کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



  • بندورا (۱۹۷۷) معتقد است که، کودکان و نوجوانان رفتار مدل­های مختلف را تقلید می­ کنند. او با بررسی کودکان ناسازگاری پی به وجود مدل­های ناسازگار مورد تقلید این کودکان در محیط اطراف برد. بر اساس پژوهش خود بیان کرد که کودکان و نوجوانان رفتارهای تهاجمی و یا مطیعانه را از مدل­ها می­آموزند (بندورا، ۱۹۷۷).

     

    دیدگاه روانشناسی شناختی

     

    برونر معتقد است نظریه­ های رفتاری عوامل محیطی را علل عمده رفتارهای سازگاری و ناسازگاری می­دانند، در نظریه­ های شناختی عامل اصلی به وجود آورنده و نگهدارنده­ی هر گونه رفتار از جمله رفتارهای ناسازگار و سازگار را فرآیندهای شناختی، یعنی افکار و ادراکات فرد به حساب می­آورند. در نظریه­ها چنین فرض می­شود که علت ناسازگاری انسان­ها رویدادهای محیطی نیست، بلکه برداشت­ها و تصورات آنان از این رویدادهاست (گاز، ۱۹۹۰). براساس این دیدگاه به کسی سازگار گفته می­شود که توانایی و قدرت پردازش صحیح اطلاعات را داراست و چون قادر به انجام چنین کاری است برای خود ارزش واقع­بینانه قائل می­شود تا تحت تأثیر نوسانات روانی دردناک و اختلاف با دیگران، دچار اختلال نشود، این فرایند به او کمک می­ کند تا به احساس مناسب­تری نسبت به زندگی دست یابد و خود را با شرایط مختلف سازگار نماید (باکر، ۱۹۹۸).

     

     

    نظریه بافت­گرا

     

    برونفن برنر (۱۹۸۹) بیان می­دارد که دیدگاه بافت­گرا، اکولوژیک و تئوری­های سیستمی «سازگاری» در قالب تعاملات مکرر و مستمر ارگانیسم با محیط پیرامونی توصیف می­گردد. در مجموعه­ی این دیدگاه­ها، «سازگاری» در قالب «نوعی سیستم کنشوری در بافت حاکم بر کنش­ها» تعریف می­گردد. بدین معنا که در این دسته از نظریات مجموعه عوامل متعددی بر نحوه­ی سازگاری فرد تأثیر می­گذارد. نظام حاکم بر روابط اعضای خانواده، جنسیت، سن، فرهنگ، ارزش­ها، سبک­های تربیتی رایج در جامعه و مجموعه پدیده­های روانی و تحولی همانند بلوغ و پیامدهای عاطفی و شناختی آن همگی از جمله عوامل مؤثر بر نحوه­ی سازگاری فرد در سنین مختلف می­باشد (برونفن برنر، ۱۹۸۹).

     

    جردس و مالینکروت (۱۹۹۴) در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که عوامل عاطفی یا روانی می­توانند با سازگاری دانش­ آموزان مرتبط باشند. مسایلی چون اضطراب، افسردگی، اختلاف بین والدین دانش ­آموز و ارتباط ضعیف بین دانش ­آموز و پدر و مادرش می ­تواند بر تعداد زیادی از عوامل مقابله­ای مثل سازگاری تحصیلی، سازگاری شخصی و اجتماعی، مهارت­های اجتماعی، مهارت­های تصمیم ­گیری، سلامت روانی و حمایت اجتماعی تأثیری منفی داشته باشد.

     

    ادموندسون (۲۰۱۰) در تحقیق خود به این نتیجه رسید که بین حساسیت عاطفی، کنترل هیجانی، بیانگری اجتماعی و کنترل اجتماعی و سازگاری تحصیلی رابطه­ای مثبت و معنی­دار وجود دارد. این نتایج به این معنی است که مهارت حساسیت عاطفی (توانایی تعبیر درست حالات و نشانه­ های عاطفی دیگران)، کنترل عاطفی (توانایی مخفی­کردن عواطف و احساسات)، بیانگری اجتماعی (توانایی سلیس­ گویی و درگیر کردن دیگران در مباحثات اجتماعی) و کنترل اجتماعی (توانایی وفق دادن و سازگار کردن خود با موقعیت­های اجتماعی مختلف) بر سازگاری تحصیلی تأثیرات مثبت دارد و احتمال سازگاری تحصیلی را افزایش می­دهد.

     

    الیوت و مک کریگور (۲۰۰۱) در تحقیق خود نشان داد که ارتباطات منطقی و عقلانی بین کمال­گرایی و اهداف پیشرفت، وجود دارد. آنها همچنین معتقد بودند که دانش­آموزی که از سطح بالایی از کمال­گرایی اجتماع­مدار برخوردار باشد، به وسیله نیاز به ترس از شکست، برانگیخته می­شود.

     

    ژانگ، گان و چام (۲۰۰۷) به این نتیجه دست یافتند که کمال­گرایی منفی با فرسودگی تحصیلی و کمال­گرایی مثبت با درگیری شناختی و رفتاری رابطه مثبت دارد. کاسترو و ریس (۲۰۰۳) بیان می­دارند که کمال­گرایی به طور معنی­داری پیشرفت تحصیلی را پیش ­بینی می­ کنند. ریس و دلوو (۲۰۰۲) در تحقیق خود به این نتیجه رسیدند که کمال­گرایی غیر انطباقی با فقر بهزیستی هیجانی و سازگاری تحصیلی، همراه است.

     

    میچلسون و برنس (۱۹۹۸) بیان داشتند که فرسودگی و بدگمانی به طور مثبت با کمال­گرایی اجتماع­مدار رابطه دارد و همچنین رابطه معنی­داری بین فرسودگی و بعد مثبت کمال­گرایی نیافتند.

     

    [۱]. Guse

     

    [۲]. Bronfenbrenner

     

    [۳]. Gerdes

     

    [۴]. Mallickrodt

     

    [۵]. Edmonson

     

    [۶].  Elliot

     

    [۷]. McGregor

     

    [۸]. Zhang

     

    [۹]. Gan

     

    [۱۰]. Cham

     

    [۱۱]. Rice

     

    [۱۲]. Dellwo

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 07:04:00 ب.ظ ]




  • اضطراب

     

    اضطراب به منزله بخشی از زندگی هر انسان، در همه افراد در حد اعتدال آمیز وجود دارد و در این حد به عنوان یک پاسخ سازش یافته تلقی می شود. فقدان اضطراب ممکن است فرد را  با مشکلات و خطرهای قابل ملاحظه ای مواجه گرداند. اضطراب است که فرد را وا می دارد تا برای معاینه کلی به پزشک مراجعه کند یا در یک جاده لغزنده با احتیاط رانندگی کند و بدین ترتیب زندگی طولانی ترو بارورتری داشته باشد. بالعکس اضطراب مرضی نیز وجود دارد چرا که اگر حدی از اضطراب می تواند سازنده و مفید باشد و اگر اغلب مردم اضطراب را تجربه می کنند اما این حالت ممکن است جنبه مزمن و مداوم بیابد که در این صورت نه تنها    نمی توان پاسخ را سازش یافته دانست بلکه باید آنرا به منزله منبع شکست، سازش نایافتگی و درماندگی فراگیری دانست که فرد را از بخش عمده ای از امکاناتش محروم کند، فقط بر اساس راهبردهای محدود کننده آزادی و انعطاف فردی کاهش می یابد و طیف گسترده اختلال های اضطرابی را که از اختلال های شناختی و بدنی تا ترس های غیر موجه و وحشتزدگی ها گسترده اند به وجود می آورد (دادستان،۱۳۸۳).

     

     

    اساساً اضطراب را نمی‌توان در قلمرو آنچه تحت عنوان آزردگی مشخص می‌شود محدود کرد، چرا که احساس اضطراب نه تنها در بیماران افسرده، وسواسی و روان گسسته وجود دارد، بلکه در افراد بهنجار نیز به صورت‌های مختلف، پدیدار می‌گردد. شاید به همین دلیل است که در مورد اضطراب نمی‌توان تعریف مشخص و روشنی را ارائه داد، چرا که اضطراب در افراد مختلف به گونه‌های متفاوت بیان می‌شود. با توجه به موارد ذکر شده می‌توان در زیر به تعاریفی در زمینه اضطراب پرداخت:

     

     

    لافون[۱] اضطراب را این چنین تعریف می‌کند: اضطراب یک انتظار به ستوه آورنده است و ممکن است در تنشی گسترده، موحش و اغلب بی‌نام اتفاق می‌افتد، این حالت که به شکل احساس و تجربه کنونی است مانند هر اغتشاش هیجانی در سطح همبسته روانی و بدنی در فرد پدید می‌آید و ممکن است یک تهدید عینی و اضطراب‌آور داشته باشد. در واقع اضطراب به عنوان احساسی رنج‌آور است که با یک موقعیت ضربه‌آمیز کنونی یا به انتظار خطری که به شئی نامعینی وابسته است، تعریف می‌شود (دادستان، ۱۳۷۵).

     

    – اضطراب یک حالت احساسی و هیجانی است که از خصوصیات برجسته آن تولید حالت بی‌قراری و دلواپسی است که با اتفاقات زمان و شرایط تناسب ندارد (معانی، ۱۳۷۰).

     

    – اضطراب حالت هیجانی ناخوشایند و مبهم و وضعیت تحریک تشدید شده هیجانی است که اساسا نگرانی یا ترس را هم دربر دارد (آرتور[۲]، ۲۰۰۷).

     

    – اضطراب را در واقع همه انسان‌ها تجربه می‌کنند، اضطراب احساس ناخوشایند و اغلب مبهم دلواپسی است که با یک یا چند تا از احسا‌س‌های جسمی همراه می‌گردد (آلن[۳]، ۱۹۹۰).

     

    اما تعریف D.S.M.I.V – از اضطراب این گونه است :

     

    نگرانی پیشاپیش نسبت به خطرها، بدبختی‌های آینده، توأم با احساس بی‌لذتی، با نشانه‌های بدنی تنش، منبع پیش بینی نشده می‌تواند درونی‌ یا بیرونی باشد (پورافکاری، ۱۳۶۸).

     

    و نهایتاً این که  اضطراب عبارت است از احساس مبهم و توأم با ناراحتی که اغلب منشاء و علت مشخصی ندارد، و برای فرد شناخته شده نیست (آرلن[۴]، ۱۹۹۸).

     

    دست یافتن به تعریفی دقیق از اصطلاح اضطراب بسیار دشوار است. اکثر نظریه پردازان با لانگ موافقند که اضطراب یک مفهوم فرضی است. یعنی اضطراب نوعی تصور است که وجود خارجی و عینی ندارد ولی در تفسیر پدیده های مشاهده پذیر می تواند مفید باشد. لانگ مدلی سه سیستمی از اضطراب ارائه داده است که به طور وسیع به فهم تعریف های مختلف کمک کرده است. نیمرخ اضطراب در افراد مختلف بسته به اینکه کدام نظام بیشترین تأثیر را پذیرفته است، متفاوت خواهد بود. اضطراب در وسیع ترین معنی، به عنوان یکسری پاسخ های جسمی، روانی و رفتاری به فشار روانی در نظر گرفته می شود (پاول و انرایت، ۱۹۹۱).

     

    دادستان (۱۳۸۲)، اضطراب را به عنوان واکنش فرد در مقابل یک موقعیت ضربه آمیز، یعنی موقعیتی که تحت تأثیر بالا گرفتن تحریک ها اعم از بیرونی و درونی واقع شده و فرد در مهار کردن آنها ناتوان است در نظر    می گیرد. همچنین، اضطراب ناراحتی در عین حال روانی و بدنی است که بر اثر ترس مبهم و احساس ناامنی و تیره روزی قریب الوقوع در آدمی به وجود می آید.

     

    به عقیده کوپر[۵](۲۰۱۰)، هر نیروی که ثبات روانی یا جسمی را از میدان خویش سوق دهد و در فرد ایجاد فشار نماید، اضطراب نامیده می شود. یا می توان گفت اضطراب وقتی روی می دهد که تهدید نسبت به فرد وجود داشته باشد. یک تهدید برحسب این که چه مفهومی برای فرد دارد می تواند ایجاد فشار نماید.

     

    به نظر رولو می ، اضطراب عبارت است از ” ترسی که در اثر به خطر افتادن یکی از ارزشهای اصولی شخص ایجاد می شود (رولومی، ۱۹۸۳). هر کسی ترس ها و نگرانی هایی دارد. فروید ادعا می کرد اگر اضطراب و ناراحتی همرا با آن، افراد را برانگیزد راه های جدید مقابله با معضلات زندگی را تشخیص دهند، می تواند انطباقی باشد. اضطراب خواه انطباقی باشد یا غیر انطباقی، می تواند موجب ناتوانی شدید گردد. اضطراب علل بسیاری دارد و همه مردم در زندگی آنرا تجربه می کنند. طبیعی است که مردم هنگام مواجهه با موقعیت های تهدید کننده و تنش زا مضطرب شوند، اما احساس اضطراب شدید و مزمن در غیاب علت واضح، امری غیر عادی است. اضطراب شامل احساس عدم اطمینان در ماندگی و بر انگیختگی فیزیولوژیکی می شود. شخصی که مضطرب است از عصبی بودن و تنش و بی قراری و تحریک پذیری شکایت می کند و اغلب در به خواب رفتن مشکل دارد. اضطراب شدید ممکن است بعد از وقوع یک حادثه، با پیش بینی حادثه ای در آینده، یا براثر تصمیم به مقاومت در برابر اشتغال ذهنی به موضوعی خاص. یا به هنگام تغییر جنبه نامطلوبی از رفتار، یا برخورد با محرک ترس آور، روی می دهد. رفتارهای مشاهده شده در اضطراب هر چند بسیار متنوع هستند، اما در یک چیز مشترک اند: تغییر یا احتمال تغییر در هر موقعیت آشکار ساز اضطراب دخیل است (ساراسون و ساراسون،۱۹۸۷).

     

    اگر چه مقدار محدودی اضطراب برای رشد بشر ضرروی است ولی مقدارزیاد آن نیز باعث اختلال رفتار می شود واغلب اوقات شخص را مجبور به نشان دادن رفتار نوروتیک یا پسیکوتیک می نماید (شاملو ، ۱۳۶۹).

     

    زبان فرانسوی نگرانی را از اضطراب جدا می کند. در بین مردم آلمان واژه Angst و در بین مردم آنگوساکسن Anxiety به هر دو معنی به کار می رود (پورو[۸]، بنقل از شجاع رضوی، ۱۳۷۶).

     

    برای اولین بار پزشک آمریکایی بنام برد[۹] در سال ۱۸۶۹ اضطراب را تعریف کرد. از سال ۱۸۹۰ برمید اضطراب را اختلالی تعریف می کرد که نشانه آن یک احساس انقباض و خفگی است. فروید در سال ۱۹۸۹ نوروز اضطراب را به عنوان یک واحد بالینی باز شناخت. علامت اصلی این بیماری نگرانی، اضطراب و دلهره می باشد. در اوایل سال ۱۹۱۰ سر ویلیام اسلر[۱۰]، متوجه ارتباط بین درد سینه و هیجانات زندگی شد و کشف کرد که اضطراب و فشار باعث بیماری می گردد.

     

    کانن[۱۱] اثرات اضطراب روی حیوانات و انسان ها را مطالعه کرد، به خصوص واکنش «جنگ و گریز» را مورد توجه قرار داد. یکی از اولین تلاش های علمی برای تشریح فرآیند بیماری های وابسته به اضطراب به وسیله پزشک دانشمند هانس سلیه به عمل آمد. او در سال ۱۹۴۶ برای مرزی که در مقابل حالت های اضطراب آور قرار می گیرد سه مرحله قائل شد:

     

      • واکنش در برابر خطر

     

      • مقاومت

     

    • فرسودگی یا عجز (کوپر[۱۲]، به نقل از مدیحی، ۱۳۷۰)

    اریک فرام در سال ۱۹۶۵ نظریه خود را بر تعارض بین نیاز فرد برای آزادی و اضطرابی که آزادی پیش         می آورد بنا نهاده است (آزاد، ۱۳۷۶).

     

    در دهه ۱۹۷۰ روانشناسی بنام ریچارد اس. لازاروس[۱۳] اظهار داشت که واکنش ناشی از اضطراب به چگونگی ارزیابی (آگاهانه، نا آگاهانه) او از میزان صدمه، تهدید یا به مبارزه طلبیدن آن حادثه مربوط می شود (کوپر، به نقل از مدیحی، ۱۳۷۰).

     

    سپس در جریان سال های پایانی قرن ۱۹ و آغاز قرن بیستم دیدگاه مبتنی بر پدیده آیی زیست شناختی روان آزردگی جای خود را به دیدگاه فرویدی مبتنی بر پدیده آیی روان شناختی داد. فروید اصطلاح روان آزردگی را به معنای دیگری به کار برد و بر این نکته تأکید کرد که این اختلال از علل جسمانی ناشی نمی شود بلکه ریشه در اضطراب دارد بدین معنی که وقتی خاطرات و امیال سرکوب شده، ناهشیار کوشش می کنند تا از سطح ناهشیاری به سطح هشیاری راه یابند. اضطراب به علامت هشدار دهنده پایگاه (من) آشکار می شود و رفتارهای نوروزی را به عنوان شیوه بیان اضطراب و یا دفاع علیه آن قلمداد می شوند و در دهه های اخیر نظریه پردازان مختلف و به خصوص نظریه پردازان رفتارنگر معتقدند که روان آزردگی گسترده ای وسیع تر از آنچه در وضع کنونی تحت عنوان اختلال های اضطرابی مشخص می شود، پوشش می دهد.

     

    دانشجوی پزشکی هنگام امتحان، تنها اضطراب شدید ندارد، بلکه بازداری ذهنی و تمایل به فرار نیز او را آزار می داد. مورد مبتلا به هراس دندانپزشکی، از واکنش شدید سیستم عصبی پاراسمپاتیک رنج می برد (عرق کردن و غش). علایم فلج کننده در این موارد، مانند باز داری ذهنی و غش، نمایان گر مکانیزم های بقایی هستند که در دورانی خاص، یعنی ماقبل تاریخ، برای کاهش عواقب وخیم یک حمله سودمند بوده اند. اما در دوران کنونی، خود این علایم باعث می شوند که در دفعات بعدی، ترس شخص از مواجه با موقعیت بیشتر گردد. شخص از این می ترسد که مبادا این واکنش های ابتدایی فلج کننده دوباره تکرار شوند (دادستان، ۱۳۷۶).

     

    [۱] -Lafon

     

    [۲] -Arthur

     

    [۳] -Allen

     

    [۴] -Arlene

     

    [۵] -Cooper

     

    ۲ -Rollo May

     

    ۱ -Sarasun

     

    [۸]- Pouro

     

    [۹] -Berd

     

    [۱۰] -William Esler

     

    [۱۱] -Cannen

     

    [۱۲] -Cooper

     

    [۱۳] -Richard S. Lazarus

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:04:00 ب.ظ ]




  • اضطراب یک احساس منتشر، بسیار ناخوشایند، و اغلب مبهم دل واپسی است که با یک یا چند تا از     احساس های جسمی همراه می گردد، مثل احساس خالی شدن سردل، تنگی قفسه سینه، طپش قلب، تعریق زیاد، سردرد، یا میل جبری ناگهانی برای دفع ادرار، بیقراری و میل به حرکت نیز از علائم شایع است. اضطراب یک علامت هشدار دهنده است، خبر از خطری قریب الوقوع می دهد و شخص را برای مقابله با تهدید اماده می سازد (کاپلان و سادوک ۲۰۰۴؛ به نقل از رفیعی و رضاعی، ۱۳۸۷).

     

     

    در DSM-IV-R، انواع گوناگونی از اضطراب تعریف شده است که عبارتند از:

     

      • اختلالات هراس

     

      • فوبی ها (آگورافوبیا – فوبی اجتماعی – فوبی ساده)،

     

      • اختلال وسواسی – اجباری

     

      • اختلال استرس پس از سانحه

     

    • اختلال اضطراب منتشر

    در گزارشی جدید از همان دیدگاه (DSM-IV-R) انواع اختلالاتی که هسته مرکزی آنها  اضطراب است تحت عنوان اختلال های اضطرابی، با ۱۲ زیر گروه در نظر گرفته شده است:

     

      • اختلال وحشت زدگی

     

      • اختلال گذر هراسی

     

      • اختلال وحشت زدگی با گذر هراسی

     

      • اختلال هراس آشکار و پنهان

     

      • اختلال هراس اجتماعی

     

      • اختلال وسواس فکری- عملی

     

      • اختلال فشار روانی پس آسیبی

     

      • اختلال فشار روانی حاد

     

    • اختلال اضطراب فراگیر

    ۱۰-اختلال اضطراب ناشی از بیماری جسمانی

     

    ۱۱-اختلال اضطراب ناشی از مواد

     

    ۱۲-اختلال اضطرابی که هنوز مشخص نشده است (لطفی، کاشانی و وزیری، ۱۳۸۳).

     

    این گروه اختلالات به این دلیل با هم طبقه بندی شده اند که از نظر تئوری، علامت اساسی همه آنها اضطراب است. مطالعات متعددی حکایت از وجود اختلال اضطراب منتشر در ۲ تا ۵ درصد جمعیت کلی می کنند (کاپلان و سادوک ۲۰۰۴؛ به نقل از رفیعی و رضاعی، ۱۳۸۷). در اینجا به اختصار به توضیح برخی از اختلالات اضطرابی یاد شده پرداخته می شود:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:03:00 ب.ظ ]




  • پاسخ اضطراب چهار عنصر دارد:
    ۱) عناصر شناختی:  مانند کم شدن فعالیت شناختی و بی توجهی نسبت به محرک های محیطی
    ۲) عناصر بدنی: واکنش های اضطرابی بدن به خطر به علاوه تغییرات موجود در ظاهر مثل رنگ پریدگی، افزایش ضربان قلب و غیره.
    ۳) عناصر هیجانی: احساس دلهره و وحشت زدگی
    ۴) عناصر رفتاری جنگ و گریز: مثل کاهش اشتها، پرخاشگری، میخکوب شدن و غیره (روزنهان[۱]، سلیگمن[۲]، بنقل از سید محمدی، ۱۳۸۰).
    شیوع اضطراب
    شیوع اختلالات اضطرابی بیش از سایر اختلالات روان پزشکی است. شیوع ۳/۷ درصدی این اختلال در ایالات متحده آمریکا بیش از هر زمان دیگری بوده است. میزان شیوع مادام العمر آن نیز به ۶/۱۴ درصد می رسد. تقریباً تمام اختلالات اضطرابی در بین زنان و گروه های پایین اقتصادی- اجتماعی شیوع بیشتری دارد (سانتراک[۳]، ۲۰۰۴؛ به نقل از فیروز بخت، ۱۳۸۸).
    اختلالات اضطرابی از شایع ترین طبقات اختلالات روانی است. در مطالعه ملی ایالات متحده آمریکا همزمان گزارش شده است که از هر ۴ نفر یکی واجد معیارهای تشخیصی اختلال اضطرابی است و میزان شیوع ۱۲ ماهه این اختلال ها ۷/۱۷ درصد است. زنان با شیوع مادام العمر ۲/۱۹ درصد بیشتر ممکن است دچار یک اختلال اضطرابی شوند. دست آخر این که با افزایش طبقه اجتماعی- اقتصادی از شیوع اختلالات اضطرابی کاسته     می شود (کاپلان و سادوک ۲۰۰۴؛ به نقل از رفیعی و رضاعی، ۱۳۸۷).
    به منظور تعیین وسعت جنبه های متعدد اضطراب، بررسی هایی که روی جمعیت عمومی صورت گرفته است، نشان می دهند که بیش از یک سوم بزرگسالان دچار ناراحتی عصبی، خصوصاً اضطراب هستند. اضطراب در مرد ها و طبقه اقتصادی مرفه و جوانان کمتر است و در زنان و افراد کم درآمد و سالمندان بیشتر است (خدایاری، ۱۳۷۹).
    مطالعات در بستون[۴] به وسیله ویلر[۵]، وایت[۶]، رید[۷] و کهن[۸] نشان داده است که تقریباً ۵۰ درصد اشخاص بالغ به این ناراحتی ها مبتلا هستند. معمولا اکثر این عده علایم حقیقی عارضه را داشته اند ولی هرگز به دنبال معالجه آن  نمی روند. بروز اضطراب در زن ها دو بار بیشتر از مردان دیده شده است که این بیماران از نظر اجتماعی و اقتصادی یا زمینه تحصیلی با دیگران فرقی ندارند (خدایاری، ۱۳۷۹).
    در مورد اضطراب، ماکس[۹] و لیدر[۱۰] (۱۹۹۲) با بررسی ۲۲ مطالعه انجام شده در این زمینه برآورد کرده اند که تقریباً ۳ درصد جمعیت عمومی به حالت اضطراب دچار هستند. کوپر در سال ۱۹۶۹ گزارش می کند که ۲۷ درصد بیمارانی که با علائم روانی به پزشکان عمومی خود مراجعه می کنند دچار حالت اضطرابی هستند. ۱۳ درصد از کودکان بین ۹ تا ۱۷ سال دچار اضطراب هستند. این طبقه بندی مجموعه ای از بیماری ها مانند وسواس و ترس از قرار گرفتن در جمع را شامل می شود. در این میان وسواس آسان تر قابل مشاهده است. کودکانی که بیش از حد در مورد هر چیز از تکالیف مدرسه گرفته تا زمین لرزه نگرانند در گروه مبتلایان به اختلال اضطراب فراگیر قرار دارند (بلک برن[۱۱] و دیویدسون[۱۲]، به نقل از توزنده جانی، ۱۳۷۴).
    [۱] -Rosenhan
    [۲] -Seligman
    [۳]-Santrock
    [۴]- Boston
    [۵] -Wheeler
    [۶]- White
    [۷]- Reed
    [۸]- Cohen
    [۹]-Max
    [۱۰] -Lider
    [۱۱]- Blackbern
    [۱۲]-Davidson

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:03:00 ب.ظ ]




  • محققان در گزارش های خود موارد زیر را به عنوان ریشه های اضطراب گزارش می کنند:

     

      • شواهدی وجود دارد که استعداد به اضطراب در دوران رشد قبل از تولد پیدا می شود.

     

      • اوتورانک ضربه تولد را به عنوان اولین اضطراب تلقی می کرد.

     

      • نظریه روانکاوی به مسئله جدا شدن از مادر را به عنوان منبع اضطراب تأکید می کند.

     

      • ضربه هیجانی حاصل از جدائیها نیز عامل اصلی اضطراب تلقی شده است.

     

     

    • پاسخ اضطراب را برخی محققان به عنوان پاسخی یادگرفته تلقی می کنند (کلارنس، به نقل از وهاب زاده، ۱۳۷۰).

    درجات اضطراب

     

    اضطراب را می توان به درجاتی تقسیم کرد:

     

    الف) اضطراب مواج آزاد: اضطرابی است شدید، مداوم، عمومی و نامرتبط به یک چیز معین که نوعاً در اختلالات اضطرابی دیده می شود و غالباً پیش درآمد پانیک است.

     

    ب) بی تابی: یک حالت بیقراری و ناراحتی که اغلب با نشانه های عضلانی مانند بیقراری حرکتی، تشویق روانی (اضطراب به دستگاه عضلانی سرریز کرده است) مشخص می شود.

     

    ج) تنش: عبارتست از کشیدگی، بیقراری حرکتی و روانی و بیم.

     

    د) هراس: عبارت است از یک حمله اضطرابی به شدت در هم کوبنده که منجر به نا به سامانی در اعمال ایگو شده و باعث تغییرات فیزیولوژیکی و وحشت می گردد.

     

    ر) اضطراب طبیعی: استرسی که در آن منشأء و منبع اضطراب حقیقی واقعی است (کلارنس، به نقل از وهاب زاده، ۱۳۷۰)

     

    تشخیص بالینی اضطراب

     

    در طبقه بندی تشخیصی دو طبقه بندی گسترده کاربردی وجود دارد . نخست طبقه بندی بین المللی سازمان بهداشت جهانی از بیماری (ICD) که اکنون مورد تجدید نظر قرار گرفته و مجموعه کاملی از آن در سال ۱۹۹۳ تحت عنوان (۱۰ ICD) ارائه می شود و در حال حاضر نهمین نسخه تجدید نظر شده آن موجود است. دوم، راهنمای تشخیصی آماری اختلال های روانی انجمن روان پزشکی آمریکا که در سال ۱۹۸۰ برای سومین بار مورد تجدید نظر واقع شده (DSM III) و مجدداً در سال ۱۹۸۷ تحت عنوان (DSM III .R) تجدید نظر و منتشر شد (پاول و انرایت، ۱۹۹۱). نسخه تجدیدنظرشده چهارمین راهنمای تشخیصی آماری اختلال های روانی انجمن روان پزشکی آمریکا نیز هم اکنون موجود می باشد.

     

    دانلود مقاله و پایان نامه

     

    [۱] -Clarens

     

    [۲] -tension

     

    [۳]- panic

     

    [۴] -diagnostic

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:02:00 ب.ظ ]