امکان تفریح دارای ابعاد فرهنگی و اقتصادی-سیاسی است. فرهنگ، میتواند با تحمیل پیشفرضها و کلیشههای از پیش تعیینشده، نقشها و هنجارهای اجتماعی را تعریف یا محدود کند. تمایز میان انواع تفریحها و نحوهی گذران اوقات فراغت در زنان و مردان پیش از رسیدن به دوران بلوغ در آنان درونی میشود.
با این وجود فرهنگ تنها عامل تعیینکنندهی کنشهای انسانی نیست. قواعد در تمام حوزههای انسانی به شکلی مداوم تولید، بازبینی و دگرگون میشوند. بعد اقتصادی-سیاسی، به توزیع نامتوازن ثروت و قدرت در اقشار مختلف جامعه اشاره میکند. دسترسی به منابع اقتصادی بالاتر و بهرهمندی از قدرت نمادین میتواند احتمال قرار گرفتن فرد در معرض فرصتهای اجتماعی را افزایش دهد. سرانه استفاده زنان از میزان امکانات فرهنگی، تفریحی و ورزشی شهرداریها میتواند یکی از معیارهای سنجش میزان توزیع برابرانهی فرصت استفاده از فضاهای تفریحی در میان مناطق مختلف شهری باشد. فراگردهای تفریحی و کاری بدون وجود فضاهایی که به چنین اعمالی اختصاص یابد، ممکن نمیشود. اختصاص یافتن فضاها به اقشار خاص و کاهش سهم استفاده از این فضاها، یکی از الزامات امکان تفریح و کار در شهر است.
مسالهی دیگر در ارتباط با فضاهای تفریحی، سهم فیزیکی از فضاهای شهری است که قابلیت استفاده برای تفریح و ماجراجویی را داشته باشند. تقسیمبندی جنسی فضاهای شهری و اختصاص دادن آن به طور نامساوی به یک جنس نمونهای از زیرپاگذاشتن حق به شهر جنس دیگر است و سهم افراد از فضای فیزیکی شهری را محدود میکند.
مردان بیشتر بر مسائلی مانند ترافیک و پارکینگ در فضاهای عمومی تاکید دارند در حالی که زنان به توالتهای عمومی احتیاج دارند چرا که به دلیل کارکردهای جسمانی (عادت ماهیانه، بارداری، و …) احتیاج بیشتری به این مکانها دارند. با این وجود توالتهای مردانه و زنانه در کنار هم ساخته میشوند و معمولا توالتهای مردانه باز و توالتهای زنانه بسته هستند.
مهدکودکهای موقت و زمینهای بازی امن (برای نگهداری کودکان هنگامی که زنان در حال انجام فعالیتهای بیرون از خانه هستند)، پیادهروهای مناسب (به دلیل دسترسی کمتر زنان به وسایل نقلیهی شخصی) نیز سایر خدمات عمومی هستند که زنان در خدمات شهری جای خالی آن را احساس میکنند (گرید، ۱۹۹۴).
۳-۲-۲-۱-۱-۳- ارتباطات شهری
برقراری ارتباطات شهری، چه به شکل ارتباطات غیابی و چه ناشی از تحرک در فضاهای شهری، نشاندهندهی میزان سرزندگی در شهر است. کمیت و کیفیت ارتباطات ایجاد شده در شهر به دو عامل جغرافیای شهری و زمان شهری بستگی دارد. شکل برقراری ارتباط برای فواصل دور (چه به لحاظ جغرافیایی و چه به لحاظ زمانی) معمولا به شکل ارتباطات غیابی است و در فضاهای نزدیک به شکل حضوری است. عامل موثر دیگر ریتم است. لوفور در کتاب «تحلیل ریتم»[۱] این مفهوم را معرفی میکند. ریتم که از موسیقی گرفته شده است به تکرارهای موجود در زندگی انسان توجه دارد. لوفور دو نوع ریتم را در زندگی انسان شناسایی کرده است:- ریتمهای چرخهای که دربرگیرندهی تکرار وقایع و فواصل میان آنها هستند؛ این ریتمها ریشه در طبیعت دارند. مانند چرخش روز و شب، امواج دریا، چرخش فصلها و غیره.
- ریتم متناوب یا خطی که از زندگی اجتماعی حاصل میشود و ساختهی فعالیت انسانی است. یکنواختی اعمال و حرکتها و ساختارهای تحمیل شده بر انسانها انواع ریتم خطی هستند.
ناهماهنگیهای موجود بین دو ریتم چرخهای و خطی، گاه به سازش و گاه به ایجاد اختلال میانجامد. او بیان میکند که اگرچه در سطح مفهومی این دو ریتم از هم جدا میشوند ولی در واقعیت به شکل مداوم با یکدیگر تداخل دارند (لوفور، الدن و مور، ۲۰۰۴: ۲۵). لوفور معتقد است که ریتم ناشی از تقاطع میان زمان و مکان و مصرف انرژی است و ریتم ها را تنها میتوان از طریق حواس پنجگانه و با دریافت نشانگرهایی که برای حواس جسمانی ما قابل دریافت هستند، ادراک کرد. زندگی روزمره با ایجاد نیازهای متعدد زمانمند که به ریتمهای خطی منجر میشود، خود را استقرار میبخشد. ریتم طبیعی بدن با ریتمی که حاصل زندگی روزمره است در هم میآمیزد و گاه تحت سلطهی آن قرار میگیرد. لوفور به اهمیت ریتم و برتری آن بر قوانین زیستشناختی برای تحلیل زندگی انسان اشاره کرده است (الدن، ۲۰۰۴: ۱۹۴). فعالیتهای شغلی مدرن ریتمهای طبیعی را مختل کرده و شکستهاند چرا که در هر زمانی ممکن است آغاز شوند و پایان یابند. زمانمندی خطی فنآوری و تولید صنعتی در تناقض با ریتم چرخشی طبیعی است.
رابطهی میان ریتمهای چرخهای و ریتمهای متناوب تعیین کنندهی نحوهی زمانبندی فعالیتهای روزمره است. زمان (در کنار فضا و جغرافیای شهری) یکی از عوامل موثر بر ارتباطات شهری معرفی شد. بنابراین میتوان تاثیر ریتم زندگی شهری بر زمان را که خود ناشی از نظامهای اجتماعی-اقتصادی مسلط بر جامعه است بر نحوهی برقراری ارتباطات موثر دانست.
بسیاری از کارهای انجام شده در زمینهی جغرافیای شهری و نقش زنان، به مسالهی مشاغل دوگانهی زنان اشاره کردهاند. برخی نشان دادند که زنان در کل الگوهای فعالیت محدودتری نسبت به همسرانشان دارند؛ ضمن این که زنانی که هم در خانه و هم در بیرون از خانه اشتغال دارند از زنانی که فقط خانهدار هستند الگوهای فعالیت محدودتری دارند (اوریت، ۱۹۷۵؛ هنسون و هنسون، ۱۹۷۶). این بدان معناست که زنان شاغل غیر از فعالیتهای مربوط به شغل و کارهای خانگی نمیتوانند به امور دیگر مانند فعالیتهای شخصی، تفریحی، ورزشی، فرهنگی و … مشغول شوند. مطالعات دیگر نشان دادند که زنانی که در دو نقش فعالیت میکنند الگوهای تحرک بسیار پایینتری نسبت به مردان دارند چرا که امکانات لازم برای افزایش تحرک آنان وجود ندارد (اندروز، ۱۹۷۸؛ مدن، ۱۹۷۷؛ پالم وپرد، ۱۹۷۴). مطالعات دیگر نیز محدودیت فضاهای فعالیت را برای زنان اقشار مختلف نشان دادند؛ برای نمونه زنان خانهدار (میکلسون، ۱۹۷۳؛ تیورز، ۱۹۷۷) و زنان کهنسال (هلمز، ۱۹۷۴).
برنامهریزی فعالیتهای روزمره برای زنان، به دلیل جدایی مناطق مسکونی از مناطق تجاری شهر مسالهساز است. به خصوص زنانی که در مشاغل دوگانهی خانگی-برون خانگی فعالیت میکنند عموما حتا اگر در دسترسی به فضاهای تجاری، آموزشی، تفریحی و … مشکل نداشته باشند، زمان کافی برای تحرک شهری ندارند.
وسیلهی نقلیهی شخصی یکی از ابزارهای حمل و نقل در شهر است. این ابزار عموما در انحصار یا در دسترس مردان قرار دارد. گرید (۱۹۹۴) در مورد توزیع وسیلهی نقلیهی شخصی در ایالات متحده آمریکا بین زنان و مردان شهرنشین نوشته است:
«حدود هشتاد درصد خانوارها یک اتومبیل دارند و بیست و یک درصد بیش از یک اتومبیل دارند. چهل درصد زنان و هشتاد درصد مردان گواهینامهی رانندگی دارند و تنها پانزده درصد زنان در طول روز، امکان استفاده از اتومبیل را دارند» (۱۹۹۴: ۴۲).
زنانی که به مشاغل خانگی مشغول هستند، برای انجام امور روزمره مجبور به طی مسافتهای طولانی هستند که یا پیاده و یا با استفاده از وسایل نقلیهی عمومی صورت میگیرد.
یکی دیگر مسائلی که در ارتباط با تحرک شهری مطرح شده است، منطقهبندی شهرها به نواحی مسکونی-تجاری است که از قرن نوزده آغاز شده و تاکنون ادامه یافته است. این مساله، به جدایی فضاهای عمومی و خانگی انجامیده و تحرک زنان را به شدت کاهش داده است. عدم دسترسی به اتومبیل شخصی، ناکارآمدی حمل و نقل عمومی و احساس ناامنی سبب کاهش تحرک شهری در زنان شده است.
۳-۲-۲-۱-۲- کنترل و مالکیت
کنترل و مالکیت در دیدگاه لوفور مفهومی است که درچهارچوب فضای تولید شده در نظام اقتصادی سیاسی معنا مییابد. با توجه به ریشههای مارکسیستی نگرش لوفور، اقتصاد تعیینکنندهی سیاست شهری نیز هست. کاستلز (۱۹۸۰) به بهترین شکل پیوند میان اقتصاد و سیاست شهری را توضیح میدهد. او برای اینکه توضیح دهد چگونه نیروی کار از طریق فرایند مصرف بازتولید میشود، به دو مساله اشاره میکند. اول این که تمرکز فزاینده سرمایه در جوامع سرمایهداری پیشرفته به موازات تمرکز فزاینده نیروی کار صورت میگیرد. در نتیجه، فرایندهای زندگی روزمره که از طریق آنها نیروی کار بازتولید می شود (خوردن، خوابیدن، بازی کردن و نظایر آن) دارای محدودیت فضایی میشوند. دوم اینکه او معتقد است که چنین واحدهایی فضایی زندگی روزمره از طریق الزامات بازتولید نیروی کار در درون کل نظام سرمایهداری، ساختارمند میشوند. طوری که تامین ابزارهای ضروری مصرف در درون جوامع سرمایهداری پیشرفته، فرایندی تناقض آمیز است و دولت روزبروز مداخله بیشتری در این زمینه انجام داده و مسئولیت تامین این ابزارها را بر عهده خود گرفته است. نتیجه اینکه، ابزارهای مصرف نه تنها در درون واحدهای فضایی خاصی، متمرکز شدهاند بلکه بیش از پیش حالت جمعی شده پیدا کردهاند و افزایش اهمیت تامین جمعی ابزار مصرف، کاستلز را قادر ساخته تا نظام شهری را مترادف با فرایند مصرف بداند زیرا مصرف سبب افزایش تمرکز و مرکزگرایی می شود (ساندرز، ۱۹۸۹). وجود فضاهای مصرف جمعی کنترل بیشتری را بر فضاهای مزبور امکانپذیر میسازد. روند سریع و روبه رشد شکلگیری فضاهای مصرف جمعی، مانند مراکز خرید یکی از تبعات تمرکز مصرف جمعی است. اهمیت مصرف در شهر به اندازهای است که ساندرز (۱۹۸۹) دو اصطلاح جامعهشناسی شهری و جامعهشناسی مصرف را به صورت مترادف به کار میگیرد. مصرف مناطق خوشآب و هوا توسط طبقات بالای جامعه، به دلیل روندهای جاری در قیمت زمین و مسکن و تجمع تسهیلات فراغتی در مناطق به اصطلاح «بالاشهری» که امکان سوددهی و تضمین بازتولید سرمایه را تامین میکند یکی از مصداقهای کنترل و مالکیت شهری توسط طبقات بالا است. برای نمونه، در شهر تهران، قرار گرفتن بزرگترین نماد شهری در مکانی که امکان دسترسی به آن تنها به وسیلهی استفاده از خودرو امکانپذیر میشود، این نماد را از دسترس برخی اقشار دور نگه میدارد و به طبقات بالاتر اجتماعی اختصاص میدهد.
تصویر شمارهی (۳-۴) محل قرار گرفتن برج میلاد، که توسط شهرداری تهران به عنوان نماد شهر تهران معرفی شده است را روی نقشهی تهران نشان میدهد (موقعیت نسبی برج میلاد با یک ستارهی مشکی درون یک دایره نشان داده شده است). نزدیکی این برج به محل سکونت طبقات بالای شهری و احاطه شدن آن توسط چهار اتوبان شهید حکیم، شهید همت، شیخ فضل الله نوری و شهید چمران، آن را در فاصلهی دوری از بسیاری از نقاط شهر تهران داده و هرگونه دسترسی به آن را مگر با در اختیار داشتن خودروی شخصی امکانناپذیر میکند.
این نوع مکانیابی با توجه به این که دسترسی به خودرو اساسا پدیدهای مردانه است و زنان درصد بسیار کمی از رانندگان شهری را تشکیل میدهند (رهبری و شارعپور، ۲۰۱۳)، اهمیت بیشتری مییابد. اساسا نحوهی مکانیابی تسهیلات شهری مربوط به مصارف فراغتی در شهر میتواند الگوهای کنترل و مالکیت را آشکار سازد.
در کار کاستلز (۱۹۸۰) مصرف در سه بعد مسکن، خوراک و تسهیلات فراغتی مورد بررسی قرار گرفته است. شاید بتوان مصرف نمادین[۱۱] را نیز به عنوان دستاورد اخیر سرمایهداری در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم به آن اضافه کرد. با این وجود، مصرف خوراک و مصارف نمادین زمانی در راستای اهداف این پژوهش قرار میگیرد که در بعد عمومی زندگی شهری قرار گیرد و در این صورت میتوان آنان را زیرشاخهای از تسهیلات فراغتی قرار داد.
در بعد مسکن نیز به نظر می رسد که توزیع مالکیت و کنترل بر فضاهای شهری (اعم از مسکن و زمین شهری) به شکل برابرانه توزیع نشده است (رهبری و شارعپور، ۲۰۱۳). بررسی سهم مالکیت زنان در مساکن شهری میتواند آشکار کنندهی الگوهای نسبت جنسیتی مالکیت باشد.
۳-۲-۲-۱-۳- سهم فیزیکی
لوفور بر مالکیت به عنوان یک عنصر اساسی در نظام سرمایهداری تاکید دارد با این وجود، مالکیت را تنها عامل افزایش سهم فیزیکی نمیداند؛ زیرا برداشت از سهم فیزیکی لزوما با مالکیت فضایی منطبق نیست. در نظام سرمایهداری تقسیمبندی فضاها به لحاظ جنسیتی در دو شکل رسمی و غیر رسمی قابل بررسی است:- فضاهای تکجنسیتی رسمی: فضاهای رسمی که با مجوز دولتی تک جنسیتی شدهاند بخش بزرگی از فضاهای شهری را به خود اختصاص میدهند. این فضاها خود به دو بخش تقسیمبندی میشوند، فضاهای تکجنسیتی رسمی برابرانه و فضاهای تکجنسیتی رسمی نابرابرانه. فضاهای برابرانه که کاربریهای تجاری، فرهنگی و ورزشی دارند، دستهای هستند که به شکل برابر میان دو جنسیت توزیع شدهاند. فضاهایی مانند آرایشگاهها، باشگاههای ورزشی، کتابخانهها و غیره، نمونهای از فضاهای تکجنسیتی هستند که به شکل تقریبا برابرانه در دسترس جنسیتها قرار دارند. فضاهای تکجنسیتی رسمی نابرابرانه، فضاهایی هستند که سازوکارهای دولتی استفاده از آنان را به یک جنسیت تقلیل دادهاند. یک مثال از چنین رویکردی در ایران، تماشای بازی در استادیومهای ورزشی که تنها به مردان اختصاص یافته است و یا سفرهخانههای سنتی، قهوهخانه و چایخانههای سنتی که کاربریهای صرفا مردانه دارند.
- فضاهای تکجنسیتی غیررسمی یا فضاهای جنسیتزده: به لحاظ قانونی، این فضاها محدودیتی برای مصرف شهروندان، با هر جنسیتی قائل نشدهاند و تکجنسیتی شدن این فضاها پیامد قشربندیهای اجتماعی-فرهنگی میان دو جنسیت است. برخی از پارکها و فضاهای سبز شهری، کارواشها، محل تجمع اصناف خاص مانند بورس لوازم و تعمیرات خودرو و اتوبانها که عابران زن امکان رفت و آمد آزادانه در آنان را ندارند.
علاوه بر تقسیمبندیهای صرفا فضایی، امکان ایجاد دستهبندی فضایی-زمانی در به کارگیری فضاهای شهری قابل انجام است. ایجاد محدودیت زمانی در استفاده از خدمات شهری یکی از مصداقهای پایمال شدن حق شهروندان به استفاده از شهر است. اختصاص یافتن زمانهای خاص شهری به جنسیت خاص، که جنبهی غیررسمی دارد، استفاده از فضاهای شهری را در تمام ساعات روز، برای زنان و کودکان ناممکن میسازد و این فضاها را در اختصاص مردان قرار میدهد.
[شنبه 1399-06-08] [ 12:17:00 ق.ظ ]
|