کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



دغدغه‌های شغلی در نظریه سازه مندی مسیر شغلی[۱] نیز مطرح شده است.  ساویکاس[۲] نظریه سوپر از رشد شغلی را به روز کرده و توسعه داده تا در جامعه چند فرهنگی و اقتصاد جهانی از آن استفاده شود.  نظریه سازه مندی مسیر شغلی بر این نکته تاکید دارد که ما تظاهراتی از واقعیت را به نمایش می‌گذاریم نه خود واقعیت را.  مسیرهای شغلی پیچیده‌اند. آنها همزمان با انتخاب‌هایی که افراد انجام می‌دهند شکل می‌گیرند. حین انتخاب‌ها خودپنداره فرد به نمایش گذاشته می‌شود و اهدافش در واقعیت‌های نقش‌های شغلی که انجام می‌دهد ظاهر می‌شود. افراد  مسیر شغلی شان را با معنا بخشیدن به رفتار شغلی و تجارب حرفه ای شکل می‌دهند. مسیر شغلی به زنجیره ای از موقعیت‌هایی اشاره دارد که توسط شخص از مدرسه تا بازنشستگی گذرانده شده است.  که می‌توان گفت همان مرا حل رشد شغلی سوپر است. در این نظریه ما به داستان‌های افراد گوش می‌کنیم تا از آنها شخصیت شغلی[۳]،  انطباق پذیری مسیر شغلی و مضمون زندگی[۴] را بررسی کنیم. شخصیت شغلی،  که در خانواده اصلی شکل می‌گیرد و درخلال مراحل رشد شغلی،  در بین همسالان،  همسایه‌ها و مدارس رشد می‌کند.  شخصیت شغلی یعنی توانایی‌ها،  نیازها،  ارزش‌ها،  علایق مرتبط با مسیر شغلی.  این نظریه علایق را به  عنوان یک راه ارتباطی می‌بیند که بازتاب معناهایی است که ریشه اجتماعی دارند و به فرد در گروه اعتبار می‌دهند.  (جی هوگان و‌هالند، ۲۰۰۳) [۵] موضوعات زندگی،  در بدو ورود به یک حرفه افراد به دنبال آن هستند که توانمندی‌های خودشان را بفهمند و از عزت نفس خودشان محافظت کنند. یعنی کار تظاهری است از خود و رشد مسیر شغلی ادامه روند بهبود هماهنگی بین خود و موقعیت است.  شغل تظاهری از خود است و رشد و پیشرفت در مسیر شغلی نتیجه هماهنگی بین خود و محیط است  (ریچاردسون، ۱۹۹۳) [۶].  بیشتر افراد بدون توجه به وضعیت اقتصادی و اجتماعی می‌توانند فرصت‌هایی را در کارهایشان بیابند که هم خودشان را ابراز کنند و هم برای جامعه مفید باشند.  انطباق پذیری شغلی می‌گوید که افراد چطور یک مسیر شغلی را می‌سازند در حالی که شخصیت شغلی می‌گوید افراد چه شغلی را انتخاب می‌کنند..

 

 

۲-۲-۱۰ اصول نظریه سازه مندی شغلی

 

    • هماهنگی بین نقش‌های محوری هم چون کار و خانواده، ثبات را تضمین می‌کند، درحالی که عدم تعدل آنها موجب فشار و تنش است.

 

    • مشاغل یک نقش اصلی را فراهم می‌کنند ولی در بعضی افراد نقش‌های دیگر مثل دانشجویی، خانه داری،  والدینی،  اوقات فراغت ممکن است  محوری باشند.

 

    • هر شغلی به ویژگی‌های خاصی نیازدارند که اجازه می‌دهد طیفی از افراد خاص در آن شغل مشغول باشند.

 

    • موفقیت حرفه ای بستگی به این دارد که افراد در مشاغل شان تا چه حد راه های مناسب برای ویژگی‌های شغلی دائمی‌شان بیابند.

 

    • میزان رضایت فرد از کار بستگی به میزان توانایی آنها برای اجرای خودپنداره شغلی شان دارد.

 

    • روند ساختار مسیر شغلی به رشد و اجرای خودپنداره شغلی در نقشهای کاری بستگی دارد.

 

    • اگرچه خودپنداره از پایان جوانی تثبیت می‌شود ولی خودپنداره با زمان و تجربه تغییر می‌کند.

 

    • فرآیند تغییر شغل با بلند چرخه مراحل شغلی مشخص می‌شود که هم زمان از طریق دوره‌های رشد، کشف،  تحقق،  مدیریت و کناره گیری به جلو می‌رود.

 

    • کوتاه چرخه رشد، کشف،  تحقق،  مدیریت و کناره گیری در خلال گذارهایی از یک مرحله شغلی به مرحله بعد رخ می‌دهد. هم چنین هر زمان یک وظیفه فرد توسط وضعیت اقتصادی،  اجتماعی و حوادث فردی هم چون بیماری و جراحت طراحی شغلی و جای گزینی دوباره صورت می‌گیرد.

 

  • بلوغ شغلی سازه ای است روان شناختی که به میزان رشد شغلی فرد در طول پیوستار مراحل شغلی از رشد تا کناره گیری اشاره دارد (لنت و برون، ۲۰۰۵، ص۴۵).

وظایف رشدی،  جامعه جوانان را به بسط شخصیت‌هایشان به دنیای کار و ملحق شدن به آن دعوت می‌کند هدف گذر مدرسه به کارآن است که جوانان بیاموزند که از طریق متناسب کردن شخصیت خود با نقش‌های کاری به جامعه شان کمک کنند.  مراحل رشد شغلی حاکی از تغییر است، اما وظایف رشدی تحقق و ثبات و دوام در هر مرحله را مشخص می‌کنند. مرحله اول روی ریشه و رشد شخصیت شغلی متمرکز است که در حین جوانی نیز ادامه داشته و با شروع دوره جوانی مرحله کشف آغاز می‌شود که فعالیت‌های این دوره فرد را قادر می‌کند تا بر مبنای خود آگاهی[۷] و اطلاعات شغلی بین انتخاب‌های موقتی و موقعیت‌های آزمایشی،  روشن کند که آماده است تا در یک کار مطمئن تثبیت شود؟ در برخی نقاط فرد آماده می‌شود تا شغل را ترک کند و مسئولیتش را به افراد دیگر واگذار کند. درخلال دوره کناره گیری شخص ممکن است علایق جدید در موقعیت‌های دیگر را کشف کند و اگر خیلی دیر باشد، آماده بازنشستگی می‌شود.

 

 

۲-۲-۱۱ ابعاد انطباق پذیری شغلی

 

به نظر ساویکاس،  انطباق پذیری شغلی شامل چهار  بعد دغدغه،  کنترل[۸]،  کنجکاوی[۹] و اعتماد[۱۰] است.

 

پیش از این به تعریف دغدغه مسیر شغلی پرداخته شد.  کنترل مسیر شغلی،  به معنای آن است که افراد احساس کنند و معتقد باشند که مسئول ساختن مسیرهای شغلی شان هستند. در حالی که آنها ممکن است با اشخاص مهم دیگر مشورت کنند، آنها خودشان مالک مسیرهای شغلی خویش هستند. فقدان کنترل مسیر شغلی اغلب بی‌تصمیمی‌مسیر شغلی[۱۱] نامیده می‌شود. ناتوانی برای انتخاب می‌تواند از طریق مداخلات مسیر شغلی که برای تقویت نگر ش مصمم طراحی شده مثل آموزش جرات آموزی[۱۲]،  آموزش تصمیم گیری و آموزش اسناددهی مجدد[۱۳] رفع می‌شود  (لنت و برون، ۲۰۰۵) .

 

کنجکاوی مسیر شغلی،  به علاقه زیاد به دانستن درباره خود و دنیای کار و هماهنگی بین آنها اشاره دارد. کنجکاوی در عمل باعث توجه به آگاهی در تصمیم گیری و تناسب خود با محیط می‌شود. این مشکل بوسیله مداخلاتی مثل بحث در خصوص پاداش‌های درونی و بیرونی،  کارورزی،  تنظیم اهداف،  آموختن چگونگی کشف،  خواندن بروشورهای حرفه ای،  کار در مشاغل پاره وقت و حضور داوطلبانه در موسسات امکان پذیراست. اعتماد مسیر شغلی اعتماد به نفس پیش آیند موفقیت در روبه رویی با چالش‌ها و غلبه بر موانع است  (روزنبرگ،  ۱۹۸۹) [۱۴].  اعتماد حاکی از احساس خودکارآمدی در ارتباط با توانایی فرد برای اجرای موفقیت آمیز دوره ای از فعالیت است. این دوره در گرو آموزش مناسب و انتخاب‌های شغلی است.  فقدان اعتماد شغلی می‌تواند به بازداری مسیر شغلی منجر شود که مانع شکوفایی می‌شود.  بازداری مسیر شغلی از طریق الگوگیری نقش، قدردانی موفق،  تشویق،  کاهش اضطراب و آموزش حل مساله افزایش می‌یابداین مداخلات حس به‌اندازه کافی خوب بودن در افراد ایجاد می‌کنند

 

[۱]- Career construction

 

[۲] – Mark L.  Savickas

 

[۳] – Vocational personality

 

[۴] – LIFE THEMES

 

[۵] – J.  Hogan & Holland

 

[۶] – Richardson

 

[۷] – self-knowledge

 

[۸] – control

 

[۹] – curiosity

 

[۱۰] – confidence

 

[۱۱] – career indecision

 

[۱۲] – assertiveness training

 

[۱۳] – attribution retraining

 

[۱۴] – Rosenberg

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 03:20:00 ب.ظ ]




از نیمه دوم قرن بیستم تاکنون ورزش نقش مهمی در زندگی مردم ایفا کرده­است. برخی از مردم شیفته آرزوها و هیجان­های ورزشی شده ­اند، به طوری که با این ویژگی­ها تعریف می­شوند. ورزش بخش مهمی از زندگی آنها می­شود، تا جایی که به سختی می­توانند خود را از ورزشی که به آن مشغولند جدا کنند (لایی و اس. ویگینز، ۲۰۰۳) در بعضی از کشورها سهم ورزش از تولید ناخالص داخلی،در چند سال اخیر، به طور فزاینده­ای رشد کرده­است، و این کشورها از طریق ترویج ورزش در میان مردم، افزایش بازده کاری، و کاهش هزینه­ های مراقبت از سلامتی را تحقق بخشیده­اند.

 

براساس اطلاعات سال ۲۰۰۲ سازمان بهداشت جهانی، ورزش برای سلامتی جسمی مفید است: ورزش خطر سرطان روده بزرگ را کاهش می­دهد؛ فشار خون را در افراد مبتلا به فشار خون کاهش می­دهد؛ منجر به ایجاد عروق خونی جدید در قلب و سایر عضلات می­شود؛ شریان­های تأمین کننده خون را بزر­گ­تر می­ کند؛ به کنترل وزن کمک می­ کند؛ منجر به کاهش اضطراب و افسردگی می­شود؛ به ساخت و دوام استخوان­ها، عضلات و مفاصل کمک می­ کند؛ از تصلب الشرائین جلوگیری می­ کند؛ آنزیم­های آنتی اکسیدان که سلول­ها را از آسیب رادیکال­های آزاد حفظ می­ کنند، فعال می­ کند؛ حساسیت به انسولین را افزایش می­دهد؛ قند خون را کنترل می­ کند؛ چربی بدن را کاهش می­دهد؛ و می ­تواند به اندازه داروهای ضدافسردگی مؤثر باشد، اما اثرش را دیرتر آشکار می­ کند (سازمان بهداشت جهانی، ۲۰۰۲).

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

تحقیقات گسترده­ای، برای بهبود وضعیت روانی و کاهش استرس و پرخاشگری و تنش­های فرد، تمرین­های منظم هوازی را به عنوان یک روش کارآمد نشان می­ دهند. با ورزش عضلات سخت و سفت و تنیده بدن آرامش و رهایی می­یابند و آدرنالین را که وارد رگ­های خونی می­شود به کار می­گیرند. علاوه بر کنترل مطلوب استرس، فواید روانی دیگر ورزش قابل­توجه است، و آن عبارت است از افزایش هوشیاری، عزت نفس، احساس ارزشمندی و خویشتن­داری. از دیگر نتایج روانی ورزش بهبود ادراک، بهبود روابط انسانی، احساس آرامش، کاهش اختلالات روانی و یادگیری مهارت­های حرکتی است (نوابی نژاد، ۱۳۷۶).

 

صنعتی­شدن جوامع و به تبع آن کاهش تحرک و فعالیت بدنی در افراد، ضرورت پرداختن به ورزش را بیش از پیش نمایان ساخته است، و توجه گسترده­ای را نسبت به ورزش، به ویژه نقش مسائل روان­شناختی در ورزش، معطوف کرده­است.

 

روانشناسی ورزش را علم کاربرد اصول روان­شناختی در زمینه ­های ورزشی دانسته ­اند؛ اصولی که غالباً به ارتقای عملکرد ورزشکاران در زمینه ­های روانی-اجتماعی اختصاص دارند. روان­شناسی ورزش به بررسی رابطه متقابل رفتار فردی و فعالیت بدنی افراد می ­پردازد، و در صدد پاسخگویی به این سؤال اساسی است که عوامل روانی چه تأثیری بر رفتار ورزشی دارند و در مقابل، تجربه­های ورزشی چگونه بر متغیرهای روانی فرد اثر می­گذارند (کاکس[۱]، ۲۰۰۷)

 

عملکرد و موفقیت ورزشی[۲] تا حدود زیادی تحت تأثیر عوامل استرس­زای معمول ورزشی، مانند ارتکاب خطای روانی یا بدنی، تحمل درد و ناراحتی، مشاهده تقلب یا موقعیت رقیب، دریافت جریمه از سوی داور و توبیخ مربی، قرار می­گیرد. ناتوانی در مقابله مؤثر با استرس ورزشی برای عملکرد و رضایت ورزشی ورزشکار زیان­بخش است (بشارت، ۱۳۸۳ب).

 

در جامعه جوان ایران توجه و اقبال فراوانی نسبت به ورزش وجود دارد؛ به گونه­ای که این امر، در معادلات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و… نیز مورد توجه واقع شده­است. طبعاً چنین امری شایسته مطالعات علمی دقیق است، تا از این رهگذر، به بهترین نتیجه­ها نایل شده، و از آسیب­ها و خطرهای احتمالی تا حد ممکن دور ماند.

 

 

۲-۲- بیش­تمرینی

 

بسیاری از مقالات جدید برای تعریف بیش­تمرینی و فراتمرینی، به تعاریف کریدر  و همکاران (۱۹۹۸) اشاره می­ کنند که در پی می­آید.

 

فراتمرینی: تراکم فشار تمرینی و/یا غیرتمرینی که منجر به افت کوتاه­مدت ظرفیت عملکردی، همراه با یا بدون علامت­ها و نشانه­ های روان­شناختی و فیزیولوژیکی ناسازگاری که در آن بازگشت ظرفیت عملکرد ممکن است روزها تا ماه­ها به طول انجامد.

 

 بیش­تمرینی: تراکم فشار تمرینی و/یا غیرتمرینی که منجر به افت طولانی­مدت ظرفیت عملکردی، همراه با یا بدون  علامت­ها و نشانه­ های روان­شناختی و فیزیولوژیکی ناسازگاری که در آن بازگشت ظرفیت عملکرد ممکن است هفته­ها یا ماه­ها به طول انجامد (کریدر و همکاران، ۱۹۹۸).

 

در نوشتجات پزشکی، واژه بیش­تمرینی دارای معانی متعددی است. این واژه برای معانی­ای همچون تمرین سنگین[۳]، فراتمرینی، و سندرم بیش­تمرینی به کار می­رود (مارسلو[۴]، ۲۰۰۶). بیش­تمرینی تمرین­هایی با حجم و شدت زیاد است که با دوره بازیافت ناکافی همراه است و منجر به عدم سازش­پذیری­های فیزیولوژیکی می­شود. در چنین حالتی ممکن است ورزشکار به چندهفته یا چند ماه استراحت یا کاهش زیاد تمرین­ها برای برگشت کامل به حالت اولیه در دوره بازیافت نیاز داشته­باشد (سلامی، ۱۳۷۹).

 

سندرم بیش­تمرینی را نیز چنین تعریف کرده­اند: اختلالات غدد درون­ریز[۵] (هیپوتالامو-هیپوفیزی) که منجر به بی­تعادلی بین میزان تمرین و ظرفیت عملکردی شده و با بازیافت ناکافی بدتر می­شود. همچنین منجر به کاهش عملکرد، درد ماهیچه­ای پایدار، تغییرات ایمنی­شناختی[۶] و غدددرون­ریز پایدار، تغییرات حالت خلقی و خستگی پایدار می­شود (دی­ام­رولفز[۷]، دی­کاروالو[۸]، ام­رتا[۹] و جی­کربز[۱۰]، ۲۰۰۴). این سندرم با ازدست­دادن انطباق­پذیری برابر است و منجر به نشانگانی از این قرار می­شود: افت عملکرد، دشواری تمرین، نبود انگیزه، اختلالات رفتاری (تحریک­پذیری و مالیخولیا)، اختلالات خواب،بازیافت مشکل[۱۱]، افزایش رخداد عوارض ماهیچه­ای، و حساسیت بالاتر نسبت به عفونت (لاک[۱۲] و ماسو[۱۳]، ۲۰۰۴).

 

نشانه­شناسی مرتبط با بیش­تمرینی که در طول ۷۰ سال گذشته از برانگیختگی و بی­قراری به رفتار خونسرد و بازداری تغییر کرده ­است (لمن و همکاران، ۱۹۹۳)، در بین ورزشکاران متعددی مانند بازیکنان بسکتبال، بوکسورها، اسکیت­بازان سرعتی، و شناگران مشاهده شده (سلامی، ۱۳۷۹) و مشکلی جدی برای ورزشکاران استقامتی مانند دونده­ها، دوچرخه­سوارها، شناگرها، پاروزن­ها و ورزشکاران مسابقات سه­گانه[۱۴] است (میهن[۱۵]، ۲۰۰۲). احتمال به­وجود­آمدن بیش­تمرینی در تمام سطوح فعالیت ورزشی وجود دارد (دی­ام­رالفز و همکاران، ۲۰۰۴). سندرم بیش­تمرینی یکی از بیمناک­ترین عواقب در میان ورزشکاران رقابتی است و در نتیجه، از موضوعات مورد توجه در پزشکی ورزشی و تحقیقات علمی است (اورهاوسن[۱۶] و کیندرمن[۱۷]، ۲۰۰۲). چنانچه بیش­تمرینی به موقع شناسایی و از آن جلوگیری نشود، ماه­ها ورزشکار را ازمیادین ورزشی دور نگه می­دارد (امیری، کارگرفرد، مرندی، فرامرزی و جلالی دهکردی، ۱۳۸۷). ورزشکاری که در طول ۷۲ ساعت نتواند تجدید قوا کند، احتمالاً بیش­تمرینی داشته­است (کنتا[۱۸] و هسمن[۱۹]، ۱۹۹۸).

 

مطالعات متعددی نشان داده­اند که سندرم بیش­تمرینی، متراکم­شدن فشارهای چندگانه زندگی را نشان می­دهد؛ فشارهایی مانند تمرین جسمی، کم خوابی، مواجهه با فشارهای محیطی (مانند مواجهه با گرما، رطوبت، سرما، ارتفاع بالا)، فشارهای حرفه­ای، تغییر محل اقامت و مشکلات بین فردی. بنا بر این سندرم بیش­تمرینی می ­تواند به عنوان بخشی از سندرم سازگاری عمومی (GAS)[20] سیل[۲۱] (۱۹۳۶) عمل کند (میوزن[۲۲] و همکاران، ۲۰۰۶).

 

تفاوت بین بیش­تمرینی و فراتمرینی در میزان زمان مورد نیاز برای بازگشت عملکرد به حد طبیعی است، و در زمینه نوع یا طول مدت فشار تمرینی یا درجه آسیب نیست. این تعاریف همچنین نشان­­دهنده این هستند که ممکن است نبود نشانه­ های روان­شناختی با این شرایط رابطه داشته­باشد. به دلیل این که بهبودی از حالت فراتمرینی در دوره­ ای دو هفته­ای ممکن است، این حالت می ­تواند تقریباً بهنجار و مرحله­ای بی­ضرر از فرایند تمرین باشد. با این حال، ورزشکارانی که در حالت بیش­تمرینی قرار دارند، ممکن است ماه ها یا احتمالاً سال­ها برای بهبودی کامل، زمان صرف کنند. فراتمرینی اغلب توسط ورزشکاران در طول یک چرخه تمرینی بهنجار، جهت بهبود عملکرد، انجام می­شود. تمرین تشدیدیافته ممکن است منجر به کاهش در عملکرد شود؛ با این حال، هنگامی که دوره­های مناسب بهبودی فراهم شوند، ممکن است اثر بیش­جبرانی[۲۳] توسط ورزشکاری که عملکرد بهبود یافته را در مقایسه با سطوح پایه­ای، نشان می­دهد، رخ دهد. این فرایند اغلب هنگام رفتن به اردوی تمرینی مورد استفاده قرار می­گیرد، و منجر به افت عملکرد بعدی، که در پی عملکرد پیشرفته رخ می­دهد، خواهدشد. در این شرایط، پاسخ­های فیزیولوژیکی فشار مربوط به ورزش را جبران می­ کنند. این شکل فراتمرینی کوتاه­مدت ممکن است همچنین فراتمرینی عملکردی نیز نامیده شود. هنگامی که این تمرین تشدیدیافته ادامه پیدا کند، ورزشکاران ممکن است وارد حالت فراتمرینی یا فراتمرینی غیرکارکردی شوند، که منجر به رکود یا افت عملکردی که به هفته­ها یا ماه­ها خلاصه نمی­ شود، خواهدشد. فراتمرینی غیرعملکردی تأکید می­ کند که تکامل در پیوستار بیش­تمرینی، منحصراً به طور کمی تعیین نمی­ شود (مثلاً به وسیله افزایش در حجم تمرینی) ولی تغییرات کمی نیز رخ می­ دهند (برای مثال، علامت­ها و نشانه­ های پریشانی روان­شناختی و/یا غدد درون­ریز). این با یافته­ها در مورد سندرم بیش­تمرینی پاراسمپاتیک در مقابل سمپاتیک (احتمالاً همراه با سطوح کورتیزولی ثابت متفاوت و تغییرات ناشی از ورزش در کتکولامین­های آزاد خون)، و یافته­ های اخیر در مورد غدد درون­ریز که از آزمون ورزش مضاعف استفاده می­ کنند، همخوان است.

 

جدول ۲- ۱: بیش­تمرینی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  تمرین تشدیدیافته تمرین (اضافه بار) فرایند
سندرم بیش­تمرینی فراتمرینی غیرعملکردی فراتمرینی عملکردی خستگی شدید برآمد
ماه­ها – … هفته­ها – ماه­ها روزها – هفته­ها روز (ها) بهبود
کاهش رکود/کاهش افت بعدی عملکرد (برای مثال اردوی تمرینی) افزایش عملکرد

 

 

جدول بالا مراحل مختلفی که تمرین بهنجار را از فراتمرینی (عملکردی و غیرعملکردی) و سندرم بیش­تمرینی متمایز
می­ کنند، بیان شده ­اند. هنگامی که تمرین ادامه پیدا می­ کند، یا هنگامی که ورزشکاران تعمداً دوره کوتاه­مدتی از تمرین (مانند اردوی تمرینی) را به منظور افزایش اضافه­بار انجام می­ دهند، ممکن است افت عملکرد کوتاه­مدتی را، بدون علامت­های جدی روان­شناختی، یا سایر علائم منفی طولانی­مدت، تجربه کنند. این فراتمرینی عملکردی (یا فراتمرینی کوتاه­مدت) عاقبت منجر به پیشرفت در عملکرد بعد از بهبودی می­شود. با این حال، هنگامی که ورزشکاران به میزان کافی به تعادل بین تمرین و بهبودی توجه نکنند، ممکن است فراتمرینی غیرعملکردی (فراتمرینی خیلی زیاد) رخ دهد. در این مرحله اولین نشانه­ها و علائم فشار تمرینی طولانی مانند افت عملکرد، اختلالات روان­شناختی (کاهش انرژی[۲۴]، افزایش خستگی)، و اختلالات هورمونی رخ خواهند داد و ورزشکاران به هفته­ها یا ماه­ها برای بهبودی نیاز خواهندداشت. ممکن است عوامل مختل­کننده متعددی مانند تغذیه ناکافی (مصرف انرژی و/یا کربوهیدرات)، بیماری (رایج­ترین آنها عفونت­های در ناحیه فوقانی دستگاه تنفسی است)، فشارزاهای روان­شناختی (مربوط به کار، گروه، مربی و خانواده) و اختلالات خواب بروز کنند. در این مرحله تمایز بین فراتمرینی غیرعملکردی و سندرم بیش­تمرینی بسیار مشکل است و به تشخیص­های فرد به فرد و نتایج بالینی بستگی خواهدداشت (میوزن و همکاران، ۲۰۰۶).

 

ورزشکارانی که دچار سندرم بیش­تمرینی هستند، دارای علایمی شامل خستگی مزمن (سلامی، ۱۳۷۹، میهن، ۲۰۰۲)، بی­ثباتی در فعالیت، ناتوانی در انجام تمرین­ها و عدم اجرای مسابقات در سطح ایده­آل (سلامی، ۱۳۷۹)، متوقف­شدن طولانی­مدت عملکرد ورزشی، خستگی پس از تمرین طولانی، خستگی ماهیچه­ای، ضعف عضلانی، درد مفصلی، سردرد، گلودرد، سرما خوردگی­های دائمی، یبوست، سرگیجه، تعرق نابهنجار، غدد لنفاوی دردناک، اختلالات خواب، اختلالات خلقی، مشکلات تمرکز، و خطاهای حافظه­ای (میهن، ۲۰۰۲) می­شوند.

 

رکوردهای تازه­ای که در مسابقات جهانی به جا گذاشته می­شود، انگیزه­ای قوی برای ورزشکاران حرفه­ای به وجود می­آورد، که بر حجم و شدت تمرین خود بیفزایند. این ورزشکاران برای افزایش توانایی­های خود از شدیدترین نوع تمرین استفاده می­ کنند. اگرچه حجم کاری که در تمرینات در نظر می­گیرند، محرک مهمی برای قرارگرفتن آنها در شرایط جسمانی مناسب است، ولی اگر این حجم کار، بیش از حد توان فیزیولوژیکی ورزشکاران باشد، و مدت دوره بازیافت کافی نباشد، ممکن است به عوارضی از قبیل خستگی مزمن، بیماری و سندرم بیش­تمرینی منجر گردد ونهایتاً بر کیفیت و کمیت اجرای مهارت­ها و توانایی­های بدن آنها اثر گذارد (سلامی، ۱۳۷۹) .

 

مرز بین تمرین بهینه و بیش­تمرینی، فردی است. ورزشکاران قادر به تحمل حجم­های تمرینی متفاوتی هستند، و به دوره­های بهبودی متفاوتی نیاز دارند. در نتیجه، برنامه تمرینی ورزشی باید برای فرد فرد افراد تنظیم شود (میهن، ۲۰۰۲). مربیان همواره در پی تعیین حجم و شیوه تمرینی مناسب هستند، تا بتوانند عملکرد ورزشکاران را به حداکثر ظرفیت ممکن برسانند. متأسفانه تعیین حجم و شدت بهینه تمرین برای ورزشکاران بسیار دشوار است (خالدان و میناسیان، ۱۳۸۱). مربی باید تا جای ممکن در برنامه­ای که برای ورزشکار تدارک می­بیند، ضمن برنامه ­ریزی برای تمرین بهینه، از اثرهای مضر بیش­تمرینی اجتناب کند. نکته بسیار مهم در ساختار برنامه تمرینی، وجود تعادل بین  فشار تمرین و بازیافت است. دوره­های بهبودی برای سازگارشدن بدن با تمرین مهم هستند. اگر به این دوره­ها توجه نشود، بدن فرصت کمی برای سازگارشدن با فشار تمرینی پیدا می­ کند و در این شرایط اجتناب از آثار زیان بار بیش­تمرینی، مشکل است (میهن، ۲۰۰۲).

 

۲-۲-۱- سبب شناسی

 

علل عمده بیش­تمرینی عبارتند از: (الف) دوره بازیافت ناکافی در بین جلسات تمرین، (ب) تمرین درازمدت با شدت زیاد، و (ج) افزایش ناگهانی در حجم یا شدت تمرین و یا هر دو (مک­کینون، ۲۰۰۰). سایر عوامل مؤثر در ایجاد بیش­تمرینی، شامل تمرینات قدرتی شدید، مسابقات و مسافرت­های مکرر، یکنواختی برنامه های تمرینی، تمرین­های سالانه بدون استراحت در بین فصل­های تمرین، و همچنین عوامل استرس­زا در زندگی هستند (سلامی، ۱۳۷۹). فشارهای غیرتمرینی نیز بی­شک در ایجاد بیش­تمرینی سهیم هستند. برخی از این فشارها شامل جدایی و طلاق، مشکلات مالی و مطالعه برای امتحانات دانشگاه هستند. سایر آغازگرهای احتمالی می­توانند رقابت­های بیش از حد، مشکلات فردی و روان­شناختی، و نیازهای هیجانی حرفه­ای باشند. آغازگرهای احتمالی که کمتر ذکر شده ­اند، فشار گرمایی ورزشی[۲۵] و مواجهه با بلندی هستند (میوزن[۲۶] و همکاران، ۲۰۰۶).

 

[۱]. Cox, R. H.

 

[۲]. sport achievement

 

[۳]. overload training

 

[۴] . M. Marcello, B.

 

[۵]. neuroendocrine

 

[۶]. immunological

 

[۷]. D. M. Rohlfs, I. C. P.

 

[۸]. D. Carvalho, T.

 

[۹]. M. Rotta, T.

 

[۱۰]. J. Krebs, R.

 

[۱۱]. difficult recovery

 

[۱۲]. Lac, G.

 

[۱۳]. Maso, F.

 

[۱۴]. triathletes

 

[۱۵] . Meehan, H.

 

[۱۶] . Urhausen, A.

 

[۱۷] . Kindermann, W.

 

[۱۸] . Kentta, G.

 

[۱۹] . Hassman. P.

 

[۲۰]. general adaptation syndrome

 

[۲۱]. Seyle

 

[۲۲] . Meeusen, R.

 

[۲۳]. supercompensation

 

[۲۴]. vigor

 

[۲۵]. exercise-heat stress

 

[۲۶]. Meeusen, R.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:19:00 ب.ظ ]




۱٫عملکرد

 

بسیاری از مطالعات با هدف ایجاد شرایط بیش­تمرینی، از دستکاری حجم و/یا شدت تمرین استفاده کرده­اند. در حالی که این افزایش تضمین­کننده این که اثر بیش­تمرینی رخ دهد، نیست. تفاوت­های زیاد بین وضعیت تمرینی ورزشکاران، سطوح متناسب، سرسختی[۱] و سطوح رقابت­ها (مانند حرفه­ای، دانشگاهی و المپیک)، احتمال این را که ورزشکاران با برخوردی مثبت نسبت به تشدید تمرین، واکنش نشان دهند، به وجود می­آورد. این یکی از علل لزوم ارزیابی عملکرد است. اگر عملکرد  اندازه گیری شده­باشد و بعد از افزایش بار تمرینی، بدون تغییر بماند، بر اساس تعریف، آن ورزشکار نمی­تواند به عنوان بیش­تمرین تشخیص داده­شود (هالسون[۲] و جوکندروپ[۳]، ۲۰۰۴).

 

تعدادی از مطالعات وجود دارند که تغییراتی را در تنوعی از پاسخ­­های فیزیولوژیکی و زیست-شیمیایی نسبت به تمرین تشدید یافته گزارش می­ کنند؛ با این حال، این ضروری است که بین مطالعاتی که کاهش در عملکرد را به وجود آورده­اند و آنهایی که چنین نکرده ­اند، آنهایی که در اندازه ­گیری بیش­تمرینی شکست خورده­اند و آنهایی که تغییرات عملکردی را گزارش کرده­اند، تمایز قائل شویم. در کل، هنوز در مورد اینکه کدام اندازه عملکرد می ­تواند هنگام تعیین فراتمرینی و بیش­تمرینی مفیدتر باشد، تردیدهایی وجود دارند (مارسلو، ۲۰۰۶).

 

۲٫حالت خلقی

 

این که سندرم بیش­تمرینی با ویژگی­هایی اختلالات روان­شناختی و حالت هیجانی منفی مشخص می­شود، به طور وسیعی پذیرفته شده است (فری[۴] و همکاران، ۱۹۹۴). نشانه­ های آشکار پریشانی روان­شناختی[۵]، در ورزشکاران بیش­تمرین، در بسیاری از مطالعات مشاهده شده است (فری[۶] و همکاران، ۱۹۹۲). مادامی که تحقیق­های متناقض کمی وجود دارند، به نظر می­رسد این مطالعات تغییرات در حالت خلقی را که می ­تواند نشانگری مفید برای فراتمرینی باشد، نشان می­ دهند. عقیده بر این است که اندازه­های حالت خلق باید با اندازه­های عملکرد، جهت ارزیابی مناسب سندرم بیش­تمرینی ترکیب شوند (هالسون و جوکندروپ، ۲۰۰۴).

 

 

۳٫فیزیولوژی

 

جهت بررسی نشانگرها و مکانیزم­های بالقوه بیش­تمرین و فراتمرینی، مطالعات بسیاری به سوی اندازه ­گیری متغیرهای فیزیولوژیکی مرتبط با تمرین و عملکردهدایت شده ­اند که حاکی از به وجودآمدن برخی تغییرات فیزیولوژیکی، در نتیجه بیش­تمرینی هستند (مارسلو، ۲۰۰۶).

 

 

۴٫زیست-شیمی

 

در جستجوی یافتن نشانگر پایا و معتبری برای حالت فراتمرینی و بیش­تمرینی، تنوعی از پاسخ­های زیست-شیمیایی[۷] نسبت به بار تمرینی افزایش­یافته، به همراه نشانگرهای زیست-شیمیایی­ای مانند تراکم­ها کراتین کیناز، سطوح اوره و آهن به عنوان نشانگرهای محتمل بیش­تمرینی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته­اند (هالسون و جوکندروپ، ۲۰۰۴؛ کریدر و همکاران، ۱۹۹۸؛ لاک و ماسو، ۲۰۰۴). با این حال، یافته­ های ناهمخوان و عدم توان تشخیص خستگی دقیق ناشی از تمرین تشدیدیافته، از فراتمرینی یا بیش­تمرینی، استفاده از اکثر نشانگرهای زیست-شیمیایی به عنوان ابزار تشخیصی را مورد حمایت قرار نمی­دهند (هالسون و جوکندروپ، ۲۰۰۴).

 

۵٫کاهش گلیکوژن

 

چنین فرض شده است که کاهش سطوح کلیکوژن ماهیچه­ای می ­تواند تا حدی مسؤل کاهش عملکرد مرتبط با بیش­تمرینی باشد (مارسلو، ۲۰۰۶).

 

۶٫سیستم ایمنی

 

ورزش رقابتی سطح بالا، مخصوصاً اگر شامل تمرین استقامتی[۸] شدید باشد، می ­تواند منجر به درجه­ای از بازداری ایمنی شود. چنین بدکاری ایمنی­ای می ­تواند جزئی از سندرم بیش­تمرینی باشد که در آن، عفونت­های عودکننده[۹] در طول دوره­های تمرین حداکثری یا استرس رقابتی، قسمتی از سندرم را شکل می­ دهند (شارپ[۱۰] و کوداکیس[۱۱]، ۱۹۹۲). تنوعی از تغییرات در اجزاء سیستم ایمنی بعد از ورزش طولانی سنگین رخ می­ دهند (مارسلو، ۲۰۰۶).

 

بسیاری از گزارش­های توصیفی از افزایش میزان بیماری و عفونت­های دستگاه تنفسی فوقانی[۱۲] (URTI) در ورزشکاران فراتمرین و بیش­تمرین (اسمیت[۱۳] و نوریز[۱۴]، ۲۰۰۰) حکایت می­ کنند.

 

۷٫گلوتامین

 

تغییرهایی در سطوح گلوتامین پلاسما که بعد از ورزش طولانی رایج است، و عملکرد گلوتامین در سلول­های ایمنی، اخیراً نقش این آمینواسید در بیش­تمرینی را بیشتر مورد توجه قرار داده­است (هالسون[۱۵]، لانسر[۱۶]، جوکندروپ[۱۷] و گلیسن[۱۸]، ۲۰۰۳). با این حال، هنوز شواهد قطعی که به سطوح تراکم پایین گلوتامین مرتبط باشد، وجود ندارد. تعداد زیادی از ورزش­ها وجود دارند که هر کدام بر فرایندهای فیزیولوژیکی متفاوتی استوارند (سوخت و سازی و زیست-شیمیایی).

 

در حالی که بیشتر تحقیقات نشان می­ دهند که گلوتامین در کاهش عفونت مرتبط با تمرین شدید ورزشی نقش بازی می­ کند، در حوزه گلوتامین و نقش آن در بیش­تمرینی، نیاز به تحقیقات بیشتری است (مارسلو، ۲۰۰۶).

 

۸٫هورمون­ها

 

۳ مورد از متغیرها که در حوزه هورمون­ها قرار می­گیرند، عبارتند از: نسبت تستوسترون به کورتیزول، سیستم عصبی خودکار، و کتکولامین­ها.

 

الف) نسبت تستوسترون به کورتیزول: این نسبت به عنوان شاخصی که توان تمایز ورزشکاران فراتمرین را از ورزشکاران به خوبی تمرین­کرده داشته­باشد، تأیید نشده­است (مارسلو، ۲۰۰۶).

 

ب) سیستم عصبی خودمختار[۱۹]: ایزائیل[۲۰] (۱۹۷۶) معتقد است که دو نوع از بیش­تمرینی وجود دارند: بیش­تمرینی سمپاتیک و بیش­تمرینی پاراسمپاتیک. ویژگی­های نوع سمپاتیک: عملکرد تخریب­شده؛ جبران بیش از حد[۲۱]؛ بی­قراری، تحریک­پذیری؛ حالت خلقی تغییریافته؛ خواب مختل؛ کاهش وزن؛ بالا رفتن ضربان قلب در حال استراحت؛  فشار خون ثابت افزایش­یافته؛ تأخیر در بهبود پس از ورزش. ویژگی­های نوع پاراسمپاتیک: عملکرد تخریب­شده؛ کمبود جبران بیش از حد؛ خستگی؛ افسردگی؛ بی­احساسی؛ عدم اختلال در خواب؛ وزن ثابت؛ ضربان قلب ثابت پایین؛ بی­علاقگی[۲۲]؛ فشار خون ثابت پایین؛ نیمرخ ضربان قلب ورزشی بازداری­شده[۲۳] (ایزرائیل، ۱۹۷۶). لمن، فاستر، دیچکوث[۲۴] و گاثتمن[۲۵] (۱۹۹۸) معتقدند که تنوع پاراسمپاتیک با فراوانی بیشتری مشاهده شده­است و می­توان آن را نوع جدید بیش­تمرینی دانست. این نوع بیش­تمرینی که نتیجه بی­تعادلی بین تمرین استقامتی با شدت بالا و طول مدت زیاد و بازیافت[۲۶] کم است، احتمالاً با عوامل فشارزای غیرتمرینی نیز همراه است (لمن و همکاران، ۱۹۹۸). سطوح کتکولامین در ادرار و خون ممکن است فعالیت سیستم عصبی سمپاتیک را منعکس کند و در نتیجه، ممکن است احتمال بی­تعادلی سمپاتیک-پاراسمپاتیک یا بی­تعادلی خودمختار را ارزیابی کند. این انواع بیش­تمرینی نوعاً با ورزشکاران استقامتی مرتبط هستند (کریدر و همکاران، ۱۹۹۸)، با این حال، به معنی این که پاسخ­های فیزیولوژیکی کوتاه­مدت در ورزشکاران قدرتی[۲۷] و نیرویی وجود ندارند، نیست (هالسون و جوکندروپ، ۲۰۰۴).

 

ج) کتکولامین­­ها: لمن و همکاران (۱۹۹۸) در مطالعه­ای که سندرم بیش­تمرینی و فرضیه بی­تعادلی خودمختار را ارزیابی می کرد، کاهش معنادار دفع ادراری کتکولامین را در ورزشکاران بیش­تمرین گزارش کردند. دفع کتکولامین به طور منفی با درجه خستگی رابطه دارد، و در پی دوره­ ای از بهبودی، دفع کتکولامین به سطوح پایه­ای خود باز می­گردد (لمن و همکاران، ۱۹۹۸).

 

  1. تغییرپذیری ضربان قلب

برخی معتقدند که مواجهه مداوم با دوره­های طولانی ورزش شدید، می ­تواند اثر نامطلوبی بر عملکرد سیستم غدد درون­ریز، سیستم عصبی-عضلانی و سیستم قلبی-عروقی داشته­باشد (ارنست[۲۸] و همکاران، ۲۰۰۴).

 

مطالعات اندکی HRV را در ورزشکاران بیش­تمرین بررسی کرده­اند. کم بودن همخوانی در یافته­ها به احتمال زیاد به تفاوت در روش­های ارائه کردن تحلیل­های HRV، و روش­های مختلف تعریف فراتمرینی مربوط است. نمی­توان با یقین گفت که HRV در ورزشکاران بیش­تمرین یا فراتمرین وجود دارد (مارسلو، ۲۰۰۶).

 

۲-۲-۳- تشخیص بیش­تمرینی

 

پاین[۲۹] و گلیسن[۳۰] (۱۹۹۸) معتقدند که در تشخیص بیش­تمرینی باید در نظر داشت که یک اندازه ­گیری فیزیولوژیکی تنها و یا یک علامت و نشانه خاص که به طور روشن و عینی سندرم بیش­تمرینی را مشخص نماید، وجود ندارد. بنابراین باید برای تشخیص این امر تعدادی از عوامل را مورد مطالعه قرار داد.

 

تشخیص قطعی سندرم بیش­تمرینی معمولاً نیازمند رد بیماری­های عضوی، برای مثال اختلالات غدد درون­ریز (غده تیروئید یا فوق کلیوی، دیابت)، کم خونی با کمبود آهن، یا بیماری­های عفونی (شامل ورم ماهیچه قلب[۳۱]، هپاتیت، تب غده­ای[۳۲]) است. سایر بیماری­های اصلی یا رفتارهای تغذیه­ای مخرب مانند بی­اشتهایی مرضی[۳۳] و پرخوری مرضی[۳۴] نیز باید رد شوند. قضاوت در مورد مرز بین تشخیص بیش از حد و تشخیص کمتر از حد بسیار ظریف است. ورزشکار معمولاً علایم مشابه بالینی، هورمونی، و غیره را نشان می­دهد. بنا بر این تشخیص سندرم بیش­تمرینی ممکن است اغلب فقط با نگاهی گذشته­نگر، هنگامی که دوره زمانی بررسی می­شود، داده­شود. واژه کلیدی در شناسایی سندرم بیش­تمرینی ناسازگاری طولانی، نه فقط در ورزش، بلکه همچنین در مکانیزم­های تنظیم هورمونی، زیست-شیمیایی، و زیستی است. علایم بالینی سندرم بیش­تمرینی بسیار متنوع­اند، از فردی به فرد دیگر فرق می­ کنند، و غیراختصاصی و غیر علمی هستند (میوزن و همکاران، ۲۰۰۶).

 

[۱]. hardiness

 

[۲]  .Halson, S. L.

 

[۳] . Joukendrup, A. E.

 

[۴] . Fry, R. W.

 

[۵]. psychological distress

 

[۶] . Fry, R. W.

 

[۷]. biochemical

 

[۸]. endurance

 

[۹]. recurrent infections

 

[۱۰]. Sharp, N. C.

 

[۱۱]. Koutedakis, Y.

 

[۱۲]. upper respiratory tract infections (URTI(

 

[۱۳] . Smith, D. J.

 

[۱۴] . Norris, S. R.

 

[۱۵] . Halson, S. L.

 

[۱۶] . Lancaster, G. I.

 

[۱۷] . Jeukendrup, A. E.

 

[۱۸] . Gleeson, M.

 

[۱۹]. autonomic nervous system

 

[۲۰]. Israel, S.

 

[۲۱]. supercompensation

 

[۲۲]. apathy

 

[۲۳]. suppressed heart rate-exercise profile

 

[۲۴]. Dickhuth, H. H.

 

[۲۵]. Gastmann, U.

 

[۲۶]. regeneration

 

[۲۷]. power

 

[۲۸]. Earnest, C. P.

 

[۲۹]. Pyne, D. B.

 

[۳۰] . Gleeson, M.

 

[۳۱]. myocarditis

 

[۳۲]. glandular fever

 

[۳۳]. anorexia nervosa

 

[۳۴]. bulimia

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:19:00 ب.ظ ]




در حالی که درجه­ای از خستگی برای هر ورزشکاری در دوره­های سنگین تمرینی، بهنجار است، بالینگران باید بتوانند بین این خستگی جسمی و خستگی شدید طولانی که می ­تواند در نتیجه شرایط آسیب­شناختی رخ دهد، تمایز قائل شوند. در حالی که، خستگی مزمن می ­تواند نشانه آشکار بسیاری از بیماری­های قابل درمان و مضر باشد، شرایط پزشکی که منجر به خستگی مزمن می­شوند، مستثنی شده ­اند[۱]. بنابراین، بالینگران باید بین خستگی مزمن مرتبط با تمرین و خستگی مزمن به دلایل پزشکی دیگر، و همچنین بین سندرم خستگی مزمن و سندرم بیش­تمرینی، تمایز قائل شوند (درمن[۲] و همکاران، ۱۹۹۷). اما، در بسیاری از موارد، تمایز قائل­شدن بین سندرم خستگی ناشناخته، سندرم خستگی مزمن و سایر شرایط توضیح­ داده­نشده پزشکی، مانند فیبرومیالژیا[۳] ، سردرد تنشی[۴] و سندرم روده تحریک­پذیر[۵]، به دلیل اینکه بسیار شبیه و اساساً دارای همپوشی هستند، مشکل است (ام­وی­گیلن[۶]، سینما[۷]، جی­ام­هرمنز[۸] و کوایز[۹]، ۲۰۰۷). تشخیص­های افتراقی خستگی عبارتند از: مسائل مرتبط با سبک زندگی، شرایط جسمانی، اختلالات روانی و عوارض جانبی درمان (روزنتال و همکاران، ۲۰۰۸).

 

 

۲-۴-۴- خستگی و خواب­آلودگی: خستگی و خواب­آلودگی دو واژه­ای هستند که اغلب هم در نوشتجات علمی و هم در کار بالینی، به جای یکدیگر به کار می­روند. ایجاد تمایز بین این دو علامت دشوار است. با وجود ابزارهای مختلفی که برای خستگی و خواب­آلودگی ساخته شده­است، تمایز  قائل­شدن بین این دو باز هم تا حدی مبهم باقی می­ماند. هیچ کدام از این دو، پدیده­های واحدی نیستند، بلکه هر دو پدیده­هایی ناهمگن[۱۰] و پیچیده­اند. خستگی و خواب­آلودگی اغلب به عنوان نتیجه­ای از محرومیت از خواب، با هم وجود دارند، و اغلب بیمارانی که از خسته­بودن شکایت می­ کنند، آنها را تجربه می­ کنند. با این حال، با یک ارزیابی دقیق­تر، می­توان دید که خستگی و خواب­آلودگی دو علامت متمایز، ولی وابسته به هم هستند ( شن و همکاران، ۲۰۰۶).

 

خواب­آلودگی، اختلال در مکانیزم طبیعی بیداری[۱۱] است و با تمایل به خوابیدن مشخص می­گردد. افرادی که خواب­آلود هستند، به طور موقت با فعالیت بیدار می­شوند، ولی خستگی با فعالیت تشدید می­شود (حداقل در کوتاه­مدت). بیماران خواب­آلود پس از چرت­زدن احساس بهتری دارند، در حالی که بیماران دچار خستگی از کمبود انرژی، خستگی ذهنی، استقامت ضعیف عضلانی، بهبود تأخیری پس از فعالیت فیزیکی، و فقدان خواب نشاط­آور شکایت دارند (روزنتال و همکاران، ۲۰۰۸).

 

 

۲-۴-۵- خستگی و افسردگی: خستگی و افسردگی دو پدیده جدا از هم، ولی مرتبط هستند. شدت خستگی رابطه قوی تری با عملکرد جسمی دارد، در حالی که افسردگی رابطه قوی­تری با عملکرد روان­شناختی دارد (هدلندسمیت[۱۲] و ای­والوز[۱۳]، ۲۰۰۹).

 

هرچند ممکن است خستگی و افسردگی همزمان وجود داشته­باشند، پزشک باید به منظور درمان صحیح، این دو را از هم افتراق دهد. بیماران دچار خستگی اظهار می­دارند که به علت فقدان انرژی یا نیرو قادر به انجام فعالیت­های خاص نیستند، در حالی که، توصیف بیمار افسرده کلی­تر است؛ مثلاً می­گوید که قادربه انجام هیچ کاری نیست (روزنتال و همکاران، ۲۰۰۸). خستگی و افسردگی به طور مستقلی به ناتوانی در افراد مبتلا به سندرم خستگی مزمن مرتبط هستند. افسردگی در واقع شدیداً روی قدرت رابطه بین خستگی و سطوح ناتوانی در طول دامنه­ای از حوزه­ها، شامل میانجی­گری کامل در حوزه­هایی که شامل عملکرد روان­شناختی هستند، تأثیر می­گذارد (هدلندسمیت و ای­والوز، ۲۰۰۹).

 

۲-۴-۶- خستگی و مسائل روان­شناختی: خستگی و اختلالات روان­پزشکی مشکلات رایجی هستند که اغلب با هم رخ می­ دهند. با وجود این هم­پوشانی، تقریباً ۷% بزرگسالان از خستگی بدون علائم روان­پزشکی معنادار رنج می­برند. در حالی که خستگی و اختلالات روان­پزشکی در برخی عوامل خطرزا با هم سهیم هستند، انرژی مفرط در دوران کودکی و چاق­بودن در بزرگسالی، عوامل خطر ویژه­ای برای خستگی هستند. افرادی که مبتلا به خستگی هستند، گروه بسیار ناهمگنی هستند. در حالی که اختلالات روانی رایج، مانند افسردگی و اضطراب، از عوامل مهم ایجاد­کننده خستگی هستند، اقلیت چشمگیری از افراد مبتلا به خستگی (با نیمرخ عامل خطر واحد) از خستگی بدون اختلالات روان­پزشکی رنج می­برند. این افراد سطوح بالایی از علائم روان شناختی را دارند و احتمال مبتلاشدن آنها به بیماری­های روان­پزشکی بیشتر است. در کل ضمن این که نباید اهمیت بالای عوامل روان­شناختی در علت­شناسی و درمان خستگی را از نظر دور داشت، باید به شواهد مبتنی بر وجود تشخیص جداگانه خستگی روانی[۱۴]، تأکید کرد (بی­هاروی[۱۵]، وسلی[۱۶]، کاه[۱۷] و هاتاپ[۱۸]، ۲۰۰۹).

 

محققان ابعاد روان­شناختی تعیین­کننده­ خستگی را بررسی کرده­اند. برای مثال، دریافته­اند که بعد برون­گرایی/هیجان­خواهی[۱۹] نمایان­گر خستگی است. اضطراب نیز از عوامل مستعد­کننده افراد برای خستگی است (ویجسوریا[۲۰]، ترن[۲۱] و کریج[۲۲]، ۲۰۰۷).

 

۲-۴-۷- خستگی کلی

 

خستگی که به ادراک فرد از فرسودگی[۲۳] جسمی، روانی، یا هردو اشاره دارد (بال و همکاران، ۲۰۰۹)، یکی از علایم شایع تظاهرکننده در حیطه­ مراقبت­های اولیه بوده، و بر انجام کار، زندگی خانوادگی و روابط اجتماعی اثرات منفی می­گذارد (روزنتال و همکاران، ۲۰۰۸). خستگی در جمعیت شاغل، به عنوان عامل اصلی ناتوان­کنندگی و حتی تهدیدکننده حیات شناخته شده­است (شن و همکاران، ۲۰۰۶). با وجود شیوع بالای خستگی، این مسئله اغلب در تعداد کمی از مبتلایان آن، شناسایی و درمان می­شود. یکی از علل این مسئله، وجود برخی ویژگی­های مشابه با خواب­آلودگی شدید روزانه (EDS)[24] در خستگی است که شناسایی آن را مشکل می­ کند. علت دیگر، این است که خستگی به طور ذهنی ادراک می­شود، و اندازه ­گیری­های آن هم اساساً ذهنی هستند (شن و همکاران، ۲۰۰۶). مطالعاتی که بر علت­شناسی خستگی متمرکز شده ­اند، بیشتر روی عوامل زیست­شناختی آن تحقیق  کرده­اند (بال و همکاران، ۲۰۰۹).

 

خستگی می ­تواند بسیار خطرناک باشد، به طوری که، خستگی رانندگان به عنوان یکی از علل اصلی تصادفات، در سطح جهان، شناخته شده­است و مسئول ۴۰% تصادفات بسیار مهیب است (ویجسوریا و همکاران، ۲۰۰۷). کار بیش از حد، شرایط نامساعد، بیماری ویروسی، عفونت دستگاه تنفس فوقانی، کم­خونی، بیماری ریه، داروها، سرطان و افسردگی از علل شایع هستند. در خستگی تفاوت جنسیتی نیز مشاهده شده­است. مردان و زنان به شوه­های متفاوتی خستگی خود را توصیف می­ کنند: مردان نوعاً احساس خستگی خود را ابراز می­­کنند، در حالی که زنان اظهار می­ کنند احساس افسردگی یا اضطراب دارند (روزنتال  و همکاران، ۲۰۰۸).

 

۲-۴-۸- درمان خستگی

 

درمان تمامی انواع خستگی باید شامل یک برنامه ­ریزی ساختارمند برای فعالیت فیزیکی منظم باشد که شامل ورزش­های کششی و هوازی، نظیر پیاده­روی است. کافئین و مدافینیل[۲۵] می­توانند برای مواقعی که بیمار نیاز به هشیاری دارد، مفید باشند. خواب نیمروز برای تقویت عملکرد به اثبات رسیده­است. مهارکننده­های انتخابی بازجذب سروتونین نظیر فلوکستین، پاروکستین یا سرترالین ممکن است در بیماران دچار افسردگی، سبب افزایش انرژی شوند. بیماران مبتلا به خستگی مزمن ممکن است به رفتار درمانی شناختی پاسخ دهند. برای درمان اثربخش در درازمدت ویزیت­های پیگیری منظم و برنامه ­ریزی­شده به جای ملاقات­های فوری و منفرد توصیه می­شود. در درمان از رفتاردرمانی شناختی نیز استفاده می­شود. تناسب فیزیکی نیز میزان انرژی را افزایش می­دهد. در افراد دچار خستگی، بدون توجه به عامل آن، ورزش نظارت­شده ،به مدت ۱۰ هفته، سبب افزایش میزان انرژی می­گردد. فرابررسی­ها اثربخشی ورزش ساختارمند و منظم را مورد تأیید قرارداده­اند .انجام تمرین­های هوازی، استقامتی یا انعطاف­پذیری، به مدت ۴ هفته، با بهبود انرژی و کاهش خستگی همراه است. انجام ورزش هوازی به میزان متوسط )مثلا روزانه ۳۰ دقیقه پیاده­روی (بیش از هر مداخله مطالعه­شده دیگری با اثرات مثبت بر خستگی همراه است.  به استثنای بیماران مبتلا به افسردگی، درمان دارویی )شامل محرک­ها (فقط در کوتاه­مدت مؤثر است. خستگی، حتی اگر به روند بیماری مرتبط باشد، با عدم تعادل میان خواب، استرس، یا مهارت­های تطبیق با مسایل روانی-اجتماعی همراه است. ایجاد تعادل میان این عوامل از میزان فشار می­کاهد و از دارو مؤثرتر است (روزنتال و همکاران، ۲۰۰۸).

 

درمان خستگی ثانویه

 

در درمان خستگی ثانویه، باید در صورت امکان داروهایی که عامل ایجاد خستگی هستند، قطع­ شده یا جایگزین شوند و پارامترهای فیزیولوژیک اصلاح شوند. در بیماران دچار سرطان، بیماری کلیه، یا سایر بیماری­های مزمن همراه با کم­خونی، چنانچه سطح هموگلوبین )در صورت لزوم با بهره گرفتن از اریتروپویتین) در حد ۱۰g/dL  نگه داشته­شود، از میزان خستگی بیمار کاسته  می­شود. زنانی که کم­خون نبوده، چرخه­های قاعدگی را تجربه می­ کنند، و سطوح فریتین آنها در حد پایین طبیعی است، چهار هفته پس از مصرف مکمل آهن بهبود انرژی را گزارش می­ کنند.  عامل خستگی هر چه باشد، انجام هر یک از انواع ورزش روزانه، حفظ روابط بین فردی، و بازگشت به کار به طور پایدار، به بهبود آن منجر می­شود. فعالیت هوازی به­ طور متوسط و منظم) یعنی ۳۰ دقیقه پیاده­روی یا فعالیت معادل آن در اکثر روزهای هفته( بیش از استراحت­کردن سبب کاهش خستگی مرتبط با بیماری می­گردد. در بیماران مبتلا به سرطان، یوگا، درمان گروهی و درمان استرس، خستگی را کاهش می­دهد. در بیمارانی که تظاهرات آنها وجود افسردگی را مطرح می­ کند، می­توان به مدت ۶ هفته مهارکننده­های انتخابی بازجذب سروتونین (SSRI) را امتحان کرد. محرک­های روانی[۲۶] (مثل متیل فینلات[۲۷] و مدافینیل[۲۸]) در بیماران مبتلا به عفونت ویروس نقص ایمنی انسانی، مولتیپل اسکروز، یا سرطان، سبب بهبود خستگی در کوتا­ه­مدت می­شوند. محرک­ها به ندرت عملکرد فرد را به میزان قبل از بیماری باز می­گردانند و این داروها با سردرد، بی­قراری، بی­خوابی، و خشکی دهان همراه هستند. در صورت مصرف، بهترین زمان استفاده از آنها مواقعی است که نیاز به هوشیاری وجود دارد (روزنتال و همکاران، ۲۰۰۸).

 

درمان خستگی فیزیولوژیک

 

خواب کافی) یعنی معمولا تا ۸ ساعت در شب برای بزرگسالان( فشارها را کاهش داده و سبب بهبود خلق و خو می­گردد.  بیماران باید فعالیت­های روزانه خود را به خوبی تنظیم کنند تا بر حسب نیازشان، خواب کافی و بهداشت خواب مناسبی داشته ­باشند. توصیه­ها برای بهداشت خواب مناسب عبارت­اند از: بیدا شدن در هنگام صبح در یک زمان مشخص؛ افزایش فعالیت در بعد از ظهر؛ اجتناب از ورزش حین غروب یا قبل از خواب؛ افزایش زمان مواجهه روزانه با نور روشن؛ استحمام با آب داغ، دو ساعت قبل از زمان خواب؛ اجتناب از کافئین، نیکوتین، الکل و مصرف غذا و نوشیدنی زیاد حین غروب؛ استفاده از اتاق خواب فقط برای خواب و فعالیت جنسی؛ و رعایت مواردی همچون به حداقل­ رسانیدن نور و سر و صدا و خامو­ش­کردن تلویزیون در زمان خواب. چرت­زدن (خواب کوتاه) ممکن است مفید باشد. اما باید به کمتر از یک ساعت در اوایل بعد از ظهر محدود شود. زمان­های مرخصی از کار نیز میزان خستگی را به حداقل رسانده و استرس را کاهش می­ دهند (روزنتال و همکاران، ۲۰۰۸).

 

۲-۴-۹- پژوهش­ها

 

مرورها بر پیش­بین­های خستگی، به جای اینکه خستگی را به عنوان نشانه­ای رایج در پرستاران اولیه[۲۹] یا جمعیت عمومی بررسی کند، عموماً روی بیماران خاصی، مخصوصاً مبتلایان به سندرم خستگی مزمن، متمرکز شده ­اند. شمار عظیمی از مطالعات در این زمینه روی بیماران بیمارستانی انجام شده ­اند (نیجرولدر[۳۰]، وی­دی­هارست[۳۱] و ویت[۳۲]، ۲۰۰۸). بسیاری از مطالعات در مورد خستگی، روی عوامل جسمی متمرکز شده ­اند، و نسبت به عوامل روانی بی­توجهی نشان­داده­اند. اهمیت مشخص­کردن مؤلفه­های روانی خستگی (مانند شخصیت برون­گرا و مستعد تنش) که از طریق خودارزیابی سنجیده می­شود، روشن شده­است (ویجسوریا و همکاران، ۲۰۰۷). اطلاعات در مورد عوامل پیش­بین[۳۳] آن، جهت پیش ­بینی بهتر شرایط خستگی در ارتباط با زیرمجموعه­های بیماران و متعاقباً تسهیل تصمیم ­گیری در مورد آن، مورد نیاز است (نیجرولدر و همکاران، ۲۰۰۸).

 

۲-۵- فرسودگی ورزشی

 

فرسودگی حالتی از خستگی جسمی، روانی و هیجانی است، و تأثیر منفی روی سرزندگی[۳۴]، هدفمندی[۳۵]، خودانگاره[۳۶]، و نگرش­ها[۳۷] نسبت به زندگی و ورزش دارد ( شافلی و همکاران، ۱۹۹۳).

 

فرسودگی شغلی یکی از عمده­ترین پیامدهای اجتناب­ناپذیر استرس شغلی است. کارکنان حرف خدمات اجتماعی از اولین کاندیداهای فرسودگی شغلی محسوب می­شوند. محیط­های شغلی همواره گرفتار طیف وسیعی از عوامل استرس­زا نظیر مواجه با بیماری­های شدید و مرگ بیماران، حجم زیاد کار و ابهام نقش هستند. عواملی مانند شیفت کاری، استفاده­ ناکافی از توانایی­های شخصی، زیادبودن حجم کار، تبعیض در میزان دستمزد، مبهم­بودن آینده­ شغلی، رابطه با همکاران، وضعیت کیفی ابزار آلات و احتمال خطر جسمی و کمی حجم کار در یک محیط کار پرتکرار و یکنواخت در ایجاد فرسودگی شغلی دخالت دارند (مک گریث[۳۸]، رید[۳۹] و بور[۴۰]، ۲۰۰۳). استرس شغلی امروزه تا حدی در سازمان­ها شایع شده­است. نه­تنها فشارهای شغلی به عملکرد کارکنان آسیب می­زنند، بلکه با تأثیرات منفی روی سلامت و به­زیستی[۴۱] آنها همراه هستند. این تبعات منفی برای کارکنانی پیش می­آید که احساس می­ کنند تقاضاهای شغلی فراتر از توان آنها است (ماسلاچ و لیتر[۴۲]، ۲۰۰۸). فشار بی­امانی که خوب مدیریت نشود، ممکن است منجر به نشانه­ های جسمی، هیجانی و رفتاری که نشان­دهنده­ خطر فرسودگی هستند، شود. نشانه­ های جسمی فرسودگی شامل انرژی کم/خستگی، بی­خوابی با خوابیدن بیش­ از حد، تنش عضلانی، کاهش/افزایش اشتها، سردرد، کاهش میل جنسی، احساس نامعلوم بیماری، سرماخوردگی­های مکرر، نبض سریع، تپش قلب، فشارخون بالا، اختلالات گوارشی، خارش، تکرر ادرار، و ضعف و لرزش هستند. نشانه­ های روانی/هیجانی فرسودگی شامل احساس ازدست­دادن کنترل، احساس پوچی، احساس بی­کفایتی، فرموشکاری، پایداری در عقاید، احساس به­دام­افتادن، مشکلات تمرکز، ملال، احساس ناهماهنگ­بودن کار با ارزش­های شخصی، ازدست­دادن شوخ­طبعی، انکار، گسستگی، غمگینی، بیمناکی/اضطراب، محرومیت، و غوطه­ورشدن در فکر هستند. نشانه­ های رفتاری فرسودگی شامل آسیب­پذیری؛ افزایش روزهای بیماری؛ افزایش استفاده از داروها و الکل؛ آه­کشیدن؛ تحریک­پذیری/عصبانیت؛ گریان­بودن؛ انزوا؛ بدگمانی؛ سخت کا­رکردن ولی چندان مولد­نبودن؛ تغییرات در روابط؛ و غیر پاسخگوبودن هستند( ماسلاچ و لیتر، ۲۰۰۸).

 

[۱]. excluded

 

[۲]. Derman, W.

 

[۳]. fibromyalgia

 

[۴]. tension headache

 

[۵]. Irritable Bowel Syndrome

 

[۶]. M. V. Geelen, S.

 

[۷]. Sinnema, G.

 

[۸]. J.M. Hermans, H.

 

[۹]. Kuis, W.

 

[۱۰]. heterogeneous

 

[۱۱]. arousal

 

[۱۲]. Hadlandsmyth, K.

 

[۱۳]. E. Vowles, K.

 

[۱۴]. neurasthenia

 

[۱۵]. B. Harvey, S.

 

[۱۶]. Wessely, S.

 

[۱۷]. Kuh, D.

 

[۱۸]. Hotopf, M.

 

[۱۹]. extraversion/sensation-seeking

 

[۲۰]. Wijesuriya, N.

 

[۲۱]. Tran, Y.

 

[۲۲]. Craig, A.

 

[۲۳]. exhaustion

 

[۲۴]. excessive daytime sleepness (EDS)

 

[۲۵] . modafinile

 

[۲۶] . psychostimulants

 

[۲۷] . ritalin

 

[۲۸] . provigil

 

[۲۹]. primary care

 

[۳۰]. Nijrolder, I.

 

[۳۱]. V. D. Horst, H.

 

[۳۲]. V. D. Windt, D.

 

[۳۳]. prognostic

 

[۳۴]. vitality

 

[۳۵]. purpose

 

[۳۶]. self-concept

 

[۳۷]. attitude

 

[۳۸]. McGrath, A.

 

[۳۹]. Reid, N.

 

[۴۰]. Boore, J.

 

[۴۱]. well-being

 

[۴۲] . Leiter, M.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:18:00 ب.ظ ]




برخی مطالعات حاکی از شیوع بالای بیش­تمرینی هستند (کریدر و همکاران، ۱۹۹۸). مطالعه­ای کلاسیک توسط مورگان[۱]، براون[۲]، راگلین[۳]، اکنار[۴] و الیکسون[۵] (۱۹۸۷) روی ۴۰۰ شناگر، که بیش از ۱۴۰۰۰ دقیقه در روز تمرین می­کردند، در طول دوره­ ای یکساله، انجام شد. در آن مطالعه ۵-۱۰% شناگران خسته[۶] تشخیص داده­شدند (مورگان و همکاران، ۱۹۸۷). در تحقیقات بعدی روی ورزشکاران و بیش­تمرینی، اکانار، مورگان، راگلین، بارکسدیل[۷] و کالین[۸] (۱۹۸۹) و هوپر و همکاران (۱۹۹۵) نتایج تحقیق قبلی را تأیید کردند. همچنین آنها وضعیت خلقی را به عنوان شاخص خستگی و بهبودی به کار بردند، و گزارش کردند که ۳ نفر از ۱۴ شناگر خسته شدند. خستگی بر شکست در بهبود عملکرد در طول دوره زمانی طراحی شده و درجه خستگی بالای پایدار مبتنی است. با این حال، گرچه درجه خستگی بالا می ­تواند نشان­دهنده فراتمرینی باشد، شکست در بهبود عملکرد، می ­تواند متناوباً حاکی از آن باشد، که درجه و شدت تمرین برای فراهم کردن سازگاری مثبت کافی نبوده­است (هوپر و همکاران، ۱۹۹۵). در مطالعه­ای روی ۱۷۰ شناگر دانشگاهی در طول دوره­ ای ۴ ساله، ۸/۶% شناگران را در هر فصل، به عنوان خسته طبقه ­بندی کردند. با این حال، به طور متوسط، ۱/۳۲% آنها نشانه­هایی از پریشانی تمرینی را در هر فصل نشان دادند، و ۹/۴۵% آنها در بیش از یک فصل ورزشی آشفته شدند (راگلین و مورگان، ۱۹۹۴).

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

در تحقیقات بعدی، کاتداکیس و شارپ (۱۹۹۸) ۲۵۷ ورزشکار نخبه در رشته­های مختلف ورزشی را درطول ۱۲ ماه فصل تمرینی، مورد بررسی قرار­دادند. نتایج نشان دادند که ۱۵% آنها بیش­تمرین بودند، و در ۵۰% موارد، بیش­تمرینی در طول مرحله رقابتی ۳ ماهه رخ داده­بود. ورزشکارانی که در این مطالعه بیش­تمرین تشخیص داده­شدند، تجربه احساس خستگی پایدار و افت عملکردی توجیه ناپذیری را گزارش کردند. علاوه بر آن، شیوع بیش­تمرینی در مردان (۱۷%) در مقایسه با زنان (۱۱%) کمی بیشتر بود (کاتداکیس و شارپ، ۱۹۹۸). هوپر و همکاران (۱۹۹۵) ۴/۲% کاهش در زمان عملکرد در شناگرانی که فراتمرین ­بودند را با ۱/۱% کاهش در شناگران به خوبی تمرین کرده­بودند، مقایسه کردند (هوپر و همکاران، ۱۹۹۵). در حالی که فقط داده ­های تغییر درصد و نه زمان­های کامل بیان شدند، آزمون­های عملکرد در طول ۱۰۰ دقیقه برای قهرمانان دو سرعت و ۴۰۰ دقیقه برای شناگران مصافتی کامل شدند. جوکندروپ و همکاران (۱۹۹۲) و سنیدر و همکاران (۱۹۹۵) کاهش در حداکثر توان توازی کسب شده در طول آزمون دور فزاینده مدرج برای فرسودگی تقریباً ۳-۴% را به عنوان نتیجه­ای از ۲ هفته تمرین دوچرخه­سواری تشدیدیافته گزارش کردند. جوکندروپ و همکاران (۱۹۹۲) کاهش کمی بیشتر را در عملکرد (۵%) هنگامی که همان آزمودنی­ها یک آزمون پیشرو-زمان[۹] را پر کردند، همراه با طول مدت تقریبی ۱۵ دقیقه گزارش کردند (جوکندروپ و همکاران، ۱۹۹۲).

 

۲-۸- کمال­گرایی

 

اسکنلن[۱۰]، استین[۱۱]، راویزا[۱۲] (۱۹۹۱)، هنشن (۲۰۰۰)، زینسر[۱۳]، بانکر[۱۴] و ویلیامز[۱۵] (۲۰۰۰) تأثیرات مثبت (مثل لذت­بردن از رقابت) و منفی (مثل استرس ناشی از کامل و بدون نقص بازی­کردن اجباری) کمال­گرایی در ورزشکاران را که مؤید دو نوع کمال­گرایی بهنجار و روان­رنجورانه است، گزارش کرده­اند. از سوی دیگر فروست[۱۶] و هندرسن[۱۷] (۱۹۹۱) نشان دادند که ورزشکاران دارای کمال­گرایی نورونیک که کمتر به خود اعتماد داشتند، شکست­پذیرتر بودند، نسبت به اشتباهات واکنش منفی نشان می­دادند، ۲۴ ساعت قبل از مسابقه، با افکار منفی بیشتری درگیر بودند، و سطوح بالاتری از اضطراب را تجربه می­کردند. یافته­ های مشابه در پژوهش کوئن[۱۸] و اوگلس[۱۹] (۱۹۹۳) در مورد ورزشکاران دونده گزارش شده­است. گولد و همکاران (۱۹۹۶) نیز تأثیرات منفی پایدار کمال­گرایی را بر ورزشکاران جوان تأیید کرده­اند. همچنین کمال­گرایی مثبت با موفقیت ورزشی ورزشکاران همبستگی مثبت و کمال­گرایی منفی با موفقیت ورزشی همبستگی منفی دارد (بشارت، ۱۳۸۳الف). پژوهش های انجام­شده در مورد رابطه کمال­گرایی و اضطراب رقابتی نشان داده­اند که، نگرانی در مورد اشتباهات و واکنش منفی به ناکامل­بودن (از مولفه های کمال گرایی منفی) با اضطراب رقابتی رابطه مثبت دارند (استوبر و همکاران، ۲۰۰۷; فروست و هندرسن، ۱۹۹۱; کوییالا[۲۰]، هاسمن[۲۱] و فالبی[۲۲]، ۲۰۰۲; هال، کر[۲۳] و متیوس[۲۴]، ۱۹۹۸). می­توان اضطراب رقابتی را به جنبه­ های منفی کمال­گرایی، و به طور اختصاصی به واکنش منفی به ناکامل­بودن نسبت داد. این شواهد، اهمیت تمایز جنبه­ های مثبت و منفی کمال­گرایی در ورزشکاران را نشان می­ دهند.

 

 

نتایج پژوهش نشان داده­است که تلاش برای کامل­بودن (کمال­گرایی مثبت) با اضطراب شناختی و بدنی ورزشکاران همبستگی منفی و با اعتماد به خود آنها همبستگی مثبت دارد. واکنش منفی به ناکامل­بودن (کمال­گرایی منفی)، بر عکس، با اضطراب شناختی و بدنی ورزشکاران همبستگی مثبت و با اعتماد به خود آنها همبستگی منفی داردابعاد کمال­گرایی می توانند تغییرات مربوط به اضطراب رقابتی ورزشکاران را پیش ­بینی کنند. این یافته­ها با نتایج پژوهش­های قبلی (استوبر و همکاران، ۲۰۰۷; کرافت، مجار[۲۵]، بکر[۲۶] و فلز[۲۷]، ۲۰۰۳) مطابقت می­ کنند (بشارت و حسینی، ۱۳۸۸).

 

تلاش برای کامل­بودن، همچنین از طریق ویژگی­هایی مانند واقع بینی، پذیرش محدودیت­های شخصی، انعطاف­پذیری و احساس رضایت و خرسندی از عملکرد شخصی (اسلنی و اشبی، ۱۹۹۶; فروست و همکاران، ۱۹۹۳; هماچک، ۱۹۷۸; هویت و فلت، ۱۹۹۱) به ورزشکار کمک می­ کند تا با مهار و مدیریت شرایط مسابقه، اضطراب رقابتی را کاهش دهد. کاهش اضطراب رقابتی، از آن جا که مقدمات موفقیت ورزشی فرد را نیز فراهم می­سازد، در یک چرخه و تعامل مثبت، قدرت ورزشکار در مهار و مدیریت شرایط مسابقه را تقویت می­ کند، اضطراب را بیش از پیش کاهش می­دهد و سطح اعتماد به خود را بالا می­برد (بشارت و حسینی، ۱۳۸۸).

 

[۱] . Morgan, W. P.

 

[۲] . Brown, D. R.

 

[۳] . Raglin, J. S.

 

[۴] . O’Connor, P. J.

 

[۵] . Ellickson, K. A.

 

[۶]. stale

 

[۷]. Barksdale, C. M.

 

[۸]. Kalin, N. H.

 

[۹]. time-trail

 

[۱۰]. Scanlen, T. K.

 

[۱۱]. Stein, G. L.

 

[۱۲]. Ravizza, K.

 

[۱۳]. Zinsser, N.

 

[۱۴]. Bunker, L.

 

[۱۵]. Williams, J. M.

 

[۱۶] . Frost, R. O.

 

[۱۷] . Handerson, K. L.

 

[۱۸]. Coen, S. P.

 

[۱۹]. Ogles, B. M.

 

[۲۰]. Koivula, N.

 

[۲۱]. Hassmen, P.

 

[۲۲]. Fallby, J.

 

[۲۳]. Kerr, A. W.

 

[۲۴]. Matthews, J.

 

[۲۵]. Magyar, T. M.

 

[۲۶]. Becker, B. J.

 

[۲۷]. Feltz, D. L.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:18:00 ب.ظ ]