کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



است، بیان نشده است.

نکته قابل توجه اینکه در ارزیابی اثرات حمایت اجتماعی بر سلامت دو جنبه مثبت و منفی مد نظر است. پیروی به نقل از لئو بیان میکند، بر اساس نتایج مطالعات در شرایطی که حمایت اجتماعی با بیمیلی ارائه شود یا به احساسات فرد گیرنده توجهی نشود، حمایتهای اجتماعی میتوانند اثرات زیان آوری داشته باشند، به عبارت دیگر باعث رنجیدگی خاطر فرد میگردند و در نهایت اثرات منفی بر سلامت وی خواهند داشت(۲۳).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

بعلاوه در این پژوهش برای سنجش حمایت اجتماعی از پرسش نامهی حمایت اجتماعی نوربک استفاده شده است. این پرسش نامه ابزاری است که حمایتهای اجتماعی کارکردی، ساختاری و فقدان کل را محاسبه میکند. علاوه بر موارد فوق این پرسش نامه داده های توصیفی راجع به ارتباطات حمایتی را که فرد اخیراً(یک سال اخیر) به دلایل مختلفی از دست داده در اختیار ما قرار می دهد که از طریق آنها به راحتی می توانیم به تغییر و تحولاتی که در نظام حمایتی فرد ایجاد شده است پی ببریم. مقیاسNSSQ[10] نسبت به سایر ابزارهای سنجش حمایت اجتماعی ارجح است برای اینکه دامنه وسیعی از سازه ها، مفاهیم(از ساده تا پیچیده) و همچنین انواع کارکردی و ساختاری حمایت اجتماعی را در بر میگیرد و به خوبی آنها را میسنجد، یک ابزار عمومی برای سنجش حمایت اجتماعی میباشد، این پرسش نامه داده های توصیفی راجع به ارتباطات حمایتی را که فرد اخیراً(یک سال اخیر) به دلایل مختلفی از دست داده در اختیار ما قرار میدهد که از طریق آنها به راحتی میتوانیم به تغییر و تحولاتی که در نظام حمایتی فرد ایجاد شده است پی ببریم(۱۶). بدین معنی که با این ابزار ضمن تعیین میزان حمایت اجتماعی دریافت شده، فقدانها(حمایتهای حذف شده) هم بررسی میشوند؛ که در مطالعات موجود در خصوص بررسی رابطه احساس ذهنی بهزیستی و حمایت اجتماعی از حداقل توجه برخوردار بوده است. علاوه بر این ابزار مورد استفاده در این مطالعه جهت سنجش احساس ذهنی بهزیستی ابزاری دو قسمتی است که هم بعد شناختی و هم بعد عاطفی احساس ذهنی را میسنجد در صورتیکه در مطالعات مشابه جهت سنجش این دو متغیر با هم فقط از ابزار در حیطه شناختی استفاده شده و به بعد عاطفی آن توجهی نشده است.

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

نکته حائز اهمیت دیگر اینکه حمایت اجتماعی یکی از مهمترین پدیده های اجتماعی است که برخورداری، ادراک و تصور آن و همچنین نیاز به آن با توجه به سن، جنس، شخصیت و حتی فرهنگ میتواند متفاوت باشد، (که دانشجویان از این نظر از حداکثر تنوع برخوردارند). بعلاوه در هر مرحله از زندگی، نیز ممکن است جنبه هایی از حمایت اهمیت پیدا کنند و نسبت به جنبه های دیگر آن اثرات بیشتری داشته باشند(۲۴)، که دورهی جوانی یکی از مراحل مهم زندگی است. امروزه دانشجویان به دلیل نقش مهمی که در اداره ی آیندهی کشور عهده دار خواهند بود، یکی از اقشار مهم جامعه به حساب میآیند. اهمیت این موضوع زمانی مشخص میشود که نظری بر آمارهای رسمی از تعداد دانشجویان کشور داشته باشیم. بر طبق گزارش مرکز آمار ایران، با عنایت به آمار سال ۱۳۹۰ تعداد دانشجویان کل کشور ۴۰۰۰۰۰۰ نفر اعلام شده است(۲۵). از آنجا که یکی از استراتژیهای مهم در ارتقاء سلامت عمل بر اساس حداکثر بروز میباشد، با توجه به اینکه دانشجویان جمعیت بزرگی از جمعیت جوان کشور ما را در بر میگیرند، سلامت آنها اهمیت دوچندانی دارد که احساس ذهنی بهزیستی به عنوان یکی از ابعاد مهم سلامت در دانشجویان میباشد. بعلاوه احساس ذهنی بهزیستی دانشجویان علوم پزشکی به لحاظ مرتبط بودن شغل آنها با جسم و روان انسانها از اهمیت ویژه تری برخوردار است.

بنابراین با توجه به اهمیت احساس ذهنی بهزیستی در دانشجویان به عنوان قشر جوان و آینده ساز جامعه و تاثیر مستقیم و غیرمستقیم حمایت اجتماعی بر آنها و رشد روزافزون تعداد دانشجویان، و خلاء تحقیقاتی نظامدار پیرامون احساس ذهنی بهزیستی در جامعهی ایرانی، خصوصاً در مورد دانشجویان اهمیت این پژوهش را بیشتر نشان میدهد و نتایج این مطالعه میتواند با بهبود برنامه ریزیهای خرد و کلان آموزشی، اجتماعی، فرهنگی و بهداشتی و در اعتلای سلامت جامعه موثر باشد. از این رو انجام مطالعهای با عنوان” بررسی میزان پیش بینی کنندگی ابعاد حمایت اجتماعی بر احساس ذهنی بهزیستی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان” ضرورتی غیر قابل انکار است.

اهداف پژوهش:

هدف کلی:

تعیین میزان پیش بینی کنندگی اثر ابعاد حمایت اجتماعی بر احساس ذهنی بهزیستی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان

اهداف ویژه ی پژوهش :

۱- تعیین میانگین نمره احساس ذهنی بهزیستی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان

۱-۱-تعیین میانگین نمره احساس ذهنی بهزیستی شناختی(رضایت از زندگی) در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان

۱-۲-تعیین میانگین نمره احساس ذهنی بهزیستی عاطفی(عاطفه مثبت وعاطفه منفی) در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان

۲-تعیین میانگین نمره حمایت اجتماعی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان

۲-۱- تعیین میانگین نمره حمایت کارکردی کل در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان

۲-۲- تعیین میانگین نمره حمایت ساختاری (ویژگیهای شبکهای) در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان

۲-۳- تعیین میانگین نمره فقدان کل در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان

۳- تعیین ارتباط ابعاد حمایت اجتماعی با احساس ذهنی بهزیستی (عاطفی و شناختی) در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان

۳-۱- تعیین ارتباط نمره حمایت کارکردی کل با احساس ذهنی بهزیستی(عاطفی وشناختی) در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان

۳-۲- تعیین ارتباط نمره حمایت ساختاری با احساس ذهنی بهزیستی(عاطفی وشناختی) در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان

۳-۳- تعیین ارتباط نمره فقدان کل با احساس ذهنی بهزیستی(عاطفی وشناختی) در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان

۴- تعیین میزان پیش بینی کنندگی اثر ابعاد حمایت اجتماعی بر احساس ذهنی بهزیستی(عاطفی و شناختی) با کنترل عوامل زمینه ای در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان

فرضیات:

H0: بین ابعاد حمایت اجتماعی و احساس ذهنی بهزیستی ارتباط وجود ندارد.

سوالات پژوهش:

۱- میانگین نمره احساس ذهنی بهزیستی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان چقدر است؟

۱-۱- میانگین نمره احساس ذهنی بهزیستی شناختی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان چقدر است؟

۱-۲- میانگین نمره احساس ذهنی بهزیستی عاطفی(عاطفه مثیت-عاطفه منفی) در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان چقدر است؟

۲- میانگین نمره ی حمایت اجتماعی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان چقدر است؟

۲-۱- میانگین نمره حمایت کارکردی کل در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان چقدر است؟

۲-۲- میانگین نمره حمایت ساختاری یا ویژگی های شبکه ای در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان چقدر است؟

۳-۲- میزان نمره فقدان کل در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان چقدر است؟

۳- آیا ابعاد حمایت اجتماعی با احساس ذهنی بهزیستی(عاطفی و شناختی) در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان ارتباط دارد؟

۳-۱- ارتباط نمره حمایت کارکردی کل با احساس ذهنی بهزیستی (عاطفی و شناختی) در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان چگونه است؟

۳-۲- ارتباط نمره حمایت ساختاری با احساس ذهنی بهزیستی(عاطفی و شناختی) در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان چگونه است؟

۳-۳- ارتباط نمره فقدان کل با احساس ذهنی بهزیستی (عاطفی و شناختی) در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان چگونه است؟

۴- ابعاد حمایت اجتماعی برای احساس ذهنی بهزیستی(عاطفی و شناختی) با کنترل عوامل زمینه ای در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان چقدر پیش بینی کننده است؟

تعاریف واژه ها:

حمایت اجتماعی

تعریف نظریمجموعه کمکهایی نظیر حمایتهای عاطفی و کمکهای مادی که جهت تجهیز روانشناسی فرد برای افزایش تسلط بر شرایط فشارزا و یا بالا بردن سطح تحمل عواطف و هیجانات مربوط به مشکل، از طرف اشخاص، محیط و فرد به او ارائه میشود (۲۶).

تعریف عملیمنظور حمایت اجتماعی در این پژوهش مجموعه نمراتی است که افراد مورد پژوهش در پاسخگویی به پرسش نامه ی حمایت اجتماعی نوربک کسب می نمایند.

حمایت عاطفی

تعریف نظریحمایت عاطفی در بر گیرنده ی حالتهایی از ابراز دوست داشتن و احساس همدلی است که هدف آنها کاستن سردرگمی، اضطراب، تنش، ناامیدی و افسردگی است)۲۶).

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

تعریف عملیدر این مطالعه منظور از حمایت عاطفی، مجموع نمراتی است که فرد از پاسخگویی به سوالات ۱ تا ۴ پرسشنامه حمایت اجتماعی نوربک کسب می نماید. سوالات به صورت لیکرت طراحی شده و هر سوال از صفر تا چهار نمره دارد که حداقل و حداکثر در این بخش برای هر پاسخگو طبق تعداد افراد شبکه ارتباطی کاملا متفاوت است به همین دلیل نمیتوان به طور دقیق دامنهای برای آن در نظر گرفت.

حمایت مادی

تعریف نظریحمایت مادی یا ابزاری عبارت است از فراهم آوردن کالاها و خدمات مادی و ملموس که میتواند به صورت ارائه خدماتی از جمله مراقبت جسمی، حمل و نقل، همکاری در وظایف خانهداری و یا تهیه کالاهایی مثل دادن هدیه یا تهیه غذا و یا حتی به شکل تهیه پول، اتفاق بیافتد(۲۶).

تعریف عملیدر این مطالعه منظور از حمایت مادی مجموع نمراتی است که فرد از پاسخگویی به سوالات ۵ و ۶ پرسش نامه حمایت اجتماعی نوربک کسب مینماید. در اینجا نیز نحوه ی طراحی و نمره دهی آنها مانند سوالات ۱ تا ۴ میباشد و نیز به همان ترتیب نمیتوان دامنه برای نمره شخص در این سوالات قائل شد.

حمایت کارکردی: حمایت کارکردی از مجموع خرده مقیاسهای حمایت عاطفی و حمایت مادی تشکیل میشود(۲۶).

حمایت ساختاری: ویژگیهای شبکهای کل یا حمایت ساختاری از تجمع سه خرده مقیاس تعداد افراد شبکه و مدت ارتباط و بسامد تماس حاصل میشود(۲۶).

احساس ذهنی بهزیستی

تعریف نظری: احساس ذهنی بهزیستی، مفهومی کلی و ناشی از نحوه ی ادراک شناختی و عاطفی شخص از کل زندگی است. بهزیستی ذهنی دارای دو جزء شناختی و عاطفی است. بعد شناختی بهزیستی، یعنی ارزیابی شناختی افراد از میزان رضایت از زندگی و بعد عاطفی یعنی برخورداری از حداکثر عاطفه مثبت و حداقل عاطفه منفی (۵و۶).

تعریف عملیشامل دو بعد شناختی و عاطفی میباشد. بعد شناختی این مقیاس(رضایت از زندگی) شامل پنج گویه است که پاسخهای آنها در قالب مقیاس لیکرت از یک(کاملاً مخالفم) تا ۷( کاملاً موافقم) درجه بندی شده است. بعد عاطفی(عاطفه مثبت و عاطفه منفی) شامل ۲۰ عبارت است که ۱۰ عبارت مربوط به عواطف مثبت و ۱۰ عبارت مربوط به عواطف منفی است و بصورت طیف ۵ گزینهای نمره گذاری میشود بدین صورت که به گزینهی خیلی کم نمره ۱ و به پاسخ خیلی زیاد نمره ۵ تعلق میگیرد. دامنه تغییرات برای هر خرده مقیاس ۱۰ تا ۵۰ است که بصورت میانگین بیان میشود.

پیش فرض های پژوهش:

۱- سلامت دارای دو بعد عینی و ذهنی است(۲۷).

۲-احساس ذهنی بهزیستی معیار مهم سنجش سلامت ذهنی است.

۳-سلامتی مفهومی متاثر از مجموعهی پیچیدهای از عوامل زیستی، روانی-اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، مذهبی و محیطی میباشد(۱۸).

عکس مرتبط با اقتصاد

۴-سلامت به معنای فوق متاثر از عواملی از جمله حمایت اجتماعی میباشد(۱۹).

۵-فقدان بیماریهای روانی و وجود سطوح بالای بهزیستی به عنوان سلامت تلقی میشود(۳).

۶-حمایت اجتماعی یکی از مهمترین شکلهای روابط اجتماعی است که برخورداری، ادراک و تصور آن و همچنین نیاز به آن با توجه به سن، جنس، شخصیت و حتی فرهنگ می تواند متفاوت باشد(۲۴).

۷-برخورداری از حمایت اجتماعی مطلوب، فرد را به سلامت جسمی و بهزیستی ذهنی هدایت میکند(۱۴).

۸-در هر مرحله از زندگی، جنبههایی از حمایت اجتماعی اهمیت پیدا میکنند و نسبت به جنبه­ های دیگر آن اثرات بیشتری دارند که دورهی جوانی یکی از مراحل مهم آن است(۲۳).

۹-امروزه دانشجویان به دلیل نقش مهمی که در ادارهی آینده ی کشور عهده دار خواهند بود، یکی از اقشار مهم جامعه به حساب میآیند.

۱۰-احساس ذهنی بهزیستی به عنوان یکی از ابعاد مهم سلامت در دانشجویان میباشد(۱۸).

۱۱-احساس ذهنی بهزیستی دانشجویان علوم پزشکی به لحاظ مرتبط بودن شغل آنها با جسم و روان انسانها از اهمیت ویژه برخوردار است.

محدودیتهای پژوهش:

نتایج بر پایهی خود گزارشدهی افراد استوار است. لذا علیرغم تلاش پژوهشگر برای واقعی کردن داده ها، ممکن است نتایج مطالعه تحت تاثیر قرار بگیرد.

ممکن است حالات روحی و روانی غیر قابل تشخیص در نمونه ها در زمان تکمیل پرسش نامهها وجود داشته باشد که توسط پژوهشگر قابل شناسایی نبوده ولی بر نحوهی پاسخگویی نمونه ها تاثیر گذار باشد.

همچنین عدم صرف وقت کافی جهت پرکردن پرسشنامه توسط برخی از واحدهای مورد پژوهش و ناقص پر کردن برخی پرسشنامه ها، همکاری نکردن واحدهای مورد پژوهش در برخی دانشکدهها از محدودیتهایی که کنترل آن خارج از اختیار پژوهشگر بود.

ممکن است فرد در زمان پاسخگویی به پرسشنامه، دچار خطای یادآوری شده و نتواند تمام افراد شبکه را در زمان پاسخگویی به یاد بیاورد.

فصل دوم

چارچوب پژوهش

چارچوب این پژوهش پنداشتی است که بر مفاهیم سلامتی و حمایت اجتماعی استوار است و در این راستا به بحث پیرامون سلامتی، ابعاد سلامتی، احساس بهزیستی و انواع آن، حمایت اجتماعی به عنوان پیشبینی کنندهی احساس بهزیستی و انواع حمایت اجتماعی و نقش دانشجویان علوم پزشکی در ارتقا سلامت جامعه پرداخته میشود.

سلامتی و رفاه در گستردهترین معنی آن، پدیدهای است که مورد علاقه و توجه تمامی انسانها، گروه های اجتماعی و جوامع بشری میباشد. سلامتی در گفتمان های متنوعی توصیف و تبیین شده است که این گفتمانها به طور اجتماعی ساخت یافتهاند(۱۳). سلامت مفهوم وسیعی دارد و تعریف آن تحت تاثیر میزان آگاهی و طرز تلقی جوامع با شرایط گوناگون جغرافیایی و فرهنگی قرار میگیرد. ضمن اینکه سلامتی یک روند پویا است و با گذشت زمان نیز مفهوم آن تغییر خواهد کرد(۲۸). هر چند سلامتی هدف مشترک دیسیپلینهای مختلف علوم پزشکی است ولی در پرستاری اهمیت مضاعف دارد که آن را میتوان در تعاریف تئوری پردازان پرستاری از حرفه پرستاری درک کرد. برای مثال هندرسون[۱۱] پرستاری را حرفهای که به شخص مریض یا سالم جهت عملکرد فعالیتهای سهیم در سلامتی یا بهبودی وی کمک میکند، تعریف کرده است و اورم[۱۲] آن را خدمت انسانی که به نیاز و توانایی مددجو برای به عهده گرفتن مراقبت از خود مربوط میشود تا اینکه سلامتیشان را حفظ کنند و از بیماری یا جراحت بهبود یابند یا با اثرات آنها سازگار شوند تعریف میکند.

در طب سنتی برای انسان چهار طبع مخالف قائل بودند و اعتقاد داشتند که هرگاه این چهار طبع مخالف در حال تعادل باشند فرد سالم است و زمانی که تعادل میان طبایع چهارگانه مختل شود بیماری عارض میشود(۲۸). سلامتی، تجربهی زندگی پویای انسان است که بر تطابق و سازگاری مداوم با عوامل استرسزای موجود در محیط داخلی و خارجی، دلالت میکند(۲۹).

تمرکز پرستاران روی سلامت افراد و جوامع، تاریخی است و هر چند بصورت علمی با نوشته های نایتینگل[۱۳] شروع شده است. وی کار پرستاری را حفظ سلامت و برگرداندن سلامتی به افراد میداند. سلامتی به عنوان قسمت یکپارچهای از پرستاری، یک سازه، یک ایده در پرستاری، یک مفهومی متاپارادایمی، یک تئوری و یا یک مفهوم در نظر گرفته شده است.

متاپارادایم، عناصر پایه تئوری های پرستاری را فراهم میکند، در نظریههای مختلف پرستاری مفهوم سلامت یکی از چهار متاپارادایم اصلی در کنار مفاهیم شخص، محیط و پرستار قرار می گیرد که نایتینگل فرد را بعنوان بیمار در اغلب نوشته های خود مدنظر قرار میدهد و همچنین نایتینگل معتقد است که هر زن باید در طول زندگی خود مسئولیت سلامت افراد دیگر را بر عهده گیرد. بنابراین در کتاب یادداشتهای پرستاری، زنان را از نظر ارائه مراقبت و چگونگی تفکر مانند یک پرستار در نظر میگیرد. پیش فرضهای نایتینگل درباره شرایط اجتماعی مرتبط با تئوری اوست، او معتقد است که بیمار از نظر جسمی و روحی از اصلاحات محیطی فایده خواهد برد و پرستاران قادر به تغییر وضعیت اجتماعی افراد فقیر از طریق اصلاح شرایط زندگی هستند و در همین راستا وی سلامت را به معنای خوب بودن و استفاده از حداکثر قدرت فرد تعریف مینماید(۳۰).تعاریف زیادی از سلامتی وجود دارد اما تعریف سازمان جهانی بهداشت پذیرفته ترین تعریف میباشد: سلامتی عبارت است از رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی که فقط شامل بیماری یا نقص عضو نمیباشد(۳۱). سلامتی در بر گیرنده پیوستار خوب بودن و بیماری است و بصورت طیف تعریف میشود که دو سر آن را مرگ و سلامت مطلق تشکیل میدهند و سلامت فرد یا جامعه در نقطهای پویا از این طیف قرار میگیرد(۱). همچنین با هر نگاهی سلامتی معنی خاصی پیدا می کند، سلامتی توانایی عملکرد مستقل با توجه به فعالیت های چهارده گانه روزانه زندگی(هندرسون ۱۹۶۶)، توانایی سازگاری فرد با محرک ها در پیوستار مداوم بین سلامتی و بیماری (روی[۱۴] ۱۹۷۱)، حالتی از کلیت و تمامیت فرد، اجزا او و روش های عملکردیش(اورم ۱۹۸۰) و سطح مطلوب استقلال در هر فعالیت زندگی است که فرد را قادر به عملکرد با حداکثر نیروی بالقوه اش می کند(۲۹). از طرفی در نگاه کل نگرانهی پرستاری، سلامت متاثر از ابعاد روانی، اجتماعی، جسمی و معنوی می باشد، که روش های بررسی سلامت جسمی شامل بررسی آزمایشگاهی، معاینه بالینی و … می باشد. سلامت روانى تنها شامل نداشتن بیمارى روانى نیست بلکه توان واکنش در برابر انواع گوناگون تجربه هاى زندگى به صورت قابل انعطاف و معنى دار است، تعریف اخیر سلامت چنین است: ‘حالت توازان بین شخص و دنیاى اطراف او، و سازگارى شخص با خود و دیگران و هم زیستى بین واقعیت هاى خود و واقعیت هاى مردم و واقعیت هاى محیط زیست’. سلامت اجتماعى به معناى سازگارى و تلفیق درون شخص و بین هر شخص با دیگر اعضاء جامعه و بین اعضاء جامعه و دنیائى است که در آن زندگى مى کنند(۳۲). سلامت روانی اغلب به عنوان جزئی از احساس بهزیستی[۱۵] مرتبط با شادکامی، رضایت، موفقیت، خوش بینی و امیدواری تعریف میشود(۳۳). بدین معنا که سلامت روان از ملزومات و جزئی ازاحساس ذهنی بهزیستی محسوب میشود.

نتیجه تصویری درباره سلامت روانی

لذا برای دستیابی به سلامت نیاز است به طور جامع همهی ابعاد سلامتی مورد توجه قرار بگیرند. با توجه به دیدگاه های متفاوت نسبت به سلامتی و گسترده بودن ابعاد سلامتی، اندازه گیری و ارزیابی سلامتی کار سادهای نخواهد بود. لذا شاخص های مختلفی برای ارزیابی سلامت مورد استفاده قرار میگیرد که توافق کلی درباره ی اینکه کدام یک از آنها با اهمیت تر است وجود ندارد ولی باید متذکر شد شاخص های سلامتی که عینی[۱۶] هستند بیشتر برای ارزیابی سلامت استفاده می شوند و متاسفانه شاخص هایی که بیشتر جنبه ذهنی[۱۷] دارند شامل ارزیابی اعمال بدنی و حالت سلامتی مانند فعال بودن فرد در جامعه، سطح انرژی، خواب، عکس العملهای هیجانی، ارزیابی وضعیت روانی، ارزیابی وضعیت اجتماعی، ارزیابی کیفیت زندگی که روش های موثرتری برای در ارزیابی وضعیت سلامتی افراد میباشند، مورد غفلت قرار میگیرند( ۳۴و۲۹).

گرین و کروتر ارتقای سلامت[۱۸] را هرگونه ترکیب برنامه ریزی شدهای از حمایتهای آموزشی، سیاسی، قانونگذاری و سازمانی برای اعمال و شرایط زندگی که منجر به سلامت افراد، گروه ها یا جوامع گردد، تعریف میکند همچنین منشور اتاوا برای ارتقای سلامت(سازمان جهانی بهداشت ۱۹۸۶) ارتقا سلامت را اینگونه معرفی میکند: “فرایند توانمندسازی افراد برای افزایش کنترل بر سلامتی خود و بهبود آن”(۳۵).در کل به مداخلاتی که سبب افزایش احساس بهزیستی میگردد، اشاره دارد. احساس بهزیستی به معنی یک حالت شاد بودن، سلامتی یا موفقیت است که ذهنی است ولی قابل اندازه گیری است و بسیاری از فعاایتهای روزانهی زندگی افراد تحت تاثیر احساس بهزیستی آنها میباشد(۳۶_ENREF_33).

از طرفی برای سلامت میتوان دو بعد عینی و ذهنی نیز قائل شد که به بعد ذهنی آن کمتر توجه شده است. فریش معتقد است که مطالعه ی احساس ذهنی بهزیستی افراد و جوامع و ارتقای آن بزرگترین چالش علمی بشر بعد از افزایش و پیشرفت در زمینه ی تکنولوژی، پزشکی و ثروت است(۲). بسیاری از پژوهشگران بر مفهوم احساس ذهنی بهزیستی تاکید کردهاند و فقدان بیماریهای روانی و وجود سطوح بالای بهزیستی را به عنوان سلامت تلقی مینمایند(۳). در واقع ویژگی مهمی که فرد واجد سلامت بایستی از آن برخوردار باشد احساس ذهنی بهزیستی[۱۹] است(۴).

از دیدگاه راین و دسی[۲۰] (۲۰۰۵)، دو رویکرد اصلی در تعریف بهزیستی وجود دارد: لذت گرایی و فضیلت گرایی(۳۷_ENREF_34). دسته ای بهزیستی را با خوشی لذت گرایانه یا شادکامی برابر میدانند. دیدگاه غالب روان شناسان لذت گرا آن است که بهزیستی برابر با شادکامی شخصی و مرتبط با تجربه لذت در مقابل تجربه ناخشنودی است. چنین برداشتی از بهزیستی، بهزیستی شخصی نامیده میشود. بهزیستی شخصی متشکل از تعدادی از نشانه هاست که بیانگر حضور یا غیاب احساسات مثبت نسبت به زندگی است(۳۸_ENREF_35). در نگاه راین و دسی بهزیستی شخصی را می توان از طریق سه مقیاس حضور عواطف مثبت، غیاب عواطف منفی و رضایتمندی از زندگی سنجید.

تعادل عاطفی میزان کثرت تجارب عاطفی مثبت فرد در مقابل تجارب عاطفی منفی وی را نشان میدهد که با کم کردن نمره مقیاس عواطف منفی فرد از نمره عواطف مثبت وی محاسبه میشود. با این حال جمع کثیری از روانشناسان در ازای برابر دانستن بهزیستی با شادکامی و لذت، آن را با فضیلت برابر میگیرند. فضیلت گرایان بر این باورند که ارضای امیال به رغم ایجاد لذت، همواره بهزیستی را در پی ندارد و در نتیجه، بهزیستی نمیتواند صرفا به معنای تجربهی لذت باشد، لذا میتوان بهزیستی روان شناختی و اجتماعی را جز این دسته دانست(۱۴). در این راستا به بررسی احساس ذهنی بهزیستی میپردازیم.

احساس ذهنی بهزیستی، مفهومی کلی و ناشی از نحوهی ادراک شناختی و عاطفی شخص از کل زندگی است. بهزیستی ذهنی دارای دو جزء شناختی و عاطفی است. بعد شناختی بهزیستی، یعنی ارزیابی شناختی افراد از میزان رضایت از زندگی[۲۱] و بعد عاطفی یعنی برخورداری از حداکثر عاطفه مثبت[۲۲] و حداقل عاطفه منفی[۲۳](۵, ۶). مطالعات بسیاری نشان دادهاند که احساس ذهنی بهزیستی نتایج زندگی دلخواه شامل وضعیت جسمی و روانی بهتر و طول عمر بیشتر را در افراد پیش بینی میکند(۳۹_ENREF_36).

احساس ذهنی بهزیستی از چند جهت اهمیت دارد: تامین سلامت روانی، جسمانی و افزایش طول عمر، اثبات ارزش شادکامی برای انسان و اندازه گیری شاخص کیفیت زندگی در کنار شاخص های اقتصادی و اجتماعی. در واقع احساس ذهنی بهزیستی بزرگترین آرزو و مهمترین هدف زندگی بشر است که بیش از هر عامل دیگری بهداشت روانی افراد را تحت تاثیر قرار میدهد. در ادامه به بررسی ابعاد احساس ذهنی بهزیستی میپردازیم که شامل: رضایت از زندگی و عاطفه مثبت و منفی میباشد.

رضایت از زندگی از مولفه های نگرش مثبت افراد نسبت به جهانی است که در آن زندگی میکنند. رضایت از زندگی با ارزشها، ارتباطی نزدیک اما پیچیده دارد. معیارهایی که افراد بر پایه آن درک ذهنی خود را از خوشبختی ارزیابی میکنند، متفاوت است. در واقع تجربهی رضایت از زندگی هدف برتر زندگی به شمار میرود و احساس غم و ناخرسندی اغلب مانعی در راه انجام وظایف شمرده میشود(۱۹).

رضایت از زندگی ارزیابی فرد را از جنبه های گوناگون زندگیش توصیف میکند. به بیان دیگر، میتوان گفت رضایت از زندگی بازتاب توازن میان آرزوهای شخص و وضعیت کنونی اوست(۴۰). عاطفه مثبت نشان میدهد که یک شخص تا چه میزان شور و اشتیاق به زندگی دارد و چه میزان احساس فاعلیت و هوشیاری میکند، عاطفه مثبت بالا بر انرژی زیاد، تمرکز کامل و اشتغال لذت بخش دلالت دارد در حالیکه عاطفه مثبت پایین بر غمگینی و رخوت دلالت میکند. عاطفهی مثبت، تمایل به درگیری و رویارویی با محیط از جمله محیط اجتماعی را شامل میشود. افراد دارای عاطفهی مثبت بالا، فعالانه، توانمندانه، توام با شور، نشاط و اعتماد به زندگی رو میکنند، همراهی با دیگران را جستجو میکنند و از آن لذت میبرند و کاملاً در تعاملات اجتماعی خود، از اعتماد و رضایت برخوردارند. این افراد تجارب مهیج را دوست دارند و از این که کانون توجه قرار گیرند، ابایی ندارند. از سوی دیگر افراد دارای عاطفه مثبت پایین فاقد انرژی، اشتیاق و اعتماد هستند. آنها تودار و از لحاظ اجتماعی گوشهگیر هستند، از تجارب پور شور پرهیز میکنند و در کل نسبت به درگیر شدن فعالانه با محیطشان تردید دارند.

عاطفه منفی یک بعد عام ناراحتی درونی و اشتغال ناخوشایند را نشان میدهد و حالات خلقی ناخوشایندی مانند خشم، نفرت، بیزاری، گناه، ترس و عصبانیت را شامل میشود. عاطفه منفی پایین با آرامش و راحتی همراه است، افراد دارای عاطفه منفی بالا به سمت ناراحتی و ناخرسندی گرایش دارند، دید منفی نسبت به خود دارند و افرادی که در این بعد نمرهی پایین به دست می آورند نسبتا آرام، ایمن و دارای رضایت خاطر از خویشتن هستند(۷).

افراد با احساس ذهنی بهزیستی بالا هیجانات مثبت بیشتری را تجربه میکنند و از رویدادها و حوادث پیرامون خود ارزیابی مثبتی دارند و آنها را خوشایند توصیف میکنند(۸). این افراد احساس مهار و کنترل بالاتری دارند و میزان موفقیت و رضایت از زندگی بیشتری را تجربه میکنند(۹). بعلاوه این افراد نظام ایمنی سالمتر و خلاقیت بالاتری دارند(۱۰). در حالی که افراد با احساس ذهنی بهزیستی پایین، رویدادها و موقعیت های زندگی خود را نامطلوب ارزیابی می کنند(۱۱).

شواهد تاریخی و نیز تجربه روزمره زندگی حاکی از این است که برجستهترین و عمدهترین تمایلات بشری رسیدن به بهزیستی و شادمانی است(۱۲).

الگوی قدیمی توسعه به شدت بر رفاه اقتصادی به عنوان یک هدف نخست توسعه تمرکز کرده است و سایر جنبه­ های زندگی و جامعه که شامل جنبه های ذهنی و احساس بهزیستی میباشد را مورد غفلت قرار میدهد و از اندازه گیریهای عینی برای راهنمایی سیاستگذاریها استفاده میکردند ولی اخیراً احساس ذهنی بهزیستی یک چالش برای اندازه گیری پیشرفت و توسعه سیاستهای عمومی کشورها شده است و توجه بسیاری از محققین را به خود جلب کرده است(۱۳)؛ و بررسی دقیق احساس ذهنی بهزیستی و باز شناسی عوامل عمده موثر بر آن ضرورتی غیر قابل انکار است.

جامعه شناسان بر این باورند که سلامتی و بیماری روانی، صرفاً واقعیاتی زیست شناختی و یا روانشناختی نیستند بلکه بطور همزمان دارای ابعاد و ماهیت اجتماعی نیز می باشند(۱۸).

عوامل گوناگونی بر احساس ذهنی بهزیستی تاثیر دارند که می توان به عوامل اجتماعی مانند امیدواری، خوش بینی، اضطراب اجتماعی و حمایت اجتماعی اشاره نمود که شناخت هر کدام جهت ارتقای احساس ذهنی بهزیستی امری مهم و اجتناب ناپدیر است.

عوامل اجتماعی، همان گونه که میتوانند نقش مهمی در ایجاد، حفظ و ارتقا سلامتی ایفا نمایند در بروز، شیوع و تداوم بیماری نیز دارای سهمی اساسیاند. به دیگر سخن، گرچه تردیدی است که ” افراد در میزان آسیب پذیری نسبت به بیماریهای روانی با یکدیگر تفاوتهای زیستی و فردی دارند”، اما مسئله این است که میزان این تفاوتها تحت تاثیر موقعیت اجتماعی و حتی مهمتر از آن، برداشتی که افراد از آن موقعیت دارند به مراتب بیشتر میشود. از این رو توجه به عوامل اجتماعی موثر بر سلامت روان اهمیت بسیار مییابد که یکی از مهمترین این عوامل، میزان حمایت اجتماعی ادراک و یا دریافت شده توسط افراد میباشد(۱۸).

یکی از عواملی که رایطه تنگاتنگی با احساس ذهنی بهزیستی دارد حمایت اجتماعی[۲۴] میباشد. وجوه مختلف حمایت اجتماعی دریافت شده، پیش بینی کنندههای خوبی برای احساس ذهنی بهزیستی هستند(۱۴). پژوهشهای متعددی ثابت کردهاند که هرچه میزان حمایت اجتماعی افزایش یابد، سطح سلامتی نیز افزایش پیدا میکند و بالعکس. از این نگاه، داشتن سلامتی مشروط به داشتن حمایت اجتماعی است(۱۸). مفهوم حمایت اجتماعی دریافت شده، به حمایت، از منظر ارزیابی شناختی فرد از محیط و روابطش با دیگران مینگرد. نظریه پردازان حمایت اجتماعی بر این امر اذعان دارند که تمام روابطی که فرد با دیگران دارد حمایت اجتماعی محسوب نمیشود. به بیان دیگر روابط، منبع حمایت اجتماعی نیستند. مگر آن که فرد آنها را به عنوان منبعی در دسترس یا مناسب برای رفع نیازهای خود ادراک کند(۲۶و۴۱).

گاهی کمکهایی که به فرد میشود نامناسب و بدموقع است یا این که خلاف میل خود فرد است. لذا نه خود حمایت بلکه ادراک فرد از حمایت است که اهمیت دارد. مقیاسهای حمایت اجتماعی نیز بر روی ارزیابی شناختی فرد از محیطش و سطح اطمینان فرد به اینکه در صورت لزوم، کمک و حمایت در دسترس خواهد بود متمرکز هستند(۲۶).

دربارهی تعریف حمایت اجتماعی نظرات متفاوتی مورد توجه است. این اصطلاح گاهی به جو وجود روابط اجتماعی یا کمیت روابط اطلاق شده و زمانی نیز نوع بخصوصی از روابط اجتماعی همچون رابطه زناشویی، دوستی و عضویت سازمانی مورد نظر بوده است. منظور از حمایت اجتماعی کمک یا حمایتی است که از جانب اعضای شبکه های اجتماعی برای فرد فراهم میشود. حمایت اجتماعی به میزان ادراک فرد از محبت و حمایت خانواده و دوستان و اطرافیان نیز اطلاق میشود(۱۸). رایجترین تعریف حمایت اجتماعی بر در دسترس بودن و کیفیت ارتباط با افرادی که در مواقع مورد نیاز منابع حمایتی را فراهم میکنند، تاکید دارد. منابع حمایتی موجب میشود که فرد احساس مراقبت، مورد علاقه بودن، عزت نفس و ارزشمند بودن کند و احساس کند بخشی از شبکهی وسیع ارتباطی است. حمایت اجتماعی عبارت است از تبادل منابع کمکی حداقل بین دو نفر که با قصد انجام شود و شامل یک دهنده و یک گیرنده است که این امر رفاه گیرنده را افزایش میدهد(۲۶).

حمایت اجتماعی میتواند به این صورت تعریف شود: درک در مورد در دسترس بودن افرادی که احساس میکنیم به ما اهمیت میدهند، اطمینان از این که افرادی وجود دارند که بتوان در هنگام نیاز روی کمک آنها حساب کرد که باعث میشود احساس خوبی داشته باشیم(۱۲, ۱۵). ریچمن و همکاران[۲۵] مینویسند: در طی دهه های اخیر تاکید زیادی بر تحقیقات در رابطه با تاثیر حمایت اجتماعی بر سلامت عمومی و سلامت روان افراد، گروه ها و مددجویان شده است. حمایت اجتماعی برای مقاصد متفاوتی میتواند کاربرد داشته باشد از جمله میتواند در کاهش مرگ و میر نقش داشته باشد، استرس را در زندگی کاهش دهد، از فرسودگی روانی بکاهد، باعث تقویت توانمندی خانوادههایی شود که یکی از اعضای آن به یک بیماری خاص مبتلا است و یا از طریق حمایت اجتماعی میتوان به کمک خانوادههایی پرداخت که دارای سطح پایینی از درآمد هستند، همچنین میتوان از حمایت اجتماعی در موقعیت طلاق به عنوان یک استراتژی مناسب استفاده کرد(۲۶).

برخی از پژوهشگران، حمایت اجتماعی را میزان برخورداری از محبت، همراهی، مراقبت، احترام، توجه و کمک دریافت شده توسط فرد از سوی افراد یا گروه های دیگر نظیر اعضای خانواده، دوستان و سایر افراد مهم تعریف کردهاند. برخی حمایت اجتماعی را وقعیتی اجتماعی و برخی دیگر آن را ناشی از ادراک و تصور فرد میدانند. ساراسون حمایت اجتماعی را مفهومی چند بعدی میداند که هر دو بعد واقعی و تصوری را در برمیگیرد)۲۶).

کونگ[۲۶] و همکاران حمایت اجتماعی را به عنوان شبکهای از ارتباطات توصیف کردهاند که رفاقت و همکاری را فراهم میآورد. حمایت اجتماعی رفتارهای ارتقای سلامت را تسهیل کرده و بازخورد ارائه داده و فعالیتهایی را که منتهی به اهداف شخصی میشود را تشویق میکند(۴۰_ENREF_37).

طبق مطالعات متعددی که مرتبط با حمایت اجتماعی انجام شده است، حمایت اجتماعی دارای اهمیت ویژه است، اول اینکه انسان موجودی اجتماعی است و ارتباط اجتماعی به عنوان یکی از عوامل اصلی در کیفیت زندگی اشخاص مطرح میباشد. همچنین اثرات نامطلوب انزوای اجتماعی و یا از دست دادن پیوندهای اجتماعی در زندگی افراد شواهد محکمی برای تایید این قضیه میباشند. همچنین در تئوری رفتاری جانسون[۲۷]، دوروتی جانسون، مددجوی پرستاری را به عنوان سیستم رفتاری که متشکل از هفت سیستم فرعی از جمله سیستم فرعی وابستگی است، میداند که هدف از سیستم وابستگی، فراهم کردن توجه متمرکز، پرورش و بدست آوردن حقیقیت و اعتماد است و همچنین از وظایف این سیستم، دیگران را از وجود خود آگاه ساختن، ترغیب دیگران به مراقبت جهت نیازهای فیزیکی و تمرکز روی دیگران یا خود در رابطه با نیازهای روانی، اجتماعی، فرهنگی و تمایلات میباشد. آنچه مهم است این است که میزان مشخصی از وابستگی متقابل اساس و پایهی بقا گروه های اجتماعی است(۲۹).

علاوه بر این حمایت اجتماعی به عنوان یک ابزار مناسب و تقریبا در دسترس میتواند در برنامههای مداخلهای که برای افزایش سطح رفاه بخصوص رفاه روانی طراحی میشوند، کاربردهای زیادی داشته باشد. کوهن در سال ۲۰۰۴ حمایت اجتماعی را این گونه تعریف کرد: حمایت اجتماعی یک شبکهی اجتماعی است که برای افراد منابع روان شناختی و محسوسی را فراهم میکند تا بتوانند با شرایط استرسزای زندگی و مشکلات روزانه کنار بیایند. دسته بندیهای گوناگونی توسط پژوهش گران از مفهوم حمایت اجتماعی به عمل آمده است. در واقع این دسته بندیها در پاسخ به این سوال بوده که حمایت اجتماعی به طور ویژه چه چیزی را برای یک شخص فراهم می آورد؟

سارافینو با جمع بندی نظرات برخی از پژوهشگران به دسته بندی حمایت اجتماعی در پنج مقولهی حمایت عاطفی[۲۸]، ارزشیابانه[۲۹]، ابزاری یا ملموس[۳۰]، اطلاعاتی[۳۱]، شبکهای[۳۲] پرداخت. درنتا و همکاران(۲۰۰۶) بر اساس طبقهبندی ویلز، حمایت اجتماعی را به سه دستهی عاطفی، ابزاری و اطلاعاتی تقسیم بندی کردهاند. دیویسون وهمکاران (۱۳۸۴) از حمایت اجتماعی ساختاری[۳۳]، و کارکردی[۳۴] نام بردهاند.

دفتر اروپایی سازمان جهانی بهداشت حمایت اجتماعی را در چهار مقولهی عاطفی، اطلاعاتی، ابزاری و ارزش یابانه دسته بندی کرده است. همچنین گاچل و همکاران در طبقه بندی حمایت اجتماعی به حمایت ارزشیابانه، اطلاعاتی، همراهی اجتماعی[۳۵] و ابزاری اشاره کرده اند. در مجموع رایجترین انواع حمایت اجتماعی که توسط پژوهشگران معرفی شده و در تحقیقات متعدد مورد بررسی قرار گرفتهاند، شامل سه مقولهی حمایت اجتماعی عاطفی، ابزاری و اطلاعاتی میباشد:

حمایت عاطفی: در بر گیرندهی عشق ورزیدن، اهمیت دادن و درک طرف مقابل است. حمایت عاطفی به معنی در دسترس داشتن فردی برای تکیه کردن و اعتماد داشتن به وی و همچنین عبارت است از حمایتی که توسط دیگران نسبت به فرد ارائه میشود و در واقع به نوعی احساس مورد علاقه واقع شدن و احساس عزت نفس را در فرد تقویت میکند، مانند حمایتهای مستمری که انواع همیاریهای نا محسوس بین افراد را در بر میگیرد. این نوع از حمایت میتواند شخص را به داشتن احساس راحتی و آسایش، اطمینان، تعلق داشتن و مورد محبت قرار داشتن به هنگام فشار و تنش مجهز نماید.

حمایت ابزاری: شامل منابع مادی مانند غذا و پول میباشد، حمایت ابزاری به کمکهای مادی، عینی و واقعی دریافت شده توسط یک فرد از سوی دیگران اطلاق میگردد. این نوع حمایت به افراد کمک میکند تا نیازهای روزانهی خود را تامین نمایند و شامل عناصری از کمکهای مادی و عینی نظیر قرض دادن پول، کمک کردن در نظافت منزل، جابه جایی و حرکت کردن، حمام رفتن و رانندگی کردن است.

حمایت اطلاعاتی: شامل به دست آوردن اطلاعات ویا پیشنهادات از طریق تعامل اجتماعی با دیگران است و به عبارتی دیگر، حمایت اطلاعاتی شامل دادن توصیهها، جهت گیریها و بازخوردها به یک فرد راجع به چگونگی عملکردش میباشد و فرد را قادر میکند تا با مشکلات و سختیها کنار بیاید(۱۶, ۱۷).

در این خصوص سحاب[۳۶] و همکاران در تحقیق خود در سال ۲۰۰۲ نشان دادند که حمایت اجتماعی در افراد مسن باعث میشود که این افراد نسبت به زندگی گرایش و طرز برخورد مثبتی داشته باشند(۴۲). همچنین مارک[۳۷] و همکاران در سال ۲۰۰۵ در تحقیق خود نشان دادند که حمایت اجتماعی روی علایم فیزیکی گزارش شده توسط افراد ناشی از فشارهای زندگی که به صورت مزمن نباشند، نقش تعدیل کننده دارد(۴۳).

تحقیق دیگری که توسط لوییس[۳۸] و همکاران در سال ۲۰۰۹ انجام شده است، نشان میدهد که ابعاد مختلف حمایت اجتماعی، به ویژه حمایت عاطفی، نقش محفاظتی برای سلامت روانی دارند. حمایت احساسی و قابل لمس و مدت تماس اجتماعی، تاثیر تعدیل کنندهای روی فشارهای روانی دارد(۴۴). در همین راستا یینگ و دنیل[۳۹] در تحقیقی بر خانمهای باردار نشان دادند که حمایت اجتماعی نقش تعدیل کنندهای روی افسردگی در دوران بارداری و افسردگی بعد از زایمان در زنان چینی دارد(۴۵). جس و همکاران در سال ۲۰۰۷ در تحقیق خود نشان دادند که میزان کم حمایت اجتماعی از خانمهای باردار در دوران بارداری با افسردگی در این دوران در ارتباط است. حمایت احساسی نقش ضربهگیر[۴۰] روی مسائل تنشزا در زندگی دارد و در نتیجه تاثیر مثبتی روی بهداشت فیزیکی و روان شناختی دارد(۴۶).

کوهن[۴۱] در سال ۲۰۰۴ بیان کرد: وقتی فردی به این باور برسد که در زمان نیاز افرادی وجود دارند که به وی کمک میکنند، توانایی آن فرد برای کنار آمدن با فشارهای روانی بهتر میشود(۴۷). در واقع وتینگتون[۴۲] در تحقیقی دو گروه را با هم مقایسه کرد، گروهی که به این باور رسیده بودند که حمایت اجتماعی دارند[۴۳] و گروهی که فقط حمایت اجتماعی گرفته بودند[۴۴] وی به این نتیجه رسید که درک داشتن حمایت اجتماعی( مانند گروه اول) نقش ضربه گیری موثرتری در برابر فشارهای روانی دارد. همچنین تایلور در سال ۲۰۰۴ نشان داد که حمایت اجتماعی نقش تعدیل کنندهای(buffer) در فشار روانی و کاهش طول دورهی بیماری دارد(۴۸).

بنابراین تحقیقات و بررسیها حاکی از آن است که داشتن حمایت اجتماعی میتواند در رضایت از زندگی افراد تاثیر گذار باشد. بدیهی است که همهی انسانها در هنگام گرفتاریها به حمایت اطرافیان و دوستان خود نیاز دارند تا احساس امنیت کنند. بنابراین حمایت اجتماعی، احساس ذهنی بهزیستی را از دو طریق متاثر میسازد: اولین روش تاثیر مستقیم[۴۵] یا تاثیر عمومی حمایت اجتماعی بر احساس ذهنی بهزیستی این است که بر رضایت از زندگی تاثیر میگذارد، درگیری افراد در شبکه های مختلف اجتماعی از جمله شبکه های دوستی و خانوادگی و ارتباطات همسایگی منابع حمایتی را فراهم میکنند که افراد با جذب بیشتر در این شبکه ها از حمایت و متعاقب آن سلامت و کیفیت زندگی بهتری برخوردار میشوند.

بر طبق مطالعات متاثر از این روش، افرادی که در شبکه های حمایتی قرار دارند، کمتر افسردهاند و عمدتاً سلامت روانی بهتری نسبت به افراد فاقد چنین شبکه های حمایتی دارا هستند. مدل تاثیر مستقیم حمایت اجتماعی، همچنین در قالب فرضیه داراییها-منافع مطرح شده است. طبق این فرضیه، فقدان حمایت اجتماعی، فی نفسه زیانآور و استرسزا است. راه های مختلفی وجود دارد که از طریق آنها اثرات مستقیم حمایت اجتماعی، بر سلامتی افراد تاثیر میگذارند.

برای مثال افرادی که دارای سطوح بالاتری از از حمایت اجتماعی هستند، ممکن است احساس تعلق و عزت نفس آنها بالاتر از کسانی باشد که دارای چنین مزیتی نیستند. این وضعیت منجر به یک چشم انداز مثبت و خوش بینانه میگردد که میتواند صرف نظر از میزان استرس تجربه شده توسط افراد، برای سلامتی آنها سودمند باشد، مثلاً از طریق افزایش مقاومت آنها در برابر عفونتها. همچنین برخی از پژوهشها نشان میدهند که سطوح بالای حمایت اجتماعی، میتوانند افراد را تشویق به انجام رفتارهای بهداشتی و اتخاذ یک سبک زندگی سالم نمایند. برای مثال، فرد برخوردار از حمایت اجتماعی، ممکن است احساس کند که دیگران به وی نیاز دارند، از این رو باید ورزش کرده، تغذیه مناسب داشته باشد و قبل از آ ن که مشکلات جسمی یا روحیاش تشدید شود به پزشک مراجعه نماید.

روش دوم شامل تاثیر غیر مستقیم[۴۶] یا فرضیه ضربه گیر: این روش از افراد در مقابل اثرات منفی در شرایط استرس زا محافظت میکند. بر اساس این مدل، حمایت اجتماعی برای افرادی مفید و موثر است که تحت فشار روانی و استرس قرار دارند. در این حال، حمایت اجتماعی همانند سپری در مقابل ضربات ناشی از استرس عمل کرده و نقش تعدیل کننده آثار منفی حوادث استرس زا را بازی میکند.

به تعبیری دیگر، مدل ضربه گیری حمایت اجتماعی، عنوان میکند حمایت اجتماعی، عمدتاً هنگامی که سطح استرس بالا است بر سلامت روانی تاثیر میگذارد. فقدان حمایت در این مدل، ضرورتاً استرسزا به حساب نمیآید، لذا تحت شرایط استرس بالا و حمایت کم، آسیب و پریشانی روانی افزایش مییابد تا تحت شرایط استرس بالا و حمایت زیاد. این کارکرد حفاظتی حمایت اجتماعی، تنها زمانی رخ میدهد که فرد با یک عامل تنشزای قوی روبرو میگردد. تحت شرایط و موقعیت های کم استرس، اثر ضربه گیری حمایت اجتماعی یا بسیار کم است یا اصلاً عمل نمیکند.

اثر ضربه گیری حمایت اجتماعی، حداقل با دو روش عمل میکند، یک روش شامل فرایند ارزیابی شناختی است. زمانی که افراد با یک عامل تنشزای شدید نظیر بحران مالی مواجه میشوند، آن دسته از افرادی که دارای سطح بالاتری از حمایت اجتماعی هستند، در مقایسه با کسانیکه از سطوح پایینتری برخوردارند، احتمال دارد که مشکل به وجود آمده را کمتر تنشزا و فشارآور ارزیابی و تفسیر نمایند. دومین راهی که حمایت اجتماعی میتواند به عنوان سپری در مقابل استرس عمل کند، از طریق تعدیل کردن پاسخ های افراد به یک عامل تنش زا میباشد.

برای مثال، افراد برخوردار از سطوح بالای حمایت اجتماعی ممکن است فردی را بشناسند که بتواند راه حلی برای مشکل آنها ارائه کند، آنها را متقاعد سازد که موقعیت به وجود آمده خیلی جدی و مشکل ساز نیست. آنها را امیدوار سازد که به نیمهی پر لیوان فکر کنند، یا روی شانس و اقبال خود تکیه کنند. افرادی که از سطوح پایینتر حمایت اجتماعی برخوردارند، به احتمال بسیار کمتر برخوردار از این امتیازها و مزایا میباشند، از این رو اثرات منفی استرس و موقعیتهای استرس زا برای آنان، بیشتر و شدیدتر از دارندگان حمایت اجتماعی بالاتر میباشد. حمایت اجتماعی ممکن است توانایی افراد را برای مقابله با عوامل آن فشار از طریق رساندن حمایتهای عاطفی و اطلاعاتی تقویت کنند و این بهبود ممکن است منجر به علایم و بیماریهای روانشناختی و جسمی کمتری شود(۱۸, ۱۹و۲۳).

هم چنین منابع گوناگونی برای دریافت حمایت اجتماعی وجود دارند که شاید بتوان گفت جنسیت، مذهب و طبقه اجتماعی از مهم ترین منابع کسب حمایت میباشند. بدین معنی، جنسیت(ایفای نقش اجتماعی مردانه یا زنانه در جامعه و رفتارهای مطابق انتظارات اجتماعی منطبق بر نقش) می تواند سبب برخورداری از میزانهای متفاوتی از حمایت اجتماعی گردیده و در نهایت بر سلامت تاثیرگذار باشد(۲۴).

پژوهشها نشان میدهند که زنان بیشتر از مردان، به دنبال یافتن حمایت عاطفی( به ویژه در وضعیتهای تنش زا) هستند و بنابراین عضو شبکه های اجتماعی بیشتری نیز میشوند. زنان شبکهی اجتماعی خود را بیشتر از مردان وسعت میبخشند و در نتیجه حمایت اجتماعی بیشتری دریافت میدارند و از آن سود بیشتری نیز میگیرند. شاید به این دلیل زنان بیش از مردان از حمایت اجتماعی سود میبرند که شبکهی اجتماعی وسیعتری دارند(۴۹). از سوی دیگر میزان دین داری(تقید مذهبی) میتواند عاملی واسط بین حمایت اجتماعی و سلامت روان محسوب گردد. دین عبارت است از باورها و عباداتی که ناظر به موجودات مقدس متعالی والگوهای اجتماعی ارتباط با آنهاست و دین داری عبارت است از میزان علاقه و احترام افراد به دین.

آیدلر و کامل[۴۷] در توضیح ساز و کارهای علی پیوند دهندهی دین با سلامتی به این نکته اشاره میکنند که تقید دینی افراد سبب تعلق آنها به شبکهای از اشخاص هم عقیده میگردد که میتوانند در مواقع مورد نیاز به همدیگر کمک کنند. به این ترتیب با افزایش یافتن داشته های مشترک فردی و میزان حمایت اجتماعی، مخاطرات بهداشتی به حداقل کاهش مییابد. در نهایت، طبقهی اجتماعی نیز میتواند عامل موثری در ادراک یا دریافت حمایت اجتماعی بوده و منجر به افزایش یا بهبود سلامت روان گردد. بر طبق نظریه علیت اجتماعی، طبقهی اجتماعی افراد و شرایط زندگی آنها از جمله فشارهای روانی شدید، شرایط کار نامناسب، عدم وجود کنترل بر محیط، سطح پایین تحصیلات و انتقال خانوادگی ارزشها موجب ابتلای آنها به بیماری روانی میگردد. تعلق به طبقات اجتماعی پایین میتواند شرایطی به وجود آورد که آسیب پذیری به بیماریهای روانی افزایش یابد. می توان انتظار داشت که افراد متعلق به طبقات بالاتر اجتماعی، به علت برخورداری از منابع ارزشمند و کمیاب، بیشتر از همتایان خود در طبقات پایینتر مورد توجه قرار گرفته و حمایت اجتماعی بیشتری کسب مینمایند(۱۸). نظریات متعددی در مورد رابطه بین روابط اجتماعی و سلامت روان مطرح شده است. نظریههای اولیه در این زمینه مدیون جامعه شناسان و روانپزشکانی چون امیل دورکیم و جان بالبی[۴۸] میباشند. موج اصلی گسترش این مفاهیم توسط انسان شناسانی چون الیزابت بوت و جان بارنز[۴۹] و جامعه شناسان کمی نگر همچون کلود فیشر و ادوارد لاومان[۵۰] به وقوع پیوست. این اقدامات به همراه کارهای همه گیر شناسانی همچون جان کاسل[۵۱] و سیدنی کوب[۵۲] به عنوان پایهای برای تحقیقات مربوط حمایتهای اجتماعی و سلامت بنیان نهاده شد(۵۰_ENREF_38).

راتوس معتقد است که حمایت اجتماعی اثرات نامطلوب فشار روانی را از پنج طریق تعدیل و تضعیف میکند:

۱-توجه عاطفی: شامل گوش دادن به مشکلات افراد و ابراز احساسات همدلی، مراقبت، فهم و قوت قلب دادن

۲-یاری رسانی: یعنی ارائه حمایت و یاری که به رفتار انطباقی میانجامد.

۳-اطلاعات: ارائه راهنمایی و توصیه جهت افزایش توانایی مقابلهای افراد.

۴-ارزیابی: ارائه پسخوراند از سوی دیگران در زمینه کیفیت عملکرد منجر به تصحیح عملکرد.

۵-جامعه پذیری: دریافت حمایت اجتماعی معمولاً به واسطهی جامعه پذیری بوجود میآید در نتیجه اثرات سودمندی به دنبال میآورد. پژوهشها به طور ثابت بر نقش تعدیل کننده حمایت اجتماعی بر استرس تاکید داشتهاند. میزان مرگ و میر در مردانی که متاهل هستند به نحو معنیداری پایین تر از کسانی است که مجردند. لو معتقد است حمایت اجتماعی اثرات رویدادهای استرسزا را تعدیل میکند و به تجربه عواطف مثبت میانجامد. حمایت اجتماعی با شادکامی و سلامت روانی رابطه مثبت دارد.

دیلی و آندرز[۵۳] نشان دادند که حمایت اجتماعی موجب فائق آمدن بر مشکلات زندگی زناشویی میشود. زوجینی که از حمایت اجتماعی برخوردارند رضایت بالاتری دارند. استروبی[۵۴] و همکاران اشاره کردند که حمایت اجتماعی به مثابه یک تعدیل کننده تجربه سوگ عمل میکند. افرادی که فقدان را تجربه میکنند وقتی از حمایت اجتماعی برخوردار باشند بهتر با آن کنار میآیند و بهبودی از تجربه سوگ با سهولت بهتری صورت میگیرد. همچنین حمایت اجتماعی در کاهش علائم افسردگی پس از سوگ تاثیر معناداری میگذارد(۷).

امیل دورکیم[۵۵] جامعه شناس فرانسوی اواخر قرن نوزدهم و از بنیانگذاران علم جامعه شناسی، با بررسی علمی خودکشی اهمیت پیوندهای نزدیک اجتماعی را مطرح نمود. تحلیل عالمانه دورکیم دربارهی خودکشی و نحوهی برخورد او با این مسئله چیزی فراتر از توصیف و تحلیل خودکشی و میزان آن در جامعه بود. دورکیم معتقد بود که انسان بر حسب طبیعتش، نیازمند تعلق به دیگر انسانها است و این احساس تعلق به آنها، او را به اهدافش نزدیکتر میکند. از آنجا که خودکشی حاصل یک اختلال سلامتی در بعد روانی است حال اگر جامعه نتواند امیال و خواسته های افراد را به نحو مطلوب و به مقدار متعادل تنظیم کند یا میان افراد و گروه های اجتماعی پیوند مناسب و متوازن برقرار کند، انحرافات اجتماعی از قبیل خودکشی پدیدار میشوند. وی خودکشی را نه یک تراژدی شخصی در زندگی افراد، بلکه بازتاب شرایط جامعه به عنوان یک کل میدانست و به این نتیجه رسید که میزان خودکشی با درجه همبستگی گروه های اجتماعی که افراد جزئی از آن هستند، رابطه معکوسی دارد.

جان بالبی که یکی از برترین روانپزشکان قرن بیستم است، بین سالهای ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۹ سه مفهوم عمده دلبستگی، جدایی و فقدان را مطرح کرد. بالبی برای اولین بار نظریه دلبستگی و چگونگی ارتباط آن با تکامل دوران کودکی و بزرگسالی را مطرح نمود. به نظر وی منشا بسیاری از مطالعات در خصوص حمایت اجتماعی، تحقیقات مربوط به پیوند و جدایی در سالهای نخستین زندگی میباشد. به بیان دیگر مطالعات در مورد اثرات از دست دادن روابط بین فردی، تحقیق در خصوص نقش حمایت اجتماعی را مطرح نموده است.

شواهد چشمگیری وجود دارد که نشان میدهد حمایت جامعه، نقش مهمی در سلامت افراد یک جامعه ایفا میکند و انزوای اجتماعی به بیماری منجر میشود(۵۰_ENREF_38). بخشی پور رودسری و پیروی طی تحقیقی نشان دادند که احساس ذهنی بهزیستی و حمایت اجتماعی به طور معنیداری سلامت روانی را پیشبینی میکنند.

از طرفی دیگر در هر مرحله از زندگی، نیز ممکن است جنبههایی از حمایت اهمیت پیدا کنند و نسبت به جنبه­ های دیگر آن اثرات بیشتری داشته باشند(۲۴) که دورهی جوانی یکی از مراحل مهم زندگی است. در این راستا امروزه دانشجویان به دلیل نقش مهمی که در ادارهی آیندهی کشور عهدهدار خواهند بود، یکی از اقشار مهم جامعه به حساب میآیند. اهمیت این موضوع زمانی مشخص میشود که نظری بر آمارهای رسمی از تعداد دانشجویان کشور داشته باشیم. بر طبق گزارش مرکز آمار ایران، با عنایت به آمار سال ۱۳۹۰ تعداد دانشجویان کل کشور۴۰۰۰۰۰۰ نفر اعلام شده است(۲۵). با این وجود اهمیت سلامت دانشجویان بیش از پیش مشخص میشود که احساس ذهنی بهزیستی به عنوان یکی از ابعاد مهم سلامت در دانشجویان میباشد. بعلاوه احساس ذهنی بهزیستی دانشجویان علوم پزشکی به لحاظ مرتبط بودن شغل آنها با جسم و روان انسانها از اهمیت ویژهتری برخوردار است. در این راستا شناسایی عوامل تبیین کنندهی احساس ذهنی بهزیستی از جمله جنسیت(۴۱و۵۱و۵۲)، تاهل(۱۱و۱۲و۳۹و۴۱و۵۱و۵۲)، سن(۱۱و۵۲و۵۳و۵۴)، رشته تحصیلی(۴و۵۵)، مقطع و ترم تحصیلی(۵۱و۵۲و۵۳)، محل سکونت(۴و۵۲و۵۳و۵۶و۵۷)، سطح تحصیلات، سطح درآمد و غیره(۵۲و۵۸) از جایگاه ویژهای برخوردار است. لذا با توجه به تناقضات موجود در یافته های پژوهشهای ذکر شده بررسی این عوامل نیز ضروری است.

بنابراین با توجه به اهمیت احساس ذهنی بهزیستی در دانشجویان به عنوان قشر جوان و آینده ساز جامعه و تاثیر مستقیم و غیر مستقیم حمایت اجتماعی بر آنها و رشد روزافزون تعداد دانشجویان، و خلاء تحقیقاتی نظامدار پیرامون احساس ذهنی بهزیستی در جامعهی ایرانی و همچنین توجه به این مقوله که کدام یک از ابعاد حمایت اجتماعی تاثیر بیشتری بر احساس ذهنی بهزیستی دارد، خصوصاً در مورد دانشجویان، نتایج این مطالعه میتواند در بهبود برنامه ریزیهای خرد و کلان آموزشی، اجتماعی، فرهنگی و بهداشتی و در نهایت اعتلای سلامت جامعه موثر باشد.

مروری بر مطالعات انجام شده:

مطالعات مختلفی سعی کردهاند از جوانب متفاوتی به موضوع مورد مطالعه بپردازند، بر این اساس ۹ مطالعه مرتبط با موضوع که بر اساس سال انتشار چیدمان شده، مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.

از جمله مطالعهای با هدف تعیین میزان احساس ذهنی بهزیستی مردان روستایی و نقش حمایت اجتماعی و حس اجتماعی توسط کوتک[۵۶] و همکاران در سال ۲۰۱۱ در استرالیا انجام گرفت. جمعیت مورد مطالعه تمام افراد جامعه و شرکت کنندگان ۱۸۵ مرد با سن بالای ۱۸ سال از روستاهای استرالیای جنوبی بودند. در این مطالعه جهت سنجش احساس ذهنی بهزیستی از پرسش نامه رضایت از زندگی دینر (SWLS) و برای سنجش حمایت اجتماعی از پرسش نامه ی حمایت اجتماعی دریافت شده و حس اجتماعی نیبر هود [۵۷]استفاده شده است. داده های پژوهش با بهره گرفتن از تحلیل رگرسیون چند متغیری اکتشافی دو مرحلهای همراه با احساس ذهنی بهزیستی بعنوان متغیر وابسته و کنترل متغیرهای مستقل مثل سن، وضعیت تاهل وکار در مزرعه، تحلیل شد. از بین سه متغیر پیش بینی کننده(حمایت اجتماعی، حس اجتماعی و استرس) متغیر حمایت اجتماعی موثرترین فاکتور پیش بینی کنندهی احساس ذهنی بهزیستی بود و نکتهی بسیار مهم اینکه مزایای حمایت اجتماعی بسیار بیشتر از مزایای حس اجتماعی و اثرات مضر استرس در نمونه های مورد پژوهش بود. در این مطالعه واریانس کل ۵۶ درصد و۷۷/۳۷ = (۶ و ۱۷۸ F( و ۰۰۱/۰≥ Pگزارش شد. نتایج این مطالعه مزایای حمایت اجتماعی بر احساس ذهنی بهزیستی در یک نمونه از مردان روستایی را نشان داد و ارتباط نسبی بین حس اجتماعی و احساس بهزیستی را مورد بررسی قرار داد. این مطالعه همچنین نشان داد که سازمانها و افراد و سیاستگزاران کشور باید از ظرفیتهای حمایت اجتماعی و حس اجتماعی افراد برای کاهش استرس و ارتقا احساس بهزیستی آنان آگاه باشند و دیگر اینکه افراد با حمایت اجتماعی بیشتر دارای احساس ذهنی بهزیستی بیشتری میباشند و همراه با احساس ذهنی بهزیستی بالاتر استرس کمتری دارند(۵۹_ENREF_40).

در ادامه مطالعهی دیگری تحت عنوان رابطه اضطراب اجتماعی، امیدواری و حمایت اجتماعی با احساس ذهنی بهزیستی در دانشجویان تحصیلات تکمیلی واحد علوم و تحقیقات خوزستان در سال ۸۹ توسط عسگری در شهر اهواز انجام شد. جامعهی آماری این پژوهش شامل کلیهی دانشجویان زن و مرد تحصیلات تکمیلی واحد علوم و تحقیقات خوزستان بود که تعداد آنها ۲۸۰۰ نفر میباشند که نمونهای ۳۴۰ نفری با توجه به جدول مورگان به صورت تصادفی طبقهای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامهی اضطراب اجتماعی، امیدواری میلر و حمایت اجتماعی فیلیپس و رضایت از زندگی دینر استفاده شد. پژوهش حاضر از نوع همبستگی بود و نتایج داده ها با بهره گرفتن از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیری در سطح معناداری۰۰۱/۰ p≤ نشان داد که بین اضطراب اجتماعی و احساس ذهنی بهزیستی رابطه منفی معنی داری وجود دارد ولی بین امیدواری و احساس ذهنی بهزیستی و همچنین بین حمایت اجتماعی و احساس ذهنی بهزیستی رابطه مثبت معنی داری وجود دارد. همچنین یافتهها نشان داد که بین اضطراب اجتماعی، امیدواری و حمایت اجتماعی با احساس ذهنی بهزیستی رابطه چندگانه معنی دار وجود دارد. همچنین تحلیل رگرسیون نشان داد که امیدواری و حمایت اجتماعی پیش بینی کنندهی احساس ذهنی بهزیستی میباشند ولی اضطراب اجتماعی در پیش بینی کنندگی احساس ذهنی بهزیستی نقش ایفا نمیکند(۱۹). در این مطالعه با بهره گرفتن از ابزار حمایت اجتماعی فیلیپس و رضایت از زندگی دینر، میزان فقدانها و حمایتهای اجتماعی که فرد طی یک سال اخیر تجربه کرده را نمیتوان مورد بررسی قرار داد.

مطالعهای تحت عنوان ارتباط بین سبک دلبستگی و احساس ذهنی بهزیستی و شادکامی و اضطراب اجتماعی توسط عبدالقادر[۵۸] در میان دانشجویان یکی از دانشگاههای ترکیه در سال ۲۰۱۰ انجام شد. افراد برای شاد بودن در زندگی با یکدیگر ارتباط دارند اما این ارتباط همیشه آنطور که مورد انتظار است انجام نمیشود. گاهی اوقات دانشجویان دربارهی یک ارتباط فعل و انفعالی در جامعه مشکل دارند. این مشکل می تواند مرتبط با فاکتورهای زیادی باشد. برخی از این فاکتورها شامل: سطح شادکامی افراد، سطح احساس ذهنی بهزیستی و سبک دلبستگی و همچنین سطح اضطراب اجتماعی می باشد. هدف از این مطالعه جستجوی ارتباط بین احساس ذهنی بهزیستی و سبک دلبستگی و شادکامی در ارتباط با اضطراب اجتماعی است. همچنین مدل اسکن در این مطالعه استفاده شده است. این مطالعه بر روی ۳۰۵ نفر از دانشجویان دانشگاه ترکیه[۵۹] انجام شد و داده ها با spss نسخهی ۱۶ آنالیز شدند. نتایج نشان داد که یک ارتباط مثبت معنیدار بین احساس ذهنی بهزیستی و شادکامی و یک ارتباط منفی معنیدار بین احساس ذهنی بهزیستی و اضطراب اجتماعی در دانشجویان وجود دارد. همچنین بین اضطراب اجتماعی و شادکامی در دانشجویان ارتباط آماری معنیدار وجود ندارد بعلاوه پریشانی حواس، ترس و سطح اضطراب اجتماعی دانشجویان بدون دلبستگی، بالاتر از سطح اضطراب دانشجویان دارای دلبستگی میباشد و همچنین سطح اضطراب دانشجویان دارای احساس بهزیستی از بقیهی دانشجویان کمتر است(۶۰).

مطالعهی دیگری با هدف بررسی جامعه شناختی رابطه حمایت اجتماعی با سلامت روان و نیز شناسایی ارتباط بین جنسیت، طبقهی اجتماعی و دین داری با میزان حمایت اجتماعی توسط ریاحی و همکاران در سال ۸۹ در مازندران انجام گرفت. جامعهی مورد مطالعه، تمامی دانشجویان مقطع کارشناسی بودند که در پردیس دانشگاه مازندران(واقع در شهر بابلسر) تحصیل میکردند.که تعداد نمونه با به کار گیری فرمول نمونه گیری کوکران ۴۰۰ نفر انتخاب گردید و با روش نمونه گیری تصادفی طبقهای نسبتی[۶۰] انجام گردید. جهت گردآوری داده ها، پرسش نامه خود اجرا[۶۱] مورد استفاده قرار گرفته است که پرسشنامه در دو بخش اصلی طراحی و تنظیم شده بود: بخش اول شامل ویژگیهای اجتماعی-جمعیتی پاسخگویان و پایگاه اجتماعی-اقتصادی والدین. بخش دوم شامل مجموعه ای از گویه ها در قالب سه مقیاس مستقل راجع به دین داری، میزان حمایت عاطفی ادراک شده و نرخ سلامت روان. برای سنجش اعتبار پرسش نامه ومقیاسهای به کار رفته در آن، از روش اعتبار صوری و جهت اندازه گیری پایایی، از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است. به منظور سنجش سلامت روان و حمایت اجتماعی به ترتیب از آزمونهای SCL-25 و زیمت استفاده گردیده است. بر اساس نتایج تحقیق، سلامت روان دانشجویان پسر بهتر از دختران بوده و رابطه مستقیم و معناداری بین میزان حمایت اجتماعی و سلامت روان مشاهده شده است. این در حالی است که بین سلامت روان با میزان دین داری و طبقهی اجتماعی رابطه معناداری مشاهده نشده است. علاوه بر این، دانشجویان دختر، دانشجویان متعلق به طبقات اجتماعی بالاتر و دانشجویان دین دارتر، حمایت اجتماعی بالاتری را ادراک و گزارش کرده بودند. نتایج رگرسیون چند متغیره نیز نشان داد که حمایت اجتماعی و جنسیت اثرات مستقیمی بر سلامت روان داشتهاند، در حالی که طبقهی اجتماعی و دین داری از طریق افزایش میزان حمایت اجتماعی ادراک شده، اثرات غیر مستقیمی بر سلامت روان دانشجویان گذاشتهاند(۱۸).

در این مطالعه جهت سنجش سلامت روان به ابعاد شناختی آن به طور جداگانه توجه نشده و همچنین ابعاد حمایت اجتماعی نیز مورد تفکیک قرار نگرفته است.

مطالعهای با هدف تعیین ارتباط بین حمایت اجتماعی و سلامت روان در دانشجویان تهران توسط پیروی و همکاران در سال ۸۹ در تهران انجام شد. مطالعه از نوع توصیفی به روش نمونه گیری سرشماری روی ۲۹۱۶ دانشجوی ورودی جدید سال تحصیلی ۸۵-۱۳۸۴ (۱۱۷۶ مرد و ۱۷۳ زن) در دانشگاه تهران انجام شده است. دانشجویان پذیرفته شده در محدودهی زمانی ثبت نام به غرفه مرکز مشاوره دانشجویی مراجعه و با راهنمایی کارشناسان از سه پرسشنامه مشخصات جمعیت شناختی، سلامت عمومی ۱۲ سوالی(GHQ-12) و مقیاس حمایت اجتماعی(SSS) استفاده کردند. تحلیل آماری داده ها با آزمونهای t ، ANOVA وRegression انجام شد. میانگین سنی این دانشجویان ۶۱/۱±۱۹، میانگین نمره سلامت عمومی ۶۹/۴ ±۵۳/۹ و حمایت اجتماعی ۲۱/۲ ±۱۵/۱۰ بود. نتیجه آزمون نشان داد که با افزایش میزان حمایت اجتماعی نمره سلامت عمومی کاهش یافته، یعنی وضعیت سلامت عمومی بهبود مییابد. در نتیجه حمایت اجتماعی با سلامت روان رابطه مستقیم و معنی دار دارد. نتایج پژوهش نشان داد که دانشجویان دختر، متاهل، رشته دبیرستان علوم تجربی، محل سکونت تهران، دبیرستان شاهد، سهمیه ورودی منطقه یک، دانشکده هنر و پیش بینی محل سکونت با خانواده، دارای حمایت اجتماعی بالاتری هستند که خود یک فاکتور محافظتی در مقابل بحرانها و استرسها محسوب میگردد(۲۳).

همچنین مطالعهای تحت عنوان نقش حمایتهای اجتماعی در کیفیت زندگی سالمندان توسط فردین علی پور و همکاران در سال ۱۳۸۸ در شهر تهران انجام شد. این تحقیق از نوع علی-مقایسه ای می باشد. جامعهی پژوهش کلیهی سالمندان بالای ۶۰ سال ساکن در ناحیهی ۲۲ منطقه ۲ شهرداری تهران میباشد و حجم نمونه با احتساب ریزش ۱۰ درصد ۱۰۰ نفر می باشد. برای سنجش کیفیت زندگی از پرسش نامهی کیفیت زندگی مخصوص سالمندان و برای سنجش حمایت اجتماعی از پرسش نامهی حمایت اجتماعی نوربک استفاده شد. برای تحلیل داده ها از آزمونهای رگرسیون و ضریب همبستگی استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان داد حمایت عاطفی، بیشترین تاثیر را بر کیفیت زندگی سالمندان دارد و انواع حمایت اجتماعی بیشترین همبستگی را با بعد اجتماعی کیفیت زندگی داشتند. بنابراین توجه به عوامل اجتماعی تعیین کننده سلامت در سالمندان، از جمله حمایتهای اجتماعی از اهمیت شایانی برخوردار است(۵۰_ENREF_38).

مطالعهای تحت عنوان حمایت اجتماعی و هوش هیجانی بعنوان پیش بینی کنندههای احساس ذهنی بهزیستی در سال ۲۰۰۸ در استرالیا توسط گالاقر[۶۲]و همکاران انجام شد. نمونه های این پژوهش ۲۶۷ بزرگسال(۱۹۶ زن) بودند که ابزارهای رضایت از زندگی دینر(SWLS) و احساسات مثبت و منفی(PANAS)، حمایت اجتماعی و هوش معنوی و شخصیت و مطلوبیت اجتماعی را بدون نام پرکردند. پرسش نامهها در مکانهای عمومی سرتاسر شهر و یک منطقهی حومه شهر پخش شد و از ۱۲۰۰ پرسش نامه فقط ۲۶۷ عدد از آنها برگردانده شد. تحلیل رگرسیون چند متغیری اکتشافی نشان داد که حمایت اجتماعی و هوش معنوی و اثرات متقابل آنها بطور موثری احساس ذهنی بهزیستی را پیش بینی میکنند و به ترتیب واریانس ۴۴ درصد و۵۰ درصد و ۵۰ درصد برای هر یک از متغیرهای احساس ذهنی بهزیستی و احساس مثبت و احساس منفی بررسی شد. در گام بعد حمایت اجتماعی، احساسات منفی و احساس ذهنی بهزیستی را پیش بینی کرد و در گام آخر هوش معنوی، احساس مثبت و احساس ذهنی بهریستی را پیش بینی کرد. این مطالعه ارزش پیش بینی کنندگی حمایت اجتماعی، هوش معنوی و ارتباط متقابل آنها بر احساس ذهنی بهزیستی را بخوبی نشان میدهد(۶۱_ENREF_39). در این مطالعه در بررسی حمایت اجتماعی، فقدانهایی که فرد اخیراً تجربه کرده و ابعاد مختلف حمایت اجتماعی بطور مجزا بررسی نشده است.

مطالعهای با هدف بررسی تفاوتهای جنسیتی در رابطه بین ابعاد حمایت اجتماعی ادراک شده و ابعاد بهزیستی در بین دانشجویان ایرانی توسط قائدی و همکاران در تهران انجام شد. این پژوهش تحلیلی بر روی سه نمونه دانشجویی انجام شد. نمونه ها با روش نمونه گیری در دسترس در سال ۱۳۸۶ از بین دانشجویان دانشگاه تهران و علامه طباطبایی انتخاب شدند. نمونه مورد استفاده پژوهش اول شامل۲۱۴ دانشجوی دانشگاه تهران(۱۱۰ دختر و ۱۰۴ پسر)، با میانگین سنی ۸/۲۲ است. نمونه مورد استفاده در پژوهش دوم شامل ۲۳۶ دانشجوی دانشگاه های تهران و علامه طباطبایی(۱۷۵ دختر و ۶۱ پسر)، با میانگین سنی ۵/۲۰ است. نمونه مورد استفاده در پژوهش سوم شامل ۲۰۵ دانشجوی دانشگاه تهران (۱۱۷ دختر و ۸۸ پسر) با میانگین سنی ۴۴/۲۱ است. ابزار مورد استفاده در پژوهش را مقیاس چند بعدی حمایت اجتماعی ادراک شده، عواطف مثبت و منفی، رضایتمندی از زندگی، بهزیستی روان شناختی و بهزیستی اجتماعی تشکیل دادند. تحلیل رگرسیون چندگانه برای تحلیل داده ها به وسیله نرم افزار SPSS انجام شد. در یافته های پژوهش اول آن که وجوه مختلف حمایت اجتماعی ادراک شده پیش بینی کنندههای بهتری برای رضایت مندی از زندگی و تعادل عاطفی در دختران نسبت به پسران هستند. دوم اینکه بهزیستی روان شناختی و اجتماعی در دختران بیشتر به وسیله حمایت اجتماعی از خانواده و در پسران بیشتر به وسیله حمایت اجتماعی از دوستان پیش بینی میشود. سومین یافته آن است که حمایت اجتماعی ادراک شده از فرد خاص و از افراد گروه دانشکده اثری بر روی ابعاد مختلف بهزیستی فرد ندارند(۱۴).

مطالعهای تحت عنوان بررسی میزان رضایت از زندگی و حمایت اجتماعی با سلامت روان در دانشجویان ورودی جدید دانشگاه تهران توسط بخشی پور رودسری و همکاران در سال ۸۴ در تهران انجام گرفت. جامعه آماری مورد مطالعه کلیه دانشجویان دختر و پسر پذیرفته شده در کنکور سال ۸۲-۸۱ دانشگاه تهران بودند. از کلیه دانشجویان ورودی یعنی ۳۲۶۱ نفر درخواست شد تا پرسشنامه ویژگی جمعیت شناختی را به همراه سه پرسش نامه دیگر شامل: ۱- پرسش نامه سلامت عمومی فرم ۱۲ سوالی[۶۳] که از سوی گلدبرگ[۶۴] برای شناسایی اختلالهای روانی غیر روان پریشی معرفی شده، ۲-پرسش نامه رضایت از زندگی زمانی(TSWLS)[65] که از سوی پاوت، دینر و سو معرفی شده، ۳-مقیاس حمایت اجتماعی(SSS)[66] تکمیل نمایند. به منظور تحلیل داده های جمع آوری شده از تحلیل رگرسیون چندگانه و تحلیل واریانس چند متغیره(MANOVA) استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که رضایت از زندگی و حمایت اجتماعی به شکل معناداری سلامت روانی را پیشبینی میکنند و همچنین تاهل به شکل معناداری با بهداشت روانی بالاتر، رضایت از زندگی و احساس حمایت اجتماعی بیشتر همبسته است. به طور کلی نتایج تحقیق نشان میدهد که می توان بر حسب پارهای از متغیرها مانند شاخصهای رضایت از زندگی، حمایت اجتماعی و پارهای از ویژگیهای جمعیت شناختی، دانشجویان آسیب پذیر و در معرض خطر را شناسایی نمود(۴۱_ENREF_7).

با توجه به مطالعات ارائه شده می توان نتیجه گرفت که احساس ذهنی بهزیستی به عنوان یکی از ابعاد مهم سلامت در دانشجویان میباشد که باید به تمام جوانب شناختی و عاطفی آن پرداخت که در مطالعات به این موضوع پرداخته نشده و ما در مطالعه خود به این نکته میپردازیم و همچنین میزان حمایت اجتماعی که جوانان دریافت میکنند و حمایتهایی که اخیراً از دست دادهاند که در مطالعات مورد غفلت قرار گرفته است نیز به وسیلهی ابزار مورد استفاده در پژوهش ما بررسی میشود.

فصل سوم

این فصل مشتمل بر مباحث روش پژوهش و ملاحظات اخلاقی است و مواردی که تحت عنوان روش پژوهش ارائه می گردد، شامل: نوع پژوهش، جامعه پژوهش، نمونه پژوهش، مشخصات واحدهای مورد پژوهش، محیط پژوهش، حجم نمونه و روش نمونه گیری، ابزار گردآوری داده ها، اعتبار[۶۷] و اعتماد علمی[۶۸] و روش گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها می باشد.

نوع پژوهش

پژوهش حاضر یک مطالعه مقطعی از نوع توصیفی-تحلیلی میباشد که در آن میزان پیش بینی کنندگی ابعاد حمایت اجتماعی برای احساس ذهنی بهزیستی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان در سال ۱۳۹۲ ، مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.

جامعه پژوهش

جامعه این پژوهش را کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان تشکیل میدهند که تعداد آنها در سال ۹۲، ۴۱۴۹ نفر بود و شامل دانشجویان دانشکدههای پرستاری و مامایی شهید بهشتی و شرق گیلان، پیراپزشکی، دندان پزشکی، بهداشت و پزشکی مشغول به تحصیل میباشد.

مشخصات واحدهای مورد پژوهش

نمونه ها باید دانشجوی یکی از دانشکدههای پرستاری و مامایی، پزشکی، پیراپزشکی، بهداشت، دندانپزشکی گیلان باشند.

محیط پژوهش

محیط پژوهش در این مطالعه، دانشگاه علوم پزشکی گیلان شامل دانشکده های پرستاری و مامایی-پزشکی-پیراپزشکی-بهداشت-دندانپزشکی استان گیلان میباشد. محیط فوق طبیعی بوده و هیچ دستکاری توسط پژوهشگر در آن صورت نمی گیرد.

تعیین حجم نمونه:

نمونه های پژوهش در این مطالعه ۳۱۰ نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان بودند که جهت نمونه گیری دانشکدهها به عنوان طبقه در نظر گرفته شدند و نمونه گیری به روش طبقه بندی تصادفی شده با حجم برابر انجام شد با توجه به تحقیق مشابه توسط عسگری و همکاران در سال ۱۳۸۹ تحت عنوان رابطه اضطراب اجتماعی، امیدواری، و حمایت اجتماعی با احساس ذهنی بهزیستی در دانشجویان(۱۹)، با اطمینان ۹۵% بر حسب فرمول نمونه گیری زیر برآورد گردید و از هر دانشکده( پرستاری و مامایی، پزشکی، پیراپزشکی، بهداشت، دندانپزشکی) ۶۲ دانشجو انتخاب شدند.

r=0/4

سپس با توجه به اینکه از هر دانشکده تعداد ۶۲ دانشجو باید انتخاب میشد، برای مشخص کردن ضریب K (فاصله نمونه گیری) در هر مقطع تحصیلی، با توجه به تعداد ورودیهای آن، سهمیه ای برای هر مقطع در نظر گرفته شد و ضریب k از تقسیم تعداد کل دانشجویان هر دانشکده به عدد ۶۲ بدست می آمد. پس از مشخص شدن فاصله نمونه گیری با بهره گرفتن از لیست دانشجویان هر کلاس نمونه ها به صورت تصادفی انتخاب شدند.

ابزار و روش گردآوری داده ها:

ابزار جمع آوری اطلاعات در این پژوهش پرسش نامهای است مشتمل بر سه بخش: بخش اول شامل اطلاعات دموگرافیک میباشد که متغیرهای سن، جنس، وضعیت تاهل، رشته تحصیلی، مقطع تحصیلی، محل سکونت، شغل والدین و تحصیلات والدین را در بر میگیرد، بخش دوم پرسشنامهی احساس ذهنی بهزیستی است که دارای دوبعد عاطفی(عاطفه مثبت –عاطفه منفی) و شناختی(رضایت از زندگی) میباشد. برای سنجش این دو بعد ازمقیاسهای زیر استفاده شده است: الف: مقیاس رضایت از زندگی دینر (SWLS[69]) است که توسط دینر و ایمونز، لارسن و گریفین(۱۹۸۵) جهت سنجش رضایت از زندگی ساخته شد. این مقیاس شامل پنج عبارت است که پاسخهای آنها در قالب مقیاس لیکرت از یک(کاملاً مخالفم) تا ۷( کاملاً موافقم) درجه بندی شده است(۶۲_ENREF_43).

ب: مقیاس عاطفه مثبت و منفی[۷۰] (PANAS) برای اندازه گیری عاطفه مثبت و عاطفه منفی ساخته شده است(واتسن و همکاران ۱۹۸۸) شامل ۲۰ عبارت است که ۱۰ عبارت مربوط به عواطف مثبت و ۱۰ عبارت مربوط به عواطف منفی است و بصورت طیف ۵ گزینهای نمره گذاری میشود بدین صورت که به گزینهی خیلی کم نمره ۱ و به پاسخ خیلی زیاد نمره ۵ تعلق میگیرد(۶۳_ENREF_44). دامنه نمرات برای هر خرده مقیاس ۱۰ تا ۵۰ است(۷). و نمره بصورت میانگین مشخص میشود.

بخش سوم را پرسش نامهی حمایت اجتماعی نوربک(NSSQ) تشکیل میدهد. این پرسشنامه ابزاری است که حمایتهای اجتماعی کارکردی، حمایت ساختاری، و فقدان کل را محاسبه میکند. علاوه بر موارد فوق این پرسشنامه داده های توصیفی راجع به ارتباطات حمایتی را که فرد اخیراً(یک سال اخیر) به دلایل مختلفی از دست داده در اختیار ما قرار میدهد که از طریق آنها به راحتی می توانیم به تغییر و تحولاتی که در نظام حمایتی فرد ایجاد شده است پی ببریم. پرسشنامه حمایت اجتماعی نوربک نسبت به سایر ابزارهای سنجش حمایت اجتماعی ارجح است برای اینکه دامنه وسیعی از سازه ها، مفاهیم(از ساده تا پیچیده) و همچنین انواع کارکردی و ساختاری حمایت اجتماعی را در بر میگیرد و به خوبی آنها را میسنجد و یک ابزار عمومی برای سنجش حمایت اجتماعی میباشد(۵۰_ENREF_38). در صورتیکه مقیاس لیست ارزیابی حمایت بین فردی(ISEL[71]) تنها جنبه­ های ساختاری حمایت را میسنجد و از آن بیشتر در تحلیل مکانیسمهای کاهنده استرس مرتبط با منابع مختلف حمایتی استفاده میشود. همچنین مقیاس SSS-C[72] که توسط ریچمن[۷۳] و همکاران طراحی شده است جهت ارزیابی حمایت اجتماعی ارائه شده به افرادی است که به مراکز درمانی مراجعه کردهاند. بنابراین مطابق با با نواقص احتمالی موجود در مقیاسهای گفته شده، استفاده از آنها را برای ارزیابی و سنجش حمایت اجتماعی در جمعیت عمومی، محدود کرده است(۲۶). به همین دلیل از پرسشنامه حمایت اجتماعی نوربک در این مطالعه استفاده شده است. این ابزار شامل سه متغیر اصلی است که هر کدام از آنها خود حاصل جمع دو یا سه خرده مقیاس میباشند(۶۴_ENREF_45) اولین متغیر اصلی، حمایت کارکردی کل است که مجموع خرده مقیاسهای حمایت عاطفی و حمایت مادی با هم این متغیر را میسازند. ویژگیهای شبکهای کل یا حمایت ساختاری متغیر اصلی دیگری است که از تجمع سه خرده مقیاس تعداد افراد شبکه و مدت ارتباط و بسامد تماس حاصل میشود و سومین و آخرین متغیر اصلی، فقدان کل است که برآیند خرده مقیاسهای حذف ارتباط و تعداد ارتباط حذف شده و مقدار حمایت از دست رفته میباشد. از آنجاییکه پرسشنامه نمره کل ندارد، بنابراین نمرات محاسبه شده در این ابزار مربوط به متغیرهای اصلی پرسشنامه میباشد که هر کدام از آنها از حاصل جمع نمرهی سوالاتی که به سنجش متغیر مورد نظر میپردازند، به دست میآید. در مورد متغیر حمایت عاطفی که توسط سوال ۱ تا ۴ پرسشنامه سنجیده میشود و هر سوال میتواند حداقل نمرهی صفر و حداکثر ۹۶ را به خود اختصاص دهد. جهت محاسبه نمره پاسخ دهنده در مورد متغیر حمایت عاطفی باید نمرات سوال ۱ تا ۴ را با هم جمع کنیم که در این صورت عدد به دست آمده از جمع آنها، نمره پاسخ دهنده در متغیر حمایت عاطفی میباشد. حمایت مادی هم از جمع نمرات بدست آمده از سوال ۵ و ۶ بدست میآید. در مورد سایر متغیرهای اصلی ابزار نیز به همین ترتیب عمل میکنیم . نحوه نمره گذاری ابزار به این صورت است که تا سوال ۶ به صورت طیف لیکرت (اصلاً تا خیلی زیاد) میباشد. به عبارت دیگر به جواب اصلاً نمره صفر(۰)، کمی (۱)، متوسط (۲)، زیاد (۳) و جواب خیلی زیاد نمره (۴) داده میشود. در سوال ۷ و ۸ با توجه به اینکه در مورد مدت زمان آشنایی و تعداد دفعات تماس فرد با منبع حمایتی میباشد، به انتخاب گزینهای که در مورد او مصداق دارد میپردازد و با توجه به گزینهای که انتخاب نموده به آن نمرهای تعلق میگیرد: برای سوال ۷ که دربارهی مدت زمان آشنایی شامل: کمتر از ۶ ماه(۱)، ۶ تا ۱۲ ماه(۲)، ۱ تا ۲ سال(۳)، ۲ تا ۵ سال(۴)، بیش از ۵ سال(۵) می باشد که حداقل نمره برای آن۲۴ و حداکثر نمره ۱۲۰ میباشد و برای سوال ۸ که دربارهی تعداد دفعات تماس نیز روزانه(۵)، هفتگی(۴)، ماهانه(۳)، چند بار در سال(۲)، یکبار در سال و یا کمتر(۱) در نظر گرفته میشود و حداقل امتیاز ۲۴ و حداکثر آن ۱۲۰ است. در مورد سوال ۹ فرد با انتخاب گزینه بلی نمره (۱) و با انتخاب خیر نمره صفر میگیرد، در مورد سوال (۹الف) و (۹ب) نیز به همین صورت میباشد. نمرهی اخذ شده در هر یک از حیطه های فوق، حمایت اجتماعی دریافت شدهی فرد را در آن حیطه نشان میدهد.

ابزارگردآوری اطلاعات در یک مرحله در دانشکدههای پرستاری و مامایی، پیراپزشکی، دندان پزشکی، بهداشت و پزشکی به کار گرفته میشود. برای گردآوری داده ها از روش فرد به فرد استفاده میشود ولی پرسشنامه به روش خودایفایی تکمیل نمیشود و پژوهشگر نیز در محیط پژوهش حضور دارد.

تعیین اعتبار و اعتماد علمی ابزار گردآوری اطلاعات:

اعتبار پرسشنامهی رضایت از زندگی دینر در مطالعهی بیانی و همکاران با بهره گرفتن از روش آلفای کرونباخ ۸۳/۰ و با روش باز آزمایی ۶۹/۰ وروایی آن از طریق روایی همگرا تایید شد.

این مقیاس همبستگی مثبت با فهرست شادکامی آکسفورد و همبستگی منفی با فهرست افسردگی بک نشان داد. بر اساس نتایج این پژوهش، پرسشنامهی دینر یک مقیاس مفید در پژوهش های روان شناختی ایران جهت سنجش احساس ذهنی بهزیستی میباشد(۶۲). اعتبار و روایی ابزار عاطفه مثبت و منفی در مطالعه تحلیل عاملی تاییدی مقیاس عاطفهی مثبت و منفی توسط بخشی پور مورد تایید قرار گرفته است که ضرایب سازگاری درونی (آلفا) برای خرده مقیاس عاطفه مثبت ۸۸/۰ و برای خرده مقیاس عاطفه منفی ۸۷/۰ است. اعتبار از طریق ضرایب سازگاری درونی(ضریب آلفا) برای هر دو خرده مقیاس یکسان و برابر ۸۷/۰ است(۷). همچنین این ابزار توسط ابوالقاسمی و همکاران به عنوان پایان نامهی کارشناسی ارشد هنجاریابی و اعتباریابی شده است که دامنه پایایی مقیاسها از ۴۹/۰ تا ۹۴/۰ بود(۶۵_ENREF_46).

پایایی و روایی ابزار حمایت اجتماعی نوربک در ایران توسط جلیلیان و همکاران مورد بررسی قرار گرفته است که ضریب پایایی این ابزار به روش همسانی درونی بین ۸۴۴/۰ تا ۹۷۳/۰ بود و روایی این ابزار به روش روایی ملاکی همزمان بین ۲۲۲/۰ تا ۶۲۴/۰ گزارش شده است(۲۶).

لازم به ذکر است با توجه به استاندارد بودن پرسشنامه ها اقدامی برای پایایی و روایی پرسشنامه ها توسط پژوهشگر صورت نگرفته است.

روش گردآوری اطلاعات:

پژوهش حاضر یک مطالعه مقطعی از نوع توصیفی تحلیلی است که طی نیمسال دوم ۹۲-۹۱ جهت تعیین میزان پیش بینی کنندگی ابعاد حمایت اجتماعی بر احساس ذهنی بهزیستی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان اجرا شد، جهت گردآوری داده ها، پرسشنامه ها در بین دانشجویان انتخاب شده به صورت تصادفی طبقهای نمود. قبل از توزیع پرسش نامهها در مورد بی نام و محرمانه بودن اطلاعات دریافتی، شرکت داوطلبانه در پژوهش و نحوه تکمیل پرسش نامهها آموزش داده شد. مدت زمان تقریبی جهت تکمیل هر پرسش نامه ۱۵ دقیقه بود و پرسش نامههای توزیع شده در هر کلاس پس از تکمیل شدن جمع آوری شد. پاسخگویی به پرسش نامهها در حضور پژوهشگر انجام میگرفت تا دانشجویان بدون تبادل نظر به سوالات پاسخ دهند.

روش تجزیه و تحلیل داده ها:

متغیر وابسته در این پژوهش احساس ذهنی بهزیستی و متغیر مستقل حمایت اجتماعی میباشد. یافته های این پژوهش بر حسب نوع متغیر از نوع کمی و کیفی است. بطوریکه در بخش مشخصات دموگرافیک متغیرها شامل سن(کمی پیوسته)، جنس(کیفی اسمی)، رشته تحصیلی(کیفی اسمی)، مقطع تحصیلی(کیفی اسمی)، محل سکونت( کیفی اسمی)، وضعیت تاهل(کیفی اسمی)، میزان تحصیلات پدر و مادر(کیفی رتبهای)، شغل پدر و مادر(کیفی اسمی) می باشد. متغیر احساس ذهنی بهزیستی و حمایت اجتماعی (کمی پیوسته) میباشد. داده ها پس از جمع آوری جهت تجزیه و تحلیل در نرم افزار آماری SPSS نسخه ۲۱ وارد شد.

جهت رسیدن به هدف شماره یک و دو پژوهش ( تعیین میانگین نمره احساس ذهنی بهزیستی و نمره حمایت اجتماعی در واحدهای مورد پژوهش) از آمار توصیفی و فراوانی، میانگین و انحراف معیار با فاصله اعتماد ۹۵% استفاده شد.

جهت رسیدن به هدف شماره سه در ابتدا از آزمون کولموگروف اسمیرنوف[۷۴] استفاده گردید. بر اساس نتایج بدست آمده از این آزمون، با توجه به (۰۵/۰<p) توزیع متغیرهای مورد مطالعه از توزیع نرمال پیروی میکرد. لذا برای مقایسهی آن از آزمونهای تی مستقل[۷۵]، آنالیز واریانس یکطرفه[۷۶] و ضریب همبستگی پیرسون[۷۷] استفاده شد. در نتیجه جهت تعیین ارتباط ابعاد حمایت اجتماعی با احساس ذهنی بهزیستی از آزمون پیرسون استفاده شد. جهت دستیابی به هدف شماره چهار ابتدا ارتباط متغیرهای دموگرافیک با متغیرهای پژوهش سنجیده و سپس متغیرهایی که سطح معنی داری زیر ۲/۰ داشتند جهت تعیین میزان پیش بینی کنندگی وارد مدل رگرسیون شدند. جهت تعیین سطح معنیداری متغیرهای کمی مانند سن و سال تحصیلی از آنالیز واریانس یکطرفه و برای متغیرهای کیفی دو حالته مانند جنس، وضعیت تاهل، محل سکونت و غیره از آزمون تی مستقل و همچنین برای متغیرهای کیفی بیشتر از دو حالته نیز از آزمون آنالیز واریانس یکطرفه استفاده شد و سپس متغیرهای سن، جنس، وضعیت تاهل، محل سکونت، مقطع تحصیلی، رشته تحصیلی، میزان تحصیلات پدر، میزان تحصیلات مادر، شغل پدر که سطح معنی داری زیر ۲/۰ داشتند وارد مدل رگرسیون شدند.

ملاحظات اخلاقی

در این پژوهش، پژوهشگر با رعایت نکات اخلاقی زیر مطالعه خود را انجام داد:

۱-محرمانه بودن اطلاعات تکمیل شده توسط نمونه ها

۲-اخذ مجوز از معاونت محترم پژوهشی دانشکده

۳-ارائه معرفی نامه کتبی به معاونین پژوهشی دانشکده ها(محیط های پژوهش)

۴-بیان اهداف به مسئولین محیط های پژوهش، ضمن ارئه معرفی نامه کتبی

۵-جلب رضایت از جامعه ی مورد پژوهش

۶-رعایت حقوق مولفین و اخذ اجازه نامه

۷-آزاد بودن نمونه های پژوهش برای شرکت در پژوهش

۸-ارائه نتایج به دانشکده و واحدهای مورد پژوهش در صورت تمایل آنها

۹-تشکر و قدردانی از تمامی افراد شرکت کننده در پروژه

فصل چهارم

یافته های پژوهش(معرفی جداول):

در این فصل نتایج مربوط به تجزیه و تحلیل داده ها در قالب ۱۹ جدول ارائه میشود.

جدول شماره ۱ نشان دهنده ی توزیع فراوانی مشخصات دموگرافیک واحدهای مورد پژوهش است.

جدول شماره ۲ در ارتباط با هدف شماره یک است که میانگین نمره احساس ذهنی بهزیستی را در واحدهای مورد پژوهش نشان میدهد.

جدول شماره ۳ در ارتباط با هدف شماره دو است که میانگین نمره حمایت اجتماعی را در واحدهای مورد پژوهش نشان میدهد.

جدول شماره ۴ در ارتباط با هدف شماره سه است که ارتباط بین ابعاد حمایت اجتماعی و احساس ذهنی بهزیستی در واحدهای مورد پژوهش را نشان میدهد.

جدول شماره ۱۶-۵ در ارتباط با هدف شماره چهار است که توزیع احساس ذهنی بهزیستی(رضایت از زندگی-عاطفه مثبت-عاطفه منفی) بر حسب متغیرهای دموگرافیک را نشان میدهد.

جدول شماره ۱۷ در ارتباط با هدف شماره چهار است که بیانگر عوامل پیش بینی کنندهی رضایت از زندگی در واحدهای مورد پژوهش است.

جدول شماره ۱۸ در ارتباط با هدف شماره چهار است که بیانگر عوامل پیش بینی کنندهی عاطفه مثبت در واحدهای مورد پژوهش است.

جدول شماره ۱۹ در ارتباط با هدف شماره چهار است که بیانگر عوامل پیش بینی کنندهی عاطفه منفی در واحدهای مورد پژوهش است.

جدول ۱: توزیع واحدهای مورد پژوهش بر حسب اطلاعات فردی-خانوادگی و اجتماعی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

درصد تعداد فراوانیعوامل فردی-اجتماعی
۷/۲۹ ۹۳ ۲۰ سال و کمتر سن(سال)
۴/۶۱ ۱۹۳ ۲۱ تا ۲۵ سال
۴/۶ ۲۰ ۲۶ تا ۳۰ سال
۵/۲ ۸ بیشتر از ۳۰
۱۰۰ ۳۱۴ جمع
۱۷ کمترین
۴۳ بیشترین
میانگین و انحراف معیار ۱۰۹/۳±۱۱/۲۲
۲/۳۹ ۱۲۳ مرد جنس
۸/۶۰ ۱۹۱ زن
۱۰۰ ۳۱۴ جمع
۲/۳ ۱۰ کاردانی مقطع تحصیلی
۸/۵۳ ۱۶۹ کارشناسی
۸/۳ ۱۲ کارشناسی ارشد
۲/۳۹ ۱۲۳ دکتری
۱۰۰ ۳۱۴ جمع
۸/۸۹ ۲۸۲ مجرد وضعیت تاهل
۲/۱۰ ۳۲ متاهل
۱۰۰ ۳۱۴ جمع

ادامه جدول ۱: توزیع واحدهای مورد پژوهش بر حسب اطلاعات فردی-خانوادگی و اجتماعی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

درصد تعداد فراوانیعوامل فردی-اجتماعی
۵/۱۶ ۵۳ پرستاری رشته تحصیلی
۵/۲ ۹ فوریت پزشکی
۸ ۲۶ مامایی
۵/۱۹ ۶۲ بهداشت*
۵/۷ ۱۴ علوم آزمایشگاهی
۳/۳ ۱۲ هوشبری
۱ ۴ رادیولوژی
۷/۲ ۱۰ اتاق عمل
۵/۱۹ ۶۲ پزشکی
۵/۱۹ ۶۲ دندانپزشکی
۱۰۰ ۳۱۴ جمع
۶/۲۳ ۷۴ سال اول سال تحصیلی
۴/۳۳ ۱۰۵ سال دوم
۶/۲۲ ۷۱ سال سوم
۷/۱۲ ۴۰ سال چهارم
۲/۲ ۷ سال پنجم
۲/۳ ۱۰ سال ششم
۲/۲ ۷ سال هفتم
۱۰۰ ۳۱۴ جمع

*بهداشت شامل رشته های بهداشت عمومی و بهداشت حرفهای و بهداشت محیط میباشد.

ادامه جدول ۱: توزیع واحدهای مورد پژوهش بر حسب اطلاعات فردی-خانوادگی و اجتماعی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

درصد تعداد فراوانیعوامل فردی-اجتماعی
۳/۵۸ ۱۸۳ بومی وضعیت محل زندگی
۷/۴۱ ۱۳۱ غیر بومی
۱۰۰ ۳۱۴ جمع
۸۷ ۱۱۴ خوابگاه محل سکونت
۱۳ ۱۷ غیر خوابگاه
۱۰۰ ۱۳۱ جمع
۳/۲۱ ۶۷ زیر دیپلم تحصیلات پدر
۲/۳۹ ۱۲۳ دیپلم
۵/۳۹ ۱۲۴ دانشگاهی
۱۰۰ ۳۱۴ جمع
۴/۳۵ ۱۱۱ زیر دیپلم تحصیلات مادر
۸/۴۰ ۱۲۸ دیپلم
۹/۲۳ ۷۵ دانشگاهی
۱۰۰ ۳۱۴ جمع
۴/۴۹ ۱۵۵ کارمند شغل پدر
۶/۵۰ ۱۵۹ آزاد
۱۰۰ ۳۱۴ جمع
۶/۲۳ ۷۴ شاغل شغل مادر
۴/۷۶ ۲۴۰ خانه دار
۱۰۰ ۳۱۴ جمع

اطلاعات جدول فوق نشان می دهد که اکثریت واحدهای مورد پژوهش(%۴/۶۱) در گروه سنی ۲۰ تا ۲۵ سال، (%۸/۶۰) زن، (%۸/۸۹) مجرد، (%۱/۵۴) کارشناسی، (%۴/۳۳) دانشجوی سال دوم، (%۳/۵۸) بومی، (%۸۷) از غیر بومیها خوابگاهی، (%۵/۳۹) تحصیلات پدر دانشگاهی، (%۸/۴۰) تحصیلات مادر دیپلم، (%۶/۵۰) شغل پدر آزاد، (%۴/۷۶) شغل مادر خانه دار بودند.

جدول شماره ۲: میانگین و انحراف معیار نمره احساس ذهنی بهزیستی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بیشترین کمترین میانه فاصله اطمینان ۹۵% میانگین و انحراف معیار متغیرها
حد بالا حد پایین
۳۵ ۸ ۲۵ ۰۰۷/۲۵ ۸۳/۲۳ ۲۹/۵±۴۲/۲۴ رضایت از زندگی
۵۰ ۱۵ ۳۶ ۱۷/۳۶ ۹۶/۳۴ ۴۳/۵±۵۷/۳۵ عاطفه مثبت
۴۷ ۱۴ ۲۵ ۹۳/۲۵ ۴۶/۲۴ ۶۳/۶±۲/۲۵ عاطفه منفی

جدول فوق نشان می دهد میانگین رضایت از زندگی (۲۹۱/۵±۴۲/۲۴) و میانگین نمره عاطفه مثبت (۴۳/۵±۵۷/۳۵) , میانگین نمره عاطفه منفی(۶۳/۶±۲/۲۵) در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان می باشد.

جدول شماره ۳: میانگین و انحراف معیار نمره حمایت اجتماعی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بیشترین کمترین میانه فاصله اطمینان ۹۵% میانگین و انحراف معیار متغیرها
حد بالا حد پایین
۲۴ ۶۸/۸ ۲۱/۲۰ ۲۶/۲۰ ۶۸/۱۹ ۶۲/۲±۹۷/۱۹ حمایت کارکردی کل
۳۲ ۱۰ ۱۲/۱۶ ۷۴/۱۷ ۷۶/۱۶ ۴۳/۴±۲۵/۱۷ حمایت ساختاری کل
۲۰/۳ ۳ ۰ ۴۳/۰ ۲۷/۰ ۷۲/۰±۳۵/۰ فقدان کل

جدول فوق نشان میدهد میانگین حمایت کارکردی کل(۶۲/۲±۹۷/۱۹)و میانگین نمره حمایت ساختاری کل (۴۳/۴±۲۵/۱۷) و میانگین نمره فقدان کل(۷۲/۰±۳۵/۰) در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان می باشد.

جدول شماره ۴ : ضریب همبستگی پیرسون بین ابعاد حمایت اجتماعی و احساس ذهنی بهزیستی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عاطفه منفی عاطفه مثبت رضایت از زندگی احساس ذهنی بهزیستیابعاد حمایت اجتماعی
p r P r P r
۰۳۳/۰ ۱۲۰/۰- ۰۰۱/۰ ۱۸۸/۰ ۰۰۰۱/۰ ۲۲/۰ حمایت کارکردی کل
۱۷۵/۰ ۰۷۷/۰ ۷۹۹/۰ ۰۱۴/۰ ۴۰۲/۰ ۰۴۷/۰ حمایت ساختاری کل
۰۱/۰ ۱۴۵/۰ ۱۰۴/۰ ۰۹۲/۰- ۲۵۱/۰ ۰۶۵/۰- فقدان کل

جدول فوق نشان میدهد بین حمایت کارکردی کل با تمام ابعاد احساس ذهنی بهزیستی و بین فقدان کل و عاطفه منفی ارتباط آماری معنیدار و همبستگی ضعیفی وجود دارد ولی بین حمایت ساختاری کل با ابعاد احساس ذهنی بهزیستی ارتباط آماری معنی داری وجود ندارد.

جدول شماره ۵: توزیع احساس ذهنی بهزیستی(رضایت از زندگی-عاطفه مثبت-عاطفه منفی) بر حسب سن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوع آزمون P value میانگین و انحراف معیار تعداد فراوانیسن
ANOVA 008/1=F ۳۸/۰ ۹۹/۴±۵۰/۲۴ ۹۳ کمتر مساوی ۲۰ رضایت از زندگی
۳۴/۵±۶/۲۴ ۱۹۳ ۲۱ تا ۲۵ سال
۷۳/۶±۵۰/۲۵ ۲۰ ۲۶ تا ۳۰ سال
۶۴/۲±۸۷/۲۶ ۸ بیشتر از ۳۰ سال
ANOVA 132/1=F ۳۳/۰ ۲۵/۶±۷۲/۳۵ ۹۳ کمتر مساوی ۲۰ عاطفه مثبت
۱۱/۵±۳۲/۳۵ ۱۹۳ ۲۱ تا ۲۵ سال
۱۱/۵±۶۰/۳۷ ۲۰ ۲۶ تا ۳۰ سال
۴۱/۲±۸۷/۳۴ ۸ بیشتر از ۳۰ سال
ANOVA 67/3=F ۰۱۲/۰ ۲۷/۷±۹۱/۲۵ ۹۳ کمتر مساوی ۲۰ عاطفه منفی
۳۹/۶±۴۱/۲۵ ۱۹۳ ۲۱ تا ۲۵ سال
۲۰/۵±۶۰/۲۱ ۲۰ ۲۶ تا ۳۰ سال
۵۳/۳±۷۵/۲۰ ۸ بیشتر از ۳۰ سال

جدول فوق نشان میدهد با انجام آزمون ANOVA میانگین رضایت از زندگی و عاطفه مثبت در گروه های سنی مختلف، تفاوت آماری معنی داری نداشته ولی اختلاف معنی دار بین سن ومیانگین نمره عاطفه منفی وجود دارد بطوریکه با افزایش سن میزان عاطفه منفی دردانشجویان کاهش می یابد.

جدول شماره ۶: توزیع احساس ذهنی بهزیستی(رضایت از زندگی-عاطفه مثبت-عاطفه منفی) بر حسب سال تحصیلی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوع آزمون P value میانگین و انحراف معیار تعداد فراوانی سال تحصیلی
ANOVA 855/0=F ۵۲۸/۰ ۳۸/۵±۸۵/۲۴ ۷۴ سال اول رضایت از زندگی
۲۹/۵±۶۶/۲۳ ۱۰۵ سال دوم
۷۱/۵±۷۶/۲۴ ۷۱ سال سوم
۷۱/۵±۷۰/۲۴ ۴۰ سال چهارم
۵۴/۳±۷۱/۲۲ ۷ سال پنجم
۶۷/۵±۳۰/۲۶ ۱۰ سال ششم
۲۳/۳±۱۴/۲۵ ۷ سال هفتم
ANOVA 583/0=F ۷۴۴/۰ ۸۶/۵±۲۵/۳۵ ۷۴ سال اول عاطفه مثبت
۴۵/۵±۹۹/۳۵ ۱۰۵ سال دوم
۵۱/۵±۹۴/۳۵ ۷۱ سال سوم
۵۱/۵±۲۷/۳۵ ۴۰ سال چهارم
۷۸/۸±۱۴/۳۴ ۷ سال پنجم
۲۰/۴±۹۰/۳۴ ۱۰ سال ششم
۰۸/۴±۳۳ ۷ سال هفتم
ANOVA 73/2=F ۰۱۳/۰ ۱۸/۷±۵۲/۲۳ ۷۴ سال اول عاطفه منفی
۲۵/۶±۹۹/۲۶ ۱۰۵ سال دوم
۸۰/۶±۵۳/۲۵ ۷۱ سال سوم
۹۲/۵±۱۵/۲۴ ۴۰ سال چهارم
۳۹/۴±۲۴ ۷ سال پنجم
۵۴/۶±۳۰/۲۲ ۱۰ سال ششم
۶۱/۴±۲۴ ۷ سال هفتم

جدول فوق نشان میدهد بین ابعاد عاطفه منفی با سال تحصیلی اختلاف معنی داری وجود دارد بطوریکه با افزایش سال تحصیلی میزان عاطفه منفی در داشجویان کم میشود.

جدول شماره ۷: توزیع احساس ذهنی بهزیستی(رضایت از زندگی-عاطفه مثبت-عاطفه منفی) بر حسب جنسیت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

P value میانگین و انحراف معیار تعداد فراوانی جنس
۹۱۸/۰ ۲۸/۵±۳۸/۲۴ ۱۲۳ مرد رضایت از زندگی
۳۰/۵±۴۴/۲۴ ۱۹۱ زن
۸۲۱/۰ ۲۱/۵±۴۸/۳۵ ۱۲۳ مرد عاطفه مثبت
۵۸/۵±۶۲/۳۵ ۱۹۱ زن
۰۰۰۱/۰ ۲۷/۶±۵۳/۲۳ ۱۲۳ مرد عاطفه منفی
۶۶/۶±۲۷/۲۶ ۱۹۱ زن

با انجام آزمون t-test میانگین نمره رضایت از زندگی و عاطفه مثبت در زنان و مردان تفاوت آماری معنی دار نداشته ولی بین عاطفه منفی و جنسیت اختلاف معنی دار وجود دارد بطوریکه میانگین عاطفه منفی در زنان بیشتر از مردان می باشد.

جدول شماره ۸: توزیع احساس ذهنی بهزیستی(رضایت از زندگی-عاطفه مثبت-عاطفه منفی) بر حسب وضعیت تاهل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

P value میانگین و انحراف معیار تعداد فراوانیوضعیت تاهل
۰۰۷/۰ ۲۰/۵±۱۴/۲۴ ۲۸۲ مجرد رضایت از زندگی
۴۹/۵±۸۱/۲۶ ۳۲ متاهل
۵۶۹/۰ ۵۴/۵±۵۱/۳۵ ۲۸۲ مجرد عاطفه مثبت
۴۷/۴±۰۹/۳۶ ۳۲ متاهل
۸۷۹/۰ ۶۷/۶±۲۱/۲۵ ۲۸۲ مجرد عاطفه منفی
۳۳/۶±۰۳/۲۵ ۳۲ متاهل

جدول فوق نشان میدهد با انجام آزمون t-test میانگین نمره عاطفه منفی و عاطفه مثبت در افراد مجرد و متاهل تفاوت آماری معنی دار نداشته ولی بین رضایت از زندگی و وضعیت تاهل اختلاف معنیدار وجود دارد بطوریکه میانگین رضایت از زندگی در متاهلین بیشتر از مجردین می باشد.

جدول شماره ۹: توزیع احساس ذهنی بهزیستی(رضایت از زندگی-عاطفه مثبت-عاطفه منفی) بر حسب وضعیت محل زندگی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

P value میانگین و انحراف معیار تعداد فراوانیوضعیت محل زندگی
۴۷۵/۰ ۲۰/۵±۶۰/۲۴ ۱۸۳ بومی رضایت از زندگی
۴۱/۵±۱۶/۲۴ ۱۳۱ غیر بومی
۴۶۱/۰ ۴۶/۵±۷۶/۳۵ ۱۸۳ بومی عاطفه مثبت
۴۱/۵±۳۰/۳۵ ۱۳۱ غیر بومی
۰۲۰/۰ ۶۷/۶±۹۳/۲۵ ۱۸۳ بومی عاطفه منفی
۴۶/۶±۱۷/۲۴ ۱۳۱ غیر بومی

جدول فوق نشان میدهد با انجام آزمون t-test میانگین نمره رضایت از زندگی و عاطفه مثبت در افراد بومی و غیر بومی تفاوت آماری معنی دار نداشته ولی بین عاطفه منفی و محل سکونت اختلاف معنی دار وجود دارد بطوریکه میانگین عاطفه منفی در بومیها بیشتر از غیر بومیها می باشد.

جدول شماره ۱۰: توزیع احساس ذهنی بهزیستی(رضایت از زندگی-عاطفه مثبت-عاطفه منفی) بر حسب محل سکونت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

P value میانگین و انحراف معیار تعداد فراوانیمحل سکونت
۱۳۰/۰ ۵۱/۵±۷۵/۲۳ ۱۳۶ خوابگاه رضایت از زندگی
۷۳/۴±۲۳/۲۵ ۳۹ غیر خوابگاه
۳۱۶/۰ ۰۹/۵±۲۹/۳۵ ۱۳۶ خوابگاه عاطفه مثبت
۸۴/۵±۲۵/۳۶ ۳۹ غیر خوابگاه
۷۸۵/۰ ۵۳/۶±۶۴/۲۴ ۱۳۶ خوابگاه عاطفه منفی
۷۴/۶±۹۷/۲۴ ۳۹ غیر خوابگاه

جدول فوق نشان میدهد با انجام آزمون t-test بین میانگین نمره رضایت از زندگی و عاطفه مثبت و عاطفه منفی در خوابگاهی و غیر خوابگاهی تفاوت آماری معنی دار وجود ندارد.

جدول شماره ۱۱: توزیع احساس ذهنی بهزیستی(رضایت از زندگی-عاطفه مثبت-عاطفه منفی) بر حسب شغل مادر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

P value میانگین و انحراف معیار تعداد فراوانیشغل مادر
۴۹۹/۰ ۶۰/۵±۷۶/۲۴ ۷۴ شاغل رضایت از زندگی
۲۰/۵±۳۴/۲۴ ۲۴۰ خانه دار
۳۹۲/۰ ۰۵/۶±۲۱/۳۶ ۷۴ شاغل عاطفه مثبت
۲۳/۵±۳۷/۳۵ ۲۴۰ خانه دار
۳۱۱/۰ ۷۰/۶±۷۵/۲۵ ۷۴ شاغل عاطفه منفی
۶۱/۶±۰۲/۲۵ ۲۴۰ خانه دار

جدول فوق نشان میدهد با انجام آزمون t-test بین میانگین نمره رضایت از زندگی و عاطفه مثبت و عاطفه منفی در مادران شاغل و خانه دار تفاوت آماری معنی دار وجود ندارد.

جدول شماره ۱۲: توزیع احساس ذهنی بهزیستی(رضایت از زندگی-عاطفه مثبت-عاطفه منفی) بر حسب شغل پدر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

P value میانگین و انحراف معیار تعداد فراوانیشغل پدر
۴۲۰/۰ ۴۵/۵±۶۶/۲۴ ۱۵۵ کارمند رضایت از زندگی
۱۳/۵±۱۸/۲۴ ۱۵۹ آزاد
۵۹۲/۰ ۴۴/۵±۴۰/۳۵ ۱۵۵ کارمند عاطفه مثبت
۴۴/۵±۷۳/۳۵ ۱۵۹ آزاد
۰۸۱/۰ ۹۹/۶±۸۶/۲۵ ۱۵۵ کارمند عاطفه منفی
۲۱/۶±۵۵/۲۴ ۱۵۹ آزاد

جدول فوق نشان میدهد با انجام آزمون t-test میانگین نمره رضایت از زندگی و عاطفه مثبت و عاطفه منفی در پدران کارمند و شغل آزاد تفاوت آماری معنی دار وجود ندارد.

جدول شماره ۱۳: توزیع احساس ذهنی بهزیستی(رضایت از زندگی-عاطفه مثبت-عاطفه منفی) بر حسب مقطع تحصیلی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

P value میانگین و انحراف معیار تعداد فراوانیمقطع تحصیلی
۳۰۲/۰ ۰۷/۵±۴۴/۲۶ ۹ کاردانی رضایت از زندگی
۱۷/۵±۱۶/۲۴ ۱۷۰ کارشناسی
۴۵/۷±۶۶/۲۲ ۱۲ کارشناسی ارشد
۲۱/۵±۷۹/۲۴ ۱۲۳ دکترا
۱۳۱/۰ ۲۴/۷±۳۳/۳۴ ۹ کاردانی عاطفه مثبت
۳۸/۵±۱۳/۳۶ ۱۷۰ کارشناسی
۶۰/۳±۱۳/۳۶ ۱۲ کارشناسی ارشد
۴۵/۵±۱۳/۳۵ ۱۲۳ دکترا
۲۶۸/۰ ۶۸/۶±۳۳/۲۲ ۹ کاردانی عاطفه منفی
۸۳/۶±۷۸/۲۵ ۱۷۰ کارشناسی
۳۳/۵±۵۰/۲۴ ۱۲ کارشناسی ارشد
۴۲/۶±۶۶/۲۴ ۱۲۳ دکترا

جدول فوق نشان میدهد با انجام آزمون ANOVA بین میانگین نمره رضایت از زندگی و عاطفه مثبت و عاطفه منفی در مقاطع مختلف تحصیلی تفاوت آماری معنی دار وجود ندارد.

جدول شماره ۱۴: توزیع احساس ذهنی بهزیستی(رضایت از زندگی-عاطفه مثبت-عاطفه منفی) بر حسب رشته تحصیلی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

P value میانگین و انحراف معیار تعداد فراوانیرشته تحصیلی
۳۲۶/۰ ۲۴/۵±۵۴/۲۳ ۷۹ پرستاری و مامایی رضایت از زندگی
۳۸/۵±۶۲/۲۴ ۱۱۲ پیراپزشکی
۰۴/۵±۱۲/۲۵ ۶۴ پزشکی
۴۱/۵±۴۴/۲۴ ۵۹ دندانپزشکی
۱۴۲/۰ ۴۵/۵±۱۱/۳۵ ۷۹ پرستاری و مامایی عاطفه مثبت
۳۵/۵±۳۸/۳۶ ۱۱۲ پیراپزشکی
۹۱/۵±۷۱/۳۵ ۶۴ پزشکی
۸۸/۴±۴۹/۳۴ ۵۹ دندانپزشکی
۲۲۲/۰ ۱۲/۷±۵۴/۲۶ ۷۹ پرستاری و مامایی عاطفه منفی
۴۳/۶±۸۳/۲۴ ۱۱۲ پیراپزشکی
۵۰/۶±۷۶/۲۴ ۶۴ پزشکی
۳۹/۶±۵۵/۲۴ ۵۹ دندانپزشکی

جدول فوق نشان میدهد با انجام آزمون ANOVA میانگین نمره رضایت از زندگی و عاطفه مثبت و عاطفه منفی در رشته های تحصیلی مختلف، تفاوت آماری معنی دار وجود ندارد.

جدول شماره ۱۵: توزیع احساس ذهنی بهزیستی(رضایت از زندگی-عاطفه مثبت-عاطفه منفی) بر حسب تحصیلات پدر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

P value میانگین و انحراف معیار تعداد فراوانیتحصیلات پدر
۲۶۲/۰ ۷۰/۵±۰۸/۲۴ ۶۷ زیر دیپلم رضایت از زندگی
۱۷/۵±۹۹/۲۳ ۱۲۳ دیپلم
۱۶/۵±۰۲/۲۵ ۱۲۴ دانشگاهی
۶۹۶/۰ ۵۹/۵±۰۷/۳۵ ۶۷ زیر دیپلم عاطفه مثبت
۳۱/۵±۷۴/۳۵ ۱۲۳ دیپلم
۴۹/۵±۶۶/۳۵ ۱۲۴ دانشگاهی
۳۲۵/۰ ۰۴/۶±۳۷/۲۴ ۶۷ زیر دیپلم عاطفه منفی
۵۲/۶±۰۱/۲۵ ۱۲۳ دیپلم
۰۲/۷±۸۳/۲۵ ۱۲۴ دانشگاهی

جدول فوق نشان میدهد با انجام آزمون ANOVA بین میانگین نمره رضایت از زندگی و عاطفه مثبت و عاطفه منفی در مقاطع تحصیلی پدران ، تفاوت آماری معنی دار وجود ندارد.

جدول شماره ۱۶: توزیع احساس ذهنی بهزیستی(رضایت از زندگی-عاطفه مثبت-عاطفه منفی) بر حسب تحصیلات مادر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

P value میانگین و انحراف معیار تعداد فراوانیتحصیلات مادر
۷۳۵/۰ ۵۹/۵±۲۷/۲۴ ۱۱۱ زیر دیپلم رضایت از زندگی
۷۹/۴±۲۹/۲۴ ۱۲۸ دیپلم
۶۷/۵±۸۴/۲۴ ۷۵ دانشگاهی
۴۴۷/۰ ۳۳/۵±۱۶/۳۵ ۱۱۱ زیر دیپلم عاطفه مثبت
۳۴/۵±۰۳/۳۶ ۱۲۸ دیپلم
۷۴/۵±۴۰/۳۵ ۷۵ دانشگاهی
۴۵۳/۰ ۸۱/۶±۶۳/۲۵ ۱۱۱ زیر دیپلم عاطفه منفی
۵۹/۶±۶۳/۲۴ ۱۲۸ دیپلم
۴۶/۶±۵۳/۲۵ ۷۵ دانشگاهی

جدول فوق نشان میدهد با انجام آزمون ANOVA میانگین نمره رضایت از زندگی و عاطفه مثبت و عاطفه منفی در مقاطع تحصیلی مادران تفاوت آماری معنی دار وجود ندارد.

جدول۱۷: برآورد ضریب رگرسیونی ارتباط ابعاد حمایت اجتماعی و رضایت از زندگی با کنترل عوامل دموگرافیک

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آماره آزمونt سطح معنی داری)P value( خطای معیار)SE( ضریب رگرسیونی)B( نام متغیر
۲۰/۴ ۰۰۱/۰ ۱۱/۰ ۴۹/۰ حمایت کارکردی کل مدل نهایی
۸۸/۱ ۰۳۹/۰ ۰۶۹/۰ ۱۳/۰ حمایت ساختاری کل
۳۰/۲ ۰۲۲/۰ ۰۵/۱ ۴۲/۲ وضعیت تاهل
۸۴/۲ ۰۰۵/۰ ۵۵/۳ ۱۱/۱۰ مقدار ثابت

سطح معنی داری زیر ۰۵/۰

اطلاعات جدول فوق نشان میدهد از میان ابعاد حمایت اجتماعی مورد بررسی با کنترل اثرات متغیرهای فردی اجتماعی مورد مطالعه در مدل رگرسیون خطی با بعد حمایت کارکردی کل و بعد حمایت ساختاری کل و فقدان کل و از متغیرهای دموگرافیک، سن، جنس، وضعیت تاهل، محل سکونت، رشته تحصیلی، مقطع تحصیلی، شغل پدر و سال تحصیلی وارد مدل شده(۲/۰>p) و در مدل نهایی ابعاد حمایت کارکردی کل( ۰۰۱/۰p=)و حمایت ساختاری کل( ۰۳۹/۰=p) نیز به عنوان پیش بینی کنندهی رضایت از زندگی محسوب گردیده اند و به همراه این دو بعد حمایت اجتماعی، تاهل نیز از میان متغیرهای فردی و اجتماعی بعنوان پیش بینی کننده ی بعد رضایت از زندگی محسوب شده است(۰۲۲/۰=p).

جدول ۱۸ : برآورد ضریب رگرسیونی ارتباط ابعاد حمایت اجتماعی و عاطفه مثبت با کنترل متغیرهای دموگرافیک

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آماره آزمونt سطح معنی داری)P value( خطای معیار)SE( ضریب رگرسیونی)B( نام متغیر
۳۸/۳ ۰۰۱/۰ ۱۲/۰ ۴۱/۰ حمایت کارکردی کل مدل نهایی
۳۱/۷ ۰۰۱/۰ ۷۲/۳ ۲۶/۲۷ مقدار ثابت

سطح معنی داری زیر ۰۵/۰

اطلاعات جدول فوق نشان میدهد از میان ابعاد حمایت اجتماعی مورد بررسی با کنترل اثرات متغیرهای فردی اجتماعی مورد مطالعه بعد حمایت کارکردی کل و بعد حمایت ساختاری کل و بعد فقدان کل و از متغیرهای دموگرافیک سن، جنس، وضعیت تاهل، محل سکونت، رشته تحصیلی، مقطع تحصیلی، شغل پدر و سال تحصیلی وارد مدل رگرسیون خطی شده(۲/۰>p)و در مدل نهایی بعد حمایت کارکردی کل( ۰۰۱/۰=p )به عنوان پیش بینی کنندهی عاطفه مثبت محسوب گردیده است.

جدول۱۹: برآورد ضریب رگرسیونی ارتباط ابعاد حمایت اجتماعی و عاطفه منفی با کنترل متغیرهای دموگرافیک

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آماره آزمونt سطح معنی داری)P value( خطای معیار)SE( ضریب رگرسیونی)B( نام متغیر
۵۵/۲ ۰۱۲/۰ ۵۱/۰ ۳۱/۱ فقدان کل مدل نهایی
۸۶/۲ ۰۰۴/۰ ۸۰۳/۰ ۳۰/۲ جنسیت
۳۹/۲- ۰۱۸/۰ ۶۶/۰ ۵۸/۱- سن
۶۹/۳ ۰۰۱/۰ ۳۳/۶ ۳۹/۲۳ مقدار ثابت

سطح معنی داری زیر ۰۵/۰

اطلاعات جدول فوق نشان میدهد از میان ابعاد حمایت اجتماعی مورد بررسی با کنترل اثرات متغیرهای فردی اجتماعی مورد مطالعه بعد حمایت کارکردی کل و بعد حمایت ساختاری کل و بعد فقدان کل و از متغیرهای دموگرافیک، سن، جنس، وضعیت تاهل، محل سکونت، رشته تحصیلی، مقطع تحصیلی، شغل پدر و سال تحصیلی وارد مدل شده(۲/۰>p) و در مدل رگرسیون خطی در مدل نهایی، بعد فقدان کل (۰۱۲/۰=p)، سن(۰۱۸/۰=p) و جنس (۰۰۱/۰=p) از میان متغیرهای فردی و اجتماعی بعنوان پیش بینی کننده های بعد عاطفه منفی محسوب گردیده اند.

فصل پنجم

در این فصل یافته های پژوهش بر اساس اهداف، بررسی و تفسیر می شوند. بحث و بررسی یافته ها در دو بخش تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری نهایی تنظیم شده است. در انتهای فصل نیز کاربرد یافته های پژوهش و پیشنهادات جهت پژوهشهای بعدی مطرح میشود.

بحث و بررسی یافتهها:

بحث و بررسی یافته ها از دو بخش تجزیه و تحلیل یافته ها و نتیجه گیری نهایی تشکیل شده است.

تجزیه و تحلیل یافتهها:

به منظور نشان دادن نتایج مطالعه و دستیابی به اهداف پژوهش، یافته ها در ۱۹ جدول خلاصه شده است. چنانکه قبلا گفته شد این مطالعه بر روی ۳۱۴ دانشجوی مشغول به تحصیل در دانشگاه علوم پزشکی گیلان انجام شده و داده ها توسط نرم افزار SPSS نسخه ۲۱ با بهره گرفتن از آمارتوصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

جدول ۱ بیانگر مشخصات (فردی، خانوادگی و تحصیلی) واحدهای مورد پژوهش می باشد. نتایج این جدول نشان میدهد که اکثریت واحدهای مورد پژوهش%۴/۶۱ در گروه سنی ۲۰ تا ۲۵ سال می باشد. میانگین سنی نمونه ها ۱۱/۲۲ سال با انحراف معیار ۱۰۹/۳ سال می باشد. کمترین سن واحدهای مورد پژوهش ۱۷ سال و بیشترین آن ۴۳ سال است. اکثریت واحدهای مورد پژوهش، %۸/۶۰ زن و% ۲/۳۹ مرد هستند که از نظر توزیع پذیرش در کنکور سراسری و آمار دانشگاه و بالاتر بودن تعداد دانشجویان دختر نسبت به پسر قابل تحلیل هستند. از لحاظ وضعیت تاهل %۸/۸۹ مجرد، ۲/۱۰ % متاهل هستند. از لحاظ مقطع تحصیلی %۸/۵۳ کارشناسی،% ۲/ ۳۹ دکتری و ۸/۳ % کارشناسی ارشد و۲/۳ % کاردانی هستند. همچنین ۴/۳۳ % دانشجویان شرکت کننده در مطالعه سال دوم بودند. از میان نمونه های مورد پژوهش %۳/۵۸ بومی و ۷/۴۱% غیر بومی و (%۸۷) از غیر بومیها خوابگاهی و ۱۳% بیرون خوابگاه بودند. میزان تحصیلات پدر اکثریت واحدهای مورد پژوهش (%۵/۳۹) دانشگاهی، (%۸/۴۰) تحصیلات مادر دیپلم، (%۶/۵۰) شغل پدر آزاد، (%۴/۷۶) شغل مادر خانهدار بودند.

جدول ۲ در راستای پاسخگویی به هدف ویژه شماره ۱ تنظیم شده است که میانگین نمره احساس ذهنی بهزیستی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گیلان را میسنجد. میانگین و انحراف معیار نمره رضایت از زندگی (۲۹/۵±۴۲/۲۴) می باشد. این یافته را مطالعه بخشی پور رودسری تحت عنوان بررسی رابطه میان رضایت از زندگی و حمایت اجتماعی با سلامت روان در دانشجویان حمایت میکند(۴۱)و با مطالعه شاهینی تحت عنوان بررسی همبستگی حمایت اجتماعی، احساس تنهایی و رضایت از زندگی در بین دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گلستان مغایر میباشد.(۵۵_ENREF_48).

بنظر میرسد دلیل این تفاوت به این خاطر باشد که در پژوهش حاضر اکثریت واحدهای مورد مطالعه زن بودند و مطالعات نشان میدهد که زنان به دلیل عضویت درشبکههای ارتباطی بیشتر و ارتباطات خانوادگی قویتر از حمایت اجتماعی بالاتری برخوردارند(۶۶_ENREF_49) که این حمایت اجتماعی بالاتر یکی از عوامل افزایش میزان رضایت از زندگی در این افراد میباشد(۶۶و۶۷).

در مطالعه حاضر میانگین نمره عاطفه مثبت (۴۳/۵±۵۷/۳۵) میباشد. این یافته را مطالعه دگان[۷۸] و همکاران با عنوان معنا در زندگی و احساس ذهنی بهزیستی در دانشجویان دانشگاه ترکیه حمایت میکند(۶۸) و با مطالعه قائدی و همکاران تحت عنوان بررسی رابطه بین ابعاد حمایت اجتماعی ادراک شده و ابعاد بهزیستی در دانشجویان دختر و پسر دانشگاه تهران و علامه طباطبایی مغایر میباشد(۱۴). بنظر میرسد دلیل این تفاوت به این خاطر باشد که نسبت زنان به مردان در مطالعه حاضر(۵۵/۱) کمتر از این نسبت در مطالعه قائدی(۹۰/۲) است و برخی مطالعات نشان دادهاند که میزان عاطفه مثبت در مردان بیشتر است(۴۰و۶۹).

میانگین نمره عاطفه منفی (۶۳/۶±۲/۲۵) میباشد. این یافته با مطالعه دگان و همکاران با عنوان معنا در زندگی و احساس ذهنی بهزیستی در دانشجویان دانشگاه ترکیه، (۶۸_ENREF_52) مغایر است بطوریکه نمره عاطفه منفی درمطالعه حاضر بالاتر از مطالعه دگان میباشد. بنظر میرسد این تفاوت به خاطر تفاوت در سن افراد مورد پژوهش باشد بطوریکه میانگین سنی واحدهای مورد پژوهش در مطالعه حاضر بیشتر است و برخی مطالعات نشان دادهاند با افزایش سن میزان عاطفه منفی در افراد افزایش پیدا می کند(۱۱و۷۰).

جدول شماره ۳ در راستای هدف شماره ۲ تنظیم شده است که میانگین نمره حمایت اجتماعی را در دانشجویان میسنجد. میانگین و انحراف معیار حمایت کارکردی کل به ترتیب ۶۲/۲ ±۹۷/۱۹ ، حمایت ساختاری کل ۴۳/۴ ±۲۵/۱۷ و فقدان کل ۷۲/۰±۳۵/۰ محاسبه شد. این یافته را مطالعه رامبد حمایت میکند بنظر میرسد دلیل این همسو بودن را میتوان به توزیع جنسیتی مشابه در هر دو مطالعه دانست چنان که برخی مطالعات نشان دادهاند که دختران حمایت اجتماعی بیشتری را نسبت به پسران درک می کنند(۱۴, ۴۰_ENREF_37, 41_ENREF_53).

همچنین در مطالعه شاهینی میانگین و انحراف معیار نمره حمایت اجتماعی (۲/۱۴±۱/۶۳) بالاتر از مطالعه حاضر است. تفاوت در یافته های این دو پژوهش را میتوان به دلیل تفاوت در واحدهای مورد پژوهش از نظر رشته تحصیلی دانست بطوریکه در مطالعه شاهینی نشان داده شده که وضعیت حمایت اجتماعی در دانشجویان رشته پزشکی بالاتر از دانشجویان رشته پرستاری و پیراپزشکی میباشد(۵۵_ENREF_48) و از آنجاییکه تعداد دانشجویان پزشکی مطالعه حاضر کمتر است شاید بتوان این حمایت اجتماعی بالا را با رشته تحصیلی دانشجویان مرتبط دانست. همچنین در مطالعه کرمی نوری نشان داده شده است که میزان احساس ذهنی بهزیستی در دانشجویان رشته پزشکی بالاتر از دانشجویان فنی و مهندسی و علوم انسانی است که این احساس ذهنی بهزیستی بالاتر باعث افزایش حمایت اجتماعی در این افراد میشود(۴).

میانگین و انحراف معیار، حمایت شبکهای کل ۴۳/۴ ±۲۵/۱۷ محاسبه شد. این یافته با مطالعه قاسمیپور در دانشجویان خرم آباد با ابزار تلفیقی حمایت اجتماعی نوربک و ساراسون و لین، که میانگین و انحراف معیار نمره حمایت عاطفی ۲۴/۸ و ۶۱/۳ ، حمایت ابزاری ۳۶/۸ و ۶۶/۳ و حمایت اطلاعاتی ۵۸/۷ و ۲۳/۳ را گزارش کرده است، مغایر میباشد(۶۶_ENREF_49). بطوریکه میزان حمایت اجتماعی در مطالعه حاضر بالاتر از مطالعه قاسمیپور است. بنظر میرسد دلیل این تفاوت به این خاطر است که در مطالعه حاضر اکثر واحدهای مورد پژوهش بومی بودند و برخی مطالعات نشان دادهاند که دانشجویان بومی میزان حمایت اجتماعی بیشتری را نسبت به دانشجویان غیر بومی که از خویشاوندان و خانواده و حمایت ناشی از آنان دور هستند، دریافت می کنند(۲۳, ۷۱_ENREF_55).

میانگین و انحراف معیار نمره فقدان کل ۷۲/۰±۳۵/۰ محاسبه شد که نشان دهندهی پایین بودن میزان حمایت از دست رفته در واحدهای مورد پژوهش میباشد و از آنجا که بین میزان فقدان کل و حمایت اجتماعی رابطه معکوس وجود دارد؛ با توجه به بالا بودن سایر ابعاد حمایت اجتماعی در مطالعه حاضر، یافته فوق قابل توجیه است.

جدول شماره ۴ در راستای دستیابی به هدف شماره ۳ تنظیم شده است که ارتباط ابعاد حمایت اجتماعی با احساس ذهنی بهزیستی در دانشجویان را میسنجد. اطلاعات این جدول نشان دهندهی آن است که بین حمایت کارکردی کل با تمام ابعاد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1399-12-18] [ 09:30:00 ب.ظ ]




۳-۳۰-۲ گزارشات استثنایی ( خاص )
گزارشاتی هستند که ساختار آن از قبل طراحی شده و در سیستم قرار داده شده است ولی دریافت آن مستلزم بروز شرایط خاص می باشد مثلاً در مدیریت مالی مایلم که میزان نقدینگی از میزان خاصی کاهش نیابد . لذا سطح مورد نظر
به عنوان یک شرط در سیستم تعریف می شود و در شرایط عادی یک نقدینگی بالای سطح مذکور است این گزارش اطلاعاتی را دردرون خود ندارد ولی به محض رسیدن به سطح مورد نیاز سیستم گزارش را ارائه می دهد . این گزارش می تواند پیامهای خاصی را به دنبال داشته باشد مانند عدم امکان صدور چک و یا پرداخت در سیستم . این گزارشات را می توان طوری تنظیم کرد که به صورت اتوماتیک به محض بروز شرایط به صورت پیام به کاربر ارسال شود . ماهیت این گزارشات هشدار دهنده است .
۴-۳۰-۲ گزارشات تفصیلی
از طریق این گزارشات می توان ریز اقلامی را که منجر به تهیه گزارش شده است دریافت کرد . مدیران معمولاً برای کنترل اقلام اطلاعاتی گزارشات دریافتی نیاز به ریز اقلام دارند . این نیاز را می توان با گزارشات تفصیلی که به صورت سطح بندی تهیه می شود تامین کرد . مثلاً در گزارش فروش ماهیانه مبلغ فروش کل درج می شود . مدیر مایل است مبلغ فروش را بر اساس منطقه جغرافیایی ، نمایندگی ، فروشنده و یا محصول دریافت کند . گزارشات تفصیلی می توانند این نیاز های اطلاعاتی را پاسخگو باشند .
۵-۳۰-۲ گزارشات شخص
انواع گزارشات سیستم را می توان بر اساس یک شاخص مرتب کرد . مثلاً بر اساس نام خانوادگی و یا بر اساس ارزش از بالا به پایین .
۳۱-۲ ویژگیهای سیستم گزارشات مدیریت را می توان به شرح زیر خلاصه کرد
این سیستم از نظر داده کاملاً وابسته به سیستم های پردازشی تعاملی سازمان هستند .
گزارشات سیستم تامین اطلاعات ( تلفیقی ) جهت تصمیم گیری مدیران است ( صرافی زاده ، ص ۵۸-۵۹: ۱۳۸۳ )
۳۲-۲ نقش فناوری اطلاعات در سازمان
تاثیر اتوماسیون در مرحله اول جایگزین کردن سرمایه به جای نیروی کار انسانی است .. تاثیر نظام اطلاعات پیشرفته این است که کارمندان و مدیران را در تصمیم گیری موثر تر یاری می دهد . اثر تغییر زمانی حاصل می شود که موسسه تصمیم می گیرد تا فرایند خود را مهندسی مجدد کند تا به کارکرد بالاتری دست یابد ( صرافی زاده ، ص ۳۰ : ۸۳ )
فناوری اطلاعات می تواند علاوه بر رشد در آمد ها و کاهش هزینه ها مزایای متعددی برای سازمان به همراه داشته باشد:

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

نتیجه تصویری درباره فناوری اطلاعات

  • توانایی کسب اطلاعاتی که در گذشته مکان پذیر نبوده است .
  • کسب اطلاعات به هنگام و به موقع
  • بهبود عملیات سازمان
  • توانایی انجام محاسباتی که قبلاً میسر نبوده است .
  • بهبود در کیفیت و دقت در کار ها
  • بهبود تصمیم گیری
  • ارتباطات و هماهنگی بیشتر در سطح موسسه
  • بهبود خدمات مشتریان
  • ایجاد یپوند میان مشتریان و تدارک کنندگان کالا
  • کاهش زمان فرایند کار
  • پشتیبانی از استرتژیهای سازمان
  • بهبود رقابت
  • بهبود و طراحی مجدد فرایند های کار
  • سازماندهی و طراحی مجدد سازمان از طریق متغیر های فناوری اطلاعات ( صرافی زده ، ص ۳۵ : ۱۳۸۳ )

ابعاد و جنبه های گوناگون فناوری اطلاعات
در عصر نوین سازمانها در ابعاد و جنبه های مختلف به طور چشمگیر بر اطلاعات تاکید دارند . اطلاعات قدرت است و هر کسی از آن برخوردار شود ، صاحب قدرت است . شرایط متغیر محیطی نیاز به اطلاعات را بیش از پیش نشان می دهد و این امر ضرورت جمع آوری ، ثبت ، پردازش و نیز توزیع اطلاعات را در سطوح مختلف سازمان دو چندان می سازد . اطلاعات مفهومی نسبی است و ویژگیهای خاصی را به خود اختصاص می دهد . این ویژگیها بسته به سطح سازمانی متفاوت می باشند . جدول ویژگیهای اطلاعات و سطوح سازمان ( صرافی زاده ، ۸۳ )
۳۳-۲ طبقه بندی سیستم های طلاعاتی بر اساس نوع حمایتها
۱-۳۳-۲ سیستم های پردازش تعامل
از پردازش سطوح عملیاتی که ماهیتی تکراری و حجم عظیمی از داده را در بر می گیرد . حمایت می کنند
۲-۳۳-۲ سیستم های گزارشات مدیریت
از فعالیتهای بخشی و نیز مدیران سطوح امنیت ازطریق ارائه اطلاعات و گزارشات تلفیقی حمایت می کند .
۳-۳۳-۲ سیستم کارکنان دانش
این سیستم ها جهت حمایت از کارکنان دانش و حرفه ا ی طراحی می شوند .
۴-۳۳-۲ سیستم های پشتیبانی تصمیم گیری
فرایند تصمیمات مدیران و از طریق تحلیل مسائل پشتیبانی می کنند .
۵-۳۳-۲ سیستم های اتوماسیون اداری
از طریق بکار گیری تکنولوژی اطلاعات مور دفتر را پشتیبانی می کند .
۶-۳۳-۲سیستمهای پشتیبانی مدیران ارشد ( اجرایی )
به منظور پشتیبانی کامل از فرایند تصمیمات به صورت هوشمند طراحی می شود .
۷-۳۳-۲ سیستم های خبره
به منظور پشتیبانی کامل از فرایند تصمیمات به صورت هوشمند طراحی می شود .
۸-۳۳-۲ سیستم های پشتیبانی تصمیمات گروهی
این سیستم ها به منظور پشتیبانی از افرادی که در تصمیم گیریهای گروهی مشارکت دارند ، طراحی می شوند ( صرافی زاده ، ۸۳ )
۳۴-۲ اتوماسیون اداری
یافتن تعریفی مشخص سیستم های اتوماسیون اداری تعریف مشخصی ندارند بلکه تعریف آنها منحصربه تعیین دیدگاه های کاربر است و این خود بدین معنی است که سیستم های اتوماسیون اداری دارای تعاریف بی شماری است . در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:28:00 ب.ظ ]




توسعه خط مشی
کاری

شکل ۲-۸ : مدل توانمندسازی جروی، رایت و اندرسون (۱۹۹۸)
۲-۱۴-۶) مدل های مبتنی بر رویکرد فرهنگی، ارزشی
۲-۱۴-۶-۱) مدل توانمندسازی لیتگو[۱۶]: لیتگو(۲۰۰۲) مدیر ساخت کاشیهای سرامیکی در استرالیا پژوهشی تحت عنوان تغییر فرهنگ در شرکتهای را به اجرا درآورده است. او در این پژوهش، مدلی ارائه کرد که بر اساس آن می توان با شکل دهی گروه های کاری و توانمند ساختن آنان، راهبرد تغییر فرهنگ را اجرا کرد. او این گروه های کاری را، گروه نظامهای خروجی کیفی[۱۷] می نامد و هدف خود را از شکل دهی این گروه ها، غلبه بر فرهنگ سنتی جداسازی و حیطه بندی[۱۸] در سازمان و درگیری کارکنان در کل فرایند می داند. به اعتقاد لیتگو اصلی ترین مقاومت در مقابل تغییر، عنصر انسان است. وی برای غلبه بر این مشکل، برنامه هایی را در گروه نظام خروجی کیفی در نظر گرفته که از آن جمله است: فراهم آوردن فضای اشتیاق به درگیری در کار به انضمام ایجاد حس مالکیت در کارکنان، ترغیب مدیریت به رهبری، ترغیب کار گروهی، ارتقای انگیزش در کارکنان و توسعه نظام های بازخورد عملکرد. لیتگو با نگرش بر توسعه ظرفیتهای منابع انسانی، توانمندسازی را مهمترین عامل آسان سازی روند ایجاد تغییرات فرهنگی در سازمان بر می شمارد. (نیکزاد،۱۳۸۴،ص ۳۳)
فراهم آوردن فضای اشتیاق به درگیری درمشارکت اطلاعاتی
ایجاد حس مالکیت در کارکنان
برنامه گروه نظام ها ی خروج کیفی
انتقال از مدیریت به رهبری
توانمندسازی
تغییرات فرهنگی
ترغیب کار گروهی
ارتقای انگیزش در کارکنان
توسعه نظام های بازخورد عملکرد
شکل ۲-۹ : مدل توانمندسازی لیتگو(۲۰۰۲)
۲-۱۴-۷) مدل های مبتنی بر رویکرد تلفیقی ( تلفیق رویکرد ساختاری و روانشناختی)
۲-۱۴-۷-۱) مدل توانمندسازی ملهم: طبق پژوهش انجام شده توسط یاهیا ملهم، چهار عامل ، ارتباط مستقیم و تاثیر بسزایی بر توانمندسازی کارکنان دارند که در محیط رقابتی بایستی به آن توجه خاص کرد تا سازمانها بتوانند پاسخگوی تغییرات سریع و با کیفیت بالا باشند، تا علاوه بر رضایت کارکنان، رضایت مشتریان را فراهم سازند. براساس این الگو عوامل موثر بر توانمندسازی کارکنان عبارتنداز :
۱٫ دانش و مهارت کارکنان
ارتقای مهارت و دانش کارکنان که رابطه مستقیمی با کارآفرینی و اثربخشی کارکنان دارد و جایگزینی دانشگران به جای صنعتکاران ناشی از تغییر پارادایم در توسعه منابع انسانی است و توسعه دانش و مهارت کارکنان برگ برنده سازمانهای دانشی است .
۲٫ اعتماد
رهبران، نیازمند اعتماد و انتشار قدرت و پذیرش ایده های جدیدی هستند. جریان اطلاعات و دانش تاثیر مثبت بر این بعد و بر پاسخگویی و مسئولیت پذیری کارکنان دارد .
۳٫ارتباطات
ارتباطات دو جانبه وسیله ای است که دانش کارکنان را در مجاری ارتباطی سازمان برای خدمت بهتر به مشتریان گسترش خواهد داد . توزیع اطلاعات برای کارکنان به منظور عملکرد بالای سازمان حیاتی است . کانالهای ارتباطی و اطلاعاتی در سازمانها موجب ارتقای دانش و اعتماد سازمانی نیز می شود.
۴٫انگیزه
توجه به نیازها و انگیزه های کارکنان و پرداخت پاداش بر اساس عملکرد در این مدل موردنظر است و پاداشهای معنوی ( غیر مادی ) نسبت به پاداشهای مادی از اهمیت بیشتر برخوردارند . (احمدرضا طالبیان و فاطمه وفایی ، ماهنامه تدبیر- سال بیستم- شماره ۲۰۳ )
درتحقیق حاضر با توجه به اینکه مولفه های ملهم را در سازمان بازرگانی استان قم مدنظر داشته و در واقع هدف اصلی ما اینست که تا چه حد مولفه های توانمندی ملهم بر روی ابعاد تعهد تاثیرگذار است لذا با توجه به مطالب مذکور، از مدل توانمندسازی ملهم استفاده شده است.
بخش دوم : تعهد
۲-۱۵) مبانی نظری تعهد
در دهه های گذشته مفهوم تعهد سازمانی جایگاه مهمی را در تحقیقات مربوط به رفتار سازمانی به خود اختصاص داده است. با وجود این، توافق، اجماع و اتفاق نظر درباره چگونگی تعریف تعهد و تعیین شاخصهای آن وجود ندارد. به علاوه استفاده از واژه های متعدد برای توصیف این پدیده واحد بر این آشفتگی می افزاید.
مفهوم تعهد سازمانی، که اخیرا بیشتر مورد توجه قرار گرفته است (مقیمی، ۱۳۸۵، ص۳۹۲)، بر نگرشی مثبت دلالت دارد که از احساس وفاداری کارکنان به سازمان حاصل می شود و با مشارکت افراد در تصمیمات سازمانی، توجه به افراد سازمان و موفقیت و رفاه آنان تجلی می یابد.
با توجه به اینکه مهمترین و ارزشمندترین سرمایه سازمان، سرمایه انسانی آن است و توجه به این سرمایه گرانبها بر روند شکست یا کامیابی سازمانها تأثیر دارد، تلاش برای توسعه تعهد در کارکنان، امر مهمی است که مدیران باید به آن توجه داشته باشند. افراد متعهدتر، به ارزشها و اهداف سازمان پایبندترند و فعالانه تر در سازمان نقش آفرینی خواهند کرد و کمتر به ترک سازمان و یافتن فرصتهای شغلی جدید اقدام می کنند ( Greenberg & Baron, 1989). پورتر  و همکارانش تعهد سازمانی را موجب پذیرش ارزشهای سازمان و تمایل افراد به درگیری در سازمان تعریف می کنند و آن را با معیارهای  انگیزه، تمایل به ادامه فعالیت و پذیرش ارزشهای سازمان اندازه گیری می کنند (Porter & Steers, 1984).
«پورتر»  (۱۹۷۴) و همکارانش تعهد سازمانی را بر حسب میزان شدت تعیین

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

هویت یک فرد با سازمان خاص و میزان درگیری، مشارکت و همکاری او با سازمان مذکور تعریف نموده اند.
۲-۱۶) تعریف تعهد
تعهدسازمانی مانند مفاهیم دیگررفتارسازمانی BEHAVIOR ORGANIZATIONAL به شیوه های متفاوت تعریف شده است .معمولی ترین شیوه برخورد با تعهد سازمانی آن است که تعهد سازمانی را نوعی وابستگی عاطفی به سازمان درنظر می گیرند. براساس این شیوه ، فردی که به شدت متعهد است ،هویت خود را از سازمان می گیرد، در سازمان مشارکت دارد و با آن درمی آمیزد و ازعضویت در آن لذت می برد) “ساروقی ، ۱۳۷۵”. پورتر و همکارانش “۱۹۷۴” (
تعهد سازمانی عبارت از نگرشهای مثبت یا منفی افراد نسبت به کل سازمان “نه شغل ” است که در آن مشغول به کارند. در تعهد سازمانی شخص نسبت به سازمان احساس وفاداری قوی دارد و از طریق آن سازمان خود را مورد شناسایی قرار می دهد)” حسین استرون ، . “۱۳۷۷”. تعهد سازمانی . مدیریت در آموزش و پرورش . دوره پنجم ،شماره مسلسل ۱۷، ص ۷۴-۷۳٫)
شهید مطهری “۱۳۶۸” درباره تعهد چنین می گوید: تعهد به معنی پایبندی به اصول وفلسفه یا قراردادهایی است که انسان به آنها معتقد است و پایدار به آنها می باشد. فردمتعهد کسی است که به عهد و پیمان خود وفادار باشد و اهدافی را که به خاطر آنها و برای حفظ پیمان بسته است صیانت کند. شلدون، تعهد سازمانی را چنین تعریف می کند:نگرش یا جهت گیری که هویت فرد را به سازمان مرتبط یا وابسته می کند. کانتر، تعهدسازمانی را تمایل عاملان اجتماعی به اعطای نیرو و وفاداری خویش به سیستم های اجتماعی می داند. به عقیده سالانسیک، تعهد حالتی است در انسان که در آن فرد با اعمال خود و از طریق این اعمال اعتقاد می یابد که به فعالیتها تداوم بخشد و مشارکت موثرخویش را در انجام آنها حفظ کند. بوکانان، تعهد را نوعی وابستگی عاطفی و تعصب آمیز به ارزشها و اهداف سازمان می داند، وابستگی به نقش فرد در رابطه با ارزشها و اهداف و به سازمان فی نفسه جدای از ارزش ابزاری آن “.( احمدساروقی . “۱۳۷۵”. تعهد سازمانی و رابطه آن با تمایل به ترک خدمت . فصلنامه مدیریت دولتی ، شماره ۳۵، ص ۷۳-۶۵٫)
تعهدسازمانی را پذیرش ارزشهای سازمان و درگیرشدن در سازمان تعریف می کنند و معیارهای اندازه گیری آن را شامل انگیزه ، تمایل برای ادامه کار و پذیرش ارزشهای سازمان می دانند.چتمن و اریلی “۱۹۶۸”، تعهد سازمانی را به معنی حمایت و پیوستگی عاطفی بااهداف و ارزشهای یک سازمان ، به خاطر خود سازمان و دور از ارزشهای ابزاری آن “وسیله ای برای دستیابی به اهداف دیگر” تعریف می کنند )”رنجبریان ، بهرام . “۱۳۷۵”. تعهد سازمانی ، مجله دانشکده علوم اداری و اقتصاد دانشگاه اصفهان . سال دهم ، شماره ۱و۲، ص ۵۷-۴۱٫)
۲-۱۷) تعهد سازمانی
اصطلاح « تعهد سازمانی» مقوله ای است که به نظر می رسد در آثار مدیریتی مکتوب زبان فارسی کمتر مورد توجه قرار گرفته و احیاناً با واژه ی « تعهد » که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کشورمان رواج یافته و در کنار تخصص به منزله ی معیاری برای پذیرش کارکنان و انتخاب مدیران سازمان ها مورد تاکید قرار گرفته ، اشتباه می شود . در این نوشتار سعی می کنیم با تبیین مختصر تعهد سازمانی آن را از تعهد متمایز کنیم .
تعهد سازمانی، عبارت از نگرش های مثبت یا منفی افراد نسبت به کل سازمانی ( نه شغل ) است که در آن مشغول به کارند . در حالی که تعهد اسلامی، احساس مسئولیت درونی فرد در قبال انجام وظایف محوله و پی آمدهای آن هاست که ناشی از ایمان و اعتقادات الهی است . به بیان دیگر ، در تعهد سازمانی شخص نسبت به سازمان احساس وفاداری قوی دارد و از طریق آن سازمان ، خود را مورد شناسایی قرار می دهد . اما فرد متعهد خویش را ملزم به پاسخ گویی در قبال دستورهای پروردگار و دین مبین اسلام می بیند و صرف نظر از وجود قوانین و مقررات یا ناظر بیرونی به انجام دادن کارها از روی مسولیت همت می گمارد و جلب رضایت حق تعالی را سرلوحه ی تلاش خویش قرار می دهد و اختیار تفویض شده به خویش را امانتی الهی می داند که باید بر اساس عهد و پیمانی که پذیرفته است ، به خوبی به سر منزل مقصود برساند . قرآن کریم نیز مسئولیت را امانت و در کنار صفت تخصص و توانایی انجام دادن امور محوله به فرد ، شرط امانت داری را که ( امروزه از آن به تعهد تعبیر می شود ) برای تصدی پست و مقام لازم می داند . این موضوع در سوره نساء ( آیه ۵۸ ) ، نمل ( آیه ۳۹ ) ، قصص ( آیه ۲۶ ) و یوسف ( آیه ۵۵ ) مورد تاکید قرار گرفته است . مولای متقیان علی ( ع ) نیز در نامه ی خود به نماینده و فرماندار خود در آذربایجان به نام اشعث بن قیس می فرماید : مدیریت و حکم روایی برای تو طعمه نیست ، ولی آن مسئولیت در گردن تو امانت است. کسی که از تو بالاتر است ، از تو خواسته است که نگهبان آن باشی.
ـ افرادی که دارای تعهد سازمانی بسیارند ، معمولاً از خود سه ویژگی نشان می دهند :
۱) اهداف و ارزش های سازمانی را در حدّ بالایی می پذیرند .
۲) تمایل جدّی به تلاش برای تحقق اهداف سازمانی دارند .
۳) به باقی ماندن و ادامه ی کار در سازمان بسیار علاقه مندند .
وجه اشتراک تعاریف بالا این است که تعهد حالتی روانی است که رابطه فرد را باسازمان مشخص کند، تصمیم به ماندن در سازمان یا ترک آن را به طور ضمنی در خود دارد”
(احمد ساروقی . “۱۳۷۵”. تعهد سازمانی و رابطه آن با تمایل به ترک خدمت . فصلنامه مدیریت دولتی ، شماره ۳۵، ص ۷۳-۶۵٫)
۲-۱۸) ضرورت توجه به تعهد سازمانی
دلایل زیادی وجود دارد از اینکه چرا یک سازمان بایستی سطح تعهدسازمانی اعضایش را افزایش دهد (استیرز و پورتر، ۱۹۹۲، ص ۲۹۰
). اولاً تعهدسازمانی یک مفهوم جدید بوده و به طورکلی با وابستگی و رضایت شغلی تفاوت دارد. برای مثال، پرستاران ممکن است کاری را که انجام می دهند دوست داشته باشند، ولی از بیمارستانی که در آن کار می کنند، ناراضی باشند که در آن صورت آنها شغلهای مشابه ای را در محیطهای مشابه دیگر جستجو خواهندکرد. یا بالعکس پیشخدمتهای رستورانها ممکن است، احساس مثبتی از محیط کار خود داشته باشند، اما از انتظار کشیدن در سر میزها یا به طورکلی همان شغلشان متنفر باشند (گرینبرگ و بارون، ۲۰۰۰، ص ۱۸۲). ثانیاً تحقیقات نشان داده است که تعهدسازمانی با پیامدهایی ازقبیل رضایت شغلی (باتمن و استراسر، ۱۹۹۸)، حضور (ماتیو و زاجیک ۱۹۹۰)، رفتار سازمانی فرا اجتماعی (اریلی و چتمن ۱۹۸۶) و عملکرد شغلی (می یر، آلن و اسمیت ۱۹۹۳) رابطه مثبت و با تمایل به ترک شغل (مودی، پورتر و استیرز ۱۹۸۲) رابطه منفی دارد (شیان چنج و همکاران، ۲۰۰۳، ص ۳۱۳).
۲-۱۹) راهکارهایی برای افزایش تعهد سازمانی
◊ بالابردن پیوستگی عاطفی در کارکنان و درگیرکردن بیشتر آنها با اهداف سازمان

عکس مرتبط با اقتصاد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:28:00 ب.ظ ]




برای بهبود مهارت های شنیداری باید موارد زیر را رعایت کنیم:
ـ به کسی که صحبت می کند، توجه کاملی داشته باشیم؛
ـ تعبیر کنیم؛
ـ به صورت شایسته باز خورد ارائه دهیم (بیابانگرد، ۱۳۸۴، صص۶۴ـ۴۵۷).
برای ارتباط صحیح موانعی کلی وجود دارند که برخی از آن ها عبارتاند از:
ـ بحث شفایی: سخنرانی زیاد بدون تنوع؛
ـ جالب نبودن پیام: پیام ها باید براساس زمینه علمی و علایق، انگیزه ها و در یک کلام باید براساس نیاز یاد گیرنده باشد؛
ـ انتقال منفی: انتقال اشتباه و نادرست مطلب؛
-رویایی شدن یا در خود فرو رفتن؛
ـ عوامل فیزیکی نامناسب (شعبانی، ۱۳۸۴، ص۹۴ و حنیفر، ۱۳۸۴، ص ۳۵).
و اما موانع جزئی ارتباط نیز وجود دارند که آن ها را می توان اینگونه بازگو کرد:
ـ تسلط اندک طرفین بر موضوع مورد بحث؛
ـ قدرت اندک در پردازش اطلاعات؛
ـ ناتوانی افراد در بحثهای کلامی یا قدرت نگارش مطلب؛
ـ حجب و حیا؛
ـ ترس ضمنی هر یک از طرفین؛
ـ احتیاط در قبال بروز تعارض و تضاد؛
ـ مشکلات سنگین بودن مطلب.
معلم در کلاس درس برای آنکه بتواند ارتباط موثر و مفید با شاگردان داشته باشد، باید مواردی را رعایت کند از آن جمله: از انتظارات شاگردان از هم و انتظاراتشان از خود آگاه شود؛ از کلید مجازی ارتباطی برای برقراری روابط دوستانه با کلاس استفاده کند؛ همدلی را اساسی ترین ارکان ارتباطات بداند؛ از تهیهی پاداش و تخصص و دانش استفاده کند؛ احساس وفاداری و اعتماد متقابل ایجاد کند؛ باید همواره در نظر داشته باشیم که سن و جنس، علایق، تبار اجتماعی، ویژگی های شخصی شاگردان و امثال آن در ارتباط موفق، تاثیرگذار است (سرمد، ۱۳۸۹،ص۱۴۲).
برای هر معلمی ممکن است سر کلاس و موقع تدریس مشکلاتی یش بیاید که از یکی از مهمترین این مشکلات بیتوجهی دانشآموز به درس و کلاس است. توجه نکردن علل های مختلفی دارد که عبارتاند از:
ـ نبودن علاقه و انگیزه کافی: معمولاً اشخاص به چیزی که بیش تر علاقه دارند بیش تر توجه می کنند؛
ـ جالب نبودن محرک: بسیاری از مواقع مطلب طوری مطرح می شود که توجه را جلب نمی کند، با اینکه دانش آموزان برای یادگیری آماده اند به سرعت خسته و بیعلاقه میشوند؛
ـ وجود موانع و عوامل باز دارندهی توجه مثل عوامل بیرونی (صدا، …) و عوامل درونی (نگرانی، ترس، تخیلات) (شهرآرای، ۱۳۸۶، ص ۲ا۴).
برای جلب توجه دانش آموزان باید به سه نکته اساسی توجه کنیم: اول: توجه امری است انتخابی : افراد آنچه را که می خواهند مورد توجه قرار می دهند؛ دوم: باید تفاوت های فردی و وسعت زمانی توجه و حجم مواد آموختنی را مدنظر داشته باشیم؛ و سوم اینکه، رابطه بین وسعت زمان توجه و نوع درس یا فعالیت را در نظر بگیریم (همان، ص ۲).
مدیریت موثر کلاس، فرصت تدریس موثر و یادگیری را به حداکثر می رساند. به این منظور، محقق پیشنهاداتی را در رابطه با مدیریت موثر کلاس ارائه میدهد:
ـ کلاس را علاقهمند و دلبسته سازید؛
ـ عادلانه رفتار کنید؛
ـ شوخ طبع و بذله گو باشید؛
ـ از تهدید غیرضروری اجتناب کنید؛
ـ از خشم و عصبانیت افراطی اجتناب کنید؛
ـ از صمیمیت بیش از حد اجتناب کنید؛
ـ به شاگردان فرصت هایی برای قبول مسئولیت بدهید؛
ـ توجه خود را با یاد گرفتن نام دانش آموز نشان دهید؛
ـ از تحقیر کردن دانش آموزان اجتناب کنید؛
ـ آگاه و هوشیار باشید؛
ـ از کلام مثبت و مناسب استفاده کنید؛
ـ سازمان دهی و نظم و ترتیب داشته باشید (اصغری پور، ۱۳۸۷، ص۱۳۹).
۲-۳-۱۰ تأثیر برنامه و ساخت نظام آموزشی در فرایند تدریس
ساخت نظام آموزشی هر جامعه اعم از نگرش ها، باورها، برنامه ها و آیین ها می تواند روش تدریس معلم را تحت تأثیر قرار دهد. برنامه ها و ساخت نظام آموزشی باید متکی بر رشد همه جانبهی شاگرد باشد که چنین ساختی دارای ویژگیهای زیر است:
ـ هدف آموزش و پرورش رفع نیازهای آنی و آتی شاگردان و جامعه است؛
ـ برنامه برحسب مقتضیات منطقه و نوع مدرسه و توانایی شاگردان تنظیم می شود؛
ـ محتوای برنامه بر فعالیت های فردی و گروهی شاگردان بستگی دارد و معلم همواره نقش راهنما را بر عهده دارد؛
ـ یادگیری مواد درسی پیوسته و همراه با حل مسأله است؛
ـ معلمان در اجرای برنامه و انتخاب مواد درسی آزادی عمل و اختیارات بیش تری دارند؛
ـ نتیجه ی فعالیت آموزشی، به صورت ارضای حس نیاز به یادگیری و کمک به رشد متعادل شخصیت شاگردان، مورد بررسی قرار می گیرد؛
ـ تنظیم و پیشرفت برنامه های آموزشی امری مداوم و پیگیر است (شعبانی، ۱۳۸۴، ص۱۲۶).
۲-۳-۱۱ آموزش اثربخش و معلمان اثربخش
آموزش اثربخش به خاطر پیچیدگی آموزش و تفاوت های فردی دانش آموزان مناسب همه نیست. معلمان باید بر انواع دیدگاه ها و راهبردها تسلط داشته و در استفاده از آن ها، انعطاف پذیر باشند. این موضوع مستلزم دو کلمه کلیدی است:
۱- دانش و مهارت حرفه ای؛
۲ـ تعهد و انگیزش (بیابانگرد، ۱۳۸۴، ص۹(.
دانش و مهارت های حرفه ای: معلمان اثربخش بر موضوع اصلی و مهارت های آموزشی تسلط خوبی دارند. آن ها دارای راهبردهای آموزشی و روش های تدوین هدف، برنامه های آموزشی و مدیریت کلاس درس بسیار خوبی هستند و این مهارت ها باید در پنج بخش مورد توجه قرار گیرد:

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:27:00 ب.ظ ]




در پاسخ به این اشکال میتوان سخن درک پارفیت[۱۱] را بیان کرد. از نظر او ملاک بودن حافظه و یادآوری خاطرات برای تحقق این همانی، بدین معناست که میان خاطرات پیوستگی مستقیم وجود داشته باشد و در صورتی که پیوستگی مستقیم وجود نداشته باشد، به شرط وجود زنجیره ای هم پوشان از خاطرات، این همانی برقرار خواهد بود. برای مثال یک شخص فقط عملی را که روز قبل انجام داده به یاد می آورد، اما عملی که دو روز یا سه روز قبل انجام داده را به خاطر نمی آورد و این در حالی است که او روز قبل، می توانست عملی را که امروز آن را مربوط به دو روز پیش می دانیم به یاد آورد و فقط عملی که مربوط به سه روز پیش بود را به یاد نمی آورد و همین طور الی آخر. بنابراین حتی اگر در همه ی موارد میان خاطرات پیوستگی مستقیم وجود نداشته باشد، زنجیره ی هم پوشان خاطرات، استمرار را تأمین می کند. براین اساس پیوستگی مستقیم بین خاطرات شرط تحقق این همانی نخواهد بود تا فراموش کردن بخشی از خاطرات و اعمال گذشته مانع تحقق آن شود. (مسلین، ۱۳۹۰، ص۱۴۹ـ۱۴۸)
اشکال دوم: این است که حافظه همیشه به طور صحیح عمل نمی کند و امکان خطا در مدعیات مبتنی بر حافظه وجود دارد. ممکن است ما مدعی به خاطر آوردن اموری شویم که اصلاً رخ نداده اند و یا ما اصلاً آنها را انجام نداده ایم. بنابراین باید میان مدعیات مبتنی بر حافظه و مدعیات صادق مبتنی بر حافظه تمایز قائل شویم. از این رو حافظه به دو بخش حافظه واقعی و حافظه ظاهری تقسیم می شود و درنتیجه حافظه نمی تواند این همانی شخص را تحقق بخشد و ملاک صحیحی به حساب آید. (Olen. 1994. p382)
یک پاسخ به این اشکال این است که آنچه باعث می شود مدعیات مبتنی بر حافظه را صادق بدانیم دو چیز است. یکی این که مدعیات باید گزارش دقیق آنچه اتفاق افتاده است باشند و دیگری این که باید مدعایی مبتنی بر حافظه ی شخص باشند. اما اگر فقط خاطرات صادق ملاک وحدت هویت شخصی باشند و اگر خاطرات صادق شخص، همان خاطراتی است که از آن شخص است، پس در این صورت این اعتقاد که مدعیات مبتنی بر حافظه، مقوم هویت شخصی اند، مبتنی بر دور خواهد بود. (پترسون و سایرین، ۱۳۷۶، ص۳۲۷)
فلو نیز این مطلب را به صورت دیگری بیان می کند و آن این که اگر معتقد باشیم حافظه ی واقعی ملاک وحدت هویت شخصی است، ملاک این همانی را از قبل مفروض گرفته ایم. زیرا اگر شخص واقعاً به یاد آورد که کاری را انجام داده و این یادآوری نیز مربوط به حافظه ی واقعی او باشد، براین اساس لزوماً او باید همان شخصی باشد که آن کار را انجام داده و این به معنای مفروض گرفتن این همانی خواهد بود. (Flew. 1994. p377) پاسخ دیگر پاسخی است که جفری اولن مطرح می کند. وی با اولویت دادن به ملاک بدن راه حلی را برای پی بردن به مدعیات واقعی مبتنی بر حافظه بیان می کند. از نظر اولن اگر شخص بتواند مشخص کند که در همان مکان یا زمانی که مدعی است عملی را انجام داده یا تجربه ای داشته است بوده یا خیر، صادق بودن آن ادعا اثبات می شود. البته این امر تحقق نمی پذیرد مگر با در نظر گرفتن بدن. اگر بدن شخص در آن مکان و زمان بوده، پس خود شخص هم آن جا بوده و اگر بدن شخص در آن زمان و مکان نبوده، پس خود شخص هم نبوده. البته این به معنای مبتنی بودن ملاک حافظه بر ملاک بدن است. (Olen. 1994. P383)
2-3-3-2) ملاک حافظه و کارکردگرایی
همان طور که در توضیح دیدگاه لاک در باب ملاک این همانی شخصی بیان شد؛ لاک وجدان یا آگاهی به نفس را ملاک تحقق هویت شخصی لحاظ می کند. از نظر وی «وجدان است که آدمی را شاعر به وحدت نفس می کند که خودش خودش است. یعنی هویت شخصی مستند به همان وجدان است، اعم از این که آن به یک جوهر منفرد حمل شود یا به جواهر متعدد و متعاقب» (لاک، ۱۳۸۰، ص۲۴۴) براین اساس تغییر جوهر و یا وجود جواهر متعدد هیچ تأثیری در این همانی شخص نخواهد داشت. زیرا استمرار وجدان یا آگاهی به نفس حتی با انتقال از جوهری به جوهر دیگر هویت شخصی را حفظ می کند.
اگر عین وجدان سابق از یک جوهر متفکر به جوهری دیگر قابل انتقال باشد، در این صورت مانعی نخواهد داشت که دو جوهر متفکر، یک شخص را تشکیل دهند. زیرا اگر عین وجدان سابق باقی بماند اعم از این که همان جوهر باشد یا غیر آن، هویت شخصی محفوظ خواهد ماند. (لاک، ۱۳۸۰، ص۲۴۶)
این دیدگاه یادآور کارکرد گرایی است. زیرا مطابق با نظر لاک کارکرد جوهرها اهمیت دارد نه خود جوهرها. درنتیجه تغییر یا تعدد جوهرهایی که کارکرد در آن ها تحقق می یابد ربطی به این همانی شخصی نخواهد داشت.
درک پارفیت نیز تحت تأثیر دیدگاه لاک با بیان داستانی فرضی به تقویت این دیدگاه می پردازد. مطابق داستان پارفیت دستگاهی را فرض می کنیم که قادر است همه ی ملکول های بدن انسان را اسکن کند. با این عمل بدن بخار می شود و همه ی اطلاعات ثبت شده در دستگاه به سیاره ای دور منتقل می شود. در آن جا بدنی جدید از ملکول های سطح آن سیاره، بر اساس اطلاعات ثبت شده ساخته می شود. شخصی که به وجود می آید شبیه شخص قبلی است. مانند او رفتار می کند و خاطرات او را یاد آوری می کند. این شخص اگرچه دارای همان بدن و مغزی که در روی زمین داشته است نیست، اما با شخص روی زمین این همانی دارد. زیرا آنچه اهمیت دارد حالت روانی و خاطرات شخص است که باقی است نه بدن و یا مغز. (مسلین، ۱۳۹۰، ص ۱۵۳)
بخش اول
دیدگاه ملاصدرا در باب بدن اخروی
فصل اول؛ دیدگاه ملاصدرا در باب زندگی پس از مرگ
۱-۱) اصول و مبانی دیدگاه
۱-۱-۱) مباحث مربوط به نفس
۱-۱-۱-۱) ماهیت نفس
ملاصدرا در اسفار در بیان ماهیت نفس، آن را نیرویی می داند که خداوند برای به فعلیت رساندن قوه و استعداد نهفته در نهاد هیولی که آخرین مرتبه ی وجودی در قوس نزول است، آفریده است. نفس نیرویی است که ابتدا اثر حیات و نشو و نما، سپس اثر حس و حرکت و بعد از آن اثر علم و ادراک در ماده ی اجسام پدیدار می آورد و ماده جسمانی به کمک آن آنچه در نهاد دارد به فعلیت می رساند. نفسی که اثر حیات و نشو و نما به ماده می بخشد نفس نباتی نام دارد، نفسی که اثر حس و حرکت در ماده ایجاد می کند نفس حیوانی است و نفسی که اثر علم و ادراک به ماده می بخشد نفس انسانی یا نفس ناطقه است. نفس انسانی کامل ترین نفس و اشرف از نفس حیوانی است، همین طور نفس حیوانی هم کامل تر و اشرف از نفس نباتی که نازل ترین مرتبه ی نفس است می باشد. البته این سه نفس معنای مشترک و تعریف جامعی دارند که همان معنای نفس است. (صدرالمتألهین، ۱۹۹۰، ج۸، ص۵)
ملاصدرا بعد از این توضیح، برای نفس دو جهت و دو حیثیت قائل می شود. او معتقد است که نفس از یک جهت قابل شناخت و تعریف و از جهتی دیگر غیرقابل شناخت است. نفس از جهت بساطت، غیرقابل تعریف به حد و اقامه ی برهان و اما از جهت فعل و انفعالات، منشأ آثار بودن و تعلق به بدن، قابل تعریف و اقامه ی برهان است. بنابراین ملاصدرا برای ارائه برهان بر وجود نفس حیث منشأ آثار بودن را پایه و اساس قرار می دهد. براساس برهان او، از برخی اجسام، برخلاف اجسامی که تنها یک اثر از آن ها صادر می شود آثار گوناگونی مانند حیات، تغذیه، رشد و نمو، حس و حرکت صادر می شود که منشأ این آثار ماده ی اولی و صورت جسمیه نمی تواند باشد. ماده ی اولی به سبب این که قابلیت محض است و جهت فعلیت و تأثیرگذاری ندارد، نمی تواند منشأ آثار باشد. همچنین صورت جسمیه که مشترک بین همه ی اجسام است، به سبب این که اجسامی وجود دارند که با این اجسام در تعارض اند و فاقد آثاری هستند که این اجسام دارا می باشند، منشأ آثار نخواهد بود. بنابراین این اجسام دارای مبادی ای غیر از جسمیت هستند که باید آن را همان قوه ی فاعلی ای دانست که به این اجسام تعلق می گیرد و منشأ آثار می شود. پس در این اجسام نیرویی خارج از جسمانیت آن ها منشأ آثاری چون تغذیه و رشد و نمو و حس و حرکت می شود که همان نفس است که به جسم نباتی، حیوانی و انسانی تعلق می گیرد. پس تعلق نام نفس به این اجسام، از جهت همین فاعلیت و منشأ آثار بودن است، نه از جهت بسیط بودن که غیرقابل تعریف است و به همین دلیل بحثِ نفس از علوم طبیعی محسوب می شود. (همان، ص۷-۶)
ملاصدرا بیانات حکماء و فیلسوفانی که نفس را به قوه و یا صورت و یا کمال تعریف می کنند توضیح می دهد و بهترین تعریف برای نفس را تعریف آن به کمال می داند. وی دلایلی را برای برتری دادن تعریف نفس به کمال نسبت به تعریف آن به صورت و قوه بیان می کند. (همان، ۸-۷) و به این نکته اشاره می کند که این تعاریف نفس را از نظر ذات و حقیقت معرفی نمی کنند، بلکه این ها فقط معرف صفت نفس و وجه تدبیر و تصرف آن در بدن می باشند. براساس این تعاریف، در حقیقت نفس از نظر مفهوم و معنی نفسیت و تعلق و تصرف و تدبیری که به بدن دارد مورد بررسی قرار می گیرد و به سبب همین اضافه و ارتباط به شیئ دیگر است که نفسیت نفس معلوم می گردد. بنابراین در این تعاریف میان ذات نفس و مفهوم اضافی نفس تفاوتی وجود دارد همانند تفاوت بین انسان مطلق و انسان بنّا. در تعریف حقیقت انسان یعنی همان انسان مطلق نیازی به ذکر بنّا نیست ولی در تعریف بنّا یعنی شخصی که عمارت می سازد باید لفظ بنّا که مبیّن شغل بنّایی اوست ذکر شود. الفاظ و عباراتی مانند بنّا سمت و شغل انسان را نشان می دهند نه ذات و حقیقت انسانیت او را، همین طور در تعریف نفس به الفاظی که بیان شد فقط صفت نفسیت نفس و وجه اضافی و تعلق آن بیان می شود نه ذات و حقیقت نفس. به همین سبب پرداختن به بحث نفس از جهت تعلق و اضافه ی آن به بدن، در علم طبیعیات که مربوط به ماده و احوال ماده است قابل طرح است، ولی پرداختن به آن از جهت حقیقت و ذاتش صرف نظر از تعلق آن به بدن، قابل طرح در علمی دیگر غیر از طبیعیات خواهد بود. (همان، ۱۹۹۰، ج۸، ص۱۰؛ ۱۳۵۱، ص۶)
در واقع ملاصدرا با بیان این توضیحات به این مسأله اشاره می کند که حکماء بین تعریف ذات نفس و تعلق آن به بدن تمایز قائل شده اند و نفس را دارای دو حیث و دو جهت می دانند و به همین سبب بررسی نفس از حیث تعلق آن به بدن را در علم طبیعیات مطرح کرده اند. البته این چیزی است که ملاصدرا نیز در بیان نظرش در مورد نفس به آن اشاره می کند و می گوید نفس از جهت بساطت قابل تعریف نیست و تنها از جهت فاعلیت، منشأ اثر بودن و تعلق به بدن قابل تعریف و اقامه ی برهان است. بنابراین از این جهت نظر ملاصدرا هیچ تفاوتی با دیدگاه حکما در قائل شدن به تمایز بین دو جنبه ی نفس ندارد. اما ملاصدرا با توضیح نوع تعلقی که نفس به بدن دارد و متفاوت دانستن آن با انواع تعلقات دیگر، و بیان مقصودش از نحوه ی تعلق نفس به بدن که آن را جزء ذات و حقیقت نفس می داند و همچنین با اشاره به این مطلب که در نظر گرفتن نفس از جهت تعلق و اضافه آن به بدن مربوط به مرحله ی ابتدایی پیدایش نفس و قبل از رسیدن آن به مرتبه ی کمال روحانی است، نظر متفاوت و خاص خود را در مورد ماهیت نفس بیان کرده و برخلاف حکمای پیشین این بحث را در علم الهیات مطرح می کند.
ملاصدرا در اسفار تحت عنوان «حکمه المشرقیه» نظرش را این گونه بیان می کند: نفسیت نفس با بنّا بودن بنّا و پدر بودن پدر و کاتب بودن کاتب متفاوت است. در مورد بنّا و کاتب و پدر، دو ماهیت وجود دارد که یکی به ذات بنّا و پدر و کاتب که امری جوهری است مربوط است و دیگری به ماهیت بنّا بودن، پدر بودن و کاتب بودن که اموری عرضی هستند، مربوط می باشد. پس وقتی بنّا و پدر و کاتب را تعریف می کنیم به ذات آن ها توجه نکرده ایم بلکه به مفاهیم عرضی توجه کرده ایم، اما در مورد نفس این گونه نیست. نفس یک وجود و یک ماهیت است. نفس بودن عین ذات نفس است و حقیقت نفس چیزی جدا از تدبیر و تصرف بدن نیست. به همین دلیل از نفس بدون جنبه ی تعلق آن به بدن چیزی باقی نمی ماند. در حالی که حقیقت انسان بدون لحاظ کردن بنّا بودن، همان خواهد بود. به همین دلیل نفس از ابتدای پیدایش تا تکامل یافتن به مرتبه ی عقل فعال، به بدن تعلق دارد. و همراهی نفس با بدن امری است ذاتی نفس و مقوم آن که با درجه و مراتب وجودی نفس تناسب دارد. (همان، ص۱۲-۱۱) براین اساس ملاصدرا در مورد نفس همان تعریف فلاسفه ی پیشین را به کار می برد و آن را این طور تعریف می کند: «نفس کمال اول برای جسم طبیعی آلی که دارای حیات بالقوه است، می باشد[۱۲].» اما برخلاف گذشتگان این تعریف را که بیانگر نفسیت نفس و جهت تعلق آن به بدن است، تعریف ذات و حقیقت نفس می داند.
ملاصدرا هر یک از قیود این تعریف را مورد بررسی قرار داده و توضیحی پیرامون آن ها ارائه می دهد که اشاره ای کوتاه به آن ها خواهیم داشت. (همان، ص۲۳-۱۷)
کمال اول: این لفظ که در مقابل کمال ثانی به کار می رود به معنای جزء مکملی است که به ماده اضافه می گردد و ماده را به صورت یک نوع کاملی در عالم نشان می دهد و اما کمال ثانی عبارت است از آثاری که بعد از حصول کمال اول از نوع پدید می آید. پس کمال اول بودن نفس برای ماده به این معناست که پس از تعلق به ماده، ماده را به صورت نوع کامل در می آورد، به گونه ای که فعلیت و تحقق خارجی ماده منوط به تحقق نفس است، هرچند آثار و کمالات ثانیه از وی بروز نکند.
جسم طبیعی: نفس کمال برای هر جسمی اعم از جسم طبیعی و صناعی نیست بلکه کمال اول برای جسم طبیعی مانند جسم نبات، حیوان و انسان است.
آلی: یعنی جسم طبیعی باید جسمی باشد که دارای قوا و آلاتی باشد که نفس به وسیله ی آن ها اعمال و افعال خویش را انجام دهد. البته مراد از آلات، قوای موجود در جسم است نه اعضا و اجزاء بدن مانند قلب و کبد و…
ذی حیات بالقوه: با بیان این لفظ، نفوس فلکی از دایره نفوس خارج می شوند.
مطابق دیدگاه ملاصدرا این تعریف از نفس مربوط به مرحله ی ابتدایی نفس یعنی از بدو پیدایش آن تا مرحله ی رسیدن به تکامل عقلی است. نفس در مرحله ی ابتدایی، جوهری مادی است که از طریق ماده و جسم به وجود می آید و در واقع در نهاد ماده تکوین می شود و به تدریج با طی مراحل مختلف، سیر تکامل را همراه ماده و به موازات آن طی می کند. نفس در اولین مرحله به عنوان نفس نباتی به ماده تعلق می گیرد و عاملی برای رشد و تکامل جسم می گردد و بعد از آن که جسم نباتی به فاعلیت نفس تا حدی تکامل یافت و آثار جدیدی در آن نمایان شد، نفس نباتی از درجه نفس نباتی به حیوانی ارتقا می یابد و علاوه بر عمل نفس نباتی به انجام اعمال و افعال نفس حیوانی می پردازد و سپس زمانی که ماده شایستگی افاضه ی نفس کامل تری را پیدا کرد، نفس حیوانی به مرتبه ی نفس انسانی ارتقا می یابد و اعمال و افعال مخصوص نفس انسانی را به اضافه ی اعمال و افعال نفس نباتی و نفس حیوانی انجام می دهد. پس نفس تا قبل از رسیدن به مرحله ی کمال عقلی، جوهری جسمانی است که همراه با ماده راه کمال و مراتب وجودی را طی می کند و تعلق به ماده را که جزء ماهیت و حقیقتش است، تا رسیدن به مرحله ی نهایی روحانیت رها نمی کند و عنوان نفسیت تا آن زمان برای او باقی خواهد بود. به همین دلیل باید تعریف نفس به کمال اول را تعریف ذات و حقیقت نفس تا قبل از رسیدن به مرتبه ی کمال و روحانیت دانست. (همان، ۱۳۵۱، ص۸-۷)
۱-۱-۱-۲) انواع نفس
ملاصدرا در کتاب اسفار سخن ابن سینا را در رابطه با انواع نفس بیان می کند. مطابق نظر ابن سینا سه نوع نفس وجود دارد که هر یک دارای قوایی هستند. «اولین نفس، نفس نباتی است که کمال اول برای جسم طبیعی آلی است که تغذیه و رشد و تولید مثل می کند.» مانند گیاهان و درختان که به سبب بهره مندی از این نفس، هم تغذیه می کنند، هم رشد و هم تولید مثل و به سبب این ویژگی ها از جمادات متمایز می شوند. «دومین نفس، نفس حیوانی است که کمال اول برای جسم طبیعی آلی است که دارای نیروی اراده است و جزئیات را ادراک می کند.» همه ی حیوانات افزون بر قوای نفس نباتی بهره مند از نفس حیوانی و قوای مخصوص آن هستند و از سایر نباتات متمایز می شوند. «نفس سوم نفس انسانی است که کمال اول برای جسم طبیعی آلی است که امور کلی را ادراک می کند، اعمال فکری انجام می دهد و قادر به استنباط است.» انسان این نفس را در کنار نفوس نباتی و حیوانی دارا می باشد و به همین دلیل از نباتات و حیوانات متمایز می گردد. (همان، ۱۹۹۰، ج۸، ص۵۳)
۱-۱-۱-۲-۱) نفس نباتی
نفس نباتی دارای سه قوه ی نامیه، مولده و غاذیه است. (همان، ص۵۴) قوه ی نامیه قوه ای است که منجر به رشد و نمو نبات می شود؛ قوه ی مولده عامل تولید مثل است و قوه ی غاذیه قوه ای است که خود چهار قوه ی دیگر در خدمت دارد، یکی قوه ی جاذبه که مواد غذایی مورد نیاز را به درون جسم نباتی جذب می کند تا قوه ی غاذیه در آن تصرف کند؛ دیگری قوه ی هاضمه است که غذا را در مراحل گوناگون هضم می کند و برای تصرف قوه ی غاذیه آماده می سازد؛ دیگری قوه ی ماسکه است که غذا را برای مدتی که مورد نیاز قوه ی غاذیه است در معده نگاه می دارد و دیگری قوه ی دافعه می باشد که مواد زائد و اضافی را که مورد استفاده نیست دفع می کند. (همان، ۱۳۴۶، ص۲۸۰)
۱-۱-۱-۲-۲) نفس حیوانی
نفس حیوانی علاوه بر این که از قوای نفس نباتی برخوردار است دارای دو قوه ی دیگر به نام قوه ی مدرکه و قوه ی محرکه می باشد. هریک از این دو قوه نیز دارای قوایی هستند. قوه ی محرکه به دو دسته باعثه و فاعله تقسیم می شود. قوه ی باعثه، همان قوه ی شوقیه است که متصل به قوه ی خیالی است و وقتی صوری در خیال نقش می بندد، قوه ی فاعله را تحریک می کند تا از طریق دو قوه ی شهوت و غضب خود عمل کند. قوه ی شهوت قوه ی فاعله را به سمت امر مطلوب و لذت بخش جذب می کند و قوه ی غضب باعث دور شدن آن از امور مذموم می شود. (همان، ۱۹۹۰، ج۸، ص۵۵-۵۴؛ ۱۳۸۱، ص۳۸۸) قوه ی مدرکه، که به ادراک جزئیات می پردازد نیز به دو دسته ی حواس ظاهری و حواس باطنی تقسیم می شود. حواس ظاهری عبارتند از لامسه، چشایی، بویایی، بینایی و شنوایی (همان، ص۵۵؛ همان، ص۳۹۲) که دو حس بینایی و شنوایی لطیف تر و شریف تر از حواس دیگرند. حواس باطنی که برخلاف حواس ظاهری مدرک امور درونی هستند عبارتند از قوه ی مدرک، حافظه و متصرف. مدرک به ادراک امور جزئی می پردازد، چه صور جزی و چه معانی جزئی. قوه ی حافظه نیز حافظ صور و معانی است و قوه ی متصرف هم به تحلیل و ترکیب صور و معانی می پردازد. حواس باطنی در یک تقسیم بندی جزئی به پنج قوه تقسیم می شوند که عبارتند از: اول حس مشترک یا بنطا سیا قوه ای که تمام صورت هایی که از حواس پنجگانه ظاهری حاصل می شود در آن منعکس می گردد. دوم خیال یا مصوره، قوه ای که حافظ صوری است که در حس مشترک منعکس شده. سوم واهمه یا وهمیه، قوه ای که به ادراک معانی جزئی مانند محبت، قساوت و …. می پردازد و چهارم، حافظه قوه ای است که حافظ معانی جزئیه ای است که واهمه ادراک کرده است. پنجم قوه ی متصرف است که به دخل و تصرف ادراکات ذخیره شده در دو قوه ی خیال و حافظه می پردازد، این قوه صور و معانی جزئی را ترکیب و تجزیه می کند و صوری را خلق می کند که در خارج وجود ندارند. این قوه اگر در خدمت قوه ی واهمه باشد متخیله و اگر در خدمت قوه ی عقلیه باشد متفکره نامیده می شود. (همان، ۱۹۹۰، ج۸، صص۵۷-۵۶؛ ۱۳۴۶، صص۲۸۸-۲۸۶)
۱-۱-۱-۲-۳) نفس انسانی
نفس انسانی علاوه بر قوای نفوس نباتی و حیوانی دارای دو قوه ی علامه و عماله است. علامه قوه ای است که به ادراک تصورات و تصدیقات می پردازد و حق و باطل را در مورد آنچه تعقل و ادراک می کند تشخیص می دهد. به این قوه عقل نظری نیز می گویند. قوه ی عماله، قوه ای است که نفس از طریق آن موفق به استنباط و درک چگونگی صنایع و فنون می شود و همچنین انجام یا ترک اعمال نیک و پسندیده و اعمال زشت و نکوهیده را تشخیص می دهد. این قوه، عقل عملی نیز نامیده می شود. عقل نظری و عقل عملی هر کدام دارای مراتبی هستند. عقل نظری دارای چهار مرتبه ی عقل هیولانی، عقل بالملکه، عقل بالفعل و عقل بالمستفاد است. عقل هیولانی، مرحله ای از نفس است که در این مرحله، نفس استعداد پذیرفتن صور معقول را دارد اما بالفعل از هر صورتی خالی است و به همین سبب عقل هیولانی نامیده می شود. این مرتبه ضعیف ترین مرتبه ی نفس است زیرا عقل در این مرتبه قوه ی محض است. (همان، ۱۳۶۶، ص۳۰۲) عقل بالملکه که دومین مرحله ی نفس است، مانند عقل هیولانی بالقوه است ولی بر خلاف آن شایستگی پذیرش صورت هر موجودی را دارد. در این مرحله محسوساتی که تاکنون بالقوه بوده اند یعنی معقولات اولیه که شامل اولیات، تجربیات، متواترات و مقبولات اند، بالفعل می شوند. این امور از آن جهت که به صورت بالقوه نزد نفس وجود دارند کمال اول آن محسوب می شوند اما هنگامی که در مرحله ی عقل بالملکه به فعلیت در می آیند کمال ثانی برای نفس محسوب می شوند. در واقع اموری واحد از جهت بالقوه بودن کمال اول و از جهت بالفعل بودن کمال ثانی خوانده می شوند. عقل بالفعل مرحله ای از نفس است که در آن نفس به کسب علوم و معقولات جدید و تفکر و اندیشه در باب آن ها می پردازد و این عمل را بواسطه ی معقولات اولیه ای که در مرحله ی عقل بالملکه حاصل شده است انجام می دهد. در این مرحله عقل از حالت قوه درمی آید و حیاتی بالفعل می یابد. انسان از دو طریق می تواند به این مرحله برسد یکی از طریق اعمال ارادی و تحصیل حد وسط به وسیله ی عقل بالملکه و به کار بردن قیاسات و تعاریف و براهین و دیگری از طریق تابش نور عقلی که به اراده و اختیار انسان نبوده و به تأیید و الهام الهی صورت می گیرد. آخرین مرحله ی عقل نظری یعنی عقل مستفاد، همان عقل بالفعل است، هنگامی که همه ی معقولات را به وسیله ی اتصال به مبدأ فعال در ذات خود مشاهده می کند. در واقع عقل مستفاد مشاهده کننده ی حضور و حصول بالفعل معقولات در ذات عقل فعال است. این عقل چون معقولات را از عقل مافوق خود یعنی عقل فعال مورد استفاده قرار می دهد عقل مستفاد نامیده می شود. انسان در این مرحله در مرتبه ی نهایی کمال عالم قرار دارد. زیرا هدف از خلقت عالم و انواع مخلوقات این عالم، خلقت انسان بوده و هدف از خلقت انسان هم رسیدن به مقام و مرتبه ی عقل مستفاد یعنی مشاهده ی معقولات و اتصال به ملاء اعلی بوده است. عقل عملی نیز مانند عقل نظری دارای چهار مرتبه است که عبارتند از: مرتبه ی اول مرتبه ی تهذیب ظاهر با عمل کردن به نوامیس الهی و دستورات شریعت؛ مرتبه ی دوم، مرتبه ی تهذیب باطن و تزکیه و تطهیر قلب از ملکات ناپسند و اخلاق و اوصافی که موجب تاریکی قلب می گردند؛ مرتبه ی سوم، مرتبه ی نورانی کردن قلب با صور علمی و صفات پسندیده و مرتبه ی چهارم؛ مرتبه ی فنای نفس از ذات خویش است. (همان، صص۳۰۸-۳۰۵)
انسان دارای هر سه نوع نفس است. البته نه به این معنا که نفس انسان مرکب از سه نفس باشد. ملاصدرا بر خلاف بعضی فلاسفه که با توجه به نمایان شدن آثار هر سه نفس در انسان، او را دارای سه نفس نباتی، حیوانی و انسانی می دانند که هر یک وظایفی مخصوص به خود را انجام می دهند، معتقد است انسان فقط دارای یک نفس است که نفس ناطقه نام دارد. دلیل ملاصدرا این است که:
برای نفس به اعتبار افعال و آثار صادر از وی قوا و مشاعر گوناگونی است که نفس به وسیله ی آن ها مصدر افعال و اعمال مختلفی است زیرا تو کلیه ی افعال و اعمال صادر از خود را به ذات خود نسبت می دهی و می گویی احساس کردم، غضب کردم، ادراک کردم، حرکت کردم. پس مبدأ کلیه ی افعال نامبرده، تو هستی و تو همان نفس دارای شعوری که همه ی افعال را با علم و شعور به خود نسبت می دهی، پس تو دارای نفس واحدی که کلیه ی قوا از لوازم آن هستند. (همان، ص۳۳۶)
به عبارت دیگر نفس مدرک ادراکات قوای انسانی، حیوانی و نباتی است و در واقع عین این قوا است. به این معنا که قوا همان نفس اند. بنابراین برای مثال قوه ی بینایی نمی بیند و قوه ی شنوایی نمی شنود، بلکه نفس است که در مرتبه ی قوه ی بینایی می بیند و در مرتبه ی قوه ی شنوایی می شنود و چیزی جدا از نفس به نام این قوا وجود ندارد که کار دیدن و شنیدن را انجام دهد. بنابراین «نفس حقیقتی واحده و شخصیه است که بشخصیتها الواحده کل القواست.» (به نقل از اردبیلی، ۱۳۸۱، ص۲۹۸)
۱-۱-۱-۳) دیدگاه ملاصدرا در باب رابطه ی نفس و بدن
۱-۱-۱-۳-۱) نحوه ی حدوث نفس
نحوه ی حدوث و پیدایش نفس در دیدگاه ملاصدرا براساس تعریفی که در مورد نفس ارائه شد مشخص می گردد. ملاصدرا نفس را در حدوث، جسمانی و متعلق به بدن و در بقاء، روحانی و مستقل از بدن معرفی می کند و براین اساس از میان نظریات مختلفی که در باب پیدایش نفس مطرح است یعنی
الف) جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس
ب) جسمانیه الحدوث و جسمانیه البقاء بودن نفس
ج) روحانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس
د) روحانیه الحدوث و جسمانیه البقاء بودن نفس
قائل به نظریه ی اول بوده و می فرمایند: «حق این است که نفس انسان در حدوث و تصرف جسمانی و در بقاء و تعقل روحانی است[۱۳].» مطابق این نظریه نفس انسان موجودی است که در ابتدای حدوث و پیدایش، از مواد و عناصر موجود در عالم مادی پدید می آید. یعنی از بطن ماده جسمانی به وجود آمده و تعلق ذاتی به آن دارد و سپس با حرکت جوهری منازل وجودی را طی کرده و از قوه به سوی فعلیت و کمال می رود و با رسیدن به مرتبه ی روحانیت، روحانی البقاء گشته و بی نیاز از تعلق و وابستگی به بدن و قائم به ذات خود می گردد. برای اثبات نظریه ی ملاصدرا ابتدا به ذکر دلایلی در مورد ابطال و رد نظریه ی قدم نفس و اثبات حدوث آن پرداخته و سپس دلیلی در اثبات حدوث جسمانی بیان می کنیم.
ملاصدرا در ابطال نظریه ی قدم نفس معتقد است که اگر نفس قدیم و مجرد باشد، جوهر کاملی خواهد بود که هیچ ماده و استعداد و نقص و نارسایی ای ندارد و به همین دلیل نیازی به بدن و تعلق به آن برای رسیدن به کمال نخواهد داشت. اما نفس این گونه نیست که کامل باشد. نفس دارای نقص و قوه است و به همین دلیل به آلات و قوایی یعنی همان نفوس نباتی و حیوانی نیازمند است تا به سوی کمال حرکت کند. (صدرالمتألهین، ۱۹۹۰ ،ج۸ ، ص۳۳۱)
دلیل دیگر ملاصدرا در اثبات حدوث نفس و رد قدم آن این است که اگر نفس قدیم باشد، باید نوع آن منحصر در شخص باشد. به این معنا که هیچ تکثر و انقسامی در نوع وجود نداشته باشد. زیرا تکثر افراد با اتحاد در نوع از ویژگی های اجسام مادی است. بنابراین اگر نفوس، هیچ ماده و استعداد و درنتیجه هیچ حرکتی نداشته باشند، نوع آن ها متکثر نخواهد بود و این در حالی است که نفوس انسانی، افراد متعدد و متکثر و در نوع واحد هستند. درنتیجه وجود این نفوس جزئی پیش از بدن محال است چه برسد به این که قدیم باشد. (همان، ص۳۳۱)
دلیل دیگر ملاصدرا که در اثبات جسمانیت نفس است نه رد قدم و اثبات حدوث، این است که اگر نفس در ابتدای حدوث مجرد باشد و به ماده تعلق گیرد، در این صورت باید گفت نوع طبیعی مادی از ارتباط یک امر مجرد و یک امر مادی که هیچ سنخیتی با هم ندارند حاصل خواهد شد. در حالی که چنین امری باطل است. زیرا «ممکن نیست از یک امر مجرد و یک امر مادی، ضرورتاً نوع طبیعی مادی حاصل شود[۱۴]. »
۱-۱-۱-۳-۲) نحوه ی تعلق نفس به بدن
ملاصدرا با بیان شش نوع تعلق، نحوه ی تعلق نفس به بدن را مشخص می کند. (همان، صص۳۲۷-۳۲۵) تعلق یک شئ به شئ دیگر به معنای نیاز و حاجت شیئ به شئ دیگر است که این نیاز و حاجت دارای انحایی می باشد و به همین سبب لازم است قبل از بیان نظر ملاصدرا در مورد نحوه ی تعلق نفس به بدن به آن ها اشاره ای مختصر داشته باشیم.
الف) نخستین نوع تعلق که قوی ترین و شدیدترین آنهاست، تعلق ماهیت به وجود است که ماهیت هم در ذهن و هم در خارج نیازمند وجود است.
ب) نحوه ی دیگر تعلق، تعلقی است که یک شئ در ذات و حقیقت خود به ذات و حقیقت شئ دیگر نیاز دارد. مانند تعلق ممکن به واجب.
ج) یک نحوه از تعلق، تعلق شئ در ذات و نوعیت به ذات و نوعیت شئ دیگر است. مانند تعلق عرض به موضوع آن. یعنی عرض هم در ذات و هم در نوعیت خود به وجود و نوعیت موضوع نیاز دارد.
د) تعلق دیگر تعلق وجود و تشخص یک شئ هم در حدوث و هم در بقاء به طبیعت و نوعیت متعلق به است. مانند تعلق صورت به ماده، زیرا صورت در تشخص محتاج ماده است البته نه به ماده معین بلکه به ماده مبهم و غیرمتعینی که در ضمن ماده معین و مشخصی، متحقق می گردد. مانند تعلق و رابطه ی سقف واحد با ستون های متغیّر، سقفی که بر روی چند ستون بنا شده و به تدریج برخی از ستون ها را با ستون های دیگر جابه جا می کند، پس از مدتی تمام پایه ها تعویض می گردند در حالی که سقف به وحدت شخصی خود باقی است. براساس این مثال از آن جهت صورت به ماده ی مبهم نه متعین نیازمند است که اگر صورت به ماده ی خاصی وابسته باشد با تبدّل آن، تشخص صورت و وجود آن منتفی می گردد. در حالی که می بینیم صورتی واحد در خلال تبدّلات باقی می ماند.
و) نحوه ی دیگر تعلق این است که چیزی به حسب وجود و تشخص به چیز دیگری تعلق داشته باشد البته فقط در حدوث و نه در بقاء مانند تعلق نفس به بدن. نفس در ابتدای حدوث و پیدایش خود مانند طبایع مادی که به ماده ای مبهم نیازمندند، به ماده ی بدنی مبهمی تعلق می گیرد که با وجود تحولات و تغییراتی که در تعین دارد، هویت نفس همچنان ثابت و بدون تغییر باقی می ماند. پس هویت انسان از حیث هویت نفس، شخص واحدی است اما از حیث جسمیت به معنای ماده و موضوع متعین نه به معنی ماده ی مبهم واحد نیست.

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:26:00 ب.ظ ]