تفسیر علیّت به تشأّن از دیدگاه صدرالمتألّهین- قسمت ۹ |
در واقع ایشان حق تعالی را به منزله کلی طبیعی دانسته که در ضمن افرادی وجود داشته و دارای حقیقت و مقامی غیر از وجود اشیاء نیست و نسبت میان حق و خلق نسبت میان کل و جزء است. بدین صورت که حق تعالی به منزله کل در تمامی ماسوا حلول کرده و با آنان متحد شده است.[۱۷۹]
اما به قول مرحوم سبزواری[۱۸۰] اشکالات این قول زیاد است، ازجمله اینکه لازمه حرف این گروه، نفی مقام واجب الوجود و صرافت محض واجب تعالی میباشد، علاوه بر اینکه مخالف شرع نیز هست. جناب صدرالمتألهین در اسفار قائلین به این قول را (جهله صوفیه) خطاب کرده و در رد قول ایشان بیان میدارد:
«برخی از جهال متصوفه و اصحاب تقلید که طریقه عرفاء شامخین و محققان کاملین را ندانسته و به مقام آنان نرسیدهاند، از باب قصور مرتبه عقل و سستی عقیدت و چیرگی قوه وهمیه ایشان بر قوای عقلی، گمان کردهاند که ذات واجب، احد را که در زبان بزرگان این طایفه به مقام احدیت و غیب الغیوب و غیبت هویت تعبیر میشود، بالفعل تحققی نیست و مجرداز مظاهر و مجالی تقرری ندارد، بلکه آنچه متحقق و متقرر است، تنها عالم صورت و قوای روحانی و مادی آن است و حق تعالی همان مجموع ظاهر و ظاهر مجموع عوالم حسی و معنوی است و برون این صورت و مجرد از ظاهر این جهان او را تحقق و تقرری نیست… به هر حال دور نیست که آنچه باعث بر گمان این جهال از صوفیه و توهم نسبت این عقیده به اکابر و رؤساء قوم شده، این است که این جماعت گاه وجود را بر ذات حق و دیگر گاه بر مطلق، وجود شامل و وجود وسیع طارد عدم و سوم باربر وجود مفهومی و معنی عام عقلی … اطلاق کنند.»[۱۸۱]
۲ ـ ۲ ـ ۵ . تبیین وحدت شخصی:
اهل عرفان برای تبیین وحدت شخصی و ذکر رابطه واجب با ماسوا هم به ذکر مثالهای مختلفی پرداخته و هم از ادله عقلی و نقلی برای تثبیت آن استفاده کردهاند، البته ذکر ادله عقلی از سوی این بزرگان بدین معنا نیست که ایشان برای مستند کردن اعتقادشان مبنی بر وحدت وجود، به ذکر ادله عقلی پرداختهاند، چرا که ایشان ابتدا این معنا را شهود کرده و به آن یقین یافتهاند و ذکر دلیل از جانب ایشان صرفاً به جهت بیان و تفهیم آن به تابعیشان و یا برای اسکات مخالفانشان بوده است، لذا ممکن است در ادلهای که برای وحدت شخصی اقامه میکنند مناقشهای وارد شود و یا از جدل به جای برهان برای اثبات وحدت شخصی استفاده کنند.
علاوه بر این از ادله نقلی و آیات مختلف برای تبیین وحدت شخصی استفاده کردهاند که در متون تفسیری و عرفانی این بزرگان این آیات به عینه، به عنوان شاهد یا دلیل مشهود است. به طور مختصر در این بخش به ذکر تبیین وحدت وجود در ۳ قسم مجزا، ادله عقلی، نقلی و مثالها پرداخته میشود.
جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید. |
۲ ـ ۲ ـ ۵ ـ ۱٫ تماثیل وحدت شخصی:
۱ ـ دریا و موج: تمثیل به اینکه وجود همچون دریایی یکپارچه است و آب آن همواره در حالت تحرّک به شکل امواج متعدد و متنوع نمودار میشوند و موجودات متکثر همانند همین امواج میباشند که جدای از دریا نبوده و حقیقت مستقلی از آن ندارد، بلکه این امواج، اطوار و صور و شئون آب دریاست.
باز دریای جلالت ناگهان موجی زده | جمله را در قعر بحر بیکران انداخته | |
جمله یک چیز است موج و گوهر و دریا و لیک | صورت هر یک خلافی در میان انداخته |
۲ ـ آیینه و عکس: وجود همانند شخص واحدی است که در آیینههای متعدد با خصوصیات مختلف تجلی کرده و موجودات متکثر نیز همانند همان عکسهایی است که در آیینه متجلی شده و در واقع این عکسها نه خود آیینهاند و نه صاحب عکس امّا حقیقتی مجزّا از صاحب عکس نیز ندارند.
فخر الدین عراقی در این باره میگوید:
«محبوب در آیینه هر لحظه رویی دیگر نماید و هر دم به صورتی دیگر برآید، زیرا که صورت به حکم اختلاف آیینه هردم دیگر میشود. و آیینه هر نفس، به حس اختلاف احوال، دیگر میگردد، از این حالت که هرگز در یک صورت دوبار روی ننماید و در دو آیینه به یک صورت پیدا نگردد».[۱۸۲]
۳ ـ نور و شیشه: از دیگر تماثیلی که برای وحدت وجود، ذکر کردهاند این است که وجود همچون نور است و ممکنات مانند شیشههای رنگارنگی که با تابش نور بر سطح آنها، این حقیقت واحده (نور) به رنگها و جلوات مختلفی متجلی میشود.
حسن روی تو به یک جلوه که در آیینه کرد | این همه نقش در آیینه اوهام افتاد | |
این همه عکس می و نقش نگارین که نمود | یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد |
علاوه بر این از مثالهای دیگری همچون تمثیل وجود به بدن انسان و ممکنات به سایه او؛ و نیز تمثیل به شراب و حباب و یا شراب و ظرف آن به عنوان حدّ وجود و نیز رابطه واحد با اعداد، برای تبیین وحدت شخصی استفاده کردهاند. ذکر این مثالها هر چند با مورد بحث (وحدت وجود) تطبیق کاملی ندارد و جهات بعدی بین مثال و ممثل نیز وجود دارد امّا ذکر آنها از باب تشبیه معقول به محسوس و تبیین بهتر این دیدگاه بوده و صرفاً جهات مشابهت مثالها مورد نظر بوده است.[۱۸۳]
۲ ـ ۲ ـ ۵ ـ ۲٫ ادله عقلی:
ادلهای که اثبات کننده وحدت وجود میباشند بیشتر بر وحدت اطلاقی واجب تعالی و خارجیّت آن تکیه دارند و به تعبیر از راه صرافت و بساطت وجود و وحدت اطلاقی آن، وحدت وجود را برای ذات حق اثبات کردهاند، این ادلّه به چند قسم قابل تقسیم است:
۱ ـ ادلّهای که خارجیت وجود مطلق را برای حقیقت وجود اثبات میکنند.[۱۸۴]
۲ ـ ادلّهای که اثبات کننده وحدت اطلاقی ذات حق میباشند.[۱۸۵]
۳ ـ ادلّهای که اثبات کننده این معنا هستند که وجود حق، وجود لابشرط مقسمی است.[۱۸۶]
۴ ـ اثبات وجوب وجود و ضرورت ازلی آن.[۱۸۷]
ماحصل این براهین این است: ذات باری تعالی صرف الوجود است و از طریق همین صرف الوجود بودن به نامتناهی بودن ذات واجب میرسیم. توضیح آنکه، طبیعت وجود به گونهای است که هیچ گونه ترکیبی اعم از ترکیب درونی و برونی در آن راه نداشته و بسیط محض میباشد و از این طبیعت به دو مرتبه تعبیر کردهاند مرتبه صرف و غیر صرف، از مرتبه صرف، که مرتبه ذات باریتعالی بوده و به گونهای است که جا برای غیر نگذاشته و همه مواطن را فرا گرفته است و به تعبیری نامتناهی وجودی است به نحوی که حتی تصور مقابله غیر با او نیز محال است. با این بیان وجود منحصر به یک ذات شده و عرفا نیز آن را اختصاص به ذات واجب قرار داده که عاری از تعیّات و اسم و رسم است. بدین ترتیب طبق قاعده صرف الوجود و اثبات عدم تناهی واجب، وحدت شخصی حق سبحانه اثبات شده و کثرات به عنوان مظاهر، اطوار و احوال آن وجود یگانه به حساب میآیند. به بیان دیگر طبق آنچه قبلاً گفته شد که مقصود از (وحدت) در وحدت وجود، وحدت حقه حقیقیه و به تعبیری وحدت اطلاقی است و مقصود از اطلاق نیز اطلاق مقسمی حق سبحانه میباشد که در مرتبه ذات عاری از تمام قیود و تعیّنات میباشد و ذکر آن در بحث وجود گذشت. حق تعالی با این وحدت اطلاقی، همه مساحتهای وجودی را پر کرده و مصداق بالذات وجود میگردد و کثرات نیز به عنوان اطوار و حالات وجودی وی محسوب میگردند و این همان مرتبه غیرصرف است که متعیّن و محدود به حدّی از ظهور میباشد.[۱۸۸]
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1399-12-18] [ 10:10:00 ب.ظ ]
|