نظریه مشوق-حساس سازی[۱]
بر اساس این تئوری تکرار عمل سوءمصرف باعث حساس شدن فرآیند پاسخ دهی دوپامینرژیک میشود و با هر بار تکرار سوءمصرف، این سیستم نیز حساستر میگردد. این فرآیند باعث ادراک برجستهتر نشانههای مرتبط با مواد شده و ویژگیهای انگیزشی قدرتمندی را سبب میشود که فرد را برای رفتار جستجوی مواد تحریک کرده و وسوسه ذهنی را افزایش میدهد. در کل، به علت تاریخچه شرطی فرد معتاد، دیدن محرک شرطی، پاسخهای دوپامینرژیک شرطی را فرا میخواند که سوگیری توجه و به تبع آن وسوسه ذهنی را در فرد معتاد موجب میگردد. در این مدل سوگیری توجه و وسوسه ذهنی دارای رابطهی تحریکی دوسویه فرض میشوند (رابینسون[۲] و بریدج[۳]، ۱۹۹۳؛ به نقل از فیلد و ککس، ۲۰۰۸) .
نظریه طرحواره فعال[۴]
تئوری طرحواره فعال درباره اعتیاد، پیشنهاد میکند که رفتار مصرف مواد به طور خودکار ادامه پیدا میکند، صرف نظر کردن از آن در حضور محرک راه انداز مشکل است و ممکن است در غیاب آگاهی رخ دهد(تیفانی[۵]، ۱۹۹۰؛ به نقل از تونشند[۶] و دوکا، ۲۰۰۷) .
نظریه دل مشغولی کنونی[۷]
بر طبق تئوری کلینجر[۸] و ککس (۲۰۰۴) ، حالتهای انگیزشی فرد بین دو نقطهی تعهد نسبت به پیگیری یک هدف ویژه و حصول به آن هدف مورد پیگیری است. در سرتاسر پیگیری هدف، پردازش شناختی نسبت به محرکهای مرتبط با هدف سودار خواهد بود، این امر فرد را به وسیلهی پاسخهای خودکار و انتخابی به نشانههای مرتبط با هدف، در دستیابی به هدف ثابت قدم نگه میدارد. در بافت رفتار اعتیادی، مصرف کنندگان مواد هدف استفاده از مواد را دارند، بنابراین آنها باید به آسانی توسط محرکهای مرتبط با مواد منحرف شوند (به نقل از فیلد و ککس، ۲۰۰۸).
نظریه شرطی کلاسیک[۹]
شرطی سازی کلاسیک میتواند تبیین کند که سوگیری توجه برای محرکهای مرتبط با مواد چگونه ایجاد میشود. سوءمصرف مواد میتواند به عنوان محرک غیر شرطی ( USS[10]) عمل کند که پاسخهای غیر شرطی ([۱۱] URS ) را فراخوانی کند. از طریق شرطی شدن، مواد میتواند با محرکهای محیطی که پیوسته و وابسته به اثر مواد هستند تداعی شود. پس از تکرار همایندی محرک غیر شرطی (US) با محرک شرطی شده ([۱۲]CS)، CS پاسخ شرطی شده (CR[13]) را فراخوانی میکند، مثل برانگیختگی فیزیولوژیکی و یا وسوسه استفاده از مواد. یک پیامد شرطی شدن کلاسیک هنگامی که با CS مواجه میشود (هنگامی که CS وقوع US را پیشبینی میکند) این است که جهت گیری ارگانیسم به سوی پیش بینی CS متوجه میشود (بیندرا[۱۴]،۱۹۷۴). در حمایت از مدل شرطی شدن، پژوهشهای بسیاری صورت گرفته است. برای مثال، لازو[۱۵]، هرزاگ[۱۶] و براندون[۱۷] (۱۹۹۹) به افراد سیگاری یکCS جدید با سیگار را تداعی کردند و یافتند که مواجهه با این محرک جدید، افزایش در وسوسه ذهنی را فراخوانی میکند اما محرکی که با مصرف سیگار تداعی نشده این اثر را ایجاد نمیکند (به نقل از فیلد و ککس، ۲۰۰۸).
شواهد دلالت دارند که محرکی که ویژگیهای تشویقی کسب میکند، بر محرکی که آشکارا نامرتبط با مواد است رجحان پیدا میکند. برای مثال، موچا[۱۸]، پائولی[۱۹] و انگریلی[۲۰] (۱۹۹۸) سیگاریها را جهت تمیز قائل شدن بین یک محرک شنیداری که با سیگار مرتبط است (CS+) و یک محرک دیگر که آشکارا ارتباطی با سیگار ندارد (CS-) آموزش دادند. اکثر شرکت کنندگان در پایان در جهت تجربه CS+ انتخاب کردند تا CS-. به طور مشابه، فلتین[۲۱] و هانی[۲۲] (۲۰۰۰) یافتند که معتادین به کوکائین تجربهی یک محرک ترکیبی شنیداری دیداری که قبلاً آشکارا با کوکائین مرتبط شده را به محرکی که آشکارا با کوکائین بی ارتباط است را ترجیح میدهند. شرکت کنندگان در کل CR را ایجاد نمیکنند تا وقتی که از این امر آگاه شوند که CS، US را پیش بینی میکند. پس هنگامی که CS ظاهر میشود، انتظار این است که US در ادامه به عنوان شرط قطعی برای رخ دادن CRS آشکار شود. در مرور هوگارت[۲۳] و دوکا (۲۰۰۶)، آنها نتیجه گرفتند که آگاهی از وابستگی برای به وجود آمدن CRS، هنگامی که یک محرک دلبخواهی با سیگار کشیدن جفت میشود، تعیین کننده است. با توجه به شواهد در دسترس، هوگارت و دوکا (۲۰۰۶) نتیجه گرفتند که CS+ که با سیگار جفت شده، تنها در افرادی که آگاهند که CS+ فرصت سیگار کشیدن را پیشبینی میکند، توجه انتخابی را فرمان میدهد (یعنی سوگیری توجه) و وسوسه را ایجاد میکند. این نتایج برای فهم رابطهی بین انتظارات دربارهی دسترس پذیری مواد، سوگیری توجه، و وسوسه ذهنی بسیار مهم اند. به نظر میرسد که نشانههای جفت شده با مواد وسوسه را برمی انگیزند و توجه را میدزدند چرا که آنها در ابتدا انتظار هشیارانهای در مورد این که مواد جهت استفاده در دسترس است راه میاندازند (به نقل از فیلد و ککس،۲۰۰۸).
مدل ترکیب نظری[۲۴]
از طریق فرآیند شرطی شدن کلاسیک، محرکهای مرتبط با مواد، انتظار دسترس پذیری مواد را بر میانگیزند. این انتظار سبب ایجاد وسوسه ذهنی و سوگیری توجه برای نشانههای مرتبط با مواد میشوند. وسوسه ذهنی و سوگیری توجه رابطهی تحریکی دوطرفه با یکدیگر دارند. به علت نقش کلیدی انتظار دسترس پذیری مواد، وسوسه ذهنی و سوگیری توجه در بافتی که دسترس پذیری ادراک نمیشود (مثل هنگامی که در درمان هستند) کاهش مییابند. تلاش جهت فرونشانی وسوسه ذهنی و سوگیری توجه ممکن است به طور ناقصی موفقیت آمیز باشد یا به طور متناقضی نیرومندی وسوسه ذهنی و سوگیری توجه را افزایش دهد. افراد تکانشی و افراد دارای کنترل بازداری ضعیف سوگیری توجه و وسوسه ذهنی بیشتری باید داشته باشند. این تئوری قویاً پیشنهاد میکند هنگامی که انتظار دسترس پذیری مواد وجود ندارد سوگیری و وسوسه دیده نمیشود. هم چنین این تئوری پیشنهاد میکند تصمیم گیری تکانشی یا کنترل بازداری ضعیف ، یا هردو، واسطهی تجربه ی وسوسهی ذهنی و سوگیری توجه مرتبط با مواد است. هم چنین، این محتمل است که خود سوگیری توجه و وسوسه ذهنی سبب ضعیف شدن کنترل بازداری و تصمیم گیریهای تکانشی در این افراد شوند، یعنی احتمال رابطهی علی دو سویه وجود دارد. (فیلد و ککس،۲۰۰۸) .
نشانههای شرطی شده به مواد |
عملکرد اجرایی شناختی تخریب شده: تکانشگری و کنترل بازداری معیوب |
تلاش برای فرو نشاندن وسوسه و سوگیری توجه |
نمودار ۱: مدل پیشنهادی فیلد و ککس (۲۰۰۸) در تبیین ارتباط بین متغیرهای دخیل در اعتیاد
[۱] Incentive-Sensitization
[۲] Robinson
[۳] Berridge
[۴] Action Schema
[۵] Tiffany
[۶] Townshend
[۷] Current Concerns
[۸] Klinger
[۹] Classical Conditioning
[۱۰] Unconditional Stimulus
[۱۱] Unconditional Response
[۱۲] Conditional Stimulus
[۱۳] Conditional Response
[۱۴] Bindra
[۱۵] Lazev
[۱۶] Herzog
[۱۷] Brandon
[۱۸] Mucha
[۱۹] Pauli
[۲۰] Angrilli
[۲۱] Foltin
[۲۲] Haney
[۲۳] Hogarth
[۲۴] Theoretical synthesis