کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



مودار (6-4) مقایسه ی توزیع فراوانی طبقات AQ با هنجار جهانی                                                          120

 

 

 

 

 

 

 

 

فهرست ضمائم

عنوان                                                                                                                                            صفحه

ضمیمه ی الف: نیمرخ AQ                                                                                             154

ضمیمه ی ب : پرسشنامه ی افسردگی بک                                                                           157

 

 

فصل اول:

کلیات پژوهش

 

 

 

1-1- مقدمه:

«هم اکنون جنبشی در روان شناسی پا گرفته است که نقش روان شناسی در جنبه های مثبت زندگی را مد نظر دارد. طرفداران روان شناسی مثبت نگر [1]به سرکردگی میهالی سیکزنت میهالی[2] معتقدند ؛ رشته روانشناسی در قرن بیستم عمدتاً به جنبه های منفی زندگی پرداخته است و وقت آن رسیده تا مثبت نگری روان شناسی نمایان شود. روان شناسی مثبت نگر فرصتی به ما   می دهد تا کنترل زندگی خود را در دست بگیریم و اعتدال را  رعایت کنیم» (سانتراک، 2003 ، ص 30).

موفقیت در زمینه های مختلف زندگی یکی از چالش هایی بوده است که همواره بشر با آن روبرو بوده است، تا حدی که شاید افراد میزان خوشبختی خود را در مقدار اندوخته های موفقیت آمیز خود جستجو کنند. با این وجود اگر موفقیت را رسیدن به اهداف فردی ، اجتماعی و … در نظر بگیریم، همه ی انسان ها موفق نیستند، چه آنهایی که اصولاً انگیزه ای برای کسب موفقیت ندارند و چه آنهایی که در نیمه ی راه متوقف می شوند. شاید برخی افراد اتفاقات ناگوار زندگی را مانعی برای موفقیت های خود تصور کنند. اما اگر این تعریف صحیح باشد، « ما چه توضیحی داریم برای آدم هایی که در طول جنگ قدرت خودشان را حفظ می کنند، کسانی که قادر هستند در برابر ناملایمات ایستادگی کنند، کسانی که قادرند با وجود جدا شدن از همه تعلقات خود زندگی را با شادمانی ادامه دهند؟»  (والنر[3] و اداکس[4]، 2007، ص2).

برخی دانشمندان علوم روانشناسی کلید این معما را در قدرت بازگشت پذیری[5] انسان می دانند.

سیبرت[6] ( 2005)  در تعریف بازگشت پذیری  چهار ویژگی زیر را ذکر می کند :

توانایی مداوم خوب مقابله کردن با  تغییراتی که سبب ایجاد  مشکل می شوند.
توانایی پایدار حفظ سلامتی و انرژی ، هنگامی که فرد تحت فشار دائمی قرار دارد .
توانایی بازگشت آسان به حالت اولیه پس از تجربه بدبختی ها و شکست ها.
انجام همه این کارها به دور از انجام شیوه های آسیب رسان و غیر کارکردی (ص 5).
تا کنون تحقیقات زیادی در خصوص عوامل موثر بر شکل گیری بازگشت پذیری  به منظور شناسایی و پرورش انسان های انعطاف پذیری که در تلاطم امواج بی امان مشکلات مقاومت بیشتری از خود نشان دهند انجام شده است ، اما برای اولین بار پاول جی استولتز[7] که از همکاران سلیگمن[8] بوده و فعالیت های وی در زمینه روانشناسی مثبت نگر می باشد در 1987 نظریه ی جدید خود را مطرح و مقیاسی استاندارد برای اندازه گیری بازگشت پذیری ، تحت عنوان ضریب سختی[9](AQ)  را ارائه کرد ( پیک لرنینگ ، 2008 د).

استولتز در 1997 در تبیین AQ عنوان می کند : AQ  به شما می گوید  به چه خوبی شما        می توانید در برابر سختی ها دوام بیاورید و توانایی غلبه کردن بر آن را دارید. پیش بینی می کند چه کسی بر سختی ها غلبه می کند و چه کسی در هم می شکند. چه کسی پا را فرا تر از انتظاراتی که از عملکرد و توانایی بالقوه ای که از  اوانتظار می رود می گذارد و چه کسی سقوط خواهد کرد. و به کوتاهترین عبارت:

« AQ پیش بینی می کند چه کسی تسلیم و چه کسی پیروز می شود» (استولتز، 1997 ص 7).

حال از آنجا که پیش بینی عملکرد موفقیت آمیز برای مدیران، برنامه ریزان، کارفرمایان، درمانگران، اساتید و حتی افراد عادی اهمیت دارد. اندازه گیری این سازه می توانست  کمک شایانی به جامعه در پیشبرد اهداف خود داشته باشد. به همین منظور ابزاری با عنوان « نیمرخ[10]AQ  » طراحی و استاندارد شد. الکین (2008) در تبیین این ابزار چنین عنوان می کند: « همانطور که IQ ضریب هوشی شما را می سنجد، AQ  ظرفیت شما را برای مقابله با ناملایمات زندگی ( و تبدیل آن به فرصت ها ) می سنجد. نیمرخ AQ یک ابزار و مقیاس معتبر علمی است که در مجموع به آسانی سطوح عملکرد و ضریب سختی افراد را   براساس عوامل موفقیت اندازه گیری می کند» (ص 15).

          AQ  یک سازه ی چهار بعدی است و به وسیله چهار خرده مقیاس دیگر تحت عنوان (CORE) که حروف ابتدایی کلمات: (کنترل[11]، پاسخگویی[12]، گسترش[13] و دیرپایی[14]) می باشد، اندازه گیری می شود.  این چهار عامل در مجموع   شیوه ی پاسخدهی و واکنش فرد به ناملایمات زندگی را نشان می دهند.

کنترل : شامل دو رویه می باشد یکی اینکه تا چه اندازه فرد قدرت اثر گذاری مثبت بر موقعیت های ناخوشایند را دارد و دیگری اینکه تا چه اندازه فرد بر شیوه پاسخدهی خودش به آن موقعیت تسلط دارد.
پاسخگویی: این بعد از AQ مشخص می کند که تا چه اندازه فرد خود را در قبال اتفاقات بدون توجه به اینکه چه چیز مسبب آن بوده است برای به دست گرفتن و پیشبرد موقعیت پاسخگو      می داند.
گسترش: تا چه اندازه اجازه می دهیم که مشکلاتی که ما را محاصره کرده اند بر سایر قسمت های زندگی و کار ما اثر بگذارند.
دیرپایی: تا چه مدت اجازه می دهیم مشکلات بعد از رخداد  تداوم پیدا کنند و بر روی ما اثر بگذارند ( پیک لرنینگ، 2008 د).
با توجه به تئوری استولتز انسان ها از نظر استعداد  پیشرفت و موفقیت به سه دسته تقسیم می شوند:

صعود کنندگان[15]: کسانی که خودشان را وقف موفقیت های بزرگ در زندگی کرده اند.
پناهجویان[16] : که تعداد زیادی از آنها را بازنشسته های گروه صعود کننده تشکیل می دهد.
تسلیم شوندگان[17] : آدم هایی که سال ها پیش باز نشسته شده اند اما هرگز با کسی این موضوع را مطرح نکرده اند (استولتز،2000 ص 10).
دیدگاه AQ استولتز برگرفته از کارهای سلیگمن و دیگر روانشناسان شناخت گرا  و به همان اندازه تحقیقات اخیر نوروفیزیولژی[18] و ایمنی شناسی روانی[19] می باشد. سلیگمن می گوید:  « زمانی که ما در کاری شکست می خوریم همه ی ما دست کم برای مدتی دچار درماندگی و افسردگی می شویم. ما قادر نیستیم به سرعتی که باید، دست به اعمال اختیاری بزنیم درست عکس کاری که می بایست انجام می دادیم. ممکن است هیچ تلاشی انجام ندهیم یا  اگر هم تلاش کنیم ، بر روی آن پافشاری نکنیم.» (الکین، 2008  ص 16). سلیگمن  افسردگی را همان درماندگی آموخته شده[20] می داند که در موقعیت شرطی کلاسیک فرا گرفته    می شود. وی در تبیین نظریه خود اظهار می کند:  « وقتی این باور که شخص نمی تواند کاری انجام دهد تا یک موقعیت آزارنده را برطرف سازد یا از آن اجتناب کند به موقعیت های دیگر تعمیم پیدا کند به آن درماندگی آموخته شده می گویند. بنا بر این درماندگی آموخته شده نه از یک تجربه ی ناگوار به خودی خود، بلکه از ناتوانی یا ناتوانی تصوری فرد در این باره که کاری از او ساخته نیست، ناشی می شود» ( هرگنهان و السون، 2001 ص 213).

سلیگمن معتقد است همه ی انسان ها گاهی دچار درماندگی آموخته شده می شوند. اما مدت زمان تداوم نشانه های درماندگی به تفسیر و ارزیابی او از موقعیت بستگی دارد که آن را سبک توضیحی[21] می نامد و بر اساس همین شیوه ی تفسیر، قالب فکری انسانها را به دو شکل بدبینانه وخوش بینانه طبقه بندی       می نماید. سلیگمن معتقد است : «سبک توضیحی بین عکس العمل بدبینانه و پاسخ خوشبینانه تفاوت قائل می شود… خوش بین ها فوراً خود را از درماندگی های لحظه ای خویش رها   می کنند. … آنها سریع خود را بالا کشیده،  شانه های شان را بالا انداخته و از نو شروع می کنند. برای آنها شکست یک چالش و فقط یک عقب نشینی در مسیر، برای  یک پیروزی حتمی است » (الکین، 2008 ص 16).

آنچه مسلم است، اشتراک زیادی بین نظریه ی AQ  و دیدگاه شناختی سلیگمن که  بدبینی را زمینه ساز افسردگی می داند وجود دارد. او معتقد است: «خوش بینی می تواند فرد را در مقابل افسردگی مصون سازد» (سلیگمن1386 ص 99).

و از سبک توضیحی می توان به عنوان نقطه ی اتصال این دو نظریه را نام برد. از طرف دیگر، هر دوی این دیدگاه ها به نظریات آرون تی بک[22]  در خصوص افسردگی بسیار نزدیک می باشند.  «بک می گوید افسردگی اساساً اختلال تفکر است تا اختلال خلق … شخصی که افسرده است واقعیت ها را به طرق منفی سوء تعبیر می کند، روی جنبه های منفی هر موقعیت تمرکز می یابد، در مورد آینده نیز نظری بدبینانه و   نا امیدانه دارد» ( ساراسون و ساراسون، 1987 ص 594 ).

در پیوند بیشتر این دو مقوله یعنی افسردگی و AQ تحقیقات زیادی از رابطه ی این دو بر عملکرد، موفقیت و پیشرفت تحصیلی پشتیبانی می کنند.  رابطه ی بین AQ و عملکرد پیشرفت یک رابطه ی مثبت و معنا دار و رابطه ی بین افسردگی و عملکرد پیشرفت یک رابطه معکوس می باشد. بدین ترتیب وجود افسردگی شانس عملکرد موفقیت آمیز را کاهش می دهد. نشانه های انگیزشی این افراد نشان می دهد،     «افراد افسرده، مشکل زیادی برای شروع فعالیت دارند. مدیر تبلیغات، ابتکار عمل خود را برای برنامه ریزی فروش عمده از دست می دهد، استاد دانشگاه نمی تواند خود را برای سخنرانی هایش آماده کند، دانشجو اشتیاق مطالعه را از دست می دهد.»  تحقیقات AQ نیز این ادعا را تایید می کنند که ، رابطه مثبت و معنا داری بین ضریب  AQ  و عملکرد افراد در زمینه های مختلفی نظیر: استرس شغلی، مقابله با مشکلات و گرفتاری ها ، عملکرد شغلی و تحصیلی وجود دارد. در تحقیقی که ویلیام[23] در 2003 انجام داده است نتیجه می گیرد: « بین پیشرفت تحصیلی و نمره AQ  رابطه مثبت وجود دارد بدین ترتیب که  دانش آموزانی که نمره AQ بیشتری کسب کرده بودند از عملکرد تحصیلی بهتری برخوردار بودند و بین نمره کنترل معلمان و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان نیز رابطه مثبت و معنا داری وجود داشت» (ص 3).

دیسوزا[24] (2006 ) از AQ به عنوان یک پیش بینی کننده ی شناخته شده ی جهانی موفقیت یاد    می کند» (ص 174).

 

1-2-  بیان مسئله:

حال با توجه به مطالب ذکر شده این پرسش مطرح می شودکه: آیا بین AQ و شدت علائم افسردگی راه یافتگان  و راه نیافتگان به دانشگاه  تفاوتی وجود دارد؟

            چنانچه در مقدمه آمده است، از بین عوامل اثر گذار بر موفقیت انسان ها، یک ویژگی شخصیتی که بیش از سایر ویژگی ها زمینه ساز موفقیت انسان ها بوده ، قدرت بازگشت پذیری او بوده است. این بازگشت پذیری بستگی زیادی به سبک توضیحی افراد دارد. ارزیابی های مثبتی که افراد خوش بین از موقعیت و توانمندی های خود در شرایط سختی و فشار به عمل می آورند، سبب می شود، مایوس نشده، شکیبا باشند و با  اتخاذ واکنش های مناسب نه تنها تسلیم موقعیت نشده، بلکه با تسلط بر اوضاع شرایط را به نفع خود تغییر دهند. این درست عکس چیزی است که افراد بدبین با آن روبرو هستند. ناکامی، درماندگی و تفسیرهای منفی از موقعیت های مختلف زندگی سبب می شود این افراد از واقعیت های زندگی دور شده، مشکلات را بزرگ تر از آنچه که هست جلوه داده، توانمندی های خود را دست کم گیرند و در نهایت تسلیم حوادث روزگار شوند.  داشتن سبک توضیحی بدبینانه در هنگام مواجهه با سختی،  ابتدا موجب درماندگی آموخته شده و در ادامه علائم افسردگی را در فرد پدید می آورد، افسردگی باعث کاهش انرژی و فقدان انگیزه خواهد شد و در نهایت شکست به عنوان یک واقعیت غیر قابل جبران پذیرفته می شود . بدین ترتیب فرد درمانده دیگر هیچ تلاشی برای برون رفت از بحران، (حتی پس از رفع شدن موانع موجود) نخواهد کرد (استولتز، 1997).

[1]. Positive psychology

[2]. Mihaly Czikszentmihalyi

[3]. Alison Stein Wallner

[4]. David Adox

[5]. Resiliency

[6]. Seiebert

[7]. Paul G. Stoltz

[8]. Martin E. P. Seligman

[9]. Adversity Quotient

[10] . AQ Profile

[11] . Control

[12] . Ownership

[13] . Reach

[14] . Endurance

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1399-06-06] [ 12:58:00 ب.ظ ]




فصل یکم

 

مقدمه پژوهش

 

 

1-1. مقدمه

انسان اصالتاً موجودی است اجتماعی و جاذبه اجتماعی رشد کودک، پایه و اساس زندگی انسانی او را تشکیل می‌دهد (مک کوبی و مارتین[1]، 1983). طبعاً فرزند انسان از همان کودکی توانایی برقراری ارتباط و قابلیت‌های یک زندگی اجتماعی را دارد. در این میان نقش پدر و مادر ‌بسیار حیاتی است و کودک روابط اجتماعی خود را از پدر و مادر می‌آموزد (سیمونس و کونجر[2]، 2007). موضوع ارتباط والدین و فرزندان سالها نظر صاحب نظران و متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب نموده است. خانواده نخستین پایگاهی است که پیوند بین کودک و محیط اطراف او را به وجود می آورد. کودک در خانواده پندارهای اولیه در باره جهان و همچنین، شیوه های سخن گفتن و هنجارهای اساسی رفتار را فرا گرفته و نگرشها، اخلاق و روحیات خود را شکل می دهد و به عبارتی اجتماعی می شود (هرگنهان و آلسون[3]، 2003). هر خانواده شیوه خاصی را تحت عنوان شیوه های فرزندپروری در تربیت فرزندان خویش به کار می گیرد که متأثر از عوامل متفاوتی از جمله عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است (هاردی[4] و همکاران، 1993).

تحقیقات نشان داده اند که برخی از گرایشهای تربیتی والدین با پیدایش رفتارهای غیرانطباقی کودکان رابطه دارد (وبستر[5] و دیگران، 1994). شیوه های انضباطی والدین غالباً بر حسب تعامل بین دو بعد رفتاری آنها، در تغییر است. بعد نخست به بررسی رابطه عاطفی با کودک می پردازد و حدود آن از رفتاری پاسخده، پذیرا و کودک محور آغاز می شود و به رفتاری بی توجه و طرد کننده که مرکزیت آن بر نیازها و امیال والدین گذاشته شده است، ختم می شود. بعد دوم، کنترل والدین بر کودک را در بر می گیرد و از رفتاری محدود کننده و مطالبه کننده تا روشی آسان گیر و بی ادعا متغیر است و در آن برای رفتار کودک، محدویتهای مختصری منظور شده است.

 

از ترکیب این دو بعد مهم یعنی «پذیرش در برابر طرد شدن» و «سختگیری در برابر آسان گیری» الگوهای قاطع و اطمینان بخش[6]، خودکامه و مستبد[7]، و سهل گیر و بی بند و بار [8] شکل می گیرند. والدینی که به طور مستمر کودکان و نوجوانان خود را مورد حمایت قرار می‌دهند، با آنان گرم و صمیمی هستند و کنترل منطقی و متعادلی را اعمال می‌کنند، در فرزندان خود اشتیاق ابراز رفتارهای اجتماعی قابل ‌قبولی را ایجاد می‌کنند و نیز زمینه مساعدی برای بروز توانایی‌ها و قابلیت‌های کودکان و نوجوانان خود را فراهم می‌آورند. برعکس والدین محدود کننده و طرد کننده، با محدود ساختن شایستگی‌های کودکان خود، آنان را از به تجربه در آوردن توانمندی‌هایشان محروم می‌کنند. با گذشت زمان این گروه از کودکان و نوجوانان، کم کم به این باور می‌رسند که بدون کمک والدین نمی‌توانند با موضوعات و مسائل زندگی به طریق صحیح و مؤثر رو به رو شوند. چنین باوری در آنان احساس ترس و اضطراب را به وجود می‌آورد (فولادی، 1383). پژوهش‌های مک کوبی و مارتین (1983) نشان داده است که پذیرش کودک از جانب والدین و پاسخگو بودن آنها، پیش‌بینی کننده کفایت اجتماعی،‌ پیشرفت تحصیلی و سلامت روانی کودک در آینده است و فقدان پاسخگویی والدین در برابر کودک، نتایج منفی در رشد آینده او داشته و منجر به کناره‌گیری، پرخاشگری و کمبود توجه در کودک می‌گردد.

به منظور پرورش کودک اجتماعی، باید از همان ابتدا به نیازهای او پاسخ داده و برای این منظور، نیازهای اجتماعی او را شناخته و اگر کودکی دارای ناتوانی ذهنی باشد، وظیفه والدین نیز به مراتب سنگین تر خواهد بود. بنابراین یاددهی و اجتماعی کردن چنین فرزندانی با مشکلات ویژه‌ای روبروست که صبر و حوصله بیشتری را لازم دارد. از این رو سبک‌های فرزند پروری برای تربیت این کودکان از اهمیت بیشتری برخوردار می‌باشند. آموزش روابط سالم و مناسب آنها با جامعه به ویژه خانواده و همسالان و دوست یابی آنها به موفقیت های تحصیلی و به علاوه تغییر دادن نگرش این کودکان نسبت به خود و دیگران، تنها در صورت شناخت دقیق ویژگیهای آنها امکان پذیر است.

با توجه به موارد مطرح شده، کودکان آهسته گام در فرآیند رشد اجتماعی با دشواری هایی مواجه می باشند (راقبیان، اخوان تفتی و حجازی، 1391). آگاهی نسبت به ویژگیهای این کودکان لزوم انجام این پژوهش را فراهم آورد.

1-2. بیان مسأله

رشد اجتماعی، یکی از جنبه های مهم رشد انسان است. ذاتی بودن زندگی جمعی در انسانها ضرورت تماس با دیگران و نیز توجه به این جنبه از رشد را به عنوان امری گریزناپذیر جلوه می دهد. اکتساب مهارت های اجتماعی، محور اصلی رشد اجتماعی، شکل گیری روابط اجتماعی، کیفیت تعامل های اجتماعی، سازگاری اجتماعی و حتی سلامت روانی فرد به شمار می آید. کسب مهارتهای اجتماعی برای کودکان، بخشی از اجتماعی شدن آنان است. در فرایند اجتماعی شدن، هنجارها، مهارت ها، ارزش ها، نگرش ها و رفتار فرد شکل می گیرد تا به نحو مناسب و مطلوبی، نقش کنونی یا آتی خود را در جامعه ایفا کند )تئودورو[9] و همکاران، 2005). اسلامرسکی و دان[10] (1996) اجتماعی شدن را فرآیندی می دانند که کودکان را قادر می سازد تا رفتار دیگران را درک و پیش بینی کنند، رفتار خود را کنترل و تعامل با دیگران را تنظیم کنند. پارکر و اسلبی[11] (1983؛ به نقل از بهرامگیری،1380) سازگاری اجتماعی را مترادف با مهارت های اجتماعی می دانند. از نظر آنان، مهارت اجتماعی عبارت است از توانایی ایجاد ارتباط با دیگران در زمینه اجتماعی معین به گونه ای که در عرف جامعه پذیرفته و ارزشمند باشد.

مهارتهای اجتماعی به رفتارهای فراگرفته مطلوبی اشاره دارد که فرد را قادر می سازد با دیگران رابطه مطلوبی داشته و از واکنش های نامعقول اجتماعی خودداری کند. مهارتهای اجتماعی طیف گسترده ای از رفتارها از قبیل توانایی شروع ارتباط موثر و مناسب با دیگران، ارائه پاسخ های مفید و شایسته، تمایل به رفتارهای سخاوتمندانه، همدلانه و یاری گرانه، پرهیز از تمسخر، قلدری و زورگویی به دیگران را شامل می شود (ماتسون[12] و دیگران، 2000). بررسی های متعدد نشان می دهند که کمبود مهارتهای اجتماعی تأثیر منفی بر کارکرد تحصیلی دانش آموزان دارند (ری و الیوت[13]، 2006)، در روابط بین فردی و حوزه های رفتاری- عاطفی مشکل ایجاد می کند (مریل و گیمپل[14]، 1998؛ به نقل از راندی و میشل[15]،2008)، مشکلات یادگیر ی را تشدید می کند، مانع پیشرفت کودک شده و سرانجام منجر به عواقب نامطلوب در دوران تحصیل می گردد. سازگاری دانش آموزان را کاهش می دهد (اوا[16]، 2003) و دانش آموزان را با ناتوانی در تمامی امور مواجه می کند (هایت و فیلر[17]،2007). همچنین در دانش آموزانی که قادر به انجام خواسته های کلاسی نیستند، احساسهای ناخوشایندی از عدم کفایت، اضطراب، کاهش انگیزش و ناسازگاری های رفتاری تولید می کنند (لوین و بارینگر[18] ،2008).

با وجود اهمیت فزاینده مهارتهای اجتماعی در رشد و تحول کودکان، فراگیری این مهارت در همه کودکان، به شکل یکسانی صورت نمی گیرد. کودکان آهسته گام اغلب فاقد مهارتهای اجتماعی ضروری برای تعاملات مثبت و هدفمند هستند. این مسأله ممکن است باعث شود این دانش آموزان توسط همسالان عادی کمتر مورد پذیرش قرار بگیرند. این دانش آموزان نیاز دارند تا مهارتهای اجتماعی را به طور سازمان یافته آموزش ببینند. این مهارتها باید در موقعیت های طبیعی به منظور تسهیل تعمیم دهی به موقعیت های مختلف آموزش داده شوند (گرشام[19]، 2000). خانواده و نهادهای اجتماعی دیگر مانند مدرسه، مهمترین عامل اجتماعی شدن به شمار می آیند که در قالب ارزش ها و هنجارهای اجتماعی بررسی می شوند (به پژوه و همکاران، 1389).

ارتباط والدین و فرزندان از جمله موارد مهمی است که سالها نظر صاحبنظران و متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است. فرزند پروری[20] به روشها و رفتارهای ویژه ای گفته می شود که جداگانه یا در تعامل با یکدیگر بر رشد کودک تأثیر می گذارند. در واقع پایه و اساس شیوه فرزند پروری، مبین تلاش های والدین برای کنترل و اجتماعی کردن کودکانشان است (بامریند[21]،1991). منظور از سبک های فرزند پروری، روش‌هایی است که والدین برای تربیت فرزندان خود بکار می‌گیرند و بیانگر نگرش‌هایی است که آنها نسبت به فرزندان خود دارند و همچنین شامل معیارها و قوانینی است که برای فرزندان خویش وضع می‌کنند (لویز و لامب[22]،2003؛ رانک و روبرتس[23]،2003)

تحقیقات معاصر در مورد شیوه های فرزندپروری از مطالعات بامریند بر روی کودکان و خانواده های آنان نشأت گرفته است. بامریند با رویکردی تیپ شناختی بر ترکیب اعمال فرزندپروری متفاوت تأکید می کند. تفاوت در ترکیب عناصر اصلی فرزندپروری (مانند گرم بودن، درگیر بودن، درخواست های بالغانه، نظارت و سرپرستی) تغییراتی در چگونگی پاسخ های کودک به تأثیر والدین ایجاد می کند (دارلینگ[24]،2007). شیفر[25] بر اساس مشاهدات تعاملات کودکان 1 تا 3 ساله با مادران آنها یک طبقه بندی مبتنی بر دو جنبه رفتار والدینی یعنی آزادی- کنترل (سهل گیری در مقابل سخت گیری) و سردی- گرمی (پذیرش در مقابل طرد شدن) را ارائه کرده و نتیجه گرفته که مادران پذیرنده یا طرد کننده می توانند سخت گیر یا آسان گیر باشند (لایبل[26]،2002).

یکی از ناتوانیهای عمده کودکان که استرس زیادی برای والدین ایجاد می کند، وجود کودک آهسته گام است. طبق تعریف، آهسته گام، عبارت است از رشد ناقص ذهن که شخص را در تطابق یا سازش با محیط خود ناتوان می کند؛ به طوری که بدون نظارت و کمک دیگری، قادر به زندگی نیست، (تردگلد[27]، 2000). براساس تحقیقات، در هر جامعه حدود 1 تا 3 درصد جمعیت را افراد کم توان ذهنی تشکیل می دهند (سادوک[28]،2003؛ نقل از رستمی، 1388). تولد چنین کودکانی در خانواده، همراه با استرس است. والدین این کودکان، با مسائل زیادی همچون مشکل پذیرش ناتوانی فرزند، خستگی ناشی از پرستاری و مراقبت، مسائل مربوط به اوقات فراغت، مشکلات مالی، مسائل پزشکی، آموزشی و توانبخشی مواجه هستند (وایتر[29]،2003).

مسأله کودکان استثنایی و رسیدگی بیشتر به وضعیت بهداشت روانی آنان و خانواده هایشان، در سالهای اخیر به عنوان یکی از موضوعات مهم، اذهان جهانیان را به خود معطوف کرده است و چندین روز به عنوان روز جهانی بزرگداشت این افراد نامگذاری شده است تا اهمیت آنان در اجتماع مشخص تر شده و به رفع مشکلاتشان کمک شود (یکتاخواه، 1388). هر چند والدین در مواجهه با تولد فرزندان براساس ویژگیهای خاص خود و نیز محیط پیرامون خود، واکنشهای گوناگونی نشان می دهند و به ندرت، می توان این واکنشها را پیش بینی کرد، اما واکنش والدین کودکان آهسته گام، پیش بینی پذیر است که شامل احساس گناه، احساس خشم، حمایت افراطی، مشکلات بین فردی و مسائل زناشویی می شود (وایتر، 2003). ممکن است شیوه های تربیت فرزندان در این خانواده ها متفاوت باشد و والدین کودکان استثنایی از روش های متفاوتی نسبت به والدین کودکان عادی استفاده نمایند ولی در نهایت اتخاذ هر نوع سبک و شیوه ی فرزند پروری، نه تنها تأثیری بر سلامت روانی کودکان، بلکه بر والدین نیز خواهد گذاشت (گرجی و محمودی، 1391).

[1] . Maccoby & Martin

[2] . Simons & Conger

[3] . Hrgenhan & Alson

[4] . Hardy

[5] . Webster

[6] . authoritative

[7] . authoritarian

[8] . harmonious

[9] . Teodoro

[10] . Slomoswski & Dann

[11] . Parker & Slobby

[12] . Matson

[13] . Ray &Elliott

[14] .Mrial & Gimpel

[15] . Randy & Michelle

[16] . Eva

[17] . Hyatt &Filler

[18] . Levine &Barringer

[19] Gresham.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:57:00 ب.ظ ]




حقیقات نشان داده­اند که سرمایه ­اجتماعی[10] بالاتر با انسجام اجتماعی بیش­تر به بهبود شرایط بهداشت روانی جامعه کمک می­کند (کاواچی، کندی، لوچنر، پروتو،[11]1997).

جامعه برای تربیت دانشجویان که مستعدترین گروه اجتماعی محسوب می­شوند هزینه­های کلان معنوی و مادی را متحمل می­شود و به همین دلیل هرگونه اختلال در سلامت و جسم دانشجو تهدیدی بر این سرمایه­گذاری است چرا که دانشجویان هر کشور متضمن سازندگی آن سرزمین هستند و سلامت جسم و روان تک­تک آنان اثر بسیار مهمی در آینده آن کشور دارد. افسردگی در بین دانشجویان می­تواند در کسب مهارت­های اجتماعی و تکامل شخصیت اختلال ایجاد کند، و از میزان موفقیت و پیشرفت تحصیلی آنان بکاهد و آن­ها را از رسیدن به جایگاه ویژه­ای که انتظار دارند و در واقع شایسته­ی آن هستند باز دارد. و در موارد شدید موجب شکست و ناکامی در زندگی شده، و باعث اختلال در پیشرفت جامعه و عواقب ناشی از آن شود)  شمشیری نظام، کافیان تفتی، انصاری، 1383(. این مطالعه در جهت بررسی نقش سرمایه ­روا­ن­شناختی و اجتماعی در شکل­گیری و تداوم افسردگی در بین دانشجویان صورت گرفته است.

1-2- بیان مسأله
افسردگی اختلالی است که با کاهش انرژی و علاقه، احساس گناه، اشکال در تمرکز، بی­اشتهایی و افکار مرگ و خودکشی مشخص می­شود و با تغییر در سطح فعالیت، توانایی­های شناختی، تکلم، وضعیت خواب، اشتها و سایر ریتم­های بیولوژیک همراه است؛ که به اختلال در عملکرد شغلی، روابط اجتماعی و بین­فردی منجر می­شود این بیماری با احساس یأس و ناامیدی، ناراحتی، فقدان هر گونه انگیزه و امید و کاهش سطح اعتماد به نفس و بدبینی همراه است (کاپلان و سادوک،2007).

25% زنان و 12% مردان یک دوره­ی افسردگی اساسی را در طول عمرشان تجربه می­کنند. از سویی در مورد علت­شناسی افسردگی به عوامل مختلفی تأکید شده است از جمله کژکاری و عدم تعادل در واسطه­های مغز، هورمون­ها، نقص در هویت، اشکال در پردازش اطلاعات و روابط مختل خانوادگی (نوری، 1384).

در بین عوامل موثر در شیوع و ابتلا به افسردگی و پیامدهای آن، می­توان به نقش شبکه­های اجتماعی و به تبع آن سرمایه اجتماعی اشاره نمود. در این راستا، یک مطالعه بر روی 700 آمریکایی آفریقایی­تبار نشان می­دهد بین سرمایه اجتماعی و اضطراب و افسردگی رابطه­ی تنگاتنگی وجود دارد به این معنی که افراد افسرده به دلیل وضعیت روان­شناختی خویش از اعتماد بین­فردی پایین و شبکه­های اجتماعی نازل و روابط محدود به عنوان سرمایه اجتماعی برخوردارند (کاترونا و راشل، هلسینگ،[12]2000   توضیح اینکه سرمایه ­اجتماعی مجموعه­ای از هنجارهای موجود در سیستم اجتماعی است که موجب ارتقای سطح همکاری، همیاری میان اعضای یک گروه یا جامعه می­شود و پایین آمدن آن، افزایش سطح هزینه­های تبادلات و ارتباطات را موجب می­گردد (فوکویاما،[13]1999).

از سویی به نظر می­رسد که افراد افسرده به دلیل وضعیت روان­شناختی ویژه از منا­بع سرمایه­ روان­شناختی از قبیل خودکارآمدی، تاب­آوری، امید، خوش­بینی برخوردار نیستند. در این راستا کارور وگینز،[14](1978) نشان دادند که خودکارآمدی و خوش­بینی به­عنوان مؤلفه­های سرمایه­ روان­شناختی به طور معکوس با افسردگی رابطه دارند.

اهداف پژوهش
هدف کلی

تعیین نقش سرمایه اجتماعی و روان­شناختی در پیش­بینی وقوع و عدم وقوع افسردگی غیربالینی

هدف جزئی

تعیین نقش مؤلفه­های سرمایه اجتماعی در پیش­بینی وقوع و عدم وقوع افسردگی غیربالینی

تعیین نقش مؤلفه­های سرمایه روان­شناختی در پیش­بینی وقوع و عدم وقوع افسردگی غیربالینی

تعیین تفاوت سرمایه اجتماعی و مؤلفه­های آن در افراد افسرده غیربالینی و افراد عادی

تعیین تفاوت سرمایه روان­شناختی و مؤلفه­های آن در افراد افسرده غیربالینی و افراد عادی

1-5- فرضیه­ها
سرمایه اجتماعی و روان­شناختی قادرند وقوع یا عدم وقوع افسردگی غیربالینی را پیش­بینی کنند.

مؤلفه­های سرمایه اجتماعی قادرند وقوع یا عدم وقوع افسردگی غیربالینی را پیش­بینی کنند.

مؤلفه­های سرمایه­ روان­شناختی قادرند وقوع یا عدم وقوع افسردگی غیربالینی را پیش­بینی کنند.

بین افراد افسرده غیربالینی و افراد عادی از نظر سرمایه اجتماعی و مؤلفه­های آن تفاوت وجود دارد.

بین افراد افسرده غیربالینی و افراد عادی از نظر سرمایه روان­شناختی و مؤلفه­های آن تفاوت وجود دارد.

متغیر ملاک: سرمایه اجتماعی، سرمایه روان­شناختی

متغیر پیش­بینی: افسردگی غیربالینی و وضعیت عدم بیماری

1-6- تعاریف متغیرها
تعریف مفهوم افسردگی[15]

افسردگی حالت روانی ناخوشایندی است که با دلزدگی، یأس و خستگی­ناپذیری، مشخص می­شود و در بیشتر مواقع با اضطراب کم و بیش شدید همراه است (بنا به تعریف پیه­رون،[16]1973؛ به نقل از دادستان، 1376). افراد مبتلا به این اختلال چنانچه نشانه­های مذکور را در حد شدید و عمیق نداشته باشند ولی از داشتن این نشانه­ها در رنج باشند به عنوان افسرده غیر بالینی تلقی می­شوند.

تعریف عملیاتی افسردگی

در این پژوهش برای تعیین افراد افسرده غیربالینی از پرسشنامه افسردگی بک[17](BDI.11) استفاده شد و نمره­ای که افراد در این پرسشنامه بدست خواهند آورد، مبتنی بر خط برش نمره(30 تا 18 )به عنوان ملاک افسردگی غیربالینی در نظر گرفته شد.

  

تعریف مفهومی سرمایه ­روان­شناختی

سرمایه ­روان­شناختی یک وضعیت مثبت روان­شناختی است که بیانگر تلاش فرد در جهت پیشرفت خود و آینده می­باشد (لوتانز و همکاران، 2007).

تعریف عملیاتی سرمایه­روان­شناختی

منظور از سرمایه ­روان­شناختی نمره­ای است که آزمودنی­ها در پرسشنامه­ی سرمایه ­روان­شناختی    لوتانز و همکاران (2007) بدست می­آورند.

مؤلفه های سرمایه ­روان­شناختی

تعریف مفهومی خودکارآمدی [18]

باورها و قضاوتهای فرد به توانایی­های خود در انجام وظایف و مسئولیت­ها(بندورا،[19] 1986،1997­).

تعریف عملیاتی خودکارآمدی

در این پژوهش منظور از خودکارآمدی نمره­ای است که فرد در سؤالات مربوط به خرده مقیاس سؤالهای آزمون سرمایه­ روان­شناختی PCQ بدست می­آورد.

تعریف مفهومی امیدواری[20]

اسنایدر و همکاران[21](1991) امید را مجموعه­ای شناختی می­دانند که مبتنی بر احساس موفقیت ناشی از منابع گوناگون و مسیرها و شیوه­های انتخاب شده برای نیل به اهداف است.

تعریف عملیاتی امیدواری

در این پژوهش منظور از امیدواری نمره­ای است که آزمودنی در پاسخ به خرده­ مقیاس سؤالهای آزمون سرمایه روان­شناختی، PCQ بدست می آورد.

تعریف مفهومی خوش­بینی[22]

خوش­بینی به جهت­گزینی اشاره دارد که در آن معمولاً پیامدهای مثبت مورد انتظارند و این پیامدها به عنوان نتایج عوامل ثابت، کلی، درونی، در نظر گرفته می­شود (بویری، 1386).

تعریف عملیاتی خوش­بینی

در این پژوهش منظور از خوش­بینی نمره­ای است که فرد در سؤالات مربوط به خرده مقیاس سؤالهای آزمون سرمایه روان­شناختی PCQ  بدست می آورد.

      تعریف مفهومی تاب­آوری[23]

گارمزی و ماستن[24] (1991) تاب­آوری را یک فرآیند، توانایی، پیامد سازگاری موفقیت­آمیز با شرایط تهدید کننده تعریف نموده­اند.

تعریف عملیاتی تاب­آوری

در این پژوهش منظور از تاب­آوری نمره­ای است که فرد در سؤالات مربوط به خرده مقیاس سؤالهای آزمون سرمایه روان­شناختی، PCQ بدست می­آورد.

Kaplan & Sadock’s
Berti & Seroni
Celler &etal
Psychology Capital
Positive Psychology
 

 

 

Luthans .F, Luthans. K, Luthans. B
Robinze &Waters-Marsh & Caccioppe
Who
Hurfam
Social Capital
Kawach i& Kennedy & Lochner & Prothwo
 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:57:00 ب.ظ ]




 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1-2- بیان مسأله 

اختلال وسواسی جبری[20] شرایط پیچیده‌ای است که با افکار و تکانه‌های تکراری، نفوذگر و ناخواسته (افکار وسواسی) مشخص می‌شود (انجمن روان­پزشکی آمریکا[21]، 2000). براساس ماهیت بارز رفتارهای اجتنابی، جستجوی ایمنی و بیمناکی مضطربانه در چهارمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی به عنوان یک اختلال اضطرابی دسته‌بندی شده است (لیو[22]، لی[23]، کیم[24]، کونگ[25] و ون[26]، 2001). اگر چه نقش اضطراب در بسیاری از مطالعات (مانند کوهن[27]، لاچنمیر[28] و اسپرینگر[29]، 2003) مربوط به این اختلال تأیید شده است. اما تعدادی از مطالعه‌ها (مانند بارلو[30]، 2000) بیشتر بر اهمیت تجارب ترس غیرطبیعی در این اختلال تأکید کرده‌اند تا بر اضطراب. تمایز میان اضطراب و ترس در اختلال‌های روان‌شناختی و بویژه اختلال وسواسی جبری اهمیت فراوانی دارد برای مثال سیستم ترس برخلاف سیستم اضطراب به داروهای ضداضطراب غیرحساس است (فندت[31]، سیگل[32] و استینیگر- براچ[33]، 2005). در نسخه‌ی ویرایش شده‌ی سومین راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی و نسخه‌های چهار(DSM-IV) و فرم اصلاح شده‌ی آن (DSM-IV-TR) اختلال‌های خلقی و اضطرابی به صورت جداگانه و براساس ویژگی‌های مشترک پدیدار‌شناختی[34] گروه‌بندی شده‌ است. اما مطالعه‌های بسیاری (مانند کلارک و واتسون، 1991؛ والبرگ[35] و همکاران، 2001  به نقل از کلارک و بک، 2010) محدودیت سیستم مقوله‌ای را در تفکیک این دو گروه از اختلال‌ها، به طور فزاینده‌ای نشان داده‌اند. در واقع پاسخ به این پرسش که اضطراب و افسردگی اختلال‌های جدایی هستند و یا انواعی از یک اختلال واحدند، دلالت‌های مهمی در طبقه‌بندی، توصیف، درک و درمان آنها خواهد داشت (پرونوویو[36] و همکاران، 2010).

بررسی و اهمیت نقش ترس و اضطراب در اختلالات و بویژه اختلال وسواسی جبری ریشه در مطالعات طبقه­بندی اختلالات دارد:

مطالعه در سطح بررسی مقیاس‌ها[37] و آزمون‌های افسردگی و اضطراب(مانند فلدمن[38]، 1993، برادی و کندال[39]، 1992) و تحلیل محتوای نشانه‌ها[40](مانند کلارک و واتسون، 1991) بیان‌گر ارتباط‌ نیرومندی میان مقیاس‌های سنجش افسردگی و اضطراب، بویژه در کودکان بود. فلدمن(1993) شواهدی ارائه داد که مقیاس‌های خودگزارشی اضطراب و افسردگی، ساختارهای خلقی مجزایی را اندازه نمی‌گیرند. او عنوان مقیاس‌های خلق منفی را ایده‌ی مناسب‌تری برای آزمون‌های افسردگی و اضطراب دانست که حاکی از نقاط اشتراک فراوان این دو دسته از آزمون‌ها داشت. تحلیل‌های بعدی در این زمینه (مانند کلارک و واتسون، 1991) به بررسی نشانه‌های اضطراب و افسردگی پرداختند. این مطالعه‌ها نشان دادند که برخی از نشانه‌های اضطراب و افسردگی واقویژگی­های متمایز کننده­ی  قابل ملاحظه‌ای دارند در حالی که بقیه‌ی نشانه‌ها این گونه نیستند. به عبارت دیگر اگر چه این دو گروه از اختلال‌ها در عاطفه‌ی منفی مشترک هستند اما هر گروه دارای نشانه‌های اختصاصی مربوط به خود هستند. با توجه به این یافته‌ها، کلارک و واتسون (1991) مدل سه بخشی[41] افسردگی و اضطراب را ارائه نمودند. این مدل علایم افسردگی و اضطراب را در سه زیر گروه اصلی طبقه‌بندی می‌نماید: علایم مربوط به پریشانی عام[42] یا عامل خلق منفی[43] که در هر دو گروه از اختلال‌های افسردگی و اضطرابی مشترک است و دو گروه نشانه‌ای دیگر که جنبه‌های منحصر به فرد و متمایز کننده‌ی هر سندرم را بازنمایی می‌کند: بیش انگیختگی بدنی[44] (مانند کوتاهی تنفس[45]، سرگیجه[46]) که ویژه‌ی اضطراب است، و احساس عدم لذت[47] و خلق مثبت پایین[48] (مانند.، از دست دادن علاقه[49]، احساس این که هیچ چیزی لذت‌بخش نیست) نسبتاً اختصاصی افسردگی بود. بررسی در سطح اختلال‌ها: در سطحی دیگر کروگر(1999) به بررسی اختلال‌های مطرح شده در سومین راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی(1987) پرداخت. او ضمن معرفی یک عامل سطح بالا با نام درون‌ریزی[50] که در میان اختلال‌های اضطرابی و افسردگی مشترک است، دو عامل سطح پایین‌تر(رنج اضطرابی[51] و ترس[52]) را معرفی نمود. عامل رنج اضطرابی در میان اختلال‌های افسردگی اساسی، افسرده‌خویی و اختلال اضطراب فراگیر مشترک است و عامل ترس بین اختلال‌های فوبی اجتماعی[53]، فوبی ساده[54]، گذرهراسی[55] و پانیک[56] وجود دارد

[1] Antony

[2] Downie

[3] Swinson

[4] Clarck

[5] Beck

[6] Brown

[7] Campbell

[8] Lehman

[9] Mancill

[10] Grisham

[11] Crino

[12] Andrews 

[13] Krueger

[14] Watson

[15] Dimensional approach

[16] Categorical approach

[17] Summerfeldt

[18] Huta

[19] Swinson

[20] Obsessive Compulsive Disorder

[21] American Psychiatry Associatio

[22]  Lyoo

[23]  Lee

[24]   Kim

[25]  Kong

[26]  Kwon

[27] Cohen

[28] Lachenmeyer

[29] Springer

[30] Barlow

[31]  Fendt

[32]  Siegl

[33]  Steiniger-Brach

[34] shared phenomenological features

[35] Vollebergh

[36] Prenoveau

[37] scale – based analyses

[38] Feldman

[39] Brady & Kendall

[40] symptom – based analyses

[41]Ttripartite model

[42] General distress

[43] Negative mood

[44] Somatic hyperarousal

[45] Shortness of breath

[46] Dizziness

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:56:00 ب.ظ ]




ر مطالعه یاسری، مرادی و شهرآرای (2006)، اختلال اضطراب پس از حادثه و افسردگی افراد سرطانی را 2 سال پس از درمان تأیید و اضطراب بالای این افراد را عاملی در کاهش عملکرد حافظه نشان دادند. علاوه بر این در پژهش‌های بسیاری، وجود اضطراب و افسردگی افراد سرطانی را عاملی در خستگی دانسته‌اند (حقیقت و همکاران، 1387؛ گودندورپ[8]، 2012؛ اسپیک[9]، کورنیا[10]، ماس[11]، دووال[12] و شمیتز[13]، 2010؛ ویتاکر، 2008، فوسا[14]، داهل[15] و لاگ[16]، 2003).

با توجه به اینکه احتمال دارد بین راهبردهای تنظیم هیجان و نشانگان افسرده وار زنان مبتلا به سرطان سینه رابطه داشته باشد این رابطه می‌تواند تحت تأثیر متغیر تاب آوری کاهش یا افزایش یابد. بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای تاب آوری در رابطه با راهبردهای تنظیم هیجان و نشانگان افسرده وار زنان مبتلا به سرطان سینه می‌باشد.

۱-۲- بیان مسئله

سرطان[17] یکی از علل عمده اختلالات، مرگ و میر و ناتوانی در سراسر جهان است. این بیماری که یکی از بیماری‌های شایع و در حال افزایش است، حجم زیادی از تلاش‌های نظام‌های مراقبتی را به خود اختصاص می‌دهد (میچل،،2003). علی رغم پیشرفت‌های پزشکی، توسعه درمان‌های سرطان و افزایش تعداد بازمانده‌های سرطان، این بیماری از لحاظ احساس درماندگی و ترس عمیقی که در فرد ایجاد می‌کند، بی همتاست (لی،2002). در این میان، سرطان سینه[18] شایع‌ترین، کشنده‌ترین و از نظر عاطفی و روانی، تأثیر گذارترین سرزان در بین زنان است. (نساجی، 1387). سالانه حدود یک میلیون بیمار مبتلا به سرطان سینه در جهان شناسایی می‌شوند و علت مرگ و میر 370 هزار نفر از زنان مبتلا به سرطان، سرطان سینه است. (گارنری، 2004)، یکی از آخرین گزارش‌های انجمن سرطان ایران و نیز نشان از آن است که 25 درصد از کل سرطان ها را در زنان ایرانی، سرطان سینه تشکیل می‌دهد (طالقانی،، 2006). همچنین طبق آمار ارائه شده موسوی و همکاران (2007) سرطان سینه شایع‌ترین سرطان در میان زنان ایرانی است. میزان بقای کلی در بیماران مبتلا در مطالعه ای ملی 71% برآورد شده است، که خود گویای آن است که این افراد نسبت به مبتلایان به برخی دیگر از انواع سرطان ها، مدت طولانی تری، با بیماری و یا با عوارض کوتاه مدت و بلند مدت و استرس‌های ناشی از آن به زندگی خود ادامه می‌دهند (فلاح وهمکاران، 1389).

اگرچه پیشرفت‌های وسیع در زمینه سرطان سینه موجب واکنش بهتر تومور به درمان ها و افزایش طول عمر این مددجویان گردیده است، اما درد و رنج حاصل از بیماری، نگرانی از آینده اعضای خانواده، ترس از مرگ، عوارض ناشی از درمان بیماری، کاهش میزان عملکردها، اختلال در تصویر ذهنی و مشکلات جنسی از جمله عواملی هستند که بهداشت روانی بیمار مبتلا به سرطان سینه را دچار اختلال می‌سازند. (رمضانی، 1380). همچنین، بلافاصله بعد از تشخیص بیماری، ممکن است اضطراب و استرس و دیگر اختلالات خلقی در فرد بوجود آید که این علائم با گذشت زمان و در پاسخ به تشخیص، عود و بهبود بیماری دستخوش تغییر شوند. (دنگ، 2005). بطور کلی شیوع اختلالات روانی در زنان مبتلا به سرطان سینه نسبت به جمعیت عمومی بیشتر است. برای مثال در مطالعه کیسان و همکاران (2004)، زنان مبتلا به سرطان سینه در مراحل اولیه 7/36 درصد اختلالات خلقی داشتند که 6.9 درصد آن‌ها افسردگی اساسی و 1/27 درصد افسردگی جزیی داشتند. اختلال اضطراب در 6/14 درصد آن‌ها دیده می‌شد که در 6/8 درصد زنان مبتلا در مراحل اولیه و در 6 درصد زنان در مراحل پیشرفته دیده می‌شد. (به نقل از رنجبر، 1385).

تحقیقات نشان می دهد که در افراد مبتلا به سرطان تنظیم هیجانی دچار اختلال است. تنظیم هیجان اشاره به فرآیندهای درونی و بیرونی مسئول، نظارت، ارزیابی و تغییر واکنش‌های هیجانی فشرده، زمانی که خود ویژگی‌های خاص برای به انجام رساندن اهداف فرد را دارد. (تامسون، 1994؛ به نقل از مین 12، جین یا 13، لی 14، چای 15، 2013) به نظر می‌رسد این در تعیین انطباق عملکرد موفق مهم است. (تامسون، 1991؛ به نقل از مین و همکاران، 2013) اختلال در تنظیم هیجانات به عنوان یک سازهٔ مستقل منجر به نشانه‌های مختلف اختلالات روانی می‌گردد. اگرچه تنظیم هیجانات به‌طور آگاهانه یا ناخودآگاه است. (برکینگ 16، ویپرمن 17، 2012؛ نولن -هوکسما 18، الدو 19، سچویزر 20، 2010؛ به نقل از منین و همکاران، 2013) اما فرآیندهای شناختی آگاهانه‌تر می‌توانند یک هدف مفید برای مداخله با آموزش که مهارت‌های مدیریتی شناختی و عاطفی را برانگیزاند عمل کند. (جارنفسکی 21، 2001؛ به نقل از منین و همکاران، 2013) بدیهی است مفهوم آگاهی و شناخت و تنظیم هیجان به مفهوم شناختی مقابله مرتبط است. تنظیم شناختی هیجان بر این فرض استوار است که فکر و عمل به فرآیندهای مختلف وابسته است؛ و بنابراین در نظر گرفتن راهبردهای شناختی جدا از استراتژی‌های رفتاری در نظر گرفته می‌شود. (جارنفسکی وکومر 22 وهمکاران، 2002؛ به نقل از اون زاتو و همکاران، 2013). علاوه بر این بین سرطان و نشانه های افسردگی رابطه وجود دارد به گونه ای که میزان بروز افسردگی در زنان مبتلا به سرطان سینه بیشتر مشاهده می شود. افسردگی اساسی شایع‌ترین اختلال روان‌پزشکی با عود مکرر و بار تحمیلی انکارناپذیر می‌باشد (گادفرن و ون هیرینجن[19]، 2010). سازمان جهانی بهداشت پیش‌بینی می‌کند که تا سال 2020 افسردگی دومین علت ناتوانی در جهان خواهد بود (مورای و لوپز[20]، 1997؛ به نقل از کویکن، بیفورد، بینگ، دانگلیش، لویس[21] و همکاران، 2010). برآوردهای همه‌گیر شناسی نشان داده‌اند که شیوع طول عمر این اختلال بین 13 تا 19 درصد می‌باشد (هاسین[22] و همکاران، 2005، کسلر[23] و همکاران، 2003؛ به نقل از سرانو، پالائو، لوسیانو، مزا، لوجان[24] و همکاران، 2010). اختلال افسردگی اساسی در اکثر موارد مزمن و برگشت‌کننده می‌باشد (رابینز[25]، 2009).

به نظر می رسد تاب آوری می تواند بین تنظیم هیجانی و نشانه های افسردگی در زنان مبتلا به سرطان سینه نقش واسطه ای ایفا کند. تاب آوری به زبان ساده عبارت است از تطابق مثبت در واکنش به شرایط ناگوار (والر،2001 به نقل از ریچاردسون[26]، 2002)، بطور عمده شرایط ناگوار بوسیله دو گروه از عوامل خطرزا مشخص می‌شود. (ماستن[27]، 1998) شرایط چالش برانگیز زندگی (مانند نژادپرستی، جنگ، و…) و ضربه (تجربه خشونت در خانواده یا جامعه، بیماری، مرگ عزیزان).

آلورد و همکاران (2005) تاب آوری را به معنای مهارت ها، خصوصیات و توانمندی‌هایی تعریف می‌کنند که فرد را قادر می‌سازد با سختی ها، مشکلات و چالش ها سازگار شود. هر چند برخی از ویژگی‌های مرتبط با تاب آوری بصورت زیستی و ژنتیکی تعیین می‌شوند، اما مهارت‌های مربوط به تاب آوری را می‌توان یاد داد و تقویت نمود. تاب آوری از جمله عوامل تأثیر گذار بر خوشبینی است. گارمزی و ماستن، تاب آوری را یک فرآیند، توانایی یا پیامد سازگاری موفقیت آمیز با شرایط تهدید کننده تعریف کرده‌اند، تاب آوری صرفاً پایداری در برابر آـسیب ها یا شرایط تهدید آمیز نیست (حالت انفعالی در رویارویی با شرایط خطرناک نیست) بلکه شرکت فعال و سازنده فرد در محیط است و می‌توان گفت که تاب آوری، توانمندی فرد در برقراری تعادل زیستی – روانی در شرایط خطرناک می‌باشد. (کارنر، 2003). فردی که تاب آوری است چاره ساز و انعطاف پذیر بوده، مطابق تغییرات محیطی خود را وفق می‌دهد و بعد از برطرف شدن عوامل فشارزا به سرعت به حالت بهبود باز می‌گردد. افرادی که در انتهای سطح پایین تاب آوری هستند (بر روی پیوستار تاب آوری بالا و تاب آوری پایین) به مقدار ناچیزی خودشان را با موقعیت‌های جدید وفق می‌دهد، این افراد به کندی از موقعیت‌های فشار زا به حالت عادی و طبیعی بهبود می‌یابد. (سیبرت، 2007). با توجه به موارد مطرح شده سؤال اصلی پژوهش حاضر این است آیا تاب آوری در رابطه با راهبردهای تنظیم هیجان و نشانگان افسرده وار زنان مبتلا به سرطان سینه نقش واسطه ای ایفا می‌کند؟

۱-۳- اهمیت و ضرورت پژوهش

در تبیین چرایی این موضوع می‌توان بیان داشت، تشخیص و درمان سرطان سینه، تجربه ای همراه با استرس و اضطراب است. زنانی که این بیماری در آن‌ها تشخیص داده می‌شود با درمان دارویی و عمل جراحی به همراه تاثیرات جانبی منفی بالقوه ای مثل ریزش مو، حالت تهوع، آدم لنفاوی و مشکلات جنسی مواجه می‌شوند. درمانی طولانی، توانایی زنان را در برقراری نقش اجتماعی به عنوان محوریت زن خانه دار یا شاغل، وضعیت آینده و امکان بازگشت به کار، دچار شک وتردید می‌سازد. سطح بالای استرس، تأثیر منفی طولانی مدت بر خودباوری زنان دارد که تأثیر بسیار بد و مهمی در عملکرد خانواده، زناشویی و پایین آمدن سطح کیفیت زندگی می‌گذارد. (لوکین، 2002)

شاید تمایل زیاد به پژوهش‌های تاب آوری به این دلیل باشد که عوامل محافظت کننده نقش پر اهمیتی را در زندگی فرد ایفا می‌کنند. از سوی دیگر بخشی از محبوبیت مفهوم تاب آوری و پزوهش های مرتبط با آن به این دلیل است که این دیدگاه بر توانمندی ها، ظرفیت ها، امید و قدرت فرد تمرکز دارد.

پژوهش پیشنهادی امید آرد تا با رویکردی مثبت نگر در شیوه زندگی و کنترل هیجان و افسردگی و شیوه زندگی بتواند در موارد زیر اثر گذار باشد:

– ارائه خدمات درمانی به بیماران در قالب گروه درمانی و مداخله آموزشی مبتنی بر ارتقاء تاب آوری

– سنجش زیستی، روانی، معنوی بیماران و تدوین و کاربرد مدلی مبتنی بر متغیرهای مذکور

– ایجاد ادبیات پژوهشی که می‌تواند راه گشای پژوهش‌های بعدی در این زمینه باشد.

– چنین تحقیقی که قرار است براساس رویکرد مثبت نگر به ماهیت انسان و روان شناسی شناختی که مؤثر در ارتقای تاب آوری هستند، تدوین شود می‌تواند درمانگر را در تشخیص و ارزیابی، آموزش، نظارت، مشاوره، ارزیابی عوامل خطر و محافظت کننده و در نهایت فرمول بندی زیستی- روانی – معنوی آماده سازد.

به عبارتی، امید است، آگاهی‌های بدست آمده از چنین پژوهشی، درمانگران را برای مداخلات آموزشی و درمانی برای گروه‌های هدف، آماده نماید. در ضمن بنابر عقیده کونور (2003)، از آن روی که تاب آوری به عنوان معیاری برای توانایی مقابله با استرس و افسردگی قلمداد می‌شود، می‌تواند هدف مهمی در روان درمانی باشد.

 

[1]. Bennett & Wells

[2]. Bounds

[3]. WHITAKER

[4]. Thapa

[5]. Rawal

[6]. Bista

[7]. Badger

[8]. Goedendorp

[9]. Speck

[10]. Courneya

[11]. Masse

[12]. Duval

[13]. Schmitz

[14]. Fossa

[15]. Dahl

[16]. Loge

[17]. Cancer

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:56:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم