زبان از یک طرف از لحاظ هویتی یک موضوع شخصی می باشد و از طرف دیگر در بیشتر شرایط از طرف اجتماع به عنوان یک واسطه اجتماعی و گروهی، نقش یک انتقال دهنده را ایفا می کند. زبان از لحاظ شخصی و اجتماعی نیز حائز اهمیت است. زبان به خاطر ایفای نقش تفهیمی برای اجتماعی شدن انسان و از طرف دیگر در پیدایش مفهوم فردی، عنصری فرهنگی مادی و معنوی حساب می شود.( (Terzioğlu, 2007, 105

زبان، پدیده‌ای منحصر به فرد است که روند تکامل انسان در جامعه توسط آن به نسل‌های بعد منتقل می‌شود. اگر زبان از جامعه انسانی گرفته شود، چرخه اجتماعی از حرکت می‌ایستد؛ جامعه انسانی از هم گسسته، فرهنگ و تمدن بشری هم نابود می‌شود. از زبان به عنوان کلید شبکه‌های ارتباطی و گاهی نیز سرمایه فرهنگی یاد می‌شود که افراد با تسلط بر آن می‌توانند علاوه بر برقراری روابط اجتماعی، نوعی هویت ویژه کسب کنند. پس هویت فرد چه در سطح قومی ‌و در سطح ملی تا حدود زیادی بستگی به زبانی دارد که آن فرا می‌گیرد. وقتی که از حفظ، تقویت و توسعه فرهنگ یک جامعه سخن به میان می‌آید، زبان نیز به عنوان یک عامل اساسی مطرح می‌شود، چرا که زبان در حکم رشته ای است که فرهنگ گذشته و حال را به هم پیوند می‌دهد.
در تعریف زبان یکی از زبان شناسان ترکیه به نام احمد کاپلان، این چنین بیان می دارد زبان واسطه فکر و احساسات انسان است، انسان ها در اجتماع از آن استفاده کرده و در بین جمعیت ها و گروه های انسانی، زبان واسطه تفکر و بیان احساس افراد می باشد.( (ertuğrul. 2000. 3 احمد کاپلان در تعریف خود از زبان بیشتر به بیان احساس و تفکر تاکید دارد.زبان فقط  وسیله تفهیم و تفاهم نیست، زبان دروازه ذهن انسان به محیط اطراف و شالوده ذهنی اوست، انسان با زبان است  که محیط  خود را درک میکند و نظام  فکری اش شکل می گیرد. زبان وسیله خلاقیت  و روشن فکری است(Korkmaz, 1992, 53)
علم زبان شناسی انسان را موجودی اجتماعی می پندارد. انسان ناطق انسان مدنی است. زبان اجتماعی ترین پدیدار عالم است و اگر چنین است انسان به حکم داشتن زبان، بالذات یک موجود اجتماعی است.( ابراهیمی دینانی،۱۳۸۸،۹)زبان در تعامل و اجتماعی کونیت می یابد و شکل می گیرد. زبان دربردارنده لفظ و معناست و محصول قراردادهایی است که در بستر اجتماع منعقد می گردد.( ذاکر حسین، ۱۳۹۲، ۳۲)انسان موجودی اعتبارساز است و زبان یکی از اعتبارات اوست. زندگی اجتماعی آدمی به جز به کمک خلق مفاهیم اعتباری و قراردادی نمی گذرد (سروش، ۱۳۷۵، ۴۶)

نیازمندی انسان به دلیل حاجتمندی او به اجتماعی زیستن و برقراری ارتباط با دیگر هم نوعان است. لودویگ ویتگنشتاین به درستی در فلسفه تحلیلی خود امکان داشتن یک زبان خصوصی را محال می داند. او معتقد است زبان آن است که عمومی و قاعده مند باشد. زبان به مقتضای طبع خود امری عمومی و شرکت پذیر است. نفی وصف عمومیت از زبان و پذیرش وجود زبان خصوصی، بستن دریچه اذهان به یکدیگر و انسداد راه مفاهمه میان انسان ها و در نهایت زوال معرفت است. (ذاکر حسین، ۱۳۹۲، ۳۲) حجت ظواهر الفاظ که شهره اصولیین است در چنان غایت بداهت است که در اطراف آن استدلال چندانی اقامه نگشته، چرا که تنها راه مفاهمه میان انسانها منحصر به زبان و لفظ است و راهی برای آگاهی از افکار و خواسته های آدمی وجود ندارد مگر از طریق اتکای به ظواهر گفتار ایشان (قیاسی ۱۳۷۹، ۱۹۲)
اصالت ظاهر و اعتماد بر آن و انصراف از احتمالات معانی دیگر در کلام دلیلی بر عمومیت زبان است چرا که مظهر ظهور کلام، عرف و اجتماع است. هر آنچه را که قصد کرد می توان در اجتماع بیان نمود و این همان اصل بیان پذیری در زبان شناسی است. اما این توانستن تنها به وسیله زبان عمومی که صنع انسان اجتماعی است و از تعیین در اجتماع وضع و نضج یافته ممکن می شود. البته در اینجا مراد از بیان پذیری بیان در معانی عام خود و اعم از گفتار است. حتی آنجا که معانی متعالی در صورت الفاظ عادی جای نگیرد اشکال دیگر به مدد می آیند. بنا بر این زبان به عنوان یک امر عمومی که هویتی جمعی نیز دارد ابزاری برای تعامل در اجتماع است. (ذاکر حسین، ۱۳۹۲، ۳۳)
حکیم مطلقی که انسان را اجتماعی آفریده است ابزارهای چنین زیستی را نیز برای او تدارک دیده و او را زبان آموخته است.این زبان آموزی خود اشاره به فطری بودن تشکیل اجتماع و اقبال به مدنیت و در نتیجه در اختیار گذاشتن ابزارهای آن دارد (طباطبایی ۱۳۸۵، ۱۵۹)
 
گفتار دوم: مفهوم زبان مادری
امروزه زبان مادری از چنان  اهمیتی برخوردار است که همه افراد انسانی  سعی در  حفظ زبان مادری خود دارند چراکه زبان مادری به عنوان هویت یک فرد و چگونگی ارتباطاو با سایر افراد و زندگی اجتماعی او و نیز در زندگی معنوی و فرهنگی فرد نقش بسزایی دارد چنانچه  بسیاری از ملتها در راه حمایت و حفاظت از زبان مادری تلاش فراران می نمایند و سازمان  بین المللی یونسکو نیز ۲۱ فوریه را به عنوان روز جهانی زبان مادری اعلام کرده است. فلسفه انجام این کار از نگاه یونسکو این است که یک فرهنگ صلح جویانه، تنها در فضایی می تواند بنیاد نهاده شودکه در آن همه حق داشته باشند زبان مادریشان را آزادانه و به طور کامل در همه عرصه های ضروری زندگی به کار گیرند (Takashi, 2008, 4)حال آنکه یادگیری زبان مادری یکی از پایه ای ترین  اصل رعایت حقوق بشر و دمکراسی در جوامع نوین است.
کودکان حتی در رحم مادران نسبت به انواع صداها واکنش نشان می دهندبنابراین کودک بیشترین صدایی که می شنود صدای مادر خودش است، و این چنین است که زبان مادری کودک تاٌثیر بزرگی بر ذهن و روان او می گذارد. .نظریه ی انقلابی چامسکی می گوید، خصوصیات ذاتی مغز کودک او را قادر می سازد تا در یک محیط زبانی مناسب همیشه با عبور از مراحل رشد، زبان مادری خود را به تدریج فرا گیرد. (محسنیان راد،۱۳۸۰٫ ۱۷۴)
کودک چگونه زبان مادری خود را یاد میگیرد؟ چامسکی معتقد است که کودک آنچنان ساخته شده است که ذهن او در هنگام تولد از ساخت بنیادی زبان تصورات نا آگاه و پیش ساخته ای دارد و همین شالوده ی فطری است که یادگیری زبان را برای او تا این حد آسان می کند (باطنی. ۱۳۷۱، ۸۷) پس زبان مادری کودک با روح او عجین شده است، چگونه می توان یک کودک را از این حق طبیعی و ذاتی محروم کرد؟!
زبان مادری در لغت از دو واژه زبان و مادر ی تشکیل شده است که زبان به معنی ارتباط برقرار کردن و رساندن معانی و مفاهیم به انسان های دیگر است و مادری در اصطلاح یعنی آنچه از پدر و مادر و نیاکان  به ما ارث رسیده است، ودر اسناد بین المللی نیز زبان مادری به زبانی گفته میشود هر انسان یا جامعه انسانی به لحاظ تاریخی خود را به عنوان توده یا هویت واحد دانسته که زبان مشترک را به عنوان وسیله طبیعی برای ارتباط و هم بندی فرهنگی بین اعضای خود توسعه داده اند، این که زبان به عنوان زبان نیاخاکی نیز تعبیر می شود،و در اسناد بین المللی به مجموعه زبان های مشترک نیاخاکی جمعیت زبانی نیز گفته میشود. برای نمونه در اعلامیه جهانی حقوق زبانی در ماده یک بند۱ که درباره جمعیت زبانی است،بدین گونه اعلام می دارد: «هر جامعه انسانی که به لحاظ تاریخی در «محیط سرزمینی» معینی٬ فارغ از به رسمیت شناخته شدن و یا نشدن آن٬ سکنی گزیده و خود را به عنوان یک توده یا هویت واحد دانسته و زبان مشترکی را به عنوان وسیله ای طبیعی برای ارتباط و هم بندی فرهنگی بین اعضای آن توسعه داده است.تعبیر «زبان خاص یک سرزمین» (زبان نیاخاکی) به زبان جمعیتی که به شرح فوق در همچو محیطی سکنی گزیده باشد اطلاق میشود». (اعلامیه جهانی حقوق زبانی ژوئن۱۹۹۶)(www.nasser-iran.com) در این تعریف به صورت مستقیم به زبان مادری اشاره نشده است، ولی زبان نیاخاکی به طور غیر مستقیم به زبان مادری اشاره دارد، همانگونه که اشاره کردیم زبان مادری از نیاکانمان به ما منتقل می شود، و معمولا در سرزمین های مشخص به صورت مشترک از زبان مادری استفاده می شود.
زبان مادری بر اساس منشا آن یعنی زبانیکه شخص در ابتدا آموخته است و اجداد آن شخص، به آن زبان صحبت کرده اند، بر اساس توانایی یعنی زبانی که شخص به بهترین نحو معنی و مفهوم آن را می داند.بر اساس عملکرد یعنی زبانی که شخص بیشترین استفاده را می کند(www.tove-skutnabb-kangas.org)طبق  نظریه روان شناسان و  زبان شناسان دوازده  سال اول  زندگی  یک شخص از لحاظ  فراگیری  زبان دوران تطبیق محسوب میشود، پس زبان مادری نقش مهمی در زندگی انسان دارد.( Şukru haluk, 2004, 9) زبان مادری حقی است که با نادیده گرفتن اش در حقیقت یک «ژنوساید و نسل زدایی فرهنگی » را در بین اقوامی که از  تکلم و استفاده از زبان مادری خود در مدارس و مراکز عمومی محروم هستند  را نهادینه میکند. یک فلسفه ی آموزشی اشتباه مدعی است کودکان اقلیت در صورتی که بیشتر دوره ی آموزش خود را در جهت یادگیری زبان غالب صرف کنند، آن را بهتر فرا خواهند گرفت. در حالی که بسیاری از مطالعات نشان داده اند که هرچه مدت زمان آموزش زبان مادری به کودکان اقلیت طولانی تر شود، آنها زبان غالب و سایر دروس را بهتر یاد می گیرند.            ( Kangas, 2008, 12)
زبان در بین انسان ها به صورت یک وسیله متقابل انتقال اخبار، احساسات، طرز تفکر، استاتیک (سطح ) صدا ها و همچنین نحوه انتخاب و مفهوم اقتضایی یک جامعه ی هم زبان می باشد. زبان وسیله انتقال افکار و احساسات به دیگر هم نوعان است و این باعث پیدایش عنصر ها و محصولات جدید زبانی می شود. و این باعث گسترش و افرایش عنصر زبانی و و سبب جهان شمول شدن یک زبان می شود. همان طور که از مفهوم زبان فهمیده می شود، زبان از پیش به صورت نقش یک انتقال دهنده را ایفا می کرد. و این سبب می شد تفکرات مشترک با زبان مشترک به وجود آید. یک شخص اگر بتواند بیش از یک زبان صحبت کند و آن را استفاده کند این به آن معنا نیست که این شخص دارای دو زبان مادری است. مسئله ی زبان مادری چیزی است که با خود انسان به وجود می آید، غیر از زبان مادری زبان های دیگر نقش اجرایی دارند.( (Uyğun, 2000, 7طبق  نظریه روان شناسان و  زبان شناسان دوازده  سال اول  زندگی  یک شخص از لحاظ  فراگیری  زبان دوران تطبیق محسوب میشود، پس زبان مادری نقش مهمی در زندگی انسان دارد( (Silver, 1974, 14واژه زبان مادری در حوزه علوم انسانی به اولین زبانی گفته می شود که کودک پس از تولد و در رابطه با محیط پیرامون خود می آموزد.( (Henrard, 2000, 18 در حالی که بعضی از اندیشمندان معتقدند که کودک در رحم مادر قادر به شنیدن صداها و اصوات می باشد. پس زبان مادری قبل از تولد نیز در شکل گیری هویت کودک نقش مهمی ایفا می کند.
یک زبان ارتباطی بین دو نفر وقتی کامل است که آن ها از زبان مشابهی، با شیوه های مشابه آگاه باشند( محسنیان راد. ۱۳۸۰٫ ۴۶) زبان وسیله بیان افکار و احساس ما است، زبان تنها وسیله یا مؤثر ترین وسیله ای است که جهان اندیشه و دنیای درون ما را به جهان بیرون مرتبط می کند (باطنی،۱۳۷۱٫ ۹-۱۰) اندیشه های ما به زبان مادری ماست، پس حق بر زبان مادری، حق مسلم هر فرد انسانی است،
 
گفتار سوم: زبان مادری و تفاوت آن با زبان ملی
در بعضی از کشور ها زبان مادری با زبان رسمی یا زبان ملی کاملاً متفاوت می باشد و در این جا برای روشن شدن بهتر موضوع تعریف زبان رسمی را می آوریم. زبان رسمی به زبانی گفته می شود که در یک جامعه، زبان رسمی دولت محسوب می شود. دولت و رسانه های دولتی معمولا از آن زبان صحبت استفاده می کنند صدا و سیمای آن جامعه به آن زبان صحبت می کند. محصولات جامعه با آن زبان انتشار می یابد. از این دید زبان رسمی را نباید با زبان مادری یکی بدانیم. زبان مادری کاملا متمایز با زبان دولتی یا رسمی می باشد. ( Terziğul, 2007. 105)در کشور هایی که بیش از یک زبان رسمی دارند یک زبان رسمی سبب نمی شود که زبان رسمی دیگر از اهمیت بیافتد هر دو تای دو زبان به صورت حقوقی و رسمی در یک معنا می باشد (Ertuğrul, 2000, 123)
 
بخش دوم: ضرورت حفظ زبان مادری
بعضی از زبان شناسان معتقدند که ذهن و مغز کودک صرفاً به منزله یک صفحه خالی است، که زبان مادری از طریق گفتار اطرافیان به تدریج بر آن نقش می بندد، مانند اسنیکر زبان شناس معروف، که اعتقاد دارد زبان، اکتسابی است، نظریه ی اسنیکر مورد تأیید چامسکی نیست و چامسکی معتقد است که کودک از موهبت یک دستگاه فرضیه ساز ذاتی برخوردار است. (محسنیان راد، ۱۳۸۰٫صص۱۷۵-۱۷۶) و ویلهلم هومبلت معتقد است که زبان در ذهن بیدار میشود، تنها می توان مسیری را که زبان طی آن بسط می یابد را دنبال کرد (چامسکی، قدم اول، ۱۳۷۹٫ ۶۰). چنانچه به نظریه ی زبان شناسان توجه کنیم، به اهمیت زبان مادری پی خواهیم برد، اگر ذهن کودک را به منزله یک صفحه خالی در نظر بگیریم، اولین زبانی که در ذهن کودک نقش می بندد همان زبان مادری او خواهد بود، و اگر به نظریه چامسکی توجه کنیم که به ذاتی بودن زبان اعتقاد دارد، باز زبان مادری به صورت ذاتی در وجود کودک نقش می بندد ، و اگر مهر تأیید بر سخن ویلهلم هومبلت نهیم، باز اولین زبانی که در ذهن انسان بیدار می شود همان زبان مادری اوست. پس حفظ زبان های مادری امری ضروری می باشد.بررسی زبان‌شناسان و روان‌شناسان رفته‌رفته نشان می‌دهد که تأثیرات زبان بر فکر و اندیشه ما بیش از آن است که فکر می‌کردیم. عادت‌های ذهنی که فرهنگ و زبان ما از زمان کودکی در نهاد ما افکنده مشخص‌کننده نوع تجربه و حس ما نسبت به اشیاء پیرامونی است و این عادت‌ها شاید در شکل‌گیری باورها، ارزش‌ها و ایدئولوژی‌های ما هم تأثیرگذار باشند.
 
گفتار اول: جهانی شدن و زبان مادری
جهانی شدن عبارت است از درهم آمیختن اقتصاد ، سیاست ، نگرش اجتماعی ، فرهنگ و رفتار ملل مختلف از طریق نفی مرزها و حذف پیوستگی های ملی و دولتی. جهانی شدن فرهنگ ، به معنای جهانی شدن ارزشها ، سنن و هنجارهای پایدار یک یا چند فرهنگ است. فرهنگ، از عناصری چون دین، زبان، هنر و سنت ها و باورهای قومی و بومی تشکیل می شود و در عصر حاضر، تمامی این عناصر در معرض هجوم اندیشه ای به نام جهانی شدن قرار گرفته است. زبان ، یکی از حیاتی ترین عناصر فرهنگها است. زبان مانند خون از قلب فرهنگ سرچشمه گرفته و در بدن اجتماع جریان می یابد. زبان، بازتابی از فرهنگ مردمی است که با آن سخن می گویند، نماینده هویت آن مردم است و دنیایشان را تشریح می کند. زبان، پدیده ای است که همچون موجودی جان دار با مردم است و آنها را در بازگو کردن دنیای ذهنی و عالم واقعی پیرامونشان یاری می دهد. زبان، با انسانها زندگی می کند، تغییر می یابد و حتی گاه می میرد. مرگ هر زبان، به معنای مرگ گوشه ای از فرهنگ بشری است. تنوع زبانی درواقع، قسمتی از تنوع حیات بشری است. اگر زمانی شماری از زبان ها از بین بروند و تنها چند زبان باقی بماند، در واقع جهان ما، بخشی از میراث فرهنگی خود را از دست داده است.جهانی سازی درصدد یکسان کردن همه ، در سایه یک زبان و یک فرهنگ است . لذا انسجام فرهنگها غالبا ً با یک زبان بویژه زبان انگلیسی صورت می گیرد . این روش جهانی سازی ، درواقع به فراموشی سپردن زبانهای مادری اکثر ملتهاست که نتیجه اش ، از بین رفتن فرهنگ های جوامع بشری می باشد( (http://dari.irib.ir
نابودی یک ملت از تخریب زبان آن ملت شروع میشود اگر دارای زبانی هستیم یعنی دارای دنیایی هستیم، دفاع از این دنیا حقی است که تاریخ به ما داده است پس زبان امر فرعی نیست.                     زبان روح یک ملت است، والاترین تجلی گاه فرهنگ اوست، پایه و اساس وجود معنوی و ارزش های اوست، تا زمانی که زبان ملتی زنده است تاریخش ادامه خواهد داشت، با فرسایش زبان، فرهنگ آن ملت نیز رو به زوال می رود (http://araz57.persianblog.ir)
آسیمیلاسیون( یکسان‌سازی زبانی)و یکسان‌سازیِ زبانی در بیشتر کشورها اتفاق افتاده است؛ به عنوان مثال، اتحادیه جماهیر شوروی اصرار داشت تمام آموزشها به زبان روسی باشد؛ در چین همه آموزشها به زبانهای پوتونگووایی یا کانتونی صورت می گیرد؛ در مستعمرات پیشین فرانسه و پرتقال در آفریقا، آموزش به جای استفاده از زبانهای بومی به زبانهای فرانسوی و پرتقالی صورت می گرفت. بخش وسیعی از آموزش در کشور هند با زبانهایی ارائه می شود که زبان اصلی کودکان آنجا نیست. این روش غلط و ضدحقوق بشری است. امروزه تحولات قابل ملاحظه ای در روند مهاجرت‌ها در سطح جهانی شکل گرفته است. بیشتر کسانی که به کشورهایی همچون انگلستان، ایالات متحده آمریکا ، کانادا ، استرالیا و غیره مهاجرت می کنند از کشورهایی هستند که زبان مادری آنها در روند آموزشی کشورشان مورد استفاده قرار نمی گیرد. تحقیق در هر یک از این زمینه ها نشان می دهد کودکانی که در مدرسه با زبانی غیر از زبان مادری خود مجبور به تحصیل هستند، معمولا عملکرد خوبی در یادگیری ندارند. این تنها ظاهر مسئله آسیمیلاسیون است. اما آنچه که در اصل اتفاق می افتد این است که این افراد ضعیف قشر آسیب پذیر جامعه را تشکیل می دهند. آنها فقیرترین و ضعیفترین افراد جامعه هستند، کم‌درآمدترین شغلها را دارند، فرزندان‌شان ضعف‌های زیادی در یادگیری دارند و نهایتا نسل بعد از آنها وضعیت چندان خوبی نسبت به نسل حاضر نخواهد داشت( Javaid, 2003,67 )
زبان ها و گویش هایی که امروز می شناسیم در طول قرن ها همراه تمدن ها و همبودهای انسانی، زندگی و سفر کرده‌اند، تحولات ژرفی را از سر گذرانده‌اند و تا حدودی آئینه انسان شناسانه پیچیدگی‌های تاریخ بشریت هستند.در نیم قرن اخیر روند جهانی شدن و تسلط روزافزون زبان‌های اصلی بین المللی و بسیار قدرتمند دنیا، زبان های کوچکتر را با مشکلات باز هم بیشتری روبرو کرده است. جایگاه زبان در جامعه را نمی‌توان از رابطه قدرت جدا کرد.
 
گفتار دوم: زبان های منقرض شده
زبان منقرض شده به زبانی گفته می‌شود که دیگر هیچ گویش‌وری ندارد، در حالی که زبان مرده زبانی است که دیگر کسی آن را به عنوان زبان اصلی خود صحبت نمی‌کند. در سه قرن اخیر روند نابودی زبانها به نحو فزاینده و دهشتناکی رو به رشد بوده است، به نحوی که نوع بشر در هر ماه دو زبان را از دست می‌دهد. این روند بیشتر در مناطقی چون آمریکا و استرالیا ملموس است.( http://azdil.blogfa.com )
آیا در آینده ای نزدیک بخش عمده ای از زبان ها محکوم به نابودی اند؟ زبان شناسان برآورد می کنند، که یک زبان تنها به شرطی می تواند زنده بماند که حداقل ۱۰۰۰۰۰گویشور داشته باشد، امروز حدود نیمی از ۶۰۰۰ زبان موجود در دنیا کمتر از ۱۰۰۰۰ و یک چهارم از زبان ها کمتر از ۱۰۰۰ گویشور دارند، تنها حدود بیست زبان هستند که صدها میلیون نفر بدان ها سخن می گویند. مرگ زبان ها پدیده ای تازه نیست، از زمانی که زبان ها تنوع یافتند، لااقل ۳۰۰۰۰ زبان (یا به قول بعضی ها نیم میلیون) پدید آمده و ناپدید شده اند، بی آنکه هیچ رد پایی از خود به جا گذاشته باشند، زبان ها اغلب طول عمر نسبتاً کوتاه و میزان مرگ و میر بسیار بالایی دارند (سعیدیان. ۱۳۸۸٫ ۳۸۴۲)
پیدایش حکومت های ملی که وحدت منطقه ای شان با تجانس زبانی شان ارتباطی تنگاتنگ داشت نیز درگزینش و تحکیم زبان های ملی و تضعیف دیگر زبان ها نقش بزرگی داشته است، با تلاش های فراوانی که در راه استقرار یک زبان رسمی در آموزش ، رسانه ها و سازمان های دولتی صورت گرفته، دولتهای ملی تعمداً سعی در حذف زبان های فرعی داشته اند، این روند دست سازی زبانی با روند پیشرفت علمی و صنعتی شدن ، که روش های ارتباطی نوین، سریع، صریح و عملی را در ارتباطات به همراه خود آورد، تقویت شد. اکنون در جهان هر سال ده زبان خاموش می شوند، که در تاریخ امری بی سابقه است. افق آینده نیز تیره تر به نظر می رسد. برخی چنین پیش بینی کرده اند که ۵۰ تا ۹۰ درصد زبان های فعلی در این قرن از بین می روند، بدین سبب حفظ آن ها امری ضروری به شمار می رود. تاثیرات مرگ زبان ها به چند دلیل از اهمیت عمده ای برخوردارند، نخست آنکه اگر ما همه به یک زبان صحبت کنیم این احتمال وجود دارد که مغز ما بخشی از قابلیت طبیعی خلاقیت زبانی خود را از دست بدهد، هیچ گاه نمی توانیم به کنه خاستگاه زبان انسانی دست یابیم یا رمز و راز “زبان های نخستین” را بگشاییم، با مرگ هر زبان فصلی از تاریخ آدمی بسته می شود. چند زبانگی دقیق ترین بازتاب چند فرهنگی است، نابودی چند زبانگی بی چون و چرا به نابودی چند فرهنگی می انجامد. تحلیل یک زبان بدون ایجاد ارتباط با فرهنگ یک قوم و شیوه زندگی شان ، جلوه های نبوغ جمعی آنان را از بین می برد. زبان ها نه تنها ابزار عمده ارتباط میان انسان هاست، بلکه جهان بینی گویشوران، قوه تخیل آن ها و روش های انتقال دانش شان را نیز بیان می کند.زبان آنچنان با هستی ما مأنوس شده است که غالباً متوجه آن نمی شویم (چامسکی.۱۳۷۹٫ ۱۰)
انتقال حافظه تاریخی از نسلی به نسل دیگر و از فردی به فرد دیگر مستلزم وجود زبان مشترک میان آنان به عنوان وسیله ارتباطی است و زبان نقش اساسی در تاثیر اندیشیدن فرد و ساختار ذهنی او دارد و اگر زبان و تاریخ ملتی را از او بگیریم، هویت آن ملت در مدت زمان کمی از بین خواهد رفت و از خود بیگانگی روی خواهد داد. زبان روشی است برای انتقال دادن عقایدمان به ذهن افراد دیگر. هر انسان با تفکر است که عقاید والایی را در ذهن خود طراحی می کند و تفکر همان صحبت کردن انسان با خود است و انسان هر آن در ذهن خود به زبان مادری خود صحبت می کند.
از قرن نوزدهم به این سو روند صنعتی شدن و توسعه جامعه با بی توجهی به زبان‌های بومی همراه بوده است. در آن زمان تصور غالب این بود که تنوع زبانی مانع پیشرفت جامعه و به ویژه اقلیت‌ها می شود. بسیاری از کشورها راه «آسان»‌تر تحمیل یک زبان رسمی (بیشتر زبانی که اکثریت و یا نخبگان استفاده می کردند) به همگان و بی اعتنایی به زبان های بومی و اقلیت ها را برگزیدند و حتا برخی با کنار گذاشتن زبانهای بومی، زبانی خارجی را برای شتاب بخشیدن به روند توسعه اقتصادی برگزیدند.
بی توجهی به بعد فردی و جمعی و اجتماعی زبان‌ها به ویژه زبان‌های اقلیت ها و زبان ها و گویش‌های شفاهی در سراسر جهان سبب نابودی بخش مهمی از این سرمایه عظیم فرهنگی شده است. با به حاشیه رانده شدن این زبان ها و گویش ها بخشی از تاریخ، هستی معنوی و نمادین، ادبیات، موسیقی، سنت ها و فرهنگ مردم هم به فراموشی سپرده می‌شود.
 
گفتار سوم: ارزش های زبان مادری
اساس آزادی انسان در نظریه دکارتی بدین گونه تنظیم شده است. درون نگری برای انسان آشکار می کند که واقعاً دارای ذهن هست. ماهیت این ذهن، خود تفکر است. زبان یک جوهر خلاق است. آزادی فکر تنها با استفاده ی خلاق از زبان تحقق می یابد. این خلاقیت بایستی بتواند تفکرات نوینی را بیندیشد (چامسکی.۱۳۷۹ . ۱۳۶)
پس پیشرفت و تکامل بشر مدیون زبانی است که به آن زبان تفکر می کند، و تفکر هر انسان به زبان مادری او صورت می گیرد،  پس نباید افراد جامعه انسانی را از حق استفاده از زبان مادری محروم کرد و مانع ازتفکر آزاد انسان ها  شد، زبان، تنها شرط و عامل موثر در تفکر نیست، ولی قطعاً عامل بسیار مهمی در این فعالیت ذهنی ( تفکر) است، تفکر بدون زبان نیز امکان دارد ولی زبان دامنه آن را می گستراند و به آن ابعادی تازه می بخشد.( باطنی،۱۳۷۱٫ ۹۷) زبان مادری در ادراک گفتار هم تاثیر زیادی دارد، انسان زمانی می تواند یک گفتار را درک کند ، که معنی ومفهوم آن را به طور کامل درک کرده باشد، و انسان ها معمولاً معنی کلمات را به زبان مادری خود، درک می کنند.
 
بخش سوم: آموزش به زبان مادری
برای وحدت رو به رشد ملت های دنیا در سایه تکنولوژی های ارتباطی لزومی به نابودی زبان های مادری نیست بلکه زبان های دیگر در کنار زبان مادری باید آموزش داده شود .هنگامی که از ابتدایی ترین حق، یعنی تحصیل و تکلم به زبان مادری سخن می گویم، گفته میشود، تاریخ این حرف ها گذشته  و امروز عصر جهانی شدن است و زبان فقط وسیله تکلم و تفاهم است، در پاسخ باید گفت چنین نیست حتی ملت پیش رفته ای چون فرانسه در اتحادیه ی اروپا  راضی به دست کشیدن از زبان مادری اش نیست و حتی  راضی  نیست زبان دومی را به عنوان زبان ارتباطی انتخاب کند Warbrick, 2005, 68))  در ایران هم برای حفظ و گسترش زبان فارسی و پیرایش آن از زبان های خارجی، فرهنگستان زبان فارسی تلاش فراوان میکند
وزیر اسبق امور خارجه جمهوری چک در پنجاه و پنجمین نشست عمومی سازمان ملل که ریاست آنرا یان کاوان، بر عهده داشت، وی اعلام کرد که روز جهانی زبان مادری باعث ایجاد احترام متقابل فرهنگها و زبانهای  مختلف شده و سبب غنی تر شدن فرهنگها می گردد. آموزش به زبان مادری یکی از مهم ترین گفتمان های حقوق بشری می باشد. (http://baluchestan.persianblog.ir)
یک کودک طبیعی در سن چهار تا شش سالگی به زبان مادری خود تقریباً مجهز شده است، در این سن کودک به دستگاه صوتی زبان خود مسلط شده است و الگو های دستوری آن را به راحتی به کار می برد، به عبارت دیگر کودک به هسته ی اولیه و مرکزی زبان خود مسلط شده است (باطنی .۱۳۴۹٫ ۴۶) بنابر این بهترین روش آموزش در مدارس، آموزش به زبان مادری می باشد، چرا که کودکان همانگونه که اشاره شد به زبان مادری خود تسلط بیشتری دارند و اگر آموزش به زبان مادری آن ها باشد، بهتر می توانند سخنان معلم خود را درک کنند و بهتر می توانند به زبان مادری خود، مطالب درک کرده را و به آموزگار خود تحویل دهند، در نتیجه بازدهی آموزش و پرورش بهتر خواهد شد.
Ahmet Kaplan,
[۲]Ludwing wittgenstein
[۳]Asserability
[۴]خلق الانسان/ علمه البیان
genocid
[۶]Globalization
Extinct language
Jan Kavan

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...