فمنیست و ازدواج مجدد – چند همسری – تعدد زوجات |
باور داشتن به حقوق زنان و برابری سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زن و مرد است. فمینیسم مباحثهای است که از جنبشها، نظریّهها و فلسفههای گوناگونی تشکیل شدهاست که در ارتباط با تبعیض جنسیتی هستند و از برابری برای زنان دفاع کرده و برای حقوق زنان و مسائل زنان مبارزه میکند. به هرحال نکتهای که باید بدان توجه داشت این است که فمینیسم به معنای برابری (حقوق) زن و مرد ـو نه برابری زن و مردـ است که همانطور که مشخص است هر کدام تفاوتها و برتریهایی نسبت به یکدیگر دارند. فمینیسم مجموعهٔ گستردهای از نظریات اجتماعی، جنبشهای سیاسی، و بینشهای فلسفی است که عمدتاً به وسیلهٔ زنان برانگیخته شده یا از زنان الهام گرفته شده، مخصوصاً در زمینهٔ شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنها. به عنوان یک جنبش اجتماعی، فمینیسم بیشترین تمرکز خود را معطوف به تهدید نابرابریهای جنسیتی و پیشبرد حقوق، علایق و مسایل زنان کردهاست. فمینیسم عمدتاً از ابتدای قرن ۱۹ پدید آمد. زمانی که مردم به طور وسیع این امر را پذیرفتند که زنان در جوامع مرد محور، سرکوب میشوند.
بنداول: مفهوم لغوی واژه فمینیسم
واژه فمینیسم از نظر لغت بدین معناست که فمینیسم (Feminism) از ریشه (Feminie) گرفته شده است که در اصل فرانسوی است و این واژه نیز از ریشه لاتینی (Femina) مشتق شده است که به معنای زن ومونث وزن گرایی است.[۱]
هم چنین مترجمان فارسی زبان برای این معنای اول معادلهایی همچون زنگرایی، زنباوری، زنوری، زنانهنگری، زنآزادخواهی، را برگزیدهاند و امّا برای معنای دوم، نهضت زنان یا «نهضت آزادی زنان» را مناسب دیدهاند.[۲]
بنددوم: مفهوم اصطلاحی فمینیسم
فمنیسم از نظر اصطلاحی در زبان انگلیسی دو کاربرد دارد:
۱-جنبش برابری زن و مرد.
۲- جنبش آزادی زنان
که این دو کاربرد معنای نزدیک به هم دارند.
وبه معنای نظریهای است که معتقد است زنان بایستی در جمع جنبههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با مردان فرصتهای مساوی داشته باشند و به تمام امکانات و فرصتهای برابر با مردان دست پیدا کنند.
درنهایت عبارت است از نهضت و جنبش اجتماعی که در پی نهادینه کردن این اعتقاد و باور است که زنان با مردان برابری کامل دارند.[۳]
مبحث دوم :تاریخچه ازدواج
از منابع مرجع ودست اول تاریخی، میتوان تصور نمود که درایران ، تشکیل خانواده براساس محوریت زنان و به شکل »مادرشاهی» بودهاست. در دوره مادها از اختیارات زنان کاسته شد و چند همسری نیز رواج یافت. همچنین در این دوره ازدواج با محارم به لحاظ حفظ منابع ثروت در خانواده، شایع بودهاست. اگرچه همزمان، نخستین قانون حمایت از خانواده جهان نیز در همین دوره وضع شد. به موجب این قانون، مردان بجز چند موارد استثنایی (مانند عقیم بودن وخیانت) حق طلاق دادن زن را نداشتند و زن درخانواده قائم مقام مرد محسوب میشدهاست.[۴]
بررسى تاریخ اقوام گذشته، چهره اى متفاوت از ازدواج را به ما نشان مى دهد؛ گروهى آن را به طور کامل امرى پلید معرفى کرده و عامل گناهان برشمرده اند و عده اى آن را امرى مثبت دانسته و فقط در جهت منافع مرد معرفى کرده اند.
تبعیض وحشتناک میان زن و مرد و وضعیت تأسف انگیز زنان در اقوام گذشته باعث شده که ازدواج به محیطى براى مالکیت مرد و بندگى زن تبدیل شود.
در میان یونانیان قدیم، زن مانند کالا بود و حتى خرید و فروش هم مى شد و این از حقوق شوهر نسبت به همسرش بود. «در یونان، زن شرعى مهجور بود، میکده ها و عشرتکده ها با رونق زن هاى بدکاره مشهور بودند، گاهى حتى خود شوهران، زنان خویش را براى تمتّع جنسى دیگران قرض مى دادند؛ چنان که پدر موستنس، خطیب معروف یونان باستان، زن خود را به یکى از دوستانش هبه کرده بود.»[۵]
ویل دورانت مى نویسد: «در هند قدیم، با مرگ شوهر، هنگام مرگ محتوم زن نیز فرا مى رسید؛ بدین گونه که پس از مرگ شوهر، زن را هم به داخل آتشى که جسد مرد در آن مى سوخت، پرت مى کردند.»
وى در باره مردم چین مى نویسد: «پدر خانواده، حق فروش زن و فرزندانش و حتى حق کشتن آنها را نیز داشت و اصولاً زن پس از مرگ شوهر، براى نشان دادن وفادارى خود به شوهر، محکوم به خودکشى بود.»
دکتر «کریستین سن» نیز مى گوید: «در ایران، عصر زردشتى، ازدواج با محارم و نزدیکان، نه تنها مقدس بوده، بلکه گناهان کبیره را نیز محو مى کرده است.»[۶]
گفتاراول :ازدواج درایران باستان
در زمان هخامنشینان، خانواده بر اساس پدر سالارى و ازدواج ها اغلب درون گروه هاى اجتماعى صورت مى گرفت و ازدواج هم خون به معناى ازدواج با نزدیکان مانند: ازدواج خواهر با برادر یا پدر با دختر موسوم به «خوتک دس » به منظور پاکى خون خانواده نیز در طبقات اجتماعى خانواده هاى اشرافى صورت مى گرفت.»
اگرچه از نحوه ازدواج زنان ایرانی پیش از مادها اطلاعات دقیقی در دست نیست، ولی میتوان تصور نمود که تشکیل خانوادهها بر اساس محوریت زنان و به شکل «مادرشاهی» بودهاست. در دوره مادها از اختیارات زنان کاسته شد و چند همسری نیز رواج یافت. همچنین در این دوره ازدواج با محارم به لحاظ حفظ منابع ثروت در خانواده، شایع بودهاست. اگرچه همزمان، نخستین قانون حمایت از خانواده جهان نیز در همین دوره وضع شد. به موجب این قانون، مردان بجز چند موارد استثنایی (مانند عقیم بودن وخیانت) حق طلاق دادن زن را نداشتند و زن درخانواده قائم مقام مرد محسوب میشدهاست.
گروهی معتقدند که ازدواج با محارم در دوره هخامنشیان و حداقل در سطوح درباری ادامه داشته و حتی توصیه نیز میشدهاست. با این تفاوت که دلیل ازدواجهای داخلی در این دوره، پاک نگاه داشتن خون نژاد شاهی عنوان میگردد.
قرنها بعد و در دوره ساسانیان، نوع اصلی ازدواج ایرانی «زنیِ پادِخشای» خوانده میشد که در واقع انتقال قیمومیت دختر از پدر به شوهر بود. همچنین گونهای ازدواج موقت برای زنان وجود داشت که «چَگَر» نامیده میشد و آن هنگامی بود که شوهر توانایی فرزندآوری نداشت و زن خود را به عنوان همسر موقت به یکی از نزدیکان میداد تا فرزند آورد. چگر را به صورت چَکَر هم نوشتهاند. در این گونه از ازدواج رضایت زن شرط نبودهاست و فرزندان حاصل به شوهر اول میرسیدهاند. نوع دیگری از ازدواجهای ساسانی که باعث بحث و جدلهای زیادی میان امروزیان شدهاست خویدوده بود که ازدواج با محارم است.
با ورود اسلام به ایران، موقعیت زنان به شدت رو به ضعف رفت و ازدواج برمبنای عشق، کمتر به چشم میخورد. چند همسری در میان سطح بالای جامعه چنان رایج گردید که برای سکونت همسران شاهان و خلفا، ساختن حرمسرا مورد توجه قرار گرفت. فقط حمله مغول توانست موقتا تعدیلی در این وضع ایجاد نماید. با این حال از دوره صفویه تا اواسط دوران قاجار، ازدواج برای زنان شهری، به مفهوم انتقال از اندرونی پدر به اندرونی شوهر بودهاست. این وضع در مورد زنان عشایر و جوامع روستایی به دلیل ادامه تفکر مغولی بر آنان شکلی متفاوت داشتهاست. [۷]
هرچند در انجیل به مراسم ازدواج به عنوان امری نسبتاً باستانی اشاره شده است ، با این وجود تعیین تاریخی دقیق برای اولین ازدواج ها بسیار مشکل است . معمولا چنین بود که مسن ترین خویشاوند پدری سرپرست دختر بود و داماد آینده با آوردن هدایایی جهت جلب رضایت پدر از دختر او خواستگاری می کرد. مادر خانواده تحت تسلط پدر قرار داشت و در این مورد حق دخالت نداشت. پدر، دخترش را در حضور جمع به داماد آینده تحویل می داد که این نشان دهنده این بود که پدر دختر با این ازدواج موافق بوده و داماد موافقت پدر عروس را دریافت کرده است . پس از این مراسم عروس و داماد همراه خانواده ها غذایی صرف کرده و سپس داماد، عروس را به خانه خود می برد. در انجیل اشاره یی به تبادلات رسمی ازعهد وپیمان ها و یا حضور واعظ و کشیش در مراسم نشده است .[۸]
گفتاردوم: ازدواج درادیان آسمانی
امر ازدواج، مطابق سرشت انسانی بوده و از این حیث پدیدهای کاملاً طبیعی محسوب میشود. و اساساً از همین روست که موجب تجویز و تأکید ادیان ابراهیم قرار گرفته است؛ هرچند که در بین ادیان ابراهیمی اختلافاتی در کیفیّت و حدود و شرائط آن وجود دارد. با این حال بر خلاف اسلام که تجرّد را امری ناپسند میشمارد، مسیحیّت، ترک ازدواج را نیز ممدوح شمرده و آن را پذیرفته است. در مورد تعدّد زوجات نیز باید گفت که یهودیان آنرا مطلقاً جائز میشمرند، مسیحیان آنرا روا نمی شمرند و اسلام به جهت لحاظ مصالحی با تعیین حدود و ضوابطی و تعیین یک حداکثری آنرا جائز شمرده است.
بنداول: ازدواج در آیین یهود
در یهودیت ازدواج و تشکیل خانوداه یک فریضه و واجب خطیر به شمار میآید. « در فرمان هفتم، از فرامین ده گانه، ازدواج به عنوان اساس خانواده شناخته میشود- همانگونه که فرمان پنجم خانواده را اساس اجتماع شناخته بود- و دین را تا آنجا که ممکن است به یاری ازدواج و هواداری از آن وا میدارد». بر اساس اعتقاد یهودیان، ازدواج اولین فرمانی بود که خداوند به آدم ابوالبشر داد. اساساً ازدواج و تشکیل خانواده نقش مهمّی در بقاء یهودیت دارد. «در حالی که کنیسه مکان دعا و عبادت و نیز مطالعهی دینی بزرگسالان است، خانه جائی است که کودک برای اوّلین دفعه دربارهی دودمان یهودی خود چیزهایی را میآموزد.» [۹]
در تلمود نیز به امر ازدواج اهمیّت فراوانی داده شده است. از جمله در آن آمده است: «هر کس زن ندارد از شاد مالی و از برکت و از نیکی محروم است». در آیین یهود، فریضهی ازدواج به قدری دارای اهمیّت است که درمورد آن گفتهاند: «انسان مجاز است یک سفر تورات را بفروشد و با پول آن هزینهی ازدواج را فراهم سازد.»[۱۰]
در یهودیت همسرانسان به منزلهی خانهی اوست که محل آرامش و سکونت انسان به شمار میرود. یهودیان بر این باورند که به انسان سفارش شده است که زود ازدواج کند و برای مردان سنّ هیجدهسالگی را سنّ مناسب جهت زناشویی دانستهاند. در مورد دختران نیز معتقدند که پدر موظّف است دختر خود را هر چه سریعتر به شوهر دهد.[۱۱]
بنددوم: ازدواج درآیین مسیحیّت
مسیحیان ازدواج را امری طبیعی قلمداد نمیکنند بلکه آنرا نشانهی محبّت خداوند به بشریّت میدانند و معتقدند که زن و مرد به وسیلهی این امر، اتّحادی مقدّس و غیر قابل انفصال برقرار میکنند. در جریان ازدواج، مرد ملتزم میشود که محبّت، اکرام و امانت را در حق زن انجام دهد و زن نیز متقابلاً ملتزم میشود که امانت و اطاعت را در حق شوهر رعایت کند.
ازدواج مقدّس از آداب رسمی آئین پروتستان نیست امّا در آن، این عمل به عنوان رسمی دینی و غیر مقدّس جریان دارد. امّا کلیسای کاتولیک روم با تکیهی بر جنبهی قدسی ازدواج، هنوز بر این اعتقاد است که کسی که یکبار طلاق گرفته است،حقّ ازدواج مجدّد را ندارد. امّا نباید از نظر دورداشت که هر چند ازدواج در مسیحیّت امری مقدّس محسوب میشود امّا عزوبت و دوری از ازدواج امری پسندیدهتر است چراکه شخص عزب با تمام توان به خدمت خداوند نائل میشود.
ازدواج در مسیحیّت پدیدهی منحصر به فردی نیست و در ماهیّت ازدواج با بیشتر ادیان مشترک است. بر پایهی تعالیم کتاب مقدّس، سنّت کلیسا و عرف اجتماعی، مسیحیان معتقدند که ازدواج دائمی است. عیسی میگوید شوهر و زن در شرائط آرمانی، یک تن میشوند و علقهای که ایجاد شد قابل انقطاع نیست.[۱۲]
بندسوم : ازدواج از دیدگاه اسلام
اسلام بر خلاف بسیاری از مکاتب که ازدواج را امری نکوهیده و یا اقل مانع بزرگی بر سر تکامل انسانی میدانند، ازدواج را تقدیس کرده و برای آن، شأن و جایگاه ویژهای قائل شده است.در اهمیّت ازدواج همین بس که خداوند متعال این وظیفه را از سنّت پیامبران آسمانی دانسته و فرموده است: «همانا پیامبرانی را پیش از تو مبعوث کردیم و برای آنها همسران و فرزندانی قرار دادیم»[۱۳]
علاوه بر قرآن کریم، وآیات مختلف، در روایات بسیاری از پیامبر عظیمالشأن اسلام(ص) و ائمّهی هدی علیهم السلام به اهمیّت ازدواج اشاره شده و از آن به عنوان پیوندی آسمانی و مقدّس یاد شده است. همسرگزینی از روشهای عالی اسلامی و محبّت و عشق به همسر، از سنن انبیاء الهی دانسته شده است. تجرّد به شدّت نکوهش شده و دختران و پسران جوانی که شایستگی و صلاحیّت ازدواج را دارند، به این امر تشویق فراوان شدهاند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم امر ازدواج را مهم دانسته میفرمایند:« هر کس امکان ازدواج داشته باشد ولی ازدواج نکند از ما نیست»[۱۴]
امیر مؤمنان با تأکید بر امر ازدواج فرمودند: « ازدواج کنید زیرا رسول خدا فرمودند: هر کس پیروی از سنّت من را دوست دارد، پس همانا ازدواج یکی از سنن من است»[۱۵]
دردین مقدّس اسلام، بین ازدواج که به ظاهر امری زمینی و دنیوی تلقی میشود و ایمان، که بالاترین معیار ارزش انسانی را تشکیل میدهد، ارتباط برقرار شده و اقدام به امر ازدواج به عنوان قدمی در جهت سیر به کمال و تأمین بخش درجات بالائی از ایمان معرّفی شده است. رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلّم میفرمایند: «هر کس ازدواج کند نیمی از ایمان خویش را به کمال رسانده است، پس در نیمی دیگر باید تقوای الهی را پیشه کند».
از نظر پیامبر اسلام بهترین میانجیگریها و زمینهسازی برای ارتباط دو نفر، واسطه شدن درامر ازدواج و تلاش درجهت ایجاد پیوند زناشویی بین زن و مرد است. چراکه ازدواج، علاوه بر جلوگیری از انحرافات جنسی شخص، در عرصه اجتماع نیز سازماندهندهی یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی و مایهی استحکام و بقاء یک جامعه است. از این جهت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم فرمودند: « از بهترین وساطتها، واسطهگری و شفاعت بین دو نفر در امر ازدواج است».[۱۶]
با توجه به آنچه بیان شده و با نظر به توصیههای اکید پیشوایان اسلامی بر امر ازدواج میتوان نتیجه گرفت که این پیوند به عنوان سنّتی مقدّس و پسندیده در اسلام مطرح است و اقدام به امر زناشویی نه تنها مانع کمال و رشد اخلاقی انسان نیست بلکه میتواند به عنوان مرکبی راهوار، حرکت به سمت کمال و سعادت را برای شخص مؤمن تسهیل بخشد.
مبحث سوم :تاریخچه مکتب نظری فمنیسم
از منظر تاریخی میتوان گفت طرح نظریه برابری زن و مرد به قرن هفدهم بازمیگردد. برخی نخستین فمینیست را «آن براد استریت» میدانند که «آبیگالی آدامز» همسر «جان آدامز» از رهبران جنگهای استقلال آمریکا، حرکت وی را ادامه داد. برخی نیز سابقه این نهضت را به انقلاب سال ۱۶۸۹ انگلیس بازمیگردانند. این حرکت در دوران انقلاب فرانسه شکل گرفت و توسط «کندورسه» و «سن سیمون» ادامه یافت. در حرکتی که از قرن هفدهم میلادی به نام حقوق فطری و طبیعی بشر آغاز شد و در قرن هجدهم در فرانسه به ثمر نشست. ولی نهضت زنان، در معنای دقیق آن، در قرن نوزدهم در فرانسه گسترش یافت ونام فرانسوی [۱۷] به خود گرفت. در آغاز چنین فمینیسمی در واقع نوعی اعتراض به مردسالاری آشکار حاکم بر اعلامیه حقوق بشر بود زیرا این اعلامیه حقی برای زنان در نظر نگرفته بود فمینیسم به عنوان یک نهضت سیاسی در سال ۱۸۴۸ با نام نهضت «سیکافالز» در آمریکا مطرح شد. در همین سال نخستین منشور دفاع ازحقوق زنان در آمریکا اعلام گردید. از آن پس دانشمندانی چون آگوست کنت و جان استورات میل نظریه برابری زن و مرد را در چارچوب حقوق فردی و اومانیستی مطرح کردند. نهضت فمینیسم تا اواخر قرن نوزدهم توفیق چندانی نیافت بطوری که تا اوایل قرن بیستم رژیمهای مختلف غربی دارای یک ویژگی مشترک بودند و آن بیاعتنایی به حقوق زنان بود. در اوایل قرن بیستم جنبش طرفدای از حقوق زن در انگلستان به رهبری دوشیزه «پانک هورست» آغاز گردید و ایشان در کشور انگلستان توفیقهای بدست آورد از جمله دستیابی حق رأی برای زنان انگلیس در سال ۱۹۱۸ بود. و در جنگ جهانی اول زمینه طرح حضور زنان در عرصه سیاست و برخورداری آنان از برابری قانونی شدّت یافت و پس از جنگ جهانی دوم و در سال ۱۹۴۵، نظریه برابری زن و مرد طرفداران بسیاری یافت. و سرانجام برای اولین بار در اعلامیه جهانی حقوق بشر که از طرف سازمان ملل متحد از سال ۱۹۴۸ میلادی منتشر شد، تساوی حقوق زن و مرد به صراحت و در سطح جامعه ملل مطرح گردید. موج دوم فمینیسم از دهه شصت آغاز و تا اوایل دهه هشتاد ادامه یافت.[۱۸]
فمینیستهای پیش از دهه شصت، خواستار برخورداری از فرصتهای برابر با مردان بودند، امّا فمینیستهای جدید خواهان انقلاب اساسی در برابری کامل زن و مرد در تمامی زمینهها از جمله آموزش، سیاست و… بودند. این دوره، دوره بازسازی و کسب موفقیتهای نسبی فمینیسم است. حتی در دهه هفتاد فمینیستها با ردّ کلیّت ازدواج و تأکید بر تجرد و حرفه اقتصادی، آرمانهای خود را مطرح میکردند. شعار زنان بدون مردان و با رفتارهای مردانه، مربوط به همین دوره است. پس از آن حرکتهای فمینیستی تند، رو به تعدیل گذاشت و آثار سوء افراط در حرکتهای زنمدارانه، که بیش از همه دامان خود زنان را میگرفت، آشکار گردید. خشونت روزافزون در محیط خانواده و در محیط کار و عدم امنیت جنسی از آثار این دوره بود. امّا از اوایل دهه اخیر، جهان غرب به نقشهای سنتی و نهاد خانواده رویکردی دوباره داشته است. [۱۹]
با این وجود، با استیفای حق رأی به زنان، بحث حضور زنان در حوزهٔ عمومی پایان نیافت و مدتها پس از این بود که زنان توانستنددرعرصهٔ عمومی(همچون کار در ادارات دولتی) شرکتی فعالتر داشتهباشند. در همین راستا و پس از موفقیت کمپین حق رأی زنان، برخی از زنان موج دومی را به راه انداختند که بر محدودیتهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی حاکم بر زنان تمرکز داشت. این مرحله از فمینیسم، به ویژه در فرانسه و انگلستان، به واسطهٔ آثار سیمون دو بووار و ویرجینیا وولف تاثیرگذار بود. هر دوی این نویسندگان، زنان را به پیگیری حقوق فرهنگی خود، فراتر از صرف حقوق سیاسی، تشویق میکردند. در اواخر قرن بیستم، نویسندگانی چون جولیا کریستوا، لوس ایریگری و سایرین در موج سوم فمینیسم، نویسندگانی چون دو بووار را به خاطر نادیده گرفتن ساختارهای ژرف زبان و ناخودآگاه انسان که به باور موج سوم مانع آزادی زنان است، نقد کردهاند. این نویسندگان تأکید بیشتری بر زنانگی و ویژگیهای بدن زنان دارند و بر این باورند که نویسندگان موج دوم، همچنان مردان را مدل زنان قرار دادهاند و ساختارهای مردانهٔ زبان را به قدر کافی نکاویدهاند. موج سوم در زمینههای متعددی بروز پیدا کرده است، اما همچنان ملهم از تمهای فمینیسم در موجهای اول و دوم خود است.[۲۰]
فمینیسم سعی میکند تا ضمن درک دلایل نابرابریهای موجود، تمرکز خود را به سیاستهای جنسیتی، معادلات قدرت و جنسیت معطوف نماید.موضوعهای کلّی مورد توجه فمینیسم تبعیض، رفتار قالبی، شیءانگاری، بیداد و مردسالاری/پدرسالاری هستند. فعالان فمینیست به مواردی مانند برابری جنسیتی، حقوق تولیدمثلی، خشونت خانگی، برابری دستمزد، آزار جنسی، و تبعیض جنسیتی میپردازند.جوهرهٔ فمینیسم آن است که حقوق، مزیتها، مقام و وظایف نبایستی از روی جنسیت مشخص شوند. به رغم اینکه بسیاری از رهبران فمینیسم زنان بودهاند ولی این بدان معنا نیست که تمام فمینیستها زن هستند.تمام فمینیستها به اصل موضوع تلاش برای احقاق حقوق زنان معتقد هستند، ولی در مورد علل این ستمدیدگی و روشهای مبارزه با آن اختلاف وجود دارد و همین مسأله موجب همراهی فمینیسم با پسوندهای متفاوت شدهاست.فمینیسم (به عنوان جنبش اصالت زنان) بخشی از پدیده یا جنبش توجه به دیگری یا اصالت دیگری است، جنبشی که در قلمرو نژاد، قومیت و جنسیت پدیدار شد. فمینیسم در عین حال توجّه برانگیزترین بخش این جنبش نیز هست که روایتهای مختلفی چه در جهت موافق و چه در جهت مخالف دارد.[۲۱]
فمینیسم تاثیری عظیم بر بسیاری از جنبههای مذهب داشتهاست. در شاخههای روشنفکری مسیحیت پروتستان و به طور برجسته در برخی استیلاهای محافظهکارانهٔ وابسته به علوم الهی، همچون انجمنهای الهی، زنان روحانی تلقی شدهاند و در یهودیت نوگرا، زنان میتوانند خاخام شوند. در درون این گروههای مسیحی و یهودی، زنان به تدریج با به دست گرفتن مواضع قدرت با مردان بیشتر برابر شدهاند. اکنون نقش آنها در توسعهٔ زمینههای جدید اعتقادی مورد توجه قرار گرفتهاست.از طرف دیگر رهبری زنان در مسایل مذهبی توسط مذهب کاتولیک رومی رد شدهاست. به گونهای تاریخی مذهب کاتولیک رومی زنان را از ورود به کشیشی و دیگر مقامهای روحانیت محروم کردهاست و زنان به نقش راهبهها یا مردم خارج از سلک روحانیت محدود شدهاند.[۲۲]
[۱] – آریانپور کاشانی، منوچهر،۱۳۷۷، فرهنگ پیشرو آریانپور، ج۲؛ نشر الکترونیکی و اطلاعرسانی جهان رسانه، چ اول، ص۱۹۲۸
[۲] – رویان، محسن، ۱۳۸۱، بولتن مرجع فمینیسم؛تهران ، نشر مدیریت مطالعات اسلامی مرکز مطالعات فرهنگی بینالمللی؛ مرکز انتشارات بینالمللی الهدی، بیچا، ۷۸، ص۳۰.ص۴۷۷
[۳] – حسینی، سید ابراهیم؛۱۳۷۹، فمینیسم علیه زنان؛ تهران ، نشر رهیافت ،کتاب نقد ج ۱۷؛ ص ۱۷۵
[۴] – همان ،ص۱۷۹
[۵] – ساروخانی، باقر،۱۳۷۵، مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده، تهران: انتشارات سروش، ص ۱۰۴
[۶] -دورانت ، ویل ،۱۳۷۹، تاریخ ویل دورانت ، تهران، نشربوستان کتاب ،چاپ نهم ، جلد سوم ،صص۱۲۵-۱۲۶
[۷] -همان ۱۵۴
[۸] -همان،۱۶۶
[۹] – زیبائینژاد، محمد رضا،۱۳۸۲، مسیحیّت شناسی مقایسهای، انتشارات سروش، ص۳۲۳.
[۱۰] – راب، کوهن،۱۳۸۵، تلمود، به اهتمام امیر حسین صدری پور، ص۱۸۰.
[۱۱] – وقار، محمد حسین، ۱۳۸۶،اخلاق در شش دین جهان، تهران :نشرقومس ،چاپ سوم ،ص ۳۵۰
[۱۲] -همان ،۳۵۶
[۱۳] -نسا/۱
[۱۴] – شلبی، محمدمصطفی،۱۳۷۹، «احکام الاسره فی الاسلام»، بیروت، دارالنهضه العربیه، چ دوم، ص۳۰۸
[۱۵] – زحیلی، وهبه،۱۴۱۸ ق ، «الفقه الاسلامی و ادلته»، دمشق، دارالفکر، چ چهارم، ص۲۱۲
[۱۶] – کلینی، محمّدبن یعقوب بن اسحاق،۱۴۰۹هـ.ق، اصول کافی، ، انتشارات اسوه، بی جا.
[۱۷] – FEMINISM
[۱۸] – فمینیزم علیه زنان؛ ص۱۵۹.
[۱۹] – همان ،ص۱۶۶
[۲۰] -هوکز، بل، ۱۹۴۸،تئوری فمینیست از حاشیه به مرکز،ترجمه حسین نیک نظر،تهران نشر بوستان کتاب،چاپ اول ،ص۱۹
[۲۱] -آنتروباس، پگی،۲۰۰۸،حرکت جهانی زنان – خاستگاهها، مسائل استراتژیک»ترجمه مسودمیرسیدی، تهران،نشر مرکز،ص۱۰۵
[۲۲] -کد، لوراین، ای. دی.،۲۰۰۰،دائره المعارف تئوریهای فمینیست ها، روتلد،ص۱۱۴
لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1399-06-12] [ 01:22:00 ب.ظ ]
|