کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



فکری در کشورهای غربی پدید آمد از قبیل‌: کلاسیک‌،نئوکلاسیک‌،فایده اجتماعی‌،تحققی‌،مکتب دفاع اجتماعی و مکتب دفاع اجتماعی نوین‌،امر مصلحت گرایی در تعیین کیفر ومجازات متداول بوده است‌.

 

در قانون مجازات اسلامی‌نیز مواردی از مصلحت اندیشی دیده می‌شود‌. مثلاً در فصل سوم از اقسام حد زنا ماده ۹۴ بیان می‌دارد‌:

 

پایان نامه ها

 

«هر گاه امید به بهبودی مریضی نباشد یا حاکم شرع مصلحت بداند که در حال مرض حد جاری شود یک دسته تازیانه یا ترکه که مشتمل برصد واحد باشد فقط یکبار به او زده می‌شود هر چند همه آنها به بدن محکوم نرسند‌.»

 

گر چه در حدود این مصلحت اندیشی محدود بوده و کاربرد کمی‌دارد اما در تعزیرات اصولاً این نظام براساس مصلحت اندیشی قضایی پایه گذاری شده است و دلیل بر این ادعا ماده ۱۷ قانون مجازات اسلامی‌است کهبیان می‌دارد‌:

 

«مجازات بازدارنده تأدیب یا عقوبتی است که از طرف حکومت به منظور حفظ نظم و مراعات مصلحت اجتماع در قبال تخلف از مقررات و نظامات حکومتی تعیین می‌گردد‌……….»

 

چنانکه ملاحظه می‌شود قانونگذار با بهره گرفتن از عبارت «مصلحت اجتماع» در این ماده‌،مصلحت گرایی در تعیین کیفر و مجازات را مطرح می کند‌.

 

ما دراین فصل ابتدا در مبحث اول مفهوم تعزیر و اقسام آن را مطرح نموده سپس در مبحث دوم به بیان جرایم بر علیه امنیت و آسایش عمومی‌پرداخته و نقش توبه را در آنها مورد بررسی قرار می‌دهیم‌.

 

در این مبحث ابتدا در گفتار اول مفهوم تعزیر را از لحاظ لغوی و اصطلاحی بیان نموده ودر گفتار دوم اقسام تعزیر را از نظر فقها و از نگاه مقنن مورد بررسی قرار می‌دهیم‌.

 

گفتار اول‌: مفهوم تعزیر

 

بند اول‌: مفهوم لغوی

 

لغت تعزیر از اضداد به شمار می‌آید و معانی مختلفی برای آن ذکر شده است چنانکه در اقرب الموارد در این باره بیان شده‌:

 

«تعزیر در لغت از کلمات اضداد است‌،از طرفی به معنی تکریم و تفخیم و از سوی دیگر به معنی سرزنش و تأدیب و ضرب مادون حد آمده است‌.»[۱]

 

ابن اثیر در نهایه می‌گوید‌:

 

«تعزیر در اصل به معنای جلوگیری و بازداشتن است‌. لذا تأدیبی که به صورت کمتر از حد باشد تعزیر نامیده می‌شود‌. چرا که باعث بازداشتن مجرم از تکرار جرم می‌گردد‌.»[۲]

 

راغب اصفهانی تعزیر را به معنای نصرت و یاری نمودن گرفته است‌.[۳]

 

زیبدی در تاج العروس تعزیر را به معنای «لوم» ملامت و سرزنش آورده است‌.[۴]

 

ابن منظور در لسان العرب می‌نویسد‌: اصل التعزیر التأدیب‌… و آن را به معنای تادیب گرفته است‌.[۵]

 

در المنجد ذیل ماده عزر چنین آمده است‌:

 

«او را ملامت کرد او را ادب کرد‌،او را به شدت زد‌،او را بزرگ و گرامی‌داشت او را یاری و کمک کرد.»[۶]

 

همان گونه که ملاحظه گردید با عنایت به اینکه لغت تعزیر از اضداد به شمار آمده و معانی مختلفی برای ذکر شده است اما در مجموع می‌توان بیش از دوازده معنی برای آن عنوان نمود از جمله‌: ۱- منع کردن ۲- بازداشتن ۳- سرزنش کردن ۴- تادیب کردن ۵- تعظیم کردن ۶- نصرت و یاری نمودن ۷- گرامی‌داشتن ۸- بزرگ داشتن ۹- زدن ۱۰- کمک کردن ۱۱- زیاد رساندن ۱۲- به درد آوردن

 

بند دوم‌: مفهوم اصطلاحی

 

در کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه در این باره چنین امده است‌:

 

«تعزیر عبارت است از تأدیب به آنچه حاکم مصلحت ببیند به منظور اینکه مرتکب عمل حرام را از تکرار ارتکاب عمل ممنوع باز دارد‌.»[۷]

 

صاحب شرایع در این مورد می‌نویسد‌:

 

«هر آنچه که مجازت معنی داشت نامش خداست و آنچه که به این صورت نباشد تعزیر است‌.»[۸]

 

امام خمینی در کتاب تحریر الوسیله در این باره می‌فرماید‌:

 

«هر کس یکی از واجبات را ترک کند یا یکی محرمات را مرتکب شود بر امام یا نایب اوست که او به کیفر تعزیر برساند به شرط اینکه ترک واجب و فعل حرام از گناهان کبیره باشد‌.»[۹]

 

مرحوم آیت الله خویی در مبانی تکلمه المنهاج در این خصوص می‌فرماید‌:

 

«هر کس مرتکب حرامی‌شود یا واجب الهی را با علم و عمل ترک کند‌،حاکم او را آنطور که مصلحت ببیند تعزیر می‌کند‌،این نظر مشهور است و خلافی در آن نیست زیرا‌:

 

اولاً‌: حضرت علی (ع) در موارد مختلفی عمل به تعزیر کرده است ثانیاً‌: اسلام دینی است که به حفظ نظام مادی و معنوی و اجرای کوشا است و این امر مقتضی است که حاکم هر کس را که مخالف نظام باشد تعزیر کند ثالثاً‌: نصوص خاص دلالت بر جوار تعزیر بوسیله حاکم دارد‌.»[۱۰]

 

ابن زهره در این رابطه در الغنیه بیان می‌دارد‌:

 

«بدان که تعزیر به خاطر انجام دادن کار زشت و اخلال نمودن نسبت به واجبی است که از طرف شارع حدی برایش تعیین نشده است‌. بنابراین نسبت به مقدمات زنا و لواط یعنی خوابیدن زیر یک پوشش‌،هم آغوشی‌،بوسیدن و نظایر اینها تعزیر اجرا خواهد شد‌.البته طبق نظر ولی امر ازده ضربه گرفته تا نود و نه ضربه تازیانه»[۱۱]

 

ابوالصلاح حلبی در تعریف تعزیر می‌نویسد‌:

 

«تعزیر عبارت است از تأدیب که خداوند تعبد آن را جعل نموده است به منظور اینکه تعزیر شونده و دیگر مکلفین را از ارتکاب عمل ممنوع باز دارد‌.این حکم درموردی که به امر واجبی اخلال وارد شود و یا امر قبیحی از کسی سر زند‌،و در شرع مجازات معین درباره آن وضع نشده باشد ثابت می‌شود‌.»[۱۲]

 

مرحوم راغب اصفهانی در بیان معنی اصطلاحی تعزیر می‌فرماید‌:

 

«این واژه در آیه ۱۵۷ سوره اعراف ( عزروه و نصروه ) و آیه ۱۲ سوره مائده (و آمنتم برسلی و عزر تموهم ) و آیه ۹ سوره فتح (و تعزروه و توقروه ) سپس اضافه می‌کند‌:

 

معنای تأدیب از همین جا سرچشمه می‌گیرد زیرا انسان مودب در مقام یاری نمودن فرد بزهکار بر می‌آید و وی را زا آنچه به زیان اوست دور می‌دارد‌. و می‌افزاید‌: یاری نمودن بر دوگونه است‌:

 

یا زیان را از شخص دور می‌کند و یا اینکه وی را از زیان رساندن باز می‌دارند چنانچه در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده است‌:

 

«انصراخاک‌،او مظلوماً قال‌: انصره مظلوماً فکیف انصره ظالما ؟ فقال کفه عن الظلم » یعنی‌: به برادرت چه در حال ظلم به دیگری باشد و چه مظلوم واقع شده باشد یاری نما‌.

 

سؤال شد یاری مظلوم روشن است‌،اما ظالم را چگونه می‌شود یاری ؟ فرمود‌: او را از ظلم نمودن باز داری‌.»[۱۳]

 

حال پس از بررسی تعزیر در لغت و اصطلاح می‌خواهیم ببینیم که تعزیر در قانون مجازات اسلامی‌چه معنایی دارد‌.

 

برخی  در این باره می‌نویسند‌: «تعزیر تأدیب یا عقوبتی است که نوع و میزان آن در شرع تعیین نشده و به نظر حاکم واگذار شده است از قبیل حبس و جزای نقدی و شلاق که میزان شلاق بایستی کمتر از حد باشد‌.»[۱۴]

 

با نگاهی به تعریف ارائه شده که منبعث از ماده ۱۶ قانون مجازات اسلامی‌می‌باشد به چه نکته پی خواهیم برد‌:

 

۱- تعیین تعزیر به نظر حاکم است که به نظر می‌رسد در این قسمت قانونگذار به تعریف فقهی تعزیر نظر داشته است و اختیار قاضی در تعیین تعزیر با قانون مجازات اسلامی‌در بخش تعزیرات محدود شده است‌.

 

۲- با توجه به کلمه از قبیل مشخص می‌شود که انواع تعزیرات تنها به حبس و شلاق و جزای نقدی محدود نمی‌باشد‌. بلکه امور دیگری نیز ممکن است تعزیر به حساب آیند‌. چنانکه قانونگذار در ماده ۴۳ همین قانون وعظ و تهدید را نیز در شمار کیفر های تعزیری به حساب آورده است‌.

 

۳- از مفهوم قسمت اخیر ماده روشن می‌شود که در تعزیرات تنها بایستی کمتر از حد باشد که توضیح بیشتر این مطلب را در گفتار دوم تحت عنوان اقسام تعزیر بیان خواهیم نمود‌.

 

گفتار دوم‌: اقسام تعزیر

 

در این گفتار ابتدا تعزیر در روایات و اخبار را مورد بررسی قرار داده سپس اقسام تعزیر از نظر فقها (امامیه و عامه ) را مطرح و در آخر هم اقسام تعزیر از نگاه مقنن را بیان می‌نمایئم‌.

 

 

بند اول ) تعزیر در روایات و اخبار

 

روایات و اخبار وارده مجازات های تعزیری را به چهار دسته کلی تقسیم می کند‌.[۱۵] که به شرح ذیل به بررسی آنها می‌پردازیم‌.

 

دسته اول‌:اخباری است که تنها شخص را قابل مجازات تعزیری اعلام داشته بدون اینکه نوع مجازات تعزیری را بیان نماید‌.

 

شیخ صدوق (ره) درباره یکی از قضاوتهای امیر المومنین علی (ع) چنین نقل می‌کند‌: «قال (ع)‌: لا قطع فی الدغاره المعنه و هی الخلسه – ولکن اعزره‌… یعنی در باره کسی که در انظار عمومی‌و آشکارا دست به چپاول می‌زند مجازات قطع ید جاری نمی‌شود‌،ولی چنین شخص را تعزیر می‌کنیم‌. »[۱۶]

 

سکونی از امام صادق (ع) نقل می‌کند که‌:

 

«قضاوت پیامبر اکرم (ص) درباره میوه دزد چنین بود‌: آنچه را که خورده از بابت آن مسئولیتی ندارد‌،و آنچه را که با خود برده تعزیر شده و باید دو برابر قیمت آن را به عنوان غرامت بپردازد‌.»[۱۷]

 

 

 

از حضرت امام جعفر صادق (ع) درباره مجازات کودکی که دزدی نموده بود پرسیدم ایشان فرمودند‌: تا دوباره بخشیده می‌شود اما بار سوم تعزیر می‌گردد‌.»[۱۸]

 

همچنین در روایات عبد الله بن سنان ابی ولادالحناظ‌،عبدالرحمن بی ابی عبد الله ابی حنیفه و اسحاق بن عمار درباره کسی که به دیگری دشنام داده و یا هر یک دیگری و قذف مجازات تعزیری را اعلام داشته است‌. بدون اینکه نوع مجازات را تعیین نماید‌.[۱۹]

 

دسته دوم‌:روایاتی است که در آنها در مواردی که مجازات تعزیری قابل اعمال است‌، به جای به کار گرفتن لفظ تعزیر عبارت «ضرب» و «جلد» و سایر مشتقات آن به کار رفته است مانند‌:

 

روایت زید بن شحام از حضرت امام صادق (ع) در مورد مرد و زنی که زیر یک پوشش یافت شوند فرمودند‌: هر کدام صد تازیانهمی‌خورند منهای یک تازیانه‌.

 

یا حدیث ابن سنان از امام صادق (ع) در مورد دو مردی که زیر یک پوشش قرار داشتند امام (ع ) فرمودند‌: هر دو فراتر از یک تازیانه مجازات می‌شوند‌.»[۲۰]

 

دسته سوم‌:اخباری است که در آنها به صراحت مجازات تعزیری را یا تازیانه اعلام داشته است‌.

 

به عنوان نمونه‌:

 

خبر اسحاق بن عمار از امام صادق (ع) است که می‌گوید‌: پرسیدم از حضرت (ع)که تعداد تعزیر چقدر است ؟ ایشان فرمودند‌: ده و چندی تازیانه که بین عدد ۱۰ تا ۲۰ ضربه است‌. »[۲۱]

 

یا خبر حماد بن عثمان از امام صادق (ع) است که بیان می‌دارد‌: از حضرت (ع) پرسیدم تعزیر چقدر است ؟فرمودند‌: کمتر از حد‌. پرسیدم‌: کمتر از هشتاد ضربه ؟ فرمودند‌: خیر کمتر از چهل ضربه که حد برده است‌. پرسیدم‌: چه مقدار ؟ فرمودند‌: طبق نظر و صلاحدید والی نسبت به جرم و قدرت بدنی مجرم‌.»[۲۲]

 

در کتاب مستدرک الوسایل به نقل از فقه الرضا (ع) در این باره آمده است‌: «تعزیر حد فاصل دو و چندی تازیانه تا نود و سه تازیانه است و اما تأدیب حد فاصل سه تازیانه است‌.»[۲۳]در همین کتاب از اسحاق بن عمار نقل شده که می‌گوید‌: از حضرت امام موسی کاظم (ع) در مورد مقدار تعزیر پرسیدم که چقدر است ؟ فرمودند‌: بین ده تابیست ضربه‌.»[۲۴]

 

چنانکه ملاحظه می‌شود در تمامی‌این روایات مجازات تعزیری را با تازیانه اعلام نموده اند‌.

 

دسته چهارم‌:روایاتی هستند که در آنها مجازات تعزیری به صورت حبس جریمه تبعید و نظایر آن تعیین شده است از جمله این روایات است‌:

 

سماعه از حضرت امام جعفر صادق (ع) نقل می‌کند‌: امام (ع) در مورد فردی که با حیوانی آمیزش نموده است فرمودند‌:

 

«می‌بایست به چیزی جز تازیانه حد بخورد و سپس به مکانی دیگر تبعید گردد‌.»

 

صاحب جواهر در شرح این روایت می‌نویسد‌:

 

«تبعیدی که در موثق سماعه ذکر گردیده می‌بایست بر موردی حمل نمود که حاکم طبق نظر خویش به اجرای تعزیر می‌پردازد‌.»[۲۵]

 

در کتاب وسایل الشیعه دربارۀ میوه دزد آمده است‌:

 

«علاوه بر تادیب بدنی باید دو برابر میوه دزدی شده جریمه مالی بپردازد‌.»[۲۶]

 

ونیز در همین کتاب درباره کسی که گوشواره دخترکی را ربوده آمده است‌:

 

«این یک چپاول آشکار است لذا او را مجازات بدنی نموده و دستور زندان دادند‌.»[۲۷]

 

همچنین درباره کسی که شهادت دروغ دهد آمده است‌:

 

«اگر کسی شهادت دروغ می‌داد‌،حضرت علی (ع) در صورتی که اهل شهر دیگری بود او را به همان شهر می‌فرستاد واگر مقیم شهر بود او را به بازار فرستاده و در هر حال او را در میان قبیله خود و یابازار شهر می‌گرداند‌. آن گاه او را چند روز حبس نموده سپس آزاد می‌کرد‌.»[۲۸]

 

بند دوم  ) اقسام تعزیر از نظر فقها

 

از کلمات زیادی از فقها چنین استفاده می‌شود که معنای ضرب با تازیانه به میزان کمتر از حد است چرا که‌:

 

«اینان در موارد زیادی مجازات تعزیری را به مادون الحد مقید کرده اند‌.

 

– گفته اند که تعزیر به میزان حد کامل نمی‌رسد‌.

 

– از تعزیر به تأدیب بمادون الحد تعبیر کرده اند‌.

 

– گفته اند‌: تعزیر عبارت است از ضرب و یا جلد بمادون الحد‌.

 

– اساساً لفظ تعزیر را ذکر نکرده بلکه به ذکر مقدار تازیانه اکتفاء کرده اند‌.

 

– گفته اند‌: عزر و لم و یعد و یا لایحب فیه الحد بل التعزیر و مانند اینگونه تعابیر‌.»[۲۹]

 

به عنوان نمونه شیخ مفید (ره) درباره نسبت بین حد زنا و تعزیر می‌نویسد‌:

 

«اجرای تعزیر نسبت به هر دو زن الزامی‌است که برحسب رأی امام از نه تانود و نه تازیانه می‌باشد و در این باب هیچ گاه تعزیر به مقدار حد زنا که در شریعت اسلام اختصاصی است نمی‌رسد‌.»[۳۰]

 

و درباره نسبت بین تعزیر و حد لواط می‌گوید‌:

 

«اگر چهار شاهد گواهی دهند که دو مرد را تحت یک پوشش بدون لباس دیده اند اما شهادت بر انجام کاری ندهند‌،می‌بایست هر دو را تعزیراً و تادیباً که کمتر از حد است تازیانه زد‌،از ده ضربه گرفته تا نود و نه ضربه که برحسب رأی حاکم به مجازاتشان در زمان مخصوص به خود و با توجه به تهمت وارد شده و نیز گمان وجود کار ناشایست سنجیده می‌شود‌.»[۳۱]

 

سلار دیلمی‌در المراسم می‌نویسد‌:

 

« مقدار تعزیر از سی ضربه تازیانه است تا نود و نه ضربه‌.»[۳۲]

 

چنانکه ملاحظه شد این فقها معنای تعزیر را منحصر در ضرب با تازیانه عنوان نموده اند‌. گروهی دیگر از فقها نیز اعم از امامیه و عامه به صراحت بیان داشته اند که مجازات تعزیری به غیر تازیانه هم قابل اعمال بوده و معنی تعزیر منحصر به ضرب در تازیانه نیست‌. بعنوان مثال‌: علامه حلی در کتاب تحریر الاحکام ضمن بیان مصادیقی چون ضرب و حبس و توبیخ چنین نتیجه می‌گیرد‌:

 

« تعزیر درمورد هر جرمی‌که حد ندارد الزامی‌است ومقدارش طبق نظر امام است‌.»[۳۳]

 

هم ایشان در کتاب قواعد الاحکام نیز می‌گوید‌:

 

«سپس قاضی در اولین نشست خود به زندانی بنگرد و هر آن کس را که با بی عدالتی و یا در اثر تعزیر زندانی گشته‌،آزاد  نماید‌.»[۳۴]

 

از این عبارت می‌توان استفاده کرد که ایشان حبس را از انوع عقوبت های تعزیری می‌داند‌.نظر شیخ طوسی (ره) نیز چنین است آنجا که می‌فرماید‌:

 

« اگر کسی کاری کند که مستوجب تعزیر شود‌، امام می‌تواند او را تادیب یا نکوهش و یا زندانی کند‌.»[۳۵]

 

شهید اول درهفتمین فرق میان حد و تعزیر می‌نویسد‌:

 

 

 

«حاکم مخیر است هر گونه مجازاتی را که متناسب بداند انجام دهد‌. در صورتی که در حدود جز در محاربه تخییری در انتخاب انواع آن وجود ندارد‌.»[۳۶]

 

از این عبارت شهید به خوبی روشن می‌شود که نظر ایشان در رابطه با عقوبت تعزیر منحصر در تازیانه نیست‌.

 

فقهای عامه در این خصوص قائل به انحصار نشده اند چنانکه در کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه در این باره آمده است‌:

 

«تعزیر همان تأدیبی است که طبق نظر حاکم اجرا می‌گردد‌،تا اینکه مجرم را از تکرار عمل باز دارد‌. پس هر کس کار حرامی‌انجام دهد که حدی برایش معین نگردیده‌، قصاص و کفاره نیز ندارد‌. بر حاکم لازم است که وی را به آنچه که طبق نظرش بازدارنده مجرم از تکرار عمل است‌، تعزیر نماید‌، نظیر زدن‌، زندانی کردن و یا توبیخ‌.»[۳۷]

 

ابن قیم جوزی نیز در اعلام الموقعین می‌نویسد‌:

 

«حاکم می‌تواند به هرنوع مجازاتی اعم از زندان و زدن تازیانه بزهکاران زا تعزیر نماید‌. لذا هر عقوبتی که مناسب حال اجتماع بوده و مجرمین را از ارتکاب اعمال ممنوع بترساند قابل اجرا است‌.»[۳۸]

 

از علمای شافعیه نیز نقل شده است که‌:

 

«مجازات تعزیری به گفتار ملامت‌،توبیخ‌،زدن حبس و جریمه مالی به حسب حال بزهکار و یا صلاحدید حاکم قابل اعمال است‌.»[۳۹]

 

از برخی از علمای حنیفه هم نقل شده که آنان تعزیر مالی را نیز جایز دانسته اند‌.[۴۰]

 

باعنایت به مطالب گفته شده در رابطه با اقسام تعزیر اعم از روایات و اخبار وارده و نظر فقها (امامیه و عامه) می‌توان چنین نتیجه گرفت که دو طرز فکر متقابل در این زمینه وجود دارد‌:

 

یکی اینکه‌: تعزیرات اصلی بر تازیانه است و مجازات های دیگر که احیاناً بعنوان تعزیر انجام می‌گرفته عنوان بدل داشته است و لذا اعمال انواع دیگر عقوبت ها جز تازیانه برخلاف اصل می‌باشد‌.

 

دیگر اینکه‌: در مجازات تعزیری اصل بر تازیانه اصل بر تازیانه نیست و انحصاری هم به آن ندارد بلکه برحسب زمان و مکان و صلاحدید حاکم می‌توان مجازات های دیگری در نظر گرفت‌.

 

که مادر اینجا به بررسی هر دو طرز فکر می‌پردازیم‌.

 

الف‌: قائلین به منحصر دانستن تعزیر در ضرب

 

این عده برای اثبات ادعایی خویش به چند دلیل استناد نموده اند از جمله‌:

 

«۱-۱ نوشته ها و گفته های دانشمندان علم لغت و بسیاری از فقها شاهد بر این است که گرچه تعزیر در لغت به معنای تأدیب بوده ولی در شرع به معنای تزیانه است‌.

 

به عبارت دیگر با ملاحظه اظهارات اهل لغت و فقها در رابط با لفظ تعزیر روشن می‌وشد که لفظ تعزیر در لسان شارع متشرعه و مسلمین ظاهر در مجازات با تازیانه به مقدار کمتر از حد می‌باشد‌.

 

۲-۱ تردیدی نیست که حاکم اسلامی‌می‌تواند بزهکاران را با تازیانه به میزان کمتر از حد شرعی کیفر نماید‌،این مقدار مسلم بوده و روایات و اجماع فقها برجواز آن دلالت دارد‌. اما مجازات به طرق دیگر از قبیل حبس‌،تبعید‌،جریمه مالی و تعطیل کردن محل کسب به مقتضای استصحاب حرمت حبس مسلمان و لزوم احترام مال او و عدم جواز گرفتن مال از ایشان بدون رضایت و غیر مشروع است‌.»[۴۱]

 

۳-۱ از عبارت دون الحد که در نوشته ها و کلمات فقها و روایات به مقدار زیادی تکرار شده است‌،استفاده می‌شود که تعزیر با تازیانه بیشتر سازش دارد زیرا عقوبتهای دیگر دارای مراتب عددی نیستند تا کمتر از آنها صادق باشد‌.پس این مجازات با تازیانه است که با عدد بوده و عنوان کمتر از آن در موردش صادق است‌.[۴۲]

 

ب‌: قائلین به عدم انحصار تعزیر در تازیانه

 

این عده به دلایل اعلامی‌در ذیل معتقدند که تعزیر منحصر به ضرب نیست‌،بلکه بستگی به نظر حاکم دارد که شلاق حبس و یا غیر آن را مورد حکم قرار دهد‌.بعضی از این دلایل عبارتند از‌:

 

۱-۲-«سنت قولی و فعلی پیامبر (ص) و ائمه اطهار‌،صلوات الله علیهم اجمعین یک قاعده کلی در فقه جزایی بدست می‌دهد و آن اینکه تعزیر در نوع و کم و کیف آن بستگی به نظر و صلاحدید حاکم دارد و هیچ محدودیتی در آن وجود ندارد و با وجود این همه دلیل دیگر جایی برای تأسیس اصل در مسئله تعزیر باقی نمی‌ماند‌.[۴۳]»

 

عمده دلیل این گروه قاعده مسلم فقهی «التعزیر بما یراه الحاکم» می‌باشد و هر نوع تعیین را چه در نوع مجازات باشد و چه مقدار آن‌،برخلاف مفاد این قاعده شمرده غیر شرعی می‌دانند‌.

 

۲-۲- «ملاک عقوبت های اسلامی‌: مهمترین دلیل تنوع مجازات های تعزیری ملاک تشریع عقوبت از دیدگاه شارع است‌. زیرا مجازات اسلامی‌اساساً به منظور تطهیر مجرم و جامعه از آلودگی و بازنگه داشتن بزهکار و نیز دیگران از تکاب جرم می‌باشد‌.اما با این حال عقوبت و حد نمی‌تواند در هر موردی موثر باشد بلکه ممکن است نسبت به برخی بیش از اندازه طاقت مجرم و یا بیش از اندازه جرم باشد نسبت به برخی دیگر ممکن است هرگز بازدارنده نباشد و نیز اثر مثبت در بزهکار ایجاد ننماید‌.

 

از این رو به منظور تحصیل هدف و مقصود نهایی از مجازات حاکم اسلامی‌باید بتواند در هر مورد با ملاحظه نوع جرم و شدت اثر تخریبی آن و حال بزهکار و دیگر شرایط زمانی و مکانی مجازات متناسبی را انتخاب نماید‌. این مطلب با عمق نظر اسلام سازگار بوده و می‌تواند در تأمین سلامت جامعه و مبارزه جدی و ریشه ای با فساد و هر گونه عملی که سلامت جامعه را تهدید نماید مؤثر واقع شود‌.

 

۳-۲- وجوب ایجاد نظم طبق ضوابط شرعی‌: یکی دیگر از ضرورت تنوع عقوبت های متناسب لزوم ایجاد نظم به هر نحو ممکن است‌. توضیح اینکه به حکم عقل و ضرورت فقه برقراری نظم و انضباط در جامعه و جلوگیری از هرج و مرج وتجاوز به حقوق دیگران یکی از وظایف حکومت است‌. حاکم باید بتواند برای برقراری امنیت و حفظ حقوق عامه در جامعه اسلامی‌این اختیار را داشته باشد که در مورد هر جرم ارتکابی و تجاوز و تعدی کیفر مناسب برگزیند‌.

 

پایان نامه حقوق

 

نمی‌توان بر آن بود که حاکم عقوبت هر جرم و جنایتی را هر اندازه بزرگ و گسترده باشد حتی اگر به زیان یک ملت و یا یک کشور تمام شود به طور مطلق باید با تازیانه (آن هم با عددی کمتر از ۴۰ تا ۷۵ ضربه) عملی نماید و اگر بخواهد عقوبت دیگری را درباره بزهکار اجرا کند بایستی اولاً باعدد تازیانه (ازلحاظ اثر و الم) همتا و همانند باشد ثانیاً با کسب اجازت از محکوم انجام پذیرد‌، به این معنا که او هم به انتخاب بدل رضایت دهد‌.[۴۴]»

 

با عنایت به آنچه گفته شد چون دین اسلام شریعتی الهی است و به تعبیر قرآن کاملترین دین می‌باشد به تبع آن مقررات وقوانین مندرج در این دین کامل بوده و می‌تواند جوابگو و برآورنده نیاز انسان برای همه زمانها باشد و قائل شدن به انحصار تعزیر در تازیانه با رسالت این آئین جهان شمول همخوانی ندارد‌.

 

از طرفی با توجه به فراوانی جرایم تعزیری به نظر می‌رسد که اکتفا کردن به مجازات شلاق در تمامی‌موارد اصل مصلحت اندیشی را که مقتضای جرایم تعزیری است از بین می‌برد‌. لذا این برداشت صحیح به نظر نمی‌رسد که بگوئیم نظر شارع در مورد جرایم تعزیری اعم از جرایم مربوط به اموال نفوس و جرایم اقتصادی و غیره این بوده که فقط به مجازات یک تا هفتاد و چند ضربه شلاق  بسنده گردد‌. چنین برداشتی خود در تقابل با مصلحت گرایی است‌. به همین دلیل قانونگذار اقدام به جعل ماده ۱۶ قانون مجازات اسلامی‌نموده و کیفر تعزیر را منحصر به شلاق نمی‌داند که در زیر تحت عنوان انواع تعزیر از نگاه مقنن به آن اشاره می‌نمایئم‌.

 

بند سوم‌: انوع تعزیر از نگاه مقنن

 

پس از بررسی دیدگاه های مختلف در مورد اقسام کیفرهای تعزیری و بیان نظریات قائلین به انحصار و عدم انحصار تعزیر در تازیانه می‌خواهیم ببینیم قانونگذار اسلامی‌اقسام تعزیر را منحصر به چه دانسته است ؟

 

در ماده ۱۶ قانونگذار بیان می‌دارد‌: «تعزیر‌،تأدیب یا عقوبتی است که نوع و مقدار آن در شرع تعیین نشده و به نظر حاکم واگذار شده است از قبیل حبس و جزای نقدی و شلاق که میزان شلاق بایستی از مقدار حد کمتر باشد‌.

 

چنانکه قبلاً گفته شد در این ماده باتوجه به کلمه از «قبیل» مشخص می‌شود که انوع تعزیرات تنها به حبس و جزای نقدی و شلاق محدود نمی‌باشد بلکه امور دیگری نیز ممکن است تعزیر به حساب آیند‌. دلیل این امر را می‌توان ماده ۴۳ قانون مجازات اسلامی‌عنوان نمود آنجه که بیان می‌دارد‌:«اشخاص ذیل معاون جرم محسوب و با توجه به شرایط و امکانات خاطی و دفعات و مراتب جرم و تأدیب از وعظ و تهدید و درجات تعزیر‌،تعزیر می‌شوند‌.»که در این ماده قانونگذار وعظ و تهدید را هم در شمار کیفرهای تعزیری به حساب آورده است‌.

 

درنهایت از مواد مذکور استفاده می‌شود که اقسام تعزیر عبارتند از‌:

 

حبس‌،جزای نقدی‌،شلاق‌،وعظ و تهدید و مانند آن وای بسا گذشت زمان برخی مصادیق تعزیر جای خود را به تعزیرات جدیدی بدهد‌.

 

به موجب ماده ۱۱۴ لایحه ۱۳۹۰‌: در جرایم تعزیری درجه شش‌، هفت و هشت چنانچه مرتکب توبه نماید و ندامت و اصلاح او برای قاضی محرز شود‌، مجازات ساقط می‌شود‌. در سایر جرائم موجب تعزیر دادگاه می‌تواند مقررات راجع به تخفیف مجازات را اعمال نماید‌.

 

تبصره ۱ مقررات راجع به توبه درباره کسانی که مقررات تکرار جرایم تعزیری در مورد آنها اعمال می‌شود‌، جاری نمی‌گردد.

 

تبصره ۲ اطلاق مقررات این ماده و همچنین بند (۲) ماده (۷) و بند های (۱) و (۲) ماده (۸) و مواد (۲۷)‌، (۳۸)‌، (۳۹)‌، (۴۴)‌، (۴۵)‌، (۹۱)‌،(۹۲)،(۱۰۴) شامل تعزیرات منصوص شرعی نمی‌شود‌.

 

همچنین به موجب ماده ۱۱۶ لایحه اخیرالذکر‌: در مواردی که توبه مرتکب‌، موجب سقوط یا تخفیف مجازات می‌گردد‌، توبه‌، اصلاح و ندامت وی باید احراز گردد و به ادعا مرتکب اکتفا نمی‌شود‌. چنانچه پس از اعمال مقررات راجع به توبه‌، ثابت شود که مرتکب تظاهر به توبه کرده است سقوط مجازات و تخفیفات در نظر گرفته شده ملغی و مجازات اجرا می‌گردد‌.در این مورد چنانچه مجازات از نوع تعزیر باشد مرتکب به حداکثر مجازات تعزیری محکوم خواهد می‌شود‌.

 

همچنین به موجب ماده ۱۱۷ لایحه ۱۳۹۰‌: متهم می‌تواند تا قبل از قطعیت حکم‌، ادله مربوط به توبه خود را حسب مورد به مقام تعقیب یا رسیدگی ارائه نماید‌.

 

ماده ۱۱۸ همان لایحه اظهار می‌دارد‌: چنانچه دادستان مخالف سقوط یا تخفیف مجازات باشد‌،می‌تواند به مرجع تجدیدنظر اعتراض کند‌.

 

[۱]‌. ماهنامه دادرسی‌،شرح و تفسیر قانون مجازات اسلامی‌،محمد علی اخوت سال سوم‌،شماره ۱۶ ۱۳۷۸‌،ص ۲۸

 

[۲]‌. ابن اثیر مبارک بن ابی الکرم‌،نهایه فی غریب الحدیث‌،ج ۳، داراحیاء التراث العربی بیروت‌،بی تا‌،ص ۲۲۸

 

[۳]‌. راغب اصفهانی ابوالقاسم الحسین بن محمد‌،مفردات الفاظ قرآن‌،پیشین‌،ص ۳۴۵

 

[۴]‌. زبیدی‌،محمد مرتضی‌،تاج العروس‌،دارالمکتبه الحیات‌،بیروت‌،بی تا‌،ص ۴۶

 

[۵]‌. ابن منظور‌،محمد بن مکرم لسان العرب‌،ج ۲‌،پیشین ص ۵۶۲

 

[۶]‌.رحیمی‌اردستانی مصطفی‌،ترجمه المنجد‌،ج۲ پیشین‌،ص ۷۰۲

 

[۷]‌. الجزیری‌،عبدالرحمن الفقه علی المذاهب الاربعه‌،ج۵،بیروت‌،التراث‌،چاپ هفتم‌،ص ۳۱۷‌، و اما التعزیر فهو التأدیب بما یراه الی کم زاجراً لممن یعفن فعلاً محرماً عن العقوبه الی هذا الفعل

 

[۸]‌. حلی‌،ابوالقاسم تجم الدین‌،شرایع الاسلام فی مسایل الحلال و الحرام‌،ج۳‌،پیشین ص ۳۴۴کل ماله عقوبه مقدره سمی‌حداً و ما لیس کذالک سمی‌تعزیراً

 

[۹]‌. موسوی خمینی‌،روحالله‌،تحریر الوسیله‌،}۴ پیشین ص ۴۷۷

 

[۱۰]‌. خویی سید ابوالقاسم مبانی تکلمه المنهاج‌،ج۱،پیشین‌،مسأله ۲۸۲

 

[۱۱]‌. ابن زهره محمد عنیه النزوع الجوامع الفقیه (یک جلدی ) قم جامعه مدرسین بی تا‌،ص ۶۲۴ و اعلم ان اتعزیر یجب یفعل القبیح و الاخلال بالواجب الذی لم یرد الشارع بتوظیف حد علیه او ورد بذالک ولم یتکامل شروط اقامممته فیعزر علی مقدمات الزنا و الواط من النوم فی ازار واحد و الضم و التقبیل الی غیر ذالک حسب مایراه اولی الامر من عشره اسواط الی تسعه و تسعین سوطاً

 

[۱۲]‌.حلبی‌،ابوالصلاح‌،تقی الدین‌،الکافی فی الفقه تصحیح رضا استادی مکتبه الامامامیر المومنین علی (ع) بی تا‌،ص ۴۲۶

 

[۱۳]‌. راغب اصفهانی ابوالقاسم حسین بن محمد‌،مفردات الفاظ قرآن‌،پیشین ص ۳۴۵

 

[۱۴]‌. گلدوزیان‌،ایرج بایسته های حقوق جزای عمومی‌(۳-۲-۱) نشر میزان چاپ سوم ۱۳۷۸ ص ۳۲۹

 

[۱۵]‌. ر‌. ک‌. به محقق داماد سید مصطفی قواعد فقه ۴ بخش جزایی مرکز علوم اسلامی‌تهران چاپ اول ۱۳۷۹ صص ۲۰۰و۲۰۰۱و۲۰۲٫۲۰۳

 

[۱۶]‌. عاملی‌،محمد بن الحسن (شیخ حر) وسایل الشیعه،ج۱۸،پیشین‌،ص۵۰۴

 

[۱۷]‌. عاملی‌،بن الحسین (شیخ حر ) وسایل الشیعه‌،ج۱۸،پیشین ص ۵۱۶‌،قال (ع)‌:قضی النبی (ص) فی سوق     اکلوا منه فلا شئی علیه و ما حمل فیعزر و یغرم قیمته مرتین

 

[۱۸]‌. همان مأخذ ص ۵۲۲،مبدالله سنان‌:قال سالت ابا عبدالله (ع) عن الصبی سرق قال (ع) یعفی عنه مزه و مزتین و یعزیر فی الثالثه

 

[۱۹]‌. همان مأخذ ص ۴۵۱،احادیث شماره ۱و۲ و نیز ص ۴۵۲ احادیث شماره ۱و۴و۵و۶

 

[۲۰]‌. عاملی محمد بن الحسین (شیخ حر ) وسایل الشیعه ج ۱۸ پیشین ص ۳۶۷ فی الرجلین واحد ؟ قال (ع) یجلدان غیر سوط واحد

 

[۲۱]‌.همان مأخذ صص ۵۸۵و۵۸۶

 

[۲۲]‌. همان مأخذ ص ۵۸۳‌،اسحاق بن قال‌: سألت ابا ابراهیم (ع) عن التعزیر کم هو ؟ قال (,)‌: بضعه عشر سوطاً مابین الشعره الی العشرین

 

[۲۳]‌.عاملی محمد بن الحسن (شیخ حر ) وسایل الشیعه  ج ۱۸‌،پیشین ص ۵۸۴ قلت له کم التعزیر ؟ قال (ع) دون الحد قال قلت‌: دون ؟؟؟؟قال (,) لا ولکن دون اربعین فانها حد المملوک قلت من ذالک ؟ قال (ع)‌: علی ما یراه الوالی من ذنب الرجل و قوه بدله

 

[۲۴]‌. نوری میرزا‌،مستدرک اوسایل ج۱۸ بیروت‌،موسسه آل بیت دار الحیاء التراث‌،بی تا‌،ص ۱۹۴‌،مابین بعضه عشر سوطاً لی تسعه و ثلاثین و التأدیب می‌بین ثلاثه الی عشره

 

[۲۵]‌. نجفی محمد حسن جواهر الکلام ج ۴۱‌،بیروت دارالحیاالتراث ۱۹۸۱ ص ۶۳۹

 

[۲۶]‌.عاملی‌،محمد بن الحسن (شیخ حر وسایل الشیعه ج۱۸‌،پیشین ص ۵۱۷‌،فیعزر یغرم قیمته مزتین

 

[۲۷]‌. همان مأخذ‌،ص۵۰۳

 

[۲۸]‌. همان مأخذ ص ۲۴۴ ان علیا (ع) کان اذا اخذ شاهد زور ففان کان غریباً بعث ئالی حیه و ان کان سوقیاً بعث الی سوقه فطیف به ثم یحبس ایاماً ثم یخلی سبیله

 

[۲۹]‌. محقق داماد سید مصطفی قواعد فقه ۴‌،بخش جزایر پیشین ص ۲۰۴

 

[۳۰]‌. ابی عبدالله‌،محمد بن نعمان العکبری البغدادی‌،المقنعه‌،الجوامع الفقیه (یک جلدی )چاپ جامعه مدرسین قم ۱۴۰۱ ص۷۴۴‌،و وجب علی الررجل و المراه التعزیر حسب مایراه الامام من عشره جلدات الی تسمع و تسعین جلده‌،و لا یبلغ التعزیر فی الباب حدالزنا المختص فی شریعه الاسلام

 

[۳۱]‌. ابی عبدالله‌،محمد بن نعمان البغدادی‌،همان ص ۳۱ فان شهداً الاربعه علی رویتها فی ازار واحد مجردین من الثیاب و لم یشهدوا برویه الفعل کان علی الاثنین الجلد دون الحد تعزیراً و تادیباً من عشره سواط الی تسعه و تسعین سوطاً یحسب مایراه الی کم من عقابهما غی الحال و یحسب الثهمه لهما او الضن بهما السیئات

 

[۳۲]‌. سلار دیلمی‌،المراسم العلویه الجوامع الفقهیه‌،چاپ سنگی (با خط محمد باقر )بی نا بی جا ۱۲۷۶ ه ق ص ۶۶۰

 

[۳۳]‌. حلی‌،حسین بن یوسف بن مطهر (علامه) تحریر الاحکام چاپ سنگی (افست قم ) بی تا‌،ص ۲۳۹‌، التعزیر یحب فی کل جنایه لاحد فیها و تقدیره مایراه الامام

 

[۳۴]‌. حلی‌،حسین بن یوسف بن مطهر (علامه) قواعد الاحکام (متن ایضاح الفوائد ) تحقیق موسوی کرمانی و علی پناه اشتهاردی‌،بی نا‌،قم،۱۳۸۶‌،ص ۱۲۴ ثم ینظر اول جلوسه فی المحبوسین فیطلق کل من حبس یظلم او تعزیر

 

[۳۵]‌. طوسی‌،محمد بن الحسن‌،المبسوط فی فقه الامامیه‌،ج ۸،پیشین،ص ۶۶

 

[۳۶]‌.جبعی عاملی مکی (شهید اول ) القواعد و الفوائد‌،ج۲،با تحقیق عبدالهادی حکیم‌،مطبعه الادب نجف‌،۱۳۶۰ ه ق ص ۱۴۲

 

[۳۷]‌. الجزیری‌،عبدالرحممن‌،الفقه علی المذاهب الاربعه‌،جج۵‌،ص ۳۹۷

 

[۳۸]‌. ابن قیم جوزی‌،اعلام الموقعین عن رب العالمین قاهره‌،چاپ دارالحدیث‌، بی تا‌،ص ۳۹۸

 

[۳۹]‌. الجزیری‌،عبدالرحمن‌،الفقه علی المذاهب الاربعه‌،ج۵، پیشین ص ۳۹۷

 

[۴۰]‌. همان مأ خذ ص ۴۰۱

 

[۴۱]‌. محقق داماد‌،سید مصطفی قواعد فقه جزایی پیشین‌،ص ۲۱۱

 

[۴۲]‌. صافی‌،لطف الله التعزیر و انواع و ملحقانه‌،موسسه نشر اسلامی‌قم‌،۱۳۶۳‌،ص ۳۵

 

[۴۳]‌. فیض‌،علیرضا مقارنه و تطبیق در حقوق عمومی‌اسلامی‌،پیشین ص ۲۲۷

 

[۴۴]‌. محقق داماد‌،سید مصطفی‌،قواعد فقه جزایر‌،پیشین‌،صص ۲۲۱،۲۲۲

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1399-06-08] [ 10:53:00 ب.ظ ]




حدود توأم با حق الناس که در قانون مجازات اسلامی‌از آن نام برده شده است عبارتند از‌: الف) سرقت و ب) قذف که به بررسی تدثیر توبه در آنها می‌پردازیم‌.

 

بند اول ) سرقت

 

سرقت از جمله حدودی است که ذوجنبتین می‌باشد‌،هم حق الناس است و هم حق الله‌.مستفاد از نظرات فقها که قطع دست سارق را منوط به شکایت صاحب مال دانسته اند حتی اگر اقامه بینه هم شده باشد‌.[۱]می‌توان نتیجه گرفت که در سرقت جنبه حق الناسی بر جنبه حق اللهی غلبه دارد‌.

 

همانگونه که می‌دانیم مجازات سرقت مستوجب حد‌،قطع ید می‌باشد و از جمله عواملی که باعث سقوط این کیفر دانسته شده«توبه» سارق با شرایطی که خواهد آمده است‌.

 

قرآن در این باره می‌فرماید‌:

 

«و السارق و السارقه فاقطعوا ایدیهما جزاء بما کسانکالاً فَمَن الله و الله عزیر حکیم فمن تاب من بعد ظلمه‌،واصلح فان الله یتوب علیه ان الله غفور رحیم» دستهای مرد و زن دزد را قطع کنید که قطع مذکور کیفر کردار آنان است‌،این عقوبتی است که از جانب خداوند متعال تعیین شده و خداوند توانا و حکیم است و هر کس بعد از تجاوزش (سرقت) توبه کند و عمل شایسته انجام دهد خداوند توبه اش را می‌پذیرد زیرا خداوند آمرزنده و رحیم است »[۲]

 

روشن است این کیفر قرآنی متوقف است بر بیان معنی سارق و شرایط آن‌،مال مسروق‌،طرق اثبات‌،تعیین موضع قطع ید‌،کیفیت اجرای حد و متعلقات آن که از موضوع بحث خارج است و مادر اینجا فقط به بررسی و تبیین سقوط حد ناشی از توبه در این جرم می‌پردازیم‌.

 

علاوه بر قرآن روایت وارده از سوی ائمه معصومین علیهما السلام و همچنین نظر فقهای عظام نیز دلالت بر این امر دارند که حد سرقت به سبب توبه‌،قبل از ثبوت جرم ساقط می‌گردد‌،مشروط بر اینکه مال مسروقه به صاحبش برگردانده شود‌.

 

 

از آن جمله است خبر صحیح عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام که فرمودند‌:

 

« السارق اذا جائ من قبل نفسه تائباً الی الله عزوجل ورد سرقته عَلی صاحبها فلا قطع علیه‌، وقتی که سارق پیش خود توبه کار به سوی خداوند عزوجل گردید‌،مال مسروقه به صاحبش رد می‌شود و کیفر قطع ندارد‌.»[۳]

 

در اینجا سوالی که مطرح می‌باشد این است که‌: اگر سارق بعد از ثبوت سرقت توبه نماید آیا حد ساقط می‌شود یا خیر ؟

 

در جواب می‌توان گفت‌: هر گاه سارق بع از اثبات جرم توبه نماید دو حالت متصور می‌باشد‌. یا اثبات جرم با اقامه بینه صورت گرفته است یا با اقرار‌.

 

اما اگر جرم سرقت با اقامه بینه ثابت شده باشد «مشهور لزوم اقامه حا قطع است و از ابی الصلاح و ابن زهره نقل شده که فرمودند‌: جائز است امام عفو کند ولی مستندی ندارند‌.چنانچه با اقرار ثابت شده باشد ابن ادریس معتقد است‌: توبه بلااثر در سقوط قطع است و به ناچار باید کیفر قطع جاری شود و مدرکشان استصحاب وجود قطع قبل از توبه و عموم حجیت اقرار و صحیح حلبی است‌.

 

از نهایه شیخ الطائفه و جم دیگری نقل شده که امام در این صورت بین عفو و اقامه کیفر قطع مخیر است و استدلال فرموده اند‌: چون توبه عقاب اخروی را که بزرگتر است ساقط می‌کند پس کیفر دنیوی را به طریق اولی‌،و همچنین به مرسل برقی از امام علیه السلام‌.»[۴]

 

امام خمینی (ره) نیز در این باره می‌فرماید‌:

 

«اگر سارق بعد از اقرار بر سرقت نزد حاکم توبه کند قطع دست حتمی‌است و گقته شده امام بین عفو و قطع مخیر است‌.»[۵]

 

قانونگذار جمهوری اسلامی‌ایران نیز به تیعیت از قرآن روایات وارده از ائمه معصومین علیهما السلام و نظرات فقهای عظام اقدام به جعل بند ۵ ماده ۲۰۰ و تبصره مربوطه نموده است‌.

 

قانونگذار در بند ۵ بر مسئله توبه قبل از ثبوت جرم که باعث سقوط مجازات می‌گردد‌.تصریح می کند آنجا که بیان می‌دارد‌:

 

«سارق قبل از ثبوت جرم از این گناه توبه نکرده باشد » مفهومش این است که چنانچه قبل از ثبوت جرم از این گناه توبه کرده باشد حد ساقط می‌گردد‌.

 

در تبصره مذکور نیز قانونگذار اشاره به توبه بعد از اثبات جرم نموده و صراحتاً بی اثر بودن چنین توبه ای را در سقوط مجازات اعلام می کند آنجا که بیان می‌دارد‌:

 

«حد سرقت بعد زا ثبوت جرم با توبه سارق ساقط نمی‌شود و عفو سارق جایز نیست‌.»مسئله ای که در اینجا ذکر آن لازم بنظر می‌رسد این است که مقنن در خصوص تأثیر توبه در سقوط مجازات سرقت‌،حکم کلی موضوع را بیان می کند بدین صورت که توبه قبل از ثبوت جرم را مسقط حد دانسته و توبه بعد از ثبوت جرم را بی اثر می‌داند و تفکیک بین اینکه اثبات جرم با اقرار صورت گرفته یا با شهادت شهود قایل نشده است‌.

 

به موجب ماده ۱۱۳ قانون مجازات اسلامی‌۱۳۹۰‌: در جرایم موجب حد به استثنا قذف و محاربه هرگاه متهم قبل از اثبات جرم توبه کند و ندامت و اصلاح او برای قاضی محرز شود‌، حد از او ساقط می‌گردد‌. همچنین اگر جرایم فوق با اقرار ثابت شده باشد‌، در صورت توبه مرتکب پس از اثبات جرم‌، دادگاه می‌تواند عفو مجرم را توسط رئیس قوه قضائیه از مقام رهبری درخواست نماید‌.

 

به موجب ماده ۲۷۹ لایحه ۱۳۹۰ حد سرقت به شرح زیر است‌:

 

الف) در مرتبه اول‌، قطع چهار انگشت دست راست سارق از انتهای آن‌، به طوری که انگشت شست و کف دست باقی بماند‌.

 

ب) در مرتبه دوم‌، قطع پای چپ سارق از برآمئگی‌، به نحوی که نصف قدم و مقداری از محل مسح باقی بماند.

 

ج)در مرتبه سوم‌، حبس ابد‌.

 

د)در مرتبه چهارم‌، اعدام هرچند سرقت در زندان باشد‌.

 

تبصره ۱ -هرگاه سارق‌، فاقد عضو متعلق قطع باشد‌، حسب مورد مشمول یکی از سرقت های تعزیری می‌شود‌.

 

تبصره ۲-در مورد بند ج این ماده و سایر حبس هایی که مشمول عنوان تعزیر نیست هرگاه مرتکب حین اجرای مجازات توبه نماید و مقام رهبری آزادی او را مصلحت بداند با عفو ایشان از حبس آزاد می‌شود‌. همچنین مقام رهبری می‌تواند مجازات او را به مجازات تعزیری دیگری مبدل سازد‌.

 

علاوه بر جاری شدن مقررات ماده ۱۱۳ لایحه ۱۳۹۰ که پیشتر تفصیل آن بیان شد‌، در ماده ۲۷۹ با مقرره ای جدید مواجه هستیم که مربوط به توبه سارق در حین اجرای مجازات حبس و  اختیار مقام رهبری در جهت آزاد نمودن در صورت مصلحت‌،می‌باشد‌. همچنین به موجب قسمت اخیر تبصره ۲ ماده پیش گفته از اختیار مقام رهبری در خصوص تبدیل مجازات (به طور مطلق‌، چه مساعدتر به حال مجرم باشد چه نباشد) سخن به میان آمده است‌.البته می‌توان با توجه به توبه مجرم حمل بر مجازات مساعدتر نمود‌.

 

بند دوم ) قذف

 

«قذف در لغت عرب به معنی رمی‌یعنی افکنده تیر و سنگ و مانند آن انداختن است و در اصطلاح کتاب حدود فقه اسلامی‌دشنام مخصوصی است که مستلزم کیفر و عقوبت معین می‌باشد‌.

 

اما دشنام مخصوص موجب حد عبارت است از نسبت دادن به زنا یا لواط‌، ولی نسبت دادن به سحق موجب حد قذف نمی‌گردد گرچه مستلزم تعزیر است‌.»[۶]

 

 

 

در کتاب المنجد معنی قذف الرجل تهمت زدن و متهم کردن مرد ذکر شده است‌.[۷]

 

قرآن در این باره می‌فرماید‌:

 

«و الذین یرمون لمحصنات ثم لم یاتوا باربعه شهداء فاجلدوهم ثمانین جلده و لا تقلبوا لهم شهاده ابداً و اولئک هم الفاسقون»[۸] و کسانی که به زنان پاکدامن نسبت زنا می‌دهند سپس چهار شاهد نمی‌آورند هشتاد ضربه به آنها بزنید وهرگز شهادتی را از آنها نپذیرید و اینان خود فاسقند‌. مستفاد از آیه فوق علاوه بر اهتمام اسلام به حفظ آبرو و شخصیت زنان پاکدامن نسبت دهندگان بی دلیل زنا به این زنان مردمی‌فرومایه و بی اعتبار معرفی شده اند و به دو مجازات یک هشتاد ضربه تازیانه (مجازات اصلی )و دیگری عدم قبول شهادت (مجازات تبعی )محکوم می‌شوند‌.

 

قرآن در آیه بعد بیان می‌فرماید‌:

 

«الا الذین تابوا من بعد ذالک و اصلحوا فان الله غفور رحیم‌،مگر کسانی که بعد از آن توبه کنند و اصلاح نمایند که بی شک خداوند آمرزنده و صاحب رحمت است‌.»[۹]

 

در کتاب تفسیر راهنما در ذیل این آیه گناه قذف علی رغم بزرگی اش بخشودنی و قابل آمرزش از سوی خداوند معرفی شده مشروط بر آنکه قاذف توبه نموده و با اصلاح رفتار خویش درصدد جبران زیان وارده بر شخص متهم (مقذوف) برآید در این صورت است که توبه می‌تواند قاذف را از فاسق بودن خارج و سبب پذیرش شهادت وی گردد‌.[۱۰]

 

امام صادق (ع) در حدیثی در رابطه با تفسیر آیه فوق پذیرش شهادت قاذف را در صورت توبه نمودن جایز شمرده و می‌فرمایند‌: «هر گاه قاذف توبه کند و عادل شود پذیرفتن شهادت وی جایز است‌. خداوند با عظمت و عزیز می‌فرماید‌: به درستی که خداوند توبه کنندگان و پاک شدگان را دوست دارد و بر رد نمودن کسی که خداوند او را دوست دارد و عادل شده دلیل نیست خداوند در بیان رد شهادت قاذف کسی را که توبه کند استثناء نموده و می‌فرماید هرگز شهادت آنها نپذیرد مگر کسانی که توبه کرد ه اند‌.»[۱۱]

 

از آیات و روایات وارده استفاده می‌شود که قذف از جمله جرایمی‌است که دوگونه مجازات برای آن در نظر گرفته شده است که عبارتند از‌: ۱- مجازات اصلی (هشتاد ضربه شلاق) ۲- مجازات تبعی (عدم قبول شهادت) و در آن جنبه حق الناس بر جنبه حق اللهی غلبه دارد‌.

 

حال در اینجا سوالی که مطرح می‌شود این است که‌: آیا در قذف پس از اینکه قاذف توبه نمود هر دو مجازات لغو می‌شود یافقط مجازات تبعی زایل می‌گردد ؟

 

در پاسخ با استناد به مطالب عنوان شده می‌توان اظهار داشت که پس از توبه قاذف‌، مجازات اصلی (هشتاد ضربه شلاق) با توجه به حق الناس بودنش در صورت عدم گذشت شاکی‌،پابرجاست و توبه فقط مجازات تبعی (عدم قبول شهادت) را ساقط می کند‌.

 

نکته ای که ذکر آن لازم می‌باشد این است که در قانون مجازات اسلامی‌نه از توبه قاذف سخن به میان آمده و نه از مجازات تبعی آن و تنها قانونگذار و مجازات اصلی این جرم را در ماده ۱۴۰ هشتاد ضربه تازیانه ذکر نموده است‌.

 

حال سوال این است که چنانچه قضاوت و دادگاهها در موردی با توجه شخص قاذف روبرو شوند با توجه به سکوت قانون مجازات اسلامی‌تکلیف چیست ؟!

 

در پاسخ می‌توان اظهار داشت‌: در موارد مستحدثه بنابر تجویز اصلی ۱۶۷ قانون اساسی جمهوی اسلامی‌ایران قضاوت بایستی به استمداد از این اصلی که منابع و فتاوای معتبر را راهگشای کار دانسته حکم قضیه را صادر نمایند‌.

 

اما به موجب ماده ۱۱۳ قانون مجازات اسلامی‌ ۱۳۹۰نسبت به توبه قاذف تعیین تکلیف شده است‌. به موجب ماده مذکور ‌: در جرایم موجب حد به استثنا قذف و محاربه هرگاه متهم قبل از اثبات جرم توبه کند و ندامت و اصلاح او برای قاضی محرز شود‌، حد از او ساقط می‌گردد‌. همچنین اگر جرایم فوق با اقرار ثابت شده باشد‌، در صورت توبه مرتکب پس از اثبات جرم‌، دادگاه می‌تواند عفو مجرم را توسط رئیس قوه قضائیه از مقام رهبری درخواست نماید‌.

 

[۱]‌. مکی عاملی‌،ابی عبدالله شمس الدین محمد بن جمال الدین ۰شهید اول ) لمعه دمشقیه ج۲‌،پیشین ص ۲۴۸‌،لاقطع الا بمرافعه الغریم ولو قامت البینه حلی ابوالقاسم نجم الدین شرایع الاسلام‌،ج۳،پیشین ص ۳۰۴ و امام خمینی تحریر الوسیله ج ۴،پیشین ص ۲۲۳

 

[۲]‌. سوره ملائده آیات ۳۹-۳۸

 

[۳]‌. خوانساری‌،سید احمد‌،جامع المدارک فی شرح المختصر النافع‌،ج۷،پیشین‌،ص۱۵۹

 

[۴]‌. محمدی گیلانی‌،محمد حقوق کیفری در اسلام‌،پیشین‌،ص ۲۱۶

 

پایان نامه رشته حقوق

 

[۵]‌. امام خمینی‌،تحریر الوسیله‌،ج ۴‌،پیشین‌،ص ۴۸۸‌،ولو تاب بعد الاقرار تحیتم القطع یتخیر الامام علیه السلام بین العفو و القطع

 

[۶]‌. محمدی گیلانی فمحمد‌،حقوق کیفری در اسلام‌،پیشین ص ۱۳۷

 

[۷]‌. المنجد‌،ترجمه‌،مصطفی‌،رحیمی‌اردستانی ناشر انتشارات صبا‌،ج۲،چاپ اول ۱۳۷۷،ص ۸۶۵

 

[۸]‌. سوره نور‌،آیه ۴

 

[۹]‌. سوره نور آیه ۵

 

[۱۰]‌. هاشمی‌رفسنجانی‌،اکبر‌،تفسیر راهنما مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی‌،چاپ اول‌،۱۳۷۹ ص ۱۹۰

 

[۱۱]‌.نوری طبرسی میرزا حسین مستدرک الوسایل‌،ج۱۷ بروت موسسه آل بیت (ع) دار احیاء التراث‌،بی تا‌،ص ۴۳۶

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:52:00 ب.ظ ]




توبه یکی از اسباب شرعی سقوط مجازات است که مواد ۱۱۳ تا ۱۱۸ قانون جدید مجازات اسلامی‌نیز به عنوان یکی از اسباب سقوط مجازات به آن پرداخته است‌. توبه در جرائم مستوجب حد چنانچه قبل از اثبات جرم باشد  موجب اسقاط مجازات خواهد شد‌. البته در مورد حد جرم  قذف به دلیل حق الناس بودن توبه نمی‌تواند تأثیری در اسقاط مجازات حدی داشته باشد در همین راستا توبه در جرایمی‌که مجازات آنها دیه یا قصاص باشد نیز نمی‌تواند مؤثر باشد‌. همچنین در مورد حد محاربه به استناد آیات ۳۳ و ۳۴  سوره مائده تنها در صورت توبه محارب قبل از دستگیری موجب سقوط مجازات می‌شود‌. ضمن اینکه توبه در مواردی مجازات حدی را به تعزیری تبدیل خواهد کرد  ( تبصره ۲ ماده ۱۱۳) توبه شخص زانی و لائط که به عنف مرتکب جرم زنا یا لواط شده باشند را به مجازات حبس یا شلاق تعزیری تبدیل می‌کند‌. ضمناً مقررات مربوط به توبه در قانون جدید در یک مبحث گنجانده شده است این روش بهتر از مقررات پراکنده در جرایم مختلف در قانون سابق است  ضمن اینکه در این قانون به طور کلی به نقش توبه در جرائم مستوجب تعزیر هم اشاره شده است که در مواردی توبه موجب اسقاط و در مواردی موجب اختیار دادگاه در تخفیف مجازات مرتکب جرم خواهد شد ودر صورت تکرار جرم چون با دلیل وجودی توبه مغایرت دارد توبه تأثیری در سقوط مجازات نخواهد داشت زیرا پذیرش توبه اجباری نیست لذا در خصوص کسانی که مر تکب تکرار جرم شده اند توبه پذیرفته نمی‌شود در ماده ۱۱۴ توبه مرتکبان در خصوص کسانی که قاعده تکرار جرم در مورد آنها اجرا شده است را نمی‌پذیرند‌. علهذا در خصوص ماده ۱۱۶ لایحه جدید باید بگوئیم که در این ماده در واقع طراحان لایحه در پی این نکته هستند که پذیرش توبه اجباری نیست یعنی هر چند با احراز آن مکلف به اسقاط یا تخفیف مجازات است  لکن احراز ا مر در دست قاضی است بنابراین معاذیر معاف کننده  و مخففه قانونی در عمل به نوعی از کیفیا ت معاف کننده یا مخففه قضایی تبدیل شده است لازم به ذکر است که این ماده کاربرد فرعی دیگری نیز دارد وآن توجیه غیر منطقی تبصره ۲ ماده ۱۱۳ است و احتمالاً در حمایت از پذیرش آن تبصره گفته می‌شود قاضی می‌تواند احراز نیز کند‌. در نهایت متذکر می‌شود که اقدام عجیب قانونگذار این است که هرچند پذیرفتن توبه در جرایم مستوجب حد یکی از نقاط قوت وقابل استناد حقوق کیفری اسلامی‌است که به روند جامعه پذیری مجدد مرتکب و اصلاح وی اهتمام دارد اما بنظر می‌آید طراحان لایحه در تبصره ۲ این ماده مرتکب اشتباهی فاحش شده اند وآن پذیرش توبه در عمل نا مشروع به عنف است یعنی اگر مرتکب تجاوز به عنف کند و توبه کند او قابلیت پذیرش دارد ودر نهایت به حبس کوتاه مدت محکومیت   می‌یابد و این ا مر اولاً خلاف شرع است زیرا زنا و لواط عنف دارای جنبه حق الناس هستند و از طرف دیگرچطور در کذب که صرفاً بکار بردن لفظ است توبه را پذیرا نبوده و مسقط حد نیست اما در زنا لواط که عمل واقعاً انجام شده توبه را می‌پذیریم و همین امر در خصوص محاربه نیز مصداق دارد‌.بنظر می‌رسد توبه زمانی قابلیت پذیرش داشته باشد که جرم فاقد جنبه های حق الناسی باشد وتوبه در حق الناس مسقط مجازات نمی‌باشد و صرفاً مجازات اخروی را زایل می‌کند‌.

 

 

پایان نامه حقوق

 

همانگونه که در بالا اشاراتی به توبه در قوانین و موضوعات  مرتبط باآن داشتیم اگر بگوئیم این دستور شرع مقدس است (که گویا اینگونه نیست ) ایراد می‌کنیم که چرا در قانون مجازات اسلامی‌۱۳۷۰ وقانون راجع به مجازات اسلامی‌۱۳۶۱ چنین جزیی ذکر نشده بود در حالی که دستور شرع مقدس سابقه ای بسیار دیرینه دارد  ثانیاً اساس پذیرش آن علاوه بر آنکه فاقد مبنای فقهی است فاقد مبنای عقلانی و منطقی نیز هست و از دیدگاه جرم شناسی اساساً ماده ای جرم زاست ممکن است با یک استدلال ظاهری‌، ضعیف و شکننده گفته شود در صورت رضایت علیه توبه امکان اسقاط حد را دارد و این امر نیز بسیار خطر ناک است زیرا متهم و کسان وی می‌توانند به انحای  مختلف بزه دیده را تحت فشار قرار داده تا از حق شکایت خود بگذرند بنابراین بنظر میرسد به طور قطع باید از اصل ماده حذف گردد‌.

 

 

توبه در حقوق جزای اسلامی‌به عنوا ن یک تأسیس حقوقی و از بنیاد های حقوق جزای اسلامی‌به شمار می‌رود  به گونه ای که در سایر مکاتب کیفری امروزی نمونه آن به چشم نمی‌خورد که در قانون مجازات اسلامی‌ همیشه جایگاه مناسبی را از آن خود کرده است و با توجه به اینکه پذیرش توبه اجباری نیست و به اختیار کافی است که بعد از احراز شرایط لازم آن را می‌پذیرد بنابراین نگرانی بر طرف می‌شود به هر حال استفاده از این تأسیس شرعی و فقهی با تجربیات و یافته های جدید حقوقی می‌تواند در کارآمد شدن بر خورد نظام قضایی ما با مسایل قضایی کمک کند‌. البته دارای شرایط و ارکان وآثار ی است و آثار بارز آن جلوگیری از تکرار جرم و اصلاح مجرمان است و اگر با شرایط کامل انجام گیرد یکی از معاذیر قانونی معافیت از مجازات شناخته می‌شود که در جرا ئم حق الله قبل از ثبوت جرم به وسیله اقرار یا شهادت شهود مسقط مجازات بوده ولی در جرائمی‌که جنبه حق الناسی دارند موجب سقوط مجازات نیست چون مرتکب علاوه براین که اوامر ونواهی  الهی را نادیده گرفته موجب ضرر و زیان مالی و جسمی‌یا آبرویی برای دیگران شده و باید جبران کند البته توبه مجازات اخروی را ساقط می‌کند  ولی باید دانست که دفع مجازات دنیوی تابع مجازات اخروی نیست‌.

 

امروزه جرم شناسان معتقدند که مجازات مجرم هدف مطلق نیست بلکه وسیله ای برای اصلاح و باز پروری ویا ارعاب اوست حال اگر با مجری بر خورد کنیم که پس از ارتکاب عمل از کرده خود به شدت پشیمان شده است‌، به طوری که دچار عذاب وجدان شده و مصمم است که دگر باره مرتکب چنین عملی نشود و اشتباه خود را جبران کند  مجازات او کار بیهوده ای است زیرا موضوع اعمال مجازات در واقع سالبه بر انتفای موضوع شده است و یا بدون اعمال مجازات به هدف خود رسیده ایم زیرا توبه به معنای بازگشت از گناه و اعمال مجرمانه و پشیمانی از اعمال گذشته و سعی در انجام اعمال صحیح و پسندیده و تکرار نکردن جرایم گذشته است‌.

 

در حقوق کیفری اسلام توبه یکی از معاذیر قانونی معافیت از مجازات محسوب می‌شود  بدین معنا که جرایم واقع شده و مجرم نیز دارای مسئولیت کیفری است  اما رعایت پاره ای از مصالح و اعمال سیاست جنایی مناسب ایجاب می‌کند که از وی رفع مجازات  شود‌. آثار توبه نه تنها در بعد فردی بلکه در بعد اجتماعی نیز قابل توجه است  توبه نه تنها شخصی را اصلاح می‌کند بلکه جامعه را در برابر تکرار جرم و گناه از سوی توبه کار ایمن می‌کند‌. اسلام چنین تأسیسی را در حقوق کیفری پیش بینی کرده است و اعمال کیفر را در صورت توبه مجرم تحت شرایطی  منتفی می‌داند و این یکی از امتیازات باز و منحصر به فرد حقوق جزای اسلامی‌است‌.

 

توبه در جرائم تعزیری تنها در تعزیرات درجه ۶ و ۷ و ۸ یعنی حبس تا دو سال قابل پذیرش بوده و مسقط مجازات  است یعنی توبه را در کل از مسقطات مجازات نمی‌دانند به عبارت دیگر چنانچه مجازات از دو سال حبس تعزیری بیشتر شود توبه آ ن را ساقط نمی‌کند اما در زنا ولوا ط به عنف مستوجب حد اعدام آیی حد را ساقط کرده وسبب تبدیل اعدام به حداکثر تا۲ سال حبس تعزیری می‌شود در این خصوص باید به حداکثر دقت کنیم لذا اگر قاضی به ۶ ماه حبس حکم بدهد نیز ایرادی ندارد که احتمالاً این حبس نیز سوءپیشینه مؤثر ایجاد نمی‌کند‌.

 

توبه در قانون مجازات اسلامی‌فعلی و لایحه جدید از جایگاه مهمی‌برخوردار است اما در هیچ یک از این قوانین شرایطی برای توبه بیان نشده است بلکه تشخیص آن بنظر قاضی واگذار شده است‌. برای شناخت توبه و ارکا ن  باید به فقه مراجعه کرد‌. توبه دارای دو دسته از ارکا ن است‌: ۱ – ارکا ن درونی  ۲ – ارکا ن بیرونی    در توبه کننده باید شرایطی وجود داشته باشد که از جمله آنها ندامت وپشیمانی قلبی‌، استغفار زبانی و تصمیم بر باز گشت نکردن به گناه بر شمرده اند‌. در خصوص ارکا ن بیرونی توبه عمل با اعضا و جوارح‌، انجام عمل صالح و ادای حقوق مردم هستند  خداوند تبارک وتعالی می‌فرماید‌: « ضمن تاب من بعد ظلمه و اصلح یتوب علیه »

 

همچنین خداوند تبارک وتعالی در آیه ۵۴ سوره انعام می‌فرماید‌: « انه من عمل منکم سوء بجهاله ثم تاب من بعده و اصلح و اصلح فانه غفور رحیم » که اصلاح را بعد از توبه موجب غفران الهی دانسته است‌. همچنین آیه دیگری غفران الهی را شامل کسانی دانسته است که توبه کرده و ایمان آورد و سپس عمل صالح انجام دهد‌. در این زمینه روایات وارده از پیامبر اکرم ( ص) و ائمه طا هرین علیهم السلام به صورت روشنتری به بیان ارکا ن  وشرایط توبه می‌پردازد و به تفصیل آن را بیان می‌کند‌. پیامبر اکرم ( ص ) می‌فرماید‌: « توبه کننده باید اثر توبه را آشکار کند که در غیر این صورت توبه کننده نخواهد بود این آثار عبارتند از‌: ۱ – راضی ساختن دشمن و کسانی که با آنها در حال نزاع ودرگیری باشد  ۲ –اعاده نمازهای فوت شده ۳ –تواضع بین مردم ۴ –دوری از شهوات ۵ – روزه گرفتن‌، آیات و روایاتی از این قبیل شرایط توبه را بیان می‌کند که شامل تغییر قطعی در وضعیت درونی و بیرونی توبه کننده است بنابراین پیش بینی توبه در قانون مجازات اسلامی‌به عنوان ابزاری برای معافیت از مجازات، منوط بهتحقق شرایط لازم است و هرگز نمی‌تواند تبدیل به ابزاری برای فرار مجرم از چنگال عدالت باشد‌.  بنابراین باید برای استفاده از این امکان قانونی مناسب و مفید‌، شرایط لازم در شخص توبه کننده احراز شود‌. لذا با پیش بینی مثبت از عملکرد قانونگذار در زمینه این نهاد کار آموز فقهی در قانون مجازات  نتیجه می‌گیریم آثار توبه نه تنها در بعد فردی‌، بلکه در بعد اجتماعی نیز قابل توجه است‌. توبه نه تنها شخصی را اصلاح می‌کند‌، بلکه جامعه را در برا بر تکرا ر جرم و گناه از سوی توبه کار ایمن می‌کند‌.

 

مبحث دوم‌:توبه در حدود و بررسی مفهوم‌، اقسام و آثار آن

 

گفتار اول‌: مفهوم حدود

 

تعریف متعددی از مفهوم حدود چه از نظر لغوی و چه از نظر اصطلاحی بیان شده است‌.

 

که به ذکر چند نمونه از آنها اکتفا می‌نمائیم‌.

 

بند اول‌: مفهوم لغوی

 

در کتاب التعریفات در این باره آمده است‌:

 

«حدود جمع حد که در لغت به معنی منع است‌،و در شرع عقوبت های معین است که برای بعضی گناهان مقرر شده است‌.»[۱]

 

مرحوم راغب اصفهانی در تعریف حدود بیان می‌دارد‌:

 

«حدود جمع حد است‌،و حد در لغت به دو معنی آمده است‌. یکی به معنی فاصله افکندن میان دو شئی به نحوی که مانع اختلاط آن دو با یکدیگر می‌شود‌. اگر فاصله و مرز بین اشیاء را حد می‌گویند از این نظر است که جلوی اختلاط آن دو با یکدیگر یا تجاوز یکی بر دیگری است‌.

 

معنای دیگر حد به معنی و جلوگیری کردن است‌. اگر دربان و زندانبان را حداد گویند به خاطر این است که مانع دخول و خروج است و اگر کیفر سارق را حد می‌گویند از این نظر است که اجرای آن‌،مرتکب را از تکرار جرم منع می‌کند‌،و دیگران نیز از ارتکاب جرم مانع می‌شوند‌. بدین ترتیب معنی اصلی حد در لغت همان منع و جلوگیری کردن است‌.»[۲]

 

دکتر شامبیاتی در این باره می‌نویسد‌:

 

«حدود جمع حد است حد در لغت به معنی منع و بند است‌.»[۳]

 

بند دوم‌: مفهوم اصطلاحی

 

علامه حلی (ره) در این خصوص می‌فرماید‌:

 

«حد شرعی عقوبتی است که بهایلام و درد آوردن بدن مکلف از جهت گناه او تعیین می‌گردد. در صورتی که کمیت آن را شرع معین نموده باشد‌. »[۴]

 

در کتاب حقوق کیفری اسلام در این باره آمده است‌:

 

«حد عبارت از کیفر بدنی مخصوصی است که از جانب شرع به سبب ارتکاب جرایم خاصی‌،مقدار آن تعیین شده‌،و دادگاه حق دخل و تصرف در آن را ندارد‌. مثلاً در قرآن کریم حد زنای غیر محصنه یکصد تازیانه تعیین شده است و دادگاه نمی‌تواند آن را کم یا زیاد کند و در لسان فقهی نیز کفر حد چون مانع تکرار جرم می‌شود به آن حد گفته می‌شود‌.»[۵]

 

دکتر فیض در این رابطه بیان می‌دارد‌:

 

«حدود کیفر هایی هستند که کم و کیف آن کاملاً معین شده است و کسی نمی‌تواند آن را بیش و کم کند‌.»[۶]

 

یکی دیگر از محققین معاصر در معنای حد می‌نویسد‌:

 

«حدود جمع حد است‌،و در لغت به معنی منع آمده است و اما اصطلاحاً مجازات مخصوصی است که شارع مقدس اسلام در برابر گناهان وضع کرده و هدف از این مجازات‌،حفظ نظام جامعه وریشه کن ساختن بدیها از افراد جامعه است‌.»[۷]

 

گفتار دوم‌: اقسام حدود

 

در این گفتار ابتدا اقسام حدود در قرآن را ذکر نموده سپس به بیان اقسام حدود در سنت‌،فقه و قوانین موضوعه پرداخته و در آخر هم اشاره ای به حق الله و حق الناس خواهیم نمود‌.

 

بند اول‌: حدود در قرآن

 

قرآن مجید موجبات حد را چهار جرم عنوان داشته است‌:

 

۱- سرقت‌:«والسارق و السارقه فاقطعوا ایدیهما‌…،دست مرد و زن سارق را قطع کنید‌.»[۸]

 

۲- محاربه و افساد فی الارض‌:«نما جزاؤ الذین یحاربون الله و رسوله و یسمعون فی الارض فساداً ان یقتلوا اَو تقتطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا فی الارض‌… کیفر آنان که به جنگ خداو رسول برخیزند و کسانی که در زمین فساد می‌کنند‌،آن است که کشته شوند‌،یا آنها را بدار آویزند یا دست و پایشان را به خلاف ببرند یا با نفی بلد و تبعید دورکنند‌…..»[۹]

 

۳- زنا‌:«الزّنیه و الزانی فاجلدو کل منهما مائه جلده‌…‌،هر یک از زن ومرد زناکار را یکصد تازیانه بزنید‌….»[۱۰]

 

۴- قذف‌:«و الذین یرمون المحصنات ثم لم یأتو باربعه شهداء فاجلدو و هم ثمانین جلده‌.کسانی که به زنان با عفت مومنه نسبت زنا دهند آنگاه چهار شاهد عادل بر دعوی خود نیاورند آنان را به هشتاد تازیانه کیفر دهید‌.»[۱۱]

 

 

 

 

 

 

 

بند دوم‌: حدود در سنت فقه و قوانین موضوعه

 

در احادیث معصومین علیهما السلام برای چهار جرم دیگر از جمله‌:

 

لواط‌،مساحقه‌،قیادت و مسکرات نیز کیفر حد مشخص شده است‌،لذا با احتساب این موارد ملاحظه می‌شود که حدود تا هشت جرم افزایش پیدا می‌کند‌.[۱۲]

 

فقهای عظام نیز به استناد کتاب و سنت موجبات حد را هشت جرم ذکر نموده به عنوان نمونه حضرت امام خمینی (ره) در تحریر الوسیله جرایم هشتگانه فوق را در شش فصل چنین بیان می‌دارد‌:

 

«کتاب حدود‌،این کتاب چند فصل دارد‌: فصل اول در حد زنا‌،فصل دوم در لواط و مساحقه و قیادت‌،فصل سوم در حد قذف‌، فصل چهارم در حد مسکر‌،فصل پنجم در حد سرقت‌،فصل ششم در حد محارب‌.»[۱۳]

 

نویسندگان قانون مجازات اسلامی‌نیز به تبعیت از قرآن سنت و منابع فقهی موجبات کیفر حدود و شرایط تحقق و کیفیت اجرای آن را در هشت باب به ترتیب‌: حد زنا‌،لواط‌،مساحقه‌،قوادی‌،قذف‌،مسکر‌،محاربه و افساد فی الارض و سرقت ذکر کرده اند‌.[۱۴]

 

بند سوم‌: حق الله و حق الناس

 

از جمله مواردی که درحقوق اسلامی‌بحث انگیز است مسئله حق الله و حق الناس می‌باشد و فقها در یک تقسیم بندی کلی اگر چه حقوق را به دو قسم تقسیم کرده اند و یکی را حق الله ودیگری را حق الناس خوانده اند اما از مطاوی کلمات آنها استفاده می‌شود که حقوق بر چهار قسم است‌: «یا حق الله محض است یا حق الناس محض یا دارای هر دو جنبه هست و آمیزه ای است از حق الله و حق الناس‌،و نسبت امتزاج از شدت و ضعف برخوردار است‌.

 

بدین معنی که در یک حق ممکن است جنبه فردی آن غلبه داشته باشد و در دیگری ممکن است جنبه الهی آن‌. در این صورت هر کدام غلبه داشته باشند آثار همان بر آن حق بار می‌شود پس تقسیمات چهار گانه حق بدین گونه است‌: حق الله محض‌،حق الناس محض‌، حق الله آمیخته با حق الناس و حق الناس آمیخته با حق الله‌.»[۱۵]

 

در قانون مجازات اسلامی‌تعریف مشخصی از حق الله و حق الناس ارائه نشده است‌. اما در ماده ۱۰۵ این قانون و ماده ۱۵۹ تعزیرات و بعضی مواد دیگر این واژه بکار رفته است‌.

 

اداره حقوقی قوه قضائیه در پاسخ به این سوال که آیا جرایم مذکور در مواد ۱۰۱و ۱۰۲ قانون تعزیرات سال ۱۳۶۲ حق الله و غیر قابل گذشت است و یا حق الناس و قابل گذشت ؟

 

چنین پاسخ می‌دهد‌: «چون در قانون تعریفی از حق الله و حق الناس نشده برای تشخیص هر مورد باید به منابع فقهی مراجعه شود مراد از حق الناس مذکور در ماده ۱۵۹ جرایمی‌است که به شخص یا اشخاص معینی ضرر وارد می‌شود و آنچه که از خارج از آنها باشد اعم از اینکه از حقوق الله باشند یا از حقوق عامه و حقوق ولایی از شمول ماده مرقوم خارج است و در قوانین مصوبه ماده ای که مشعر بر تقسیم حقوق به حق الله و حق الناس باشد وجود ندارد نتیجتاً هر جرم دری جنبه عمومی‌را نمی‌توان از حقوق الله محسوب داشت ولی مواد ۱۰۱و ۱۰۲ از قانون تعزیرات از حقوق الله است و مشمول ماده ۱۵۹ نمی‌باشد‌.»[۱۶]

 

این اداره همچنین در نظریه شماره ۴۰۳۶/۷-۷/۸/۶۹  آورده است‌:

 

«ضابطه تشخیص حق الله و حق الناس موضوع ماده ۱۵۹قانون تعزیرات و ماده ۳۰ قانون تشکیل دادگاه های کیفری ۱و۲ در قانون معین نشده ولی جرایمی‌که منشأ آنها تجاوز به حقوق اشخاص و ضرار به آنها است مانند صادر کردن چک بلامحل‌، خیانت در امانت و فحاشی از حقوق الناس و جرایمی‌که منشا آنها تخطی و تجاوز از احکام الهی است مانند شرب خمر‌،قمار‌،زنا و نظایر آن از حقوق الله و جرایمی‌که منشا آن ها تخلف از نظامات مملکتی است مانند رانندگی بدون پروانه و ارتکاب قاچاق و امثال آنها از حقوق عامه یا حقوق ولایی با هر عنوان مناسب دیگر محسوب می‌شود و در مورد تردید نسبت به حق الله بودن یانبودن جرمی‌باید از کتب فقهی و رفتاری مشهود استفاده شود‌.»

 

با این وجود مشاهده می‌شود که مقنن در ماده ۲ آ‌. د‌.ک سال ۷۸ برای جرایم سه جنبه شامل جنبه الهی‌،جنبه خصوصی قایل شده است‌. و در بند اول آن جرایمی‌را که مجازات آن در شرع معین شده باشد مانند حدود و تعزیرات شرعی را در عداد حق الله بشمار آورده است‌.

 

بر این اساس ما در این فصل جرایم مستوئجب حد را به حدود حق اللهی محض شامل زنا‌،لواط‌،مساحقه‌، مسکرات و محاربه و حدود توام با حق الناس شامل سرقت و قذف تقسیم نموده و در جای خود به بررسی آنها می‌پردازیم‌.

 

گفتار سوم‌: آثار توبه در سقوط مجازات حدی با نگرشی به لایحه جدید

 

[۱]‌. ججانی‌، سید شریف التعریفات‌،مترجم عمران علیزاده‌،انتشارات وفا‌،۱۳۶ ص ۵۲

 

[۲]‌. المفردات فی غرائب القران‌،الراغب اصفهانی به نقل از حقوق جزای عمومی‌،محمد صالح ولیدی‌،ج۴،نشرداد‌،چاپ دوم‌، زمستان ۱۳۷۵،ص۸۰‌.

 

[۳]‌. شامبیاتی‌،هوشنگ‌،حقوق جزای عمومی‌،جلد دوم‌،چاپ سوم‌،مؤسسه انتشاراتی ویستار‌،سال ۱۳۷۲،ص ۲۸۲‌.

 

[۴]. حلی‌،ابوالقاسم نجم الدین‌،شرایع الاسلام فی مسایل الحلال و الحرام‌،جلد سوم‌،انتشارات اسماعیلیان قم‌،۱۴۰۹ ه ق ص ۸۳ ‌.

 

[۵]‌. محمدی‌،ابوالحسن‌،حقوق کیفری اسلام‌،مرکز نشر دانشگاهی‌،۱۳۷۶ ص ۷

 

[۶]‌. فیض‌،علیرضا مقارنه و تطبیق در حقوق جزای عمومی‌اسلام‌،جلد اول‌،چاپ دوم انتشارات سازمان چاپ و انشاراتوزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌،۱۳۶۹،ص ۲۳

 

[۷]‌. الهیان‌،مجتبی‌، نگرشی فقهی حقوقی پیرامون احکام حدود‌،قصاص و دیات در فقه امامیه مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی‌حوزه علمیه قم ۱۳۷۲ ص ۱۲

 

[۸]‌. سوره مائده آیه ۳۷

 

[۹]‌. سوره مائده‌،آیه ۳۳

 

[۱۰]‌. سوره نور‌،آیه ۲

 

[۱۱]‌. سوره نور آیه ۳

 

[۱۲]‌. ر.ک به‌: احکام حدود قصاص و دیات در فقه امامیه‌،مجتبی الهیان‌،پیشین صص ۶۱ تا ۸۴

 

[۱۳]‌. موسوی خمینی‌،روح الله تحریر الوسیله‌،ج۴،دفتر انتشارات اسلامی‌وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‌،بی تا‌،صص ۱۸۷ تا ۲۴۳‌،کتاب الحدود و فیه فصول‌: الاول حد الزنا‌،الفصل فی اللواط و السحق و القیاده الفص الثالث فی حد القذف‌،الفصل الرابع فی حد المسکر الفصل الخامس فی حد السرقه الفصل السادس فی المحارب

 

[۱۴]ر‌. ک به‌:قانون مجازات اسلامی‌کتاب حدود‌،تدوین هوشنگ ناصر زاده ۱۳۷۵ ص ۳۰

 

[۱۵]‌. فیض‌،علیرضا مقارنه و تطبیق در حقوق جزای عمومی‌اسلامی‌،پیشین ص ۲۰۴

 

[۱۶]‌. نظریات اداره حقوقی قوه قضائیه در زمینه مسایل کیفری‌،ج اول‌،ص ۲۴۵ نظریه شماره ۲۲۳۴/۷-۳۱/۴/۶۳

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:51:00 ب.ظ ]




 بند اول‌: حق ا لله

 

دلیل مجازات در مورد این جرائم‌، مخالفت  با اوامر ونواهی خداوند است‌، در حالی که امکان دارد با نظم عمومی‌نیز در تعارض باشد‌. توبه در مورد این گناهان شرایطی دارد از جمله اینکه‌، مجرم از کرده خود واقعاً پشیمان شده و عزم بر ترک گناه  ومعصیت داشته باشد و عمل صالح انجام دهد‌. نکته قابل توجه این است که در ماده ۲ قانون دادرسی  کیفری مقنن می‌گوید‌: « کلیه جرایم دارا ی جنبه الهی است‌: وبه شرح ذیل تقسیم می‌گردد‌: اول –  جرایمی‌که مجازات آن در شرع معین شده‌، مانند حدود وتعزیرات شرعی ؛ دوم –  جرایمی‌که تعدی به حقوق جامعه  ویا مخل نظم همگانی است ؛ سوم – جرایمی‌که تعدی به حقوق شخص یا اشخاص معین حقیقی یا حقوقی است »‌. این اصطلاح « جنبه الهی » غیر از حق ا لله است ( قانون آیین دادرسی کیفری‌، مصوب ۱۳۷۸)‌. یکی از معیارهای تشخیص حق ا لله از حق الناس اصل « لکل ذی حق اسقاط حقه » می‌باشد که بر اساس این اصل‌، حقی که اسقاط آن متعلق به خداوند باشد حق ا لله  وحقی که اسقاط حق آن متعلق به مردم باشد‌، حق الناس نام دارد‌. این اصل یکی ا ز اصول مسلّم عقلی است و معیار روشنی برای تعیین حق ا لله از حق الناس‌.

 

 

پایان نامه

 

 

 

 

 

بند دوم‌: حق الناس

 

توبه از جرایمی‌که جنبه حق الناس  دارند مجازات را ساقط نمی‌کند‌.  البته اگر چنین فردی از کرده خود پشیمان باشد و تصمیم بر ترک معصیت بگیرد‌، مجازات اخروی نخواهد داشت ولی توبه در حق الناس‌، توأم با دادن حق مردم می‌باشد‌. لذا توبه عملی این فرد جبران خسارت می‌باشد و در صورت عدم جبران خسارت و یا جلب رضایت مردم‌، خداوند نمی‌تواند از حق الناس بگذرد‌.

 

بند سوم‌: حق جامعه

 

برخی حق ا لله را برابر با حق عمومی‌جامعه در نظر گر فته اند‌، ولی می‌توان گفت کاملاً مساوی وبرابر نیستند. زیرا جرایمی‌وجود دارند که باعث تضیع حقوق جامعه می‌شوند در حالی که مجرم با اوامر ونواهی خداوند مخالفت نکرده است‌، مثل تخلف رانندگی‌.

 

مگر اینکه طبق نظر برخی از مراجع‌،تخلف از مقررات راهنمایی و رانندگی را شرعاً حرام بدانیم که در این صورت با توجه  به جعل مجازات اخروی بر این اعمال‌، توبه در مورداین جرایم نیز معنی پیدا می‌کند‌،در این مورد گر چه توبه‌، باعث ساقط شدن مجازات اخروی می‌شود  نمی‌توان گفت مجازات قانونی را نیز ساقط می‌کند‌. البته قاضی صادر کننده رأی می‌تواند در این مورد با توجه  به توبه مرتکب جرم‌، وی را مشمول ماده ۲۲ قانون مجازات اسلامی‌کرده وجرم او را تخفیف دهد‌.

 

قضات محاکم عموماً مجتهد نیستند بلکه قاضی مأذو نند  وصرفاً به موارد مصرح در قانون نسبت به مسقط بودن توبه اکتفا می‌کنند – چون توبه از معاذیر قانونی  معافیت از مجازات است و معاذیر قانونی نیاز به نص قانون دارند و در قانون به غیر از جرایم مستوجب حد ( به استثنا ی حد قذف و تبصره ماده ۵۱۲ و ماده ۵۲۱ در بحث جرایم علیه امنیت داخلی وخارجی کشور ) در موارد دیگر از توبه به عنوان مسقط بحث نشده است – ولی اگر قاضی‌، مجتهد وصاحب نظر باشد می‌تواند در همه موارد  ( حدود وتعزیرات ) به جز حق الناس توبه مجرم را بپذیرد و مجازات را ساقط کند‌. در این زمینه می‌توان به آیه ۲۵ سوره شوری استناد کرد‌: « وهو الذی یقبل التوبه عن عباده و یعفو عن السیئات و یعلم ما تفعلون‌. »

 

گفتار سوم‌: زمان پذیرش توبه

 

در بین فقهای اسلام در مورد زمان پذیرش توبه‌، اختلاف نظر وجود دارد‌. البته‌، در مورد  توبه قبل از اثبات‌، فقها اتفاق نظر دارند‌. اما در مورد توبه بعداز اثبات‌، اختلاف است که در این قسمت از بحث‌، نخست‌، دیدگاه فقهای امامیه و در پی آن‌، نظر فقهای اهل سنت را ذکر می‌کنیم‌:

 

بند اول‌: دیدگاه های فقهای امامیه

 

الف‌: توبه قبل از دستگیری و اثبات جرم

 

مشهور امامیه معتقدند که توبه قبل از دستگیری و اثبات جرم‌، موجب سقوط مجازات است‌.[۱]  که مستند این نظر‌، آیات وروایات اجماع فقهای امامیه می‌باشد‌. آیات زیر‌، بر سقوط مجازات به سبب توبه قبل از دستگیری دلالت دارد‌:

 

آیه ۳۳ و ۳۴ سوره مائده در مورد توبه محارب‌، و آیه ۱۶ سوره نساء در مورد توبه مرد وزن زنا کار و آیه ۴ و ۵ سوره نور در مورد توبه قاذف و آیه ۳۹ سوره مائده در مورد توبه سارق‌، قابل استناد می‌باشند‌. فقهای امامیه‌، باستناد به آیات مذکور‌، مجازات مرتکب را به سبب توبه ساقط می‌دانند‌. چنان که امام خمینی رحمه ا لله در تحریر الوسیله می‌نویسد‌: « یسقط الحد لو تاب قبل قیام البینه رجما کان او جلدا » [۲]

 

در کتاب « کشف اللثام » بر این مطلب دعوی اجماع شده است‌.[۳] و علاوه بر اجماع‌، دلایل دیگری نیز وجود دارد که به اختصار، به برخی از آنها اشاره می‌کنیم‌.

 

از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام سؤال شد در مورد مردی که سرقت کرده یا شراب نوشیده یا زنا کرده و کسی هم بر آنها آگاهی نیافته و هم دستگیر هم نشده است‌، توبه کرده و اصلاح می‌شود‌، امام علیه السلام در پاسخ فرمودند‌: « هر گاه‌، اصلاح شود واز او امر وفعل زیبا مشاهده شود  بر وی حد اقامه نمی‌شود‌.»[۴]

 

روایت دیگر‌، صحیحه عبدا لله بن سنان از امام صادق علیه السلام است که حضرت فرمود‌: « سارق اگر قبل از دستگیری توبه نماید و مال مسروقه را به صاحبش باز گرداند، حد ساقط می‌شود‌. »[۵]

 

در روایت از امیر المؤمنین علیه السلام عبارت «… ان یأتی بعض هذه الفواحش‌…»[۶]  آمده است که مستفاد از آن این است که نظر آن حضرت‌، منحصر به جرم زنا نبوده است ودر جرایم مشابه نیز بهتر است که مرتکب‌، قبل از علنی شدن گناه‌، توبه نماید‌.

 

ناگفته نماند که در مورد سایر جرایم نیز به همین ترتیب در منابع روایی اسلام‌، روایات متعددی وجود دارد که به جهت اختصار‌، از ذکر آنها صرفنظر می‌نماییم‌.

 

آنچه که  ذکر شد‌، درباره توبه قبل از دستگیری بود ؛ اما در مورد توبه بعد از دستگیری‌، باید قائل به تفکیک شویم  و آنگاه‌، دیدگاه فقهای امامیه را مورد بحث قرار دهیم‌.

 

ب‌: توبه بعد از ا قرا ر به جرم 

 

اگر کسی به جرمی‌اقرار نماید وآنگاه توبه نماید‌،آیا حد از او ساقط می‌شود یا خیر ؟ صاحب شرایع در این مورد می‌نویسد‌: « اگر شخص به جرمی‌اقرار نماید و سپس توبه کند‌، امام در اقامه حد مخیر است‌، سنگسار ( رجم )  باشد یا تازیانه ( جلد )‌. »

 

در کتابهای سایر فقها نیز‌، عبارتهای مشابه دیده می‌شود ‌. در این نظریه اختلافی دیده نمی‌شود‌. البته‌، بین این توبه ( توبه بعد از اقرار به جرم )  و توبه قبل از اثبات جرم‌، یک تفاوت اصلی وجود دارد و آن اینکه در مورد توبه قبل از اثبات‌، حد ساقط می‌شود‌، یعنی اثر مستقیم توبه‌، سقوط کیفر است و قاضی نمی‌تواند در صورت  صحت توبه  مرتکب را مجازات نماید ؛ اما در مورد توبه بعد از اثبات جرم  با اقرار‌، این گونه نیست ؛ بلکه توبه فقط سبب عفو از مجازات در اختیار قاضی است، یعنی قاضی در صورت صلاحدید می‌تواند مرتکب را عفو نموده یا مجازات نماید‌. مستند این نظریه‌، روایات متعددی است که به جهت اختصار‌، به ذکر دو روایت بسنده می‌کنیم‌:

 

۱ – مرسله برقی‌: از صادقین علیهماالسلام روایت شده است که‌: « مردی نزد امام علی علیه السلام  آمد وبه سرقت اقرار کرد‌، حضرت به وی فرمود‌: آیا سوره ای از قرآن را خوانده ای ؟ مجرم پاسخ داد بلی؛ سوره بقره را خوانده ام‌. آنگاه امام فرمود‌: دست تو را بخشیدم  ( تورا عفو کردم ) به دلیل سوره بقره ‌. اشعث در اعتراض آن حضرت گفت‌: آیا حدی از حدود الهی را تعطیل می‌کنی ؟ امام فرمود: تو چه دانی ؟ ( درک نمی‌کنی ؟) هر گاه جرم با شهادت شهود ثابت شود‌، امام نمی‌تواند مجرم را عفو کند ؛ ولی اگر جرم مرد با اقرارش ثابت شده باشد‌، با امام است که او را عفو نماید یا دست او را قطع نماید‌. »

 

با دقت در روایت ذکر شده‌، روشن می‌شود که توبه در این گونه موارد‌، به طور مستقیم سبب سقوط مجازات نمی‌شود‌، بلکه سبب عفو در اختیار امام است ‌.

 

۲ – روایت دیگر‌، معتبره طلحه بن زید از امام صادق علیه السلام است که حضرت فرمود‌:  « بعضی از آشنایان و دوستان من روایت کرده اند که‌: جوانی نزد امیر المؤمنین علیه السلام رسید واقرار به سرقت نمود ‌. جملاتی بین آنان رد وبدل شد ؛ سپس، حضرت به او فرمودند‌: من تو را جوان می‌بینم و اشکالی ندارد که تو را عفو نمایم‌.آیا سوره ای از قرآن خوانده ای ؟ جوان پاسخ داد‌:بلی‌، سوره بقره را‌. پس امام علی علیه السلام فرمودند‌: من تو را به دلیل سوره بقره‌، عفو می‌نمایم  و همانا آنچه  مانع از اجرای حد قطع می‌شود این است که جرم او با شهادت شهود، ثابت نشده است‌. »

 

[۱] – امام خمینی‌، منبع پیشین‌، ص ۴۱۷۴۱۶‌. و آیت ا لله خویی‌، مبانی تکلمه المنهاج‌، ج ۱‌، ص ۱۸۶۱۸۵

 

[۲] – امام خمینی‌، منبع پیشین‌، ص ۴۱۶، مسأله ۱۶‌.

 

[۳] – آیت الله خویی‌، منبع پیشین‌، ص ۱۸۶‌.

 

[۴] – کلینی‌، کتاب الحدود، ص ۲۵۰، شیخ طوسی‌، تهذیب الاحکام ج ۱۰، ص ۱۲۲، ج ۱۰۷، شیخ حر عاملی‌، منبع پیشین‌، باب ۱۶،از مقدمات حدود،ص ۳۲۸،ح ۳‌.

 

[۵] – کلینی منبع پیشین‌،ص ۲۲۰، ح ۸‌،شیخ حر عاملی‌، منبع پیشین‌، ص ۲۲۷‌، ح ۱‌.

 

[۶] – کلینی، منبع پیشین ص ۱۸۸‌، ح ۳‌، شیخ حر عاملی‌،منبع پیشن، ص ۲۲۷، ح ۲‌.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:51:00 ب.ظ ]




در آیات و روایات شریفه برای توبه ارکانی برشمرده  شده است که بعضی درونی و مربوط به شخص تائب  وبعضی بیرونی است  ارکان مربوط به شخص تائب  را ندامت و پشیمانی قلبی , استغفار زبانی و تصمیم بر عدم بازگشت به گناه بر شمرده اند  و عمل با اعضا  وجوارح انجام عمل  صالح  وادای حقوق مردم را نیز  ارکان بیرونی توبه دانسته اند. خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید‌: « فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح یتوب علیه  » همچنین خداوند تبارک وتعالی  در آیه ۵۴ سوره انعام می‌فر ماید‌: « انه من عمل منکم سو بجهاله ثم تاب من بعد و اصلح فانه غفور رحیم » که اصلاح را بعد از توبه  موجب غفران الهی دانسته است  همچنین آیه دیگری غفران الهی را شامل کسانی دانسته

 

 

پایان نامه رشته حقوق

 

است  که توبه کرده و ایمان آورد و سپس عمل صالح انجام دهد‌.

 

در این زمینه روایات وارده پیامبر  اکرم (ص)  و ائمه طاهرین علیهم السلام  بصورت روشنتری به بیان ارکان  و شرایط توبه  می‌پردازد و به تفصیل آن را بیان می‌کند‌. پیامبر اکرم (ص)  می‌فرماید‌: ( توبه کننده باید اثر توبه را آشکار کند که در غیر این صورت تائب نخواهد بود ). این آثار عبارتند از‌:

 

۱ –  راضی ساختن دشمن و کسانی که با آنها در حال نزاع و درگیری باشد‌.

 

۲ – اعاده نمازهای فوت شده‌.

 

۳ – تواضع بین مردم‌.

 

۴ – دوری از شهوات‌.

 

۵ –  روزه گرفتن‌.

 

به نظر می‌رسد چهار مورد ذکر شده در حدیث شریف مصادیق اصلاح  عمل باشد که به کرات و آ یات  شریفه  از  شرا ئط  پذیرش توبه و صحت آن شمرده شده است همچنین امیر المؤ منین علیه السلام در بیان حکیمانه اش می‌فرماید‌: التوبه علی اربعه دعائم‌: ندم بالقلب و استغفار  باللسا و عمل بالجوارح و عزم علی ان لا یعود ‌. در این سخن شریف بصورت روشن دعائم و ارکان و ستونهای توبه از  سوی امیر المومنین علیه السلام  مشخص می‌شود که ارکان درونی  و بیرونی را در بر می‌گیرد که قبلاً به آنها اشاره شد‌.[۱]

 

در روایت شریفه دیگر امیر المؤمنین بجای عمل بالجوارح  عبارت ترک الجوارح را بکار می‌برد  که کنایه از دوری  از شهوات  وترک محرمات و منهیات  وهر آنچه سبب بازگشت به گناه میشود ؛ میباشد در روایت دیگری امیرالمؤمنین استغفار را از درجه علیین دانسته و برای آن ۶ مرحله بر می‌شمارد ‌.[۲]

 

۱ – پشیمانی بر گذشته‌.

 

۲ – تصمیم همیشگی بر عدم بازگشت به گناهان‌.

 

۳ –  ادای حق مردم‌.

 

۴ – ادای فرائض و واجبات فوت شده‌.

 

۵ – گوشتهایی که از گناه روئیده است به حزن و اندوه آب کند بگونه ای که پوست به استخوان بچسبد و دگر بار گوشت در بین آنها بروید‌.

 

۶ – همچنانکه حلاوت وشیرینی ( کاذب ) معصیت و گناه را به تنش چشاند , همانگونه نیز الم وسختی طاعت را بر تنش بچشاند در این هنگام  می‌توانی بگوئی‌: استغفر الله‌.

 

موارد شش گانه فوق ارکان یک توبه واقعی است که تا عمق جان و روح گناهکار و مجرم رسوخ پیدا می‌کند واز  او انسانی  صالح و پاک و شایسته و مخدوم جامعه درست می‌کند و اثر ظاهری بیرونی آن نیز نزد همگان آشکار می‌شود واین تحول باطنی تنها مرهون احیاگر توبه در اسلام است که بصورت کمرنگ در بعضی از مکاتب حقوقی بشری نیز دیده می‌شود و پر واضح است که بین آن دو  تفاوتهای فاحشی وجود دارد که مجال بررسی آن در این مقال نیست‌.

 

همچنانکه در سطور بالایی گذشت یکی از ارکان توبه ادای حقوق مخلوقین ومردم  از سوی توبه کار‌.آیه شریفه  قرآن می‌فرماید‌: وان تبتم فلکم روؤس امور الکم , و نیز از ابی جعفر علیه السلام نقل شده است که بزرگی از قبیله نخع نزد ایشان رفته  وعرض کرد  زمان حجاج تاکنون والی بوده ام آیا راه توبه ای برای من است ؟ حضرت ساکت شد‌. دیگر بار سؤال خود را تکرار کرد که حضرت فرمود‌: خیر , مگر اینکه حق تمام حقداران را به آنها برسانی‌.

 

فیض کاشانی در محجه البیضا پیرامون ارکان و شرائط توبه چنین میگوید‌: توبه دارای چهار شرط است‌:[۳]

 

۱ – حقوق مردم را که به ناحق ضایع کرده  است چه مالی وچه جانی  به آنان برگرداند همانطور که مولا علی علیه السلام  می‌فرماید‌: ( ان تودی الی المخلوقین حقوقهم )‌.

 

۲ – واجباتی را که ترک کرده است قضا نماید علی علیه السلام می‌فرماید‌: ( الرابع ان تعمد الی کل فریضه ضعیتها  تودی حقها )‌.

 

۳ – با ریاضت خوردن واندوه چشانیدن درد والم  طاعت , آثار لذت  معصیت را از بین ببرد به فرموده علی علیه السلام ( ان تذیق الجسم الم الطاعه  ما اذقته حلاوه المعصیه )‌.

 

۴ – با رضایت وحزن واندوه باید تمام گوشتهای بدنت را آب کنی تا گوشت جدیدی در بدنت پیدا شود و به قول علی علیه السلام‌: ( الخامس ان تعمد الی اللحم نبت علی السحت فتذیبه بالاحزان حتی تلصق  الجلد بالعضم و ینشا بینهما الحم الجدید )‌.

 

خوا جه عبدالله انصاری این چنین می‌گوید‌: توبه نشان راه است – اول پشیمانی در دل است سپس عذر بر زبان ,  پس بریدن از بدی  وبدان ؟ خبر آید که هر که توبه کند‌…. شرط توبه آن است که از همه موجودات دل بر گیرد  وروی در حق آرد ,  خون وگوشت که بر هفت اندام دارد  به ریاضت فرو گذارد‌… ) وهم او در منازل السایرین می‌فرماید  شرایط توبه سه چیز است‌:

 

۱ –  ندامت و پشیمانی‌.

 

۲ –  اعتذار و پوزشخداهی ‌.

 

۳ –  اقلاع و برکندن‌.

 

شرایط توبه بر  دو گونه است‌:

 

۱ – شرایط قبول توبه‌.

 

۲ – شرایط کمال توبه‌.

 

شرایط قبول توبه دو چیز است‌. حضرت امام  – قدس سره – در این خصوص همان حدیث شریف نهج البلاغه  را دلیل و گواه  خود قرار می‌دهند‌.

 

” ۱- رد حقوق مخلوق  ” توضیح اینکه مجرد اظهار توبه و ندامت کافی نیست بلکه افزون برآن باید حقوق  مردم را تا آنجا که در توان او است فوراً به آنان باز گرداند  در غیر این صورت  تصمیم بگیرد در اولین فرصت وزمان  ممکن حقوق آنان را اداء  کند‌.  مولا علی می‌فرماید‌:

 

….” الثالث ان تودی الی المخلوقین حقوقهم حتی تلقی ا لله سبحانه املس لیس علیک تبعه‌.”[۴]

 

“سوم‌، ( از امور توبه ) ادا کنی به سوی مخلوقین  حقوق آنها را تا ملاقات کنی خدای سبحان را پاکیزه نبوده باشد  بر تو دنباله ای‌.”

 

” ۲ – رد حقوق خالق ” آن دسته از وظایفی را ترک کرده است و حق ا لله است از قبیل نماز و روزه  و‌…. قضاء نماید و اگر قضای همه آنها ممکن نیست به مقداری که در توان دارد‌، اقدام کند‌.

 

علی علیه السلام در این باره می‌فرماید:

 

” الرابع ان تعمد الی کل فریضه علیک ضعیتها فتودی حقها‌.”[۵]

 

” چهارم‌،  آنکه روی آری به سوی هر فریضه ای که بر تو است‌، که ضایع کردی آن را  پس ادا کنی حق آن را “.

 

امام راحل – قدس سره – ضمن بیان این دو شرط روی نکته خاصی بسیار تأکید می‌کنند و آن اینکه  مبادا گناهکار به دلیل این دو شرط گمان کند که توبه بسیار دشوار است و از این رو از آن سر باز زند و یکسره ترک آن کند  بلکه هر مقدار در توان اوست  وبا حال او  مناسب است  همان مطلوب ومرغوب است‌.” پس نباید سختی راه انسان را از  اصل مقصد باز دارد‌.”

 

شرایط کمال توبه نیز دو امر است؛ امام راحل در طلایه سخن  به مبنا واساس آن اشاراتی پر معنا دارند‌، ایشان

 

می‌نویسد:

 

…” بدان که هر یک از منازل سالکان  مراتبی است که به حسب حالات قلوب آنها فرق می‌کند‌، شخص تائب اکر بخواهد به مرتبه کمال نایل شود باید تدارک حظوظ را نیز بکند‌.”…[۶]

 

مقصود آن بزرگوار این است که  توبه رجوع به فطرت نخستین است و بدیهی است این رجوع در  صورتی  کامل می‌شود که همه آثار ظلمت و طبیعت گناه زایل شود  وگرنه چنان حالت اولیه  خود به نور فطرت روشن نمی‌گردد به بیانی دیگر‌: توبه کامل آن است که آتش ندامت آنچنان شعله ای بر جان افکند که همه آثار گناه را در تمامی‌ابعاد بسوزاند و دگرگونی  و انقلاب درونی کامل عیار باشد‌. واین مهم زمانی  رخ می‌دهد که اولاً: گوشتی که از گناه بر بدن انسان روییده است با ریاضتها  و سختیهای شرعی ذوب شود و ثانیاً‌: نفس از برخی گناهان لذتهایی برده

 

وآن لذتها آثاری بر آن داشته است باید آنچنان  رنج وسختی فرمانبرداری از خداوند را به آن بچشاند که آن آثار از بین برود‌. امام راحل – قدس سره – در اینجا نیز سخنی نو دارد ؛ یعنی تفسیری جدید از این فقره  از کلام  مولا علی علیه السلام  ارئه می‌دهد‌.

 

معمولاً عالمان اخلاق در این شرط کمال توبه را بدینگونه توضیح داده اند  که برای کمال توبه شخص تایب ؛ باید در برابر هر لذتی که نفس از معصیت برده است درد ورنج طاعتی از طاعت الهی را به او بچشاند‌. اما امام راحل این  ظاهر را در نور دیده است  وبا تأمل در معنای توبه و روایات بر این نظر است که مقصود امام علی – علیه السلام –  این است که تایب می‌بایست  با این حرکت آثار گناه را از جهت حظوظ جبران کند توضیح اینکه همانطور که ترک واجبات – مانند ترک نماز وروزه و‌…-  اثر ویرانگری بر نفس دارد و بعد معنوی آن را ضعیف می‌کند از این رو تایب باید با قضای آنها این ضعف را جبران واین اثر را بر طرف سازد‌، انجام گناه و لذتهایی که نفس از آن برده است نیز اثر مخربی دارد و آن اینکه این لذتها  بعد مادی و معنوی را تقویت می‌کند که با چشانیدن رنج و

 

 

سختی اطاعت خدای سبحان و ریاضتها باید آن اثر بر طرف و آن  قوت به ضعف گراییده شود‌. مولا امیرالمؤمنین  این دو شرط کمال را اینگونه توضیح می‌دهد‌:

 

الخامس‌: ان تعمد الی الحم الذی نبت علی السحت فتذیبه بالاحزان حتی تلصق الجلد بالعظم و ینشا بینهما لحم جدید‌.[۷]

 

” پنجم‌: روی آر ی به سوی گوشتی که روییده شده بر حرام‌، پس آب کنی آن را به اندوهها تا بچسبد گوشت به استخوان و روییده شود بین آنها گوشت تازه‌.”

 

و درباره شرط دوم حضرت علیه السلام می‌فرمایند‌:

 

السادس‌: ان تذیق الجسم الم الطاعه کما ازفته حلاوه المعصیه “[۸]

 

” ششم‌، آنکه بچشانی نفس را  درد فرمانبرداری چنانچه چشاندی آن را شیرینی نافرمانی‌.”

 

توبه در ابعاد معنوی‌،  اجتماعی و قضایی  دارای آثار مثبتی است  و مقصود از آثار توبه در این مقال‌، آثار معنوی آن است‌. در حقیقت توبه اشارت رفت  که امام راحل – قدس سره – در این زمینه تأثیر شگرفی برای آن بیان کردند‌، و آن  اینکه توبه سبب می‌شود صفحه دل به حالت نور فطرت و اولیه خود برگردد و حدیث شریفی را که ایشان به عنوان هفدهمین حدیث آورده اند  معنای صریح آن همین اثر توبه است‌. و این نکته ای است که همه کسانی که از توبه بحث کرده اند به ذکر آن پرداخته اند اما امام بزرگوار معترض مطلبی شده اند که کمتر بدان توجه شده است و آن اینکه باید توجه داشت که تایب -گر چه  آثار گناه  از صفحه دلش زدوده می‌شود –  اما هرگز  مانند آنکه گناهی نکرده است نیست‌، چقدر فرق است میان  کسی که در طول عمر بساط وفا گسترده است

 

و دل او با یاد خدا نورانی وبا نشاط بوده و هماره در خدمت دوست‌، و آن که به دوست خود خیانت کرده  وگاه جفا را به اوج خود رسانیده  و اینک عذر تقصیر می‌طلبد‌. آن  عزیز از دست رفته در این باره می‌نویسد‌:

 

” و نیز به یک نکته مهمه باید توجه داشت وآن این است که شخص تایب  پس از توبه نیز‌، آن صفای باطنی روحانی  ونور خالص فطری برایش باقی نمی‌ماند  چنانچه صفحه کاغذی را اگر سیاه کنند و باز بخواهند جلا دهند  البته به حالت جلای اولی بر نمی‌گردد یا ظرف شکسته را اگر اصلاح کنند‌، باز به حالت اولی مشکل است عود کند “…[۹]

 

[۱] – سید محمد حسن مرعشی شوشتری‌،تقدیرات درس دوره دکتری  حقوق جزا مدرسه عالی شهید مطهری‌،ص ۳‌.

 

[۲] – منبع پیشین‌.ص ۳‌.

 

[۳] – منبع پیشین‌، ص۴‌.

 

[۴] – چهل حدیث‌، ۲۷۷‌.

 

[۵] – منبع پیشین‌.

 

[۶] – چهل حدیث‌، ص ۲۷۹‌.

 

[۷] – چهل حدیث‌، ص ۲۷۷٫

 

[۸] – منبع پیشین‌.

 

[۹] –  منبع پیشن‌،۲۷۴٫

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:50:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم