منابع پایان نامه و مقاله – رجوع زوجه به مبذول و رجوع زوج به زوجه در طلاق خلع |
خلع قبل از مباشرت:
در کلمات بسیاری مانند شرایع آمده است که اگر طلاق خلعی که زن تمام مهریه را در ازاء طلاق بذل کند قبل از دخول واقع شود، زوج میتواند نصف مهر را از زوجه بگیرد.
اشکال اول: شهید ثانی اشکالی[۱۲] دارد و مرحوم فیض و مرحوم صاحب جواهر آن اشکال را قبول کردهاند، و گفتهاند که به وسیله خلع تمام مهر از ملک زوجه خارج شده، بعد چطور به وسیله طلاق باز هم نصف مال خارج شود؟ اگر تلف کرده بود، میگفتیم چون قبلاً تلف شده، تبدیل به قیمت میشود، ولی خلع مانند ابراء و تملیک نیست که قبلاً اتلافی شده باشد و بگوییم که باید مثل یا قیمت را بپردازد، بلکه اینجا طلاق باید سبب دو چیز شود که هم تمام مال و هم نصف مال از ملک زوجه خارج شود، و این دو امکان ندارد که در آن واحد خارج شود این اشکال در فرض صحت خلع است.
پاسخ آیت الله اراکی به اشکال اول: مسئله خلع با تنصیف بالطلاق، هر دو معلول طلاق نیست، ملکیتی که به وسیله خلع برای زوج حاصل میشود، با ملکیت نصف که به وسیله طلاق حاصل میشود، در رتبه واحد نیستند، زیرا یکی به وسیله طلاق حاصل میشود، ولی دیگری به وسیله طلاق حاصل نمیشود، در طلاق خلع، طلاق به منزله مثمنی است که عوض آن عبارت از عین مبذول است و روشن است که ثمن معلول مثمن نیست و ملکیت طرفین به وسیله عقد حاصل میشود. پس در اینجا انتقال و ملکیت عوض الطلاق (مال مبذول)، معلول طلاق نیست و در رتبه متقدم بر طلاق برای زوج حاصل میشود و در رتبه متأخر، ملکیت نصف مهریه به وسیله طلاق حاصل میشود. پس ملکیت تمام مهریه با ملکیت نصف آن در دو رتبه قرار دارند.
اشکال دوم: مرحوم آقای اراکی[۱۳] در این بحث یک اشکال اصلی مطرح میکند که از آن اشکال پاسخ نمیدهد، و آن این است که اصولاً خلع در جائی صحیح است که اگر خلع نبود و طلاق میداد، طلاق رجعی بود در حالی که طلاق قبل از مباشرت طلاق رجعی نیست، و بائن است و اصلاً ادله خلع اینجا را نمیگیرد، ادله خلع در جائی است که اگر زوجه رجوع به بذل کرد، زوج هم بتواند به زن رجوع کند و این منحصر به صورت رجعی است. پس در مورد بحث خلع صحیح نیست چون قبل از دخول است و ذاتاً بائن است.
ارزیابی کلام آیت اللّه اراکی: اشکال ایشان اصلاً وارد نیست. چون در روایات و فتاوای فقهاء دلیلی بر این نیست که یکی از شرایط خلع، رجعی بودن طلاق است. چنان که طلاق خلع یائسه را صحیح میدانند با اینکه طلاق یائسه طلاق رجعی نیست و بائن است. البته در وسیله مطلبی مورد اشاره قرار گرفته و دیگران هم قبول کردهاند که هر چند خلع در طلاق بائن صحیح است ولی مسئله رجوع به بذل مشروط به امکان رجوع زوج از طلاق است و میگویند زوجه موقعی میتواند به بذل خود رجوع کند که زوج هم در مقابل بتواند به زوجه مراجعه کند، پس اگر خلعی شد که بائن بود و مرد نمیتوانست به زوجه مراجعه کند، زوجه هم حق رجوع به بذل خود را ندارد و البته خلع درست است ولی حق رجوع وجود ندارد. گویا در کلام آقای اراکی بین این مطلب و اصل اطلاق خلعی اشتباه خلط شده است.
اما جواب ایشان به شهید ثانی نیز دقیق نیست زیرا اختلاف رتبه مشکل اجتماع ضدین و اجتماع نقیضین را حل نمیکند و نمیشود که یک نفر در آن واحد هم کل یک چیز و هم نصف آن را به شرط لا، مالک باشد. البته اختلاف زمان میتواند این مشکل را حل کند اگر مثالی که ایشان زده درست بود، اختلاف زمان محقق میشد. توضیح آن که در باب بیع و اجاره ملکیت طرفین با عقد میآید و اگر چنان که ایشان مثال میزنند مسئله خلع را مثل اجاره بدانیم آن گاه «قبلت البذل» سبب میشد که تا وقتی طلاق خارجاً محقق نشده، طلاق دادن زوج ملک زوجه باشد، یعنی زوجه مالک طلاق او میشد، یعنی همانطور که مستأجر در ذمه اجیر مالک عمل میشود، زوجه نیز در ذمه زوج طلاق را مالک میشد و زوج هم باید طلاق میداد و هم مالک آن مبذول بود. در این صورت چون قبل از طلاق، مبذول ملک زوج شده و بعد طلاق میآید، میتوان گفت که ملکیت دو طرف در آن واحد نبوده است. ولی آن چه خارجاً مسلم است آن است که مسئله خلع از قبیل جعاله است که مرد به وسیله طلاق مالک عین مبذول میشود، لذا هم ملکیت کل و هم ملکیت بعض هر دو معلول طلاق میشوند. خلاصه این که هر دو در یک رتبهاند. چون طلاق هم منصف است و هم موجب نقل است. به علاوه آن چه ایشان تقریب کرده رتبه نیست و زمان است و اگر هم رتبه بود، رتبه مشکل را حل نمیکرد. پس اشکال شهید ثانی وارد است.
نتیجه: به نظر ما از روایات استظهار میشود که لازم نیست طلاق بالفعل عین را به شخص منتقل کند، بلکه صلاحیت انتقال کافی است پس اگر شییء قبلاً ملک زوجه بود و بعد طلاق واقع شد، از این روایات استفاده میشود که در صورت موجود بودن عین، نصف خود آن را منتقل میکند و اگر خود آن موجود نبود، نصف مثل یا قیمت منتقل میشود. البته این روایات راجع به خلع نیستند ولی لحن آنها چنین نیست که تعبد خاصی در خصوص مورد باشد، لذا به نظر میرسد که مسأله خلع هم با همان روایات غیر خلع حل میشود.
[۱۲] ـ شهید ثانی، مسالک الافهام، مؤسسه المعارف الاسلامیه، ج ۸، ص ۲۴۱.
[۱۳] ـ آیت اللّه اراکی، کتاب النکاح، ص ۶۲۶ ـ ۶۲۷.
لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1399-06-12] [ 02:30:00 ب.ظ ]
|