کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



  • ۱-۱-   ذهن ­آگاهی

     

    منظور از ذهن­ آگاهی، آگاهی لحظه به لحظه از حس­های بدنی (مثل گرما و سرما، فشار، سوزش، درد و…)، افکار (مثل من آدم ناتوانی هستم) و احساسات (مانند احساس شادی، غمگینی و دلهره) می­باشد. در تعلیمات ذهن­ آگاهی به بیماران آموزش داده می­شود تنها از این حس­های بدنی، افکار و احساسات آگاه شوند و بدون آن­که در مورد خوب یا بد بودن آن قضاوتی کنند، فقط آن را بپذیرند. به­عبارتی هدف اصلی ذهن ­آگاهی، پذیرش حس­های بدنی، افکار و احساسات می­باشد. ذهن­ آگاهی شامل یک آگاهی پذیرا و عاری از قضاوت از آن­چه که اکنون در حال وقوع است، می­باشد. ذهن ­آگاهی توجه آگاهانه نسبت به امور در زمان حاضر است. هر فکر، احساس یا هیجانی که وارد توجه می­شود به همان­گونه که هست مورد تأیید و پذیرش قرار می­گیرد، این واکنشی پیشگیرانه برای افکاری است که فرد را غمگین یا مضطرب می­ کند و به فرد کمک می­ کند تا به حالت تعادل بعد از هیجان­های تجربه  شده  منفی بازگردد (بایرون[۱]، ۲۰۰۶).

     

    پایان نامه - مقاله - متن کامل

     

    کابات زین[۲] معتقد است فنون ذهن ­آگاهی با فراهم آوردن فرصتی برای مراقبه در افزایش آرام بخشی عضلانی و کاهش نگرانی، استرس و اضطراب مؤثر می­باشد (کابات زین، ۲۰۰۳).

     

    ذهن ­آگاهی به رشد سه کیفیت خودداری از قضاوت، آگاهی قصدمندانه و تمرکز به لحظه کنونی در توجه فرد نیاز دارد که توجه متمرکز بر لحظه حال پردازش تمام جنبه­های تجربه­ی بلاواسطه شامل فعالیت­های شناختی، فیزیولوژیکی یا رفتاری را موجب می­شود. به واسطه تمرین­ها و تکنیک­های مبتنی بر ذهن آگاهی فرد نسبت به فعالیت­های روزانه خود آگاهی پیدا می­ کند، به کارکرد اتوماتیک ذهن در دنیای گذشته و آینده آگاهی می­یابد و از طریق آگاهی لحظه به لحظه از افکار، احساسات و حالت­های جسمانی بر آن­ها کنترل پیدا می­ کند و از ذهن روزمره و اتوماتیک متمرکز بر گذشته و آینده رها می­شود (سگال و همکاران، ۲۰۰۲، به نقل از بیرامی، ۱۳۸۸)

     

    همچنین، بیر(۲۰۰۳)، «ذهن ­آگاهی» را به­عنوان مشاهده­ فاقد قضاوت نسبت به جریان در حال پیشرفت درونی و بیرونی محرک­ها و بروز آن­ها تعریف کرد. قضاوت نکردن، ذهن­ آگاهی را پرورش می­دهد وقتی شما با وضعیت هیجانی یا فیزیکی سختی رو به رو می­شوید، قضاوت نکردن درباره­ی تجربیات، بیشتر از آن­چه که می­بینید و هستید و چیزی که باید باشید، آگاه می­شوید. البته این از پذیرش تجربیات لذت­آور و دردناک ناشی می­شود (جاکوبسن و همکاران، ۲۰۰۰ به نقل از آذرگون، ۱۳۸۹).

     

    هر چند هدف اصلی ذهن آگاهی آرام سازی نیست، اما مشاهده رویدادهای منفی درونی بدون هیچ گونه قضاوتی درباره آن­ها، یا برانگیختگی فیزیولوژی باعث بروز آرامش می­شود. ذهن ­آگاهی مشاهده محرک­های درونی و بیرونی همان­گونه که اتفاق می­افتد بدون هیچ­گونه قضاوت و پیش داوری است. ذهن آگاهی مهارتی است که به افراد اجازه می­دهد که در زمان حال، حوادث را کمتر از آن میزان که ناراحت کننده­اند دریافت کنند. وقتی اشخاص نسبت به زمان حال آگاه می­شوند دیگر توجه خود را روی گذشته یا آینده معطوف نمی­کنند. بیشتر مشکلات روانی معمولاً با حوادثی که در گذشته روی داده یا در آینده اتفاق خواهد افتاد مربوط است. به عنوان مثال افرادی که اضطراب دارند نگرانی از مشکلات آینده باعث ایجاد ترس و دلشوره در آن­ها می­شود (کابات زین و همکاران،۲۰۰۲؛ بایر، ۲۰۰۳؛ به نقل از آذرگون، ۱۳۸۹). ذهن ­آگاهی بر اساس آموزش یک سری تکالیف به صورت هشیار و خود آگاه است. هر تمرین به طور هدفمند و آگاهانه می ­تواند ظرفیت و توانایی نظام پردازش اطلاعات را افزایش دهد. آموزش ذهن آگاهی مستلزم یادگیری فراشناختی و راهبردهای رفتاری جدید برای متمرکز شدن روی توجه، جلوگیری از نشخوارهای فکری و گرایش به پاسخ­های نگران کننده است. همچنین باعث گسترش افکار جدید و کاهش هیجانات ناخوشایند می­شود (کری جی، ۲۰۰۴؛ به نقل از آذرگون، ۱۳۸۹).

     

    در حال حاضر بسیاری از روان­شناسان بالینی از ذهن­آگاهی به­عنوان یک روش درمانی غیر دارویی بسیار کارآمد، برای کاهش استرس و اضطراب استفاده می­ کنند. همچنین پژوهش­های اخیر نشان داده که ذهن آگاهی می ­تواند در درمان بسیاری از مشکلات جسمی، روانی، ذهنی و دردهای مزمن و استرس تأثیری فوق العاده داشته باشد. در مجموع می­توان گفت هرچه انسان بیدارتر و هشیارتر باشد و حواسش نسبت به اتفاقات جاری و اکنون زندگی­اش جمع­تر باشد ذهن­آگاه­تر است و پاسخ­هایش به تحریکات زندگی خردمندانه­تر و مؤثرتر و آرامش و اطمینان قلبی او بیشتر است (ساسون، ۱۳۸۵؛ به نقل از رحمانی نوش آبادی، ۱۳۹۱).                                                                                                                                                                                                       

     

    اخیراً علاقه به استفاده از مداخلات ذهن آگاهی برای درمان اضطراب اجتماعی رو به افزایش است. این تا حد زیادی بر اساس نقش مستند فرآیندهای توجهی ناسازگار در حفظ اضطراب اجتماعی (برای مثال: توجه به نشانه­ های درونی از تفکر منفی و تصور از خود ) می­باشد. با این­که تعریف ذهن ­آگاهی بین محققان و پژوهشگران متفاوت است. با این حال، این عقیده که ذهن­ آگاهی شامل افزایش توجه و آگاهی از لحظه حاضر است، در بین تعاریف مختلف مشترک است (اشمرتز و همکاران،۲۰۱۲). فرایندهای توجهی محدود و ارزیابانه در اختلال اضطراب اجتماعی می­توانند در نقطه مقابل توجه ذهن­آگاهانه باشند که به معنای توجه کردن به یک شیوه خاص- متمرکز بر هدف، بودن در لحظه حال و غیر قضاوتمندانه است (کوکوسکی و همکاران، ۲۰۰۹). امکان دارد که افزایش ذهن­ آگاهی به فرد کمک کند تا توجه­اش را به کار اجتماعی در دست انجام متمرکز کند (اشمرتز و همکاران، ۲۰۱۲ ). ممکن است أثر ذهن­ آگاهی به واسطه ایجاد بهبودی در توانایی تنظیم هیجانات و کاهش نشخوار فکری باشد (اشمرتز، ۲۰۰۸). تصور می­شود که هدایت توجه فرد به تجربه حال حاضر ذاتاً منابع سوگیری را درگیر می­ کند که در غیر این صورت ممکن است برای نشخوار فکری استفاده شود. با توجه به أثر ثابت شده پردازش پس رویدادی بر اضطراب اجتماعی، مدل­های شناختی در حال حاضر پردازش پس رویدادی را به عنوان یک عامل اصلی و نگهدارنده در اضطراب اجتماعی تصور می­ کنند. به علاوه این پیشنهاد شده که چنانچه پردازش پس رویدادی را بتوان مختل کرد، اضطراب اجتماعی کاهش می­یابد، اگرچه هیچ مطالعه­ای منتشر نشده که به طور تجربی بررسی کرده باشد که چگونه پردازش پس رویدادی مختل می­شود اما پاره ای شواهد وجود دارد که نشان می­دهد ذهن ­آگاهی تأثیر متضاد بر نشخوار فکری دارد (کاسین[۳]و رکتور[۴]، ۲۰۱۱).                                 ممکن است ذهن ­آگاهی بتواند پردازش پس­رویدادی را به وسیله کاهش شدت پریشانی که یک شخص در طول یک موقعیت اجتماعی یا عملکردی تجربه می­ کند، کاهش دهد. مشاهده غیر قضاوتی افکار، هیجانات و احساس­های فیزیکی در غیاب رفتارهایی برای گریز و اجتناب و فاجعه سازی عواقب بایستی کاهش پاسخ­های ترس را تشویق کند (کاسین و رکتور، ۲۰۱۱)، در واقع ذهن­ آگاهی با نشخوار فکری ارتباط منفی دارد (اشمرتز و همکاران، ۲۰۱۲) و تحقیقات اخیر حاکی از آن است که نشخوار فکری پس­رویدادی یک فرآیند مهم در حفظ اضطراب اجتماعی است (اشمرتز، ۲۰۰۸). بنابراین ذهن آگاهی ممکن است به واسطه کاهش نشخوار فکری مؤثر باشد (اشمرتز و همکاران، ۲۰۱۲). همچنین رابطه منحصر به فرد بین تحمل هیجانی ضعیف­تر و علایم اضطراب اجتماعی شدید نشان می­دهد که درمان اضطراب اجتماعی ممکن است  به وسیله مدل­هایی که بر افزایش درک و پذیرش هیجانات تمرکز دارند ثمر­بخش باشد (مکاتی و کوگل، ۲۰۱۳). ممکن است ذهن­ آگاهی توسط مکانیسم­های دیگری با اضطراب اجتماعی رابطه داشته باشد. به­عنوان مثال بوگلز و مانسل (۲۰۰۴) بر نقش ذهن ­آگاهی در کاهش توجه متمرکز بر خود تأکید کرده­اند، در حالی­که دیگران بر پتانسیل ذهن ­آگاهی در کاهش سوگیری توجه برای تهدیدهای اجتماعی تمرکز داشته اند (اشمرتز و همکارن،۲۰۱۲). به نظر می­رسد ذهن­آگاهی افزایش یافته، احتمالاً  شکلی سازگارانه از توجه متمرکز بر خود را پرورش می­دهد که  نشخوار فکری و اجتناب هیجانی را کاهش می­دهد و خود تنظیمی رفتار را بهبود می­بخشد (بایر، ۲۰۰۹).

     

    • Byron

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    [۲] – Kabat-Zinn

     

     

     

    [۳] -Cassin

     

    [۴]- Rector

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 08:41:00 ب.ظ ]




  • [۱] : مهارت های زندگی را می توان مجموعه ای از توانایی ها که زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید را فراهم می آورند دانست. این توانایی ها فرد را قادر می سازد مسئولیت نقش اجتماعی خود را بپذیرد و بدون لطمه زدن به خود و دیگران با خواسته ها و انتظارات و مشکلات روزانه به ویژه در روابط بین فردی به شکل موثر روبرو شوند. با این توصیف مهارت هایی که به مهارت های زندگی موسوم هستند بی شمارند و ماهیت و تعاریف آنها نسبت به فرهنگ ها و موقعیت ها تغییر می یابد (طارمیان،۱۳۸۰،ص۴۵).

     

     مهارت حل مساله[۲] : عبارت است از تشخیص و کاربرد دانش و مهارت هایی که منجر به پاسخ درست فرد به موقعیت گردد و یا فرد را به هدف خویش برساند. به عبارت دیگر مهارت حل مساله، فرایند تفکر منطقی و منظمی است که به فرد کمک می کند تا هنگام رویارویی با مشکلات راه حل های متعدد را جستجو کند و سپس بهترین راه حل را انتخاب نمایند    (ملکی ،۱۳۸۲،ص۴۰).

     

    مهارت شهروند جهانی[۳] عبارت است از توانایی درک و فهم مسائل جهانی، بین المللی و روابط بین کشورها و انسان های کشورهای مختلف (فتحی واجارگاه،۱۳۸۳،ص۲۷).

     

    مهارت فناوری و اطلاعات[۴]: به معنای  توانایی استفاده از اینترنت و کامپیوتر در افزایش و غنی سازی یادگیری در حوزه های گوناگون درسی است (میرزاحسینی،۱۳۹۰، ص۱۷۲).

     

     مهارت تصمیم گیری[۵] مهارتی است که به انسان کمک می کند تا در جاهایی که دچار تردید می شود خود را نجات دهد و درست تصمیم گیری کند. اصولاً همیشه این ضرورت وجود دارد که باید به نحو موثری در مورد مسائل زندگی تصمیم گرفته شود و انسان قبل از هر تصمیمی باید قدرت بررسی جوانب مختلف انتخاب های خود را داشته باشد، اگر چنین شود بدون شک از بهداشت روانی مناسبی برخوردار خواهد بود (ملکی ،۱۳۸۲،ص۵۲).

     

    مهارت مشارکت و همکاری[۶] : به معنای توانایی شرکت موثر و فعال در تعاملات گروهی و توانایی برقراری تعادل بین نیازهای گروهی و فردی (میرزاحسینی،۱۳۹۰، ص ۱۷۱).

     

    مهارت برقراری ارتباط[۷] : ناظر بر ایجاد ارتباط انسانی با اطرافیان و در نظر گرفتن حقوق دیگران و ابراز احساسات خود و درک احساسات دیگران است (کیانی، ۱۳۸۴،ص ۵۸).

     

    مقطع متوسطه[۸] : دوره متوسطه عبارت است از دوره برزخ یا دوره انتقالی میان آموزش پایه که عمومی و غیر تخصصی است و آموزش تخصصی تر در سطح آموزش عالی. در این دوره دانش آموزان گروه سنی چهارده تا هفده یا هجده ساله تحصیل می کنند (صافی،۱۳۹۰).

     

    دانش آموز[۹] : از لحاظ لغوی به معنی کسی است که دانش می‌آموزد و در اصطلاح، برای اطلاق به محصلان رسمی در سطح تحصیلات قبل از دانشگاه به کار می‌رود (ملکی،۱۳۸۲).

     

    دانلود مقاله و پایان نامه

     

    ۱- ۶- تعاریف عملیاتی

     

    مهارت های زندگی: در این پژوهش، میزان مهارت های زندگی دانش آموزان در قالب  شش مولفه حل مساله، تصمیم گیری، ارتباط، مشارکت و همکاری، شهروند جهانی و مهارت استفاده از فناوری اطلاعات به وسیله پرسشنامه ۴۱ گویه ای سنجیده می شود.

     

    مهارت حل مساله: در این پژوهش، مولفه حل مساله توسط پرسشنامه مهارت های زندگی سنجیده می شود که شامل سوالات، ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶ و این گویه ها عبارتند از، مراحل حل مساله در مواجهه با مشکلات زندگی، انتخاب موثرترین راه حل، توانایی مواجهه با مسائل مختلف، آگاهی از چگونگی تفکر واضح و حل مسائل در شرایط بحرانی و غیره است.

     

    مهارت تصمیم گیری: در این پژوهش، مولفه تصمیم گیری توسط پرسشنامه مهارت های زندگی سنجیده می شود که شامل سوالات ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳ و این گویه ها عبارتند از،    تصمیم گیری بر مبنای آگاهی، تصمیم گیری بر مبنای ارزیابی دقیق موقعیت ها، تصمیم گیری منطقی براساس اهداف واقع بینانه، مسئولیت اعمال خودم را می پذیرم، آمادگی برای تغییر تصمیم دارم، بر مبنای اطلاعات کامل تصمیم گیری می کنم و غیره است.

     

    مهارت شهروند جهانی: در این پژوهش مولفه شهروند جهانی توسط پرسشنامه مهارت های زندگی سنجیده می شود که شامل سوالات ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹ و این گویه ها عبارتند از، شرکت موثر و فعال در تعاملات گروهی، تعامل فرهنگی بین جوامع، برای صلح تلاش        می کنم، آشنایی با مسائل حقوق بشر، برقراری ارتباط با مردمان جوامع دیگر،  احترام به قوانین بین الملل است.

     

    مهارت برقراری ارتباط: در این پژوهش مولفه ارتباط توسط پرسشنامه مهارت های زندگی سنجیده می شود که شامل سوالات ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۲۸ و این گویه ها عبارتند از، ارتباط کلامی موثر با دیگران، ابراز وجود در اکثر مواقع، فرد کمرویی نیستم، درک احساسات دیگران، مقاومت در برابر خواسته های نامعقول دیگران، استفاده از روش های مناسب برقراری ارتباط، انعطاف پذیری در ارتباط و غیره است.

     

    مهارت مشارکت و همکاری: در این پژوهش مولفه مشارکت و همکاری توسط پرسشنامه مهارت های زندگی سنجیده می شود که شامل سوالات ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۳۵، ۳۶ و این گویه ها عبارتند از، پذیرش انواع نقش ها، مشترکات بین علایق گوناگون را شناسایی    می کنم، شرکت در مباحث گروهی، نقش های گروهی را از  نقش فردی جدا می دانم، بین نیازهای گروهی و فردی تعادل ایجاد می کنم، تلاش برای رسیدن به هدف های گروه و غیره است.

     

    مهارت فناوری و اطلاعات: در این پژوهش مولفه فناوری و اطلاعات توسط پرسشنامه مهارت های زندگی سنجیده می شود که شامل سوالات ۳۷، ۳۸، ۳۹، ۴۰، ۴۱ و این گویه ها عبارتند از، استفاده از اینترنت و رایانه، استفاده از شیوه های جدید مطالعه با رایانه، آگاهی از سازماندهی اطلاعات، برنامه ریزی از طریق رایانه، نقش فناوری اطلاعات در افزایش و غنی سازی یادگیری است.

     

     

     

    [۱] – Life Skills

     

    [۲] – Problem-Solving Skill

     

    [۳] – Global Citizen Skill

     

    [۴] – IT

     

    [۵] – Decision-Making Skill

     

    [۶] – Coopreation

     

    [۷] – Communication

     

    [۸] – Secondary  Level

     

    [۹] – Student

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:40:00 ب.ظ ]




  • امید و هدف والدین، معلمان و دست اندرکاران تعلیم و تربیت این است که کودکان به نوجوانان و سپس به جوانان و بزرگسالانی تبدیل شوند که توانایی دسترسی موفقیت آمیز به خواسته­ها و آمال خویش و جامعه را دارا بوده و به عنوان شهروندان موثر و با کفایت در زندگی فردی و اجتماعی شایستگی هایی را بروز دهند. امید این بوده و هست که نسل آینده با تعارض و کشمکش های فزاینده زندگی روزانه سازگارانه برخورد نموده و از آسیب رساندن به خود و جامعه اجتناب کنند. همین طور وجود انسان های متعهد، نوع دوست، مستقل، با عزت، مبتکر و مشکل گشاء از امتیاز و ویژگیهای جوامع بالنده ذکر شده است (نفیسی ۱۳۷۷، به نقل از ادیب ۱۳۸۲، ص ۱۱).

     

    چنین خواسته ها و آرمان هایی در سطوح گوناگون اهداف آموزشی نظام های تربیتی قابل مشاهده است. برای مثال در اهداف غایی نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران که شورای عالی آموزش و پرورش در تاریخ۳۰/۷/۱۳۷۷ تصویب نموده است مهمترین اهداف به ترتیب زیر ذکر شده است:

     

    آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

     

      • پرورش متعادل عواطف انسانی و همزیستی مسالمت آمیز.

     

      • پرورش روحیه اعتماد به نفس و استقلال شخصیت.

     

      • پرورش روحیه مشارکت و همکاری در فعالیت های گروهی.

     

      • تقویت روحیه گذشت، فداکاری و ایثار در روابط اجتماعی.

     

      • پرورش روحیه مسئولیت پذیری و مشارکت در فعالیت های دینی، فرهنگی و اجتماعی.

     

      • پرورش سعه صدر و تحمل آراء دیگران در برخورد با اندیشه ها.

     

      • تامین سلامت جسمی و بهداشت روانی با فراهم کردن شرایط مناسب.

     

      • ایجاد روحیه ساده زیستی، قناعت و پرهیز از هرگونه اسراف و تجمل گرایی.

     

    • شناخت ارزش و قداست کار و معاش حلال (صافی،۱۳۸۵،صص۱۶-۱۴).

    همه موارد ذکر شده از ویژگی های مطلوب یک شهروند متعادل و مقبول اجتماعی است که بایستی در نظام تعلیم و تربیت به مفهوم اعم و برنامه درسی به مفهوم اخص، سرلوحه     فعالیت ها قرار گیرد. با این حال با مروری بر نظام های آموزشی و جهت گیری های علمی آن می توان دریافت که این گونه اهداف چندان جایگاهی در فعالیت های برنامه درسی و مدرسه‌ای ندارند. نظام سنتی مدارس بر طیف وسیعی از دانش ها و مهارت ها تاکید دارد که به زندگی روزمره چندان مرتبط نیست، برنامه های درسی تاکید بر گذشته دارند و افزایش دانش و اطلاعات و احساس لزوم انتقال آنها به دانش آموزان جایگاهی را برای آموزش مهارت های زندگی باقی نگذاشته است (اورکین و ون دی،۱۹۹۶).[۱] در نظام های جاری، رایج ترین الگوی مورد استفاده در برنامه درسی تاکید بر موضوع های مدون درسی[۲] به عنوان منبع اطلاعاتی است (کلاین،۱۳۸۱،ص۱۹۶). در این الگو چندان جایگاهی برای نیازهای دانش آموزان و جامعه به عنوان منابع اطلاعاتی لحاظ نمی گردد.

     

    تصمیم گیری ها، عمدتاً توسط متخصصان موضوعات خاص علمی انجام می پذیرد و اهداف از پیش طراحی شده و تجویزی با حداقل توجه به نیازهای فراگیران ارائه می شود و عمده ترین فعالیت یادگیری دانش آموزان عبارت از خواندن، نوشتن و حفظ کردن می باشد. در چنین شرایطی تربیت شهروندان مجهز به مهارت های زندگی و اجتماعی دور از انتظار خواهد بود، که خود موجب آسیب پذیری آنان در برابر مشکلات و خطرات آتی می گردد و متعاقباً جامعه را با دشواری های خاصی مواجه می سازد. چنین وضعیتی نسل آینده را در حل مسائل عادی و روزمره زندگی کم توان ساخته و قدرت حل مسأله و تصمیم گیری صحیح را از آنان سلب می کنند. به نظر کاوالیک[۳] (۱۹۹۴) بخشی از مسئولیت مدارس مربوط به آموزش مهارت های زندگی است. جامعه در حال دگرگونی است، اما مدارس هنوز از زمان عقب هستند. معلمان عمدتاً به جای آموزش عملی تجربیات، بر استفاده از کتاب درسی تاکید دارند. در صورتی که زندگی واقعی بهترین منبع برای برنامه درسی دانش آموزان است، چون برنامه درسی بایستی مبتنی بر واقعیات زندگی باشد و از آن الهام بگیرد (ادیب،۱۳۸۲،ص ۱۲).

     

    تحقیقات گوناگون فقدان و یا کمبود مهارتهای زندگی دانش آموزان در سطوح مختلف تحصیلی را تائید می کنند. کیامنش(۱۳۷۹) در گزارش تحقیقی خود بیان داشته است که         ” عملکرد دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی در حوزه مهارتهای زندگی از حداقل مورد انتظار(۶۰%) کمتر بوده است”. براساس نتایج، تحقیقات خارج از کشور نیز به فقدان مهارت های زندگی دانش آموزان در سطوح مختلف اشاره می کنند. برای مثال ون دی (۱۹۹۶) در کار تحقیقی خود گزارش می دهد که دانش آموزان مورد مطالعه، از نظر مهارت های زندگی مانند همکاری[۴]، پشتکار[۵]، حل مسأله[۶] و صمیمیت[۷] ضعیف بوده اند. همچنین گامبو[۸] در تحقیقی نشان داده است که والدین از عدم توجه آموزش متوسطه به مهارت های زندگی دانش آموزان      گله مند بوده اند (گامبو ۲۰۰۰،به نقل از ادیب ۱۳۸۲،ص ۱۲).

     

     

     

     

     

     

    [۱] -Orkin and Wendie

     

    [۲] -Subject Matter

     

    [۳] -Kovalik

     

    [۴] -Collaboration

     

    [۵] -Perseverance

     

    [۶] -Problem Solving

     

    [۷] -Intimacy

     

    [۸]-Gumbo

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:40:00 ب.ظ ]




  • آموزش مهارت های زندگی در سال ۱۹۷۹ و با اقدامات بوتوین آغاز گردید (خسروی، ۱۳۹۰). وی یک مجموعه آموزش مهارت های زندگی برای دانش آموزان کلاس هفتم تا نهم تدوین نمود که با استقبال فراوان متخصصان بهداشت روان مواجه گردید. این برنامه آموزشی به نوجوانان یاد می داد که چگونه با بهره گرفتن از مهارت های، رفتار جرأت مندانه، تصمیم گیری و تفکر نقاد در مقابل وسوسه یا پیشنهاد سوء مصرف مواد از سوی همسالان مقاومت کنند. هدف بوتوین طراحی یک برنامه واحد پیشگیری اولیه بود و مطالعات بعدی نشان داد که آموزش مهارت های زندگی تنها در صورتی به نتایج مورد نظر ختم می شود که همه مهارت ها به فرد آموخته شود. پژوهش ها حاکی از آن بودند که این برنامه در پیشگیری اولیه چندین نوع مواد مخدر از جمله سیگار موفق بوده است (ادیب، ۱۳۸۲).
    پایان نامه

     

    به دنبال این اقدام مقدماتی از سال ۱۹۹۳ به بعد سازمان بهداشت جهانی[۱] با هماهنگی یونیسف برنامه آموزش مهارت های زندگی را به عنوان یک طرح جامع پیشگیری اولیه و ارتقای سطح بهداشت روانی کودکان و نوجوانان معرفی نمود (سازمان بهداشت جهانی،۱۹۹۴). هدف از این برنامه افزایش توانایی روانی – اجتماعی کودکان و نوجوانان بود تا آنها بتوانند با مسائل و دشواری های زندگی سازگارانه برخورد کنند. آموزش مهارت های زندگی طراحی شده توسط یونیسف، صندوق بین المللی کودکان و نوجوانان از بدو پیدایش در کشورهای مختلف در مورد صدها هزار نوجوان که در موقعیت های مختلف قرار داشتند به کار رفته است (امامی،۱۳۸۳، ص ۶۵).

     

    با توجه به اینکه نتایج مطالعات انجام شده حاکی از آن است که همراه با افزایش سن میزان مصرف الکل و سیگار در بین دانش آموزان دبیرستانی و نوجوانان افزایش می یابد. بنابراین برنامه های پیشگیرانه باید نوجوانان را قبل و یا در طول سال اول دبیرستان آماج هدف قرار دهند. آموزش مهارت های زندگی یک رویکرد مبتنی بر مدرسه است، که به منظور پیشگیری از مصرف الکل، سیگار و سایر مواد در بین نوجوانان از طریق آموزش مهارت هایی جهت مقاومت در برابر فشارهای اجتماعی برای مصرف مواد و کمک به دانش آموزان در توسعه مهارت های اجتماعی و خودکنترلی طراحی شده است و اثربخشی این برنامه ها در پیشگیری از مصرف مواد نیز تائید شده است (بوتوین ۲۰۰۰،صص ۲۳-۲۲).

     

     

    در ایران هم به منظور پیشگیری از استعمال سیگار و سوء مصرف مواد مخدر و آموزش مهارتهای اجتماعی و خودکنترلی در وزارت آموزش و پرورش دفتری تشکیل شده است که این قبیل فعالیت ها را سیاستگذاری و اجرا می نماید. همچنین چند سالی است که طرح آموزش مهارتهای زندگی زیر نظر سازمان بهزیستی، یونیسف، سازمان بهداشت جهانی و اخیراً آموزش و پرورش در سطح متوسطه اجرا می شود و لازم به ذکر است که برای دانش آموزان دبیرستانی ۲ واحد درسی در مورد مهارتهای زندگی در نظر گرفته شده است (خسروی، ۱۳۹۰، ص ۲۸).

     

    [۱] -World Health Organization (WHO)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:39:00 ب.ظ ]




  • هیچ توافقی بر روی تعاریف مهارت های زندگی وجود ندارد. برای مثال برخی متخصصان        مهارت های زندگی را به عنوان مجموعه ای از دانش، نگرش و رفتاری تعریف می کنند که برای موفقیت های زندگی ضروری هستند(پیتمن[۱]،۱۹۹۱،برلین[۲]،۱۹۹۵به نقل از فتحی واجارگاه ،۱۳۸۹،ص۳). فتحی(۱۳۸۳) با استناد به دیدگاه صاحب نظران معتقد است که “مهارت های زندگی شامل توانایی هایی از قبیل ارتباط بین فردی، تصمیم گیری معقول، حل تعارض و انجام دادن مسئولیت های اجتماعی می باشد”.

     

    مقاله - متن کامل - پایان نامه

     

    از دیدگاه استنتن[۳] و همکاران (۱۹۸۰)، مهارت های زندگی شامل اینکه چگونه مردم با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند و چگونه امور زندگی روزانه شان را هدایت می کنند، می باشد. در این دیدگاه مهارت های زندگی به عنوان برخی شرایط لازم برای افزایش دادن توانایی های اجتماعی و روان شناختی تعریف شده اند به طوری که ماشین وار می توانند نیازها، سختی ها و فشارهای زندگی روزانه را به طور موثر اداره کنند(سل بای[۴]،۲۰۰۰) در یک مفهوم کلی، مهارت های زندگی مجموعه توانایی هایی هستند که موجب بروز برخی رفتارهای انطباقی و مثبت می شوند که برای سعادت و موفقیت در زندگی روزانه ضروری هستند (فتحی واجارگاه،۱۳۸۳، ص ۳).

     

    برلین[۵] (۲۰۰۱) مهارت های زندگی را این چنین تعریف می کند، مهارت های زندگی شامل طیف وسیعی از دانش و مهارت های تعامل بین فردی است که برای زندگی بزرگسالی اساسی         می باشد (ادیب ،۱۳۸۲،ص۱۳). از نظر سازمان بهداشت جهانی، اصطلاح مهارتهای زندگی درمعانی مختلف به کار رفته است:

     

    – مهارتهای مربوط به امرار معاش مانند این که چگونه فرد مشغول کاری شود.

     

    – مهارتهای مراقبت از خود مانند مصرف غذاهای سالم، درست مسواک زدن و غیره.

     

    – مهارتهایی که برای پرداختن به موقعیت های پرخطر زندگی استفاده می شوند، مانند توانایی نه گفتن در مقابل فشار جمع جهت استفاده از مواد مخدر (سازمان بهداشت جهانی،۱۳۷۷،ص ۱۶).

     

    به نظر هامبورگ[۶] و گازدا[۷] (۱۹۹۵)، آموزش مهارت های اجتماعی زیر مجموعه ای از آموزش مهارت های زندگی می باشد. در واقع، آموزش مهارت های زندگی، آموزش رسمی و شکل یافته مهارت های لازم برای بقای زندگی با دیگران و موفقیت در جامعه پیچیده می باشد (لواسانی،۱۳۷۸،ص۶۲).

     

    از نظر بالدو[۸] و فرانسیس[۹] مهارت های زندگی، کودکان و نوجوانان را قادر می سازد که دانش                  (آنچه را می دانند) و نگرش و ارزش های خود (آنچه احساس می کنند و بدان باور دارند) را به عمل تبدیل نمایند. منظور از مهارت های زندگی این است که هر کودک در کنار آموزش خواندن و نوشتن به مهارت هایی دست یابد که به مدد آنها بتواند ابتدا به شناخت درستی از خود دست پیدا کند و سپس به خوبی با افراد و محیط اطراف ارتباط برقرار سازد و به حل مشکلات خود و جامعه و محیط زیست یاری دهد (صادقی،۱۳۸۵). مهارت های زندگی عبارتند از، توانایی هایی که زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید را فراهم می آورند. این   توانایی ها فرد را قادر می سازد مسئولیت های اجتماعی خود را بپذیرد و بدون لطمه زدن به خود و دیگران با خواسته ها و انتظارات و مشکلات روزانه به ویژه در روابط بین فردی به شکل موثری روبرو شود (طارمیان  و همکاران،۱۳۸۷).

     

    گازدا و بروکز[۱۰] (۱۹۸۷) مهارت های زندگی را چنین تعریف کرده اند، همه مهارتها و آگاهی هایی که لازمه زندگی موثر هستند و در چهار زمینه خانوادگی، تحصیلی، اجتماعی و شغلی لازم و ضروری اند به طوری که در هر یک از این زمینه ها قابل تعریف و قابل اندازه گیری به صورت عینی می باشند (آقاجانی،۱۳۸۱، ص ۵۰).

     

    مهارتهای زندگی مهارتهایی هستند که برای افزایش توانایی های روانی- اجتماعی[۱۱] افراد آموزش داده می شوند و فرد را قادر می سازند که به طور موثر با مقتضیات و کشمکش های زندگی روبرو شود (سازمان بهداشت جهانی،۱۳۷۷، ص۱۶). از آنجا که عوامل فرهنگی و اجتماعی تعیین کننده ماهیت دقیق برنامه مهارت های زندگی هستند، بنابراین این برنامه ممکن است از نظر اهداف و محتوای آموزشی در کشورها و نواحی مختلف متفاوت باشد (سازمان بهداشت جهانی، ۱۳۷۷، ص ۱۴).

     

    فیروزبخت (۱۳۷۱) با اشاره و استناد به دیدگاه روانشناس معروف انسانگرا، آبراهام مازلو[۱۲] و طبقه بندی ارائه شده توسط وی از نیازهای انسان، معتقد  است که می توان به سطوح سلسله مراتب نیازهای وی، سطح دیگری تحت عنوان شرکت موثر در یک جامعه متنوع را اضافه کرد بدین معنا که، او نیازها را با محوریت ارتباط بین فردی بررسی می کند و در توضیح نیاز سطح شش می گوید در  آستانه قرن جدید ما نیاز داریم راه و رسم زندگی در یک جامعه متنوع را بیاموزیم دنیای ما از اقوام، جنسیت ها، طبقات اجتماعی، گروه های سنی و فرهنگ های مختلف تشکیل شده است برای زندگی و عملکرد مناسب در یک چنین دنیای متنوع محتاج و متکی به ارتباطات هستیم، شرکت موثر در دنیای اجتماعی متنوع نقش بسیار مهم و حساسی در زندگی حرفه ای دارد، زندگی در یک دنیای متنوع مثل سایر نیازهای مازلو وقتی بیشتر جلوه می کند که نیازهای اساسی برآورده شده باشند. درگیر شدن در این تنوع می تواند برخی از نیازهای اساسی انسان را برآورده کند (ادیب،۱۳۸۲،ص۲۷).

     

    از سوی دیگر می توان با توجه به نیازهای اساسی مطرح شده توسط مازلو مجموعه ای از مهارتهای زندگی معطوف به رفع نیاز را به شرح زیر بیان نمود:

     

      • نیازهای جسمانی[۱۳] (فیزیولوژیکی): قابلیت های حرفه ای – بهداشت جسمی و روانی.

     

      • نیاز به امنیت و ایمنی[۱۴]: مهارت های ارتباطی و بین فردی- بهداشت و سلامت جسمی و روانی- رعایت نکات ایمنی.

     

      • نیاز به عشق و تعلق[۱۵] : مهارت های ارتباطی و بین فردی- مشارکت و همکاری- همدلی- تحمل آزادی- مهارت های شهروندی.

     

      • نیاز به عزت نفس و احترام به خود[۱۶]: مهارت های ارتباطی و بین فردی- خودآگاهی و داشتن هدف در زندگی – افزایش عزت نفس.

     

      • نیاز به خودشکوفایی یا تحقق خویشتن: مهارت های خودآگاهی و داشتن هدف در زندگی ، تفکر خلاق- تفکر انتقادی و مهارت های ارتباطی و بین فردی

     

    • مشارکت موثر در یک جامعه متنوع : مهارت های ارتباطات اجتماعی و روابط بین فردی- همکاری – مشارکت – همدلی (خسروی، ۱۳۹۰).

    چنانچه ملاحظه گردید تعاریف مهارت های زندگی متعدد هستند بنابراین مصادیق آنها هم متنوع خواهد بود. از نظر پژوهشگر تعریف زیر که تلفیقی از مجموع تعاریف فوق الذکر     می باشد مناسب ترین تعریف برای مهارتهای زندگی است، منظور از مهارتهای زندگی آن نوع توانایی ها و مهارت های عملی است که موجب رفتارهای مثبت و سازگارانه گردیده و فرد را جهت پذیرش مسئولیت های فردی و اجتماعی آماده می سازد و  وی را برای مواجهه با مشکلات و حل آن از طریق کاربرد روش های تحلیلی و مشارکتی از جمله حل مسئله، ایفای نقش و … آماده می سازد.

     

    [۱] -Pittman

     

    [۲] -Brolin

     

    [۳]-Stanton

     

    [۴] -Selby

     

    [۵] – Barlin

     

    [۶] -Hamborg

     

    [۷] – gazda

     

    [۸]- Baldo

     

    [۹]- francis

     

    [۱۰] -Brooks

     

    [۱۱] -Psychosocial Competence

     

    [۱۲] – Abraham Maslow

     

    [۱۳]-  Phsyiological needs

     

    [۱۴] -Security needs

     

    [۱۵] -Love and belonging

     

    ۴- self-needs

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:39:00 ب.ظ ]