کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



-گاهی خانه یا مغازه معیوب و ناقص است مانند اینکه موجر اعلام کند خانه اش سیستم گرمایشی وسرمایشی دارد در حالی که چنین نبوده یا موجر اعلام کند خانه اش صد متری است در حالی که هفتاد متری بوده در این مورد مستاجر حق دارد اجاره را بر هم بزند.

 

نکته: برای فسخ اجاره مراجعه به دادگاه لازم است .

 

۲-۳-۲- فسخ قرارداد از سوی موجر :

 

– اگر مستاجر محل اجاره را تبدیل به محلی برای انجام اعمال خلاف قانون کند موجر می تواند از دادگاه بخواهد قرارداد را بر هم بزند .

 

– همچنین اگر مستاجر به گونه ای از مال مورد اجاره استفاده کند که موجب خرابی و خسارت به ملک شود موجر می تواند از دادگاه منع مستاجر را بخواهد اگر منع مستاجر ممکن نبود موجر می تواند اجاره را بر هم بزند .

 

۳-توافق موجر و مستاجر برای بر هم زدن قرارداد: اگر موجر و مستاجر توافق کنند که قرارداد اجاره را بر هم بزنند این عمل را اقاله می گویند معمولا هر قراردادی را می توان با توافق دو طرف آن بر هم زد

 

 

 

 

۲-۴-تقاضای مهلت برای تخلیه ملک

 

اگر قرارداد اجاره به پایان برسد و مستاجر محل را تخلیه نکند موجر به دادگاه مراجعه میکند تا مستاجر را به تخلیه ملک مجبور نماید اگر مستاجر به علتی نتواند تخلیه کند و تقاضای مهلت کند دادگاه با بررسی وضعیت مستاجر معمولا یک ماه به او مهلت می دهد تا ملک را تخلیه کند در این صورت مستاجر باید اجاره بهای یک ماه را هم بپردازد

 

۲-۵- دقت در تنظیم قرارداد اجاره

 

با توجه به اینکه قوانین مختلفی در مورد اجاره (به ویژه اجاره محل کسب و تجارت)وجود دارد موجران و مستاجران حتما باید از وکلا و مشاورین حقوقی یا حقوقدانان در تنظیم قرارداد اجاره بهره مند شوند زیرا در صورت عدم دقت در تنظیم قرارداد و رعایت نکردن شرایط قانونی ممکن است موجر دیگر قادر به تخلیه ملک خود نباشد و یا برای تخلیه مجبور شود مبلغ کلانی سر قفلی به مستاجر بپردازد .

 

یا ممکن است مستاجر با عدم دقت در تنظیم قرارداد حق سر قفلی خود را از دست بدهد و ضرر جبران ناشدنی بر او وارد شود

 

سرگردانی در دادگاهها: بنابراین برای پیش گیری از ضایع شدن حقوق موجر و مستاجر و همچنین جلوگیری از سرگردانی آنها در راهروهای دادگستری عاقلانه این است که در تنظیم اجاره از نظر و کمک وکیل یا مشاوره حقوقی حتما استفاده شود .

 

 

 

و اما توصیه حقوقی ما در این زمینه : همواره قراردادهای اجاره خود را با امضای دو نفر شاهد تنظیم نمایید در غیر اینصورت از مزایای قانون روابط موجر و مستاجر سال ۷۶ (تخلیه فوری ملک) بهره مند نخواهید شد.

 

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1399-06-09] [ 01:19:00 ق.ظ ]




فسخ اجاره در قانون ۱۳۶۲ همان مفهوم مرسوم خود در قانون مدنی را دارد بدین معنی که رابطه حقوقی بین موجر و مستاجر در پایان مدت اجاره از بین می رود و فسخ ناظر به موردی است که یکی از دو طرف عقد، بر مبنای شرط خیار یا حکم قانون،در زمان اجاره آن را برهم زنند.

 

۳-۲- فسخ اجاره بوسیله موجر

 

بموجب ماده ۸ قانون روابط موجر و مستاجر ۱۳۶۲:« موجر می تواند در موارد زیر اجاره را فسخ و حکم تخلیه را از دادگاه درخواست کند:

 

الف) « در موردی که مستأجر با سلب حق انتقال به‌غیر مورداجاره را کلاً یا جزئاً به هر صورتی که باشد به غیر واگذار نموده و یاعملاً از طریق وکالت و یا نمایندگی و غیره در اختیار و استفاده‌دیگری جز اشخاص تحت‌الفکاله قانونی خود قرار داده باشد.»:این حکم از بند اول ماده ۱۴ قانون ۱۳۵۶ گرفته شده است،جز اینکه در آن قانون مستاجر حق انتقال به غیر را ندارد، مگر اینکه به او داده شده باشد، و در این حکم اعلام شده است که مستاجر حق انتقال به غیر را دارد، مگر اینکه از او سلب شود.

 

در هر حال، اگر مستاجری که حق انتقال به غیر از او گرفته شده است مورد اجاره را به دیگری واگذار کند،موجر می تواندبر مبنای خیار تخلف از شرط اجاره را فسخ کند.ولی، این فسخ به تنهایی برای تخلیه مورد اجاره از متصرف کافی نیست:برطبق ماده ۴۸۹ق.م در مواردی که منافع به دیگری انتقال  داده شده است، دعوی بایستی به طرفیت موجر و مستاجر هردو اقامه شود و حق در برابر هر دو اثبات گردد.بیگمان، اجاره دوم باطل است و مالک بایستی ابطال آن را همراه با فسخ اجاره نخستین از دادگاه بخواهد. ولی در جایی که منافع از آن مستاجر است و مباشرت در انتفاع به دیگری واگذار شده، کافی است که متصرف نیز به دادرسی دعوت شود تا با اثبات حق به طرفیت اودادگاه بتواند حکم تخلیه صادر کند.

 

ب)  « در صورتی که در اجاره‌نامه حق فسخ اجاره هنگام انتقال‌قطعی شرط شده باشد.»: این اختیار چهره ای از خیار شرط است که موجر به سود خود می کند تا به هنگام فروش ملک از رغبت خریدار کاسته نشود.(ماده۴۹۸ق.م)

 

ج) « در صورتی که از مورد اجاره برخلاف منظور و جهتی که درقرارداد اجاره قید شده استفاده گردد.»: مانند اینکه محل سکونت به محل کسب و پیشه تبدیل شود.یا محلی را که برای تشکیل انجمن حمایت از حیوانات اجاره داده شده است به کانون شکارچیان تبدیل کنند.(بند۲ماده۴۹۰ و ماده۴۹۲ق.م)

 

در موردی که اجاره بدون قید و شرط انجام می پذیرد،قانونگذار فرض می کند که این اطلاق در حدود کارهای مباح است.بهمین جهت،در تبصره۲ ماده ۸ آمده است که:« اگر مستاجر مورد اجاره را مرکز فساد قرار داده باشد بمحض ثبوت آن، دادگاه به درخواست موجر مورد اجاره را تخلیه و در اختیار موجر قرار می دهد.»

 

د) « درصورتی که مستاجر با تعهد به پرداخت اجاره بها در مهلت مقرر از آن شرط تخلف نماید»: در حقوق ما خودداری یکی از دو طرف از انجام تعهدی که دارد به طرف دیگر حق فسخ نمی دهدملتزم را باید به آنچه برعهده گرفته است الزام کرد، مگر اینکه اجبار او ممکن نباشد.

 

هرگاه درباره چگونگی پرداخت اجاره بها شرطی نشده باشد، به استناد تاخیر در پرداخت نمی توان عقد را فسخ کرد.ولی در مواردشایع که طرز پرداخت اجاره بها ضمن شرایط در می آید،تخلف از آن به موجر حق فسخ می دهد.

 

۳-۳- فسخ اجاره بوسیله مستاجر

 

فسخ اجاره از طرف مستاجر بندرت انجام می شود و او بطور معمول مایل است که رابطه حقوقی را حفظ کند،مگر اینکه انتفاع از عین مورد اجاره ممکن نباشد.ماده ۶ قانون، مواردی را که مستاجر می تواند اجاره را فسخ کند،بدین شرح معین کرده است:

 

«در صورتی که عین مستاجره با اوصافی که در اجاره نامه قید شده منطبق نباشد(با رعایت ماده ۴۱۵ ق.م)»:این فرض ، تکرار بند اول ماده ۱۲ قانون ۱۳۵۶ است و حکم تازه ای ندارد.بنابراین آنچه در خیار تخلف از وصف درباره اجاره محل کسب و پیشه گفته شد،در اجاره مسکن نیز مصداق دارد.

 

« در مواردی که مطابق شرایط اجاره حق فسخ مستاجر تحقق یابد»: این موارد را به دو گروه می توان تقسیم کرد:

 

الف)خیاری که بموجب شرط برای مستاجر بوجود می آید:مانند اینکه شرط شود، هرگاه در زمان اجاره در محل دیگری مامور خدمت اداری گردد، حق فسخ اجاره را تا ۱۰ روز دارد(خیار شرط)

 

ب) خیاری که در نتیجه تخلف از شرایط عقد برای او ایجاد می شود:مانند اینکه موجر بر طبق تعهدی که کرده است حمام خانه را تعمیر نکند.[۱]

 

«هرگاه مورد اجاره کلا یا جزئا در معرض خرابی واقع شود،بنحوی که موجب نقص انتفاع گردد و قابل تعمیر نباشد»:این بند نیز تکرار بخشی از بند ۵ ماده ۱۲ قانون ۱۳۵۶ است.

 

البته این ماده ناظر به مورد غالب است و نمی توان فسخ اجاره رامحدود به این سه مورد پنداشت.برای مثال مستاجری که مغبون شده است می تواند بر مبنای خیاری که قانون مدنی به او داده است اجاره را فسخ کند.

 

۳-۴- تخلیه و تحویل عین

 

مستاجری که اجاره را فسخ می کند، باید مورد اجاره را به موجر تحویل دهد.قاعده این است که مستاجر تا هنگام فسخ اجاره بها را بدهد و پس از آن تا زمان تخلیه اجرت المثل بپردازد. با وجود این، ماده ۷ قانون از این قاعده دست برداشته و مستاجر را تا زمان تحویل، آن هم در دورانی که موجر ممتنع است، مکلف به پرداخت اجاره بها کرده است.در این ماده می خوانیم:« هرگاه مستأجر به‌علت انقضاء مدت اجاره یا در مواردفسخ اجاره‌، مورد اجاره را تخلیه کند و موجر از تحویل گرفتن آن‌امتناع کند مستأجر می‌تواند به‌دادگاه محل وقوع ملک مراجعه وتخلیه کامل مورد اجاره را تأمین دلیل نماید و کلید آن را به دفتردادگاه تسلیم کند.»

 

«از این تاریخ موجر حق مطالبه اجاره‌بها را نسبت به آینده ندارد ودفتر دادگاه ظرف ۲۴ ساعت به موجر یا نماینده قانونی او اخطارمی‌کند که برای تحویل گرفتن مورد اجاره و دریافت کلید حاضرشود.»

 

 

 

 

 

[۱] کاتوزیان،ناصر،۱۳۰۶-حقوق مدنی:معاملات معوض_عقود تملیکی_

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:18:00 ق.ظ ]




بخواهد.مستاجر نیز وظیفه دارد که مال دیگری را به قهر در تصرف نگیرد و اکنون که پیمانی آن دو را به هم مربوط نمی سازد، بیدرنگ مورد اجاره را به مالک بسپارد.پس دادگاهی که حکم به تخلیه می دهد عدالت را اجرا می کند. در ماده ۹ قانون، که در واقع مهمترین حکم قانون ۱۳۶۲ است چنین می خوانیم : « در مواردی که دادگاه تخلیه ملک مورد اجاره را ، به لحاظ کمبود مسکن ، موجب عسر و حرج مستاجر بداند و معارض با عسر و حرج موجر نباشد، می تواند مهلتی برای مستاجر قرار بدهد».

 

لیکن توجه به چند نکته ضروری است :

 

۱)  مقصوداز«عسروحرج »به لحاظ کمبود مسکن ، این نیست که مستاجرتوانایی یافتن مسکن دیگری رانداشته باشدوبدون سرپناه بماند .عسروحرج مفهومی میانه آسانی وعدم توانایی دارد؛امری که به سختی میسر است وباعث فشاروتنگنای نامتعارف می شود.

 

۲)  دراثبات عسروحرج مستاجرمدعی است وبایستی وضع ویژه خود وفشاری را که اجرای حکم تخلیه بر او وارد می سازد اثبات کند. ولی، جایی که موجر ، در برابر ادعای مستاجر ، به عسر و حرج خود در صورت خودداری از تخلیه استناد می کند، مدعی محسوب می شود.

 

۳)    عسروحرج مفهوم عرفی و نوعی است؛بدین بیان که دادرس باید احراز کند،آیا آنچه مورد استناد قرار می گیرد موجب فشار و دشواری است یا نه؟پس،انسانی زودرنج و کم طاقت نمی تواند وضع روانی خاص خود را مانع اجرای حکم بداند.با وجود اینکه، بایستی شرایط زندگی مدعی را درنظر گرفت.برای مثال، برای مستاجری که توان اجاره دادن محدودی دارد و از داشتن فرزندی فلج و عقب افتاده رنج می برد،تلخی و دشواری از دست دادن سرپناه خانوده همانند توانگری سالم و فعال نیست.

 

بدین ترتیب، باید انسانی متعارف را که درشرایط خاص مدعی قرار گرفته است، معیار تمیز عسروحرج قرارداد:درجه شدت فشار و مضیقه را معیار نوعی«انسان متعارف» معین می کند، لیکن رسیدگی به شرایط نسبی و شخصی در هر دعوی خاص انجام می شود.

 

۳-۶-  تزاحم دو عسروحرج

 

عسروحرج مستاجر در صورتی مانع از اجرای حکم تخلیه می شود که با عسروحرج موجر برخورد نکند. در صورت تزاحم این دو ضرورت، چون هیچکدام را بر دیگری نمی توان ترجیح داد ، باید از آن گذشت و به قاعده عمومی بازگشت (اذا تعارضا تساقطا). در فرض ما، قاعده اجرای عدالت (حکم دادگاه) است.

 

ولی، این سوال باقی می ماند که، اگر عسروحرج یکی از آن دو (موجر و مستاجر) شدیدتر از دیگری باشد، آیا بایستی پرهیز از ضرر شدیدتر ر ا مقدم داشت؟

 

در این حالت، هر گاه مضیقه مالک شدیدتر باشد، بیگمان باید وضع اورا که بااجرای قواعد عمومی سازگار است  مقدم داشت. پس، باید وضعی را تحلیل وبررسی کرد که عسروحرج شدیتر است. مستاجر در این وضعد است که باید دید آیا شدت عسروحرج مستاجر می تواند مانع از اجرای حکم شود یا به هنگام تعارض با ضرر موجر بایستی بدان بی اعتنا ماند؟

 

از نظر اجرای قواعد و ظاهر ماده ۹ ،بنظر می رسد که عسروحرج موجر ، همین اندازه که محقق شود واز حد متعارف بگذرد ، مانع اجرای حکم را از بین می برد واصل حمایت کننده از مستاجر را ساقط می کند. با وجود این، انصاف فرمان می دهد که ، اگر محروم ماندن از انتفاع مورد اجاره به واقع از طاقت موجر بیرون نباشد، به مستاجر مهلتی داده شود. منتها ، این مدت را بایست کوتاهتر معین کرد. این ندای انصاف بی گمان در روان دادرس اثر می گذارد و اورا به انعطاف وا می دارد.وانگهی ،چنان که گفته شود ، ماده ۲۷۷ ق. م. می تواند مستندی برای پاسخ دادن به این ندای ملکوتی شود. به بیان دیگر، تساقط دو عسروحرج مانع از اجرای ماده۲۷۷ و دادن «مهلت عادله» نیست.

 

۳-۷- موارد مربوط به نظم عمومی: تاخیر صدور حکم

 

اجرای حکم تخلیه گاه با نظم عمومی برخورد پیدا می کند و آثار آن از مرز تعارض با منافع خصوصی فراتر می رود. در این موارد خاص، قانونگذار نمی تواند سرنوشت نفع عموم را به تصمیم شکننده دادرس واگذارد و مایل است خود در آن دخالت کند، گاه با حکم قاطع تخلیه را به تاخیر می اندازد و گاه بر مهلت متعارف قضایی می افزاید. در قانون اصلاح تبصره ۱ مصوب ۲۸/۶/۱۳۶۴ ماده ۹ قانون روابط موجر و مستاجر مصوب ۱۳/۲/۱۳۶۲ مجلس شورای اسلامی، که در ۲۴/مهر/۱۳۶۵ به تصویب رسید، از شیوه ی اخیر پیروی شده است:

 

ماده واحده: تبصره ۱ مصوب ۲۸/۶/۱۳۶۴ ماده ۹ قانون روابط موجر و مستاجر مصوب ۱۳/۲/۱۳۶۲ مجلس شورای اسلامی به شرح ذیل اصلاح می گردد:

 

تبصره ۱- در مواردی که دادگاه صدور حکم تخلیه اماکن‌آموزشی و دولتی و مورد اجاره مهاجرین جنگی و رزمندگان را به‌علت کمبود جای مناسب عسر و حرج تشخیص دهد دادگاه موظف‌است تا رفع عسر و حرج به مدت پنج سال از تاریخ ۲۸/۶/۱۳۶۴ ازصدور حکم خودداری کند و مستأجرین اماکن آموزشی و دولتی‌مکلفند ظرف این مدت جهت رفع کمبود اماکن تدابیر لازم اتخاذنمایند. این قانون از تاریخ تصویب لازم الاجراء است‌.»

 

منتها، چنانکه ملاحظه می شود، قانون دادگاه را موظف کرده است که از صدور حکم خودداری کند، در حالی که در موارد عادی، عسر و حرج اجرای حکم را به تاخیر می اندازد نه صدور آن را، این انحراف از قاعده، شاید به دلیل جلوگیری از اضطرابی باشد که صدور حکم به بار می آورد.

 

نگاهی به قانون روابط موجر و مستاجر مصوب ۱۳۷۶

 

قانون روابط موجر و مستأجر سال ۱۳۷۶ در ۱۳  ماده تنظیم یافته است. به موجب ماده ۱ این قانون، قراردادهای اجاره ای که از تاریخ لازم الاجرا شدن قانون (۲/۷/۱۳۷۶) منعقد  می شوند در شمول آن قرار می گیرند، حال آنکه ماده ۱۱  قانون فوق می گوید، از تاریخ تصویب قانون (۲۶/۵/۱۳۷۶) قراردادهای اجاره، تابع قانون موصوف می باشند.تفاوت در تاریخ فوق، یک ماه و پنج روز است. با توجه به ماده۲ قانون مدنی که می گوید: «قوانین ۱۵ روز پس از انتشار، در سراسر کشور لازم الاجرا است؛ مگر آنکه در خود قانون ترتیب خاصی برای موقع اجرا مقرر شده باشد». باید تاریخ ۲/۷/۱۳۷۶ را ملاک قرارداد، زیرا قانون مدنی در این خصوص یک قاعده عام و در ارتباط با نظم عمومی را بیان می کند.

 

خوشبختانه پراکندگی در قوانین موجر و مستأجر از میان رفته و با تصویب قانون ۱۳۷۶ کلیه اماکن استیجاری – اعم از تجاری، مسکونی، دانشجویی و غیره –  تابع قانون ذکر شده می باشند.

 

قانون سال ۱۳۷۶ یک قانون غیره آمره است، زیرا اشاره بر آن دارد که برای رسیدگی به روابط موجر و مستأجر و اختلافات ناشی از آن، می توان به قانون مدنی و قانون ۱۳۷۶ و شرایط مقرر بین طرفین مراجعه کرد.

قراردادهای اجاره کتبی (اعم از رسمی یا عادی)، تابع قانون سال ۱۳۷۶ می باشند. در این قانون، ذکری از روابط استیجاری به صورت شفاهی به میان نیامده است (در قانون سال ۱۳۵۶ و قانون سال ۱۳۶۲ رابطه استیجاری به صورت شفاهی معتبر می باشد)؛ لذا هرگونه تصرف بر حسب تراضی شفاهی طرفین و همچنین، هرگونه صلح منافع از طرف مصالح به متصالح به صورت شفاهی، به علت نقص در شرایط شکلی، عنوان رابطه استیجاری نداشته، و دادگاه نمی تواند به این گونه اختلافات رسیدگی کند و مشمول قانون سال ۱۳۷۶ نمی باشند.

 

اساس بدعتگذاری در روابط موجر و مستأجر، در ماده ۳ به چشم می خورد؛ یعنی تخلیه ظرف یک هفته پس از انقضای مدت اجاره، اعم از آنکه ملک تجاری باشد یا مسکونی. برخلاف قانون سال ۱۳۵۶ که انقضای مدت اجاره در قرارداد، موجبی برای تخلیه به حساب نمی آمد و همان طوری که قبلا اشاره گردید، ذکر مدت در قرارداد اجاره برای اماکن تجاری، طبق قانون سال ۱۳۵۶ صرفا جنبه صوری داشته و به لحاظ رعایت ماده ۴۶۸ قانون مدنی صورت می گرفت.

 

در ماده ۳ قانون سال ۱۳۷۶ برای تخلیه ارائه دادخواست لازم نیست و تقدیم درخواست، کافی است. بدیهی است که درخواست یا تقاضای تخلیه درمورد اسناد رسمی به دایره اجرای ثبت، و در مورد قرارداد عادی اجاره، به مقام قضائی صالح ارائه می گردد.

 

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:18:00 ق.ظ ]




حدودی موقعیت و جایگاه تاریخ زن را برای ما تبیین می کند . در دوره ای منزلت و ارزش زن در ردیف حیوانات اهلی ، ابزار کار تولید بوده ، زمانی نیز برای ارضای شهوات از او استفاده می شده و در قبال این همه کار طاقت فرسا ، از حداقل حقوق خویش محروم بود نه اختیاری در خانه و تصرف اموال داشت ، نه نقشی در تربیت فرزندان و نه از دانش و بینش بهره مند بود . بالاتر از همه زن در بعضی جوامع حق حیات نیز نداشت و همه چیز وی به شوهرش وابسه بود ، به گونه ای که پس از مرگ او ، حق زندگی را از زن می گرفتند . در میان قبایل نیمه وحشی ، عقیده های شومی درباره زن وجود داشت و افراد قبایل ، عمل کردن به آن را از وظایف مذهبی خود می دانستند . صاحبان این اندیشه در مورد اصل وجود زن قضاوتی ناروا داشتند به طوری که او را مخلوق شیطان می پنداشتند ، آزارش را بهترین عمل در پیشگاه معبود خویش قلمداد می کردند ، از این رو دختران خود را می کشتند تا دامنه نفوذ شیطان گسترش نیابد . در این جا برای اثبات مدعای خود به بررسی وضعیت زن در برخی تمدن ها می پردازیم .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گفتار ششم : تمدن های غربی

 

۱_ تمدن یونان :

 

یونان از نظر تمدن ، معارف و رشد فکری و معنوی تاریخ درخشانی دارد ، سرزمین یونان از درخشان ترین و گسترده ترین تمدن های آن روزگار محسوب می شد ، ولی وضعیت زن هیچ تناسبی با تمدن پیشرفته اش ندارد . در اسطوره های یونانی ، زنی خیالی به نام پاندورا سرچشمه بدبختی ها و مصائب بشری است . زن در همه ابعاد زندگی ذلیل و پست است . از این رو ، سقراط سلوک با زن را نوعی زجر دریافت می داند ، در حالی که پسران یک خانواده به مدرسه می روند و علوم مختلف می آموزند ، دختران باید در منزل بمانند و خدمات داخلی منزل را انجام دهند . ویل دورانت یکی از شگفتی های تمدن یونان باستان و به اوج رسیدن آن را عدم دخالت و انگیزش زنان می داند و این اشعار تکراری آنها ست .

 

نام یک زن پاک دامن را نیز چون شخصاو ، باید در خانه پنهان داشت .

 

در یونان قدیم ، زن شخصیت انسانی نداشت و به آسانی ، خرید و فروش یا هبه می شد .

 

پس از سال ها و قرن ها ، زن از آن پندارهای پست و غیر انسانی خارج شد و جایگاهی شایسته به دست آورد ، ولی لین تلاش ها نیز نتوانست زن را به مقام واقعی خود برساند ؛ زیرا به تدریج ، زن ، مظهر فساد و فحشاء و ارضا کننده شهوت مردان گردید .

 

۲_ تمدن روم :

 

زنان در روم ، مانند کودکان ، همیشه قیم و ولی داشتند و تحت کفالت مردی به سر می بردند . مادر بودن و همسر بودن در این امر بی تاثیر بود . زن در روم قدیم ، شخصیت حقوقی به شمار نمی آمد ، بلکه به عنوان یک شیء قتبل تملک و خرید و فروش بود .

 

پدر یا شوهر می توانست دختر یا زن خود را بفروشد یا قرض و اجاره دهد و حتی می توانست او را بکشد .

 

رومی ها زن را مظهر تام شیطان و از نوع ارواح و آزارگرمی می داشتند .از این رو با او رفتاری خشونت آمیز داشتند و حتی از خندیدن و سخن گفتن وی جلوگیری می کردند . براساس همین اندیشه ، در پارلمان روم مقرر شد که زن موجودی شریر است و باید با او رفتاری حیوانی داست .

 

 

 

گفتارهفتم : تمدن های آسیایی

 

   ۱) تمدن سومر :

سومر کشوری است باستانی که در قسمت سفلی بین النهرین ، مجاور خلیج فارس در جن.ب کشور «اکد» واقع شده است .

 

سومریان از پنج هزار سال قبل از میلاد ، در آنجا سکونت داشتند و یکی از تمدن های بسیار قدیمی را در بین النهرین ایجاد کردند . حکومت آنان در حدود سال ۳۰۰۰ ق. م تشکیل و در هزاره دوم منقرض شد و قلمرو آن ضمیمه آشور و بابل گردید . دین سومریان پرستش ارباب انواع بود .

 

در میان سومریان ، زن حق داشت که مستقل از شوهرش به کار بازرگانی لپردازد و بندگان خود را نگاه دارد یا آن را آزاد کند ، زن گاهی به مقام ملکه ای نیز می رسد ، چنان که «شوب _ آد»چنین شد و با کمال مهر و رأفت حکومت راند . ولی در زمان های بحرانی و سخت ، کار همیشه به دست مرد بود . او بعضی اوقات حق خواهد داشت تا زن خود را بفروشد یا وی را در برابر وامی به طلبکار بدهد . در آن روزگار حکم اخلاقی بر مرد و زن یکسان نبود و آنان در مالکیت و وراثت با یکدیگر تفاوت داشتند مثلا زنا کردن مرد را سبکسری و قابل اغماض می پنداشتند ، در صورتی که کیفر زن در قبال چنین عملی مرگ بود .

 

۲) تمدن هند :

 

هند قبلا به تمام سرزمین هند و پاکستان کنونی ، اطلاق می شد و ایالت های متعددی را شامل بود که هر کدام نامی داشت . تمدن هندوستان از حدود دو تا چهار هزار سال پیش از میالد شروع می شود . قبایل آریایی از شمال هند در حدود ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد وارد آن سرزمین شده اند و تمدن برهمایی را تأسیس کرده اند ، در نتیجه اصول مذهب و هندویی ،به وجود آمده است .

 

در آن زمان ، وضعیت اجتماعی به گونه ای بود که زنان فکر می کردند اگر آنان را بخرند و برایشان پول بدهند ، شرافتمندانه تر از وضع موجود است و آنان ربوده شدن را ستایش بزرگی می دانستند . چند زن معمولا امتیاز مرد بود . او بر زنان و فرزندان خود حق تملک داشت و می توانست در موارد خاص ، آنان را بفروشد یا از خانه بیرون کند .

 

قانون نامه ماند ، با عبارت هایی از زن نام می برد که یادآور دوره اولیه الهیات مسیحی است ، چنان که نقل شده است :

 

سرچشمه ننگ زن است ؛ سرچشمه ستیز ، زن است ؛ سرچشمه وجود زیرین ، زن است ، پس باید از زن پرهیز کرد .

 

در عبارت دیگری آمده است :

 

زن می تواند در زندگی نه نقطه مرد «کانا» کلمه مرد «انا» را هم از راه راست به در کند و می تواند او را به بردگی هوس یا خشم بکشاند .

 

بنابر همین قانون نامه آمده است : زن وفادار باید به سرورش چنان خدمت کند که گویی او خداست . هرگز کاری نکند که رنجی از او به شوهرش برسد ؛ وضع اجتماعی مرد و داشتن یا نداشتن فضایل ، تاثیری در این امر ندارد ، همسر که سر از فرمانبرداری شوهرش بپیچد ، در تناسخ بعدی شغال خواهد شد …

 

رسم به آتش افکندن زنان شوی مرده ، بر تل آتش شوهران (ساتی) نیز از بیرون به هند آمد … شاید این آیین از رسم اولیه دیگری که در سراسر جهان رواج داشت ، گرفته شده باشد . و آن اینکه یک یا چند تن از همسران یا صیغه های اسیری یا مرد توانگری را همراه با بردگان و سایر اموال وی با او قربانی می کردند تا در آن سوی (جهان دیگر ) از او نگهداری کنند .

 

 

 

در آیین بودا ، وضع رقت بار زن را می توان در این گفته ها ملاحظه کرد :

 

زن چون تمساح و نهنگ مخوف و خون آشامی است که در رود زندگی منتظر می نشیند تا شناوری را شکار خود کند و در باب زنان تارک دنیا ، با شرایطی بسیار سخت آنان را برای ترک دنیا می پذیرد ، اما آن را مطیع مردان راهب می سازد ، تا هر پانزده روز حتما یک بار خود و اعمال خود را به مردان راهب عرضه کنند و بالاخره باید سلوک آن به طور کلی تحت نظر راهبان اداره شود .

 

بی اعتمادی به زن بخشی از احکام جنسیتی است و این امر به حدی است که در متون و اندیشه های جنسیتی آمده است :

 

«زنان با یک مرد از صمیم قلب و با دیگری ، زبانی و با سومی در عمل مناقشه می کنند .»

 

زنان در آیین برهمایی در بسیاری از امور هم دوش با پاریاها بودند . پاریاها به طور کلی مطرود جامعه ، نا پاک و از همه گونه حقوق انسانی برکنار بودند . زنان همچون پاریاها حق فرا گرفتن قرائت کتاب های مقدسه و داما ، حق مهر ورزی و پرستش الهه را نداشتند .

 

در باورهای هندوان ، زن روح انسانی نداشت و بدون مرد ، زندگی برای او بی معنا و مفهوم بود . به طور کلی در هند ، زنان با عنوان خدمت کار و کنیز شناخته می شدند و شوهر ، ارباب او شمرده می شد .

 

۳) تمدن چین :

 

زن در چین ، موقعیت اجتماعی بسیار پایینی داشت . چینی ها زن را به کلی از فکر و عقل ، بی نصیب می دانستند . زنان چینی ، مانند اسیرانی در دست جلادان بی رحم گرفتار بودند و کمترین خطای ایشان ، مجازات های بزرگی در پی داشت . در مقابل ، جرم و خطای مرد به او ، هیچ گونه سرزنش یا مجازاتی در پی نداشت .

 

در آ« زمان اگر فردی صاحب فرزند دختر می شد ، خویشان و نزدیکان با تأسف تمام ، به پدر و خویشاوندان نزدیک او تسلیت می گفتند و دختر بودن نوزاد را نوعی خشم از جانب نیاکان می دانستند .

 

ویل دورانت ، عامل کنترل مقام سیاسی و اقتصادی زنان را در چین ، استقرار حکومت ملوک الطوایفی می داند . به اعتقادی این عامل بود که موجب شد پدران ، کانون پایدار خانواده شدند و دارایی خانواده هر چند که ملک مشترک همه اعضای خانواده بود ؛ از هر جهت در اختیار پدری سالمندترین بود مرد خانواده قرار می گیرد . در زمان کنفوسیوس ، پدران قدرتی تقریبا مطلق داشتند ؛ به گفته وی در قدیم رسم چنین بود که شوهر مردگان برای اثبات وفاداری خود به شوهران مرده ، خودکشی می کردند و این گونه اعمال  ،حتی تا پایان سده نوزدهم روی داد …

 

۴ ) تمدن ژاپن :   

 

ظاهرا چند قرن پیش از میلاد ، دسته ای از مهاجران چین و کره به جزایر ژاپن رفتند و آداب و اصول تمدن را به مردم آن جزیره آموختند . فن خط نویسی و آموزش و پرورش در قرن پنجم میلادی از چین به ژاپن رفت . همین امر به راه نفوذ مذهب چینی به سرزمین ژاپن را هموار نمود . گروهی از ژاپنی های پایبند به معتقدات کهن و باستانی برای مقابله با مذاهب تازه وارد ، اعتقادها و سنت های خویش را در آیینی معروف به آیین «شین تو» یا «راه خدایان» سامان بخشیدند که تا به امروز نیز با اندک تغییرهایی در این کشور رایج است . این دین از دنیا پرستی سرچشمه می گیرد . در ژاپن نیز مانند چین ، زنان دوره های ابتدایی وصفی بهتر از زنان دوره بعد داشتند ؛ به گونه ای که در میان امپراتوران کهن ، شش زن دیده می شدند . در دوره عظمت کیوتر ، زنان در حمایت اجتماعی و ادبی کشور عهده دار نقش های بزرگ و شاید درجه اول بودند . فیلسوفان به شوهران اندرز می دهد که زنان پرگو و عربده جو را طلاق دهند ، اما به آنان می سپارد که در مقابل شوهران هرزه و وحشی نرمی و مهربانی را مضاعف کنند . در اثر ادامه این تعالیم خشن ، زن ژاپنی ضال ترین ، مطیع ترین و باوفاترین زن عالم شد .

 

 

 

 

 

   ۵) دوران جاهلیت :

 

در دوران جاهلیت ، زنان گرفتار ننگ آورترین شرایط و سخت ترین مصیبت ها بودند . در این دوران دختران را زنده به گور و به این کار افتخار می کردنند . مرد می توانست زن خود را به طور ایگان در مقابل چیزی به دیگری ببخشد و مردان می توانستند بدون هیچ گونه قید و شرطی از زنان بهره ببرند .

 

امام خمینی (ره) وضعیت اسفبار زن را در عصر جاهلی به تصویر کشیده و نقش اسلام را در این مورد گوشزد می کند :

 

«در جاهلیت زن مظلوم بود و اسلام منت گذاشت بر انسان ، زن را از آن مظلومیتی که در جاهلیت داشت بیرون کشید ، مرحله جاهلیت ، مرحله ای بود که زن را مثل حیوانات ، بلکه پایین تر از او قلمداد می کردند ، زن در جاهلیت مظلوم بود . اسلام زن را از آن لجن زار جاهلیت بیرون کشید .»

 

خرافات و اوهام نیز در رواج این رسم بی تاثیر نبود ، اعراب ، پرورش دختر و تسلیم او به مردی اجنبی به نام شوهر را خلاف حیثیت ، شرافت و شجاعت مرد ، خانواده و قبیله می دانستند .

 

البته این دختر کشی پیامدهای دختر کشی در عرب جاهلی ، افزایش تعداد مردان در برابر زنان بود ، به گونه ای که در قبال سه یا چهار مرد ، یک زن وجود داشت و فساد و فحشاء آشکارا رواج یافته بود .

 

   ۶) تمدن ایران باستان :

 

در ایران باستان ، به دلیل وجود طبقات اجتماعی مختلف ، وضع زن نیز متفاوت بود . زنان اشراف و بزرگان ، از حقوق بیشتری در مقایسه با دیگر زنان برخوردار بودند . ولی زنان طبقات پایین ، وضعی مانند دیگر جوانع داشتند و حتی از حقوق اولیه انسانی شان محروم بودند به طور کلی می توان گفت : وضع زن در ایران باستان نسبت به دیگر جوامع متمدن آن روز بهتر بود ، هر چند جایگاه واقعی خود را نداشت و رفتار مناسبی با او نمی شد . در ایران باستان مردک اعلام کرد تعدد زوجات بدون ضابطه مباح است ، حتی ازدواج با محارم (مادر ، خواهر ، دختر) نیز مجاز بود به ویدر دروره ساسانی ، زن به عنوان شخص مطرح نبود ، بلکه شیء محسوب می شد . زن به مثابه سایر اعضای خانواده ، یعنی کودکان و بردگان ، به اطاعت بی چون و چرا محکوم بود . نافرمانب به مرد اجازه ترد زن را به وی می داد .

 

در این دوره ، شوهر حق دارد زن اصلی خود را به طور موقت به همبستری مرد دیگری بدهد که آن را «ازدواج با زن عاریتی» یا «ازدواج استقراضی» می توان نامید . در مورد این ازدواج ، شوهر اصلی می تواند این عمل را بدون رضایت خود انجام دهد . بدین ترتیب ، نمونه دیگری از شیء بودن زن در آن عصر خودنمایی می کند .

 

   ۷) سایر اقوام و تمدن ها :

 

در روسیه قدیم ، هنگامی که پدر ی دختر خود را به خانه شوهر می فرستاد ، او را آهسته با تازیانه می زد و پس از آ« ، تازیانه را به داماد خود می داد ، تا بدین ترتیب نشان دهد که تنبیه های لازم از این به بعد به دست کسی اجرا خواهد شد که جوان تر و نیرومند تر است . در جزایر «فیجی» ، سگان می توانند در بعضی معبدها داخل شوند ، در صورتی که زنان مطلقا از دخل شدن به آنها ممنوعند . خرید و فروش زن در تمام آفریقا رایج است .  قدیم در آمریکای مرکزی پیش از زمان کریستف کلمب و در پرو شایع بوده و امروزه نمونه هایی از آن در اروپا دیده می شوند . این نوع ازدواج در واقع نتیجه سازمان پورشاهی خانواده به شمار می رود ، چه پدر مالک دختر خود بود و حق هرگونه تصرف را در خصوص او داشت و غیر از قید بند رهایی بسیار ناچیز ، هیچ مانعی نمی توانست او را از  انجام دادن کاری بازدارد .

 

دورانت ، ویل ، تارخ تمدن ، ترجمه ابوطالب صارمی ، انتشارات زمان آموزش و پرورش انقلاب اسلامی ، سال ۱۳۷۴ چاپ چهارم ، ج ۲ ، ص۲٫ [۱]

 

 . تاریخ تمدن ، پیشین ، ج ۲، ص۶۰ .[۲]

 

. بنت الهدی ، صدر ، زن در اسلام ، ترجمه سید مشتاق الحلو ، تهران ، نشر عابد ، سال ۱۳۷۹ ، چاپ سوم ، ص ۱۲٫[۳]

 

 .تاریخ تمدن ، پیشین ، ج۳ ، ص ۶۸٫ [۴]

 

 .نقل از عظیمی ، زهرا ، نگاهی به حقوق زن در اسلام ، نشر زلال کوثر ، سال ۸۶ ، چاپ اول ، ص ۹ . [۵]

 

[۶] . رافعی ، مصطفی ، اسلام حقوق و آزادی های اساسی انسان و مسأله حقوق بشر ، ترجمه محمد رضا افتخار زاده ، قم ، دفتر نشر معارف اسلامی ، سال ۱۳۷۵ ، ص۱۶۴٫

 

  . تاریخ تمدن ، پیشین ، ج ۲، ص۱۵۷  . [۷]

 

 . دهخدا ، علی اکبر ، لغت نامه ، پیشین ، ج ۲۸ ، صص ۳۰۹ و ۳۱۰ .[۸]

 

 . کانا کسی را گویند که بهره هوشی لازم را نداشتته باشد .[۹]

 

 . تاریخ تمدن ، پیشین ، جلد ۲ ، صص ۵۶۳ تا ۵۶۵ .[۱۰]

 

 . نوروزی ، یحیی ، جاهلیت و اسلام ، نشر زلال کوثر ، سال ۱۳۸۴ ، چاپ دوم ، ص ۱۰۸ .[۱۱]

 

 . همان ، ص ۱۱۵٫[۱۲]

 

 . همان ، ص ۱۲۸ . [۱۳]

 

 . تاریخ تمدن ، پیشین ، ج ۱ ، ص ۴۶۵ . [۱۴]

 

. تاریخ تمدن ، پیشین ، ج ۱ ، ص ۸۵۷ . [۱۵]

 

 . همان ، ص ، ۸۵۴ . [۱۶]

 

 . همان ، ص ، ۸۵۷ .[۱۷]

 

 . ویل دورانت ، تاریخ تمدن ، جمعی از مترجمان ، ج ۱ ، ص ۹۲۲ .[۱۸]

 

 . خمینی ، روح اله ، صحیفه نور ، ج ۶ ، ص ۱۸۵ . [۱۹]

 

. بارتمه ، کرتیبان ، زن در حقوق ساسانی ، ترجمه محمد حسن ناصرالدین زمانی ، تهران ، نشر آوا ، سال ۱۳۳۷ ، چاپ سوم ، ص ۳۴ . [۲۰]

 

. همان ، ص ۲۸ .[۲۱]

 

 . تاریخ تمدن ، پیشین ، ج ۱ ، ص ۴۴ .[۲۲]

 

 . همان ، ص ۵۳ . [۲۳]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:16:00 ق.ظ ]




هر گونه رابطه جنسیتی غیر از دخول را در بر می گیرد . مانند اجبار به مقاربت های دهانی ، چشم چرانی ، عریان گرایی ، تماس جنسی بدون رضایت فرد .

 

   ب) آزار جنسی :

 

معمولا زمانی واقع می شود که فرد مجرم موقعیت برتری نسبت به دیگری دارد و دیگری به علت احترام و اعتماد به وی ، مجنی علیه واقع می شود مانند پزشک و بیمار .

 

   ج) هتک ناموس (زنای به عنف) :

 

برقراری ارتباط جنسی به اجبار و بدون رضایت مجنی علیه .

 

   د) قاچاق جنسیتی زنان به منظور بهره کشی جنسی و فحشاء :

 

این موضوع در فصل دوم مورد بررسی قرار خواهد گرفت .

 

   و) گفتار شهوانی :

 

یعنی مرتکب با مخاطب قرار دادن زن ، الفاظی را که حاوی مبانی مستهجن و مسائل جنسی است را به زبان آورد .

 

   ه) نگاه شهوت آلود و آزار دهنده :

 

البته نگاه آلوده و شهوت انگیز به زن و دختر نامحرم ، از جمله جرائمی است که همیشه با سوء نیت و قصد مجرمانه می باشد و در این مسأله ، رضایت و عدم رضایت شخص مقابل تاثیری ندارد و در حال گناه و معصیت و جرم تلقی می شود . با این حال اگر این نگاه موجب آزار و نارضایتی شخص مقابل شود نوعی دست درازی و خشونت محسوب می شود . به همین دلیل قوانین و دستورات اسلامی با هر نوع آزار جنسی زنان از جمله نگاه و نظر آزار دهنده به شدت برخورد می کند .

 

   ی) آدم ربایی به قصد ارتکاب اعمال منافی عفت :

 

یکی از موارد خشونت و آزار جنسی زنان ، ربودن زنان و دختران برای عمل منافی عفت ، توسط اشخاص و باندهای تبهکار است که موجب ناامنی و سلب آرامش از جامعه می شود . آدم ربایی به دلایل مختلف رخ می دهد. بعضا به جهت اعتماد بدون دلیل یا در ساعات آخر شب و در مسیرهای خلوت سوار خودروهای اشخاص ناشناس شدن یه به خاطر وضعیت ظاهری نامناسب و… مورد جنایت واقع می شوند .

 

 

 

   ۳)خشونت روانی :

 

خشونت روانی به رفتارهایی از قبیل انتقاد ناروا ، تحقیر ، بد دهانی ، تحکم ، توهین ، فحاشی ، استفاده از الفاظ رکیک و دشنام ، بهانه جویی و دستورهای پی در پی ، بی احترامی ، بد اخلاقی ، رفتار آمرانه و تحکم آمیز ، صحبت نکردن و قهر کردن ، ممانعت از تحصیل ، ایجاد محدودیت در ارتباط فامیلی ، دوستانه و اجتماعی ، ممانعت از حق داشتن شغل ، داد و فریاد ، متلک های خیابانی ، تهدید مداوم زن به طلاق دادن مخصوصا در کشورهای اسلامی و کشورهایی که حق طلاق با مرد است ، تهدید به ازدواج مجدد (در کشورهایی که قانون به مرد اجازه چند همسری داده است) اطلاق می شود .

 

این موارد حصری نیستند به عبارت دیگر هر گونه رفتاری که شرافت ، غرور ، اعتماد به نفس و شخصیت زن را مورد تجاوز قرار می دهد جزء خشونت روانی می باشد . البته خشونت روانی در همه جرائم علیه زنان وجود دارد به نحوی اگر زنی مورد تجاوز قرار بگیرد نه تنها خاطره این فاجعه را تا پایان عمر خود فراموش نخواهد کرد ، بلکه دچار بیماری های روانی و روحی نیز می گردد یا در خشونت های جسمی ، این تنها جسم زن نیست که مورد تجاوز قرار می گیرد ، بلکه در درجه اول به شخصیت و روح و روان زن ، تجاوز می شود .

 

این تحقیر ها و هتاکی ها به قدری تکرار می شوند که تقریبا زنان علی الخصوص زنان بی سواد و روستایی نشین به تدریج به این نتیجه می رسند که جنس دومند و توانایی تفکر ندارند . گاه این فشارات و خشونت های روانی به حدی می رسند که بعضی از زنان با انزجار و نفرت از جنسیت خود مرتکب اعمالی از قبیل استعمال مواد مخدر ، داروهای روانگردان و یا خودگشی می شوند .

 

شایع ترین بیماری ها در زنانی که مورد خشونت روانی واقع می شوند افسردگی است و در اکثر کشورها تقریبا زنان بیش از مردان در معرض آسیب های روانی قرار دارند . از جمله عواقب خشونت روانی تقلیل جاته طلبی در محیط کار ، گریز از مشارکت در امور نفس ، عدم کفایت زن در مدیریت خانه ، از کارافتادگی ادراکی ، از دست رفتن استعدادهای بالقوه زن ، از دست دادن اعتبار و اجتماعی و خانوادگی ، بازسازی رفتار خشونت آمیز در کودکان است . می توان زنانی را پیدا کرد که هرگز مورد تجاوز جنسی قرار نگرفته باشند اما همه زنان در هر منطقه جغرافیایی ، سن و در هر سطح تحصیلی در زندگی خود ، بارها و بارها مورد خشونت روانی قرار گرفته اند ؛ چه توسط افراد خانواده و نزدیکان خود و چه توسط افرادی در سطح جامعه و خارج از محیط خانواده .

 

بر اساس یافته های روانشناسی زن خشونت روانی _ کلامی بیش از خشونت های فیزیکی بر روح زنان تاثیر می گذارد و لایه های عمیق و حساس تر درون آنان را تهدید می کند . خشونتی که کمتر به چشم می آید و به دلایل فرهنگی در بسیاری از وارد به رسمیت شناخته نمی شود . اگر چه در دنیای جدید خشونت فیزیکی کمتر از گذشته به چشم می خورد ؛ اما خشونت های روانی _ کلامی همواره در ساختار فرهنگی جامعه پنهان مانده است و قربانیان زیادی می گیرد ، قربانیانی که صدای خرد شدن استخوان هایشان شنیده می شود اما درد به استخوانشان رسیده است ، این خشم خاموش بیش از فریادهای خشمگین آتشین است .

 

این خشم به ظاهر نرم ، زخمی به عمق جان آدمی دارد که گفته اند زخم زبان از تیغ شمشیر تیز برنده تر است و از هر زهری تلخ تر و تلخ تر آنکه این وجهه از خشونت ، نادیده انگاشته می شود و بی مهری به زنان، خود مورد بی مهری قرار گرفته است . این نوع از خشونت همانند دردی است که به دلیل پنهان بودن علایم بسیاری شناخته نمی شود که مورد معالجه قرار گیرد . به همین دلیل خشونت کلامی و روانی ، طیف بیشتری از زنان را به دام آسیب های خود می کشاند .

 

   ۴) خشونت اقتصادی و مالی :

 

از آنجا که در بسیاری از خانواده ها علی الخصوص خانواده های فقیر ، زنان وابستگی اقتصادی با افراد ذکور خانواده دارند به علاوه محدودیت دسترسی آنان به منابع اقتصادی و کاری باعث می شود که تا آخر عمر کاملا وابسته به مرد باشند چنانچه مرد خانواده آنها را در مضیقه قرار دهد ، ادامه زندگیشان به مخاطر می افتد . زنان فقط از خانواده های خود مراقبت می کنند . زنان نیروی کار بدون جیره و مواجب هستند همچنین در بسیاری از جوامع زنان به عنوان نیروی کار ارزان استفاده می شوند ، زیرا آنان به خاطر نیاز و فرار از وابستگی به مرد حاضر به انجام کارهای سختی هستند که درآمد آنها بسیار ناچیز است بنابراین اکثر کارفرماها سعی در استخدام کارگر زن دارند . در گذشته در بسیاری از کشورها زن خود از داشتن ارث و مالکیت محروم بوده و حتی گاهی جزء اموال شوهر ، پدر ، برادرو یا پسر خود بوده ، جلوگیری از استقلال مالی و دخل و تصرف در اموال شخصی و یا ندادن نفقه و یا خرجی یا جلوگیری از استقلال مالی و دخل و تصرف در اموال شخصی یا جلوگیری از اشتغال زنان از مصادیق خشونت مالی علیه زنان است در خانواده های فقیر ، به خصوص محدودیت دسترسی زنان به پول نقد مسئله زندگی و مرگ محسوب می شود ، خصوصا وقتی که مرد اولویت های دیگری خارج از قلمرو منزل و خانواده برای خود قایل است گاه در چنین شرایطی زنان دچار سوء تغذیه می شوند و گاه حتی به ابتدایی ترین ضروریات زندگی دسترسی ندارند .

در جوامعی که زنان اغلب سواد خواندن و نوشتن یا تجربه سرمایه گذاری ندارند ، این محدودیت ابزاری می شود برای تشدید وابستگی آنان به مردی که با او زندگی می کند اغلب قربانی خواسته های فزاینده همان مرد می شود .

 

در ایران ، زنان با وجود حقی که بر مهریه و اجرت المثل دارند ، اما طلاق حق مطلق مردان است ، اغلب همین حقوق مالی را به ازای طلاق بذل می کنند و دست خالی رها می شوند به دلیل وابستگی اقتصادی زنان اغلب به مردان است که بعد از طلاق یا فوت همسر زنان با مشکلات اقتصادی روبرو می شوند و در این حالت گاه برای تامین هزینه خود و یا فرزندان به جای مانده از شوهر متوفی ، دست به مشاغل نا مناسب و یا غیر اخلاقی می زنند.

 

 

 

گفتار دهم : حوزه های اعمال خشونت در ایران

 

خشونت علیه زنان در ایران همواره به عنوان ابزاری برای تثبیت قدرت مردانه به کار رفته و به طور مشخص در دو حوزه خصوصی و عمومی اتفاق افتاده است .

 

     ۱) اجتماع در سطح خرد

 

حوزه خصوصی شامل تمام خشونتی می شود که در محیط خانواده نسبت به زنان اعمال می شود و به آن «خشونت خانوادگی» می گویند . خشونت خانوادگی «خشونتی است که در محیط خصوصی به وقوع می پیوندد و عموما میان افرادی رخ می دهد که به سبب صمیمیت ، ارتباط خونی یا قانونی به یکدیگر پیوند خورده اند . صرف نظر از بی طرفی ظاهری این وااژه ، خشونت خانوادگی تقریبا همواره ، جرم وابسته به جنسیت خاص محسوب می گردد که مردان به زنان روا می دارند . اگر عکس آن اتفاق بیفتد و زن در مقابل مرد از خود خشونتی نشان دهد ، این رویداد به لحاظ آنکه نادر است ، آمار مربوط به سرشت وابسته به جنسیت خاص را در حوزه خشونت خانوادگی تحت تاثیر قرار نمی دهد . در هر صورت ، این وقایع بیستر زمانی بروز می کنند که زن می کوشد تا در مقابل تجاوز مرد ، از لحاظ جسمی از خود دفاع کند . »

 

زنان در سراسر دوره زندگیشان _ چه در خانه پدر چه در خانه همسر _ متحمل شکل های گوناگونی از خشونت جنسیتی می شوند .

 

   ۱_۱) در خانه پدر :

 

خشونت افراد مذکور در خانواده های ایرانی برای فرزندان دختر اصل پذیرفته شده ای است . در غیاب پدر ، سایر افراد ذکور (مانند برادر ، عمو ، دایی و حتی شوهر خواهر ، شوهر مادر و …) خود را مجاز می دانند که در امور دختران خانواده مداخله کنند و حتی با اعمال خشونت ، به اصطلاح آنها را سر جای خود بنشانند . جایی که برای دختران در ذهنیت افراد ذکور خانواده تعیین شده ریشه های هزاران ساله دارد ، فضای بسته خانه است .

 

نگاه افرائ خانواده به فرزندان پسر ، با آنچه در مورد دختران گفته شد ، متفاوت است و در نتیجه ، فضای خانه پدری برای رشد شخصیت و اعتماد به نفس پسران و ایجاد روحیه جاه طلبی و مبارزه جویی در آنها متناسب است . پسران نوجوان تمام طبقات اجتماعی می توانند در هر ساعتی از شبانه  روز در کوچه و خیابان ، والیبال ، بسکتبال و فوتبال بازی کنند و ساعات فراغتشان را با همسالان خود بگذرانند . در این قلمروی گسترده است که پسران زندگی اجتماعی را در مجموعه ای از مبارزه ، رقابت ، مسابقه ، جاه طلبی ، دوستی ، جنگ و صلح می آموزند و آن را توشه راه ورود به عرصه اجتماع در سنین نوجوانی قرار می دهند . این قلمروی وسیع آزادی در انحصار پسران است و دختران حتی در محله های بالای شهر تهران که شهرت به تجدد گرایی دارند ، از آن محروم هستند.

 

محرومیت دختران نه تنها ناشی از قوانین آمره بلکه ناشی از سلطه رفتارهای خشونت آمیز خانگی نسبت به دختران است . دختران در قلمروهای معینی حق حضور دارند و خارج از آن قلمروها ، حتی اگر قانون و محتسب مدعی حضورشان نشود ، گریبانشان را می فشارد . برای دختران حضور در یک بازی دسته جمعی در محله و در انظار عمومی حتی با رعایت حجاب کامل قابل تصور نیست و هنوز در فهرست خواسته های جدی آنها قرار نگرفته است . هر گاه دختری بخواهد در خانه پدر یکی از چارچوب ها را ـ که خود نیز با آن مأنوس شده و به آن تن داده ـ را بشکند ، انگشت نما می شود ؛ آن هم نه تنها در خانواده های مذهبی و بسته بلکه در خانواده های تجدد گرا.

 

دختران ایرانی ، نسبت به قلمرویی که در آن زندگی می کنند ، درجات متفاوتی از محرومیت و رفتار خشونت آمیز افراد خانواده را تحمل می کنند و در پاره ای از شهر های دور افتاده ایران ، حتی خروج دختران از خانه برای خرید عوارض و تبعات خشونت بار خانوادگی به بار می آورد زیرا عرف آن شهر خروج دختر از خانه را خروج او از قلمروی اقتدار خانواده و نشانه بی غیرتی افراد ذکور خانواده تلقی می کند . یک چنین دختر عصیان گری در محکمه خانواده محکوم به تحمل قهر و خشونت خواهد شد و هر گاه سر جای خود ننشیند ، مکافات بیشتری را تحمل خواهد کرد که به خصوص ، نمونه های جنایتکارانه ای از آن را در جریان قتل هایی در جنوب کشور شاهد بوده و هستیم تا جایی که مسئولان قضایی به کرات ، ناگزیر از هشدار و اخطار و پند و اندرز شده اند و حتی در تریبون های نماز جمعه ابعاد فاجعه را به بحث گذاشته اند .

 

فرزندان دختر ، در همسر گزینی نیز همواره در معرض خشونت افراد ذکور و حتی اناث خانواده قرار دارند . آزادی در انتخاب همسر هنوز در خانواده های ایرانی پذیرفته نشده است و به ویژه در خانواده هایی که فقر اقتصادی یا فقر فرهنگی ـ یا هر دو ـ غالب است ، فرزندان دختر اولین و در دسترس ترین نشانه هایی هستند که هدف قرار می گیرند .

 

به سخن دیگر ، در چنین شرایطی ، دختران زودتر از پسران قربانی می شوند و در معرض ازدواج اجباری قرار می گیرند . در مواردی دخترها را برای بهبود موقعیت مالی خانواده ، در سنین کودکی به افراد سالخورده شوهر می دهند و شیر بها می گیرند و در موارد دیگر نیز آنها را نان خور و مصرف کننده می دانند و به اولین خواستگاری که به در خانه می آید به اجبار شوهر می دهند .

 

کم نیستند دخترانی که برای گریز از زناشویی اجباری دست به خودکشی می زنند . در اغلب مواردی هم که دختر به زناشویی اجباری تن می دهد ، زندگی نکبت باری را تحمل می کند که در برخی موارد با فاجعه پایان می یابد . در پاره ای نمونه ها ، دختران جوان برای فرار از ازدواج اجباری و ازدواج با فرد دلخواه خود دست به اقداماتی ـ از قبیل فرار از خانه ـ می زنند که این راه حل نیز ، دختر را با انواع دیگری از خشونت مواجه می سازد که به مراتب تلخ تر و مصیبت بارتر از زناشویی تحمیلی است .

 

در خانواده های پر اولاد ایرانی ، به خصوص در روستاها ، دختر بچه ها موظفند به مادران خود در امر بچه داری ، آشپزی و خانه داری یاری رسانند و چون فراگیری و انجام این امور برای دختران در اولویت قرار دارد ، آنها نمی توانند به درس و مشق خود برسند و خانه نشین می شوند .

 

دوگانگی در امر تربیت در خانواده باعث می شود که دختران بیش از پسران از تحصیل محروم شوند زیرا نه تنها نقطه نظر این است که دختر را باید هر چه زودتر به خانه شوهر فرستاد بلکه در مواردی هم که مرکز آموزشی در نزدیکی خانه وجود ندارد ، خانواده های ایرانی که به حفظ امنیت دختران خود بسیار اهمیت می دهند ، آنها را از ادامه تحصیل محروم می سازند .

 

بنابراین حتی عملکرد آموزش و پرورش و ضعف و نارسایی در برنامه های مدرسه سازی گریبان فرزندان دختر را بیش از فرزندان پسر می گیرد .

 

رفتار خانواده های ایرانی مهاجر نیز که در کشورهای غربی زندگی می کنند ، با درجاتی ضعیف تر از خانواده های ساکن در ایران ، نسبت به فرزندان دختر خشونت آمیز است . گویی در فکر فرد ایرانی اصل بر این است که دختران نیاز به تفریح ، تفنن ، ورزش و معاشرت ، حتی با هم جنسان خود ندارند . دختر ایده آل و محبوب و مقبول خانواده دختری است که مونس مادر ، غمخوار پدر و شنونده و مرهم دایمی آلام والدین خود باشد .

 

خانواده های ایرانی مهاجر ، هر یک بر حسب سلیقه خود ، درجه این محدودیت ها را تعیین می کنند و چنانچه در کشور میزبان ، زیر سلطه فرهنگ آن کشور ، نتوانند دختران خود را به اطاعت محض وادار کنند ، بسیار دیده شده که با آنها قهر می کنند . می دانیم آثار و تبعات قهر والدین بیش از هر نوع رفتار خشونت آمیزی زیان بار است و دختران را در راهی که برگزیده اند جری ساخته ، به افراط می کشاند و در فضای بی ترحم غربت تنها می گذارد . تعداد دختران جوانی که زیر فشار ناشی از قهر خانواده عصبی و دیوانه و معتاد شده اهد ، بسیار زیاد است.

 

در اینجا ذگر یک توضیح ضروری به نظر می رسد ؛ پس از انقلاب دختران متعلق به خانواده های متعصب و مذهبی آزادی های نسبی بیشتری برای حضور در جامعه پیدا کرده اند زیرا افراد ذکور در خانواده های مورد بحث معتقدند حجاب به دخترها مصونیت بخشیده  است . تصور مردان خانواده بر این است که خطرات جدی اخلاقی ، دختران محجبه را در فضای اسلامی جامعه تهدید نمی کند . صرف نظر از صحت و سقم این باور ، آزادی نسبی این دختران را برای حضور به فال نیک می گیریم زیرا یک چنین موقعیتی از درجه میزان الحراره خشونت های رفتاری که در خانواده های سنتی ایرانی ، در یک صد سال اخیر به بهانه مقابله با تجدد گرایی و ظواهر غربی ، بسیار بالا و غیر قابل تحمل شده بود ، تا حدی کاسته شده است . آثار سودمند کاهش خشونت را به صورت شوق و ذوق وافر دختران خانواده های مذهبی در جریان ورود به مراکز آموزشی و شغلی شاهد بوده و هستیم . «دانشگاه آزاد » که با گستردگی در سطح کشور ، در دروافتاده ترین نقاط ایران ، واحدهای کوچکی ایجاد کرده توانسته است نظر افراد ذکور خانواده را نسبت به ورود دختران به مراکز دانشگاهی تعدیل کند. با ورود دختران روستایی و سنتی به این واحدها ، به تدریج در زیست بسته آنها در روستاها و شهرهای دور افتاده شکاف افتاده است .

 

بحث درباره «غیرت ورزی در تربیت» که منجر به سرخوردگی ، ضعف و بی تفاوتی دختران در خانواده های ایرانی می شود ، به تدریج جایگاه خود را در گفته ها و نوشته های دینی ـ اجتماعی باز می یابد و در مطبوعات جلوه گر می شود . غیرت ورزی در دیدگاه های تعدیل شده اسلامی ، این گونه مورد  نقد قرار گیرد :

 

«… گاهی اوقات مشاهده می شود که سخت گیری های خانواده نسبت به فرزندان جوان و نوجوان و به خصوص دختران در غالب غیرت ورزیدن موجب سرخوردگی و در هم شکستن بنیان شخصیت دختر می شود . دختران جوان و نوجوان باید آزادی حضور سالم در جامعه را داشته باشند . غیرت ورزی صحیح مراقبت از حدود و مرزهاست و نه زندانی کردن و به انزوا کشیدن دختران . دختر جوان هم به خاطر جوانی اش نیازمند شادابی و طراوت است و باید به او اجازه قد برافراشتن و رشد و نمو را داد … ، گاهی اوقات خانواده هایی مشاهده می شوند که هم فرزند پسر دارند و هم دختر . پسران آزادی مطلق دارند که هر جا بروند ، با هر کسی ارتباط داشته باشند و خلاصه مطابق میل خود رفتار کنند ولی دختر ، یا دختران جوان ، چون دخترند باید در کنج خانه بمانند و دلیل این کار را هم غیرت و تعصب می نامند : آیا رفتار این خانواده ها شبیه زنده به گور کردن دختراندر عصر جاهلیت عرب نیست ؟ و آیا نابودی آزادی مشروع دختران و به انزوا کشیدن آنها نوعی دیگر از زنده به گور کردن نیست ؟ و آیا یکی از رسالت های پیامبر (ص) از میان برداشتن همین تعصبات جاهلانه نبود؟…»

 

بدین ترتیب ، اعمال خشونت ورزی به بهانه غیرت ورزی امروزه در ایران از سوی برخی از روشنفکران دینی مورد بحث و نقد قرار گرفته است .

 

۱ـ۲) در خانه شوهر

 

ریاست مرد بر خانواده و قدرت وسیعی که قانون و عرف به او اهدا کرده ، زمینه ساز اعمال خشونت علیه زنان در حوزه خصوصی خانواده است .

 

در ایران هنوز مرد را نان آور خانواده می شناسند و هر چند بر شمار زنان نان آور و حتی سرپرست خانواده افزوده شده ، این تصور عمومی همچنان باقی است و قوانین هم بر آن صحه می گذارد . مرد در مقام رئیس و مدیر و نان آور خانواده برای خود اختیارات وسیعی قایل است و زمینه های فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی جامعه نیز بر آنها مهر تایید می زند . بنابراین ، در مواردی که مرد احساس می کند شالوده قدرت انحصاری و ریاستش مورد تهدید است ، دست به خشونت جسمی و روانی می زند ؛ برای زن محدودیت و مشقت مالی ایجاد می کند و با بهره گرفتن از اختیارات مطلقه خود حتی روابط او را با دوستان و افراد خانواده کنترل می کند ، به حدی که می تواند عملا زن را در خانه اش زندانی کند . تاکید بر ازدواج اجباری فرزندان دختر ، به خصوص زیر سن رشد ، نیز یکی از خشونت هایی است که مرد در مقام ریاست خانواده بر افراد مؤنث زیر حوزه اقتدار خود اعمال می دارد .

 

به طور کلی تبعات رساست بی قید و شرط مرد در خانواده به صورت تهدید ، ناسزاگویی ، تحقیر ، کتک زدن ، کنترل رفت و آمدهای دوستانه و خانوادگی ، سوء رفتار جنسی ، ایجاد محدودیت های مالی و تاکید بر ازدواج اجباری ظاهر می شود که آثار زیانبار روانی ، جسمی و اجتماعی فراوانی بر زنان و دختران بر جا می گذارد .

 

زنان ایرانی رفتار خشونت آمیز شوهر را تا حدودی تحمل می کنند و تنها در مواردی که کارد به استخوانشان می رسد ، نسبت به آن معترض می شوند . کتک زدن شوهر تقریبا عرف پذیرفته شده ای است که فقط حد و مرز آن تابع ساختار فرهنگی افراد خانواده ها و طبقات اجتماعی و بافت فرهنگی محلی است .

 

بنابراین در موارد نادری هم که زنان نسبت به خشونت شوهر رسما معترض شده و در مراجع قضایی کشور طرح شکایت می کنند ، به نتایج سودمندی دست نمی یابند زیرا تصور عموم بر آن است که متون دینی و فرهنگ اسلامی نیز ضرورت رفتار خشونت آمیز شوهر با همسر را در ماردی تایید کرده و بلکه به آن فرمان داده است . در نتیجه ، زنان ایرانی نه تنها با موانع بسیار جدی فرهنگی و عرفی بلکه با موانع سنت دینی و غیر دینی برای اثبات حقانیت خود مواجه هستند . زن در محیط های کاملا بسته منزل مورد خشونت قرار می گیرد و هیچ چشم بینایی شاهد و ناظر بر فاجعه نیست تا در صورت لزوم بر له او در دادگاه شهادت بدهد.

 

بنابراین ، حتی اگر زن نسبت به رفتار خشونت بار شوهر اعتراض کند و به مراجع قضایی پناه ببرد ، شوهر در جریان مراجعات مکرر به مراجع قضایی تازه با نارسایی ها و کیفیت اجرای قانون آشنا می شود و در می یابد که می تواند بی ترس از قانون نسبت به زنش خشونت اعمال کند .

 

   ۲) اجتماع در سطح کلان :

 

   ۱ـ۲) آداب و رسوم

 

در بسیاری موارد خشونت علیه زنان را به کمک آداب و رسوم و سنت های غیر مذهبی توجیه می کنند . به طور کلی ، گروه های اجتماعی ـ اعم از شهری ، روستایی و عشایری ـ ویژگی های فرهنگی و قومی خاصی دارند و رسوم متفاوتی در میان آنان رایج است . نمونه هایی از رسوم متداول و رایج در بافت قبیله ای بخشی از مناطق جنوب ایران چنین است .

 

ـ چنانچه زنی عمل خلاف عفت مرتکب شود و با مردی رابطه آزاد جنسی بر قرار کند به دست افراد ذکور خانواده خود (برادر در اولویت است) به قتل می رسد .

 

ـ اگر مردی از مردان یک قبیله ، مردی از یک قبیله دیگر را به قتل برساند ، برای ختم نفاق و خصومت پنج زن از قبیله جانی به عقد نکاح پنج مرد از قبیله مقتول در می آیند . به این رسم در برخی مناطق «فصل» گفته می شود و در برخی مناطق دیگر «خون بس» . در جریان اجرای این رسم ، پنج زنی که توسط شیوخ (یعنی مردان مقتدر قبیله ) انتخاب می شوند ، حق اعتراض ندارند .

 

ـ هر دختری در درجه اول باید با پسر عمویش ازدواج کند . امنتاع دختر یا خانواده او تبعات خطرناکی در پی دارد و پسر عمو می تواند مجلس عروسی دختر را به هم بزند .

 

علاوه بر آداب و رسوم محلی ، برخی آداب و رسوم و سنت ها در کل جامعه قدرت اجرایی دارند . برای مثال آداب و رسوم مربوط به «شب زفاف» در بیشتر نقاط ایران رفتارهای خشونت آمیز جنسی علیه زنان را تجویز می کنند .

 

   ۲ـ۲) فرهنگ شفاهی و کتبی

 

علاوه بر آداب و رسومی که مهر تایید بر رفتار خشونت آمیز علیه دختران و زنان می زند ، اصطلاحات و ضرب المثل هایی که در فرهنگ شفاهی ما رایج است و دهان به دهان می چرخد نیز حامل پیام خشونت نسبت به زنان و ترغیب مردان به انجام آن است .

 

اصطلاح «گربه را در حجله باید کشت» به معنای آن است که باید زن را از همان شروع زندگی با رفتار خشونت بار مرعوب و مطیع کرد . اصطلاح «زن ـ ذلیل» نیز صفت تحقیر آمیزی است برای مردانی که به نظرات همسران خود احترام می گذارند . فرهنگ شفاهی مرد سالار ، مردان را با صفت زن ـ ذلیل سرزنش و تحقیر می کنند تا به خود آیند و از رفتار آمرانه سایر مردان با همسر خود پیروی کنند .

 

در متون فرهنگی و اساطیری ایران نیز اشعار و نقل قول هایی وجوددارد که عموما در جهت اثبات فرودستی و سستی عقل و خرد و اراده زن است و بر رفتار تحکم آمیز و ریاست بی قید و شرط مرد بر او صحه می گذارد . نمونه هایی از تصویر زن در متون فرهنگی چنین است :

 

ـ از سه چیز باید حذر کرد : دیوار شکسته ، زن سلیطه ، سگ گیرنده .

 

ـ زن سلیطه شوهر مرد است .

 

ـ زن ناقص العقل لست .

 

ـ اسب و زن و شمشیر وفادرا که دید ؟

 

ـ زن خوب فرمانبر پارسا / کند مرد درویش را پادشاه .

 

ـ زن که رسید به بیست باید به حالش گریست .

 

ـ زن و شوهر جنگ کنند ابلهان باور کنند .

 

ـ زن چو بیرون رود بزن سختش / خودنمایی کند بکن رختش/ ور کند سر کشی هلاکش کن / آب رخ می برد به خاکش کن / زن چو خامی کند بجوشانش / رخ نپوشد کفن بپوشانش .

 

ـ زن پارسا در جهان نادر است .

 

ـ زن از پهلوی چپ شد آفریده / کس از چپ راستی هرگز ندید .

 

ـ زن گر نه یکی هزار باشد / در عهد کم استوار باشد .

 

ـ زنان را همین بس بود یک هنر / نشینند و زایند شیران نر .

 

ـ زنان چو ناقصان عقل و دینند / چرا مردان ره آنان گزینند .

 

ـ زنان چون درختند سبز آشکار / ولیکاز نهان زهر دارند بار .

 

ـ زنان را بود شوی کردن هنر / بر شوی زن به که نزد پدر .

 

۳ـ۲) سنت ها و پاره ای تفاسیر سنتی از دین

 

و اما آنچه در ایران بسیار مهم است نقش پاره ای تفاسیر سنتی از دین است زیرا باورهای اعتقادی در کانون سنت ما قرار دارد . از نگاه سنت گرایان در روابط دو جنس نابرابری مطلق حاکم است . این طرز تفکر که طی قرون و اعصار متمادی بر ساختار ذهنی مردم تاثیر عمیقی بر جای گذاشته ، یکی از عوامل سرکوب زنان در خانواده و در عرصه های اجتماعی و سیاسی شده است .

 

طبق دیدگاه سنتی :

 

ـ زنان ناقص العقل و ناقص الحظ هستند . زیرا زن از زیادی گل مرد یا دنده چپ او آفریدده شده است.

 

ـ زنان هرگز نمی توانند در شایستگی و کمال به مردان برسند .

 

ـ صندوقخانه منازل مناسب ترین مکان برای عبادت زنان است .

 

ـ زنان حق حضور در اجتماع را ندارند . در اندرون خانه نیز نمی توانند بیش از پنچ کلمه با مردان سخن بگویند.

 

ـ روا نیست زن را که با مرد بیگانه سخن گوید ، الا به درشت و زجر .

 

ـ مردان بر زنان سرپرستی دارند و به  امور آنان می پردازند چنان که والیان به امور رعیت می پردازند بدان جهت که خداوند بعضی را بر بعضی برتری بخشیده است .

 

ـ زن نمی تواند در جامعه اسلامی زمام حکومت و ولایت امر را به دست گیرد ، زن نمی تواند بر مسند قضاوت و حکم تکیه بدهد .

 

ـ خداوند زن را آفرید برای تدبیر منزل ، گستره کار منزل محدود است . در این محدوده ، مردان بر زنان خود سرپرستی دارند . از این روی عقلشان به همین مقدار محدود می شود .

 

ـ زن در برابر مرد وظیفه خاصی دارد و آن عبارت است از شوهر داری . و تربیت کودکان و خانه داری .

 

به این ترتیب اندیشه سنتی به اندازه ای نسبت به جنس زن تحقیر آمیز است که همواره برای زن در محدوده ای که دیدگاه سنتی بر پایه نابرابری مطلق زن و مرد تعیین کرده است ، خشونت تجویز می شود زیرا در یک کلام ، نگاه داشتن زن در خانه و ممانعت از حضور او در جامعه بدون ایجاد جو ترس و ارعاب ممکن نیست .

 

برداشت های خشونت آمیز نسبت به زن بازتابی است از ارزش ها و عقاید اعضای یک اجتماع که اغلب چندین نسل را در بر می گیرد . برخی عملکردهای دیدگاه سنتی درباره نگاه اسلام نسبت به زن را می توان نیرومندترین عامل تاثیرگذار به شمار آورد که ذهنیت نسل های بسیاری از ایرانیان را تسخیر کرده است . پیروی کورکورانه از دستورات ملهم از این تفاسیر سنتی چنان است که سلامتی جسمی و روانی زنان ایرانی را به خطر می اندازد . علاوه بر آن اسلام ، را از منظر عمومی با عملکرد همین دیدگاه می سنجند و در نتیجه آن را مجموعه ای از دستورات خشونت آمیز نسبت به زنان می انگارند .

فضای فرهنگی ایران برای آن که در سال های پایانی قرن بیستم پاسخ گوی نیازهای جامعه پیچیده امروزی بشود ، آماده پذیرش برداشت هایی از دین است که با مقتضیات اجتماعی تناسب داشته باشد . در صورت ایجاد فضای بهتر برای گسترش بحث های دیدگاهی ـ دینی و افزایش تحمل پاسداران تفسیرهای سنتی رسمی ، تفسیرهایی از اسلام به دست می آید که پیام نابرابری مطلق را بی اعتبار جلوه می دهد . آن چه مسلم است جامعه چنان تشنه ایجاد تعادل در روابط دو جنس شده است که مقاومت در برابر آن ، از هر دسته و گروه ، زیر فشار خواست عمومی درهم می شکند .

 

  ۴ـ۲) موسسات اجتماعی

 

موسسات اجتماعی در ایران از قبیل مدرسه ، سایر مراکز آموزشی ، مطبوعات ، رادیو ـ تلویزیون ، سینما ، سازمان های ورزشی و هنری عموما تحت کنترل دولت است . بنابراین ، موسسات اجتماعی را نمی توان با مفهوم نهادهای مستقل مورد بحث و بررسی قرار داد .

 

آنها در برنامه ریزی و چگونگی اجرای برنامه ها از اصول سیاست گذاری فرهنگی جمهوری اسلامی تبعیت می کنند و نظر به اینکه در امر سیاست گذاری فرهنگی نیز دیدگاه سنتی تاثیر گذار است ، موسسات اجتماعی نمی توانند به گونه ای عمل کنند که زن و مرد با حقوق مساوی از فرصت های اجتماعی ، فرهنگی و هنری بهره مند بشوند . از طرف دیگر ، از آنجا که مدیران زن در سطوح بالای مدیریت کمیاب هستند و امور فرهنگی و اجتماعی و هنری زیر نگاه منحصرا مردانه سامان می یابد ؛ تعادل که حاصل زندگی دو جنسی به خصوص در عرصه آموزشی ، هنری و ورزشی است ، کمتر احساس می شود .

 

تنها عرصه ای که در آن زنان توانسته اند در سال های اخیر نفوذ کنند و تا حدودی خط انحصار مردانه را بشکنند ، عرصه مطبوعات است . زنان برای ورود به فعالیت های مطبوعاتی از خود شوق و شور نشان داده و به تدریج در صدد برآمده اند مطبوعات را مانند یک نهاد موثر اجتماعی برای ابراز وجود مورد استفاده قرار دهند .

 

در شرایط کنونی که اغلب سازمان های اجتماعی ، براساس دیدگاه «جداسازی» برنامه ریزی می شوند ، امکان تلطیف جامعه و هدایت آن به سوی دو جنسی شدن بسیار اندک است . با این حال ، زنان ایران امید خود را از دست نداده اند و به خصوص برای ورود فزاینده به عرصه ورزش و هنر نیز تلاش می ورزند.

 

کلیشه ها افراد جنس زن را محکوم به انجام امور خانگی یا شبه خانگی و محدود شدن در نقش های خاص می کند و به افراد جنس مرد اجازه می دهد فضای اجتماعی خود را تا بی نهایت گسترش دهند .

 

کلیشه های آموزشی و تربیتی نه تنها در محیط های آموزشی مرد سالاری را در ذهن کودکان و نوجوانان حک می کنند بلکه از طریق قصه های کودکان و برنامه های رادیو ـ تلویزیون و مطبوعات نیز به صورت انبوه تکثیر می شوند .

 

دختران ایرانی برای گذراندن اوقات فراغت نه تنها با نابرابری فرصت های اجتماعی بلکه با موانع جدی ناشی از طرز فکر خانواده مواجه هستند . تعدادی فرهنگسرا ، باشگاه و مراکز تفریحی خاص زنان در کشور وجود دارد ولی بسیاری از خانواده ها ، با توجه به دوری راه ، اجازه استفاده از این امکانات محدود را به دختران خویش نمی دهند . هنوز برنامه ریزی وسیع با هدف ایجاد مراکز فرهنگی ، هنری و تفریحی در هر محله خاص برای زنان تحقق نیافته است و چون اختلاط دو جنس هم برخلاف ارزش های رسمی در جامعه امروز ایران است ، زنان فاقد فرصت های لازم برای تقویت جسم و روح خود می باشند .

 

عرصه موسیقی ، تا سال ها قلمروی انحصاری مردان بود اما اکنون وضع تا حدودی بهبود یافته است کماکان زنان نمی توانند در جای سولیت آواز بخوانند ولی با ایجاد ارکستر بانوان ، کنسرت هایی ترتیب داده می شود که عموم مجریان زن بوده و عموم تماشاگران نیز زن هستند . این درجه از تحول برخی از صاحب نظران را برانگیخته است تا اعلام کنند : «عدم حضور آقایان یه حداقل کارشناسان و اساتید موسیقی در این نشست ها و جشنواره ها باعث می شود گروه هنری طنان نتوانند بهره لازم را از اطلاعات و تجربیات آنان ببرند و به درجا زدن و یکنواختی گرایش پیدا کنند .»

 

به ضرورت یادآوری می شود که حتی همین حرکت رو به رشد برای توسعه هنری زنان نیز خاص تهران است و زنان ساکن در سایر نقاط ایران همچنان از امکانات محدودی که در تهران ایجاد شده است ، محروم مانده اند .

 

در سایر عرصه های هنر مانند سینما ، تئاتر ، مجسمه سازی ، خطاطی و … نظام ارزشی حاکم موانعی ایجاد کرده که موجب محدودیت فعالیت تولید کنندگان محصولات هنری شده است . تهیه کنندگان به خصوص برای تهیه آن دسته از فراورده های هنری که مستلزم نمایش انواعی از روابط زن و مرد است ، مجبور به خود سانسوری هستند و نمی توانند مشکلات اجتماعی را بازگو کنند . این موانع در تولید محصولات سینمایی ، تئاتر ، نقاشی و مجسمه سازی بسیار جدی و بازدارنده است و در عمل منجر به محدود شدن فضای حیاتی جنس زن در هنرهای نمایشی  شدده است .

 

زنان برای ورود به عرصه ورزش نیز از هر حیث با موانع ارزشی و عقیدتی مواجه هستند و در جایگاه تماشاگران ، ورزش دوست ، ورزشکار و قهرمان متحمل آسیب های روانی و جسمانی می شوند که در مجموع زیست اجتماعی را برای آنها نامطلوب و خشونت بار ساخته است .

 

مشکلات و موانع زنان ورزش دوست شهرستانی به مراتب بیش از زنان تهرانی است . هنوز در اکثر شهرستان های ایران ، ورزش بانوان جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده است .

 

کمبود امکانات ورزشی در شهرستان ها چشمگیر است و کمبود مربیان و مدرسان بر مشکلات می افزاید . همچنین تماشای بازی ورزشکاران مرد برای زنان ایران ممنوع است . از آنجا که زنان تهرانی بر حضور خود در جایگاه تماشاگر بسیار اصرار می ورزند و نمی خواهند بازی های قهرمانی را منحصرا بر صفحه تلویزیون تماشا کنند ، موضوع «ورزش بانوان» تبدیل به یک معضل سیاسی ـ فرهنگی شده است . از یک سو زنان درحال شکستن این مانع هستند ، از سوی دیگر افراطیون سنتی آنها را به شکستن حریم دین و اخلاق متهم می کنند . با این حال ، حرکت زنان ساکن تهران از مدار بسته خارج شده و آنها توانسته اند تا حدودی مقدمات تامین خواسته خود را فراهم کنند . این محدودیت ها محیط را برای حضور زنان ایرانی در حیاط تفریحی و تفننی ، که ورزش سالم ترین نوع آن است ، خشونت بار ساخته است . زنان در این زمینه خواستار سهم و حق خود شده اند .

 

 

 

[۱]eport of united nations special  repporteur on violence A , ainst women 1995 , (E/CN. 4/1996/53

 

ترجمه شده در فصل نامه فرزانه ، دوره سوم ، شماره ۸ ، زمستان ۱۳۷۵ ، صص ۷۹ تا ۹۲ ، تحت عنوان حقوق بشر و خشونت بر علیه زنان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:15:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم