فصل اول  کلیات پژوهش
 

 

 

 

 

 

 

 

 

1.1       مقدمه
    در مطالعه تاریخ زندگانی بشر، همواره تحولاتی به چشم می خورد که سرنوشت اجتماعات انسانی را دستخوش تغییراتی بنیادین نموده است. این تحولات گاه به صورت جریانی پیوسته و با آهنگی منظم و قابل انتظار پیش رفته و بارقه ای از امید را در ذهن دانشمندان، در درک قاعده مندی پدیده های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و.. روشن نموده است و گاه نیز بدون آمادگی قبلی جمعی و در میان بهت و حیرت محققان، تحولی اجتماعی چنان رقم خورده است که گویی مطالعات علمی و تلاش در جهت ساختارمند نمایی واقعیات، بر خلاف انتظار در جهات دیگری تداوم داشته است.

هرچند ظهور مدرنیته به عنوان بزرگترین دستاورد زندگی بشر، با توجه به روال تاریخی و معرفت شناسانه اروپای قرن 15و 16 میلادی اعم از فشارهای فکری ناشی از تسلط کلیسا به عنوان نهادی اجتماعی و سیاسی بر صحنه زندگی اجتماعی و نیز دوران رکود فکری به دلیل قداست امور روحانی و آمادگی همگانی برای رهایی از پیله تاریک انزوای عقلانیت و.. امری گریز ناپذیر به نظر می رسید، لیکن بدبینانه ترین نظریات اجتماعی و خوشبینانه ترین تئوری های شناختی هرگز پیامدهای مدرنیته را در جهان امروز، با چنین فراگیری و تعمق، پیش بینی نمی کردند.

جریان مدرنیسم، آغازگر عصر طلایی شکوفایی در تمامی عرصه های فکری و اجتماعی و صنعتی در غرب بوده و به دنبال چنین حرکتی ابعاد مختلفی از وجوه زندگانی بشر دستخوش تغییر و باز اندیشی شده است. تکنولوژی پا به دروازه های صنعت نهاده و با ایجاد تحولی بنیادین علی رغم تولیدات انبوه و مهم برای رفاه زندگی بشر و ایجاد فرصت های اشتغال و حرکت، نظام سرمایه داری را  با همه عوارض آن شالوده ای مستحکم بخشید. عرصه اقتصادی با وجود نظام های جدید، ارتباطات و اطلاعات، جان تازه ای گرفته و سامان یافت. صنایع نظامی نیز با پیشرفت بسیار، نوع جدیدی از اقتدار جهانی را رقم زد و وحشتی همگانی ایجاد نمود. پزشکی و بهداشت در شاخه های مختلف خود قدم های چشمگیری برداشت و به خدمت بشر همت گماشت. 

اما زیر بنایی ترین تحول در عرصه تفکر در نگاهی عام و به طور اخص در جریان علمی اتفاق افتاد به طوری که با پیدایش چنین جریانی در دنیای غرب طی قرون گذشته و نفوذ و گسترش فراگیر آن در مرزهای جهانی، دریچه ای جدید برای شناخت دنیای پیرامون بروی تمامی کسانی که دغدغه کسب معرفت و علم آموزی داشتند نیز گشوده شد. با این تفاوت که بر خلاف گذشته که تنها بخش اندکی از افراد، در هر جامعه به دنبال فراگیری دانش بودند، تفکر جدید با ارائه روشی نو و موضوعاتی که تمامی ابعاد زندگی بشری را شامل می شد، و در پی آن فناوری و ابداعات عظیمی که رفاه و قدرت طلبی بیشتری را به همراه داشت، توجه عمومی بیشتری را به خود جلب نمود. و به این ترتیب نه تنها زمینه های معرفت شناختی و روش شناختی بلکه جنبه های اجتماعی گسترده تری نیز به علم بخشید، به طوری که با تشکیل نهاد ها و سازمان های گوناگون علمی و نیز مباحث مدیریتی و استراتژیک، سرنوشت جامعه جهانی دستخوش تغییراتی شگرف شد. 

اما باید اذعان نمود که رشد علم به عنوان یکی از مهمترین شاخص های پیشرفت در هر جامعه، دیر زمانیست که دیگر تنها دغدغه پژوهشگران حوزه های 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...