کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



بند اول‌: مجازات های تتمیمی‌

 

مجازات های تتمیمی‌به مجازاتهایی گفته می‌شود که به مجازات اصلی افزوده می‌شود و علاوه براینکه باید در دادنامه ذکر گردد هیچ گاه به تنهایی مورد حکم دادگاه قرار نمی‌گیرد‌. زیرا، مجازات های مذکور باید مجازات اصلی را تکمیل کند‌. جواز صدور حکم محکومیت به مجازات تتمیمی‌و انواع آن در ماده ۱۹ قانون مجازات اسلامی‌به این شرح آمده است‌: « دادگاه می‌تواند کسی رابه علت ارتکاب جرم عمدی به تعزیر یا مجازات باز دارنده محکوم کرده است به عنوان تتمیم حکم تعزیری یا بازدارنده مدتی از حقوق اجتماعی محروم و نیز از ا قامت در نقطه یا نقاط معین ممنوع یا به ا قامت در محل معین مجبور نماید‌. »

 

 

پایان نامه حقوق

 

بنابراین‌، به موجب ماده مذکور مجازات تتمیمی‌عبارت اند از‌: محرومیت از حقوق اجتماعی‌، ممنوعیت از اقامت در نقطه یا نقاط معین و اقامت اجباری در محل معین‌. مجازات های مذکور هر گاه مستقلاً مورد حکم دادگاه قرار گیرند مجازات های اصلی وگرنه مجازاتهای تتمیمی‌اند‌.قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی‌ ایران ( مصوب مرداد۱۳۷۱)، نیز مجازاتهای تتمیمی‌خاصی که بیشتر با وضع کارکنان  نیروهای مسلح متناسب است مانند اضافه خدمت ویا تنزیل درجه و محرومیت های دیگر مقرر کرده که تمام آن اختیاری است‌.[۱]

 

ماده ۱۹ قانون مجازات اسلامی‌اعمال مجازات بر جرم را در اختیار قاضی گذاشته است در نتیجه بسته به نظر دادگاه می‌تواند مجازات تکمیلی را اضافه کند یا اضافه ننماید چه مجرم توبه کرده باشد وچه توبه نکرده باشد‌.

 

بند دوم‌: مجازات های تبعی

 

مجازات های تبعی از آثار مترتب بر محکومیت جزایی است و هیچ گاه در حکم دادگاه قید نمی‌شود‌. تبعات  محکومیت جزایی عمدتاً محرومیت از حقوق اجتماعی است که قانونگذار آن را به زمان محدود کرده است‌.

 

پس از اجرای حکم و انقضای این مدت آثار محکومیت زایل می‌گردد. [۲] ماده ۶۲ مکرر قانون مجازات اسلامی‌( مصوب ۲۷ اردیبهشت ۱۳۷۷) مدتهای مذکور را در جرایم عمدی به این شرح پیش بینی  کرده است‌:

 

۱ – محکوما ن به قطع عضو در جرایم مشمول حد‌، پنج سال پس از اجرای حکم‌.

 

۲ – محکوما ن به شلاق در جرایم مشمول حد‌، یک سال پس از اجرای حکم‌.

 

۳ – محکوما ن به حبس تعزیری بیش از سه سال‌، دو سال پس از اجرای حکم‌.

 

تبصره ۲ – چنانچه اجرای مجازات اعدام به جهتی از جهات متوقف شود در این صورت آثار تبعی آن پس از انقضای هفت سال از تاریخ توقف اجرای حکم رفع می‌شود‌.

 

تبصره ۳ – در مورد جرایم قابل گذشت در صورتی که پس از صدور حکم قطعی با گذشت شاکی یا مدعی خصوصی اجرای مجازات موقوف شود اثر محکومیت کیفری زایل می‌گردد.

 

قانونگذار انواع مجازات های تبعی را بی آنکه جنبه حصری داشته باشد در تبصره ۱ ماده مذکور بیان نموده است‌. پس از رفع آثار محکومیت‌، بزهکار قانوناً به اعاده حیثیت نائل خواهد شد‌.

 

همانطور که ملاحظه می‌گردد دادگاه در اعمال مجازات و تخفیف آن در مجازات های تبعی هیچ گونه اختیاری ندارد به گونه ای که مجازات های تبعی از آثار مترتب بر محکومیت جزایی است و هیچ گاه در حکم دادگاه قید نمی‌شود‌. پس اثر توبه بر محکومیت جزایی ست و به تبع محکومیت جزایی بر مجازات تبعی نیز اثر خواهد داشت  و توبه مستقلاً نمی‌تواند اثری بر مجازات های تبعی داشته باشد‌.

 

 

 

گفتار ششم‌: آثار توبه در قصا ص ودیا ت

 

قصاص کیفری است که جانی به آن محکوم می‌شود وباید با جنایت او برابر باشد (ماده ۱۴ ق‌. م‌. ا ) این برابری عرفی است‌. به طوری که فرد بالغ را می‌توان در قبال قتل نابالغ  قصاص نمود‌. به عکس در صورتی که نا بالغ مرتکب قتل کسی شود قصاص منتفی و عاقله ی وی محکوم به پرداخت دیه می‌گردد.

 

در ماده ۱۰ قانون راجع به مجازات اسلامی‌ مصوب ۱۳۶۱ از دیه به عنوان « جزای مالی » نام برده شده است‌، ولی قانون مجازات اسلامی‌در ماده ۱۵ خود، به ماهیت دین بودن دیه توجه و آن را صرفاً مالی دانسته که از طرف شارع برای جنایت معین شده است‌.  بنابراین چنانچه محکوم علیه فوت شود‌، دیه ساقط نشده و از ورثه محکوم علیه قابل مطالبه و یا از دارایی وی استیفا می‌شود‌. در حالیکه‌، اگر دیه مجازات بود با فوت محکوم علیه اجرای مجازات ساقط می‌شد‌. مع هذا دیه از امتیازاتی که برای مجازات شناخته شده نیز برخوردار است‌.

 

به صراحت ماده ۱۱۵ لایحه ۱۳۹۰‌: دیه‌، قصاص و حد قذف و محاربه با توبه ساقط نمی‌شود‌.

 

[۱]- اردبیلی‌، محمد علی، حقوق جزای عمومی،جلد دوم‌، نشر میزان‌، چاپ پانزدهم‌، پاییز۱۳۸۶،ص ۱۵۵٫

 

[۲]- منبع پیشین‌، ص ۱۵۷٫

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1399-06-08] [ 10:54:00 ب.ظ ]




این برهم خوردن امنیت و آسایش دچار شدت و ضعف می‌گردد‌.

 

مثلاً کسی که سرقت می‌کند و یا مرتکب قتل می‌شود در محدوده ای که این جرایم را مرتکب شده به امنیت و آسایش عمومی‌خدشه وارد ساخته اشت‌.

 

اما این ویژگی در بعضی جرایم ملموس تر است‌. به عبارت دیگر جرایمی‌وجود دارند که بطور مستقیم با مفاهیم امنیت ملی و آسایش عمومی‌در ارتباط می‌باشند‌. مثل جاسوسی‌، شورش یا تحریک مردم به شورش‌،جمع آوری اطلاعات محرمانه‌،سوء قصد به جان مقامات سیاسی بلند پایه‌،تشویق بیگانگان به اشتغال کشور کمک به دشمن اشغالگر و نظایر آن بطور مستقیم با حاکمیت ملی و اساس و پایه های یک حکومت برخورد دارند‌. از سوی دیگر جرایمی‌مانند جعل و قلب سکه از باب سکه و نظایر آنها سلب کرده و در بعضی موارد مثل جعل اسکناس بنیانهای اقتصادی جامعه را متزلزل می‌سازند‌، جرایم بر علیه آسایش عمومی‌محسوب شده اند‌.

 

با این وجود تفاوت بین جرایمی‌مانند جعل اسکناس و قلب سکه با جرایمی‌مثل سرقت و قتل آن است که در اولی شاید اساساً هیچ فرد خاصی متضرر نشود با این توضیح که‌،شخصی که اسکناس جعلی را گرفته به نوبۀ خود آن را علیه دیگری خرج کند‌. در این میان بیش از همه‌، بنیانهای اقتصادی جامعه و اعتماد مردم به پول رایج آسیب می‌بیند و از این طریق آسایش عمومی‌مختل می‌گردد‌. لکن در قتل و سرقت ضرر اولیه به یک یا چند فرد بخصوص وارد می‌شود و اختلال در آسایش عمومی‌در نتیجه این دو جرم تنها یک امر ثانوی وطبعی است‌. لذا  ما در این مبحث جرایم علیه امنیت و آسایش عمویم را در دو گفتار به ترتیب ذیل مطرح می‌نمائیم‌.

 

در گفتار اول ابتدا جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی را که موضوع مواد ۵۰۸‌،۵۰۹ و ۵۱۲ می‌باشد را بیان نموده سپس  نقش توبه را در آنها در غالب تبصره ماده ۵۱۲ مورد بررسی قرار می‌دهیم‌.

 

در گفتار دوم ابتدا جرایم علیه آسایش عمومی‌را در غالب تهیه و ترویج سکه قلب موضوع مواد ۵۱۸-۵۱۹-۵۲۰ بصورت اجمالی مطرح سپس نقش توبه را در ماده ۵۲۱ مورد بررسی قرار میدهیم‌.

 

بند اول‌: توبه در جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی

 

موضوع امنیت داخلی و خارجی برای همه کشورها دارای اهمیت خاص بوده و به طوری که همواره بعنوان مهمترین ارزش برای ملتها محسوب گردیده است‌.

 

با توجه به ارزشی که همواره ملتها بر حاکمیت خود قایل بوده اند و تلاش حکومتها جهت حفظ قدرت و حاکمیت خود وخطراتی که جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی می‌تواند برای استقلال و تمامیت ارضی کشور ایجاد نماید از گذشته دور مقررات بسیار سختی راجع به اینگونه جرایم وجود داشته است‌.

 

در ایران باستان قوانینی که برای کیفر خیانت پیشگان وضع شده بود بسیار سخت و وحشتناک بود از جمله اینکه‌: «مجرم خائن به کشور را مجبور می‌کردند زهر بنوشد یا او را به چهار میخ می‌کشیدند یا سرش را میان دو سنگ بزرگ می‌کوفتند‌.»[۱]

 

و یا اینکه شکنجه ای بنام نه مرگ برایش در نظر می‌گرفتند بدین ترتیب که جلاد اول انگشتان دست و انگشتان پا و بعد دست را تا مچ و پا را تا کعب و سپس دست را تا آرنج و پا را تا زانو و آنگاه گوش و بینی و عاقبت سر را قطع می‌کردند‌… و پیش حیوانات وحشی می‌انداختند‌.»[۲]در سایر کشورها نیز مانند روم‌،فرانسه و‌…وضعیت مشابه حاکم بود‌.

 

 

با مرور زمان در اثر پیشرفت تمدن و انتشار عقاید و اندیشه های کیفری علمای حقوق و پیدایش مکاتب کیفری جرایم بر ضد امنیت مانند سایر جرایم تابع ضوابط و مقررات گردید تا جایی که به صورت فعلی در آمد‌. امروزه نیز این مسئله از اهمیت ویژه ای برخوردار می‌باشد چنانکه مقررات مترتب برآن از مرزهای کشور فراتر رفته تا آنجا که حتی اصل سرزمینی بودن حقوق جزا را نیز نقض می کند‌.[۳]

 

پایان نامه حقوق

 

مستفاد از قانون مجازات اسلامی‌جرایمی‌از قبیل‌: جاسوسی‌،شورش و تحریک به شورش‌،سوء قصد به شخصیت‌های سیاسی جمع آوری اطلاعات محرمانه تشویق بیگانگان به اشتغال کشور کمک به دشمن‌، تهدید به بمب گذاری در هواپیما کشتی و سایر وسایل نقلیه و‌…که مستقیماً به حاکمیت ملی و اساس و پایه های یک نظام و حکومت ارتباط پیدا می کند در زمرۀ جرایم بر ضد امنیت داخلی و خارجی شمرده شده است‌.

 

قانونگذار در قانون تعزیرات سال ۷۵ جرایم بر ضد امنیت داخلی و خارجی را یکجا آورده واز تقسیم و تفکیک آن پرهیز نموده است‌.

 

شاید دلیل این عدم تفکیک آن بوده که‌: «قرار دادن برخی از جرایم مورد بحث تحت هر یک از این دو عنوان ممکن است با شک و تردید مواجه شود حتی برخی افراد اصل این تقسیم بندی را مورد تردید قرار داده و اظهار داشته اند‌: که امنیت یک واحد غیر قابل تجزیه می‌باشد که ممکن است توسط اتباع یک کشور یا افراد خارجی مورد تهدید قرار گیرد‌،ولی این امر نباید مجوزی برای تفکیک قایل شدن بین این جرایم باشد‌.»[۴]

 

مقاله - متن کامل - پایان نامه

 

با این وجود مقنن در قانون تعزیرات سال ۱۳۷۵ توبه را در تبصره ماده ۵۱۲ احصاء نموده و آن را به مواد ۵۰۸-۵۰۹-۵۱۲ تعمیم داده است‌. که ما ضمن بیان مواد فوق و ایرادات وارده به این مواد‌،تأثیر توبه را در آنها مورد بررسی قرار می‌دهیم‌.

 

الف) ماده ۵۰۸ اشعار میدارد‌: «هر کس یا گروهی با دول خارجی متخاصم به هر نحو علیه جمهوری اسلامی‌ایران همکاری نماید درصورتی که محارب شناخته نشود‌. به یک تا ده سال حبس محکوم می‌گردد » چنانکه ملاحظه شود این ماده از مصادیق جرایم بر ضد امنیت خارجی است و هر گونه همکاری با دولت های خارجی متخاصم علیه ایران را در صورت عدم صدق عنوان محاربه موجب مجازات از یک تا ده سال حبس میداند‌. لذا هر گاه نوع همکاری با دولت خارجی تحت هیچکدام از عناوین مذکور در سایر مواد مانند جاسوسی یا تحریک نیروهای رزمنده پیرو تبانی با دول خارجی و‌…..قرار نگیرد مرتکب را می‌توان براساس این ماده محکوم و سپس مجازات نمود‌.

 

براین ماده چند ایراد وارد شده از جمله اینکه‌: «مجازات مرتکب نباید منوط به همکاری با دول خارجی متخاصم می‌شد بلکه همین که این همکاری علیه جمهوری اسلامی‌ایران انجام می‌گیرد باید قابل مجازات باشد‌،اعم از اینکه طرف همکاری دولت متخاصم باشد یا دولت دارای روابط دوستانه و حتی برادرانه و‌… ایراد دیگری که می‌توان به ماده وارد کرد وجود واژه «گروهی » در آن است که اضافه بنظر میرسد‌،زیرا مسلماً هر جرمی‌که توسط یک فرد قابل ارتکاب و مجازات باشد ارتکاب آن توسط گروهی از افراد نیز به همان شکل قابل مجازات خواهد بود‌،همان طور که در سایر مواد فصل اول قانون تعزیرات بعد از واژه «هر کس » به کلمه «گروهی » اشاره نشده است‌.»[۵]

 

ب) ماده ۵۰۹ مربوط به تشدید مجازات, زمان جنگ در جرایم بر ضد امنیت داخلی و خارجی است آنجا که بیان می‌دارد‌:«هر کس در زمان جنگ مرتکب یکی از جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی موضوع این فصل شود به مجازات اشد همان جرم محکوم می‌گردد‌.»

 

از نظر شکل ایرادی که در این ماده بنظر می‌رسد این است که باتوجه به شمول این ماده نسبت به تمامی‌مواد فصل اول بهتر بود که قانونگذار آن را در انتهای فصل می‌آورد‌. و از نظر ماهوی نیز می‌توان اظهار داشت که اولاً منظور از جنگ در این ماده تعریف نشده است ولی به نظر می‌رسد منظور از جنگ قطعاً جنگ مسلحانه است نه آنچه اصطلاحاً جنگ سرد نامیده می‌شود و ثانیاً اینکه آیا جنگ داخلی نیز تحت شمول این ماده قرار می‌گیرد یا خیر محل تردید است‌.[۶]

 

ج) موضوع ماده ۵۱۲تحریک مردم به جنگ و کشتار با هدف بر هم زدن امنیت می‌باشد که از مصادیق بارز جرایم علیه امنیت کشور محسوب می‌شود مطابق این ماده‌: «هر کس مردم را به قصد بر هم زدن امنیت کشور به جنگ و کشتار با یکدیگر اغوا یا تحریک کند‌،صرفنظر از اینکه موجب قتل و غارت بشود یا نشود به یک تا پنج سال حبس محکوم می‌گردد‌. »

 

با نگرش به این ماده چنین استنباط می‌شود که مقنن صرف تحریک را بعنوان یک جرم مطلق محسوب نموده و تحقق نتیجه (موجب قتل و غارت شدن یا نشدن ) برای وی اهمیتی نداشته و علی السویه بشمار می‌رود و مجازات پیش بینی شده مختص تحریک کننده است ضمناً برای تحقق تحریک کننده احراز سوء نیت خاص به شکل «قصد بر هم زدن کشور» ضروری است.

 

حال با عنایت به مطالب عنوان شده در خصوص مواد فوق الذکر، به بررسی تبصره ماده ۵۱۲ که توبه راسبب معافیت مجازات افراد مندرج در این مواد نموده است می‌پردازیم.

 

د) این تبصره اشعار می‌دارد‌: «در مواردی که احراز شود متهم قبل از دست یابی نظام توبه کرده باشد مشمول مواد ۵۰۸-۵۰۹-۵۱۲ نمی‌شود‌.»

 

بر این تبصره هم از نظر شکلی اشکالی وارد است هم از نظر ماهوی اشکالات شکلی که بنظر می‌رسد این است که اولاً‌: با توجه به اینکه عنوان این تبصره فقط مربوط به ماده ۵۱۲ می‌باشد اما در مفاد آن به مواد ۵۰۸و۵۰۹ نیز اشاره گردیده و از طرفی با عنایت به اهمیتی که «توبه دارد شایسته بود که قانونگذار این تبصره را بعنوان ماده ای جداگانه و مستقل ذکر می‌نمود‌. ثانیاً‌: اصلح بود قانونگذار برای روشن شدن بهتر پیام این ماده‌،بعد از کلمه «مشمول » کلمه «مجازات» را می‌آورد‌. چرا که صریحاً گویای این مطلب می‌شد که محض متهم بعد از توبه مشمول مجازات این مواد خارج گردیده است‌.

 

اشکالات ماهوی وارده بر این تبصره عبارتند از‌:

 

۱-  در کشور ما علیرغم وجود اکثریت مسلمان اقلیت های مذهبی غیر مسلمان نیز وجود داشته و زندگی می‌نمایند‌. لذا بلحاظ خطرات نهفته در جرایم بر ضد امنیت داخلی و خارجی و اهمیتی که قانونگذار برای جلب همکاری مجرمین جهت کشف و خنثی سازی اینگونه جرایم قایل شده و به تبع آن اهمیت و نقشی که توبه مرتکب می‌تواند در این راستا ایفاء نماید با این وجود در این تبصره روشن و مشخص نشده که آیا توبه در مورد مرتکبین غیر مسلمان و اقلیت های مذهبی تابع ایران نیز مصداق پیدا می‌کند یا خیر ؟

 

۲- همانگونه که قبلاً بیان شده ماده ۵۰۹ مربوط به تشدید مجازات زمان جنگ است و جرم خاصی در آن پیش بینی نشده است‌. لذا با توجه به شمول این ماده نسبت به تمامی‌مواد این فصل مشخصی نیست که آیا توبه در این ماده فقط تشدید مجازات را از بین می‌برد یا سبب سقوط  کلیه مجازاتها می‌گردد ؟

 

در جواب با توجه به منطوق تبصره فوق چنین استنباط می‌شود که توبه فقط تشدید مجازات را از بین می‌برد لذا در اینصورت می‌توان دادگاه را در تعیین حداقل تا کمتر از حداکثر مجازات برای مرتکبین مخیر دانست‌.

 

در ضمن مقنن با آوردن این ماده در کنار مواد ۵۱۲-۵۰۸ در تبصره فوق‌،در واقع قایل به نوعی تفکیک بین توبه در زمان جنگ و غیر آن شده است‌،زیرا در مواد ۵۰۸-۵۱۲ توبه سبب معافیت مرتکب از مجازات شمرده شده اما در ماده ۵۰۹ فقط تشدید مجازات را از بین می‌برد که بنظر می‌رسد این تفکیک‌،خود با فلسفه و هدف جعل توبه در اینگونه جرایم تناقض پیدا می‌کند‌.

 

۳- چه تفاوت و فرق ماهوی بین مواد ۵۱۲-۵۰۸ با مواد ۵۱۱-۵۱۰ وجود دارد که سبب گردیده توبه در مواد ۵۱۲-۵۰۸ پیش بینی اما در مواد ۵۱۱-۵۱۰ ملحوظ نظر قرار نگیرد ؟

 

۴- منظور از کلمه «دستیابی » در این تبصره روشن نشده و جای سوال دارد که آیا دستیابی همان دستگیری است یا مرحله دیگری می‌باشد ؟

 

برخی در این مورد بیان می‌دارند‌:

 

«در هر صورت‌،توبه باید قبل از دستیابی نظام انجام گرفته باشد و به نظر می‌رسد که دستیابی یک مرحله قبل از دستگیری است‌. بنابراین به محض دست یافتن نظام به مرتکب‌،توبه او دیگر مؤثر نخواهد بود‌. هر چند که توبه از دستگیری عملی انجام شده باشد‌.

 

برای مثال توبه کسی که در هواپیما در حال ورود ناشناس به فضا و خاک ایران توبه می‌کند‌،در حالی که مأمورین امنیتی با شناسایی قبلی وی جهت دستگیر کردن او در فرودگاه حاضر شده اند‌،یا توبه کسی که پس از محاصره خانه تیمی‌توبه می‌کند نمی‌تواند پذیرفته شود چرا که علی رغم محقق نشدن دستگیری‌،فرد مرتکب در دسترس نظام قرار گرفته است‌.»[۷]

 

با عنایت به موارد عنوان شده می‌توان چنین نتیجه گرفت که‌: موضوع حکم تبصره ماده ۵۱۲ به درستی روشن نشده و نامفهوم است و توضیح قانون گذار را طلب می کند‌. از طرفی دلیل پیش بینی تخفیف یا معافیت از مجازات در اینگونه جرایم را باید ناشی از سنگینی و خطرات گسترده نهفته در آنها و اهمیتی که کشف جرایم مذکور می‌تواند برای برقراری امنیت و حفظ حکومت و‌…داشته باشد دانست‌.

 

با این وجود بنظر می‌رسد این تبصره با اوصافی که از آن ذکر شد‌،قادر نیست این رسالت مهم را به انجام برساند‌.

 

لذا پیشنهاد می‌شود‌: به عوض آن یک ماده مستقل و جداگانه توسط دست اندرکاران تدوین قانون وضع و نقش توبه در معافیت از مجازات را به سایر مواد نیز تسری و تعمیم دهند‌. بطوری که حداقل برای کسانی که آلوده به چنین جرایمی‌شده اند این نوید دلگرمی‌و امتیاز را داشته باشد که در صورت پشیمانی و توبه واقعی از مجازات در نظر گرفته شده معاف می‌باشند.

 

بند دوم‌: توبه در جرایم علیه آسایش عمومی‌

 

در این گفتار ابتدا اشاره مختصری به معنی و مفهوم آسایش عمومی‌نموده سپس ضمن بیان مواد ۵۱۸-۵۱۹–۵۲۰-۵۲۱ که ناظر بر تهیه و ترویج سکه قلب می‌باشند به بررسی تأثیر توبه در آنها می‌پردازیم‌.

 

«لفظ آسایش در اصطلاح حقوقی بهمعنی فراهم آمدن زمینه و امکانات لازم یا وجود شرایط و اوضاع و احوال اجتماعی است که در سایه استقرار آن انجام فعالیت هایگوناگون اقتصادی‌،بازرگانی‌،کشاورزی‌،فرهنگی‌،اجتماعی و غیر اینها برای عموم افراد در جامعه امکان پذیر می‌باشد‌.

 

در رابطه با مسایل کیفری نیز لفظ آسایش به دو معنی و مفهوم « آسایش به معنی اعم و اخص » قابل بحث و بررسی است‌،زیرا سلب آسایش در معنی اعم آن در اغلب جرایم مستتر است‌. مثلاً وقوع سرقت و کلاهبرداری و نظایر آن موجبات سلب آسایش مردم را فراهم می کند‌. اما از نظر نویسندگان قانون تعزیات بنظر میرسد که لفظ آسایش در معنی اخص آن استعمال شده است‌.»[۸]

 

مستفاد از قانون مجازات اسلامی‌جرایم علیه آسایش عمومی‌را می‌توان مشتمل بر ضرب سکه قلب‌،جعل و تزویر‌،محو یا شکستن مهر‌،سرقت نوشتجاب از اماکن دولتی‌،فرار محبوسین قانونی‌،اخفاء مقصرین غصب عناوین و مشاغل و تخریب اموال دولتی دانست‌.قانونگذار در قانون مجازات اسلامی‌مبحث تعزیرات پنج ماده از فصل چهارم را به تهیه و ترویج سکه قلب اختصاص داده و در مواد مذکور علاوه بر مسئله تهیه و ترویج به مواد فوق الذکر‌،به بررسی تأثیر توبه در آنها می‌پردازیم‌.

 

 

 

 

 

 

 

الف) ماده ۵۱۸ بیان می‌دارد‌:

 

«هر کس شبیه هر نوع مسکوک طلا یا نقره داخلی یا خارجی از قبیل سکه بهار آزادی‌،سکه حکومت های قبلی ایران لیره و نظایر آن را از پول و ارزهای دیگر که مورد معامله واقع می‌شود بسازد یا عالماً داخل کشور نماید یا مورد خرید و فروش قرار دهد یا ترویج سکه قلب نماید به حبس از یک تا دو سال محکوم می‌شود‌.»

 

این ماده عنصر قانونی تهیه و ترویج سکه قلب می‌باشد و چنانچه ملاحظه می‌شود مقنن در این ماده علاوه بر سکه های طلا و نقره داخلی – سکه های طلا و نقره خارجی را نیز مورد حمایت و پشتیبانی قرار می‌دهد‌.

 

عنصر مادی این جرم ساختن شبیه مسکوک طلا و نقره و پولها و ارزهای مورد معامله یا وارد کشور نمودن آنها یا خرید و فروش و یا ترویج آنها می‌باشد‌.

 

و بالاخره عنصر معنوی آن آگاهی از مجرمانه بودن عمل (عمد عام )است‌.«اگر چه معمولاً مجرمان مذکور با قصد انتفاع نامشروع دست به چنین اعمالی می‌زنند اما انتفاع نامشروع و یا قصد اخلال در آسایش عمومی‌عنصر معنوی این جرایم نیست و صرف آگاهی از مجرمانه بودن عمل برای تحقق جرم کافی است‌.»[۹]

 

ب) ماده ۵۱۹ اشعار می‌دارد‌:

 

«هر کس به قصد تقلب به هر نحو از قبیل تراشیدن‌،بریدن و نظایر آن از مقدار مسکوکات طلا یا نقره ایرانی و خارجی بکاهد یا عالماً عامداً در ترویج این قبیل مسکوکات شرکت یا آن را داخل کشور نماید به حبس از یک ماه تا سه سال محکوم می‌شود‌.»

 

همانگونه که ملاحظه می‌شود این ماده ناظر بر مخدوش کردن سکه طلا و نقره می‌باشد عنصر قانونی این جرم محسوب می‌شود‌.

 

عنصر مادی این جرم شامل‌: کاستن از مقدار مسکوکات طلا و نقره‌،ترویج سکه مخدوش نیز می‌باشد‌. بنابراین اگر کسی قصد تقلب نداشته باشد و مرتکب تخدیش شود مثلاً برای انجام آزمایش چنین کاری را انجام دهد عملش مشمول این ماده نخواهد شد‌.»[۱۰]

 

 

 

 

 

ج) ماده ۵۲۰بیان می‌دارد‌:

 

«هر کس شبیه مسکوکات رایج داخلی یا خارجی غیر از طلا و نقره را بسازد یا عالماً عامداً آنها را داخل کشور نماید و یا در ترویج آنها شرکت کند یا مورد خرید و فروش قرار دهد به حبس از یک تا سه سال محکوم می‌شود‌.»

 

این ماده عنصر قانونی تهیه و ترویج و ساخت سکه قلب غیر طلا و نقره می‌باشد و قانونگذار در این ماده چنین مسکوکاتی را اعم از داخلی و خارجی مورد حمایت قرار می‌دهد‌.

 

عنصر مادی این جرم‌،ساختن شبیه مسکوکات غیر طلا و نقره یا داخل نمودن آنها‌،یا ترویج و در نهایت خرید و فروش آن است‌.

 

در مورد عنصر معنوی این جرم نیز بنظر می‌رسد عمد عام (آگاهی از مجرمانه بودن عمل )کافی باشد‌.

 

د) ماده ۵۲۱ اشعار می‌دارد‌:

 

«هر گاه اشخاصی که مرتکب جرایم مذکور در مواد ۵۱۸-۵۱۹ و ۵۲۰ می‌شوند قبل از کشف قضیه مأمورین را از ارتکاب جرم مطلع نمایند یا در ضمن تعقیب به واسطه اقرار خود موجبات تسهیل تعقیب سایرین را فراهم آورند یا مأمورین دولت را به نحو مؤثری در کشف جرم کمک و راهنمایی کنند بنابه پیشنهاد رئیس حوزه قضایی مربوط و موافقت دادگاه و یا با تشخیص دادگاه در مجازات آنها تخفیف متناسب داده می‌وشد و حسب مورد از مجازات حبس معاف می‌شوند مگر آنکه احراز شود قبل از دستگیری «توبه» کرده اند که در این صورت از کلیه مجازاتهای مذکور معاف خواهند شد‌.»

 

این ماده ناظر بر تخفیف و معافیت برای مرتکبین جرایم تهیه و ترویج سکه قلب شامل ساختن سکه قلب اعم از (ساختن تقلبی سکه طلا و نقره و ساختن سکه قلبی غیر طلا و نقره ) مخدوش کردن مسکوک رایج‌،ترویج سکه قلب یا مخدوش داخل کردن سکه قلب یا مخدوش به کشور و خرید و فروش مسکوک تقلبی می‌باشد‌.

 

همان گونه که می‌دانیم قلب سکه از جمله جرایم علیه آسایش عمومی‌است که می‌تواند تأثیرات سوئی بر رفاه و آسایش عمومی‌و نیز بر عملکرد نهاد های اداری اقتصادی اجتماعی و سایر نهاد ها بر جای گذارد از طرفی این گونه جرایم عمدتاً به شکل گروهی و سازمان یافته و گاهی نیز فرامرزی ارتکاب می‌یابد که این مسئله تعقیب‌،دستگیری و محاکمه چنین مجرمینی را بیش از پیش پیچیده نموده و با مشکلات جدی مواجه می‌سازد‌.

 

بنابراین یکی از بهترین شیوه و روش هایی که برای مبارزه با مرتکبین این گونه جرایم اتخاذ گردیده این است که افرادی از داخل ودرون خود آنها تشویق و ترغیب به همکاری و معرفی خود به مراجع ذیصلاح قضایی و انتظامی‌شوند‌. به همین منظور قانونگذار جمهوری اسلامی‌ایران اقدام به وضع ماده فوق الذکر نموده که در ذیل آن مورد بررسی و تدقیق قرار می‌دهیم‌.

 

شایان ذکر است مقنن با وضع این ماده در واقع نشان می‌دهد که قانون مجازات اسلامی‌برخلاف نامش فقط قانون تنبیه و مجازات نیست بلکه قانون پاداش و تشویق نیز می‌باشد و چنانچه مصالح جامعه و حکومت ایجاب نماید دولت از حقش صرفنظر می‌کند‌.

 

در این ماده ابهامات و اشکالاتی ملاحظه می‌شود از جمله اینکه‌: ۱- در ابتدای ماده کلمه «مرتکب جرایم» بکار برده شد و جای سوال اینجاست که منظور از مرتکب جرم تنها مباشر جرم است یا شریک و معاون جرم را نیز در بر می‌گیرد ؟

 

اگر منظور از این کلمه را تنها مباشر تلقی کنیم پس تکلیف شریک و معاون جرم در این ماده چه می‌شود ؟ لذا با توجه به اهمیتی که کشف اینگونه جرایم دارد شایسته است مقنن شریک و معاون جرم را نیز در این ماده دخالت می‌داد‌. زیرا در بسیاری از اوقات همکاری معاون و شریک جرم می‌تواند مؤثر در مقام باشد و در کشف قضیه و دستگیری سایر مرتکبین مثمر ثمر باشد‌.

 

۲- ابهام دوم‌،منظور از کلمه «کشف قضیه» می‌باشد که آیا منظور کشف قضیه قلب سکه است یا کشف قضیه دخالت مورد نظر در آن ؟

 

۳- ابهام سوم در این ماده اشاره به توبه قبل از دستگیری است ؟ لذا سوالی که مطرح می‌شود این است که آیا منظور از دستگیری‌،دستگیری قبل از اثبات جرم است یا بعد از اثبات جرم ؟ زیرا چنانکه در حدود گفته شد توبه قبل از دستگیری و ثبوت جرم باعث سقوط مجازات می‌گردید و چنانچه مجرمی‌قبل از دستگیری در دادگاه جرمش ثابت شود دیگر توبه وی مؤثر نخواهد بود هر چند هنوز دستگیر نشده باشد‌.

 

فرض کنید آقای الف مرتکب جرم سکه قلب گردیده و در نبود وی تشکیلاتش لو رفته و موضوع در دادگاه مطرح و رسیدگی و نهایتاً جرمش ثابت شده است اما تا بحال دستگیر نشده حال چنانچه وی با وجود اینکه هنوز دستگیر نشده توبه نماید اصولاً توبه اش نمی‌تواند سبب سقوط مجازات گردد چرا که بعد از اثبات جرم صورت گرفته است اما ظاهر ماده گویای این است که توبه چنین فردی هم می‌توان پذیرفت‌.

 

اشکالات این ماده عبارتند از‌:

 

«اول – تفکیک بین مرحله قبل از کشف قضیه و مرحله عقیب که مفید فایده بنظر نمی‌رسد زیرا اینکه قانونگذار مجرمی‌را مستحق معافیت یا تخفیف دانسته است که قبل از کشف قضیه مأموران تعقیب را از ارتکاب جرم مطلع نماید یا در ضمن تعقیب به واسطه اقرار خود موجبات تسهیل تعقیب سایرین را فراهم آورده یا مأمورین دولت را به نحو مؤثری می‌باشند و بنابراین کافی بود که قانونگذار همکاری مؤثر مجرم را با مراجع انتظامی‌قضایی بنابه تشخیص دادگاه موجب تخفیف یا معافیت مجرم از مجازات اعلام می‌کرد بدون تفکیک اینکه این همکاری در جه مرحله ای انجام شده است‌.

 

اشکال دوم تفکیک بین مجرمی‌است که قبل از دستگیری توبه کرده و مجرمی‌که توبه نکرده است‌. در این ماده مقنن مجرمینی را به شرح فوق با مأمورین همکاری کرده اند با موافقت دادگاه حسب مورد از مجازات حبس معاف دانسته است »مگر آنکه احراز شود قبل از دستگیری توبه کرده اند که دراینصورت از کلیه مجازات های مذکور معاف خواهند شد » بدین ترتیب مجرم در حالت اول (یعنی همکاری بدون توبه ) فقط از مجازات حبس و در حالت دوم (یعنی در صورت توبه کردن ) از کلیه مجازاتهای مذکور معاف می‌شود در حالی که در سه ماده ۵۱۸و ۵۱۹و ۵۲۰ مجازاتی غیر از حبس ذکر نشده است که تفکیک بین این دو حالت معقول و معنی دار باشد‌. »[۱۱]

 

در مورد اشکال دوم چند احتمال وجود دارد که شاید بتوان به نوعی آن را با اراده و منظور مقنن مرتبط و هماهنگ دانسته و در واقع توجیه نمود از جمله اینکه‌:

 

«۱- ممکن است گفته شود منظور از مجازات های مذکور در این مواد (حبس) و مجازت های تکمیلی و تتمیمی‌است که ممکن است دادگاه اعمال کند اما ایرادی که به این پاسخ وارد است اینکه مجازاتهای تکمیلی مجازتهای مذکور نیستند چون ذکری از آنها به میان نیامده است‌. احتمال دیگر آن است که منظور قانونگذار از مجازت های مذکور مجازات حبس و مجازات مذکور در ماده ۵۲۲ است که در اینصورت اولاً بهتر بود این دو ماده به جای یکدیگر قرار گیرند ثانیاً با توجه به مواد ۹و ۱۰ قانون مجازات اسلامی‌به نظر می‌رسد که ضبط اموال مزبور مشمول معافیت این ماده نیست و ثانیاً کلمه مذکور معمولاً برای چیزی بکار می‌رود که قبلاً ذکر شده باشد‌. احتمال سوم که احتمال قویتری هم هست آن است که معافیت چه در صورت توبه و چه در سایر معاذیر قانونی مذکور فقط نسبت به مجازت های مذکور در مواد ۵۱۸و۵۱۹و۵۲۰ صورت می‌گیرد که همان حبس است‌.»[۱۲]

 

۲- شاید تفسیر معقولی که بتواند این تفکیک را معنی سازد آن است که بگوئیم اعطای معافیت یا تخفیف به مجرم با خاطر همکاری وی در حالت عدم توبه بسته به تشخیص دادگاه است ولی در حالت توبه دادگاه ملزم می‌باشد که به صرف احراز توبه مجرد را زا تحمل مجازات معاف نماید این برداشت در واقع به معنی آن است که تأکید جمله آخر را به جای واژه «کلیه»بر عبارت «معاف خواهند شد» بگذاریم‌.»[۱۳]

 

حال با عنایت به آنچه گفته شد چون جرم قلب سکه از جمله جرایم بر علیه آسایش عمومی‌است و جرایم دیگری از قبیل‌: جعل و تزویر غضب عناوین و مشاغل سرقت نوشتجاب از اماکن دولتی و‌…نیز در شمار جرایم بر علیه آسایش عمومی‌محسوب گردیده اند اما قانونگذار مسئله توبه و تاثیر آن را در سقوط مجازات را فقط منحصر و محدود به جرم تهیه و ترویج سکه قلب نموده و سایر جرایم و مرتکبین آنها در این راستا را از این موهبت بی بهره نموده است‌.

 

بعنوان نمونه در ماده ۵۱۳ ق‌.م‌.ا که در خصوص اعطای تخفیف مجازات به جاعلین وضع شده و تقریباً می‌توان گفت به شکل خلاصه تر از ماده ۵۲۱ تدوین گردیده است و از نظر ماهوی نیز هر دو جرم (جعل و سکه قلب) به هم نزدیک بوده و تفاوتی ندارند علی رغم این اوصاف مشخص و معلوم نیست چرا مقنن توبه را در جرم قلب سکه مؤثر دانسته اما در جرم جعل اشاره ای از آن به میان نمی‌رود ؟

 

در اینجا سوالی که مطرح می‌شود این است که‌: علت این محدود نمودن توبه در چند ماده چه می‌تواند باشد ؟ و اصولاً آیا این محدود کردن آگاهانه و هدف دار بوده یا اینکه فاقد دلیل خاص است ؟

 

در جواب باید گفت‌: هر چند به صراحت نمی‌توان این محدودیت را فاقد دلیل خاص عنوان کرد و چه بسا آگاهانه و هدف در صورت گرفته باشد اما به نظر نگارنده این مطلب یعنی محدود کردن توبه درغالب چند ماده با رسالت عظیم توبه و جایگاه رفیعی که می‌تواند در اصلاح و بازگشت مجرمین داشته باشد هماهنگی و همخوانی ندارد‌.

 

به دیگر سخن می‌توان گفت‌: این سیاست یک بام و دو هوا در وضع قوانین نه تنها ممکن است باعث سردرگمی‌و حیرت متولیان امر قضا گردد بلکه می‌تواند ارزش و اهمیت و جایگاه واقعی توبه را نیز آنان کاهش دهد‌.

 

در اینجا ممکن است این شبه مطرح شود که در صورت تسری و تعمیم توبه در سایر موارد ابهت و قاطعیت قوانین کم رنگ شده و زمینه سوء استفاده مجرمین قضات فراهم می‌گردد‌.

 

در پاسخ باید گفت‌: اولاً‌: همیشه این مکان وجود داشته و دارد که افرادی فرصت طلب درصدد سوء استفاده از این مسئله برآیند اما صرف سوء استفاده عده ای معدود نباید باعث محدودیت این موضوع مهم (تسری و تعمیم توبه ) گردد‌.

 

ثانیاً‌: توبه یک حکم واجب الهی است چطور می‌توان مسئله ای را که خداوند به آن امر فرموده و در مقابل نیز نوید عفو و بخشش داده و سبب کم رنگ شد ابهت و قاطعیت قوانین دانست ؟ کدام قانون از سنت الهی بالاتر قاطع تر و با ابهت تر است ؟

 

ثالثاً‌: مگر نه این است که مهمترین هدف مجازات اصلاح مجرم می‌باشد اصلاحی که شعار اصلی مکاتب کیفری پیشرفته امروزی است و حال که با توبه مجرم این اصلاح جامه عمل پوشیده و به منصه ظهور می‌رسد،دیگر مجازات چه سودی می‌تواند داشته باشد؟

 

بر این اساس نگارنده این محدودیت توبه در تعزیرات را قابل قبول ندانسته و اعتقاد راسخ دارم که درتعزیرات می‌توان ضمن تسری و تعمیم توبه به سایر مواد‌،از آن در جهت اصلاح مجرمین استفاده نمود‌.

 

بررسی مربوط به توبه در جرایم علیه امنیت و آسایش عمومی‌در مبحث مربوط به نقش توبه در تعزیرات انجام گردید لذا از تکرار مجدد آن پرهیز می‌کنیم.

 

مبحث سوم‌: آثار فقهی حقوقی توبه و بررسی آثار آن در قصاص و دیه

 

گفتار اول‌: بازگشت عدالت و قبول شهادت

 

همان گونه که در مباحث قبلی بیان شد‌، به صراحت در متون اسلامی‌( آیات وروایات ) از توبه به عنوان زایل کننده گناهان و تبدیل کننده سیئات به حسنات نام برده شده است‌. یکی از آثار بارز و نمود خارجی توبه این است که عدالت از دست رفته با توبه بر می‌گردد، چون توبه آثار گناه را نابود می‌کند‌. نفس انسانی را از آلودگی پاکیزه می‌سازد و دلها را به حالت پیش از گناه بر می‌گرداند‌، در نتیجه عدالت از دست رفته بازگشت می‌کند‌.

 

علامه حائری ( ره ) در این باره می‌گوید‌: اگر شخص توبه کند به معنی اینکه پشیمان شود و بنابر عدم برگشت به مخالفت گذارد‌، وصف عدالت بر می‌گردد‌. توبه گناهان گذشته را پاک می‌سازد‌. البته در خصوص گناهان کبیره

 

از بین رفتن عدالت اتفاقی است بین فقهاء ولی به نظر عده ای از فقهاء‌، عدالت با ارتکاب گناه کوچک از میان نمی‌رود تا با توبه باز گردد‌. آیت ا لله بروجردی از فقهایی هستند که چنین نظری دارند‌. ایشان به روایت عبد الله بن ابی یعفور از امام صادق علیه السلام در این زمینه استناد کرده اند‌. « راوی می‌گوید از امام  صادق علیه السلام پرسیدم‌: عدالت مردی که میان مسلمانان است با چه چیزی شناخته می‌شود تا گواهی مسلمانان در سود وزیان او پذیرفته شود؟ امام فرمودند‌: به این است که او را با ستر‌، عفاف و نگهداری شکم‌، عورت‌، دست و زبان بشناسی و با پرهیز کردن از گناهان کبیره ای که خداوند وعده آتش بر آنها داده است‌. در مورد اثر توبه در مورد شهادت باید گفت

 

که چنانچه شخصی در سابق مرتکب گناهی گردیده و آنگاه توبه نموده باشد شهادت او پذیرفته می‌شود‌.

 

گفتار دوم‌: سقوط مجازات

 

اثر اصلی توبه‌، در صورتی که با شرایط لازم خود واقع شود‌، سقوط مجازات مجرمین می‌باشد ؛ این اثر مربوط به توبه قبل از اثبات جرم است که مورد قبول اجماع فقهای امامیه است ؛ چنان که صاحب کشف المراد‌، ادعای اجماع بر سقوط عقاب کرده است‌. وی در این باره می‌نویسد: « الناس اتفقوا علی سقوط العقاب بالتوبه »  ونیز محقق  لاهیجی معتقد است‌، در صورتی تحقق توبه‌، عقا ب سا قط شده و بر این مسئله اجماع منعقد شده است‌.همچنین‌، بعضی از فقهای شافعی و پیروان احمد حنبل معتقدند توبه مطلقاً موجب سقوط مجازات است ؛ زیرا قرآن کریم توبه محارب را قبل از دستگیری‌، مسقط مجازات دانسته است‌، با این که جرم محاربه جرم سنگینی است  بنابراین‌، نسبت به جرم اخف ( غیر محاربه ) به طریق اولی توبه قبل از دستگیری‌، موجب سقوط مجازات می‌شود‌. قانون موضوعه ایران نیز به تبع فقه پویای اسلام‌، توبه قبل از دستگیری را مسقط کیفر دانسته است‌.

 

قابلیت عفو توسط امام‌: یکی دیگر از آثار توبه‌، مربوط به اثر توبه بعد از اثبات جرم می‌باشد که در این صورت‌، همانطور که گذشت‌، توبه‌، عامل سقوط مجازات نیست ؛ بلکه سبب عفو توسط قاضی است که در صورت تشخیص مصلحت فرد وجامعه‌، مخیر است مرتکب را از مجازات معاف نماید‌. چنان که در روایت متعددی این مسئله ( عفو امام در صورت صلاحدید ) عنوان شده است‌. چنان که در معتبره طلحه بن زید (که قبلاً ذکر شد ) امام فرمودند: « انی اراک شابا لا بأس بهبتک‌..؛ چون تو را جوان می‌بینم‌، اشکالی در عفو تو نیست‌. »

 

یعنی‌: توجه به خود مجرم‌، صرفنظر از جرم ارتکابی‌. در قوانین موضوعه کشور ما که بازتاب پویای فقه امامیه است، توبه بعد از اقرار را مسقط مجازات ندانسته است‌، بلکه آن را سبب عفو قاضی می‌داند‌. به عنوان مثال‌، در ماده ۷۲ قانون مجازات اسلامی‌آمده است: « هر گاه،کسی به زنایی که موجب حد است اقرار کند و بعد توبه نماید‌، قاضی می‌تواند ( مخیر است ) از ولی امر برای او تقاضای عفو بنماید و یا حد را بر او جاری کند‌.»

 

گفتار سوم‌: اعمال تخفیف توسط قاضی

 

یکی دیگر از آثار توبه‌، مربوط به اثر توبه بعداز اثبات جرم می‌باشد که در این صورت‌، توبه خود عامل سقوط مجازات نیست‌، بلکه عامل عفو توسط قاضی است که در صورت صلاحدید قاضی‌، مرتکب را از مجازات معاف می کند‌. در قوانین موضوعه‌، نیز عفو در مورد توبه بعد از اثبات جرم به سبب اقرار را جایز و آن را از وظایف ولی فقیه دانسته است‌. مواد۷۲ و ۱۰۳ و ۱۲۶ و ۱۳۳ قانون مجازات اسلامی‌به این موضوع اشاره کرده و ساقط شدن مجازات در مورد توبه بعد از اقرا ررا منوط به عفو توسط ولی امر دانسته است‌.

 

گفتار چهارم‌: تأثیر توبه مجرم در مجازات شرکا و معاونین جرم

 

شریک در جرم علی الاصول کسی است که با فرد یا افراد دیگر در انجام  مادی عمل یا ترک عمل مشخصی که قانون آن را مستلزم مجازات ( ویا حسب مورد اقدامات تأمینی ) می‌داند با قصد مجرمانه منجز یا هماهنگ با همکاران خود دخالت می‌کند‌، به نحوی که بتوان او را شریک در مفهوم عرفی آن شناخت‌. هر شریک جرم در عین حال می‌تواند مباشر آن جرم نیز نامیده شود‌، اما نظر به اینکه چند نفر در ارتباط با یکدیگر جرم یا جرایمی‌را انجام داده اند‌، لذا اطلاق شرکا ی جرم بر کلیه آنها صحیح است‌.[۱۴]

 

امکان دارد کسی بی آنکه  در عملیات اجرایی جرمی‌شرکت داشته باشد‌، به طرق مختلف‌، دیگری یا دیگران را  در ارتکاب عمل مجرمانه یاری کند. لذا چون کمک کردن و یاری رسانیدن دارای مصادیق متعدد است  غالباً معاونت تعریف نمی‌شود‌، بلکه قانونگذاران با احصای موارد و نشان دادن مصادیق معاونت‌، آن را مشخص کرده اند‌. به عبارت دیگر‌، هر چند معاون خود غالباً در عملیات اجرایی شرکت ندارد که‌، در این صورت‌، به عنوان مباشر یا شریک خواهد داشت‌، اما با مباشر و شرکا به انحا مختلفی که در قانون پیش بینی شده در اجرای جرم مساعدت و همکاری می‌کند‌.[۱۵]

 

گاه عللی بیشتر عینی موجب آن می‌شوند تا عمل یا ترک عملی‌، که قانون آن را در قالب جرم عنوان کرده است توسط خود قانون موجه تشخیص داده شوند‌. به عبارت دیگر‌، فعل یا ترک فعل مرتکب‌، به دلیل مش قانونی مشخصی که ارتکاب آنها را در شرایطی مجاز می‌سازد‌، فاقد عنوان مجرمانه می‌گردد‌. قانون در این حالت خود عنوان مجرمانه را که در شرایط عادی جرم محسوب می‌شود بر می‌دارد وبه عمل مشروعیت می‌دهد‌. در این صورت که به واسطه ی اینکه عمل فاقد عنوان مجرمانه می‌باشد پس کیفر دادن شرکا و معاونین جرم نیز منتفی است

 

ارتکاب جرم در شریط عادی موجب مسئولیت جزایی است مگر اینکه مجرم‌،گاه به دلایلی بیشتر ذهنی تا عینی‌، نتواند بار مسئولیت را تحمل کند‌. در این شرایط می‌گویند نمی‌توان جرم را به مجرم نسبت داد و لذا مسئولیت او زایل می‌گردد. شخصی که حین ارتکاب جرم فاقد قوه تمیز است نمی‌تواند مسئول بزه انجام یافته باشد‌.

 

همچنین‌،کودکی که فعل مجرمانه ای مرتکب می‌شود به دلیل اینکه در محدوده سن مسئولیت پذیری قرار ندارد نمی‌توان اورا برای جرم انجام یافته کیفر داد‌. به عبارت دیگر تحمل بار مسئولیت  وبه تبع آن مجازات در این شرایط وجود ندارد. در این صورت عوامل رافع مسئولیت کیفری، عواملی شخصی هستندو باعث زایل شدن رفتار مجرمانه نمی‌شود و فقط مجازات را از مرتکب جرم بر می‌دارد پس شرکا و معاونین جرم در این رابطه قابل مجازات می‌باشند‌. توبه نیز چنین شرایطی دارد بدین معنی که توبه هر یک از مر تکبین مربوط به خود مرتکب است و تأثیری در مجازات سایرین ندارد‌.

 

[۱]‌. ولیدی‌،محمد صالح حقوق اختصاصی‌،ج ۳‌،نشر داد‌،۱۳۷۳‌،ص ۸

 

[۲]‌. صانعی‌،پرویز‌،حقوق جزای عممی‌،ج۱،انتشارات گنج دانش‌،۱۳۷۲‌،ص ۸۸

 

[۳]‌. ر‌. ک‌. به ماده ۵ ق م – ا

 

[۴]‌. پیمانی‌،ضیاء الدین جرایم علیه امنیت و آسایش عمومی‌،نشر میزان‌،چاپ دوم‌،۱۳۷۵‌،ص ۱۷

 

[۵]‌. میر محمد صادقی‌،حسین حقوق جزای اختصاصی (۳) نشر میزان چاپ اول ۱۳۸۰‌،ص ۱۲۲

 

[۶]‌. میر محمد صادقی‌،حسین‌،حقوق جزای اختصاصی (۳) همان ص ۱۲۷

 

[۷]‌.میر محمد صادقی‌،حسین حقوق جزای اختصاصی (۳) پیشین‌،ص ۱۲۸

 

[۸]‌. ولیدی‌،محمد صالح جزای اختصاصی‌،ج۳،پیشین ص ۱۸

 

[۹]‌.زراعت عباس‌،شرح قانون مجازات اسلامی‌،بخش تعزیرات‌،ج۱،نشر فیض‌،چاپ سوم ۱۳۷۹‌،ص ۱۱۷

 

[۱۰]‌.زراعت عباس‌،شرح قانون مجازات اسلامی‌،بخش تعزیرات‌،ج ۱‌،پیشین ص ۱۲۱

 

[۱۱]‌.میر محمد صادقی‌،حسین‌،پیشین‌،ص ۳۴۹

 

[۱۲]‌. زراعت عباس‌،شرح قانون مجازات اسلامی‌تعزیرات‌،پیشین‌،ص ۱۲۵

 

[۱۳]‌.میر محمد صادقی‌،حسین‌،حقوق جزای اختصاصی‌،پیشین‌،ص ۳۵۰

 

[۱۴]- نور بها‌، محمد رضا‌، منبع پیشین‌، ص ۲۱۴٫

 

[۱۵]- منبع پیشین‌، ص ۲۲۶‌.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:54:00 ب.ظ ]




فکری در کشورهای غربی پدید آمد از قبیل‌: کلاسیک‌،نئوکلاسیک‌،فایده اجتماعی‌،تحققی‌،مکتب دفاع اجتماعی و مکتب دفاع اجتماعی نوین‌،امر مصلحت گرایی در تعیین کیفر ومجازات متداول بوده است‌.

 

در قانون مجازات اسلامی‌نیز مواردی از مصلحت اندیشی دیده می‌شود‌. مثلاً در فصل سوم از اقسام حد زنا ماده ۹۴ بیان می‌دارد‌:

 

پایان نامه ها

 

«هر گاه امید به بهبودی مریضی نباشد یا حاکم شرع مصلحت بداند که در حال مرض حد جاری شود یک دسته تازیانه یا ترکه که مشتمل برصد واحد باشد فقط یکبار به او زده می‌شود هر چند همه آنها به بدن محکوم نرسند‌.»

 

گر چه در حدود این مصلحت اندیشی محدود بوده و کاربرد کمی‌دارد اما در تعزیرات اصولاً این نظام براساس مصلحت اندیشی قضایی پایه گذاری شده است و دلیل بر این ادعا ماده ۱۷ قانون مجازات اسلامی‌است کهبیان می‌دارد‌:

 

«مجازات بازدارنده تأدیب یا عقوبتی است که از طرف حکومت به منظور حفظ نظم و مراعات مصلحت اجتماع در قبال تخلف از مقررات و نظامات حکومتی تعیین می‌گردد‌……….»

 

چنانکه ملاحظه می‌شود قانونگذار با بهره گرفتن از عبارت «مصلحت اجتماع» در این ماده‌،مصلحت گرایی در تعیین کیفر و مجازات را مطرح می کند‌.

 

ما دراین فصل ابتدا در مبحث اول مفهوم تعزیر و اقسام آن را مطرح نموده سپس در مبحث دوم به بیان جرایم بر علیه امنیت و آسایش عمومی‌پرداخته و نقش توبه را در آنها مورد بررسی قرار می‌دهیم‌.

 

در این مبحث ابتدا در گفتار اول مفهوم تعزیر را از لحاظ لغوی و اصطلاحی بیان نموده ودر گفتار دوم اقسام تعزیر را از نظر فقها و از نگاه مقنن مورد بررسی قرار می‌دهیم‌.

 

گفتار اول‌: مفهوم تعزیر

 

بند اول‌: مفهوم لغوی

 

لغت تعزیر از اضداد به شمار می‌آید و معانی مختلفی برای آن ذکر شده است چنانکه در اقرب الموارد در این باره بیان شده‌:

 

«تعزیر در لغت از کلمات اضداد است‌،از طرفی به معنی تکریم و تفخیم و از سوی دیگر به معنی سرزنش و تأدیب و ضرب مادون حد آمده است‌.»[۱]

 

ابن اثیر در نهایه می‌گوید‌:

 

«تعزیر در اصل به معنای جلوگیری و بازداشتن است‌. لذا تأدیبی که به صورت کمتر از حد باشد تعزیر نامیده می‌شود‌. چرا که باعث بازداشتن مجرم از تکرار جرم می‌گردد‌.»[۲]

 

راغب اصفهانی تعزیر را به معنای نصرت و یاری نمودن گرفته است‌.[۳]

 

زیبدی در تاج العروس تعزیر را به معنای «لوم» ملامت و سرزنش آورده است‌.[۴]

 

ابن منظور در لسان العرب می‌نویسد‌: اصل التعزیر التأدیب‌… و آن را به معنای تادیب گرفته است‌.[۵]

 

در المنجد ذیل ماده عزر چنین آمده است‌:

 

«او را ملامت کرد او را ادب کرد‌،او را به شدت زد‌،او را بزرگ و گرامی‌داشت او را یاری و کمک کرد.»[۶]

 

همان گونه که ملاحظه گردید با عنایت به اینکه لغت تعزیر از اضداد به شمار آمده و معانی مختلفی برای ذکر شده است اما در مجموع می‌توان بیش از دوازده معنی برای آن عنوان نمود از جمله‌: ۱- منع کردن ۲- بازداشتن ۳- سرزنش کردن ۴- تادیب کردن ۵- تعظیم کردن ۶- نصرت و یاری نمودن ۷- گرامی‌داشتن ۸- بزرگ داشتن ۹- زدن ۱۰- کمک کردن ۱۱- زیاد رساندن ۱۲- به درد آوردن

 

بند دوم‌: مفهوم اصطلاحی

 

در کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه در این باره چنین امده است‌:

 

«تعزیر عبارت است از تأدیب به آنچه حاکم مصلحت ببیند به منظور اینکه مرتکب عمل حرام را از تکرار ارتکاب عمل ممنوع باز دارد‌.»[۷]

 

صاحب شرایع در این مورد می‌نویسد‌:

 

«هر آنچه که مجازت معنی داشت نامش خداست و آنچه که به این صورت نباشد تعزیر است‌.»[۸]

 

امام خمینی در کتاب تحریر الوسیله در این باره می‌فرماید‌:

 

«هر کس یکی از واجبات را ترک کند یا یکی محرمات را مرتکب شود بر امام یا نایب اوست که او به کیفر تعزیر برساند به شرط اینکه ترک واجب و فعل حرام از گناهان کبیره باشد‌.»[۹]

 

مرحوم آیت الله خویی در مبانی تکلمه المنهاج در این خصوص می‌فرماید‌:

 

«هر کس مرتکب حرامی‌شود یا واجب الهی را با علم و عمل ترک کند‌،حاکم او را آنطور که مصلحت ببیند تعزیر می‌کند‌،این نظر مشهور است و خلافی در آن نیست زیرا‌:

 

اولاً‌: حضرت علی (ع) در موارد مختلفی عمل به تعزیر کرده است ثانیاً‌: اسلام دینی است که به حفظ نظام مادی و معنوی و اجرای کوشا است و این امر مقتضی است که حاکم هر کس را که مخالف نظام باشد تعزیر کند ثالثاً‌: نصوص خاص دلالت بر جوار تعزیر بوسیله حاکم دارد‌.»[۱۰]

 

ابن زهره در این رابطه در الغنیه بیان می‌دارد‌:

 

«بدان که تعزیر به خاطر انجام دادن کار زشت و اخلال نمودن نسبت به واجبی است که از طرف شارع حدی برایش تعیین نشده است‌. بنابراین نسبت به مقدمات زنا و لواط یعنی خوابیدن زیر یک پوشش‌،هم آغوشی‌،بوسیدن و نظایر اینها تعزیر اجرا خواهد شد‌.البته طبق نظر ولی امر ازده ضربه گرفته تا نود و نه ضربه تازیانه»[۱۱]

 

ابوالصلاح حلبی در تعریف تعزیر می‌نویسد‌:

 

«تعزیر عبارت است از تأدیب که خداوند تعبد آن را جعل نموده است به منظور اینکه تعزیر شونده و دیگر مکلفین را از ارتکاب عمل ممنوع باز دارد‌.این حکم درموردی که به امر واجبی اخلال وارد شود و یا امر قبیحی از کسی سر زند‌،و در شرع مجازات معین درباره آن وضع نشده باشد ثابت می‌شود‌.»[۱۲]

 

مرحوم راغب اصفهانی در بیان معنی اصطلاحی تعزیر می‌فرماید‌:

 

«این واژه در آیه ۱۵۷ سوره اعراف ( عزروه و نصروه ) و آیه ۱۲ سوره مائده (و آمنتم برسلی و عزر تموهم ) و آیه ۹ سوره فتح (و تعزروه و توقروه ) سپس اضافه می‌کند‌:

 

معنای تأدیب از همین جا سرچشمه می‌گیرد زیرا انسان مودب در مقام یاری نمودن فرد بزهکار بر می‌آید و وی را زا آنچه به زیان اوست دور می‌دارد‌. و می‌افزاید‌: یاری نمودن بر دوگونه است‌:

 

یا زیان را از شخص دور می‌کند و یا اینکه وی را از زیان رساندن باز می‌دارند چنانچه در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده است‌:

 

«انصراخاک‌،او مظلوماً قال‌: انصره مظلوماً فکیف انصره ظالما ؟ فقال کفه عن الظلم » یعنی‌: به برادرت چه در حال ظلم به دیگری باشد و چه مظلوم واقع شده باشد یاری نما‌.

 

سؤال شد یاری مظلوم روشن است‌،اما ظالم را چگونه می‌شود یاری ؟ فرمود‌: او را از ظلم نمودن باز داری‌.»[۱۳]

 

حال پس از بررسی تعزیر در لغت و اصطلاح می‌خواهیم ببینیم که تعزیر در قانون مجازات اسلامی‌چه معنایی دارد‌.

 

برخی  در این باره می‌نویسند‌: «تعزیر تأدیب یا عقوبتی است که نوع و میزان آن در شرع تعیین نشده و به نظر حاکم واگذار شده است از قبیل حبس و جزای نقدی و شلاق که میزان شلاق بایستی کمتر از حد باشد‌.»[۱۴]

 

با نگاهی به تعریف ارائه شده که منبعث از ماده ۱۶ قانون مجازات اسلامی‌می‌باشد به چه نکته پی خواهیم برد‌:

 

۱- تعیین تعزیر به نظر حاکم است که به نظر می‌رسد در این قسمت قانونگذار به تعریف فقهی تعزیر نظر داشته است و اختیار قاضی در تعیین تعزیر با قانون مجازات اسلامی‌در بخش تعزیرات محدود شده است‌.

 

۲- با توجه به کلمه از قبیل مشخص می‌شود که انواع تعزیرات تنها به حبس و شلاق و جزای نقدی محدود نمی‌باشد‌. بلکه امور دیگری نیز ممکن است تعزیر به حساب آیند‌. چنانکه قانونگذار در ماده ۴۳ همین قانون وعظ و تهدید را نیز در شمار کیفر های تعزیری به حساب آورده است‌.

 

۳- از مفهوم قسمت اخیر ماده روشن می‌شود که در تعزیرات تنها بایستی کمتر از حد باشد که توضیح بیشتر این مطلب را در گفتار دوم تحت عنوان اقسام تعزیر بیان خواهیم نمود‌.

 

گفتار دوم‌: اقسام تعزیر

 

در این گفتار ابتدا تعزیر در روایات و اخبار را مورد بررسی قرار داده سپس اقسام تعزیر از نظر فقها (امامیه و عامه ) را مطرح و در آخر هم اقسام تعزیر از نگاه مقنن را بیان می‌نمایئم‌.

 

 

بند اول ) تعزیر در روایات و اخبار

 

روایات و اخبار وارده مجازات های تعزیری را به چهار دسته کلی تقسیم می کند‌.[۱۵] که به شرح ذیل به بررسی آنها می‌پردازیم‌.

 

دسته اول‌:اخباری است که تنها شخص را قابل مجازات تعزیری اعلام داشته بدون اینکه نوع مجازات تعزیری را بیان نماید‌.

 

شیخ صدوق (ره) درباره یکی از قضاوتهای امیر المومنین علی (ع) چنین نقل می‌کند‌: «قال (ع)‌: لا قطع فی الدغاره المعنه و هی الخلسه – ولکن اعزره‌… یعنی در باره کسی که در انظار عمومی‌و آشکارا دست به چپاول می‌زند مجازات قطع ید جاری نمی‌شود‌،ولی چنین شخص را تعزیر می‌کنیم‌. »[۱۶]

 

سکونی از امام صادق (ع) نقل می‌کند که‌:

 

«قضاوت پیامبر اکرم (ص) درباره میوه دزد چنین بود‌: آنچه را که خورده از بابت آن مسئولیتی ندارد‌،و آنچه را که با خود برده تعزیر شده و باید دو برابر قیمت آن را به عنوان غرامت بپردازد‌.»[۱۷]

 

 

 

از حضرت امام جعفر صادق (ع) درباره مجازات کودکی که دزدی نموده بود پرسیدم ایشان فرمودند‌: تا دوباره بخشیده می‌شود اما بار سوم تعزیر می‌گردد‌.»[۱۸]

 

همچنین در روایات عبد الله بن سنان ابی ولادالحناظ‌،عبدالرحمن بی ابی عبد الله ابی حنیفه و اسحاق بن عمار درباره کسی که به دیگری دشنام داده و یا هر یک دیگری و قذف مجازات تعزیری را اعلام داشته است‌. بدون اینکه نوع مجازات را تعیین نماید‌.[۱۹]

 

دسته دوم‌:روایاتی است که در آنها در مواردی که مجازات تعزیری قابل اعمال است‌، به جای به کار گرفتن لفظ تعزیر عبارت «ضرب» و «جلد» و سایر مشتقات آن به کار رفته است مانند‌:

 

روایت زید بن شحام از حضرت امام صادق (ع) در مورد مرد و زنی که زیر یک پوشش یافت شوند فرمودند‌: هر کدام صد تازیانهمی‌خورند منهای یک تازیانه‌.

 

یا حدیث ابن سنان از امام صادق (ع) در مورد دو مردی که زیر یک پوشش قرار داشتند امام (ع ) فرمودند‌: هر دو فراتر از یک تازیانه مجازات می‌شوند‌.»[۲۰]

 

دسته سوم‌:اخباری است که در آنها به صراحت مجازات تعزیری را یا تازیانه اعلام داشته است‌.

 

به عنوان نمونه‌:

 

خبر اسحاق بن عمار از امام صادق (ع) است که می‌گوید‌: پرسیدم از حضرت (ع)که تعداد تعزیر چقدر است ؟ ایشان فرمودند‌: ده و چندی تازیانه که بین عدد ۱۰ تا ۲۰ ضربه است‌. »[۲۱]

 

یا خبر حماد بن عثمان از امام صادق (ع) است که بیان می‌دارد‌: از حضرت (ع) پرسیدم تعزیر چقدر است ؟فرمودند‌: کمتر از حد‌. پرسیدم‌: کمتر از هشتاد ضربه ؟ فرمودند‌: خیر کمتر از چهل ضربه که حد برده است‌. پرسیدم‌: چه مقدار ؟ فرمودند‌: طبق نظر و صلاحدید والی نسبت به جرم و قدرت بدنی مجرم‌.»[۲۲]

 

در کتاب مستدرک الوسایل به نقل از فقه الرضا (ع) در این باره آمده است‌: «تعزیر حد فاصل دو و چندی تازیانه تا نود و سه تازیانه است و اما تأدیب حد فاصل سه تازیانه است‌.»[۲۳]در همین کتاب از اسحاق بن عمار نقل شده که می‌گوید‌: از حضرت امام موسی کاظم (ع) در مورد مقدار تعزیر پرسیدم که چقدر است ؟ فرمودند‌: بین ده تابیست ضربه‌.»[۲۴]

 

چنانکه ملاحظه می‌شود در تمامی‌این روایات مجازات تعزیری را با تازیانه اعلام نموده اند‌.

 

دسته چهارم‌:روایاتی هستند که در آنها مجازات تعزیری به صورت حبس جریمه تبعید و نظایر آن تعیین شده است از جمله این روایات است‌:

 

سماعه از حضرت امام جعفر صادق (ع) نقل می‌کند‌: امام (ع) در مورد فردی که با حیوانی آمیزش نموده است فرمودند‌:

 

«می‌بایست به چیزی جز تازیانه حد بخورد و سپس به مکانی دیگر تبعید گردد‌.»

 

صاحب جواهر در شرح این روایت می‌نویسد‌:

 

«تبعیدی که در موثق سماعه ذکر گردیده می‌بایست بر موردی حمل نمود که حاکم طبق نظر خویش به اجرای تعزیر می‌پردازد‌.»[۲۵]

 

در کتاب وسایل الشیعه دربارۀ میوه دزد آمده است‌:

 

«علاوه بر تادیب بدنی باید دو برابر میوه دزدی شده جریمه مالی بپردازد‌.»[۲۶]

 

ونیز در همین کتاب درباره کسی که گوشواره دخترکی را ربوده آمده است‌:

 

«این یک چپاول آشکار است لذا او را مجازات بدنی نموده و دستور زندان دادند‌.»[۲۷]

 

همچنین درباره کسی که شهادت دروغ دهد آمده است‌:

 

«اگر کسی شهادت دروغ می‌داد‌،حضرت علی (ع) در صورتی که اهل شهر دیگری بود او را به همان شهر می‌فرستاد واگر مقیم شهر بود او را به بازار فرستاده و در هر حال او را در میان قبیله خود و یابازار شهر می‌گرداند‌. آن گاه او را چند روز حبس نموده سپس آزاد می‌کرد‌.»[۲۸]

 

بند دوم  ) اقسام تعزیر از نظر فقها

 

از کلمات زیادی از فقها چنین استفاده می‌شود که معنای ضرب با تازیانه به میزان کمتر از حد است چرا که‌:

 

«اینان در موارد زیادی مجازات تعزیری را به مادون الحد مقید کرده اند‌.

 

– گفته اند که تعزیر به میزان حد کامل نمی‌رسد‌.

 

– از تعزیر به تأدیب بمادون الحد تعبیر کرده اند‌.

 

– گفته اند‌: تعزیر عبارت است از ضرب و یا جلد بمادون الحد‌.

 

– اساساً لفظ تعزیر را ذکر نکرده بلکه به ذکر مقدار تازیانه اکتفاء کرده اند‌.

 

– گفته اند‌: عزر و لم و یعد و یا لایحب فیه الحد بل التعزیر و مانند اینگونه تعابیر‌.»[۲۹]

 

به عنوان نمونه شیخ مفید (ره) درباره نسبت بین حد زنا و تعزیر می‌نویسد‌:

 

«اجرای تعزیر نسبت به هر دو زن الزامی‌است که برحسب رأی امام از نه تانود و نه تازیانه می‌باشد و در این باب هیچ گاه تعزیر به مقدار حد زنا که در شریعت اسلام اختصاصی است نمی‌رسد‌.»[۳۰]

 

و درباره نسبت بین تعزیر و حد لواط می‌گوید‌:

 

«اگر چهار شاهد گواهی دهند که دو مرد را تحت یک پوشش بدون لباس دیده اند اما شهادت بر انجام کاری ندهند‌،می‌بایست هر دو را تعزیراً و تادیباً که کمتر از حد است تازیانه زد‌،از ده ضربه گرفته تا نود و نه ضربه که برحسب رأی حاکم به مجازاتشان در زمان مخصوص به خود و با توجه به تهمت وارد شده و نیز گمان وجود کار ناشایست سنجیده می‌شود‌.»[۳۱]

 

سلار دیلمی‌در المراسم می‌نویسد‌:

 

« مقدار تعزیر از سی ضربه تازیانه است تا نود و نه ضربه‌.»[۳۲]

 

چنانکه ملاحظه شد این فقها معنای تعزیر را منحصر در ضرب با تازیانه عنوان نموده اند‌. گروهی دیگر از فقها نیز اعم از امامیه و عامه به صراحت بیان داشته اند که مجازات تعزیری به غیر تازیانه هم قابل اعمال بوده و معنی تعزیر منحصر به ضرب در تازیانه نیست‌. بعنوان مثال‌: علامه حلی در کتاب تحریر الاحکام ضمن بیان مصادیقی چون ضرب و حبس و توبیخ چنین نتیجه می‌گیرد‌:

 

« تعزیر درمورد هر جرمی‌که حد ندارد الزامی‌است ومقدارش طبق نظر امام است‌.»[۳۳]

 

هم ایشان در کتاب قواعد الاحکام نیز می‌گوید‌:

 

«سپس قاضی در اولین نشست خود به زندانی بنگرد و هر آن کس را که با بی عدالتی و یا در اثر تعزیر زندانی گشته‌،آزاد  نماید‌.»[۳۴]

 

از این عبارت می‌توان استفاده کرد که ایشان حبس را از انوع عقوبت های تعزیری می‌داند‌.نظر شیخ طوسی (ره) نیز چنین است آنجا که می‌فرماید‌:

 

« اگر کسی کاری کند که مستوجب تعزیر شود‌، امام می‌تواند او را تادیب یا نکوهش و یا زندانی کند‌.»[۳۵]

 

شهید اول درهفتمین فرق میان حد و تعزیر می‌نویسد‌:

 

 

 

«حاکم مخیر است هر گونه مجازاتی را که متناسب بداند انجام دهد‌. در صورتی که در حدود جز در محاربه تخییری در انتخاب انواع آن وجود ندارد‌.»[۳۶]

 

از این عبارت شهید به خوبی روشن می‌شود که نظر ایشان در رابطه با عقوبت تعزیر منحصر در تازیانه نیست‌.

 

فقهای عامه در این خصوص قائل به انحصار نشده اند چنانکه در کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه در این باره آمده است‌:

 

«تعزیر همان تأدیبی است که طبق نظر حاکم اجرا می‌گردد‌،تا اینکه مجرم را از تکرار عمل باز دارد‌. پس هر کس کار حرامی‌انجام دهد که حدی برایش معین نگردیده‌، قصاص و کفاره نیز ندارد‌. بر حاکم لازم است که وی را به آنچه که طبق نظرش بازدارنده مجرم از تکرار عمل است‌، تعزیر نماید‌، نظیر زدن‌، زندانی کردن و یا توبیخ‌.»[۳۷]

 

ابن قیم جوزی نیز در اعلام الموقعین می‌نویسد‌:

 

«حاکم می‌تواند به هرنوع مجازاتی اعم از زندان و زدن تازیانه بزهکاران زا تعزیر نماید‌. لذا هر عقوبتی که مناسب حال اجتماع بوده و مجرمین را از ارتکاب اعمال ممنوع بترساند قابل اجرا است‌.»[۳۸]

 

از علمای شافعیه نیز نقل شده است که‌:

 

«مجازات تعزیری به گفتار ملامت‌،توبیخ‌،زدن حبس و جریمه مالی به حسب حال بزهکار و یا صلاحدید حاکم قابل اعمال است‌.»[۳۹]

 

از برخی از علمای حنیفه هم نقل شده که آنان تعزیر مالی را نیز جایز دانسته اند‌.[۴۰]

 

باعنایت به مطالب گفته شده در رابطه با اقسام تعزیر اعم از روایات و اخبار وارده و نظر فقها (امامیه و عامه) می‌توان چنین نتیجه گرفت که دو طرز فکر متقابل در این زمینه وجود دارد‌:

 

یکی اینکه‌: تعزیرات اصلی بر تازیانه است و مجازات های دیگر که احیاناً بعنوان تعزیر انجام می‌گرفته عنوان بدل داشته است و لذا اعمال انواع دیگر عقوبت ها جز تازیانه برخلاف اصل می‌باشد‌.

 

دیگر اینکه‌: در مجازات تعزیری اصل بر تازیانه اصل بر تازیانه نیست و انحصاری هم به آن ندارد بلکه برحسب زمان و مکان و صلاحدید حاکم می‌توان مجازات های دیگری در نظر گرفت‌.

 

که مادر اینجا به بررسی هر دو طرز فکر می‌پردازیم‌.

 

الف‌: قائلین به منحصر دانستن تعزیر در ضرب

 

این عده برای اثبات ادعایی خویش به چند دلیل استناد نموده اند از جمله‌:

 

«۱-۱ نوشته ها و گفته های دانشمندان علم لغت و بسیاری از فقها شاهد بر این است که گرچه تعزیر در لغت به معنای تأدیب بوده ولی در شرع به معنای تزیانه است‌.

 

به عبارت دیگر با ملاحظه اظهارات اهل لغت و فقها در رابط با لفظ تعزیر روشن می‌وشد که لفظ تعزیر در لسان شارع متشرعه و مسلمین ظاهر در مجازات با تازیانه به مقدار کمتر از حد می‌باشد‌.

 

۲-۱ تردیدی نیست که حاکم اسلامی‌می‌تواند بزهکاران را با تازیانه به میزان کمتر از حد شرعی کیفر نماید‌،این مقدار مسلم بوده و روایات و اجماع فقها برجواز آن دلالت دارد‌. اما مجازات به طرق دیگر از قبیل حبس‌،تبعید‌،جریمه مالی و تعطیل کردن محل کسب به مقتضای استصحاب حرمت حبس مسلمان و لزوم احترام مال او و عدم جواز گرفتن مال از ایشان بدون رضایت و غیر مشروع است‌.»[۴۱]

 

۳-۱ از عبارت دون الحد که در نوشته ها و کلمات فقها و روایات به مقدار زیادی تکرار شده است‌،استفاده می‌شود که تعزیر با تازیانه بیشتر سازش دارد زیرا عقوبتهای دیگر دارای مراتب عددی نیستند تا کمتر از آنها صادق باشد‌.پس این مجازات با تازیانه است که با عدد بوده و عنوان کمتر از آن در موردش صادق است‌.[۴۲]

 

ب‌: قائلین به عدم انحصار تعزیر در تازیانه

 

این عده به دلایل اعلامی‌در ذیل معتقدند که تعزیر منحصر به ضرب نیست‌،بلکه بستگی به نظر حاکم دارد که شلاق حبس و یا غیر آن را مورد حکم قرار دهد‌.بعضی از این دلایل عبارتند از‌:

 

۱-۲-«سنت قولی و فعلی پیامبر (ص) و ائمه اطهار‌،صلوات الله علیهم اجمعین یک قاعده کلی در فقه جزایی بدست می‌دهد و آن اینکه تعزیر در نوع و کم و کیف آن بستگی به نظر و صلاحدید حاکم دارد و هیچ محدودیتی در آن وجود ندارد و با وجود این همه دلیل دیگر جایی برای تأسیس اصل در مسئله تعزیر باقی نمی‌ماند‌.[۴۳]»

 

عمده دلیل این گروه قاعده مسلم فقهی «التعزیر بما یراه الحاکم» می‌باشد و هر نوع تعیین را چه در نوع مجازات باشد و چه مقدار آن‌،برخلاف مفاد این قاعده شمرده غیر شرعی می‌دانند‌.

 

۲-۲- «ملاک عقوبت های اسلامی‌: مهمترین دلیل تنوع مجازات های تعزیری ملاک تشریع عقوبت از دیدگاه شارع است‌. زیرا مجازات اسلامی‌اساساً به منظور تطهیر مجرم و جامعه از آلودگی و بازنگه داشتن بزهکار و نیز دیگران از تکاب جرم می‌باشد‌.اما با این حال عقوبت و حد نمی‌تواند در هر موردی موثر باشد بلکه ممکن است نسبت به برخی بیش از اندازه طاقت مجرم و یا بیش از اندازه جرم باشد نسبت به برخی دیگر ممکن است هرگز بازدارنده نباشد و نیز اثر مثبت در بزهکار ایجاد ننماید‌.

 

از این رو به منظور تحصیل هدف و مقصود نهایی از مجازات حاکم اسلامی‌باید بتواند در هر مورد با ملاحظه نوع جرم و شدت اثر تخریبی آن و حال بزهکار و دیگر شرایط زمانی و مکانی مجازات متناسبی را انتخاب نماید‌. این مطلب با عمق نظر اسلام سازگار بوده و می‌تواند در تأمین سلامت جامعه و مبارزه جدی و ریشه ای با فساد و هر گونه عملی که سلامت جامعه را تهدید نماید مؤثر واقع شود‌.

 

۳-۲- وجوب ایجاد نظم طبق ضوابط شرعی‌: یکی دیگر از ضرورت تنوع عقوبت های متناسب لزوم ایجاد نظم به هر نحو ممکن است‌. توضیح اینکه به حکم عقل و ضرورت فقه برقراری نظم و انضباط در جامعه و جلوگیری از هرج و مرج وتجاوز به حقوق دیگران یکی از وظایف حکومت است‌. حاکم باید بتواند برای برقراری امنیت و حفظ حقوق عامه در جامعه اسلامی‌این اختیار را داشته باشد که در مورد هر جرم ارتکابی و تجاوز و تعدی کیفر مناسب برگزیند‌.

 

پایان نامه حقوق

 

نمی‌توان بر آن بود که حاکم عقوبت هر جرم و جنایتی را هر اندازه بزرگ و گسترده باشد حتی اگر به زیان یک ملت و یا یک کشور تمام شود به طور مطلق باید با تازیانه (آن هم با عددی کمتر از ۴۰ تا ۷۵ ضربه) عملی نماید و اگر بخواهد عقوبت دیگری را درباره بزهکار اجرا کند بایستی اولاً باعدد تازیانه (ازلحاظ اثر و الم) همتا و همانند باشد ثانیاً با کسب اجازت از محکوم انجام پذیرد‌، به این معنا که او هم به انتخاب بدل رضایت دهد‌.[۴۴]»

 

با عنایت به آنچه گفته شد چون دین اسلام شریعتی الهی است و به تعبیر قرآن کاملترین دین می‌باشد به تبع آن مقررات وقوانین مندرج در این دین کامل بوده و می‌تواند جوابگو و برآورنده نیاز انسان برای همه زمانها باشد و قائل شدن به انحصار تعزیر در تازیانه با رسالت این آئین جهان شمول همخوانی ندارد‌.

 

از طرفی با توجه به فراوانی جرایم تعزیری به نظر می‌رسد که اکتفا کردن به مجازات شلاق در تمامی‌موارد اصل مصلحت اندیشی را که مقتضای جرایم تعزیری است از بین می‌برد‌. لذا این برداشت صحیح به نظر نمی‌رسد که بگوئیم نظر شارع در مورد جرایم تعزیری اعم از جرایم مربوط به اموال نفوس و جرایم اقتصادی و غیره این بوده که فقط به مجازات یک تا هفتاد و چند ضربه شلاق  بسنده گردد‌. چنین برداشتی خود در تقابل با مصلحت گرایی است‌. به همین دلیل قانونگذار اقدام به جعل ماده ۱۶ قانون مجازات اسلامی‌نموده و کیفر تعزیر را منحصر به شلاق نمی‌داند که در زیر تحت عنوان انواع تعزیر از نگاه مقنن به آن اشاره می‌نمایئم‌.

 

بند سوم‌: انوع تعزیر از نگاه مقنن

 

پس از بررسی دیدگاه های مختلف در مورد اقسام کیفرهای تعزیری و بیان نظریات قائلین به انحصار و عدم انحصار تعزیر در تازیانه می‌خواهیم ببینیم قانونگذار اسلامی‌اقسام تعزیر را منحصر به چه دانسته است ؟

 

در ماده ۱۶ قانونگذار بیان می‌دارد‌: «تعزیر‌،تأدیب یا عقوبتی است که نوع و مقدار آن در شرع تعیین نشده و به نظر حاکم واگذار شده است از قبیل حبس و جزای نقدی و شلاق که میزان شلاق بایستی از مقدار حد کمتر باشد‌.

 

چنانکه قبلاً گفته شد در این ماده باتوجه به کلمه از «قبیل» مشخص می‌شود که انوع تعزیرات تنها به حبس و جزای نقدی و شلاق محدود نمی‌باشد بلکه امور دیگری نیز ممکن است تعزیر به حساب آیند‌. دلیل این امر را می‌توان ماده ۴۳ قانون مجازات اسلامی‌عنوان نمود آنجه که بیان می‌دارد‌:«اشخاص ذیل معاون جرم محسوب و با توجه به شرایط و امکانات خاطی و دفعات و مراتب جرم و تأدیب از وعظ و تهدید و درجات تعزیر‌،تعزیر می‌شوند‌.»که در این ماده قانونگذار وعظ و تهدید را هم در شمار کیفرهای تعزیری به حساب آورده است‌.

 

درنهایت از مواد مذکور استفاده می‌شود که اقسام تعزیر عبارتند از‌:

 

حبس‌،جزای نقدی‌،شلاق‌،وعظ و تهدید و مانند آن وای بسا گذشت زمان برخی مصادیق تعزیر جای خود را به تعزیرات جدیدی بدهد‌.

 

به موجب ماده ۱۱۴ لایحه ۱۳۹۰‌: در جرایم تعزیری درجه شش‌، هفت و هشت چنانچه مرتکب توبه نماید و ندامت و اصلاح او برای قاضی محرز شود‌، مجازات ساقط می‌شود‌. در سایر جرائم موجب تعزیر دادگاه می‌تواند مقررات راجع به تخفیف مجازات را اعمال نماید‌.

 

تبصره ۱ مقررات راجع به توبه درباره کسانی که مقررات تکرار جرایم تعزیری در مورد آنها اعمال می‌شود‌، جاری نمی‌گردد.

 

تبصره ۲ اطلاق مقررات این ماده و همچنین بند (۲) ماده (۷) و بند های (۱) و (۲) ماده (۸) و مواد (۲۷)‌، (۳۸)‌، (۳۹)‌، (۴۴)‌، (۴۵)‌، (۹۱)‌،(۹۲)،(۱۰۴) شامل تعزیرات منصوص شرعی نمی‌شود‌.

 

همچنین به موجب ماده ۱۱۶ لایحه اخیرالذکر‌: در مواردی که توبه مرتکب‌، موجب سقوط یا تخفیف مجازات می‌گردد‌، توبه‌، اصلاح و ندامت وی باید احراز گردد و به ادعا مرتکب اکتفا نمی‌شود‌. چنانچه پس از اعمال مقررات راجع به توبه‌، ثابت شود که مرتکب تظاهر به توبه کرده است سقوط مجازات و تخفیفات در نظر گرفته شده ملغی و مجازات اجرا می‌گردد‌.در این مورد چنانچه مجازات از نوع تعزیر باشد مرتکب به حداکثر مجازات تعزیری محکوم خواهد می‌شود‌.

 

همچنین به موجب ماده ۱۱۷ لایحه ۱۳۹۰‌: متهم می‌تواند تا قبل از قطعیت حکم‌، ادله مربوط به توبه خود را حسب مورد به مقام تعقیب یا رسیدگی ارائه نماید‌.

 

ماده ۱۱۸ همان لایحه اظهار می‌دارد‌: چنانچه دادستان مخالف سقوط یا تخفیف مجازات باشد‌،می‌تواند به مرجع تجدیدنظر اعتراض کند‌.

 

[۱]‌. ماهنامه دادرسی‌،شرح و تفسیر قانون مجازات اسلامی‌،محمد علی اخوت سال سوم‌،شماره ۱۶ ۱۳۷۸‌،ص ۲۸

 

[۲]‌. ابن اثیر مبارک بن ابی الکرم‌،نهایه فی غریب الحدیث‌،ج ۳، داراحیاء التراث العربی بیروت‌،بی تا‌،ص ۲۲۸

 

[۳]‌. راغب اصفهانی ابوالقاسم الحسین بن محمد‌،مفردات الفاظ قرآن‌،پیشین‌،ص ۳۴۵

 

[۴]‌. زبیدی‌،محمد مرتضی‌،تاج العروس‌،دارالمکتبه الحیات‌،بیروت‌،بی تا‌،ص ۴۶

 

[۵]‌. ابن منظور‌،محمد بن مکرم لسان العرب‌،ج ۲‌،پیشین ص ۵۶۲

 

[۶]‌.رحیمی‌اردستانی مصطفی‌،ترجمه المنجد‌،ج۲ پیشین‌،ص ۷۰۲

 

[۷]‌. الجزیری‌،عبدالرحمن الفقه علی المذاهب الاربعه‌،ج۵،بیروت‌،التراث‌،چاپ هفتم‌،ص ۳۱۷‌، و اما التعزیر فهو التأدیب بما یراه الی کم زاجراً لممن یعفن فعلاً محرماً عن العقوبه الی هذا الفعل

 

[۸]‌. حلی‌،ابوالقاسم تجم الدین‌،شرایع الاسلام فی مسایل الحلال و الحرام‌،ج۳‌،پیشین ص ۳۴۴کل ماله عقوبه مقدره سمی‌حداً و ما لیس کذالک سمی‌تعزیراً

 

[۹]‌. موسوی خمینی‌،روحالله‌،تحریر الوسیله‌،}۴ پیشین ص ۴۷۷

 

[۱۰]‌. خویی سید ابوالقاسم مبانی تکلمه المنهاج‌،ج۱،پیشین‌،مسأله ۲۸۲

 

[۱۱]‌. ابن زهره محمد عنیه النزوع الجوامع الفقیه (یک جلدی ) قم جامعه مدرسین بی تا‌،ص ۶۲۴ و اعلم ان اتعزیر یجب یفعل القبیح و الاخلال بالواجب الذی لم یرد الشارع بتوظیف حد علیه او ورد بذالک ولم یتکامل شروط اقامممته فیعزر علی مقدمات الزنا و الواط من النوم فی ازار واحد و الضم و التقبیل الی غیر ذالک حسب مایراه اولی الامر من عشره اسواط الی تسعه و تسعین سوطاً

 

[۱۲]‌.حلبی‌،ابوالصلاح‌،تقی الدین‌،الکافی فی الفقه تصحیح رضا استادی مکتبه الامامامیر المومنین علی (ع) بی تا‌،ص ۴۲۶

 

[۱۳]‌. راغب اصفهانی ابوالقاسم حسین بن محمد‌،مفردات الفاظ قرآن‌،پیشین ص ۳۴۵

 

[۱۴]‌. گلدوزیان‌،ایرج بایسته های حقوق جزای عمومی‌(۳-۲-۱) نشر میزان چاپ سوم ۱۳۷۸ ص ۳۲۹

 

[۱۵]‌. ر‌. ک‌. به محقق داماد سید مصطفی قواعد فقه ۴ بخش جزایی مرکز علوم اسلامی‌تهران چاپ اول ۱۳۷۹ صص ۲۰۰و۲۰۰۱و۲۰۲٫۲۰۳

 

[۱۶]‌. عاملی‌،محمد بن الحسن (شیخ حر) وسایل الشیعه،ج۱۸،پیشین‌،ص۵۰۴

 

[۱۷]‌. عاملی‌،بن الحسین (شیخ حر ) وسایل الشیعه‌،ج۱۸،پیشین ص ۵۱۶‌،قال (ع)‌:قضی النبی (ص) فی سوق     اکلوا منه فلا شئی علیه و ما حمل فیعزر و یغرم قیمته مرتین

 

[۱۸]‌. همان مأخذ ص ۵۲۲،مبدالله سنان‌:قال سالت ابا عبدالله (ع) عن الصبی سرق قال (ع) یعفی عنه مزه و مزتین و یعزیر فی الثالثه

 

[۱۹]‌. همان مأخذ ص ۴۵۱،احادیث شماره ۱و۲ و نیز ص ۴۵۲ احادیث شماره ۱و۴و۵و۶

 

[۲۰]‌. عاملی محمد بن الحسین (شیخ حر ) وسایل الشیعه ج ۱۸ پیشین ص ۳۶۷ فی الرجلین واحد ؟ قال (ع) یجلدان غیر سوط واحد

 

[۲۱]‌.همان مأخذ صص ۵۸۵و۵۸۶

 

[۲۲]‌. همان مأخذ ص ۵۸۳‌،اسحاق بن قال‌: سألت ابا ابراهیم (ع) عن التعزیر کم هو ؟ قال (,)‌: بضعه عشر سوطاً مابین الشعره الی العشرین

 

[۲۳]‌.عاملی محمد بن الحسن (شیخ حر ) وسایل الشیعه  ج ۱۸‌،پیشین ص ۵۸۴ قلت له کم التعزیر ؟ قال (ع) دون الحد قال قلت‌: دون ؟؟؟؟قال (,) لا ولکن دون اربعین فانها حد المملوک قلت من ذالک ؟ قال (ع)‌: علی ما یراه الوالی من ذنب الرجل و قوه بدله

 

[۲۴]‌. نوری میرزا‌،مستدرک اوسایل ج۱۸ بیروت‌،موسسه آل بیت دار الحیاء التراث‌،بی تا‌،ص ۱۹۴‌،مابین بعضه عشر سوطاً لی تسعه و ثلاثین و التأدیب می‌بین ثلاثه الی عشره

 

[۲۵]‌. نجفی محمد حسن جواهر الکلام ج ۴۱‌،بیروت دارالحیاالتراث ۱۹۸۱ ص ۶۳۹

 

[۲۶]‌.عاملی‌،محمد بن الحسن (شیخ حر وسایل الشیعه ج۱۸‌،پیشین ص ۵۱۷‌،فیعزر یغرم قیمته مزتین

 

[۲۷]‌. همان مأخذ‌،ص۵۰۳

 

[۲۸]‌. همان مأخذ ص ۲۴۴ ان علیا (ع) کان اذا اخذ شاهد زور ففان کان غریباً بعث ئالی حیه و ان کان سوقیاً بعث الی سوقه فطیف به ثم یحبس ایاماً ثم یخلی سبیله

 

[۲۹]‌. محقق داماد سید مصطفی قواعد فقه ۴‌،بخش جزایر پیشین ص ۲۰۴

 

[۳۰]‌. ابی عبدالله‌،محمد بن نعمان العکبری البغدادی‌،المقنعه‌،الجوامع الفقیه (یک جلدی )چاپ جامعه مدرسین قم ۱۴۰۱ ص۷۴۴‌،و وجب علی الررجل و المراه التعزیر حسب مایراه الامام من عشره جلدات الی تسمع و تسعین جلده‌،و لا یبلغ التعزیر فی الباب حدالزنا المختص فی شریعه الاسلام

 

[۳۱]‌. ابی عبدالله‌،محمد بن نعمان البغدادی‌،همان ص ۳۱ فان شهداً الاربعه علی رویتها فی ازار واحد مجردین من الثیاب و لم یشهدوا برویه الفعل کان علی الاثنین الجلد دون الحد تعزیراً و تادیباً من عشره سواط الی تسعه و تسعین سوطاً یحسب مایراه الی کم من عقابهما غی الحال و یحسب الثهمه لهما او الضن بهما السیئات

 

[۳۲]‌. سلار دیلمی‌،المراسم العلویه الجوامع الفقهیه‌،چاپ سنگی (با خط محمد باقر )بی نا بی جا ۱۲۷۶ ه ق ص ۶۶۰

 

[۳۳]‌. حلی‌،حسین بن یوسف بن مطهر (علامه) تحریر الاحکام چاپ سنگی (افست قم ) بی تا‌،ص ۲۳۹‌، التعزیر یحب فی کل جنایه لاحد فیها و تقدیره مایراه الامام

 

[۳۴]‌. حلی‌،حسین بن یوسف بن مطهر (علامه) قواعد الاحکام (متن ایضاح الفوائد ) تحقیق موسوی کرمانی و علی پناه اشتهاردی‌،بی نا‌،قم،۱۳۸۶‌،ص ۱۲۴ ثم ینظر اول جلوسه فی المحبوسین فیطلق کل من حبس یظلم او تعزیر

 

[۳۵]‌. طوسی‌،محمد بن الحسن‌،المبسوط فی فقه الامامیه‌،ج ۸،پیشین،ص ۶۶

 

[۳۶]‌.جبعی عاملی مکی (شهید اول ) القواعد و الفوائد‌،ج۲،با تحقیق عبدالهادی حکیم‌،مطبعه الادب نجف‌،۱۳۶۰ ه ق ص ۱۴۲

 

[۳۷]‌. الجزیری‌،عبدالرحممن‌،الفقه علی المذاهب الاربعه‌،جج۵‌،ص ۳۹۷

 

[۳۸]‌. ابن قیم جوزی‌،اعلام الموقعین عن رب العالمین قاهره‌،چاپ دارالحدیث‌، بی تا‌،ص ۳۹۸

 

[۳۹]‌. الجزیری‌،عبدالرحمن‌،الفقه علی المذاهب الاربعه‌،ج۵، پیشین ص ۳۹۷

 

[۴۰]‌. همان مأ خذ ص ۴۰۱

 

[۴۱]‌. محقق داماد‌،سید مصطفی قواعد فقه جزایی پیشین‌،ص ۲۱۱

 

[۴۲]‌. صافی‌،لطف الله التعزیر و انواع و ملحقانه‌،موسسه نشر اسلامی‌قم‌،۱۳۶۳‌،ص ۳۵

 

[۴۳]‌. فیض‌،علیرضا مقارنه و تطبیق در حقوق عمومی‌اسلامی‌،پیشین ص ۲۲۷

 

[۴۴]‌. محقق داماد‌،سید مصطفی‌،قواعد فقه جزایر‌،پیشین‌،صص ۲۲۱،۲۲۲

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:53:00 ب.ظ ]




حدود توأم با حق الناس که در قانون مجازات اسلامی‌از آن نام برده شده است عبارتند از‌: الف) سرقت و ب) قذف که به بررسی تدثیر توبه در آنها می‌پردازیم‌.

 

بند اول ) سرقت

 

سرقت از جمله حدودی است که ذوجنبتین می‌باشد‌،هم حق الناس است و هم حق الله‌.مستفاد از نظرات فقها که قطع دست سارق را منوط به شکایت صاحب مال دانسته اند حتی اگر اقامه بینه هم شده باشد‌.[۱]می‌توان نتیجه گرفت که در سرقت جنبه حق الناسی بر جنبه حق اللهی غلبه دارد‌.

 

همانگونه که می‌دانیم مجازات سرقت مستوجب حد‌،قطع ید می‌باشد و از جمله عواملی که باعث سقوط این کیفر دانسته شده«توبه» سارق با شرایطی که خواهد آمده است‌.

 

قرآن در این باره می‌فرماید‌:

 

«و السارق و السارقه فاقطعوا ایدیهما جزاء بما کسانکالاً فَمَن الله و الله عزیر حکیم فمن تاب من بعد ظلمه‌،واصلح فان الله یتوب علیه ان الله غفور رحیم» دستهای مرد و زن دزد را قطع کنید که قطع مذکور کیفر کردار آنان است‌،این عقوبتی است که از جانب خداوند متعال تعیین شده و خداوند توانا و حکیم است و هر کس بعد از تجاوزش (سرقت) توبه کند و عمل شایسته انجام دهد خداوند توبه اش را می‌پذیرد زیرا خداوند آمرزنده و رحیم است »[۲]

 

روشن است این کیفر قرآنی متوقف است بر بیان معنی سارق و شرایط آن‌،مال مسروق‌،طرق اثبات‌،تعیین موضع قطع ید‌،کیفیت اجرای حد و متعلقات آن که از موضوع بحث خارج است و مادر اینجا فقط به بررسی و تبیین سقوط حد ناشی از توبه در این جرم می‌پردازیم‌.

 

علاوه بر قرآن روایت وارده از سوی ائمه معصومین علیهما السلام و همچنین نظر فقهای عظام نیز دلالت بر این امر دارند که حد سرقت به سبب توبه‌،قبل از ثبوت جرم ساقط می‌گردد‌،مشروط بر اینکه مال مسروقه به صاحبش برگردانده شود‌.

 

 

از آن جمله است خبر صحیح عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام که فرمودند‌:

 

« السارق اذا جائ من قبل نفسه تائباً الی الله عزوجل ورد سرقته عَلی صاحبها فلا قطع علیه‌، وقتی که سارق پیش خود توبه کار به سوی خداوند عزوجل گردید‌،مال مسروقه به صاحبش رد می‌شود و کیفر قطع ندارد‌.»[۳]

 

در اینجا سوالی که مطرح می‌باشد این است که‌: اگر سارق بعد از ثبوت سرقت توبه نماید آیا حد ساقط می‌شود یا خیر ؟

 

در جواب می‌توان گفت‌: هر گاه سارق بع از اثبات جرم توبه نماید دو حالت متصور می‌باشد‌. یا اثبات جرم با اقامه بینه صورت گرفته است یا با اقرار‌.

 

اما اگر جرم سرقت با اقامه بینه ثابت شده باشد «مشهور لزوم اقامه حا قطع است و از ابی الصلاح و ابن زهره نقل شده که فرمودند‌: جائز است امام عفو کند ولی مستندی ندارند‌.چنانچه با اقرار ثابت شده باشد ابن ادریس معتقد است‌: توبه بلااثر در سقوط قطع است و به ناچار باید کیفر قطع جاری شود و مدرکشان استصحاب وجود قطع قبل از توبه و عموم حجیت اقرار و صحیح حلبی است‌.

 

از نهایه شیخ الطائفه و جم دیگری نقل شده که امام در این صورت بین عفو و اقامه کیفر قطع مخیر است و استدلال فرموده اند‌: چون توبه عقاب اخروی را که بزرگتر است ساقط می‌کند پس کیفر دنیوی را به طریق اولی‌،و همچنین به مرسل برقی از امام علیه السلام‌.»[۴]

 

امام خمینی (ره) نیز در این باره می‌فرماید‌:

 

«اگر سارق بعد از اقرار بر سرقت نزد حاکم توبه کند قطع دست حتمی‌است و گقته شده امام بین عفو و قطع مخیر است‌.»[۵]

 

قانونگذار جمهوری اسلامی‌ایران نیز به تیعیت از قرآن روایات وارده از ائمه معصومین علیهما السلام و نظرات فقهای عظام اقدام به جعل بند ۵ ماده ۲۰۰ و تبصره مربوطه نموده است‌.

 

قانونگذار در بند ۵ بر مسئله توبه قبل از ثبوت جرم که باعث سقوط مجازات می‌گردد‌.تصریح می کند آنجا که بیان می‌دارد‌:

 

«سارق قبل از ثبوت جرم از این گناه توبه نکرده باشد » مفهومش این است که چنانچه قبل از ثبوت جرم از این گناه توبه کرده باشد حد ساقط می‌گردد‌.

 

در تبصره مذکور نیز قانونگذار اشاره به توبه بعد از اثبات جرم نموده و صراحتاً بی اثر بودن چنین توبه ای را در سقوط مجازات اعلام می کند آنجا که بیان می‌دارد‌:

 

«حد سرقت بعد زا ثبوت جرم با توبه سارق ساقط نمی‌شود و عفو سارق جایز نیست‌.»مسئله ای که در اینجا ذکر آن لازم بنظر می‌رسد این است که مقنن در خصوص تأثیر توبه در سقوط مجازات سرقت‌،حکم کلی موضوع را بیان می کند بدین صورت که توبه قبل از ثبوت جرم را مسقط حد دانسته و توبه بعد از ثبوت جرم را بی اثر می‌داند و تفکیک بین اینکه اثبات جرم با اقرار صورت گرفته یا با شهادت شهود قایل نشده است‌.

 

به موجب ماده ۱۱۳ قانون مجازات اسلامی‌۱۳۹۰‌: در جرایم موجب حد به استثنا قذف و محاربه هرگاه متهم قبل از اثبات جرم توبه کند و ندامت و اصلاح او برای قاضی محرز شود‌، حد از او ساقط می‌گردد‌. همچنین اگر جرایم فوق با اقرار ثابت شده باشد‌، در صورت توبه مرتکب پس از اثبات جرم‌، دادگاه می‌تواند عفو مجرم را توسط رئیس قوه قضائیه از مقام رهبری درخواست نماید‌.

 

به موجب ماده ۲۷۹ لایحه ۱۳۹۰ حد سرقت به شرح زیر است‌:

 

الف) در مرتبه اول‌، قطع چهار انگشت دست راست سارق از انتهای آن‌، به طوری که انگشت شست و کف دست باقی بماند‌.

 

ب) در مرتبه دوم‌، قطع پای چپ سارق از برآمئگی‌، به نحوی که نصف قدم و مقداری از محل مسح باقی بماند.

 

ج)در مرتبه سوم‌، حبس ابد‌.

 

د)در مرتبه چهارم‌، اعدام هرچند سرقت در زندان باشد‌.

 

تبصره ۱ -هرگاه سارق‌، فاقد عضو متعلق قطع باشد‌، حسب مورد مشمول یکی از سرقت های تعزیری می‌شود‌.

 

تبصره ۲-در مورد بند ج این ماده و سایر حبس هایی که مشمول عنوان تعزیر نیست هرگاه مرتکب حین اجرای مجازات توبه نماید و مقام رهبری آزادی او را مصلحت بداند با عفو ایشان از حبس آزاد می‌شود‌. همچنین مقام رهبری می‌تواند مجازات او را به مجازات تعزیری دیگری مبدل سازد‌.

 

علاوه بر جاری شدن مقررات ماده ۱۱۳ لایحه ۱۳۹۰ که پیشتر تفصیل آن بیان شد‌، در ماده ۲۷۹ با مقرره ای جدید مواجه هستیم که مربوط به توبه سارق در حین اجرای مجازات حبس و  اختیار مقام رهبری در جهت آزاد نمودن در صورت مصلحت‌،می‌باشد‌. همچنین به موجب قسمت اخیر تبصره ۲ ماده پیش گفته از اختیار مقام رهبری در خصوص تبدیل مجازات (به طور مطلق‌، چه مساعدتر به حال مجرم باشد چه نباشد) سخن به میان آمده است‌.البته می‌توان با توجه به توبه مجرم حمل بر مجازات مساعدتر نمود‌.

 

بند دوم ) قذف

 

«قذف در لغت عرب به معنی رمی‌یعنی افکنده تیر و سنگ و مانند آن انداختن است و در اصطلاح کتاب حدود فقه اسلامی‌دشنام مخصوصی است که مستلزم کیفر و عقوبت معین می‌باشد‌.

 

اما دشنام مخصوص موجب حد عبارت است از نسبت دادن به زنا یا لواط‌، ولی نسبت دادن به سحق موجب حد قذف نمی‌گردد گرچه مستلزم تعزیر است‌.»[۶]

 

 

 

در کتاب المنجد معنی قذف الرجل تهمت زدن و متهم کردن مرد ذکر شده است‌.[۷]

 

قرآن در این باره می‌فرماید‌:

 

«و الذین یرمون لمحصنات ثم لم یاتوا باربعه شهداء فاجلدوهم ثمانین جلده و لا تقلبوا لهم شهاده ابداً و اولئک هم الفاسقون»[۸] و کسانی که به زنان پاکدامن نسبت زنا می‌دهند سپس چهار شاهد نمی‌آورند هشتاد ضربه به آنها بزنید وهرگز شهادتی را از آنها نپذیرید و اینان خود فاسقند‌. مستفاد از آیه فوق علاوه بر اهتمام اسلام به حفظ آبرو و شخصیت زنان پاکدامن نسبت دهندگان بی دلیل زنا به این زنان مردمی‌فرومایه و بی اعتبار معرفی شده اند و به دو مجازات یک هشتاد ضربه تازیانه (مجازات اصلی )و دیگری عدم قبول شهادت (مجازات تبعی )محکوم می‌شوند‌.

 

قرآن در آیه بعد بیان می‌فرماید‌:

 

«الا الذین تابوا من بعد ذالک و اصلحوا فان الله غفور رحیم‌،مگر کسانی که بعد از آن توبه کنند و اصلاح نمایند که بی شک خداوند آمرزنده و صاحب رحمت است‌.»[۹]

 

در کتاب تفسیر راهنما در ذیل این آیه گناه قذف علی رغم بزرگی اش بخشودنی و قابل آمرزش از سوی خداوند معرفی شده مشروط بر آنکه قاذف توبه نموده و با اصلاح رفتار خویش درصدد جبران زیان وارده بر شخص متهم (مقذوف) برآید در این صورت است که توبه می‌تواند قاذف را از فاسق بودن خارج و سبب پذیرش شهادت وی گردد‌.[۱۰]

 

امام صادق (ع) در حدیثی در رابطه با تفسیر آیه فوق پذیرش شهادت قاذف را در صورت توبه نمودن جایز شمرده و می‌فرمایند‌: «هر گاه قاذف توبه کند و عادل شود پذیرفتن شهادت وی جایز است‌. خداوند با عظمت و عزیز می‌فرماید‌: به درستی که خداوند توبه کنندگان و پاک شدگان را دوست دارد و بر رد نمودن کسی که خداوند او را دوست دارد و عادل شده دلیل نیست خداوند در بیان رد شهادت قاذف کسی را که توبه کند استثناء نموده و می‌فرماید هرگز شهادت آنها نپذیرد مگر کسانی که توبه کرد ه اند‌.»[۱۱]

 

از آیات و روایات وارده استفاده می‌شود که قذف از جمله جرایمی‌است که دوگونه مجازات برای آن در نظر گرفته شده است که عبارتند از‌: ۱- مجازات اصلی (هشتاد ضربه شلاق) ۲- مجازات تبعی (عدم قبول شهادت) و در آن جنبه حق الناس بر جنبه حق اللهی غلبه دارد‌.

 

حال در اینجا سوالی که مطرح می‌شود این است که‌: آیا در قذف پس از اینکه قاذف توبه نمود هر دو مجازات لغو می‌شود یافقط مجازات تبعی زایل می‌گردد ؟

 

در پاسخ با استناد به مطالب عنوان شده می‌توان اظهار داشت که پس از توبه قاذف‌، مجازات اصلی (هشتاد ضربه شلاق) با توجه به حق الناس بودنش در صورت عدم گذشت شاکی‌،پابرجاست و توبه فقط مجازات تبعی (عدم قبول شهادت) را ساقط می کند‌.

 

نکته ای که ذکر آن لازم می‌باشد این است که در قانون مجازات اسلامی‌نه از توبه قاذف سخن به میان آمده و نه از مجازات تبعی آن و تنها قانونگذار و مجازات اصلی این جرم را در ماده ۱۴۰ هشتاد ضربه تازیانه ذکر نموده است‌.

 

حال سوال این است که چنانچه قضاوت و دادگاهها در موردی با توجه شخص قاذف روبرو شوند با توجه به سکوت قانون مجازات اسلامی‌تکلیف چیست ؟!

 

در پاسخ می‌توان اظهار داشت‌: در موارد مستحدثه بنابر تجویز اصلی ۱۶۷ قانون اساسی جمهوی اسلامی‌ایران قضاوت بایستی به استمداد از این اصلی که منابع و فتاوای معتبر را راهگشای کار دانسته حکم قضیه را صادر نمایند‌.

 

اما به موجب ماده ۱۱۳ قانون مجازات اسلامی‌ ۱۳۹۰نسبت به توبه قاذف تعیین تکلیف شده است‌. به موجب ماده مذکور ‌: در جرایم موجب حد به استثنا قذف و محاربه هرگاه متهم قبل از اثبات جرم توبه کند و ندامت و اصلاح او برای قاضی محرز شود‌، حد از او ساقط می‌گردد‌. همچنین اگر جرایم فوق با اقرار ثابت شده باشد‌، در صورت توبه مرتکب پس از اثبات جرم‌، دادگاه می‌تواند عفو مجرم را توسط رئیس قوه قضائیه از مقام رهبری درخواست نماید‌.

 

[۱]‌. مکی عاملی‌،ابی عبدالله شمس الدین محمد بن جمال الدین ۰شهید اول ) لمعه دمشقیه ج۲‌،پیشین ص ۲۴۸‌،لاقطع الا بمرافعه الغریم ولو قامت البینه حلی ابوالقاسم نجم الدین شرایع الاسلام‌،ج۳،پیشین ص ۳۰۴ و امام خمینی تحریر الوسیله ج ۴،پیشین ص ۲۲۳

 

[۲]‌. سوره ملائده آیات ۳۹-۳۸

 

[۳]‌. خوانساری‌،سید احمد‌،جامع المدارک فی شرح المختصر النافع‌،ج۷،پیشین‌،ص۱۵۹

 

[۴]‌. محمدی گیلانی‌،محمد حقوق کیفری در اسلام‌،پیشین‌،ص ۲۱۶

 

پایان نامه رشته حقوق

 

[۵]‌. امام خمینی‌،تحریر الوسیله‌،ج ۴‌،پیشین‌،ص ۴۸۸‌،ولو تاب بعد الاقرار تحیتم القطع یتخیر الامام علیه السلام بین العفو و القطع

 

[۶]‌. محمدی گیلانی فمحمد‌،حقوق کیفری در اسلام‌،پیشین ص ۱۳۷

 

[۷]‌. المنجد‌،ترجمه‌،مصطفی‌،رحیمی‌اردستانی ناشر انتشارات صبا‌،ج۲،چاپ اول ۱۳۷۷،ص ۸۶۵

 

[۸]‌. سوره نور‌،آیه ۴

 

[۹]‌. سوره نور آیه ۵

 

[۱۰]‌. هاشمی‌رفسنجانی‌،اکبر‌،تفسیر راهنما مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی‌،چاپ اول‌،۱۳۷۹ ص ۱۹۰

 

[۱۱]‌.نوری طبرسی میرزا حسین مستدرک الوسایل‌،ج۱۷ بروت موسسه آل بیت (ع) دار احیاء التراث‌،بی تا‌،ص ۴۳۶

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:52:00 ب.ظ ]




توبه یکی از اسباب شرعی سقوط مجازات است که مواد ۱۱۳ تا ۱۱۸ قانون جدید مجازات اسلامی‌نیز به عنوان یکی از اسباب سقوط مجازات به آن پرداخته است‌. توبه در جرائم مستوجب حد چنانچه قبل از اثبات جرم باشد  موجب اسقاط مجازات خواهد شد‌. البته در مورد حد جرم  قذف به دلیل حق الناس بودن توبه نمی‌تواند تأثیری در اسقاط مجازات حدی داشته باشد در همین راستا توبه در جرایمی‌که مجازات آنها دیه یا قصاص باشد نیز نمی‌تواند مؤثر باشد‌. همچنین در مورد حد محاربه به استناد آیات ۳۳ و ۳۴  سوره مائده تنها در صورت توبه محارب قبل از دستگیری موجب سقوط مجازات می‌شود‌. ضمن اینکه توبه در مواردی مجازات حدی را به تعزیری تبدیل خواهد کرد  ( تبصره ۲ ماده ۱۱۳) توبه شخص زانی و لائط که به عنف مرتکب جرم زنا یا لواط شده باشند را به مجازات حبس یا شلاق تعزیری تبدیل می‌کند‌. ضمناً مقررات مربوط به توبه در قانون جدید در یک مبحث گنجانده شده است این روش بهتر از مقررات پراکنده در جرایم مختلف در قانون سابق است  ضمن اینکه در این قانون به طور کلی به نقش توبه در جرائم مستوجب تعزیر هم اشاره شده است که در مواردی توبه موجب اسقاط و در مواردی موجب اختیار دادگاه در تخفیف مجازات مرتکب جرم خواهد شد ودر صورت تکرار جرم چون با دلیل وجودی توبه مغایرت دارد توبه تأثیری در سقوط مجازات نخواهد داشت زیرا پذیرش توبه اجباری نیست لذا در خصوص کسانی که مر تکب تکرار جرم شده اند توبه پذیرفته نمی‌شود در ماده ۱۱۴ توبه مرتکبان در خصوص کسانی که قاعده تکرار جرم در مورد آنها اجرا شده است را نمی‌پذیرند‌. علهذا در خصوص ماده ۱۱۶ لایحه جدید باید بگوئیم که در این ماده در واقع طراحان لایحه در پی این نکته هستند که پذیرش توبه اجباری نیست یعنی هر چند با احراز آن مکلف به اسقاط یا تخفیف مجازات است  لکن احراز ا مر در دست قاضی است بنابراین معاذیر معاف کننده  و مخففه قانونی در عمل به نوعی از کیفیا ت معاف کننده یا مخففه قضایی تبدیل شده است لازم به ذکر است که این ماده کاربرد فرعی دیگری نیز دارد وآن توجیه غیر منطقی تبصره ۲ ماده ۱۱۳ است و احتمالاً در حمایت از پذیرش آن تبصره گفته می‌شود قاضی می‌تواند احراز نیز کند‌. در نهایت متذکر می‌شود که اقدام عجیب قانونگذار این است که هرچند پذیرفتن توبه در جرایم مستوجب حد یکی از نقاط قوت وقابل استناد حقوق کیفری اسلامی‌است که به روند جامعه پذیری مجدد مرتکب و اصلاح وی اهتمام دارد اما بنظر می‌آید طراحان لایحه در تبصره ۲ این ماده مرتکب اشتباهی فاحش شده اند وآن پذیرش توبه در عمل نا مشروع به عنف است یعنی اگر مرتکب تجاوز به عنف کند و توبه کند او قابلیت پذیرش دارد ودر نهایت به حبس کوتاه مدت محکومیت   می‌یابد و این ا مر اولاً خلاف شرع است زیرا زنا و لواط عنف دارای جنبه حق الناس هستند و از طرف دیگرچطور در کذب که صرفاً بکار بردن لفظ است توبه را پذیرا نبوده و مسقط حد نیست اما در زنا لواط که عمل واقعاً انجام شده توبه را می‌پذیریم و همین امر در خصوص محاربه نیز مصداق دارد‌.بنظر می‌رسد توبه زمانی قابلیت پذیرش داشته باشد که جرم فاقد جنبه های حق الناسی باشد وتوبه در حق الناس مسقط مجازات نمی‌باشد و صرفاً مجازات اخروی را زایل می‌کند‌.

 

 

پایان نامه حقوق

 

همانگونه که در بالا اشاراتی به توبه در قوانین و موضوعات  مرتبط باآن داشتیم اگر بگوئیم این دستور شرع مقدس است (که گویا اینگونه نیست ) ایراد می‌کنیم که چرا در قانون مجازات اسلامی‌۱۳۷۰ وقانون راجع به مجازات اسلامی‌۱۳۶۱ چنین جزیی ذکر نشده بود در حالی که دستور شرع مقدس سابقه ای بسیار دیرینه دارد  ثانیاً اساس پذیرش آن علاوه بر آنکه فاقد مبنای فقهی است فاقد مبنای عقلانی و منطقی نیز هست و از دیدگاه جرم شناسی اساساً ماده ای جرم زاست ممکن است با یک استدلال ظاهری‌، ضعیف و شکننده گفته شود در صورت رضایت علیه توبه امکان اسقاط حد را دارد و این امر نیز بسیار خطر ناک است زیرا متهم و کسان وی می‌توانند به انحای  مختلف بزه دیده را تحت فشار قرار داده تا از حق شکایت خود بگذرند بنابراین بنظر میرسد به طور قطع باید از اصل ماده حذف گردد‌.

 

 

توبه در حقوق جزای اسلامی‌به عنوا ن یک تأسیس حقوقی و از بنیاد های حقوق جزای اسلامی‌به شمار می‌رود  به گونه ای که در سایر مکاتب کیفری امروزی نمونه آن به چشم نمی‌خورد که در قانون مجازات اسلامی‌ همیشه جایگاه مناسبی را از آن خود کرده است و با توجه به اینکه پذیرش توبه اجباری نیست و به اختیار کافی است که بعد از احراز شرایط لازم آن را می‌پذیرد بنابراین نگرانی بر طرف می‌شود به هر حال استفاده از این تأسیس شرعی و فقهی با تجربیات و یافته های جدید حقوقی می‌تواند در کارآمد شدن بر خورد نظام قضایی ما با مسایل قضایی کمک کند‌. البته دارای شرایط و ارکان وآثار ی است و آثار بارز آن جلوگیری از تکرار جرم و اصلاح مجرمان است و اگر با شرایط کامل انجام گیرد یکی از معاذیر قانونی معافیت از مجازات شناخته می‌شود که در جرا ئم حق الله قبل از ثبوت جرم به وسیله اقرار یا شهادت شهود مسقط مجازات بوده ولی در جرائمی‌که جنبه حق الناسی دارند موجب سقوط مجازات نیست چون مرتکب علاوه براین که اوامر ونواهی  الهی را نادیده گرفته موجب ضرر و زیان مالی و جسمی‌یا آبرویی برای دیگران شده و باید جبران کند البته توبه مجازات اخروی را ساقط می‌کند  ولی باید دانست که دفع مجازات دنیوی تابع مجازات اخروی نیست‌.

 

امروزه جرم شناسان معتقدند که مجازات مجرم هدف مطلق نیست بلکه وسیله ای برای اصلاح و باز پروری ویا ارعاب اوست حال اگر با مجری بر خورد کنیم که پس از ارتکاب عمل از کرده خود به شدت پشیمان شده است‌، به طوری که دچار عذاب وجدان شده و مصمم است که دگر باره مرتکب چنین عملی نشود و اشتباه خود را جبران کند  مجازات او کار بیهوده ای است زیرا موضوع اعمال مجازات در واقع سالبه بر انتفای موضوع شده است و یا بدون اعمال مجازات به هدف خود رسیده ایم زیرا توبه به معنای بازگشت از گناه و اعمال مجرمانه و پشیمانی از اعمال گذشته و سعی در انجام اعمال صحیح و پسندیده و تکرار نکردن جرایم گذشته است‌.

 

در حقوق کیفری اسلام توبه یکی از معاذیر قانونی معافیت از مجازات محسوب می‌شود  بدین معنا که جرایم واقع شده و مجرم نیز دارای مسئولیت کیفری است  اما رعایت پاره ای از مصالح و اعمال سیاست جنایی مناسب ایجاب می‌کند که از وی رفع مجازات  شود‌. آثار توبه نه تنها در بعد فردی بلکه در بعد اجتماعی نیز قابل توجه است  توبه نه تنها شخصی را اصلاح می‌کند بلکه جامعه را در برابر تکرار جرم و گناه از سوی توبه کار ایمن می‌کند‌. اسلام چنین تأسیسی را در حقوق کیفری پیش بینی کرده است و اعمال کیفر را در صورت توبه مجرم تحت شرایطی  منتفی می‌داند و این یکی از امتیازات باز و منحصر به فرد حقوق جزای اسلامی‌است‌.

 

توبه در جرائم تعزیری تنها در تعزیرات درجه ۶ و ۷ و ۸ یعنی حبس تا دو سال قابل پذیرش بوده و مسقط مجازات  است یعنی توبه را در کل از مسقطات مجازات نمی‌دانند به عبارت دیگر چنانچه مجازات از دو سال حبس تعزیری بیشتر شود توبه آ ن را ساقط نمی‌کند اما در زنا ولوا ط به عنف مستوجب حد اعدام آیی حد را ساقط کرده وسبب تبدیل اعدام به حداکثر تا۲ سال حبس تعزیری می‌شود در این خصوص باید به حداکثر دقت کنیم لذا اگر قاضی به ۶ ماه حبس حکم بدهد نیز ایرادی ندارد که احتمالاً این حبس نیز سوءپیشینه مؤثر ایجاد نمی‌کند‌.

 

توبه در قانون مجازات اسلامی‌فعلی و لایحه جدید از جایگاه مهمی‌برخوردار است اما در هیچ یک از این قوانین شرایطی برای توبه بیان نشده است بلکه تشخیص آن بنظر قاضی واگذار شده است‌. برای شناخت توبه و ارکا ن  باید به فقه مراجعه کرد‌. توبه دارای دو دسته از ارکا ن است‌: ۱ – ارکا ن درونی  ۲ – ارکا ن بیرونی    در توبه کننده باید شرایطی وجود داشته باشد که از جمله آنها ندامت وپشیمانی قلبی‌، استغفار زبانی و تصمیم بر باز گشت نکردن به گناه بر شمرده اند‌. در خصوص ارکا ن بیرونی توبه عمل با اعضا و جوارح‌، انجام عمل صالح و ادای حقوق مردم هستند  خداوند تبارک وتعالی می‌فرماید‌: « ضمن تاب من بعد ظلمه و اصلح یتوب علیه »

 

همچنین خداوند تبارک وتعالی در آیه ۵۴ سوره انعام می‌فرماید‌: « انه من عمل منکم سوء بجهاله ثم تاب من بعده و اصلح و اصلح فانه غفور رحیم » که اصلاح را بعد از توبه موجب غفران الهی دانسته است‌. همچنین آیه دیگری غفران الهی را شامل کسانی دانسته است که توبه کرده و ایمان آورد و سپس عمل صالح انجام دهد‌. در این زمینه روایات وارده از پیامبر اکرم ( ص) و ائمه طا هرین علیهم السلام به صورت روشنتری به بیان ارکا ن  وشرایط توبه می‌پردازد و به تفصیل آن را بیان می‌کند‌. پیامبر اکرم ( ص ) می‌فرماید‌: « توبه کننده باید اثر توبه را آشکار کند که در غیر این صورت توبه کننده نخواهد بود این آثار عبارتند از‌: ۱ – راضی ساختن دشمن و کسانی که با آنها در حال نزاع ودرگیری باشد  ۲ –اعاده نمازهای فوت شده ۳ –تواضع بین مردم ۴ –دوری از شهوات ۵ – روزه گرفتن‌، آیات و روایاتی از این قبیل شرایط توبه را بیان می‌کند که شامل تغییر قطعی در وضعیت درونی و بیرونی توبه کننده است بنابراین پیش بینی توبه در قانون مجازات اسلامی‌به عنوان ابزاری برای معافیت از مجازات، منوط بهتحقق شرایط لازم است و هرگز نمی‌تواند تبدیل به ابزاری برای فرار مجرم از چنگال عدالت باشد‌.  بنابراین باید برای استفاده از این امکان قانونی مناسب و مفید‌، شرایط لازم در شخص توبه کننده احراز شود‌. لذا با پیش بینی مثبت از عملکرد قانونگذار در زمینه این نهاد کار آموز فقهی در قانون مجازات  نتیجه می‌گیریم آثار توبه نه تنها در بعد فردی‌، بلکه در بعد اجتماعی نیز قابل توجه است‌. توبه نه تنها شخصی را اصلاح می‌کند‌، بلکه جامعه را در برا بر تکرا ر جرم و گناه از سوی توبه کار ایمن می‌کند‌.

 

مبحث دوم‌:توبه در حدود و بررسی مفهوم‌، اقسام و آثار آن

 

گفتار اول‌: مفهوم حدود

 

تعریف متعددی از مفهوم حدود چه از نظر لغوی و چه از نظر اصطلاحی بیان شده است‌.

 

که به ذکر چند نمونه از آنها اکتفا می‌نمائیم‌.

 

بند اول‌: مفهوم لغوی

 

در کتاب التعریفات در این باره آمده است‌:

 

«حدود جمع حد که در لغت به معنی منع است‌،و در شرع عقوبت های معین است که برای بعضی گناهان مقرر شده است‌.»[۱]

 

مرحوم راغب اصفهانی در تعریف حدود بیان می‌دارد‌:

 

«حدود جمع حد است‌،و حد در لغت به دو معنی آمده است‌. یکی به معنی فاصله افکندن میان دو شئی به نحوی که مانع اختلاط آن دو با یکدیگر می‌شود‌. اگر فاصله و مرز بین اشیاء را حد می‌گویند از این نظر است که جلوی اختلاط آن دو با یکدیگر یا تجاوز یکی بر دیگری است‌.

 

معنای دیگر حد به معنی و جلوگیری کردن است‌. اگر دربان و زندانبان را حداد گویند به خاطر این است که مانع دخول و خروج است و اگر کیفر سارق را حد می‌گویند از این نظر است که اجرای آن‌،مرتکب را از تکرار جرم منع می‌کند‌،و دیگران نیز از ارتکاب جرم مانع می‌شوند‌. بدین ترتیب معنی اصلی حد در لغت همان منع و جلوگیری کردن است‌.»[۲]

 

دکتر شامبیاتی در این باره می‌نویسد‌:

 

«حدود جمع حد است حد در لغت به معنی منع و بند است‌.»[۳]

 

بند دوم‌: مفهوم اصطلاحی

 

علامه حلی (ره) در این خصوص می‌فرماید‌:

 

«حد شرعی عقوبتی است که بهایلام و درد آوردن بدن مکلف از جهت گناه او تعیین می‌گردد. در صورتی که کمیت آن را شرع معین نموده باشد‌. »[۴]

 

در کتاب حقوق کیفری اسلام در این باره آمده است‌:

 

«حد عبارت از کیفر بدنی مخصوصی است که از جانب شرع به سبب ارتکاب جرایم خاصی‌،مقدار آن تعیین شده‌،و دادگاه حق دخل و تصرف در آن را ندارد‌. مثلاً در قرآن کریم حد زنای غیر محصنه یکصد تازیانه تعیین شده است و دادگاه نمی‌تواند آن را کم یا زیاد کند و در لسان فقهی نیز کفر حد چون مانع تکرار جرم می‌شود به آن حد گفته می‌شود‌.»[۵]

 

دکتر فیض در این رابطه بیان می‌دارد‌:

 

«حدود کیفر هایی هستند که کم و کیف آن کاملاً معین شده است و کسی نمی‌تواند آن را بیش و کم کند‌.»[۶]

 

یکی دیگر از محققین معاصر در معنای حد می‌نویسد‌:

 

«حدود جمع حد است‌،و در لغت به معنی منع آمده است و اما اصطلاحاً مجازات مخصوصی است که شارع مقدس اسلام در برابر گناهان وضع کرده و هدف از این مجازات‌،حفظ نظام جامعه وریشه کن ساختن بدیها از افراد جامعه است‌.»[۷]

 

گفتار دوم‌: اقسام حدود

 

در این گفتار ابتدا اقسام حدود در قرآن را ذکر نموده سپس به بیان اقسام حدود در سنت‌،فقه و قوانین موضوعه پرداخته و در آخر هم اشاره ای به حق الله و حق الناس خواهیم نمود‌.

 

بند اول‌: حدود در قرآن

 

قرآن مجید موجبات حد را چهار جرم عنوان داشته است‌:

 

۱- سرقت‌:«والسارق و السارقه فاقطعوا ایدیهما‌…،دست مرد و زن سارق را قطع کنید‌.»[۸]

 

۲- محاربه و افساد فی الارض‌:«نما جزاؤ الذین یحاربون الله و رسوله و یسمعون فی الارض فساداً ان یقتلوا اَو تقتطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا فی الارض‌… کیفر آنان که به جنگ خداو رسول برخیزند و کسانی که در زمین فساد می‌کنند‌،آن است که کشته شوند‌،یا آنها را بدار آویزند یا دست و پایشان را به خلاف ببرند یا با نفی بلد و تبعید دورکنند‌…..»[۹]

 

۳- زنا‌:«الزّنیه و الزانی فاجلدو کل منهما مائه جلده‌…‌،هر یک از زن ومرد زناکار را یکصد تازیانه بزنید‌….»[۱۰]

 

۴- قذف‌:«و الذین یرمون المحصنات ثم لم یأتو باربعه شهداء فاجلدو و هم ثمانین جلده‌.کسانی که به زنان با عفت مومنه نسبت زنا دهند آنگاه چهار شاهد عادل بر دعوی خود نیاورند آنان را به هشتاد تازیانه کیفر دهید‌.»[۱۱]

 

 

 

 

 

 

 

بند دوم‌: حدود در سنت فقه و قوانین موضوعه

 

در احادیث معصومین علیهما السلام برای چهار جرم دیگر از جمله‌:

 

لواط‌،مساحقه‌،قیادت و مسکرات نیز کیفر حد مشخص شده است‌،لذا با احتساب این موارد ملاحظه می‌شود که حدود تا هشت جرم افزایش پیدا می‌کند‌.[۱۲]

 

فقهای عظام نیز به استناد کتاب و سنت موجبات حد را هشت جرم ذکر نموده به عنوان نمونه حضرت امام خمینی (ره) در تحریر الوسیله جرایم هشتگانه فوق را در شش فصل چنین بیان می‌دارد‌:

 

«کتاب حدود‌،این کتاب چند فصل دارد‌: فصل اول در حد زنا‌،فصل دوم در لواط و مساحقه و قیادت‌،فصل سوم در حد قذف‌، فصل چهارم در حد مسکر‌،فصل پنجم در حد سرقت‌،فصل ششم در حد محارب‌.»[۱۳]

 

نویسندگان قانون مجازات اسلامی‌نیز به تبعیت از قرآن سنت و منابع فقهی موجبات کیفر حدود و شرایط تحقق و کیفیت اجرای آن را در هشت باب به ترتیب‌: حد زنا‌،لواط‌،مساحقه‌،قوادی‌،قذف‌،مسکر‌،محاربه و افساد فی الارض و سرقت ذکر کرده اند‌.[۱۴]

 

بند سوم‌: حق الله و حق الناس

 

از جمله مواردی که درحقوق اسلامی‌بحث انگیز است مسئله حق الله و حق الناس می‌باشد و فقها در یک تقسیم بندی کلی اگر چه حقوق را به دو قسم تقسیم کرده اند و یکی را حق الله ودیگری را حق الناس خوانده اند اما از مطاوی کلمات آنها استفاده می‌شود که حقوق بر چهار قسم است‌: «یا حق الله محض است یا حق الناس محض یا دارای هر دو جنبه هست و آمیزه ای است از حق الله و حق الناس‌،و نسبت امتزاج از شدت و ضعف برخوردار است‌.

 

بدین معنی که در یک حق ممکن است جنبه فردی آن غلبه داشته باشد و در دیگری ممکن است جنبه الهی آن‌. در این صورت هر کدام غلبه داشته باشند آثار همان بر آن حق بار می‌شود پس تقسیمات چهار گانه حق بدین گونه است‌: حق الله محض‌،حق الناس محض‌، حق الله آمیخته با حق الناس و حق الناس آمیخته با حق الله‌.»[۱۵]

 

در قانون مجازات اسلامی‌تعریف مشخصی از حق الله و حق الناس ارائه نشده است‌. اما در ماده ۱۰۵ این قانون و ماده ۱۵۹ تعزیرات و بعضی مواد دیگر این واژه بکار رفته است‌.

 

اداره حقوقی قوه قضائیه در پاسخ به این سوال که آیا جرایم مذکور در مواد ۱۰۱و ۱۰۲ قانون تعزیرات سال ۱۳۶۲ حق الله و غیر قابل گذشت است و یا حق الناس و قابل گذشت ؟

 

چنین پاسخ می‌دهد‌: «چون در قانون تعریفی از حق الله و حق الناس نشده برای تشخیص هر مورد باید به منابع فقهی مراجعه شود مراد از حق الناس مذکور در ماده ۱۵۹ جرایمی‌است که به شخص یا اشخاص معینی ضرر وارد می‌شود و آنچه که از خارج از آنها باشد اعم از اینکه از حقوق الله باشند یا از حقوق عامه و حقوق ولایی از شمول ماده مرقوم خارج است و در قوانین مصوبه ماده ای که مشعر بر تقسیم حقوق به حق الله و حق الناس باشد وجود ندارد نتیجتاً هر جرم دری جنبه عمومی‌را نمی‌توان از حقوق الله محسوب داشت ولی مواد ۱۰۱و ۱۰۲ از قانون تعزیرات از حقوق الله است و مشمول ماده ۱۵۹ نمی‌باشد‌.»[۱۶]

 

این اداره همچنین در نظریه شماره ۴۰۳۶/۷-۷/۸/۶۹  آورده است‌:

 

«ضابطه تشخیص حق الله و حق الناس موضوع ماده ۱۵۹قانون تعزیرات و ماده ۳۰ قانون تشکیل دادگاه های کیفری ۱و۲ در قانون معین نشده ولی جرایمی‌که منشأ آنها تجاوز به حقوق اشخاص و ضرار به آنها است مانند صادر کردن چک بلامحل‌، خیانت در امانت و فحاشی از حقوق الناس و جرایمی‌که منشا آنها تخطی و تجاوز از احکام الهی است مانند شرب خمر‌،قمار‌،زنا و نظایر آن از حقوق الله و جرایمی‌که منشا آن ها تخلف از نظامات مملکتی است مانند رانندگی بدون پروانه و ارتکاب قاچاق و امثال آنها از حقوق عامه یا حقوق ولایی با هر عنوان مناسب دیگر محسوب می‌شود و در مورد تردید نسبت به حق الله بودن یانبودن جرمی‌باید از کتب فقهی و رفتاری مشهود استفاده شود‌.»

 

با این وجود مشاهده می‌شود که مقنن در ماده ۲ آ‌. د‌.ک سال ۷۸ برای جرایم سه جنبه شامل جنبه الهی‌،جنبه خصوصی قایل شده است‌. و در بند اول آن جرایمی‌را که مجازات آن در شرع معین شده باشد مانند حدود و تعزیرات شرعی را در عداد حق الله بشمار آورده است‌.

 

بر این اساس ما در این فصل جرایم مستوئجب حد را به حدود حق اللهی محض شامل زنا‌،لواط‌،مساحقه‌، مسکرات و محاربه و حدود توام با حق الناس شامل سرقت و قذف تقسیم نموده و در جای خود به بررسی آنها می‌پردازیم‌.

 

گفتار سوم‌: آثار توبه در سقوط مجازات حدی با نگرشی به لایحه جدید

 

[۱]‌. ججانی‌، سید شریف التعریفات‌،مترجم عمران علیزاده‌،انتشارات وفا‌،۱۳۶ ص ۵۲

 

[۲]‌. المفردات فی غرائب القران‌،الراغب اصفهانی به نقل از حقوق جزای عمومی‌،محمد صالح ولیدی‌،ج۴،نشرداد‌،چاپ دوم‌، زمستان ۱۳۷۵،ص۸۰‌.

 

[۳]‌. شامبیاتی‌،هوشنگ‌،حقوق جزای عمومی‌،جلد دوم‌،چاپ سوم‌،مؤسسه انتشاراتی ویستار‌،سال ۱۳۷۲،ص ۲۸۲‌.

 

[۴]. حلی‌،ابوالقاسم نجم الدین‌،شرایع الاسلام فی مسایل الحلال و الحرام‌،جلد سوم‌،انتشارات اسماعیلیان قم‌،۱۴۰۹ ه ق ص ۸۳ ‌.

 

[۵]‌. محمدی‌،ابوالحسن‌،حقوق کیفری اسلام‌،مرکز نشر دانشگاهی‌،۱۳۷۶ ص ۷

 

[۶]‌. فیض‌،علیرضا مقارنه و تطبیق در حقوق جزای عمومی‌اسلام‌،جلد اول‌،چاپ دوم انتشارات سازمان چاپ و انشاراتوزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌،۱۳۶۹،ص ۲۳

 

[۷]‌. الهیان‌،مجتبی‌، نگرشی فقهی حقوقی پیرامون احکام حدود‌،قصاص و دیات در فقه امامیه مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی‌حوزه علمیه قم ۱۳۷۲ ص ۱۲

 

[۸]‌. سوره مائده آیه ۳۷

 

[۹]‌. سوره مائده‌،آیه ۳۳

 

[۱۰]‌. سوره نور‌،آیه ۲

 

[۱۱]‌. سوره نور آیه ۳

 

[۱۲]‌. ر.ک به‌: احکام حدود قصاص و دیات در فقه امامیه‌،مجتبی الهیان‌،پیشین صص ۶۱ تا ۸۴

 

[۱۳]‌. موسوی خمینی‌،روح الله تحریر الوسیله‌،ج۴،دفتر انتشارات اسلامی‌وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‌،بی تا‌،صص ۱۸۷ تا ۲۴۳‌،کتاب الحدود و فیه فصول‌: الاول حد الزنا‌،الفصل فی اللواط و السحق و القیاده الفص الثالث فی حد القذف‌،الفصل الرابع فی حد المسکر الفصل الخامس فی حد السرقه الفصل السادس فی المحارب

 

[۱۴]ر‌. ک به‌:قانون مجازات اسلامی‌کتاب حدود‌،تدوین هوشنگ ناصر زاده ۱۳۷۵ ص ۳۰

 

[۱۵]‌. فیض‌،علیرضا مقارنه و تطبیق در حقوق جزای عمومی‌اسلامی‌،پیشین ص ۲۰۴

 

[۱۶]‌. نظریات اداره حقوقی قوه قضائیه در زمینه مسایل کیفری‌،ج اول‌،ص ۲۴۵ نظریه شماره ۲۲۳۴/۷-۳۱/۴/۶۳

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:51:00 ب.ظ ]