کارکرد فعل در مرزبان نامه- قسمت ۱۸ |
حفاظ صحبت مهمان او را بر مکافات شرّ کدخدای حاصل آمد. (۲/۵۳۰)
خبر یافتن: آگاه شدن
چون خبر یافتند، همه پیش آمدند. (۶/۴۱۷)
در آمدن: حمله کردن
پس سپاه شیر از از جوانب در آمدند و زخمها پیاپی میزدند. (۱/۵۵۱)
در کشیدن: کنار زدن
چون دو سه دور در گذشت، تأثیر شراب جلباب حیا از سر مطربه طبیعت در کشید. (۴/۶۲)
دست آویختن: چنگ زدن (خطیب رهبر)
کشتی و هر چه درو بود، جمله به غرقاب فنا فرو رفت و او به سنگ پشتی بحری رسید، دست درو آویخت. (۸/۱۰۵)
در میان آمدن: به هم ورزیدن (خطیب رهبر)
تعاطفی که از تعارف ارواح در عالم اشباع خیزد از جانبین در میان آمد. (۱/۸۴)
رو به کار نهادن: روی به کار آوردن
چون کار بدین جا رسید ما را به عزم ثاقب و رای صایب روی بکار باید نهاد. (۲/۵۲۷)
شتابانیدن: بردن
همه را به خدمت زیرک شتابانید. (۱/۴۵۱)
ضایع گذاردن: ضایع کردن
خواستی که بعضی از بار نمک بیندازی و حقوق نان و نمک من ضایع گذاری. (۲/۵۱۲)
گنجیدن: جای گرفتن
باید که عرصهی همت چنان دارد که قضای جمله حوایج ملک، هنگام اضطرار و اختیار درو گنجد. (۶/۴۸)
گرداندن: تغییر دادن
اکنون میخواهم که قرعه اختیار بگردانی. (۲/۹۰)
گماشتن: گماردن
بالجمله چون اندیشه بر آغاز و انجام کار گماشتم. (۶/۲۲)
گذشتن: مردن
لیکن ممکن نیست که مرا از آن مادر و پدر که گذشتند، برادری دیگر آید تا مهر برو افکنم. (۳/۵۲)
مقصور آمدن: منحصر شدن (خطیب رهبر)
آخر جوامع اندیشه مبارکش بر جامع تبریز مقصور آمد. (۴/۷۴۰)
مفارقت کردن: کوچ کردن
چون ازین سرای فانی مفارقت کند، ذکر حمید و نام بلند را خود بقائی دیگر مستأنف داند. (۸/۴۸۹)
نگاشتن: دیبا فروش زنی داشت که از دیباچه رخشارش نقش بند چین نسخه زیبایی بردی و صورتگر خامه مثل او در هیچ کارنامه ننگاشتی. (۵/۴۰۳)
وقوف داشتن: آگاهی داشتن
بر جلیّت امور این جانب وقوف داشتی. (۴/۵۱۶)
واقف شدن: آگاه شدن
آنچه زبدهی کارست، بیرون افتد و من بر آن واقف شوم. (۴/۵۳)
۴-۲-۳- افعال با شکلی متفاوت با امروز در مرزباننامه
آریدن
با توجه به بررسی لغتنامه دهخدا و فرهنگ معین چنین مصدری ثبت نشده است.
ازین شگرفتر اندیشه نیست، در عمل آر وگرنه، ره مده اندیشه را به خاطر خویش (۵/۲۱)
با دست آمدن: به دست آمدن
اگرچه آن دِرّ یتیم با دست آید. (۳/۳۱۸)
بر خواندن: خواندن
شهریار چون قصه برخواند، فرمود (۲/۱۳۳)
به باد بر دادن: تباه کردن
و هم چنان به شیوهی عَتَه و سَفَه اندوخته و فراهم آوردهی پدر جمله به باد هوی و هوس برداد. (۳/۱۶۵)
برآریدن: بر آوردن
شکوفهی گفتار اگرچه برگ لطیف برآرد، چون به صبای صدق اصغا پرورده نگردد، ثمره کردار از و چشم نتوان داشت. (۳/۴۵)
با خود آمدن: به هوش آمدن
چون ساعتی بگذشت و گرمی در مار اثر کرد، با خود آمد. (۲/۱۰۳)
با دست گرفتن:به دست نگاه داشتن (خطیب رهبر)
مرا قدم ثبات میباید افشردن و خاطر خود را با دست گرفتن تا خود چه پیش آید. (۲/۳۵۲)
با دست آمدن:به دست افتادن (خطیب رهبر)
اگر چه آن درّ یتیم بادست آید. (۳/۳۱۸)
با دید آمدن: پدید آمدن
به قدر وسع این دو کریم را در حِجر تشریح و تربیت چنان بر آوردم که راغبان و خاطبان را به خطبتشان بواعث رغبت با دید آمد. (۱/۸)
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1399-12-18] [ 09:58:00 ب.ظ ]
|