پایان نامه دانشگاهی : مسئولیت اخلاقی در تجارت |
میلتون فریدمن در مقاله معروف خود در روزنامه نیویورک تایمز (۱۳ سپتامبر ۱۹۷۰) ضمن رد «نظریه مسئولیت اجتماعی بنگاه»۳۷ ادعا کرد که مسئولیت بنگاههای اقتصادی چیزی جز سودوری نیست. به نظر او در یک اقتصاد آزاد، فعالان عرصه کسب و کار تنها وظیفه دارند بدون کلک در رقابتی آزاد با دیگران منابع موجود را برای بالا بردن سود خود بهکار گیرند.۳۸ به اعتقاد فریدمن، الزام بنگاهها به خرج کردن پول در کارهای خیرخواهانه و همچنین درگیر شدن آنها در پروژههای اجتماعی که سود شرکتها را بالا نمیبرد، کاری شبیه سرقت از سهامداران است. همچنین از آنجا که این بنگاهها تخصصی در زمینه امور اجتماعی ندارند، ورود آنها در این حوزه موجب کاهش کارایی و در نتیجه کاستن از منافع جامعه میشود.۳۹
دیدگاه فریدمن از جنبههای مختلفی قابل نقد است. از یک طرف، تعیین کسب سود به منزله تنها وظیفه اجتماعی فعالان در حوزه کسب و کار، مستلزم نادیده گرفتن سایر مسئولیتهای اجتماعی آنان است. فریدمن در تبیین نظر خود رعایت اخلاق حرفه ای را تنها به مشارکت شرکتها و بنگاهها در امور عام المنفعه تنزل داده است. این در حالی است که مسئولیت اجتماعی تاجران و بنگاههای تجاری نسبت به مشتریان و حتی محیط پیرامونیشان بسیار فراتر از امور خیریه میرود. در این راستا یک تاجر یا بنگاه تجاری، به طور نمونه، نسبت به حفظ سلامت مشتریان و محیط پیرامونی خود مسئول است. او موظف است که از معامله کالاهایی که سلامت انسانها را به خطر میاندازد و یا عواقب وخیمی بر محیط زیست دارد، خود داری نماید. به طور حتم عمل به این مسئولیت اخلاقی در موارد بسیاری میتواند به کاهش سود آوری آنان منجر شود. از طرف دیگر، در استدلال فریدمن توجهی به مسئولیتهای متقابل افراد جامعه نسبت به هم نشده است. او بیان میکند که مدیر یک بنگاه تولیدی یا تجاری تنها در برابر سهامداران خود مسئول است و مسئولیتی در برابر دیگران ندارد. در این استدلال، هیچ وظیفه اجتماعی برای سهامدارن بنگاهها در نظر نگرفته است. این در حالی است که، یک بنگاه تولیدی تنها در برابر سهامدارانش مسئول نیست؛ بلکه در قبال جامعه و تمام کسانی که ذی نفع هستند نیز مسئول است.۴۰
این دیدگاه را میتوان با اتخاذ رویکردی اجتماعی به بنگاههای تجاری به عنوان شکل سازمانیافته تجارت و داد و ستد سنتی تبیین کرد. بر این اساس، سهامدران واقعی یک بنگاه، تنها مالکان برگه سهام آن نیستند؛ بلکه کارمندان و مدیران، مشتریان و تمامی آحاد جامعه سهامدار آن محسوب میشوند. با این تلقی، سخن از مسئولیت اجتماعی بنگاه بدون پشتوانه و منطق نیست. از اینروی، مدیران بنگاه باید انصاف را نه تنها در مورد مالکان سهم بنگاه، بلکه درباره کارکنان، مشتریان و حتی ساکنان دور و نزدیک بنگاه نیز رعایت کنند.۴۱ در حالی که فریدمن رعایت اخلاق حرفهای را تنها به مشارکت شرکتها و بنگاهها در امور عامالمنفعه تنزل داده است.
از سوی دیگر، اینکه رسالت صاحبان حرفهها را تنها کسب سود قلمداد کنیم، با فلسفه شکلگیری حرفهها و مشاغل ناسازگار است. کسب و کار و تجارت اساساً با هدفی عمومی شکل گرفته و در پی تبدیل منابع موجود به کالاها و خدماتی است که سطح زندگی بشر را ارتقا دهد. به این منظور، برخورد مسئولانه و یا غیرمسئولانه تولیدکنندگان و عرضهکنندگان کالاها و خدمات از منابع محدود و اغلب تجدیدناپذیر میتواند سطح بهرهمندی جامعه را تحت تأثیر قرار دهد. با این بیان، پرسش از نیاز به اخلاق حرفهای را میتوان در چارچوب هدف مورد نظر از کسب و کار، یعنی کمک به پیشرفت افراد جامعه با بهره گرفتن از تقسیم کار پاسخ داد. از اینروی، سودآوری از اهداف شکلگیری تجارت است، ولی نمیتوان آن را ملاک نهایی یا تنها ملاک قلمداد کرد.۴۲
آلبرت دال۴۳ با اشاره به این نکته بیان میکند که در دنیای امروز شرکتهای اقتصادی را نمیتوان در حد بنگاههایی با هدف کسب سود تنزل داد؛ زیرا ما شهروندان به دلیل نقش این شرکتها در تأمین منافعمان و کمک به تحقق اهداف جامعه از آنها حمایت میکنیم. بنابراین، بنگاههای اقتصادی را باید به مثابه نهادهای اجتماعی تلقی کرد که ادامه حیاتشان تنها تا زمانی توجیهپذیر است که کالاها و خدماتشان به تأمین اهداف اجتماعی کمک کند.۴۴
دست نامرئی بازار و اخلاق تجارت
اقتصاددانان در توجیه بینیازی از اخلاق کسب و کار، به طور عمده به کارایی دست نامرئی۴۵ بازار اشاره میکنند.۴۶ به اعتقاد آنان، دست نامرئی بازار میتواند موجب رعایت اخلاق در محیط کسب و کار شود. بر اساس نظریه محوری علم اقتصاد، بازار به منزله عرصهای برای رأیگیری عمل، میکند و خود مشکل را حل میکند. مصرفکنندگان با خرید نیازمندیهایشان از بازار، به نفع بقای صنایعی رأی میدهند که نیاز آنها را به بهترین شکل تأمین میکند.۴۷
توجیه مزبور پذیرفته نیست؛ زیرا آرای مصرفکنندگان در بازار بسیار غیرشفاف است. در فضایی که مصرفکنندگان و تولیدکنندگان بسیاری در بازار فعالاند، چهبسا صنایعی بتوانند با زیرپا گذاشتن معیارهای اخلاقی به حیات خود ادامه بدهند. درحالی که دست نامرئی بازار نتوانسته است در عمل هدف مزبور را تأمین کند و جامعه کنونی با نابسامانیهای بسیاری از جمله مشکلات تخریب جنگلها و مراتع، آلودگی آب و هوا و بسیاری از مشکلات زیست محیطی مواجه شده است. همچنین فضای رقابتی بازار افزون بر تشدید برخی از بیعدالتیهای اقتصادی در حق نیرویهای فعال در عرصه تجارت، موجب پدید آمدن بسیاری از فجایع انسانی و زیست محیطی شده است.۴۸
ناتوانی نیروهای بازار، در جلوگیری از ناهنجاریهای اجتماعی و اقتصادی تجارت را میتوان از مصادیق شکست بازار۴۹ قلمداد کرد. اقتصاددانان در مواجهه با شکست بازار، به طور معمول ضرورت دخالت دولت را یادآور میشوند. پرسش پیشرو آن است که آیا دولت میتواند با دخالت مستقیم تاجران را به رعایت موازین اخلاقی مجبور سازد؟ با توجه به شکنندگی گرایشهای اخلاقی، استفاده از فشار دولتی نمیتواند آنچنان کارساز باشد. در برابر، این مصداق شکست بازار را میتوان با مهندسی فرهنگی تجارت و بازار ترمیم کرد؛ مهندسی فرهنگی تجارت نوعی سیاستگذاری فرهنگی و در مواردی اقتصادی برای نهادینه کردن روح مسئولیتپذیری اخلاقی در میان صاحبان حرفهها و مشاغل است که شرح و بسط آن مجال دیگری میطلبد.
رابطه تجارت، قانون و اخلاق
برخی از منتقدان اخلاق کسب و کار معتقدند که تجارت ورای قانون، نیازی به اخلاق ندارد. به نظر آنها قانون میتواند قلمرو فعالیتهای مجاز تجاری را مشخص کند و دیگر ضرورتی برای پرداختن به اخلاق نیست. این استدلال را میتوان با بهره گرفتن از مثال آلبرت کار۵۰ تبیین کرد. در گذشته کلیدسازان میتوانستند بر اساس سفارش پستی مشتریان خود، شاهکلید بسازند. مشخص است که این کار میتوانست به سارقان کمک کند که بدون آنکه شناخته شوند، ابزار لازم برای دزدی را فراهم کنند. بهرغم وجود این مشکل، آلبرت کار معتقد است این عمل کلیدسازان کاملاً قانونی و حتی اخلاقی است؛ تا آنکه قانونی مبنی بر ممنوعیت قبول سفارش پستی ساخت شاهکلید وضع شد، که از آن پس این کار غیرقانونی و غیراخلاقی اعلام شد. به بیان دیگر، پیش از تغییر قانون، کلیدساز میتوانست با بهره گرفتن از قواعد بازی کسب و کار، سود خود را افزایش دهد و کار او همانند فعالیت هر کاسب دیگری اخلاقی بود.۵۱
استدلال مزبور با این اشکال عمده مواجه است که نمیتوان رفتاری را به واسطه عدم وجود قانون اخلاقی تلقی کرد. از طرف دیگر، وضع قانون متأثر از نوعی ارزشگذاری اخلاقی است. در مثال ذکرشده، قانون بدین سبب تغییر کرد که تولید شاهکلید و توزیع آن از طریق پست، به علت تسهیل دزدی پدیدهای غیراخلاقی بود. این عمل پیش از وضع قانون نیز غیراخلاقی بود و اینگونه نبود که این رفتار پس از وضع قانون یکباره غیراخلاقی شود.۵۲
تفکیک میان قانون و اخلاق و همچنین اکتفا به قانون با مشکلات بسیاری از جمله ایجاد زمینه برای بروز بسیاری از بیعدالتیها در صحنه فعالیتهای تجاری روبهرو است. این نکته را میتوان با ذکر چند مثال تبیین کرد؛ فرض کنید در کشوری هیچ قانونی برای منع خرید و فروش کودکان وجود نداشته باشد. آیا میتوان به دلیل نبود قانون ادعا کنیم این کار اخلاقی است؟ مثالی عینیتر اینکه فرض کنید شرکتی اروپایی برای دفع زبالههای رادیواکتیو با تشعشع زیاد، با این مشکل مواجه است که قانون اتحادیه اروپا به او اجازه دفن این مواد در اروپا را نمیدهد. آیا این شرکت برای حل مشکل میتواند زبالهها را در کشوری آسیایی که در آن قانونی مبنی بر ممنوعیت این کار وجود ندارد، تخلیه کند؟ آیا صرف نبود قانون، دلیلی بر اخلاقی بودن آن است؟ عملی که میتواند موجب بروز بیماریها و مرگومیرهای گستردهای در آن کشور شود؟۵۳
به طور کلی، میتوان این پرسش را مطرح کرد که آیا میتوان مسئولیت فعالان در فضای کسب و کار را منحصر به وظایف قانونی آنها دانست؟ آیا آنها وظیفهای فرای قانون ندارد؟ آیا آنها نباید به هنگام تصمیمگیری به این نکته توجه کنند که چه کسانی ممکن است از تصمیمشان آسیب ببیند؟ به بیان دیگر، اگر قانون رفتاری را مجاز شمرد و یا در مورد آن ساکت بود، افراد میتوانند بدون هیچ محدودیت اخلاقی آن را انجام دهند؟
پاسخ به پرسشهای مزبور منفی است؛ نمیتوان رفتاری را به دلیل قانونی بودن اخلاقی نیز قلمداد کرد. هرچند قوانین به طور معمول دیدگاه افراد نسبت به آنچه اخلاقی یا عادلانه است را منعکس میکنند، آنها آیینه تمامنمای اخلاق نیستند. قوانین بشری را میتوان در موارد بسیاری بازتاب ضعیفی از آنچه که مردم بر سر اخلاقی بودن آن توافق دارند، قلمداد کرد. گذشته از آنکه اخلاق در مواردی الزاماتی فرای قانون، همچون رحجان انصاف و گذشت در معامله، را ترویج میکند.
این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که قوانین در موارد بسیاری ابهام دارند و نمیتوانند به صورت کامل مشکلات موجود در فضای مبادلات انسانی را حل کنند. اکتفا به قانون حتی میتواند در مواردی فاجعهآفرین باشد. اکتفا به قانون به طور نمونه میتواند به تجار این اجازه را بدهد که محصولات نامرغوب و با کیفیت پایین بهداشتی را به کشورهای جهان سوم صادر کنند و در توجیه رفتارشان که میتواند جان بسیاری از انسانهای بیگناه را به خطر بیندازند، تنها به نبود قانون محدود کننده در آن کشورها استناد کنند. این نقیصه، نقش اخلاق به منزله مکمل قانون و پرکننده رخنههای قانونی را برجسته میکند. گذشته از آن قانون در مواردی میتواند دستاویز مطامع قدرتهای سیاسی و اقتصادی شود. این قدرتها میتوانند با وضع قوانین تبعیض آمیز در صحنه تجارت بین الملل زمینه بروز بسیاری از مخاطرات اخلاقی را فراهم آورند. نمونه واضح این امر را تحریم قانونی جمهوری اسلامی از خرید قطعات هواپیماهای مسافربری بئوینگ و ایرباس دانست؛ قانونی که میتواند به مرگ انسانهای بیگناه در اثر استفاده از ناوگان هوایی فرسوده شود.
نگرشی دینی به اخلاق کسب و کار
طرفداران اخلاق کسب و کار با مشکلی اساسی در زمینه ضمانت اجرایی آن در فضای خشک تجارت مواجهاند. در بسیاری از موارد، اهل کسب و کار میتوانند با زیر پا گذاشتن اخلاق به سود بیشتری ـ لااقل در کوتاهمدت ـ دست یابند.۵۴ این مشکل، به ویژه در صورت ارائه تفسیری کارکردگرایانه از اخلاق تجارت رخ میدهد. این مشکل را میتوان با اتخاذ رویکردی دینی به اخلاق تجارت و استفاده از راهبردهای دینی برای درونیسازی انگیزههای اخلاقی در فضای کسب و کار حل کرد؛ ولی آیا اساساً میتوان به ارائه نوعی اخلاق دینی کسب و کار اقدام کرد؟ برخی به شدت امکان ارائه اخلاق حرفهای کسب و کار با رویکرد دینی را منکر میشوند و برخی نیز بر امکانپذیر بودن آن استدلال میکنند. این اختلافنظر به طور عمده حول محور این نکته گسترش یافته است که آیا میتوان میان اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی ارتباطی ایجاد کرد.
یکی از استدلالهای ارائهشده در نفی رویکرد دینی به اخلاق کار آن است که «اخلاق کسب و کار، اخلاق بازی است و با اخلاق دین متفاوت است».۵۵ این ادعا بر پایه نظریه دوگانگی اخلاق فردی و اخلاق کاری که به طور عمده توسط افرادی چون آلبرت کار، و پیتر فرنچ۵۶ مطرح شده، و مورد تأیید اقتصاددانی چون میلتون فریدمن قرار گرفته است، استوار میباشد.
شکل ۱: نظریه دوگانگی اخلاق دینی و اخلاق تجارت
آلبرت کار در توجیه این نظریه معتقد است تجارت ویژگیهای خشک یک بازی را دارد؛۵۷ او فضای کسب و کار را به بازی پوکر تشبیه میکند که در آن بنا بر قاعدهبازی، بازیگر نمیتواند بدون لاف زدن و کتمان حقیقت برنده شود؛۵۸ این قاعده بازی است و اشکالی بر آن وارد نیست. بر این اساس، یک تاجر موفق باید لاف زدن و کتمان حقیقت را به مثابه قاعده بازی تجارت یاد بگیرد و بر فنون آن مسلط شود. فریدمن در تأیید نظریه آلبرت کار بیان میکند که در صحنه کسب و کار، افراد باید تمامی تلاش خود را برای بیشینه کردن منافع خود مبذول دارند و تنها محدودیت موجود بر سر راه آنها، محدودیتهای قانونی است.۵۹
در برابر دیدگاه مزبور، برخی با رد نظریه دوگانگی اخلاق فردی و اخلاق کاری، بر امکانپذیری رویکرد دینی در اخلاق کسب و کار استدلال میکنند. برای نمونه، الیوت درف۶۰ در تبیین رویکرد متفاوت دین به کسب و کار بر وابستگی عرصههای مختلف زندگی در نگرش دینی تأکید میکند . به نظر او، دین این نگرش را که «کسب و کار، کسب و کار است»، و با جنبههای دیگر زندگی مرتبط نیست، مردود میشمارد.۶۱
در تبیینی کاملتر، کامنیش اخلاق کسب و کار دینی را بر پایه نوعی انسانشناسی دینی استوار میداند. به اعتقاد او، اخلاق کسب و کار، همانند اخلاقیات مهم دیگر، به گسترش یک انسانشناسی دینی یا فلسفی، و یک شناخت از بشریت و اینکه حرفه مناسب برای او چیست، نیازمند میباشد.۶۲ کامنیش این ایده را به خوبی گسترش نداده است، ولی ریشهیابی انسانشناسانه او بسیار راهگشاست. بر این اساس، تفسیری دینی از انسان و هدف او از کار و تلاش، میتواند فلسفه و اخلاق کسب و کار را متأثر سازد.
در میان نگرشهای جدید به اخلاق کسب و کار، میتوان گرایشهایی به استفاده از مفاهیم دینی در تبیین نقش اجتماعی بنگاهها و شرکتهای تولیدی مشاهده کرد.۶۳ برای نمونه، کیت دیویس۶۴ معتقد است در عصر کنونی کسب و کار نقش اجتماعی جدید پیدا کرده است و میتوان صاحبان حرفهها و صنایع را امانتدار منابع جامعه تلقی کرد. از اینروی، استفاده از منابع تجدیدناپذیر جامعه برای تولید محصولات کمارزش و کمدوام نوعی زیان برای جامعه به شمار میآید.۶۵ کامنیش معتقد است آمریکای معاصر نیازمند گسترش اخلاقیاتی است که بر پایه مسئولیت ارزشی کسب و کار در مقابل جامعه استوار باشد. (همان، ۶۱-۶۰). نکته دارای اهمیت آنکه در فضای اخلاق غیردینی سخن گفتن از امانتداری انسان در مقابل جامعه، چندان ساده به نظر نمیرسد؛ زیرا ترسیم مسئولیت اجتماعی برای افراد با سودگروی به مثابه بینش حاکم بر جوامع توسعهیافته سازگار نیست.
رویکردی اسلامی به فلسفه اخلاق تجارت
فلسفه اخلاق کسب و کار در نگرش اسلامی متأثر از دو اصل یکپارچگی اخلاقی و فراکارکردگرایی است. یکپارچگی اخلاقی به مثابه نقطه مقابل دیدگاههای دوگانه گرا، بر پیوستگی حوزههای اخلاق فردی و اجتماعی تأکید میکند. فراکارکردگرایی نیز با گذر از کارکرد مثبت اخلاق در موفقیت تجاری، بر جنبههای متعالی اخلاق کسب و کار اشاره دارد. نگرش یکپارچه و اصیل اسلام به اخلاق کسب و کار، ارتباطی تنگاتنگ با آسیبشناسی اخلاقی تجارت دارد.
شکل ۲: مولفههای اصلی در رویکرد اسلامی به فلسفه اخلاق تجارت
آسیب شناسی اخلاقی تجارت
فضای کسب و کار و تجار ت به دلیل ماهیت خاص خود، همواره در معرض آسیبهای اجتماعی و اخلاقی قرار دارد. افراد برای موفقیت در بازار، گاه به شگردهای غیراخلاقی چون کمفروشی، ارائه اطلاعات نادرست و تبانی، برای حذف رقیب رو میآورند. این مشکل به طور عمده ناشی از این مسئله است که فضای کسب و کار محیطی خشک و متأثر از عادتها و رویکردهای محاسبهگرایانه است. بازار، مکان معامله برای کسب سود است؛ سودی که غالباً بدون حسابگری و دقت عمل به دست نمیآید. افراط و زیادهروی در حسابگری میتواند افراد را به ورطه ناهنجاریهای اخلاقی فرو برد.
امیرالمؤمنین(ع) در نامه معروف خود به مالک اشتر، با ظرافت خاصی به این آسیب اشاره میکند. بر اساس مردمشناسی امام علی(ع)، تاجران دارای دو گونه خصلت مثبت و منفی هستند؛ حضرت کلام را با بیان خصلتهای مثبت آغاز میکند:
بازرگانان مایه رونق اقتصادیاند؛ آنان برای تأمین وسایل آسایش مردم به نقاط دوردست سفر میکنند، از بیابانها و دریاها و دشتها و کوهستانها، و نقاط صعبالعبور که افراد معمولا جرئت ورود به آن را ندارند، گذر میکنند. بازرگانان مردمی آرامند و از ستیزهجویی آنان هراسی نیست. مردمی آشتیطلبند که فتنهانگیزی ندارند. با دلجویی از آنها به وضعیت آنان، چه بازرگانانی که در شهر تو زندگی میکنند و چه آنان که در دوردست ساکناند، رسیدگی کن.۶۶
فراز دوم سخنان حضرت به آسیبشناسی تجارت اختصاص دارد:
این را هم بدان که بسیاری از بازرگانان در دادو ستد بسیار سختگیری میکنند؛ گرفتار بخل و تنگنظری ناپسندی هستند؛ دست به احتکار میزنند و در خرید و فروش خودرأیاند. اینگونه رفتار از طرفی به زیان جامعه و از طرفی دیگر، عیبی برای حکومت است. تلاش کن بسان سیره رسولالله(ص) از احتکار جلوگیری کنی. خرید و فروش میباید همراه با سادهگیری باشد؛ به شکلی عادلانه و با قیمت مناسب که با آن به هیچ یک از فروشنده و خریدار اجحافی نشود. اگر کسی بعد از منع تو اقدام به احتکار کرد، او را با رعایت اعتدال مجازات کن.۶۷
این فراز از سخنان امیرالمؤمنین(ع) را نباید به منزله مذمت تاجران و یا تجارت قلمداد کرد؛ بلکه حضرت سعی دارد به آسیبشناسی اخلاقی تجارت و بازرگانی بپردازد. بر این اساس، فضای تجارت میتواند موجب شکلگیری یا گسترش برخی از رذیلتهای اخلاقی همانند بخل، تنگ نظری، سختگیری در معامله و احتکار گردد. این تحلیل حکیمانه امیرالمؤمنین(ع) بهگونهای در ادبیات کنونی اخلاق و اقتصاد نیز منعکس شده است؛ برای نمونه، مطالعات جدید اقتصادی نشان میدهد که ساختار بازاری میتواند باعث کمرنگ شدن نقش انگیزههای اخلاقی در تصمیمهای اجتماعی افراد شود.۶۸و۶۹ توجه به آسیبشناسی اخلاقی تجارت، ضرورت تدوین و گسترش اخلاق کسب و کار بر مبنای رویکردی یکپارچه و اصیل به اخلاق حرفهای را بیش از پیش نمایان میسازد.
یکپارچکی اخلاقی
رویکرد یکپارچه اسلام به اخلاق فردی و اجتماعی را میتوان از دستورهای اخلاقی وارد شده درباره تجارت استنباط کرد. سفارش به سادهگرفتن در معامله،۷۰نگرفتن سود از مشتریان به هنگام تأمین مخارج روزمره،۷۱ استحباب پذیرش تقاضای فسخ معامله،۷۲ کراهت قسم خوردن به هنگام معامله۷۳ و دهها دستور اخلاقی دیگر۷۴ نشانگر آن است که اسلام از نوعی اخلاق متعالی در فضای کسب و کار حمایت میکند که گسترش فضیلتهای اخلاقی هماهنگ را در زندگی فردی و اجتماعی دنبال میکند.
اخلاق متعالی کسب و کار به شکلی اساسی از شیوه سودگرایانه رایج در فضای تجارت فاصله میگیرد. اسلام سعی کرده است با ترویج قواعدی اخلاقی، تجارت را از شکل نوعی بازی برد ـ باخت به یک بازی برد ـ برد تبدیل کند. در این بازی، گاه باختن متعارف نیز به دلیل رعایت حال افراد ضعیف، نوعی برد قلمداد میشود و بازی باخت ـ برد نیز به منزله بازی برد ـ برد تلقی میشود.
این منطق تصمیمگیری با گسترش دید مؤمنان به تجارت توجیه، و از آنها خواسته شده است به تجارت با خدا بپردازند؛ تجارتی که بسیار سودآورتر از تجارتهای دنیایی است.۷۵ آنان میتوانند با تجارت عمل صالح، به ثواب دست یابند.۷۶ بر اساس این نگرش، مؤمنان با فروش متاع خود، به بهشت برین به منزله پاداشی ارزشمند دست مییابند.۷۷ چنین تحلیلی میتواند افزون بر جلوگیری از تنشهای اقتصادی و اجتماعی در بازار، زمینهساز بروز و ظهور بسیاری از فضایل اخلاقی در فضای کسب و کار شود.
نفی اخلاق بازی در تجارت را میتوان در سیره عملی معصومان(ع) مشاهده کرد. برای نمونه، واکنش امام صادق(ع) به فرصتطلبی پیشکارش، مصادف، قابل توجه است. نقل شده است که امام مبلغ هزار دینار به مصادف داد تا به مصر رود و تجارت کند؛ او پس از خرید کالایی تجاری، همراه گروهی از بازرگانان به طرف مصر حرکت کرد. آنها در نزدیکیهای مصر متوجه شدند که کالایشان در مصر کمیاب شده است. مصادف و بازرگانان با یکدیگر همپیمان شدند که کالای خود را به دو برابر قیمت بفروشند. آنان پس از فروش کالایشان سود زیادی به دست آوردند و راهی مدینه شدند. مصادف خدمت امام صادق(ع) رسید و دو کیسه هزار درهمی به حضرت تقدیم کرد و گفت: یک کیسه سرمایه شما و کیسه دوم سود آن است. امام فرمود این سود زیاد است چگونه آن را به دست آوردی؟ مصادف ماجرا را تعریف کرد. امام فرمود: خداوند منزه است! آیا شما قسم خورید که اموال را به دو برابر قیمت به مسلمانان بفروشید! سپس حضرت یکی از دو کیسه را گرفت و فرمود: من سرمایهام را برداشتم، ولی نیازی به آن سود ندارم.ای مصادف! جنگ با شمشیر، از کسب روزی حلال آسانتر است.۷۸
فراکارکردگرایی
در نگرش اصیل اسلام، افزون بر اجتناب از دوگانهگرایی در اخلاق کسب و کار، نگاه کارگردگرایانه صرف نیز مردود شمرده شده است. بر اساس آموزههای اسلامی، تبلور اخلاق در حوزه کسب و کار میتواند به سودآوری بیشتر منجر شود؛ ولی هدفگذاری صورتگرفته فراتر از محاسبات سودگرایانه است. در بیان قرآن مجید و روایات معصومان(ع) نتیجه رعایت اخلاق در تجارت، گشایش در روزی۷۹ و برکت در کسب و کار۸۰ عنوان شده است. رزق و برکت مفاهیمی هستند که دارای جنبههای مادی، معنوی و اخروی میباشند.۸۱ بر اساس آموزههای اسلامی، سودی که از راه حلال کسب نشده باشد، چهبسا از نظر مقدار زیاد باشد، ولی برکت ندارد. گذشته از عواقب اخروی، چنین سودگرایی میتواند موجب بروز انواع مشکلات روحی و روانی شود و افراد را دچار زندگی فلاکتباری کند.۸۲
آنچه از آن به فراکارکردگرایی در فلسفه اخلاق تجارت یاد شد، به جای آنکه اخلاق را در خدمت افزایش سود قلمداد کند، کسب و کار را در راستای هدف تعالی و رشد انسان و در نهایت رسیدن به مقام جانشینی خداوند۸۳ قرار میدهد. در این رویکرد، اخلاق کسب و کار به منزله فیلتری معنوی ظاهر میشود که نه تنها فعالیت تجاری را در خدمت جامعه قرار میدهد، بلکه به ارتقای رتبه و مقام تاجر اخلاقگرا میانجامد. شاید بتوان گفت سفارشهای وارد شده درباره استحباب معامله با افراد خوشنام و خیر، از جهتگیری اسلام برای گسترش فضیلتهای اخلاقی در فضای کسب و کار حکایت دارد.۸۴
نکته پایانی آنکه اسلام به عنوان دینی جامع و کامل، از قابلیتهای لازم برای بسط، گسترش و نهادینه کردن اخلاق اصیل کسب و کار برخوردار است. کلید این موفقیت را میتوان در جهانبینی توحیدی و نگرش انسان به خود و جهان اطراف جستوجو کرد. از آنجا که انسان در نگرش توحیدی مخلوق خدا و امانتدار نعمتهای الهی است، تمامی فعالیتهای او از جمله فعالیتهای تجارتی رنگ و بوی الهی میگیرد. انسان دینمدار در سایه توجه به گستره وسیع زندگی،۸۵ جاودانگی زندگی پس از مرگ، امانت بودن نعمتهای الهی،۸۶ و همچنین نظام عادلانه پاداش و عقوبت اخروی، به نوعی نیروی انگیزشی و کنترلی درونی مجهز میشود که با جلوگیری از بروز لغزشهای فردی و اجتماعی، نه تنها او را که عمل به وظایفاش نسبت به خود، سایر انسانها و حتی طبیعت پیرامونش فرا میخواند؛۸۷ بلکه او را به سوی انجام کارهای خیر سوق میدهد.۸۸
کارکرد فلسفه اخلاق اسلامی تجارت
بحث از فلسفه اخلاق تجارت از دیدگاه اسلام، گذشته از آنکه بحثی نظری و پایهای در اخلاق دینی تجارت است، میتواند نقشی کاربردی در سیاستگذاری اخلاق حرفهای و مهندسی فرهنگی فضای کسب و کار ایفا کند. نگاه یکپارچه و فراکارکردگرایانه به اخلاق کسب و کار به طور خاص، میتواند جهتگیریهای رسانهای و سازمانی اخلاق حرفهای را به منظور سوق دادن فعالان بازار به سمت اهداف نظام اخلاقی اسلام متاثر سازد.
بر اساس آموزههای اسلامی، ترویج اخلاق اسلامی در فضای کسب و کار نیازمند استفاده از ابزارهای تربیت دینی است. یکی از عمدهترین رهیافتهای عرضهشده در متون اسلامی، تلاش برای ایجاد هویت دینی در صاحبان کسب و کار است. این رهیافت نکته ظریفی است که در سالهای اخیر در مطالعات اخلاق کاربردی نیز مورد توجه قرار گرفته است. بر اساس این بررسیها باورهای اخلاقی عمدتا زمانی در رفتار مردم ظهور و بروز میکنند که به صورتی عمیق وارد هویت افراد شده باشند۸۹ نشانههایی رویکرد اسلام در ایجاد هویت اخلاقی در تجار و صاحبان حرفهها را میتوان تعبیر از کاسب در مقام دوست خدا (الکاسب حبیب الله) یافت. وقتی کاسب دوست خدا تلقی شد، وی میکوشد با تبعیت از موازین الهی در تجارت؛ هویت خود را حفظ کند. در این رویکرد، تخلق تاجر به اخلاق اسلامی نه به منزله ابزاری برای کسب درآمد بیشتر (مشتریمداری ابزاری)، بلکه به رویهای برای حفظ هویتش به عنوان دوست خدا (مشتریمداری اصیل) بدل میشود. استفاده از این رویکرد در مهندسی اخلاقی بازار اسلامی نیازمند ارزیابی چگونگی تعامل دولت مردان با صاحبان کسب و کار در فضای اجرای سیاستهای اقتصادی و به خصوص تبلیغات مورد استفاده در توجیه پذیری آن هاست. این نکته به طور خاص میتواند مطالعات کاربردی برای مهندسی فرهنگی بازار اسلامی را متاثر کند. دولت مردان و دست اندرکاران فضای کسب و کار میتوانند با بهره گرفتن از نمادهای اسلامی هویت ساز در معماری بازار اسلامی و همچنین تاکید بر محوریت مسجد در ساخت و گسترش بازارها معماری بازارهای اسلامی بر محور مسجد گامی اساسی جهت نهادینه کردن اخلاق کسب و کار اسلامی بردارند.
همچنین رویکرد اخلاقی اصیل اسلام میتواند در منشورهای اخلاقی کسب و کار منعکس شده و به فعالیت نهادهای دولتی و مردمی فعال در حوزه اخلاق حرفهای جهت دهد. تدوین منشور اخلاقی کسب و کار به طور عام و منشور اخلاقی حرفههای مختلف به طور خاص، بر اساس آموزههای اسلامی، یکی از ضرورتهای مهندسی فرهنگی بازار اسلامی است که کمتر بدان توجه شده است. گذشته از آنکه ایجاد و گسترش نهادهای مردمی فعال در حوزه اخلاق حرفهای اسلامی بسیار ضروری است.
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-06-09] [ 02:01:00 ب.ظ ]
|