• در جریان پیشرفت و تکامل مدل­های درمانی برای اختلال هراس اجتماعی، می­توان به مدل هافمن (۲۰۰۷)، به­عنوان یک مدل جامع و خاص اختلال هراس اجتماعی اشاره کرد. مطابق با این مدل، افراد مبتلا به اختلال هراس اجتماعی در موقعیت­های اجتماعی به دلیل انتظارات و اهداف بالایی که ادراک می­ کنند، نگران هستند، آن­ها تمایل دارند که تأثیر خاصی را روی دیگران بگذارند، ولی نسبت به توانایی خود در انجام این کار تردید دارند، در هنگام حضور در موقعیت­های اجتماعی، آن­ها نمی­توانند اهداف مشخصی را تعیین و راهبردهای معین و کارآمدی را برای دست­یابی به این اهداف انتخاب و به کار گیرند. در نتیجه این شرایط، نگرانی اجتماعی و توجه متمرکز بر خود افزایش می­یابد که این نیز به نوبه خود فرآیندهای شناختی دیگری را به راه می­اندازد. به­طور خاص، افراد مبتلا به هراس اجتماعی، نسبت به یک موقعیت اجتماعی احتمال پیامدهای منفی و هزینه­ های اجتماعی متعاقب آن را به شکلی مبالغه­آمیز و بیش از اندازه برآورد می­ کنند (هافمن،۲۰۰۷). این شرایط هماهنگ با مدل کلارک و ولز(۱۹۹۵) است که فرض می­ کنند، افراد مبتلا به اختلال هراس اجتماعی معتقدند که همواره در خطر رفتار کردن به شیوه­ای غیر قابل قبول و نابجا هستند که منجر به پیامدهای فاجعه­آمیزی خواهد شد. علاوه بر این، مدل هافمن (۲۰۰۷) از اختلال هراس اجتماعی نشان می­دهد که افراد مبتلا به این اختلال این­طور باور دارند که کنترل کمی نسبت به پاسخ اضطرابی در موقعیت­های اجتماعی دارند که منجر به شکل­دهی و حفظ دیدگاهی منفی از خودشان در این موقعیت­ها می­شود. از سوی دیگر افراد مبتلا به هراس اجتماعی در انجام تکالیف اجتماعی، مهارت­های خود را ضعیف و ناکارآمد می­پندارند. در نتیجه این تغییر توجه و ادراک راهبردهای مقابله­ای ضعیف در موقعیت­های چالش­انگیز اجتماعی، افرد مبتلا به اختلال هراس اجتماعی به خطاهای اجتماعی توجه و آن­ها را پیش ­بینی و فاجعه­آمیز درک می­ کنند. در مواجهه با این تهدیدهای اجتماعی، احتمال به کارگیری راهبردهای مقابله­ای ناسازگارانه مانند رفتارهای ایمنی بخش و اجتناب افزایش می­یابد که با نشخوارگری فکری پس­رویدادی همراه خواهد بود. در نتیجه به کارگیری این راهبردها و نشخوارگری­ها این چرخه خود را تغذیه و تقویت می­ کند که در نهایت منجر به حفظ و وخامت بیشتر این شرایط و مشکل می­شود. به­طور کلی، هنگام مواجهه با موقعیت­های چالش­انگیز، افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی به­طور متناوب توجه خود را به سمت ابعاد منفی خودشان و عملکرد اجتماعی­شان تغییر می­ دهند. متناسب با موقعیت و بیمار، این فرآیند منجر به برآورد بیش از اندازه­ پیامدهای منفی یک برخورد اجتماعی، ادراک کنترل هیجانی پایین، خود ادراکی منفی به عنوان یک موجود اجتماعی، و یا ادراک مهارت­های اجتماعی ضعیف می­شود (هافمن، ۲۰۰۷).

     

    دانلود مقاله و پایان نامه

     

    در راستای آن­چه مطرح شد، مدل هافمن (۲۰۰۷) مدل جامعی است که علاوه بر مطرح کردن مؤلفه های مشابه با مدل پیشین، از جمله «توجه فزاینده­ی متمرکز بر خود»، «پیامدها و احتمالات ادراک شده­ی سطح بالا» «رفتارهای ایمنی بخش و یا اجتنابی» مؤلفه­های جدیدی همچون «خود ادراکی منفی»، «معیارهای اجتماعی ادراک شده سطح بالا و اهداف اجتماعی که به طور ناقصی تعریف شده ­اند»، «کنترل هیجانی ادراک شده پایین»، « مهارت­های اجتماعی که ناکافی ادراک شده ­اند» و «نشخوارگری فکری پس رویدادی» را مطرح کرده و همچنین علاوه بر تکنیک­های خاص «مواجهه با خود»[۱] مانند ویدئو فیدبک نیز استفاده می­ کند، لذا هافمن راهنمای درمان شناختی- رفتاری جدید خود را «درمان ارزیابی مجدد خود اجتماعی»[۲] (SSRT) معرفی می­ کند، زیرا معتقد است بسیاری از تکنیک­های درمانی به شکلی خاص برای اصلاح ادراک مراجع از خود در موقعیت­های اجتماعی طراحی می­شود (هافمن، ۲۰۰۷).

     

     

    ۱-۱-۲- مدل کیمبرل[۳] برای اختلال اضطراب اجتماعی تعمیم یافته (۲۰۰۸)

     

    مدل کیمبرل مبتنی بر نظریه حساسیت به تقویت[۴] (RST) طراحی شده است. این نظریه مبتنی بر بیولوژی شخصیت است که سه زیر سیستم عمده در مغز را زیربنای تفاوت­های فردی در افراد می­داند. این سیستم­های مغزی عبارت از سیستم جنگ – گریز – توقف[۵] (FFFS) سیستم فعال­سازی رفتاری[۶] یا BAS و سیستم بازداری رفتاری[۷] یا BIS است. نظریه­پردازان این حوزه ساختارهای مغزی متفاوتی را در هر یک از این سه سیستم دخیل می­دانند و جایگاه­های متفاوتی را در آسیب­شناسی اختلال­های هیجانی در این سه سیستم فرض می­ کنند. مدل کیمبریل بر این فرض است که هم علل نزدیک[۸] و هم علل دور[۹] باعث اختلال اضطراب فراگیر می­شوند. علل دور شامل عوامل تاریخی است که به حساسیت بالای FFFS و BIS منجر می­شود (برای مثال، ژن­ها و تجربیات گذشته)، در حالی­که علل نزدیک عواملی هستند که به طور مستقیم منجر به اضطراب و اجتناب اجتماعی می­شود (برای مثال موقعیت­های فعلی، سطح فعلی حساسیت BIS  و FFFS). مدل فعلی بر این فرض است که تمامی این عوامل به سبک متقابل و پیچیده ­ای باهم تعامل دارند. و منجر به ایجاد و تداوم اخنلال اضطراب اجتماعی فراگیر می­شوند. کیمبرل عوامل ژنتیکی، سرشت، تجربه­های اجتماعی حساسیت­زا و خوگیری­زا، تجربه­های استرس­زا و حساسیت پایین BAS را جزء عوامل دور برای شکل­ گیری و تداوم این زیرگونه از اختلال اضطراب اجتماعی معرفی می­ کند. علل نزدیکی که وی برای اجتناب و اضطراب اجتماعی معرفی می کند، عبارت از متغیرهای موقعیتی، تفاوت افراد در حساسیت FFFS و BIS و پردازش اطلاعات، استرسورها و عوامل نگهدارنده، شامل پردازش سوگیرانه اطلاعات، رفتارهای اجتنابی و عملکرد ضعیف در موقعیت­های اجتماعی می­باشد (کیمبرل، ۲۰۰۸؛ به نقل از محمدی و همکاران، ۱۳۹۲).

     

    [۱]-Exposure to self

     

    [۲]-Social Self – Reappraisal Therapy

     

    [۳]-Kimberl

     

    [۴]- Reinforc ement sensitivity theory

     

    [۵]- Fight Flight Freeze System

     

    [۶]- Behavioral Approach System

     

    [۷]- Behavioral Inhibition System

     

    [۸]-Proximal

     

    [۹]-Distal

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...