کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



حدودی موقعیت و جایگاه تاریخ زن را برای ما تبیین می کند . در دوره ای منزلت و ارزش زن در ردیف حیوانات اهلی ، ابزار کار تولید بوده ، زمانی نیز برای ارضای شهوات از او استفاده می شده و در قبال این همه کار طاقت فرسا ، از حداقل حقوق خویش محروم بود نه اختیاری در خانه و تصرف اموال داشت ، نه نقشی در تربیت فرزندان و نه از دانش و بینش بهره مند بود . بالاتر از همه زن در بعضی جوامع حق حیات نیز نداشت و همه چیز وی به شوهرش وابسه بود ، به گونه ای که پس از مرگ او ، حق زندگی را از زن می گرفتند . در میان قبایل نیمه وحشی ، عقیده های شومی درباره زن وجود داشت و افراد قبایل ، عمل کردن به آن را از وظایف مذهبی خود می دانستند . صاحبان این اندیشه در مورد اصل وجود زن قضاوتی ناروا داشتند به طوری که او را مخلوق شیطان می پنداشتند ، آزارش را بهترین عمل در پیشگاه معبود خویش قلمداد می کردند ، از این رو دختران خود را می کشتند تا دامنه نفوذ شیطان گسترش نیابد . در این جا برای اثبات مدعای خود به بررسی وضعیت زن در برخی تمدن ها می پردازیم .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گفتار ششم : تمدن های غربی

 

۱_ تمدن یونان :

 

یونان از نظر تمدن ، معارف و رشد فکری و معنوی تاریخ درخشانی دارد ، سرزمین یونان از درخشان ترین و گسترده ترین تمدن های آن روزگار محسوب می شد ، ولی وضعیت زن هیچ تناسبی با تمدن پیشرفته اش ندارد . در اسطوره های یونانی ، زنی خیالی به نام پاندورا سرچشمه بدبختی ها و مصائب بشری است . زن در همه ابعاد زندگی ذلیل و پست است . از این رو ، سقراط سلوک با زن را نوعی زجر دریافت می داند ، در حالی که پسران یک خانواده به مدرسه می روند و علوم مختلف می آموزند ، دختران باید در منزل بمانند و خدمات داخلی منزل را انجام دهند . ویل دورانت یکی از شگفتی های تمدن یونان باستان و به اوج رسیدن آن را عدم دخالت و انگیزش زنان می داند و این اشعار تکراری آنها ست .

 

نام یک زن پاک دامن را نیز چون شخصاو ، باید در خانه پنهان داشت .

 

در یونان قدیم ، زن شخصیت انسانی نداشت و به آسانی ، خرید و فروش یا هبه می شد .

 

پس از سال ها و قرن ها ، زن از آن پندارهای پست و غیر انسانی خارج شد و جایگاهی شایسته به دست آورد ، ولی لین تلاش ها نیز نتوانست زن را به مقام واقعی خود برساند ؛ زیرا به تدریج ، زن ، مظهر فساد و فحشاء و ارضا کننده شهوت مردان گردید .

 

۲_ تمدن روم :

 

زنان در روم ، مانند کودکان ، همیشه قیم و ولی داشتند و تحت کفالت مردی به سر می بردند . مادر بودن و همسر بودن در این امر بی تاثیر بود . زن در روم قدیم ، شخصیت حقوقی به شمار نمی آمد ، بلکه به عنوان یک شیء قتبل تملک و خرید و فروش بود .

 

پدر یا شوهر می توانست دختر یا زن خود را بفروشد یا قرض و اجاره دهد و حتی می توانست او را بکشد .

 

رومی ها زن را مظهر تام شیطان و از نوع ارواح و آزارگرمی می داشتند .از این رو با او رفتاری خشونت آمیز داشتند و حتی از خندیدن و سخن گفتن وی جلوگیری می کردند . براساس همین اندیشه ، در پارلمان روم مقرر شد که زن موجودی شریر است و باید با او رفتاری حیوانی داست .

 

 

 

گفتارهفتم : تمدن های آسیایی

 

   ۱) تمدن سومر :

سومر کشوری است باستانی که در قسمت سفلی بین النهرین ، مجاور خلیج فارس در جن.ب کشور «اکد» واقع شده است .

 

سومریان از پنج هزار سال قبل از میلاد ، در آنجا سکونت داشتند و یکی از تمدن های بسیار قدیمی را در بین النهرین ایجاد کردند . حکومت آنان در حدود سال ۳۰۰۰ ق. م تشکیل و در هزاره دوم منقرض شد و قلمرو آن ضمیمه آشور و بابل گردید . دین سومریان پرستش ارباب انواع بود .

 

در میان سومریان ، زن حق داشت که مستقل از شوهرش به کار بازرگانی لپردازد و بندگان خود را نگاه دارد یا آن را آزاد کند ، زن گاهی به مقام ملکه ای نیز می رسد ، چنان که «شوب _ آد»چنین شد و با کمال مهر و رأفت حکومت راند . ولی در زمان های بحرانی و سخت ، کار همیشه به دست مرد بود . او بعضی اوقات حق خواهد داشت تا زن خود را بفروشد یا وی را در برابر وامی به طلبکار بدهد . در آن روزگار حکم اخلاقی بر مرد و زن یکسان نبود و آنان در مالکیت و وراثت با یکدیگر تفاوت داشتند مثلا زنا کردن مرد را سبکسری و قابل اغماض می پنداشتند ، در صورتی که کیفر زن در قبال چنین عملی مرگ بود .

 

۲) تمدن هند :

 

هند قبلا به تمام سرزمین هند و پاکستان کنونی ، اطلاق می شد و ایالت های متعددی را شامل بود که هر کدام نامی داشت . تمدن هندوستان از حدود دو تا چهار هزار سال پیش از میالد شروع می شود . قبایل آریایی از شمال هند در حدود ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد وارد آن سرزمین شده اند و تمدن برهمایی را تأسیس کرده اند ، در نتیجه اصول مذهب و هندویی ،به وجود آمده است .

 

در آن زمان ، وضعیت اجتماعی به گونه ای بود که زنان فکر می کردند اگر آنان را بخرند و برایشان پول بدهند ، شرافتمندانه تر از وضع موجود است و آنان ربوده شدن را ستایش بزرگی می دانستند . چند زن معمولا امتیاز مرد بود . او بر زنان و فرزندان خود حق تملک داشت و می توانست در موارد خاص ، آنان را بفروشد یا از خانه بیرون کند .

 

قانون نامه ماند ، با عبارت هایی از زن نام می برد که یادآور دوره اولیه الهیات مسیحی است ، چنان که نقل شده است :

 

سرچشمه ننگ زن است ؛ سرچشمه ستیز ، زن است ؛ سرچشمه وجود زیرین ، زن است ، پس باید از زن پرهیز کرد .

 

در عبارت دیگری آمده است :

 

زن می تواند در زندگی نه نقطه مرد «کانا» کلمه مرد «انا» را هم از راه راست به در کند و می تواند او را به بردگی هوس یا خشم بکشاند .

 

بنابر همین قانون نامه آمده است : زن وفادار باید به سرورش چنان خدمت کند که گویی او خداست . هرگز کاری نکند که رنجی از او به شوهرش برسد ؛ وضع اجتماعی مرد و داشتن یا نداشتن فضایل ، تاثیری در این امر ندارد ، همسر که سر از فرمانبرداری شوهرش بپیچد ، در تناسخ بعدی شغال خواهد شد …

 

رسم به آتش افکندن زنان شوی مرده ، بر تل آتش شوهران (ساتی) نیز از بیرون به هند آمد … شاید این آیین از رسم اولیه دیگری که در سراسر جهان رواج داشت ، گرفته شده باشد . و آن اینکه یک یا چند تن از همسران یا صیغه های اسیری یا مرد توانگری را همراه با بردگان و سایر اموال وی با او قربانی می کردند تا در آن سوی (جهان دیگر ) از او نگهداری کنند .

 

 

 

در آیین بودا ، وضع رقت بار زن را می توان در این گفته ها ملاحظه کرد :

 

زن چون تمساح و نهنگ مخوف و خون آشامی است که در رود زندگی منتظر می نشیند تا شناوری را شکار خود کند و در باب زنان تارک دنیا ، با شرایطی بسیار سخت آنان را برای ترک دنیا می پذیرد ، اما آن را مطیع مردان راهب می سازد ، تا هر پانزده روز حتما یک بار خود و اعمال خود را به مردان راهب عرضه کنند و بالاخره باید سلوک آن به طور کلی تحت نظر راهبان اداره شود .

 

بی اعتمادی به زن بخشی از احکام جنسیتی است و این امر به حدی است که در متون و اندیشه های جنسیتی آمده است :

 

«زنان با یک مرد از صمیم قلب و با دیگری ، زبانی و با سومی در عمل مناقشه می کنند .»

 

زنان در آیین برهمایی در بسیاری از امور هم دوش با پاریاها بودند . پاریاها به طور کلی مطرود جامعه ، نا پاک و از همه گونه حقوق انسانی برکنار بودند . زنان همچون پاریاها حق فرا گرفتن قرائت کتاب های مقدسه و داما ، حق مهر ورزی و پرستش الهه را نداشتند .

 

در باورهای هندوان ، زن روح انسانی نداشت و بدون مرد ، زندگی برای او بی معنا و مفهوم بود . به طور کلی در هند ، زنان با عنوان خدمت کار و کنیز شناخته می شدند و شوهر ، ارباب او شمرده می شد .

 

۳) تمدن چین :

 

زن در چین ، موقعیت اجتماعی بسیار پایینی داشت . چینی ها زن را به کلی از فکر و عقل ، بی نصیب می دانستند . زنان چینی ، مانند اسیرانی در دست جلادان بی رحم گرفتار بودند و کمترین خطای ایشان ، مجازات های بزرگی در پی داشت . در مقابل ، جرم و خطای مرد به او ، هیچ گونه سرزنش یا مجازاتی در پی نداشت .

 

در آ« زمان اگر فردی صاحب فرزند دختر می شد ، خویشان و نزدیکان با تأسف تمام ، به پدر و خویشاوندان نزدیک او تسلیت می گفتند و دختر بودن نوزاد را نوعی خشم از جانب نیاکان می دانستند .

 

ویل دورانت ، عامل کنترل مقام سیاسی و اقتصادی زنان را در چین ، استقرار حکومت ملوک الطوایفی می داند . به اعتقادی این عامل بود که موجب شد پدران ، کانون پایدار خانواده شدند و دارایی خانواده هر چند که ملک مشترک همه اعضای خانواده بود ؛ از هر جهت در اختیار پدری سالمندترین بود مرد خانواده قرار می گیرد . در زمان کنفوسیوس ، پدران قدرتی تقریبا مطلق داشتند ؛ به گفته وی در قدیم رسم چنین بود که شوهر مردگان برای اثبات وفاداری خود به شوهران مرده ، خودکشی می کردند و این گونه اعمال  ،حتی تا پایان سده نوزدهم روی داد …

 

۴ ) تمدن ژاپن :   

 

ظاهرا چند قرن پیش از میلاد ، دسته ای از مهاجران چین و کره به جزایر ژاپن رفتند و آداب و اصول تمدن را به مردم آن جزیره آموختند . فن خط نویسی و آموزش و پرورش در قرن پنجم میلادی از چین به ژاپن رفت . همین امر به راه نفوذ مذهب چینی به سرزمین ژاپن را هموار نمود . گروهی از ژاپنی های پایبند به معتقدات کهن و باستانی برای مقابله با مذاهب تازه وارد ، اعتقادها و سنت های خویش را در آیینی معروف به آیین «شین تو» یا «راه خدایان» سامان بخشیدند که تا به امروز نیز با اندک تغییرهایی در این کشور رایج است . این دین از دنیا پرستی سرچشمه می گیرد . در ژاپن نیز مانند چین ، زنان دوره های ابتدایی وصفی بهتر از زنان دوره بعد داشتند ؛ به گونه ای که در میان امپراتوران کهن ، شش زن دیده می شدند . در دوره عظمت کیوتر ، زنان در حمایت اجتماعی و ادبی کشور عهده دار نقش های بزرگ و شاید درجه اول بودند . فیلسوفان به شوهران اندرز می دهد که زنان پرگو و عربده جو را طلاق دهند ، اما به آنان می سپارد که در مقابل شوهران هرزه و وحشی نرمی و مهربانی را مضاعف کنند . در اثر ادامه این تعالیم خشن ، زن ژاپنی ضال ترین ، مطیع ترین و باوفاترین زن عالم شد .

 

 

 

 

 

   ۵) دوران جاهلیت :

 

در دوران جاهلیت ، زنان گرفتار ننگ آورترین شرایط و سخت ترین مصیبت ها بودند . در این دوران دختران را زنده به گور و به این کار افتخار می کردنند . مرد می توانست زن خود را به طور ایگان در مقابل چیزی به دیگری ببخشد و مردان می توانستند بدون هیچ گونه قید و شرطی از زنان بهره ببرند .

 

امام خمینی (ره) وضعیت اسفبار زن را در عصر جاهلی به تصویر کشیده و نقش اسلام را در این مورد گوشزد می کند :

 

«در جاهلیت زن مظلوم بود و اسلام منت گذاشت بر انسان ، زن را از آن مظلومیتی که در جاهلیت داشت بیرون کشید ، مرحله جاهلیت ، مرحله ای بود که زن را مثل حیوانات ، بلکه پایین تر از او قلمداد می کردند ، زن در جاهلیت مظلوم بود . اسلام زن را از آن لجن زار جاهلیت بیرون کشید .»

 

خرافات و اوهام نیز در رواج این رسم بی تاثیر نبود ، اعراب ، پرورش دختر و تسلیم او به مردی اجنبی به نام شوهر را خلاف حیثیت ، شرافت و شجاعت مرد ، خانواده و قبیله می دانستند .

 

البته این دختر کشی پیامدهای دختر کشی در عرب جاهلی ، افزایش تعداد مردان در برابر زنان بود ، به گونه ای که در قبال سه یا چهار مرد ، یک زن وجود داشت و فساد و فحشاء آشکارا رواج یافته بود .

 

   ۶) تمدن ایران باستان :

 

در ایران باستان ، به دلیل وجود طبقات اجتماعی مختلف ، وضع زن نیز متفاوت بود . زنان اشراف و بزرگان ، از حقوق بیشتری در مقایسه با دیگر زنان برخوردار بودند . ولی زنان طبقات پایین ، وضعی مانند دیگر جوانع داشتند و حتی از حقوق اولیه انسانی شان محروم بودند به طور کلی می توان گفت : وضع زن در ایران باستان نسبت به دیگر جوامع متمدن آن روز بهتر بود ، هر چند جایگاه واقعی خود را نداشت و رفتار مناسبی با او نمی شد . در ایران باستان مردک اعلام کرد تعدد زوجات بدون ضابطه مباح است ، حتی ازدواج با محارم (مادر ، خواهر ، دختر) نیز مجاز بود به ویدر دروره ساسانی ، زن به عنوان شخص مطرح نبود ، بلکه شیء محسوب می شد . زن به مثابه سایر اعضای خانواده ، یعنی کودکان و بردگان ، به اطاعت بی چون و چرا محکوم بود . نافرمانب به مرد اجازه ترد زن را به وی می داد .

 

در این دوره ، شوهر حق دارد زن اصلی خود را به طور موقت به همبستری مرد دیگری بدهد که آن را «ازدواج با زن عاریتی» یا «ازدواج استقراضی» می توان نامید . در مورد این ازدواج ، شوهر اصلی می تواند این عمل را بدون رضایت خود انجام دهد . بدین ترتیب ، نمونه دیگری از شیء بودن زن در آن عصر خودنمایی می کند .

 

   ۷) سایر اقوام و تمدن ها :

 

در روسیه قدیم ، هنگامی که پدر ی دختر خود را به خانه شوهر می فرستاد ، او را آهسته با تازیانه می زد و پس از آ« ، تازیانه را به داماد خود می داد ، تا بدین ترتیب نشان دهد که تنبیه های لازم از این به بعد به دست کسی اجرا خواهد شد که جوان تر و نیرومند تر است . در جزایر «فیجی» ، سگان می توانند در بعضی معبدها داخل شوند ، در صورتی که زنان مطلقا از دخل شدن به آنها ممنوعند . خرید و فروش زن در تمام آفریقا رایج است .  قدیم در آمریکای مرکزی پیش از زمان کریستف کلمب و در پرو شایع بوده و امروزه نمونه هایی از آن در اروپا دیده می شوند . این نوع ازدواج در واقع نتیجه سازمان پورشاهی خانواده به شمار می رود ، چه پدر مالک دختر خود بود و حق هرگونه تصرف را در خصوص او داشت و غیر از قید بند رهایی بسیار ناچیز ، هیچ مانعی نمی توانست او را از  انجام دادن کاری بازدارد .

 

دورانت ، ویل ، تارخ تمدن ، ترجمه ابوطالب صارمی ، انتشارات زمان آموزش و پرورش انقلاب اسلامی ، سال ۱۳۷۴ چاپ چهارم ، ج ۲ ، ص۲٫ [۱]

 

 . تاریخ تمدن ، پیشین ، ج ۲، ص۶۰ .[۲]

 

. بنت الهدی ، صدر ، زن در اسلام ، ترجمه سید مشتاق الحلو ، تهران ، نشر عابد ، سال ۱۳۷۹ ، چاپ سوم ، ص ۱۲٫[۳]

 

 .تاریخ تمدن ، پیشین ، ج۳ ، ص ۶۸٫ [۴]

 

 .نقل از عظیمی ، زهرا ، نگاهی به حقوق زن در اسلام ، نشر زلال کوثر ، سال ۸۶ ، چاپ اول ، ص ۹ . [۵]

 

[۶] . رافعی ، مصطفی ، اسلام حقوق و آزادی های اساسی انسان و مسأله حقوق بشر ، ترجمه محمد رضا افتخار زاده ، قم ، دفتر نشر معارف اسلامی ، سال ۱۳۷۵ ، ص۱۶۴٫

 

  . تاریخ تمدن ، پیشین ، ج ۲، ص۱۵۷  . [۷]

 

 . دهخدا ، علی اکبر ، لغت نامه ، پیشین ، ج ۲۸ ، صص ۳۰۹ و ۳۱۰ .[۸]

 

 . کانا کسی را گویند که بهره هوشی لازم را نداشتته باشد .[۹]

 

 . تاریخ تمدن ، پیشین ، جلد ۲ ، صص ۵۶۳ تا ۵۶۵ .[۱۰]

 

 . نوروزی ، یحیی ، جاهلیت و اسلام ، نشر زلال کوثر ، سال ۱۳۸۴ ، چاپ دوم ، ص ۱۰۸ .[۱۱]

 

 . همان ، ص ۱۱۵٫[۱۲]

 

 . همان ، ص ۱۲۸ . [۱۳]

 

 . تاریخ تمدن ، پیشین ، ج ۱ ، ص ۴۶۵ . [۱۴]

 

. تاریخ تمدن ، پیشین ، ج ۱ ، ص ۸۵۷ . [۱۵]

 

 . همان ، ص ، ۸۵۴ . [۱۶]

 

 . همان ، ص ، ۸۵۷ .[۱۷]

 

 . ویل دورانت ، تاریخ تمدن ، جمعی از مترجمان ، ج ۱ ، ص ۹۲۲ .[۱۸]

 

 . خمینی ، روح اله ، صحیفه نور ، ج ۶ ، ص ۱۸۵ . [۱۹]

 

. بارتمه ، کرتیبان ، زن در حقوق ساسانی ، ترجمه محمد حسن ناصرالدین زمانی ، تهران ، نشر آوا ، سال ۱۳۳۷ ، چاپ سوم ، ص ۳۴ . [۲۰]

 

. همان ، ص ۲۸ .[۲۱]

 

 . تاریخ تمدن ، پیشین ، ج ۱ ، ص ۴۴ .[۲۲]

 

 . همان ، ص ۵۳ . [۲۳]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1399-06-09] [ 01:16:00 ق.ظ ]




هر گونه رابطه جنسیتی غیر از دخول را در بر می گیرد . مانند اجبار به مقاربت های دهانی ، چشم چرانی ، عریان گرایی ، تماس جنسی بدون رضایت فرد .

 

   ب) آزار جنسی :

 

معمولا زمانی واقع می شود که فرد مجرم موقعیت برتری نسبت به دیگری دارد و دیگری به علت احترام و اعتماد به وی ، مجنی علیه واقع می شود مانند پزشک و بیمار .

 

   ج) هتک ناموس (زنای به عنف) :

 

برقراری ارتباط جنسی به اجبار و بدون رضایت مجنی علیه .

 

   د) قاچاق جنسیتی زنان به منظور بهره کشی جنسی و فحشاء :

 

این موضوع در فصل دوم مورد بررسی قرار خواهد گرفت .

 

   و) گفتار شهوانی :

 

یعنی مرتکب با مخاطب قرار دادن زن ، الفاظی را که حاوی مبانی مستهجن و مسائل جنسی است را به زبان آورد .

 

   ه) نگاه شهوت آلود و آزار دهنده :

 

البته نگاه آلوده و شهوت انگیز به زن و دختر نامحرم ، از جمله جرائمی است که همیشه با سوء نیت و قصد مجرمانه می باشد و در این مسأله ، رضایت و عدم رضایت شخص مقابل تاثیری ندارد و در حال گناه و معصیت و جرم تلقی می شود . با این حال اگر این نگاه موجب آزار و نارضایتی شخص مقابل شود نوعی دست درازی و خشونت محسوب می شود . به همین دلیل قوانین و دستورات اسلامی با هر نوع آزار جنسی زنان از جمله نگاه و نظر آزار دهنده به شدت برخورد می کند .

 

   ی) آدم ربایی به قصد ارتکاب اعمال منافی عفت :

 

یکی از موارد خشونت و آزار جنسی زنان ، ربودن زنان و دختران برای عمل منافی عفت ، توسط اشخاص و باندهای تبهکار است که موجب ناامنی و سلب آرامش از جامعه می شود . آدم ربایی به دلایل مختلف رخ می دهد. بعضا به جهت اعتماد بدون دلیل یا در ساعات آخر شب و در مسیرهای خلوت سوار خودروهای اشخاص ناشناس شدن یه به خاطر وضعیت ظاهری نامناسب و… مورد جنایت واقع می شوند .

 

 

 

   ۳)خشونت روانی :

 

خشونت روانی به رفتارهایی از قبیل انتقاد ناروا ، تحقیر ، بد دهانی ، تحکم ، توهین ، فحاشی ، استفاده از الفاظ رکیک و دشنام ، بهانه جویی و دستورهای پی در پی ، بی احترامی ، بد اخلاقی ، رفتار آمرانه و تحکم آمیز ، صحبت نکردن و قهر کردن ، ممانعت از تحصیل ، ایجاد محدودیت در ارتباط فامیلی ، دوستانه و اجتماعی ، ممانعت از حق داشتن شغل ، داد و فریاد ، متلک های خیابانی ، تهدید مداوم زن به طلاق دادن مخصوصا در کشورهای اسلامی و کشورهایی که حق طلاق با مرد است ، تهدید به ازدواج مجدد (در کشورهایی که قانون به مرد اجازه چند همسری داده است) اطلاق می شود .

 

این موارد حصری نیستند به عبارت دیگر هر گونه رفتاری که شرافت ، غرور ، اعتماد به نفس و شخصیت زن را مورد تجاوز قرار می دهد جزء خشونت روانی می باشد . البته خشونت روانی در همه جرائم علیه زنان وجود دارد به نحوی اگر زنی مورد تجاوز قرار بگیرد نه تنها خاطره این فاجعه را تا پایان عمر خود فراموش نخواهد کرد ، بلکه دچار بیماری های روانی و روحی نیز می گردد یا در خشونت های جسمی ، این تنها جسم زن نیست که مورد تجاوز قرار می گیرد ، بلکه در درجه اول به شخصیت و روح و روان زن ، تجاوز می شود .

 

این تحقیر ها و هتاکی ها به قدری تکرار می شوند که تقریبا زنان علی الخصوص زنان بی سواد و روستایی نشین به تدریج به این نتیجه می رسند که جنس دومند و توانایی تفکر ندارند . گاه این فشارات و خشونت های روانی به حدی می رسند که بعضی از زنان با انزجار و نفرت از جنسیت خود مرتکب اعمالی از قبیل استعمال مواد مخدر ، داروهای روانگردان و یا خودگشی می شوند .

 

شایع ترین بیماری ها در زنانی که مورد خشونت روانی واقع می شوند افسردگی است و در اکثر کشورها تقریبا زنان بیش از مردان در معرض آسیب های روانی قرار دارند . از جمله عواقب خشونت روانی تقلیل جاته طلبی در محیط کار ، گریز از مشارکت در امور نفس ، عدم کفایت زن در مدیریت خانه ، از کارافتادگی ادراکی ، از دست رفتن استعدادهای بالقوه زن ، از دست دادن اعتبار و اجتماعی و خانوادگی ، بازسازی رفتار خشونت آمیز در کودکان است . می توان زنانی را پیدا کرد که هرگز مورد تجاوز جنسی قرار نگرفته باشند اما همه زنان در هر منطقه جغرافیایی ، سن و در هر سطح تحصیلی در زندگی خود ، بارها و بارها مورد خشونت روانی قرار گرفته اند ؛ چه توسط افراد خانواده و نزدیکان خود و چه توسط افرادی در سطح جامعه و خارج از محیط خانواده .

 

بر اساس یافته های روانشناسی زن خشونت روانی _ کلامی بیش از خشونت های فیزیکی بر روح زنان تاثیر می گذارد و لایه های عمیق و حساس تر درون آنان را تهدید می کند . خشونتی که کمتر به چشم می آید و به دلایل فرهنگی در بسیاری از وارد به رسمیت شناخته نمی شود . اگر چه در دنیای جدید خشونت فیزیکی کمتر از گذشته به چشم می خورد ؛ اما خشونت های روانی _ کلامی همواره در ساختار فرهنگی جامعه پنهان مانده است و قربانیان زیادی می گیرد ، قربانیانی که صدای خرد شدن استخوان هایشان شنیده می شود اما درد به استخوانشان رسیده است ، این خشم خاموش بیش از فریادهای خشمگین آتشین است .

 

این خشم به ظاهر نرم ، زخمی به عمق جان آدمی دارد که گفته اند زخم زبان از تیغ شمشیر تیز برنده تر است و از هر زهری تلخ تر و تلخ تر آنکه این وجهه از خشونت ، نادیده انگاشته می شود و بی مهری به زنان، خود مورد بی مهری قرار گرفته است . این نوع از خشونت همانند دردی است که به دلیل پنهان بودن علایم بسیاری شناخته نمی شود که مورد معالجه قرار گیرد . به همین دلیل خشونت کلامی و روانی ، طیف بیشتری از زنان را به دام آسیب های خود می کشاند .

 

   ۴) خشونت اقتصادی و مالی :

 

از آنجا که در بسیاری از خانواده ها علی الخصوص خانواده های فقیر ، زنان وابستگی اقتصادی با افراد ذکور خانواده دارند به علاوه محدودیت دسترسی آنان به منابع اقتصادی و کاری باعث می شود که تا آخر عمر کاملا وابسته به مرد باشند چنانچه مرد خانواده آنها را در مضیقه قرار دهد ، ادامه زندگیشان به مخاطر می افتد . زنان فقط از خانواده های خود مراقبت می کنند . زنان نیروی کار بدون جیره و مواجب هستند همچنین در بسیاری از جوامع زنان به عنوان نیروی کار ارزان استفاده می شوند ، زیرا آنان به خاطر نیاز و فرار از وابستگی به مرد حاضر به انجام کارهای سختی هستند که درآمد آنها بسیار ناچیز است بنابراین اکثر کارفرماها سعی در استخدام کارگر زن دارند . در گذشته در بسیاری از کشورها زن خود از داشتن ارث و مالکیت محروم بوده و حتی گاهی جزء اموال شوهر ، پدر ، برادرو یا پسر خود بوده ، جلوگیری از استقلال مالی و دخل و تصرف در اموال شخصی و یا ندادن نفقه و یا خرجی یا جلوگیری از استقلال مالی و دخل و تصرف در اموال شخصی یا جلوگیری از اشتغال زنان از مصادیق خشونت مالی علیه زنان است در خانواده های فقیر ، به خصوص محدودیت دسترسی زنان به پول نقد مسئله زندگی و مرگ محسوب می شود ، خصوصا وقتی که مرد اولویت های دیگری خارج از قلمرو منزل و خانواده برای خود قایل است گاه در چنین شرایطی زنان دچار سوء تغذیه می شوند و گاه حتی به ابتدایی ترین ضروریات زندگی دسترسی ندارند .

در جوامعی که زنان اغلب سواد خواندن و نوشتن یا تجربه سرمایه گذاری ندارند ، این محدودیت ابزاری می شود برای تشدید وابستگی آنان به مردی که با او زندگی می کند اغلب قربانی خواسته های فزاینده همان مرد می شود .

 

در ایران ، زنان با وجود حقی که بر مهریه و اجرت المثل دارند ، اما طلاق حق مطلق مردان است ، اغلب همین حقوق مالی را به ازای طلاق بذل می کنند و دست خالی رها می شوند به دلیل وابستگی اقتصادی زنان اغلب به مردان است که بعد از طلاق یا فوت همسر زنان با مشکلات اقتصادی روبرو می شوند و در این حالت گاه برای تامین هزینه خود و یا فرزندان به جای مانده از شوهر متوفی ، دست به مشاغل نا مناسب و یا غیر اخلاقی می زنند.

 

 

 

گفتار دهم : حوزه های اعمال خشونت در ایران

 

خشونت علیه زنان در ایران همواره به عنوان ابزاری برای تثبیت قدرت مردانه به کار رفته و به طور مشخص در دو حوزه خصوصی و عمومی اتفاق افتاده است .

 

     ۱) اجتماع در سطح خرد

 

حوزه خصوصی شامل تمام خشونتی می شود که در محیط خانواده نسبت به زنان اعمال می شود و به آن «خشونت خانوادگی» می گویند . خشونت خانوادگی «خشونتی است که در محیط خصوصی به وقوع می پیوندد و عموما میان افرادی رخ می دهد که به سبب صمیمیت ، ارتباط خونی یا قانونی به یکدیگر پیوند خورده اند . صرف نظر از بی طرفی ظاهری این وااژه ، خشونت خانوادگی تقریبا همواره ، جرم وابسته به جنسیت خاص محسوب می گردد که مردان به زنان روا می دارند . اگر عکس آن اتفاق بیفتد و زن در مقابل مرد از خود خشونتی نشان دهد ، این رویداد به لحاظ آنکه نادر است ، آمار مربوط به سرشت وابسته به جنسیت خاص را در حوزه خشونت خانوادگی تحت تاثیر قرار نمی دهد . در هر صورت ، این وقایع بیستر زمانی بروز می کنند که زن می کوشد تا در مقابل تجاوز مرد ، از لحاظ جسمی از خود دفاع کند . »

 

زنان در سراسر دوره زندگیشان _ چه در خانه پدر چه در خانه همسر _ متحمل شکل های گوناگونی از خشونت جنسیتی می شوند .

 

   ۱_۱) در خانه پدر :

 

خشونت افراد مذکور در خانواده های ایرانی برای فرزندان دختر اصل پذیرفته شده ای است . در غیاب پدر ، سایر افراد ذکور (مانند برادر ، عمو ، دایی و حتی شوهر خواهر ، شوهر مادر و …) خود را مجاز می دانند که در امور دختران خانواده مداخله کنند و حتی با اعمال خشونت ، به اصطلاح آنها را سر جای خود بنشانند . جایی که برای دختران در ذهنیت افراد ذکور خانواده تعیین شده ریشه های هزاران ساله دارد ، فضای بسته خانه است .

 

نگاه افرائ خانواده به فرزندان پسر ، با آنچه در مورد دختران گفته شد ، متفاوت است و در نتیجه ، فضای خانه پدری برای رشد شخصیت و اعتماد به نفس پسران و ایجاد روحیه جاه طلبی و مبارزه جویی در آنها متناسب است . پسران نوجوان تمام طبقات اجتماعی می توانند در هر ساعتی از شبانه  روز در کوچه و خیابان ، والیبال ، بسکتبال و فوتبال بازی کنند و ساعات فراغتشان را با همسالان خود بگذرانند . در این قلمروی گسترده است که پسران زندگی اجتماعی را در مجموعه ای از مبارزه ، رقابت ، مسابقه ، جاه طلبی ، دوستی ، جنگ و صلح می آموزند و آن را توشه راه ورود به عرصه اجتماع در سنین نوجوانی قرار می دهند . این قلمروی وسیع آزادی در انحصار پسران است و دختران حتی در محله های بالای شهر تهران که شهرت به تجدد گرایی دارند ، از آن محروم هستند.

 

محرومیت دختران نه تنها ناشی از قوانین آمره بلکه ناشی از سلطه رفتارهای خشونت آمیز خانگی نسبت به دختران است . دختران در قلمروهای معینی حق حضور دارند و خارج از آن قلمروها ، حتی اگر قانون و محتسب مدعی حضورشان نشود ، گریبانشان را می فشارد . برای دختران حضور در یک بازی دسته جمعی در محله و در انظار عمومی حتی با رعایت حجاب کامل قابل تصور نیست و هنوز در فهرست خواسته های جدی آنها قرار نگرفته است . هر گاه دختری بخواهد در خانه پدر یکی از چارچوب ها را ـ که خود نیز با آن مأنوس شده و به آن تن داده ـ را بشکند ، انگشت نما می شود ؛ آن هم نه تنها در خانواده های مذهبی و بسته بلکه در خانواده های تجدد گرا.

 

دختران ایرانی ، نسبت به قلمرویی که در آن زندگی می کنند ، درجات متفاوتی از محرومیت و رفتار خشونت آمیز افراد خانواده را تحمل می کنند و در پاره ای از شهر های دور افتاده ایران ، حتی خروج دختران از خانه برای خرید عوارض و تبعات خشونت بار خانوادگی به بار می آورد زیرا عرف آن شهر خروج دختر از خانه را خروج او از قلمروی اقتدار خانواده و نشانه بی غیرتی افراد ذکور خانواده تلقی می کند . یک چنین دختر عصیان گری در محکمه خانواده محکوم به تحمل قهر و خشونت خواهد شد و هر گاه سر جای خود ننشیند ، مکافات بیشتری را تحمل خواهد کرد که به خصوص ، نمونه های جنایتکارانه ای از آن را در جریان قتل هایی در جنوب کشور شاهد بوده و هستیم تا جایی که مسئولان قضایی به کرات ، ناگزیر از هشدار و اخطار و پند و اندرز شده اند و حتی در تریبون های نماز جمعه ابعاد فاجعه را به بحث گذاشته اند .

 

فرزندان دختر ، در همسر گزینی نیز همواره در معرض خشونت افراد ذکور و حتی اناث خانواده قرار دارند . آزادی در انتخاب همسر هنوز در خانواده های ایرانی پذیرفته نشده است و به ویژه در خانواده هایی که فقر اقتصادی یا فقر فرهنگی ـ یا هر دو ـ غالب است ، فرزندان دختر اولین و در دسترس ترین نشانه هایی هستند که هدف قرار می گیرند .

 

به سخن دیگر ، در چنین شرایطی ، دختران زودتر از پسران قربانی می شوند و در معرض ازدواج اجباری قرار می گیرند . در مواردی دخترها را برای بهبود موقعیت مالی خانواده ، در سنین کودکی به افراد سالخورده شوهر می دهند و شیر بها می گیرند و در موارد دیگر نیز آنها را نان خور و مصرف کننده می دانند و به اولین خواستگاری که به در خانه می آید به اجبار شوهر می دهند .

 

کم نیستند دخترانی که برای گریز از زناشویی اجباری دست به خودکشی می زنند . در اغلب مواردی هم که دختر به زناشویی اجباری تن می دهد ، زندگی نکبت باری را تحمل می کند که در برخی موارد با فاجعه پایان می یابد . در پاره ای نمونه ها ، دختران جوان برای فرار از ازدواج اجباری و ازدواج با فرد دلخواه خود دست به اقداماتی ـ از قبیل فرار از خانه ـ می زنند که این راه حل نیز ، دختر را با انواع دیگری از خشونت مواجه می سازد که به مراتب تلخ تر و مصیبت بارتر از زناشویی تحمیلی است .

 

در خانواده های پر اولاد ایرانی ، به خصوص در روستاها ، دختر بچه ها موظفند به مادران خود در امر بچه داری ، آشپزی و خانه داری یاری رسانند و چون فراگیری و انجام این امور برای دختران در اولویت قرار دارد ، آنها نمی توانند به درس و مشق خود برسند و خانه نشین می شوند .

 

دوگانگی در امر تربیت در خانواده باعث می شود که دختران بیش از پسران از تحصیل محروم شوند زیرا نه تنها نقطه نظر این است که دختر را باید هر چه زودتر به خانه شوهر فرستاد بلکه در مواردی هم که مرکز آموزشی در نزدیکی خانه وجود ندارد ، خانواده های ایرانی که به حفظ امنیت دختران خود بسیار اهمیت می دهند ، آنها را از ادامه تحصیل محروم می سازند .

 

بنابراین حتی عملکرد آموزش و پرورش و ضعف و نارسایی در برنامه های مدرسه سازی گریبان فرزندان دختر را بیش از فرزندان پسر می گیرد .

 

رفتار خانواده های ایرانی مهاجر نیز که در کشورهای غربی زندگی می کنند ، با درجاتی ضعیف تر از خانواده های ساکن در ایران ، نسبت به فرزندان دختر خشونت آمیز است . گویی در فکر فرد ایرانی اصل بر این است که دختران نیاز به تفریح ، تفنن ، ورزش و معاشرت ، حتی با هم جنسان خود ندارند . دختر ایده آل و محبوب و مقبول خانواده دختری است که مونس مادر ، غمخوار پدر و شنونده و مرهم دایمی آلام والدین خود باشد .

 

خانواده های ایرانی مهاجر ، هر یک بر حسب سلیقه خود ، درجه این محدودیت ها را تعیین می کنند و چنانچه در کشور میزبان ، زیر سلطه فرهنگ آن کشور ، نتوانند دختران خود را به اطاعت محض وادار کنند ، بسیار دیده شده که با آنها قهر می کنند . می دانیم آثار و تبعات قهر والدین بیش از هر نوع رفتار خشونت آمیزی زیان بار است و دختران را در راهی که برگزیده اند جری ساخته ، به افراط می کشاند و در فضای بی ترحم غربت تنها می گذارد . تعداد دختران جوانی که زیر فشار ناشی از قهر خانواده عصبی و دیوانه و معتاد شده اهد ، بسیار زیاد است.

 

در اینجا ذگر یک توضیح ضروری به نظر می رسد ؛ پس از انقلاب دختران متعلق به خانواده های متعصب و مذهبی آزادی های نسبی بیشتری برای حضور در جامعه پیدا کرده اند زیرا افراد ذکور در خانواده های مورد بحث معتقدند حجاب به دخترها مصونیت بخشیده  است . تصور مردان خانواده بر این است که خطرات جدی اخلاقی ، دختران محجبه را در فضای اسلامی جامعه تهدید نمی کند . صرف نظر از صحت و سقم این باور ، آزادی نسبی این دختران را برای حضور به فال نیک می گیریم زیرا یک چنین موقعیتی از درجه میزان الحراره خشونت های رفتاری که در خانواده های سنتی ایرانی ، در یک صد سال اخیر به بهانه مقابله با تجدد گرایی و ظواهر غربی ، بسیار بالا و غیر قابل تحمل شده بود ، تا حدی کاسته شده است . آثار سودمند کاهش خشونت را به صورت شوق و ذوق وافر دختران خانواده های مذهبی در جریان ورود به مراکز آموزشی و شغلی شاهد بوده و هستیم . «دانشگاه آزاد » که با گستردگی در سطح کشور ، در دروافتاده ترین نقاط ایران ، واحدهای کوچکی ایجاد کرده توانسته است نظر افراد ذکور خانواده را نسبت به ورود دختران به مراکز دانشگاهی تعدیل کند. با ورود دختران روستایی و سنتی به این واحدها ، به تدریج در زیست بسته آنها در روستاها و شهرهای دور افتاده شکاف افتاده است .

 

بحث درباره «غیرت ورزی در تربیت» که منجر به سرخوردگی ، ضعف و بی تفاوتی دختران در خانواده های ایرانی می شود ، به تدریج جایگاه خود را در گفته ها و نوشته های دینی ـ اجتماعی باز می یابد و در مطبوعات جلوه گر می شود . غیرت ورزی در دیدگاه های تعدیل شده اسلامی ، این گونه مورد  نقد قرار گیرد :

 

«… گاهی اوقات مشاهده می شود که سخت گیری های خانواده نسبت به فرزندان جوان و نوجوان و به خصوص دختران در غالب غیرت ورزیدن موجب سرخوردگی و در هم شکستن بنیان شخصیت دختر می شود . دختران جوان و نوجوان باید آزادی حضور سالم در جامعه را داشته باشند . غیرت ورزی صحیح مراقبت از حدود و مرزهاست و نه زندانی کردن و به انزوا کشیدن دختران . دختر جوان هم به خاطر جوانی اش نیازمند شادابی و طراوت است و باید به او اجازه قد برافراشتن و رشد و نمو را داد … ، گاهی اوقات خانواده هایی مشاهده می شوند که هم فرزند پسر دارند و هم دختر . پسران آزادی مطلق دارند که هر جا بروند ، با هر کسی ارتباط داشته باشند و خلاصه مطابق میل خود رفتار کنند ولی دختر ، یا دختران جوان ، چون دخترند باید در کنج خانه بمانند و دلیل این کار را هم غیرت و تعصب می نامند : آیا رفتار این خانواده ها شبیه زنده به گور کردن دختراندر عصر جاهلیت عرب نیست ؟ و آیا نابودی آزادی مشروع دختران و به انزوا کشیدن آنها نوعی دیگر از زنده به گور کردن نیست ؟ و آیا یکی از رسالت های پیامبر (ص) از میان برداشتن همین تعصبات جاهلانه نبود؟…»

 

بدین ترتیب ، اعمال خشونت ورزی به بهانه غیرت ورزی امروزه در ایران از سوی برخی از روشنفکران دینی مورد بحث و نقد قرار گرفته است .

 

۱ـ۲) در خانه شوهر

 

ریاست مرد بر خانواده و قدرت وسیعی که قانون و عرف به او اهدا کرده ، زمینه ساز اعمال خشونت علیه زنان در حوزه خصوصی خانواده است .

 

در ایران هنوز مرد را نان آور خانواده می شناسند و هر چند بر شمار زنان نان آور و حتی سرپرست خانواده افزوده شده ، این تصور عمومی همچنان باقی است و قوانین هم بر آن صحه می گذارد . مرد در مقام رئیس و مدیر و نان آور خانواده برای خود اختیارات وسیعی قایل است و زمینه های فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی جامعه نیز بر آنها مهر تایید می زند . بنابراین ، در مواردی که مرد احساس می کند شالوده قدرت انحصاری و ریاستش مورد تهدید است ، دست به خشونت جسمی و روانی می زند ؛ برای زن محدودیت و مشقت مالی ایجاد می کند و با بهره گرفتن از اختیارات مطلقه خود حتی روابط او را با دوستان و افراد خانواده کنترل می کند ، به حدی که می تواند عملا زن را در خانه اش زندانی کند . تاکید بر ازدواج اجباری فرزندان دختر ، به خصوص زیر سن رشد ، نیز یکی از خشونت هایی است که مرد در مقام ریاست خانواده بر افراد مؤنث زیر حوزه اقتدار خود اعمال می دارد .

 

به طور کلی تبعات رساست بی قید و شرط مرد در خانواده به صورت تهدید ، ناسزاگویی ، تحقیر ، کتک زدن ، کنترل رفت و آمدهای دوستانه و خانوادگی ، سوء رفتار جنسی ، ایجاد محدودیت های مالی و تاکید بر ازدواج اجباری ظاهر می شود که آثار زیانبار روانی ، جسمی و اجتماعی فراوانی بر زنان و دختران بر جا می گذارد .

 

زنان ایرانی رفتار خشونت آمیز شوهر را تا حدودی تحمل می کنند و تنها در مواردی که کارد به استخوانشان می رسد ، نسبت به آن معترض می شوند . کتک زدن شوهر تقریبا عرف پذیرفته شده ای است که فقط حد و مرز آن تابع ساختار فرهنگی افراد خانواده ها و طبقات اجتماعی و بافت فرهنگی محلی است .

 

بنابراین در موارد نادری هم که زنان نسبت به خشونت شوهر رسما معترض شده و در مراجع قضایی کشور طرح شکایت می کنند ، به نتایج سودمندی دست نمی یابند زیرا تصور عموم بر آن است که متون دینی و فرهنگ اسلامی نیز ضرورت رفتار خشونت آمیز شوهر با همسر را در ماردی تایید کرده و بلکه به آن فرمان داده است . در نتیجه ، زنان ایرانی نه تنها با موانع بسیار جدی فرهنگی و عرفی بلکه با موانع سنت دینی و غیر دینی برای اثبات حقانیت خود مواجه هستند . زن در محیط های کاملا بسته منزل مورد خشونت قرار می گیرد و هیچ چشم بینایی شاهد و ناظر بر فاجعه نیست تا در صورت لزوم بر له او در دادگاه شهادت بدهد.

 

بنابراین ، حتی اگر زن نسبت به رفتار خشونت بار شوهر اعتراض کند و به مراجع قضایی پناه ببرد ، شوهر در جریان مراجعات مکرر به مراجع قضایی تازه با نارسایی ها و کیفیت اجرای قانون آشنا می شود و در می یابد که می تواند بی ترس از قانون نسبت به زنش خشونت اعمال کند .

 

   ۲) اجتماع در سطح کلان :

 

   ۱ـ۲) آداب و رسوم

 

در بسیاری موارد خشونت علیه زنان را به کمک آداب و رسوم و سنت های غیر مذهبی توجیه می کنند . به طور کلی ، گروه های اجتماعی ـ اعم از شهری ، روستایی و عشایری ـ ویژگی های فرهنگی و قومی خاصی دارند و رسوم متفاوتی در میان آنان رایج است . نمونه هایی از رسوم متداول و رایج در بافت قبیله ای بخشی از مناطق جنوب ایران چنین است .

 

ـ چنانچه زنی عمل خلاف عفت مرتکب شود و با مردی رابطه آزاد جنسی بر قرار کند به دست افراد ذکور خانواده خود (برادر در اولویت است) به قتل می رسد .

 

ـ اگر مردی از مردان یک قبیله ، مردی از یک قبیله دیگر را به قتل برساند ، برای ختم نفاق و خصومت پنج زن از قبیله جانی به عقد نکاح پنج مرد از قبیله مقتول در می آیند . به این رسم در برخی مناطق «فصل» گفته می شود و در برخی مناطق دیگر «خون بس» . در جریان اجرای این رسم ، پنج زنی که توسط شیوخ (یعنی مردان مقتدر قبیله ) انتخاب می شوند ، حق اعتراض ندارند .

 

ـ هر دختری در درجه اول باید با پسر عمویش ازدواج کند . امنتاع دختر یا خانواده او تبعات خطرناکی در پی دارد و پسر عمو می تواند مجلس عروسی دختر را به هم بزند .

 

علاوه بر آداب و رسوم محلی ، برخی آداب و رسوم و سنت ها در کل جامعه قدرت اجرایی دارند . برای مثال آداب و رسوم مربوط به «شب زفاف» در بیشتر نقاط ایران رفتارهای خشونت آمیز جنسی علیه زنان را تجویز می کنند .

 

   ۲ـ۲) فرهنگ شفاهی و کتبی

 

علاوه بر آداب و رسومی که مهر تایید بر رفتار خشونت آمیز علیه دختران و زنان می زند ، اصطلاحات و ضرب المثل هایی که در فرهنگ شفاهی ما رایج است و دهان به دهان می چرخد نیز حامل پیام خشونت نسبت به زنان و ترغیب مردان به انجام آن است .

 

اصطلاح «گربه را در حجله باید کشت» به معنای آن است که باید زن را از همان شروع زندگی با رفتار خشونت بار مرعوب و مطیع کرد . اصطلاح «زن ـ ذلیل» نیز صفت تحقیر آمیزی است برای مردانی که به نظرات همسران خود احترام می گذارند . فرهنگ شفاهی مرد سالار ، مردان را با صفت زن ـ ذلیل سرزنش و تحقیر می کنند تا به خود آیند و از رفتار آمرانه سایر مردان با همسر خود پیروی کنند .

 

در متون فرهنگی و اساطیری ایران نیز اشعار و نقل قول هایی وجوددارد که عموما در جهت اثبات فرودستی و سستی عقل و خرد و اراده زن است و بر رفتار تحکم آمیز و ریاست بی قید و شرط مرد بر او صحه می گذارد . نمونه هایی از تصویر زن در متون فرهنگی چنین است :

 

ـ از سه چیز باید حذر کرد : دیوار شکسته ، زن سلیطه ، سگ گیرنده .

 

ـ زن سلیطه شوهر مرد است .

 

ـ زن ناقص العقل لست .

 

ـ اسب و زن و شمشیر وفادرا که دید ؟

 

ـ زن خوب فرمانبر پارسا / کند مرد درویش را پادشاه .

 

ـ زن که رسید به بیست باید به حالش گریست .

 

ـ زن و شوهر جنگ کنند ابلهان باور کنند .

 

ـ زن چو بیرون رود بزن سختش / خودنمایی کند بکن رختش/ ور کند سر کشی هلاکش کن / آب رخ می برد به خاکش کن / زن چو خامی کند بجوشانش / رخ نپوشد کفن بپوشانش .

 

ـ زن پارسا در جهان نادر است .

 

ـ زن از پهلوی چپ شد آفریده / کس از چپ راستی هرگز ندید .

 

ـ زن گر نه یکی هزار باشد / در عهد کم استوار باشد .

 

ـ زنان را همین بس بود یک هنر / نشینند و زایند شیران نر .

 

ـ زنان چو ناقصان عقل و دینند / چرا مردان ره آنان گزینند .

 

ـ زنان چون درختند سبز آشکار / ولیکاز نهان زهر دارند بار .

 

ـ زنان را بود شوی کردن هنر / بر شوی زن به که نزد پدر .

 

۳ـ۲) سنت ها و پاره ای تفاسیر سنتی از دین

 

و اما آنچه در ایران بسیار مهم است نقش پاره ای تفاسیر سنتی از دین است زیرا باورهای اعتقادی در کانون سنت ما قرار دارد . از نگاه سنت گرایان در روابط دو جنس نابرابری مطلق حاکم است . این طرز تفکر که طی قرون و اعصار متمادی بر ساختار ذهنی مردم تاثیر عمیقی بر جای گذاشته ، یکی از عوامل سرکوب زنان در خانواده و در عرصه های اجتماعی و سیاسی شده است .

 

طبق دیدگاه سنتی :

 

ـ زنان ناقص العقل و ناقص الحظ هستند . زیرا زن از زیادی گل مرد یا دنده چپ او آفریدده شده است.

 

ـ زنان هرگز نمی توانند در شایستگی و کمال به مردان برسند .

 

ـ صندوقخانه منازل مناسب ترین مکان برای عبادت زنان است .

 

ـ زنان حق حضور در اجتماع را ندارند . در اندرون خانه نیز نمی توانند بیش از پنچ کلمه با مردان سخن بگویند.

 

ـ روا نیست زن را که با مرد بیگانه سخن گوید ، الا به درشت و زجر .

 

ـ مردان بر زنان سرپرستی دارند و به  امور آنان می پردازند چنان که والیان به امور رعیت می پردازند بدان جهت که خداوند بعضی را بر بعضی برتری بخشیده است .

 

ـ زن نمی تواند در جامعه اسلامی زمام حکومت و ولایت امر را به دست گیرد ، زن نمی تواند بر مسند قضاوت و حکم تکیه بدهد .

 

ـ خداوند زن را آفرید برای تدبیر منزل ، گستره کار منزل محدود است . در این محدوده ، مردان بر زنان خود سرپرستی دارند . از این روی عقلشان به همین مقدار محدود می شود .

 

ـ زن در برابر مرد وظیفه خاصی دارد و آن عبارت است از شوهر داری . و تربیت کودکان و خانه داری .

 

به این ترتیب اندیشه سنتی به اندازه ای نسبت به جنس زن تحقیر آمیز است که همواره برای زن در محدوده ای که دیدگاه سنتی بر پایه نابرابری مطلق زن و مرد تعیین کرده است ، خشونت تجویز می شود زیرا در یک کلام ، نگاه داشتن زن در خانه و ممانعت از حضور او در جامعه بدون ایجاد جو ترس و ارعاب ممکن نیست .

 

برداشت های خشونت آمیز نسبت به زن بازتابی است از ارزش ها و عقاید اعضای یک اجتماع که اغلب چندین نسل را در بر می گیرد . برخی عملکردهای دیدگاه سنتی درباره نگاه اسلام نسبت به زن را می توان نیرومندترین عامل تاثیرگذار به شمار آورد که ذهنیت نسل های بسیاری از ایرانیان را تسخیر کرده است . پیروی کورکورانه از دستورات ملهم از این تفاسیر سنتی چنان است که سلامتی جسمی و روانی زنان ایرانی را به خطر می اندازد . علاوه بر آن اسلام ، را از منظر عمومی با عملکرد همین دیدگاه می سنجند و در نتیجه آن را مجموعه ای از دستورات خشونت آمیز نسبت به زنان می انگارند .

فضای فرهنگی ایران برای آن که در سال های پایانی قرن بیستم پاسخ گوی نیازهای جامعه پیچیده امروزی بشود ، آماده پذیرش برداشت هایی از دین است که با مقتضیات اجتماعی تناسب داشته باشد . در صورت ایجاد فضای بهتر برای گسترش بحث های دیدگاهی ـ دینی و افزایش تحمل پاسداران تفسیرهای سنتی رسمی ، تفسیرهایی از اسلام به دست می آید که پیام نابرابری مطلق را بی اعتبار جلوه می دهد . آن چه مسلم است جامعه چنان تشنه ایجاد تعادل در روابط دو جنس شده است که مقاومت در برابر آن ، از هر دسته و گروه ، زیر فشار خواست عمومی درهم می شکند .

 

  ۴ـ۲) موسسات اجتماعی

 

موسسات اجتماعی در ایران از قبیل مدرسه ، سایر مراکز آموزشی ، مطبوعات ، رادیو ـ تلویزیون ، سینما ، سازمان های ورزشی و هنری عموما تحت کنترل دولت است . بنابراین ، موسسات اجتماعی را نمی توان با مفهوم نهادهای مستقل مورد بحث و بررسی قرار داد .

 

آنها در برنامه ریزی و چگونگی اجرای برنامه ها از اصول سیاست گذاری فرهنگی جمهوری اسلامی تبعیت می کنند و نظر به اینکه در امر سیاست گذاری فرهنگی نیز دیدگاه سنتی تاثیر گذار است ، موسسات اجتماعی نمی توانند به گونه ای عمل کنند که زن و مرد با حقوق مساوی از فرصت های اجتماعی ، فرهنگی و هنری بهره مند بشوند . از طرف دیگر ، از آنجا که مدیران زن در سطوح بالای مدیریت کمیاب هستند و امور فرهنگی و اجتماعی و هنری زیر نگاه منحصرا مردانه سامان می یابد ؛ تعادل که حاصل زندگی دو جنسی به خصوص در عرصه آموزشی ، هنری و ورزشی است ، کمتر احساس می شود .

 

تنها عرصه ای که در آن زنان توانسته اند در سال های اخیر نفوذ کنند و تا حدودی خط انحصار مردانه را بشکنند ، عرصه مطبوعات است . زنان برای ورود به فعالیت های مطبوعاتی از خود شوق و شور نشان داده و به تدریج در صدد برآمده اند مطبوعات را مانند یک نهاد موثر اجتماعی برای ابراز وجود مورد استفاده قرار دهند .

 

در شرایط کنونی که اغلب سازمان های اجتماعی ، براساس دیدگاه «جداسازی» برنامه ریزی می شوند ، امکان تلطیف جامعه و هدایت آن به سوی دو جنسی شدن بسیار اندک است . با این حال ، زنان ایران امید خود را از دست نداده اند و به خصوص برای ورود فزاینده به عرصه ورزش و هنر نیز تلاش می ورزند.

 

کلیشه ها افراد جنس زن را محکوم به انجام امور خانگی یا شبه خانگی و محدود شدن در نقش های خاص می کند و به افراد جنس مرد اجازه می دهد فضای اجتماعی خود را تا بی نهایت گسترش دهند .

 

کلیشه های آموزشی و تربیتی نه تنها در محیط های آموزشی مرد سالاری را در ذهن کودکان و نوجوانان حک می کنند بلکه از طریق قصه های کودکان و برنامه های رادیو ـ تلویزیون و مطبوعات نیز به صورت انبوه تکثیر می شوند .

 

دختران ایرانی برای گذراندن اوقات فراغت نه تنها با نابرابری فرصت های اجتماعی بلکه با موانع جدی ناشی از طرز فکر خانواده مواجه هستند . تعدادی فرهنگسرا ، باشگاه و مراکز تفریحی خاص زنان در کشور وجود دارد ولی بسیاری از خانواده ها ، با توجه به دوری راه ، اجازه استفاده از این امکانات محدود را به دختران خویش نمی دهند . هنوز برنامه ریزی وسیع با هدف ایجاد مراکز فرهنگی ، هنری و تفریحی در هر محله خاص برای زنان تحقق نیافته است و چون اختلاط دو جنس هم برخلاف ارزش های رسمی در جامعه امروز ایران است ، زنان فاقد فرصت های لازم برای تقویت جسم و روح خود می باشند .

 

عرصه موسیقی ، تا سال ها قلمروی انحصاری مردان بود اما اکنون وضع تا حدودی بهبود یافته است کماکان زنان نمی توانند در جای سولیت آواز بخوانند ولی با ایجاد ارکستر بانوان ، کنسرت هایی ترتیب داده می شود که عموم مجریان زن بوده و عموم تماشاگران نیز زن هستند . این درجه از تحول برخی از صاحب نظران را برانگیخته است تا اعلام کنند : «عدم حضور آقایان یه حداقل کارشناسان و اساتید موسیقی در این نشست ها و جشنواره ها باعث می شود گروه هنری طنان نتوانند بهره لازم را از اطلاعات و تجربیات آنان ببرند و به درجا زدن و یکنواختی گرایش پیدا کنند .»

 

به ضرورت یادآوری می شود که حتی همین حرکت رو به رشد برای توسعه هنری زنان نیز خاص تهران است و زنان ساکن در سایر نقاط ایران همچنان از امکانات محدودی که در تهران ایجاد شده است ، محروم مانده اند .

 

در سایر عرصه های هنر مانند سینما ، تئاتر ، مجسمه سازی ، خطاطی و … نظام ارزشی حاکم موانعی ایجاد کرده که موجب محدودیت فعالیت تولید کنندگان محصولات هنری شده است . تهیه کنندگان به خصوص برای تهیه آن دسته از فراورده های هنری که مستلزم نمایش انواعی از روابط زن و مرد است ، مجبور به خود سانسوری هستند و نمی توانند مشکلات اجتماعی را بازگو کنند . این موانع در تولید محصولات سینمایی ، تئاتر ، نقاشی و مجسمه سازی بسیار جدی و بازدارنده است و در عمل منجر به محدود شدن فضای حیاتی جنس زن در هنرهای نمایشی  شدده است .

 

زنان برای ورود به عرصه ورزش نیز از هر حیث با موانع ارزشی و عقیدتی مواجه هستند و در جایگاه تماشاگران ، ورزش دوست ، ورزشکار و قهرمان متحمل آسیب های روانی و جسمانی می شوند که در مجموع زیست اجتماعی را برای آنها نامطلوب و خشونت بار ساخته است .

 

مشکلات و موانع زنان ورزش دوست شهرستانی به مراتب بیش از زنان تهرانی است . هنوز در اکثر شهرستان های ایران ، ورزش بانوان جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده است .

 

کمبود امکانات ورزشی در شهرستان ها چشمگیر است و کمبود مربیان و مدرسان بر مشکلات می افزاید . همچنین تماشای بازی ورزشکاران مرد برای زنان ایران ممنوع است . از آنجا که زنان تهرانی بر حضور خود در جایگاه تماشاگر بسیار اصرار می ورزند و نمی خواهند بازی های قهرمانی را منحصرا بر صفحه تلویزیون تماشا کنند ، موضوع «ورزش بانوان» تبدیل به یک معضل سیاسی ـ فرهنگی شده است . از یک سو زنان درحال شکستن این مانع هستند ، از سوی دیگر افراطیون سنتی آنها را به شکستن حریم دین و اخلاق متهم می کنند . با این حال ، حرکت زنان ساکن تهران از مدار بسته خارج شده و آنها توانسته اند تا حدودی مقدمات تامین خواسته خود را فراهم کنند . این محدودیت ها محیط را برای حضور زنان ایرانی در حیاط تفریحی و تفننی ، که ورزش سالم ترین نوع آن است ، خشونت بار ساخته است . زنان در این زمینه خواستار سهم و حق خود شده اند .

 

 

 

[۱]eport of united nations special  repporteur on violence A , ainst women 1995 , (E/CN. 4/1996/53

 

ترجمه شده در فصل نامه فرزانه ، دوره سوم ، شماره ۸ ، زمستان ۱۳۷۵ ، صص ۷۹ تا ۹۲ ، تحت عنوان حقوق بشر و خشونت بر علیه زنان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:15:00 ق.ظ ]




 

 

 

 

 

 

 

 

همان طور که در فصل قبل به این مسئله اشاره شد جرائم علیه عفت زنان به عنوان یکی از معضلات جوامع بشری است که متأسفانه در تمام دنیا در حال افزایش است و در تقابل کامل با نقض حقوق انسانی قربانیان می باشد زنان به عنوان تربیت کننده نسل های آینده ، باید مورد حمایت قرار بگیرند تا بتوانند از عهده این مهم برآیند.

 

بنابراین دولت و کشورها بر آن شده هند تا با انجام این گونه جرائم مبارزه نمایند در سازمان ملل متحد و سازمان های جهانی در سزح بین الملل اسناد و کنفرانسهای در جهت حمایت از حریم عفت زنان در نظر گرفته شده است و کشور مانیز از جمله کشورهایی است که برای مبارزه با این جنایات تدابیر و مقرراتی را اتخاذ نموده است .

 

حالا در این بخش به بررسی این قوانین در سطح ملی و بین المللی می پردازیم .

 

 

 

مبحث اول : حمایت های قوانین ایران در حریم عفت زنان

 

 گفتار اول : تجاوز به عنف (زنای به عفت)

 

زنای به عنف یعنی مردی با اکراه و اجبار با زنی زنا نماید اعم از اینکه در قبل باشد یا دبر . ای در حالی است که زن هیچ گونه رضایتی در جماع با مرد نداشته باشد . در قوانین قبل از اختلاف ماده ۲۰۷ قانون مجازات عمومی تجاوز به عنف را چنین تعریف کرده است . ماده ۲۰۷ الف : هر کس به عفت یا تهدید هتک ناموس زنی را نماید به حبس با اعمال شاقه از سه تا ده سال محکوم خواهد شد و همین مجازات مقرر است درباره کسی که مرتکب لواط شود . در صورت وجود یکی از علل مشده ذیل مرتکب به حداکثر مجازات مزبور می شود .

 

۱ . هر کاه مرتکب صلم یا الله یا مستخدم مجنی علیه یا مستخدم کیس باشد که نسبت به مجنی علیه سمت صاحب اختیاری دارد یا کسی باشد که مجنی در تحت اختیار و یا نفوذ او واقع شود .

 

    1. مجنی علیه کمتر از ۱۸ سال تمام داشته باشد .

 

    1. اگر مجنی علیه زن شوهر دار باشد .

 

    1. اگر مجنی علیه دختر باکره بوده باشد .

 

    1. اگر مجنی علیه به واسطه ضعف قوای دماغی یا بدنی قادربه مقاومت نبوده باشد .

 

    1. اگر مرتکب مرد متاهل باشد .

 

  1. در مودرد لواط هر گاه به عنف یا تهدید باشند .

هرگاه مرتکب از عقرباء نسبی تا درجه سوم و یا از عقربای سببی درجه اول مجنی علیه اعم از ذکور یا انث و یا قیم او باشد و یا مامور دولت باشد که مجنی علیه از طرف مقامات رسمی به او سپرده نشده و یا از محارم مجنی علیه باشد مجازات او حبس مؤبد با اعمال شاقه خواهد بود . )

 

این ماده به جرم انگاری انواع فرض مختلف تجاوز به عنف نموده است با وجود اینکه روسپی گری و فحشاء در زمان پهلوی قانونی بود اما عنف در زنا هرگز مودر نظر قانون گذار نبوده ومجازات شدیدتری برای آن در نظر گرفته شده . به این معنا که اگر چه قانون زنا را حرام نمی داند و زنای به عنف و بدون رضایت مجنی علیه را جرم تلقی و مستحقق مجازات می داند . علت این که حداکثر مجازات را رای مرتکبی که از قربانی سببی یا نسبی مجنی علیه و یا از محارم و یا مامور دولت است در نظر گرفته است می تواند این باشد که چون مجنی علیه به نوعی به آن ها اعتماد دارد بنابر این قانونگذار برای حمایت از حریم عفت زنان مجازات حبی با اعمال شاقه را برای مرتکبان پیس بینی نموده است .

 

در قوانین بعد از انقلاب در کتاب حدود ، در حد زنا آمده است .

 

ماده ۸۲ : حد زنا در مورد زیر قتل است و فرقی بین جوان و غیر جوان و محصن و غیر محصن نیست .

 

الف_ زنا با محارم نسبی

 

ب-_ زنا با زن پدر

 

ج- _زنای غیر مسلمانان با زن مسلمان که موجب قتل زانی است .

 

د-_زنای به عنف و اکراه که موجب قتل زانی اکراه کننده است .

 

قانون گذار فقط در بند (د) این ماده اقدام به جرم انگاری و تعیین مجازات به عنف نموده است . و از این نظر هیچ تفاوتی بین اینکه زانی اکره کننده مسلمان باشد یا غیر مسلمان باشد ، پیر باشد یا جوان محصن باشد یا غیر محصن قائل نشده بنابراین هر کس چه از محارم چه غیر محارم مرتکب زنای به عنف و بدون زضایت مجنی علیه نشود به مجازات قتل محکوم خواهد شد بدین ترتیب اشد مجازات برای خود مرتکب زنای عنف که همان قتل می باشد در نظر گرفته شده است . اگر چه زنای محارم و زنای غیر مسلمان با زن مسلمان به تنهایی برای محکوم شدن به مجارات قتل کافی است .

 

 

 

 

 

 

 

گفتار دوم : ازاله بکارت

 

ازاله بکارت از جمله جرائمی است که امکان وقوع آن برای دختران وجود دارد و در حقوق جزا ، حائز اهمیت و برای آن مجازات مقرر شده است . با توجه به اهمیت این موضوع و تأثیری که در آینده دختران دارد و سخت گیری های موجود در این زمینه ، قانون گذار در جهت حمایت از دختران موارد قانونی را به شرح ذیل پیش بینی نموده است . به طوری که در بسیاری از دختران به علت ازاله بکارت و برای حفظ آبروی خانواده جان خود را از دست داده اند . مخصوصاٌ در گذشته که اطلاع از علت ذایل شدن بکارت به راحتی امکان پذیر نبود و شاید هم ناممکن ، چون برخی موارد علت آن می تواند پریدن ، ورزش کردن ، تصادف و … باشد .

 

در اجتماع باکره بودن دختر اهمیت بسیاری دارد زیرا نشان دهنده عفت و پاکی دختر است و این بسیار فجیع و غم انگیز است که دختری که بکارتش را از دست داده برچسب های بد اجتماعی مثل رابطه داشتن با جنس مخالف را بخورد . همچنین این قضیه به سنت ها و عرف یک جامعه بستگی دارد .

 

در واقع دختران با از دست دادن باکرگی ، امنیت مالی ، حیثیتی خود را از دست می دهند .

 

در ماده ۱۴ کتابچه قانونی گفت که حاوی یک مقدمه و ۵۸ ماده بوده است .

 

«کسی که با دختر باکره بالغه را ضایع نماید به اندازه تقصیر او از یک سال تا ۵ سال حبس خواهد شد و یا اینکه باید با رضایت پدر و مادر آن دختر را تزویج نماید و به مقدار مکنت فاعل از سی تومان الی یک هزار تومان از او گرفته شده و به پدر و مادر دختر داده شود . »

 

اشکال وارد بر این ماده این است که تکلیف اینکه اگر دختر باکره بالغه نبوده را مشخص نموده و دیگری اینکه با وجود اینکه از دختر ازاله بکارت شده چرا خسارت را باید به پدر و مادر وی پرداخت .

 

ماده ۲۰۸ «هر کس به دیگری به عنف یا تهدید مرتکب عمل منافی عفتی غیر از هتک ناموس گردد و به حبس جنجه ای از شش ماه تا سه سال محکوم خواهد شد و هر گاه جرم به واسطه موانع خارجی که اداره مرتکب در آن هر مدخلیتی نداشته است واقع نشود مجازات مرتکب از سه ماه تا یک سال خواهد بود … هر گاه نتیجه جرم مذکور در این ماده ازاله بکارت مجنی علیها باشد مجازات مرتکب ، همان است که به موجب بند الف ماده ۲۰۷ مقرر شده است .»

 

در ماده ۲۰۸ مکرر آمده است : «هر کس ازاله بکارت دختری را بنماید و عمل او مشمول هیچ یک از دو ماده قبل نباشد (ماده ۲۰۶و ۲۰۷ ق. م. ع) به حبس تأدیبی از یک تا دو سال محکوم خواهد شد .»

 

بدین ترتیب این ماده ازاله بکارت دختر را به هر نحو ممکن اعم از اینکه با انگشت باشد یا غیر آن ، جرم تلقی نموده و مجازات حبس تادیبی از یک تا دو سال را برای آن معین کرده است . در قانون دیات مصوب ۱۳۶۱ از بین بردن بکارت دختر با انگشت که باعث شود که او نتواند ادرار را ضبط کند علاوه بر دیه زن ، مهر المثل دارد . این ماده عینا در ماده ۴۴۱ ق. م ۱ مصوب سال ۱۳۷۰ نیز عینا آمدهخ است . اما متأسفانه این ماده فقط حکم ازاله بکارت با انگشت را در نظر گرفته و برای آن مجازات تعیین کرده است و تکلیف ازاله بکارت با غیر انگشت را معین ننموده . اگر ازاله بکارت باعث عیب دیگری شود مانند عدم توانایی در ضبط ادرار باید دیه کامل یک زن را نیز پرداخت نماید .

 

ماده ۱۰۹۱ قانون مدنی : برای تعیین مهر المثل باید زن از حیث شرافت خانوادگی و سایر صفات و وضعیت او نسبت به اماثل و اقران و اقارب و همچنین معمول محل و غیر در نظر گرفته شود .

 

«در تحریر الوسیله آمده است که مجازات ازاله بکارت ااز روی عنف دیه کامل یک زن و مهرالمثل و حتی احتیاطا ارش بکارت می باشد .»

 

«اگر کسی با انگشت خود بکارت دختری را از بین ببرد و مثانه او را پاره کند و در نتیجه او نتواند ادرار خود را کنترل کند مهریه زنان همسان او بر جانی واجب می شود .»

 

« بر طبق اطلاق ماده ۴۴۱ ق.م . اگر ازاله بکارت با عنف و اکراه صورت گیرد جانی باید دیه کامل یک زن و مهرالمثل و ارش بکارت را بدهد و اگر بدون عنف و اکراه و با میل دختر باشد ارش بکارت نیز باید پرداخت شود زیرا اداره حقوقی و دادگستری هر چند در این مورد مجنی علیهاست مرتکب زنا شده و حکم لا مهر لبغی مهر به او تعلق نمی گیرد ولی مهر غیر ارش بکارت است و دلیلی بر سقوط ارش بکارت وجود نارد . »

 

«باید بین پاره شدن پرده بکارت با ازاله آن توأم با پاره شدن مثانه که منجر به عدم ضبط ادرار می گردد فرق گذارد . در حالت اول فقط مهرالمثل تعلق می گیرد در حالت دوم دیه کامل یک زن نیز اضافه می  شود . بدین ترتیب به صرف پاره شدن مثانه و عدم ضبط ادرار نیز با ازاله بکارت توأم شده و در هر صورت با فرض فسخ نشدن ماده ۲۰۸ ق.م ع می توان به حبس یک تا دو سال جانی نیز حکم داد .»

 

اگر زن باکره نباشد ، ولی به زور مورد تجاوز قرار گرفته باشد جانی نیز علاوه بر تحمل حد باید مهرالمثل را نیز بپردازد ، حال اگر زن تمایل به زنا داشته باشد دیگر این عمل از دایره خشونت جنسی خارج می شود و مهرالمثل به او تعلق نمی گیرد .

 

در سال های نخستین انقلاب ، شورای عالی قضایی به پرسش های طرح شده به این موضوع نظریه مشورتی خود را این گونه بیان کرده :

 

سؤال : در صورتی که ازاله بکارت مطاوعتی انجام گرفته آیا علاوه بر مجازات شرعی طرفین ، مهرالمثل تعلق می گیرد یا نه ؟ آیا در این مسئله فرقی بین بالغه رشیده و غیر آن هست یا نه ؟ کمیسیون استفتائات شورای عالی قضایی در تاریخ ۱۲/۸/۱۳۶۳ پاسخ داده است : «اگر ازاله بکارت بالغه از روی میل و مطاوعه انجام گرفته ، اضافه بر مجازات شرعی طرفین چیزی به عنوان مهرالمثل بر مرد تعلق نمی گیرد و اگر مزنی یها غیر بالغه باشد و عنوان مطاوعه به آن صدق نماید ، باز مسئله به همین قرار است و معلوم است اگر مطاوعه اطلاق نشود علاوه بر مجازات شرعی مهرالمثل نیز به عهده مرد تعلق خواهد گرفت . ولکن تشخیص صدق مطاوعه و عدم صدق آن به عهده خود دادگاه است .»

 

«نکته دیگر اینکه استقرار مهرالمثل در ازاله بکارت مربوط به ازاله عمدی آن نیست ، بلکه زایل شدن غیر عمدی را هم شامل می شود بنابراین با فرض عدم فرق بین میزان دیه ازاله بکارت که همان مهرالمثل است در شکل های عمدی و غیر عمدی می توان برای عنف ابراز داشت که ازاله بکارت ناشی از تصادف رانندگی نیز مهرالمثل را به دنبال خواهد داشت .»

 

 

 

گفتار سوم : قوادی

 

قوادی یعنی : دو یا چند نفر را برای انجام عمل منافی عنف (زنا یا لواط) جمع کردن به عبارت رابطه بین دو نفر زنا کار که آنها را برای انجام عمل شنیع به هم مرتبط می سازد . در قوانین قبل از انقلاب ماده ۲۱۱ ق. م. ع. می گوید :

 

در اشخاص ذیل به حبس تأدیبی از شش ماه تا سه سال و به تادیه غرامت از ۲۵۰ الی ۵۰۰۰ ریال محکوم می شوند :

 

۱ . کسی که عادتا جوان کمتر از ۱۸ سال تمام اعم از ذکور و اناث به فساد اخلاقی و یا شهوترانی تشویق کند یا فساد اخلاقی و یا شهوترانی آنها را تسهیل نماید .

 

۲ . کسی که عادتا دیگری را اعم از ذکور و اناث به منافات عفت وادار و یا وسایل ارتکاب برای آنها فراهم سازد .

 

۳ . قواد یا کسی که فاحشه خانه ای دایر کند و یا اداره کند و یا زنی را برای شهوترانی غیر اجیر کند .

 

۴ . کسی که جوان کمتر از ۱۸ سال تمام را برای شهوترانی غیر ببرد و یا او را وادار به رفتن کند و یا او را برای این مقصود اجیر کند .

 

اگر مرتکب یکی از جرم های فوق شوهر یا پدر یا مادر یا قیم یکی از اشخاص دیگر مذکور در قسمت اخیر بند الف ماده ۲۰۷ باشد به دو تا چهار سال حبس مجرد محکوم خواهد شد همین حکم در موردی نیز مقرر است که مرتکب متوسل به عنف یا تهدید شده باشد و یا شخصی که در مورد او جرم واقع شده است سابقه فحشاء اخلاقی نداشته باشد . حکم به مجازات های مذکور در این ماده در صورتی نیز صادر خواهد شد که شروع به ارتکاب جرم در مملکت واحده به عمل نیامده باشد .

 

بدین ترتیب قانون گذار  در قانون مجازات عمومی هر گونه تسهیل و معاونت در تشویق و تسهیل در به فساد کشیده شدن جوانان و روی آوردن به فحشاء و ترغیب آنها به اعمال منافی عفت و همچنین تشکیل هر گونه محل ، خانه به عنوان فاحشه خانه را به عنوان جرم قوادی و جرمی مستقل جرم انگاری کرده و به مجازات مقرره در ماده فوق محکوم می نماید و با قید کلمه عادتا در بند یک و دو نوعی تکرار در انجام جرم را شرز دانسته به طوری که با یک بار تشویق و ترغیب جرمی تحقق نیافته است . در قوانین بعد از انقلاب که بیشتر از فقه مقتبس است در کتاب حدود آمده :

 

ماده ۱۳۵ ق. م. ۱: « قوادی عبارت است از جمع و مرتبط کردن دو نفر یا بیشتر برای زنا و لواط .» مجازات مقرر برای این جرم عبارت است از :

 

ماده ۱۳۸ : «حد قوادی برای مرد هفتادو پنج تازیانه و تبعید از محل به مدت سه ماه تا یک سال است برای زن فقط هفتادو پنج تازیانه است .»

 

جرم قوادی یک جرم مطلق است بنابراین نیازمند تحقق نتیجه یعنی انجام عمل منافی عفت نیست . به عبارت دیگر صرف جمع کردن و ارتباط دادن چند نفر برای انجام عمل منافی عفت برای تحقق جرم قوادی کافی است و الزم نیست که عمل زنا یا لواط انجام شود . اگر مجازات تبعید از زن برداشته شده است احتمالا برای این بوده که از ارتکاب اعمال شنیع تر توسط زنان در محل تبعید جلوگیری شود .

 

ماده ۶۳۹ : ق. م. ۱ می گوید :

 

«افراد زیر به حبس از یک تا دو سال محکوم می شوند و در مورد بند الف علاوه بر مجازات مقرر ، محل مربوط به طور موقت با نظر دادگاه بسته خواهد شد .

 

الف_ کسی که مرکز فساد و یا فحشاء دایر کند .

 

ب_ کسی که مردم را به فساد و یا فحشاء تشویق نموده یا موجبات آن را فراهم نماید .

 

تبصره : هر گاه بر عمل فوق عنوان قوادی صدق نماید علاوه بر مجازات مذکور به قوادی نیز محکوم می گردد . در این ماده ملاحظه می شود که طبق بند الف و ب معاونت در فساد و به فساد کشیده شدن جوانان یا مردم که مصداق معونت در جرم هستند به عنوان جرم مستقل در نظر گرفته و مجازات آن بسته شدن و پلمپ محل (فاحشه خانه ) می باشد به علاوه در صورت صدق نمودن قوادی به مجازات این جرم نیز محکوم می گردد به نظر می رسد در این مقررات مربوط به تعدد جرم اعمال می شود و مجازات با یکدیگر جمع می گردند .

 

.راوندی ، مرتضی ، سیر قانون دادگستری در ایران ، نشر چشمه ، سال ۱۳۶۸، چاپ اول ف ص ۲۵۱٫ [۱]

 

. بند الف ماده ۲۰۷ از حبس جنایی سه تا ده سال سخن گفته است .[۲]

 

. موسوی خمینی ، سید روح اله ، تحریرالوسیله ، بیروت ، انتشارات جمهوری اسلامی ایران ، ۱۴۰۷ ه ق ، جلد دوم ، ص ۵۲۶٫ [۳]

 

. مکی ، عامل (شهید اول) ، شمس الدین محمد ، قم ، مؤسسه النشر الاسلامی ، ترجمه علی شیروانی ، سال ۱۳۸۳ ، چاپ ۲۳ ، ج ۱ ، ص ۳۰٫[۴]

 

. نظریات تداره حقوقی داگستری ، صفحه ۲۴۷ ، نظریه شماره ۷۱۳۱۷ ، مورخ ۳/۱۱/۱۳۶۸٫[۵]

 

. نظریات اداره حقوقی دادگستری ، صفحه ۲۴۳ ، نظریه شماره ۷۱۳۱۷ ، مورخه ۳/۱۱/۱۳۶۸ .[۶]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:15:00 ق.ظ ]




 

ماده ۶۱۹ ق. م. ۱ می گوید :

 

«هر کس در اماکن عمومی یا معابر متعرض یا مزاحم اطفال یا زنان بشود یا با الفاظ و حرکات مخالف شئون و حیثیت به آنان توهین نماید به حبس از دو تا شش ماه و تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد.»

 

بنابراین به کار بدون هر گونه لفظ رکیکی یا حرکتی که با شئون و حیثیت زنان مخالف باشد مستحق مجازات حبس از دو تا ۶ ماه و تا ۷۴ ضربه شلاق خواهد بود و همچنین مجازات کسی که مزاحم و متعرض زنان شود .

 

۱  ) تعرض : منظور از تعرض دست درازی کردن و ایجاد مزاحمت فیزیکی است مانند نگاه شهوت آلود و آزار دهنده لمس کردن بدن زنان .

 

۲  ) مزاحمت : منظور از مزاحمت عبارت است از سلب بخشی از آزادی فرد مانند بستن راه عبور زنان و دختران اذیت و آزار و یورش به سوی آنها یا به کار گیر ی وسیله نقلیه موتوری و منظور از مراد اماکن عمومی کلیه مکان هایی است که رفت آمد عموم مردم به آنها آزار است و محدودیتی برای افراد نیست .

 

مبحث دوم : مبارزه ایران علیه قاچاق زنان

 

گفتار اول : مبارزه با قاچاق زنان در قوانین قبل از انقلاب

 

ایران قراردادهای ۱۹۰۴ و ۱۹۱۰ ، قرارداد ۳۰ سپتامبر ۱۹۲۱ در تاریخ ۷ مهر ۱۳۰۰ ، قرار داد اکتبر ۱۹۳۳ ژنو در تاریخ ۲۰ دی ماه ۱۳۱۳ به تصویب رساند . همچنین قرار داد ۱۹۴۹ کنوانسیون سرکوب قاچاق اشخاص و بهره کشی جنسی و روسپی گری دیگران را تصویب نمود این پروتکل در جهت تایید اسناد ۱۹۰۴ و ۱۹۱۰ و ۱۹۲۱ بود ولی هیچ گاه در ایران عملی نشد . اگر چه ایران قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد را در جهت تشکیل چنین کنوانسیون امضاء کرد ولی بعد از امضاء خود کنوانسیون امتناع نمود . دلیل این امر رواج روسپی و فحشاء در زمان پهلوی دوم امضاء چنین کنوانسیون مغایر با سیاست های پهلوی بود .

 

قانون کذاری ایران در ماده ۲۱۱ ق.م.ع. می گوید :

 

در اشخاص ذیل به حبس تادیبی از شش ماه تا سه سال و به تادیه غرامت از ۲۵۰ الی ۵۰۰۰ ریال محکوم می شوند :

 

۱ـ کسی که عادتا جوان کمتر از ۱۸ سال تمام را اعم از ذکور و اناث به فساد اخلاقی و یا شهوترانی تشویق کند و یا فساد اخلاق و یا شهوترانی آنها را تسهیل نماید .

 

۲ـ کسی که عادتا دیگری را اعم از ذکور و اناث به منافیات عفت وا دارد یا وسایل ارتکاب را برای آنها فراهم سازد .

 

۳ـ قواد یا کسی که فاحشه خانه ای دایر و یا اداره کند و یا زنی را برای شهوترانی غیر اجبار کند .

 

۴ـ کسی که جوان کمتر از ۱۸ سال تمام را برای شهوترانی غیر ببرد و یا وادار به رفتن کند و یا او را برای این مقصود اجیر کند .

 

اگر مرتکب یکی از جرم های فوق شوهر یا پدر یا مادر و یا قیم یا یکی از اشخاص دیگر مذکور در قسمت اخیر بند الف ماده ۲۰۷ باشد به دو سال تا چهار سال حبس مجرد محکوم خواهد شد . همین حکم دو مورد نیز مقرر است که مرتکب متوسل به عنف تهدید شده باشد و یا شخصی که در موارد و جرم وقع شده است سابقه فحشاء اخلاقی نداشته باشد .

 

حکم به مجازات های مذکور در این ماده در صورتی نیز صادر خواهد شد که شروع ارتکاب در مملکت واحد به عمل نیامده باشد .

 

ماده ۲۱۱ ق.م.ع. تمام مفاد کنوانسیون ۱۹۴۹ را در بر خود دارد چون هم به مخالفت با قوادی و واسطه گری بر می خیزد و هم هر گونه بهره کشی و روسپی گری دیگران و قاچاق زنان به خارج از کشور جهت روسپی گری و فحشاء جنسی ممنوع و جرم می داند اما متاسفانه به دلیل رواج روسپی گری در زمان این ماده هیچ گاه عملی نشد . بنابراین در زمان پیش از انقلاب قوانین نسبتا مناسب و خوبی جهت مبارزه با پدیده قاچاق زنان و دختران وجود نداشت اما آن قوانین به مرحله اجرا در نیامدند .

 

 

 

 گفتار دوم : مبارزه با قاچاق زنان در قوانین بعد از انقلاب

 

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قانون مجازات عمومی جای خود را به قانون مجازات اسلامی داد بنابراین مواد قانونی که در قانون جدید مصوب ۱۳۶۱ برای مبارزه با قاچاق زنان و قوادی تصویب شد چند ماده در ارتباط با قوادی بود .

 

ماده ۱۳۵ ق.م.۱٫ می گوید :

 

« قوادی عبارت است از جمع و مرتبط کردن دو نفر یا بیشتر برای زنا یا لواط»

 

و در ماده ۱۳۸ مجازات قوادی را چنین بیان می کند :

 

«حد قوادی برای مرد هفتاد و پنج تازیانه و تبعید از محل به مدت ۳ ماه تا یک سال است و برای زنان فقط هفتاد و پنج تازیانه است»

 

ماده ۶۳۹ ق.م.۱٫ می گوید در افراد زیر به حبس از یک تا ده سال محکوم می شوند و در بند الف علاوه بر مجازات مقرر محل مربوطه به طور موقت با نظر دادگاه بسته خواهد شد .

 

الف ـ کسی که مرکز فساد یا  فحشاء دایر یا اداره کند .

 

ب ـ کسی که مردم را به فساد یا فحشاء تشویق نموده یا موجبات آن را فراهم نماید .

 

تبصره ـ هر گاه بر عمل فوق عنوان قوادی صدق نماید علاوه بر مجازات مذکور به حد قوادی نیز محکوم می گردد .

 

همان طور که ملاحظه می شود در این ماده معاونت در جرم با تشویق ، تهیه مکان یا فراهم کردن موجبات ارتکاب جرم به عنوان جرم مستقل در نظر گرفته شده و مجازات جداگانه ای برای آن مقرر گردیده است بنابراین افرادی که زمینه انجام فحشاء و فساد را فراهم می سازد اگر عملشان مشمول عنوان قوادی نیز باشد طبق تبصره ماده ۶۳۹ هم به مجازات قوادی محکوم می گردد و هم به مجازات مقرر در این ماده و عمل او مشمول تعدد جرم اما متاسفانه این ماده صرفا تشویق قاچاق برای فحشاء و فساد را جرم انگاری نمود و اگر زنان برای کار اجباری ، ازدواج اجباری ، بهره کشی ، برداشتن اندام ها و اهداف دیگری غیر از فساد و فحشاء قاچاق شوند عاملان با این ماده قابل تعقیب و مجازات نیستند وجود این خلاء قانونی و کثرت قاچاق زنان و دختران و عدم امکان مجازات مرتکبان با این ماده و مواد قانونی مربوط به قوادی قانون گذار را بر آن داشت تا در سال ۱۳۸۳ قانون مبارزه با قاچاق انسان را در هشت ماده به تصویب مجلس شورای اسلامی برساند .

 

ماده یک قانون مبارزه یا قاچاق انسان می گوید :

 

قاچاق انسان عبارت است از :

 

الف ـ خارج یا وارد ساختن و یا ترانزیت مجاز یا غیر مجاز فرد یا افراد از مرزهای یک کشور با اجبار و اکراه یا تهدید یا خدعه و نیرنگ ویا سوء استفاده از قدرت یا موقعیت خود یا سوء استفاده از وضعیت فرد یا افراد یا رشوه ، به قصد فحشاء یا برداشتن اعضاء و جوارح ، بردگی و ازدواج

 

ب ـ تحویل گرفتن یا انتقال دادن یا مخفی نمودن یا فراهم ساختن موجبات اخفاء فرد یا افراد موضوع بند (الف) این ماده پس از عبور از مرز با همان مقصود .

 

یکی از اشکالاتی که بر این ماده وارد است این می باشد که قانون گذار فقط قاچاق انسان را در مرزهای فراملی و در خارج مرزهای کشور را مد نظر قرار داده بنابراین قاچاق انسان در داخل مرزهای ملی مطابق این ماده قابل مجازات نیست .

 

اشکال بعدی این است که قانون گذار مقاصد قاچاقچیان را محدود به فحشاء برداشت اعضاء و جوارح ، بردگی و ازدواج دانسته در صورتی که اهداف زیادی می تواند وجود داشته باشد مانند کار اجباری ، فرزند خواندگی دروغین ، پیش خدمتی و هر گونه بهره کشی دیگر . علی رغم این که در ایران پروتکل ۲۰۰۰ را امضاء نکرد ولی قانونگذار با تعریف قاچاق انسان در قانون مبارزه با قاچاقچیان تا حد زیادی تعریف قاچاق انسان در پروتکل را مورد پذیرش قرار داده است . اگر چه رضایت حاصل از خدعه و نیرنگ مانند اکراه وتهدید می باشد ولی بهتر بود که قانون گذار به صراحت مرقوم نماید که اگر قاچاق اشخاص با رضایت مشخص هم صورت بگیرد مرتکبان تعقیب و مجازات هستند .

 

ماده دو قانون مبارزه با قاچاق انسان اشاره می دارد .

 

اعمال زیر در حکم قاچاق انسان استفاده می شود :

 

الف ـ تشکیل یا اداره دسته یا گروه که هدف یا گروه که هدف آن انجام امور موضوع ماده یک قانون باشد .

 

ب ـ عبور دادن و خارج یا وارد ساختن و یا ترانزیت ، حمل با انتقال مجاز یا غیر مجاز فرد یا افراد به طور سازمان یافته برای فحشاء یا سایر مقاصد موضوع ماده این قانون هر چند با رضایت آنان باشد .

 

ج ـ عبور دادن (خارج یا وارد کردن و یا ترانزیت) ، حمل یا انتقال غیر مجاز افراد به قصد فحشاء هر چند با رضایت آنان باشد .

 

نکته قابل ذکر این است دلیل این که در بند الف «… به قصد فحشاء» آمده است شاید برای این است که این قصد بر سایر مقاصد مذکور غلبه دارد . از طرفی صرف تشکیل یا اداره دسته یا گروه با اهداف مذکور در ماده یک قانون شروع به جرم است نه جرم تام . ولی قانون گذار آن را در حکم قاچاق قرار داده است همین طور بند ب این ماده رضایت یا عدم رضایت قربانی تاثیری در جرم قاچاق و مجازات ندارد مطابق ماده ۳ اگر عمل مرتکب قاچاق انسان مصادیق مندرج در ق.م. ۱ باشد به مجازات مقرر در قانون یاد شده محکوم در غیر این صورت به حبس از دو سال تا ده سال و پرداخت جزای نقدی معادل و برابر وجده یا اموال حاصل از بزه یا وجوه و اموالی که از طرف بزه دیده یاشخص ثالث وعده پرداخت آن به مرتکب داده شده است محکوم می شود . بنابراین باید ابتدا قانون مجازات اسلامی برسی شود و در صورتی که عنوان مجرمانه در این خصوص یافت نشد طبق این ماده مرتکبان قابل مجازات می باشند .

در تبصره یک ماده ۳ نکته مثبتی وجود دارد این است که قانون گذار حداکثر مجازات را برای قاچاقچیان ، در صورتی که افراد قاچاق شده کمتر از ۱۸ سال داشته باشد ، را در نظر گرفته است زیرا این گونه افراد آسیب پذیرند و حمایت از آنان ضروری است . این تبصره با کنوانسیون حقوق کودک نیز هماهنگ است .

 

مطابق تبصره ۲ شروع قاچاق جرم است و قابلیت مجازات دارد این نکته ی مثبت است چون باعث ایجاد رعب و بازدارندگی افراد در ارتکاب این جرم می شود

 

در تبصره ۳ برای جرم معاونت در قاچاق مجازات تعیین شده است که عبارت است از : دو تا پنج سال حبس مورد و جزای نقدی معادل وجه با اموال حاصل از وجوه و اموالی که از طرف بزه دیده یا شخص ثالث وعده پرداخت آن به مرتکب داده شده است .

 

ماده ۴ حکم مجازات را برای کارکنان قوه سه گانه در صورت ارتکاب این جرم بیان نموده که علاوه بر مجازات مقرر در این قانون حسب مورد به انفصال موقت یا دائم از خدمات محکوم می گردد . در این جا بهتر بود قانون گذار بین کارکنان قوه سه گانه تفکیک قائل می شدند زیرا مجریان قانون که خود باید قانون را اجرا کنند در صورت تخلف باید به مجازات شدیدتری محکوم شوند .

 

ماده قانون مبارزه با قاچاق انسان حکم مجازات برای شرکت ها و مؤسسات خصوصی به ویژه مؤسسات کاریابی و آژنس ها پیش بینی شده در صورتی که این مؤسسات اقدام به قاچاق انسان تحت هر عنوان و نام حتی به ظاهر قانونی نمایند . که عبارت است از ابطال پروانه فعالیت یا مجوز مربوط و تعطیلی شرکت و مؤسسه و همچنین مجازات های مقرر در این قانون .

 

در ماده ۶ این قانون بحث از تعدد جرم به میان می آید بدین گونه که اگر همراه با قاچاق انسان ، مرتکب اعمال غیر قانونی دیگر شوند به مجازات جرم بیشتر محکوم خواهند شد البته با توجه به اینکه تعدد جرم در قانون وجود دارد به نظر می رسد وجود چنین ماده ای ضروری نبوده است همچنین به نظر می رسد .

 

ماده ۷ نیز ضروری نبوده است زیرا ماده ۷ قانون مجازات اسلامی می گوید:

 

علاوه بر موارد مذکور در موارد ۵ و۶ هر ایرانی که در خارج از ایران مرتکب جرمی شود و در ایران یافت شود طبق قوانین جزایی جمهوری اسلامی ایران مجازات خواهد شد در واقع ماده ۷ قانون مبارزه با قاچاق انسان تاکید بر اصل صلاحیت شخصی قوانین کیفری است . طبق مذبور قوانین جزایی یک کشور و فقط در موارد اتباع آن کشور اجرا است اعم از اینکه ساکن کشور متبوع خود باشند یا قیم خارج از کشور .

 

ماده ۸ قانون مبارزه با قاچاق انسان اقدامات تامینی مالی را درباره اشیاء و اسباب وسایلی که عالما و عامدا در جرم قاچاق به کار گرفته شده اند را در بر می گیرند که نتیجه آن ضبط به نفع دولت یا نابودی ابزار آلات در ارتکاب جرم یا ابزاری که از ارتکاب جرم حاصل شده است می باشد . از آنجا که ایران صرفا اسناد اولیه مربوط به قاچاق زنان را امضاء نمود و از امضای پروتکل پیش گیری ، سرکوب و مجازات قاچاق اشخاص به ویژه زنان و کودکان و همچنین کنوانسیون رفع همه اشکال تبعیض علیه زنان ورزیده تصویب این قانون مبارزه با قاچاق انسان مصوب ۱۳۸۳ گام بزرگی در جهت حمایت از زنان در برابر قاچاق است .

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:14:00 ق.ظ ]




گفتار اول : پدیده قاچاق

 

قاچاق زنان یک پدیده اسفناک و معضل بین المللی است که به صورت های منسجم و سازمان یافته در جهان رو به گسترش است ، با توجه به شدت روز افزون و اهمیت این جرم در سطح مجامع بین المللی و داخلی ، سیاست گذاران و محققان بر آن شدند که تعریف جامع و مشترک را از این پدیده ارائه نمایند .

 

  ۱ـ مفاهیم :

 

   ۱ـ۱) تعریف کلمه قاچاق

 

قاچاق اسمی است ترکی به معنای تر دستی (کار پنهانی) خرید و فروش چیزهایی که در انحصار دولت می باشد بدون داشتن مجوز یا صادر کردن یا وارد کردن غیر مجاز اشیاء مذکور به عبارت دیگر قاچاق کلمه است ترکی به معنای برده و ربوده شده ؛ یعنی آنچه ورود به آن کشور و یا معامله ی آن از طرف دولت ممنوع است !

 

 

 

   ۲ـ۱) تعریف قاچاق انسان

 

ماده یک قانون مبارزه با قاچاق انسان ، قاچاق انسان را چنین تعریف می نماید :

 

قاچاق انسان عبارت است از :

 

الف ) خارج یا وارد ساختن ترانزیت مجاز یا غیر مجاز فرد یا افراد از مرزهای یک کشور با اجبار و اکراه یا تهدید یا خدعه و نیرنگ و یا با سوء استفاده از قدرت یا موقعیت خود یا سوء استفاده از وضعیت خود یا افراد یاد شده ، به قصد فحشاء یا برداشت اعضاء و جوارح ، بردگی و ازدواج .

 

ب) تحویل گرفتن یا انتقال دادن یا مخفی نمودن یا فراهم ساختن موجبات اخفاء فرد با افراد موضوع بند الف) این ماده پس از عبور از مرز با همان مقصود .

دکتر محمد صالح ولیدی در تعریف قاچاق انسان می گوید : «قاچاق به طور سازمان یافته ، عبارت است از اقدامات هماهنگ و منسجم گروهی متشکل از افراد حداقل سه نفر که با یکدیگر در امر قاچاق انسان به طریق مذکور در قانون برای یک دوره نسبتا طولانی در سطح بین الملل سیستماتیک مشارکت می کنند و هدف آنان بهره کشی جنسی و کسب منافع مالی و اقتصادی است هر چند با رضایت قربانیان باشد .»

 

می توان گفت ، قاچاق انسان عبارت است از استخدام ، به کار گیری پناه دادن ترانزیت مجاز یا غیر مجاز افراد به کار گیری آنان خواه به وسیله تهدید یا اجبار و یا اکره خواه به وسیله خدعه و نیرنگ یا آدم ربایی یا هر طریق دیگر به منظور بهره کشی جنسی ، برداشتن اندام ها خدمات اجباری ، کار اجباری ، ازدواج دروغین و فرزند خواندگی و …

 

 

 

۳ـ۱) تعریف قاچاق زنان

 

مجمع عمومی ملل متحد در سال ۱۹۹۴ تعریفی از قاچاق زنان ارائه نمود .

 

«حرکت دادن غیر قانونی و مخفیانه اشخاص در عرض مرزهای ملی ، عمدتا از کشورهای در حال توسعه و کشورهای دارای اقتصاد در حال گذار با هدف نهایی واداشتن زنان و دختران به وضعیت های بهره کشانه و ستمگرانه از لحاظ جنسی و اقتصادی به منظور سوأ و به کار گیرندگان قاچاقچیان و سندیکاهای جنایتکار و دیگر فعالیت های مرتبط با قاچاق هم چون کار خانگی اجباری ، ازدواج دروغین ، استخدام مخفیانه و فرزند خواندگی دروغین»

 

تعریف سازمان غیر حکومتی ائتلاف جهانی از قاچاق زنان .«همه اعمال متضمن بکار گیری و یا حمل و نقل یک زن در درون و در عرض مرزهای مالی برای کار یا خدمات به وسیله خشونت یا تهدید به خشونت ، سوء استفاده از اقتدار یا موقعیت مسلط ، اسارت دام ، فریب یا دیگر اشکال تحمیل .» پروتکل پیش گیری ، سرکوب و مجازات قاچاق اشخاص به ویژه زنان و کودکان ، مصوب ۲۰۰۰ در ماده سوم قاچاق زنان را این گونه تعریف کرده است :

 

در استخدام ، انتقال حمل و نقل و پناه دادن یا دریافت اشخاص به وسیله تهدید یا بکارگیری زور ، یا دیگر اشکال تحمیل ، آدم ربایی ، تقلب ، فریب ، سوء استفاده از قدرت و موقعیت آسیب پذیری یا دادن یا دریافت پرداخت ها منافع جهت کسب رضایت فردی که بر شخص دیگری کنترل دارد به منظور بهره کشی روسپی گری دیگران ، یا دیگر اشکال بهره کشی جنسی ، کار یا خدمات اجباری بردگی یا رویه های مشابه بردگی ، بیکاری یا برداشتن اندام های بدن را در بر می گیرد .» در واقع می توان گفت قاچاق زنان یعنی حرکت و عبور دادن غیر قانونی زنان و دختران با توسل به زور حیله وعده وعید دروغین و انتقال از مرزهای ملی یک کشور به مرزهای فراملی با مقاصد جنسی یا غیر جنسی که این عمل معمولا بیش تر در کشورهای در حال توسعه و جهان سوم به وقوع می پیوندد.

 

 

 

گفتار دوم : قاچاق زنان به مقصد فحشاء

 

بعد از قاچاق مواد و اسلحه به نظر می رسد مسأله قاچاق زنان به نحو گسترده ای در سطح جهان در حال افزایش است بسیاری از تحلیل گران در این زمینه معتقدند پدیده خرید و فروش زنان ریشه در برده داری قدیم دارد برده داری در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ملغی شده است اگر چه برده داری به مفهوم سنتی خود ظاهرا از بین رفته ولی قاچاق خرید و فروش انسان من جمله زنان در عصر حاضر نوعی برده داری محسوب می شود . به همین دلیل تحلیل گران از قاچاق زنان به عنوان بردگی نوین یاد می کنند . بعد از فروپاشی کمونیسم تجارت زنان و دختران از کشورهای اروپای شرقی و مرکز جمهوری استقلال یافته شوروی سابق افزایش چشم گیری داشته است . بخش اعظم قاچاق زنان در کشورهای آسیایی آمریکای جنوبی و کشورهای آفریقایی صورت می پذیرد .

 

مسیرهای اصلی قاچاق زنان در دنیا به شرح زیر است :

 

۱ـ اروپای شرقی و آسیای میانه به اروپای غربی و با حمایت برخی مقامات و مافیای روسیه

 

۲ـ از آفریقا ، خاور میانه بعضا اروپای شرقی به اروپای غربی ، آمریکا (با سازماندهی اسرائیل)

 

۳ـ از مناطق مختلف آسیای جنوب شرقی به تایلند و ژاپن

 

۴ـ از آمریکای مرکزی و لاتین به ایالات متحده

 

سود کلان ناشی از قاچاق زنان و خطر کم دستگیری شدن به خاطر ماهیت غیر قانونی و مخفیانه این عمل ، باعث افزایش این پدیده در سطح جهان شده است اگر چه آمارهای منتشره هیچ گاه آمار دقیق و مطمئنی نیستند ولی همین آمارهای موجود حاکی از معضل جهانی بودن قاچاق زنان و دختران است . قاچاق زنان فقط به قصد بهره کشی جنسی صورت نمی گیرد ، بلکه اهداف دیگری نیز می تواند داشته باشد از قبیل کار اجباری ازدواج دروغین ، پیش خدمتی ، برداشتن اعضاء کار در کلوپ های رقص برهنه ، فرزند خواندگی دروغین و…

 

در سالانه حدود دو میلیون دختر بین ۵ تا ۱۵ ساله به کارهای ناشایست و فساد اخلاقی سوق داده می شوند پنج هزار زن و دختر قربانی تعصب می شوند .

 

فقدان شرایط برابر و مناسب ، بسیاری از زنان را وسوسه می کند تا در خارج از کشور خود به روسپی گری بپردازند و بعد از به دست آوردن پول هنگفتی به کشور خود باز گردند . اما دریغ از آنجا که اکثر مواقع مدارک اقامتی آنها توسط قاچاقچیان گرفته می شود و برای پرداختن بدهی به قاچاقچیان مجبور شوند روسپی گری خود را ادامه دهند و دیگر فرصت بازگشتن نخواهند داشت .

 

 

 

 گفتار سوم : پیدایش بردگی

 

انسان های اولیه در سایه جنگل های انبوه زندگی می کردند ، و از برگ درختان ، تخم پرندگان و گوشت حیوانات که شکار می کردند رفع گرسنگی می کردند . در تابستان در معرض اشعه سوزان خورشید بودن و در زمستان به غارها پناه می بردند چون مسکن و پناهگاه مناسبی برای آنها وجود نداشت گاه از شدت سرما می مردند . از هر سو حیوانات درنده آنها را احاطه کرده بودند و به خوبی می دانستند یا می بایست آنها را از بین ببرند یا خودشان طعمه آنها شوند . به علت ادراک این نیازمندی ها از دامنه کوه ها غارها و به جلگه های حاصل خیز روی آوردند و با فراگرفتن زراعت و دام پروری ، ساختن مسکن ، استفاده از آتش و پیدایش آهن متمدن گردیدند در این دوران چون افراد برابر بودن و محصولات و غذا فراوان بود و وسایل تولید مربوط به همگان بود ، زندگی طبقاتی به وجود نیامده بود و دولت و حکومتی هم وجود نداشت و رئیس خانواده که از همه مسن تر بود سروری آن دسته را داشت و برخوردها و منازعات کوچک را حل و فصل می نمود . اقوام دیگری وجود داشتند هنوز به حالت توحش زندگی می کردند و چون پابند حقوق دیگران نبودند و به منظور به تصرف درآوردن اموال و رفع نیاز خود دست به پیکارهای خونین می زدند می گشتند و کشته می شدند و عده ای را هم اسیر می کردند و چون محصول کار افراد فقط به اندازه نیاز آنها بود افراد و اسیران اضافه را که در دست آنها اسیر بودند می کشتند و یا می سوزاندند .

 

به محض اینکه انسان ها دریافتند که به کمک دیگران احتیاج دارند و برای یک فرد ذخیره کردن آذوقه دو نفر بهتر است مالکیت خصوصی و زندگی طبقاتی به وجود آمد و مساوات از بین رفت و جلگه های بکر به دشت های وسیع و سرسبز مبدل گشت که می بایست افراد زیادی بر روی این زمین ها کار کنند که ثمرات آن عاید مالک شود رفته رفته دامنه مالکیت خصوصی وسعت یافت ، طبقات اعیان و اشراف به وجود آمدند و از همین تاریخ نیز بردگی به وجود آمده زیرا طبقات ممتاز قادر نبودند به تنهایی از عهده زراعت و دامداری و کارهای بزرگ برآیند و چون تن پروری را پیشه خود ساختند و به عیش و نوش مداوم مشغول شدند . لازم بود که کسان دیگری را به کارهای سخت گماشته و به این فکر افتادند که به جای کشتن اسیران جنگی یا سوزاندن آنها از وجودشان برای این گونه کارها استفاده کنند .

 

یک روز کسانی که در جنگ فاتح می شدند ، دریافتند که اسیر سودمند ، اسیری است که توانا و زورمند به دست آید و از همان موقع گشتن و آدم خوای کاهش یافت و برده کردن اسیران شایع شد ، آن روز که انسان از کشتن و نوشیدن خون دشمن خود چشم پوشید و بنده ساختن او قناعت کرد ، از لحاظ اخلاقی پیشرفت قابل ملاحظه ای کرد و امروزه مشاهده می شد که ملت پیروز به جای از بین بردن کشور مغلوب غرامت جنگی دریافت می دارد و رفته رفته دامنه برده گیری وسعت یافت و غیر از اسیران جنگی کسانی که نمی توانستند وام خود را بپردازند و همچنین جنایت کاران را که در سیاه چالها زندانی بودند ، در شمار غلامان درآوردند و برای گرفتن برده بیشتر ، یورش و هجوم به قاره سیاه آغاز شد . به این ترتیب بردگی که از جنگ به وجود آمده بود ، خود عامل و موجب پیدایش جنگ های شدید گردید .

 

دورانت در کتاب «تاریخ تمدن» خود می نویسد : «شاید در نتیجه قرن ها بردگی است که ۸ نسل ما سنن زنجیری را کسب کرده و قابلیت کار کردن را به دست آورده است ؛ زیرا هیچ کس حاضر نیست از روی رضای خاطر عمل دشواری را انجام دهد ، مگر آنکه ترس آن را داشته باشد که به علت عدم انجام کار مزبور دچار مجازات بدنی و یا زیان اقتصادی یا اجتماعی شود …»

 

بررسی ها نشان می دهد که کلیه کشورها که حال به این پایه از ترقی و تمدن رسیده اند ، بدون استثنا از مرحله تاریخی بردگی عبور کرده اند و دوران برده داری هزاران سال طول کشیده است و هنوز هم آثار بردگی در میان برخی از اقوام و قبایل دیده می شود بخصوص در کشورهای نیم کره باختری ، داشمندان علوم اجتماعی پیدایش بردگی را تحت عواملی چند می داند که از جمله جنگ ، زندگی کشاورزی و تجمع ثروت نزد گروهی و فقر گروه دیگری را می توان نام برد .

 

. ولیدی ، محمد صالح ، حقوق کیفری اقتصادی ، نشر میزان ، سال ۱۳۸۶ ص ۱۵۲ . [۱]

 

. راستین ، منصور ، از بردگی تا آزادی ، کتابخانه ابن سینا ، تهران ، ۱۳۴۵ ، چاپ اول ، ص۲۱۷ . [۲]

 

 

 

. ویل دورانت ، تاریخ تمدن ، ترجمه احمد آرام ، انتشارات علمی و فرهنگی تهران ، سال ۷۲ ، ص۱۸۶٫[۳]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:13:00 ق.ظ ]