کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



برای اینکه انسان به توبه از گناهان و معاصی توجه پیدا نماید راه های مختلفی وجود دارد‌،یکی ازاین راه ها مطالعه و تفکر در داستانها و حکایاتی است که از افراد توبه کننده چنانکه قرآن در سوره یوسف آیه ۱۱ می‌فرماید‌: «لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الالباب یعنی‌: همانا در حکایت آنان برای صاحبان عبرت کامل خواهد بود »

 

در تفسیر این آیه قصه ها و سرگذشتها به آینه ای تعبیر شده که انسانهای صاحب اندیشه می‌توانند عوامل پیروزی و شکست‌،خوشبختی و بدبختی سربلندی و ذلت و تجربیات اقوام پیشین را در آن ببینند آینه ای که مشاهده آن‌،عمر کوتاه مدت هر انسانی را به اندازه عمر تمام بشریت طولانی می‌کند‌.[۱]

 

بشر مردی عیاش و دائم الخمر بود‌،شب را به آواز و ترانه و رقص به زور می‌آورد روزی اما کاظم (ع) از آنجا عبور می‌کرد که صدای آواز و رقص بگوش حضرت رسید در آن هنگام کنیزی از خانه بیرون شد حضرت به او فرمود‌: بگو ببینم صاحب این خانه مردی آزاد است یا بنده کنیز گفت‌: آزاد است‌. حضرت فرمود‌: باید هم چنین باشد اگر بنده بود از مولایش ترس داشت و هر گز گرد چنین کارهای زشتی نمی‌گشت امام (ع) بعد از این جملات راه خود را پیش گرفت و کنیز هم بخانه برگشت بشر بر سر سفره شراب نشسته بود‌،از کنیز علت دیر آمدن را سؤال کرد کنیز جریان ملاقات خود با امام (ع) را نقل کرد‌.بشر به مجرد شنیدن آن جملات پای برهنه به بیرون دوید تا به امام (ع) رسید و با گریه و زاری و اظهار ندامت به وسیله امام (ع) به این فیض عظیم (توبه) نایل گشت و از آن به بعد به بشر حافی معروف شد یعنی بشر پابرهنه چون با حال پابرهنگی به فیض توبه رسیده بود‌.

 

 

از آثار توبه بشر نوشته اند که وی در آن زمان که با پای برهنه در بغداد سیر می‌نمود هیچ چارپایی در کوچه و بازارسرگین نینداخت تا اینکه پاهای بشر آلوده نشود. پس از سی سال که از توبه بشر گذشت روزی شخصی در یکی از کوچه بغداد سرگین اسب مشاهده کرد‌.

 

بی اختیار فریاد زد‌: ای مردم آگاه باشید که بشر از دنیا رفته است همینکه مردم جستجو کردند دیدند وی جان سپرده است‌.از کسی که خبر فوت بشر را داده بود سؤال کردند از چه راه بر فوت بشر اطلاع یافتی ؟ گفت‌: تا وقتی که بشر بن حارث بر مرکب زندگی استوار بود هیچ چارپایی به احترامش در کوچه و بازار سرگین نمی‌انداخت ولی امروز که سرگین اسب مشاهده کردم از این رو دانستم بشر به رحمت ایزدی پیوسته است‌.[۲]

 

مقاله - متن کامل - پایان نامه

 

در کتاب تفسیر نمونه این واقعه عجیب و بی سابقه در ذیل آیه ۵۴ از سوره بقره بدین گونه بیان شده که‌: موسی بعد از بازگشت از کوه طور مشاهده می‌کند جمعیتی از بنی اسرائیل گوساله سامری را به عنوان معبود خویش می‌پرستید لذا سخت ناراحت شده و به قوم خویش خطاب می‌کند که در اثر پرستش گوساله به خود ظلم کرده و می‌بایست توبه نمایند‌. آن هم توبه ای مخصوص که شمشیر را بدست گیرند و یکدیگر را بکشند !…

 

در اینجا بایست تصمیم گرفته شده و شدت عملی به خرج داده شود و تنها با اجرای صیغه توبه بر زبان نباید قناعت گردد‌،لذا دستور شدیدی از طرف خداوند صادر شد و ضمن دستور توبه و بازگشت به توحید‌،فرمان اعدام جمعی از گناهکاران صادر گردید‌.

 

اما این فرمان به نحو خاصی می‌بایست اجرا شود‌،یعنی خود آنها باید شمشیر بدست گرفته و یکدیگر را اعدام نمایند‌. در شب تاریکی موسی ( ع) دستور داد غسل نموده کفن بپوشند و صف کشیده و جمعی از گناهکاران بدست خودشان اعدام شوند‌.

 

ولی در اینجا یک سؤال پیش می‌آید که چرا خداوند دستور چنین توبه مشکلی را داد ؟در صورتی که می‌توانست بدون خونریزی توبه آنان را قبول فرماید‌.

 

پاسخ روشن است زیرا مسئله انحراف از اصل توحید و گرایش به بت پرستی مسئله ساده ای نبود که به این آسانی قابل گذشت باشد‌،آن هم بعد از مشاهده آن همه دلایل حسی و معجزات روشنی که به هنگام نجات بنی اسرائیل نشان دادهشد که جای هچگونه ابهامی‌باقی نمی‌گذاشت‌.

 

لذا باید شدت عمل به خرج داده شود بطوری که در طی قرون و اعصار آثار آن در خود آنها و اقوام آینده باقی بماند‌. تا خود آنها و آیندگان برای همیشه چنین افکاری را از سر بدر کنند‌.[۳]

 

در المیزان مرحوم علامه طباطبایی ذیل آیه ۱۳۵ سوره آل عمران [۴] آمده‌: «این آیه شریفه دربارۀ بهلول نباش نازل شده است‌.»[۵]که ما چگونگی ماجرا را به نقل از کتاب منازل الاخره بیان می‌نمائیم‌:

 

«شیخ صدوق روایت کرده‌،روزی معاذبن جبل جوانی را که گریان بود به رسول خدا (ص) معرفی‌، حضرت علت گریه را جویا شده جوان عرض می کند‌:‌………….هفت سال بود که قبرها را می‌شکافم و کفن مرده ها را می‌دزدیدم‌،پس دختری از انصار مرد‌، او را دفن کردند چون شب شد رفتم قبر را شکافته کفنش را برداشتم و او را کنار قبر عریان گذاشتم‌. در این حال شیطان مرا وسوسه کرد تا اینکه با او وطی کردم و برگشتم ناگاه صدایی از پشت سر خود شنیدم که می‌گفت‌: ای جوان وای برتو از حاکم روز قیامت‌،روزی که من و توبه مخاصمه نزد او بایستیم‌،که مرا چنین عریان گذاشتی از قبرم بدر آوردی و کفنم را دزدیدی و مرا گذاشتی که با جنابت محشور شوم‌،پس وای بر تو از آتش جهنم‌. سپس جوان عرض کردم من با این اعمال گمان ندارم بوی بهشت بشنوم هرگز‌. حضرت فرمود‌: دور شو ای فاسق که می‌ترسم به آتش تو بسوزم چه بسیار نزدیکی تو به جهنم‌. جوان بیرون شد در حالی که فریاد می‌زد‌: پروردگارا این بنده تو بهلول است که در خدمت تو ایستاده‌،تو مرا می‌شناسی و گناه مرا می‌دانی خداوندا پشیمان شدم و به نزد پیغمبرت رفتم و اظهار توبه کردم‌،مرا دور کرد‌،پس سؤال می‌کنم از تو به حق نامهای بزرگوارت که مرا ناامید نگردانی و از رحمت خود مایوس نکنی‌. تا چهل شبانه روز این را می‌گفت و می‌گریست تا خداوند آیه مذکور را بر قبولی توبه او فرستاد‌. سپس پیامبر باتفاق اصحاب به نزد او رفت و فرمود‌: ای بهلول‌، بشارت با تو را که آزاد کرده خدایی از آتش جهنم‌. سپس به صحابه فرمود‌: تدارک کنید گناهان را چنانچه بهلول کرد و آیه را بر او خواند و او را به بهشت بشارت فرمود.»[۶]

 

حال سوالی که ممکن است به ذهن متبادر شود این است که چرا رسول خدا (ص) که رحمت للعالمین است بهلول را از خود راند و او را بیرون کرد ؟

 

جواب سوال در کتاب رساله لقاء الله چنین بیان شده است‌:

 

«سر راندن رسول خدا (ص) جوان را آن بود که حضرت دید وضع روحی وی خیلی وخیم است و انقلاب درونی شدیدی لازم دارد تا بتواند حال او را اصلاح کند و این چنین انقلاب جز با نومیدی از خلق حتی رسول الله (ص) و انقطاع تام و کلی الی الله صورت پذیر نیست لذا به حکم رحمت للعالمین بودن او را نزد خویش براند تا از خلقتش بریده و به خدایش پیوند دهد‌.»[۷]

 

«شیخ الاسلام احمد جام – عارف معروف – در جوانی تن پرور‌،عشرت طلب و باده خوار بود‌. او دوستانی داشت که هر شب در خانه یکی گرد می‌آمدند‌، مجلسی می‌آراستند و تا دمیدن صبح به شراب خواری مشغول می‌شدند‌.

 

هر دو ماه نوبت به یکی می‌رسید‌، اتفاقاً روزی که فردایش نوبت احمد جام بود‌،ناگهان دلش به نور معروف روشن شد و تائب گشت اما چون بیم کرد در آن روز به یارانش بگوید که توبه کرده است‌،گمان می‌کنند که به این بهانه می‌خواهد از میزبانی فرار کند‌،فلذا چنان که رسمشان بود‌،همه گونه خوردنی فراهم آورد و چند مشک کوچک شراب آماده ساخت‌.

 

چون یارانش به نشاط نشستند‌،سر مشک را باز کردند‌،به جای شراب شربت به پیمانه می‌ریخت‌. همه در شگفت ماندند‌. احمد جام ناچار راز خود را برایشان افشا کرد و گفت‌: من دیروز تائب شده ام اما برای اینکه مرا به گریز از میزبانی متهم نکنید‌، از همان شراب که همیشه می‌خوردیم مشک ها را پر نمودم و خواست خداست که به شربت مبدل شده است‌. جمله یاران باده خوارش در اندیشه شدند و بعد از مدتی همگی توبه نموده و به راه خدا رفتند‌.»[۸]

 

[۱]‌. ر. ک  به نفسیر نمونه فج۱۰‌،ص ۱۰۰، ناصر مکارم شیرازی و همکاران‌،ناشر دارالکتب الاسلامیه تهران‌،۱۳۷۹

 

[۲]‌. مرتضوی لنگرودی‌،سید محمد مهدی‌،داستان پشیمان شدگان انتشارات علامه قم‌،بی تا‌،صص ۱۳۶تا ۱۳۹ بالخیص

 

[۳]‌. مکارم شیرازی‌،ناصر‌،تفسیر نمونهه ج اول‌،ناشر دارلکتب الاسلامیه‌،۱۳۶۵ ص ۲۲۵ با تلخیص

 

[۴]‌. و الذین اذا فعلو فاحشه الخ‌.. و کسانی که هر گاه کار زشتی مرتکب شوند و یا ظلمی‌بخود کنند خدا را به یاد آورند و استغفار کنند که جز خدا هیچ کس نمی‌تواند را بیامرزد (پس آنان ) اصرار بر کار زشت نکنند در حالی که زشتی گاه را می‌دانند‌.

 

[۵]‌. طباطبایی سید محمد حسین (علامه )تفسیر المیزان ج ۷‌،موسسه دارالعلم قم فبی تا‌،ص ۳۹

 

[۶]‌. قمی‌،حاج شیخ عباس‌،منازل الاخره‌،موسسه انتشارات ائمه (ع) چاپ اول ۱۳۷۹‌،صص ۱۲۴ تا ۱۲۷ با تلخیص

 

[۷]‌. ملکی تبریزی میرزا جواد رساله لقاء الله‌،ترجممه‌،سید احمد فهری‌،انتشارات فیض کاشامی‌چاپ دهم‌،۶ -۱۳۷۵ ص ۷۴

 

[۸]. کارگر‌،رحیم‌،بازگشت از بیراهه فنثر واریان‌،چاپ دوم ۱۳۷۸‌، ص ۴۸

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1399-06-08] [ 10:50:00 ب.ظ ]




بند اول ) اهمیت توبه

 

در قرآن توبه از اهمیت زیادی برخوردار می‌باشد و در آیات متعددی از آن سخن به میان آمده است‌. به طوری که «واژه توبه و مشتقات آن نود و دوبار و کلمه استغفار و مشتقات آن چهل و پنج مرتبه ذکر شده است و در آیات متعدد دیگری نیز بدون ذکر این واژه ها به این مسئله اشاره شده است‌.»[۱]

 

 

این اهمیت زمانی به اوج خود می‌رسد که سوره ای از قرآن نیز به این نام مزین می‌گردد‌.

 

در خصوص علت نامگذاری این سوره بنام توبه چنین بیان شده است که‌:

 

«اولاً‌: کلمه توبه در این سوره با اشتقاقات مختلف هفده بار بکار رفته است و شانزده آیه توبه وجود دارد‌.

 

ثانیاً‌: دو جریان مهم پذیرفته شدن توبه یاران رسول خدا (ص) بیان شده است که در سال نهم هجری در حضور پیامبر (ص) در جنگ تبوک شرکت کرده بودند ولی در بحبوحۀ جنگ‌،تزلزل و قصد انصراف جنگ در دل بعضی از آنها خطور کرد سپس از این قصد و عمل منصرف شده و توبه کردند خداوند هم توبه آنها را پذیرفت و این مژده را با آیه لقد تاب الله النبی و المها جرین  الانصار‌…..به آنها ابلاغ فرمود.

 

دومی‌در آیه ۱۱۸ جریان پذریرفته شدن توبه سه نفر از مسلمانان که به بهانه واهی و شرکت در جنگ تبوک تخلف ورزیده و اینعمل باعث شد که همه افراد مدینه حتی همسر و فرزندانشان با آنها قطع رابطه کرده و آنها را در محاصره سیاسی و اجتماعی قرار دادند بطوری که زندگی برایشان تنگ گردید بدین جهت روی به درگاه خدا آورده و با توسل به رسول خدا (ص) توبه نموده و پس از گذشت پنجاه روز پذیرش توبه آنها با آیه ۱۱۸ و علی الثلاثه الذین خلفوا‌….به آنها بشارت داده شد‌.»[۲]

 

پایان نامه - مقاله

 

علاوه بر این دو مورد‌،موارد دیگری درباره آمرزش گناهان مومنان و پذیرفته شدن توبه آنان در این سوره آمده است بعلت رعایت اختصار از ذکر بقیه موارد خودداری می‌شود‌.

 

در اهمیت توبه همین بس که آغاز زندگی اولین پیامبر الهی حضرت آدم (ع) در روی زمین با توبه شروع [۳] و آخرین سوره ای هم که پیامبر اکرم (ص) نازل می‌شود آن حضرت را دعوت به استغفار و توبه می کند‌.[۴]

 

حال با توجه به مطالب گفته شده ابعاد توبه در قرآن را بررسی و ذکر می‌نمائیم‌.

 

بند دوم ) ابعاد مختلف توبه

 

خداوند در قرآن توبه را باب رحمت قرار داده و پیوسته از فضل خویش این باب را بروی بندگان مفتوح نگه داشته است‌. تا بدینوسیله افراد بشر در اثر ارتکاب گناه دچار یأس ونومیدی نشده و همیشه این باب را در برابر خود مشاهده و به نجات و خلاص شدن از معاصی امیدوار گردند‌.

 

با نگرش و تدقیق در آیات قرآن ابعادی از قبیل‌:

 

توبه آدم (ع) (بقره ۳۶) توبه افراد بی ایمان هنگام مشاهده مرگ (آل عمران ۸۹)‌. توبه کسی که مرتکب قتل خطئی شده است (نساء ۹۱) توسل در توبه (نساء ۶۱) توبه محارب و سارق (مائده آیات ۳۳-۳۸) توبه حضرت موسی (ع) بعلت درخواست دیدن خداوند با چشم (اعراف ۱۴۳)‌،توبه به عمل بد (مائده ۱۵۲) توبه نسبت به عملی که از روی نادانی صورت گرفته (انعام ۵۴)‌، توبه مشرک (توبه۲) توبه خداو بازگشت بسوی بنده (توبه ۱۴)‌،توبه فرار از جنگ حنین (توبه ۲۷) توبه تخلف از جنگ تبوک (توبه ۱۱۸)‌. دعوت زلیخای مصری به توبه توسط همسرش عزیز مصر (یوسف ۲۸)‌، توبه منافق (احزاب ۲۴) ‌. توبه و ناامیدنشدن از رحمت حق (زمر آیات ۱۶-۵۳-۵۴) توبه پذیری خداوند (مومن ۳) بخشش گناهان توبه کننده (مومن ۸). توبه هنگام مشاهده مرگ و عدم پذیرش آن (مومن آیات ۸۵-۸۴) توبه پذیری خداوند (شوری ۲۵)‌، توبه از غیبت (حجرات ۱۰-۱۱)توبه افشاء سر (تحریم ۱۴)‌، توبه نصوح (تحریم ۸) توبه زناکار (نور ۳۰)‌. توبه سبب اصلاح امور دنیا (نوح ۱۰-  ۱۲ )‌،توبه بعنوان تبدیل کننده گناه به حسنه (فرقان ۷۰) و….. که سبب طرح مسئله توبه گردیده اند به وضوح روشن می‌شود‌.

 

علیرغم ابعاد متنوع و مختلف مذکور‌،نقطه قابل توجه بین همه آنها بحث پذیرش توبه است که از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردار می‌باشد‌. زیرا تمام ارزش و جایگاه والایی که برای توبه ذکر شده در گرو قبولی آن می‌باشد‌.و چنانچه توبه ای مورد قبول واقع نشود هیچ ارزشی برای آن منظور نمی‌شود و در واقع می‌توان گفت توبه ای صورت نگرفته است لذا بحث پذیرش توبه را از نظر قرآن مطرح و آن را مورد بررسی قرار می‌دهیم‌.

 

بند سوم ) پذیرش توبه

 

در رابطه با پذیرش توبه عمده سوالاتی که مطرح شود این است که‌: ۱- اصولاً آیا توبه پذیرفته می‌شود یا خیر؟ و ۲- در صورت پذیرفته شدن‌،فرصت آن تا چه موقع می‌باشد ۳- آیا توبه ی هست که پذیرفته نشود ؟

 

در این زمینه آیات قرآن و روایات وارده از سوی معصومین علیهما السلام روشنگر و مبین هر سه سؤال می‌باشند که به بررسی و شرح آنها می‌پردازیم‌.

 

در پاسخ به سؤال اول (قبول توبه ) خداوند متعال در قرآن می‌فرماید‌: «الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبه عن عباده »[۵] یعنی آیا نمی‌دانند این خداوند است کهتوبه بندگان را می‌پذیرد ؟ از این آیه می‌توان استفاده کرد که اولاً مقام پذیرش توبه صرفاً مختص ذات باریتعالی است و توبه پذیر تنها خداوند می‌باشد‌.در ثانی همان طور که خداوند امر به توبه فرموده و همه بندگان را دعوت به این مهم نموده‌،خود نیز از روی لطف وکرم پذیرش و قبول آن را ضمانت کرده است و در واقع هر توبه صحیحی را می‌پذیرد‌.

 

نزدیک همین معنی‌،خداوند در آیه دیگری می‌فرماید‌:

 

«و هو الذی یقبل التوبه عن عباده و یعفوا عن سیئات »[۶] یعنی اوست خدایی که توبه بندگان را می‌پذیرد و گناهان را می‌بخشد‌.

 

علاوه بر پذیرش توبه ازاین آیهاستفاده می‌شود که به محض قبول توبه از سوی خداوند گناهان فرد نیز بخشیده می‌شود‌.

 

قریب به همین مضمون در آیه شریفه دیگر آمده است‌:

 

«الا من تاب و آمن و عمل صالحاً فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات»[۷] یعنی مگر آن کسانی که از گناه توبه کنند و با ایمان به خدا عمل صالح بجا آورند پس خداوند گناهان آنها را تبدیل به ثواب گرداند‌.

 

از این آیه می‌توان چنین استنباط کرد که توبه نه تنها موجب محو گناهان می‌شود بلکه چهرۀ عمل را نیز تغییر داده و سیئات و گناهان را تبدیل به حسنات و نیکی می‌کند‌.

 

یه دیگر سخن می‌توان بیان داشت که در این مرحله خداوند لطف و منتش را نسبت به فرد تائب تمام و کمال می‌گرداند‌.

 

در واقع چنین توبه کننده ای است که خداوند دست لطف و مرحمت خود را برسرش کشیده و گناهانش را می‌آمرزد و اورا مقدم بر پاکیزگان می‌داند‌.

 

در کتاب اخلاق و خود سازی در ذیل آیه مبارکه «ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین»[۸]می‌خوانیم‌:

 

«خداوند در این آیه توابین را بر متطهذین مقدم آورده است‌. پروردگار عالم گنهکاری را که خدا را بخواند به اندازه ای دوست دارد که از جانب خداوند خطاب می‌شود‌: یا رسول الله بعد از آنکه سلام مرا له به او رساندی بگو بر خود واجب کرده ام که تو را بپذیرم‌،اگر توبه کنی علاوه بر اینکه می‌پذیرم دست عنایت و رحیمتم هم بر سر توست و با نوازش و تلطف تو را می‌پذیرم‌.»[۹]

 

توبه واقعی بقدری نزد خداوند محبوب و با ارزش است که خداوند بندگان گنهکار و عاصی را مژده و بشارت به عفو و بخشش گناهان اعم از صغیره و کبیره نموده و آنان را از یأس و نومیدی نهی می کند‌.

 

در این رابطه در قرآن می‌خوانیم‌: «قل یا عبادی الذین اسرفوا عَلی انفسهم لا تفنظو من رحمه الله ان الله یغفر الذنوب جمیعاً انه هُو الغفور الرحیم »[۱۰]

 

یعنی (ای رسول رحمت) بدان بنده گانم که (بعصیان ) اسراف بر نفس خود کردند بگو از رحمت خدا ناامید می‌باشید البته خداوند همه گناهان را (چون توبه کنید ) خواهد بخشید که او را خدایی بسیار آمرزنده و مهربان است‌.

 

در تفسیر منهاج الصادقین در ذیل این آیه چنین آمده است‌: «در این آیه شریفه چند لطیفه وجود دارد یکی اینکه فرمود «یا عبادی » که متضمن لطف خطاب است ونفرمود «یا ایها العُصاه» یعنی ای گناهکاران‌،دیگر اینکه فرمود «اسرفوا » که باز مشتمل بر رفق در خطاب است و نفرمود «اصطئوا» که این خود ارزش بسیار بالایی دارد که مثل پدری انسانی را خطاب می‌کند تا اینکه بهعمق گناه پی ببرد و توبه را مورد توجه قرار دهد‌.

 

سوم اینکه فرمود‌: «لا تقنطوا» که صریحاً دلالت بر نهی از نومیدی و حرام بودن یأس از آمرزش خداوند دارد‌،چهارم اینکه موکد فرمود آن را به جمله «ان الله یغفر الذنوب» که عمومیت دارد آمرزش خود را به تمامی‌گناهان‌،پنجم اینکه فرمود «جمیعاً»و آن را مخصوص به بعضی نکرد و ششم آنکه مجدداً تأکید بر «انه هو الغفور الرحیم » نمود‌.»[۱۱]

 

در پاسخ به سؤال دوم و سوم یعنی زمان پذیرش توبه و توبه ای که پذیرفته نمی‌شود باید گفت انسان تا در دنیا زندگی می‌کند و مرگ به وی روی نیاورده  مهلت برای توبه کردن دارد و تنها هنگامی‌که در چنگال مرگ گرفتار شد و هیچ امیدی به نجات نداشت و در واقع مرگ را مشاهده کرد‌،توبه مورد قبول نمی‌شود‌. در قرآن در آیات متعددی به این نکته صراحتاً اشاره شده که ذیلاً به بررسی و شرح تعدادی از آنها می‌پردازیم‌.

 

آیه شریفه قرآن در این زمینه می‌فرماید‌: «و لیست التوبه للّذین یعلمون السیئات حتی اذا حضراحداهم الموت قال انی تُبت الان و لا الذین یموتون و هم کفار‌.»[۱۲] یعنی کسی که به اعمال زشت تمام عمر اشتغال ورزد تا آنگاه که مشاهده مرگ کند در آن ساعات پشیمان شود و گوید اکنون توبه کردم‌،توبه چنین کسی پذیرفته نخواهد شد چنانکه هر کس به حال کفر بمیرد نیزتوبه اش قبول نشود‌.

 

از این آیه استفاده می‌شود که توبه صرفاً پشیمانی نیست و کسی که مرگ را به چشم خود می‌بیند و سپس توبه می کند توبه حقیقی نکرده بلکه فقط یک عمل ظاهری و تشریفاتی انجام داده است و علت عدم قبول توبه در ساعت معاینه را قرآن این چنین بیان می‌دارد‌:«فلمّا راَؤا بأسنا قالو امنا بالله وحده و کفرنا بما کنا مشرکین» یعنی همین که انتقام ما را دیدند در آن حال (از کفر و شرک پشیمان شده و می‌خواهند توبه کنند )گفتند ما بخدا ایمان آوردیم‌. و در آیه بعد قرآن اضافه می کند اما ایمانشان پس از دیدن مرگ و مشاهده عذاب ما به آنها سودی نبخشید‌.»[۱۳]

 

یا در سوره یونس آیات ۹۱-۹۰ خداوند درباره فرعون که هنگام مشاهده مرگ اظهار توبه نمود می‌فرماید‌:

 

«تا چون هنگام غرق او فرا رسید (آن زمان از کردار زشت خویش پشیمان شده ) گفت‌: اینک من ایمان آوردم و شهادت می‌دهم که حقاً جز آن کسی که بنی اسرائیل به ایمان آورده خدایی نیست و من هم تسلیم فرمان او هستم‌.

 

به اودر آن حال غرق خطاب شد که اکنون باید ایمان بیاوری در صورتی که پیش از این عمری به کفر و نافرمانی زیستی و از مردم بدکار بودی‌.»[۱۴]

 

البته این آیات با روایاتی که می‌گوید توبه تا آخرین نفس پذیرفته می‌شود منافاتی ندارد‌. زیرا منظور از آن روایات لحظاتی است که هنوز نشانه های قطعی مرگ را مشاهده نکرده و به اصطلاح دید برزخی پیدا نکرده اند

 

دسته دیگری که خداوند توبه آنان را نمی‌پذیرد کسانی هستند که بعد از ایمان کافر می‌شوند‌. در سوره آل عمران درباره این افراد سخن به میان آمده آنجا که می‌فرماید‌:

 

«همانا آنانکه بعد از ایمان کافر شدند و بر کفر خویش افزودند هرگز توبه آنها پذیرفته نخواهد شد و به حقیقت گمراهان هم آنان خواهند بود »[۱۵]

 

با توجه به مطالب فوق بنظر می‌رسد علت عدم پذیرش و قبول توبه افراد فوق الذکر این است که توبه آنها از روی آگاهی و اختیار صورت نگرفته و حقیقتاً پشیمان نشده اند بلکه در حالت اضطرار مجبور به اظهار توبه گردیده و توبه آنها انقلاب درونی و تحول واقعی نبوده و لق لقه زبانی بیش نیست و لذا چنانچه به آنها فرصت داده شود مجدداً به همان حالت و گناه اولیه رجعت می‌نمایند‌.در نهایت می‌توان چنین نتیجه گرفت‌: همان گونه که اعتراف واقرار متهم در حالت اظطرار از نظر شرع مسموع نبوده و مردود است لذا توبه چنین افرادی هم که در حالت اظطرار صورت گرفته ظاهری بوده و فاقد اعتبار می‌باشد و جان کلام اینکه مورد پذیرش و قبول قرار نخواهد گرفت‌.

 

بند چهارم ) احراز توبه

 

با عنایت به مطالب عنوان شده در خصوص پذیرش توبه‌،سؤالی که مطرح می‌شود این است که احراز توبه چگونه صورت می‌گیرد ؟ و آیا صرف اظهار توبه را می‌توان پذیرفت؟

 

در جواب باید گفت‌:از آنجا که توبه یک مسئله دورنی و باطنی است و تنها از طرف فرد تائب معلوم می‌شود‌،لذا صرف ادعای فرد مبنی بر توبه برای احراز آن کفایت می‌کند [۱۶]زیرا اولاً‌: نهاد توبه مبتنی بر تسامح است و اگر ادعای تائب پذیرفته نشود برقراری این نهاد کم رنگ و بیهوده خواهد بود‌. ثانیاً‌: طبق قائده الحدود تدرأ بالشبهات‌. با اندک تردیدی در وقوع توبه حد ساقط می‌گردد‌. نتیجه اینکه صرف اظهار توبه برای احراز آن کفایت می‌کند مگر اینکه دلیلی بر خلاف آن یافت شود و یقین به کذب وی باشد.

 

نکته قابل توجه این است که در قانون مجازات اسلامی‌هیچگونه اشاره ای به احراز توبه نشده است لذا پیشنهاد می‌شود‌: قانونگذار اسلامی‌با تدوین ماده ای مستقل مسئله احراز توبه را که از اهمیت ویژه ای برخوردار می‌باشد را در قانون پیش بینی نماید‌.

 

گفتار دوم‌: توبه در سنت

 

مادر این گفتار ابتدا ابعاد مختلف توبه از دیگاه معصومین (ع) را مطرح‌،سپس به ذکر مصادیقی از توبه کنندگان می‌پردازیم‌.

 

«سنت عبارت است از‌: قول‌،فعل یا تقریر معصوم (علیه السلام ) در امور دینی منظور از قول و فعل‌،گفتار و کردار و منظور از تقریر سکوت و رفتار تأئید آمیز معصوم است نسبت به فعل یا عقیده ای که در حضور وی صورت گرفته است‌.»[۱۷]

 

به تبعیت از قرآن مجید‌، توبه از دیدگاه پیامبر اکرم و ائمه معصومیین علیهما السلام از جایگاه والایی برخوردار می‌باشد‌. به طوری که این استوانه های محکم هدایت نه تنها مردم عصر و زمان خویش را دعوت به توبه می‌نمودند بلکه همواره خود نیز در حال توبه و انابه به پیشگاه خداوند بوده اند‌.

 

در کتاب ارزشمند نهج الفصاحه بیش از بیست و هشت حدیث از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و اله و سلم در رابطه با توبه عنوان شده است و همچنین در کتاب شریف نهج البلاغه کتب روایی دیگر احادیث زیادی در باب توبه و ابعاد مختلف آن نقل شده که بهذکر تعدادی از آنها می‌پردازیم‌.

 

بند اول )ابعاد مختلف توبه از دیدگاه معصومین (ع)‌:

 

پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید‌: «از خدا بخشش بخواهید زیرا من هر روز صد بار از او بخشش می‌خواهم‌.»[۱۸]

 

حضرت امام صادق (ع) فرمود‌: «حضرت عیسی (ع) بر گروهی که می‌گریستند گذشت و فرمود‌: اینها بر چه می‌گریند ؟ کسی پاسخ داد بر گناهانشان گریه می‌کنند‌. عیسی (ع) فرمود‌: باید گناهان را کنار گذارند (توبه کنند ) تا بخشیده شوند‌.»[۱۹]

 

حضرت علی (ع) در باره ارزش توبهمی‌فرماید‌: «در شگفتم از کسی که می‌تواند استغفار کند و ناامید است.»[۲۰]

 

در این راستا اما باقر (ع) در روایتی به محمد بن مسلم فرمود‌:

 

«ای محمد‌،گناهان مومن که ازآن توبه کند برای او آمرزیده است و باید برای آیندۀ پس از توبه کار نیک کند‌،هر آینه بخدا سوگند این فضیلت نیست مگر برای اهل ایمان‌،عرض کردم‌: پس اگر بعد از توبه و استغفار از گناهان باز گناه کند و دوباره توبه کند (چگونه است ) ؟ فرمود‌: این محمد بن مسلم آیا باور داری که بنده مومن از گناهان خود پشیمان شود و از آن آمرزش خواهد و توبه کند و خداوند توبه اش را نپذیرد ؟

 

عرض کردم‌: اگر چند بار این کار را کرده‌،گناه می‌کند و سپس توبه کرده و از خدا آمرزش خواهد (این چگونه است )؟ فرمود‌: هر آنگاه که مؤمن به استغفار و توبه بازگردد‌،خداون نیز به آمرزش او بر می‌گردد و گناهانش را بیامرزد و بدرستی که خداوند آمرزنده و مهربان است توبه را می‌پذیرد و از کردارهای بد درگذرد‌،پس مبادار تو مومنان را از رحمت حق دور داری‌.»[۲۱]

 

پیامبر اکرم (ص) درباره مهلت پذیرش توبه می‌فرماید‌: «خداوند تا دم واپسین توبه را می‌پذیرد‌.»[۲۲]

 

و نیز حضرت علی (ع) در این خصوص فرموده است‌: «عمری که خدا از فرزند آدم پوزش را می‌پذیرد شصت سال است »[۲۳]

 

در روایتی حضرت صادق (ع) از قول پیامبر (ص) نقل می‌فرماید‌:

 

«هر کس یکسال پیش از مرگش توبه کند خدا توبه اش را می‌پذیرد‌. سپس فرمود‌:یکسال زیاد است هر کس یکماه قبل از مرگش توبه کند پذیرفته می‌شود‌. سپس فرموده یکماه زیاد است‌. هر کس یک هفته پیش از مرگش توبه کند خداوند توبه اش را می‌پذیرد‌. سپس فرمود یک هفته زیاد است‌،هر کس یک روز پیش ازمرگش توبه کند خدا توبه اش را قبول می کند‌. سپس فرمود یک روز زیاد است‌،هر کس پیش از دیدار مرگ (ملک الموت) توبه کند خدا توبه اش را می‌پذیرد‌.»[۲۴]

 

علی الرغم اینکه در این احادیث مهلت پذیرش توبه تا پیش از دیدار مرگ بیان شده اما تسویف و تدخیر در توبه نیز مورد نکوهش قرار گرفته چنانکه حضرت امام علی (ع)می‌فرماید‌: «مُسُوّف نفسهبالتوبه من هجوم الاجل علی اعظم الخطر یعنی‌: هر کس که نفس خود را برای توبه در برابر هجوم مرگ به امروز و فردا و امیدوار با خطر بزرگی مواجه است‌.»[۲۵]

 

حضرت علی (ع) می‌فرماید‌: «در دنیا دو امان از عذاب خداوند سبحان وجود دارد که یکی از آن دو از دسترس شما بیرون شده است بر شما باد که به امن دوم دست نزنید و توسل جوئید‌. اما آن که در دسترس بود و به آسمان بر شُد پیامبر(ص) است و آن امانی که باقی مانده‌،استغفار است‌.»[۲۶]

 

حضرت علی (ع) می‌فرماید‌: «‌…. و خدا در صورت ارتکاب گناه در توبه را مسدود نکرده است‌.در کیفر تو شتاب نداشته و در توبه و بازگشت به تو عیب نگرفته است در آنجاکه رسوایی سزاوار توست  رسوا نساخته و برای بازگشت به خویش شرایط سنگینی مطرح نکرده است‌. در گناهان تو را به محاکمه نکشیده و از رحمت خویش نا امیدت نکردهبلکه بازگشت تو را از گناهان نیکی شمرده است هر گناه تو را و هر نیکی تو را ده به حساب آورده و راه بازگشت را بسوی تو گشوده است‌.»[۲۷]

 

حضرت زین العابدین (ع) در این باره می‌فرماید‌: «خدایا مندر این مقام از گناهان بزرگ و کوچک و بدیهای پنهان و آشکار و لغزشای کهن و نو توبه کردم‌. توبه ای که اندیشه نافرمانی را دیگر در دل راه ندهم و قصد بازگشتن به گناه را نکنم و تو در کتاب حکیم فرموده ای که توبه کنندگان را می‌پذیری و از بدی ها در می‌گذری  تائبان را دوست داری‌. پس چنانچه وعده فرمودی توبه مرا بپذیر و چنانکه نوید دادی از بدی های من درگذر تا دوستی تو مطابق پیمان تو شامل من گردد‌.»[۲۸]

 

پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید‌: «توبه کامل‌،پشیمانی از گناه است که وقتی گناه از تو سر زد از خدا آمرزش طلبی و دیگر هرگز مرتکب آن نشوی‌.»[۲۹]

 

محد بن فضیل گفته است که از امام موسی بن جعفر (امام کاظم «ع»)پرسیدم توبه نصوح چگونه توبه ای است ؟ فرمود‌: «توبه ای است که در رابطه با گناهی اتفاق می‌افتد و بازگشت به آن گناه نمی‌نماید و اضافه فرمود‌: محبوب ترین بندگان در پیشگاه خداوند آنهایی هستند که مرتکب گناهانی می‌شوند و توبه می‌کنند.»[۳۰]

 

شیخ صدوق (ره) در معانی الخبار از حضرت ابوالحسن علی النقی (ع) (امام هادی) نقل کرده است محمد بن هلال در ضمن عریضه ای از آن حضرت پرسیدم‌: توبه نصوح چگونه توبه ای است ؟ امام (ع) در ضمن توقیعی جواب داد‌:

 

«توبه ای است که باطن و ظاهر توبه کار برابر باشد بلکه باطنش بهتر و برتر باشد‌.»[۳۱]

 

ابو عبیده حذائ گوید‌: شنیدم از حضرت باقر (ع) که فرمود‌: «همانا خدای تعالی به توبه و بازگشت بنده خود فرحناک تر است از مردی که در شب تاری شتر و توشهخود را گم کند و آنها را بیابد‌،پس خدا به توبه بنده اش از چنین مردی که راحلۀ گم شده را پیدا کند شادتر است‌.»[۳۲]

 

در کتاب منازل الحکمه از قول پیامبر (ص) نقل شده که فرمود‌: «اگر نشان توبه در توبه گزار آشکار نشود توبه نکرده است‌،طلبکاران را خشنود سازد‌،نمازها را اعاده کند‌،میان مردم فروتنی کند‌،خود را از شهوات و خواهشهای نفسانی دور دارد و با روزه گرفتن گردن خود را نزار کند‌.»[۳۳]

 

پیامبر (ص) درباره حقیقت توبه می‌فرماید‌: «پشیمانی توبه است و هر که از گناه توبه کند چنان است که گناه نداشته باشد‌.»[۳۴]

 

در کتاب اسرار آل محمد (ص) از قول حضرت علی (ع) نقل شده که می‌فرماید‌:«خداوند بدی را گناه و گناه را فتنه و فتنه را آلودگی قرار داده است نیکی را رضایت و رضایت را توبه و توبه را پاک کننده قرار داده است‌. هر کس توبه کند هدایت می‌یابد و هر کس به فتنه بیفتد گمراه میشود تا مادامی‌که ره درگاه خدا توبه نکرده و به گناه خود اعتراف ننموده است‌. الله الله ! چه وسعت دارد آنچه از توبه و رحمت و بشارت و حلم عظیم نزد خداوند است و چه ترسناک اس آنچهاز قیدها و جهنم و بالاهای شدید که نزد خداوند است هر کس به اطلاعت او دست یابد کرامت او را به خود جلب می‌کند و هر کس در معصیت او وارد شود و بال عقاب او را خواهد چشید‌،و بزودی پشیمان می‌شوند‌.»[۳۵]

 

ابعاد مختلف دیگری از توبه شامل‌: ضرورت توبه و خودسازی ره آورد شوم توبه شکنی‌،توبه و نماز و‌…نیز در فرمایشات معصومین علیهما السلام دیده می‌شود که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری می‌شود‌.

 

از مطالب عنوان شده استفاده می‌شود که‌: اولاً ائمه معصومین علیها السلام به پیروی از قرآن ضمن اینکه خود همیشه در حال توبه و انابه بوده اند‌،مردم را نیز همیشه به این امر که از اهمیت‌،ارزش و جایگاه ویژه ای برخوردار است‌،دعوت می‌نمودند‌.

 

ثانیاً علیرغم اینکه فرصت انجام توبه تا ساعت آخر عمر بیان شده‌،اما خطر تسویف و به تدخیر انداختن توبه نیز گوشزد گردیده‌،لذا انسان تا فرصت دارد باید قیام به توبه نموده آن هم توبه حقیقی‌،نصوح و بدون بازگشت و از امروز و فردار کردن و تأخیر در توبه بعلت خطراتی که دارد اجتناب نماید‌.

 

[۱]‌. حسینی‌، سید علی‌،مجله معرفت فتوبه و جایگاه بلند آن در عرفان شماره ۶‌،۱۳۷۸،ص ۲۳‌.

 

[۲]‌. هاشم زاده هریسی‌،هاشم‌، شناخت سوره های قرآن‌، ناشر انتشارات کتابخانه صدر‌،۱۳۷۳،ص ۱۷۹‌.

 

[۳]‌. سوره بقره آیه ۳۷

 

[۴]‌. سوره نصر آیه ۳

 

[۵]‌. سوره توبه آیه ۱۰۴

 

[۶]‌. سوره شوری‌،آیه ۲۵‌.

 

[۷]‌. سوره فرقان آیه ۷۰‌.

 

[۸]‌. سوره بقره آیه ۲۲۲‌.

 

[۹]‌. مظاهری‌،حسین‌،اخلاق و خودسازی در مکتب قرآن و اهلبیت (ع) انتشارات پیام آزادی ریالچاپ سوم ۱۳۷۸‌، ص ۱۶۶

 

[۱۰]‌. سوره زمر آیه ۵۳

 

[۱۱]‌. جوانمرد‌،صفر‌،توبه‌،دفتر تبلیغات اسلامی‌قم‌،۱۳۷۱،ص ۱۳۲

 

[۱۲]‌. سوره نساء آیه ۱۸

 

[۱۳]‌. سوره مومن آیات ۸۴-۸۵

 

[۱۴]‌. شریعتمداری‌،جعفر شرح و تفسیر لغات قرآن انتشارات آستان قدس رضوی چاپ اول ۱۳۷۲ ص ۲۹۶

 

[۱۵]‌. سوره آل عمران آیه ۹۰

 

[۱۶]‌. ر ک به‌،دیدگاه های نو در حقوق کیفری اسلامی‌،سید محمد حسن مرعشی‌،ج۲‌،نشر میزان‌،چاپ اول‌،۱۳۷۹ ص ۱۲۱

 

پایان نامه

 

[۱۷]‌. محمدی ابوالحسن فمبانی استنباط حقوق اسلامی‌با اصول فقه چاپ دانشگاه تهران‌،۱۳۵۷‌،ص ۱۵۹

 

[۱۸]‌. نهج الفصاحه‌،مترجم ابولقاسم پاینده‌،جلد دوم‌،انتشارات جاویدان ۱۳۵۲‌،حدیث ۱۱۸۷ صفحه ۲۳۸

 

[۱۹]‌.مسحا نفس‌،کشکویی جهرمی‌،حسین‌،علیرضا سبحانی سب‌،نشر مولفین‌،چاپ اول ۱۳۷۷‌،ص ۱۴۱

 

[۲۰]‌. نهج البلاغه مترجم محمد دشتی‌،انتشارات پرهیزکار قم‌،چاپ اول ۱۳۷۹‌،خطبه ۸۳،ص ۱۴۱

 

[۲۱]‌. کلینی‌،ابی جعفر‌،اصول کافی‌،ج۴،پیشین ص ۱۶۶

 

[۲۲]نهیج الفصاحه‌،پیشین‌،ص ۱۵۵‌،حدیث ۷۶۶

 

[۲۳]‌. نهیج البلاغه‌،پیشین‌،حکمت ۸۷‌،ص ۶۴۳

 

[۲۴]‌. کلینی‌،لبی جعفر‌،اصول کافی‌،ج۴‌،پیشین ص۱۷۴

 

[۲۵]‌. کمپانی‌،فضل الله‌،ممنتخب الغرر‌،انتشارات مفید چاپ سوم‌،۱۳۷۸،ص ۴۶

 

[۲۶]‌. فثال نیشابوری‌،ابوجعفر محمد بن حسن‌،روضه الواعظین و بصیره المتعظین‌،ترجمه دکتر محمودی مهدوی دامغانی‌،چاپ اول‌،تهران ۱۳۶۶‌،ص ۶۷

 

[۲۷]‌. نهیج البلاغه پیشین‌،ناممه ۳۱ص ۶۷

 

[۲۸]‌. صحیفه کامله سجادیه‌،شرح و ترجمه میرزا ابوالحسن شعرانی‌،انتشارات اسلامیه‌،چاپ هفتم ۱۳۵۷‌،ص ۱۰۷

 

[۲۹]‌. نهج الفصاحه فپیشین فحدیث‌،۱۲۱۰،ص ۲۳۴

 

[۳۰]‌. حر عاملی‌،محمد بن حسن‌،یاقوت احمر‌،ترجمه محمد باقر ساعدی‌،چاپ اول‌،۱۳۷۶‌،ص ۲۵۱

 

[۳۱]. مجلسی‌،محمد باقر‌،حلیه المتقین‌، مؤسسه انتشارات قائم تهران‌، بی تا‌،ص ۵۰۹

 

[۳۲]‌. کلینی‌،ابی جعفر‌،اصول کافی‌،ج۴‌،پیشین‌،ص ۱۶۷

 

[۳۳]‌. ری شهری‌،محمد مهدی‌،منازل الحکمه‌،ترجمه حمید رضا شیخی‌،جلد دوم‌،بی تا فص ۶۴۵

 

[۳۴]‌. نهیج الفصاحه‌،پیشین ص ۲۴۳‌،حدیث ۱۲۱۰

 

[۳۵]‌. انصاری‌،اسماعیل‌،اسرار آل محمد (ص) نشر الهادی‌،چاپ چهارم‌،۱۳۷۸‌،ص ۶۷۳

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:49:00 ب.ظ ]




 

 

بند اول ) مفهوم لغوی

 

«توبه در لغت بازگشتن از گناه ودرشرع بازگشتن از افعال مذموم است به افعال نیک‌.»([۱])

 

در مفردات راغب می‌خوانیم‌:

 

«التوبهَ ترک من الذ نب علی اجمل الوجوه » یعنی توبه ترک گناه است به زیباترین شکل‌.([۲])

 

«توبه بر حسب لغت به معنای رجوع است‌،بازگشتن ورجوع از چیزی است وروی آوردن به چیز کامل وعالی‌.»[۳]

 

درقاموس قرآن آمده است‌:

 

«توب‌،توبه‌،متاب همه به معنای رجوع وبرگشتن است‌.»[۴]

 

استاد دکتر محمدجعفر لنگرودی معنای لغوی توبه رابازگشت ذکر نموده است‌.[۵]

 

در لسان العرب توبه اینگونه تعریف شده است‌:

 

«التوبه ترک من الذنب و….»یعنی توبه عبارت از رجوع از گناه است‌.[۶]

 

چنانکه ملاحظه گردید در تمامی‌تعاریف مذکور مفهوم لغوی توبه با اندکی اختلاف‌، بازگشت ورجوع  از گناه ومعاصی بیان شده است‌.

 

بند دوم ) مفهوم اصطلاحی

 

انسان مذنب وقتی از زشتی گناه ومعصیت آگاهی یافت ومتوجه شد که بین او وآفریدگارش فاصله افتاده‌،دچار نوعی پشیمانی وتألم شده به نحوی که از اندرون دچار تحول ودگرگونی می‌گردد‌. آتش این ندامت دردرون فرد ریشه گناهان  راسوزانده وضمیری پاک وقلبی سرشار از عشق به مخلوق برای شخص به ارمغان می‌آورد‌.

 

درروایات زیادی پشیمانی از ارتکاب گناه توبه  دانسته شده وآمده است که پشیمانی وندامت واقعی مانع  از باز گشت شخص تائب به گناه می‌شود‌.

 

در واقع توبه حقیقی ندامت و پشیمانی را در پی دارد که مانع از تکرار اعمال مجرمانه سابق میشود‌.

 

حضرت علی (ع) در این باره میفرماید‌:«الندم عَلَی الذَنب یمنع عن معاودته یعنی‌،پشیمانی بر گناه مانع از بازگشت به گناه میشود و همچنین اقرار و حسن اعتراف را نیز توبه و اقرار به گناه را موجب بخشش و غفران دانسته اند‌.»[۷]

 

 

مرحوم استاد علامه طباطبایی در این باره میفرماید‌:

 

«توبه از بنده برگشت اوست به سوی پروردگارش با پشیمانی و بازگشت از سرپیچی‌،و از جانب خداوند نیز توفیق وی به توبه یا آمرزش گناه او‌.»[۸]

 

استاد شهید مطهری (ره)در این خصوص تعریف ساده وتعبیر زیبایی به کار برده‌،این محقق فرزانه  در کتاب گفتارهای معنوی می‌نویسد‌:

 

پس توبه عبارتست ازیک نوع انقلاب درونی‌، نوعی قیام از ناحیه خود انسان علیه خود انسان‌، قیام و انقلاب  قوای فرشته صفت انسان علیه قوای شیطان صفت‌،قیام مقامات عالی وجود انسان علیه مقامات دانی وجود او…..»[۹]

 

خواجه نصیرالدین طوسی(ره)در این مورد بیان میدارد‌:

 

«توبه آن است که از قبیح پشیمان شود بخاطر قبیح بودن آن واگر به غیر این نباشد توبه نیست‌.مثل آنکه برای سلامتی بدنی وحفظ آبرو ازنوشیدن مسکر پشیمان شود توبه نکرده است‌.»[۱۰]

 

درکتاب فرهنگ اصطلاحات فقهی‌،توبه بازگشت ازاعمال وکردار ناشایست قبلی وتصمیم جدی برترک آن تعریف شده است‌.[۱۱]

 

دراین راستا مرحوم فیض کاشانی می‌فرماید‌:

 

«حقیقت توبه مجموعه مرکبی است ازسه امر مرتب‌،بدین معنا که هر یک بد نبال دیگری قرار داشته وبه ترتیب حاصل شود‌.آن سه امر عبارتنداز‌:

 

«علم»و«حال»و«عمل»‌.

 

یعنی اول لازم است انسان گناهکار‌،آگاه گردد وعلم ویقین قطعی پیدا کند که گناهان نسبت به روح و جان بشر همچون سموم هلاکت آوردند‌.وریشه سعادت وحیات جاودانه انسانی را می‌سوزانند وشقاوت  بی پایان وهلاکت دایم ببار می‌آوردند‌.

 

به دنبال این آگاهی وتوجه «حال»پشیمانی در دل معصیت کار بوجود  می‌آیدواورا سخت نگران وهراسان می‌سازد تا آنجا که احیانآ از تصور آن خطر عظیم بر خود می‌لرزد‌.

 

بدنبال این حال وحشت‌،تصمیم بر علاج ودفع بلا می‌گیرد وبا تلاش بسیار دست به«عمل» میزند‌،ودر مقام عمل نیز به سه زمان توجه پیدا می‌کند‌.

 

به زمان «حال» و«گذشته» و«آینده»‌.

 

اما نسبت به زمان حال اقدام به خودداری از گناه می‌کند‌،نسبت به زمان آینده عزم جدی می‌کند که بازگشت به گناه را ترک کند ودر رابطه با گذشته آنچه را که فوت شده واز دست رفته جبران می‌کند‌.

 

بنابراین عبادات از دست رفته راقضاء کرده وحق الناس راچه مالی‌،چه جانی وچه آبرویی‌،درحد امکان تصفیه وجبران می‌کند ودرتأمین رضایت صاحبان حق می‌کوشد واگر چنانچه گناهی غیر از این دو قسم‌،بین خود وخدا دارد‌،از صمیم قلب طلب بخشش و استغفار کند واز خداوند می‌خواهد که  او را مورد عفو و مغفرت قرار دهد‌.علم به منزله مقدمه توبه وعمل مانند میوه ومحصول آن است‌.»[۱۲]

 

از آنچه در مورد مفهوم لغوی واصطلاحی توبه بیان گردید چنین استنباط می‌شود که‌:

 

توبه یعنی بازگشت از اعمال وکردار بد گذشته واظهار ندامت وپشیمانی از آنها وتعهد قلبی وعملی مبنی بر عدم بازگشت وتکرار وسعی وتلاش در اصلاح وتذهیب نفس‌،که بروز وظهور این حالت در انسان را می‌توان توفیقی از جانب خداوند دانست که نصیب فرد گنهکار شده ودر نهایت سبب قبول وپذیرش توبه وآمرزش گناهان وی می‌گردد‌.

 

 

 

گفتار دوم‌:توبه در فقه اسلا می‌

 

قرآن  کریم در آیات متعدد‌، انسانها را به توبه تشویق می‌کند‌. خداوند توابین را مساوی با مطهرین قرار داده و می‌فرماید‌: « اِ نَّ ا للهَ یُحِبُّ التَّوا بِینَ وَ ا لمُتَطَهّرِ ینَ »[۱۳]

 

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

 

یکی از سوره های قرآن کریم  به نام «توبه » نامگذاری شده است‌. واژه توبه و مشتقات آن‌،نود ودو بار و کلمه  «استغفا ر» ومشتقات آن‌،چهل وپنج بار در قرآ ن  کریم ذکر شده است‌. همچنین در روایات صادره از طرف معصومین علیهم السلام نیز به توبه و اثرات آن بسیار سفارش شده است‌.

 

از دیدگاه قرآ ن و روایات[۱۴]، توبه‌، چهره عمل را تغییر داده و گناهان را تبدیل به  نیکی ها وحسنات می‌کند‌.

 

آ ثار توبه‌، نه تنها در بعد فردی‌، بلکه در بعد اجتماعی نیز قابل توجه است‌. توبه نه تنها شخص را اصلاح می‌کند، بلکه جامعه را  در برا بر تکرار جرم و گناه از سوی توبه کار ایمن می‌کند‌.

 

توبه را می‌توان از دیدگاه فقهی‌، با توجه به آثار آن‌، بر دو قسم تقسیم  نمود‌:۱ – توبه باطنی‌، ۲ – توبه حکمی

 

بند اول‌: توبه باطنی

 

توبه باطنی‌، عبارت از توبه  بین انسان وخداوند می‌باشد  که با توجه به نوع  گناه‌،دارای انواعی است[۱۵]‌. به طور کلی گناهان اقسام گوناگونی دارند که کیفیت توبه  نسبت  به هر یک نیز مختلف است‌. این گناهان را می‌توان به سه قسم، تقسیم کرد‌:

 

الف) موجب زائل شدن  حقی از دیگران یا ثبوت حدی  از حدود ا لله  نمی‌شود‌،بلکه گناه به خود گناهکار مربوط می‌شود وبه بیرون  سرایت نمی‌کند‌، مانند حسادت ودروغگویی‌،در این صورت‌،اگر گناهکار از کرده خویش  نادم وپشیما ن  شده  وتصمیم بگیرد  که برای همیشه  به آن گناه عود نکند‌، توبه  محقق شده  واثرات توبه  نیز بر آن بار می‌شود‌.

 

ب) موجب ثبوت مالی از حقوق  الناس یا حقوق الله  می‌گردد‌، مانند ترک زکات وخمس‌. در این مورد‌، توبه زمانی قابل تحقق است که  علاوه  بر پشیمانی  وندامت از گذشته‌، حقوقی را که بر ذمه اش  قرار گرفته بپردازد‌.

 

پایان نامه حقوق

 

ج) گناه موجب حد شرعی باشد که این خود از نظر  کیفیت ثبوت حد از جنبه حق به سه دسته تقسیم می‌شود‌:

 

۱ –  از جنبه حق الله موجب حد شرعی می‌شود‌.

 

۲ –  از جنبه حق الناس موجب حد شرعی می‌شود‌.

 

۳ –  هم از جنبه حق الله  وهم از جنبه حق الناس  موجب ثبوت حق می‌شود‌، مانند سرقت‌.

 

ارتکاب پاره ای از جرایم  مانند‌:ز نا‌، لواط و شرب مسکر‌،فقط تجاوز به حق خداست‌، نه به حق دیگران؛ زیرا در زنا ولو ا ط‌، طرفین با رضایت خود‌، عمل مزبور را انجام  داده اند‌، نه به زور و عنف‌. در مسئله شرب مسکر  نیز طرف دومی‌وجود ندارد تا اینکه تجاوز به حق دیگری صدق کند؛ بنا براین‌، تنها تجاوز به حق خداست  که شخص مرتکب‌، مخالفت با امر خدا کرده‌، محرمات او را ناچیز شمرده  وموجب  انتشار فساد گردیده  که زیانش به جامعه  اسلامی‌ ومصالح عمومی‌بر می‌گردد؛  به طور مسلم‌، هر چیزی که مضر به مصالح عمومی‌باشد‌، تجاوز به حق ا لله  خواهد بود ؛ در اینگونه جرایم که حق ا لله محض است وجرایمی‌ که جنبه حق ا للهی آن  غلبه دارد‌، مانند سرقت  مستوجب حد‌، ممکن است  جرم آشکار گردد و ممکن است مخفی بماند‌،که کیفیت تحقق توبه را در هر دوصورت مورد بررسی قرار می‌دهیم‌:

 

در این صورت‌، توبه عبارت از پشیمانی  از گذشته  وتصمیم قاطع  بر عدم  تکرار گناه؛ مستحب است که  مرتکب‌، از افشای آن و معرفی خود  به قاضی (حاکم) خودداری نماید ؛ در تأیید این مطلب‌،در منابع روایی اسلام‌، روایات معتبره متعددی وارد شده است که جهت اختصار  به ذکر دو روایت بسنده می‌کنیم‌:

 

۱ –  ماعز بن مالک  اسلمی‌ نزد رسول اکرم صلی ا لله علیه و آله  اقرار به زنا نمود‌. پیامبر (ص) ابتدا به طور غیر مستقیم  وی را  بر کتمان سر هدایت نمود  وسعی کرد او را  در اقرار  مردد نماید ؛ اما ماعز  اصرار به اقرار نمود و سر انجام  به زنا اقرار  کرد‌. پیامبر اکرم (ص) فرمود‌: «بهتر بود که تو این موضوع را  کتمان می‌کردی.»[۱۶]

 

۲ – علی بن ابراهیم از  احمد بن خالد نقل می‌کند.«روزی مردی در کوفه‌، نزد امیر المؤ منین  علیه السلام رسید  و اقرار به زنا نمود  وگفت‌: ای امیر المؤمنین‌، من زنا کردم ؛پس مرا پاک گردا ن‌. » امام علی (ع)  با همان شیوه پیامبر (ص)  سعی در تشویق وی در کتمان سر نمود ؛ اما در پی  اصرار  زانی به اقرا ر به زنا‌، بعد از چهار بار اقرار‌، حکم حد را بر وی جاری نمود  واین جملات گوهر بار را با عصبانیت  فرمود‌: « چقدر زشت است برای مردی از شما که مرتکب  چنین اعمال زشتی شود  وپس از آن‌، خود را در ملأ عام  رسوا نماید‌. پس آیا توبه در خانه ا ش  بهتر نبود ؟ قسم به خدا‌، هر آینه توبه وی بین خود وخدا‌، بهتر از ا قامه حد به وسیله من بر او می‌باشد‌.»[۱۷]

 

شایان توجه است  که امام علی ( ع) در حدیث شریف‌،  چهار موضوع مهم را بیان فرمودند ودر واقع  به این ترتیب‌، اشکالات وارده را پاسخ دادند‌:

 

در این روایت‌، حضرت با عصبانیت وناراحتی‌، با  عبارت  « ما ا قبح » یعنی چقدر زشت است‌، زشتی و نادرستی عمل زنا را ا علان نمودند ؛ آنگاه‌، با عبارت « فیفضح نفسه »‌، زشتتر  از عمل  زنا‌، مسئله آشکار نمودن  این عمل در ملأ عام  متذکر شدند ؛ زیرا‌،  اثرات سوء افشای گناه‌، از خود انجام آن در جامعه  به مراتب بیشتر  است ؛ این عمل‌، علاوه بر هتک  دستورات  حیاتبخش شریعت اسلام‌، موجب تشویق افراد ضعیف النفس و بیمار دل‌، به انجام گناه  می‌شود‌.

 

سوم آنکه توبه  مرتکب بین خود  وخدایش را بسیار  پسندیده قلمداد می‌کنند ودر پایان‌، با عبارتی  میفر مایند‌: توبه بهتر از اقامه حد است و آن هم ا قامه حدی که توسط امام معصوم‌، علی علیه السلام‌، نه مطلق حاکم و امام  (فوا لله لتوبته فیما بینه و بین ا لله افضل من اقامتی علیه حد‌.)

 

در صورت آشکار شدن جرم‌، توبه عبارت است از پشیمانی  از گذشته‌، عدم تکرار جرم و پذیرفتن حکم  اجرای حد‌.  ناگفته پید است که توبه در این صورت‌، مسقط حد نیست؛ زیرا بعد از  علنی شدن  گناه‌، توبه اثر خود  را برای فرد و جامعه از دست می‌دهد و فاقد اثر حقوقی  دنیوی ( سقوط مجازات ) می‌گردد‌. چنان که شیخ طوسی رحمه ا لله در کتاب « المبسوط » در این باره می‌نویسد‌: « هر گاه جرم  به  طور  علنی  مطرح شود‌، فایده ای بر اقامه حد بر او ( مجرم ) وجود ندارد‌. »[۱۸]

 

نکته شایان ذکر  این  است که  اثر توبه در مورد  حیات اخروی  اشخاص  است که باعث رفع  مجازات  از آنها‌، در قیامت می‌گردد‌.

 

حقوقی که برای ا فراد یا اجتماعات شناخته شده است را حقوق الناس می‌گویند که در مقابل « حقوق ا لله » استعمال می‌شود.[۱۹]  بنا به تعریف  دیگر‌: جرایمی‌ که منحصراً جنبه شخصی دارند  و فرد یا افراد از آن متضرر میگردند و یا امثال آن‌، مربوط به حق الناس است‌.[۲۰]

 

که خود بر سه نوع است ؛ حق مالی‌،حق بر بدن و حق معنوی ‌.

 

برخی از جرایم در حقوق الناس‌، حق بر مال می‌باشد، مانند سرقت تعزیری  و جرایم مالی مشابه‌. در اینگونه  موارد، توبه عبارت است از  پشیمانی از گذشته و تصمیم  بر این که دیگر مرتکب آن جرم  نگردد و بازگرداندن مال مسروقه ودر صورت تلف  یا مصرف نمودن آن‌، باید قیمت آن  را به صاحب مال  بازگرداند  و رضایت وی را تحصیل نماید‌.

 

در بعضی از جرایم‌،به واسطه فعل انسان‌،حق بر بدن ایجاد می‌گردد‌. مانند جرایم علیه تمامیت  جسمانی اشخاص  یا قتل که مستوجب قصاص است  و ضرب و جرح عمدی که  حکم آن نیز  قصاص  می‌باشد؛ در اینگونه جرایم‌، توبه عبارت از پشیمانی  از گذشته  وتصمیم بر عدم تکرار جرم  و پذیر فتن  اجرای  مجازات  قصاص یا پرداخت  دیه بر حسب مورد است‌. در این صورت‌، اثر توبه مربوط به حیات اخروی  شخص می‌باشد‌.

 

در برخی از گناهان  و جرایم‌، ممکن است به واسطه  ارتکاب اعمال‌، به آبروی اشخاص‌، خللی وارد شود که در آن موارد نیز‌، جرم دارای جنبه حق الناس  می‌باشد‌، مانند جرم قذف که به واسطه آن‌،آبروی افراد در معرض تهدید قرار می‌گیرد‌. توبه  در اینگونه موارد نیز‌، عبارت از پشیمانی از گذشته  و تصمیم بر عدم تکرار جرم  وپذیرفتن اجرای حد قذف است‌. اثر این توبه نیز  مربوط به حیات اخروی شخص است‌.

 

بند دوم‌: توبه حکمی‌

 

توبه حکمی‌، توبه ای است که بر فرض  صحت تحقق آن‌، عدالت و شهادت افراد‌، مورد قبول قرار می‌گیرد که با توجه به نوع معصیت‌،لازم است در باره آن مفصلتر بحث شود‌:

 

۱ – جرم ارتکاب افعال باشد

 

هر گاه جرم عبارت از ارتکاب افعال باشد‌، مانند فعل زنا‌، لواط‌، سرقت‌، شرب مسکر و…‌، توبه در این موارد عبارت از پشیمانی از گذشته  و انجام اعمال صالح است ؛ چنان که  در قرآن  کریم‌، در آیات بیشماری بر این موارد  تصریح شده است‌: در آیه ۷۰ سوره فرقان  در این باره آمده است‌: « مگر کسانی که توبه کردند و ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند‌، پس خداوند اعمال  زشت آنها را به نیکیها تبدیل می‌کند‌. »

 

اگر فرد مرتکب‌، صالح شود ‌، در این صورت‌، توبه اش صحیح است  و مدت زمانی که لازم است فرد در آن زمان‌، مرتکب اعمال گذشته نگردد، یکسال است ؛ البته بعضی از فقها  مدت آن را شش ماه دانسته اند‌.[۲۱]

 

که بعد از سپری شدن  این مدت‌، عدالت تائب ثابت شده و شهادتش پذیرفته می‌شود‌.

 

۲ – جرم گفتار باشد

 

از جمله جرایم مهم  در این مورد‌، ارتداد وقذف است‌.

 

گفتار چهارم:احکام توبه

 

در این گفتار ابتدا به بیان اینکه آیا توبه از واجبات است یا خیر پرداخته؟ ونظر امام خمینی (ره) را در این مورد نقل‌،وبعد این سؤال مطرح می‌شود که آیا توبه باید فورآ انجام شود یا نه؟ونظر شیخ بهایی (ره) رادر این مورد بیان نموده‌،سپس بحثی پیرامون عمومیت توبه داشته ودر آخرهم مراتب توبه را مطرح می‌نمائیم‌.

 

بند اول ) وجوب

 

دل انسان در ابتدا مانند صفحه ای سفید وشفاف وعاری از هر نوع آلودگی است‌.رفته رفته با ارتکاب  معاصی دردل کدورت ایجاد‌،و هر چه معاصی بیشتر گردد کدورت وسیاهی نیز افزون شده تا جایی که ظلمت تمامی‌آن را فرا می‌گیرد‌.

 

از آن جایی که روح و جسم انسان  امانتی است که از طرف خداوند برای مدت زمانی محدود در این دنیا نزد ما ودیعه گذارده شده وحفظ و ادای امانت نیز از واجبات است لذا  خیانت در آن  حرام  وسزاور  کیفر شمرده  شده‌،از طرفی چون خداوند رحمتش بر غضبش سبقت گرفته‌، لزومآ راه وروشی را برای زدودن  این سیاهی وتبدیل آن به سفیدی  به انسان می‌آموزد که هر آینه آدمی‌با تمسک به این روش بتواند خود را از عقوبت این خیانت که در امانت انجام داده برهاند‌. در فرهنگ اسلامی‌این روش خاص «توبه » نام دارد‌.

 

با این وجود همانگونه که نماز وروزه از واجبات شمرده شده وترک آن موجب عقوبت الهی است  توبه نیزاز واجبات است وترک آن میتواند عذاب الهی را به د نبال داشته  باشد‌.

 

از این رو می‌بینیم که خداوند در قرآن در آیات متعددی مؤمنان را برای رسیدن به رستگاری به توبه و بازگشت از گناه فرا می‌خواند‌.در این خصوص در سوره تحریم آیه۸ می‌فرماید‌:«یا ایها الذ ین امنو توبوا الی الله توبهَ نصوحآ عسی ربکم ان یکفر سیئا تکم‌….یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید به درگاه خدا توبه نصوح (با خلوص ودوام)کنید باشد که خداوند گناهانتان را محو گرداند‌.»

 

از این فراخوان  قرآن می‌توان استفاده کرد که گناه وخطا مانع رستگاری انسان شده وباید با توبه این مانع را از سر راه برداشت وچون تمامی‌انسانها (به استثناء معصومین «ع») دارای لغزش وخطا می‌باشند عنداللزوم ضرورت وجوب توبه برای از بین بردن گناهان کاملاً روشن می‌گردد‌.

 

ضرورت وجوب توبه در فرمایشات معصومین علیها السلام نیز دیده می‌شود در این راستا پیامبر (ص) می‌فرمایند‌:

 

«التائب من الذ نب کمن لا ذَنب لَه یعنی توبه کننده از گناه مانند کسی است که گناه نکرده باشد‌.»[۲۲]

 

فقهای عظام نیز بر این مسئله تآکید ورزیده وآن رااز واجبات مسلم وقطعی می‌دانند‌.

 

شهید دستغیب (ره)در کتاب توبه در این باره بیا ن می‌دارد‌:

 

«توبه از گناهان چه کبیره وچه صغیره به اتفاق جمیع علما به حکم عقل واجب است چنانچه محقق طبرسی در تجرید الکلام وعلامه حلی در شرح آن فرموده اند که توبه دفع ضرر می‌شود ودفع ضرر هم عقلآ واجب است‌.»[۲۳]

 

امام خمینی (ره)در کتاب تحریر الوسیله در شرایط وجوب امر به معروف ونهی از منکر در این رابطه بیان می‌دارد‌:

 

«توبه کردن از گناه از واجبات است‌،پس اگر مرتکب حرامی‌شود یا واجبی را ترک  نماید‌،واجب است فورآ توبه نماید ودر صورتی که توبه کردنش معلوم نباشد واجب است او را امر به توبه نمایند و همچنین است  اگردر توبه اش شک باشد یا معلوم باشد که اصرار ندارد‌.نسبت به همان معصیت‌. انکار (امر یا نهی ) واجب نیست  لیکن نسبت به ترک توبه‌،واجب است‌.»[۲۴]

 

همانگونه که ملاحظه شد وجوب توبه امری ضروری و اجتناب ناپذیر است وعلاوه بر قرآن وسنت‌، اتفاق نظر علما وفقها حاکی از وجوب توبه برای فرد گنهکار می‌باشد تا بدین وسیله سلامت روحی  وحیات اخروی خود را حفظ نماید‌.

 

بند دوم ) فوریت

 

بدون تردید از نظر عقل وشرع بر هر انسانی واجب است که جسم خود را از امراضی  که سلامت آن را تهدید  می‌کند حفظ نماید‌.

 

بنابراین دوری از مرض گناهان وخطاهای مهلک که حیات ابدی واخروی انسان راتهدید می‌کند به طریق اولی نه تنها واجب بلکه می‌بایست بدون فوت وقت ودر سریعترین زمان انجام شود‌.

 

به دیگر سخن می‌توان گفت که رفع ضرر گناهان واجب فوری است وقبل از این که زهر گناهان روح انسان راتباه سازد باید فورآ قیام به توبه نماید‌. سرور آزادگان امام حسین (ع)در این باره می‌فرماید‌:

 

«پیش از مرگ شتاب کن تا از گناهان بزرگی  که در آنی توبه کنی‌.»[۲۵]

 

همانگونه که ائمه علیهما السلام بر این امر تآکید ورزیده اند فقها ی عظام نیز به تبعیت از معصوم (ع) لزوم فوریت توبه را امری واجب شمرده اند‌.

 

در این مورد شیخ بهایی درشرح اربعین فرموه است‌:

 

«شکی در وجوب فوری توبه نیست‌.زیرا گناهان مانند  سم های ضرر رساننده به بدن است و چنانچه  برخورنده سم واجب است در معالجه  شتاب کند تا بدنش هلاک نشود واز بین نرود همچنین بر گنهکار  واجب است ترک گناه وسرعت در توبه ی آن‌،تا دینش  ضایع نگرد د وگنهکاری که در توبه  مسامحه کند وبه وقت دیگر اندازد  بین  دوخطر بزرگ  خود را قرار داده است که اگر از آن سالم بماند به دیگری مبتلا خواهد شد‌.

 

اول رسیدن مرگ ناگهانی بطوری که از خواب غفلت بیدار نشود…..

 

دوم آنکه به واسطه  پاک نکردن آلودگی خود به گناه به وسیله توبه  تاریکی و تیرگی  گناهان  بر دل زیاده شود  تابه حد رین(یعنی چرک)و طبع (مهر شده وبسته می‌گردد به طوری که هیچ حقی را نمی‌فهمد ونمی‌پذیرد) می‌رسد‌.»[۲۶]

 

بند سوم ) عمومیت

 

بیماری گناه وعوارض آن‌،همگانی است لیکن  درجات  آن متفاوت  می‌باشد‌،واگر آدمی‌ بخواهد در زندگی بر این بیماری فائق آید‌،می‌بایست با توبه وطلب آمرزش از خداوند خودرا به ساحل عافیت برساند‌.از اینروست که می‌بینیم وجوب توبه برای همه اشخاص در تمام  حالات عمومیت پیدا کرده  به طوری که می‌توان گفت این حکم از احدی بر داشته نشده است‌.

 

دایره عمومیت توبه آن قدر وسیع است که بجز خداوند‌،همه  بندگان را فرا می‌گیرد‌.حتی معصومین (ع) نیز که مرتکب گناه نمی‌شوند خود را مستغنی از توبه ندانسته اند‌.

 

در این راستا پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید‌:

 

«دلم زنگار میزند مگر آنکه در شبانه روز هفتاد بار طلب آمرزش کنم»[۲۷]

 

ونیز مولی الموحدین حضرت علی (ع)در فرازی از دعای کمیل بیان می‌دارد‌:

 

«اللهم فاقبل عذری وارحم شدهَ ضُری وفُکنی من شَدِ وثاقی- یعنی ای خدا عذرم رابپذیر وبراین حال پریشانم ترحم فرما واز بند سخت گناهانم رهایی بخش‌.»

 

وآنجا که حضرت زین العابدین(ع) در مناجات نخستین خمسه عشر (مناجات توبه کنندگان) عرضه می‌دارد‌:« الهی الندم علی الذنب توبهَ فانی وعزتک من النادمین‌. یعنی خدایا اگر پشیمانی از گناه توبه است قسم به عزتت که من از پشیمانانم‌.»[۲۸]

 

از این روست که ملاحظه می‌شود قرآن مجید در یک خطاب عمومی‌می‌فرماید‌:«وتوبواالی الله جمیعاً‌.»[۲۹] در توضیح این آیه در کتاب الاخلاق می‌خوانیم‌:«هیچ کس از گناه  جوارح پاک نیست و اگر گاهی  از معصیت جوارح پاک شود به ذنوب قلبی مبتلا خواهد شد‌،واگر از آنها پاک شود از وسوسه شیطان که خیالات متفرقه رابه او تلقین می‌کند تااز یاد خدا  غافلش کند خالی نیست واگر از آنها خالی شود دچار  غفلت و قصور در شناخت خدا وصفات  وآثار او به حسب طاقت خویش می‌باشد‌.

 

اینها تمامی‌نقص بوده واسبابی  دارند‌،وترک این اسباب  فقط با اشتغال به اضداد آنها ممکن است‌،یعنی رجوع از یک  راه به ضد آن  ومنظور از توبه هم رجوع است وهیچ انسانی  را نمی‌توان تصور کرد  که از نقض  خالی باشد‌،آنچه هست در مقدار آن تفاوت دارند ولی در اصل نقص مشترک هستند‌.

 

نکته لازم تذکر این است که گناهان انبیاء واوصیاء مثل ما نیست‌،گناهان ما ترک  واجبات  وارتکاب  محرمات است  ولی گناهان آنها غفلت های آنی از یاد دائمی‌خدا واشتغال به مباحات است ‌.

 

امام صادق(ع) می‌فرماید‌:رسول خدا(ص)در شبانه روز صد بار توبه و استغفار می‌کرد بدون آنکه گناهی کرده باشد‌.واین باب شریفی  است که ازآن معنای اعتراف انبیاء وائمه (ع) به گناه  و سرگریه و زاری  ایشان فهمیده می‌شود‌.[۳۰]

 

نتیجه ای که از بحث عمومیت توبه می‌توان گرفت این است که بجز خداوند‌،همه بندگان دارای نوعی لغزش وخطا بوده ونیازمند توبه می‌باشد لذا وجوب توبه برای همه افراد عمومیت دارد‌.

 

بند چهارم )مراتب

 

هر کس در هر حد از معرفت  وعبودیت و شکر گذاری که باشد یقیناً آ ن طور که سزاور حضرت حق جل  اعلی است نخواهد بود‌،زیرا در رسیدن به مقام قرب خداوندی حدی نیست وآنهایی که هیچ آلودگی به گناه نداشته باشند در همان مقام معرفت  وحال و عبادت که هستند‌.یقیناً بالاتر از آن‌،مقام  وحالی خواهد بود که  مقام  وحال فعلی نسبت به آن ذنب است وهمچنین  در هر حالی از ذکر و حدی  از قرب هم که باشند باز بالاتر از آن مقامی‌است که باید خود را به آن برسانند‌.

 

بنا به آنچه گفته شد توبه را مراتبی خواهد بود‌،در کتاب مصباح الشریعه از قول امام صادق (ع) نقل شده که می‌فرماید‌:

 

«توبه ریسمان خداوند و مدد عنایت اوست وبنده را چاره ای نیست که در هر حال به توبه اش  ادامه دهد وهر گروه از بندگان را توبه ای است مخصوص آن گروه‌،پس توبه ی پیامبران از آن است  که در باطن  واندرونشان  اظطرابی یابند واز آن توبه کنند و توبه انبیاء از کدورات خطورات قلبیه است  وتوبه اصفیاء از نفس کشیدن است  توبه می‌کنند وتوبه خواص از مشغول شدن به غیر خداست وتوبه عوام از گناهان است‌.»[۳۱]

 

بنا به آنچه شرحش گذشت به دیگر سخن می‌توان گفت توبه انبیاء واصفیاء و افراد خاص واجب شرعی نیست  بلکه وجوب آن وجوب شرطی است یعنی کسی  که می‌خواهد پا بر بساط قرب حضرت معبود نهد وبه مقام محمود برسد باید ازآنها نیز توبه کند و وجوب آن برای کسی است  که وصول  به مراتب عالی  وارجمند را طالب می‌باشد‌.اما توبه عوام‌،توبه از گناهان است اعم از صغیره وکبیره  وچون  گناه خلاف دستور خداوند است لذا بر گشت از آن واجب شرعی  است و چنانچه فردی ازآن گناها ن توبه ننماید مستحق عذاب و کیفر خواهد شد‌.

 

در کتاب توبه انقلابی درونی  علیه خویش به نقل از خواجه عبدالله انصاری  مراتب توبه را سه عنوان نموده است:

 

«توبه مطیع‌،توبه عاصی‌،توبه عارف‌،توبه مطیع از بسیار دیدن طاعت‌، توبه عاصی از کم دیدن معصیت  وتوبه عارف از نسیان منت‌.

 

بسیار دیدن طاعت را سه نشان است‌:یکی خود رابه کردار خود ناجی دیدن‌،دیگر مقصران را به چشم خاری نگریستن و سیم عیب کردار خود راباز جستن‌.

 

و اندک دیدن  معصیت راسه نشان است‌:یکی خود رامستحق آمرزش دیدن‌، دیگر بر اضرار آرام گرفتن و سیم با بدان الفت داشتن‌.

 

ونسیان منت راسه نشان است‌:چشم احتقا رازخود بر گرفتن‌،وحال خود را قیمت نهادن واز شادی آشنایی فرو استادن‌.»[۳۲]

 

 

 

 

 

[۱]. دهخدا،علی اکبر،لغت نامه،تهران،سیروس ۱۳۳۷،

 

[۲].  قرآن،ناشر کتابفروشی مرتضوی‌،چاپخانه خورشید،۱۳۶۲،ص ۷۶راغب اصفهانی، ابولقاسم الحسین بن محمد،مفردات الفاظ

 

. [۳]سجادی-سیدجعفر،فرهنگ ومعارف اسلامی،جلد اول،شرکت مؤلفان ومترجمان،چاپ دوم،۱۳۶۶،ص۶۰۰٫

 

. [۴]قرشی،سید علی اکبر،قاموس قرآن،جلداول،۱۳۵۲،ص۲۸۹٫

 

. [۵]لنگرودی،محمدجعفر،مبسوط در ترمینولوژی حقوق،جلد دوم،چاپ اول،۱۳۷۸،ص۱۴۵۱،

 

. [۶]ابن منظور،محمدبن مکرم،لسان العرب،جلد دوم،بیروت،داراحیاء التراث العربی،۱۴۰۸،ص۶۱،

 

. [۷]نوری طبرسی،میرزا حسین،مستدرک الوسایل،ج۲،بیروت،مؤسسه آل البیت،احیاءالتراث،چاپ دوم،۱۴۰۸

 

[۸]‌. طباطبایی،سیدمحمدحسین(علامه)،تفسیرالمیزان،ج۴،چاپ دوم،۱۳۶۴،ص۳۷۹٫

 

. [۹]مطهری،مرتضی،گفتارهای معنوی،انتشارات صدرا،چاپ سوم،۱۳۶۴،ص۱۱۲٫

 

[۱۰]‌. طوسی،نصیرالدین محمد،کشف المراد شرح تجریدالاعتقاد،ترجمه،آیت الله حاج شیخ ابوالحسن شعرانی،ص۵۸۶٫

 

. [۱۱]مختاری مازندرانی،محمدحسین،فرهنگ اصطلاحات فقهی،ناشرانجمن قلم ایران،۱۳۷۷ص۵۲٫

 

.[۱۲]جعفری-محمد حسین، توبه زیباترین پوزش،نشر فائز،چاپ دهم،۱۳۷۸،ص۶۷٫

 

[۱۳] – سوره بقره – آیه ی ۲۲۲

 

[۱۴] – علا مه محمد باقر مجلسی‌، منبع پیشین‌.ج ۶، ص۲۸

 

[۱۵] – شیخ طوسی – ا لمبسوط

 

[۱۶] – علامه محمد باقر مجلسی‌،منبع پیشین‌،ج ۷۹‌، ص ۴۲٫سنن بیهقی  ج ۸٫صص ۲۲۶و۲۲۷، مسند احمد بن حنبل‌، ج ۵‌، صص ۹۲و ۹۵، سنن ابن ماجه،جلد ۲، حدود‌، با ب ۹‌، ح۲۰۰۴

 

[۱۷] –  محمد بن یعقوب کلینی‌، فروع الکافی‌،ج ۷، کتاب الحدود‌، ص ۱۸۸‌.

 

شیخ حر عاملی‌، منبع پیشین‌،ج ۱۸، باب  ۱۶ از ابواب مقدمات حدود‌، ص ۳۷۲، ح۲

 

[۱۸]-  شیخ طوسی‌، المبسوط‌، ج ۸‌، ص ۱۷۸

 

[۱۹]-  محمد جعفر جعفری لنگرودی‌، تر مینو لوژی حقوق‌، ش ۱۸۲۱، ص ۲۲۸‌.

 

[۲۰]- محمد صالح ولیدی‌، حقوق جزای عمومی‌،ج ۴‌، ص ۲۲۴‌.

 

[۲۱]- شیخ طوسی‌، المبسوط‌،ج ۸‌، ص ۱۷۸‌.

 

[۲۲]‌. کلینی، ابی جعفر بن یعقوب اسحق‌،اصول کافی‌،ج۴،ترجمه سید هاشم رسولی‌،کتاب ایمان وکفر باب توبه‌،دفتر نشر فرهنگ اهل بیت علیهم السلام،تهران‌،بی تا،ص۱۶۳٫

 

. [۲۳]دستغیب شیرازی،عبدالحسین،توبه،دفتر نشر جعفری‌،چاپ اول،۱۳۶۲،ص۲۰٫

 

[۲۴]‌. موسوی خمینی،روح الله،تحریرالوسیله،مترجم،علی اسلامی،ناشر،دفتر انتشارات اسلامی‌ وابسته به جامعه مدر سین حوزه علیمه قم،ج۲،ص۳۰۰ مسئله۵،- من الواجبات التوبهَ من الذنب‌،فلوار تکب حرامآ اوترک واجبا تجب التوبه فورآ،ومع عدم ظهورها منه وجب امر بها، وکذا لوشک فی توبتهَ،وهذا غیر الامر والنهی،-بالنسبهَ الی سایر المعاصی فلوشک فی کونه مُصرآ آو علم بعدمه لا یجب الا نکار باالنسبهَ الی تلک المعصیهَ،لکن یجب  باالنسبه الی ترک التوبه.

 

. [۲۵]گروه پژوهشکده باقر العلوم (ع)،فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)،نشر معروف قم،چ دوم،۱۳۷۸،ص ۹۰۶

 

. [۲۶]دستغیب شیرازی،عبدالحسین‌،گناهان کبیره،جلد دوم،انتشارات مرصاد،۱۳۴۸،ص ۵۲۹

 

. [۲۷]طاهر،عباس(دکتر)،گناه از نگاه قرآن‌،انتشارات آستان قدس رضوی،۱۳۷۷،ص۱۲۱ به نقل از سفینهَ البحار ج۱،ص۴۸۸

 

. [۲۸]قمی،شیخ عباس‌،مفاتیح الجنان‌،انتشارات اسوه،صص۱۲۹،۲۶۱

 

. [۲۹]س نور آیه ۳۱،همه بسوی خدا توبه کنید.

 

. [۳۰]شبر،سید عبدالله،الاخلاق،مترجم محمد رضا جباران،ناشر انتشارات هجرت،جاپ سوم‌،۱۳۷۸،ص۳۳۷٫

 

[۳۱]‌.گیلانی،عبدالرزاق،مصباح الشریعه ومفتاح الحقیقه،تحقیق سید جلال الدین محدث ارموی – کتابخانه صدوق چاپ اول ۴-۱۳۴۳ص۴۳۳،التوبهَ حبل الله و مدد عنایته  ولابد للعبد من مداومته التوبهَ علی کل حال وکل فرقهَ من العباد لَهُ توبه فتوبهَ الانبیاء من اظطراب  السر و توبه الاولیاء من تلوث الخاط وتوبهَ الاصفیاء من التنفس  وتوبهَ الخاص من الاشتغال بغیر الله وتوبهَ العام من الذنوب.

 

. [۳۲]انتشارات سپاه پاسدران انقلاب اسلامی‌،توبه انقلاب درونی علیه خویش‌،چاپ دوم‌،۱۳۶۴ ص۴۷٫

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:49:00 ب.ظ ]




آمده فقط اشاره به این نکته ضروری است که در مورد تداخل دیات در دیه‌ی نفس به صورت کلی ماده ۵۳۹ و ماده ۵۴۰ در این مورد مطرح شده و عبارت تداخل در دیه‌ی نفس را آورده‌اند.

 

 

 

۱-سرایت صدمه‌ی غیر عمدی منجر به مرگ:

 

در ماده ۵۳۹ سرایت صدمه یا صدمات غیرعمدی و در ماده ۵۴۰ صدمات عمدی را مطرح کرده است.

 

درماده ۵۳۹ در کنار قطع شدن عضو یا آسیب بزرگتر بر اثر سرایت صدمه، فوت شدن را نیز آورده پس بالتبع در بندهای آن برای تداخل لازم دانسته که به عنوان دیه اکثر، دیه فوت که دیه‌ی کامل است را جداگانه بیاورد چون که قطع عضو یا آسیب بزرگ جدای از فوت است. در بند “الف” این نکته را بیان کرده که اگر صدمه‌‌ای به شخص وارد شده و صدمه یکی باشد و در اثر سرایت همین صدمه مشخص فوت کند فقط دیه نفس ثابت می‌شود که این در ماده ۲۱۸ قانون ۱۳۷۰ ذکر شده بود ولی شرط لازم دیگر در این مورد، «غیرعمدی بودن صدمه» است. در مورد عمدی بودن جنایت برعضو درماده بعد بحث می‌کند.

 

 

در بند”ب” ماده ۵۳۹ که دو فرض برآن مطرح است: فرض اول این است که اگر صدمات متعدد باشد و تشخیص داده شود که تمام صدمات در مرگ موثر واقع نشده مثلاً شکستگی سر، جراحت جائفه، شکستگی استخوان سینه و فرو رفتن آن در قلب همه با هم باعث فوت شخص شده باشد [یعنی هر کدام به تنهایی کافی نبوده] یا اینکه در یک زمان واقع شده این ها را در حکم یک سبب برای فوت دانسته است و فقط دیه‌ی نفس را قابل دریافت می داند و دیه صدمات مذکور دیگر قابل دریافت نیست.

 

پایان نامه ها

 

در فرض دوم هم مثل فرض اول صدمات متعدد است با این تفاوت که همه صدمات، موثر در مرگ نبوده است بلکه یک سری از صدمات در مرگ موثر بوده است و به خاطر سرایت آن‌ها مرگ رخ داده و بعضی دیگر از این صدمات موثر در مرگ تشخیص داده نشود در این حالت طبق قسمت دوم بند “ب” دیه صدمات مسری در دیه‌ی نفس تداخل کرده و فقط دیه نفس محاسبه می‌شود ولی دیه صدمات غیر مسری جداگانه محاسبه می‌شود.

 

مسأله و نکته‌ای که ممکن است مطرح شود این است که صدمات مسری در مرگ باید چگونه باشد؟ آیا تنها علت مرگ فقط این صدمات  باید باشد و صدمات غیر مسری در مرگ را صدماتی بدانیم که هیچ تأثیری نداشته باشد در کل اگر صدماتی تأثیر و رابطه مستقیم با فوت ندارد ولی بی تأثیر هم نیست لیکن تأثیر کمتری دارد باید مسری بدانیم یا غیرمسری؟ بنابر ظاهر ماده و اصول و قواعد این ها را باید غیرمسری به حساب آورد چون که منظور ماده از صدمات مسری صدماتی است که تأثیر زیاد ومستقیمی در فوت داشته باشد.

 

چرا که مطمئناً همه صدمات ممکن است در مرگ موثر باشد ولی تأثیر یکی یا بعضی صدمات در مرگ آن قدر زیاد است که می توان مرگ را وابسته به آن علت دانست.

 

مثلاً اگر شخصی قطع نخاع شده باشد و در عین حال جراحت جائفه و نافذه نیز داشته باشد ولی علت مرگ جائفه و قطع نخاع باشد، طبق این ماده دیه جائفه و قطع نخاع در نفس تداخل کرده و فقط دیه‌ی نفس خواهد داشت و دیه نافذه جداگانه حساب می‌شود. (هر چند جراحت نافذه هم به دلیل خونریزی به فوت کمک کرده باشد.)

 

امّا نکته دیگر این که در این ماده مبهم مانده و باید طرح می شد این  است که تعداد ضربات را نگفته، آیا این‌ها باید با یک ضربه باشد؟ یا اگر هر کدام از صدمات در اثر یک ضربه باشد باز هم دیه صدمات تداخل خواهد داشت در دیه نفس؟

 

در موارد دیگر این فصل تعداد ضربه را یا گفته یا از محتوای ماده می توان برداشت کرد و این نکته در ماده ۲۱۸ قانون مصوب ۱۳۷۰ ذکر شده که اگر در اثر یک ضربه باشد تداخل دیه‌ی نفس خواهیم داشت والّا خیر.

 

لیکن با توجه به محتوای ماده ۵۳۹ و برداشت از اصل عدم تداخل دیات و همچنین شرایط ذکر شده در مواد ۵۴۱ و ۵۴۲ (هر چند در مورد تداخل دیات اعضا در یکدیگر است) می‌توان گفت حتماً باید در اثر یک ضربه باشد چه در بند “الف” چه در بند “ب”. زیرا ماده تعدد صدمات (نتیجه رفتار روی عضو) را گفته یعنی آسیب ها را گفته نه تعدد ضربه را (با یک ضربه یا بهتر است به جای ضربه بگوییم رفتارهایی مثل مثل اینکه   شخصی کس دیگری را هُل بدهد و  مجنی علیه به زمین بخورد سرش ضربه ببیند و چیزی در شکمش فرو رود (جائفه) ودر عین حال استخوان جناق سینه او بشکند و به قلبش فرو برود.)

 

می توان این برداشت را هم داشت که وقتی ضربات متعدد، آسیب‌های متعدد داشته آن‌ها که مسری بود را با دیه نفس متداخل بدانیم (هر چند ضربات متعدد باشد) که در اینجا با ماده ۵۳۲ متناقض می‌شود. پس اگر علت مرگ سرایت تمام این صدمات باشد در این حالت دیات در دیه‌ی نفس تداخل پیدا کرده و فقط دیه‌ی نفس ثابت می‌شود.

 

 

 

۲-سرایت  صدمه عمدی منجر به مرگ

 

ماده۵۴۰  صدمات عمدی را بررسی می‌کند که اگر صدمه عمدی به شخصی وارد شود یعنی شخصی عمداً ضربه‌ای به کسی بزند که البته این ضربه کشنده نباشد و سرایت کند و منجر به فوت شخص شود علاوه بر حق قصاص یا دیه (حسب مورد) نسبت به جنایت و صدمه عمدی دیه نفس نیز باید پرداخت شود. نکته متفاوتش با ماده قبل این است که در ماده قبل تداخل صورت می‌گیرد ولی در این ماده تداخل صورت نمی‌گیرد و اصل عدم تداخل رعایت شده است.

 

مسأله‌ای که در این ماده بر آن تأکید شده این است که صدمه عمدی بوده ولی نوعاً کشنده نبوده چرا که در این صورت قتل عمدی به حساب می‌آید، ولی بهتر بود دو شرط دیگر لازمه قتل عمد را هم در اینجا ذکر می‌کرد و آن دو مورد؛ قصد قتل و یا نسبت به شخصی کشنده بودن است چرا که در این دو مورد هم علاوه بر عمدی بودن صدمه، قتل نیز عمد خواهد شد و آن موقع فقط مشمول ۲۹۷ می‌شود و فقط به قصاص یا دیه نفس محکوم می‌شود و قصاص یا دیه جراحت یا نقص عضو محاسبه نمی‌شود.

 

همان طور که در قسمت تدخل دیات اعضا توضیح داده شده شاید علت این عدم تداخل علاوه بر وجود اصل عدم تداخل دیات و نبود مستند برای تداخل آن، این است که صدمه ایجاد شده در عضو به خاطر ضربه یا رفتار عمدی بوده و برای هر رفتار عمدی قصاص تعیین شده مگر این که قصاص امکان‌پذیر نباشد یا عفو به دیه شده باشد ولی نسبت به فوت مجنی علیه، عمد در فوت وجود نداشته است و اتفاقاً منجر به فوت شده است پس قصاص نخواهد داشت امّا چون در هر صورت مرگ شخص به خاطر سرایت همان ضربه عمدی بوده و بین عمل جانی و مرگ رابطه وجود دارد پس کماکان ضمان آن به عهده‌ی جانی باقی است منتها چون غیر عمد است دیه را می‌طلبد.

 

 

 

 

 

 

 

۳- زوال منفعت منجر به مرگ

 

در مورد اینکه اگر زوال منافع موجب مرگ باشد خود مقنن قاعده آن را در ماده ۶۷۳گفته است که مقرر می‌دارد: «هر گاه جنایتی که موجب زوال یکی از منافع شده است سرایت کند و سبب مرگ مجنی علیه شود، دیه منفعت در دیه نفس تداخل می کند و تنها دیه نفس قابل مطالبه است.» سرایت زوال منافع وتبدیل شدن آن به فوت مجنی علیه را موجب تداخل و پرداخت  تنها دیه نفس دانسته است این ماده هم مثل ماده ۵۳۹ می‌باشد و در این ماده بیان می‌دارد اگر با یک جنایت منفعتی زایل شده و سپس فرد در اثر سرایت منفعت زایل شده بمیرد، دیه منفعت در دیه عضو تداخل کرده و فقط دیه نفس قابل مطالبه است.

 

پس در این ماده منظور، جنایت غیرعمدی است و اگر عمدی بود حتماً «قصد قتل» را می‌آورد و یا قصاص را ذکر می‌کرد که این مورد با بند “الف” ماده ۵۳۹ شباهت زیادی دارد و با ملاک آن یکی می باشد فقط ماده‌ی ۵۳۹ کلی تر گفته چون صدمه می‌تواند أعم از زوال منفعت باشد.

 

البته طبق ماده ۵۳۸ اصل عدم تداخل است، مگر مواردی که قانون خلاف آن را بیان کرده است که می‌تواند یکی از این موارد مخالف اصل همین ماده‌ی ۶۷۳ باشد.

 

دیگر نکته اینکه، منظور از سرایت حتماً این است که زوال منفعت علت تامه مرگ باشد. ولی آیا نوعاً کشنده بودن سرایت منفعت برای فوت لازم است؟ یعنی اگر سرایت این منفعت نوعاً کشنده نبوده و اتفاقاً منجر به مرگ شده آیا باز هم تداخل صورت می‌گیرد یا هر کدام یک دیه خواهد داشت؟

 

مثلاً اگر شخصی با درآوردن چشم کسی بینایی را از او بگیرد (معمولاً نابینایی منجر به مرگ نمی‌شود) و اگر اتفاقاً منجر به فوت شخص شد چطور؟  آیا می‌توان بر اساس ملاک موجود در قسمت آخر ماده ۵۴۶ گفت که هر کدام یک دیه خواهد داشت؟

 

به نظر می رسد منظور از سرایت، وابستگی تام بین زوال منفعت و مرگ  می باشد پس حتی اگر اتفاقاً هم منجر به مرگ شده ولی تشخیص داده شود که مرگ فقط به علت زوال منفعت بوده مانعی برای مشمول ماده‌ی ۶۷۳ شدن و تداخل دیه منفعت در دیه نفس نیست و اگر علت‌های دیگری نیز در کنار زوال منفعت موثر در مرگ بوده که علّت زوال منفعت را برای مرگ کم رنگ می‌کند. می‌توان گفت مرگ به علت سرایت زوال منفعت نبوده است.

 

حتی شاید بتوان گفت طبق ماده ۶۷۲رابطه مرگ و زوال منفعت و در نتیجه عمل جانی منتفی است و عمل جانی فقط او را ضامن دیه منفعت می‌کند نه دیه نفس.

 

هرگاه فردی که مورد جنایت و ستم واقع شده و جنایت نسبت به اعضای او صورت گرفته است [مثلاً دست او را بریدند] و مجنی علیه بعد از آن جنایت فوت کند و مشخص شود که سبب درگذشت مصدوم همان جنایت بوده است. در این صورت جنایتکار قصاص می‌شود امّا اگر سبب مرگ او مشکوک باشد. جنایتکار بابت بوجود آمدن قتل کشته نمی‌شود و فقط نسبت به او قصاص همان جنایت انجام می‌شود. (مومنی، ۱۳۸۲، ۳۹۶) مطلب دیگری که یکی از اساتید در بحث مثله کردن مطرح می‌کند این است که «به هر حال در ماده ۲۱۸قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ گفته شده: هر گاه ایراد جرح هم موجب نقص عضو شود و هم موجب قتل چنانچه با یک ضربت باشد قصاص قتل کافی است و نسبت به نقص عضو قصاص یا دیه نیست که از مفهوم “با یک ضربت باشد”فهمیده می‌شود اگر با چند ضربت باشد قصاص قتل کافی نیست و در ماده ۲۶۳ مثله کردن را جرم دانسته که از مفهوم آن فهمیده می‌شود که به عوض قصاص أعضا باید دیه أعضا پرداخت شود.» (مومنی، ۱۳۸۲، ۴۰۲)

 

در نتیجه سرایت زوال منفعت باید علت تامه مرگ باشد تا بتوان تداخل را جاری دانست پس اگر کسی به خاطر صدمه ای لال شود سپس در اثر ناراحتی بمیرد چون بین لال شدن و فوت رابطه مستقیم نیست ظاهراً نباید اصلاً مرگ را معلول لال شدن دانست و رابطه بین عمل و فوت از بین رفته است و دیگر جایی برای بحث تداخل نیست ولی اگر کارشناس علت مرگ را لال شدن بداند همان طور که گذشت مانعی برای بحث تداخل نیست.

 

 

 

گفتار سوم: ذکر یک نظریه مشورتی

 

در مورد تداخل دیات اعضا در یکدیگر، چند نظریه مشورتی در فصل قبل ذکر شد در این گفتار یک نظریه مشورتی در زمینه تداخل دیات اعضا در نفس ذکر خواهد شد.

 

در نظریه شماره ۲۲۲۵/۷-۱۱/۸/۱۳۸۷ اداره حقوقی قوه قضاییه آمده است که: «اگر ضرب و جرح و قتل در یک زمان و توسط یک نفر اتفاق افتاد، فقط مجازات قتل را خواهد داشت و اگر در زمان های مختلفی باشد حکم هر کدام مستقلاً تعیین می شود.»

 

پایان نامه رشته حقوق

 

این با بند “الف” ماده ۵۳۹ هم خوانی دارد ولی بین عمدی یا غیر عمدی بودن صدمه تفاوتی قائل نشده در حالی که در ماده۵۴۰ عمدی بودن صدمه را موجب تعدد دیات دانسته است. ظاهراً در این نظریه ملاک را برای تداخل هم زمانی ضرب و جرح و قتل دانسته در حالی که منظور از زمان های مختلف مطمئناً وجود ضربات متعدد است و مسلماً وقتی ضربه ها بیش از یکی باشد و صدمات متعددی بوجود بیاید دیات تداخل پیدا نمی کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:48:00 ب.ظ ]




آن‌ها تداخل پیدا نمی‌شود مگر در قتل نفس، زیرا در مرگ (علاوه بر نفس) همه منافع و معانی از میان می‌روند و عوض مالی (دیه) منافع و معانی با دیه نفس داخل پیدا می‌کند و فقط یک دیه واجب می‌شود که همان دیه نفس است و در اینجا می‌گوییم: تابع، در متبوع، داخل شده است. ولی وقتی کسی نمرده، در این صورت هر جنایتی، به هر یک از منافع و معانی او وارد شود دیه خواهد داشت و هیچ یک در دیگری تداخل نخواهد داشت چنانچه خواهیم دید. در این فصل ابتدا تحلیل فقهی و سپس تحلیل حقوقی این بحث را خواهیم داشت.

 

پایان نامه

 

در تحلیل فقهی هم مثل فصل دوم فروض مسأله و حکم آن‌ها و دیدگاه‌های فقها مورد تجزیه و تحیل قرار می‌گیرد. سپس در تحلیل حقوقی قانون مصوب ۱۳۷۰ و قانون مصوب ۱۳۹۲ مورد بررسی قرار می‌گیرد.

 

 

 

بخش اول: تحلیل فقهی

 

همان طور که بیان شد در این بخش فروض مسأله که در آن فرضیات مطروح که جامع باشند را مطرح و حکم آن‌ها بیان و سپس نظرات و دیدگاه‌های فقها مطرح می‌شود و در آخر دلایلی که فقها برای نظریات خویش دارند را مورد نقد و بررسی قرار می دهیم.

 

 

 

گفتار اول: فروض مسأله

 

در این گفتار چهار فرض مطرح بیان می‌شود:

 

    1. مرتکب با یک ضربه، جنایتی بر یک عضو از اعضای شخص دیگری وارد می‌سازد و جنایت مزبور سبب مرگ آن شخص می‌گردد، مثلاً جانی با ضربه‌ای واحد دست یا پای شخص دیگری را قطع می‌کند و این جنایت (قطع شدن دست یا پا) موجب مرگ مجنی علیه می‌شود.

 

    1. مرتکب با ضربه‌ای واحد موجب جنایات متعدد [از جمله مرگ] می‌گردد. مثلاً مرتکب با یک ضربه بر سر باعث زوال بینایی و شنوایی و گویایی و مرگ مجنی علیه می‌شود.

 

    1. جانی با چند ضربه باعث مرگ مجنی علیه می‌شود، که در این صورت ضربات وارده به صورت متفرق وجدا از هم اتفاق بیفتد، مثلاً جانی دریک روز دست مجنی علیه را قطع می‌کند و در روز بعد وی را گردن می زند.

 

  1. جانی با چند ضربه باعث مرگ مجنی علیه می‌گردد، با این تفاوت که ضربات وارد شده بر مجنی علیه به صورت پی در پی و پشت سرهم رخ می‌دهند، مثلاً مرتکب ابتدا دست مجنی علیه را قطع می‌کند و بلافاصله گردن او را قطع می‌کند. (اسدی، ۱۳۸۹، ۵۹)

همان طور که بیان شد، در دو فرض اول و دوم وحدت ضربه را بین آن دو مشترک است منتها در فرض دوم جنایات متعددی اتفاق می اُفتد و در فرض سوم چند ضربه باعث ورود صدمات و مرگ شده است و در آخرین فرض ضربات متعدد بوده ولی ضربات به صورت پی در پی و پشت سر هم بوده که در گفتار بعد حکم این فروض بیان می شود.

 

 

 

گفتار دوم: حکم فروض مسأله

 

حکم این فروض در کلام فقها به ترتیب، تداخل، تداخل و عدم تداخل است و تنها در مورد فرض چهارم است که بین فقها اختلاف عقیده وجود دارد.

 

«فرض اول، علت تداخل علاوه بر اجماع و این که قتل گرچه به وسیله‌ی غیر جرح نیز قابل تحقق است، اما عادتاً از جرح جدا نیست»، (موسوی خویی، ۱۴۱۰،  ۲۶) روایت ابی عبیده هست (که در فصل قبل تا حدودی شرح آن گذشت) این حدیث گرچه درباره‌ی تداخل دیه‌ی عضو در دیه‌ی عقل است، امّا چون در بردارنده‌ی علت حکم است، در بحث ما یعنی تداخل دیه‌ی عضو در دیه‌ی نفس نیز جریان دارد». (موسوی خویی، ۱۴۱۰،  ۲۴، به نقل از حاجی ده آبادی، ۱۳۸۴،  ۳۶۷)

 

 

در مورد این فرض آمده است: «… اگر چیزی بر سرش بزند که جراحتی در سرش به هم رسد و عقلش نیز زائل شود. اگر هر دو به یک ضربت واقع شده است کمتر در بیشتر داخل می‌شود مثل آنکه چوبی بر سرش زد که هم جراحت شد و هم دیوانه شد یک دیه می‌گیرند، و دیه‌ی جراحت را جدا نمی‌گیرند…»(علامه مجلسی۱۴۰۳،  ۱۴۱) همچنین در این خصوص آمده است: «اگر مجروح کننده (قاتل) یک نفر باشد اگر کشتن و مجروح کردن به یک ضربت محقق شود. دیه‌ی عضو در دیه‌ی نفس داخل می‌شود. [البته در موردی که دیه اصالتاً در آن مورد ثابت است]» (فیاض کابلی، ۱۴۲۶، ۲۰۹) در نتیجه اگر با یک ضربه، جنایت برعضو وجنایت برنفس واقع شود، تنها دیه‌ی نفس لازم است.

 

فرض دوم، در این فرض نیز قاعده‌ی تداخل جاری می‌گردد البته ذکر این نکته ضروری است که؛ «گرچه در بقیه‌ی فروض، بحث تداخل دیه در فرضی است که جانی واحد باشد، امّا در فرض دوم فرقی نمی‌کند که جانی واحد باشد یا متعدد، در هر صورت دیه‌ی اعضا در دیه‌ی نفس داخل می‌شود و جانی یا جانیان به پرداخت دیه‌ی نفس محکوم می‌شوند.» (حاجی ده آبادی۱۳۸۴، ۳۶۹)

 

فرض سوم، حکم این فرض، عدم تداخل است «زیرا به مجرد تحقق جراحت بر عضو، دیه‌ی عضو محقق می‌شود.» (خوانساری، ۱۴۰۵،ج۶، ۱۹۰ به نقل از حاجی ده آبادی، ۱۳۸۴، ۳۷۰) (یعنی ضمان حاصل می‌شود) در این خصوص آمده است: «…اگر کسی اول عضوی از اعضای کسی را قطع کند و پس از مدتی با فاصله‌ی زمانی او را بکشد دو عمل محسوب شده …» (محمدی خراسانی، ۱۳۶۷، ۲۰۹)) نتیجه‌ی این نظر آنکه، در این جا چون دو جنایت محسوب می‌شود، پس دو دیه باید پرداخت شود. (یعنی همان عدم تداخل.)

 

فرض چهارم، در این فرض ضربات متعدد متوالی (برعکس فرض سوم) موجب جرح و قتل می‌گردد، که در این فرض بین فقها اختلاف فتوا وجود دارد و در ادامه به تحلیل و بررسی این فرض پرداخته می‌شود. در این باره آمده است «اگر مجروح کننده (قاتل)یک نفر باشد، اگر … کشتن ومجروح کردن…به دو ضربت انجام بگیرد … نظر مشهور، تداخل است و به دیه‌ی نفس اکتفاء می‌شود لکن این نظر اشکال دارد و أقرب این است که دیه‌ی عضو در دیه‌ی نفس داخل نمی‌شود…» (فیاض کابلی، ۱۴۲۶، ۲۱۸) همچنین در کتاب «شرح تبصره المتکلمین» بعد از آن که مؤلف منظور خود را در مورد اطراف آورده است، آمده است: «وخلاصه این که … دیه‌ی طرف داخل در … دیه‌ی نفس است یعنی اگر در آن واحد اول عضوی از اعضا او را ببرد سپس بلافاصله او را به قتل برساند …. اگر بخواهند دیه بگیرند همان دیه‌ی کل نفس را که می‌گیرند کفایت می‌کند و دیه‌ی اعضاء جداجدا نیست بلکه تداخل می کند.» (محمدی خراسانی، ۱۳۶۷، ۲۱۲) باید یادآوری شود که برخی از فقها، اعم از فقهای قدیم و معاصر به طور مطلق نظر داده‌اند؛ بدین شرح که ضربه، جرح و قتل چه با یک ضربه و چه با چند انجام گیرد یک حکم داده‌اند و قائل به تفصیل بین یک ضربه و چند ضربه نشده‌اند. به عنوان نمونه، ابن ادریس در کتاب «السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی» بعد از این که نظر شیخ طوسی را ذکر کرده است، به دو آیه از قرآن کریم[۱] استناد جسته است و در ادامه آورده است که: «…. و یدخل دیه الطرف، فی دیه النفس…» (ابن ادریس، ۱۴۱۰، ۲۶۵) یعنی دیه‌ی عضو در دیه‌ی نفس تداخل پیدا می‌کند.

 

پایان نامه - مقاله - متن کامل

 

در اینجا وی بر این عقیده و نظر است که در دیه مطلقاً تداخل صورت می گیرد و تفاوتی بین ضربه واحد و ضربان متعدد قائل نشده است.

 

همچنین در استفتائی آمده است:

 

درموارد ذیل که جرح و قتل به طور عمد یا غیرعمد توسط یک نفر صورت می‌پذیرد، آیا … دیه عضو در دیه نفس، تداخل می‌کند؟ حکم را در دو صورت زیر بیان فرمایید.

 

الف) جرح وقتل با ضربه واحد انجام شود.

 

ب) جرح و قتل با دوضربه یا بیشتر انجام شود. (در این فرض ممکن است ضربات متعدد در زمان های متفرّق یا متوالی انجام شود.)

 

جواب: در صورتی که جرح سبب قتل شود، یک دیه بیشتر لازم نیست، خواه به یک ضربه باشد یا چند ضربه …» (مکارم شیرازی،۱۳۸۱، ۲۲۰)

 

البته برخی از علمای معاصر بین یک ضربه و چند ضربه قائل به تفصیل شده‌اند. در استفتائی در این خصوص آمده است: «جرح وقتل عمد یا غیرعمد به یک ضربه یا چند ضربه واقع شده است، آیا دیه جرح در دیه نفس تداخل دارد؟

 

جواب: اگر در طرف و نفس، جانی واحدباشد، دیه‌ی طرف در دیه‌ی نفس داخل است. در صورت ثبوت به اصالت و در صورت صلح بر دیه تابع مختار در قصاص طرف است که از جانی واحد داخل در قصاص نفس است یا نه؟ در صورت سرایت و درصورت اتحاد ضربه داخل است و در صورت تعدد بدون سرایت ضربه‌ی غیر کننده، أظهر عدم دخول است در ضربات متعاقبه متراخیه (یعنی ضربات پی در پی) و در آن چه با هم عرفاً محقق شده است که یکی از آن‌ها قاتله بوده، تأمل است و أحوط برای ولی، دخول است.» (بهجت، ۱۴۲۸ ،۴۹۳)

 

در حکم فرض اول، علت تداخل را علاوه بر اجماع روایت ابی عبیده می داند که البته برداشت از روایت را دلیل دانست و الّا خود روایت در مورد تداخل دیه عضو در دیه عقل است  و در فرض دوم نیز تداخل را به علت وحدت ضربه جاری دانسته هر چند آسیب های متعددی  ایجاد شده است و در فرض سوم فاصله زمانی ایجاد شده را منجر به عدم تداخل دانسته است و در نهایت در  فرض چهارم قضیه اختلافی است برای همین در گفتار بعد نظرات مختلف فقها را در این مورد بررسی می کنیم.

 

 

 

گفتار سوم: دیدگاه‌های فقها

 

همان طور که گفته شد فقط در مورد فرض چهارم بین فقها اختلاف نظر وجود دارد که در این باره سه نظر در میان فقها دیده می‌شود:

 

۱- نظریه تداخل (تداخل دیه‌ی عضو در دیه‌ی نفس مطلقاً): در بخشی از کتاب الخلاف این نظر پذیرفته شده است (شیخ طوسی، ۱۴۰۷، ۱۶۳) و همین طور در کتاب إرشاد الأذهان (علامه‌ی حلی، ۱۴۱۰، ۱۹۹) و نیز در کتاب مالک الأفهام (عاملی، ۱۴۱۳، ۹۶) هم این نظر ذکر شده است همچنین صاحب السرائر این قول را قبول کرده است. (ابن ادریس، ۱۴۱۰،۲۵۶)

 

۲– نظریه عدم تداخل (دیه‌ی عضو در دیه‌ی نفس مطلقاً): در بخش دیگری از کتاب الخلاف این نظر نقل گردیده است (شیخ طوسی،۱۴۰۷، ۲۱۰) و همین طور در کتاب المسبوط (شیخ طوسی ۱۳۸۷،۲۱)

 

۳– نظریه قائل به تفصیل: در این صورت دو نظر وجود دارد:

 

الف) برخی به طور مطلق قائل شده‌اند که در صورت تعدد ضربات عدم تداخل است. صاحب کتاب مبانی تکمله المنهاج این نظر را پذیرفته است. (حاجی ده آبادی، ۱۳۸۴، ۳۶۹)

 

ب) اگر ضربات متعدد متوالی باشد، تداخل دیه‌ی عضو در دیه‌ی نفس صورت می‌گیرد، و اگر ضربات از نظر زمانی متناوب و متفرق باشد عدم تداخل صورت می‌پذیرد.

 

«به نظر می‌رسد نظر سوم در واقع همان نظر اول است، زیرا اگر فاصله‌ی زمانی میان دو ضربه‌ زیاد شود نوعاً جراحت اول بهبودی پیدا می‌کند و در فرض سوم از چهار فرض مورد بحث که قبلاً بیان شد، داخل می‌شود. آن چه می‌ماند آن است که فاصله‌ی میان دو ضربه‌ی موجب جرح و قتل، اندک باشد و بهبودی حاصل نشود. بنابراین باید پیرامون ادله‌ی نظر اول و دوم بحث شود.» (حاجی ده آبادی، ،۱۳۸۴، ۳۷۰-۳۶۹)

 

همان طور که گذشت مطلق تداخل یا عدم تداخل در دیات خیلی منطقی به نظر نمی رسد چرا که همیشه تداخل را جاری دانستن بر خلاف اصل عدم تداخل است و یا همیشه قائل به عدم تداخل شدن گاهی منصفانه نیست ضمن اینکه ممکن است مستندی خاص تداخل را جاری بداند، پس نظرات قائل به تفصیل راه حل بهتری است که در آن بیان شده اگر ضربات متعدد باشد تداخل صورت می گیرد و در نظر دیگر حتی در تعدد ضربات نیز بین متناوب یا متوالی بودن ضربات تفاوت گذاشته است.

 

 

 

 

 

گفتار چهارم: بررسی أدله مربوط به نظریات فقها

 

أدله‌ی دیدگاه اول، عمده دلیل قائلین به تداخل، اجماع است. برخی از فقها به این دلیل استناد کرده‌اند. علاوه بر اجماع، به اصل برائت هم استناد شده است. (شیخ طوسی، ۱۴۰۷، ۱۶۳)

 

أدله‌ی دیدگاه دوم «قائلین به عدم تداخل برای اثبات نظر خود، غیر از استناد به اصل اولی که همان عدم تداخل است، به روایت ابی عبیده استناد جسته‌اند.» (حاجی ده آبادی، ۱۳۸۴، ۳۷۱)

 

بر این دلیل اشکال شده است، در این باره آمده است: «الصحیحه حیث استثنی فیها الموت (القود) موردها العمد اذ لا قصاص فی غیره فلا تشمل ما تثبت فیه الدیه اصاله» (رحمتی، ۱۴۱۹، ۹۳، به نقل از حاجی ده آبادی، ۱۳۸۴، ۳۷۲) یعنی: این روایت فقط در مورد قتل عمدی است که مجازات آن به جز قصاص چیز دیگری نیست، پس شامل موردی که دیه بالإصاله ثابت شده است، نمی‌شود (یعنی همین بحث‌ ما) اما این اشکال صحیح نیست، زیرا اولاً صدر این روایت درباره‌ی دیه است چرا که سخن از تداخل دیه‌ی جراحت سر در دیه‌ی عقل است، ثانیاً در روایت مزبور، الفاظ عامی به کار رفته است که شامل بحث مورد نظر ما هم می‌شود. وقتی که امام (ع)می‌فرمایند: «… الزمته جنایه ما جنت (الضربتان) کائناً ما کان … الذمته جنایه ما جنت الثلاث ضربات کائنات ما کانت…» یعنی: … جانی را ضامن هر دو جنایت می‌دانم هر چه می‌خواهد باشد… او را ضامن سه جنایت به بار آمده می‌دانم هر چه می‌خواهد باشد این الفاظ دلالت می‌کند بر این که هر جنایتی أعم از آن که موجب قصاص باشد یا اینکه موجب دیه، جانی به آن ملزم است و دیه یا قصاص آن‌ها تداخل نمی‌کند، بنابراین این اشکال وارد نیست.» (حاجی ده آبادی، ۱۳۸۷ ،۳۷۱) در کل باید گفت که حق با گروه دوم است، زیرا همان طور که پیشتر گفته شد، تداخل خلاف اصل است و احتیاج به دلیل دارد پس تا زمانی که مستند قابل قبولی برای تداخل نیست کماکان اصل عدم تداخل جاری است.

 

 

 

بخش دوم: تحلیل حقوقی

 

در این قاعده باز این نکته بحث می‌شود که اگر چند جنایت بر کسی وارد شده باشد آیا برای هر جنایت دیه‌ی جداگانه تعیین می‌شود، بر این معنی که پرداخت کننده‌ی دیه می‌بایستی تمام آن‌ها را بپردازد یا اینکه دیه‌ی برخی جنایت‌ها در دیگری تداخل می‌کنند و دیگر نیازی به پرداختن دیات متعدد نیست به عبارت دیگر مراد از تداخل دیات آن است که پرداخت یک دیه مانع از پرداخت دیه‌ی دیگر یا دیات دیگر می شود.

 

مراد از عدم تداخل دیات آن است که پرداخت کنند ی دیه برای هر جنایت باید دیه آن را بپردازد مثلاً اگر کسی با وارد کردن ضربه‌ای سر دیگری را بشکند و او بمیرد آیا لازم است، جانی دو دیه (یکی برای شکستن سرد دیگری برای مرگ) بپردازد یا اینکه دیه‌ی شکستن استخوان سر در دیه‌ی نفس تداخل کرده و جانی تنها به پرداختن دیه‌ی قتل محکوم می‌شود؟ اگر کسی دست و پا و گوش و چشم کسی را از بین ببُرد و در نتیجه شخص بمیرد آیا دیه‌ی أعضا در دیه‌ی نفس تداخل می‌کند یا اینکه می‌بایست برای تک تک أعضا و برای نفس دیه‌ی جداگانه تعیین می‌شود؟ اگر کسی گوش کسی را ببُرد و در نتیجه مجنی علیه شنوایی خود را از دست بدهد آیا دیه شنوایی در دیه گوش و یا برعکس دیه گوش در شنوایی تداخل کرده و جانی فقط به پرداخت یک دیه محکوم می‌شود که در این بخش قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ در زمینه تداخل دیات در دیه نفس بررسی می‌شود و در گفتار دوم همین مبحث را در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ در مواد مربوطه مورد بررسی قرار می‌دهیم.

 

[۱]. فَمَنِ اعَتَدی علیکُم فَاعْتَدوا عَلیهِ بِمْثلِ ما اعتدی علیکُم… : هر کس به شما تجاوز کرد همانگونه که به شما تجاوز کرده مقابله به مثل کنید … سوره‌ی بقره، آیه ۱۹۴٫ «… و الجروح قصاصٌ …». یعنی …هر جراحتی قصاص دارد… سوره‌ی مائده آیه‌ی ۴۵٫

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:48:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم