نگارش پایان نامه در مورد ازدواج موقت طولانی مدت (نکاح متعه) |
بند سوم : ازدواج موقت طولانی مدت در قوانین موضوعه
در قوانین اشاره صریحی به ازدواج موقت طولانی مدت نشده است و فقط احکام و آثار ازدواج موقت بدون توجه به مدت آن مورد توجه قرار گرفته است اما از قوانین موجود نیز می توان با توسل به استنباط و استدلالهای منطقی و حقوقی احکامی را استخراج کرد این موارد قانونی را بررسی می نماییم:
الف : ماده ۳ قانون آیین دادرسی مدنی
با توجه به ماده ۳ قانون آیین دادرسی مدنی بعلت ابهام و اجمال و نقص در قانون موضوع را به منابع معتبر اسلامی یا فتاوی معتبر واصول حقوقی که مغایر با موازین شرعی نباشد ارجاع داد :
مطابق ماده ۳ آیین دادرسی مدنی – قضات دادگاهها موظفند موافق قوانین به دعاوی رسیدگی کرده، حکم مقتضی صادر و یا فصل خصومت نمایند. در صورتی که قوانینموضوعه کامل یا صریح نبوده یا متعارض باشند یا اصلا” قانونی در قضیه مطروحه وجود نداشته باشد، با استناد به منابع معتبر اسلامی یا فتاوی معتبر واصول حقوقی که مغایر با موازین شرعی نباشد، حکم قضیه را صادر نمایند و نمیتوانند به بهانه سکوت یا نقص یا اجمال یا تعارض قوانین از رسیدگیبه دعوا و صدور حکم امتناع ورزند والا مستنکف از احقاق حق شناخته شده و به مجازات آن محکوم خواهند شد.
همانگونه که در بند پیشین بررسی شد نظر اکثر فقهای معاصر بر این است که ازدواج موقت بلند مدت در حکم نکاح دائم است بنابراین قضات دادگاهها در مقام رسیدگی به پرونده هایی که در این موضوع مطرح است می توانند با توسل به کتب معتبر فقهی و فتاوای معتبر ازدواج موقت بلند مدت در حکم نکاح دائم بگیرند.
این ماده اصول حقوقی که مغایر با شرع نباشد را نیز بعنوان ابزاری برای تصمیم گیری قضات قرارداده است
اولین اصل حقوقی که موضع در حکم نکاح دائم بودن صیغه بلند مدت را تقویت می کند اصل منع سوء استفاده از حق بعنوان وسیله اضرار به غیر و تجاوز به منافع عمومی است .
مطابق اصل ۴۰ قانون اساسی هیچکس نمیتواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار بهغیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد. بدون شک ماهیت ازدواج موقت بلند مدت به گونه ای است که طرفین قصد تشکیل زندگی دایمی را دارند اما اگر قواعد متعه را در آن جاری بدانیم مفری برای مردان پیدا می شود تا از ادای وظایفی که در قبال زوجه ای که همه زندگیش را با او سپری می کند امتناع کنند و بانویی که تمام عمر را صرف خوشبختی و تربیت فرزندان شوهر خود می نماید از حقوق اولیه ای مثل ارث و نفقه محروم بماند . از طرفی منافع عمومی جامعه در هر چه مستحکم کردن بنیان خانواده است و از حیث مصالح عمومی شایسته است ازدواجهای موقت طولانی مدت در حکم نکاح دائم باشند .
در مرحله عمل در دعاوی که موضوع آنها انکار حقوق زوجه نظیر ارث و نفقه به بهانه موقت بودن صیغه های طولانی مدت است قضات می توانند به استناد بر اصل منع سوء استفاده از حق به ضرر زوجه و مصالح عمومی در کنار توسل به منابع فقهی و فتاوای معتبر صیغه موقت را در حکم نکاح دائم اعلام نمایند.
ب: ماده ۱۱۱۳ قانون مدنی
با توجه ماده ۱۱۱۳ ق.م : در عقد انقطاع، زن حق نفقه ندارد مگر این که شرط شده یا آن که عقد مبنی بر آن جاری شده باشد.
با توجه به قسمت اخیر ماده اگر شرط بنایی بر نفقه درضمن عقد مستتر باشد زوجه در نکاح منقطع دارای نفقه است برای ارائه تحلیلی بهتر از این ماده، ابتدا باید راجع به شروط بنایی توضیحاتی داده شود :
چنانجه در هنگام اجرای عقد، به صراحت از شرطی نام برده شود و در متن آن ذکر گردد، شرط صریح نامیده میشود و اگر در متن عقد ذکر نگردد، شرط ضمنی نامیده میشود.
گاهی طرفین قبل از عقد مذاکراتی را انجام میدهند مانند اینکه در مورد میزان مهریه و نفقه با هم گفت و گو میکنند اما در هنگام عقد و در متن آن نه به صراحت و نه به صورت ضمنی سخنی به میان نمیآورند این گونه از شرط پیش از عقد را «شرط بنایی» و یا «شرط تبانی» نامند.
شرط ضمنی یک تعهد تبعی است که در متن عقد از آن یاد نمیشود از این روی، شرط بنایی گرچه پیش از عقد ذکر میشود اما از آن جهت که در متن عقد مذکور نیست، یک شرط ضمنی است. گاهی در متون حقوقی به شرط ضمنی، شرط بنایی هم اطلاق میشود و این اطلاق گونهای از تسامح در تعبیر است. آقای دکتر لنگرودی میگوید: «هر شرط که به موجب عقد به نفع کسی و به ضرر دیگری مقرر شده باشد، شرط ضمن عقد نامیده میشود، ولو آن که مذاکره راجع به شرط قبل از انعقاد عقد باشد و عقد با توجه به مذاکره قبلی منعقد گردد. در مقابل شرط ابتدایی استعمال شده است»[۱]. فرق بین شرط عرفی و شرط بنایی در این است که شرط عرفی متکی به قرینه عرفی است و پیش از عقد و در متن عقد راجع به آن هیچ گفت و گو نمیشود ،اما در شرط بنایی، شرط غالباً قبل از عقد ذکر میشود ولی در متن عقد نه به صورت اجمال و نه به صورت تفصیل به آن اشارهای نمیشود. از این جهت شرط بنایی یک تعهد پیشین بر عقد است که در متن عقد بدان تصریح نشده و صرفاً بین طرفین معهود و معلوم است.
به تعبیر دیگر شرط صریح، تعهد تبعی است که در متن عقد بیان میگردد و منظور از تصریح این است که جمله شرط به دلالت مطابقی بر مفاد شرط دلالت کند، نه به دلالت تضمنی یا دلالت التزامی. معنای صراحت ذکر کلمه شرط به تنهایی نیست بلکه کلیه قیودی که به صراحت ایجاد تعهد میکنند، شرط محسوب میشوند برای نمونه اگر در متن قرارداد بیع، اوصاف کمالی برای مبیع ذکر شود، این اوصاف شرط صریح محسوب میگردند و در فرض تخلف، خیار تخلف شرط بوجود میآید و یا اگر در عقد ازدواج، در ستون اوصاف زوج در عقد نامه، شغل یا سمت خاصی برای زوج ذکر گردد، این ذکر در حکم شرط است و در فرض تخلف، زوجه میتواند به مفاد ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی توسل جوید و عقد نکاح را فسخ کند . [۲]
اما شرط ضمنی، تعهدی است که در متن عقد ذکر نمیشود، اعم از آنکه پیش از عقد ذکر شود و عقد با لحاظ آن تشکیل گردد، یا هرگز ذکر نشود و از اوضاع و احوال و سیره عرفی و سایر قراین مفادش استنباط گردد. شرط ضمنی را میتوان به شرط ضمنی بنایی و شرط ضمنی عرفی تقسیم کرد[۳].
در منابع حقوقی اهل سنت شرط ضمنی در قالبهای زیر بیان شده است:
«المعروف عرفاً کالمشروط شرعاً»[۴].
و در بیان دیگری آمده است: «المشروط عرفاً کالمشروط شرعاً»
دربیان مشابه ای شرط عرفی اینگونه تعریف شده است: «العادۃ المطردۃ تنزّل منزله الشرط».
شروطی که عقد بر مبنای آنها واقع میشود و بین طرفین توافق و تبانی بر روی شروط مذکور وجود دارد، متبادر عرفی از عقد این است که شرط اگر چه در متن انشای عقد ذکری از آن به میان نیامده اما مورد مطالبه طرفین است. شرط نفقه و ارث از مثالهای بارز شرط تبانی در ازدواجهای موقت طولانی مدت است.
برای تفسیر عقد نباید تنها زمان ایجاب و قبول را ملاک قرار داد و به بررسی الفاظ نوشته شده بسنده کرد. بلکه باید آن را در موقعیت و فضایی که در آن شکل گرفته و پیشینه آن را ملاحظه نمود. متعاقدین به صورت معمول نمیتوانند همه نیت و مقصود خود از عقد و احوال حاکم بر آن را در متن عقد بیاورند، گاهی تفصیل ذکر آن ممکن نیست. فهم عرفی از عقد و اوضاع و احوال آن مثل پرداخت ثمن با پول رایج، محدوده الزام متعاملین، سلامت مبیع ودهها مورد دیگر به فهم متعارف و عرف واگذار شده است. شرط بنایی در صورتی که عقد به حسب عرف بر آن دلالت کند و در شمار شروط ضمنی درآید، الزامآور است. شروط ضمنی مدلول التزامی عقد است و عقدی که مبتنی بر شرایطی متعارف منعقد شده عمل به مفاد عقد جز با عمل به مفاد شرط امکان پذیر نیست. به عبارت دیگر قرار داد ،یک جریان ممتد و پیوسته است که گاهی حاصل از چندین نشست و گفتگو حاصل میشود. برای تعیین و تفسیر مفاد چنین قراردادی توجه صرف به ایجاب و قبول کافی نیست. نگاهی به عقد و اراده متعاملین این الزام را به وجود میآورد که از کنار شروط پیشین بی اعتنا گذر نشود و عقد را مبتنی بر آن شروط، واقع سازند.
در تعریف مختصر در خصوص شرط بنایی گفته شده است که اگر مذاکره قبلی راجع به شرط، بین متعاملان به صورت مذاکره مقدماتی به عمل آمده و تعهداتی بین متعاملان واقع شده ولی در متن عقد از آنها اسمی برده نشده است و یا مذاکراتی که طرفین قرارداد پیش از عقد می کنند و روی آن توافق دارند ولکن در مورد عقد، تصریح به آن مذاکرات نمی کنند ، به نام های شرط تبانی و شرط بنایی خوانده می شود[۵].معاملات با توجه به ارزش آنها از لحاظ کمیت و کیفیت قبل از آنکه صورت عقد رسمی به خود بگیرند،مورد گفت و گو واقع میشوند و در این خلال تعریف و تمجید از مورد معامله از یک طرف و یا تنقیص و تخفیف از طرف دیگر صورت میگیرد و بعد از طی این مراحل عقد را به وجود میآورند و در معاملات مهم تر به کتابت آن (به صورت رسمی یا غیررسمی) اقدام مینمایند. ماهیت شرط بنایی در این جا روشن میگردد که متعاملین پیش از ایجاب و قبول به توافق میرسند ولی در متن عقد هیچ اشارهای بدان نمیکنند اگر چه عقد با توجه به آن توافق پدید میآید. مذاکرات پیش از عقد همیشه از یک درجه اهمیت برخوردار نیستند. برخی از گفتهها ساده و در حد معرفی کالای مورد نظر ویا تمجید از آن است، اما برخی از گفت و گوها در پی آن یک توافق و تعهد نانوشته وجود دارد. از این جهت شرط بنایی عبارت از شرطی است که قبل از عقد طرفین بر التزام به آن توافق کرده و عقد را بر اساس آن واقع کنند ولی در متن عقد بدان تصریح نشود.
برخی از فقهای امامیه قایلند که اگر شرط در ضمن عقد ذکر نشود، الزام آور نیست. با این وصف، چون شرط بنایی در متن عقد به آن اشاره نمیشود، الزام آور نیست. شیخ انصاری قایل است شرطی که پیش از عقد واقع میگردد، شرط ابتدائی است و عمل و وفای به آن لزوم ندارد حتی اگر اثر آن تا زمان انعقاد عقد و حتی تا زمان وفای به عقد و بعد از آن در ارتکاز الزام کننده باقی باشد.[۶]
به نظر میرسد استدلال به باطل بودن شرط ابتدائی برای اثبات بطلان شرط بنایی، تمام نیست زیرا شرط ابتدائی، شرط غیرمرتبط با عقد است، اما شرط بنایی شرط مرتبط با عقد است و فرق این شرط با شرط صریح که در ضمن عقد گنجانده میشود این است که در شرط بنایی، پیش از عقد ذکر میگردد و هنگام اجرای صیغه عقد، به تبانی بر آن توافق میگردد.از ظاهر کلام علامه حلی هم استفاده میگردد که او شرط بنایی را الزام آور نمی داند آنجا که میگوید «زمانی شرط صحیح است که در متن عقد واقع شود.
در مقابل این نظریه، جمع کثیری از فقهای امامیه قایلند که شرط بنایی، مشروع و الزام آور میباشد. از جمله این فقیهان میتوان به صاحب جواهر، سید محمد کاظم یزدی ، آیه الله خوئی و بعضی از فقهای دیگر اشاره نمود.
از مهمترین دلایل اعتبار شرط بنایی، اینگونه یاد شده است که عموماتی مثل «المؤمنون عند شروطهم» شامل شرط پیش از عقد هم میشود زیرا مفهوم شرط، بر تبانی هم صادق است. و با این وصف موضوع «المؤمنون عند شروطهم» محقق میشود. وقتی موضوع محقق شد، ترتب حکم قهری است [۷]
سؤالی که از مرحوم سید محمدکاظم یزدی در خصوص شرط بنایی شده است و جواب ایشان، گویای این مطلب است که ایشان این شرط را همانند شرط صریح ضمن عقد میدانند. متن سؤال و جواب بدین شرح است:
سؤال: زیدی میخواهد ملکی را بفروشد به عمرو، دو شرط ما بین آنها میشود ولی در ضمن صیغه، مذاکره شروط فراموش میشود و بعد از صیغه، خریدار به آن شرایط رفتار نمیکند، آیا فروشنده میتواند فسخ اصل معامله را بکند یا خیر (و شروط هم شروطی بود که اگر خریدار قبول نمیکرد فروشنده همه نمیفروخت) حکم الله را مرقوم فرمایید؟
جواب: بسم الله الرحمن الرحیم. هر گاه در مجلس بیع، پیش از اجرای صیغه، در مقام مقاوله ذکر آن دو شرط کردهاند و بیع را مبنیاً علیهما واقع ساختهاند، غایه الامر ذکر در ضمن صیغه را فراموش کردهاند کافی است و تخلف آن دو موجب خیار است و اگر ذکر آنها در غیر مقام بیع بوده که صدق تبانی بر آن دو نمیکند، عمل به آنها واجب نیست، تا آن که تخلف موجب خیار شود. حاصل این که، اگر در حال اجرای صیغه تبانی ایشان بر آن باشد، واجب العمل و مثل مذکور در عقد است و الّا فلا»[۸].
طبق این سئوال و جواب معیار صحت شرط و علت پیدایش حق فسخ، انشاء عقد بر مبنای شرط قبل از عقد است، هر چند متعاملین در متن عقد به آن اشارهای نکنند.
میرزای نائینی قائل است که اگر شرط بنایی به گونهای باشد که به دلالت التزامی، عقد به آن دلالت کند، مشروع و قابل مطالبه میباشد. به نظر ایشان اوصاف و شروط را می توان به چهار قسم، تقسیم نمود:
الف: اوصاف یا شروطی که در متن عقد ذکر میشوند که تخلف از آنها موجب حق خیار فسخ عقد است.
ب: اوصاف یا شروطی که در متن عقد ذکر نمیشوند ولی عقد مبنیاً علیها واقع میشود که خود سه نوع میباشند.
۱- آن اوصاف یا شروطی که مورد توجه عموم بوده و در سیره عقلا جاری است و مدلول التزامی عقد است که از آنها به شروط ضمنی یاد میشود مثل شرط تساوی دو عوض در مالیت و عدم معیوب بودن آنها، تخلف از این نوع موجب حق خیار فسخ میگردد.
۲- آن اوصاف یا شروطی که به ذات دو عوض مربوط میشود که صحت عقد بر معلوم بودن آن منوط است به صورتی که اگر مجهول باشد، معامله غرری میگردد. مثل مقدار مبیع، در این نوع اگر چه شروط یا اوصاف مورد توجه عموم مردم نیست، تخلف از آن مثل تخلف از شرط ضمنی عرفی، موجب خیار فسخ عقد است. تفاوت این نوع با شرط ضمنی این است که شرط ضمنی مدلول التزامی عرفی و نوعی است ولی در این نوع، مدلول التزامی شخصی است.
۳- آن اوصاف یا شروطی که خارج از ذات مبیع است و صحت عقد منوط به معلوم بودن آنها نیست در این نوع، تا در متن عقد ذکر نشوند، اثری ندارند و با وجود بنای عقد بر آن، تخلفش موجب خیار نمیگردد.
اما به نظر میرسد نظر میرزای نائینی در نوع سوم خالی از تأمل نباشد زیرا در این نوع نیز طرفین عقد آن را پذیرفته و عقد به التزام بر آن دلالت دارد اما به دلالت مطابقه دلالتی بر آن ندارد. فرض کنیم که قرارا است به مقدار ۵۰۰ گرم طلا بین دو نفر به صورت بیع مبادله گردد و ثمن این مقدار هم مبلغ خاصی در نظر گرفته شده است . به صورت معمول عیار طلا در ایران، عیار ۱۸ است. اما خریدار قبل از انشای عقد در خصوص طلا با عیار ۲۲ (که عیار طلای کشورهای عربی است) گفت و گو کرده و بدون آنکه از عیار طلا در متن عقد سخنی به میان آورند عقد را مبنیاً بر عیار ۲۲ واقع ساختهاند. در واقع بازگشت این نوع هم به نوع دومی است که محقق نائینی از آن به مدلول التزامی شخصی نامبرده است که تخلف از آن موجب فسخ عقد برای مشتری است. محقق طباطبایی قائل است «صدق الشرط علی هذا المقدار من التواطؤ و التبانی» یعنی در گفت و گوهای پیش از عقد همین اندازه که متعاملین توافق بر امری نمودهاند اگر چه در قالب شرط در ضمن عقد نیاورده باشند، عنوان شرط صادق است و عموماتی مثل «المومنون عند شروطهم» شامل این دسته از شروط شده و وفای آن را واجب میداند[۹].
در توجیه منطقی این نظریه میتوان گفت که طرفین عقد در گفت و گوهای مقدماتی کلیه ابعاد معامله را روشن نموده و در مرحله نهایی که منجر به انشای عقد میگردد نیازی به ذکر همه آنها نمیبینند و از آنجایی که قوام عقد بر اراده باطنی طرفین عقد است، شروط مورد توافق قبل از عقد و جاری نمودن عقد مبنیاً علیها، قابل انتساب به قصد واقعی طرفین عقد است گر چه از این شروط در ضمن انشای عقد سخنی بمیان نیاید. و این سخنی است که برخی از حقوق دانان معاصر به آن تصریح نمودهاند (کاتوزیان، قواعد عمومی قراردادها، ۱۳۶۸، ج ۱، ۱۳۲).
لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1399-06-12] [ 01:12:00 ب.ظ ]
|