کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



توارث

سؤالی که اغلب در اینجا مطرح می‌شود این است که آیا مطلقه از مطلق ارث می‌برد در صورت مثبت بودن جواب با چه شرایطی است.

مطابق ماده ۹۴۶ ق م زن فقط از اموال منقول زوج ارث می‌برد و همچنین از قیمت ابنیه و اشجار ولی از عرصه و عین ابنیه و اشجار ارث نمی‌برد و این‌یکی از وجوه افتراق ارث زوج و زوجه است که به سیر تاریخی ارث زن برمی‌گردد. اما همان‌گونه که در مباحث قبلی بیان شد طلاق خلع و مبارات از نوع طلاق بائن است و هیچ رابطه‌ای بین زن و شوهر وجود ندارد و علی‌القاعده زن و شوهر هیچ تکلیفی نسبت به همدیگر ندارند و زن می‌تواند بعد از طلاق نسبت به آینده‌ی زندگی خویش تصمیم بگیرد و دیگر مکلف به پیروی دستور شوهر نیست و پس از پایان عده اگر وجود داشته باشد می‌تواند با مرد دیگری پیوند زناشویی ببندد و متقابلاً شوهر نیز هیچ حقی بر زن مطلقه نخواهد داشت‌ و نسبت به هم بیگانه و پس از طلاق در زمان عده هیچ تعهدی نسبت به پرداخت نفقه ندارد و در صورت فوت یکی از آن‌ها در ایام عده‌ی طلاق بائن برخلاف طلاق رجعی دیگری از او ارث نمی‌برد بر این قاعده در طلاق بائن دو استثنا واردشده است اول:در مورد زنی است که باوجود داشتن حمل مرد او را مطلقه نموده است و اما دیگری، راجع به زنی است همسر مریض او را طلاق داده است و در اثر همان بیماری فوت نموده است‌ .بر اساس‌ بند ۲ ذیل ماده‌ی ۱۱۰۹ ق م نفقه‌ای که شوهر در زمان حمل به زن می‌دهد برای تامین گذران زن و جبران زحمتی است که متحمل می‌شود و نباید آن را به دستمزد یا انفاق به کودک تعبیر کرد و به همین دلیل بر نفقه‌ی اقارب مقدم است و الزام به آن مشروط به توانایی مالی پدر و نداری جنین نیست و طبق نظر استاد لنگرودی این نفقه به خاطر حمل داده می‌شود یعنی نفقه نفقه‌ی حمل است نه حامل. (لنگرودی۱۳۸۶ ۱۷۹) لذا هرگاه زن در اثر نزدیکی با شوهر خود دارای حمل باشد و طلاق داده‌شده باشد مرد در حدشان و نیاز زن باید خوراک و مسکن و پوشاک و بیمارستان را برای زن تأمین نماید زیرا زن در این زمان بیش از هر وقت دیگر به مهرو محبت شوهر نیازمند است حال که در اثر لجاجت و خودخواهی این رابطه منجر به طلاق شده است‌ با دادن خدمات به حامل از طفل و نسل آینده باید تا حد ممکن حفاظت و نگهداری نمود تا زن با خیالی راحت زمان آبستنی را سپری نموده و فرزندی سالم تحویل جامعه دهد‌.

یکی از اسباب ارث رابطه‌ی سببی بین زن و شوهر است تا زمانی که زوجیت بین زن و مرد وجود دارد سبب ارث نیز موجود است با گسست رابطه‌ی زوجیت سبب ارث نیز از بین می‌رود برخلاف آنچه در طلاق رجعی‌ هست در طلاق بائن با اجرای صیغه‌ی طلاق هیچ نخ باریکی از رابطه‌ی زوجیت بین زن و مرد نیست و کاملاً بیگانه هستند لذا سبب ارث که رابطه‌ی زوجیت باشد از بین رفته است. بااین‌حال پس از طلاق بائن قانون‌گذار به‌طور استثنایی سببی را برای بردن ارث آن‌هم تنها برای زن پیش‌بینی نموده است و آن طلاق در صورت بیماری منجر به موت است بر طبق ماده ۹۴۴ ق م اگر شوهر در حال مرض زن خود را طلاق دهد و در ظرف یک سال از تاریخ طلاق به همان مرض بمیرد زوجه از او ارث می‌برد اگرچه طلاق بائن باشد مشروط بر اینکه زن شوهر نکرده باشد و طبق بند چهارم ذیل همین ماده اشعار می‌دارد که دلیل واقعی ارث بردن زن عدم نفوذ اطلاق در ارث به دلیل حرمت یا کراهت طلاقی است که شوهر در واپسین بیماری می‌دهد و این ارث با ارث مطلقه‌ی رجعیه متفاوت است. در مطلقه‌ی رجعیه هنوز رابطه کاملاً قطع نگردیده و امیدی به بازگشت به زندگی وجود دارد و به همین دلیل به سفارش دین و شرع مطلقه‌ی رجعیه تا پایان عده در منزل مرد می‌ماند ولی در طلاق بائن این قضیه فرق دارد. اما فلسفه‌ی این ارث‌بری چه می‌تواند باشد قانون برای حفظ حقوق زن و جلوگیری از تقلب مرد به شوهر اجازه نمی‌دهد برای محروم کردن زن از سهم الارث او را مطلقه سازد اما در طلاقی که به درخواست زن انجام گیرد و مرد هیچ میلی به آن نداشته باشد فلسفی مزبور منتفی و لذا چنین زنی نباید مستحق سهم الارث آن مرد باشد حال با تو جه به واژه‌ی اگر در متن قانون می‌توان گفت زن تنها در صورتی از شوهر سابق مریض ارث می‌برد که شوهر به‌ناحق او را طلاق داده باشد.

برای نمونه به موارد زیر اشاره می‌گردد.

الف) اگر شوهر واقعاً قصد محروم ساختن زنش را از سهم الارث داشته و می‌خواهد تحت شرایطی زن را از گروه وراث خارج نماید آشکار است که مشمول حکم قانون شده و زن در صورت وجود شرایط دیگر از شوهر متوفی ارث می‌برد.

ب) زن و شوهر قبل از طلاق بر طلاق خلع و مبارات توافق می‌نمایند در اینجا هرگاه کراهت زن از شوهر تنها به دلیل بیماری باشد زن مستحق ارث نخواهد بود اما اگر ریشه‌ی اختلاف به گذشته و قبل از مرض برگردد به‌دوراز انصاف است که زن را از ارث محروم نمود.

ج) اگر شوهر قصد محروم نمودن زن از ارث را نداشته است ولی بدرفتاری او به حدی بوده است که ادامه‌ی زندگی با چنین شوهری به دلیل عسر و حرج غیرممکن می‌نمود لذا زن برای رهایی از چنین مردی درخواست طلاق نموده است در این حالت هم باید مورد را مشمول قانون نمود و زن را در صورت جمع شرایط مستحق ارث ساخت.

د) اگر زن به دلیل بیماری شوهر طاقت ادامه زندگی با وی را نداشته و برای رسیدن به آسایش همسر خود را رها کرده و بجای پرستاری از شوهر مریض راه ناسازگاری با را در پیش‌گرفته و عسر و حرج را بهانه ساخته تا بدین‌وسیله از دادگاه حکم طلاق را تحصیل نماید چنین زنی را نباید مستحق ارث دانست زیرا به‌جای حمایت از شوهر با طرح مساله ی طلاق شوهر مریض را هر چه بیشتر با بحران روانی هم مواجه کرده است و با کشاندن مرد مریض به دادگاه موجب تألم بیشتر او گشته است لذا مستحق دانستن چنین زنی نسبت به اموال شوهر سابق به دور از انصاف و عدالت است.

مبحث سوم: طبیعت طلاق پس از رجوع

در این مبحث آنچه بررسی می‌شود مربوط به امکان رجوع زوجه به‌عوض می‌باشد و رجوع زوج به طلاق به‌تبع آن می‌باشد درواقع طلاق خلع و مبارات طبیعتی دوگانه دارد. یعنی تا زمانی که زن به بذل رجوع نکند طلاق از نوع بائن است و حق رجوعی برای مرد نمی‌ماند اما بعد از رجوع زن به ما بذل طلاق به جهت فقدان عوض ماهیت قبلی و حقیقی خود را می یابد و رجعی می‌شود.

همان‌گونه که قبلاً هم گفته شد و همچنین مفهوم مخالف بند ۳ ماده ۱۱۴۵ق م نیز مؤید این امر است طلاق خلع و مبارات پس از رجوع زوجه در بذل دارای ماهیت طلاق رجعی است در اینکه آیا احکام طلاق رجعی برآن بار می‌شود یا نه دو نظر وجود دارد (شهید ثانی ۱۴۱۳ ۱۶۶)

الف) مطلق احکام طلاق رجعی بر آن بار می‌شود و چون جواز رجوع مقتضی آن است و آنکه مقصود از عده رجعیه چیزی جز آنچه مرد می‌تواند در آن رجوع کند نمی‌باشد.

ب) مطلق احکام رجعی بار نمی‌شود چون این زن است که باعث جدایی و فاصله گردیده است و در اثر آن نفقه و سکنی ساقط گردیده است پس برگشت این احکام به بعد از بینونت نیاز به اصل و اقتضای استصحاب حکم سابق را دارد و از جواز رجوع مرد لازم نمی‌ آید که مطلق باشد.

با توجه به ثبت رجوع و امضای شهود و گواهی سردفتر و عدم ارائه مدافعاتی که اعتبار سند رسمی را مخدوش نماید گواهی انحصار وراثت تائید می‌گردد.

مرجع رسیدگی:شعبه‌ی ۱۰۵۶ دادگاه تجدیدنظر تهران

خواسته اعتراض به گواهی انحصار وراثت

رأی دادگاه: در خصوص اعتراض آقای ناصر..به وکالت از خانم منیر…نسبت به گواهی انحصار وراثت شماره ۷۲۰در تاریخ ۱۷/۳/۸۲صادره از دادگاه بدین توضیح که معترض مدعی است خانم شهلا…که در گواهی انحصار وراثت معترض‌عنه به‌عنوان همسر مرحوم محمد…در شمار وراث آن مرحوم قرارگرفته است قبل از فوت مرحوم محمد… از وی طلاق گرفته است و لذا در لیست وراث وی نمی‌باشد و تقاضای اصلاح گواهی انحصار وراثت مذکور را از طریق حذف نام خانم شهلا…از ردیف وراث مرحوم محمد…نموده است با توجه به مجموع اوراق و محتویات پرونده نظر به اینکه خانم شهلا. و مرحوم محمد…به‌موجب سند رسمی که به شماره…..در سال ۶۹ در دفتر رسمی ازدواج ۳۰۷ تهران به ثبت رسیده به عقد دائم همدیگر درآمده‌اند و در مهر ۷۹ به‌موجب سند رسمی….در تاریخ ۲۱/۷/۷۹ به ثبت رسیده با جاری شدن صیغه‌ی طلاق از هم جداشده‌اند سپس یک هفته بعد از طلاق به یکدیگر رجوع نموده‌اند و رجوع آن‌ها به شماره سریال….در صفحه ۲۰ سند ازدواج دو نفر و به امضای طرفین و شهود رسیده است و نیز تائید امضای سردفتر طلاق ۱۳۴ تهران رسیده است و بنابراین رجوع زوجین به‌موجب سند رسمی ثابت است و اظهارات و مدافعات وکیل خانم منیر…نیز واجد مطالبی نیست که به اعتبار سند رسمی مذکور خدشه‌ای وارد نماید لهذا با توجه به جمع مراتب فوق و محتویات پرونده نظر به این‌که اعتراض به‌عمل‌آمده موجه مدلل نیست دادگاه ضمن رد اعتراض معترض گواهی انحصار وراثت معترض‌عنه را معتبر و نافذ تلقی نموده ورای بر صحت و اعتبار آن صادر و اعلام می‌نماید. رأی صادره حضوری و ظرف مدت بیست روز پس از ابلاغ قابل‌تجدید نظرخواهی در دادگاه محترم تجدیدنظر استان تهران است.

همان‌طوری که در رأی فوق آمده در طلاق که طرفین به هم در زمان عده رجوع می‌کنند به حالت اول برگشته و طرفین کما فی السابق زن و شوهر رسمی و قانونی هم هستند و هرگونه اعتراض به آن وارد نیست و در همین رأی جزء وراث می‌باشد چه‌بسا رجوع ثبت نمی‌شد و شهودی به این قضیه نبود زن از ارث محروم می‌شد حتی درصورتی‌که واقعاً رجوعی رخ‌داده باشد.(زندی.۲۳.۱۳۹۱)

گفتار اول: رجوع زن به‌عوض و زمان آن

خلع از اقسام طلاق بائن است و پس از تحقق آن مرد نمی‌تواند در زمان عدّه به همسر خود رجوع کند؛ لیکن زن می‌تواند به فدیه پرداختی به شوهرش در زمان عدّه رجوع کند و آن را پس بگیرد، هرچند مرد ناخشنود باشد. در این صورت، زوج می‌تواند به همسرش رجوع کند. (نجفی، همان۶۲ و ۶۳) از ماده (۱۱۴۵) ق. م که طلاق خلع و مبارات را مادام که زن رجوع به‌عوض نکرده از اقسام طلاق بائن شمرده است، استنباط می‌گردد که زن در صورتی می‌تواند به‌عوض رجوع نماید که شوهر بتواند به طلاق رجوع کند و آن در مدت عده طلاقی است که طبیعتا رجعی باشد. بنابراین زن فقط می‌تواند در مدت عده طلاق مزبور بذلی را که به شوهر در مقابل طلاق داده بخواهد، زیرا در این صورت طلاق رجعی می‌گردد و شوهر می‌تواند در بقیه مدت عده به آن رجوع نماید. چنان‌که گذشت طلاق در اثر آنکه در مقابل عوض قرارگرفته به‌صورت عقد معوض درآمده و هر یک از طلاق و عوض در مقابل دیگری قرار دارد و طبق قاعده معاوضه، زمانی یکی از طرفین می‌تواند آنچه را داده مسترد دارد که طرف دیگر نیز بتواند آنچه را داده پس بگیرد. طبق ماده ۱۱۴۵ق.م که بر مبنای نظریات فقهای امامیه تدوین‌شده، زن می‌تواند تا قبل از طلاق خلع و حتی بعد از طلاق در مدت عده و تا قبل از انقضای آن به بذل‌ رجوع نماید. مفهوم مخالفی که از بند سوم این ماده برداشت می‌شود این است که اگر این رجوع صحیح باشد طلاق خلع به رجعی مبدل می‌شود.‌

در صورت مطلق بودن خلع از جهت رجوع و عدم رجوع، هیچ‌یک از زوجین نمی‌تواند بدون رضایت دیگری رجوع کند؛ اما در صورت تقید به جواز رجوع برای آنان ـ در فرضی که عدّه بر زن واجب باشد، مانند زن بالغ غیر یائسه‌ای که با او آمیزش صورت گرفته ـ رجوع در زمان عدّه جایز است. (شیخ طوسی، ۱۴۰۸ ۳۳۲) رجوع به بذل عمل حقوقی یک‌طرفه‌ای بوده که صرفاً به اراده زوجه واقع می‌شود اما باوجود یک‌جانبه بودن آن باید دارای شرایطی باشد؛ ازجمله این‌که زوجه فقط در ایام عده می‌تواند به فدیه رجوع نماید‌ و دیگر این‌که باید زوج در ایام عده از رجوع زوجه به بذل آگاهی یابد تا بتواند متقابلاً حق خود را اعمال نماید. واضح است چنانچه زوج از این امر (رجوع زوجه به بذل) آگاهی نیابد، رجوع زوجه به بذل باطل خواهد بود رجوع باید به‌گونه‌ای باشد که زوج نیز توانایی رجوع به نکاح را داشته باشد. (امام خمینی ۱۳۶۹ ۳۵۲‌) البته شرط رجوع به بذل این است که در طلاق قبلاً نزدیک واقع‌شده باشد و از نوع یائسه و غیر مدخوله و سه‌طلاقه نباشد. همچنین اگر پس از طلاق خلع، زوج با خواهر زوجه مطلقه ازدواج کند دیگر زوجه حقّ رجوع به مبذول را ندارد. ظاهر آن است که جواز رجوع زن در مبذول، مشروط به امکان رجوع شوهر است بعد از رجوع او، پس اگر ممکن نباشد مانند زن سه‌طلاقه و یا این‌که اگر از زنانی باشد که عده ندارد مانند یائسه و غیر مدخول بها، حق رجوع در بذل را ندارد بلکه عدم صحت رجوع زن در آن با فرض این‌که مرد تا انقضای محل رجوعش آن را نداند بعید نیست. پس اگر زن پیش خودش رجوع نماید و شوهر از آن اطلاع نداشته باشد تا آنکه عده منقضی شود اثری برای رجوع زن نیست.»‌ درصورتی‌که در طلاق خلع و مبارات شوهر به جهتی از جهات رجوع به طلاق زن را بر خود ممتنع گرداند، حق رجوع زن به‌عوض ساقط نمی‌گردد، زیرا شوهر در اثر عمل خود ایجاد مانع برای اعمال حق خود نموده است و عمل شوهر نمی‌تواند موجب سقوط حق زن نسبت به‌عوض گردد. مثلاً هرگاه قبل از رجوع زن به‌عوض، شوهر در مدت عده با خواهرزن خود ازدواج نماید یا زن چهارم بگیرد، زن می‌تواند از حق رجوع خود به‌عوض استفاده نموده و به آن رجوع کند، ولی شوهر نمی‌تواند مادام که زوجیت با خواهرزن باقی است و یا آنکه چهار زن دائم دارد، به طلاق زن مطلقه رجوع نماید. اما چنانچه شوهر خواهرزن و یا یکی از چهار زن را به طلاق بائن طلاق دهد، می‌تواند در بقیه مدت عده به طلاق زن اول خود رجوع نماید، زیرا ازدواج با خواهرزن و زن چهارم موجب سقوط حق رجوع نمی‌شود با فرض اینکه بتوان حق را ساقط کرد.

‌ زیرا امکان رجوع برای زوج ازدست‌رفته است چون اگر توافق طرفین را در نظر بگیریم بذل زوج در برابر طلاق خلع بوده؛ به‌عبارتی‌دیگر مقصود این بوده که در برابر مالی که زوجه به زوج می‌دهد، زوج نیز او را طلاق بائن دهد، حال اگر زوجه بتواند به بذل رجوع نموده و آن را پس بگیرد، ولی زوج نتواند به نکاح رجوع نماید این امر با خواست مشترک طرفین مغایرت خواهد داشت و گذشته از این، رجوع زوجه به بذل در این صورت موجب زیان زوج بوده و این زیان به‌موجب قاعده لا ضرر منتفی خواهد بود.همچنین‌ شرع و قانون چنین مقرر داشته که زوجه در مواقعی بتواند به فدیه رجوع نماید که زوج نیز توانایی رجوع به نکاح را داشته باشد و رجوع زوجه را در غیر این صورت مؤثر نشناخته است و این خود دلیلی مهم بر بی‌اثر بودن رجوع زوجه در مواردی است که مرد نتواند به نکاح رجوع نماید. (نجفی، همان‌ ۶۳) با رجوع زوجه به بذل، وصف بائن بودن طلاق زائل گردیده و رجعی می‌شود و شوهر می‌تواند در ایام عده به زوجه رجوع نماید بنا بر آنچه از مطالب فوق می‌توان گفت با رجوع زوجه به‌عوض تمامی احکام طلاق رجعی نسبت به بقیه مدت جاری می‌گردد و در اثر فوت یکی، دیگری از او ارث خواهد برد و شوهر نمی‌تواند با خواهرزن مطلقه ازدواج نماید و یا زن چهارم اختیار کند. قول دیگر بر آن است که طلاق خلع و مبارات به‌طور بائن موجود شده و تمامی احکام طلاق رجعی ساقط گشته است، و اجازه رجوع شوهر به طلاق پس از رجوع زن به‌عوض، به‌وسیله اجازه مخصوصی است و آن را طلاق رجعی نمی‌گرداند و پس از سقوط احکام رجعی، عودت آن محتاج به دلیل می‌باشد و دلیلی هم بر این امر موجود نیست و اصل هم بقاء حکم سابق است.ماده‌ی ۳۸ قانون حمایت خانواده در طلاق رجعی صیغه‌ی طلاق مطابق مقررات مربوط جاری و مراتب صورتجلسه می شود ولی ثبت طلاق منوط به ارائه‌ی گواهی کتبی حداقل دو شاهد مبنی بر سکونت زوجه ی مطلقه در منزل مشترک تا پایان عده است مگر اینکه زن رضایت به ثبت داده باشد در صورت تحقق رجوع صورتجلسه طلاق ابطال و در صورت عدم رجوع تکمیل و طلاق ثبت می شود …در هر حال در صورت انقضای مدت عده و عدم احراز رجوع،طلاق ثبت می شود. پس رجوع نیاز به شواهد و قراینی دارد که در صورت عدم وجود آن و پیان یافتن زمان عده طلاق به ثبت نهایی می‌رسد.

در این قسمت نمونه‌ای از رویه قضایی را برای تکمیل بحث می‌آوریم.

چون صدور حکم طلاق مبتنی بر بذل مهر است لذا عدول از بذل مهریه موجب بی‌اعتباری حکم طلاق خواهد بود.

مرجع رسیدگی شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر استان تهران

تجدیدنظر خواسته : دادنامه شماره ۱۶۰۰ تاریخ ۲۶/۱۰/۸۴ صادره دادگاه‌ عمومی قرچک

در خصوص تجدیدنظرخواهی خانم.. نسبت به رأی صادره از شعبه اول قرچک که بر اساس آن حکم به محکومیت غیابی تجدیدنظر خوانده به نام آقای…..دایر بر مطلقه نمودن تجدیدنظرخواه به طلاق بائن در قبال بذل مهریه ما فی القباله صادرشده و معترض پیرو دادخواست تجدیدنظرخواهی اعلام داشتند خواستار مهریه خودشان می‌باشند با عنایت به اینکه صدور حکم طلاق موصوف مبتنی بر بذل مهریه است و عدول از آن موجب بی‌اعتباری حکم خواهد بود و حسب محتویات پرونده تجدیدنظرخواه دلیل مؤثر و موجهی که مثبت عسر و حرج ایشان ناشی از رابطه‌ی زوجیت باشد به دادگاه ارائه نکرده رسیدگی غیابی دادگاه اساساً موجبات عذر تجدیدنظر خوانده را از دفاع فراهم نموده است و طلاق به‌عنوان ایقاع از حقوق زوج در عقد نکاح می‌باشد. بنابراین با وصف یادشده با استناد به ماده ۳۵۸ قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب مصوب ۷۹ در امور مدنی دادگاه ضمن نقض رأی معترض‌عنه حکم به بطلان دعوی تجدیدنظرخواه صادر و اعلام می‌دارد. رأی دادگاه قطعی است.

همان‌طور که در رأی مشاهده گردید با رجوع زوج به ما بذل حکم طلاق صادره هم بی‌اعتبار می‌گردد.(زندی۱۴۲.۱۳۹۱)

 

 

 

 

لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :

 

 

  1. پایان نامه بررسی منابع و ادله فقهی افزایش مهریه بعد از عقد نکاح
  2. پایان نامه فسخ نکاح در حقوق مدنی ایران و مذاهب خمسه
  3. پایان نامه بررسی شرط خلاف کتاب و سنت در ضمن عقد نکاح
  4. پایان نامه کیفیت ابراز قصد انشاء معتبر در عقد نکاح
  5. پایان نامه حقوق درباره:بررسی جراحی زیبایی و تدلیس در نکاح در حقوق ایران و فقه اسلامی
  6. پایان نامه ارشد حقوق:بررسی فقهی حقوقی امکان تغییر و تعدیل مهریه بعد از وقوع نکاح
  7. پایان نامه ارشد:بررسی تحلیلی تعهدات غیر مالی طرفین عقد نکاح در فقه و حقوق موضوعه
  8. دانلود پایان نامه ارشد با موضوع:تحلیل فقهی حقوقی جرم تدلیس در نکاح
  9. دانلود پروپوزال رشته حقوق با موضوع:مطالعه تطبیقی حقوق زنان در ازدواج موقت و نکاح مسیار،با تمرکز بر فقه شیعه و فقه اهل سنت
  10. دانلود پایان نامه ارشد: نکاح و طلاق در فقه حنفی و امامیه
  11. پایان نامه حقوق : بررسی مقایسه ای احکام نکاح از دیدگاه قرآن کریم وکتاب مقدس
  12. پایان نامه حقوق: جایگاه نظم عمومی در باب نکاح و طلاق در نظام حقوقی ایران
  13. پایان نامه حقوق: بررسی تطبیقی حقوقی بیماریهای جدید مسری و مهلک در فسخ نکاح در فقه و حقوق موضوعه ایران
  14. پایان نامه حقوق: بررسی تطبیقی اذن پدر و جد پدری در نکاح دختر باکره از دیدگاه اهل سنت و فقه امامیه و حقوق ایران
  15. پایان نامه ارشد حقوق: بررسی اثر استمهال و تقسیط در سقوط یا بقاء حقّ حبس در عقد نکاح و عقود معاوضی
  16. پایان نامه کارشناسی ارشد رشته حقوق: مقایسه احکام خیار عیب در عقد اجاره و نکاح
  17. پایان نامه حقوق : نکاح با اتباع بیگانه در حقوق و رویه قضایی ایران
  18. دانلود پایان نامه رشته حقوق : اعتبار رشد در نکاح و طلاق در حقوق ایران و مقایسه تطبیقی با مذاهب اسلامی
  19. کار تحقیقی رشته حقوق (وکالت) با عنوان شروط ضمن عقد نکاح
  20. دانلود پایان نامه : اثر حکم موت فرضی بر دارایی و نکاح غائب مفقودالاثر
  21. دانلود پایان نامه ارشد : تحلیل رویه قضایی در شرط ضمن عقد نکاح
  22. دانلود پایان نامه ارشد : تحلیل فقهی حقوقی جرم تدلیس در نکاح
  23. دانلود پایان نامه ارشد : وضعیت حقوقی کودکان خارج از نکاح
  24. پایان نامه تبیین وضعیت ازدواج سرپرست با فرزند خوانده در حقوق ایران و فقه امامیه
  25. پایان نامه بررسی آثار و حدود اعتبار شرط خودداری از ازدواج مجدد در فقه، حقوق
  26. پایان نامه بررسی ازدواج سرپرست با فرزند خوانده
  27. پایان نامه ارشد حقوق درباره:اذن ولی در ازدواج باکره
  28. پایان نامه حقوق با موضوع:بررسی ازدواج سفید از نظر فقه امامیه و حقوق کیفری ایران
  29. دانلود پروپوزال رشته حقوق با موضوع:مطالعه تطبیقی حقوق زنان در ازدواج موقت و نکاح مسیار،با تمرکز بر فقه شیعه و فقه اهل سنت
  30. دانلود پروپوزال رشته حقوق با موضوع:بررسی ثبت اسناد ازدواج در مورد اتباع خارجی در حقوق ایران و حقوق بین الملل
  31. پایان نامه ازدواج مجدّد در حقوق ایران و مصر
  32. پایان نامه کارشناسی ارشد:آثار حقوقی ازدواج غیر قانونی بانوان ایرانی با اتباع خارجی بر فرزندان آنان
  33. پایان نامه حقوق : تحلیل جرم شناختی طلاق در ازدواج‌های دانشجویی
  34. دانلود پایان نامه حقوق : بررسی ازدواج موقت بلند مدت
  35. پایان نامه حقوق : ازدواج موقت در حقوق ایران با تاکید بر قانون جدید حمایت از خانواده
  36. پایان نامه حقوق: بررسی فقهی و حقوقی ازدواج جهانگردان در ایران
  37. پایان نامه حقوق: بررسی ازدواجهای تحمیلی و آثار آن در فقه امامیه و حقوق ایران
  38. پایان نامه حقوق و فقه :ازدواج مجدداز دیدگاه فقه ورویکرد فمنیستی
  39. پایان نامه حقوق : مطالعه تطبیقی ازدواج با غیرمسلمان در فقه اسلامی
  40. پایان نامه رشته فقه و حقوق اسلامی : مطالعه تطبیقی ازدواج محجورین در فقه اسلامی و حقوق ایران
  41. کار تحقیقی رشته حقوق (وکالت) با عنوان بررسی خسارات مادی و معنوی ازدواج ناشی از تدلیس زوجین در حقوق



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-06-12] [ 02:18:00 ب.ظ ]




طلاق در لغت به معنی گشودن گره، رهایی، آزاد کردن، ترک کردن آمده است و در اصطلاح شرعی عبارت است از؛ زائل کردن قید ازدواج به لفظ مخصوص. از نظر فقه و حقوق مدنی، طلاق یعنی انحلال رابطه زناشویی در عقد نکاح دائم، خواه به قصد و رضای زوج باشد ( مانند ماده ۱۱۳۳ق.م )، خواه به وسیله نماینده قانونی زوج مانند طلاق دادن زوجه­ی مجنون دائمی به وسیله ولی او و ماده ۱۱۳۷ ق.م یا مانند موردی که زوجه به استناد وکالت از زوج خود را مطلقه می­سازد.( ماده ۴ قانون ازدواج مصوب ۲۳/۵/۱۳۱۰ ).[۱]
طلاق طبق ماده ۱۱۳۹ ق.م ویژه عقد دائم است و زن منقطعه با انقضاء مدت یا بذل آن از طرف شوهر از زوجیت خارج می­شود. از نظر ماهیت حقوقی در فقه و قانون مدنی طلاق یک ایقاع است که از سوی مرد یا نماینده او واقع می­شود، حتی اگر طلاق بر اساس توافق زوجین یا به صورت خلع و مبارات صورت گیرد و باز هم باید آن را یک عمل حقوقی یک­جانبه ( یا ایقاع ) به شمار آورد و ناشی از اراده طرفین نمی­باشد.

۱-۱: ارکان و شرایط طلاق:

از ارکان و شرایط طلاق می­توان موارد زیر را نام برد؛ ۱- مطلّق  ۲- مطلّقه  ۳-صیغه طلاق  ۴-حضور دو شاهد عادل در مجلس طلاق.
در قانون مدنی طبق ماده ۱۱۳۳ سابق به مرد اجازه داده شده بود هر وقت بخواهد می­تواند زوجه دائمی خود را طلاق بدهد، لیکن این ماده در تاریخ ۱۹/۸/۸۱ مورد اصلاح قرار گرفته و بدین نحو تغییر یافت که « مرد می­تواند با رعایت شرایط مقرر در این قانون با مراجعه به دادگاه تقاضای طلاق همسرش رابنماید…»، صرف

 

نظر از تغییر به عمل آمده از شرط هر وقت، به شرایط مقرر در این قانون، باز هم قانون­گذار در این مسأله در جهت محدود کردن اطلاق این ماده و مضیق نمودن اراده دلبخواهی مرد و حفظ حقوق زنی که شوهرش
قصد طلاق دادن او را دارد، شرایط و تشریفات خاصی را در نظر گرفته که برخی از آن­ها جنبه آمره دارند از
جمله جاری شدن صیغه طلاق، حضور و شنیدن صیغه طلاق توسط دو مرد عادل که در ماده ۱۱۳۴ ق.م نیز
به آن­ها اشاره شده است. ازموارد دیگر، حضور حکم یا داور در اختلافات خانوادگی، تلاش برای اصلاح بین زوجین و ایجاد زمینه تفاهم بین آن­ها و مراجعه به دادگاه خانواده حتی در صورت توافق می­باشد، اما
قانون­گذار جهت طلاق، یکسری شرایطی را برای مرد و زن قرار داده که به طور جداگانه در ذیل به هریک از آن­ها  خواهیم پرداخت.

۱-۱-۱: شرایط لازم در مورد مرد یا مطلّق:
در فقه و قانون مدنی طلاق دهنده شوهر است که می­تواند برای اجرای صیغه طلاق به زن یا به شخص دیگری وکالت دهد و ممکن است حاکم به نمایندگی قانونی از شوهر، زن را طلاق دهد. طبق ماده ۱۱۳۶ قانون مدنی طلاق دهنده باید بالغ، عاقل، قاصد و مختار باشد.
الف) اهلیت و بلوغ: مردی که می­خواهد همسرش را طلاق دهد باید اهلیت داشته و بالغ باشد. منظور از بالغ کسی است که به سن بلوغ برسد و سن بلوغ نیز در کتب فقهی و حقوقی ما گذشتن از سن ۱۵ سال قمری از تاریخ تولد می­باشد.[۲] پس شوهری که به سن بلوغ نرسیده نمی­تواند همسر خود را طلاق دهد. مثلاً اگر ازدواجی قبل از بلوغ و یا با اجازه ولی انجام گیرد، هرچند شاید شوهر از لحاظ جسمی و بدنی صلاحیت ازدواج را داشته باشد، ولی این امور رشد و شعور او را برای طلاق دادن همسرش نمی­رساند.
ب) سلامت عقل: طلاق دادن نیاز به تصمیم و اراده دارد و شوهر در حین طلاق باید از سلامت عقل برخوردار باشد. بنابراین شخص مجنون و سفیه خودش نمی­تواند زن خود را طلاق دهد.
ج) اختیار و قصد: از آن­جایی­که طلاق یک عمل حقوقی یک­جانبه است و مانند سایر اعمال حقوقی قصد و رضا یا اراده در آن شرایط صحت محسوب می­شود، شوهری که می­خواهد زن خود را طلاق دهد باید تصمیم و اراده جدی و قطعی داشته باشد. بنابراین اگر مردی در حالت مستی و یا از باب شوخی یا در خواب و بیهوشی کلماتی را در باب صیغه طلاق جاری کند یا حتی اشتباهاً به جای یکی از زن­هایش، زن دیگرش را طلاق دهد، این طلاق باطل است و از درجه اعتبار ساقط است. طلاق به نحو معلّق هم نباید واقع شود، یعنی مرد تحقق آن را منوط به وقوع امری کند، وگرنه این گونه طلاق نیز باطل است. ماده ۱۱۳۵ ق.م صراحتاً در این باره می­گوید: « طلاق باید منجّز باشد و طلاق معلّق به شرط، باطل است.»

۲-۱-۱: شرایط لازم در مورد زن یا مطلّقه:

همان­گونه که قبلاً اشاره کردیم طلاق یک عمل حقوقی یک­جانبه و به اراده مرد است و اراده و اهلیت زن برای صحت طلاق شرط نیست. قانون مدنی در این راستا برای زن و مرد دو شرط را معین نمود: الف)پاکیزگی زن  ب) جدایی جنسی زن و مرد
الف) پاکیزکی زن: هدف از این شرط این است که وضعیت زن به گونه­ای باشد که تمایل و رغبت و معاشرت خصوصی بین زن و شوهر وجود داشته باشد.
ب) جدایی جنسی زن و مرد: منظور از این شرط هم این است که بین زن وشوهر مقاربتی صورت نگرفته باشد. فلسفه و علت این شرایط این است که اولاً؛ زن و شوهر قبل از طلاق مدتی از هم دور باشند و علت طلاق، خشم­های زود­گذر نباشد. ثانیاً؛ وضع زن از لحاظ بارداری یا عدم بارداری معلوم گردد.

۲-۱: ولایت و اختیار طلاق:
ماده ۱۱۳۷ ق.م بیان می­دارد: « ولی مجنون دائمی می­تواند در صورت مصلحت مولی­علیه زن او را طلاق دهد ». از واژه مجنون دائمی در ماده فوق چنین می­توان برداشت کرد که حاکم یا ولی مجنون ادواری نمی­تواند زوجه او را طلاق دهد، هم­چنین ولی کودک، چون مجنون ادواری جنونش همیشگی نیست، هم­چنین کودک نیز با رسیدن به سن رشد می­تواند اختیارات امور خویش را به دست آورد و خود به عنوان یک انسان کامل و بالغ تصمیم گیرنده باشد. لذا در این دو مورد ولی مجنون یا کودک باید صبر کند تا در مورد مجنون ادواری حالت جنون او موقتاً رفع شود وخودش در حالت افاقه تصمیم­گیری کند و نیز در خصوص کودک می­بایست به سن رشد برسد. در حقیقت امکان دخالت ولی در امر طلاق علاوه بر مصلحت مولی­علیه منوط به دائمی بودن جنون است.

[۱] . جعفری لنگرودی، محمد جعفر، ترمینولوژی حقوق، تهران، کتاب­خانه گنج دانش،۱۳۸۲، شماره ۳۴۳۲.

[۲] .جعفری لنگرودی، محمد جعفر، ترمینولوژی حقوق، شماره ۸۸۶، بند د

لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :

 

 

  1. پایان نامه بررسی منابع و ادله فقهی افزایش مهریه بعد از عقد نکاح
  2. پایان نامه فسخ نکاح در حقوق مدنی ایران و مذاهب خمسه
  3. پایان نامه بررسی شرط خلاف کتاب و سنت در ضمن عقد نکاح
  4. پایان نامه کیفیت ابراز قصد انشاء معتبر در عقد نکاح
  5. پایان نامه حقوق درباره:بررسی جراحی زیبایی و تدلیس در نکاح در حقوق ایران و فقه اسلامی
  6. پایان نامه ارشد حقوق:بررسی فقهی حقوقی امکان تغییر و تعدیل مهریه بعد از وقوع نکاح
  7. پایان نامه ارشد:بررسی تحلیلی تعهدات غیر مالی طرفین عقد نکاح در فقه و حقوق موضوعه
  8. دانلود پایان نامه ارشد با موضوع:تحلیل فقهی حقوقی جرم تدلیس در نکاح
  9. دانلود پروپوزال رشته حقوق با موضوع:مطالعه تطبیقی حقوق زنان در ازدواج موقت و نکاح مسیار،با تمرکز بر فقه شیعه و فقه اهل سنت
  10. دانلود پایان نامه ارشد: نکاح و طلاق در فقه حنفی و امامیه
  11. پایان نامه حقوق : بررسی مقایسه ای احکام نکاح از دیدگاه قرآن کریم وکتاب مقدس
  12. پایان نامه حقوق: جایگاه نظم عمومی در باب نکاح و طلاق در نظام حقوقی ایران
  13. پایان نامه حقوق: بررسی تطبیقی حقوقی بیماریهای جدید مسری و مهلک در فسخ نکاح در فقه و حقوق موضوعه ایران
  14. پایان نامه حقوق: بررسی تطبیقی اذن پدر و جد پدری در نکاح دختر باکره از دیدگاه اهل سنت و فقه امامیه و حقوق ایران
  15. پایان نامه ارشد حقوق: بررسی اثر استمهال و تقسیط در سقوط یا بقاء حقّ حبس در عقد نکاح و عقود معاوضی
  16. پایان نامه کارشناسی ارشد رشته حقوق: مقایسه احکام خیار عیب در عقد اجاره و نکاح
  17. پایان نامه حقوق : نکاح با اتباع بیگانه در حقوق و رویه قضایی ایران
  18. دانلود پایان نامه رشته حقوق : اعتبار رشد در نکاح و طلاق در حقوق ایران و مقایسه تطبیقی با مذاهب اسلامی
  19. کار تحقیقی رشته حقوق (وکالت) با عنوان شروط ضمن عقد نکاح
  20. دانلود پایان نامه : اثر حکم موت فرضی بر دارایی و نکاح غائب مفقودالاثر
  21. دانلود پایان نامه ارشد : تحلیل رویه قضایی در شرط ضمن عقد نکاح
  22. دانلود پایان نامه ارشد : تحلیل فقهی حقوقی جرم تدلیس در نکاح
  23. دانلود پایان نامه ارشد : وضعیت حقوقی کودکان خارج از نکاح
  24. پایان نامه تبیین وضعیت ازدواج سرپرست با فرزند خوانده در حقوق ایران و فقه امامیه
  25. پایان نامه بررسی آثار و حدود اعتبار شرط خودداری از ازدواج مجدد در فقه، حقوق
  26. پایان نامه بررسی ازدواج سرپرست با فرزند خوانده
  27. پایان نامه ارشد حقوق درباره:اذن ولی در ازدواج باکره
  28. پایان نامه حقوق با موضوع:بررسی ازدواج سفید از نظر فقه امامیه و حقوق کیفری ایران
  29. دانلود پروپوزال رشته حقوق با موضوع:مطالعه تطبیقی حقوق زنان در ازدواج موقت و نکاح مسیار،با تمرکز بر فقه شیعه و فقه اهل سنت
  30. دانلود پروپوزال رشته حقوق با موضوع:بررسی ثبت اسناد ازدواج در مورد اتباع خارجی در حقوق ایران و حقوق بین الملل
  31. پایان نامه ازدواج مجدّد در حقوق ایران و مصر
  32. پایان نامه کارشناسی ارشد:آثار حقوقی ازدواج غیر قانونی بانوان ایرانی با اتباع خارجی بر فرزندان آنان
  33. پایان نامه حقوق : تحلیل جرم شناختی طلاق در ازدواج‌های دانشجویی
  34. دانلود پایان نامه حقوق : بررسی ازدواج موقت بلند مدت
  35. پایان نامه حقوق : ازدواج موقت در حقوق ایران با تاکید بر قانون جدید حمایت از خانواده
  36. پایان نامه حقوق: بررسی فقهی و حقوقی ازدواج جهانگردان در ایران
  37. پایان نامه حقوق: بررسی ازدواجهای تحمیلی و آثار آن در فقه امامیه و حقوق ایران
  38. پایان نامه حقوق و فقه :ازدواج مجدداز دیدگاه فقه ورویکرد فمنیستی
  39. پایان نامه حقوق : مطالعه تطبیقی ازدواج با غیرمسلمان در فقه اسلامی
  40. پایان نامه رشته فقه و حقوق اسلامی : مطالعه تطبیقی ازدواج محجورین در فقه اسلامی و حقوق ایران
  41. کار تحقیقی رشته حقوق (وکالت) با عنوان بررسی خسارات مادی و معنوی ازدواج ناشی از تدلیس زوجین در حقوق



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:18:00 ب.ظ ]




موجبات طلاق:
منظور از موجبات طلاق چیزهایی است که مجوز طلاق به شمار می­آید و به استناد آن­ها می­توان اقدام به طلاق کرد. اسباب و موجبات طلاق در قانون مدنی به پیروی از فقه امامیه خود به سه قسم زیر تقسیم می-شوند:
۱- طلاق به اراده مرد         ۲-  طلاق به اراده زن     ۳- طلاق به توافق زوجین
اما قبل از تفصیل و بررسی مطالب بالا قابل ذکر است که مقررات ذکر شده در باب طلاق در قانون مدنی مورد انتقاد زیادی قرار گرفت و منجر به سوءاستفاده بسیاری از مردان از اختیار مطلقی که قانون در مورد طلاق در اختیارشان قرار داده بود، می­شد. تا آنجایی­که قانون­گذار با توجه به مسائل و مشکلات پیش آمده و برای جلوگیری از افزایش روز افزون این پدیده قبیح در صدد چاره جویی بر آمد و به موجب قانون حمایت خانواده سال ۴۶ موارد طلاق را محدود کرد و صدور گواهی عدم امکان سازش را برای طلاق لازم دانست و به نوعی ماده ۱۱۳۳ ق.م پیشین را به طور ضمنی نسخ نمود. ولی با توجه به عدم موفقیت قانون حمایت خانواده و پذیرش نظام جمهوری لازم بود تجدید نظر اساسی در مورد مقررات مربوط به طلاق صورت گیرد و این کار با تصویب قانون دادگاه­های مدنی خاص مصوب ۱۳۵۸ انجام گرفت که پاره­ای از مقررات قانون حمایت خانواده را نسخ ضمنی و به نظام قانون مدنی بازگشت نمود و ماده ۱۱۳۳را مجدداً احیاء کرد که در تبصره ۲ ماده قانون مزبور خواهیم دید: موارد طلاق همان است که در قانون مدنی و احکام شرع مقرر گردیده ولی در مواردی که شوهر به استناد ماده ۱۱۳۳ ق.م تقاضای طلاق می­کند دادگاه بدواً حسب آیه کریمه : «وان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکماً من اهله و حکماً من اهلها ان یریدا اصلاحاً یوفق الله بینهما ان الله کان علیماً خبیرا »، موضوع را به داوری ارجاع می­کند و در صورتی که بین زوجین سازش حاصل نشود اجازه طلاق به زوج خواهد داد. بنابراین موجبات طلاق در حقوق فعلی ایران را می­توان در بند­های زیر بررسی کرد:

۱
-۲: طلاق به اراده مرد:
ماده ۱۱۳۳ پیشین قانون مدنی مقرر داشته بود: مرد می­تواند هر وقت که بخواهد زن خود را طلاق دهد. از این ماده این مفهوم قابل برداشت است که طلاق فقط به دست مرد است و هرگاه بخواهد می­تواند از این اختیار قانونی خود استفاده کند. اما متأسفانه این مسأله و اختیار مطلقی که این ماده قانونی در امر طلاق به مرد داده منجر به سوء­استفاده برخی از مردان شده بود. لیکن با اصلاح این ماده قانونی در سال ۱۳۸۱ مقرر شد که: « مرد می­تواند با رعایت شرایط مقرر در این قانون با مراجعه به دادگاه تقاضای طلاق همسرش را بنماید» وحتی در تبصره خود برای زن نیز طبق شرایط مقرره در این قانون این حق را قائل شد. همچنین با تصویب ماده ۸ قانون حمایت خانواده که مقرر کرده: « در موارد زیر زن یا شوهر حسب مورد می­تواند از دادگاه تقاضای صدور گواهی عدم امکان سازش نماید و دادگاه نیز در صورت احراز آن موارد گواهی عدم امکان سازش را صادر خواهد کرد….»، به نوعی حکم ماده ۱۱۳۳ پیشین قانون مدنی را تعدیل کرد و با محدود کردن اختیار مرد در امر طلاق و داشتن علّت موجه برای طلاق دادن و هم­چنین قائل شدن این حق برای زن طبق شرایط مقرره که بعداً به آن خواهیم پرداخت، به نظر می­رسد به نوعی امر طلاق به گونه سازمان یافته­تر از قبل صورت گیرد، طوری­که اگر امروزه شوهر بخواهد زن خود را طلاق بدهد باید ابتدائاً به دادگاه رجوع کند و دادگاه نیز اختلاف آن­ها را برای اصلاح و ایجاد سازش بین زوجین به داوری ارجاع می­دهد و اگر نهایتاً بین آن­ها سازش ایجاد نشد اقدام به صدور گواهی عدم امکان سازش خواهد کرد.
بند آخر ماده ۱۰ قانون حمایت خانواده که می­توان گفت هنوز به اعتبار و قوت خود باقیست ضمانت اجرای تخطی از این قاعده را بیان کرده و مقرر کرده که: « اگر شوهر بدون اجازه دادگاه مبادرت به طلاق کند به حبس جنحه­ای از ۶ ماه تا ۱ سال محکوم خواهد شد ».
همین مجازات نیز مطابق ماده واحده قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق مصوب سال ۱۳۷۱، برای سردفتر خاطی که این­گونه طلاق را ثبت کند وجود دارد و به علاوه آن­که از این سردفتر سلب صلاحیت خواهد شد.

۲-۲: طلاق به اراده زن
:
علی­رغم این­که علی­الاصول طلاق به اراده مرد واقع می­شود اما در مواردی نیز ممکن است زن متقاضی طلاق باشد هر چند که شوهر راضی به طلاق دادن نباشد. قانون مدنی مانند فقه اسلامی در پاره­ای از موارد قانونی خود به زن این اجازه را داده که با اثبات شرایطی که در ذیل خواهد آمد از دادگاه تقاضای طلاق کند و این شرایط عبارتند از:
الف- خودداری یا عجز شوهر از دادن نفقه
ب– عسر و حرج
ج- غیبت شوهر بیش­تر از چهار سال
د- وکالت زن در طلاق.

۱-۲-۲: خودداری یا عجز شوهر از دادن نفقه
:
ماده ۱۱۲۹ قانون مدنی مقرر می­دارد: « در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه و عدم اجراء حکم محکمه و الزام او به دادن نفقه، زن می­تواند برای طلاق به حاکم رجوع کند و حاکم شوهر را اجبار به طلاق می­کند، هم­چنین است در صورت عجز شوهر از دادن نفقه. » استنکاف شوهر از دادن نفقه به دو صورت است:
الف) یا این­که شوهرتوانایی مالی لازم را داشته، ولی به دلایلی از پرداختن نفقه خودداری می­کند.
ب) یا این­که واقعاً توانایی اقتصادی نداشته و اصلاً قادر به پرداخت نفقه همسرش نیست، حال این عجز و ناتوانی او می­خواهد وابسته به قبل از نکاح بوده یا مربوط به بعد از آن باشد. از نظر فقهی استنکاف شوهر از پرداخت نفقه به نوعی نشوز تلقی می­گردد، یعنی همان­گونه که زن نیز در قبال عدم انجام وظایف همسری خود ناشزه تلقی می­گردد مرد هم در قبال خودداری از وظایفی که بر عهده دارد، از جمله همین پرداخت نفقه، در صورت درخواست همسرش، ناشز محسوب می­گردد، که این نشوز هم از لحاظ مدنی و هم از لحاظ کیفری ضمانت اجراء دارد و عواقب سختی در انتظار شوهر مستنکف است. از نظر مدنی ماده ۱۱۱۱ ق.م مقرر کرده: « زن می­تواند در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه به محکمه رجوع کند، در این صورت محکمه میزان نفقه را معین و شوهر را به دادن آن محکوم خواهد کرد.» با قطعی شدن و لازم شدن حکم، چنان­چه شوهر از اجرای رأی هم خودداری کند از طریق معرفی و بازداشت اموال وی حکم اجرا می­شود یا محکوم­له می­تواند از ماده ۲ قانون نحوه اجرای محکومیت­های مالی ( مصوب سال ۷۷ ) استفاده کند. در نهایت ممکن است ضمانت اجرای کیفری شامل حال او شود و به حبس مرد مستنکف از پرداخت نفقه منجر شود. این ضمانت اجرا در ماده ۶۴۲ قانون مجازات تعیین شده و مقرر نموده: « هر کس با داشتن استطاعت مالی نفقه زن خود را در صورت تمکین ندهد یا از تأدیه نفقه سایر اشخاص واجب النفقه امتناع کند دادگاه او را از سه ماه و یک روز تا پنج ماه حبس محکوم می­کند. »
همچنین در صورتی که شوهر عاجز از پرداخت نفقه باشد و زن نیز از طریق دادگاه مطالبه نفقه کند دادگاه نیز حکم به نفع زن صادر کند و شوهر حکم را اجرا نکند (مثلاً اموال خود را پنهان کند و …) زن می­تواند درخواست صدور گواهی عدم امکان سازش برای طلاق را مطرح کند. حال سؤال می­شود که آیا حکم مندرج در ماده ۱۱۲۹ ق.م در مورد نفقه آینده است یا گذشته یا هر دو؟ این مسأله اختلافی است، برخی آن را ناظر به آینده می­دانند و برخی تمایل دارند شامل هر دو بدانند. اما قولی که مرجح به نظر می­رسد این است که فقط استنکاف از دادن نفقه آینده علت طلاق است و قانون ناظر به این نفقه است نه نفقه گذشته.[۱]
زیرا اولاً: نفقه گذشته زن دینی است بر عهده شوهر مانند سایر دیون و نفقه شامل آن نمی­شود، ثانیاً: مبنای طلاق در صورت استنکاف شوهر از پرداخت نفقه، عدم امکان ادامه زندگی زناشویی است و این فقط در مورد نفقه آینده صدق می­کند. ثالثاً: از نظر اجتماعی مصلحت در این است، تا جایی­که ممکن است از موارد و موجبات طلاق کم و محدود شود. آراء قضائی نیز در این مسأله متفاوت است. شعب ۳ و ۴ دیوان عالی کشور، ماده ۱۱۲۹ را ناظر به نفقه آینده دانسته­اند، ولی هیئت عمومی دیوان مزبور در یک رأی اصراری مورخ ۱۹/۷/۱۳۲۹ نفقه گذشته را نیز مشمول این ماده تلقی کردند.

 

 

[۱] . صفایی و امامی، سید حسین و اسدالله، مختصر حقوق خانواده، تهران، بنیاد حقوقی میزان، ۱۳۸۸، ص ۲۱۳

 

لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :

 

 

 

 

 

    1. پایان نامه بررسی منابع و ادله فقهی افزایش مهریه بعد از عقد نکاح

 

    1. پایان نامه فسخ نکاح در حقوق مدنی ایران و مذاهب خمسه

 

    1. پایان نامه بررسی شرط خلاف کتاب و سنت در ضمن عقد نکاح

 

    1. پایان نامه کیفیت ابراز قصد انشاء معتبر در عقد نکاح

 

    1. پایان نامه حقوق درباره:بررسی جراحی زیبایی و تدلیس در نکاح در حقوق ایران و فقه اسلامی

 

    1. پایان نامه ارشد حقوق:بررسی فقهی حقوقی امکان تغییر و تعدیل مهریه بعد از وقوع نکاح

 

    1. پایان نامه ارشد:بررسی تحلیلی تعهدات غیر مالی طرفین عقد نکاح در فقه و حقوق موضوعه

 

    1. دانلود پایان نامه ارشد با موضوع:تحلیل فقهی حقوقی جرم تدلیس در نکاح

 

    1. دانلود پروپوزال رشته حقوق با موضوع:مطالعه تطبیقی حقوق زنان در ازدواج موقت و نکاح مسیار،با تمرکز بر فقه شیعه و فقه اهل سنت

 

    1. دانلود پایان نامه ارشد: نکاح و طلاق در فقه حنفی و امامیه

 

    1. پایان نامه حقوق : بررسی مقایسه ای احکام نکاح از دیدگاه قرآن کریم وکتاب مقدس

 

    1. پایان نامه حقوق: جایگاه نظم عمومی در باب نکاح و طلاق در نظام حقوقی ایران

 

    1. پایان نامه حقوق: بررسی تطبیقی حقوقی بیماریهای جدید مسری و مهلک در فسخ نکاح در فقه و حقوق موضوعه ایران

 

    1. پایان نامه حقوق: بررسی تطبیقی اذن پدر و جد پدری در نکاح دختر باکره از دیدگاه اهل سنت و فقه امامیه و حقوق ایران

 

    1. پایان نامه ارشد حقوق: بررسی اثر استمهال و تقسیط در سقوط یا بقاء حقّ حبس در عقد نکاح و عقود معاوضی

 

    1. پایان نامه کارشناسی ارشد رشته حقوق: مقایسه احکام خیار عیب در عقد اجاره و نکاح

 

    1. پایان نامه حقوق : نکاح با اتباع بیگانه در حقوق و رویه قضایی ایران

 

    1. دانلود پایان نامه رشته حقوق : اعتبار رشد در نکاح و طلاق در حقوق ایران و مقایسه تطبیقی با مذاهب اسلامی

 

    1. کار تحقیقی رشته حقوق (وکالت) با عنوان شروط ضمن عقد نکاح

 

    1. دانلود پایان نامه : اثر حکم موت فرضی بر دارایی و نکاح غائب مفقودالاثر

 

    1. دانلود پایان نامه ارشد : تحلیل رویه قضایی در شرط ضمن عقد نکاح

 

    1. دانلود پایان نامه ارشد : تحلیل فقهی حقوقی جرم تدلیس در نکاح

 

    1. دانلود پایان نامه ارشد : وضعیت حقوقی کودکان خارج از نکاح

 

    1. پایان نامه تبیین وضعیت ازدواج سرپرست با فرزند خوانده در حقوق ایران و فقه امامیه

 

    1. پایان نامه بررسی آثار و حدود اعتبار شرط خودداری از ازدواج مجدد در فقه، حقوق

 

    1. پایان نامه بررسی ازدواج سرپرست با فرزند خوانده

 

    1. پایان نامه ارشد حقوق درباره:اذن ولی در ازدواج باکره

 

    1. پایان نامه حقوق با موضوع:بررسی ازدواج سفید از نظر فقه امامیه و حقوق کیفری ایران

 

    1. دانلود پروپوزال رشته حقوق با موضوع:مطالعه تطبیقی حقوق زنان در ازدواج موقت و نکاح مسیار،با تمرکز بر فقه شیعه و فقه اهل سنت

 

    1. دانلود پروپوزال رشته حقوق با موضوع:بررسی ثبت اسناد ازدواج در مورد اتباع خارجی در حقوق ایران و حقوق بین الملل

 

    1. پایان نامه ازدواج مجدّد در حقوق ایران و مصر

 

    1. پایان نامه کارشناسی ارشد:آثار حقوقی ازدواج غیر قانونی بانوان ایرانی با اتباع خارجی بر فرزندان آنان

 

    1. پایان نامه حقوق : تحلیل جرم شناختی طلاق در ازدواج‌های دانشجویی

 

    1. دانلود پایان نامه حقوق : بررسی ازدواج موقت بلند مدت

 

    1. پایان نامه حقوق : ازدواج موقت در حقوق ایران با تاکید بر قانون جدید حمایت از خانواده

 

    1. پایان نامه حقوق: بررسی فقهی و حقوقی ازدواج جهانگردان در ایران

 

    1. پایان نامه حقوق: بررسی ازدواجهای تحمیلی و آثار آن در فقه امامیه و حقوق ایران

 

    1. پایان نامه حقوق و فقه :ازدواج مجدداز دیدگاه فقه ورویکرد فمنیستی

 

    1. پایان نامه حقوق : مطالعه تطبیقی ازدواج با غیرمسلمان در فقه اسلامی

 

    1. پایان نامه رشته فقه و حقوق اسلامی : مطالعه تطبیقی ازدواج محجورین در فقه اسلامی و حقوق ایران

 

  1. کار تحقیقی رشته حقوق (وکالت) با عنوان بررسی خسارات مادی و معنوی ازدواج ناشی از تدلیس زوجین در حقوق

 



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:17:00 ب.ظ ]




عسر وحرج:
به موجب ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی: « در صورتی­که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد، وی می­تواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند؛ چنان­چه عسر و حرج مذکور در محکمه ثابت شود، دادگاه می­تواند زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نباشد، زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده می­شود. » تبصره این ماده نیز مصادیق عسر و حرج را برشمرده است. قابل توجه این­که ماده مذکور برای اولین بار بعد از انقلاب در سال ۶۱ اصلاح شد و به دادگاه اجازه داد اگر دوام زوجیت را موجب عسر و حرج زوجه بداند زوج را اجبار به طلاق کند.
در سال ۱۳۷۰ مجدداً قانون گذار ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی را اصلاح کرد ولی این اصلاح بیشتر اصلاح عبارتی بود و عبارت “برای جلوگیری از ضررو حرج” در اصلاحیه سال ۷۰ حذف گردید. البته موارد مندرج در این ماده و تبصره جنبه حصری ندارد و تنها مصادیقی از عسر و حرج است. ناگفته نماند که بار اثبات هر یک از این موارد بر دوش زن است و زن باید در دادگاه، مورد ادعای خود را ثابت کند و ممکن است حتی عکس این مورد نیز در دادگاه اتفاق بیفتد، یعنی مرد در دادگاه با اقرار به رفتارهای غیر انسانی خود نسبت به زوجه، موجبات اثبات عسر و حرج زن را فراهم آورد. عللی که باعث شده زندگی زناشویی تلخ و دشوار گردد باید هنگام طرح دادخواست طلاق موجود باشد و احراز آن نیز با دادگاه است. در واقع عسر و حرجی که در زمان گذشته در زندگی وجود داشته باعث طلاق نمی­شود، یعنی اگر برای دادگاه احراز شود که رفتارهای نابهنجار شوهر اصلاح شده دیگر نمی­تواند شوهر را مجبور به طلاق زن کند. طلاق عسر و حرجی طلاق قضائی است و از نوع طلاق بائن است نه رجعی. زیرا اگر رجعی باشد رافع عسر و حرج زوجه نخواهد بود و بی­نتیجه و عبث است. نظریه شماره ۷/۷۹۲۵-۲۲/۸/۱۳۸۰ اداره حقوقی قوه قضائیه مؤید این نظر است.

۳-۲-۲: غیبت شوهر بیش از ۴ سال:

طبق ماده ۱۰۲۹ قانون مدنی: « هر گاه شخصی چهار سال تمام غایب مفقود­الاثر باشد زن او می­تواند تقاضای طلاق کند. در این صورت با رعایت ماده ۱۰۲۳ حاکم او را طلاق می­دهد. « ماده ۱۰۲۳ ق.م بیان می­دارد: « محکمه وقتی می­تواند حکم فرضی غایب را صادر کند که در یکی از جراید محل و یکی از روزنامه­های کثیر­الانتشار تهران اعلانی در سه دفعه متوالی هر کدام به فاصله یک ماه منتشر کرده و اشخاصی را که ممکن است از غایب خبری داشته باشند دعوت نماید که  اگر خبر دارند به اطلاع محکمه برسانند. هر گاه یک سال از تاریخ اولین اعلان بگذرد و حیات غایب ثابت نشود حکم موت فرضی او داده می­شود.» ماده ۱۰۳۰ قانون مدنی نیز راجع به بازگشت شوهر غایب پس از طلاق و قبل از انقضای مدت عده بیان می­دارد: « اگر شخص غایب پس از وقوع طلاق و قبل از انقضای مدت عده مراجعت کند نسبت به طلاق حق رجوع دارد ولی بعد از انقضای مدت مزبور حق رجوع ندارد. مدت عده این طلاق به اندازه عده وفات است و از تاریخ وقوع طلاق به وسیله نماینده دادگاه آغاز می­شود.» این نکته را ماده ۱۱۵۶ قانون مدنی بیان داشته و مقرر کرده: « زنی که شوهر او غایب مفقود­الاثر بوده و حاکم او را طلاق داده باشد باید از تاریخ طلاق عده وفات نگه دارد. » زیرا احتمال فوت شوهر در این­گونه موارد زیاد است.

۴-۲-۲: وکالت زن در طلاق
:
یکی از موضوعات و راه­حل­های مهمی که در فقه و قانون اسلامی برای زنان در نظر گرفته شده و توجه ویژه­ای نیز بدان شد، بحث وکالت زن در طلاق می­باشد که برای پرهیز از تکرار، توضیحات بیشتر و تکمیلی آن را در فصل دوم این رساله خواهیم آورد.

۳-۲: توافق زوجین
:
طلاق توافقی طلاقی است که در آن زن و شوهر در تمام زمینه­های مربوط به زندگی مشترک اعم از مهریه، نفقه، اجرت­المثل ایام زوجیت، نحله و جهیزیه زوجه و نیز در صورت داشتن فرزند یا فرزندان غیربالغ در خصوص حضانت ایشان و نفقه مربوطه، توافق نمایند و دادخواست صدور گواهی عدم امکان سازش را تنظیم و به دادگاه تسلیم می­کنند. هر چند که طلاق توافقی تا قبل از تصویب قانون حمایت خانواده در تاریخ ۱/۱۲/۱۳۹۱ در قانون ذکر نشده بود، اما قضات دادگاه خانواده معمولاً آن را به لحاظ قانونی با مواد مربوط به طلاق خلع و مبارات توجیه می­کردند، چون در این نوع طلاق زوجین با توجه به کراهتی که از یکدیگر پیدا می­کنند جدایی را راه­حل مشکل خود دانسته، به نحوی که با یکدیگر توافق نموده و دعوایی تحت عنوان طلاق توافقی مطرح می­کنند. دادگاه نیز بعد از  این­که توفیقی در اصلاح بین آنها حاصل ننمود، با توجه به اینکه هر دوی آنها به این امر راضیند مبادرت به صدور گواهی عدم امکان سازش می­نماید.

 

 

 

مبحث دوم: حق یا تکلیف بودن طلاق:

 

 

گفتار اول: مفهوم حق و تکلیف:
مفهوم حق: 
حق در لغت و در زبان فارسی معانی متعددی از جمله :راستی، درستی، حقیقت، شایستگی و سزاواری، یقین، نصیب و بهره، عدل و داد، ملک و مال به کار رفته است.[۱] از نظر اصطلاحی نیز واژه حق از نظر فقها و حقوق­دانان به گونه­ای دیگر تعریف شده که در ذیل به نظرات هر یک از آنها خواهیم پرداخت؛ دکتر کاتوزیان در تعریف حق بیان داشته­اند: سلطه و اختیاری که حقوق هر کشور به اشخاص می­دهد تا از مالی به طور مستقیم استفاده کنند یا انتقال مال و انجام دادن کاری را از دیگری بخواهند[۲] . همچنین در جای دیگری تعریف نمودند: حق امتیاز و نفعی است متعلق به شخص که حقوق هر کشور در مقام اجرای عدالت از آن حمایت می­کند و به او توان تصرف در موضوع حق و منع دیگران از تجاوز به آن را می­دهد.[۳]
دکتر جعفری لنگرودی نیز واژه حق را در معانی زیر به کار برده است:
الف) اموری که در قانون پیش­بینی شده، اگر افراد مجاز باشند که به قصد خود برخی از آنها را تغییر دهند، این امور قابل تغییر را حق گویند.
ب) نوعی از مال است و در این صورت در مقابل عین، دین، منفعت، انتفاع، به کار می­رود چنان­که گویند: مالکیت عین، مالکیت دین، مالکیت انتفاع، مالکیت حق و این نوع مالکیت اخیر مانند مالکیت حق خیار، مالکیت حق تحجیر.
ج) قدرتی که از طرف قانون به شخصی داده شد، حق نامیده می­شود. حق به این معنا دارای ضمانت اجرا است و آن را حق تحققی و حقوق موضوعه و حقوق مثبته نیز گفته­اند.[۴]
فقهای ما نیز گرچه برای حق معنای اصطلاحی قائل نشدند و در فقه نیز آن را به همان معنای لغوی به کار برده­اند اما از آنجا که این واژه در فقه دارای آثار و احکام خاصی می­گردد ناگزیر تلاش کردند تا معنای دقیق­تری را برای آن بیان کنند و در این راستا چهار معنی را برای حق در نظر گرفته­اند و تعاریفی را در باب آن آوردند که به هر یک از آنها مختصر اشاره­ای خواهیم نمود.
۱- برخی از فقها حق را به معنای سلطنت آورده­اند و آن را بدین گونه تعریف کردند: «الحق سلطنه مجعوله من حیث هو علی غیره و لو بالاعتبارمن مال أو شخص أو هما معاً».[۵] یعنی حق سلطه­ای است که بر دیگری قرار داده شده چه به اعتبار شخص باشد یا مال یا هر دو با هم. محقق اصفهانی نیز برای حق دو نوع اعتبار ذکر کرده­اند: [۶]
الف) در برخی از موارد حق به چیزی که تعلق گرفته و اضافه شده همان معنا و اعتبار مضاف­الیه را دارد نه چیز دیگری، مثلاً در حق ولایت فقط ولایت برای حاکم و پدر و جد اعتبار شده است که می­توانند در مال مولی­علیه هم تکلیفاً و هم وضعاً تصرف نمایند. بنابراین اضافه حق ولایت به معنای ولایت است و معنای دیگری ندارد.
ب) در برخی از حقوق نیز با توجه به ادله آن می­توان سلطنت را برای ذی­حق اعتبار کرد، مثلاً در حق قصاص، چون خداوند از این حق با تعبیر سلطنت یاد کرده و می­فرماید:« فقد جعلنا لولیه سلطاناً[۷]» پس مراد از حق سلطنت اولیای دم است. حال با توجه به این تعریف اگر بخواهیم حق طلاق را در قالب این تعریف به­کار ببریم می­توان گفت که حق طلاق نوعی سلطه یا سلطنت زوج در حوزه زوجیت است و حتی طبق اعتباراتی که محقق اصفهانی در باب حق بیان داشتند می­توان گفت که حق طلاق فقط برای زوج اعتبار شده که می­تواند هم تکلیفاً و هم وضعاً در آن تصرف کند و از حق خودش استفاده کند.
۲- گروهی دیگر نیز هستند که حق را مساوی و به نوعی از ملک می­دانند که در مقابل عین، دین،منفعت و انتقال به کار می­رود، مانند تعریف دکتر جعفری لنگرودی در ترمینولوژی حقوق که در بند ب از تعریف حق[۸] ، بیان داشته­اند. آیت الله حکیم در این باره می­گوید: «و فی الاصطلاح الحقّیه عباره عن نوع من الملکیه الّتی هی نوع خاصّ من الاضافه بین مالک و المملوک»[۹]. با توجه به نظرات این دسته از از نظریه­پردازان می­توان این­گونه برداشت کرد که زوج بر حق طلاق به نوعی مالکیت دارد و به عبارتی دیگر از منظر این دسته از فقیهان، مالکیت اختصاصی زوج بر حق طلاق مسلّم است.
۳- برخی از فقها و حقوقدانان نیزحق را به معنای امتیاز گرفته­اند که این غیر از ملکیت و سلطنت و مانند آن­هاست. که بنا براین تعریف، حق طلاق یک نوع امتیاز برای مرد است که قانون­گذار برای وی وضع نموده است.[۱۰]
۴-برخی از فقیهان بین حق و ملک و سلطنت تفاوت­هایی قائل شده­اند،[۱۱] از جمله موارد ذیل:
الف) این که حق و حکم به افعال مکلفان تعلّق می­گیرند، بر خلاف ملک که به افعال و هم به اعیان متعلق می­شود.
ب) این­که حق و حکم اعتباری­اند بر خلاف ملک و سلطنت که می­توانند حقیقی باشند.
ج) این­که در موارد حکم و حق، هیچ تفاوت ماهوی وجود ندارد، زیرا جواز و لزوم وضعی مانند جواز و لزوم تکلیفی هستند و همه از احکام شرعی به حساب می­آیند، گرچه در آثار با هم اختلاف داشته باشند.
د) حق در لغت به معنای ثبوت است، پس مفهوم حق شامل کلیه مجعولات شرعی ( احکام ) می­شود.[۱۲]
اما عللی که موجب شده تا حق و حکم را مانند هم در نظر گرفته شود: [۱۳]
۱- اولین عامل این است که به ظاهر بین احکام ترخیصی و حق، تلقی به تشابه شده­اند. توضیح این­که احکام تکلیفی بر سه دسته وجوب، حرمت و اباحه تقسیم بندی شده­اند. اباحه نیز در معنای اعم خود ( که یعنی هیچ الزامی به انجام وجود ندارد ) بر سه قسم است: استحباب، کراهت، و اباحه به معنای اخص. که در این تفکیک، وجوب و حرمت را حکم تکلیفی الزامی می­گویند و اقسام سه گانه اباحه را حکم تکلیفی ترخیصی نام­گذاری نموده­اند. و چون این احکام ترخیصی انجام و ترکشان به اختیار مکلف است و هیچ الزامی را در پی ندارد، تقریباً مانند نسبت حق با صاحب حق در اختیار استفاده یا عدم استفاده از حق می­باشد.
۲- دومین عامل، داشتن ارتباط تنگاتنگ بین احکام وضعی و احکام تکلیفی است. احکام وضعی مانند: جزئیت، مانعیت، شرطیت، و …. گرچه به ظاهر مغایر با احکام تکلیفی­اند ولی همیشه در مورد احکام وضعی یک یا چند حکم تکلیفی هم وجود دارد، مثلاً زوجیت مرد و زن برای یکدیگر با اباحه استمتاع و وجوب نفقه از طرف مرد که با وجوب تمکین از طرف زن، همراه است.
تقریباً همین معنی در حق هم وجود دارد، زیرا وقتی برای کسی حقی قرار داده شد متعاقباً طرف دیگری هم تحت عنوان مکلّف یا من علیه الحق در نظر گرفته خواهد شد.
با این حال و با شباهت­هایی که بین حق و حکم موجود است تفاوت­هایی میان این دو نیز برقرار است: [۱۴]
الف) حق و حکم هردو نتیجه قانون­اند، منتهی در برخی موارد مصلحتی که در وضع حکم هست آنچنان مهم است که اراده اشخاص در برابر آن ارزشی ندارد که این حکم را امری، و موقعیتی که به وجود آورده است را حکم می­گویند. ولی گاهی هدف اصلی قانون­گذار حفظ منافع خصوصی افراد یا تکمیل اراده ایشان و رعایت عدالت در قراردادهاست. در اینجا نیز مصلحت عمومی در نظر است اما نه­چندان ­که حاکمیت اراده را از بین ببرد، پس قانون تکمیلی است و موقعیت ناشی از آن نیز حق نامیده می­شود.
ب: در احکام ترخیصی کسی جز شارع نمی­تواند آن حکم را از درجه اعتبار ساقط کند، اما در حقوق صاحب حق علاوه بر توانایی انجام ترک عمل می­تواند این توانایی را هم از خود بگیرد.
ج: برخورداری از حق منوط به قدرت و تمکن نیست چون حتی افراد عاجز و ضعیف هم حقشان محفوظ است ولی تکلیف مشروط به قدرت و تمکن است. با توجه به این تعریف هم می­توان گفت: که طلاق یک حکم ترخیصی است به طوری­که اگر حق باشد شخص می­تواند حق طلاق را انجام بدهد یا ندهد، ولی اگر آن را حکم ترخیصی بدانیم مکلف ( زوج ) مختار به انجام یا ترک آن است، ولی از بین بردن این توانایی به دست خودش نیست، چون همان­گونه که بیان کردیم در احکام ترخیصی کسی جز شارع نمی­تواند آن حکم را از درجه اعتبار ساقط کند. ولی در حقوق صاحب حق این توانایی را دارد که آن فعل را انجام بدهد یا ندهد، در حقیقت مختار است.
با این تفاسیر هر چند هر یک از این تعاریف و معنای حق ( حق در معنای سلطنت، ملک، امتیاز و نفع ) بتواند بخشی از معنای مورد نظر از ماهیت حق طلاق را بگیرد، لیکن نمی­تواند بازتاب کاملی از تعریف حق طلاق باشد، زیرا هر یک از این تعاریف از آن­چنان جامعیتی برخوردار نیست که بتواند مانع ورود تعاریف دیگر گردد. یا آن­که هر یک از این تعاریف به نحوی است که از یک نقطه نظر آثار حقوقی مرتبط به آن در تعریف حق طلاق دچار ضعف­های حقوقی می­باشد که این نگارنده را در اطلاق آن تعاریف بر حق طلاق به طور کامل منصرف می­داند، اما در خصوص معنای حکم که عده­ای حق را مرادف با آن دانستند باید بگوییم که این کلمه در بردارنده تمامیت معنای حق طلاق می­باشد، و تعبیری به جا و درست از آن است چون همان­گونه که در مباحث بعدی ( تفاوت و تلازم بین حق و تکلیف) و از ویژگی ­های حق ذکر می­کنیم( از جمله این­که که حق قابل انتقال و قابل اسقاط است)، اگر طلاق را به نوعی حق بدانیم، پس زوج به راحتی ­می­تواند آن را از خود ساقط کند یا به زوجه خود یا به شخص دیگری واگذار کند، اما این حق اعطاء شده به زوج، از سوی قانون و شرع است و به نوعی الزام قانونی بر عهده زوج است و چیزهایی را که قانون و شارع آن را وضع کند، فقط خود شارع ­می­تواند آن را از درجه اعتبار ساقط کند یا در وضع آن تغییری به وجود آورد، چون برای مکلّف فقط توانایی بر انجام یا ترک عمل قرار داده شده و چنین قدرتی را ندارد که تغییری در وضع آن به وجود بیاورد، به عبارتی بهتر حکم یا تکلیف مشروط به قدرت و تمکن است ولی حق دارای چنین خصوصیتی نمی­باشد.
مفهوم تکلیف: واژه تکلیف در فرهنگ معین در چندین معانی به کار رفته است، از جمله، به رنج افتادن، بار کردن، به گردن گذاشتن، کاری سخت و شاق به عهده کسی گذاشتن، وظیفه­ای که باید انجام شود، اوامر و نواهی خداوند بر بندگان.[۱۵] در اصطلاح فرهنگ و دین، تکلیف به فرمان الهی اطلاق می­شود، هم­چنین تکلیف در دین به معنای موظف کردن در مقابل تعالیم الهی و تبعیت از امرو نهی پروردگار است.[۱۶] مرحوم لاهیجی نیز در گوهر مراد می­گوید: « تکلیف خطاب الهی را گویند که متعلّق به افعال بندگان است از جهت اتصاف به حسن و قبح بر سبیل اقتضاء یابر سبیل تخییر، و مراد از اقتضاء طلب است و طلب یا متعلّق است به فعل یا ترک، و تخییر تسویه است میان فعل و ترک.[۱۷]
در اصطلاح حقوقی نیز تکلیف عبارت است از اوامر و نواهی قانونی، که به عبارت دیگر آن­ها را الزامات قانونی می­نامند،[۱۸] و افراد ملزم به انجام یا ترک آن بوده و عدم انجام یا انجام آن با واکنش قانونی مواجه است. الزامات قانونی نیز گاهی در قالب امر است، مثلاً لزوم پرداخت نفقه زن از جانب مرد که یک تکلیف قانونی بر عهده شوهر است و یک حق قانونی نیز برای زن که در صورت خودداری مرد از پرداخت آن می­تواند از طریق شکایت در نزد مراجع قانونی به حق و خواسته خود برسد. و گاهی نیز در قالب نهی به کار می­رود، مثلاً سرقت یا کلاهبرداری، که اگر کسی مرتکب این جرایم شود قانون­شکنی کرده و مجازات می­شود. در واقع این نهی به نوعی ایجاد تکلیف می­کند.
[۱] .معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، انتشارات امیر کبیر، چاپ بیستم، ج ۱،  ص ۱۳۶۳.

 

 

[۲] .کاتوزیان، ناصر، مقدمه علم حقوق، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۸۱، چاپ سی و یکم، ص۲۴۹.

 

 

[۳] .کاتوزیان، ناصر، فلسفه حقوق، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۸۰، چاپ دوم، ج ۱، ص ۴۴۲.

 

 

[۴] . جعفری لنگرودی، محمد جعفر، ترمینولوژی حقوق، ش ۱۷۲۲.

 

 

[۵]. بحرالعلوم، سید محمد تقی، بلغه الفقیه، تهران، مکتبه الصادق، ۱۴۰۳، چاپ چهارم، ج ۱، ص ۱۳.

 

 

[۶] اصفهانی، محمد حسین، حاشیه کتاب المکاسب، تحقیق عباس محمد آل سباع، قم، انوار المهدی، ۱۴۱۸، ج ۱، ص ۴۱- ۴۹.

 

 

[۷] .قرآن کریم، سوره اسراء، آیه ۳۳.

 

 

[۸] . جعفری لنگرودی، محمد جعفر، ترمینولوؤی حقوق، ش۱۷۲۲، بند ب.

 

 

[۹] .طباطبایی حکیم، سید محسن، نهج الفقاهه، قم، انتشارات ۲۲ بهمن، ج ۱، ص ۶.

 

 

[۱۰] . موسویان، سید ابولفضل، ماهیت حق، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ( ره )، ۱۳۸۲، چاپ اول، ص ۵۹.

 

 

[۱۱] همان، ص ۵۳- ۵۴.

 

 

[۱۲] . خویی، سید ابوالقاسم، مصباح الفقاهۀ فی المعاملات، قم، مطبعه سید الشهداء،۱۳۷۸،چاپ دوم، ص ۴۶.

 

 

[۱۳] .موسویان، سید ابولفضل، ماهیت حق، ص ۵۴ – ۵۶.

 

 

[۱۴] . موسویان، سید ابولفضل، ماهیت حق، ص ۵۶ – ۵۹.

 

 

[۱۵] . معین، محمد، فرهنگ معین،.ج ۱، ص ۱۱۲۷

 

 

[۱۶] . جوادی آملی، عبدالله، حق و تکلیف در اسلام،قم،مرکز نشر اسراء، ۱۳۹۰، ص ۳۰ و ص ۲۳۸.

 

 

[۱۷] .فیاض لاهیجی، حکیم عبدالرزاق، گوهر مراد، قم، نشر سرمایه مؤسسه الهادی، ۱۳۸۲، چاپ اول، ص ۷ و ص ۳۴۶.

 

 

[۱۸] . جعفری لنگرودی، محمد جعفر، ترمینولوژی حقوق، ش ۱۴۱۰.

 

 

لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :

 

 

 

 

 

    1. پایان نامه بررسی منابع و ادله فقهی افزایش مهریه بعد از عقد نکاح

 

 

    1. پایان نامه فسخ نکاح در حقوق مدنی ایران و مذاهب خمسه

 

 

    1. پایان نامه بررسی شرط خلاف کتاب و سنت در ضمن عقد نکاح

 

 

    1. پایان نامه کیفیت ابراز قصد انشاء معتبر در عقد نکاح

 

 

    1. پایان نامه حقوق درباره:بررسی جراحی زیبایی و تدلیس در نکاح در حقوق ایران و فقه اسلامی

 

 

    1. پایان نامه ارشد حقوق:بررسی فقهی حقوقی امکان تغییر و تعدیل مهریه بعد از وقوع نکاح

 

 

    1. پایان نامه ارشد:بررسی تحلیلی تعهدات غیر مالی طرفین عقد نکاح در فقه و حقوق موضوعه

 

 

    1. دانلود پایان نامه ارشد با موضوع:تحلیل فقهی حقوقی جرم تدلیس در نکاح

 

 

    1. دانلود پروپوزال رشته حقوق با موضوع:مطالعه تطبیقی حقوق زنان در ازدواج موقت و نکاح مسیار،با تمرکز بر فقه شیعه و فقه اهل سنت

 

 

    1. دانلود پایان نامه ارشد: نکاح و طلاق در فقه حنفی و امامیه

 

 

    1. پایان نامه حقوق : بررسی مقایسه ای احکام نکاح از دیدگاه قرآن کریم وکتاب مقدس

 

 

    1. پایان نامه حقوق: جایگاه نظم عمومی در باب نکاح و طلاق در نظام حقوقی ایران

 

 

    1. پایان نامه حقوق: بررسی تطبیقی حقوقی بیماریهای جدید مسری و مهلک در فسخ نکاح در فقه و حقوق موضوعه ایران

 

 

    1. پایان نامه حقوق: بررسی تطبیقی اذن پدر و جد پدری در نکاح دختر باکره از دیدگاه اهل سنت و فقه امامیه و حقوق ایران

 

 

    1. پایان نامه ارشد حقوق: بررسی اثر استمهال و تقسیط در سقوط یا بقاء حقّ حبس در عقد نکاح و عقود معاوضی

 

 

    1. پایان نامه کارشناسی ارشد رشته حقوق: مقایسه احکام خیار عیب در عقد اجاره و نکاح

 

 

    1. پایان نامه حقوق : نکاح با اتباع بیگانه در حقوق و رویه قضایی ایران

 

 

    1. دانلود پایان نامه رشته حقوق : اعتبار رشد در نکاح و طلاق در حقوق ایران و مقایسه تطبیقی با مذاهب اسلامی

 

 

    1. کار تحقیقی رشته حقوق (وکالت) با عنوان شروط ضمن عقد نکاح

 

 

    1. دانلود پایان نامه : اثر حکم موت فرضی بر دارایی و نکاح غائب مفقودالاثر

 

 

    1. دانلود پایان نامه ارشد : تحلیل رویه قضایی در شرط ضمن عقد نکاح

 

 

    1. دانلود پایان نامه ارشد : تحلیل فقهی حقوقی جرم تدلیس در نکاح

 

 

    1. دانلود پایان نامه ارشد : وضعیت حقوقی کودکان خارج از نکاح

 

 

    1. پایان نامه تبیین وضعیت ازدواج سرپرست با فرزند خوانده در حقوق ایران و فقه امامیه

 

 

    1. پایان نامه بررسی آثار و حدود اعتبار شرط خودداری از ازدواج مجدد در فقه، حقوق

 

 

    1. پایان نامه بررسی ازدواج سرپرست با فرزند خوانده

 

 

    1. پایان نامه ارشد حقوق درباره:اذن ولی در ازدواج باکره

 

 

    1. پایان نامه حقوق با موضوع:بررسی ازدواج سفید از نظر فقه امامیه و حقوق کیفری ایران

 

 

    1. دانلود پروپوزال رشته حقوق با موضوع:مطالعه تطبیقی حقوق زنان در ازدواج موقت و نکاح مسیار،با تمرکز بر فقه شیعه و فقه اهل سنت

 

 

    1. دانلود پروپوزال رشته حقوق با موضوع:بررسی ثبت اسناد ازدواج در مورد اتباع خارجی در حقوق ایران و حقوق بین الملل

 

 

    1. پایان نامه ازدواج مجدّد در حقوق ایران و مصر

 

 

    1. پایان نامه کارشناسی ارشد:آثار حقوقی ازدواج غیر قانونی بانوان ایرانی با اتباع خارجی بر فرزندان آنان

 

 

    1. پایان نامه حقوق : تحلیل جرم شناختی طلاق در ازدواج‌های دانشجویی

 

 

    1. دانلود پایان نامه حقوق : بررسی ازدواج موقت بلند مدت

 

 

    1. پایان نامه حقوق : ازدواج موقت در حقوق ایران با تاکید بر قانون جدید حمایت از خانواده

 

 

    1. پایان نامه حقوق: بررسی فقهی و حقوقی ازدواج جهانگردان در ایران

 

 

    1. پایان نامه حقوق: بررسی ازدواجهای تحمیلی و آثار آن در فقه امامیه و حقوق ایران

 

 

    1. پایان نامه حقوق و فقه :ازدواج مجدداز دیدگاه فقه ورویکرد فمنیستی

 

 

    1. پایان نامه حقوق : مطالعه تطبیقی ازدواج با غیرمسلمان در فقه اسلامی

 

 

    1. پایان نامه رشته فقه و حقوق اسلامی : مطالعه تطبیقی ازدواج محجورین در فقه اسلامی و حقوق ایران

 

 

    1. کار تحقیقی رشته حقوق (وکالت) با عنوان بررسی خسارات مادی و معنوی ازدواج ناشی از تدلیس زوجین در حقوق

 

 



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:17:00 ب.ظ ]




از جمله مسائل مهم در باب حق و تکلیف بحث تفاوت و تلازم میان این دو است. باتوجه به تعاریفی که از این دو واژه ارائه کردیم در مورد تفاوتشان با یکدیگر می­توان گفت که حق چیزی است به نفع فرد و به عهده دیگران، و تکلیف چیزی است به عهده فرد و به نفع دیگران. حق برای فرد محق و تکلیف برای فرد مکلف است.

 

تکلیف فتوا بردار است اما حق چنین نیست. حق در واقع دربردارنده نوعی بهره­مندی، توان، اختیار استفاده برای شخص است، اما تکالیف فقط بیان­گر الزام قانونی است و به طور مستقیم اختیار و قدرتی را برای شخص مکلف به وجود نمی­آورد. از جمله تفاوت­های مهمی که بین حق و تکلیف وجود دارد این است که حق چه بسا قابل نقل و انتقال و قابل اسقاط است، ولی تکلیف هیچ یک از این آثار و ویژگی­ها را ندارد. اما در بحث تلازم و رابطه بین حق و تکلیف باید گفت این دو چنان ملازمه­ای با هم دارند که هر جا سخن ازحق می­شود تکلیفی هم در مقابل آن قرار دارد، به عبارتی رابطه بین حق و تکلیف یک رابطه دوطرفی است و حتی به قدری تفکیک­ناپذیر است که برخی از بزرگان اساساً معتقدند که بین حکم تکلیفی و وضعی دوگانگی وجود ندارد.حکم وضعی منتزع از حکم تکلیفی است و آن­چه شارع بیان می­کند حکم تکلیفی است[۱]، گرچه به بیان حکم وضعی باشد. تکالیف موضوعه ( البته غیر از  تکالیف فردی و عبادی ) ممکن است برخاسته از حقی یک­طرفه باشند، مانند خیار غبن برای مغبون، و ممکن است از حقی دوطرفه ناشی شده باشند، مانند خیار مجلس، که هر دوطرف معامله تا قبل از به­هم خوردن مجلس عقد این حق را دارند و می­توانند معامله را فسخ کنند، در این نوع حقوق دوطرفه هرکس دارای حق و تکلیف می­باشد. زیرا هم حق داری که دیگران باید آن را مراعات کنند و هم باید این حق را برای دیگران قائل شده و نسبت به آنان رعایت کنی.[۲]

 

حضرت علی ( ع) هم در نهج­البلاغه در مورد تلازم بین حق و تکلیف در امر حکومت این­گونه می­فرمایند: « امّا بعد، فقد جعل الله سبحانه لی علیکم حقّاً بولایه أمرکم، و لکم علّی من الحق مثل الذی لی علیکم» خداوند سبحان برای من به خاطر آن­که زمامدار شما شده­ام حقی بر شما قرار داده و همان­گونه که مرا برشما حقی است شما را نیز بر من حقی می­باشد. هم­چنین می­فرمایند: « لا یجری الّا جری علیه، و لا یجری علیه الّا جری له » هیچ حقی برای کسی منظور نمی­شود مگر آن­که وظیفه­ای بر عهده او گذارده می­شود و هیچ تکلیفی برای کسی در نظر گرفته نمی­شود جز آن­که متقابلاً حقی برای او مطرح خواهد بود.[۳] گفتیم که حق و تکلیف ملازم یکدیگرند، مثلاً اگر زن بر شوهر حقی دارد، شوهر هم نسبت به او تکلیفی دارد، مثل پرداخت نفقه در قبال تمکین زن.
اساساً حقوق محدودند و به تعبیر استاد مطهری باید گفت انسان حقی دارد و حق انسان هم حدی دارد.[۴] مثلاً انسان حق فکر کردن، تملیک، تصرف، شنیدن، راه رفتن و … را دارد، ولی همه این­ها حدی دارند. همان­طور که اعضاء و جوارح انسان حق و حدودی دارند یک فرد در جامعه نیز همین­طور است.حتی برخی از اندیشمندان غرب نیز اذعان کردند که بیانیه حقوق بشر در حقیقت بیانیه تکالیف هم هست، به عنوان مثال بند ۱ ماده ۲۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب ۱۹۴۸ بیان می­دارد: « هر کس در مقابل آن جامعه­ای وظیفه دارد که رشد آزاد و کامل شخصیت او را میسر کند. » به عبارتی افراد در مقابل جامعه­ای که در آن زندگی می­کنند علاوه بر این­که حقی دارند تکالیفی هم بر عهده دارند و هم­چنین اعمال این تکالیف از سوی افراد مشروط بر این است که جامعه هم به حقوق و آزادی­های آن­ها احترام بگذارد. در واقع در مقابل بیشتر حقوقی که برای موجودات انسانی پذیرفته می­شود تکالیفی هم قرار دارد، این دو به عبارتی دو روی یک سکه­اند، هیچ­گاه نمی­شود فردی بر دیگری حقی داشته باشد ولی آن دیگری بر او حقی نداشته باشد، فقط در یک مورد چنین چیزی نیست و آن هم فقط خداوند متعال است. حضرت علی (ع ) در نهج­البلاغه در این رابطه می­فرمایند: « و لو کان لأحد أن یجری له و لا یجری علیه، لکان ذلک خالصاً لله سبحانه » تنها کسی که حق بدون تکلیف دارد خداوند است، دیگران از چنین حقی برخوردار نیستند.[۵] علت این امر هم این است که مبنای حق در مورد خداوند با دیگران فرق دارد. حق برای افراد به معنی انتفاع بردن است، ولی حق خداوند، یعنی دیگران در مقابل او تکلیف دارند.

گفتار دوم: نقل و انتقال و اسقاط حق و تکلیف:

۱-۲: نقل و انتقال حق
:
از جمله آثار و ویژگی­هایی که برای حق ذکر شده همین قابلیت نقل و انتقال و اسقاط آن است. امام خمینی ( ره) نیز در این باره می­فرمایند: « و کیف کان لم یثبت مورد احرز ک-و-نه حقّاً و مع ذلک لم یکن قابلاً للاسقاط و النقل و الانتقال»[۶]
همان­طور که می­دانیم دو واژه نقل و انتقال در زبان و ادبیات ما گاهاً با هم و به طور مترادف و در تعبیر ” نقل وانتقال ” به کار می­روند، اما در مبحث آثار حق این دو واژه در مقابل یکدیگر به کار می­روند (یعنی قابلیت نقل در برابر قابلیت انتقال ). نقل یعنی سلب مالکیت یک مالک نسبت به مال یا اموال معین و اعطاء آن به دیگری، خواه بر رضای مالک و خواه به حکم قانون باشد.[۷] انتقال هم یعنی زوال مالکیت نسبت به مال یا اموال معین به نفع مالک جدید که ید وی متلقای از مالک نخستین است.[۸] انتقال حق ممکن است ارادی و در نتیجه یکی از اعمال حقوقی باشد، مثلاً در عقد بیع، توافق دو طرف عقد سبب انتقال حق مالکیت می­شود، یا به حکم قانون انجام گیرد که در این صورت اراده صاحب حق در آن اثری ندارد، مثلاً ارثی که در اثر مرگ متوفی به بازماندگان او انتقال پیدا می­کند. در حقیقت در مواردی که حقی از صاحب آن به دیگری منتقل شود، مالک حق تغییر می­کند و مالک پیشین آن را از دست می­دهد، بدون این­که در طبیعت و حدود آن تغییری به وجود آید و حق با همان خصوصیت­ها و آثار خود منتقل می­شود و مانند مالی می­ماند که از دستی به دست دیگر می­رسد.

۲-۲: اسقاط حق:

اسقاط در اصطلاح حقوق عبارت است از این­که، حقی به توسط صاحب آن حق از بین برود ( اعم از مالی یا غیر مالی )، مثلاً کسی در عقدی صاحب حق خیاری شده می­تواند یکطرفه و به قصد خود آن را ساقط کند.[۹] اسقاط حق در واقع عملی است ارادی که موجب زوال مستقیم حق از سوی دارنده آن می­شود. در مورد ماهیت آن نیز مشهور فقهاء اعتقاد دارند که از جمله ایقاعات است. چون اسقاط انشای یکطرفه است که تحقق آن نیازی به قبول طرف دیگر ندارد و در واقع شخص نسبت به امتیاز یا مصونیت یا آزادی خود دخل و تصرف حقوقی می­کند و نیازمند اذن و رضایت دیگری ندارد و انجام آن در قالب ایقاع امکان­پذیر است. اسقاط تابع وجود حق عینی یا دینی است. حق وجود اعتباری است که خود به وسیله اسباب اعتباری دیگری مثل عقد ایجاد می­­شود و به همین ترتیب به واسطه اسباب اعتباری دیگری مثل اسقاط از بین می­رود و به طور کلی زوال حق به دو گونه است: ۱) زوال ارادی حق  ۲) زوال قهری [۱۰]. در نوع نخست عامل زائل کننده حق، اراده دارنده آن است که در قالب یکی از اعمال حقوقی حق خود را از بین می­برد. اما در روش دوم چیزی غیر از دارنده حق موجب زوال آن می­گردد مثل مالکیت فی­الذمه و تهاتر. با همه این تفاسیر و آثار و ویژگی­ها مانند نقل و انتقال و اسقاط که برای حق ذکر کردیم، شایان توجه است که همه این حقوق الزاماً همه این آثار را ندارند، مثلاً یکسری از حقوق را به هیچ طریقی نمی­توان به دیگری یا دیگران انتقال داد. به عنوان نمونه حق نمایندگی و قانون­گذاری. از این جهت برخی از فقهاء حقوق را با توجه به این آثار به دسته­هایی تقسیم بندی کرده­اند که در ذیل به آن­ها اشاره خواهیم نمود؛
شیخ انصاری حقوق را به سه قسم برشمرده­اند:
۱- حقوقی که قابل معاوضه با مال نیستند.
۲- حقوقی که قابل نقل نیستند اگرچه قابل انتقال غیراختیاری باشند، مانند حق شفعه و حق خیار.
۳- حقوقی که قابل نقل و انتقال هستند و معامله هم بر آن­ها واقع می­شود، مانند حق تحجیر.[۱۱]
سید محمد کاظم طباطبایی نیز در این زمینه حق را چنین تقسیم­بندی کردند:
۱- حقوقی که قابل اسقاط و نقل نیستند.
۲- حقوقی که قابل اسقاط هستند ولی قابل نقل نیستند.
۳- حقوقی که قابل نقل و اسقاط هستند.[۱۲]
حضرت امام خمینی ( ره ) نیز حقوق را به چهاربخش تفکیک نمودند:
۱- آنچه که قابل نقل و انتقال و اسقاط نیست.
۲- آن­چه قابل نقل و انتقال و اسقاط است
۳- آن­چه قابل نقل به مثل می­باشد
۴- آن­چه در صحت اسقاط و نقل و انتقال آن تردید وجود دارد.[۱۳]
ایشان درتقسیمات حق این­گونه توضیح می­دهند که: قسم اول این تقسیم بندی چون هیچ یک از آثار حق را ندارد، در حق بودنش تردید است مانند حق ابوت و حق ولایت. اما در قسم دوم، در حق بودنش تردیدی وجود ندارد چون همه آثار حق را داراست. مثل حق قصاص، حق الرهانه، حق خیار، حق شفعه. در قسم سوم نیز مثالی را ذکر کردند که به نظر ایشان مانند قسمت دوم است مثل، حق القِسم که فقط حق هم­خوابگی زوجه با زوج خود در صورت تعدد زوجات را گفته­اند که قابل نقل به ضرّه (هوو) می­باشد نه غیر آن. ولی این سخن صحیح نیست زیرا هیچ ایرادی برای نقل این حق به غیر، حتی به خود زوج وجود ندارد به ویژه اگر قائل شویم که در برابر این واگذاری می­تواند عوض هم دریافت کند. در قسم چهارم نیز از نظر ایشان مواردی ذکر شده که در اصل حق بودنشان تردیدی نیست ولی در احکام و آثار حق بر آن­ها تردید است. پس این قسم را از اقسام حق نمی­توان دانست چون بحث موارد مشکوک خارج از تقسیمات است.[۱۴] با این توضیحات مشخص شد که حضرت امام ( ره ) حق را بدون داشتن این آثار، حق ندانسته و آن را از اقسام حق خارج تلقی نموده است و در بین تقسیماتی که بین حقوق­دانان مطرح می­باشد، قسم دوم و سوم را صحیح و از اقسام حق برشمردند. اکثر حقوق­دانان نیز این سه ویژگی را از آثار حق دانسته و از مجموعه نظرات فقهی و حقوقی چنین به دست می­آید که غالب فقهاء و حقوق­دانان سه قابلیت نقل و انتقال و اسقاط را از آثار حق و حتی از آثار مهم آن دانسته­اند.
۳-۲ نقل و انتقال و اسقاط تکلیف:
در تعریف تکلیف بیان کردیم که یک الزام قانونی است، خطاب و فرمان الهی است که به وسیله شارع یا قانون­گذار وضع می­شود و حوزه اختیار مکلف هم در محدوده انجام یا ترک آن می­باشد و هیچ اختیار و توانایی برای شخص مکلف بر اصل ابقاء و یا اسقاط و انتقال آن وجود ندارد، به عبارتی مادامی­که این تکلیف از ناحیه شارع مقدس نسخ نشده باشد اعتبار آن در استمرار بقاء و ابقاء بر مکلف ثابت است و هر نوع و صورتی از اسقاط و انتقال تکلیف از این منظر شرعاً باطل و مردود می­باشد. از جمله مثال­های آن نیز می­توان همین حق طلاق را گفت که قبلاً هم گفتیم که موضوع حق بودن آن منتفی و اشتباه است و طلاق اصلاً حق نیست و حتی به اعتباری می­توان آن را به خاطر همین ویژگی­های غیر قابل اساقط بودن و غیر قابل انتقال بودن، در زمره حق­الله هم تلقی کنیم.

[۱] . انصاری، شیخ مرتضی، فرائد الاصول، قم، نشر مجمع الفکرالاسلامی، ۱۴۲۸، چاپ نهم، ج ۲، ص ۳۵۹

[۲] .موسویان، سید ابولفضل، ماهیت حق، ص ۱۴۴.

[۳]موسوی، ابوالحسن محمد بن حسین ( سید رضی )، نهج البلاغه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۵، چاپ هفدهم، خطبه ۲۰۷ .

[۴] . مطهری، مرتضی، یادداشت­های شهید مطهری، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۸۹، ج ۳، ص ۲۳۰.

[۵].  موسوی، ابولحسن محمد بن حسین ( سید رضی )، نهج البلاغه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، خطبه ۲۰۷.

[۶] . موسوی خمینی، سید روح­الله، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ( ره )، ۱۳۷۹، ج ۱، ص ۴۷.

[۷] جعفری لنگرودی، محمد جعفر، ترمینولوژی حقوق، ش ۵۷۹۰

[۸] . همان، ش ۶۹۷.

[۹] .همان، ش ۳۱۲.

[۱۰] . کاتوزیان، ناصر، مقدمه علم حقوق، ص ۳۰۶.

[۱۱] . انصاری، شیخ مرتضی، المکاسب، به تحقیق سید محمد کلانتر، قم، جامعه النجف الدینیه، ۱۳۹۴، ج۱، ص ۷۹.

[۱۲] . طباطبایی، سید محمد کاظم، التعلیقه علی المکاسب،  قم، مؤسسه اسماعیلیان، ۱۳۷۸،ص ۵۷.

[۱۳] . موسوی الخمینی، سید روح­الله، کتاب البیع، ج ۱، ص ۴۷-۴۹.

[۱۴] . همان کتاب.

لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :

 

 

  1. پایان نامه بررسی منابع و ادله فقهی افزایش مهریه بعد از عقد نکاح
  2. پایان نامه فسخ نکاح در حقوق مدنی ایران و مذاهب خمسه
  3. پایان نامه بررسی شرط خلاف کتاب و سنت در ضمن عقد نکاح
  4. پایان نامه کیفیت ابراز قصد انشاء معتبر در عقد نکاح
  5. پایان نامه حقوق درباره:بررسی جراحی زیبایی و تدلیس در نکاح در حقوق ایران و فقه اسلامی
  6. پایان نامه ارشد حقوق:بررسی فقهی حقوقی امکان تغییر و تعدیل مهریه بعد از وقوع نکاح
  7. پایان نامه ارشد:بررسی تحلیلی تعهدات غیر مالی طرفین عقد نکاح در فقه و حقوق موضوعه
  8. دانلود پایان نامه ارشد با موضوع:تحلیل فقهی حقوقی جرم تدلیس در نکاح
  9. دانلود پروپوزال رشته حقوق با موضوع:مطالعه تطبیقی حقوق زنان در ازدواج موقت و نکاح مسیار،با تمرکز بر فقه شیعه و فقه اهل سنت
  10. دانلود پایان نامه ارشد: نکاح و طلاق در فقه حنفی و امامیه
  11. پایان نامه حقوق : بررسی مقایسه ای احکام نکاح از دیدگاه قرآن کریم وکتاب مقدس
  12. پایان نامه حقوق: جایگاه نظم عمومی در باب نکاح و طلاق در نظام حقوقی ایران
  13. پایان نامه حقوق: بررسی تطبیقی حقوقی بیماریهای جدید مسری و مهلک در فسخ نکاح در فقه و حقوق موضوعه ایران
  14. پایان نامه حقوق: بررسی تطبیقی اذن پدر و جد پدری در نکاح دختر باکره از دیدگاه اهل سنت و فقه امامیه و حقوق ایران
  15. پایان نامه ارشد حقوق: بررسی اثر استمهال و تقسیط در سقوط یا بقاء حقّ حبس در عقد نکاح و عقود معاوضی
  16. پایان نامه کارشناسی ارشد رشته حقوق: مقایسه احکام خیار عیب در عقد اجاره و نکاح
  17. پایان نامه حقوق : نکاح با اتباع بیگانه در حقوق و رویه قضایی ایران
  18. دانلود پایان نامه رشته حقوق : اعتبار رشد در نکاح و طلاق در حقوق ایران و مقایسه تطبیقی با مذاهب اسلامی
  19. کار تحقیقی رشته حقوق (وکالت) با عنوان شروط ضمن عقد نکاح
  20. دانلود پایان نامه : اثر حکم موت فرضی بر دارایی و نکاح غائب مفقودالاثر
  21. دانلود پایان نامه ارشد : تحلیل رویه قضایی در شرط ضمن عقد نکاح
  22. دانلود پایان نامه ارشد : تحلیل فقهی حقوقی جرم تدلیس در نکاح
  23. دانلود پایان نامه ارشد : وضعیت حقوقی کودکان خارج از نکاح
  24. پایان نامه تبیین وضعیت ازدواج سرپرست با فرزند خوانده در حقوق ایران و فقه امامیه
  25. پایان نامه بررسی آثار و حدود اعتبار شرط خودداری از ازدواج مجدد در فقه، حقوق
  26. پایان نامه بررسی ازدواج سرپرست با فرزند خوانده
  27. پایان نامه ارشد حقوق درباره:اذن ولی در ازدواج باکره
  28. پایان نامه حقوق با موضوع:بررسی ازدواج سفید از نظر فقه امامیه و حقوق کیفری ایران
  29. دانلود پروپوزال رشته حقوق با موضوع:مطالعه تطبیقی حقوق زنان در ازدواج موقت و نکاح مسیار،با تمرکز بر فقه شیعه و فقه اهل سنت
  30. دانلود پروپوزال رشته حقوق با موضوع:بررسی ثبت اسناد ازدواج در مورد اتباع خارجی در حقوق ایران و حقوق بین الملل
  31. پایان نامه ازدواج مجدّد در حقوق ایران و مصر
  32. پایان نامه کارشناسی ارشد:آثار حقوقی ازدواج غیر قانونی بانوان ایرانی با اتباع خارجی بر فرزندان آنان
  33. پایان نامه حقوق : تحلیل جرم شناختی طلاق در ازدواج‌های دانشجویی
  34. دانلود پایان نامه حقوق : بررسی ازدواج موقت بلند مدت
  35. پایان نامه حقوق : ازدواج موقت در حقوق ایران با تاکید بر قانون جدید حمایت از خانواده
  36. پایان نامه حقوق: بررسی فقهی و حقوقی ازدواج جهانگردان در ایران
  37. پایان نامه حقوق: بررسی ازدواجهای تحمیلی و آثار آن در فقه امامیه و حقوق ایران
  38. پایان نامه حقوق و فقه :ازدواج مجدداز دیدگاه فقه ورویکرد فمنیستی
  39. پایان نامه حقوق : مطالعه تطبیقی ازدواج با غیرمسلمان در فقه اسلامی
  40. پایان نامه رشته فقه و حقوق اسلامی : مطالعه تطبیقی ازدواج محجورین در فقه اسلامی و حقوق ایران
  41. کار تحقیقی رشته حقوق (وکالت) با عنوان بررسی خسارات مادی و معنوی ازدواج ناشی از تدلیس زوجین در حقوق



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:16:00 ب.ظ ]