک تعریف ملاک مورد پذیرش قرار دهند. و ۴ یا ۵ حوزه اصلی، را به منظور عملیاتی کردن آن در نظر بگیرند (اسپیکر[۹]، ۱۹۹۶).

 

 

سازمان بهداشت جهانی، کیفیت زندگی را به این صورت تعریف کرده است: ادراکی است که افراد از وضعیتی که در آن زندگی می‌کنند و زمینه فرهنگی و سیستم ارزشی که در آن هستند، دارند که این ادراک براساس اهداف، انتظارات، استانداردها و علایق آنها می‌باشد (گروه تهیه مقیاس کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی ۱۹۹۸). اصطلاح کیفیت زندگی، یک مفهوم بین رشته‌ای در رشته‌های روان شناسی، پزشکی و جامعه شناسی است.

 

 

 

تمام دانشمندان در مورد تعریف مفهوم کیفیت زندگی بر روی سه اصل توافق دارند:

 

۱-کیفیت زندگی حاصل یک ارزشیابی ذهنی است وخود بیمار بهتر از هرکس دیگری می تواند راجع به کیفیت زندگی خود قضاوت کند. اما، گاهی شرایطی وجود دارد که این قضاوت را برای بیمار مشکل می سازد که در این موارد خاص، از فرد مراقبت کننده پزشک و پرستار می خواهیم ارزیابی را انجام دهد.

 

 

۲- کیفیت زندگی یک ماهیت پویا و دینامیک است نه یک ماهیت ایستا، بدین معنا که در طول زمان همگام باتغییرات درونی و بیرونی تغییر می کند.

 

۳- کیفیت زندگی یک مفهوم چند بعدی می باشد وباید از زوایا و ابعاد مختلفی سنجیده شود که این ابعاد محور اصلی چهارچوب پنداشتی تحقیقات کیفیت زندگی را تشکیل می دهد(سنگلاچی، ۱۳۸۴).

 

 

 

مولفه‌های کیفیت زندگی

 

یک توافق کلی در بین پژوهشگران وجود دارد که سازه کیفیت زندگی، متشکل از عوامل عینی (کارکردهای جسمانی، روانی، اجتماعی) و عوامل ذهنی (بهزیستی ذهنی) است. عوامل ذهنی بیشتر بر رضایت از زندگی تاکید دارند، درحالی که عوامل عینی بیشتر بر نیازهای مادی و مشارکت در فعالیت‌ها و روابط بین فردی متمرکز هستند (لمبر و نبر[۱۰]،۲۰۰۴). شاخص‌های عینی، مواردی مانند سطح سواد، سطح در آمد، شرایط کاری، وضعیت تاهل، امنیت، جایگاه اجتماعی و تولید اقتصادی هستند،که هم می‌توانند به طور منفرد و هم به صورت ترکیبی در تعیین کیفیت زندگی مورد تحلیل قرار بگیرند. شاخص‌های ذهنی، براساس ارزیابی و برداشت در مورد سطح رضایت، شادی وامیدواری و نظیر این ها به دست می‌آیند. در واقع شاخص‌های عینی در بهترین حالت، فرصت‌ها و امکانات ارتقای کیفیت زندگی را فراهم می‌کنند. ولی به تنهایی، نمی‌توانند آن را تامین کنند ( کاستانزا، فیشر، عالی[۱۱] ، ۲۰۰۷).

 

به نظر می‌رسد بهترین رویکرد در تعریف کیفیت زندگی، یک رویکرد ترتیبی (عوامل عینی و ذهنی) باشد. براساس این دیدگاه، کیفیت زندگی براساس کیفیت ارضاء نیازهای انسان، دربافت فرهنگی و سیستم ارزشی یک جامعه، براساس ارزیابی و برداشت خود فرد تعیین می‌شود (کاستانزا و همکاران،۲۰۰۷). سه مولفه اصلی این رویکرد، نیازهای انسان، فرصت‌ها و سیاست‌های کلان است.

 

فریش (۲۰۰۶) معتقد است کیفیت زندگی، به شکل آشکار یا پنهان در نقطه‌ی مقابل کمیت قرار می‌گیرد. و منظور از آن سال‌هایی از عمر است که ممکن است عالی، رضایت آمیز و لذت بخش باشد. در واقع کیفیت زندگی، مفهومی پویا است. کیفیت زندگی، مستلزم سعی در کم کردن فاصله بین انتظارات و آرزوها و آن چیزی است که واقعاً اتفاق می‌افتد. یک زندگی دارای کیفیت، معمولاً به صورت خشنودی، رضایت، شادی، خرسندی و توانایی فایق آمدن برمشکلات بروز می‌کند. در واقع کیفیت زندگی به وسیله فرد ارزیابی و توصیف می‌شود. کیفیت زندگی مفهومی وسیع‌تر از سلامتی است (عبدالهی و محمدپور، ۱۳۸۵). شاخص‌های کیفیت زندگی عبارت است از:۱- سلامت روان،  ۲- سلامت بدن، ۳- زندگی مناسب خانوادگی، ۴- زندگی مناسب اجتماعی، ۵- آب و هوا و فضای مناسب، ۶- امنیت شغلی، ۷- دارا بودن آزادی، ۸- برابری جنسیتی۹-امنیت و ثبات سیاسی(هاجیران۲۰۰۶).

 

خوارزمی (۱۳۸۶) عنوان می کند که کیفیت زندگی بیش از هر چیزی، امری نسبی است و برداشت افراد درباره کیفیت زندگیشان با یکدیگر یکسان نیست.

 

کیفیت زندگی عمومی، دارای چهار بخش است :۱- مهارت‌های فردی (فرد در حیطه سلامت خود و استفاده مناسب از زمان و رفتارهای اجتماعی، تا چه اندازه مخرب عمل می کند) که از طریق استانداردهای اجتماعی، مورد قضاوت قرار می‌گیرد ۲- کیفیت محیطی، که از طریق معیارهای شخصی، از قبیل آب و هوا و کیفیت مسکن مورد قضاوت قرار می‌گیرد ۳- کیفیت زندگی درک شده، که کاملاً ذهنی بوده و منعکس کننده ارزیابی خود فرد از سلامتی را دربرمی‌گیرد. و تعامل مفاهیمی چون افسردگی، وضعیت عواطف مثبت و منفی و رضایت کلی از زندگی است (هارپر۲۰۰۰).

 

 

 

از بهزیستی ذهنی تا کیفیت زندگی

 

یکی از نقاط قوت مفهوم بهزیستی ذهنی، این است که به شادی و رضایت اززندگی افراد توجه زیادی نشان می دهد. اما باید توجه داشت، که ابعاد بسیار زیادی وجود دارد که می تواند در ارتباط با شادی و رضایت از زندگی و درکل کیفیت زندگی بررسی شود. مفاهیمی مانند تغذیه سالم، محیط امن و آرام، زندگی سالم و طولانی؛ که همگی از اجزاء کیفیت زندگی عمومی هستند. بنابراین در بررسی مفهوم کیفیت زندگی، باید همواره نگاهمان به مفاهیم شخصی افراد باشد؛ در مورد این که چه چیزی برای کیفیت زندگی آنان مفید است (فیلیپس، ۲۰۰۶).

 

در زمینه راهبردهای ذهنی برای کیفیت زندگی، دو عرف متفاوت وجود دارد. لذت گرا[۱۲] و سعادت گرا[۱۳]. لذت گرا بر بزرگ منشی افراد تاکید می‌کند. و به مسایلی همچون آزادی فردی، صیانت نفس، اصلاح نفس توجه دارد. این عرف خصوصاً با بهزیستی ذهنی، در ساختار کیفیت زندگی افراد در ارتباط است.

 

و نقطه­ی شروعی است برای روان شناسی لذت گرا. اما تئوری سعادت­گرا به عقب‌تر برمی‌گردد، به نظریه ارسطویی و معتقد است «زندگی نیک»  یا همان کیفیت زندگی مطلوب، اعتدال فرد و عدل و درک از خود و به فعلیت رساندن بالقوه‌ها و توانمندی‌های بشر است. در این جا بهزیستی، برحسب میزانی که یک فرد در زندگی در حال پیشرفت است و یا کاملاً کارآمد عمل می‌کند، تعریف شده است(رایان[۱۴] و دسی[۱۵]، ۲۰۰۱).

 

دینر و سو در این عرف، تعلیمات سنت آکویناس را در زمینه ی اهمیت خصلت نیکو و رستگاری فردی را نیز به حساب می‌آورند و شجره نامه این مکتب فکری را تا زمان کنفوسیوس که برتحصیل علم ، دانش و وظایف تاکید می‌کرد، دنبال می‌کنند (فیلیپس، ۲۰۰۶).

 

رایان و دسی (۲۰۰۱) اظهار می‌کنند که مبنای فلسفی رهنمودهای سعادت گرا / لذت گرایی،  جستجو ارزش‌های والا می باشد. و اشاره می‌کنند که رضایت و شادی، همواره با بهزیستی یکسان نبوده و حتی الزاماً با آن رابطه ندارد. واعتقاد دارند همانند درمان مبتنی برکیفیت زندگی (QOLT) لذت و خوشی، زمانی اتفاق می‌افتد که اغلب فعالیت‌های روزانه‌ی فرد با ارزش های موثر وی واقعاً مطابقت داشته باشد. و یا به طور کلی این فعالیت‌ها، کاملاً ذهن آنان را به خود مشغول داشته باشد. نوعی « حالت شخصی» که به میزان زیادی، با رشد و پیشرفت شخصی و بالفعل سازی پتانسیل‌های حقیقی شخص مرتبط است. این نظریات به تئوری گریفن[۱۶] (۱۹۹۸) شباهت فراوانی دارد،که برارزش های مهم در کیفیت زندگی تاکید دارد (فیلیپس، ۲۰۰۶).

 

کیز[۱۷] و رایف[۱۸]، ساختاری از بهزیستی ذهنی را معرفی می‌کنند که به شش جنبه از بالفعل سازی بشر، درچهارچوب یک فرهنگ مشابه، اشاره دارد: استقلال، رشد شخصی، پذیرش خود، هدف زندگی، مهارت، وابستگی‌های مثبت (فیلیپس،۲۰۰۶).

 

رایان و دسی (۲۰۰۱)” تئوری خودمختاری(آزادی اراده)” را بسط و توسعه می دهند، که سعی در مشخص کردن مفهوم « به فعلیت رساندن خود» و چگونگی تحقق آن را دارد. این تئوری، سه نیاز اساسی روانی را مسلم می دارد: استقلال، توانایی، وابستگی. رایان و دسی (۲۰۰۱) معتقد هستند، بهزیستی هم دارای جنبه‌های لذت گرا، هم جنبه‌های سعادت گرا می‌باشد وکیفیت زندگی را این گونه تعریف

 

می‌کنند: کیفیت زندگی، درک اشخاص است از موقعیت‌هایشان در زندگی، در بافت فرهنگ و نظام‌های ارزشمندی که براساس آن زندگی می‌کنند و همچنین اهداف، انتظارات، ارزش‌ها ، علایق، سلامت جسمانی، وضعیت روانی، میزان استقلال، روابط اجتماعی، اعتقادات شخصی و خصوصیات مهم محیط اطراف. کیفیت زندگی، به ارزیابی های ذهنی اطلاق می‌شود که در بافت فرهنگی، اجتماعی و زیست محیطی قرار دارد.

 

۱-Life Quality

 

[۲]- Health

 

[۳]- Saxena & Oconnell

 

[۴]- Mortality

 

[۵]- Morbidity

 

[۶]- Karnofsky

 

[۷]- Burchenal

 

[۸]- Hughes

 

[۹]- Spilker

 

[۱۰] – Lmber & Neber

 

[۱۱] – Costanza, Fisher, Ali

 

[۱۲] – hedonic

 

[۱۳] – eudaimoic

 

[۱۴] – Ryan

 

[۱۵] – Deci

 

[۱۶] – Griffin

 

[۱۷] – Keyes

 

[۱۸]-   Ryff

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 02:58:00 ب.ظ ]




سوالی که در این ارتباط مطرح می‌شود این می‌باشد که کیفیت زندگی، شبیه چه چیزی است و اساساً کیفیت زندگی یعنی چه؟ در این ارتباط دو مدل وجود دارد. مدل” زندگی شاد” از وینهوون که متخصصان را قادر می‌سازد تا حد متوسط کیفیت زندگی در سطح ملی را، در سرتاسر کشورهای جهان محاسبه کنند. این مدل همچنین میزان شادی را با قوی‌ترین شاخص‌های عینی (یعنی امید به زندگی) ترکیب می‌کند.

 

مدل دوم “بودن تعلقات و شدن” از رافایل است که برپایه نظریه‌جهانی، کلی و یکپارچه کیفیت زندگی استوار است. یعنی تفاوت موجود بین نیاز افرادی که سالم بوده با افرادی که  بیمارند (فیلیپس، ۲۰۰۶).

 

۲-۲-۲- کیفیت زندگی براساس مدل امید به زندگی شاد (وینهوون)

 

وینهوون (۱۹۹۶) بیان می‌کند که اغلب متغیرهای مرتبط با کیفیت زندگی، بسیار پیچیده‌اند  و دارای اندازه‌گیری ها و شاخص‌هایی هستند که به صورت شهودی قابل فهم نیستند، و امور نادرستی را اندازه‌گیری می‌کنند. مثلاً اغلب در سنجش کیفیت زندگی مسایلی مانند درآمد، سال تحصیلی، خدمات بهداشتی … را در نظر می گیرند. او معتقد است که این موارد به صورت غیرمستقیم، با کیفیت زندگی در ارتباط است؛ و در محاسبه کیفیت زندگی تنها به عنوان ورودی عمل می کنند؛ و تاکید می‌کند که تنها شاخص‌های با ارزش در این محاسبه، میزان حقیقی خروجی کیفیت زندگی است. و کیفیت زندگی به بهترین نحوه، می‌تواند به وسیله میزانی که شهروندان شاد و طولانی می‌زیند، اندازه‌گیری شود. هرچه شهروندان طولانی ‌تر و خوشحال‌تر زندگی کنند اقدامات و نیازمندی‌های جامعه، بیشتر با نیازها و توانایی های افراد متناسب خواهد شد (وینهوون، ۱۹۹۶). پس میزان کیفیت زندگی هرکسی، براساس ترکیب ارزیابی امید به زندگی چندسال، با داده های حاصل از نظرسنجی از بهزیستی ذهنی که دارای ارزش ۰ تا ۱۰ هستند، به دست می‌آید. سپس امید زندگی در بهزیستی ذهنی ضرب می‌شود تا « امید به زندگی شاد»(HLE) محاسبه گردد. این میزان می‌تواند به عنوان تعداد سال‌هایی تعبیر شود که یک شهروند متوسط، در یک کشور خاص، شاد زندگی کرده است. پس در HLE بالا، یعنی به طورمتوسط شهروندان هم خوشحال و هم طولانی زیسته اند. و برعکس در HLE پایین، یعنی شهروندان به طور متوسط زندگی کوتاه و سختی داشته‌اند. اما نمی‌توان به وضوح گفت که HLE متوسط کدام از این معانی را در خود دارد: افراد با طول عمر و شادی متوسط، یا افرادی با زندگی طولانی، اما سخت و یا اینکه فرد زندگی کوتاه، اما شادی داشته است. و آیا این که جامعه متشکل از ترکیبی از این افراد است یا نه (فیلیپس، ۲۰۰۶).

 

یافته‌های تجربی نشان داده اند که بیشترین HLE، در کشورهای شمال غربی اروپا است. جایی که HLE متوسط شهروندان حدود ۶۰ سال است (معادل امید به زندگی ۸۰ سال و بهزیستی ذهنی ۷۵/۱۰ ) و کمترین آن در آفریقاست. جایی که HLE تنها کمی بیشتر از نصف کشورهای اروپایی است یعنی ۳۵ سال. امید به زندگی شاد، در کشورهایی بیشتر است که افراد امنیت زیادی دارند و معیارهای مادی زندگی بالاست. همچنین در کشورهایی که آزاد و فردگرا هستند و کشورهایی که در آن‌ها برابری جنسیتی وجود دارد. جالب این جاست که HLE با همکاری، وضعیت رفاه، نابرابری های مالی، مذهب، اعتماد در سازمان ها، تسلط نظامی و تراکم جمعیتی  در ارتباط نیست (فیلیپس، ۲۰۰۶).

 

 

 

۳-۲-شادکامی[۳]

 

واژه شادکامی چندین مفهوم متفاوت را به ذهن متبادر می کند ( برای مثال شادی ، ‌خشنودی ، لذت ، خوشایندی و … ) از این رو تعدادی از روان شناسان به اصطلاح بهزیستی ذهنی اشاره می کنند که یک اصطلاح چتری و در برگیرنده انواع ارزشیابی هایی است که فرد از خود و زندگی اش به عمل می آورد ( دانیر ، ۲۰۰۲). این ارزشیابی ها ، مواردی از قبیل رضایت از زندگی ، هیجان و خلق مثبت و فقدان افسردگی و اضطراب را شامل می شود و جنبه های مختلف آن نیز به شکل شناخت ها و عواطف است ( دانیر و ساه ، ۱۹۹۷). در صورتی که افراد از شرایط زندگی راضی بوده و عواطف مثبت بیشتر و عواطف منفی کمتری را تجربه کنند ،‌گفته می شود که از بهزیستی ذهنی بالایی برخوردارند. اصطلاح بهزیستی ذهنی ، اصطلاح روان شناختی معادل شادی است که به دلیل مفاهیم بسیاری که در خود نهفته دارد ، ارجح است . اما با این وجود در ادبیات مربوط به جای یکدیگر بکار می روند ( ادینگتون و شومن ، ۲۰۰۴).

 

پایان نامه

 

شادی صرفنظر از چگونگی کسب آن می تواند سلامت جسمانی را بهبود بخشد. افراد شاد احساس سرزندگی بیشتری می کنند، آسانتر تصمیم می گیرند ،‌ روحیه مشارکتی بیشتری دارند و نسبت به کسانی که با آنها زندگی می کنند ، بیشتر احساس رضایت می کنند ( مایرز ،‌۲۰۰۲).

 

به نظر کارلسون (۱۳۸۰) عادی ترین حالت ذهنی ما ،‌ حالت خشنودی و شادی است. موانعی که ما از دستیابی و تجربه کردن احساس شادی باز می دارد و یا در فاصله قرار می دهد ، فرایندهای منفی اکتسابی هستند. وقتی که احساس مثبت ذاتی را کشف می کنیم و موانعی که ما را از رسیدن به آن باز می دارد ، از سر راه برمـی داریم ، به تجربه بسـیار معنـی دارتر و زیباتر زندگی دست می یابیم. این احساسات مثبت ، عواطف گذرایی نیستند که صرفاً با تغییر اوضاع بیایند و بروند ، بلکه در زندگی ما نفوذ می کنند و جزئی از ما می شوند. یافتن این حالت ذهنی به ما اجازه می دهد سرزنده و بی تکلف باشیم ، ‌چه این اوضاع ، این دیدگاه مثبت را توجیه کند و یا نکند.

 

 

 

دیدگاه های نظری در مورد شادکامی

 

دیدگاه لذت گرایی

 

تاریخچه طولانی این دیدگاه به قرن چهارم قبل از میلاد می رسد. برخی از فیلسوفان یونانی هدف از زندگی را تجربه لذت و به حداکثر رساندن آن می دانستند. از نظر آنان ، شادکامی ،کل لحظات لذت بخش زندگی افراد است. این از طریق افراد دیگر از جمله هابز ، دی سد و بنتهام [۴]پیروی گردیده است. هابز معتقد بود که شادکامی ، دنبال کردن موفقیت آمیز امیال ذاتی انسان است . دی سد بر این باور بود که دنبال کردن احساس لذت ، هدف نهایی زندگی است. بنتهام نیز  ادعا داشت که برای ساختن یک جامعه خوب ،‌کوشش افراد برای به حداکثر رساندن لذت و علائق فردی مهم می باشد ( به نقل از رایان و دسی[۵] ، ۲۰۰۱).

 

 

دامنه توجه دیدگاه لذت گرایی ، از لذت های بدنی تا امیال ذاتی و علائق فردی در نوسان می باشد. روان شناسانی که این  نظریه را می پذیرند بر مفهوم گسترده ای از لذت گرایی تاکید دارند که شامل رجحان ها و لذائذ ذهنی و بدنی است( کوبووی[۶]، ۱۹۹۹ ؛ به نقل از یزدانی ، ۱۳۸۲) .

 

کانمنو دانیر و شوارز (۱۹۹۹) روان شناسی لذت گرایی را مطالعه امور و پدیده هایی می دانند که تجارب لـذت بخش و غیــر لذت بخــش زنـدگی را به وجــود می آورند. در واقع دیدگاه مسلط در بین روان شناسان لذت گرا آن است که خوشبختی شامل بهزیستی ذهنی و تجارب لذت بخش می باشد. اکثر پژوهشگران در روانشناسی لذت گرایی جدید ، از مفهوم بهزیستی ذهنی به عنوان متغیر اصلی استفاده می کنند. این مفهوم شامل سه جزء یعنی رضایت از زندگی ، وجود خلق مثبت و فقدان خلق منفی می‌باشد که غالباً  تحت عنوان شادکامی نامیده می شود (به نقل از دانیر و لوکاس[۷] ، ۲۰۰۲ ).

 

 

 

دیدگاه معنوی :

 

برغم رواج دیدگاه لذت گرایی ، تعدادی از فلاسفه ، صاحب نظران و علمای دینی چه در شرق و چه در غرب این موضوع را زیر سوال برده اند که شادکامی بخودی خود به عنوان ملاک اصلی خوشبختی باشد( رایان و دسی ، ۲۰۰۱). از نظر فروم (۱۳۷۵) برای درک شادکامی واقعی باید بین امیال و نیازهایی که به صورت ذهنی احساس می شوند و خشنودی در آنها منجر به لذت های زودگذر می گردد و آن دسته از نیازهایی که در ماهیت انسان ریشه داشته و تحقق آنها ، نمو انسان و فراهم ساختن معنویت یعنی خوشبختی و شادکامی واقعی را به همراه دارد ، تمایز قائل شد. واترمن ( ۱۹۹۰) معتقد است که مفهوم معنوی از شادکامی ، خوشبختی و شادکامی مردم را بر اساس خود واقعی آنها تبیین می کند. بر طبق نظر وی این نوع شادکامی ، موقعی به دست می آید که فعالیت های زندگی افراد بیشترین همگرایی یا جور بودن را با ارزش های عمیق داشته باشد و آنان نسبت به این ارزش ها متعهد گردند. تحت چنین شرایطی ، احساس نشاط و اطمینان به وجود می آید. واترمن این حالت را به عنوان « جلوه فردی » نامید و همبستگی بالایی بین آن و اندازه های خوشبختی و شادکامی بدست آورد. ریف و سینگر (۱۹۹۸) خوشبختی و شادکامی را دست یابی ساده به لذت نمی دانند ، بلکه آن را به عنوان کوششی در جهت کمال در نظر می گیرند که بیانگر تحقق توان بالقوه واقعی فرد است. کروت (۱۹۷۹) موضوع خوشبختی را با بسط نظریه عمر در رابطه با رشد و پیشرفت انسان مورد بررسی قرار داد ، او از نوعی بهزیستی روان شناختی سخن به میان آورد که از بهزیستی ذهنی متمایز است و برای اندازه گیری آن یک رویکرد چند بعدی شامل شش جنبه متمایز در رابطه با شکوفایی انسان ارائه داد. این شش جنبه عبارتند از : خود مختاری ،‌ نمو فردی ، پذیرش خویشتن ، هدفمندی زندگی و روابط مثبت.ریف وسنیگر (۱۹۹۸) این شش جنبه را بیانگر تعریف نظریه و عملی بهزیستی روانشناختی می دانند که مشخص کننده عواملی است که باعث ارتقاء سلامت جسمانی و هیجانی می باشد. آنان شواهدی ارائه نموده اند که نشان می دهد ، ‌زندگی کردن به صورت معنوی که حاکی از بهزیستی روانشناختی است ، بر سیستم های فیزیولوژیکی خاص ، تاثیر می گذارد که مربوط به کارکرد دستگاه ایمنی است و ارتقاء سلامتی را در پی دارد. به طور کلی می توان گفت که رویکردهای لذت گرایی و معنوی به ظاهر متضاد می باشند و هر کدام با تعریف متفاوتی از شادکامی ، انواع متفاوتی از تحقیق را در مورد علل ، پیامدها و پویایی های این موضوع باعث شده اند ، اما از آنجا که شادکامی و بهزیستی ذهنی یک پدیده چند بعدی است ، جنبه هایی از دو رویکرد را در بردارد. در این رابطه کامپتون و همکاران ( ۱۹۹۶؛ به نقل از یزدانی ،‌۱۳۸۲) دریافتند که دیدگاه های لذت گرایی و معنوی از شادکامی ،‌ همپوشی و در عین حال تمایز با هم دارند و درک ما را از شادکامی و بهزیستی ذهنی از طریق روش های متفاوت اندازه گیری ، افزایش خواهند داد ( به نقل از کشاورز ، ۱۳۸۴) .

 

 

 

نظریه داینر

 

بر طبق این نظریه ، شادکامی ارزشیابی است که افراد از خود و زندگیشان به عمل می آورند. این ارزشیابی ها می تواند جنبه شناختی داشته باشد ، مانند قضاوت هایی که در مورد رضایت از زندگی صورت می گیرد و یا جنبه عاطفی که شامل خلق و هیجاناتی است که در واکنش به رویدادهای زندگی ظاهر می شود. بنابراین شادکامی از چهار جزء تشکیل یافته که عبارتست از : رضایت از زندگی ،‌خلق و هیجانات مثبت و خوشایند ، نبود خلق و هیجانات منفی و عوامل دیگری مانند خوش بینی ، عزت نفس و احساس شکوفایی . در این نظریه ویژگی های افراد شادکام عبارتست از : داشتن دستگاه ایمنی قوی تر و عمر طولانی تر ، برخورداری از روابط اجتماعی بهتر ، مقابله موثر با موقعیت های مشکل ، خلاقیت و موفقیت بیشتر و گرایش زیادتر برای کمک به دیگران ( داینر ، ۲۰۰۲). داینر و لوکاس (۲۰۰۲) با اشاره به بررسی ویلسون ( ۱۹۷۶) در مورد شادکامی معتقدند که بسیاری از نتیجه گیری های او از طریق مطالعات بعدی مورد تایید قرار گرفته است. ویلسون با بررسی شواهد تجربی و همبسته های شادکامی اینطور نتیجه گیری کرده بود که فرد شادکام فردی است : زنده دل ، سالم و فرهیخته ، برون گرا ،‌ خوش بین ، آزاد از نگرانی مذهبی ، دارای عزت نفس بالا و برخوردار از اخلاق حرفه ای ، تمایلات فروتنی و هوش.  داینر و ساه ( ۱۹۹۷) شادکامی را شامل جزء می دانستند که عبارتند از : جزء شناختی ، یعنی نوعی تفکر و پردازش که منجر به خوشبینی فرد می شود. جزء عاطفی و هیجانی که همان خلق مثبت و شاد است و جزء اجتماعی که بیانگر گسترش روابط اجتماعی فرد با دیگران و به دنبال آن افزایش حمایت اجتماعی می باشد. در این رابطه مایرز و داینر ( ۱۹۹۵) معتقدند که وقتی از مردم پرسیده می شود « فرد شادکام چه کسی است؟ » در پاسخ به شبکه حمایتی از روابط درون یک فرهنگ اشاره می کنند که به تفسیری مثبت و خوشبینانه از رویدادهای روزمره زندگی می انجامد.

 

 

 

   نظریه آرگایل

 

بنابر نظر آرگایل ( ۱۳۸۳) شادکامی از دو جزء اساسی عاطفی و شناختی تشکیل شده است . او بر این باور است که اگر از مردم سوال شود که منظور از شادکامی چیست ، دو نوع پاسخ را مطرح می کنند:

 

    • ممکن است حالات هیجانی مثبت مانند لذت بردن را عنوان کنند.

 

  • به طور کلی آن را راضی بودن از زندگی یا رضایت از بیشتر جنبه های زندگی بدانند. از نظر آرگایل ، شادکامی متضاد افسردگی نمی باشد ،‌اما شرط عدم افسردگی را برای شادکامی لازم می داند.

در این رابطه کاشیون و لیونل ( ۲۰۰۶) نیز معتقدند همانگونه که عاطفه مثبت نقطه مقابل عاطفه منفی نمی باشد ،‌ خوشبختی نیز به معنی عدم وجود بیماری یا آسیب روانی نمی باشد.

 

 

 

بنابراین آرگایل و همکاران به سه جزء شادکامی اذعان دارند که عبارتست از :

 

هیجانات مثبت ، رضایت از زندگی و نبودن هیجانات منفی از جمله افسردگی و اضطراب . آنان دریافتند که روابط مثبت با دیگران ، هدفمندی در زندگی ، رشد شخصی ، دوســت داشتــن دیگران و طبــیعت نیز از اجــزاء شـادکامی مــی باشد( آرگایل ، ۱۳۸۳).

 

[۱] – Rafayel

 

[۲] – Happy Life Expectancy(HLE)

 

۱-  happiness

 

۱- Hobbes & Desade & Bentham

 

[۵]-.Rayan & Dessay

 

[۶]ـ Kuboyy

 

[۷] ـ Diener, Lucas

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:58:00 ب.ظ ]




موضوع تعیین کننده های شادکامی و چگونگی ادراک و شناخت آنها ، از مدت ها قبل مورد بحث بوده است و دامنه آن ، دیدگاه های فلسفی و دینی را نیز در بر دارد. این دیدگاه ها در مورد سودمندی تفکرات و شناخت هایی تاکید دارند که باعث هدایت هیجان ها و خلقیات فرد می گردد ( دانیر و ساه ، ۱۹۹۷) . برای مثال در بعضی ادیان برای مقابله با هیجانهای ناخوشایند ، گسلش روانی از دنیا توصیه می گردد و در برخی از آیین های فلسفی مانند دواقیون ، نوعی تفکر به شیوه خاص توصیه شده است که فرد را در برابر مصائب مقاوم می سازد.

 

پایان نامه ها

 

یکی از نظریه های شناختی بهزیستی ذهنی و شادکامی نظریه « اسناد» می باشد که در مورد افسردگی به خوبی شناخته شده است. در این نظریه اعتقاد بر آن است که افراد افسرده ، وقایع منفی را در علل پا بر جا و کلی می دانند که پیوسته برای آنان اتفاق می افتد. از نظر بک ( ۱۹۶۷؛ به نقل از دانیر و ساه ، ۱۹۹۷) افراد افسرده به روش های خود ویرانگری در مورد جهان می اندیشد. نظریه ونیز  ( ۱۹۸۶؛ به نقل از تایلوروهمکاران، ۱۹۹۴) اسنادهای مربوط به موفقیت و شکست را توصیف کرده است. به اعتقاد وی رویدادهای ذهنی ، نقش واسطه را بین متغیرهای مربوط به تکلیف و رفتار بعدی دارند و افراد ، نتایج رفتاری خود را به علل درونی (شخصی) ، بیرونی ( موقعیتی) ،‌ پایدار و ناپایدار و کنترل پذیر یا کنترل ناپذیر اسناد می دهند. این ویژگی ها ، انتظارات متفاوتی در آینده برای آنان ایجاد می کند و منجر به واکنش های عاطفی مثبت یا منفی می گردد. وقتی که موفقیت یا شکست به عوامل بیرونی نسبت داده شود ،‌ غرور، شادی و یا شرمساری و اندوه افزایش می یابد و اگر موفقیت یا شکست به عوامل بیرونی نسبت داده شود ، غرور ، شادی و یا شرمساری و اندوه کاهش می یابد. بنابراین موفقیتی که فرد آن را به خوش اقبالی ( عوامل بیرونی ) نسبت می دهد ، از جنبه تقویتی برخوردار نخواهد بود. یکی از پیامدهای نسبت دادن علی  در رابطه با کنترل درونی و بیرونی ، رابطه آن با یکی از عوامل شادکامی یعنی عزت نفس است. اگر پیامدهای مثبت رفتار به علل درونی مانند توانایی و تلاش نسبت داده شود ،‌ باعث افزایش عزت نفس خواهد بود. بر طبق نظر ونیر ، ‌موفقیت و شکست باعث به وجود آمدن احساس شادی و غمگینی می شود. این هیجان ها به علت اسنادی است که افراد متعاقب شکست یا موفقیت به کار می برند  ( ونیر ، ۱۹۸۶؛‌به نقل از تایلور و همکاران ، ۱۹۹۴) .

 

 

در حیطه موضوع بهزیستی ذهنی و شادکامی ، پژوهشگران نشان داده اند که افراد می توانند هیجانات خود را از طریق افکارشان شدید و ضعیف یا مثبت و منفی نمایند و بدین ترتیب شادمانی یا غمگینی را تجربه نمایند ( داینر و ساه ، ۱۹۹۷) . در نظریه های شناختی اعتقاد بر آن است که افراد شادکام رویدادهای بیشتری را که نظر فرهنگی مطلوب است ، تجربه می کنند و نیز رویدادهای خنثی را به صورت مثبت و رویدادهای مثبت را مثبت تر در نظر می گیرند. در واقع مردم قادرند از طریق کنترل افکارشان بهزیستی ذهنی و شادکامی خود را افزایش دهند. برای مثال، این عقیده که در جهان یک نیرو و مقصد والایی وجود دارد که می تواند به خوشبختی و شادکامی افراد بیفزاید ( رز، ۱۹۹۶ ؛ به نقل از داینر و ساه[۱] ،‌۱۹۹۷).

 

 

 

 دیدگاه های زمینه ای در مورد شادی

 

در بعضی از نظریه ها مانند نظریه وینهون (۱۹۹۶) این اعتقاد وجود دارد که بهزیستی ذهنی و شادکامی معلول برآورده شدن نیازهای اساسی و کلی انسان است. از نظر وی اگر مردم نیازهای گرسنگی ، تشنگی ، سرما و گرمای آنان مرتفع شود ، می توانند شادکام باشند. در مقابل ، نظریه های زمینه ای بر عواملی تاکید می ورزند که از نظر زمان و شرایط زندگی افراد تغییر می یابد ، برای مثال در نظریه سازگاری ، ‌زمینه مربوط به زندگی گذشته فرد مورد توجه قرار می گیرد. در حالی که در نظریه های مقایسه اجتماعی ، زمینه اجتماعی دیگران مطرح می باشد، زمینه های دیگر شامل ارزش ها ،‌ایده آل ها وهدف های آگاهانه فرد است. بررسی و اندازه گیری این زمینه ها این امکان را فراهم می آورد تا بفهمیم چگونه از طریق دنبال کردن ارزش ها ،‌اهداف و نیازهای خود تجارب شادی بخش و خوشبختی خود را شکل می دهند ( داینر و ساه ،‌۱۹۹۷).

 

 

 

شادی در نظریه فروید

 

فروید معتقد است که افراد روان رنجور به شیوه های عجیبی رفتار می کنند که موجب غمگینی می گردد و به نظر می رسد نمی توانند از تجارب خود نفعی ببرند. خاطرات ناخوشایند ، قبیح و رویدادهای فاجعه آمیز دوران کودکی در ضمیر ناهشیار ، پنهان می ماند و مانع شادی فرد می شود. به نظر فروید ، بهترین راه جهت کاهش غمگینی بیماران روان رنجور ،‌بینش دادن به آنها درباره محتوای ضمیر ناهوشیارشان است،‌به همین منظور از هیپنوتیزم ، تحلیل رویا و تداعی کلمات استفاده می شود. البته بر طبق نظر وی ، افراد ،‌ خودشان در مورد غمگینی کار چندانی از دستشان بر نمی آید ، زیرا ضمیر ناهشیار به بخش اعظمی از اطلاعات مربوط به علل عدم شادی ما دسترسی ندارد ( شمس ،‌ ۱۳۸۳).

 

[۱]  -Diener , Suh

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:58:00 ب.ظ ]




ممکن است فرض شود که حالات هیجانی مثبت صرفاً نقطه مقابل حالات هیجانی منفی است. اما بررسی دقیق تر شواهد ، حکایت از نتیجه گیری متفاوتی دارد. بر اساس مدل راسل ، وجه مشخصه حالات هیجانی ،‌مثبت ( یا عاطفه مثبت شدید) و لذت بخش بودن آنهاست. اما شدت این حالات ناشی از میزان بالای برانگیختگی است ،‌نیرومندترین عاطفه مثبت در حالتی قرار می گیرد که حاوی حالات هیجانی یا برانگیختگی بالا و لذت بخش است. این حالات عبارتند از : عاشق بودن ،‌هیجان زدگی ،‌خوشی ، اشتیاق و تهییج جنبی. انتهای دیگر بعد عاطفی مثبت ، طبیعتاً‌ شامل عباراتی اسـت که توصیف کننده عدم وجود هر گــونه عــاطفه مثبت است . این عبارات شامل خستگی ،‌ملال ، ‌بی علاقگی  و افسردگی می باشد که همه آنها در قسمت هیجانات با برانگیختگی پایین و غیر لذت بخش قرار دارند. پس نقطه مقابل عاطفه مثبت، عاطفه مثبت ضعیف است نه عاطفه منفی قوی. شدیدترین عاطفه منفی نیز از ترکیب غیر لذت بخش و برانگیختگی بالا حاصل می شود که شامل انواع عبارات هیجانی از قبیل وحشت زدگی ،‌خصومت ،‌عصبانیت ،‌ناکامی ، ترس و رنجاندن دیگران می باشد. نقطه مقابل،  بعد عاطفه ای منفی ،‌در قسمت حالات هیجانی یا برانگیختگی پایین و لذت بخش از قبیل رضایت ، آسایش و راحتی قرار دارد( آیزنک ،‌ ۱۳۷۵).

 

 

 

 

شادی در نظریه الیس

 

بر طبق الیس نقطه شروع به هنگام تلاش برای شاد کردن خود این است که بدانیم غمگینی آخرین مرحله یک زنجیره سه مرحله ای می باشد . مرحله (A) یک رویداد فعال کننده است که مثلاً‌ می توان طرد شدن از سوی دیگران باشد . مرحله (B) ترکیبی از واکنش های عقلانی و غیر عقلانی به آن رویداد است و سرانجام مرحله © حالت افسردگی شدید یا غمگینی است. عمده ترین روشی که درمان عقلانی هیجانی الیس برای خلق مجدد شادی مطرح می نماید ،‌تغییر دادن افکار خود مخرب است که اکثراً‌ در پی تجربه رویدادهای ناخوشایند زندگی روی می دهد( شمس ،۱۳۸۳) .

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

 

 

نظریه زیست شناختی در مورد شادی

 

از دید علم زیست شناختی ، شادمانی به واسطه قسمت های زیر به وجود می آید:

 

    • هیپوتالاموس ، منطقه اصلی برای خود تحریکی پاداش دهنده در میمونهاست و دربردارنده سلول های عصبی مربوط به پاداش های غذایی است.

 

    • آمیگدال ، رابطه بین محرک و تقویت آموخته شده است . مرکز ارتباط عصبی با درون دادهای ناشی از تالاموس ، نئوکورتکس و هیپوکامپ ، برون داد به سیستم اعصاب خودکار است و به عنوان کامپیوتر هیجانی برای مغز توضیح داده شده است ، زیرا بواسطه درون دادهای حسی ،‌کاربردهای هیجانی ایجاد می کند. شادمانی ، ناشی از محرک ها یا فعالیت هایی است که با پاداش های مثبت مرتبط شده اند ( پینگ، ۱۹۹۸).

 

  • کورتکس فرونتال در بروز هیجانات دخالت دارد. اسمیت و توویا(۲۰۰۷) دریافته اند که کورتکس قدامی چپ ، هنگامی که مردم شاد هستند ، ‌فعال می شود.

قسمت های مختلف مغز از طریق مجموعه سیناپس های بین سلول های عصبی با هم مرتبط می شوند. اینکه آیا این سیناپس ها پیام ها را منتقل می کنند و یا نه ، کم و بیش به عمل انتقال دهنده ها بستگی دارد. انتقال دهنده ها ، عوامل شیمیایی هستند که ترخیص آنها به وسیله رابطه های عصبی از مناطق مرکزی مغز نظیر بادام کنترل می شود و نورون های سیناپسی را در نقاط مختلف مغز ساخته یا مهار می کنند. تا کنون حداقل ۱۵۰ انتقال دهنده مختلف شناسایی شده است که تعدادی از این ها با تاثیر بر فعال سازی برخی مناطق مغزی منجر به هیجانات مثبت می شوند. سروتونین ، مهم ترین انتقال دهنده عصبی است که باعث خلق مثبت است. این انتقال دهنده همچنین موجب بیداری ، خلق مثبت و معاشرت پذیری می شود و مخالف افسردگی است. سروتونین از چند مرکز مغزی که متوسط ناحیه ای درهیپوتالاموس تحریک می شود، ترشح می شود. در اشخاص دارای حالت خلقی بالا ، میزان سروتونین زیاد است . داروهایی که در درمان افسردگی با پروزاک و سایر ضد افسردگی ها به کار می روند از نظر موفقیت در درمان، مشابه تاثیر شناخت درمانی است ، اما با توجه عوارض دارویی آنها، احتمال عدم موفقیت و هزینه آن ،‌ چندان مقرون به صرفه نمی باشد ( آرگایل ، ۱۳۸۳).

 

 

 

 

 

 

 

شادی در نظریه فاوا

 

چون افراد افسرده دارای افکار غیر منطقی و منطقی هستند ، شناخت درمانی برای اصلاح این افکار توصیه شده است. نوعی از شناخت درمانی در افراد سالم با موفقیت مورد استفاده قرارگرفته است و باعث افزایش شادی و احساس رضایت آزمودنی ها شده است. فاوا و همکاران ( ۱۹۹۸) ابعاد بعدی شامل: پذیرش خود، ارتباط مثبت با دیگران ، استقلال ، تسلط بر محیط ،‌ هدفمند بودن در زندگی و رشد و ارتقاء شخصی را بررسی کرده اند. این روش بر افکار مثبت تأکید دارد ( فاوا و همکاران ،‌ ۱۹۹۸) .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:57:00 ب.ظ ]




تجربه کردن لحظات اوج ،‌یکی از شیوه هایی است که منجر به شادی عظیم در انسان می شود. فرلو تحقیق نظام داری را در زمینه آن دسته از تجاربی انجام داد که به واسطه شادی و لذت وافر متداعی با آن ها در حافظه مردم رسوخ کرده بود. برای خود فرلو گوش دادن به موسیقی کلاسیک مخصوصاً‌ آثار باخ و بهتوون برای او لحظات اوج را به وجود می آورد. وقتی فرلو از ۹۵ نفر فرد افسرده خواست تا اوج تجارب افسردگی خود را توصیف کنند ، متوجه شد تجارب اوج برای آنها تا حدودی اسرار آمیز بوده است. دو مورد از رایج ترین تجارب اوج ، ‌تجارب ناشی از رابطه جنسی و موسیقی بود. سایر عوامل ذکر شده عبارتند از : نیل به برتری و کمال واقعی . زنان نیز از داشتن تجارب اوج پس از تولد فرزندشان خبر دادند ،  البته این تجارب بیشتر برای بزرگسالان مفهوم دارد و چون سن یکی از عوامل مهم در تجربه شادی است. بدیهی است که لذت در دوران کودکی به هیچ وجه شباهتی به لذت در دوران نوجوانی یا میانسالی ندارد. یکی دیگر از عوامل قابل بررسی جنسیت است. شواهدی وجود دارد که نشان می دهد کودکان با جنس های متفاوت از فعالیت های متفاوتی لذت می برند. در پژوهشی که اسکات بر روی ۷ پسر ۱۱ ساله و همان تعداد دختر انجام داد، از آنها خواست تا شادترین رویداد که تا کنون به وقوع پیوسته را به طور مفصل شرح دهند. وی به این نتیجه رسید که جالبترین جنبه شادی در بین ۱۱ ساله ها این است که تفاوت های جنسی ، پیشاپیش آشکارند. در این مطالعه هیچ دختری وقتی شادترین رویداد زندگی اش را توصیف می کرد ، به پیشرفت خود اشاره نکرد. در حالی که ۲۰ درصد از پسرها به این نکته اشاره داشتند ، از سوی دیگر ،‌۱۰ درصد از دختر بچه ها شادترین رویداد زندگی شان را هنگام دوستی با دیگران تجربه کرده بودند ، اما در مورد هیچ کدام از پسرها چنین نبود(شمس ، ۱۳۸۳ ) .

 

 

 

 

مؤ لفه های تشکیل دهنده شادمانی

 

شادی از عوامل چندی از قبیل رضایت کمی از زندگی ، رضایت از مقوله های خاص زندگی ، وجود عواطف مثبت فراوان (خلق و عواطف خوشایند) و فقدان مبنی عواطف منفی ( خلق و عواطف ناخوشایند ) تشکیل می گردد. این مؤلفه ها را می توان به اجزای کوچکتر تقسیم کرد. عواطف مثبت را می توان تحت مفاهیمی مانند : خوشی ،‌وجد رضایت ، غرور ، محبت ،‌شادی و شور تقسیم بندی کرد. عواطف منفی را نیز می توان به مفاهیمی مانند : احساس گناه ،‌ شرم ، غمگینی ، ‌اضطراب ، نگرانی ،‌خشم ، استرس ، افسردگی و حسادت طبقه بندی کرد. رضایت از زندگی را نیز می توان به اجزایی از قبیل : رضایت از زندگی فعلی ،‌ رضایت از گذشته ، آینده و افراد مهم تقسیم بندی نمود. رضایت از مقوله های مهم را نیز می توان به مقوله هایی مانند: کار ، خانواده ، ‌تفریح ،‌سلامتی ، ‌امور مالی خود و گروه تقسیم بندی نمود ( ادنیگتون و شومن، ۲۰۰۴).

 

 

 

عواطف مثبت و منفی

 

حدود ۶۰۰-۵۵۰ کلمه مختلف در زبان انگلیسی ، تجربیات هیجانی را بیان می کنند که یک شاهد خوب برای رویکرد بعد نگری در تجربیات هیجانی به حساب می آید ( لارسن و دانیر ، ۱۹۸۷).تحقیقهای بسیاری در فرهنگ های مختلف ، روی تجزیه و تحلیل فاکتور خود سنجی هیجان های گوناگون ،‌ مطابقت نشان داده اند. بنابراین تحقیقات گسترده ای روی مفاهیم ابراز هیجان ها توسط اعضای صورت ، انجام گرفته است. دامنه گسترده ای از تجربیات هیجانی به وسیله دو بعد اصلی توضیح داده شده است. به هر حال ، ‌در چگونگی مفهوم سازی این دو بعد یک تضاد به چشم می خورد ، ‌بعضی از محققان مثل لارسن و دانیر( ۱۹۸۷) این ابعاد را مطبوعیت برانگیختگی یا تحول نامیده اند. دامنه سطح برانگیختگی از خیلی زیاد تا کم وجود دارد. دامنه مطبوعیت یا تحول از مثبت یا مطلوب تا منفی یا نامطلوب تقسیم بندی شده است.

 

 

این دو بعد(عاطفه مثبت و منفی) در شکل زیر روی محور افقی و عمودی دیده می شود. محققان دیگر ،‌بخصوص واتسون و تلگن ( ۱۹۸۵) یک چرخش ۴۵ درجه ای را روی محور برای عواطف مثبت و منفی پیشنهاد کردند. این دو بعد توسط خطوط مورب باریکی در شکل ۱-۲ دیده می شود. تفاوتهای فردی در هیجانات مثبت ممکن است توسط الگوهای هیجانی مثبت و منفی اندازه گیری شود.

 

عاطفه مثبت                                      برانگیختگی                                عاطفه منفی

 

 

 

 

 

مطلوبیت                                                             نامطلوبیت

 

 

 

 

 

عاطفه مثبت                                           عاطفه منفی

 

برانگیخته نشدن

 

شکل ۱-۲-مدل چند جانبه هیجان ها ( واتسون و تلگن ، ۱۹۸۵ )

 

 

 

برخی از یافته های مهم ،‌عواطف مثبت و منفی را نشان می دهند ،‌ عواطف مثبت با خصیصه شخصیتی برونگرایی عواطف منفی با خصیصه روان نژندی ارتباط دارند. همبستگی بین عواطف و خصایص شخصیتی بسیار مهم بوده و دامنه ای بین ۹/۰-۴/۰ دارد ،‌عواطف مثبت دارای ابعاد زیرین خوشی (مثل شباشی ،‌شادی و سرزندگی) ،  اعتماد به خود (مثل شجاعت ،‌قوی بودن و راز داری) و هوشیاری (مثل تمرکز داشتن و مصمم بودن) می باشد. عواطف مثبت بعد از ۳۰ سالگی بطور موقتی ثابت باقی می ماند. نقطه اوج هیجان های منفی در اواخر نوجوانی است و بعد از آن با افزایش سن تا اواخر بزرگسالی کاهش می یابد. تفاوت های فردی مشخصی در عواطف مثبت و منفی در دوره های کوتاه مدت خلق مثبت که به دنبال ریتم مشخصی می آیند ( در هنگام صبح پایین تر است ) دیده می شود. عواطف مثبت و منفی با همبستگی۵/۰ تا حدودی جزء خصوصیات ارثی هستند ، با این وجود ، محیط می تواند باعث بهبود عواطف مثبت شود ( واتسون ، ۲۰۰۰). بطور مثال هدی و ویرینگ ( ۱۹۹۲) در طول ۶ سال در ۳۱ درصد از آزمودنیهایشان ، افزایش عواطف مثبت را مشاهده کردند. عواطف مثبت باعث می شود تا مردم از شغل و ارتباطشان لذت برده و در کار و عشق شاد باشند ، عاطفه مثبت کم با  ضد گسترده ای از بیماری های روانی ارتباط دارند ( به نقل از کشاورز، ۱۳۸۴). عاطفه مثبت و منفی نشان دهنده اجزایی تجربی سیستم نوروبیولوژیکی است. عاطفه منفی (مثل خصیصه شخصیتی روان نژندی) یک جنبه از سیستم باز دارند. رفتار اجتنابی آگاهانه می باشد ،‌ عملکرد این سیستم ،‌ تحریک رفتار بازدارنده و فرونشاندن رویکرد رفتاری برای دور نگه داشتن ارگانیسم از موقعیت های خطرناک ، دردناک و تنبیهی است  ولی عاطفه مثبت ، سنجشی از سیستم تسهیل کننده رفتار (مثل خصیصه شخصیتی برونگرایی) می باشد. عملکرد این سیستم به ارگانیسم برای نگهداری منابع لازم و مهم ادامه زندگی مثل غذا خوردن،  داشتن خانه و همسر کمک می کند ( واتسون ، ۱۹۹۸)عاطفه مثبت با فعالیت فیزیکی مداوم ، خواب کافی ، ارتباط اجتماعی با دوستان نزدیک و تلاش برای اهداف با ارزش ارتباط دارد. اهداف با ارزش افزایش یابد ،‌ عاطفه مثبت یک دیدگاه از شادکامی است( واتسون ،‌۲۰۰۰).

 

[۱] – headey & wering

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:57:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم