کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



آیین و نحوه رسیدگی به جعل حقوقی و طاری و انکار و تردید

 

 

 

۳-۱-۱ آیین رسیدگی به ادعا:[۱]

 

رسیدگی به ادعای جعل آیین  ویژه‌ای دارد که در قوانین آیین دادرسی مدنی آمده و در تجدیدنظرهای مکرر تحولی آرام را پیموده است. بیشتر قواعد ناظر به ادعای جعل تبعی و فرعی است. که به‌عنوان دفاع در برابر سندی که ابرازشده اعلام می‌شود. جعل اصلی تابع قواعد عمومی تقدیم دادخواست با رعایت ویژگی ها و آثار این ادعا است. بنابراین نکته های اصلی آیین دادرسی به جعل تبعی را یادآور می­شویم، و هرجا که ضروری باشد، اشاره ای هم به اجرای آن‌ها در دعوای جعل اصلی می­کنیم:                                      

 

۱- موعد طرح ادعا:[۲]

 

در ماده ۲۱۹ ق.آ.د.م آمده است که:« ادعای جعلیت نسبت به اسناد و مدارک ارائه‌شده باید برابر ماده ۲۱۷ این قانون با ذکر دلیل اقامه شود مگر اینکه دلیل ادعای جعلیت بعد از موعد مقرر و قبل از صدور رأی یافت شده باشد، در غیر این صورت دادگاه به آن ترتیب اثر نمی­دهد .» در این ماده، تکیه بر لزوم ارائه دلیل به هنگام طرح ادعا است، ولی از قید « برابر ماده ۲۱۷» فهمیده می‌شود که موعد طرح ادعا تابع احکام مربوط به انکار و تردید است: یعنی تا نخستین جلسه دادرسی و به‌بیان‌دیگر، نخستین پاسخ و دفاع است، این فرصت را از می‌گیرد. باوجود این، هرگاه رسیدگی مرحله­ی نخستین غیابی باشد، واخواه می‌تواند نسبت به مستند دعوا ادعای جعل کند ( ماده ۲۱۷).                                                                              

 

رسیدگی به اصالت سند و احراز آن در مرحله ی غیابی نیز مانع از پذیرش ادعای جعل در مرحله  واخواهی نیست، چنانکه در رأی شعبه ۲۷ دادگاه شهرستان تهران می­خوانیم: «نظر به اینکه، صدور قرار رسیدگی به اصالت سند و حتی احراز آن در مرحله­ی غیابی مانع زا قبول ادعای جعلیت در مرحله­ی واخواهی نیست و واخواه می‌تواند، به‌موجب ماده ۳۷۹ ق.آ.د.م، ضمن اعتراض بر حکم غیابی نسبت به مستندات دعوا نیز ادعای جعل کند ….»[۳] احتمال دارد سندی در مرحله ی واخواهی ابراز شود، مانند اینکه واخواه به رسیدی استناد کند که نشان دهد او تمام مطالب خود را گرفته است در این صورت ادعای جعل « باید تا اولین جلسه دادرسی به عمل آید » ( ماده ۲۱۷ ق.آ.د.م ) به قرینه­ی بخش نخست ماده، در این موعد نیز غایت پایان نخستین جلسه­ی دادرسی است. ولی، نسبت به اسناد ابرازشده در مرحله­ی ابتدایی امکان ادعای جعل وجود ندارد، هرچند که رسیدگی غیابی باشد و غایب به‌جای واخواهی از حکم تجدیدنظر بخواهد. زیرا درست است که چنین ادعایی درواقع نخستین پاسخ و دفاع در برابر مستندات است و از این جهت شبه­ی پذیرش ادعا به ذهن می­رسد، ولی گذشتن از مرحله­ی واخواهی و روی آوردن به تجدیدنظر­خواهی به‌منزله‌ی گذشتن از لوازم این مرحله است که باید آن را دنباله و مکمل مرحله­ی نخستین شمرد.         

 

پس در فرض­ها باید گفت، خوانده از رسیدگی نخستین را کامل شمرده و فرصت لوازم آن را ازدست‌داده است. به همین جهت، رسیدگی به ادعای جعل مستند ابرازشده در مرحله­ی نخستین در تجدیدنظر پیش‌بینی‌نشده است و آن را با واخواهی نمی‌توان قیاس کرد.                                                               

 

۲- دادن دلیل[۴]

 

در دعوای جعل، برخلاف انکار و تردید، اظهارکننده مدعی است و باید بار اثبات گفته­ی خویش را به دوش کشد، پس باید همراه با ادعا دلایل خود را به دادگاه بدهد. چنانکه در دعوای اصلی جعل باید همه­ی ادله در دادخواست باشد و تقدیم دادگاه شود. ضمانت اجرای این تخلف در ماده ۲۲۹ چنین بیان شده است:« در غیراین صورت، دادگاه به آن ترتیب اثر نمی­دهد». صورتی که از ان استثنا شده فرضی است: « دلیل ادعای جعلیت بعد از موعد مقرر و قبل از صدور رأی یافته شده باشد»:                                              

 

مانند اینکه شاهد گمشده حادثه بعد از پایان نخستین جلسه پیدا شود یا سندی به دست آید که صدق گفتار مدعی را نشان دهد. در این صورت، دو شرط لازم است که به دعوا رسیدگی شود: ۱) دلیل جدید باشد بدین معنی که یا حادث شود یا آشکار گردد و پیش از آن در دسترس مدعی نباشد، ۲) تقدیم دلیل جدید بیش از صدور رأی باشد. به نظر می­رسد که، هرگاه دلیل حادث بعد از صدور رأی به دست آید و موضوع قابل تجدیدنظر باشد، بتوان دلیل جدید را در دادگاه تجدیدنظر عنوان کرد. دیوان کشور نیز می‌تواند رسیدگی به دلیل فوق شده را به دادگاه تالی فرمان داد. در صورت قطعی شدن حکم، به دست آمدن دلیل جدید از موارد اعاده دادرس است (بند ۷ ماده ۴۲۶ ق.آ.د.م).                                                                   

 

۳- اعلام استفاده از سند و ارائه‌ی اصل آن [۵]

 

ادعای جعل و دلایل آن بر طبق قواعد به ارائه کننده سند ابلاغ می‌شود و احتمال دارد دلایل ارائه‌شده او را نیز قانع کند که سند جعل است یا فایده استناد به آن به دردسری که تولید می­کند نمی­ارزد . به همین جهت، قانون او را موظف کرده است که: ۱) اعلام کند که به استفاده از سند باقی است، ۲) اصل سند را به دفتر دادگاه تسلیم کند تا مهر و موم شود.                                                                              

 

ماده ۲۲۰ ق.آ.د.م که این تکلیف را مقرر داشته چنین است: « ادعای جعلیت و دلایل آن به دستور دادگاه به‌طرف مقابل ابلاغ می‌شود درصورتی‌که طرف به استفاده از سند باقی باشد موظف است ظرف ده روز، از تاریخ ابلاغ، اصل سند موضوع ادعای جعل را به دفتر دادگاه تسلیم نماید. مدیر دفتر، پس از دریافت سند، آن را به قاضی دادگاه رسانیده و دادگاه آن را فوری مهر و موم می­نماید ….»                                        

 

تبصره- « در مواردی که وکیل یا نماینده­ی قانونی دیگری در دادرسی مداخله داشته باشد، چنانچه دسترسی به اصل سند  نداشته باشد حق استعمال دارد و دادگاه مهلت مناسبی برای ارائه‌ی اصل به او می‌دهد.     

 

ضمانت اجرای این تکلیف در بند ۲ ماده بدین شرح اعلام شده است: « …. چنانچه در موعد مقرر صاحب سند از تسلیم آن به دفتر خودداری کند، سند از عداد دلایل او خارج خواهد شد ». از مفاد این ضمانت اجرا و ارتباط آن با متن ماده دو نکته­ی مهم استنباط می‌شود:                                                            

 

۱) تسلیم سند به دادگاه به معنی استفاده از سند است به همین جهت برای خودداری از اعلام استفاده ضمانت اجرایی معین نشده است و در متن حکم نیز آمده است که:« درصورتی‌که طرف به استفاده از سند باقی باشد، اصل سند موضوع ادعای جعل را به دفتر دادگاه تسلیم نماید » لحنی که آشکارا نشان می‌دهد که تسلیم سند متضمن اعلام باقی مانده به استفاده از آن است.

 

۲) خروج سند از عداد دلایل، ممکن است به محکومیت قاطع ارائه کننده­ی آن منتهی شود [۶] ولی مانع از استناد دوباره آن درمرحله­ی تجدیدنظر نیست. به‌بیان‌دیگر قانون خودداری از ارائه ی اصل سند را اماره­ی جعلیت آن قرار نداده است. ولی برای جلوگیری از طفره یا تعطیل در رسیدگی به اصالت سند، آن را از زمره دلایل دعوا خارج می‌کند. منتها، چون در مرحله­ی تجدیدنظر دادن دلیل جدید مباح است، استناد کننده می‌تواند همان سند را به‌عنوان دلیل جدید به دادگاه بدهد. پس اگر ادعای جعل نسبت به آن تکرار شود، دادگاه دوباره فرآیند رسیدگی را از سر می‌گیرد دیوان کشور بارها اعلام کرده است که:« قبول دلایل جدید در مرحله­ی پژوهشی مانع قانونی ندارد و مدعی می‌تواند برای اثبات اصالت سند به انطباق امضا آن با امضای طرف در پرونده­ی بازپرسی استناد کند و تقاضای استکتاب از مشارالیه در مرحله­ی بدوی مجوز در درخواست مدعی در مورد استناد به پرونده­ی بازپرسی و دلایل دیگر که در مرحله­ی پژوهشی مورد استناد بوده نمی­باشد: [۷]

 

در مورد تبصره­ی ماده ۲۲۰ باید افزود که هرچند قید دخالت وکیل یا نماینده برای خواستن مهلت ظهور در این مفهوم دارد که، هرگاه طرف دعوا خود در دادرسی شرکت داشته باشد، مهلت داده نمی­شود. ولی احتمال دارد که سند به دلیل قهری در اختیار طرف دعوا نباشد و عادلانه نیست کسی برای انجام دادن کاری که در اختیار او نیست مکافات ببیند و به همین دلیل نیز قوه قاهره، اگر مانع اجرای تعهد شود، متعهد را از جبران خسارت معاف می‌کند. ( مواد ۲۲۷و۲۲۹ ق.م).                                                         

 

در فرض­ها نیز، هرگاه مانعی که رفع آن در اقتدار ارائه کننده نیست او را در تقدیم اصل سند به دادگاه ناتوان سازد بر طبق قاعده باید به او مهلت داده شود و کیفر «خروج سند از عداد دلایل » را تحمل نکند. پس در تفسیر تبصره ماده ۲۲۰ می‌توان گفت، مفهوم تبصره بیش از این نیست که حکم تبصره درباره موردی که استناد کننده اصیل است اجرا نمی­شود. این حکم ناظر به دادن مهلت به درخواست نماینده است و ضرورتی ندارد که نماینده وجود مانع خارجی و احتراز ناپذیر را اثبات کند. درواقع، قانون‌گذار چنین فرض می­کند که به‌طورمعمول نماینده اصل سند را در اختیار ندارد و استهمال او را باید پذیرفت. این فرض در اصیل وجود ندارد و خلاف واقع است، زیرا برخلاف اصل و ظاهر است و باید اثبات شود و دادگاه نمی‌تواند به استناد تبصره ماده۲۲۰ پیش از اثبات شرایط به‌وسیله مدعی درخواست مهلت را بپذیرد. ولی امکان این اثبات را نباید از استناد کننده گرفت.    

 

۳-۱-۲  مقررات ویژه‌ی جعل

 

نوع تعرض به اصالت سند علی‌القاعده اثری در شیوه­ی رسیدگی به اصالت سند ندارد و درعین‌حال در رسیدگی به ادعای جعل مقررات ویژه‌ای وجودداردکه لازم است به آن‌ها اشاره شود.از سوی دیگر جعل در سند همان‌طور که گفته شد ممکن است مادی باشد یا معنوی بنابراین مناسب دیده شده که مقررات مشترک بین جعل مادی و مفادی و آنچه ویژه‌ی جعل مفادی است جداگانه بررسی شود:                             

 

الف) مقررات مشترک بین جعل مادی و مفادی [۸]

 

چون جعل جرم است و رسیدگی به جرائم علی‌القاعده در مراجع کیفری به عمل می­آید طرح ادعای جعل در دعوای حقوقی و درمرجع حقوقی مسائلی را به وجود می­آورد که مناسب است بررسی شود . ماده ۲۲۷ق.فروض متفاوتی را در این ارتباط پیش‌بینی و حکم آن‌ها را مشخص نموده که در زیر به بررسی آن می­پردازیم:            

 

                                                                                                        

 

۱) پیامد ادعای جعل ساده                                                                                                   

 

هرگاه در دعوای حقوقی ادعای جعل، بدون تعیین جاعل شود، « دادگاه با توجه به مفهوم نخستین جمله ماده ۲۲۷ ق.ج تنها به ادعای جعل رسیدگی می­نماید و نمی‌تواند به جنبه­ی کیفری آن رسیدگی و تصمیم گیری کند . در ماده ۳۸۶ قانون قدیم دادگاه مکلف شده بود که در صورت صدور قرار جعلیت سند ، مراتب را به آگاهی دادستان برساند این امر در قانون جدید پیش‌بینی‌شده و حتی اکنون که دادسرا احیا نشده، دادگاه حقوقی، من حیث هوتکلیفی در این مورد ندارد. از سوی دیگر اثبات جعلیت سند گویای این است که ابراز کننده­ی آن، از سند مجعول استفاده نموده است؛ اما نه تنها دادگاه در پرونده­ی حقوقی نمی‌تواند به این امر رسیدگی نماید بلکه تکلیفی هم به آگاه نمودن دادسرا ندارد.                                          

 

۲)پیامد ادعای جعل با تعیین جاعل در یک شعبه

 

«چنانچه مدعی جعلیت سند در دعوای حقوقی، شخص معینی را به جعل سند مورد استناد متهم کند، دادگاه به هر دو ادعا یکجا رسیدگی می­نماید….» ( ماده ۲۲۷ ق.ج) بنابراین رسیدگی به جنبه­ی کیفری جعل در دادگاهی که به دعوای حقوقی رسیدگی می­کند مستلزم تعیین جاعل است. تصویب این نص در زمان انحلال دادسرا و «عمومی» بودن دادگاه­های عمومی است اما به‌موجب ماده ۳ اصلاحی ق.ت.د.ع.ا مصوب ۲۸/۱۱/۱۳۸۱ و با توجه به ماده ۴ اصلاحی همین قانون، با لحاظ مواد ۳۸و۳۹ آن درحوزه هایی که قانون یادشده اجرا می‌شود دادسرا تشکیل و شعب متعدد دادگاه عمومی به حقوقی و جزایی تقسیم می‌شود. درنتیجه با اجرای قانون اصلاحی مزبور رسیدگی به جنبه کیفری، حق با تعیین جاعل با توجه به بخش آخر ماده ۴ یادشده «… درصورت ضرورت ممکن است به شعبه جزای پرونده حقوقی و یا به شعبه ی حقوقی پرونده جزایی ارجاع شود». مستلزم ثبت کیفری شکایت و ارجاع آن به شعبه­ی حقوقی است که به دعوای حقوقی رسیدگی می­نماید و ادعای جعل در آن مطرح شده است، اجرای منطوق نخستین جمله ماده ۲۲۷ ق.ج این امتیاز را دارد که از صدور آرای متعارض از شعب حقوقی و کیفری نسبت به جعل سند، پیشگیری می­نماید.[۹]                                                                                                        

 

۳) پیامد مطرح بودن جعلیت در دو شعبه [۱۰]:

 

«… هرگاه در ضمن رسیدگی، دادگاه از طرح ادعای جعل مرتبط با دعوای حقوقی در دادگاه دیگری مطلع شود موضوع به اطلاع رئیس حوزه قضایی می­رسد تا با توجه به سبق ارجاع برای رسیدگی توام اتخاذ تصمیم نماید » (بخش پایانی ماده ۲۲۷ ق.ج). بنابراین اگر شعبه ای که در آن به مستند دعوای حقوقی ادعای جعل‌شده، از طرح شکایت جعل نسبت به همان سند در شعبه دیگر یا حتی استفاده از سند مجعول آگاه شود باید موضوع را برای رسیدگی توام در یک شعبه آگاهی رئیس حوزه قضایی برساند.                    

 

به این ترتیب از صدور آرای معارض از شعب مختلف دادگاه‌های یک حوزه درباره جعلیت سند پیشگیری می‌شود.در این ماده حکم موردی که شکایت کیفری جعل و ادعای جعل در دادگاه‌های دو حوزه­ی قضایی مطرح باشد نیامده است. در چنین حالتی اگر ارجاع پرونده­ی مطرح در دادگاه یک حوزه به دادگاه حوزه دیگری پذیرفته نشود با توجه به قاعده­ی «تفرق حکم کیفری بر حقوقی » که از تبعات آن اناطه­ی حقوقی به کیفری است باید پذیرفت تا دادگاهی که به امر حقوقی رسیدگی می­نماید رسیدگی را تا صدور رأی قطعی کیفری متوقف نماید

 

[۱]– کاتوزیان، ناصر، دلیل اثبات دلیل، ص ۱۰۰

 

[۲]– کاتوزیان، ناصر، همان، ص ۱۰۲

 

[۳]– کاتوزیان، ناصر، عدالت قضایی، ص ۱۷۷

 

[۴]– کاتوزیان، ناصر، دلیل اثبات دلیل، ص ۱۰۳

 

[۵]-کاتوزیان، ناصر، دلیل اثبات دلیل، ص ۱۰۳

 

[۶]-کاتوزیان، ناصر، عدالت قضایی، ص ۱۷۲

 

[۷]– متین، احمد، مجموعه رویه قضایی، حکم شماره ۱۶۳۵-۱۶/۹/۲۸ شعبه­ی ۵۲۷-۲/۳/۲۸

 

[۸]– شمس، عبدالله، آیین دادرسی مدنی پیشرفته، جلد۳، ص ۴۱۵

 

 

 

[۹]– شمس، عبدالله، آیین دادرسی مدنی، جلد سوم پیشرفته، ص ۲۱۴

 

[۱۰]– همان، ص ۲۱۵

 

پایان نامه ها درباره جرم جعل (فایل کاملشان موجود است )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-06-12] [ 11:34:00 ق.ظ ]




۳-۱-۳  ارائه دلیل جعلیت و زمان آن

 

 

 

ادعای جعلیت باید با ذکر دلیل جعلیت باشد ( ماده ۲۱۹ ق.ج ) بنابراین هرگاه طرفی که سند علیه او ابرازشده به ادعای جعل اکتفا نماید و هیچ دلیل در اثبات جعلیت ارائه ننماید و مورداشاره قرار ندهد دادگاه به ادعای جعل او ترتیب اثر نخواهد داد. البته ماده مزبور اجازه داده است که هرگاه دلیل جعلیت پس از موعد مقرر و پیش از صدور رأی یافت شده باشد، به ادعای جعل که در زمان لازم مطرح‌شده با توجه به دلایل مزبور رسیدگی شود. در حقیقت ماده­ی مزبور تکلیف مدعی جعل در ادعای به‌موقع آن را نفی نمی­نماید بلکه اجازه می‌دهد دلایلی که پس از ادعای جعل و پیش از صدور رأی یافت شده موردبررسی قرار گیرد. باید پذیرفت که هرگاه ادعای جعل در زمان قانونی مرحله­ی نخستین مطرح‌شده اما دلیل آن در مرحله­ی تجدیدنظر، پیش از صدور رأی این مرحله نیز یافت شده باشد دادگاه تجدیدنظر با احراز این امر باید دلایل را موردتوجه قرار دهد.[۱]                                                                                                     

 

 

ادعای جعل اگرچه موجب می‌شود که بار اثبات جعلیت سند به دوش مدعی جعل نهاده شود اما در مقابل این امتیاز را دارد که ابتکار عمل در انتخاب شیوه­ی اثبات جعلیت و دلیل آن را علی‌القاعده به مدعی جعلیت می‌دهد و یکی از استادان فاضل حقوق همین امر را انگیزه­ی انتخاب ادعای جعل نسبت به اسناد عادی در مواردی می­دانند که « … منکر در می‌یابد که مهر و امضای او را به‌ناحق ساخته‌اند یا در سند زده‌اند و ظاهر به سود سازنده است  و باید ابتکار عمل اثبات جعلیت و گاه اتهام به ابراز کننده را در دست گیرد و نادرستی آنچه را که به زبان او در جریان است نشان دهد …»[۲] امــا بــایــد پذیرفت که از یک‌سو « رسیدگی به صحت و اصالت سند » در صورت ادعای جعل به همان  ترتیب است که در انکار و تردید مقرر است ( مواد۲۲۶ -۲۲۳ ق.ج ) و از سوی دیگر نمی‌توان پذیرفت که ابتکار عمل مدعی جعل، صاحب سند را در ارائه­ی راه و دلیل اصالت آن کاملاً در وضعیت انفعالی قرار می‌دهد. افزون بر آن دادگاه طریق رسیدگی به اصالت سند را می‌تواند خود انتخاب کند.[۳] افزون بر آن با توجه به ماده ۱۹۹ ق.ج دست دادگاه در انجام اقدامات و تحقیقاتی که برای کشف حقیقت لازم است نیز باز می­باشد. پس باید پذیرفت شخصی که سندی غیررسمی علیه او ابراز گردیده، اگر به جعلی بودن سند اطمینان داشته و ادله­ی اثبات جعلیت را نیز در اختیار داشته باشد، نه تنها معمولاً از انکار یا استناد چشم‌پوشی نموده و ادعای جعل تبعی را انتخاب می­نماید، بلکه حتی اگر مرتکب جعل را بشناسد و دلیل ارتکاب را نیز در اختیار داشته باشد، تردیدی در طرح شکایت کیفری جعل نمی‌نماید تا ابراز کننده را با این حربه­ی برنده به تسلیم و سازش وادار نماید. افزون بر آن اگر امضای سند عادی اصیل، اما در سند «قلم برده شده » باشد راهی جز ادعای جعل وجود ندارد.  

 

 

در صورت انکار یا تردید، اصل سند عادی باید در همان جلسه به دادگاه ارائه شود در غیر این صورت ضمانت اجراهای سنگینی به ابراز کننده تحمیل می‌شود. اما در ادعای جعل چنین نیست در حقیقت به‌موجب ماده ۲۲۰ ق.ج « ادعای جعلیت و دلایل آن به دستور دادگاه به‌طرف مقابل ابلاغ می‌شود. درصورتی‌که طرف به استفاده از سند باقی باشد، موظف است ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ، اصل سند موضوع ادعای جعل را به دفتر دادگاه تسلیم نماید. مدیر دفتر پس از دریافت سند، آن را به نظر قاضی دادگاه رسانده و دادگاه آن را فوری مهروموم می­نماید …» بنابراین درصورتی‌که سند هریک از طرفین موردادعای جعل قرار گیرد و ادعای جعل قابل‌رسیدگی باشد، ابراز کننده­ی سند می‌تواند اگر به استفاده از سند باقی است، اصل آن را در همان فرصت دارد تا در صورت لزوم، اصل سند را به دست آورده و هم چنین پیامدها­ی تسلیم یا عدم تسلیم آن را بررسی و اقدام لازم را بنماید. به صراحت ماده ۲۲۰ ادعای جعل و دلایل آن به‌طرف مقابل ابلاغ شود،» برای مثال:

 

 

« در خلال جریان محاکمه یک‌طرف از اصحاب دعوا رونوشت سندی را ضمن لایحه به محکمه تقدیم و طرف مقابل نسبت به آن ادعای جعل نموده و ابراز اصل ان را خواسته و حاکم دادگاه دستور داده که به تقدیم کننده­ی رونوشت سند اخطار شود که در ظرف سه روز باملاحظه‌ی مراتب در دفتر دادگاه اصل سند را ابراز دارد تا اقدام مقتضی به عمل آید تخلف است چه برحسب مستنبط و مستفاد از مواد راجعه به رسیدگی به دعوای جعل و دستور خاصی که قانون برای رسیدگی مزبور مقرر داشته درصورتی‌که از طرف یکی از اصحاب دعوا نسبت به مستند طرف دیگر دعوای جعل به عمل آمده دادگاه موظف می­باشد که دعوای او را بالصراحه به‌طرف مقابل اعلام نماید تا بر تقدیر عدم استرداد سند مزبور جوابیه­ی خود را در قبال دعوای جعل تقدیم و در صورت اعتراض نکردن او در قبال دعوای جعل سند مزبور را از عداد دلایل خارج نموده و به اسناد و دلایل دیگر رسیدگی نماید.»[۴].

 

 

درهرحال دادگاه در همان تصمیمی که در صورت لزوم نسبت به ابلاغ دعوای جعل صورت می‌گیرد. دستور تعیین وقت احتیاطی می‌دهد تا پس از پایان ده روز، پرونده برای صدور رأی که حسب مورد در تسلیم اصل سند در مهلت مقرر، قرار رسیدگی به اصالت سند و در غیر این صورت علی‌القاعده صدور رأی قاطع خواهد بود به نظر او برسد. تبصره­ی همان ماده می­گوید « در مواردی که وکیل یا نماینده قانونی دیگری در دادرسی مداخله داشته باشد، چنانچه دسترسی به اصل سند نداشته باشد حق استمهال دارد و دادگاه مهلت مناسبی برای ارائه­ی اصل سند به او می‌دهد». بنابراین این اشخاص می­توانند پیش از پایان مهلت ده‌روزه‌ی مزبور درخواست نماینده که مهلت مزبور تمدید شود. قسمت پایانی ماده­ی مزبور، ضمانت اجرای تسلیم اصل سند در موعد مقرر را پیش‌بینی کرده است. نص مزبور می­گوید « … چنانچه در موعد مقرر صاحب سند از تسلیم آن به دفتر خودداری کند، سند از عداد دلایل خارج خواهد شد…» هرگاه سندی از عداد دلایل خارج شود و ادعا مستند به دلیل دیگری نباشد، ادعا به علت نبودن دلیل محکوم‌به بطلان خواهد گردید و درنتیجه اگر صاحب سند خواهان باشد در دعوا محکوم‌به بی حقی می‌شود و اگر خوانده باشد محکوم‌علیه قرار خواهد گرفت. بنابراین در وقت احتیاطی دادگاه ممکن است با خارج شدن سند از عداد دلایل حکم محکومیت خواهان را بی حقی صادر نماید. هرگاه محکوم‌علیه حکم غیابی ضمن واخواهی، نسبت به سندی که در دادرسی غیابی ابرازشده با ذکر دلایل ادعای جعل نماید واخوانده مکلف است ظرف ده روز پس از ابلاغ دادخواست واخواهی اگر به استفاده از سند باقی است اصل آن را به دادگاه تسلیم نماید والا سند از عداد دلایل او خارج می‌شود. هرگاه در مرحله تجدیدنظرخواه نسبت به‌حکم حضوری یا غیابی باشد یا در اعتراض ثالث نیز سند جدیدی ابراز شود به همان ترتیب عمل می‌شود. [۵]

 

 

جعل جرم است و ادعای جعل، ادعای وقوع جرم می­باشد و تحت شرایطی ممکن است موجب رسیدگی جرم کیفری شود درحالی‌که انکار و تردید اگرچه با توجه به شیوه­ی طرح آن‌ها می‌تواند دلالت بر ادعای وقوع جرم نماید اما تحت عناوین مزبور که مجرمانه نیست، حتی اگر اصالت سند اثبات نشود، ابراز کننده قابل‌تعقیب کیفری نمی­باشد. « دادگاه مکلف است ضمن صدور حکم راجع به ماهیت دعوا نسبت به سندی که در مورد آن ادعای جعل‌شده است تعیین تکلیف نموده. اگر آن را مجعول تشخیص ندهد، دستور تحویل آن را به صاحب سند صادر نماید و درصورتی‌که آن را مجعول بداند، تکلیف اینکه باید تمام سند از بین برده شود و یا قسمت مجعول درروی سند ابطال گردد یا کلماتی محو یا  تغییر داده شود تعیین خواهد کرد. اجرای رأی دادگاه در این خصوص منوط است به قطعی شدن حکم دادگاه اجرای رأی دادگاه در این خصوص منوط است به قطعی شدن حکم دادگاه در ماهیت دعوا و گذشتن مدت درخواست تجدیدنظر یا ابرام حکم در مواردی که قابل تجدیدنظر می­باشد و درصورتی‌که وجود اسناد و نوشته‌های راجع به دعوای جعل در دفتر دادگاه لازم نباشد، دادگاه دستور اعاده­ی اسناد و نوشته‌ها را به صاحبان آن‌ها می‌دهد (ماده ۲۲۱ ق.ج ) همان‌گونه که دیده می‌شود حسب مورد از بین بردن، ابطال قسمت مجعول، محو یا تغییر کلمات تنها در ادعای جعل و اثبات آن، پس از صدور حکم قطعی پیش‌بینی‌شده است و تفاوتی نمی­نماید که سند مجعول رسمی یا عادی یا در حکم سند رسمی‌باشد، اما در انکار و تردید چنین ترتیبی رعایت نمی­شود و درنتیجه حتی در صورت عدم اثبات اصالت سند، اصل سند اگر در اختیار دادگاه قرارگرفته باشد به صاحب سند پس داده می‌شود.« کارمندان دادگاه مجاز نیستند تصویر یا رونوشت اسناد و مدارکی را که نسبت به آن ادعای جعلیت شده مادام که به‌موجب حکم قطعی نسبت به آن تعیین تکلیف نشده است به اشخاص تسلیم نمایند مگر با اجازه­ی دادگاه که در این صورت نیز باید در حاشیه­ی آن تصریح شود که نسبت به این سند ادعای جعلیت شده است. تخلف از مفاد این ماده مستلزم محکومیت از سه ماه تا یک سال انفصال از خدمات دولتی خواهد بود » (ماده ۲۲۲ ق.ج ) ممنوعیت مزبور تنها اسناد موردادعای جعل اعم از رسمی، عادی و در حکم سند رسمی را در برمی‌گیرد و شامل اسنادی که مورد انکار یا تردید قرارگرفته، نمی­شود. البته صرف ادعای جعل نسبت به سند و حتی با طرح شکایت کیفری جعل نه تنها آن را از اعتبار نمی­اندازد بلکه اجرای آن را نیز متوقف نمی­کند. به‌موجب ماده ۹۹ ق.ث « ادعای مجعولیت سند رسمی عملیات راجع به اجرای آن را موقوف نمی­کند مگر پس‌ازاینکه بازپرس قرار مجرمیت متهم راصادر و مدعی­العموم ( دادستان ) هم موافقت کرده باشد»[۶].

 

 

[۱]– همان ص۱۹۲

 

 

[۲]– کاتوزیان، ناصر، دلیل اثبات دلیل،ج۱، ص ۳۵۹

 

 

[۳]– شمس، عبدالله، آیین دادرسی مدنی جلد پیشرفته سوم، ص۱۹۲

 

 

[۴]– شهیدی، موسی، موازین قضایی، ص۱۴۸

 

 

[۵]– شمس، عبدالله، همان، ص۱۹۴

 

 

[۶]– شمس، عبدالله، آیین دادرسی مدنی ص۱۹۴

 

 

پایان نامه ها درباره جرم جعل (فایل کاملشان موجود است )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:34:00 ق.ظ ]




۳-۲-۱ زمان انکار یا تردید

 

 

« اظهار تردید یا انکار نسبت به دلایل و اسناد ارائه‌شده حتی الامکان باید تا اولین جلسه دادرسی به عمل آید و چنانچه در جلسه­ی دادرسی منکر شود و یا نسبت به صحت‌وسقم آن سکوت نماید حسب مورد آثار انکار و سکوت بر او مترتب خواهد شد. در مواردی که رأی دادگاه بدون دفاع خوانده صادر می‌شود خوانده ضمن واخواهی از آن، انکار یا تردید خود را به دادگاه اعلام می­دارد. نسبت به مدارکی که در مرحله­ی واخواهی مورد استناد واقع می‌شود نیز اظهار تردید یا انکار نسبت به سایر دلایل نیز پیش‌بینی‌شده است، درحالی‌که با توجه به تعریف انکار و تردید که در ماده ۲۱۶ ق.ج آمده است چنین دفاعی تنها در برابر اسناد قابل‌تصور است، ازاین‌رو انکار و تردید نسبت به سایر دلایل در قانون قدیم پیش‌بینی‌نشده بود و آوردن آن در ماده ۲۱۷ مزبور را باید مبنی بر مسامحه دانست ماده ۲۱۸ ق.ج نیز بر این امر دلالت دارد. از سوی دیگر ماده ۲۱۷ انکار سند عادی یا سکوت در برابر آن را همان انکار ادعا یا سکوت در برابر آن دانسته است! درحالی‌که انکار سند عادی با انکار ادعا کاملاً متفاوت است.[۱]                                                

 

به صراحت ماده­ی مزبور انکار و تردید باید حتی الامکان تا اولین جلسه­ی دادرسی اظهار شود « با توجه به محتویات پرونده چون از طرف فرجام خواه در اولین جلسه دادرسی در مرحله ی بدوی نسبت به ورقه­ی نکاح نامه مورخه …. تکذیب به عمل نیامده بر حکم فرجام‌خواسته اشکال وارد نبوده و ابرام می‌شود»[۲] گفته شد که « تا اولین جلسه ی دادرسی» مقطعی است به‌طرف موردنظر برای ارائه­ی دفاع و پاسخ طرف مقابل داده می‌شود ختم می‌گردد. درنتیجه هرگاه خوانده بخواهد نسبت به اسناد غیررسمی که خواهان رونوشت یا روگرفت آن‌ها را پیوست دادخواست نخستین نموده انکار یا تردید بنماید، اگر تا پیش از اولین جلسه دادرسی به‌موجب لایحه به این امر مبادرت نکرده باید در اولین جلسه دادرسی در نخستین نوبتی که دادگاه برای ارائه­ی دفاع در برابر دادخواست خواهان در اختیار وی قرار می‌دهد به آن اقدام کند. از سوی دیگر هرگاه خواهان بخواهد نسبت به اسناد غیررسمی که خوانده در پاسخ به دعوای او تا اولین جلسه­ی دادرسی ارائه می­نماید انکار یا تردید نماید باید در نخستین نوبتی که در همین جلسه برای پاسخ به دفاع خوانده به او داده می‌شود اقدام کند. بنابراین اگر هریک از اصحاب دعوا در اولین جلسه دادرسی حاضر نباشد، عملاً فرصت انکار و تردید نسبت به اسناد غیررسمی طرف مقابل را که تا آن جلسه ارائه‌شده از دست می‌دهد مگر اینکه به‌موجب لایحه­ای که تا همین جلسه تقدیم نموده به آن اقدام کرده باشد. از دست رفتن فرصت مزبور علی‌القاعده قابل جبران نمی­باشد زیرا اگر حکم به‌صورت حضوری صادرشده باشد، انکار و تردید محکوم‌علیه نسبت به اسنادی که در مرحله­ی نخستین ارائه‌شده در مرحله­ی تحدید نظر نیز شنیده نمی­شود.                                                                                                     

 

خواهان باید رونوشت یا روگرفت اسناد خود را پیوست دادخواست کند و البته اصول آن‌ها را در همین جلسه حاضر کند. بنابراین علی‌القاعده  در اولین جلسه دادرسی هریک از طرفین از اسناد مورد استناد طرف مقابل آگاه شده است و درنتیجه اگر بخواهد تعرض کند باید در نخستین نوبت دفاعی اقدام کند در غیراین صورت فرصت را از دست خواهد داد.                                                                             

 

درعین‌حال در مواردی قانون‌گذار صریحاً ارائه­ی سند در جلسه­ی بعد را نیز اجازه داده است. ( قسمت آخر ماده ۹۶ و ماده ۹۸۷ ق.ج ). از سوی دیگر در اجرای ماده ۱۹۹ ق.ج دادگاه هرگاه اوضاع‌واحوال قضیه ایجاد بنماید می‌تواند برای کشف حقیقت، اسنادی را که هریک از طرفین پس از مهلت‌های مزبور نیز ارائه می­نمایند بپذیرد. روشن است که احترام به اصل تناظر ایجاب می­نماید که در چنین صورتی به‌طرف مقابل فرصت و امکان داده شود تا اگر بخواهد، نسبت به اصالت اسناد مزبور تعرض نماید، اگرچه این تعرض پس از اولین جلسه دادرسی باشد، اما درهرحال علی‌القاعده باید در همان جلسه­ای به عمل آید که سند ارائه می‌شود. درنتیجه عبارت « حتی الامکان » که در ماده ۲۱۷ ق.ج آمده را باید تنها ناظر بر مواردی دانست که سند تا اولین جلسه­ی دادرسی ابراز نشده است. البته اگر طرف مقابل آماده­ی دفاع در آن جلسه نباشد و یا شخصاً حاضر نباشد و برای مثال وکیل معرفی نموده باشد چون ممکن است وکیل از وجود سند و کم و کیف آن از پیش آگاه نگردیده باشد، باید درخواست تجدید جلسه­ی وکیل را که برای تدارک دفاع در برابر سند مزبور طرح می‌شود پذیرفت[۳]( ملاک تبصره‌ی ماده ۲۲۰ ق.ج).                                         

 

ابراز سند پس از اولین جلسه­ی دادرسی با اجازه­ی دادگاه، ممکن است در جلسه‌ای باشد که طرف مقابل حاضر نباشد. در این صورت رعایت اصل تناظر و احترام به‌حق دفاع ایجاب می­کند که جلسه دادرسی تجدید و طرف مقابل از وجود سند آگاه شود تا بتواند در جلسه­ی بعد دفاع خود را در برابر سند تدارک نماید. البته هرگاه هریک از اصحاب دعوا آگاه باشد که جلسه­ی دادگاه ازجمله برای ارائه سند طرف مقابل تجدید می‌شود ( برای مثال در مواردی که قسمت آخر ماده ۹۶ و ماده ۹۷ ق.ج پیش‌بینی می­کند ) و در آن حاضر نشود، تجدید این جلسه به علت مزبور موجد نمی­باشد.                                                 

 

در مواردی که حکم دادگاه بدون دفاع خوانده علیه او صادر می‌شود، خوانده می‌شود خوانده می‌تواند ضمن شکایت نسبت به آن، انکار یا تردید خود را نسبت به اسناد غیررسمی که خواهان در مرحله­ی ( مقطع) منتهی به‌حکم ارائه نموده اعلام دارد. هریک از واخواه و واخوانده که بخواهد نسبت به اسناد طرف مقابل که در مرحله واخواهی[۴] به آن استناد شده، انکار یا تردید بنماید باید تا اولین جلسه دادرسی، دادرسی واخواهی را اقدام کند[۵].                                                                                                       

 

درحال حاضر، با توجه به ماده ۳۰۳ ق.ج، هرگاه دادخواست نخستین به خوانده ابلاغ واقعی شده باشد حتی اگر در هیچ‌یک از جلسات دادگاه حاضر نشده و لایحه­ی دفاعیه نیز نداده باشد حکمی که علیه او صادر می‌شود حضوری شمرده می‌شود و محکوم‌علیه نمی‌تواند نسبت به آن واخواهی نماید. اما در موارد ماده ۳۳۱ ق.ج چنین حکمی می‌تواند قابل تجدیدنظر باشد در این صورت باید به محکوم‌علیه حق داد که ضمن تجدیدنظرخواهی، نسبت به اسناد غیررسمی که در مرحله نخستین ارائه گردیده اظهار تردید یا انکار بنماید.                                                                                                                     

 

« نظر به اینکه اظهار تردید یا انکار نسبت به اسناد عادی طبق ماده ۳۷۷ اصلاحی ق.آ.د.م ( ماده ۲۱۷ ق.ج ) باید در اولین پاسخی که به سند داده می‌شود به عمل آید و پژوهش‌خواه ضمن دادخواست واخواهی اصالت سفته­ی موضوع دعوا را انکار نکرده و بنابراین تکذیب مستند که از طرف وی به‌طور مکرر در لوایح تقدیمی تذکر داده‌شده نمی‌تواند منشأ اثر و قابل قبول باشد بنا به مراتب مذکور، دادنامه­ی شماره …. عیناً استوار می‌شود و….»[۶].                                                                                                          

 

هم چنین در مواردی که حکم دادگاه تجدیدنظر مبنی بر محکومیت خوانده باشد واخوانده یا وکیل او در هیچ‌یک از مراحل دادرسی حاضر نبوده و لایحه­ی دفاعیه و اعتراضیه هم نداده باشد ( ماده ۳۶۴ ق.ج ) چون بر اساس همین ماده می‌تواند نسبت به رأی مزبور ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ واقعی آن اعتراض نماید به صراحت ماده ۲۱۷ ق.ج در این مورد نیز محکوم‌علیه می‌تواند ضمن دادخواست اعتراض ( واخواهی) که به دادگاه تجدیدنظر می‌دهد، نسبت به اسناد غیررسمی که خواهان درمرحله­ی نخستین و تجدیدنظر ارائه نموده انکار یا تردید خود را به دادگاه اعلام نماید. انکار یا تردید نسبت به اسناد غیررسمی که در این مرحله­ی اعتراض یا واخواهی ارائه نیز باید در اولین جلسه­ی دادرسی همین مرحله به عمل آید.              

 

۳-۲-۲ شرایط رسیدگی به انکار یا تردید [۷]

 

برای اینکه دادگاه به انکار یا تردید رسیدگی نماید، سند باید غیررسمی باشد و انکار و تردید زمان قانونی اظهارشده باشد، بلکه اگر انکارکننده وکیل است، باید در این امور وکالت داشته باشد، انکار و تردید وکیل هریک از اصحاب دعوا نسبت به سند طرف مقابل در صورتی شنیده می‌شود که در وکالت‌نامه‌ی وکیل در این امور تصریح‌شده باشد. ( صدر ماده ۳۵ ق.ج و بند ۳ آن )افزون بر آن، دو شرط دیگر نیز باید حاصل باشد، در حقیقت از یک‌سو به‌موجب ماده ۲۱۸ ق.ج « در مقابل تردید یا انکار ، هرگاه ارائه‌کننده سند، سند خود را استرداد نکرد و ….، دادگاه مکلف است به اعتبار آن سند رسیدگی نماید». ارائه‌کننده‌ی سند معمولاً در صورتی در مقابل انکار یا تردید، سند خود را استرداد می­نماید که یا بیم اثبات‌نشدن اصالت آن را داشته و یا سایر دلایل خود را در اثبات ادعای متکی به سند به‌اندازه‌ای کافی می­داند که تن دادن به رسیدگی اصالت سند را که معمولاً موجب طولانی و پیچیده شدن دادرسی می‌گردد لازم نمی­بیند. درهرحال کافی است سند استرداد شود تا دادگاه از رسیدگی به اصالت آن بازداشته شود. انگیزه­ی ارائه­کننده سند در استرداد سند نه لازم است اعلام شود و نه تأثیری در این امر دارد برای مثال: « … دو فقره نوشته …. منتسب به خواهان، به‌وسیله خوانده به دادگاه ابرازشده که در جلسه­ی دادگاه ….امضای ذیل این دو نوشته مورد انکار و تکذیب خواهان قرارگرفته و مشارالیه فقط امضای خود را ذیل موافقت‌نامه‌ای که قبلاً تسلیم‌شده تأیید کرده و خوانده اعلام داشته چون به استناد از مستند باقی بودم و انتخاب کارشناس مستلزم پرداخت دستمزد است، بنــابراین به توافق‌نامه‌ی ضمیمه پرونده استناد می­کنم زیرا در توافق‌نامه‌ی مذکور صراحتاً اجازه­ی هرکاری به او داده‌شده است.                                                                           

 

بنابراین اصول مستندات ( دو نوشته ی ابرازی) به او مسترد شده است…. چون ( خوانده عملاً از ادامه­ی رسیدگی به مستندات ابرازی منصرف بوده و اقدام دادگاه که با وصف مذکور به انتخاب کارشناس مبادرت نکرده تخلف نیست ….»[۸].                                                                                                  

 

از سوی دیگر به‌موجب همان ماده « در مقابل تردید یا انکار ….، چنانچه صاحب سند، سند خود را استرداد نکرد و سند مؤثر در دعوا باشد دادگاه مکلف است به اعتبار آن رسیدگی نماید». بنابراین پس از انکار و تردید حتی اگر ارائه‌کننده سند آن را استرداد ننماید، هرگاه سند مؤثر در دعوا نباشد دادگاه نباید وقت خود را در رسیدگی به اصالت آن بیهوده صرف نماید و موجب اطاله­ی دادرسی نیز بشود. درهرحال دادگاه در صورت وجود تمامی شرایط نسبت به صدور قرار رسیدگی به اصالت سند اقدام می­کند . قراری که در قانون پیش‌بینی‌نشده اما رویه­ی عملی دادگاه­ها آن را پذیرفته است. قرار مزبور را نیز باید از قرارهای اعداد برشمرد و مشمول تمامی آثار و احکام این دسته از قرارها دانست.                   

 

انکار یا تردید تنها نسبت به اسناد غیررسمی شنیده می‌شود این قبیل اسناد اعتبار ویژه‌ای را که قانون به اسناد رسمی داده ندارند. بنابراین هرگاه شخصی نسبت به سندی عادی که طرف مقابل ارائه نموده انکار یا تردید نماید.

 

 تکلیفی در اثبات عدم اصالت آن ندارد بلکه ارائه‌کننده سند مکلف به اثبات اصالت آن می­باشد آقای دکتر کاتوزیان در کتاب عدالت قضایی اشاره‌کرده است: « نظر به اینکه، سند عادی مورخه …. در اولین پاسخ تقدیمی موردتکذیب خوانده واقع‌شده و خواهان نه در جریان مبادله­ی لوایج دلیلی که اصالت آن را اثبات کند به دادرسی تقدیم ننموده، بلکه پس از صدور قرار رسیدگی به اصالت مستند در جلسه­ی دادرسی نیز در این خصوص دلیلی ارائه نداده و تجدید جلسه­ی دادرسی برای آنکه نامبرده دلایل خود را تهیه و تقدیم کند و اصولاً قبول دلایل جدید با مفاد مواد ۱۱۴ و ۱۲۹( ق.ق) مبانیت دارد …. بنا به مراتب مذکور، دعوا به نظر صحیح نمی­رسد و به علت فقد دلیل محکوم‌به بطلان می‌شود»[۹].

 

این معنا نه تنها از مقایسه­ی ارکان سند رسمی و سند عادی و نیز ماده ۱۲۹۲ ق.م  به دست می­آید بلکه مواد ۲۱۶، ۲۱۷ و ۲۱۹ ق.ج جعل را «ادعا» می­شمارد و شنیده شدن آن را مستلزم ذکر دلیل جعلیت اعلام می­نماید افزون بر آن، ماده ۲۱۶ مزبور بر شخصی که سند غیررسمی را انکار می­نماید احکام منکر را مترتب می­داند و درنتیجه طرف مقابل او یعنی ابراز کننده­ی سند مدعی شمرده می‌شود.

 

در پی انکار یا تردید نسبت به سند، دادگاه تحت شرایطی و با صدور قراری، رسیدگی به اصالت سند را آغاز می­نماید این قرار از قرارهای اعدادی شمرده می‌شود و درنتیجه عدول از آن‌ها تحت شرایط خاصی امکان‌پذیر است مانند اینکه طرفی که اظهار انکار یا تردید کرده سپس اصالت سند و یا ادعای مستند به سند را بپذیرد و یا ادعا به طریق دیگری اثبات شود در غیر این صورت رسیدگی به اصالت سند و روشن شدن نتیجه­ی این رسیدگی علی‌القاعده لازمه­ی تصمیم‌گیری نسبت به ادعای مستند به سند و درنتیجه دعوا می‌شود به‌گونه‌ای که اصالت یا عدم اصالت سند دایر مدار رأی دادگاه نسبت به دعوا قرار می‌گیرد و در این خصوص نیز تفاوتی نمی­نماید که نسبت به سند اظهار انکار یا تردید شده باشد.

 

به‌موجب ماده ۹۶ ق.ج خواهان مکلف است اصول اسنادی که رونوشت یا روگرفت آن‌ها را پیوست دادخواست نموده، در اولین جلسه­ی دادرسی حاضر نماید. در غیر این صورت هرگاه سند عادی باشد و مورد انکار یا تردید قرار گیرد، اگر دادخواست مستند به ادله­ی دیگری نباشد ابطال می‌شود. تکلیف ابراز اصول اسناد برای خوانده نیز در همان  ماده پیش‌بینی‌شده است. بنابراین اصل سند عادی باید در اولین جلسه­ی دادرسی حاضر گردد تا اگر طرف مقابل درخواست نمود به دادگاه تسلیم شود و با توجه به ملاک ماده ۲۲۰ ق.ج در همان جلسه، درصورتی‌که شرایط فراهم باشد به اصالت آن رسیدگی شود. اگر اصل سند عادی حاضر نگردد ضمانت اجراهای مقرر در ماده ۹۶ ق.ج اعمال می‌شود و تفاوتی از این حیث بین انکار و تردید وجود ندارد البته باید توجه داشت که هرگاه اصل سند در مرحله نخستین ابراز نگردد، ابراز اصل آن در مرحله تجدیدنظر امکان‌پذیر است . در مواردی ممکن است سند از سوی اصحاب دعوا ،  درزمانی غیر از زمان‌های مطرح در قانون (یعنی در حسب مورد در زمان تقدیم دادخواستی یا در اولی جلسه‌ی دادرسی) اقامه شود . در این صورت اقامه کننده‌ی سند باید اصل آن را در جلسه‌ای که طرف مقابل باید در برابر سند مزبور دفاع نماید همراه داشته باشد . برای مثال هرگاه خواهان پس از تقدیم دادخواست و در غیر مندرج در ماده ۹۷ ق.ج بخواهد به سند جدیدی استناد نماید باید در همان جلسه‌ای که به سند استناد می‌کند اصل آن را همراه داشته باشد تا اگر دادگاه رجوع به سند را در اجرای ماده ۱۹۹ ق.ج لازم دانست ، به درخواست خوانده اصل سند ارائه شود و البته هرگاه در چنین جلسه‌ای خوانده حاضر نباشد دادگاه باید جلسه را تجدید نماید و خوانده را از اقامه‌ی سند جدید آگاه نمود تا بتواند دفاع مناسب را تدارک نماید.

 

 

 

[۱]– شمس، عبدالله، آیین دادرسی مدنی، جلد سوم، ص ۱۸۰

 

[۲]– مجموعه رویه قضایی، سال های ۴۲-۲۸، انتشارات کیهان، ش ۴۲، ص۹۱

 

[۳]– شمس، عبدالله، آیین دادرسی مدنی، جلد سوم پیشرفته، ص۱۸۲

 

[۴]– شمس، عبدالله، آیین دادرسی مدنی، جلد سوم پیشرفته، ص ۱۸۲

 

[۵]– همان، ص ۱۸۲

 

[۶]– کاتوزیان، ناصر، عدالت قضایی، گزیده آرا، ش ۹، ص ۱۵۲

 

[۷]– شمس، عبدالله، آیین دادرسی مدنی، ص ۱۸۳

 

[۸]– کریم­زاده، احمد، نظارت انتظامی در نظام قضایی، ج۲، ص۸۱

 

[۹]– کاتوزیان، ناصر، عدالت قضایی، گزیده ارا، ص ۱۳۳

 

پایان نامه ها درباره جرم جعل (فایل کاملشان موجود است )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:33:00 ق.ظ ]




تاریخچه اسناد هویتی

 

 

الف ) در ایران قبل از اسلام

 

وضعیت اسناد هویتی در ایران باستان نظیر بسیاری از امور دیگر نامشخص بوده و اطلاعات وسیعی درباره آن در دست نیست . از سنگ نبشته های داریوش کبیر که در ان خود را پادشاه و شاهنشاه ۲۴ کشور می‌داند یا از سایر حجاری های بیستون و غیر آن می‌توان بدست آورد که آنچه مفهوم اسناد هویتی امروزی است در آن دوره هیچ سابقه نداشته است و تنها ممکن است که در بین طبقات نجباء و روحانیون کشور آن هم محض این که خون آن ها طبق رسوم جاری آلوده به خون رعایا و نیز زیردستان نشده و امتیاز طبقاتی آن ها از هر حیث محفوظ بماند به ثبت سلسله نسب اکتفا می‌شد از دوره هخامنشیان به این طرف تا اواخر سلطنت ساسانیان یعنی زمان پادشاهی انوشیروان وضع به همین ترتیب بود تا این که در زمان این پادشاه ضمن اصلاحات مالی که به عمل آمد تا حدی تغییر نموده و هویت افراد بر دولت وقت مشخص شده و امپراطوری ساسانی از آن تاریخ به شناسایی افراد تبعه خود علاقه بیشتری ابراز می‌نمود.

 

یکی از نویسندگان راجه به این موضوع چنین اظهار عقیده می‌کند : در اصلاحاتی که انوشیروان راجع به مالیات کرد ، لازم نمود که احصاء کلیه نفوس با در نظر گرفتن سن و درجه ثروت و تمکن آن‌ها به عمل آید وی مقرر داشت اشخاص ذکور که سن آن ها بین ۲۰ تا ۵۰ سال بوده است به چندین طبقه تقسیم و هر طبقه حق مخصوصی را بپردازد . هر سال صورت اشخاصی که می‌بایست مالیات بپردازند با میزان مالیات آن ها در هر ایالت ، شهر ، قریه اعلام می‌گردید . از جمله اخیر پیداست که هویت افراد کاملاً بر دولت وقت معلوم بوده ، زیرا تهیه صورت اشخاص مستلزم این است که قبلاً نسبت به آن ها شناسایی حاصل شده باشد و از این رو معلوم است که تنها برای اخذ مالیات یا در موارد لزوم و مقتضیات جنگی ، ایجاب می‌کرد ثبت هویت اشخاص و رواج اسناد هویتی به طریقی که یاد شده معمول و متداول بوده باشد .

 

ب ) در ایران بعد از اسلام

 

پس از حمله اعراب به ایران ، علم نسب شناسی را ایرانیان از اعراب یاد گرفتند و نسب شناسی مورد توجه قرار گرفت . تحصیل علم رجال و درایه اهمیت زیادی پیدا کرد . ولادت اطفال در پشت جلد قرآن و کتب دعا ثبت شد و واقعه وفات افراد روی سنگ مقابر حک گردید و ازدواج و طلاق نیز در محضر علماء انجام شد .

 

ثبت احوال شخصیه و شناسایی افراد با وضع کنونی در ایران ، اولین بار به موجب تصویب نامه مصوب ۱۲۹۷ هجری شمسی که در ۴۱ ماده تنظیم گردیده بود ، اجرا شد . به موجب ماده اول تصویب نامه فوق ، پس از نشر و اعلام قانونی آن ، تمام اتباع ایرانی می‌بایست دارای سجل احوال رسمی‌باشند و نهایتاً در آذر ماه همان سال ، اولین سجل در تهران صادر شد و تا سال ۱۳۰۴ هجری شمسی صدور سجل منحصراً در تهران جریان داشت . پس از آن با تصویب قانون سجل احوال در سال ۱۳۰۴ که در ۳۵ ماده تنظیم و از تصویب قوه قانونگذاری وقت گذشت ، اداره احصائیه و سجل احوال کل کشور بوجود آمد و اداره مزبور مکلف شد در سطح مملکت به صدور ورقه هویت برای مردم اقدام نماید.

 

ثبت احوال کشور از سال ۱۳۵۲ در تشکیلات اداری بصورت یک سازمان مستقل با نام سازمان ثبت احوال کشور ، به فعالیت خود ادامه داده و نخستین پدیده ملموس این سازمان شناسنامه است که در واقع موقعیت یک فرد را در جامعه مشخص می‌نماید و آنچه در این خصوص مربوط به بحث ما است ، اقداماتی می‌باشد که این سازمان در رابطه با شناسنامه و صدور ورقه هویتی انجام می‌دهد که در قسمت مربوطه مفصلاً به آن پرداخته خواهد شد .

 

هفتم : تعریف اسناد هویتی

 

اسناد هویتی از ترکیب دو کلمه اسناد و هویتی تشکیل شده که هر کدام از آن ها معنی خاص خود را دارند .  اسناد جمع سند است و عبارت از نوشته ای است که در مقام دعوی یا دفاع قابل استناد باشد و هویت عبارت از این است که اشاره کردن به آن مبین هویت باشد که با نام ، نام خانوادگی ، نام پدر ، نام مادر و محل تولد آن را مشخص می‌کنند.

 

لذا می‌توان گفت اسناد هویتی مدارکی می‌باشند که برای تعیین هویت افراد در جامعه بکار می‌روند . چه این مدارک از اسناد سجلی ( شناسنامه ) باشند و یا اینکه اسناد دیگری را که می‌تواند در شناسایی مورد استفاده قرار گیرد شامل شود .

 

برای روشن شدن مطلب ، قبل از پرداختن به انواع اسناد هویتی ، تشابه و تفاوت های اسناد سجلی و اسناد هویتی ذکر می‌گردد .

 

هشتم : وجوه افتراق و اشتراک اسناد سجلی با اسناد هویتی

 

نقطه مشترک اسناد سجلی و اسناد هویتی که به لحاظ ویژگی های خاص هر کدام در گروهی از تقسیم بندی اسناد قرار می‌گیرند . قرار داشتن شناسنامه در هر دو گروه است . شناسنامه به خاطر کارکردهایی که دارا می‌باشد هم در گروه اسناد هویتی است و برای شناسایی افراد در جامعه مورد استفاده می‌باشد و هم جزء اسناد سجلی است که احوال شخصیه هر فرد آن گونه که در دفاتر سجل احوال ثبت می‌باشد بر آن نوشته شده و به صاحب آن داده می‌شود .

 

اما این دو گروه اسناد تفاوت های عمده ای با هم دارند . اسناد سجلی عبارت از اسنادی است ک مطابق مقررات ثبت احوال به ثبت رسیده و مندرجات آن رسمی‌و معتبر است و علاوه بر شناسنامه شامل دفاتر گوناگون ثبت احوال نیز است که احوال افراد در این دفاتر درج شده و در اداره ثبت احوال نگهداری می‌شود . دفاتری مانند : ثبت کل وقایع – ثبت وفات – نام و نام خانوادگی – گواهی ولادت – اعلامیه ازدواج – اعلامیه طلاق را شامل می‌شود . ( وقایع چهارگانه )

 

اما در مقابل ، اسناد هویتی اسنادی هستند که برای شناسایی فرد در جامعه مورد استفاده قرار می‌گیرند که بارزترین این اسناد نیز شناسنامه می‌باشد زیرا شناسنامه کامل ترین سندی است که برای شناسایی فرد تنظیم می‌گردد و کلیه اطلاعات لازم را در خصوص یک شخص دارا می‌باشد و اسناد دیگری نیز در مجموعه اسناد هویتی قرار دارند ، اسنادی مانند گذرنامه که برای شناسایی فرد در خارج از کشور لازم و ضروری است یا گواهینامه و پایان خدمت و کارت های شناسایی ادارات دولتی که علاوه بر کارکردهای ویژه ، آن ها به عنوان مدرک شناسایی نیز مورد استفاده هستند .

 

با این تفاصیل می‌توان نتیجه گرفت که اسناد هویتی با اسناد سجلی متفاوت است ؛ اولاً کاربردی که گروه اول دارند با کاربرد گروه دوم متفاوت است . زیرا اسناد هویتی برای شناسایی افراد در سطح جامعه به کار می‌رود و در حالی که اسناد سجلی به غیر از شناسنامه ، اسناد و سوابق موجود در اداره ثبت احوال را شامل می‌شود که در خارج از محدوده اداری ثبت احوال نه در دسترس بوده و نه می‌توان از آن ها استفاده نمود .

 

ثانیاً هر کدام از این دو مجموعه ، اسناد گوناگون و مختلفی را در زیر مجموعه خود دارند که ارتباطی با اسناد زیر مجموعه گروه دیگر ، نمی‌توان برای آن ها پیش بینی نمود برای مثال گواهینامه یا گذرنامه که در این تحقیق جزء اسناد هویتی محسوب می‌شوند ، هیچ تشابهی  به دفتر ثبت ولادت یا وفات که در مجموعه اسناد سجلی است ، ندارد .

 

پایان نامه ها درباره جرم جعل (فایل کاملشان موجود است )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:33:00 ق.ظ ]




نهم : انواع اسناد هویتی

 

 

از آنجا که اسناد هویتی مبین نام ، نام خانوادگی و … افراد و در نهایت سبب تشخیص فرد از دیگران می‌شوند می‌توان نتیجه گرفت که شناسنامه در ردیف مهم ترین اسناد هویتی است و به عنوان مبنایی برای صدور سایر اسناد هویتی نیز محسوب می‌گردد . این ویژگی جایگاه برتری را برای این سند در محدوده اسناد هویتی ایجاد می‌کند . لیکن علی رغم آن ، حیطه استفاده از شناسنامه فقط مربوط به داخل کشور بوده و در صورتی که شخص بخواهد در خارج از کشور برای معرفی خود از شناسنامه استفاده نماید ، قابل قبول نبوده و برای شناسایی و اثبات هویت خود می‌بایست سندی را ارائه نماید که از دید خارجیان معتبر باشد و آنچه در عرف بین المللی و از سوی تمامی‌کشورها پذیرفته شده است ، استفاده از گذرنامه به عنوان منبع شناسایی افراد بیگانه می‌باشد . پس نتیجه این است که شناسنامه هر چند دارای اعتبار بالایی می‌باشد ، لیکن برای شناسایی در داخل کشور قابلیت داشته و در خارج از کشور بایستی از گذرنامه استفاده گردد . بر این اساس گذرنامه را نیز می‌توان از اسناد هویتی محسوب نمود .

 

از طرفی مشاهده می‌گردد که در عرف جامعه و رویه های جاری کشور ، اسناد دیگری در حالیکه دارای کارکرد ویژه ای می‌باشند در مقاطعی به عنوان سند هویتی و مدرک شناسایی مورد بهره برداری قرار می‌گیرند . مدارکی مانند گواهینامه رانندگی ، کارت پایان خدمت ، کارت های شناسایی ادارات مختلف و از این قبیل .

 

در یک دسته بندی کلی می‌توان اسناد هویتی را طبق تعریفی که از مجموع بحث احصاء شد ، به شرح ذیل تقسیم کرد :

 

الف ) اسنادی که فقط کارکرد هویتی دارند که در این قسمت شناسنامه مورد بحث خواهد بود .

 

ب ) اسنادی که علاوه بر کارکرد ویژه خود نقش هویتی نیز ایفا می‌نمایند که در این مقوله می‌توان به اسناد زیر توجه داشت :

 

۱- گذرنامه

 

۲- گواهینامه رانندگی

 

۳- پایان خدمت وظیفه عمومی‌

 

۴- مدارک شناسایی صنفی

 

الف ) اسنادی که فقط کارکرد هویتی دارند ( شناسنامه )

 

شناسنامه تنها سندی است که وقایع تلخ و شیرین همچون روز ولادت ، زمان ازدواج ، نام و تاریخ ولادت فرزندان ، طلاق یا مرگ همسر و روز وداع صاحب آن با امور دنیوی در آن ثبت و ضبط می‌گردد و مدرکی است که به موجب آن دولت در مقابل فرد مسئولیت می‌پذیرد و موظف می‌شود تا در اقصی نقاط جهان از حقوق او دفاع و متقابلاً تکالیفی را بر او محول نماید و به وسیله آن شهروندانش را برمی‌شمارد و برای آن ها در زمینه های مختلف از جمله بهداشت، آموزش ، مسکن ، شغل ، امنیت و امکانات رفاهی برنامه ریزی و سرمایه گذاری می‌نماید ، سندی معتبر ، ارزشمند و دارای آثار حقوقی ، سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی است که در عرصه جهانی ضمن بیان هویت و اصالت یک ملت ، متضمن حفظ حقوق اتباع آن ملت در قالب احوال شخصیه است[۱] .

 

می‌توان گفت شناسنامه کاملترین سندی است که برای شناسایی یک فرد تنظیم می‌شود و با وجود شناسنامه نیازی به سند دیگر جهت معرفی فرد وجود ندارد . به همین لحاظ قانونگذار گرفتن شناسنامه را فرض اجباری نموده و مجازات خاصی برای کسانی که فاقد آن می‌باشند یا با داشتن یک شناسنامه اقدام به اخذ مجدد آن بکنند منظور کرده است .

 

۱ ) تاریخچه شناسنامه

 

تا سال ۱۲۹۵ هجری شمسی در کشور ما سابقه ای از شناسنامه دیده نمی‌شود و در این وقت است که برای اولین بار به تقلید از حقوق جدید به موجب یک فقره تصویب نامه ای که از هیئت وزیران می‌گذرد بلدیه تهران در مرکز و حکام ولایت در استان ها مامور توزیع شناسنامه تحت شرایط خاصی می‌شوند . حوادث آن دوران و عللی که منجر به مصوبه مذکور شد بر ما روشن نیست دسترسی به آمار مشمولان در زمان سربازگیری و هموار کردن وصول مالیات از اشخاص یا احتیاج زائران عتبات و مسافران اروپایی به تذکره از مواردی است که می‌توانسته در آن تصمیم گیری موثر بوده باشد . نخستین شناسنامه به شماره ۱ در بخش ۲ تهران در دی ماه سال ۱۲۹۷ هجری شمسی به نام دکتر ولی اله خان نصر رئیس وقت مدرسه حقوق سیاسی تهران صادر شد[۲] . از عنوان این شناسنامه پیداست که این کار به عهده دفتر سجل احوال دارالخلاقه تهران بوده است.

 

شناسنامه اولیه ، یک برگی و حاوی اطلاعاتی در مورد تاریخ تولد ، محل تولد و حداکثر خلاصه‌ای از ازدواج و طلاق بوده و محلی برای ثبت نام فرزندان و یا مرگ صاحب شناسنامه نداشته است .

 

اولین شناسنامه بصورت دفترچه در سال ۱۳۰۷ هجری شمسی به موجب اصلاحیه قانون ثبت احوال همان سال صادر گردید . این شناسنامه ها نسبت به اسناد صادر شده قبلی کاملتر بوده ، علاوه بر ثبت تولد ، ازدواج و طلاق قسمتی را به ثبت نام فرزندان و ثبت فوق صاحب شناسنامه اختصاص داده است .

 

۲- تعریف شناسنامه

 

در لغت نامه دهخدا شناسنامه به شرح ذیل تعریف شده است . ورقه یا کتابچه رسمی‌که در آن نام صاحب ورقه ، نام پدر ، نام مادر و دیگر خصوصیات وی ثبت می‌شود و این ورقه را اداره ثبت آمار و ثبت احوال به هر شخص می‌دهد و از روی آن دارنده دفترچه را می‌شناسد[۳] .

 

تعریف دوم می‌گوید : شناسنامه سندی است رسمی‌که احوال شخصیه هر فرد آن گونه که در دفاتر ثبت احوال ثبت می‌باشد بر آن نوشته شده و به صاحب آن داده می‌شود به همین جهت ماده ۹۲۲ قانون مدنی می‌گوید سجل احوال هر کس به موجب دفاتری که برای این امر مقرر است معین می‌شود با این ترتیب شناسنامه انعکاسی از دفاتر سجل احوال است .

 

۳ ) وضعیت فعلی شناسنامه

 

شناسنامه در حال حاضر ، چهاربرگی است که دو برگ آن جلد شناسنامه است و دو برگ دیگر در چهار صفحه ، مربوط می‌شود به مشخصات فردی دارنده شناسنامه ، جای عکس طراحی شده و دارندگان بالای ۱۵ سال مکلف به الصاق عکس خود به شناسنامه می‌باشند ، بخشی مربوط به ثبت واقعه ازدواج و درج نام فرزندان و قسمتی مربوط به ازدواج و طلاق و صفحه آخر ویژه ثبت توضیحات و وفات است و بخشی از جلد شناسنامه در قالب جدول انتخابات طراحی شده و یک برگ کارت الصاقی مخصوص ضرب مهرهای اضطراری و ارزاق وجود دارد و چنانچه شناسنامه مستعمل شود ، آن را تعویض می‌نمایند و در صورت فقدان هم المثنی صادر می‌گردد .

 

شناسنامه دارای مشخصات و اطلاعات زیر است :

 

۱- آرم جمهوری اسلامی‌۲- محل مخصوص انگشت نگاری و شماره کلاسمان آن ۳- محل الصاق عکس ۴- شماره شناسنامه ۵- نام و نام خانوادگی و جنس دارنده ۶- تاریخ تولد به ترتیب روز و ماه و سال هجری شمسی ۷- محل تولد به ترتیب شهرستان ، بخش ، دهستان ۸- نام و شماره شناسنامه و محل صدور ابوین ۹- تاریخ تنظیم سند به تربیب روز و ماه و سال ۱۰- محل تنظیم سند به ترتیب حوزه ، شهرستان ، بخش ، دهستان ۱۱- نام و نام خانوادگی مامور تنظیم کننده سند و امضاء مامور صدور و مهر اداره ۱۲- شماره مسلسل و سری مخصوص شناسنامه ۱۳- محل مخصوص ثبت ازدواج ، طلاق و وفات همسر ، ولادت فرزندان و وفات صاحب شناسنامه ۱۴- محل توضیحات ۱۵- محل مخصوص مهر انتخابات[۴] .

 

۴ ) کارت شناسایی ملی

 

اداره ثبت احوال کشور به عنوان متولی ثبت احوال شخصیه آحاد ملت ، سعی و تلاش دارد نسبت به صدور و تحویل کارت ملی اقدام نماید . حرکتی که با عزم ملی و ایجاد فرهنگ مرتبط با آن می‌تواند در برنامه های کلان مملکتی از قبیل کنترل جمعیت و فعالیت های پبیسی و حتی اقدام محدود امنیتی موثر باشد . طرحی که با استناد به ماده ۳۸ قانون ثبت احوال مصوب تیر ماه ۱۳۵۵ متضمن اصلاحیه مورخ ۱۸/۱۰/۶۳ مجلس شورای اسلامی‌شروع شده و با تصویب قانون الزام اختصاص شماره ملی و کد پستی برای کلیه اتباع ایرانی و متعاقب آن آئین نامه اجرایی قانون موصوف در حال اجرا می‌باشد.

 

نظر به ارتباط موضوعی کارت ملی با شناسنامه ، ضرورت اشاره اجمالی به این مدرک در مبحث مربوط به شناسنامه متصور بوده ، ذیلاً به مواد قانونی و قسمتی از آئین نامه اجرایی آن اشاره می‌گردد .

 

تعریف شماره و کارت ملی

 

الف ) شماره ملی : عددی است ده رقمی‌و منحصر به فرد که توسط سازمان ثبت احوال کشور برای هر فرد ایرانی تعیین و به وی اختصاص داده می‌شود[۵] .

 

ب ) کارت شناسایی ملی : سند شناسایی اتباع ایرانی است که توسط سازمان ثبت احوال کشور صادر می‌گردد و در آن مشخصات فردی ، شماره ملی ، کد پستی و محل سکونت دارنده کارت درج می‌گردد[۶].

 

۵ ) موادی از قانون الزام اختصاص شماره ملی و کدپستی

 

۱-۵- ماده ۳۸ قانون ثبت احوال مصوب ۱۳۵۵

 

در نقاطی که دولت مقتضی بداند و اعلام کند کسانی که سن آنها از ۱۵ سال به بالا است باید دارای کارت شناسایی دائم بوده و همیشه آن را همراه داشته باشند . کارت شناسایی که حاوی مشخصات و اثر انگشت و عکس و نشانی محل سکونت و گروه های اصلی خون خواهد بود و ترتیب صدور و ترتیب درج مشخصات دارنده کارت شناسایی و چگونگی تحصیل اطلاعات مربوط به سکونت و سایر اطلاعات از قبیل گروه خون و اشخاصی که برای صغار و مجانین کارت شناسایی اخذ نمایند در آئین نامه اجرایی تعیین خواهد شد .

 

۲-۵- ماده ۱ قانون الزام اختصاص شماره ملی و کدپستی برای کلیه اتباع ایرانی مصوب ۱۳۷۶

 

وزارتخانه های کشور و پست و تلگراف و تلفن موظفند با رعایت قوانین و مقررات ، برای کلیه اتباع ایرانی شماره ملی و کد پستی اختصاص دهند .

 

۳-۵- ماده ۲ قانون الزام اختصاص شماره ملی و کد پستی

 

کلیه اشخاص حقیقی و حقوقی ، وزارتخانه ها ، سازمان ها ، شرکت ها و موسسات دولتی و وابسته به دولت ، دانشگاه ها ، بانک ها ، شهرداری ها ، نهادهای انقلاب اسلامی‌و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی‌ایران و شرکت ها و موسساتی که شمول قانون بر آن ها مستلزم ذکر نام است موظفند از شماره ملی و کد پستی ده رقمی‌که توسط سازمان ثبت احوال کشور و در قالب کارت شناسایی و با همکاری شرکت پست جمهوری اسلامی‌ایران برای شناسایی افراد و اشخاص و محل کار یا سکونت آن ها حسب مورد اختصاص خواهد یافت تبعیت نموده و بکار گیرند .

 

[۱]   ذاکری ، جلیل ، بررسی نحوه جعل شناسنامه و راه های تقلیل آن ، مرکز تحقیقات و پژوهش های ناجا ، سال ۱۳۷۹ ، ص ۳۶

 

[۲]  مجله کانون وکلا ، شماره ۱۰۷ ، اسفند ۳۴۶ ، روزنامه اعتماد ، ۱/۱۱/۸۲

 

[۳]  دهخدا ، علی اکبر ، لغت نامه دهخدا ، انتشارات دانشگاه تهران ، جلد ۱۰ ، ص ۱۴۵۲

 

[۴]  شهریاری ، مجید ، بررسی و تحلیل جرائم اسناد سجلی ، پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشگاه شهید بهشتی ، سال ۱۳۷۶

 

[۵]  ماده یک آئین نامه اجرایی قانون الزام اختصاص شماره ملی و کدپستی برای کلیه اتباع ایرانی مصوب ۱۳۷۶ .

 

[۶]  ماده یک آئین نامه اجرایی قانون الزام اختصاص شماره ملی و کد پستی …. مصوب ۱۳۷۶ .

 

پایان نامه ها درباره جرم جعل (فایل کاملشان موجود است )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:32:00 ق.ظ ]