موفقیت یا شکست یک مجموعه مؤثر است. حرکت اقتصاد صنعتی به سوی اقتصاد دانش محور و کمرنگ شدن سرمایه‌های فیزیکی و مادی و اهمیت یافتن سرمایه‌های غیر مادی چون سرمایه‌های انسانی، دانشی، فکری، اجتماعی از جمله ویژگی‌های مهم این عصر است که بیش از سایر ویژگی‌ها توجه محققان را به خود جلب کرده است. اقتصاد مبتنی بر دانش، اقتصادی است که در آن تولید و بهره­ برداری از دانش نقش اصلی را در فرایند ایجاد ارزش ایفا می‌نماید.( همتی و مهرابی،1390)

توسعه اطلاعات در دهه‌های اخیر موقعیت‌های جدیدی را پیش روی افراد و سازمان‌ها قرار داده است از این رو، تعاملات و ارتباطات در گستره جهانی توسعه یافته و تعاریف جدیدی در ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی بروز نموده است. در این میان، سازمان‌های کسب و کار، بیشترین تأثیر را از وضعیت جدید پذیرا شده و خواسته یا ناخواسته در مسیر این دگرگونی مداوم قرار گرفته، متحول شده، به انحلال و ادغام یا پذیرش موقعیت‌های جدید روی آورده‌اند. متناسب با این تغییرات موقعیتی، رویکرد‌ها و ادبیات جدیدی چون: سازمان‌های یادگیرنده، معماری سازمان، سازمان مجازی و مهندسی مجدد و… بر بستر رهیافت اطلاعاتی پدیدار شده است. رهیافتی که از کد ژنتیک تا ایزومر‌ها، از زبان‌شناسی تا کامپیو‌تر و از کارکرد مغز انسان تا مدیریت سازمان‌های کسب و کار را تفسیر می‌کند. سازمان‌های امروزین، بیش از نمونه‌های قدیمی آن‌ها با دیالکتیک مواجه‌اند: نیاز به خود مختاری (استقلال) در مقابل نیاز همزمان به ارتباطات (یکپارچگی)، پاسخ به این دیالکتیک مستلزم ایجاد فرصت یادگیری برای افراد سازمان است چرا که از یکسو سازمان‌ها به ساختارهایی نیاز دارند تا خود مختاری و قابلیت حل مشکلات محلی را توسعه بخشند و از سوی دیگر برای دگرگونی فرهنگی، به بهبود ارتباطات و ساختار مشارکتی تمایل دارد. با گسترش ارتباطات و عدم نیاز به جابجایی تنها عنصری که در سازمان باقی می‌ماند انسان‌ها یعنی افراد سازمان‌ها هستند. پیداست که در چنین شرایطی برای تبدیل سازمان‌ها به سازمان یاد گیرنده، بایستی انسان‌ها تمایل به یاد گیرندگی پیدا کنند. یادگیری در سازمان‌های جدید نیز به نوبه خود از رهیافت اطلاعاتی و از حلقه‌ی سایبرنتیکی فرد – سازمان – محیط – فرد، پیروی می‌کند و از رفتار نوآورانه، اطلاعاتی و دانشی در محیط تأثیر می‌پذیرد. در واقع از یکسو توسعه­ی ارتباطات و تولید انبوه اطلاعات و دانش و از سوی دیگر کاهش نیم عمر رشته‌های گوناگون دانش بشری موجب شده تا اطلاعات به عنوان مهم‌ترین منبع سازمان‌ها و به عنوان مزیت رقابتی تلقی شود. همسان با سایر منابع سازمانی، این منبع مهم نیز نیاز به مدیریت داشته و مدیریت آن در سایه فنآوری محقق می‌شود. توجه روز افزون به دانش و اهمیت دانشگران سازمان به عنوان اصلی­­ترین سرمایه‌ی سازمان‌های دانشبر، لزوم شناسایی و تشخیص دانش و اطلاعات و شکل­گیری چارچوب‌هایی برای مدیریت دانش را در سازمان‌ها ضروری نموده است.

 

 

 

1-1 مقدمه

بسیاری از نظریه­­پردازان و محققان در توصیف ویژگی­های فضای اقتصادی جدید بر این باورند که شکل اقتصاد، صورتی جهانی و همه گیر به خود گرفته و از دارایی‌ها و درآمدهای نامحسوس، پیچیده و نامشهودی شکل یافته که به نحوی خاص به یکدیگر درهم تنیده شده­اند. فرآیند­ها و ابزاری که زمینه افزایش بهره­وری و پیشرفت اقتصادی را فراهم می‌آورند. بر­اساس این تعریف به وضوح روشن است که مدیریت، برنامه ریزی و نظارت بر شناسایی، تخصیص و سنجش دارایی‌های نامشهود و سرمایه­ی فکری بنگاه‌ها، شاخصی مهم در تعیین توان رقابتی بنگاه‌ها برای بقا و رشد در اقتصاد جدید است. بررسی روند‌ها و آمارهای اقتصادی نیز بر صحت این گفته اذعان دارند، چنان که بررسی‌های انجام گرفته از پانصد شرکت در بین سال‌های ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۲ میلادی، نشان از رشد سهم ارزش دارایی‌های نامشهود از ۳۸ درصد به ۶۲ درصد در میزان ارزش بازار دارد. توجه به این موضوع در اواخر دهه­ی نود میلادی، سرمایه­گذاری بر توسعه‌ی دارایی‌های نامشهود شامل: پژوهش و توسعه، فرآیند‌ها و نرم افزار کسب وکار، کسب علامت‌های تجاری، آموزش پرسنل و…، را به رقمی معادل یک تریلیون دلار – به تقریب برابر با کل سرمایه­گذاری بخش تولید سرمایه‌های فیزیکی – رسانیده است. به این منظور برآورد و سنجش میزان تأثیر سرمایه فکری در فرآیندهای اقتصادی وضع موجود سازمان یکی از روش­های شناخت نقاط ضعف و تعیین راهبردهای لازم برای کمک به تصمیم­گیری مدیران خواهد بود. از طرف دیگر با توجه به اینکه تعیین میزان سرمایه­ی مورد نیاز، به عنوان یکی از اجزای اصلی فعالیت­های تولیدی از اهمیت بسزایی برخوردار است می‌توان دریافت که شناسایی سرمایه‌های فکری و نامشهود موجود سازمان در شناخت فاصله تا وضع مطلوب و تعیین نیازهای سرمایه‌ای و اتخاذ رویه‌های بهینه، برای توسعه و رشد در آینده‌ی بنگاه‌ها بسیار مهم و مؤثر خواهد بود.

در فصل اول پس از بیان مسئله پژوهش، تاریخچه موضوع پژوهش را مورد بررسی قرار می‌دهیم و به بیان اهمیت و ضرورت پژوهش می‌پردازیم و سپس اهداف پژوهش را بیان می‌کنیم.

چارچوب نظری پژوهش که بنیان اصلی طرح سئوال و موضوع پژوهش بوده است در این فصل آورده شده و در ادامه به مدل تحلیلی و فرضیه‌های پژوهش نیز اشاره شده است. در پایان این فصل تعاریف واژه‌ها و اصطلاحات آمده است.

 

1-2 بیان مسئله و تشریح آن

سرمایه فکری ‌زاده عرصه علم و دانش است. این واژه که هنوز در دوران تکوین خود به سر می‌برد، برای نخستین بار زمانی مطرح شد که شرکت بزرگ سوئدی اسکاندیا شروع به اجرای مجموعه‌ای از روش‌های نوآورانه علمی برای توجه ویژه به دارایی‌های نامحسوس خود کرد (ادوینسون، ۲۰۰۸) سرمایه فکری نوعی سرمایه است که به عنوان دارایی نامشهود یک سازمان شناخته و ادعا می‌شود که یک دارایی ارزشمند در سازمان می‌باشد.[1] در دو قرن گذشته دانش عمومی بر این محور قرار گرفته بود که تنها دو عامل نیروی کار و سرمایه در تولید محصول نقش دارند؛ در حالی که در عصر حاضر، دانش و اطلاعات به عنوان دارایی ایجاد کننده ثروت و ارزش اقتصادی شناخته شده­اند. علاوه بر این توسعه فناوری­های جدید در قرن بیستم بخش وسیعی از فعالیت­های فیزیکی ایجاد کننده ارزش را به ابعاد مبتنی بر دانش انتقال داده است.

امروزه سرمایه فکری به طور گسترده اعم از دانش، تجربه، مهارت شخصی، روابط خوب و یا توانایی فناوری به عنوان یک منبع مهم مزیت رقابتی شرکت‌ها بشمار می­رود. همچنین عامل کلیدی در سودآوری شرکت محسوب می‌شود.[2]

از طرف دیگر با ورود به هزاره سوم میلادی، چیزی که بیش از همه چشمگیر است، توسعه دانش و روند گرایش سازمان­ها به سوی دانش محوری می باشد. هم اکنون کشورهای توسعه یافته از تولید دانش کسب ثروت می کنند و در حال واگذاری فعالیت­های سخت افزاری به کشورهای درحال توسعه هستند. در این میان توسعه منابع انسانی یکی از مهم­ترین مزیت­های رقابتی این دوره تلقی می شود که موجب خلق ایده­های جدید کسب و کار،کارآفرینی و در نهایت 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...