پایان نامه کامل : سه طلاق کردن -طلاق سوّم |
۵-۳-۳-۴ بطلان دو و سه طلاق در یک مجلس
بسیارى از فقهاى فریقین بر این اعتقادند که در اجراى صیغه طلاق جمع: «انت طالق ثلاثه» جز یک طلاق واقع نمىشود، چنان که ابن عباس نقل مىکند:
«طلق رکانه زوجته ثلاثا فى مجلس واحد فحزن علیها حزناً شدیداً فساله رسول الله (ص) کیف طلقتها؟ قال طلقتها ثلاثاً فى مجلس واحد قال: انما تلک طلقه واحده فارتجعها[۱]»
رکانه همسرش را یکجا سه طلاقه کرد، آنگاه به شدت از این که همسرش را از دست داده ناراحت شد، پیامبر خدا از او پرسید صیغه طلاق را چگونه جارى کردى؟ پاسخ داد سه طلاق را یکجا بر زبان راندم، حضرت فرمود: این یک طلاق حساب مىشود به همسرت رجوع کن و زندگى را با او از سر بگیر.
زراره از امام باقر یا حضرت صادق روایت مىکند که از حضرت باقر یا امام صادق پرسیدم از مردى که: «طلق امرأته ثلاثا فى مجلس واحد و هى طاهر قال هى واحده »[۲]
همسرش را در یک جلسه سه طلاقه کرد و این طلاق در طهارت همسرش واقع شد، حضرت فرمود این یک طلاق حساب مىشود.
گروهى از امامیه مانند سیدمرتضى و ابن عقیل و سلار و ابن حمزه گفتهاند طلاق جمع بدعت و باطل است و هر گاه با لفظ ثلاث و اثنین گفته شود نه یک طلاق حساب مىشود و نه بیشتر.ائمه اربعه اهل سنت فتوا دادهاند که: سه طلاق در یک مجلس اگر چه حرام یا مکروه باشد واقع مىشود.
ابن عباس مىگوید: در زمان رسول خدا و حکومت ابوبکر تا دو سال از سلطنت عمر سه طلاق یکى به حساب مىآمد و از آن به بعد عمر آن را جائز شمرد و به شکل قانون درآورد.
در صورتى که نسائى از محمدبن لبید نقل مىکند:
«اخبر رسول الله عن رجل طلق امرأته ثلاث تطلیقات جمیعاً فقام غضبان ثم قال: ایلعب بکتاب الله و انا بین اظهرکم؟ حتى قام رجل آخر فقال یا رسول الله الا اقتله؟»
پیامبر از مردى که همسرش را در یک مجلس سه طلاقه کرده بود خبر داد، سپس خشمگین و عصبانى برخاست و فرمود: در حالى که من بین شما هستم با کتاب خدا بازى مىشود، کار به جائى رسید که مردى برخاست و گفت اى پیامبر خدا آیا نباید او را بکشم؟
۵-۲ بخش دوم: بررسی آیات قرآن
خداوند فرموده است:
وَالْمُطَلَّقَاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَهَ قُرُوَءٍ وَلاَ یَحِلُّ لَهُنَّ أَن یَکْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِی أَرْحَامِهِنَّ إِن کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذَلِکَ إِنْ أَرَادُواْ إِصْلاَحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَهٌ وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکُیمٌ؛[۳]
زنان مطلقه، باید به مقدار سه رتبه عادت ماهانه دیدن (و پاک شدن) انتظار بکشند! واگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند، برای آنها حلال نیست که آنچه را که خدا در رحم هایشان آفریده، کتمان کنند و همسرانشان، برای باز گرداندن آنها (و از سر گرفتن زندگی زناشویی) در این مدت سزاوارترند؛ در صورتی که (به راستی) خواهان اصلاح باشند و برای زنان، همانند وظایفی که بر دوش آنهاست، حقوق شایستهای قرار داده شده؛ و مردان بر آنان برتری دارند و خداوند توانا و حکیم است.
این سخن خداوند که؛ یعنی: «و برای زنان، همانند وظایفی که بر دوش آنهاست، حقوق شایستهای قرار داده شد». جمله جامعی است که حق آن را تنها یک مقاله نمیتواند ادا کند. این جمله تصریح ی کند که بین زن و مرد حقوق متقابلی وجود دارد؛ به این معنا که هیچ عملی نیست که زن برای مرد انجام دهد، مگر آنکه مرد نیز بایستی عملی را در مقابل آن انجام دهد. بنابراین زن و مرد (در عرصه زناشویی) در حقوق و وظایف، مانند همدیگر هستند. زندگی، شیرین نمیشود مگر اینکه هر یک احترام دیگری را داشته باشد و هر یک وظیفه اش را در قبال دیگری انجام دهد. بر زن واجب است که به تدبیر امور منزل و انجام کارهایی که به آن مربوط است بپردازد و بر مرد هم واجب است که در خارج از منزل، برای کسب درآمد تلاش کند. این همان اصل ثابتی است که در زندگی زوجین وجود دارد و فطرت هم موید آن است. پیامبر اکرم (ص) امور زندگی را بین دخترش، فاطمه(س) و همسرش علی(ع) به همین نحو تقسیم کرد.
خداوند میفرماید:
الطَّلاَقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ وَلاَ یَحِلُّ لَکُمْ أَن تَأْخُذُواْ مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئًا إِلاَّ أَن یَخَافَا أَلاَّ یُقِیمَا حُدُودَ اللّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ یُقِیمَا حُدُودَ اللّهِ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَعْتَدُوهَا وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛[۴]
طلاق دو مرتبه است. پس مرد باید به طور شایسته همسر خود را نگهداری کند (و آشتی نماید)، یا با نیکی او را رها سازد؛ و برای شما حلال نیست که چیزی از آنچه به آنها دادهاید، پس بگیرید، مگر اینکه زن و شوهر، بترسند حدود الهی را بر پا ندارند. اگر بترسید که حدود الهی را رعایت نکنند، مانعی برای آنها نیست که زن، فدیه و عوض بپردازد و طلاق بگیرد. اینها حدود و مرزهای الهی است.
در دوران جاهلیت، وقتی یک مرد عرب، همسرش را طلاق میداد، میتوانست در دوره عده زن، به او رجوع کند، اما برای طلاق عدد معینی وجود نداشت. بنابراین ممکن بود مردی همسرش را صدبار طلاق دهد و دوباره رجوع کند و این باعث شده بود که زن، بازیچهای در دست مرد باشد و با طلاقها و رجوع های مکرر مرد، دچار آسیبها و خسارت های فراوان شود.
در برخی گزارشها آمده است: مردی به همسرش گفت: هرگز با و آمیزش نمیکنم و در عین حال همواره در بند من هستی و هیچ گاه نمیتوانی با دیگری ازدواج کنی. زن به او گفت: چگونه چنین چیزی ممکن است؟ مرد گفت: تورا طلاق میدهم و وقتی عده طلاق در شرف تمام شدن بود، به تو رجوع میکنم. آنگاه تو ر طلاق میدهم ودوباره رجوع میکنم و این کا را تا ابد ادامه خواهم داد. وقتی زن، این سخن مرد را شنید نزد پیامبر (ص) آمد و از شوهرش شکایت کرد. آیه نازل شد که: «الطلاق مرّتانِ»[۵]، یعنی: «طلاق دومرتبه است»، یعنی طلاقی که خداوند در آن رجوع را تشریع کرده، دو بار است و مرد در طلاق سوم نمیتواند رجوع کند، تا این که مرد دیگری با آن زن ازدواج کند؛ در این صورت است که چنانچه شوهر دوم، او را طلاق دهد، شوهر اول میتوند با او ازدواج کند.این است مفهوم این آیه:
«فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّىَ تَنکِحَ زَوْجًا غَیْرَهُ فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا أَن یَتَرَاجَعَا إِن ظَنَّا أَن یُقِیمَا حُدُودَ اللّهِ وَتِلْکَ حُدُودُ اللّهِ یُبَیِّنُهَا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ؛»[۶]
اگر او را طلاق داد، از آن به بعد بر او حلال نخواهد بود، مگر اینکه همسر دیگری انتخاب کند. اگر همسر دوم او را طلاق داد، در صورتی که امید داشته باشند که حدود الهی را محترم ی شمرند اشکالی ندارد که بازگشت کنند. اینها حدود الهی است که خدا آن را برای گروهی که آگاهند بیان میکند.
«وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النَّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلاَ تُمْسِکُوهُنَّ ضِرَارًا لَّتَعْتَدُواْ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ…؛»[۷]
و هنگامی که زنان را طلاق دادید و به آخرین روزهای عده رسیدند، یا به طرز صحیحی آنها را نگاه دارید و یا به صورت پسندیدهای آنها را رها سازید و هیچگاه به سبب زیان رساندن و تعدی کردن آنها را نگاه ندارید! و کسی که چنین کند، به خویش تن ستم کرده است.
ما در اینجا با اینکه برای استدلال فقط نیازمند آیه دوم بودیم، اما مجموع چهار آیه را ذکر کردیم تا در طی بحث از آنها بهره بگیریم. قبل از ورود به استدلال، چند نکه را که در این آیات وجود دارد، یادآور میشویم:
«المرّه» که در آیه آمده استبه معنای «دفعه» است؛ یعنی یکبار کاری انجام دادن و «امساک»، ضد اطلاق یعنی: «رهاکردن» است. و تسریحی که در «أو تسریحٌ بإحسان» آمده است از«سرح» به معنای رها کردن است. وقتی عرب میگوید: «سرّح الماشیه فی المرعی» یعنی: «شبان چهارپا را در چراگاه رها کرد تا بچرد» و مراد از «إمساک» یعنی: «برگرداندن زن به بند زوجیت» است.
[۱] انصاری قرطبى، ابوعبداله محمد بن احمد، ج ۳ ص ۱۳۱.
[۲] حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل ج ۲۲ ص ۶۱.
[۳] . سوره بقره، آیه ۲۲۸.
[۴] . سوره بقره، آیه ۲۲۹.
[۵] . الطبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۳۲۸؛ بغوی، حسین بن مسعود، البغوی، تفسیر ج۱، ص۳۲۸ و ۳۰۴؛ آلوسی، محمود بن عبداله،روح المعانی، ج۲، ص۱۳۵، مغنیر، محمدجواد، الکاشف، ج۱، ص۳۴۶.
[۶] . سوره بقره، آیه ۲۳۰.
[۷] . همان، آیه ۲۳۱.
لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1399-06-12] [ 02:08:00 ب.ظ ]
|