کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین ویژگی­های شخصیتی و سبک­های تفکر در پیش بینی کیفیت زندگی مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر اجرا گردید. جامعه پژوهش شامل افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر ساکن کرمانشاه بود. نمونه گیری به صورت بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیرِ در دسترس با شرط داشتن حداقل سواد خواندن و نوشتن بود. از 400 نفر آزمودنی­ خواسته شد پرسشنامه­های ویژگی­های شخصیتی(NEO-FFI)، سبک­های تفکر(TSI) و پرسشنامه کیفیت زندگی(IBS-QOL) را تکمیل کنند. برای تحلیل داده‏ها از شاخص‏های آماری توصیفی شامل فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار و ضریب همبستگی پیرسون و برای بررسی رابطه متغییرها از تحلیل رگرسیون در نرم افزار spss-16 استفاده شده است. نتایج پژوهش رابطه معناداری بین ویژگی­های شخصیتی و سبک های تفکر با کیفیت زندگی مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر را نشان داد. و در نتیجه به سوال­­های پژوهش پاسخ داده شد و بر اساس ویژگی­های شخصیتی و سبک های تفکر  کیفیت زندگی مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر پیش بینی شد.

 

واژگان کلیدی: ویژگی­های شخصیتی، سبک­های تفکر، کیفیت زندگی ،مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر، کرمانشاه، IBS

 

 

فصل یکم: مقدمه پژوهش

 

 

1-1 مقدمه

بسیاری از جوامع به سبب بهبود وضعیت بهداشت محیط، بهداشت فردی و سایر معیارهای بهداشتی مثل واکسیناسیون، شاهد ریشه کنی، حذف و کاهش چشمگیر در وقوع بیماری­های واگیر بوده­اند ولی از طرفی به دلیل تغییرات در الگوی زندگی، الگوی تغذیه، الگوهای رفتاری، پیدایش عوامل خطر فیزیکی و شیمیایی، گسترش زیاد بیماری های غیر واگیر رخ داده است. بیماری های گوارشی یکی از مهم­ترین و شایع­ترین بیماری­های مزمن غیرواگیر است. اختلالات گوارشی بار اقتصادی و فشار روانی زیادی را به جامعه و سیستم بهداشتی و درمانی تحمیل می­کنند. از بین انواع اختلالات گوارشی، دردهای راجعه شکم وسندرم روده تحریک پذیر بیشتر مورد توجه قرار گرفته اند چرا که بر اساس مطالعات مبتنی بر جامعه، شیوع زیادی داشته اند (درد های شکمی 10درصد و سندرم روده تحریک پذیر13 درصد) (ملک زاده و همکاران، 2009). سندرم روده تحریک پذیر(IBS)[1] از شایع­ترین بیماری­های گوارشی است که افراد مبتلا با طیف وسیعی از علائم گوارشی و غیر گوارشی به پزشکان مراجعه می­کنند هر چند مجموعه علائم درد مزمن شکمی و تغییرات اجابت مزاج شایع­ترین شکایات دراین بیماران می­باشد (لانگ استرت و تامپسون و چِی، 2006). سندرم روده تحریک پذیر جزوه اختلالات تهدید کننده حیات نیست و نه نیاز به جراحی دارد و نه باعث کاهش بقای بیماران می­شود. این ویژگی ممکن است منجر به دست کم گرفتن تاثیر بالقوه این سندرم به عنوان مشکل سلامت واقعی شود که می تواند تاثیر جدی بر فعالیت­های روزانه و کیفیت زندگی بیمار بگذارد(مونیکس[2]،2011). علائم سندرم روده تحریک پذیر تمایل دارند در طول زمان تغییر کنند. شدت علائم هم تفاوت دارند و به طور واضح می­تواند کیفیت زندگی این افراد را مختل کند و منجر به هزینه های مراقبتی بالا شود (لانگو و همکاران، 2012). این سندرم در همه جهان شایع است و حدود 20 درصد از بزرگسالان در ایران به سندرم روده تحریک پذیر مبتلا هستند و بیش از 3 میلیون از مراجعات سالانه به متخصصین گوارش مربوط به علائم و نشانه­های سندرم روده تحریک پذیر است(سایت سندرم روده تحریک پذیر، 2013). شیوع این بیماری در افراد جوان بیشتر است هر چند که مطالعات مبتنی بر جامعه نشان داده است که شیوع سندرم روده تحریک پذیر با افزایش سن بیشتر می­شود و به نظر می­رسد که این بیماری در افراد مسن اغلب تشخیص داده نمی­شود یا کمتر تشخیص داده می­شود و یا به عنوان بیماری دیگری تقسیم بندی می­شود. در بیشتر مطالعات نسبت ابتلا زنان به مردان، 2 به 1 است و شیوع این سندرم درنژاد سفید و سیاه برابر است (فلدمن[3] و همکاران، 2006).

آنچه بیش از همه در نظریات روانشناسان در مباحث شخصیت مورد توجه قرارگرفته است تفاوت‏های فردی است. یعنی ویژگی‏های یک فرد را از فرد دیگر متمایز می‏کند هرانسان آمیزه‏ای از سه ویژگی نوعی فرهنگی-فردی را تشکیل می‏دهد. (آلپورت[4]، 1961) معتقد است شخصیت سازمان پویایی از سیستمهای روان تنی فرد است که رفتار و افکار خاص تعیین میکند. ابعاد پنچگانه شخصیت شامل: روان رنجورخویی، برون‏گرایی، پذیرا بودن، سازگاری، مسؤلیت‏پذیری است(جان[5]،1990، بهنقلاز پروین)

از نظر استرنبرگ[6]، سبک تفکر عبارت است از شیوه ترجیحی تفکر. سبک بر چگونگی ارتباط برقرار نمودن افراد، مشکل گشائی‌ها و ربط یافتن آنها با یکدیگر تاثیر بسزایی دارد. برای تشخیص سبک تفکر دیگران سه راه مشخص وجود دارد: مشاهده رفتار در هنگام پرداختن به امور، پرسش از دیگران درباره چگونگی ادراک آنها از سبک اشخاص و تکمیل نمودن یک یا چند پرسشنامه روانشناسی(هنری[7]، ۲۰۰۱). از نظر استرنبرگ سیزده سبک تفکر وجود دارد که به پنج بُعد قابل تفکیک هستند شامل: کارکردها (شامل سبک­های تفکر قانونی، اجرایی، قضایی)، شکل­ها (شامل سبک­های تفکر سلسله مراتبی، اولگاریشی، سلطنتی، آنارشیست)، سطح­ها (شامل سبک­های تفکر کلی و جزعی)، حوزه­ها (شامل سبک­های درونی و بیرونی)، گرایش­ها (شامل سبک­های تفکر آزاداندیش و محافظه کارانه).

امروزه بررسی کیفیت زندگی، ابعادی مانند سلامت جسمی، آسایش روانی، روابط اجتماعی و روابط فامیلی، خودپنداره، استقلال، عدم وابستگی به محیط، وضعیت اقتصادی و مسکن، تحصیل، اوقات فراغت را شامل می­شود.(مجله دانشکده بهداشت و انستیتوی تحقیقات بهداشتی)

در ایران هزینه های سالانه سندرم روده تحریک پذیر در مطالعه ای که توسط روشندل و همکارانش (2010) انجام شده است ارزیابی شده که در این مطالعه هزینه کل سالانه سندرم روده تحریک پذیر 8/2 میلیون دلار برای جمعیت بالغ شهری برآورد شده است که بار سنگینی بر اقتصاد ایران، به عنوان کشور در حال توسعه محسوب می شود .

با توجه به ازمان این سندرم، شیوع بالای آن در جوانان و بار بیماری آن بر فرد، خانواده و سیستم بهداشت و درمان کشور، تعیین وضعیت اپیدمیولوژیک سندرم روده تحریک پذیر در جامعه ایرانی و شناخت بیشتر از بیماری در جامعه، ضروری به نظر می رسد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین ویژگی­های شخصیتی و سبک­های تفکر بر کیفیت زندگی مبتلایان بر سندرم روده تحریک پذیر انجام شده است. نتایج این پژوهش می­تواند متخصصان را در انجام مداخله­های مناسب و ضروری جهت ارتقای کیفیت زندگی و همچنین پیش بینی و پیشگیری شیوع این بیماری بر اساس عوامل روانشناختی در جامعه ی ایرانی یاری نماید.

1-2 بیان مسئله

سندرم روده تحریک پذیر از شایعترین اختلالات گوارشی است (تامپسون و اروین و همکاران، 2002)، به طوری که در هر زمان حدود 10تا20 درصد از افراد بالغ جامعه به علائمی منطبق با این تشخیص مبتلا می باشند و درصد عمده ای از مراجعات به متخصصین گوارش و همچنین پزشکان عمومی را به خود اختصاص داده است. در آمریکا سالانه هشت بیلیون دلار درآمد کشور صرف هزینه­های بهداشتی این بیماری می­شود (میتچل و دورسمن، 1987)، شیوع بالای این اختلال و طیف سنی درگیر که اکثراً شامل افراد جوان و نیروهای فعال جامعه است از دیگر علل توجیه کننده زیانهای ناشی از آن محسوب می­شود. بیماران مبتلا سه برابر افراد غیرمبتلا برای مشکلات گوارشی و غیرگوارشی به پزشک مراجعه می­کنند (بوروم، 2001)، به این ترتیب سندرم روده تحریک پذیر شایع­ترین تشخیص در بیماران گوارشی و از جمله ده علت اصلی مراجعه به پزشکان عمومی(زمان ، 2002) و هفتمین تشخیص سرپایی شایع می­باشد.(یامادا ، آلپرس ، لاینه ، 2003)،  بر اساس مطالعات جمعیتی به عمل آمده شیوع آن در ایران از حدود 5/3 درصد تا 8/5 درصد گزارش شده است، لیکن به نظر می­رسد شیوع بیماری در اقشار خاصی بالاتر باشد، به طوری که در مطالعه­ای بر روی دانشجویان پزشکی به عمل آمد شیوع سندرم روده تحریک پذیر حدود 5/18 درصد گزارش شده است (قنادی و امامی و همکاران، 2005؛ مسررتی و صابری و همکاران، 1995).

اهداف پژوهش

1-4-1 هدف اصلی

هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی رابطه بین ویژگی­های شخصیتی و سبک­های تفکر در پیش­بینی کیفیت زندگی مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر در شهرستان کرمانشاه در سال 1393 است.

1-4-2 اهداف فرعی

تعیین سهم ویژگی­های شخصیتی در پیش­بینی کیفیت زندگی مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر.
تعیین سهم سبک های تفکر در پیش بینی کیفیت زندگی مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر.
تعیین سهم ویژگی­های جمعیت شناختی در پیش­بینی کیفیت زندگی مبتلایان به سندرم روده تحریک­پذیر.
تعیین همبستگی داخلی زیرمقیاس­های، ویژگی های شخصیتی و سبک های تفکر در افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر.
تعیین نمره میانگین کیفیت زندگی افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر در کرمانشاه
 

1-5 سوال های پژوهش

آیا ویژگی­های شخصیتی توان پیش­بینی کیفیت زندگی مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر را دارد؟
آیا سبک­های تفکر توان پیش­بینی کیفیت زندگی مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر را دارد؟
آیا بین زیرمقیاس­های ویژگی­های شخصیتی در افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر همبستگی داخلی وجود دارد؟
آیا بین زیرمقیاس­های سبک­های تفکر در افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر همبستگی داخلی وجود دارد؟
میانگین کلی نمره کیفیت زندگی مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیرِ کرمانشاه در سال 1393 چه مقدار است؟
آیا بین ویژگی­های جمعیت شناختی و کیفیت زندگی مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر رابطه ای وجود دارد؟
 

 

1-6 تعاریف مفهومی و عملیاتی

1-6-1 تعاریف مفهومی

1-6-1-1 سندرم روده تحریک پذیر

تامپسون[8] بنیانگذار معیارهای تشخیصی و بالینی روم­2 اینطور عنوان کرد که سندرم روده تحریک پذیر یکی از شایع­ترین اختلالات گوارشی است که با درد شکمی مزمن و تغییر اجابت مزاج در غیاب هر گونه اختلال عضوی مشخص می­شود.(تامپسون و اروین و پری و رانس، 2002)

 

1-6-1-2 ویژگی های شخصیت

شخصیت تعاریف بسیار زیادی دارد آنچنان که آلپورت[9] بیش از 50 تعریف شخصیت را بررسی کرد و بعد تعریف خود را از شخصیت این چنین ارایه داد ” شخصیت سازمان پویایی از نظام­های جسمی-روانی در فرد است که رفتار و افکار ویژه او را تعیین می­کند “.

ویژگی­های شخصیتی از نظر مک گرا و موسکا[10] شامل پنج مولفه­ی: روان رنجورخویی در برابر ثبات هیجانی ، برون گرایی در برابر درون گرایی، انعطاف پذیری در برابر تجربه­ها یا اندیشه­ها، دلپذیر بودن، مسولیت پذیری یا گرایش به کار است.

 

1-6-1-3 سبک های تفکر

به گفته­ی ژانگ[11] (2000) سبک­های فکری به شیوه­های ترجیحی افراد در استفاده از توانایی­های آنها اشاره می­کند.

از نظر استرنبرگ[12] سیزده سبک تفکر وجود دارد که به پنج بُعد قابل تفکیک هستند شامل:

کارکردها (شامل سبک های تفکر قانونی ، اجرایی و قضایی)
شکل ها ( شامل سبک های تفکر سلسله مراتبی ، اولگاریشی ، سلطنتی و آنارشیست )
سطح ها ( شامل سبک های تفکر کلی و جزعی)
حوزه ها (شامل سبک های درونی و بیرونی)
گرایش ها ( شامل سبک های تفکر آزاداندیش و محافظه کارانه).
1-6-1-4 کیفیت زندگی

امروزه بررسی کیفیت زندگی، ابعادی مانند سلامت جسمی، آسایش روانی، روابط اجتماعی و روابط فامیلی، خودپنداره، استقلال، عدم وابستگی به محیط، وضعیت اقتصادی و مسکن، تحصیل، اوقات فراغت را شامل می­شود (مجله دانشکده بهداشت و انستیتوی تحقیقات بهداشتی).

 

1-6-2 تعاریف عملیاتی

سندرم روده تحریک پذیر: در این پژوهش منظور از سندرم روده تحریک پذیر نمره­ای است که فرد در معیارهای تشخیصی روم3 (Rome III) بدست آورده است.

ویژگی­های شخصیتی: در این پژوهش منظور از ویژگی­های شخصیتی نمره­ای است که فرد در پرسشنامه پنج عاملی نئو (NEO  )[13] بدست آورده است.

سبک­های تفکر: در این پژوهش منظور از سبک­های تفکر نمره­ای است که فرد در پرسشنامه سبک­های تفکر( TSI)[14]  کسب کرده است.

کیفیت زندگی: در این پژوهش منظور از کیفیت زندگی نمره­ای است که فرد در پرسشنامه بررسی کیفیت زندگی (IBS-QOL  )[15] بدست آورده است.

 

 

[1]Irritable Bowel Syndrome

[2] Monnikes H

[3] Feldman M

[4] Alport

[5] John

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1399-06-06] [ 01:08:00 ب.ظ ]




گاره 4-9 بافت نگار پرخاشگری…………………………………………………………………………………………..104

نگاره 4-10 بافت نگار بی توجهی و رفتارهای بچه گانه……………………………………………………………105

نگاره 4-11 بافت نگار گوشه گیری و اضطراب……………………………………………………………………….105

نگاره 4-12 بافت نگار اختلالات رفتاری کودکان………………………………………………………………………….106

 

 

چکیده:

هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه بین شخصیت والدین و اختلالات رفتاری کودکان بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی والدین و فرزندان آنان در مدارس ابتدایی شهر رودخانه در سال تحصیلی 92-93 که تعدادشان برابر است با 1800نفر (دختر وپسر)می باشد که حجم نمونه  320 نفر به روش تصادفی خوشه ای با استفاده از فرمول کوکران انتخاب گردیدند. این بررسی به روش توصیفی از نوع همبستگی صورت گرفت و جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه پنج عامل بزرگ شخصیت فرم کوتاه(  کاستا و مک کری 1992) با60  سؤال و پرسشنامه مشکلات رفتاری کودکان (CBCL) با 27 سوال بهره گرفته شد وبرای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و ضریب رگرسیون چند متغیره به روش همزمان استفاده شد. نتایج نشان داد که بین اختلال رفتاری کودکان( هم دختر و هم پسر) و روان رنجورخویی والدین (پدر و مادر) رابطه مستقیم و معنا دار وجود دارد بین ویژگی شخصیت تجربه پذیری ، توافق پدر و اختلال رفتاری کودکان پسر رابطه معنی دار و معکوس مشاهده گردید و.همچنین  بین ابعاد شخصیتی برونگرایی ، توافق ، با وجدان بودن مادر و اختلالات رفتاری کودکان دختر  و همچنین بعد شخصیتی تجربه پذیری ، توافق ، با وجدان بودن مادر و اختلالات رفتاری کودکان پسر رابطه  معنی دار و معکوس مشاهده گردید.از طرف دیگر نتایج نشان داد که بین دو متغیر سواد والدین و اختلالات رفتاری کودکان رابطه معنی داری وجود ندارد. بنابراین می توان نتیجه گیری کرد که اختلالات رفتاری دوران کودکی با نوع شخصیت والدین ارتباط دارد.

واژه های کلیدی:آسیب شناسی روانی، اختلال رفتاری ، صفت شخصیتی ، کودک ، والدین

 

 

 

 

فصل اول:

کلیات

 

 

 

1-1 -مقدمه

خانواده یکی از مهمترین واساسی ترین سازمانهایی است که به رشد کودک یاری می دهد ، در خانواده است که کودک نخستین چشم انداز را از جهان پیرامون خود به دست می آورد واحساس وجود می کند همچنین در خانواده است که به آداب ورسوم ملی ، مراسم دینی ، وظایف فردی وحدود اختیارات ومسئولیتها پی می برد ، در واقع روابط صمیمانه ی اعضای خانواده است که در تکوین رشد شخصیت کودک ونوجوان تاثیر می کند (لطفی و وزیری، 1386: 64)

ویژگی های شخصیتی والدین و روش های تربیت کودک، تعیین کننده ی اولیه شخصیت در نوجوانی و بزرگسالی او تلقی می شوند. البته این یک رویکرد یکسویه می باشد که از اثر خصوصیات منحصربه فرد کودک بر دیگران غافل مانده است، لذا امروزه بیشتر روابط دوسویه مطرح می باشد. در یک رویکرد دوسویه ، الگوهای منحصر به فرد رفتاری شخص با تمرکز بر روابط متقابل بین دو فرد تبیین می گردد. تاثیرهای دوسویه به این معنی است که الگوهای مشترک منحصر به فرد از تعامل، عاطفه و ادراک بین دو شخص بیش از اعمال، عواطف و افکار هر یک به تنهایی، بیان می دارند که چه چیزی احتمال دارد بر رشد کودک یا نوجوان اثر بگذارد ( شهریاری،2005: 256)

شخصیت، یک سازه ی کلی است که از مجموعه ویژگی های فردی تشکیل می گردد و به سه عامل تفکر، عواطف و رفتارهای بیرونی قابل مشاهده که در تعامل با عناصر محیط ایفای نقش می نماید، اشاره دارد (پروین[1]، 2005: 250)

یکی از مهمترین عوامل محیطی، خانواده است که بعد  کارکردی آن در مطالعه های مختلف مورد تامل قرار گرفته است. والدین با رفتارهای خود، آفریننده ی موقعیت هایی هستند که رفتارهای خاص را در فرزندان برمی انگیزند و یا سرمشق هایی را برای الگوسازی در اختیار آن ها قرار داده و یا به تشویق دسته ی خاصی از رفتارها می پردازند (همان،273). در سالهای اخیر توجه خاصی نسبت به دو نظریه ی ابعادی اساسی در ساختار شخصیت طبیعی معطوف شده است:

الف-الگوی پنج عاملی که منجر به تهیه ی پرسش نامه تجدید نظر شده ی شخصیت نئو [2] گردید (کاستا و همکاران،2003: 152).

ب-الگوی روان زیست شناختی هفت عاملی[3] که ساخت پرسشنامه ی منش و سرشت[4] نتیجه ی آن بود یکی از نظریه های غالب در حوزه ی شخصیت، رویکرد صفات به شخصیت به شمار می رود. فرض اصلی دیدگاه صفات این است که انسان دارای آمادگی های گستردهای است و به شیوه ی خاصی به محرک ها پاسخ می دهد. تمامی نظریه پردازان صفات با اندکی تفاوت در روش پژوهش و سازه انگاشتن صفت، اعتقاد دارند که صفت،عنصراساسی شخصیت انسان است . (ریتی و همکاران،2007: 52)

کوستا و مک کری [5] در الگوی نظری پیشنهادی خود برای پنج عامل اصلی علاوه بر قایل بودن به یک مبنای زیستی (تفاوت های رفتاری مربوط به پنج عامل به عواملی مانند ژن ها و ساختار مغز مرتبط است) می گویند این عوامل در طول زندگی بر سازه های مختلفی چون خود پنداره، باورهای خودکارآمدی و ویژگیهای مربوط به سازگاری چون نگرش ها و اهداف شخصی، اثر گذاشته و انتخا بها و تصمیم های فرد را تحت تاثیر قرار می دهند (کاستا و همکاران،2003: 152).در این خصوص مطالعه ی رابطه ی صفات شخصیتی والدین با مشکلات رفتاری فرزندان قابل بررسی است.

اهمیت و ضرورت  انجام تحقیق

کودکانی که دچار مشکلات رفتاری هستند خانواده، مدرسه و جامعه را با مشکلات عدیده ای ای روبرو ساخته و گاها والدین و مراقبان نیز از این وضع زبان به شکوه می گشایند. فراوانی این اختلالات نیز حدود 30% است که تعداد قابل ملاحظه ای از آنها تحت درمانهای مناسب قرار نمی گیرند. خانواده‌ اولین‌ و مهمترین  واحد اجتماعی‌ است‌ که‌ در رشد و پرورش‌کودکان‌ نقش‌ بسزا و مهمی‌ دارد. هر گونه‌ بینظمی و اختلال‌ در خانواده،‌ مستقیم و غیر مستقیم روی ‌کودکان‌ آن‌ خانواده‌ تأثیر منفی‌ و مخربی‌ دارد، چون‌ کودکان‌ همانند آینه‌ای‌ هستند که‌ روابط خانوادگی‌ را منعکس‌ می‌نمایند. چندین دهه است که سلامت روانی کودک و نوجوان مورد مطالعه وسیع قرار گرفته اما هنوز فهم ما از رشد، مراحل آن و رفتار سایکو پاتولوژی کودک در بافت خانواده، تا تکمیل شدن، راه فراوانی دارد(برتینو، 2012).

از آن زمانی که محرز شد اختلالات محور ی والدین میتواند پیش بین  مشکلات رفتاری کودک باشد تعداد کمی مطالعه به بررسی الگوی شخصیتی والدین و سلامت روانی کودک پرداختند.  بویژه این امر برای درمانگران، امری ضروری است که در امر درمان کودکان دچار اختلال، نگاهی نیز به ساختار شخصیتی والدین بیندازند.. زیرا یک ارتباط مطلوب و سازنده مادر و کودک دارای ویژگیهای چون گرمی، ملایمت، پاسخگو بودن، توجه به نیاز و خصوصیات کودک و امر و نهی های منطقی همراه با استدلال است (ماسن و همکاران، 1383).

مسلماً وجود ویژگیهای ناسالم ارتباطی در مادر، منجر به ایجاد اختلالاتی در رفتار، روحیات و شخصیت کودک می گردد.(صرامی، 1388). این در حالی است که فونگی  اظهار می دارد  تجارب نامطلوب اولیه  بین مادر و کودک، می تواند به دلبستگی نا ایمن منجر شود. هرچند دلبستگی نا ایمن پدیده مرضی نیست اما میتواند به پدیده های مرضی در بزرگسالی منجر شود. چندین مطالعه اکتشافی، بیانگر این موضوعند که احتمالاً ارتباطی میان الگوهای شخصیتی والدین و مشکلات درونسازی کودک مانند مشکلات هیجانی نظیر اضطراب و سندرمهای افسردگی باید وجود داشته باشد. مطالعه ای بر روی مادران دارای اختلال شخصیت مرزی، میزان بالاتری از مشکلات درون سازی رفتاری را در کودکان نشان داد (بارنو[6]، اشپیترز[7] و همکاران، 2006). . اما کوپرمن و همکاران ، در مطالعه خود به ارتباط معناداری میان شخصیت  ضد اجتماعی والدین و اختلال سلوک کودکان دست نیافتند (کوپرمن[8]، 1999) . اما هم کوپرمن و هم نیگ واینشاو[9]  دریافتند که الکلیسم والدین ، پیش بین مشکلات رفتاری برون سازی کودکان است.

باعنایت به موارد فوق و نیز وجود یک خلا تحقیقاتی در این زمینه جهت داشتن اجتماعی سالم با دارا بودن فرزندان دارای تعادل روحی و روانی و جلوگیری از بزهکاریهای ناشی از اختلال رفتار که قبلا به آن اشاره شد و نیز پیرو فرمایشات مقام معظم رهبری و در راستای چشم انداز 1404 که بایستی در حوزه های مختلف و در راس آن در حوزه و قلمرو آموزش و پرورش و در راستای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش سرآمد کشورهای منطقه و جز کشورهای طراز اول جهان بود با وجود این دلایل و نیز عدم وجود تحقیقات مشابه در حوزه آموزش و پرورش که نقش اساسی در شکل گیری رفتار و شخصیت کودکان و نوجوانان دارد، انجام تحقیقی با این موضوع و موضوعات مشابه خالی از لطف نمی باشد.

 

 

 

1-4- اهداف تحقیق

1-4-1-هدف کلی:

تعیین رابطه بین ویژگیهای شخصیت والدین و مشکلات رفتاری کودکان آنها

1-4-2- اهداف جزئی:

تعیین رابطه بین ویژگیهای شخصیت پدر و مشکلات رفتاری کودکان دختر و پسر

تعیین رابطه بین ویژگیهای شخصیت مادر و مشکلات رفتاری کودکان دختر و پسر

تعیین رابطه بین سواد والدین و اختلالات رفتاری کودکان دختر و پسر

 1-5- فرضیه‏های تحقیق:

بین ویژگیهای شخصیت پدر و مشکلات رفتاری کودکان دختر و پسر رابطه وجود دارد

بین ویژگیهای شخصیت مادر و مشکلات رفتاری کودکان دختر و پسر رابطه وجود دارد

بین سواد والدین و اختلالات رفتاری کودکان دختر و پسر رابطه وجود دارد.

1-6- قلمرو تحقیق:

1-6-1-قلمرو موضوعی: از دید موضوعی و مفهومی پژوهش حاضر به بررسی ارتباط میان ویژگیهای شخصیت والدین و مشکلات رفتاری کودکان دبستانی پرداخته است.

1-6-2- قلمرو مکانی: قلمرو مکانی پژوهش ، عبارت است از دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر رودخانه که در بین آنان پرسشنامه ها توزیع گردید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:07:00 ب.ظ ]




یجاد احساسات، به منظور تسهیل تفکر، توانایی فهم هیجان ها و دانش هیجانی و توانایی تنظیم هیجان ها به منظور، رشد هیجانی و عقلانی است. این سازه شناختی دارای چهار مولفه؛ ازیابی و ابراز هیجان خویشتن، ارزیابی و شناسایی هیجان دیگران، تنظیم یا نظم بخشی هیجان در خویشتن و استفاده از هیجان برای تسهیل عملکرد است (مویرا و الیور، 2008).

براساس نظر گلمن[4] (1995)، هوش هیجانی شامل مجموعه ای از؛ عناصر درونی (میزان خود آگاهی، خود انگاره، احساس استقلال و ظرفیت، خودشکوفایی و قاطعیت) و بیرونی (روابط بین فردی، سهولت در همدلی، و احساس مسئولت) است و به ظرفیت فرد برای قبول واقعیت، انعطاف پذیری، توانایی حل مشکلات هیجانی، توانایی حل مسأله و مقابله با رویدادهای استرس زا اشاره دارد.

پژوهش ها نشان داده اند که هوش هیجانی[5] (EQ) بیشتر از هوشبهر[6] (IQ) پیشگویی کننده موفقیت فرد در زندگی است. افرادیکه دارای کفایت هیجانی بالا هستند، مهارت های اجتماعی بهتر، روابط دراز مدت پایاتر و توانایی بیشتری برای حل تعارضات دارند. اگر چه انسان ها به دلایل سرشتی و ژنتیکی در تنظیم و ارزیابی هیجانات متفاوت هستند اما یادگیری از طریق آموزش می تواند موجب افزایش توانایی ها و مهارت افراد در هر سطحی که هستند، شود. افراد با کفایت هیجانی بهتر، توانایی بیشتری برای تمرکز بر مشکل و استفاده از مهارت حل مسأله دارند که موجب افزایش توانایی شناختی آن ها خواهدا شد (مایر، سالووی و کارسو[7]، 2008).

هوش هیجانی می تواند با ایجاد محیطی پویا، موجبات سلامت روانی را فراهم آورد و یادگیری همراه با لذت و همچنین، ارتباط اجتماعی با کنترل احساسات و هیجانات را تسهیل نماید (پور زارعی، 1382).

از زمان ظهور سازه هوش هیجانی در ادبیات روان شناسی، این سازه در حیطه های مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است و پژوهش های بسیاری نیز نشان می دهند که هوش هیجانی با متغیرهای متعددی از قبیل؛ سلامت جسمانی و روان شناختی، خودکارآمدی، کار و محیط کاری و موفقیت شغلی رابطه دارد (قلتاش، صالحی و بهمنی، 1390).

براساس نتایج پژوهش های گوناگون به طور کلی می توان گفت، افرادی که از هوش هیجانی بالایی برخوردار هستند، می توانند از تمام ظرفیت های وجودی خود استفاده نمایند و محدودیت را به فرصت تبدیل نمایند. یقینا این افراد شخصیت های مثبتی بوده و در زندگی و موقعیت های شغلی صاحب موفقیت هایی خواهند بود که بر سلامت جسمانی و روان شناختی و کیفیت کار آن ها تأثیر خواهد داشت (پور زارعی، 1382).

سلامت روانی[8] مانند سلامت جسمی، صرفا به معنای نبودن مشکلات یا بیماری نیست. سلامت روانی هم حالات عاطفی و هم، شرایط ذهنی (احساسات و افکار) را در بر می گیرد. سلامت عاطفی معمولا به احساسات و زیر و بم های روحیه اشاره می کند. هر کس ممکن است احساس کند که غمگین، شاد، نگران، هیجان زده، شکست خورد، یا در اوج کامیابی است. گاهی ممکن است همه این احساسات در یک روز به فرد دست دهد. افراد برخوردار از سلامت عاطفی با احساسات و حالات درونی خود در تماس هستند. و می توانند به وجود آن ها اذعان کنند، یا آن ها را بروز دهند (گنجی، 1392).

از جمله ویژگی هایی که یکی از روان شناسان به نام دین شاپیرو[9] (2000 به نقل از گنجی، 1392) پس از تجزیه و تحلیل مطالعات گسترده درباره سلامت روانی به آن ها اشاره می کند، شامل خصوصیات زیر است:

تصمیم و کوشش در جهت سالم بودن
انعطاف پذیری و قدرت تطابق با شرایط گوناگون
پروراندن حس معنادار بودن زندگی و اثبات آن
درک این نکته که خود فرد مرکز جهان نیست
عشق و محبت نسبت به دیگران
قابلیت کمک به دیگران یا ارتباط برقرار کردن با آن ها، به دور از خود خواهی
داشتن احساس رضایت بیشتر در روابط نزدیک با دیگران
احساس تسلط بر ذهن و جسم که فرد را قادر می سازد برای ارتقای سلامت خود شیوه های مناسب برگزیند و تصمیم های مقتضی اتخاذ کند.
گوردن آلپورت[10] (به نقل از شولتز و شولتز[11]، 1998؛ ترجمه سید محمدی، 1392) بر این باور است که روان نژندی نتیجه نقص و کمبود سلامت روانی است و انسان های دارای سلامت روان از معیارهایی پیروی می کنند، از جمله؛ توانایی گسترش خویشتن[12] که طی آن افراد سالم به سلامتی و بهزیستی دیگران علاقه دارند.

دومین معیار سلامت روانی، ارتباط یا تعامل فرد با دیگران می باشد. افراد با دیگران صادقانه و صمیمی هستند تا خانواده و دوستانشان.

سومین معیار سلامت روانی، امنیت عاطفی[13] است که، براساس آن شخص بالغ می تواند محرومیت ها و تحریک های غیرقابل اجتناب زندگی را بدون از دست دادن وقار و متانت تحمل نماید.

1-3      اهمیت و ضرورت پژوهش
اهمیت شغل و نقش سرنوشت ساز شغل در ابعاد گوناگون زندگی انسان بر کسی پوشیده نیست؛ زیرا شغل علاوه براینکه وسیله تأمین هزینه های زندگی است، ارتباط مستقیمی با سلامت جسمی و روانی فرد داشته و زمینه ساز ارضای بسیاری از نیازهای غیرمادی او می باشد. بدیهی است نقش های سازنده ای که برای شغل متصور است، منوط به این است که اولا خصوصیات شغل، متناسب با خصوصیات فرد شاغل بوده و ثانیا، فرد در کارش احساس ارزشمندی، کارآمدی و توانمندی داشته باشد. بی تردید بسیاری از مشاغل، فشارزا می باشند، اما عموما کارکنان سازمان ها می دانند که چگونه با این نوع فشارها کنار آمده و از آسیب های آن مصون بمانند. لیکن بعضی از افراد بنا به تحمل ناپذیر بودن عوامل فشارزا و یا قدرت و توانایی مقابله ضعیف، دائما احساس تنش می کنند. احساس دائمی فشار، اثرات آسیب زای چندی را بر جای می گذارد که در نهایت به “سندرم فرسودگی شغلی” منجر می شود. تحقیقات نشان داده است که فرسودگی شغلی با تنش های روزمره و مهارت های مدیریت احساسات خود و دیگران ارتباط تنگاتنگی دارد. فرسودگی شغلی همیشه با افسردگی همراه است و شخص در ارتباط با همکاران محل کار و یا بستگان دچار منفی بافی و یا حتی دشمنی می شود.

معمولا حقوقدانان، افراد شاغل در خدمات درمانی، نظامیان- به ویژه در شرایط اضطراری مانند آماده باش ها- و سایر مشاغل خدماتی دائما در معرض خطر فرسودگی شغلی هستند. حرفه های قانون مدار و بسیار نظامند از قبیل مشاغل نظامی به عنوان یکی از تنش زاترین مشاغل می تواند بر سلامت روان شناختی پرسنل و به دنبال آن خانواده های آنان تأثیر گذارد. همچنین، در رابطه با مشاغل نظامی عواملی مانند؛ فشار زیاد کاری، حقوق ماهیانه نسبتا ناچیز با توجه به درآمد سایر کارمندان شاغل در بخش های دولتی و خصوصی و وضعیت تورم های صعودی در اقتصاد جامعه، برنامه های متعدد نظامی، کنترل های شدید مقامات بالا و فرماندهی، جابجایی های متعدد و بدون برنامه ریزی های خاص در محل سکونت آنها، احساس فشار ناشی از رعایت اصول ناشی از کار از قبیل عدم افشای برخی اطلاعات، مصاحبت با افراد تعریف شده، محدودیت های شدید در رفت و آمدهای خانوادگی و مراسمات و جشن ها و … به نظر می رسد در ایجاد تنش روانی و متعاقب آن فرسودگی شغلی نقش دارد.

یک تفاوت عمده بین کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه نظیر ایران وجود دارد، درحالی که دولت و مردم در کشورهای توسعه یافته کاملا آماده اند تا با چالش ناشی از شغل و پیامدهای مثبت و منفی مرتبط با آن (مانند فرسودگی شغلی، سلامت روانی کاکنان و … ) مواجه شوند، اغلب کشورهای درحال توسعه حتی از این پدیده و گرفتاری های بهداشتی، اجتماعی و اقتصادی آن آگاه نیستند.

کارمندان بخش های دولتی و خصوصی و به ویژه کارکنان بخش های نظامی در کشور‌های در حال توسعه اغلب از خدمات چشمگیری در زمینه‌ی بهداشت روانی برخوردار نیستند. تأمین بهداشت روانی این گروه نیازمند دانستن اطلاعاتی در زمینه مشکلات بهداشت روانی آنها می‌باشد. مسائل ناشی از اشتغال و پیامدهای آن (یعنی فرسودگی شغلی و مشکلات روانی کارکنان و ارتقای بهره وری در محیط های کار) در این گروه از کارکنان و اتخاذ سیاست‌گذاری های صحیح در مورد آن ها در حال حاضر به یک نگرانی مشترک جهانی تبدیل شده است. به منظور تعیین و انتخاب مناسب‌ترین و بهترین برنامه ریزی و سیاست‌گذاری باید اطلاعاتی کامل، دقیق و صحیح در زمینه مسائل کارکنان محیط های نظامی در اختیار داشت. ایجاد هر نوع تغییر در ارائه خدمات به این قشر از جامعه می‌بایست بر مبنای اطلاعات و آمارهای کامل و صحیح انجام‌پذیرد که قسمت اعظم این اطلاعات از طریق هدایت پژوهش های علمی و کاربردی در زمینه تبعات فردی، اجتماعی و بهداشتی اشتغال آنها به دست خواهند آمد.

از آنجا که در جامعه کنونی ما (ایران) اغلب نوجوانان و جوانان بنا به دلائل مختلف از قبیل نبود شغل و … به استخدام نیروهای مسلح و اشتغال در نهادهای نظامی در می آیند (با اذعان به سن 19 الی 25 سالگی که در معرض بیماری های خاص روان شناختی از قبیل افسردگی، اسکیزوفرنی، خواب، اضطراب ها، سوءمصرف مواد مخدر و .. هستند) و نیز، جمعیت قابل توجهی از افراد که با رده های سنی مختلف شاغل به مشاغل نظامی هستند، فرسودگی شغلی در سازمان ها می تواند هزینه بردار باشد و خسارت های جانی، مالی، اجتماعی و بهداشتی فراوانی به بار آورد و با اذعان به اینکه، تاکنون پژوهش جامعی در زمینه مذکور در داخل کشور انجام نگرفته است، لذا، پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط بین هوش هیجانی و سلامت روان با فرسودگی شغلی در پرسنل کادر مشغول به خدمت ارتش انجام شد.

1-4      اهداف پژوهش
1-4-1  هدف اصلی
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه هوش هیجانی و سلامت روان با  فرسودگی شغلی در پرسنل کادر مشغول به خدمت ارتش جمهوری اسلامی ایران در سال 1393 می باشد.

1-4-2  اهداف فرعی
بین هوش هیجانی با فرسودگی شغلی در پرسنل کادر رابطه ای وجود دارد.
بین هوش هیجانی با سلامت روان در پرسنل کادر رابطه ای وجود دارد.
بین سلامت روان با فرسودگی شغلی در پرسنل کادر رابطه ای وجود دارد.
1-5      فرضیه پژوهش
بین هوش هیجانی با فرسودگی شغلی در پرسنل کادر رابطه معناداری وجود دارد.
بین هوش هیجانی با سلامت روان در پرسنل کادر رابطه معناداری وجود دارد.
بین سلامت روان با فرسودگی شغلی در پرسنل کادر رابطه معناداری وجود دارد.
1-6      تعریف مفهومی و عملیاتی
1-6-1  هوش هیجانی
تعریف مفهومی: هوش هیجانی شامل مجموعه ای از؛ مهارت های بهم پیوسته برای ادراک دقیق، ارزیابی و ابراز هیجان ها، دسترسی یا ایجاد احساسات به منظور تسهیل تفکر، توانایی فهم هیجان ها، و دانش هیجانی و توانایی تنظیم هیجان ها به منظور رشد هیجانی و عقلانی است (مایر و سالووی، 1997).

تعریف عملیاتی: هوش هیجانی عبارت است از؛ نمره ای که فرد در مقیاس هوش هیجانی پترایدز و فارنهایم (2001) به دست آورده است (مارانی، 1382).

1-6-2  سلامت روان
تعریف مفهومی: سلامت روانی عبارت است از؛ از قابلیت فرد در برقراری ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، توانایی در تغییر و اصلاح محیط اجتماعی خویش و حل مناسب و منطقی تعارض های هیجانی و تمایلات شخصی خود (سازمان بهداشت جهانی، 2008).

تعریف عملیاتی: سلامت روانی در پژوهش حاضر عبارت است از؛ نمره ای که آزمودنی در پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) گلد برگ (1972) به دست آورده است (بخشی سور شجانی، 1393).

[1]. Bradberry & Griaves

[2]. Zeidner, Matthews & Roberts

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:07:00 ب.ظ ]





            فصل اول
کلیات پژوهش

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بیان مسئله
خرد به‌عنوان نمونه‌ای از قدرت انسانی (آسپیناوال[1] و استادینگر[2]، 2004، به نقل از وبستر 2007[3])، مظهر برتری انسان (کرامر[4] 2000، به نقل از وبستر 2007) و یکی از نیروهای شخصیتی اصلی در نظر گرفته می‌شود که توسط جنبش روانشناسی مثبت‌گرا شناسایی‌شده است. (مثل پیترسون[5] و سلیگمن[6]، 2004؛ سلیگمن و سیکزنت میهالی[7]، 2000، به نقل از وبستر 2007). علی‌رغم جاذبه، ویژگی‌های خوب و سرچشمه‌ی کهن آن، بررسی‌های روانشناسی در مورد خرد هنوز هم نسبتاً در مرحله‌ی اولیه‌ی رشد خود به سر می‌برد (بالتس، 2005؛ استرنبرگ[8]، 1990). به‌عنوان‌مثال، بالتز و کانزمن[9] (2004) اشاره کردند که سخنان طلایی بیشتری نسبت به توشه‌های تجربی-آزمایشگاهی در پیشینه‌ی روانشناسی خرد یافت می‌شود .

 

با آنکه در دوره‌های مختلف محققان درزمینه هایی مانند فلسفه، علوم سیاسی، الهیات و مردم‌شناسی، فرهنگی همچنان به خرد توجه داشتند اما کمتر به درک و توافقی جمعی دست‌یافته‌اند. زیرا بیشتر مباحث در باب خرد دوباره از سر گرفته می‌شد و مفهوم‌سازی و نیز ریشه‌های تاریخی و کاربرد آن در پرورش آگاهی انسان و پیچیدگی‌ها و ناشناخته‌های زندگی مورد اصلاح و بازنگری قرار می‌گرفت. از منظر روانشناسی، دیدگاه‌های اولیه درباره‌ی تعریف خرد را می‌توان در فرهنگ‌های لغت پیدا کرد. برای نمونه در مهم‌ترین فرهنگ لغت آلمان خرد به‌عنوان بینش و دانش درباره‌ی خود و جهان قضاوت عمیق در مورد مسائل دشوار زندگی تعریف‌شده است (گریم 1984، نقل از استادینگر و گلوک،2010). لغت‌نامه‌ی دانشگاهی وبستر (1997) نیز خرد را قدرت قضاوت درست و جستجوی صحیح‌ترین روش عمل بر پایۀ دانش، تجربه، و فهم و فرهنگ آکسفورد (فولر و فولر،1964 نقل از استودینگروگلوک،2010) نیز آن را قضاوت و مشاوره خوب درباره‌ی موضوعات دشوار نامشخص زندگی تعریف کرده است. باید توجه داشت که این تعاریف باهوش تفاوت دارد زیرابه حیطه مسائل خاص، یعنی مسائل دشوار زندگی اشاره دارد. از سوی دیگر، قضاوت و مشاوره خوب در موضوعات دشوار زندگی نیاز به هوش ندارد بلکه جنبه‌های هیجانی، اجتماعی و اخلاقی را نیز دربرمی گیرد (چراغی،1394). روان شناسی آمریکایی رابرت استرنبرگ(1949) در نظریه تعادلی خرد، بر اهمیت به کار گیری هوش برای رسیدن به خوبی و مصلحت عمومی، از طریق تعدیل علایق خود و دیگران تاکید می کند (فرهنگ توصیفی انجمن روانشناسی آمریکا، APA).

با ذکر محدودیت‌های موجود در مفهوم‌سازی خرد در واژه‌های ابتدایی شناختی، (آردلت،2000)، محققان حیطه‌ی خرد را دعوت کرد که «در مورد تعریف صحیح، عملیاتی کردن و اندازه‌گیری خرد به بحث بنشینید». تلاش‌هایی برای جبران این کمبود صورت گرفته است (مثلاً آردلت، 1997، 2000، 2003؛ بلوک[10] و گلوک[11]، 2004؛ هلسون[12] و سریواستا[13]، 2002؛ تاکاهاشی[14] و اورتون[15]، 2002؛ وینک[16] و هلسون، 1997، به نقل از وبستر 2007).

کانزمن و بالتس (2003) اشاره می‌کنند که “میراث عظیم فرهنگی و تاریخی خرد باعث می‌شود آوردن تعریف روان‌شناختی جامع و کاربردپذیر کردن این مفهوم سخت شود”. پیترسون و سلیگمن (2004) اضافه می‌کنند که علی‌رغم بیش از یک دهه، تحقیقات معاصر در مورد خرد، تعاریف کنونی هنوز هم به میزان زیادی شناختی هستند.

با احترام به نقش ضروری شناخت، بااین‌وجود تعریف زیر توانایی‌های عقلانی را در یک چارچوب بسیار وسیع‌تر ازجمله ابعاد اجتماعی، انگیزشی، هیجانی و همچنین درون فردی، در هم ترکیب می‌کند. به‌ویژه در این مطالعه از تعریف عملی وبستر از خرد استفاده می‌کند که خرد، شایستگی، کاربرد تجارب حیاتی زندگی برای تسهیل رشد بهینه‌ی خود و دیگران است (وبستر، 2003).

سؤالات پژوهش

بر پایه مسئله، هدف‌ها  ومبنای کاربردی مطالعه‌ی حاضر،سؤال‌های این پژوهش را می‌توان به شرح زیر مطرح ساخت:

آیا آزمون خودارزیابی خرد از پایایی مناسبی برخوردار است؟
آیا آزمون خودارزیابی خرد از روایی مناسبی برخوردار است؟
آیا آزمون خودارزیابی خرد ازنظر نظریه‌ی سوال-پاسخ ویژگی‌های روان‌سنجی مناسبی دارد؟
ساختار عاملی آزمون خودارزیابی خرد به چه صورت است؟
تعریف مفاهیم اصطلاحات پژوهش

خرد[17]

در برخی از فرهنگ‌های لغت خرد عبارت است از بینش و دانش درباره‌ی خود و جهان و…قضاوت عمیق در مورد مسائل دشوار زندگی (گریم وگریم[18] 1984، نقل از استادینگر و گلوک،2011). لغت‌نامه دانشگاهی وبستر (1997، ص. 1533) خرد را قدرت قضاوت درست و دنبال کردن صحیح‌ترین روش عمل بر پایه‌ی دانش و فهم و فرهنگ آکسفورد، آن را قضاوت و هدایت درست در موضوع‌های دشوار نامشخص زندگی تعریف کرده است (فولر و فولر[19]،1964 به نقل از استادینگرو گلوک، 2010)

تعریف عملیاتی خرد: نمره ای است که شرکت کننده در مقیاس خودارزیابی بدست می آورد.

ساختار عاملی[20]

الگوی روابط بین مؤلفه‌ها و عوامل همپوشی که ساختار مفهومی و عملیاتی یک سازه را تشکیل می‌دهد. تعداد، چگونگی و ترتیب قرار گرفتن عامل‌های یک سازه را ساختار عاملی می‌گویند. ساختار عاملی از طریق تحلیل عاملی اکتشافی تحلیل عاملی و تأییدی تعیین می‌شود (ازخوش وعسگری،1389).

 

 

[1]-Aspinval

[2] -Staudinger

[3] -Webster

[4] -kramer

[5] -Peterson

[6] -Seligman

[7] -Csikszent mihalyi

[8] -Sternberg

[9] -Kunzman

[10] -Bluck

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:06:00 ب.ظ ]




رخاشگری را میتوان به عنوان رفتاری تعریف کرد که منجر به آسیب یا صدمه زدن به دیگران میشود[5] و کودکان به عنوان یکی از گروههای سنی آسیب پذیر در معرض انواع اختلالات روانشناختی قرار دارند[6].

دوران پیش دبستانی سال‌های مناسبی برای  تشخیص  مشکلات کودکان ، مداخله بهنگام و پیش گیری از مشکلات عاطفی، اجتماعی و تحصیلی آینده آنان است . مداخله بهنگام و تغییر رفتارهای ناسازگار کودک در این دوره حساس ، موجب افزایش مهارت‌های اجتماعی و محبوبیت نزد همسالان و بزرگسالان شده و کودک را برای پذیرش مسئولیت‌های تحصیل دبستانی آماده می‌سازد[7].

1-2- اختلال سلوک
اختلال سلوک طیف وسیعی از رفتارهای ضد اجتماعی چون اعمال پرخاشگرانه، سرقت، خرابکاری، حریق عمدی، دروغگویی، ولگردی و فرار را در بر می‌گیرد که ویژگی مشترک آنها زیرپا گذاشتن مقررات و انتظارات اجتماعی است[8].

اختلال سلوک به الگوی رفتار ضد اجتماعی غیر قابل کنترل کودک یا نوجوان اطلاق می‌شود که با آسیب رساندن قابل ملاحظه در کارکرد روزمره در خانه یا مدرسه و نگرانی زیاد سایر افراد همراه است[8].

1-3- تعریف پرخاشگری
منشأ پرخاشگری خشم است . پرخاشگری رفتاری است که به دیگران آسیب می‌رساند یا بالقوه می‌تواند آسیب برساند. پرخاشگری ممکن است بدنی باشد ( زدن – لگد زدن – گاز زدن) یا لفظی (فریاد زدن، رنجاندن) یا به صورت تجاوز به حقوق دیگران( چیزی را به زور گرفتن) [9].

به هر حال، ‌در لغت نامه فارسی، پرخاشگری به معنای «ستیزه جویی» آمده است. اتکینسون معتقد است که: «پرخاشگری رفتاری است که قصد آن، ‌صدمه زدن جسمانی و زبانی به فرد دیگر و نابود کردن دارایی اوست [10].

برخی روانشناسان مدعی هستند پرخاشگری، رفتاری است که ریشه در ذات و سرشت انسان دارد. بسیاری دیگر هم در مقابل نظریه ذاتی دانستن پرخاشگری، طرفدار منشا اجتماعی آن هستند و معتقدند فکر ذاتی بودن پرخاشگری برای انسان خطرناک و مخرب است، زیرا داشتن چنین فکری سبب می‌شود پرخاشگری مانند میل به غذا یک واکنش اجتناب ناپذیر و یا بالاتر از آن نوعی نیاز طبیعی تلقی شود[10].

از دیدگاه ارونسون  پرخاشگری رفتار آگاهانه ای است که هدفش اعمال درد و رنج جسمانی یا روانی باشد. به عبارت بهتر عمل آگاهانه ای است که با هدف وارد آوردن صدمه و رنج انجام می‌گیرد. این عمل ممکن است بدنی یا کلامی باشد. خواه در رسیدن به هدف موفق بشود یا نشود، در هر صورت پرخاشگری است[10].

هیلگارد و اتکینسون  پرخاشگری را رفتاری می‌دانند که قصد آن صدمه زدن (جسمانی و کلامی) به فرد دیگر یا نابود کردن دارایی آنهاست. مفهوم اساسی در این تعریف قصد است. اگر کسی پای دیگری را لگد می‌کند قصد وی نشان دهنده پرخاشگرانه بودن یا نبودن رفتار است[11].

باندورا نیز پرخاشگری را رفتاری می‌دانست که از نظر اجتماعی مخرب و صدمه زننده است و ارونسون در این خصوص می‌گوید: پرخاشگری از ویژگی‌های فطری و غریزی است و انسان، ‌حیوانی پرخاشگر و ستیزه جو می‌باشد. اما بهترین و جامع ترین تعریفی که از پرخاشگری ارائه شده، تعریف براون است. از نظر او «هر عمل و رفتاری که به طور مستقیم در جهت هدفی و به منظور آزار و اذیّت رساندن به دیگران که مایل نیستند مورد آزار و اذیت قرار گیرند اعمال شود» پرخاشگری نامیده می‌شود[10].

در مجموع می‌توان گفت پرخاشگری یک نوع مکانیسم روانی است که در آن، ‌فرد به طور ناخودآگاه فشارهای ناشی از محرومیت‌ها و ناکامی‌های خود را به صورت واکنش‌هایی چون: حمله، ‌تجاوز، رفتار کینه توزانه و پرخاشگرانه نشان می‌دهد و تنها در صورتی که این رفتارها تحت کنترل قرار گیرند، حرکت رشد، ‌طبیعی و مطلوب خواهد شد[10].

البته باید به این واقعیت اعتراف کرد که پرخاشگری بخش مشترکی از زندگی اجتماعی است، زیرا کم تر کسی را می‌توان یافت که با بیان‌های تند و انتقادهای شدید به دیگران آزار نرسانده باشد یا در هنگام خشم، رفتار خشن انجام نداده باشد. هم چنین ممکن است فردی برای تلافی از دشمن منتظر فرصت مناسبی باشد تا کینه خود را خالی کند[10].

پرخاشگری را باید از جرأت ورزی متمایز دانست. جرأت ورزی، دفاع از حقوق یا متعلقات (مانند ممانعت کودک از این که کسی به اسباب بازی اش دست بزند) یا بیان امیال و آرزوها را بر می‌گیرد.مردم معمولاً شخص با جرأت را پرخاشگر می دانند، در صورتی که کسی که از حق خود دفاع می کند با جرأت است نه پرخاشگر[9].

1-4- پرخاشگرى و فرهنگ‏ها
صدق عنوان پرخاشگرى بر یک رفتار خاص بستگى به نوع فرهنگى دارد که در یک جامعه حاکم است. و بدین جهت، امروزه در جوامع غربى به هر نوع تندخویى پرخاشگرى اطلاق مى‏گردد. در حالى‏که، سابقا در همین جوامع مفهوم پرخاشگرى همراه با حمله به فرد یا شى‏ء به صورت مستقیم یا غیر مستقیم بوده است. همان‏طورى که امروزه در کشورهاى آسیایى مفهوم پرخاشگرى این چنین است.هم‏چنین این‏که چه امرى سبب خشمگین شدن و رفتار پرخاشگرانه مى‏شود، بستگى به نوع فرهنگ جامعه‏اى دارد که فرد در آن زندگى مى‏کند. به عبارت دیگر، مردم در همه جاى دنیا خشمگین مى‏شوند اما خشمگین شدنشان مطابق با قواعد فرهنگى جامعه‏اى است که در آن زندگى مى‏کنند[12].

1-5- اپیدمیولوژی
بر حسب آمار، آمریکا پرخاشگرترین جامعه در سطح جهانی است و میزان پرخاشگری به صورت قتل، استفاده از اسلحه و تجاوز جنسی در این کشور بسیار بالاست. روانشناسان معتقدند در آمریکا اصولاً پرخاشگری تشویق می‌شود و این تشویق معمولاً به وسیله فیلم‌های‌هالیوودی نمود پیدا می‌کند.گویی خشم به فیلم‌های آمریکایی تقدس فرهنگی می‌دهد، اما در ایران که این مشوق وجود ندارد، جامعه شناسان مشکلات اقتصادی و افسردگی را مهمترین عامل پرخاشگری می‌دانند. ریشه خشونت را می‌توان در تداوم تاریخی مبارزه و مقابله انسان با خطرها و تهدیدهای محیط زندگی فرد دانست که بر تفکر و رفتار او و چگونگی برخورد وی با تهدیدها و خطرها اثر می‌گذارد [13].

1-6- انواع پرخاشگری
در طبقه بندی‌های مختلف، مقولات دوگانه و متمایزی از پرخاشگری ارائه شده است که برخی از آنها عبارتند از:

1- پرخاشگری کلامی در مقابل پرخاشگری غیر کلامی

2- پرخاشگری مستقیم در مقابل پرخاشگری غیر مستقیم

3- پرخاشگری وسیله ای در مقابل پرخاشگری خصمانه

4- پرخاشگری فعال در مقابل پرخاشگری منفعل

5- پرخاشگری فردی در مقابل پرخاشگری جمعی

6- پرخاشگری فرافعال و تجاوزکارانه در مقابل پرخاشگری واکنشی و دفاعی

هر یک از طبقات دوگانه پرخاشگری به تفکیک در زیر توضیح داده شده‌اند[1].

1-6-1- پرخاشگری کلامی در مقابل پرخاشگری غیرکلامی
پرخاشگری کلامی نوعی پرخاشگری است که به لحاظ عملیاتی یک حمله کلامی برای برتری بر فرد دیگر از طریق اهانت یا مجادله است. پرخاشگری غیر کلامی یا جسمانی حمله به یک موضوع انسانی یا غیر انسانی با استفاده از بدن یا ابزارهای مادی دیگر است[1]. پسران در مقایسه با دختران پرخاشگری جسمانی بیشتری نشان می‌دهند( خصوصا هنگام برانگیختگی). این تفاوت در همه فرهنگ‌ها دیده میشود و از همان مراحل اولیه رشد کودکان آشکار میشود[14].

هم عوامل محیطی و هم عوامل زیستی مسئول تفاوت دختران و پسران در پرخاشگری جسمانی هستند. عوامل زیستی، شامل وراثت و هورمون‌ها می‌شود  و عوامل محیطی شامل انتظارات فرهنگی، الگوهای همسال و بزرگسال ، و ارائه پاداش به اعمال پرخاشگری جسمانی را در بر میگیرند. پسران پرخاشگری جسمانی و دختران پرخاشگری کلامی بیشتری را نشان می‌دهند ( مانند داد زدن)[1].

1-6-2- پرخاشگری مستقیم در مقابل پرخاشگری غیر مستقیم
پرخاشگری مستقیم اغلب نوعی دفاع است که فقط در بین افراد هم نوع رخ میدهد و واکنشی در مقابل ناکامی در رسیدن به اهداف است. این نوع 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:06:00 ب.ظ ]