کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



یک تکراربیشینه[1](1RM) باعث افزایش بهینه قدرت عضلانی می­شود [1]. همچنین گزارش شده است که انجام تمرین مقاومتی با 6-12 تکرار و با شدت 70-85 درصد 1RM باعث افزایش قدرت و اندازه عضله یا هایپرتروفی[2] می­گردد [3]. کالج پزشکی ورزشی امریکا[3] (ACSM) نیزتمرین مقاومتی با بار بیشتر از 70 درصد 1RM را برای سازگاری­های عملکردی و مورفولوژیکی (شکل ظاهری) عضله پیشنهاد کرده­است [5،4]. از اینرو، یکی از اهداف اصلی استفاده از روش­های مختلف تمرینات مقاومتی، افزایش قدرت بیشینه و اندازه­عضله یا هایپرتروفی است. براساس نتایج مطالعات انجام شده، تمرینات با شدت بالا(80 تا 90 درصد 1RM) با تعداد تکرار کم (2تا 8 تکرار) و فواصل استراحتی طولانی (2تا 5 دقیقه) برای افزایش قدرت بیشینه و تمرینات با شدت متوسط به بالا (70تا 80 درصد 1RM) با تعداد تکرار زیاد (8 تا 15 تکرار) و فواصل استراحتی کوتاه­تر (30 ثانیه تا 2 دقیقه) برای افزایش اندازه یا هایپرتروفی عضلانی مناسب هستند[7،6]. این در حالیست که، در زمینه سازگاری­های کوتاه مدت و بلند مدت هورمون­های مرتبط با افزایش قدرت و اندازه توده­عضلانی بعد از پروتکل­های مختلف تمرینی نتایج متفاوتی گزارش شده است. شدت70-80 درصد 1RM تمرین مقاومتی که شدتی مناسب برای افزایش قدرت و اندازه عضله گزارش شده­است، برای ایجاد تغییر در هورمون­های مربوط به افزایش قدرت و اندازه عضله نیز ضروریست [8]. لذا، به نظر می­رسد تمرینات مقاومتی با شدت بالا با تغییرات زیادی در هورمون­های آنابولیک-کاتابولیک همراهند. تعادل بین هورمون کاتابولیک مثل کورتیزول و آنابولیک مثل تستوسترون و دی­هیدرواپی اندسترون[4] (DHEA) کاربرد مهمی در دوره­های اجرا و بازیافت پس از تمرین مقاومتی دارد[10،9]. کورتیزول هورمونی کاتابولیک و مهم ترین هورمون ضد استرس در بدن است. اما افزایش آن در طولانی مدت سبب بروز مشکلاتی می­شود که مهمترین آنها مشکلات مربوط به سیستم ایمنی و تخریب پروتئین است[11]. نتایج مطالعات انجام شده نشان می­دهد که تغییرات کورتیزول به شدت و مدت تمرین بستگی دارد[9].

میزان رشد سلول­های عضلانی به فعالیت برخی هورمون­ها از جمله هورمون رشد[5] (GH)، انسولین، فاکتور­رشد­شبه­انسولین-1[6] (IGF-1) و هورمون های جنسی استروئیدی بویژه تستوسترون نیز وابسته­است [12]. نتایج پژوهش­ها در خصوص پاسخ هورمونی حاد به تمرین مقاومتی، نشان می­دهد هورمون­های آنابولیک نظیر هورمون رشد و تستوسترون که در رشد و شکل­گیری مجدد بافت بسیار مهم وحیاتی هستند، حین و بعد از تمرین مقاومتی افزایش می یابند[13]. این هورمون­ها در افزایش سنتز پروتئین نقش مهمی دارند. لذا، بهبود برخی از عوامل آمادگی جسمانی در افراد نوجوان به افزایش سطح این هورمون­ها نسبت داده می­شود[14]. در این راستا کریمر[7] (2004) اظهار داشت چنانچه فاصله استراحت بین دوره­های تمرین مقاومتی که با 80 درصد 1RM در 6 دوره و 10 تکرار در هر دوره اجرا می­شود، کمتر از 1 دقیقه باشد؛ می­تواند باعث افزایش قابل توجهی در ترشح هورمون رشد و تستوسترون شود[15]. تستوسترون هورمونی آنابولیکی است که باعث تحریک پروتئین­سازی می­شود و در رشد و حفظ بافت عضلانی نقش بسیار مهمی بر عهده دارد [16].

هورمون رشد یکی از مهم­ترین هورمون­های بدن است که همراه با گروهی از هورمون­های دیگر بر متابولیسم اثر گذاشته و برای حفظ وزن بدن و پروتئین­سازی در افراد بالغ لازم و ضروری است. ثابت شده است که رشد طبیعی با غلظت پلاسمایی سوماتومدین-C[8] یا عامل رشد شبه انسولینی IGF-1 رابطه مستقیم دارد [17]. ترشح GH و IGF-1 بر افزایش اندازه عضلات مؤثر بوده و رابطه مستقیمی بین میزان غلظت این هورمون­ها و افزایش قدرت و اندازه عضلات مشاهده شده است [18].

مطالعات متعددی در ارتباط با تأثیر هورمون رشد بر افزایش قدرت بیشینه و افزایش اندازه عضلات صورت گرفته است که در بیشتر آنها رابطه مستقیمی بین میزان غلظت این هورمون و افزایش قدرت و اندازه عضلات مشاهده شده است. در افراد بالغ هورمون رشد، پروتئین سازی را تسهیل می­کند. این عمل با انتقال اسید آمینه از طریق غشای سلول، انجام می گیرد و منجر به تحریک افزایش تولید و به فعالیت واداشتن ریبوزوم­های سلولی می شوند. [19].

هورمون IGF-1 دیگر متغیر وابسته به اندازه سلول عضلانی است. دستگاه IGF مجموعه­ای از پپتیدها و پروتئین­های هم خانواده است که نقش محوری در رشد و متابولیسم بازی می کند. IGF-1 به عنوان مهم­ترین عضو این خانواده اثرات رشد قوی را بر بافت عضلانی و استخوانی اعمال می کند. این پپتید همچنین اعمال شبه انسولینی را به ویژه در بافت عضله میانجیگری می­کند و در پلاسما به شکل ترکیب با یکی از شش پروتئین اتصالی خود گردش می­کند [20]. شواهد پژوهشی نشان می­دهد که یک ارتباط تنظیمی-بازخوردی بین هورمون رشد و دستگاه IGF-1  وجود دارد که به موجب آن ترشح هورمون رشد، تولید کبدی IGF-1 را افزایش می دهد. IGF-1  علاوه بر این اثرات ویژه، برخی از اعمال GH  را به ویژه در بافت عضله و استخوان میانجیگری می کند و سطوح IGF-1 درگردش به صورت بازخورد منفی ترشح GH  را متوقف می کند [21]. محققان معتقدند GH به طور غیر مستقیم در تحریک رشد شرکت می کند. بدین ترتیب که GH باعث می شود کبد (و به میزان بسیار کمتر سایر بافت­ها) چند پروتئین کوچک موسوم به سوماتومدین بسازد که تأثیر بسیار قوی در افزایش جنبه­های رشدی بافت ها دارد. GH از طریق جریان خون به کبد و سایر بافت های محیطی می­رود و در آنجا IGF-1  تولید می­شود. این هورمون آثار آنابولیک دارد و موجب رشد بافتی می­شود [22].

بر اساس نتایج پژوهش­های انجام گرفته، پس از تمرین قدرتی با شدت بالا (شامل حرکت اسکوات با شدت 100 درصد سه تکرار بیشینه و تعداد 3 تکرار و حرکت اکستنشن پا را به همان شدت با تعداد 6 تکرار و 6-4 دقیقه استراحت بین ست­ها) واکنش­های حاد هورمون رشد بین برنامه­های مختلف تمرینی معنادار نبود. اما تفاوت­های بین فردی زیادی در پاسخ حاد هورمون رشد به هر دو برنامه تمرینی مشاهده شد [24،23]. گوتو[9] و همکاران(2003) نیز در پژوهشی بر روی 8 ورزشکار مرد مبتدی مشاهده کردند که تمرینات با وزنه شدید (معادل90 تا 95 درصد 1RM) تأثیر قابل توجهی بر میزان ترشح هورمون رشد پس از تمرین ندارد. آنها پیشنهاد کردند چنانچه بلافاصله پس از تمرین پرشدت یک دوره تمرین با وزنه با شدت کمتر (معادل 50 درصد 1RM) و تعداد تکرار تا حد واماندگی انجام شود، میزان ترشح هورمون رشد پس از تمرین به طور معناداری افزایش پیدا خواهد کرد [25].

علیرغم توصیه­های فراوان برای انجام تمرینات مقاومتی با شدت بالا (بیشتر از 80 درصد 1RM) برای پیشگیری از کاهش توده­­عضلانی در برنامه­های مربوط به کاهش وزن مرتبط با سلامتی، این تمرینات با عوارض متعددی از قبیل آسیب­های بافتی و مفصلی، التهاب(تورم) و کاهش کامپلیانس شریان مرکزی همراه است [4]. این موضوع بیانگر این است که تمرینات مقاومتی با شدت بالا برای برخی از افراد بویژه سالمندان و بیماران قلبی-عروقی دارای محدودیت­های اجرایی است. اخیراً نتایج پژوهش­ها در زمینه آمادگی­جسمانی و توانبخشی شکل تازه­ای از تمرینات مقاومتی را ارائه کرده­اند که محدودیت اجرایی کمتری در مقایسه با تمرینات قدرتی با شدت بالا دارد و در عین حال اهدافی را که از تمرینات با شدت بالا انتظارمی­رود، برآورده می­سازد. این تمرینات که تمرین مقاومتی با جریان خون محدود شده[10] (BFR) نام دارند به­طور حیرت­آوری در مدت زمان کوتاه باعث هایپرتروفی عضله و افزایش قدرت عضلانی می­شود که این میزان سازگاری­ با سازگاری­های ایجاد شده در اثر تمرینات مقاومتی با شدت بالا برابری می کند [27،26]. براساس شواهد علمی موجود، بطور کلی کاهش جریان خون در طول تمرین، یکی از شرایط ضروری برای ایجاد سازگاری بعد از تمرینات مقاومتی است [28]. ویژگی منحصر بفرد تمرینات مقاومتی BFR، انجام آنها با شدت پایین (معمولاً20 تا 30درصد 1RM) است [29]. نتایج پژوهش­ها نشان می­دهد حتی پیاده­روی با جریان خون محدود شده نیز می­تواند باعث افزایش قدرت و هایپرتروفی عضلانی شده و به حفظ و نگهداری توده­عضلانی کمک نماید [30]. شواهد معتبری وجود دارد دال بر اینکه میزان هایپرتروفی و افزایش قدرت­عضلانی پس از تمرینات مقاومتی BFR با شدت تقریبا20% 1RM و تمرین­های مقاومتی شدید (با شدت تقریبی 80 درصد 1RM) اما بدون محدودیت در جریان خون مشابه است [32،31]. در این روش تمرینی، اگرچه فقط 20% از حداکثر قدرت بیشینه فرد بکار می­رود؛ اما محدود شدن جریان خون درطی تمرین باعث ایجاد نتایج مشابه در افزایش قدرت و اندازه عضله با تمرینات مقاومتی شدید می­شود.

در طول این تمرینات، افزایش فشار خون سیستولی متعاقب محدود شدن بازگشت وریدی که توسط فشار یک کاف یا باند کشی بوجود می­آید؛ باعث متلاطم شدن جریان خون شریانی، افزایش فشار متابولیکی و همچنین افزایش فراخوانی واحد­های حرکتی تند­انقباض در عضلات اسکلتی می­شود [33،29]. در پایان تمرین برقراری مجدد جریان خون، فشار منطقه­ای را که با کاف محدود شده بود، تحریک کرده و اتساع عروقی و جریان خون افزایش می­یابد. اگرچه مکانیسم دقیق هایپرتروفی عضلانی متعاقب تمرینات مقاومتی BFR به طور کامل شناخته نشده است؛ اما گزارش شده است این تمرینات حتی با شدت کم می­توانند سنتز پروتئین عضله را افزایش داده و هدف پستانداری راپامایسن کمپلکس[11] (mTORC1) و پیامدهی آنابولیکی با واسطه پروتئین فعال شده توسط میتوژن[12] (MAPK) را تحریک کند [34]. MAPK یک عامل احتمالی در تحریک هایپرتروفی عضله توسط این تمرینات است که می تواند با افزایش فشار متابولیکی داخل عضله مانند تخلیه فسفو کراتین عضله، افزایش هورمون رشد، افزایش فسفات آزاد (غیر آلی) و کاهش PH عضله باعث افزایش اندازه و متعاقباً قدرت عضلانی گردد [33].

در این راستا، تاکارادا[13] و همکاران (2004) نشان دادند که تمرینات مقاومتی با شدت کم و جریان خون محدود شده و همچنین راه رفتن با جریان خون محدود شده به طور چشمگیری منجر به هایپرتروفی عضله و افزایش قدرت عضلانی در مقایسه با تمرینات با شدت بالا و بدون محدودیت عروق شد[35]. اب[14] و همکاران (2005) و فوجیتا[15] و همکاران (2007) نیز گزارش کردند سنتز پروتئین عضله در تمرین­های مقاومتی BFR با 20 درصد 1RM موجب هایپرتروفی می­شود [36،31]. نتایج پژوهش دیگر فوجیتا و همکاران در سال 2008 نشان داد که افزایش اندازه عضله در تمرینات مقاومتی کم شدت با محدود کردن جریان خون با تمرینات قدرتی شدید اما بدون محدودیت جریان خون قابل مقایسه است [37]. در سال­های 2008 و 2009 دو گروه تحقیقاتی بطور جداگانه تأثیر تمرینات مقاومتی با شدت کم (20 تا 30 درصد1RM) با جریان خون محدود شده را بر هایپرتروفی عضله مورد بررسی قرار دادند و دریافتند که هایپرتروفی ناشی از این تمرینات با تمرینات شدید اما بدون محدودیت عروق برابری می­کند [3]. کوبو[16] و همکاران (2006) نیز گزارش کردند مکانیسم افزایش قدرت در تمرینات مقاومتی همراه با محدودیت عروق با مکانیسم افزایش قدرت عضلانی در اثر تمرینات بدون محدودیت عروق متفاوت است. آنها افزایش قدرت را پس از تمرینات مقاومتی BFR به هایپرتروفی عضلانی نسبت دادند و سهم سازگاری عصبی را در افزایش قدرت پس از این نوع تمرینات ناچیز می­دانند [38].

1-2-بیان مسئله

سازگاری­های عضلانی ناشی از انواع تمرینات مقاومتی، یکی از چالش­های بحث برانگیز در بین محققین و متخصصان علوم ورزشی به شمار می­رود. بر اساس نتایج برخی از مطالعات گذشته، شرکت در تمرینات مقاومتی باعث افزایش قدرت و اندازه عضلات درگیر می­شود [27،26]. تغییر در قدرت و اندازه عضله پس از تمرینات مقاومتی به دلیل سازگاری عصبی و هورمونی ناشی از تمرین اتفاق می­افتد [31]. لذا ارزیابی تغییرات عضلانی متعاقب تمرین بویژه تمرینات مقاومتی، نیازمند مطالعه تغییرات عصبی و هورمونی ناشی از این تمرینات است. در این بین، تأثیر دستگاه­ غدد درون ریز برسازگاری­های ناشی از تمرین از اهمیت بیشتری برخوردار است. زیرا براساس شواهد پژوهشی موجود، تغییر در میزان ترشح برخی از هورمون­ها متعاقب تمرینات مقاومتی، عامل اصلی در سنتز پروتئین پس از تمرینات مقاومتی و ایجاد سازگاری­های مثبت در ساختار عضلات اسکلتی است [18].

در چند دهه گذشته، انجام تحقیقات گسترده­ در زمینه نوع تازه­ای از تمرینات مقاومتی به نام تمرینات مقاومتی BFR [40-38]، باعث رشد و توسعه روش­شناسی این تحقیقات شده است. بیشتر تحقیقات انجام شده دراین خصوص بر تأثیر تمرینات مقاومتی BFR بر قدرت و اندازه عضله بدون در نظر گرفتن سازگاری هورمونی مرتبط با افزایش قدرت و تغییر ساختاری عضلات اسکلتی تمرکز کرده­اند. از آنجائیکه بیشترین سازگاری در ساختار عضله اسکلتی پس از تمرینات مقاومتی، در زمان استراحت پس از تمرین و در دوره برگشت به حالت اولیه اتفاق می­افتد [41]، به نظر می­رسد تغییر در ساختار عضله پس از تمرینات مقاومتی BFR که جریان خون پس از محدود شدن مقطعی در طول تمرین، مجدداً برقرار می­شود، بیشتر تحریک شود. علاوه بر این، مطالعات متعددی افزایش قابل توجه هورمون رشد را به تمرینات مقاومتی یک جلسه­ای BFR گزارش کرده اند[42،36،31]؛ این ­در حالیست ­که نتایج مطالعات در زمینه­ی پاسخ هورمون­های IGF-1، کورتیزول و تستوسترون به تمرینات مقاومتی یک جلسه­ای BFR متناقض است [120] . بر اساس مطالعات محقق، درزمینه­ی سازگاری­های بلند مدت هورمون­های رشد، IGF-1، کورتیزول و تستوسترون به دنبال تمرینات مقاومتی BFR مطالعات محدودی وجود دارد. در حالیکه به نظر می­رسد سطح این هورمون­ها با افزایش هایپرتروفی عضله که پس از حداقل 8 روز [31] . تمرینات مقاومتی کم شدت BFR اتفاق می افتد، به دلیل رشد سلول­های عضلانی تغییر یابد. از اینرو پژوهش حاضر با بررسی تأثیر تمرین مقاومتی با محدودیت جریان خون بر هورمون­های مرتبط با قدرت و اندازه عضله، در صدد پاسخ به این سوال است که آیا افزایش احتمالی در قدرت و اندازه عضله پس از سه هفته تمرین مقاومتی BFR به سازگاری هورمونی وابسته است؟

1-3-ضرورت و اهمیت تحقیق

افزایش آمادگی و تقویت قابلیت­های جسمانی ورزشکاران برای بالا بردن کیفیت اجرای مهارت­های ورزشی، همواره مورد توجه متخصصان و محققان علوم ورزشی بوده است. در سال­های اخیر، تلاش زیادی برای بهبود عملکرد ورزشکاران رشته­های مختلف ورزشی انجام شده است. در این راستا، می­توان به انجام تمرینات تخصصی بدنسازی و استفاده از وسایل و تجهیزات مدرن اشاره کرد. یکی از مؤثرترین و متداول­ترین روش­ها برای افزایش عملکرد ورزشکاران رقابتی، استفاده از شیوه­های تمرینی مناسب است. از اینرو، بسیاری از ورزشکاران حرفه­ای و همچنین افرادی که به صورت تفریحی ورزش می کنند، همواره در برنامه­های آمادگی جسمانی و بدنسازی خود در جستجوی شیوه­های تمرینی مناسب هستند. در تحقیق حاضر، نوع تازه­ای از تمرینات ورزشی مورد بررسی قرار 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1399-06-06] [ 06:40:00 ب.ظ ]




بیومکانیک یکی از شاخه های علوم بشری است که انسان را در درک و شناخت قوانین فیزیکی حاکم بر عملکرد جسمانی موجودات زنده یاری می کند؛ به بیان دیگر، بیومکانیک دانشی است که برای برقراری ارتباط بین حیات و اصول و قوانین فیزیکی حاکم بر اجسام، وضعیت پویا یا ایستای موجودات زنده را بررسی می کند. قلمرو علم بیومکانیک بسیار گسترده است؛ به عنوان مثال هنگامی که موضوع مطالعه آن عملکرد مکانیکی انسان باشد، بخش وسیعی از موضوعات در حوزه بررسی آن قرار می گیرد که برخی از آنان عبارتند از: فعالیت جسمانی روزانه انسان ها از هر جنسیت و در دوره های متفاوت سنی، فعالیت افرادی که ضایعه عصبی-عضلانی دارند و همین طور دستورالعمل ها یا برنامه تمرینی درمانگاهی و توانبخشی که متخصصان تنظیم و توصیه می کنند(صادقی، 1384). نتایج ارزش مند توانبخشی سالمندان، بیماران و معلولین دلیل محکمی است بر ادامه تحقیقات و تمرینات بیشتر پیرامون آن به منظور حصول مقاصد عالی تر، بالاخص در حیطه معلولان که خود دربرگیرنده تنوعی از معلولیت ها از جمله نابینایی می باشد.

دستگاه بینایی مشتمل بر چشم و ضمایم آن به عنوان گیرنده حسی و حرکتی، نقش انتقال پیام را برعهده دارند و مرکز بینایی در مغز وظیفه تفسیر اطلاعات بینایی را بر عهده دارد. به طور کلی، دیدن یک فرآیند ادراکی است مشتمل از 3 بخش عمده: چشم، مجرای اپتیک و مغز. برای اینکه فرآیند دیدن اتفاق بیفتد، عملکرد و همکاری هر سه بخش ضرورت دارد. حس بینایی علاوه بر آن که ارتباط ما با جهان بیرون از خود می باشد، در برقراری تعادل آدمی و وضعیت فیزیکی وی مؤثر است. فرد از طریق همکاری دو چشم می تواند عمل هماهنگی و هدایت اندام ها و تعادل را ممکن سازد. چشم ها علاوه بر هماهنگی حرکتی، به فرد در تعادل که توسط بازتاب های تعادلی که توسط گوش درونی و گیرنده های موجود در عضلات گردن فراهم می شود و به آگاهی از وضعیت فضایی و مکانی می انجامد نیز کمک می کنند (سایت sportmedicine.ir). تعادل، یک توانایی جسمی برای انجام فعالیت های روزانه مانند ایستادن، راه رفتن و انجام صحیح غالب حرکات در ورزش ها است که با توانایی فرد در کنترل محل قرارگیری مرکز ثقل بدن بسیار ارتباط دارد (هادوی، 1387).

بیان مساله
افرادی که دارای ناتوانی‌های جسمی هستند یا معلولیت ذهنی و روانی دارند به طور عمده به دلیل مشکل‌ در برقراری ارتباط با دیگران، درک نکردن محرک‌های محیطی، مشکلات روانی مانند کاهش اعتماد به نفس و افسردگی، دارای مسایل خاصی در حوزه سلامت روان و سلامت جسمی خود هستند. این که افرادی با آسیب‌های خاص جسمانی یا ذهنی چه مشکل‌هایی دارند یا در چه سطحی با این مشکل‌ها روبه‌رو هستند، بستگی به سنی دارد که دچار این آسیب شده‌اند؛ همچنین شدت و نوع آسیب نیز می‌تواند تاثیر زیادی در این زمینه داشته باشد (قائدی، 1389). گیرنده های بینایی مسئول قسمت عمده ای از تحریکات حسی است که برای تکمیل رشد کودک در سال های شکل گیری ضروری است. محرومیت از بینایی در سال های اولیه زندگی می تواند اثرات گسترده روانی، آموزشی و اقتصادی نه تنها برای کودک مبتلا بلکه همچنین برای خانواده و اجتماع داشته باشد. کودکانی که نابینا می شوند، میزان مرگ و میر بالایی هم در آینده خواهند داشت (سازمان بهداشت جهانی، 1992)؛ همچنین از آن جا که حس بینایی در حفظ تعادل نقش به سزایی دارد، خطر و ترس از افتادن و آسیب های متعاقب آن در افرادی که مشکل بینایی دارند بسیار مشهود است.

کم تحرکی ثمره زندگی در شهرهای بزرگ با فواصل طولانی بین نقاط مختلف شهر و تغییر در نحوه زندگی و کار انسان امروزی است. بنابراین ما هر روز از روز قبل کم تحرک تر می شویم که این امر باعث بروز عوارض متعددی می گردد. کم تحرکی می تواند منجر به کاهش حداکثر اکسیژن مصرفی فرد شود و در نتیجه، قابلیت های حرکتی و توان مندی های فردی را تحت تاثیر قرار دهد. در این شرایط برون ده و حجم ضربه ای قلب نیز کاهش پیدا کرده و از طرفی ضربان قلب در هنگام استراحت و در پاسخ به حرکت و فعالیت افزایش می یابد. در عضلات از لحاظ نوع الیاف آن تغییرات زیادی ایجاد می شود و توانایی عضلات را در انجام کارهای معمول نیز کاهش می دهد. کم تحرکی، استخوان ها، غضروف ها، مفصل ها و بافت های نرم را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. استخوان ها تحلیل می روند، غضروف ها ضعیف و آسیب پذیر شده و بافت های نرم نیز دچار تغییرات ساختاری می شوند. احساس تعادل و هماهنگی در حرکات نیز دچار اختلال می شود و در کنار این مشکلات سایر دستگاه های بدن نیز به نوعی دچار تغییرات خاص شده که در نهایت منجر به عوارض شایع ناشی از کم تحرکی می شوند (طباطبایی، 1389).

تاثیرات مثبت ورزش در پیش گیری و کنترل بیماری ها در بررسی های گوناگون گزارش شده است. با توجه به تاثیر ورزش در سلامت جسم و روان و اهمیت جنبه درمانی آن در برخی بیماری ها در کنار سایر روش های درمانی، توجه به طب ورزشی و جنبه های علمی و پزشکی ورزش افزایش یافته است (مکینون، 2001) و تمرین بدنی به عنوان درمان و مکمل در عرصه پزشکی جدید، مورد قبول محافل علمی قرار گرفته است (بور و ناجی، 1998).  دانشمندان بسیاری ثابت کرده اند که تعادل در اثر انجام تمرینات اصولی گسترش می یابد. »اسپنچاد» به این نتیجه رسید که در سنین بین یازده تا شانزده سالگی در دختران و بین سیزده تا شانزده سالگی در پسران می توان این قابلیت را افزایش داد (هادوی، 1387). دانشمندان بسیاری کوشش کرده اند تا نقش مؤثر هر رشته ورزشی را در ایجاد تعادل بیشتر، تعیین کنند. «گرین لی» به این نتیجه رسید که بین ورزش بولینگ و تعادل پویا، ضریب همبستگی بالایی وجود دارد. در تحقیقات دیگر ثابت شد که ارتباطات مثبت و مختلفی بین تعادل و فعالیت هایی مانند بسکتبال، رقص و شنا وجود دارد (همان منبع).

با توجه به عملکرد مرکز بدن در حفظ راستایی قامت و وضعیت تعادل بدن در خلال فعالیت ها و نیز نظر به اهمیت حفظ و افزایش تعادل نابینایان و کم بینایان به منظور جلوگیری از آسیب و افزایش آمادگی جسمانی، در پژوهش حاضر محقق بر آن است که به بررسی این سوال بپردازد که «آیا یک دوره تمرین با تردمیل بر تعادل ایستا و پویای دختران نابینا و کم بینا تاثیر دارد؟»

هدف های تحقیق
1-2-1 هدف کلی

تاثیر یک دوره تمرین با تردمیل بر تعادل ایستا و پویای دختران نابینا و کم بینا
اهداف اختصاصی
– تاثیر یک دوره تمرین با تردمیل بر تعادل ایستای دختران نابینا و کم بینا

– تاثیر یک دوره تمرین با تردمیل بر تعادل پویای دختران نابینا و کم بینا

– مقایسه میزان تاثیرگذاری یک دوره تمرین با تردمیل بر تعادل ایستای دختران نابینا و کم بینا

– مقایسه میزان تاثیرگذاری یک دوره تمرین با تردمیل بر تعادل  پویای دختران نابینا و کم بینا

اهمیت موضوع تحقیق و انگیزش انتخاب آن
با افزایش دانش و پیشرفت درمان که نتیجه تحقیقات پایه و بالینی در دهه گذشته بود امروزه، امکان پیشرفت یا درمان مؤثر بسیاری از وضعیت هایی که در کودکی بالقوه نابینا کننده اند، به وجود آمده است. همه علوم سعی دارند به گونه ای در حل مشکلات زیستی بشری نقشی بر عهده بگیرند و بشر را در دستیابی به آمال و اهدافش یاری دهند؛ تحقق این امر بدون کنکاش پیرامون مشکلات زندگی انسان غیرممکن به نظر می رسد. انسان ها بر این باورند که ضعف و ناتوانی در انجام پاره ای از فعالیت ها نباید مانع پیشرفت در سایر جنبه های ذهنی و عملی شود، بنابراین توجه و رسیدگی به مشکلات معلولین گامی در جهت رسیدن به پیشرفت محسوب می شود (ابراهیمی، 1389). یکی از پیش نیازهای مهم حرکت طبیعی، توانایی سازگاری الگوی حرکت با شرایط گوناگون محیطی است. درباره  استراتژی ها   و   تغییرات   تطابقی  در   راه  رفتن  تحقیقات  زیادی   صورت  گرفته  است

(Kurz & Stergiou, 2004) (Rougier & Farenc, 2000), و(Shumway-Cook & .Woollacott, 2001) در حالی که عقیده بر این است که اطلاعات حسی محیطی نقش مهمی در مدوله کردن الگوهای حرکتی دارند، ((Shumway-Cook & Woollacott, 2001، هنوز نقش و عملکرد متقابل گیرنده های حسی نظیر سیستم بینایی، سیستم وستیبولار و حس عمقی مفاصل به طور کامل شناخته نشده است(Dietz & Schubert , 1994) . ساختار بسیاری از تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده شامل حذف نسبی یا کامل یک دسته از اطلاعات حسی و بررسی نقش جبرانی حس های دیگر بوده است. در حالت سالم بودن دستگاه مغزی، انتظار بر این بوده است که اگر یک سری از اطلاعات به مراکز پردازش نرسند یا به طور کامل و درست به مرکز گزارش نشوند، مغز تلاش می کند تا با جایگزینی اطلاعات دیگر، حرکت موردنظر را تا حد ممکن نزدیک به حالت طبیعی و عملکردی انجام دهد.

در حال حاضر در جهان بیش از 180 میلیون نفر مبتلا به اختلالات بینایی هستند که میان آن ها 45 میلیون نابینای مطلق و 135 میلیون نیمه بینا حضور دارند و بیش از نود درصد آن ها در کشورهای درحال توسعه زندگی می کنند. هم اینک در هر پنج ثانیه یک نفر به تعداد نابینایان افزوده می گردد و در هر دقیقه یک کودک نابینا می شود. کارشناسان پیش بینی می کنند تعداد افراد نابینا در سال 2020 به 76 میلیون نفر و افراد مبتلا به نقص بینایی به بیش از 200 میلیون نفر برسد. بر اساس این گزارش در جوامع توسعه یافته، گستره نابینایی، 60 نفر در هر یک میلیون نفر است که این رقم در جوامع درحال توسعه به بیش از ده برابر یعنی 600 نفر در هر یک میلیون نفر می رسد (سایت شخصی دکتر محمد کمالی)؛ لذا با مشارکت دو سازمان غیردولتی که در زمینه نابینایی فعالیت دارند، WHO از 29 مه تا 1 ژوئن 1990، یک گردهمایی جهانی در لندن به میزبانی مرکز بین المللی بهداشت چشم، در مورد پیش گیری از نابینایی در کودکی برگزار نمود (سازمان بهداشت جهانی، 1992).  به طور سنتی، برنامه های پیش گیری از نابینایی بیشتر روی نابینایی در بالغین متمرکز شده است. این مساله بیشتر نتیجه شیوع نابینایی در سنین بالای بعد از بلوغ، و به خاطر وجود بیماری های مربوط به سن مثل: آب مروارید پیری است. ولی علت دیگر آن کمبود تکنولوژی پیش گیری و کنترل مؤثر انواع مختلف نابینایی کودکان است. نابینایی تغذیه ای، عموماً خارج از برنامه های پیش گیری از نابینایی مورد توجه قرار گرفته است.

از جمله حواس مهم در برنامه ریزی حرکتی، حس بینایی است. اطلاعات این حس است که باعث می شود سرعت لحظه ای مشخص گردد (Lackner & Dizio, 1988). از آن جایی که بینایی برای قرار گرفتن پا روی زمین به صورت پیشرو[1] عمل می کند، اطلاعات فراهم آمده از بینایی با اطلاعاتی که از حس های دیگر[2] (که عمدتاً به صورت واکنشی کار می کنند) فراهم می آید، تفاوت دارد. فقدان و ضعف یکی از 3 سیستم اصلی مربوط به حفظ تعادل در نابینایان و کم بینایان، علاوه بر ایجاد مشکلات و خطرات جسمانی، عوارض روحی، روانی و اجتماعی نیز در پی دارد؛ چرا که در بسیاری از مواقع ترس از آسیب دیدن و یا خطر افتادن، مانع از اقدام و انجام بسیاری از فعالیت های جسمانی و اجتماعی شده که همین امر تاثیرات  منفی زیادی از جمله انزوا و افسردگی بر آنان می گذارد؛ لذا افزایش میزان تعادل در نابینایان و کم بینایان قابل تعمق و بررسی می باشد. گزارشات قبلی نشان داده اند که حرکات بدن در صفحه ساجیتال حین راه رفتن در دو حالت باز و بسته بودن چشم تفاوت معنی داری با همدیگر ندارند(Siler et al, 1997) ؛ همچنین Dickstein و همکاران (2004) نتیجه گرفتند که حس لمس می تواند به طور کامل جایگزین حس بینایی برای برقراری تعادل و نگه داشتن مرکز ثقل بدن در محدوده طبیعی گردد؛ با این همه هنوز به طور کامل مشخص نگردیده است که اولاً به هنگام تغییر در موقعیت تعادل بدن مثل راه رفتن در شیب نیز با جایگزینی حس لمس، حرکات مفصل در صفحه ساجیتال به طور طبیعی انجام می گیرد یا خیر؛ و ثانیاً در شرایطی همچون محدودیت حرکتی که استراتژی های تطابقی جدیدی به وجود آمده است، حذف بینایی چه اثری دارد. تعادل، یکی از اجزای غالب فعالیت های روزمره می باشد به طوری که «گامتبا» و «گری» (2002) تعادل را مهم ترین فاکتور در توانایی اجرای ورزشی بیان کرده اند (Gambetta, 1996).

متخصصین علوم ورزشی با شناخت دقیق از کارایی حرکت، جهت ایجاد تغییرات مثبت در ساختار جسمانی و روحی افراد، اجرای تمرینات هوازی را توصیه می کنند. انجام تمرینات هوازی به صورت صحیح و برنامه ریزی شده می تواند به کسب نتایج متعددی از جمله: بهبود احساس سلامتی و نشاط، کاهش فشار عصبی، کاهش یا حفظ وزن مناسب، بهبود در تحمل انجام فعالیت های روزمره زندگی، تغییرات هورمونی و بسیاری اثرات مفید دیگر در بدن گردد. به طور کلی با یک برنامه تمرینی و ورزشی مناسب هوازی می توان کیفیت زندگی خود را ارتقاء داد. اجرای تمرینات هوازی نیاز به زمان و فضای مناسب دارد. در سال های اخیر با پیشرفت فن آوری، شاهد ارائه ابزارهای پیشرفته و زیبایی جهت اجرای تمرینات هوازی به بازار هستیم. از جمله این تجهیزات که در سال های اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است، دستگاه تردمیل می باشد. کاربران این دستگاه نیاز به فضای زیاد جهت انجام تمرینات خود نداشته و یا در زمان های مناسب می توانند در منزل خود به فعالیت های ورزشی بپردازند (طباطبایی، 1389).

هنگام استفاده از تردمیل، فرد در حالی که نگاهی به روبرو دارد با گرفتن دسته ها ی تردمیل و یا با رها کردن آن ها به تمرین روی تردمیل ادامه می دهد. در بسیاری از موارد فرد ورزشکاری که به طور آزادانه روی تردمیل گام برمی دارد با چرخاندن سر به اطراف و یا توجه کردن به جوانب، کنترل خود را از دست داده به طوری که در برخی مواقع منجر به سقوط وی می شود.

تاکنون مطالعات اندکی به بررسی تاثیر تردمیل بر تعادل پرداخته اند و با توجه به موارد مذکور، از آن جا که هیچ مطالعه شناخته شده ای در رابطه با بررسی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:39:00 ب.ظ ]




می کند (شبانی، محمد 1382).

در تحقیقات نشان داده شده است که پردازش خودکار (غیرهوشیارانه) در افراد مسن تر به خوبی انجام می شود، در صورتی که پردازش کنترل شده (هوشیارانه) در آنها افول پیدا کرده است (اشمیت، ترجمه نمازی زاده، 1384).

در تحقیقات متعددی که بر روی کانون توجه و افراد بزرگسال انجام شده، نتایج بدست آمده بیان کننده این است که افراد بزرگسال استفاده بیشتری را از کانون توجه بیرونی در انجام مهارتهایشان می برند (وولف و مک نوین،2002؛ وولف و شیآ، 2007؛ وولف، 1999؛ وولف و جیان سو، 2007؛ طهماسبی، 1383؛ رادفر، 1386). البته در بزرگسالان مبتدی و ماهر مشاهده شده است که بزرگسالان ماهر از کانون توجه بیرونی و افراد مبتدی از کانون توجه درونی بیشتر سود می برند. در تحقیقات، مقایسه بین بزرگسالان و کودکان این گونه مشاهده شده است که بزرگسالان از کانون توجه بیرونی و کودکان از کانون توجه درونی بهره می برند (میشل و همکاران، 2008). در حالی که در تحقیقی که بر روی کودکان 8 ساله انجام داد نشان از برتری گروه کانون توجه بیرونی در مقایسه با گروه کانون توجه درونی در یادگیری حفظ تعادل پویا داشت (بادامی، رخساره 1383).

با توجه به مرور ادبیات پیشینه در خصوص کانون توجه مشاهده گردید که اکثر تحقیقات بر روی بزرگسالان انجام شده است و متأسفانه در زمینه کانون توجه کودکان تحقیقات اندکی انجام گردیده و نتایج ضد و نقیضی بدست آمده است و به طور مسلم مشخص نشده است که کودکان از چه کانون توجهی بیشتر استفاده می کنند (میشل و همکاران، 2008). همچنین در اکثر تحقیقات نمونه ها بزرگسالان (35-20) ساله  بوده اند، و تحقیقی بر روی افراد سالمند انجام نگرفته است، از اینرو با توجه به اهمیت یادگیری حرکتی، حرکت درمانی و فیزیوتراپی در همه سنین و همچنین طبق نظریات گالاهو، که افراد در طول عمر از ( کودکی تا سالمندی ) از لحاظ رشدی و حرکتی دستخوش تغییرات بسیاری می گردند. این سؤال مطرح می شود که آیا در طول عمر در کانون توجه افراد نیز تغییری صورت می گیرد، و آیا کانون توجه در سنین مختلف به سمت خاصی رشد می کند و شباهتی میان کودکان و سالمندان وجود دارد؟ لذا به دلیل اهمیت بسیاری که کانون توجه در یادگیری مهارت ها دارد، مسئله ای که در این تحقیق مورد بررسی قرار می گیرد بررسی روند تغییرات کانون توجه بر روی سنین (کودکی، نوجوانی، بزرگسالی، میانسالی و سالمندی) می باشد.

  ضرورت و اهمیت

توجه موضوعی است که همواره مورد علاقه محققان رفتار حرکتی و روانشناسان بوده است. تحقیقات اولیه و ظهور نظریه های مربوط به توجه از قرن 19 آغاز شد (کیتل، 1886؛ ولش، 1898) و امروزه نیز تمرکز زیادی به این موضوع معطوف می شود. از طرفی، علوم ورزشی به دنبال گسترش وسیع خود در زمینه های مختلف توانسته است، راهکارهای تازه ای برای پیشرفت عملکرد ورزشی ورزشکاران مطرح نماید، که موجب دستیابی آسانتر و سریعتر به موفقیتها می گردند. بنابراین هر مطالعه ای که در پی کشف روابط و عوامل زیر بنایی تشکیل دهنده عملکرد ورزشی باشد در آینده کمکی به پیشرفتهای بارز مهارتی می باشد و زیر بنای تحقیقات کاربردی را تشکیل می دهند. تحقیقات حیطه یادگیری و کنترل حرکتی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. کاربردهای بالقوه اصول حاکم بر رفتار حرکتی انسان تقریبأ در تمام جنبه های زندگی او وجود دارند بطوریکه علم و دانش به دست آمده را می توان در وضعیتها و رشته های مختلف مانند ورزش، تربیت بدنی، پزشکی، فیزیوتراپی، توانبخشی، درمانگری و… را به کار برد (اشمیت و لی، 1999).

دستورالعمل ها، بخش مرکزی در یادگیری مهارتهای حرکتی می باشد. هنگام یادگیری یک مهارت حرکتی، یادگیرنده معمولأ دستورالعمل هایی را دریافت می کنند که در رابطه با تکنیکهای صحیح می باشد (وولف 1999). از طرف دیگر، اجرای مطلوب مهارتهای ورزشی زمانی میسر می گردد که ورزشکار در حوزه انرژی مطلوب قرار داشته باشد و توجه او کاملأ بطرف فرایند اجرای مهارت معطوف گردد. زمانیکه قصد یادگیری یک مهارت حرکتی جدید را داریم، شرکت کنندگان بالغ سود بیشتری از کانون توجه بیرونی می برند. اما به نظر می رسد یادگیرنده ها در گروه های سنی مختلف از استراتژیهای متفاوتی در یادگیری استفاده می کنند (میشل و همکاران، 2008). بطوری که در نتایج تحقیقاتی که آزمودنی های آنها، بزرگسالان بودند به ما نشان دادند، کانون توجه بیرونی برتر بوده است اما نتایج در بین بچه ها ناواضح  و تنها در مرحله انتقال یک مزیت استفاده از کانون توجه درونی پیدا شده بود (میشل و همکاران، 2008) و تحقیقات بیشتری نیاز است، تأثیر کانون توجه در سنین مختلف و در مهارتهای متفاوت بررسی گردد. از طرفی اکثر تحقیقاتی که تا کنون در داخل کشور انجام گرفته به صورت آزمایشگاهی بوده است بادامی (1383)، شفیع نیا و همکاران (1385)، مقدم (1385)، بهار لوئی (1385). بنابراین استفاده از تحقیقات میدانی به منظور تعمیم نتایج به شرایط واقعی ضروری به نظر رسید. همچنین در تحقیقات گذشته گروه ها به صورت مستقل انتخاب می شدند که تحت چنین شرایطی تفاوت های فردی نتایج تحقیق را تحت تأثیر قرار می داد. بنابراین در این تحقیق جهت حذف اثر تفاوت های فردی از یک گروه با اندازه های تکراری استفاده شد، و در نهایت تناقض بین یافته های تحقیقات گذشته در مورد برتری نوع دستورالعمل های کانون توجه نیز لزوم بررسی بیشتر در این زمینه را موجب خواهد شد.

بنابراین نتایج این تحقیق نشان خواهد داد کانون توجهی را که برتر است برای آموزش مهارتهای حرکتی جدید، و در کلینیک های توانبخشی می توان برای افراد در سنین متفاوت به کاربرد و همچنین از لحاظ اقتصادی به زمان کمتری در آموزش مهارتها نیاز خواهیم داشت و افراد در مدت زمان کمتر به نتیجه بهتری خواهند رسید. بنابراین نیاز به این تحقیق در رده های سنی مختلف (کودکی، نوجوانی، بزرگسالی، میانسالی و سالمندی) و کانون توجه مشاهده شد، و اینکه چه کانونی تأثیر بیشتری در یادگیری مهارتهایشان و بحثهای درمانی دارند. بنابراین از یک سو اهمیت کانون توجه و سن و از سوی دیگر کمبود مطالعات انجام شده در این مورد، محقق را برآن داشت تا به بررسی اثرات کانون توجه درونی و بیرونی و سن بر اکتساب حرکتی، یادداری و انتقال مهارت پرتاب دارت بپردازد.

 اهداف تحقیق:

الف) هدف کلی:

هدف کلی این پژوهش، بررسی تأثیر کانون توجه و سن بر اکتساب، یادداری و انتقال مهارت پرتاب دارت می باشد.

ب) اهداف اختصاصی:

1-تعیین اثر کانون توجه درونی و بیرونی بر اکتساب، یادداری و انتقال مهارت پرتاب دارت در کودکان (10-8) ساله.

2-تعیین اثر کانون توجه درونی و بیرونی بر اکتساب، یادداری و انتقال مهارت پرتاب دارت در نوجوانان (18-16) ساله.

3-تعیین اثر کانون توجه درونی و بیرونی بر اکتساب، یادداری و انتقال مهارت پرتاب دارت در بزرگسالان (27-25) ساله.

4-تعیین اثر کانون توجه درونی و بیرونی بر اکتساب، یادداری و انتقال مهارت پرتاب دارت در میانسالان (42-40 ) ساله.

5-تعیین اثر کانون توجه درونی و بیرونی بر اکتساب، یادداری و انتقال مهارت پرتاب دارت در سالمندان (62-60) ساله.

فرضیه های تحقیق:

نوع دستورالعمل کانون توجه (بیرونی و درونی) بر اکتساب مهارت پرتاب دارت در کودکان (10-8) ساله تأثیر دارد.
نوع دستورالعمل کانون توجه (بیرونی و درونی) بر یادداری مهارت پرتاب دارت در کودکان (10-8) ساله تأثیر دارد.
نوع دستورالعمل کانون توجه (بیرونی و درونی) بر انتقال مهارت پرتاب دارت در کودکان (10-8) ساله تأثیر دارد.
نوع دستورالعمل کانون توجه (بیرونی و درونی) بر اکتساب مهارت پرتاب دارت در نوجوانان (18-16) ساله تأثیر دارد.
نوع دستورالعمل کانون توجه (بیرونی و درونی) بر یادداری مهارت پرتاب دارت در نوجوانان (18-16) ساله تأثیر دارد.
نوع دستورالعمل کانون توجه (بیرونی و درونی) بر انتقال مهارت پرتاب دارت در نوجوانان (18-16) ساله تأثیر دارد.
نوع دستورالعمل کانون توجه (بیرونی و درونی) بر اکتساب مهارت پرتاب دارت در بزرگسالان (27-25) ساله تأثیر دارد.
نوع دستورالعمل کانون توجه (بیرونی و درونی) بر یادداری مهارت پرتاب دارت در بزرگسالان (27-25) ساله تأثیر دارد.
نوع دستورالعمل کانون توجه (بیرونی و درونی) بر انتقال مهارت پرتاب دارت در بزرگسالان (27-25) ساله تأثیر دارد.
10- نوع دستورالعمل کانون توجه (بیرونی و درونی) بر اکتساب مهارت پرتاب دارت در میانسالان (42-40) ساله تأثیر دارد.

نوع دستورالعمل کانون توجه (بیرونی و درونی) بر یادداری مهارت پرتاب دارت در میانسالان (42-40) ساله تأثیر دارد.
نوع دستورالعمل کانون توجه (بیرونی و درونی) بر انتقال مهارت پرتاب دارت در میانسالان (42-40) ساله تأثیر دارد.
نوع دستورالعمل کانون توجه (بیرونی و درونی) بر اکتساب مهارت پرتاب دارت در سالمندان (62-60) ساله تأثیر دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:38:00 ب.ظ ]




3-7 متغیرهای تحقیق……………………… 51

3-7-1 متغیر مستقل………………………. 51

3-7-2 متغیر وابسته……………………… 52

3-8 روش‌های آماری مورد استفاده……………. 52

فصل چهارم: یافته ها و تجزیه و تحلیل داده ها

4-1 مقدمه……………………………… 54

4-2 آزمون فرضیه………………………… 56

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

5-1 مقدمه……………………………… 59

5-2 خلاصه تحقیق…………………………. 59

5-3 بحث و بررسی………………………… 61

5-4 نتیجه گیری کلی……………………… 69

5-5 پیشنهادهای برخواسته از تحقیق…………. 70

5-6 پیشنهادهای پژوهشی برای تحقیقات بعدی…… 70

منابع فارسی……………………………. 71

منابع لاتین…………………………….. 73

پیوست…………………………………. 85

مقدمه

تاکنون، هزاران مطلب و مقاله علمی و پژوهشی پیرامون اثرات متفاوت ورزش و فعالیتهای بدنی، در کتب و مجلات گوناگون به چاپ رسیده است که عمدتاً در مورد تاثیرات مثبت ورزش بر سیستم‌های مختلف بدن می‌باشد. حال آنکه در یک پیامد ناخواسته، فعالیت‌های بدنی به خصوص ورزش‌های شدید و غیر معمول، می‌تواند موجب افزایش شکل‌گیری ذراتی موسوم به رادیکالهای آزاد در بدن شود که به نظر محققان، عامل تخریب بدن انسان در سطح سلول و بروز برخی بیماریها نظیر بیماری قلبی، سرطان و نیز پیشرفت فرایند پیری می شود (2).

ورزشکاران به ویژه به این موضوع علاقه‌مندند، چراکه نگران سلامتی خود و بهبود اجراء و نیز کاهش دورۀ بازگشت به حالت اولیه پس از ورزش هستند. این موضوع بیش از پیش بر شناخت اثرات و پیامدهای انواع تمرینات ورزشی، بخصوص ورزشهای ناگهانی و وامانده‌ساز، و همچنین اهمیت تغذیۀ مناسب پس از جلسات تمرینی، بر دستگاههای مختلف، به ویژه سیستم ایمنی بدن تاکید دارد (6).

اجرای فعالیت بدنی و افزایش مصرف اکسیژن به دنبال آن، باعث پراکندگی مولکولها و گونه‌های مختلف اکسیژن در بدن می‌گردد. گونه‌های اکسیژن فعال مانند رادیکالهای آزاد به مولکولهای مشتق از اکسیژن معمولی گفته می‌شود که فعال بوده و یا به آسانی به گونه‌های فعال تبدیل خواهند شد. تولید گونه‌های اکسیژن فعال، سبب بروز استرس اکسایشی[1] شده و با ایجاد اختلال در موازنه اکسیدانتها و آنتی اکسیدانتها، اثرات مخربی را در سلولها ایجاد می‌کند و این در حالی است که آنزیمهای آنتی اکسیدانی سوپراکسید دیسموتاز (SOD)، گلوتاتیون پراکسیداز(GPX) و کاتالاز (CAT) به عنوان عوامل مداخله‌گر، برای جلوگیری از بروز واکنشهای زنجیرهای رادیکالهای آزاد، وارد عمل شده و در تعدیل فشار اکسایشی نقش مؤثری ایفا می‌کنند. اگرچه، فعالیتهای ورزشی از یک سو با افزایش فشار اکسایشی، احتمال تشکیل رادیکالهای آزاد مضر را افزایش می‌دهند، اما از طرف دیگر با القای آنزیمهای ضداکسایشی، سبب کاهش رادیکالهای آزاد نیز می شوند (2).

تولید متعادل رادیکالهای آزاد برای تنظیم تعدادی از فرایندهای فیزیولوژیکی ضروری و مهم است، اما تولید نامتعادل آن به ویژه رادیکالهای اکسیژن محور باعث آسیب اکسایشی به لیپیدها، پروتئینها، DNA و RNA می‌گردد که به نوبه خود فرایندهای فیزیولوژیکی را دچار اختلال می‌کنند و در بروز برخی از بیماریها از جمله تصلب شرائین، التهاب مفاصل، ام.اس، دیستروفی عضلانی، کم خونی، کهولت و انواع سرطان نقش دارد (2).

مشاهده شده است که یک جلسه تمرین، بسته به شدت و مدت آن، می تواند باعث شدتهای متفاوت آسیب اکسایشی شود، اما تمرینات منظم باعث ایجاد نوعی سازگاری در سیستمهای آنتی اکسیدانی و ترمیم می شوند که این امر افزایش مقاومت نسبت به استرس اکسایشی را باعث می شود. بنابراین، به نظر می رسد شدت، مدت و نوع تمرین، آثار متفاوتی بر بروز آسیبهای اکسایشی و نیز فعالیت سیستم آنتی اکسیدانی به همراه داشته باشد (10).

یکی از روشهای غیر مستقیم برای اندازه‌گیری استرس اکسایشی، استفاده از اکسیداسیون پروتئین، پروتئین کربونیل می‌باشد. (42) واکنشهای مرتبط با پروتئینها می‌تواند تغییرات اساسی ایجاد کند، به طوری که منجر به فقدان کارکرد ساختاری و کاتالیکی شود (52).

مطالعات گوناگونی نشـــان داده‌اند،پروتئین کربونیل[2](pc) در پاسخ بــه فعالیتهای بدنی شدید، تغییر می‌کند(5،18،34 ) و چندین مطالعه عدم تغییر در اکسیداسیون پروتئین را نشان داده‌اند (20، 23) جمع‌بندی مطالعاتی که درباره اثر فعالیتهای متفاوت مثل رکاب زدن روی دوچرخه ثابت (25) دویدن روی نوارگردان، تمرین مقاومتی دینامیک(19، 79)  تمرین اکسنتریک(37،79) تمرین دوی سرعت(60، 81، 91)  انجام شده‌اند؛ این برداشت را به وجود آورنده‌اند که نوع و شدت فعالیت‌های بدنی بر پاسخهای سیستم اکسایشی بدن موثر است.

کنجکاوی در مورد تعیین اثر دقیق فعالیت بدنی برتولید یا عدم تولید فشار (استرس اکسایشی) در بدن و روشن ساختن پاسخ بدن به این فشارها، محققان را بر آن داشته است که به مطالعه اثر انواع تمرینات بدنی، با ماهیت و شدتهای متفاوت، بر سیستمهای اکسایشی بدن بپردازند.

 

1-2 بیان مسئله

هنگام تنفس اکسیژن به شکل آب احیاء می‌گردد. برای تولید آب چهار الکترون نیاز می‌باشد. اگر به جای چهار الکترون، یک، دو یا سه الکترون به اکسیژن مولکولی اضافه شود رادیکالهای آزاد تولید میشوند. رادیکالهای آزاد مولکولهایی هستند که یک الکترون جفت نشده دارند و فوق‌العاده فعال می‌باشند (9).

رادیکالهای آزاد به اجزای مختلف سلولی حمله می‌کنند و به آنها آسیب می‌رسانند. گونه‌های اکسیژن فعال[3] (ROS) مانند سوپراکسید و پراکسید هیدروژن در جریان فعالیت بدنی و به دلیل افزایش در مصرف اکسیژن توسط سلولهای عضلانی، تولید می‌شوند (9).

اعتقاد برآن است تولید کنترل نشده این گونه‌های اکسیژن فعال در درون سلول باعث می‌شود مولکولهای زیستی همانند اسیدهای نوکلئیک((DNA، پروتئین ها و چربی ها اکسیده شده و در نتیجه‌ی آن، اطلاعات ژنتیکی و ماهیت طبیعی پروتئینها تغییرکند؛ آنزیمها غیر فعال شوند و غشاهای زیستی دچار اختلال گردند. نتیجه این فعل و انفعالات، تولید استرس اکسایشی در بدن است که از طریق اختلال درموازنه اکسیدکننده‌ها و ضد اکسیدکننده‌ها، بر اکسایش درون سلول تأثیر گذاشته و موجب بروز بیماریها، مسمومیت و پیری می‌شوند (8).

اگرچه فعالیت بدنی برای تندرستی انسان مفید است، ولی استفاده از اکسیژن توسط سلولها موجب تولید رادیکالهای آزاد فعال می شود. در هنگام ورزش مصرف اکسیژن ممکن است ١٠ تا٢٠ برابر افزایش یابد. این مسئله می‌تواند تولید رادیکالهای آزاد را افزایش دهد (7).

از طرفی گونه‌های اکسیژن فعال ذاتاً مضر نیستند اما، تولید بیش از حد آنها می‌تواند از طریق انبوهی از محرکهای تنش‌زا از جمله تمرین فیزیکی حاصل شود که می‌تواند سبب استرس اکسایشی شود (24). در واقع آسیبهای اکسایشی سلولی هنگامی گسترش مییابد که تعادل بین سیستمهای تولیدکننده گونه‌های اکسیژن فعال و سیستم جمع‌کننده آنها از بین رود (47).

در همین راستا مشخص شده است که ورزشهای شدید و طولانی ممکن است به آسیبهای عضلانی و بافتی، تسهیل در اکسایش اسیدهای چرب غشاء و شروع زنجیره ای از واکنش های مخرب و در نهایت مرگ سلول منجر شوند. (8) احتمالاً انواع مختلف تمرین بدنی شدید با تولید سطوح متفاوتی از فشار استرس اکسایشی در بدن همراه هستند، اما نکته کلیدی آن است که هر چه شدت تمرین بالاتر باشد، میزان استرس نیز بیشتر خواهد بود (8).

اگرچه بیولوژی تغییرات اکسیداسیون پروتئین پیچیده‌است و به صورت کامل قابل تعریف نیست و ابهاماتی را در این زمینه باقی می گذارد، اما کربونیله شدن پروتئین و واکنش های شیمیایی که گروههای کربونیل را تولید می‌کنند، به خوبی مشخص شده ‌است. کربونیله شدن پروتئین نوعی از اکسیداسیون پروتئین است که می‌تواند به انواع اکسیژن های فعال تبدیل شود (85).

پروتئین ها یک بخش مهم گونه‌های اکسیژن فعال را تشکیل می دهند و اکسیداسیون آنها می‌تواند منجر به از دست دادن کارکرد پروتئینی شود، طوری که آنها را تبدیل به شکل هایی از پروتئین کند که مستعد پائین آمدن کارکرد آنها شود. گونه‌های اکسیژن فعال طیفی از تغییرات را در اسیدهای آمینه ای چون لیزین، پرولین و هیستیدین و…. ایجاد می کنند (35).

در بین تغییرات اسید آمینه که توسط گونه‌های اکسیژن فعال انجام می‌گیرد، شکل‌گیری کربونیل ها به عنوان یکی از نتایج اکسیداسیون اسیدآمینه لیزین و پرولین و… می‌باشد.کربونیله شدن پروتئین به عنوان نتیجه ثانویه واکنشهای گروه اسیدآمینه‌های لیزین با قند پائین می‌باشد (89). از طرفی فشارهای اکسایشی گونه‌ای از عدم تعادل را ایجاد می‌کنند که در چند بیماری اتفاق میافتد، در بین این بیماریها دسته‌ای از بیماری‌ها وجود دارند که با سطوح بالای پروتئین کربونیل همراه بوده است. مانند بیماری آلزایمر، آرتروئیدروماتئید و دیابت. شکل‌گیری کربونیل غالباً توسط واکنش به2، 4  دی نیتروفنیل هیدرازین [4]DNPH) ) و تبدیل آن به هیدروژن انجام می‌شود که به صورت گسترده‌ای مورد استفاده سازه‌های مهم اکسیداسیون پروتئین در عضلات اسکلتی قرار می‌گیرد (38).

در واقع گروههای کربونیل روی زنجیره پروتئینهایی تولید می شوند که اکسیده شده‌اند و غالباً به عنوان مارکرهای سیستماتیک فشار اکسایشی موررد استفاده قرار می‌گیرند (34).

میزان تولید گونه‌های اکسیژن فعال و زیاد شدن آنها بسته به فشارهای غیرهوازی می‌تواند متغییر باشد. نمونه‌ای از رایجترین این فشارهای غیرهوازی تمرینات مقاومتی تمرینات دینامیک، اکسنتریک، ایزومتریک، دوی سرعت و پریدن می‌باشد.

افزایش  pcبدنبال تمرینات مقاومتی می‌تواند به تهاجم سلولهای فاگوسیتوز در بافت ماهیچه‌های آسیب دیده مربوط باشد که چند ساعت پس از تمرین 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:37:00 ب.ظ ]




کاهش وزن رخ خواهد داد (10،16).

اینتر لوکین 6،سیتوکینی است که اثر پیش و ضد التهابی از خود نشان می دهد.هنگام ورزش عضله ی اسکلتی در حال انقباض مقادیر مشخصی اینتر لوکین 6 را به درون گردش خون رها می کند. این فرضیه وجود دارد که  6-IL رها شده از عضله دارای نقش های متابولیکی است(1،8 ،23).

اینترلوکین 6 به دلیل ماهیت گیرنده های خود اثر متفاوتی در انواع سلول ها دارد. اینترلوکین 6 دارای ویژگی های پیش التهابی در سلول های چربی و کبد است و موجب ایجاد مقاومت به انسولین در هر دوی این سلول ها می شود . بر خلاف اثرهای دیده شده در کبد و سلول های چربی ، اثر مثبت این سیتوکین بر عضله ی اسکلتی با افزایش مصرف گلوکز در مطالعه های کوتاه مدت نشان داده شده است(8 ،10،39). آزاد شدن مهارکننده های انسولین زمانی که انسولین بلافاصله بعد از ورزش افزایش می یابد ، نا همسو به نظر می رسد مطالعه های اخیر نشان داده اند که اینترلوکین 6 دارای اثر ضد چاقی است و حساسیت انسولین را افزایش می دهد مانند : لپتین ، کیناز پروتئینی فعال کننده ی 5AMPI(AMPK) را در عضله ی اسکلتی و بافت چربی فعال می کند. فعال سازی AMPK با اثر بر مسیر پیام دهنده انسولین موجب افزایش مصرف گلوکز می شود (8و10).همان طور که گفته شد محل تولید و گستره ی اثر سیتوکین ها فراتر از دستگاه ایمنی است .ورزش مثال جالبی برای نشان دادن این مطلب است که چگونه سلول هایی که منشأ ایمنی ندارند می توانند سیتوکین های ویژه ای تولید و ترشح کنند(14). بیان اینترلوکین 6 درون عضلانی و آزاد شدن پروتیین های عضلانی زمانی که گلیکوژن درون عضلانی وضعیت بحرانی دارد بیشتر می شود  به نظر می رسد اینترلوکین 6 تا حدی به محتوای گلیکوژن عضلانی وابسته است . رها شدن 6-IL از عضلات در حال انقباض ودر پی آن ؛ تجمع در گردش خون عمومی رابطه ی نزدیک با مدت ورزش دارد(19،52) . هنگام ورزش بلند مدت سطح گلیکوژن عضلات اسکلتی در حال انقباض کاهش می یابد بنابراین این فرضیه مطرح می شود که هنگام ورزش بلند مدت و در پاسخ به بحران انرژی به ویژه کاهش ذخایر گلیکوژن میوفیبرهای عضله ی در حال انقباض ، رها شدن اینترلوکین 6 از عضله رخ می دهد. با کاهش گلیکوژن عضله وابستگی عضلات در حال  انقباض به  گلوکز خون به  عنوان  منبع انرژی افزایش می یابد و رها شدن 6-IL از عضلات در حال انقباض ممکن است پیامی به کبد برای افزایش تولید گلوکز باشد تا از افت گلوکز خون ناشی از ورزش جلوگیری کند(14،22،35).

بنابر برخی مطالعه ها،تزریق گلوکز هنگام ورزش میزان افزایش ناشی از ورزش در اینترلوکین 6  سرم را کاهش می دهد با این حال اگر چه مکمل  سازی  کربوهیدرات  هنگام ورزش  افزایش  اینترلوکین 6 سرم  را مهار می کند بر بیان افزایش 6-IL در عضله ی درحال انقباض اثری ندارد (16،33،26).

رها شدن اینترلوکین 6 از عضله ی در حال انقباض هنگام ورزش پیامی برای تولید گلوکز کبدی ایجاد می کند. مصرف سوبستر ای عضله را تنظیم می کند و موجب بالا رفتن ذخایر گلیکوژن و اکسایش چربی می شود .6-IL ممکن است در هنگام ورزش در فراهم کردن انرژی از راه فعال کردن لیپولیز بافت چربی نقش داشته باشد.  افزایش کوتاه مدت ناشی از انقباض در اینترلوکین 6 می تواند اثرهای مفیدی بر متابولیسم داشته باشد . در حالی  که افزایش  بلند  مدت سطح اینترلوکین 6 سرم می تواند با نارسایی متابولیک و بیماری قلبی و عروقی همراه باشد.(27،15)

با توجه به این که مطالعاتی درباره تغییرات غلظت 6-IL ، انسولین ، ATP ،گلوکز و چربی پلاسمایی به تنهایی بر موش های نر صحرایی وجود دارد  اما هنوز  مطالعه ای انجام نشده که تمامی این فاکتورها را در یک تمرین استقامتی بر روی موش های نر صحرایی بسنجد.

لذا سؤال اصلی این پژوهش که به دنبال یافتن پاسخ آن می باشد این است آیا انجام تمرینات استقامتی تأثیری بر غلظت های 6-IL ، انسولین ، ATP ،گلوکز و چربی پلاسمایی موش های نر صحرایی دارد؟

1-3اهمیت و ضرورت پژوهش

در چند سال گذشته اجراهای ورزشی پیشرفت چشم گیری داشته است. سطح اجراهای ورزشی که چند سال پیش تصور آن دشوار می نمود اکنون پیش پا افتاده شده است و روز به روز بر تعداد ورزشکارانی که قابلیت کسب نتایج غالب را دارند افزوده می شود. ممکن است این سؤال پیش بیاید که دلایل پشت پرده ی چنین پیشرفت های شگرف چیست؟ بدیهی است جواب آسانی برای این سؤال وجود ندارد با این حال از بین عوامل مطرح می توان گفت ورزش میدان مبارزه است و انگیزش بالا فعالیت سخت چندین ساعته را عملی می سازد به همین ترتیب ، مربیگری نیز به جهت همکاری ها و مشارکت متخصصان و کارشناسان علوم ورزشی ، رشد چشم گیری داشته است. امروزه بستر علمی گسترده تری درباره ی مطالعات مربوط به ورزشکاران فراهم شده است که به طور مستقیم در روش انجام تمرینات ورزشی بازتاب پیدا می کند علوم ورزشی از ماهیت توصیفی به طرف ماهیت علمی پیشرفت کرده است (2).

متأسفانه علیرغم صرف هزینه های بسیار برای برگزاری مسابقات ، تنها نتایج  برد و باخت گزارش می شود و از شرایط جسمانی و روانی ورزشکاران و تیم های ورزشی هیچ گونه خبری به گوش نمی رسد و تجزیه و تحلیل علمی و عینی در رابطه با ویژگی های قهرمانان و تیم های  پیروز به عمل نمی آید. بنابراین علاوه بر توجه به نتایج بازی و مسابقات در رشته های مختلف ورزشی توجه به مسائل فیزیولوژیکی و روان شناختی نیز مهم می باشد(2،6). لذا با توجه به پیشرفت تمرینات ورزشی و مطالعات کم و محدود در خصوص موضوع مورد نظر ،محقق بر آن است تا اولین گام را در جهت پاسخ گویی به بسیاری از سوالات پیچیده و مبهم در ارتباط با غلظت های 6-IL ، انسولین ، ATP ،گلوکز و چربی پلاسمایی و مسائل فیزیولوژیکی موش های نر صحرایی در هنگام تمرینات استقامتی بردارد.

هم چنین در پی این پژوهش ،دریابد که در کدام یک از مراحل تمرین استقامتی بیشترین و کمترین تغییرات غلظت اینترلوکین 6 ، انسولین، ATP ،گلوکز و چربی پلاسمایی را در موش ها خواهد داشت که با اقدامات کاهنده و افزاینده غلظت ،آزمودنی ها را در حد نرمال غلظت قرار دهد و اهمیت اصلی و عمده دیگر از اجرای این پژوهش کمک به مربیانی است که در سطح بالاتری بر تربیت بازیکنان زبده می پردازند تا از همان ابتدای امر بهترین ها و مناسب ترین بازیکنان را از نظر خصوصیات فردی جهت آموزش و سرمایه گذاری انتخاب نمایند.

ضمناً نتایج این پژوهش به مربیان و بازیکنان کمک می کند که بازیکنان با کمترین هزینه انرژی ،بیشترین عملکرد را داشته باشند و اینکه با چه شرایطی تمرین کنند که غلظت فاکتورهای فوق در نورم استاندارد خود باشند.و اینکه بعد از 8 هفته تمرین تغییری در این فاکتورها دیده خواهد شد یانه.

پس با توجه به تحقیقات قبلی و اهمیت موضوع تحقیق حاضر ، اولین سؤالی که طرح می شود این است که آیا در حین تمرینات وضعیت فیزیولوژیکی آزمودنی ها (موش ها) تغییر می یابد؟ و آیا این تغییر بر عملکرد (موش ها) تأثیری دارد؟

بنابراین با توجه به مدت و شدت تمرینی که آزمودنی ها انجام می دهند دومین مسأله این است که در یک دوره تمرینات استقامتی میزان غلظت6-IL ، انسولین ، ATP ،گلوکز و چربی پلاسمایی بر روی موش های نر صحرایی چقدر می باشد؟

1-4اهداف پژوهش

1-4-1هدف کلی پژوهش

هدف کلی این پژوهش تأثیر یک دوره تمرینات استقامتی 8 هفته ای بر غلظت های  6-IL ، انسولین ، ATP ،گلوکز ونیم رخ لیپید پلاسمایی در موش های نر صحرایی می باشد.

1-4-2اهداف جزئی (اختصاصی)

تعیین تغییرات مقادیر اینترلوکین6 پلاسمایی موش های صحرایی نر تمرین کرده و بدون تمرین پس از 8 هفته تمرین استقامتی
تعیین تغییرات مقادیر انسولین پلاسمایی موش های صحرایی نر تمرین کرده و بدون تمرین پس از 8 هفته تمرین استقامتی
تعیین تغییرات مقادیر ATP پلاسمایی موش های صحرایی نر تمرین کرده و بدون تمرین پس از 8 هفته تمرین استقامتی .
تعیین تغییرات مقادیرغلظت گلوکز پلاسمایی موش های صحرایی نر تمرین کرده و بدون تمرین پس از 8 هفته تمرین استقامتی .
5.تعیین تغییرات مقادیر چربی پلاسمایی موش های صحرایی نر تمرین کرده و بدون تمرین پس از 8 هفته تمرین استقامتی .

1-5فرضیه ها

فرضیه اول :بین  تغییرات مقادیر اینترلوکین6 پلاسمایی موش های صحرایی نر تمرین کرده و بدون تمرین تفاوت معنی داری وجود دارد .

فرضیه دوم : بین تغییرات مقادیر انسولین پلاسمایی موش های صحرایی نر تمرین کرده و بدون تمرین تفاوت معناداری وجود دارد .

فرضیه سوم : بین تغییرات مقادیر ATP پلاسمایی موش های صحرایی نر تمرین کرده و بدون تمرین تفاوت معناداری وجود دارد .

فرضیه چهارم :بین تغییرات مقادیر گلوکز پلاسمایی موش های صحرایی نر تمرین کرده و بدون تمرین تفاوت معناداری وجود دارد .

فرضیه پنجم : بین تغییرات مقادیر چربی پلاسمایی موش های صحرایی نر تمرین کرده و بدون تمرین تفاوت معناداری وجود دارد .

1-6محدودیت های پژوهش

– هرچند در پژوهش حاضر عواملی از قبیل چرخه ی روشنایی و خاموشی، تغذیه، صدا، دما، رطوبت و سرعت ومدت برنامه تمرینی کنترل شد، اما این پژوهش با محدودیت هایی نیز مواجه بود که برخی از آنها عبارتند از:

الف) عدم کنترل تاثیر احتمالی شوک دستگاه بر استرس در آزمودنی های تمرینی اگرچه بافت برداری به دنبال حداقل 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی اجرا شد.

ب)عدم کنترل تاثیر احتمالی ماده ی بی هوشی کتامین و زایلازین بر شاخص های استرس اکسایشی.

1-7تعاریف واژه ها و اصطلاحات کاربردی

اینترلوکین 6 :

سیتوکینی است که اثر پیش و ضد التهابی از خود نشان می دهد. منظور این پژوهش از اینترلوکین 6 مقادیری است که بعد از تمرینات از نمونه گیری خونی بدست می آید(14).

انسولین :

هورمونی است که از جزایرلانگرهانس لوزالمعده با افزایش قند خون ترشح می شود و در این پژوهش بعد از تمرینات استقامتی مقدار آن توسط نمونه گیری خونی تعیین می شود(17).

گلوکز :

از گروه قندهای ساده می باشد و منظور  محقق از گلوکز در این پژوهش مقدار  این فاکتور که  بعد از نمونه گیری  خونی از  موش ها گرفته می شود می باشد(17).

ATP :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:36:00 ب.ظ ]