شناسایی وتشخیص خصوصیّات همیشگی است ونشان دهنده ی رفتار می باشد . این ویژگی ها عبارتند از کم رویی ،پرخاشگری ،حجب ،ریا ،تنبلی ،وفاداری وبزدلی .(قربانی ، الیاس -۱۳۸۲)
مرادی در یک تحقیق تعداد خصوصیات فردی را به ۱۷۱ مورد رسانید ولی متوجه شدکه نمی تواند برای همه آ نها تعریف دقیقی ارائه بکند .نتیجه کار این شد که تعداد خصوصیّات فردی را به ۱۶عامل شخصیّت کاهش بدهد (مرادی،داود- ۱۳۸۱)
شانزده ویژگی شخصیّتی :
۱-خوددار درمقایسه با متجاوز
۲-کم هوش درمقایسه با پرهوش
۳-تحت تاثیر احساس درمقابل با پایدار در برابر هیجان
۴-سلطه پذیر در مقایسه با سلطه گر
۵-جدی در مقابل تن آسا – بیعار
۶- مصلحت بین – خود غرض در مقایسه با با وجدان – وظیفه شناس
۷-ترسو در مقابل با متهور
۸- یک دنده در مقایسه با حساس
۹- قابل اعتماد در مقایسه با بد گما ن
۱۰- اهل عمل در مقایسه با تخیلی – خیال پرداز
۱۱-بی غل وغش – ساده درمقایسه با زیرک – موذی
۱۲-متکی به نفس در مقایسه با بیمناک
۱۳-محافظ کار در مقایسه با آبدیده مجرب
۱۴-وابسته به گروه در مقایسه با خود بسنده
۱۵- مهار نشده – بی اراده درمقایسه با کنترل شده – با اراده
۱۶-تحت فشار روانی در مقایسه با آرام ،مسلط براعصاب وروان
شاید ارزش واهمیّت هر مدیری در این باشد که بتواند تفاوت بین شخصیّتهاراتشخیص بدهد تردیدی نیست که اگر فرد از نظر شخصیّت با نوع کاری که باید انجام بدهد سازش داشته باشد ،عملکرد بهتری خواهد داشت ونسبت به کار خودرضایت شغلی بیشتری حاصل می کند ،گذشته از این هماهنگی بین شخصیّت وشغل مزایا ی دیگری نیز در بر دارد .برای مثال اگر مدیر فرد را از نظر شخصیّتی بشناسد وبداند که کانون کنترل وی در خارج قرار دارد ،خوب می داند که این شخص تمایلی به پذیرفتن مسئولیّت ندارد ودر مقایسه با کسانی که کانون کنترل درونی دارند ،نسبت به کار خود رضایت کمتری خواهد داشت .(رابینز، استیفن-۱۳۸۷)
شخصیّت را شاید بتوان اساسی ترین موضوع علم روان شنا سی دانست . زیرا محور اساسی بحث در زمینه هایی مانند یاد گیری ، انگیزه ادارک ،تفکر ، عواطف واحساسات ،هوش ومواردی از این قبیل است. روانشناسان شخصیّت وجود شباهت رابین افرادقبول دارند اما توجه آنها بیشتر به تفاوتهای افراد ازیکدیگر معطوف است .اگر چه هر انسان ورویدادی در نوع خود منحصر به فرد است . با وجود این، بین بسیاری از انسانها ورویدادهای زندگی آنها آنقدرشباهت وجود دارد که بتوان نکات مشترکی را در نظر گرفت ودرست همین الگوهای رفتاری است که روانشناسان شخصیّت درپی درک آنند،روانشناسان شخصیّت برای کلیت فرد وتفاوت های فردی اهمیّت خاصی قائلند . اگرچه آنها معمولا معتقدند که هر فردی از بعضی جهات منحصر به فرد می باشد،اما بحث برسر معانی منحصر به فرد برای مطالعه ی شخصیّت زیاداست .یک دیدگاه این که ،هر فرد ی آن طور متمایز می شود که دوره های خاص زندگی وتجاربش ، درک می شود.پس بنا بر این روش مقایسه بادیگران معنا ندارد .این دیدگاه فرد نگرا است که با مطالعه ی گسترده زندگی افراد با هدف دست یابی به یک فهم منحصر به فردی ،به وجود می آید .اما دیدگاه دیگر ،روش قانون گری است که معتقداست منحصر به فردی یک فرد نتیجه ی وضعیت جسمی و زیستی وقوا نین روان شناختی است .بنا به این روش هر فرد ،ترکیب منحصر به فردی از اجزاء است ،اگر چه جزئی به وسیله فرایند عمومی ایجاد می شود واین فرایند می تواند از طریق تحقیق ابعاد خاص شخصیّت افراد،برای تدوین قوانین رفتارهای کلی ،درک شود .(قربانی ،الیاس-۱۳۸۲ )
روانشناسان مدرن در سال ۱۸۷۹با تلاش وسلهلم ونت[۳۳] برای تا سیس آزمایشگاه روان شناسی آغاز کردندکمی بعد در سال ۱۸۸۴ گالتون اندازه گیری شخصیّت ظاهری را پیشنهاد نمود .گا لتون براین باور بودکه خصوصیّاتی که ما را هدایت می کنند یک چیز قطعی وبا دوام هستند وبنا بر این تلاش برای اندازه گیری آن ها منطقی است. تحقیق در شخصیّت به معنی مطالعه ی چگونگی تفاوت افراد در ادراک ونحوه ی ارتباط این تفاوت ها با کنش کلی انسان است می توان گفت که نظریه های شخصیّت از زمانی که بقراط حکیم یونانی ،افراد انسانی را از نظر غلبه اخلاط چهار گانه به سنخ های صفراوی ،بلغمی ،دموی ،وسودای تقسیم نمود وبرای هر یک از سنخ ها ، ویژگی های معین قائل شد ،آغاز شده است .از آن زمان تا کنون نظریه های گوناگونی با گرابش و زمینه های متفاوت درباره ی شخصیّت ،انسان عرضه شده است .
در مورد تقسیم بندی شخصیّت ،نظریه های زیر وجود دارد :
الف –نظریه های روان کاوی
ب – نظریه های پدیدار شناختی
ج-نظریه صفات
د-نظریه های انسان گرایی
ه-نظریه های شناختی
ر –نظریه های یادگیری اجتماعی
ز-نظریه های انگیزشی
نظریه ی جالینوس :جالینوس[۳۴] پزشک وحکیم یونانی (۲۰۱-۱۳۱بعداز میلاد ) بر پایه سیستم طبقه بندی بقراط[۳۵] (۴۶۰-۳۷۷ قبل از میلاد )پدر علم پزشکی که مزاج آدمی را در چهار طبع صفرا، سودا ،بلغم و خون خلاصه کرده است حالت های روانی خاصی از جمله صفراوی مزاج –سودایی مزاج –دموی مزاج را تشخیص می دهد ومعتقد است که هر کدام از ین تیپها به ترتیب خصوصیاتی چون تند خو وزود خشم ،بی حال وبی عاطفه ،افسرده وخوش بین وشاد را دارا هستند (راس ،آلن- ۱۳۷۳)
نظریه یونگ[۳۶]: رویکرد طبقه بندی جالینوس که از آن یاد شد مبتنی بر مشاهده ی تفاوت های فردی در ساختار بدنی وتلاش برای ارتباط

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

دادن این تفاوت ها با شخصیّت است .رویکرد دیگر مشاهده ی خصایص شخصیّتی (صفات ) افراد مختلف و تلاش در جهت طبقه بندی آ ن بر طبق سنختیشان (تیپ شان)،بدون توجه خصوصیّات بدنی آن هاست .
یونگ(۱۹۲۳)یا به کار گیری این رویکرد دو نوع نگرش با جهت گیری درون گرایی و برون گرایی[۳۷] را مطرح می کندفرد درون گرا کم حرف وگوشه گیر است وبیش تر علا قه دارد که در خود ش فرو رود تا این که با دیگران ارتباط داشته باشد در حالی که فرد برون گرا عمدتا شخصی اجتماعی وخوش برخورد که علاقه به تماس با جهان خارج دارد .از دیدگاه یونگ درون گرایی وبرون گرایی خصوصیّاتی ذاتی وفطری هستند که در طی دوران زندگی قابل تغییر واصطلاح می باشد. (راس،آلن- ۱۳۷۳)
نظریه ی آیزنک
آیزنک(۱۹۵۳)گونه های شخصیّتی را به صورت گروه های مستقل و مجزا از هم که بتوان مردم را بر اساس آن طبقه بندی کرد تفسیر نمی کند بلکه معتقد است که گونه های شخصیّتی به شکل ابعاد به هم پیوسته ای هستند که در راستای آن مردم با هم متفاوتند همان طور که یک صفت کم و بیش می تواند معرف خصوصیّات یک فرد باشد همچنین می تواند به عنوان یک گونه مهم مشخص شود (مرادی،داود-۱۳۸۱).
درون گرایی و برون گرایی قطب های نهایی یک بعد واحد هستند . بنابراین تیپ یک شخص ممکن است در یکی از قطب ها و یا در نقطه ای بین آنها واقع شود ، از این رو نمی توان قبول کرد که مردم یا کاملا برون گرا و یا کاملا درون گرا هستند ((راس ،نقل از مرادی،داود-۱۳۸۱)) .
در نظام آیزنک فقط دو بعد وجود دارد بعد درون گرایی و برون گرایی و بعد استواری و نا استواری هیجانی که گونه ها ، قطب ها و کرانه های این ابعاد هستند . با ترکیب این دو بعد ،همانگونه که در شکل نشان داده شده است ، چهار ربع متصور است که هر ربع در بر گیرنده صفاتی است . آیزنک با محاسبات آماری نشان داده است که این چهار ربع با چهار خلط مزاجی ، صفراوی ، دموی ، بلغمی و سوداو ی مطابقت دارد ( همان منبع)
شکل( ۲-۱ ) ویژگی های چهار خلط مزاجی ، صفراوی ، دموی ، بلغمی و سوداو ی

در شکل ۲-۱ بعد شخصیّتی مفهوم سازی شده توسط آیزنک و ارتباط آن با مزاج ارائه شده توسط بقرا ط نشان داده شده است ( مرادی ،داود-۱۳۸۱) .
در یکی از تقسیمات انجام شده در مورد شخصیّت دو گونه ی الف و ب مطرح شده است ، فردی که دارای الگوی رفتاری گونه ی الف می باشد . به طور کلی از نظر شخصیّتی فردی است که به صورت تهاجمی درگیر مبارزه ای مداوم و پی درپی جهت نائل شدن به حداکثر پیشرفت در حداقل زمان است که برای دست یابی به چنین خواستی ، ضرورت دارد که در مقابل اشیا و افراد همیشه جبهه گیری کند (فریدمن و روزن من [۳۸]۱۹۷۴ راس ۱۳۷۳ ) موعد های کاری خیلی حساسیت نشان نمی دهند ، بدون احساس گناه استراحت می کنند و از اوقات فراغت لذت می برند و اهل لاف و گذاف نیستند . (فرید من و روزن من ۱۹۷۴ گلاس ۱۹۷۴ ، اورنگ و پی پال ۱۹۸۴ ، راس ۱۳۷۳
در یکی از تقسیمات انجام شده در مورد شخصیّت دو گونه ی الف و ب مطرح شده است ، فردی که دارای الگوی رفتاری گونه ی الف می باشد . به طور کلی از نظر شخصیّتی فردی است که به صورت تهاجمی درگیر مبارزه ای مداوم و پی درپی جهت نائل شدن به حداکثر پیشرفت در حداقل زمان است که برای دست یابی به چنین خواستی ، ضرورت دارد که در مقابل اشیا و افراد همیشه جبهه گیری کند (فریدمن و روزن من ۱۹۷۴، راس،آلن- ۱۳۷۳ ) .
خصوصیّات افرادی که دارای شخصیّت گونه ی ب می باشند مخالف خصوصیّات ذکر شده در مورد تیپ الف می باشد این افراد غالبا صبور ، شکیبا ، آرام و خون سرد هستند در برخورد و مراوداتشان ملایم هستند در کارها افراط نمی کنند ، اهل رقابت نیستند ، نسبت به موعد های کاری خیلی حساسیت نشان نمی دهند ، بدون احساس گناه استراحت می کنند و از اوقات فراغت لذت می برند و اهل لاف و گذاف نیستند . (فرید من و روزن من ۱۹۷۴ گلاس۱۹۷۴[۳۹] ، اورنگ و پی پال[۴۰] ۱۹۸۴ ، راس ۱۳۷۳ ).
ویژگی های عمده شخصیّتی که بر رفتار سازمانی اثر می گذارند : تعدادی از ویژگی های شخصیّتی خاص که می توانند تعیین کننده رفتار فرد در سازمان باشند در قالب یک گروه خاص و ممتاز از بقیه مشخص شده اند . نخستین گروه مربوط به مکانی است که انسان تصور می کند که آن مرکز هندسی ، کنترل رفتار در زندگی را بر عهده دارد . سایر گروه ها عبارتند از : قدرت طلبی ، ماکیاول گری ، عزت نفس یا مناعت طبع و میل به خطر پذیری . کانون کنترل : بعضی از افراد بر این باورند که حاکم بر سرنوشت خویش هستند عده ای هم که خود را بازیچه دست سرنوشت می دانند و بر این باورند که هر چه در زندگی برایشان پیش آید به دلیل شانس و ا قبال آنها است. اولین گروه یعنی کسانی که بر این باورند سرنوشت خود را کنترل کنند ، افراد درون گرا و دسته ی دوم یعنی کسانی زندگی خود را تحت کنترل نیروهای خارجی می دانند برون گرا می نامند ( رابینز،استفن – ۱۳۷۴ ) .
رویکرد زیستی:

  1. نظریه بقراط:

اعتقاد به اینکه بین ساختمان بدن ومزاج وخلق خوی افراد رابطه وجود دارد از عقاید پایدارتاریخ بشری است یکی از قدیمی ترین این طبقه بندی ها طبقه بندی بقراط است که اشخاص را بر حسب اینکه کدامیک از مزاجها بر آنها مسلط باشد به اخطلات چهارگانه : سودایی . دموی . بلغمی و صفراوی تقسیم کرده.بقراط برای هر یک از این نمونه ها مختصات روانی و بدنی خاصی قائل بود.بقراط (حدود ۴۶۰-۳۷۵ ق.م ) شخصیت آدم را تابع مزاج می پنداشت.
دموی مزاج : ظاهری خوش آب و رنگ دارد و قوی بنیه است.آدمی است خوش گذران .خوش بین.جدی و فعال .بدون عمق و سطحی
بلغمی مزاج : دارای بدنی پر چربی و قطور .ودارای اخلاقی زود آشنا .اجتماعی .کم فعالیت وا رفته و کند.
صفراوی مزاج :باریک اندام .دارای پوست بدنی معمولا گرم و خشک و زیتونی رنگ.و از نظر اخلاقی تند خو زود خشم.جاه طلب.حسود و ثابت قدم.
سوداوی مزاج : سیه چهره و دراز اندام.دارای قیافه ای پر حرکت و چشمانی درخشان .از نظر شخصیتی مضطرب .نگران.ناراضی.بدبین.پرجنب و جوش ولی بدون پایداری و استقامت(ستوده،یوسف- ۱۳۸۲)
۲-نظریه کرچمر :
ارنست کرچمر[۴۱]
روان پزشک آلمانی در سال ۱۹۲۱ با انتشار کتاب ساخت بدن و منش و با بهره گرفتن از روش های انسانی سنجی جسمی انسانها را به دو تیپ فربه تنان و لاغر تنان تقسیم کرد و بعدا یک سنخ سوم به نام سنخ پهلوانی نیز به آنان افزود.به هر یک از این سه سنخ جسمی یک سنخ روانی مربوط می شود.مثلا : فربه تنان از نظر روانی ادواری خو.لاغر تنان اسکزوئید خوی و سنخ پهلوانی صرع و اره خوی هستند.ادواری خویان از نظر خلق و خوی بی ثبات و سکون و از نظر روانی عاطفی و احساساتی هستند. اسکیزوئید خویان شخصیّت گسیخته دارند و درون گرا هستند.صرع واره خویان محتاط و محافظه کار و کندند( کریمی،یوسف-۱۳۷۵)
رویکرد صفات :
در رویکرد صفات سعی بر این است که خصوصیّات اساسی فرد که جهت دهنده رفتار او است تفکیک و توصیف شود.در این رویکرد به شخصیّت اجتماعی فرد توجه می شود و بیشتر توصیف شخصیّت و پیش بینی رفتار مورد توجه است تا رشد شخصیّت. در نظریه های صفات مردم از ابعاد یا مقیاس هایی چند که هریک نمودار یک صفت است متفاوت شمرده می شوند.به این ترتیب در رویکرد صفات به این توجه می شود که فرد در ابعاد مختلف چه جایگاهی دارد .( اتکینسون[۴۲] و همکاران )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...