ادستان و نظام دادستانی |
وقوع جرایم اقتصادی پرداخته شود .
گفتار اول: پیشینه و مختصات نظام دادسرایی
«دادستان» یا «مدعیالعموم» مقام قضائی است که برای حفظ حقوق عمومی و نظارت بر اجرای قوانین مطابق مقررات قانونی انجام وظیفه می کند؛ در مواردی که جرم دارای شاکی خصوصی نباشد و به نوعی موجب خسارت جامعه شده باشد، دادستان به نمایندگی از طرف مردم علیه مرتکبین اقامه دعوی خواهد نمود.[۱] «مطابق ماده ۴۹ قانون اصول تشکیلات عدلیه صاحب منصب دادستانی (مدعیالعموم) فردی از قضات است که برای حفظ حقوق عامه و نظارت بر اجرای قوانین انجام وظیفه نموده و وفق ماده ۵۰ این قانون، حکم وکیل عامه را در محاکمات کیفری دارد، به همین جهت گاهی «وکیل عمومی» هم خوانده میشود.»[۲]
عموماً وقتی از دادستان سخن به میان میآید، تشکیلاتی به نام دادسرا به ذهن متبادر میشود که دادستان در معیت آن تشکیلات به انجام وظیفه میپردازد؛ «نهادی که ریشه در تاریخ فرانسه دارد و سابقه آن به قرن چهاردهم میلادی بر میگردد؛ زمانی که افرادی تحت عنوان مدعیالعموم[۳] یا وکیل عمومی[۴] نمایندگی پادشاه را برای حفظ منافع دولت و پادشاه نزد دادگاه عهدهدار بودند.»[۵] «این افراد برای دفاع از منافع حاکمیت به خصوص منافع مالیاتی در دادگاهها نیز حضور مییافتند.»[۶] واژه «پارکه» که هم اکنون نیز در کشورهای فرانسوی زبان در معنای «دادسرا» استعمال میشود به نوعی مبین این دوران است که نمایندگان شاهان، همانند هر شاکی معمولی دیگر، ناگزیر از بیان ادعا به گونه ایستاده بر کف چوبی دادگاهها بودند و صندلی یا تریبون مخصوص قرائت نامه نداشتند؛ هماکنون قضات دادسرا در بسیاری از کشورها «قضات ایستادهاند.»[۷] در کشور فرانسه در سال ۱۸۰۸ ارگانی جهت کنترل اقدامات دستگاههای پلیس ایجاد شد که به نوعی شکل ابتدائی دادسرا را داشت؛ چنان چه شأن انشاء و موضوعیت تشکیل نهاد دادسرا را بخواهیم رصد کنیم باید اذعان نمایم که دادسرا در مجموعه نظامهای حقوقی دنیا نهادی است قضائی، که بدون برخورداری از حق دادرسی، در جهت آمادهسازی کیفرخواست عمومی و تسهیل در رسیدگی دادگاه انجام وظیفه می کند؛ البته به ندرت در بعضی نظامهای قضائی، دادسرا در معیت دادگاه و مکمل و مقوم آن نیست بلکه چون انگلستان ممکن است مرتبط با نهاد پلیس باشد که با توجه به وابستگی و ارتباط فعالیتهای تحقیقی پلیس با امر تعقیب جرایم، این ارتباط حرفهای توسط صاحب منصبی شبه قضائی و انتظامی یعنی دادستان به انجام میرسد.
متناسب با نظام قضائی حاکم بر کشورها، نظام دادسرایی زیر نظر دادستان کل و یا حتی وزیر با رئیس دادگستری اداره میشود؛ چنانچه در فرانسه قضات دادسرا به پیشنهاد وزیر دادگستری و صدور حکم از سوی ریاست جمهور و بدون مداخله شورای عالی قضات به سیستم دادسرایی وارد می شوند حال آن که احکام قضات دادگاهها از سوی شورای عالی قضات صادر میگردد؛ در ایننگره پیش از آن که نهاد مدعیالعموم، صبغه قضائی داشته باشد، وابسته به دستگاه اجرایی است؛ البته در بازنگری قانون اساسی این کشور در ۲۷ ژوئیه ۱۹۹۳ مقرر گردیده شورای عالی قضات باید نظر خود را در مورد انتصاب قضات دادسرا قبلاً اعلام نماید.[۸]
آن چه در قاطبه نظامهای حقوقی مختلط و مرکب دنیا [که دادسراها را در معیت دادگاه پذیرفتهاند] جاری است این که از آنجا که جرم یک پدیده اجتماعی و دارای تبعات و عواقب اجتماعی است لذا حق تعقیب جرم متعلق به جامعه است و جامعه این حق را به وسیله نمایندگان خود به مواقع اجرا میگذارد؛ دادسرا نماینده جامعه است و به نام جامعه بزهکار را مورد تعقیب قرار میدهد. وظیفه دادسرا دفاع از جامعه، دفاع از قانون و دفاع از حق است.
«در سیستمهایی که دادسرا پذیرفته شده، مراجعه به دادگاه یا محدود به زمان و شرایط خاصی است یا به طور کلی ممنوع و منتفی است.»[۹] در روش اخیر دعاوی کیفری ابتدا باید در دادسرا مطرح شود و پس از جمعآوری دلایل، له و علیه متهم و بررسیهای نخستین و انجام تحقیقات مقدماتی از طرف مقامات دادسرا [که عبارتند از دادستان، معاونان دادسرا، دادیاران و بازپرسان) پرونده متشکله با صدور کیفر خواست به دادگاه ارسال می شود.
در کشور ما پس از انقلاب مشروطه و تأسیس دادگاههای عرفی – که ممهور به مهر تأیید علمای طراز اول صدر مشروطیت نیز قرار گرفت- «نهاد دادسرا» تحت عنوان «اداره مدعیالعموم»، در مقام تعقیب جرایم و در زمره مهمترین نهادهای کیفری کشور محسوب گردید. چنانچه معروض افتاد» این نهاد در قانون اصول تشکیلات عدلیه [مواد ۴ و ۵۰ مصوب ۷/۴/۱۳۰۶ با اصلاحات بعدی] پیشبینی شده و وکیل جماعت به عنوان مقام قضائی در رأی آن قرار داده شده است»[۱۰]؛ به موجب این قانون و قوانین مکمل دیگر وظایفی چون اقامه دعوی و تعقیب جرایم و متهمین از حیث حقوق عمومی (ماده ۳ قانون موقتی اصلو محاکمات عمومی) و نیز حقوق دولت، محجوران و اشخاص مفقودالأثر (ماده ۶۵ قانون اصول تشکیلات عدلیه) بر عهده مدعیالعموم گذاشته شده است.[۱۱]
این نهاد تا سال ۱۳۷۳ به حیات خود ادامه داد و لیکن با تدوین قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب (مصوب ۱۵/۴/۷۳) دادسرا از سازمان قضایی کیفری عمومی و انقلاب محذوف شده و علیالنهایه، وظایف و اختیارات دادستان به رؤسای محاکم و رئیس حوزه قضائی مربوطه واگذار شد. با مشکلاتی که این ابتکار نه چندان موجه پس از سپری شدن ۹ سال پدیدار آورد و اختلالاتی که در روند دادرسی نمودار شد مآلا در سال ۸۱ با تصویب قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب ۲۸/۷/۸۱ نظام دادسرا، دادگاه بار دیگر اعاده گردید و به موجب ماده ۱۰ آئیننامه اصلاحی این قانون اختیارات دادستان مجدداً به وی تفویض شد.
در این راستا به عنوان مقام صلاحیتدار جهت تعقیب جرایم وارد عمل شده و چنانچه در ماده ۷۹ قانون اصول تشکیلات عدلیه آمده بود، (مدعیان عمومی مکلفند اعمالی را که متضمن خلاف یا جنحه یا جنایت است، تفتیش و تعقیب نمایند) مسئولیتهای عمدهای متوجه دادستان شد. در برهه کنونی دادسرا نقشی اساسی و بنیادی در اجرای عدالت کیفری و فرایند دادرسی عادلانه و منصفانه ایفا میکند؛ «نظام دادسرایی به عنوان مرجع ذیصلاح در انجام وظیفه تحقیقات مقدماتی، کلیه جرایم را مورد رسیدگی قرار میدهد [در حال حاضر هم جرایم عمدی و هم جرایم انقلاب در دادسرا رسیدگی میشود؛ البته این گستره مشمول جرایم کم اهمیت که مجازات قانونی آنها تا ۳ ماه حبس یا جزای نقدی تا ۱ میلیون ریال، میباشد یا جرایم مشمول حد زنا و لواط یا جرایم اطفال، افراد نابالغ که به طور مستقیم در دادگاه مطرح میگردد نخواهد بود.]»[۱۲]
چنانچه بند ۴ و ۵ اصل ۱۵۶ و اصل ۱۵۸ قانون اساسی اشعار میدارد، وظیفه «کشف جرم و تعقیب و مجازات و تعزیر مجرمین و اجرای حدود و مقررات مدون جزائی اسلام و اقدام مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرمین»[۱۳] و موضوع «گسترش عدل و آزادیهای مشروع و احیاء حقوق عامه» بر عهده قوه قضائیه است.» مناسبترین تشکیلات در این مورد با توجه به پیشینه قانونی، رویه جاری دیگر کشورها و تجربیات گذشته دادسرا میباشد.»[۱۴] نظر به این که در اصل ۱۶۲ قانون اساسی، صراحتاً از دادستان کل نام برده شده میتوان این تأکید را قرینهای برای پذیرش سیستم دادسرایی در نظام قضائی کشور تلقی نمود که دادستان در رأس آن برای حفظ حقوق عمومی انجام وظیفه میکند.
در هر صورت تفکیک کامل نهاد قضایی دادرسی (دادگاه) از نهاد تعقیب (دادسرا) و رعایت اصل استقلال دادگاه در برابر دادسرا و بر عکس از مقتضیات و ضروریات یک دادرسی عادلانه است و اجرای وظیفه دفاع از حقوق جامعه مستلزم داشتن حق یا تکلیف نظارت بر حسن جریان دادرسی کیفری و اعتراض به آرای قضایی محاکم کیفری میباشد.[۱۵]
پس قانون گذار اراده خود را برای نقش آفرینی فعالانه نهاد دادسرایی و دادستان و در رأس آن دادستان کل ابراز نموده است؛ حال چه خلاءها و عوارضی در عینیتبخشی به این اراده پیش آمده، موضوعی است که متعاقباً به آن خواهیم پرداخت.
ذیلاً به صورت فهرستوار وظایف و مسئولیتهای دادستان در قوانین جاری کشور مورد اشاره قرار میگیرد:
گفتار دوم: وظایف و مسئولیتهای کلی دادستان در نظام دادسرایی درراستای پیگیری و مبارزه با جرایم اقتصادی
به طور کلی میتوان ۶ فصل سرفصل برای وظایف دادستان در قوانین جاری کشور بر شمرد که عبارتند [۱۶]از:
- وظایف دادستان در امور کیفری
- وظایف دادستان در امور بینالملل
- وظایف دادستان در قبال ضابطین دادگستری از حیث وظیفهای که به عنوان ضابط بر عهده دارند
- وظایف دادستان در امور حقوقی
- وظایف دادستان در رابطه با وظایفی که سازمانها و وزارتخانهها بر عهده دارند از حیث «نظارت بر حسن اجرای قوانین (ماده ۵۲ قانون اصول تشکیلات عدلیه مصوب سال ۱۳۰۷)»
- وظایف دادستان در امور حسبی
اینک با توجه به موضوع این تحقیق در مواردی که مرتبط با جرایم اقتصادی هست اجمالاً مطرح و توضیح داده می شود .
بند اول : وظایف دادستان در امور کیفری مرتبط با جرایم اقتصادی
- وظیفه کشف جرم اعم از جرایم اقتصادی در سیستم اداری موضوع بند ماده ۳ قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب (قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب)[۱۷]
- کشف جرم از طریق ضابطینی که دادستان ریاست آن را بر عهده دارد.
- کشف جرم از طریق بررسی گزارشهای سازمان بازرسی و سایر نهادهای رسمی
- کشف جرم از طریق اعلام جرم توسط مردم
- کشف جرم از طریق شکایت شاکی خصوصی (بند الف ماده ۶۵ همان قانون)
- سایر طرق
- وظیفه تعقیب متهم (اقامه دعوی از جنبه حق الهی و حفظ حقوق عمومی) (بند الف م ۳ ق.ت.د.ع.ا
۱-۱- وظیفه تحقیقاتی مقدماتی
- دادستان میتواند تحقیقات مقدماتی جرایم را که در صلاحیت دادگاه کیفری نیست را به صورت مستقیم انجام دهد (بند و ماده ۳ ق.ت.د.ع.ا)
- در جرایم که رسیدگی به آنها در صلاحیت دادگاه کیفری استان است، دادستان حق نظارت بر تحقیقات انجام شده توسط بازپرس را دارد. (بند هـ – م ۳ ق.ت.د.ع.ا)
۱-۲- مرحله رسیدگی و صدور حکم
- تعیین نماینده جهت دفاع از کیفرخواست در دادگاه کیفری عمومی، دادگاههای انقلاب، دادگاه کیفری استان و دادگاه تجدید نظر استان (تبصره ۲ م ۲۰ و م ۲۲ ق.ت.د.ع.ا)
- تجدیدنظرخواهی از احکام دادگاهها که رعایت موازین قانونی در آن نشده است. (م ۱۸ ق. ا.ق.ت.د.ع.ا)
۱-۳- مرحله اجرای حکم
- اجرای احکام کیفری دادگاههای کیفری عمومی، کیفری استان، انقلاب و همچنین احکام دادگاههای تجدیدنظر کیفری
– نظارت بر زندانها
- تأیید پیشنهاد آزادی مشروط زندانیان (م ۳ ق.م.ا)
- پیشنهاد عفو محکومین
- امور مربوط به سجل کیفری و نظارت بر آن
بند دوم : وظایف و مسئولیتهای دادستان در قبال ضابطین دادگستری از حیث وظیفهای که به عنوان ضابط بر عهده دارند (بند ب ماده ۳ ق. ا.ق.ت.د.ع.ا)
- سرپرستی و نظارت بر ضابطین عام و خاص
- آموزش ضابطین از جهت وظیفهای که بر عهده دارند
- صدور کارت برای ضابطین و سازماندهی آنها
مبحث دوم : معرفی دادستان کل و نقش آن در احیای حقوق عامه در جرایم اقتصادی
از آنجا که بحث ما معطوف به دادستان کل و احیای حقوق عامه در جرایم اقتصادی است لذا در این گفتار ابتدا پیشینه جایگاه دادستان کل را تبیین نموده و آن گاه به تشریح وظایف و اختیارات قانونی این نهاد در پیگیری جرایم اقتصادی میپردازیم .
گفتار اول: پیشینه و مختصات نهاد دادستانی کل
چنانچه پیشتر بیان گردید، مشروطهخواهان ایران با اقتباس از نظام قضائی پس از انقلاب کبیر فرانسه (قانون اساسی سال هشتم انقلاب) نظام دادسرایی را در معین دادگاهها پذیرفتند که بر مبنای آن تشکیلات دادستان کل[۱۸] – مشتمل بر دادستان و دادیار- در کنار محاکم و دادگاهها و به منظور رکن دفاع از حقوق عمومی انجام وظیفه مینمایند. این قانون دادستان کل را به عنوان فائق بر نظام دادسرایی معرفی نموده و تشکیلات مقتضی به منظور ایفای این نقش را تعبیه نموده بود. این تأسیس به عنوان یک فرم و قالب کارآمد برای تحصیل عدالت کیفری و احقاق حقوق عامه حتی مورد قبول علمای صدر مشروطه قرار گرفته و خلاف شرع تشخیص داده نشد. چنانچه اصل ۸۳ متمم قانون اساسی مشروطه صراحتاً مقرر داشته: «تعیین شخص مدعیالعموم با تصویب حاکم شرع به عهده پادشاه است»؛ در قانون اصول تشکیلات عدلیه (مصوب ۱۳۰۷) نیز به نوعی وظیفه مدعیالعموم را- در مقابل صیانت از حقوق عامه و نظارت بر اجرای قوانین و اجرای وظیفه وفق مقررات قانونی- تبیین نموده بود.
تشکیلات دادسرا، پی از انقلاب نیز زیر نظر مستقیم دادستان کل کشور قرار داشت و دادسرای دیوان کشور- دادسرای دادگاه استان و دادگاه شهرستان نیز طی یک انتظام ارگانیک در نظام سلسله مراتبی، متصل به دادستان کل کشور و پاسخگوی وی بودند.
پس از انقلاب اسلامی نیز تا سال ۶۸ (پیش از بازنگری قانون اساسی) دادستان کل کشور در اصل ۱۶۲ به عنوان یکی از اعضای شورای عالی قضائی و منصوب از طرف رهبری معرفی گردیده بود؛ در آن برهه به غیر از دادستان کل عمومی، دادستان کل انقلاب و دادستان کل نظامی و دادستان کل ویژه روحانیت نیز هر یک مستقلاً و به عنوان دادستان دادسراهای اختصاصی عمل میکردند؛ با رویکرد تمرکز مدیریت در قوه قضائیه و رفع شائبه نظام دو قطبی مشتمل بر رکن رئیس دیوان عالی و دادستان که هر دو منصوب رهبری بودند، در اصلاحات اعمال شده در بازنگری سال ۱۳۶۸ مقرر گردید دادستان کل و رئیس دیوان عالی کشور زیر نظر رئیس قوه قضائیه و به پیشنهاد وی و تصویب قضات دیوان عالی کشور وفق مفاد اصل ۱۶۲ انتخاب گردند. با این تأسیس، بخشی از اختیارات رئیس دیوان عالی و دادستان کل به رئیس قوه قضائیه محول شد. مسأله دیگری که در شورای بازنگری قانون اساسی مطرح گردیده بود، بحث فلسفه وجودی دادستان کل در اصل ۱۶۲ قانون اساسی بود[۱۹]؛ از یک سو عنوان دادستان کل در دو جای قانون اساسی آمده بود و از طرفی با تغییرات اعمال شده فاقد مسئولیت مشخص و وظایف خاص بود.اگر دادستان کل در قانون اساسی سابق به عنوان عضوی از شورای عالی قضائی محسوب میشد، اینک با حذف شورای عالی قضائی، این سمت را نیز از دست داده و قانون اساسی جدید هم اشارهای به وظایف و اختیارات او ننموده بود. از جمله عارضههای سهمگینی که پس از الغای دادسراها اتفاق افتاد و تا امروز نیز باقی است، قطع ارتباط دادسراها با دادستان کل بود (!)؛ در این برهه علیرغم ذهنیت مردم و مطابق با شأنیت و موضوعیت دادستان کل در نظامهای حقوقی دنیا، دادستان کل اشراف و ریاست و تولیتی بر امور دادسراهای کشور نداشت؛ لذا تلاشهائی صورت گرفت تا تحت لوای تمرکزگرایی و وحدت مدیریت در نظام قضائی، این عنوان مصرح در قانون اساسی حذف شود که البته مورد اقبال کمیسیون قضائی شورای بازنگری قرار نگرفت.[۲۰] چنانچه در دهه ۷۰ نیز مطرح گردید، یکی از دلایل مخالفان حذف دادسراها و تأسیس دادگاههای عام، موضوع وجود دادستان کل در قانون اساسی بود. اگر دادستان کل از قانون اساسی حذف میشد، احیاء دادسراها با اشکال مخالفت با قانون اساسی مواجه میگشت و اصولاً حذف دادستان کل از قانون اساسی خود به منزله غیر قانونی بودن دادسراها تلقی میشد.
نکته دیگری که در زمینه اصلاح اصل ۱۶۲ در بازنگری سال ۶۸ مطرح گردیده بود، موضوع افزودن تعدادی از مسئولیتها و اختیارات قضائی به عنوان وظایف دادستان کل بود که به طور طبیعی، زمینه حذف آن را منتفی میساخت. مسئولیتها و اختیاراتی که کمیسیون قضائی برای دادستان کل پیشنهاد کرده بود عمدتاً وظایفی بود که در قوه قضائیه مسئولی برای آنها پیشبینی نشده بود؛ مانند: احیاء حقوق عامه، گسترش عدل و آزادیهای مشروع و اختیارات ولائی حسبه و پیشگیری از جرایم که نه دستگاه خاصی به آن اختصاص یافته و نه مسئول مستقیمی برای ایفای این نقشها گمارده شده بود؛ عدم تصویب این پیشنهاد از سوی شورای بازنگری قانون اساسی و کمیسیون قضائی مربوطه، شورا را بر آن داشت که با یک جمله کوتاه، فلسفه وجودی دادستان کل در قانون اساسی را قابل توجیه سازد؛ آن جمله این بود که حدود و وظایف و اختیارات دادستان کل را قانون معین میکند؛ لکن این پیشنهاد نیز رأی نیاورد و اصل ۱۶۲ تنها با اصلاح مربوط به تمرکز، تغییری جزئی پیدا کرد.[۲۱]
چنانچه اشاره شده در قانون اساسی جاری کشور، صراحتاً از نظام دادسرایی نامی به میان نیامده اما اصل ۱۶۲ قانون اساسی از دادستان کل کشور یاد کرده و طریق انتصاب وی بیان نموده است:«رئیس دیوان عالی کشور و دادستان کل باید مجتهد عادل و آگاه به امور قضائی باشند و رئیس قوه قضائیه با مشورت قضات دیوان عالی کشور آنها را برای مدت ۵ سال به این سمت منصوب میکند.»اگر توجه شود قانون اساسی وجود دادسرا را با عنوان کردن شخصی که در رأس آن قرار دارد به رسمیت شناخته، اما مگر عنوان دادستان کل کشور بدون دادسرا ممکن است؟![۲۲] پس «دادسرا» ریشه در «قانون اساسی» دارد، زیرا قانون اساسی با پیشبینی «دادستان کل» عدفی جز استقرار نظام دادسرایی و تأسیس آن در کل کشور نداشته است. در غیر این صورت تأسیس این جایگاه به عنوان اریکه ریاست دادسراهای کشور، بدون وجود دادسرا، اقدامی بیهود بود. قرائن نشان میدهد که تأسیس دادسرا تحت ریاست عالیه دادستان کل، به عنوان تجربه مفید (ولو آن که مقتبس از کشورهای غربی باشد) مورد توجه قانونگذار اساسی بوده است. ذکر عباراتی چون «ریاست دادسراها» و «دادسراهای کشور»[۲۳] در مذاکرات خبرگان قانون اساسی خود مؤید این مطلب است. وانگهی مقارنه موضوعی رئیس دیوان عالی کشور (به عنوان عالی ترین مقام در رأس عالیترین تشکیلات قضائی) و دادستان کل (به عنوان عالیترین مقام در رأس دادسراهای کشور) و معین سنتی دادسراها در کنار دادگاهها آنچنان بدیهی به نظر میرسد که میتوان حذف آن را خلاف قانون اساسی دانست.
به هر تقدیر «دادستان کل» به عنوان یک مقام عالیرتبه قضائی در قانون اساسی معرفی گردیده و در قوانین عادی و جاری کشور نیز وظایف و اختیاراتی برای این مقام عالی مد نظر قرار گرفته شده است، ذیلاً به تشریح اجمالی وظایف دادستان کل کشور در قوانین جاری میپردازیم:
گفتار دوم: وظایف و اختیارات دادستان کل کشور در جرایم اقتصادی در قوانین جاری کشور
نهاد دادستان کل کشور تجربه سه دهه فراز و فرود را پشت سر گذاشته و دستخوش تغییرات و تحولات عدیدهای بوده است، آن چنان که میتوان این تحولات را در چهار مقطع تفکیک کرد:
- جایگاه دادستان کل کشور در قانون اساسی از بدو انقلاب تا موعد بازنگری (دهه اول – ۵۸ تا ۶۸)
- جایگاه دادستان کل کشور در قانون اساسی از موعد بازنگری تا الغاء دادسراها (۶۸ تا ۷۳)
- جایگاه دادستان کل کشور در محدوده الغاء دادسراها (۷۳ تا ۸۱)
- جایگاه دادستان کل کشور پس از احیاء دادسراها (در برهه کنونی)[۲۴]
لهذا در مقطع کنونی میتوان وظایف و مسئولیتهای دادستان کل کشور را به شرح زیر دستهبندی و تنظیم نمود:[۲۵]
بند اول : وظایف و مسئولیتهای دادستان کل کشور در رابطه با ایفای نقش مدعیالعمومی در جرایم اقتصادی
با به رسمیت شناختن قاعده اعلام جرم عمومی[۲۶] و تفکیک جنبه حقاللهی جرایم از جنبه خصوصی آنها در حقوق اسلام، این تمیز و جدایی در قوانین کشورمان نیز نمود یافته و دعوای عمومی، مختصاتی جدا از دعوای خصوصی پیدا کرده است. از زمانی که نظام مختلط در فرآیند دادرسی کشورمان پذیرفته شد و نهاد تعقیب از نهاد رسیدگی و اصدار حکم منفک گردید، دادسرا در معیت دادگاه قرار گرفت و موضوع پیگیری جنبه عمومی جرم بر عهده نهادی به عنوان «اداره مدعیالعموم» واگذار گردید.
با تدوین قانون موقتی اصول محاکمات جزائی (۹ رمضان ۱۳۳۰ ه.ش) قاعده اعلام جرم عمومی در کشور ما پذیرفته شد و به نهاد دادسرا واگذار گردید؛ چنان چه ماده ۱۹ قانون آئین دادرسی کیفری مقرر میداشت:
«مدعیالعموم، رئیس ضابطین عدلیه محسوب است ولی مأموریت مخصوص و عمده او، تعقیب امور جزائی است».
لذا در مورادی که جرم صرف نظر از مطالبه ضرر و زیان شخصی، واجد حیثیت عمومی نیز بوده و از جنبه عمومی برخوردار است؛ مدعیالعموم باید به نیابت از جامعه به اعاده و استیفای حقوق مردم برخیزد.
بر اساس ماده ۵۰ قانون اصول تشکیلات عدلیه، مدعیالعموم [وکیل جماعت] در رأس دادسرا قرار گرفته و اقامه دعوی و تعقیب جرایم از حیث جنبه عمومی (ماده ۳ قانون موقتی اصول محاکمات جزائی) بر عهده وی قرار میگرفت.
با حذف دادسرا از نظام قضائی در سال ۱۳۷۳، وظایف و اختیارات دادستان به رؤسای محاکم و رئیس حوزه قضائی مربوطه واگذار گردید؛ لهذا ماده ۳ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی انقلاب چنین مقرر داشت:
«تعقیب متهم و مجرم از جهت جنبه الهی و حفظ حقوق عمومی و حدود اسلامی برابر ضوابط قانونی به عهده رئیس حوزه قضائی میباشد و …»
اما پس از احیای دادسراها در سال ۱۳۸۱ به موجب ماده ۱۰ آئیننامه اصلاحی قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب (مصوب ۲۷/۷/۱۳۸۱) این وظایف دوباره به دادستان محول گردید. بر این اساس احقاق و استیفای حقوق عمومی بر عهده دادستان است که با توجه به صلاحیت محلی وی، توسط مقنن عهدهدار امر تعقیب شناخته شده است.
قابل ذکرست دادستان کل به عنوان مدعیالعموم در گستره کشوری عمل میکند و اختیارات دادستانهای عمومی که به صورت میدانی و عملیاتی در حوزه قضائی محدود و مربوط اقدام میکنند قابل اعمال از سوی وی نیست؛ لذا میتواند تعقیب متهم یا متهمین را از دادستان عمومی محل (دادستان جزء) بخواهد، اما مجاز نیست که اقدامات تعقیبی را به جانشینی مدعیالعموم مربوطه که صلاحیت محلی تعقیب جرایم را دارد انجام دهد؛ ضمانت اجرای عدم اطاعت دادستانهای جزء از مقام مافوق در عمل میتواند به صورت تعقیب انتظامی و یا تغییر سمت و مأموریت دادستان متخلف به دستور مقام ذیصلاح بروز و پیدا کند.
بر این اساس دادستان کل کشور به عنوان مدعیالعموم در گسترده کشوری میتواند در مواردی که هر فعل یا ترک فعلی در عرصه ملی، جامعه و حقوق عمومی را متضرر ساخته به طرفیت و به نیابت از جامعه از دادستانهایی که شأنیت و صلاحیت عملیاتی دارند بخواهد به تعقیب عاملان مزبور مبادرت نمایند.
دادستان کل کشور میتواند با عنایت به نظارتی که بر وفق ماده ۱۷ قانون اصلاح پارهای از قوانین دادگستری مصوب ۲۵/۳/۶۵ برای دادستان کل منظور شده است و با اعان نظر به اصل ۱۶۱ قانون اساسی و استفساریه شورای محترم نگهبان در خصوص نظارت دیوان عالی و دادسرای آن (داستانی کل) بر قانونی بودن مراحل دادرسی (در دادگستریها و دادسراها) و نیز اختیارات مفوضه ریاست قوه قضائیه به دادستانی کل کشور نسبت به ایفای نقش مدعیالعمومی در گستره کشوری به احسن وجه انجام وظیفه نماید و در صورتی که اهرمهای عملیاتی وی (دادستانهای سراسر کشور) از انجام امور محوله توسط دادستان کل استنکاف ورزیدند از ضمانت اجرای خاص خویش (تعقیب انتظامی، تغییر سمت یا مأموریت و …) اقدام نماید.
بنابراین حتی اگر فعل یا ترک مقامات و مأمورین وابسته به نهادها و دستگاههای دولتی و حکومتی نیز منجر به تحدید آزادی جامعه شده و ایشان را از حقوق مقرر در قانون اساسی محروم نماید، دادستان کل به عنوان مدعیالعموم میتواند وفق ماده ۵۷۰ قانون مجازات اسلامی (فصل دهم- تقصیرات مقامات و مأمورین دولتی) اقدامات مقتضی را به انجام رساند.
بند دوم: وظایف و مسئولیتهای دادستان کل کشور در رابطه با پیشگیری از جرم اعم از جرایم اقتصادی
۱- اختیارات مفوضه ریاست قوه قضائیه (در پی تصویب چارت تشکیلاتی دادستانی کل مورخ ۲۴/۸/۸۶ و در نظر گرفتن دفتری تحت عنوان پیشگیری از جرم در این نهاد)
۲- ریاست شورای مرکزی ستادهای پیشگیری و حفاظت اجتماعی:
ستاد پیشگیری و حفاظت اجتماعی به موجب بخشنامه ریاست محترم قوه قضائیه در تاریخ ۲۶/۷/۸۳ تشکیل گردید. به موجب این بخشنامه هدف از تشکیل ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر و ارجای بندهای ۴ و۵ اصل ۱۵۶ قانون اساسی و پیشگیری از وقوع جرم و به تجویز بند ۱ اصل ۱۵۸ قانون اساسی خواهد بود ریاست عالیه شورا و نظارت بر آن توسط ریاست قوه قضائیه اعمال میگردد.
از جمله اعضای عالی این ستاد دادستان کل کشور است؛ چنانچه در ماده ۴ و ۶ این دستورالعمل تأکید گردید، دادستان کل رئیس شورای مرکزی است و دبیر شورا با انتخاب اعضای شورا و تصویب دادستان منصوب گردیده و مسئول ابلاغ و پیگیری مصوبات شورا است.
به موجب ماده ۵ دستورالعمل تشکیل ستادهای پیشگیری و حفاظت اجتماعی وظایف و اختیارات شورای مرکزی به شرح زیر است:
الف) ایجاد هماهنگی بین ارگانهای ذیربط
ب) اتخاذ تصمیم نسبت به سیاست کلی و برنامههای ستاد
ج) اتخاذ تصمیم در خصوص بودجه و اعتبارات ستاد در محدودهای که تخصیص شده باشد.
د) تعیین و ابلاغ وظایف و مسئولیتها و تشکیلات واحدهای استانی
ه) نظارت بر انجام وظایف واحدهای استانی
و) بررسی و اتخاذ تصمیم نسبت به پیشنهادهای واصله در خصوص تغییر و اصلاح ساختار و سایر موارد ابلاغی
ز) اخذ آمار عملکرد شوراهای استانی و شهرستانی
ح) اتخاذ تصمیم در صورت به کارگیری نیرو و کم و کیف آن و تعیین سقف پستهای مورد نیاز در واحدها و در حدود اعتبارات و امکانات موجود
ط) ایجاد هماهنگی بین ارگانهای ذیربط از قبیل ناجا، بسیخ، ستاد امر به معروف و نهی از منکر، دادسراها، زندانها، وزارت اطلاعات و دیگر نهادها در صورت لزوم
ی) سایر مواردی که رئیس قوه قضائیه ارجاع میدهد.
البته لازم به ذکر است با عطف توجه به پیشینه و رسالتهای ذاتی و ماهوی دادستان کل کشور به نظر میرسد باید وظیفه پیشگیری از جرم متمرکز در نهاد دادستانی کل کشور گردیده و ضمن پرهیز از موازی کاری، تمهیدات مناسبی برای این وظیفه خطیر مد نظر قرار گیرد.
۳- ریاست ستادهای پیشگیری و مبارزه با جرایم خاص «دستورالعمل ریاست قوه قضائیه» مبنی بر تشکیل ستادهای پیشگیری در سراسر کشور با محوریت دادستان مرکز استان
۴- عضویت در شورای عالی پیشگیری از وقوع جرم (قانون اخیر التصویب پیشگیری از وقوع جرم)
به موجب ماده ۲ این قانون در اجرای بند ۵ اصل ۱۵۶ قانون اساسی مبنی بر اقدام مناسبت (قوه قضائیه) برای پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرمین و اتخاذ سیاستهای جامع، هماهنگ و اثربخش، در زمینه پیشگیری از جرم یا مشارکت مردم، اجتماعات محلی و نهادهای غیر دولتی، شورایی به نام شورای عالی پیشگیری از وقوع جرم به ریاست رئیس قوه قضائیه و مرکب از افراد زیر تشکیل میگردد:
- معاون اول رئیس جمهور
- دادستان کل کشور
- وزیران کشور، اطلاعات، دادگستری، فرهنگ و ارشاد اسلامی، کار و امور اجتماعی و آموزش و پرورش
- رئیس کمیسیون حقوقی و قضائی مجلس شورای اسلامی
- رئیس سازمان صدا و سیما
- فرمانده نیروی انتظامی
- رئیس سازمان بازرسی کل کشور
- معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه قضائیه
- رئیس سازمان قضائی نیروهای مسلح
- رئیس سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور
- رئیس مرکز مطالعات راهبردی و توسعه قضایی
- فرمانده نیروی مقاومت بسیج
- رئیس سازمان بهزیستی کشور
- دبیر ستاد مبارزه با مواد مخدر
- دبیر شورای سیاستگذاری ائمه جمعه
- رئیس شورای عالی اسلامی استانها
- رئیس سازمان پیشگیری از جرم (دبیر شورا)
تبصره- استادان، پژوهشگران و نمایندگان سایر دستگاههای دولتی و غیر دولتی به تناسب موضوعهای مطرح در شورا به منزله اعضای مدعو بنا به تشخیص دبیر شورا دعوت میشوند.
به موجب ماده ۳ این قانون وظایف شورای پیشگیری از جرم عبارت است از:
- تصویب طرحها و برنامههای پیشگیری از جرم
- تبیین نقش و وظایف هر یک از دستگاهها و سازمانهای دولتی در امر پیشگیری از جرم در چارچوب وظایف قانونی آنها
- اتخاذ تدابیر مناسب به منظور هماهنگی و توسعه همکاری بین دستگاههای مسئول در امر پیشگیری از جرم
- بررسی لوایح مورد نیاز برای پیشگیری از جرم
- اقدام مناسب برای اصلاح قوانین و مقررات جرمزا
- اتخاذ سیاستهای لازم برای توسعه و گسترش فرهنگ پیشگیری از جرم
- اتخاذ تدابیر لازم برای جلب مشارکت مردم و نهادهای مدنی در تهیه، تدوین و اجرای طرحها و برنامه های پیشگیری از جرم
- ارزیابی نتایج اجرای طرحها، برنامهها و عملکرد دستگاههای مسئول در زمینه پیشگیری از جرم
- تخصیص اعتبارهای لازم و استفاده بهینه از منابع و امکانات موجود در زمینه پیشگیری از جرم
تبصره ۱- مصوبههای این شورا در حوزه وظایف قوه قضائیه پس از تأیید رئیس شورا به وسیله وی ابلاغ و در حوزه وظایف قوه مجریه پس از تأیید رئیس شورا به وسیله رئیس جمهور ابلاغ میشود. این مصوبهها پس از ابلاغ برای تمامی سازمانها در حدود وظایف قانونی آنها لازمالاجراست.
تبصره ۲- دولت موظف است پس از بررسی هر ساله در ردیف بودجه، به طور جداگانه و متمرکز بودجهای برای اجرای برنامههای ملی، منطقهای و محلی پیشگیری از جرم منظور نماید.
تبصره ۳- دولت موظف است پس از بررسی هر ساله در ردیف بودجه، به طور جداگانه و متمرکز بودجهای برای اجرای برنامههای ملی، منطقهای و محلی پیشگیری از جرم منظور نماید.
در ماده ۴ آمده است: به منظور نظارت بر اجرای مصوبات شورای عالی، کمک به پیشبرد سیاستها و برنامههای ملی و منطقهای پیشگیری از جرم و مطالعه و پزوهش در حوزههای راهبردی پیشگیری از جرم سازمان پیشگیری از جرم زیر نظر قوه قضائیه با وظایف زیر تشکیل میگردد:
- ساماندهی و نظارت بر اجرای طرحها و برنامههای ملی و منطقهای پیشگیری از جرم
- ارائه گزارشهای منظم و ادواری از نتایج اجرای طرحها و برنامههای پیشگیری از جرم به شورای عالی
- تهیه پیشنویس طرحها، برنامهها و لوایح پیشگیری از جرم
- بررسی و شناسایی قوانین، مقررات، سیاستها و رویههای جرمزا و پیشنهاد اقدام مناسب به شورای عالی
- مساعدت به سازمانها در اجرای سیاستها، برنامهها و مصوبات شورای عالی پیشگیری از جرم و تلاش در جهت رفع موانع و مشکلات اجرای آن
- مطالعه اشکال گوناگون بزهکاری در سطوح ملی و منطقهای
- تأمین امار و اطلاعات مورد نیاز شورای عالی پیشگیری از جرم برای سیاستگذاری
- بررسی اعتبارهای لازم برای اجرای طرحها و برنامهها پیشگیری از جرم
- انجام وظایف دبیرخانه شورای عالی پیشگیری از جرم
- انجام سایر امور محوله از شورای عالی پیشگیری از جرم
تبصره ۱- رئیس سازمان بالاترین مقام اجرایی سازمان است و با حکم رئیس شورای عالی پیشگیری از جرم منصوب می شود.
تبصره ۲- سازمان برای رسیدگی به اهداف و انجام وظایف محوله با همکاری دستگاههای اجرایی نسبت به ایجاد تشکیلات و کمیتههای تخصصی مورد نیاز اقدام می کند. این سازمان از نظر مقررات مالی و اداری تابع مقررات مربوط به سازمان های وابسته به دستگاه قوه قضائیه است.
ماده ۵- این قانون مقرر دارد:
به منظور ایجاد هماهنگی در اجرای طرحهای پیشگیری، تشویق نواوریهای منطقهای و تقویتساز و کارهای محلی در این زمینه، شورای استانی پشگیری از جرم به ریاست رئیس کل دادگستری استان و مرکب از افراد زیر تشکیل میشود:
- معاون سیاسی- امنیتی استاندار (دبیر شورا)
- دادستان استان
- رئیس شورای اسلامی مرکزی استان
- فرمانده ناحیه انتظامی استان
- مدیر کل اداره زندانها و اقدامات تأمینی و ترتبیتی
- مدیر کل آموزش و پرورش
- مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی
- مدیر کل کار و امور اجتماعی
- مدیر کل صدا و سیما
- مدیر کل سازمان بهزیستی
- مدیر کل اداره اطلاعات استان
- فرمانده نیروی مقاومت بسیج استان
- مدیر کل بازرسی استان
- رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح استان
تبصره ۱- استادان، پژوهشگران و نمایندگان سایر دستگاههای دولتی و غیر دولتی به تناسب موضوعهای مطرح در شورا به منزله اعضای مدعو بنا به تشخیص دبیر شورا دعوت میشوند.
تبصره ۲- شورای استان پیشگیری از جرم در صورت نیاز میتواند نسبت به تشکیل شورای شهرستانی پیشگیری از جرم به ریاست رئیس دادگستری شهرستان اقدام نماید.
ماده ۶- وظایف شورای استانی پیشگیری از جرم عبارت است از:
- اجرای مصوبات و سیاستهای شورای عالی سیاستگذاری از جرم در سطح استان
- اتخاذ تدابیر هماهنگ استانی بر اساس سیاستهای ملی پیشگیری از جرم
- بررسی، تصویب و ارزیابی طرحهای استانی و شهرستانی پیشگیری از جرم و فراهم آوردن امکانات و بسترهای لازم برای اجرای آن
- برنامهریزی برای سهیم کردن دیدگاهها و نظرات شهروندان و ساکنان محلهها در تهیه و تنظیم برنامههای پیشگیری از جرم
- به کارگیری و جلب مشارکت نهادهای غیر دولتی و مردمی در اجرای طرحهای پیشگیری از جرم
- ارائه گزارشهای منظم و ادواری از اجرای طرحها و برنامههای استانی پیشگیری از جرم به شورای عالی
- هدایت شوراهای شهرستانی پیشگیری از جرم و نظارت بر عملکرد آن
ماده ۷- آییننامههای مربوط به تشکیلات سازمان پیشگیری از وقوع جرم و چگونگی فعالیت و شیوه
کار شورای عالی ظرف سه ماه پس از تصویب این قانون به وسیله وزارت دادگستری تهیه و به تصویب رئیس قوه قضائیه میرسد.
- عضویت در شورای عالی پیشگیری از وقوع جرم (مصوب ۱۳۸۷ مجلس شورای اسلامی)
به موجب بند ۲ ماده ۲ قانون پیشگیری از وقوع جرم که توسط قوه قضائیه پیشنهاد گردیده و در کمیسیون لوایح دولت مورد بحث و بررسی قرار گرفته و در نیمه دوم سال ۸۷ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید، دادستان کل کشور از جمله اعضای شورای عالی پیشگیری از وقوع جرم میباشد که به ریاست رئیس قوه قضائیه تشکیل میگردد در ماده این قانون آمده است: پیشگیری از جرم عبارتست از پیشبینی، شناسایی و ارزیابی خطر وقوع جرم و اتخاذ تدابیر و اقدامات لازم برای از بین بردن یا کاهش آن؛
[۱] روجوع شود به: آ.د.ک تألیف اساتید دکتر محمد آخوندی و دکتر محمد آشوری
[۲] جعفری لنگرودی، دکتر جعفر، ترمینولوژی حقوق، کد ۵۰۲۰٫
[۳] procuter general
[۴] Avocet general
[۵] هاشمی، دکتر محمد، حقوق اساسی جمهوری اسلامی، ج ۲، ص ۴۷۲٫
[۶] آشوری، محمد، آئین دادرسی کیفری ۲، ص ۱۰۰٫
[۷] همان، ص ۱۰۰
[۸] همان، ص ۱۰۱٫
[۹] آخوندی، دکتر محمد، آئین دادرسی کیفری (اندیشهها)، جلد ۴، ص ۵۶٫
[۱۰] آشوری،پیشین، ص ۱۰۲٫
[۱۱] وظایف قانونی و آئین رسیدگی – معاونت آموزش قوه قضائیه.
[۱۲] مرتضوی، سعید، آئین دادرسی کیفری، ج ۱، ص ۴۹٫
[۱۳] بر این اساس ماده ۳ قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب (اصلاحی ۲۸/۷/۸۱) مقرر نمود که در حوزه قضایی هر شهرستان یک دادسرا نیز در معیت دادگاههای آن حوزه تشکیل گردد و در بند الف این ماده صراحتاً اشعار گردید: «دادسرا که عهدهدار کشف جرم، تعقیب متهم به جرم، اقامه دعوی از جنبه حق الهی و حفظ حقوق عمومی و صدور اجرای حکم و همچنین رسیدگی به امو حسبیه وفق ضوابط قانونی است به ریاست دادستان میباشد…»
[۱۴] هاشمی، دکتر محمد، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ص ۴۷۵٫
[۱۵] ابوالحسنی، بهروز، نقش دادستان در تجدیدنظر خواهی از محاکم کیفری، ص ۲۳٫
[۱۶] ویژهنامه آشنایی به دادسرای عمومی و انقلاب تهران، ص ۲۰-۱۱، روابط عمومی دادسرای عمومی و انقلاب تهران.
[۱۷] علامت اختصاری: (ق.ت.د.ع.ا)
۱ Ministere public
[۱۹] عمید زنجانی، آیتالله عباسعلی، حقوق اساسی ایران، ص ۷۵۳٫
[۲۰] آرشیو مجلس شورای اسلامی، مجموعه مذاکرات خبرگان قانون اساسی
[۲۱] عمید زنجانی آیتالله عباسعلی، حقوق اساسی ایران، ص ۷۵۳٫
[۲۲] مدنی، سیدجلالالدین، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی، ص ۳۵۰٫
[۲۳] صورت مشروح مذاکرات مجلس بازنگری قانون اساسی، جلسه ۵۸ و ۵۹، ص ۱۶۰۲ و ۱۶۱۲
«… چون که دادستان ریاست دادسراها را بر عهده دارد و باید آگاهی اداری هم داشته بشاد…»
«… باید فردی که مورد اطمینان ملت ایران است و مورد اطمینان رهبری است و از نظر دینی به او اعتماد داریم در رأس دادسراها قرار گیرد…»
[۲۴] مقاله تبیین جایگاه قانونی نهاد مدعی العمومی کشور، فاز تکمیلی پروژه احیاء دادسراها، محمد صالح نقرهکار، روزنامه حمایت شماره ۱۳۵۵ مورخ ۸/۱۲/۸۶
[۲۵] جهت آگاهی:با توجه به اهمیت و حساسیتی که تشکیلات دادستانی کل کشور در دستگاه قضائی داشته چهرههای مبرز فقهی و ممتاز علمی و حقوقی برای تصدی این مسند در نظر گرفته شدهاند.
در دهه نخست انقلاب و پیش از تمرکز مدیریتی دستگاه قضائی که موجب تغییرات سال ۶۸ قانون اساسی صورت پذیرفت، دادستانهای کل با حکم امام راحل (رض) انتخاب میشدند و پس از آن توسط رئیس قوه قضائیه و پس از مشورت با قضات دیوان عالی کشور.
[۲۶] Cavivisex – people
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-06-08] [ 11:44:00 ب.ظ ]
|