پایان نامه رابطه هوش هیجانی و رضایت شغلی با رفتار شهروندی سازمانی |
سازمانی انجام گرفت بیشتر برای شناسایی مسئولیتها و یا رفتارهایی بود که کارکنان در سازمان داشتند. اما اغلب نادیده گرفته میشد. این رفتارها با وجود اینکه در ارزیابی سنتی عملکرد شغلی به طور ناقص اندازهگیری میشدند و یا حتی گاهی اوقات مورد غفلت قرار میگرفتند، اما در بهبود اثربخشی سازمانی مؤثر بودند. (بینستوک، 2003)
(اعمال رفتار شهروندی سازمانی)که در محل کار اتفاق میافتند را اینگونه تعریف میکنند:
مجموعهای از رفتارهای داوطلبانه و اختیاری که بخشی از وظایف رسمی فرد نیستند اما با این وجود توسط وی انجام و باعث بهبود مؤثر وظایف و نقش سازمان میشوند. (اپلبام و همکاران، 2004)
با توجه به تعریف بالا از انسان به عنوان شهروند سازمانی انتظار میرود پیش از الزامات نقش خود و فراتر از وظایف رسمی، در خدمت اهداف سازمان فعالیت کند. به عبارت دیگر ساختار رفتار شهروندی سازماین به دنبال شناسایی، اداره و ارزیابی رفتارهای فرانقش کاکنانی است که در سازمان فعالیت میکنند در اثر این رفتارهای آنان اثربخشی سازمانی بهبود مییابد.
در بررسیها و تحقیقات پیشین رفتار شهروندی سازمانی، پژوهشهای انجام شده)استوار،1387و هادی زاده،1387و گرلیوز 2008) نشان میدهد که متغیرهای مختلفی با رفتار شهروندی رابطه داشته که در میان آنها توجه ویژهای به رضایت شغلی و احساس و نگرشهای مثبتی است که کارکنان نسبت به شغل خود دارند.
دنیای کنونی با شتاب فزایندهای در حال صنعتی شدن است. این امر ضرورت نوآوری، انعطافپذیری، بهرهوری و پاسخگویی را برای بقا و موفقیت سازمانها بیشتر میکند. از این رو، استانداردهای جدیدی باید برای سازمانها تدوین گردد تا پاسخگوی چالشهای جهانی بوده و زمینه مناسبی را برای کارکنان فراهم کند تا بتوانند از مناسبترین مهارتها برخوردار باشند. از این رو، روانشناسان تأکید دارند کارکنان سازمانها باید فراتر از وظایف رسمی خود عمل کنند. با توجه به تعامل فراوان و رو در رو با مشتری و همچنین ماهیت خدمات، این مفهوم در بخشهای خدماتی اهمیت بیشتری دارد (گارگ و راستوگی، 2006).
یکی از مهارتهایی که میتواند به کارکنان در این راه کمک کند، «رفتار شهروندی سازمانی» است. این مقوله به رفتارهای فردی اشاره دارد که برخاسته از بصیرت افراد بوده و علاوه بر اینکه کارایی و اثر بخشی عملکرد سازمان را افزایش میدهند، مستقیم و به صورت صریح، از طریق سیستم رسمی پاداش تشویق نمیشوند (اورگان، 1988؛ بورنز و کارپنتر، 2008).
رفتار شهروندی سازمانی، حرکت کردن به ورای حداقل عملکرد مورد انتظار است (بورنز و کارپنتر، 2008) (موران، 2003).
از سوی دیگر، تحقیقات دانشمندان گوناگون مانند «گلمن»، «بویاتزیس و همکارانش» و … نشان میدهد، یکی از عواملی که نقش بسیار مهمی در انجام موفق وظایف شغلی دارد، «هوش هیجانی»است (گولمن، 1995و1998؛ بویاتزیس و همکاران، 2000). افراد دارای هوش هیجانی بالا، هنر تعامل و مهارت کنترل و اداره احساسات دیگران را دارا هستند.
این مهارتها محبوبیت، قوه رهبری و نفوذ شخصی را تقویت میکند و فرد را در هرگونه فعالیت اجتماعی و ارتباط صمیمانه با دیگران، موفق مینماید. چنین افرادی با شناخت و بصیرت درونی که نسبت به تمایلات عاطفی خود و دیگران دارند، بهترین عملکرد را در موقعیتهای مختلف زندگی بروز میدهند (عیوضی، 1385).
همه آنچه در بالا بدان اشاره شد، به خوبی گواه این مهم است که هوش هیجانی میتواند به عنوان یکی از پیش نیازهای توفیق کارکنان در بروز رفتار شهروندی سازمانی، قلمداد شود.
“هوش قدرت درک روابط بین پدیدههاست.” چون هم در قدرت یادگیری، هم در قدرت سازگاری با محیط، هم در قدرت تفکر انتزاعی و هم در تعریفهای عملیاتی هوش یک محور مشترک وجود دارد که همان قدرت درک روابط بین پدیدههاست.
هوش هیجانی که حداقل در زندگی اجتماعی (بخصوص فعالیتهای تجاری و بازاریابی) اهمیتی فراتر از هوش تحصیلی دارد. هوشی که در طول تاریخ مصلحان و نخبگان اجتماعی را از نخبگان علمی جدا میسازد.
هوش هیجانی بیانگر آن است که در روابط اجتماعی و در بده بستانهای روانی و عاطفی در شرایط خاص چه عملی مناسب و چه عملی نامناسب است. یعنی اینکه فرد در شرایط مختلف بتواند امید را در خود همیشه زنده نگه دارد، با دیگران همدلی نماید، احساسات دیگران را بشنود، برای به دست آوردن پاداش بزرگتر، پاداشهای کوچک را نادیده انگارد، نگذارد نگرانی قدرت تفکر و استدلال او را مختل نماید، در برابر مشکلات پایداری نماید و در همه حال انگیزه خود را حفظ نماید. هوش هیجانی نوع استعداد عاطفی ا ست که تعیین میکند از مهارتهای خود چگونه به بهترین نحو ممکن استفاده کنیم و حتی کمک میکند خرد را در مسیری درست به کار گیریم. (استوار1387)
هوش هیجانی میتواند به عنوان یکی از پیش نیازهای توفیق کارکنان در بروز رفتار شهروندی سازمانی، قلمداد شود و در خشنودی شغلی نیز تاثیر گذار است. (توکلی ،1387)
عوامل متعددی کارایی افراد را در سازمان تحت تاثیر قرار میدهد یکی از این عوامل رضایت شغلی (خشنودی از شغل) میباشد که میتواند چشم انداز مفیدی برای آینده و دست یابی به توسعه به سازمان کمک کند.
علاوه بر این در مدیریت منابع انسانی پدیده رضایت شغلی یکی از شاخصهای کیفیت زندگی میباشد شکی نیست مردمی که از کار خود رضایت دارند در پایان احساس میکنند که به توفیق نائل آمده اند.
بنا براین هرچه سا زگاری بین کارکنان و اهداف سازمانی بیشتر باشد عملکرد و رضایت شغلی کارکنان نیز بیشتر میباشد.
از آنجا که افزایش بهره وری و اثر بخشی، همواره یکی از مسائل و دغدغههای مدیران سازمانهاست شناخت رفتار شهروندی سازمانی ، هوش هیجانی ، رضایت شغلی و فراهم نمودن شرایط لازم و محیط مناسب باعث تقویت رفتارهای اثر بخش و موثر و مانع از رفتارهای غیر اثر بخش شده و میتواند گامی موثر در این زمینه باشد.
به طور کلی به دو طریق (خشنودی شغلی درونی و بیرونی) نگرشهای خود را نسبت به شغل آشکار میکند. عوامل درونی )امکان به ظهور رساندن تواناییهای فردی، فعال بودن، پیشرفت، اختیار تصمیمگیری، ارزشهای اخلاقی، امنیت، خلاقیت، استقلال، موفقیت، مسئولیت، قدردانی و رشد و توسعه حرفهای، پایگاه اجتماعی، تنوع و (…که خصوصیات و حالات فردی را شامل میشوند در مقایسه با عوامل بیرونی (دستمزد، خطمشها و مدیریت، شرایط کار، همکاران، حقوق، پست سازمانی، ارتقای شغلی و ( … که شرایط کار و اشتغال را در بر میگیرد، از ثبات بیشتری برخوردارند، لذا خشنودی شغلی درونی پایدارتر از خشنودی شغلی بیرونی است. خشنودی کلی نتیجه تعامل بین خشنودی شغلی درونی و بیرونی است. (استرید، وال و کتلی، 2007).
1-1- بیان مسأله
نیروی انسانی به عنوان یکی از ارزشمندترین سرمایههای سازمانی، مهمترین مزیت رقابتی و کمیابترین منبع در اقتصاد دانش محور امروز قلمداد میشود. این سرمایه ارزشمند به دلیل اثر شگرفی که بر اثربخشی سازمان دارد، گویی سبقت را از دیگر سرمایههای سازمانی به لحاظ اهمیت ربوده است. بر همین اساس است که امروزه سازمانها و مدیران با کاربست راهکارها و شیوههای مختلف، سعی در جذب بهترین و زبدهترین نیروی انسانی را دارند)بلکورت، بوهلندر و اسنل، 2008)یکی از ویژگیهای ارزشمند نیروی انسانی که امروزه توجه بسیاری را به خود جلب کرده است، رفتار شهروندی سازمانی میباشد. این متغیر با الهام از یک شهروند خوب، کارمندی را توصیف میکند که برای انجام وظایف خود و به طور کلی برای کمک به عملکرد بهتر سازمان، از هیچ تلاشی حتی افزونتر از وظایف از پیش تدوین شده خود فروگذار نیست. به بیان دیگر کارکنان برخوردار از رفتار شهروندی سازمانی همانند یک شهروند متعهد در جهت اعتلای سازمان حاضرند که بدون هیچ چشمداشتی تلاش کنند. به طور طبیعی در صورتی که سازمانها بهرهمند از چنین کارکنانی باشند، دغدغه اثربخشی ندارند و میتوانند در عرصه رقابت با فراق خاطر به فکر سرمایهگذاری در عرصههای دیگر مؤثر بر اثربخشی باشند. مدیران نیز در صورت بهرهمندی از این کارکنان، اکثر وقت خود را صرف اموری غیر از امور مربوط به وظایف زیردستان میکنند (ارگان، 1988).
ارگان (1988) به عنوان یکی از مؤثرترین افراد در تکوین متغیر رفتار شهروندی سازمانی به چند ویژگی اساسی این متغیر اشاره میکند. با الهام از تعریف او میتوان دریافت که رفتارهای شهروندی سازمانی رفتارهایی خودانگیخته هستند و کمتر از محرکهای بیرونی(مثل پاداش و تنبیه)تأثیر میپذیرند. این رفتارها اختیاری و داوطلبانه بوده و اجبار کارکنان به بروز و یا تنبیه آنها بدلیل عدم بروز آن، ناقص ماهیت ارزشمند آنهاست. همچنین جزء وظایف رسمی کارکنان نبوده و در قرارداد شغلی ذکر نمیشوند که در نهایت اثربخشی سازمان را به دنبال خواهند داشت. پادساکوف و همکاران (2000) با انجام یک پژوهش جامع به بررسی و تحلیل پژوهشهای منتشر شده در مورد رفتار شهروندی سازمانی پرداخته و در نهایت به 30 شکل مختلف از رفتارهای شهروندی سازمانی کارکنان دست پیدا کردند که در میان آنها 5 ویژگی شامل فداکاری(کمک داوطلبانه به دیگران و جلوگیری از بروز مسائل و مشکلات کاری برای آنها و(…، وظیفهشناسی(درونی سازی و قبول قوانین و مقررات سازمانی و اعمال آنها حتی در شرایطی که فردی نظارهگرد نیست و…)، مردانگی(اشتیاق به تحمل مسائل و مشکلات کاری، بدون بروز شکایت و صرف نکردن زمان زیاد برای شکایت از امور بیاهمیت در سازمان و….( احترام )تجاوز نکردن به حقوق دیگر کارکنان و…( و فضیلت مدنی )علاقه بیش از حد و تعهد بسیار بالای کارمند به سازمان و قبول اینکه او عضو کوچکی از یک مجموعه بزرگ است و..) بیش از همه به کار برده شده است.
اهمیت رفتار شهروندی سازمانی در سازمانهای مختلف غیرقابل انکار است، اما هنگامی که صحبت از دانشگاه میشود، نگاهها به آن موشکافانهتر و حساستر میشود. نقش دانشگاه در تربیت نیروی انسانی آینده و توسعه همه جانبه کشورها، دلیل غیر قابل انکار بر لزوم بهرهمندی از کارکنان برخوردار از رفتار شهروندی سازمانی بالا میباشد. وظیفه دانشگاه ارتقای هر چه بیشتر یادگیری در کارکنان از طریقت آموزش است و نظر به ماهیت پیچیده یادگیری بدون شک نمیتوان با انجام وظایفی خاص و از پیش تعیین شده آن را با کیفیتی بالا ایجاد کرد (اپلاتکا، 2009).
اهمیت رفتار شهروندی سازمانی در کارکنان منجر به آن شده است که امروزه همانند سازمانهای دیگر، شواهد پژوهشی مختلفی برای آن فراهم شود. علیرغم یکسانی و تشابه در تعریف رفتار شهروندی سازمانی کارکنان دیگر، گرایش زیادی به تقسیمبندی ساختار این متغیر بر اساس اهداف آن دردانشگاه وجود دارد. این که رفتارهای شهروندی سازمانی کار کنان متوجه و در جهت کمک به چه کسانی است، ساختار مفصلی را آشکار میکند. رفتارهای شهروندی سازمانی کار کنان میتواند در جهت کمک به دانشگاه، به طور کل، صلاحیت و رشد شخصی خود،، مدیر و سازمان اعمال شود(زینآبادی و همکاران، 1387).
علیرغم آنکه رفتارهای شهروندی سازمانی کارکنان مخاطبهای مختلفی دارد، اما در مقام بررسی ساختار، برخی شواهد (دیپائولا، تارتر و هوی، 2005) به ساختار تک بعدی آن دست پیدا کردهاند.
در بررسی پیشایندهای رفتار شهروندی سازمانی، پژوهشهای انجام شده نشان میدهد که متغیرهای مختلفی با رفتار شهروندی سازمانی رابطه داشته و تبیین معناداری از پراکندگی آن دارند که در میان آنها توجه ویژهای به متغیرهای نگرشی کارکنان شده است. به طور کلی رفتار کارکنان در سازمان میتواند متأثر از نگرشهای آنها باشد، از این رو آگاهی از آن برای مدیران ضروری است.
یک کارمند با رضایت شغلی بالا(خشنودی شغلی)مفهومی پیچیده و چندبعدی است. یک کارمند با توجه به تأکیدی که بر عوامل مختلف مرتبط با شغل خود دارد، به طور کلی به دو طریق خشنودی شغلی درونی و بیرونی نگرش خود را نسبت به شغل آشکار میکند.
پیامدهای سازمانی رفتار شهروندی سازمانی از پیامدهای فردی آن بسیار بیشتر است.
در سطح فردی ,تنها احساس رضایت درونی و گرفتن پاداش (در صورتی که ارزیابی عملکرد لحاظ شده باشد) برای فرد وجود دارد اما منافع رفتار شهروندی
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1399-06-06] [ 06:10:00 ب.ظ ]
|