أما أنا فلا استطیع أنا أدعو سنی الصبا سوی عهد آلام خفیه خرساء کانت تقطن قلب. . . اما من آن دوران را، دوره ی غم و اند وه قلبم می نامم، زیرا در آن سالها بود که حزن و اندوهی خاموش به دلم راه یافت، . . .
فالحب قد أعتق لسانی فتکلمت و مزق أجفانی فبکیت و فتح حنجرتی فتنهدت و شکوت. . .
تنها عشق بود که گره زبانم را گشود و مرا گویا کرد، مژگانم را فشرد و گریستم و بغض حنجره ام را درید، پس آن گاه ناله سر دادم. . .
هکذا کانت حیاتی قبل أن ابلغ الثامنه عشره، فتلک السنه هی من ماضی بمقام المقمه من الجبل لانها أوقفتنی متأملاَ تجاه هذا العالم وأرتنی سبل البشر و مروج میولهم و عقبات متاعبهم و کهوف شرائعهم وتقالیدهم.
فی تلک السنه ولدت ثانیه، والمرء ان لم تجعل به الکآبه ویتمخض به الیأس وتضعه المحبه فی مهد الاحلام تظل حیاته کصفحه خالیه بیضاء فی کتابِ الکیان.
فی تلک السنه شاهدت ملائکه السماء تنظر الیّ من وراء أجفان امرأه جمیله، وفیها رأیت أبالسه الجحیم یضجون ویتراکضون فی صدر رجل مجرم- و من لایشاهد الملائکه و الشیاطین فی محاسن الحیاه ومکروهاتها یطل قلبه بعیداَ عن المعرفه و نفسه فارغه من العواطف. (همان :۱۱)
آری چنین بود زندگی من تا قبل از ۱۸سالگی.
آن سالها در زندگی ام، چونان قله ی کوهی بود که از فراز آن به دنیا می نگریستم، آرزوها، ناکامی ها و شکست ها، آداب و رسوم و همه چیز انسان مرا به اند یشیدن وا می داشت. در آن سالها بود که گویی دوباره متولد شدم، زیرا دریافتم انسانی که با رنج و اند وه دل شکسته نگردد و نومیدی، درد همیشگی اش نباشد یا در گاهواره ی رؤیاها زاده نشود، زندگی اش در هستی، مانند صفحه ای سفید از یک کتاب است.
در همان سالها بود که فرشتگان از پس مژگان های دختری زیبا به من نگریستند، همان وقت که اهریمنان در تلاش اجرای نقشه ی شومشان در سینه ی مردی خشن، جای می گرفتند.
آری، کسی که هنگام اند وه یا سرمستی زندگی، فرشتگان و اهریمنان را نیابد، قلب و روحش همواره تهی از شناخت و مهر خواهد بود.
همچنین جبران تحت تآثیر ادیان مختلف نیز قرار گرفته به طوریکه در«نشید الانسان» چنین می: گوید:
۶-. سمعتُ تعالیم کنفوشیوس و أصغیتُ لحکمهِ برهماء و جلستُ بقربِ بوذا تحتَ شجرهِ المعرفهِ، و ها أنا الآن أغالبُ الجهل و الجهود. کنتُ علی الطورِ إذ تجلی «یهوه » الموسی، و فی عبرِ الأردنَ فرأیتُ المعجزات ناصری و فِی المدینهِ فسمعتُ أقوالَ رسولِ العربِ، و ها الآن اسیر الحیرهَ. شاهدتُ قواتِ بابلَ و مجدِ مصرَ و عظمهَ الیونانِ، و لم أزل أری الضعفَ و الذلَ و الصغربادیه فی جمیعِ تلک الأعمالِ. جالستُ سحره عین دور و کهنه أشور و أنبیاء فلسطین و ما برحت أنشد الحقیقه. (جبران بی تا، ۱۳۲:۱۳۳)
«تعالیم کنفوسیوس را شنیدیم و به حکمت برهما گوش سپردم و در زندگی بودا زیر درخت معرفت نشستم و اکنون بر جهل و انکار غلبه می نمایم. آنگاه که «یهود»بر موسی(ع) تجلی کرد در طوربودم و در معبر اردن معجزه های مسیح (ع) را دیدم و درمدینه به گفته های پیامبر عرب گوش سپردم اکنون در تحیرسیر می کنم. قدرت بابل، عظمت مصر، شکوه یونان را دیدم هیچ گونه ضعف و خواری را در آن اعمال ندیدم. با کاهنان آشور جادوگران عین دور، پیامبران فلسطینی نشستم و همچنان سرود حقیقت سر می دهم». ( جبران ؛بی تا : ۱۳۲-۱۳۳)

۳-۱-۵ ادبیات مهجر

ادبیات مهجر در حقیقت نتیجه ی مهاجرت گروه کثیری از افراد سرزمین های عرب بخصوص سوریه و لبنان به کشور های دیگر در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم می باشد، از جمله اینها
کشورهایی چون ایالات متحده و دولت های امریکای جنوبی خصوصاَ برزیل و ونزوئلا و آرژانتین و شیلی بود(خفاجی ؛بی تا:۱۲/۲۱)

۳-۱-۵-۱علل و عوامل شکل گیری ادبیات مهجر

در حقیقت ادبای مهجر به دنبال مهاجرتشان به سرزمین های دور در محیطی زندگی می کردند که در آن محیط بسیارا حساس غربت می کردند. و فکر و روحشان از این غربت رنج می برد. در چنین فضایی احساس خفگی می کردند و مواجه شدن آنها با اجتماع و تکنولوژی جدید وزندگی ماشینی و مجذوب شدن عقل ها به سمت زرق و برق های مادی. بی توجهی به عواطف انسانی همگی عواملی بودند که منجر به تنفرآنها ازصفات اجتماع دینامیکی و لجام گسیختگی عاطفه ی انسانی گردید. (عبدالدایم؛۶۹:۱۹۹۳)
آنها برای رهایی ازاین صفات سعی در بالا بردن سطح فکرشان از مادیات و فرورفتن در اندیشه ها و عقاید درونی خود نمودند در مجموع از مظاهرمادی فاصله گرفته و غرق در اندیشه های درونی خود گشتند به همین خاطر آنها رامغرقین تلقی نمودن، آنها در غربتشان نسبت به گذشته عشق می ورزیدند اشتیاق به گذشته بزرگترین عامل تأمل گرایی آنها گردید(همان:۱۱۷)
مهاجرت کنندگان در آن سرزمین های دور ادبیاتی را به وجود آوردند که تعبیری از احساساتشان بود و شعری را می سرودند که در آن عواطف و احساسات و تجاربشان را به تصویر می کشیدند ودر آن از غربتشان و شوقشان به وطن سخن می گفتند و همچنین در آن به بیان درد و رنج و بیان تلخی های زندگیشان می پرداختند(خفاجی؛بی تا:۱۳/۲۱).

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

۳-۱-۵-۲گرایش های ادبی مهجر

اینها با دو گروه مشخص کار خود را ادامه دادند
۱-گروهی که در امریکای شمالی بودند و انجمنی به نام «الرابطه القلمیه» به سرپرستی جبران خلیل جبران در ۲۰ آبریل/نیسان ۱۹۲۰ بوجود آوردند(خفاجی؛بی تا:۳/۲۴)
۲-گروه دیگر را شاعر مهجر میشال معلوف در آمریکای جنوبی به نام (العصبه الاندلیسه) بوجود آوردند. (خفاجی؛بی تا:۳/۲۷)ادبیات مهجر منجر به دمیدن روح تازه ای در سبک بیان و زاویه دید دیگر ادیبان گردیده، این نوع ادبیات به دنبال پرداختن به مسائل لفظی و به دور از واقعیت های اجتماعی نبوده. ادبای مهجر توانستند پلی بین زندگی و ادبیات بزنند و ادبیات را به خدمت زندگی فردی و جمعی درآورند(سراج؛۹۵:۱۹۵۵)
ادبای مهجر که به دو گروه مهجر شمالی و جنوبی تقسیم می شوند. گروهی به آمریکای شمالی رفتند و گروهی به برزیل. هریک از این گروه ها ویژگی های دارند»: با اینکه تعداد افراد مهجر شمالی کم تر بوده است ولی تأثیر آنها بر ادب عرب بسیار عمیق بود. اینها هم در حیث افق دید و هم احساس و توجه به مسائل انسانی در شعرو ادبیات و رابطه ی آن با زندگی بشری، عمیق تر می اندیشیدند. اما وجه غالب در ادبیات مهجر جنوبی، حفظ سنتهای ادبی قدیم و گرایش به مسائل لفظی، قواعد زبانی، عروض و بلاغت بود(ناعوری؛بی تا:۱۹)
در مهجر شمالی، افرادی چون جبران خلیل جبران، میخائل نعیمه، ایلیا ابوماضی، نسیب عریضه، رشید ابوب، عبدالمسیح حداد، ندر، حداد، امین الریحانی، امین مشرق، مسعود سماحه و نعمه الحاج بودند. ریاست آنها را جبران خلیل به عهده داشت، اعضای انجمن بیشتر در پی نشر ارزشهای انسانی، گرایش های قومی، رنج بشری و مباحث اجتماعی بوده اند . اینها از منابعی تغذیه می کردند که عبارت بودند: ازفرهنگ مسیحی و فلسفه و ادیان شرقی، فرهنگ غرب. (ادبیات و فلسفه غرب) و تجربه مهاجرت که موجب وسعت افق دید
و زندگی آنها شده و به نوبه خود اشتیاق و دل مشغولی به وطن را برای آنها در پی داشت همچنین فرهنگ عربی که عامل اتحاد بین آنها بوده است(الاشتر؛۲۴:۱۹۸۳)

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

۳-۱-۶ سبک جبران

جبران خلیل جبران بزرگترین شخصیت ادبیات عرب در دهه های سوم قرن معاصرمیباشد، شخصیت وی آمیخته ای ازحکیم، انقلابی و شاعر می باشد(جیوشی؛بی تا:۱۳۰)
وی در میان نویسندگان معاصر دارای سبک خاصی بوده که به آن سبک جبرانی یا انشاء جبرانی می گفتند این اصطلاح در نیمه اول قرن بیستم فراوان به چشم می خورد که منسوب به جبران است. او خود رئیس مکتب تجددگرا در ادبیات مهجر و تأثیر گذار در جریانهای پاگیری است که به این سبک منسوب است.
سبک جبرانی با خیال لطیف و عبارت ساده و آهنگین، جنبشی در جهان عرب ایجاد نمود و به سرعت در شرق عربی رواج یافت(الاشتر؛۶۲:۱۹۸۳)
انشاء جبران همانند چشمه ای گوارا جاری است و با آهنگش افسون می کند و چشم را با رنگهای زیبایش به خود خیره می کند و اینچنین شد که جبران رهبر ادب مهجر شد(فاخوری؛۱۰۹۷:۱۳۷۷)
مارون عبود از شاعران برجسته معاصر درباره او چنین می گوید:«جبران» شاعر، نویسنده، ادیب، فیلسوف و بنیانگذار قصه جدید در لبنان، خالق ادبیات لبنانی و شرقی است. موسیقی او از چشمه ها و رودهای ماست و قلم او از قوس و قزح لبنان است. جبران بوجودآورنده مکتب رمانتیسم و سمبولیسم است(عبود؛۵۵۳-۵۵۱:۱۹۸۶).
چنان که درمقاله لکم لغتکم ولی لغتی آمده است« لکم من اللغته العربیه ماشئتم ولی منها ما یوافق أفکاری و عواطفی». . .
«لکم منها الألفاظ و ترتیبها، ولی منها ما تومی ء الیه الألفاظ و لاتلسمه و یصبو الیه الترتیب ولایبلغه»
لکم منها جثث محنَّطه بارده جامده، تحسبونها الکل و بالکل. ولی منها أجساد لاقیمه لها بذاتها، بل کل قیمتها بالروح التی تحلُّ فیها. (انطوان؛۹۳:۱۴۱۴)
لکم منها العروض و التفاعیل و القوافی، . . لکم من لغتکم« البدیع» و «البیان»و «المنطق» و لی من لغتی نظره فی عین المغلوب و دمعه فی جفن المشتاق، وابتسامه»( همان؛ ۹۴)
. وی در پی آن است که زبان را از قید و بند صرف ونحو و قالبهای عروض رها سازد. بنابرین او نیز همچون دیگر ادبای مهجر به رهایی زبان از قید و بند ظاهری و صوری و تجدید سبک زبانی بدون خارج شدن از قواعد زبان فرا می خواند
نویسندگان انجمن رابطه ی قلمیه دارای سبک و رویکرد فکری خاصی بودند. آنها در فن نویسندگی دارای ویژگی های زیر بودند.
۱-نثر رمانتیک بیان گر تجارب تلخ آنها بود ارتباط عمیقی با دل و جان داشت این نثر با بیان صادقانه درد و رنج های روحی و روانی آنها را در دیار غربت در قالب اشتیاق به وطن بیان می نمود.
۲- نثر مهجر بطور کلی به گونه ای بود آنها بر قوانین می شوریدند و نسبت به قدیم و از بین بردن شکل بیان سنتی سر به شورش برمی داشتند البته برخی ها راه میانه را در پیش می گرفتند نه بطور کامل به سنت های قدیم رو می آوردند نه اینکه بطور کامل از آن پیروی می کردند
۳- آرمان گرایی مسیحی؛ نثری است که واقعیات را می پذیرد ولی می خواهد دنیای متفاوتی را برای خود بنا کند دنیای آنها همان دنیای مسیح است: ملکوت آسمان و راه رسیدن به آن هم راه مسیح یعنی محبت
۴- التزام و تعهد، بیشتر نویسندگان الرابطه القلمیه به این مبانی پایبند بودند
۵- نوآوری و ابتکار؛ارتباط آنها با فرهنگ های غربی و ضعف ارتباط آنها با سنت های ادبی کلاسیک عرب در اندیشه، تخیل وبیان باعث شد که دست به نوآوری زنند( الاشتر؛۲۲۳-۲۲۸:۱۹۸۳)
نکات قابل توجه جبران در تأثیرگذاری بر ادبیات معاصر به شرح ذیل می باشد

۳-۱-۷ جبران و رمانتیسم

ابتدا اینکه آثارعربی جبران جریان رمانتیک را در ادبیات بوجود آوردشیوه ی او نسل معاصر را تحت تأثیر خود قرار داد. در حقیقت جبران و هم قلمان او یعنی رابطه قلمیه در مهجر شمالی نخستین مدرسه ی رمانتیک را تأسیس کردند. تأثیر جبران در بقیه ی شعرای رابطه ی به نسبت بقیه ی نقادان فراوان بود زیرا حضائص بیشتری از رمانتیک را در برداشت خصوصا از لحاظ گرایش و مجذوب شدن طبیعت.
در این زمینه جبران آراء و نظریات انقلابی ادبی نعیمه و اصرارش بر ضرورت ایجاد تغییر در ادبیات را یاری نمود. (جیوشی؛ بی تا: ۱۳۱)
رمانتیسم بیش از اینکه یک جریان ادبی و هنری باشد، مرحله ای از حساسیت اروپایی است که نخست در اواخرقرن هجدهم در انگلستان با ویلیام بلیک، ورد زورث، کالریج و در آلمان با گوته، شیلر و در قرن نوزدهم در فرانسه با ویکتورهوگو، شاتوبریان و لامارتین ظاهر شد. رمانتیسم در اصل یک جنبش مطلقاً انقلابی است و شعارهای آن همان سخنان فلسفی و سیاسی است که تقریبا همه آنها در عصر روشنگری مطرح شده است مثل : بیان آزاد حساسیت های انسان و تأیید حقوق فردی. (سید حسینی ؛۱۶۱:۱۳۷۱)
رمانتیسم در حقیقت یک نوع عکس العمل در برابرمکتب کلاسیسم بود. در مقایسه این دو مکتب باید گفت:
۱-کلاسیک ها بیشتر ایده آلیست هستند؛ یعنی در هنر می خواهند فقط زیبایی و خوبی را شرح و بیان کنند و حال آن که رمانتیک ها می کوشند گذشته از زیبایی، زشتی وبدی را هم نشان دهند
۲-کلاسیک ها عقل را اساس شعر کلاسیک می دانند و حال آن که رمانتیک ها بیشتر پای بند احساس و خیال پردازی اند
۳-کلاسیک ها تیپ و الهام آثار خویش را از هنرمندان یونان و رم قدیم می گیرند و حال آن که رمانتیک ها از ادبیات مسیحی قرون وسطی و رنسانس و افسانه های ملی کشور خویش الهام می گیرند

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...